نام پژوهشگر: یوسف بیدخوری
یوسف بیدخوری بهزاد شاهنده
این پایان نامه در سه بهره تدوین شده است که در بهره اول آن به بیان فرضیه های رقیب پرداخته ایم در فصل اول از این بهره ابتدا به صورت تئوریکی سرمایه گذاری خارجی و تاثیر آن بر توسعه اقتصادی مطرح می شوند و در ادامه تاثیر آن را بر جامعه ژاپن بررسی می کنیم. فصل دوم به نقش و اهمیت فرهنگ در توسعه اقتصادی اختصاص دارد که در تحلیل و آزمون این فرضیه بحث مفصل و جالبی ارائه شده است باید تاکید نمود که طرح این فرضیات و آزمون آنها، نافی نقش و اهمیت آنها در راستای توسعه ژاپن نیست خصوصا با مسایل و شاخصهایی که در مبحث فرهنگ مطرح می شوند. میزان تاثیرات مقوله فرهنگ و اهرمهای توانمندی که فرهنگ مساعد ژاپنی در راستای توسعه دارند، بخوبی نمود پیدا می کنند ولی توجه به نارسائیها و مشکلات دیدگاه فرهنگی می تواند راهگشای خوبی برای نگرش های جامع تر و مفیدتری در حوزه مسایل توسعه باشد. بهره دوم این پایان نامه متشکل از دو فصل عمده خواهد بود در فصل اول ابتدا بطور تئوریکی و مفهومی نگاهی به ساختار دولت و تئوری های مربوطه خواهیم داشت و با توجه به نقش دولت در نظامهای مختلف اقتصادی به این نتیجه می رسیم که دولت ژاپن دولتی سرمایه داری متعهد به توسعه است . در فصل دوم به بررسی مفهوم توسعه اقتصادی می پردازیم و مطابق با شاخصهای ارائه شده وضعیت اقتصادی ژاپن مورد تحلیهای آماری قرار می گیرند. در این بهره به این جمع بندی خواهیم رسید که اولا دولتی با انگیزه های قوی برای توسعه در ژاپن بوجود آمده است و ثانیا وضعیت اقتصادی ژاپن در مقایسه با دیگر کشورهای صنعتی پیشرفته در حدی هست که بتوان آنرا کشوری توسعه یافته تلقی نمود. بهره سوم که در حقیقت اصلی ترین و مفصلترین قسمت پایان نامه را تشکیل می دهد به چگونگی تاثیرگذاری دولت بر توسعه اقتصادی ژاپن می پردازد. دولت برای رسیدن به هدف نیازمند استراتژی و برنامه ریزی است . بدین لحاظ در برهه های مختلف تاریخ ژاپن ما شاهد اتخاذ استراتژی های گوناگون و در عین حال متناسب با شرایط و امکانات زمانی و مکانی از سوی دولت هستیم که همین عامل روابط تنگاتنگی را بین دولتی و بخش خصوصی و صنعت کشاورزی ایجاد نمود و محرکهای خوبی را برای رسیدن به توسعه به وجود آورده این بهره شامل دو فصل و حاوی گفتارهای متعددی می شود. برای سهولت مطالعه و تفکیک تاریخی دورانهای رشد و توسعه اقتصادی لازم بود تا فاصله زمانی بین تشکیل دولت میجی (1868) را تا پایان جنگ جهانی دوم در یک فصل بیاوریم و دوره بعد از جنگ را که در حقیقت تحولاتی در ساختار دولت و حکومت ژاپن پدید آمد را در فصل دیگر بگنجانیم. سیاستهای اقتصادی دولت در تمامی این دو دوره نسبتا طولانی، قابل تامل و تفحص است و می تواند خدمات ارزنده دولت را در راستای توسعه اقتصادی ژاپن بهتر و بیشتر آشکار سازد.