نام پژوهشگر: ضیاء فلاح محمدی
سکینه علوی ولی الله دبیدی روشن
هدف از این تحقیق بررسی اثر 4و 8 هفته تمرین تناوبی هوازی با شدت متوسط بر مقادیر مقادیر مالون دی آلدهید تحریک شده با هموسیستئین و میزان سوپر اکسید دیسموتاز درهیپوکمپ پشتی رتهای نر بوده است . بدین منظور 104 سر موش با وزن 40 ±300 گرم به طور تصادفی به دو گروه شامل طرح مطالعه مقدماتی ( برای تعیین دوز موثر هموسستئین یعنی 0/1 ، 0/2 ، 0/3 و 0/6 مولار بر تغییرات فرسایشی مغز واختلالات حافظه با استفاده از آزمون شاتل باکس) و طرح مطالعه اصلی وزیر گروه های مربوطه دسته بندی شدند. موش های گروه تمرین تناوبی به مدت 4 و 8 هفته، هفته ای 5 جلسه با سرعت 12 تا 18متر در دقیقه و به مدت( 58/5-10 دقیقه) روی نوارگردان دویدند. در پایان هفته چهارم و هشتم، مقادیر سوپر اکسیددیسموتاز و مالوندی آلدهید هیپوکمپ پشتی به ترتیب با روش های الایزا واسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. از گروه حلال هموسیستئین جهت تفکیک اثرات هموسیستئین از جراحی در یک مرحله (پیش آزمون ) بافت برداری شد.داده ها در سطح 0/05≥ p تحلیل شد. نتایج آزمون شاتل باکس و mda نشان داد القای هموسیستئین ( با دوز 0/6 مولار) به درون هیپوکمپ پشتی موجب اختلال حافظه و افزایش معنی دار مالوندی آلدهید در این ناحیه در موش های صحرایی شد. به علاوه، انجام 4 هفته تمرین تناوبی هوازی باعث افزایش قابل توجه مقدار سوپر اکسید دیسموتاز وکاهش غیر معنادار مقادیر مالوندی آلدهید در مقایسه با گروه کنترل با سن مشابه شد.این مقادیر پس از 8 هفته کاملا معنادار شده است. این نتایج نقش تمرین منظم بدنی خصوصا تمرینات طولانی مدت را در حفظ و بهبود عملکرد مغز نشان می دهد و به نظر می رسد افزایش عوامل ضد اکسایشی و احتمالاً نوروژنز به عنوان یک سازوکار فیزیولوژیکی در بهبود حافظه ناشی از ورزش نقش دارند.
علی یعقوبی ضیاء فلاح محمدی
هدف: hspها می توانند خواص درمانی زیادی در بیماری دیابت داشته باشند؛ بدین منظور، تحقیق حاضر به بررسی تأثیر حاد یک جلسه تمرین تداومی روی نوارگردان بر میزان hsp72 هیپوکامپ و پلاسمای موش های دیابتی شده توسط استرپتوزوتوسین می پردازد.روش شناسی: بدین منظور 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به وزن 1±165 گرم، و سن 6-8 هفته، به طور تصادفی در چهار گروه (هر گروه 10 سر موش) کنترل سالم و سه گروه دیابتی+ تمرین حاد استقامتی (گروه های 1، 2 و 3 که به ترتیب 30 دقیقه، 4 ساعت و 24 ساعت پس از ورزش کشته شدند) تقسیم شدند. موش های صحرایی با تزریق استروپتوزوتوسین (stz) (50 میلی گرم/میلی لیتر) محلول در بافر سیترات m1/0 (5/4ph=) به صورت درون صفاقی، دیابتی شدند. پروتکل مورد استفاده دویدن روی نوارگردان بود که با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز شد و به تدریج به 18 متر در دقیقه رسید. مدت دویدن تقریباً 60 دقیقه بود. برای مقایسه متغیرهای 4 گروه، از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و متعاقب آن از آزمون lsd، در سطح معناداری 05/0 p?