نام پژوهشگر: عباس قنبری عدیوی
زینب رزازی عباس قنبری عدیوی
برای شناخت آیینها،شناخت اسطوره ها ونظامهای نمادینی که میان عناصر سازنده آیین وجود دارد لازم است. آیین های سوگواری در شمار مهمّ ترین نمودهای هویّت اجتماعی اقوام قرار می گیرند.این آیین ها نشان می دهند که هرچند خاستگاه اصلی آن ها فراموش شده است اما در میان جوامع حضور دارند. قوم بختیاری به عنوان یکی از اقوام کهن ایرانی میراث دار اساطیر، باورها ورسوم آیینی هندو اروپایی می باشد که این باورها را به خوبی تا امروز حفظ کرده و در مراسم سوگواری خود نمایش می دهد. این پژوهش به شیوه مطالعه کتابخانه ای و میدانی ، وبا روش مقایسه داده ها انجام شده وبه دنبال مطالعه سوگ و عناصر ساختاری آن در قوم بختیاری است که آیا این مولفه ها تاثیر آیینهای باستانی وباورهای کهن هستند؟ آیا این آیین ها با ویژگیهای فرهنگی قوم بختیاری نیز وابستگی دارند؟ از مطالعه عناصر سازنده آیینهای سوگ نتیجه می گیریم که رفتار های آیینی که در خلال مراسم اتفاق می افتند نه تنها ادامه دهنده سنت های کهن است بلکه هرکدام بیانگر اعتقادی عمیق وباوری کهن است که مربوط به اساطیر وباورهای باستانی قوم بختیاری است.بسیاری از این آیینها باز مانده رسوم سکایی در ایران است. کلیدواژه ها: سوگ، نماد، اسطوره ،آیین، قوم بختیاری
سید مهرداد افضلی عباس قنبری عدیوی
ادبیات شفاهی بخشی از فرهنگ مردم است که در قالب متون نظم و نثر شفاهی آفریده می شود و در ارتباطات کلامی به صورت روزمره به کار می رود . از آنجا که پرداختن به ادبیات شفاهی قوم بختیاری به تقویت هویت و انسجام ملی می انجامد لازم است تا شیوه های مناسب استفاده از ادبیات شفاهی قوم بختیاری در برنامه های رادیویی مورد بررسی قرار گیرد . مهم ترین هدف این پژوهش شناسایی قابلیت های رادیویی گونه های ادبیات شفاهی قوم بختیاری است . در این تحقیق از روش مطالعه اسنادی و مصاحبه با صاحب نظران و افراد مطلع استفاده شده است . جامعه ی مورد بررسی این پژوهش شامل کارشناسان رادیو ، برنامه سازان رادیو و صاحبنظران فرهنگ عامه ی بختیاری است . با توجه به یافته های تحقیق هرکدام از گونه های ادبیات شفاهی قوم بختیاری در یک یا چند قالب برنامه سازی رادیویی جذابیت و اثرگذاری بیشتری دارد که در این پژوهش معرفی شده است .
