نام پژوهشگر: کتایون حیدری بافقی
کتایون حیدری بافقی احمد عابدی
انسان چه سان خدا را می شناسد؟ به وسیله حواس نمی توان وی را شناخت ، چه خداوند ماده نیست ؟ به عقل وی را نتوان شناخت ؟ چه در فهم و وهم نمی گنجد، منطق هرگز پا را از محدوده های ماهیت فراتر نمی نهد، فلسفه به خود محجوب است ، برهان فلسفی از محدوده علم حصولی گذر نمی کند و علم حصولی راهی به بارگاه ربوبی ندارد، کتاب ، دفتر، علم و قیل و قال مدرسه نیز فکر را با ابری از کلمات میان تهی، تیره و تار می سازد. از درس و بحث مدرسه ام حاصلی نشد کی می توان به دریا رسید از این سراب پس این گونه معرفت را چگونه باید دارا شد؟ زبان حال عارف این است که: "به قلب خود بنگر، چه ملکوت خدا در توست ". هر که به واقع خود را شناسد، خدا را می شناسد، زیرا قلب ، آینه ای است که جمیع صفات الهی در آن جلوه گر است . لذا صفای آینه قلب ، منوط به قفضل الهی است ، گر چه انسان نیز به سهم خود باید تلاش کند و مصداق آیه شریفه (و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین) گردد. در رساله حاضر، عقل و قلب به عنوان دو ابزار شناخت ، از دیدگاه عارفان و مفسران عارف مورد بررسی قرار می گیرد و ضمن تبیین نگرش عرفا به عقل، روشن می شود که مرادشان از نکوهش عقل، به طور مطلق نیست بلکه عقلی را که با وهم و خیال آمیخته است ، سرزنش می کنند. همچنین عرفا معتقدند معرفت عقلی باید مقدمه شهودی و باور قلبی باشد، به همین جهت لازم آمد آثاری که درباره عقل و قلب ذکر شده، مورد بررسی قرار گیرد. لذا بعد از بیان ارتباط معرفت ، علم، ایمان و عشق با یکدیگر، به این نتیجه خواهیم رسید که معرفت حقیقت و شناخت خداوند و رای طور عقل است و ارتباط عقل و قلب ، ارتباط طولی است به عبارت دیگر قلب در افقی برتر از عقل قرار دارد.