مورد استفاده قرار گرفت. نتایج: نتایج این تحقیق نشان داد که به دنبال اجرای یک جلسه فعالیت در موش های دیابتی، میزان hsp72 هیپوکامپ تمام گروه ها نسبت به گروه کنترل افزایش یافت. این شاخص در گروه4 ساعت نسبت به گروه کنترل و گروه 30 دقیقه به ترتیب، 82/1 ng/ml (009/0=p) و 48/1 ng/ml (026/0=p) افزایش معناداری داشت. hsp72 هیپوکامپ در گروه 24 ساعت نسبت به گروه کنترل و 30 دقیقه افزایش داشت ولی به سطح معناداری نرسید. میزان hsp72 پلاسمای تمام گروه های تمرین نیز افزایش داشت.hsp72پلاسما در گروه 4 ساعت نسبت به گروه کنترل، 35/2 ng/ml (031/0=p) و در گروه 3 (24 ساعت) نسبت به گروه کنترل و گروه 1 به ترتیب 4/4 (001/0=p)و 03/3 (005/0=p) ng/ml افزایش داشت که معنی دار بود. نتیجه گیری: نتایج بدست آمده نشان دهنده اثرات مفید یک جلسه فعالیت استقامتی حاد بر سطوح hsp72هیپوکامپ در بیماری دیابت می باشد. با توجه به این، می توان فعالیت استقامتی حاد را به عنوان یک توصیه درمانی در مقابله با عوارض این بیماری بکار برد.
مجتبی ابراهیم زاده ضیاء فلاح محمدی
هدف: هدف از اجرای این پژوهش بررسی 6 هفته تمرین چرخ دوار و مصرف آنتی اکسیدان آلیوم پارادوکسیوم بر سطوح آمیلوئید بتا(a?1-42) در قشر مغز و پلاسما موش های دیابتی القاء شده با آلوکسان بود. روش شناسی: برای این منظور 42 سر موش نر با میانگین وزن 5 ± 235 گرم به طور تصادفی به شش گروه ( کنترل، تمرین، تمرین- دیابت، کنترل- دیابت، آلیوم- دیابت، تمرین- آلیوم- دیابت) تقسیم شدند. دیابتی کردن موش ها توسط آلوکسان مونوهیدرات (120 میلی گرم به ازای هر کیلو وزن بدن) محلول در بافر سالین به صورت درون صفاقی انجام شد. سطوح a?1-42 مغز و پلاسما توسط روش ایمنی سنجی آنزیمی(elisa) اندازه گیری شد. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین سطوح a?1-42 قشر مغز گروه های کنترل- دیابت، تمرین و دیابت-تمرین با گروه کنترل و نیز بین گروه های دیابت-تمرین، تمرین-آلیوم- دیابت با گروه کنترل-دیابت تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین بین سطوح a?1-42 پلاسمای گروه کنترل با گروه های تمرین، دیابت-تمرین تفاوت معناداری وجود داشت؛ اما بین گروه آلیوم-دیابت، تمرین-آلیوم-دیابت با گروه کنترل-دیابت تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که ترکیب تمرین اختیاری با مصرف عصاره گیاهی آلیوم پارادوکسیوم اثرات مثبتی در کاهش سطوح a?1-42مغز بیماران دیابتی دارد. بنابراین می تواند به عنوان یک شیوه درمانی برای افراد دیابتی توصیه شود.