مهدی کاظمی بره بی چاست عباس قنبری عدیوی
هر قوم و ملتی در سیر تغییر و تحولات زمان، تاریخ، فرهنگ و تمدنی برای خود ساخته است. سرزمین ایران خاستگاه اقوام مختلفی است، که سالها در کنار هم زندگی کرده اند. بختیاری ، یکی از این اقوام ایرانی است که به گواه پژوهشگران داخلی و خارجی، دارای تمدنی دیرینه، از هزاره های قبل از میلاد می باشد. به همین پشتوانه می توان مدعی بود که قوم بختیاری دارای فرهنگ و ادبیاتی کهن و غنی است. سیر تحول ادبیات قوم بختیاری به دو صورت شفاهی و کتبی موجود است. نوع نخست آن به علت سیر تحول ادبیات قوم بختیاری به دو صورت شفاهی و کتبی موجود است. نوع نخست آن به علت روش زندگی مردم (دامداری و کشاورزی)، صعب العبور بودن مناطق بختیاری نشین و نبود مکتب خانه ها، به مرور زمان و شیوه های زندگی فراموش شده یا در حال ضعیف شدن است. با گسترش مدارس نوین و توسعه ی آموزش همگانی، کتابت گونه های مختلف ادب مردمی هم رایج شد. گردآوری و نشر ادبیات مکتوب این قوم را بیشتر می توان به قرن اخیر منسوب نمود. شاعران بختیاری در سده ی اخیر توانسته اند کمبودهای ناشی از نبود ابزار کتابت شعر گویشی بختیاری را جبران کنند. جریان شعر گویش بختیاری در قرن اخیر با سروده های اندک بازمانده از حسین قلی خان ایلخانی (متخلص به سیاره)و ملای کرانی (ملا زلف علی) شروع و توسط داراب افسر بختیاری به شکوفایی در خور توجهی رسید. این جریان بعد از داراب افسر، شاعرانی چون حسین پژمان بختیاری، داراب رییسی، عبدالعلی خسروی (قاید بختیاری)، قهرمان محمدی، بیژن حسینی و ... ادامه پیدا کرد. عنوان این پایان نامه "بررسی درون مایه های شعر گویشی بختیاری" است. در این پژوهش سعی بر آن شد که درون مایه های پربسامد را با مثال و مصداق بیان کنیم.
عاطفه حیدری سورشجانی نادر شایگان فر
چکیده فرش نظامی گفتمانی است که در درون آن معنا همواره پویا، سیال، چند بُعدی، تکرار شونده و متکثر است. فرش چهارمحال و بختیاری در نظام فرش بافی ایران از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و نقوش آن برگرفته از بافت فرهنگی این منطقه است و معانی متعددی را با خود به همراه دارند. نقش پرنده در فرش بافی منطقه ی چهارمحال و بختیاری نیز عاملی گفتمانی است که معنایی ایستا ندارد بلکه گفتمانی را در فرش این منطقه شکل می دهد که در موقعیت ها و بافت های مختلف می تواند معناهایی سیال، پویا، متکثر و متعدد را آشکار سازد. می توان فرش و نقوش آن از جمله نقش پرنده را با رویکرد های مختلفی مطالعه کرد و در این بین رویکرد نشانه – معناشناختی گفتمان، رویکردی مناسب برای مطالعه ی این بخش از هنرهای سنتی این مرز و بوم به شمار می رود. بر اساس رویکرد نشانه – معنا شناختی، نقش پرنده در فرش عاملی گفتمانی است که معنایی ثابت ندارد. این پژوهش سعی دارد از طریق ابعادحسی – ادراکی، شناختی، عاطفی، زیبایی شناختی، اسطوره ای و هویتی به مطالعه، تحلیل و بررسی نقش پرنده بپردازد و سعی دارد با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی پرسش اصلی این پژوهش را پاسخ دهد که چگونه می توان با رویکرد نشانه – معناشناختی گفتمانی به بررسی نقش پرنده در دستبافته های منطقه ی چهارمحال و بختیاری پرداخت؟ مهم ترین هدف پژوهش، نشان دادن ضرورت خوانش های نشانه – معناشناختی در نقوش دستبافته های چهارمحال و بختیاری است که در این راستا از طریق ابعاد ذکر شده نقش پرنده در فرش چهارمحال و بختیاری خوانش می گردد. در این راستا از بین نمونه های گردآوری شده از نقش پرنده در فرش های چهارمحال و بختیاری، 5 نمونه بر حسب اهداف پژوهش انتخاب شد و با استفاده از ابعاد فوق الذکر مورد مطالعه و تحلیل گفتمانی قرار گرفتند. از جمله نتایجی که این پژوهش به آن دست یافت این است که، نقش پرنده در نظام گفتمانی فرش چهارمحال و بختیاری دارای قابلیت های متعددی است که با توجه به موقعیت مکانی و زمانی می توان وجوه معنایی آن را کشف نمود و در ابعاد گوناگون گفتمانی همواره معنایی سیال و پویا دارد.