نام پژوهشگر: میرزاقلی آبانکاه

مبانی مشروعیت و ساختار سیاسی-اجتماعی حکومت امویان در عهد معاویه از سال 40 تا 60 ه.ق.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1378
  میرزاقلی آبانکاه   هاشم آقاجری

امویان از همان آغاز در اندیشه کسب خلافت بودند و در این راه با ادعاهایی که نشان از اهداف آنان داشت ، وارد شدند. نخست خونخواهی عثمان را بر اولیای دم و خویشان وی-بنی امیه-واجب دانستند. پس از رسیدن به خلافت گفتند: خلافت حق آنهاست و آن را از عثمان به ارث برده اند. سپس به مذهب جبرگرایش یافتند، خود را برگزیده خداوند برای حکومت بر مسلمانان خواندند و برای اثبات حق خویش در خلافت و تجویز و توجیه انتخاب ولیعهدان خود بر این مذهب تکیه کردند. با آنکه امویان از قریش و از بزرگترین و مشهورترین خاندان آن بودند، نمی توانستن از نظریه اهل سنت و جماعت درباره خلافت که آن را حق قریش می دانستند و برای پیشوا شرط قریشی بودن قرار داده بودند، پیروی کنند زیرا نه در گرویدن به اسلام پیشرو بودند و سابقه ای داشتند و نه جزء مهاجران اولیه بودند، بلکه برعکس از کسانی بودند که در دشمنی با اسلام چیزی کم نگذاشتند و با پیامبر خدا جنگیدند و تنها پس از فتح مکه و آن هم در اثر نداشتن راه گریز دیگری، اسلام آوردند. دوران اول اموی صرف تاسیس و تحکیم حاکمیت ایشان و مبارزه با مخالفان و رقبا می شد و با ایجاد نهادهای مدنی و تشکیلات اداری، راه و رسم ساسانی و قیصراه روم را وارد دستگاه خلافت اسلامی کردند. عمده مشکلی که برای جهان اسلام و نهاد خلافت پیش آمد، تبدیل آن به حکومت سلطنتی و تغییر نظام شورایی در انتخاب خلیفه، به نظام ولایتعهدی بود که حکومت را موروثی نمود و پسر به وسیله پدر برای اداره جامعه انتخاب می گردید و این راه و رسم تا پایان حکومت امویان استمرار داشت و به دوره عباسیان نیز منتقل شد. آنچه که حائز اهمیت برای جامعه اسلامی بوده و هست ، آن است که در هر زمان و مکان از افتراق و اختلاف پرهیز کنند و با اتحاد و همبستگی دینی و ملی، اهریمنانی را که در لباس خودی و با دین و مکتب ، بر مردم حاکم می شوند شناسایی کرده و مقاصد و اهداف نامیمون آنها را در نطفه خفه کنند و از صدر به زیر آوردند.