علی خضری ضیاء فلاح محمدی
چکیده هدف: هدف از اجرای این پژوهش بررسی 6 هفته تمرین چرخ گردان (چرخ دوار) و مصرف آنتی اکسیدان آلیوم پارادوکسیوم بر سطوح پروتئین تائو مخچه و پلاسمای موش های دیابتی القاء شده با آلوکسان بود. روش شناسی: برای این منظور 42 سر موش نر با میانگین وزن 5 ± 235 گرم به طور تصادفی به 6 گروه (کنترل، تمرین، تمرین-دیابت، کنترل-دیابت، آلیوم-دیابت، تمرین-آلیوم-دیابت) تقسیم شدند. دیابتی کردن موش ها توسط آلوکسان مونوهیدرات (120 میلی گرم به ازای هر کیلو وزن بدن) محلول در بافر سالین به صورت درون صفاقی انجام شد. سطوح پروتئین تائو مخچه و پلاسما به روش آنزیم لینک ایمنواسی (elisa) اندازه گیری شد. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان دهنده عدم تغییر سطح تائوی فسفریله مخچه در نتیجه القاء دیابت می-باشد. تمرین اختیاری در گروه دیابت-تمرین تأثیر قابل توجهی روی سطح تائو در مخچه نداشت ولی سطوح تائوی پلاسما را افزایش داد . آلیوم پارادوکسیوم سطوح پروتئین تائوی مخچه و پلاسمای آزمودنی های دیابتی را به صورت معنی داری افزایش داد، به طوری که مقدار آن نسبت به گروه دیابت بالاتر بود. آلیوم پارادوکسیوم در مقایسه با تمرین اختیاری، و نیز نسبت به ترکیب مصرف آلیوم پارادوکسیوم با تمرین اختیاری، سطح پروتئین تائوی مخچه موش های دیابتی را به مقدار معنی داری افزایش داد. اما بین مداخله تمرین اختیاری و ترکیب تمرین اختیاری و آلیوم پارادوکسیوم تفاوت معنی داری مشاهده نشد. تمرین اختیاری به همراه آلیوم پارادوکسیوم و مصرف آلیوم پارادوکسیوم به تنهایی موجب افزایش معنی دار سطوح هایپرفسفریلاسیون تائوی پلاسمای آزمودنی ها شد. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که مصرف عصاره آلیوم پارادوکسیوم موجب افزایش سطوح پروتئین تائوی فسفریله مخچه آزمودنی های دیابتی شد. اما تمرین اختیاری چرخ دوار به تنهایی و ترکیب تمرین اختیاری و آلیوم پارادوکسیوم موجب تغییر قابل توجه این شاخص نمی شود. تمرین اختیاری با و بدون آلیوم پارادوکسیوم و مصرف آلیوم پارادوکسیوم به تنهایی موجب افزایش معنی دار سطوح هایپرفسفریلاسیون تائوی پلاسمای آزمودنی ها شد. در رابطه با آثار مثبت یا منفی ورزش اختیاری، انجام مطالعات بیشتر ضروری به نظر می رسد.
پیروز شیخ اکبر حاجی زاده مقدم
مقدمه:هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر دویدن اختیاری روی چرخ دوار و مصرف آنتی اکسیدان آلیوم پارادوکسیوم بر سطوح فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز در هیپوکامپ و پلاسما موش های دیابتی القاء شده با آلوکسان بود. روش شناسی: برای این منظور 42 سر موش نر نژاد ویستار( 8 هفته ای ) تهیه شدند و به شش گروه کنترل، دیابت، ورزش، دیابت - ورزش،گروه آنتی اکسیدان- دیابت ، گروه آنتی اکسیدان- دیابت - تمرین تقسیم شدند. ورزش برای گروه های تمرینی شامل دویدن بر روی چرخ دوار بمدت 6 هفته بود. دیابتی کردن موش ها طی یکبار تزریق آلوکسان مونوهیدرات (120 میلی گرم به ازای هر کیلو وزن بدن ) محلول دربافر سالین به صورت درون صفاقی انجام شد. موش ها پس از یک روز از آخرین جلسه تمرین جهت اندازه گیری bdnf هیپوکامپ و پلاسما کشته شدند. مغز خارج شده و هیپوکامپ بر روی یخ جدا گردید . هیپوکامپ و خون در بافر تهیه شده هموژن و پس از سانتریفوژ، سوپرناتانت بدست آمده جهت اندازه گیری bdnf استفاده گردید. سطح bdnfهیپوکامپ با استفاده از کیت eia و به روش آنزیم لینک ایمنواسی (elisa) اندازه گیری شد. