نام پژوهشگر: مصطفی علی پور
مصطفی علی پور تقی وحیدیان کامیار
از تاریخ انتشار منظومه غنایی "افسانه" (1301) بیش از هفت دهه می گذرد. در این منظومه که وزن و شکلی تازه داشت ، نیما نگرش صمیمی و بی واسطه خود را به طبیعت و هستی، در بیانی که سخت بی تکلف و صریح بود، عرضه کرد. در "افسانه"، صورتهای خیال به واقعیتهای زندگی نزدیک شد. نهادها و نشانه های آن از میان عناصر ملموس طبیعت دستچین شدند. و زبان مثل آینده و روند ساده زندگی مردم به صمیمیت گرایش یافت . نیما این تجربه مهم، یعنی همانندی و همسویی شعر و واقعیت را هرگز، حتی وقتیکه نخستین قطعات شعر نیمایی مانند "غراب " و "ققنوس " را در فاصله سالهای 1316-1318 عرضه نمود، از ذهن و زمان خویش دور نکرد. هر چند بعدها، بیانش در برخی آثار ماندگار او به اقتضای اندیشه و فضای اجتماعی به نوعی دچار ابهام شد. در سفر به زبان و زندگی مردم، نیما تنها نبود. پیروان و شاگردان او هر یک به موازات رفتار او گامهایی برداشته وی را در این راه دشوار و دراز همراهی کردند. در کنار اهمیت منازلی که در این سفر در قلمرو خیال و تصویر و وزن کشف شد، فتح قله هایی، بیشتر می درخشد. و آن، کشف امکانات زبان و شیوه های تازه ای از بیان است که می تواند بستر دیدگاهها و برداشتهای تازه آنان باشد. این تجربه به شاعران آموخت که باید به مجموعه دیدگاههای مربوط به واسطه ذاتی شعر به وزن و خیال، اعتبار و اصالت اصل "زبان" و ساختارهای زبانی را افزود. چه بسیار آثاری که از عناصر خیال و وزن، آن چنان که قدما توجیه و تعریف کرده اند، لیکن از جهت برخورداری از استحکام و طنطنه های زبانی به نوعی شعریت کامل رسیده اند. شاعر امروز دریافته است که شعر در هر حال یک هنر کلامی است و شعریت آن تنها در حضور عناصری چون موسیقی و گونه های متنوع خیال منحصر نمی شود، که اگر چنین بود، می بایست با بسیاری از آثار منثور پارسی همچون مقدمه فاخر گلستان سعدی که از دستمایه های غنی خیال و موسیقی بهره مندند، شعر خوانده می شدند. شعر، در شعریت خود به منطقی نیازمند است که از نوعی نگرش ویژه فراهم می آید. منطقی که بخش غالب آن را زبان و ساختارهای خاص آن تشکیل می دهد. و در نقد امروز از آن به "فرازبان" تعبیر می شود، که مرز میانه نثر و شعر است . شاعر امروز، در کار بزرگ سرودن، برای رسیدن به چنین "فرازبانی" در کنار بهره گیری از همه امکانات زبان، به کشف استعدادهای پنهان آن می پردازد. از ترکیب عناصر ساختارهای تازه برمی آورد. هنجارهای طبیعی کلام را دگرگون می سازد. برای اشیاء و پدیده هایی که تجربه می کند، نامهایی وضع می نماید. آنها را در هیات ترکیبهای واژگانی بازآفرینی کرده، به گنجینه قاموسی زبان می افزاید، به واژه های محلی و غیرادبی اجازه ورود به قلمرو اندیشه می دهد و... در همه این ساختنهاو پرداختنها خود را به روح و فطرت زبان متعهد می داند. در این سعی بر این بوده است ، تا این چهره از کوششهای شاعران امروز نشان داده شده، محصول ذهن و زبان آنان، میزان تعهدشان به وجدان هنری و رسالتی که در سیر حفظ میراث ادبی بر عهده دارند، مورد بررسی و نقادی قرار گیرد.