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی lsd تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها:دیابت القائی با آلوکسان تغییر معناداری در سطح bdnf هیپوکامپ و پلاسما ایجاد نکرد. bdnf هیپوکامپ و پلاسما بطور معناداری در گروه های آنتی اکسیدان-دیابت-تمرین (001/0=p) و آنتی اکسیدان- دیابت (001/0=p) بالاتر بود. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که دیابت ناشی از تزریق آلوکسان مونوهیدرات تغییر معناداری در bdnf ایجاد نکرد. انجام فعالیت اختیاری چرخ دوار و مصرف آلیوم پارادوکسیوم می تواند موجب افزایش bdnf گردد. این افزایش می تواند در مقابله با اثرات زیانبار دیابت و استرس اکسایشی همراه با آن مفید باشد. واژه های کلیدی:دیابت، bdnf هیپوکامپ و پلاسما، ورزش اختیاری، موش های صحرایی
حسین نظری ضیاء فلاح محمدی
1-1. مقدمه فعالیت بدنی تغییرات متعددی را در سراسر بدن ایجاد می کند. یکی از انواع فعالیت بدنی تمرینات پلیومتریک می باشد که به طور گسترده ای در افزایش قدرت و حداکثر قدرت در مدت زمان کوتاهی استفاده می شود. تمرینات پلیومتریک در درجه اول به منظور افزایش حداکثر قدرت و توانایی پرش استفاده می شود که با یک توالی و ترتیب ماهیچه و عمل خاصی مشخص می شود ]1.[ اما این تمرینات تغییرات نامطلوبی را در بدن ایجاد می کند. یکی از این تغییرات ایجاد التهاب و تولید شاخص های التهابی می باشد. یکی از شاخص های التهابی که می تواند تولید وافزایش پیدا کند crp می باشد. crp از پروتئین های فاز حاد است که در حین عفونت، التهاب و آسیب بافتی، به طور چشم گیری افزایش می یابد. اغلب از طریق کبد در پاسخ به میانجی های التهابی خونی ساخته و به خون ریخته می شود. اندازه گیری crp به علت افزایش سریع آن در آغاز ضایعه بافتی و کاهش سریع آن به محض بهبودی، بهترین راه تشخیص ضایعات بافتی است ]2.[ برای کاهش سطح التهاب به دنبال اجرای فعالیت بدنی و انقباضات عضلانی از روش های گوناگونی استفاده شده است. یکی از این روش ها مصرف مکمل های غذایی مجاز می باشد. امگا3 از اسیدهای چرب ضروری می باشد که بدن قادر به تولید آن نیست و باید از طریق مصرف مواد غذایی تامین گردد. اسیدهای چرب امگا3 به دو دسته epa و dha دسته بندی می شوند. امگا3 در عملکرد صحیح سیستم های عصبی، تولیدمثل، ایمنی، قلب وعروق، فرایندهای بیوشیمیایی، تنظیم تقسیم سلولی، تنظیم فشار خون و گاهی التهاب وعملکردهای دیگر مشارکت می کند. مصرف امگا3 با کاهش عوامل التهابی مرتبط با بیماریهای قلبی عروقی مرتبط است. نشان داده شده که مصرف امگا3 وامگا6 با کاهش تولید پیش سازهای عوامل التهابی همراه است ]3.[ پروتئین عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (bdnf) یکی از اعضاء خانواده نوروتروفین هاست که نقش های مختلفی برای آن مشخص شده است. مقابله با التهاب جدیدترین نقش پیشنهادی این پروتئین می باشد. در نتیجه افزایش آن را می توان به دنبال التهاب انتظار داشت. با توجه به یافته های پیشین مبنی بر تأثیر افزایش امگا3 بر سطوح bdnf، و نقشی که این دو عامل در التهاب ایفا می کنند، و همچنین ایجاد التهاب به دنبال تمرینات پلیومتریک که ناشی از جزء برونگرای آن می باشد، مطالعه حاضر طراحی شده است. 1-4. اهداف پژوهش 1-4-1. هدف کلی: تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک همراه با مصرف امگا3 بر سطوح سرمیbdnf و crp در دانشجویان مرد سالم 1-4-2. اهداف ویژه 1. تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک بر سطوح سرمیbdnf 2. تعیین اثر 4 هفته مصرف امگا3 بر سطوح سرمیbdnf 3. تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک همراه با مصرف امگا3 بر سطوح سرمیbdnf 4. تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک بر سطوح سرمیcrp 5. تعیین اثر 4 هفته مصرف امگا3 بر سطوح سرمیcrp 6. تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک همراه با مصرف امگا3 بر سطوح سرمیcrp 7. تعیین ارتباط بین مقادیر bdnf و crp گروه تمرین به دنبال 4 هفته تمرین پلیومتریک 8. تعیین ارتباط بین مقادیر bdnf و crp گروه مکمل به دنبال 4 هفته مصرف امگا3 9. تعیین ارتباط بین مقادیر bdnf و crp گروه ترکیب به دنبال 4 هفته تمرین و مصرف مکمل 10. تعیین اثر 4 هفته تمرین پلیومتریک بر اجرای پرش عمودی آزمودنی ها -6. پروتکل تحقیق و نحوه اجرای آن دو هفته پس از دوره آشنایی و آموزش تکنیک های اجرایی، برنامه تمرینی آزمودنی ها شامل تمرینات پیشرونده پلیومتریک، به صورت دو روز در هفته اجرا شد. این تمرینات به نحوی بود که بین جلسات 72 ساعت فاصله استراحت وجود داشت. در هر جلسه ابتدا 10 دقیقه دوی نرم و حرکات کششی جهت گرم کردن اجرا می شد. سپس برنامه اصلی (شامل جست سرعتی، جست قدرتی، پرش قیچی، پرش زانو بالا، لی لی از پهلو، لی لی مورب، پرش روی جعبه) ]151 [، به اجرا در می آمد و در پایان 5 دقیقه به سرد کردن اختصاص داده می شد. تعداد دوره ها و تعداد حرکات به صورت هفتگی افزایش پیدا می کرد. کلیه جلسات تمرین در ساعات عصر و تحت نظر محقق و دستیاران در زمین چمن فوتبال دانشگاه اجرا گردید. جدول3-1 برنامه تمرینی گروه تمرین پلیومتریک و گروه ترکیب در طول چهار هفته را نشان می دهد. جدول3-1. پروتکل تمرینی گروه تمرین پلیومتریک و گروه ترکیب هفته اول هفته دوم هفته سوم هفته چهارم جلسه اول جلسه دوم جلسه اول جلسه دوم جلسه اول جلسه دوم جلسه اول جلسه دوم جست سرعتی 10×3 10×3 10×3 10×3 10×4 10×4 10×4 10×4 جست قدرتی 6-4×3 6-4×3 12-6×3 12-6×3 12-6×3 12-6×3 12-6×4 12-6×4 پرش قیچی 6-4×2 6-4×2 6-4×2 6-4×2 6-4×3 6-4×3 8-6×3 8-6×3 پرش زانو بالا 6-4×3 6-4×3 6-4×3 6-4×3 8-6×3 8-6×3 10-8×3 10-8×3 لی لی از پهلو 6-4×2 6-4×2 6-4×3 6-4×3 8-6×3 8-6×3 8-6×3 8-6×3 لی لی مورب 6-4×2 6-4×2 6-4×3 6-4×3 8-6×3 8-6×3 8-6×3 8-6×3 پرش جعبه 6-4×3 6-4×3 8-6×3 8-6×3 10-8×3 10-8×3 12-8×3 12-8×3 3-7. نحوه مکمل گیری امگا3 و دستورالعمل های تغذیه ای مرتبط با آن کل مقدار مصرفی روزانه هر یک از افراد گروه های مکمل و ترکیب، 2000 mg امگا 3] 152 [، (تولید شده توسط شرکت داروسازی زهراوی ایران) و 1000 mg نشاسته بود که در 3 کپسول ژلی تهیه شده و3 بار در روز بعد از هر وعده غذایی توسط آزمودنی ها مصرف می شد. کپسول های ژلی دارونما با همان مقدار شامل نشاسته همراه زعفران طبیعی به مقدار خیلی کم جهت رنگ دهی ترکیب شد تا از نظر ظاهر و مزه با کپسول امگا3 مشابه باشد. سپس کپسول ها به وسیله دستیاران محقق و به شیوه دوسوکور هر هفته یک بار در جعبه های بدون مارک بین آزمودنی ها توزیع می شد. 3-8. نحوه اندازه گیری شاخص های تحقیق 3-8-1. اندازه گیری bdnf مقدار bdnf سرم با استفاده از کیت آزمایشگاهی و به روش آنزیم لینک ایمنواسی (elisa) و بر اساس دستورالعمل کارخانه سازنده کیت (boster biological ، چین) تعیین گردید. نتایج آزمایش توسط دستگاه reader –elisa (ststfax، آمریکا) بررسی شد. حداقل مقدار قابل اندازه گیری کیت bdnf 32/1 و حداکثر 2000 پیکوگرم در میلی لیتر و حساسیت برآورد این روش <2pg/ml بود. 3-8-2. اندازه گیری crp مقدار crp سرم با استفاده از کیت آزمایشگاهی و به روش ایمونوتوربیدیمتری و بر اساس دستورالعمل کارخانه سازنده کیت (bionic ، ایران) تعیین شد. حداقل مقدار اندازه گیری 2 و حداکثر 6 میلی گرم در لیتر و حساسیت mg/l 01/0 اندازه گیری شد. 3-8-3. پرش عمودی برای اندازه گیری پرش عمودی از دستگاه ارگوجامپ استفاده شد. به این ترتیب که ابتدا فرد پا برهنه و با لباس ورزشی بر روی دستگاه قرار می گرفت سپس اقدام به پرش می کرد به نحوی که زمانی که کف پا از روی دستگاه جدا می شد زانوها نباید در بالا جمع می شد. دستگاه مذکور زمان پرواز فرد در هوا را محاسبه و بر اساس آن میزان پرش را تعیین می کند. هر فرد سه بار اقدام به پرش می کرد و بهترین رکورد ثبت می شد. این تست یک بار قبل از شروع تمرینات و یک بار هم بعد از پایان تمرینات انجام شد. 3-8-4. تعیین درصد چربی بدن برای تعیین درصد چربی بدن از روش اسکین فولد به کمک کالیپر استفاده شد. به این ترتیب که هر اندازه گیری دو بار و با فواصل 15 ثانیه ای در نقاط سینه ای، شکمی و رانی ضخامت چربی زیر پوستی آزمودنی-ها اندازه گیری شد و سپس با استفاده از فرمول سه نقطه ای جکسون- پولاک درصد چربی بدن آزمودنی ها محاسبه گردید ]153.[ دانسیته بدن = 1093800/1 – 0008267/0 ( ) + 0000016/0( )2 – 0002574/0(x) = مجموع چربی زیر پوستی در سه نقطه x = آزمودنی سن درصدچربی = ](95/4 دانسیته بدن ) - 5/4 [ 100 3-9. نحوه خون گیری و تجزیه و تحلیل شاخص های خونی نمونه های خون در مرحله پیش (پایه) و پس آزمون (به دنبال 4 هفته تمرین) برای تعیین غلظت bdnf و crp سرم به دنبال 12 ساعت ناشتایی شبانه از ورید آنتی کوبیتال جمع آوری شد. نمونه های خون وریدی در حالت استراحت آزمودنی (حداقل 48 ساعت پس از فعالیت بدنی) گرفته شد و به درون لوله های سرمی از پیش سرد شده ریخته شد و اجازه داده شد تا به مدت یک ساعت در دمای اتاق لخته شود. سپس این نمونه ها در 1300 g به مدت 12 دقیقه و دمای 4 درجه سانتیگراد سانتریفیوژ شد. سرم بدست آمده در لوله های اپندورف تخلیه و در دمای80- درجه سانتیگراد تا زمان تجزیه و تحلیل ذخیره شد. از روش آنزیم لینک ایمونواسی (elisa) و با استفاده از کیت های مخصوص نمونه های انسانی بر اساس دستور کارخانه سازنده اندازه گیری ها انجام شد. 3-10. روش های آماری برای توصیف داده ها از روش های آماری توصیفی استفاده شد. به منظور استفاده از آزمون آماری مناسب با توجه به حجم نمونه در گروه ها، ابتدا به بررسی نرمال بودن توزیع متغیرهای مورد مطالعه از طریق آزمون کلموگروف-اسمیرنوف پرداخته شد. با توجه به طبیعی بودن توزیع داده ها، برای مقایسه میانگین اختلاف بین گروه ها از آزمون t مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. محاسبه ها با استفاده از نرم افزار آماری spss نسخه 18 انجام و سطح معناداری آزمون ها 05/0 > p در نظر گرفته شد. نتیجه گیری نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده اثر قابل توجه مصرف امگا 3 با و بدون تمرینات پلیومتریک بر افزایش سطوح سرمی bdnf می باشد. از طرف دیگر تمرینات پلیومتریک موجب افزایش bdnf نگردید. با توجه به نقش bdnf در سلامت توانایی های شناختی و حرکتی دستگاه عصبی، و تأثیر مثبت مصرف مکمل امگا 3 بر افزایش سطوح آن، ترکیب مکمل امگا 3 با تمرینات پلیومتریک راهکار مناسبی برای تحریک افزایش سطح آن می باشد. اما در مورد نقش پیشنهادی bdnf در التهاب تحقیقات بیشتری مورد نیاز می باشد.
راضیه محمدی ضیاء فلاح محمدی
مقدمه و هدف: بیماری پارکینسون به سبب اختلال در مراکز کنترل بدن موجب بروز علائمی مانند ارتعاش در حالت استراحت، برادی کینزی، لرزش، سفت شدگی عضلانی و عدم تعادل وضعیتی می شود. این بیماری بر اثر از بین رفتن سلول-های ترشح کننده ماده ای به نام دوپامین (پیام رسان عصبی کاتکولامینی) رخ می دهد. پارکینسون بیماری استرس اکسایشی است و برای درمان و یا پیشگیری از این بیماری باید افزایش ظرفیت آنتی اکسیدانی و مقابله با استرس اکسایشی مد نظر قرار گیرد. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تأثیر حفاظتی 12 هفته تمرین چرخ دوار و مصرف عصاره گل گیاه ازگیل ژاپنی برسطوح bdnf ، sodو mdaهیپوکمپ موش های پارکینسونی بود. مواد و روش ها: موش ها به شش گروه: کنترل سالم (پایه)،کنترل پارکینسونی، تمرین سالم (تمرین)، تمرین پارکینسونی، مصرف عصاره در موشهای پارکینسونی (عصاره پارکینسونی) و تمرین همراه با مصرف عصاره در موش های پارکینسونی (تمرین-ازگیل-پارکینسون) تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت دوازده هفته روی چرخ دوار تمرین کردند و گروه هایی که عصاره مصرف کردند، بعد از ثبت مسافت دویدن هر هفته سه بار عصاره را به صورت صفاقی و به میزان200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن دریافت کردند. هیپوکمپ همه گروه ها به جزء گروه کنترل و تمرین سالم با تزریق محلول 6-هیدروکسی دوپامین به صورت استریوتاکسی به داخل بطن مغز تخریب شد. سطوحbdnf هیپوکمپ باروش الایزا و sod وmda هیپوکمپ به وسیله روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. داده ها به روش one way anovaو آزمون تعقیبی lsdتجزیه وتحلیل شد. یافته ها: ورزش اختیاری وعصاره به طور قابل ملاحظه ای ازکاهشsod جلوگیری کرد. ولی ورزش و مصرف عصاره نتوانستند از کاهش bdnf در اثر سم عصبی جلوگیری کنند. همچنین تفاوت سطوح mda بین گروه ها معنی دار نبود. نتیجه گیری: می توان از تمرین ، عصاره و ترکیب تمرین و عصاره برای افزایش آنزیم های آنتی اکسیدانی استفاده کرد و بدین ترتیب با استرس اکسایشی ناشی از پارکینسون مقابله کرد. ولی با استفاده از تمرین و عصاره نمی توان افزایش معنی دار در مقدار bdnf مشاهده کرد.
محمد فاضل زاده ضیاء فلاح محمدی
هدف اصلی از این تحقیق بررسی تاثیر مکمل یاری امگا-3 همراه با چهار هفته تمرین پلیومتریک بر تغییرات سرمی عامل نروتروفیک مشتق از مغز (bdnf) و استرس اکسایشی مردان فعال و ارتباط بین آنها بود. بدین منظور 28 دانشجوی پسر رشته تربیت بدنی (سن 98/1±21/23 سال، قد 34/5±25/174 سانتیمتر، وزن 49/7±83/66 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 25/2±03/20 کیلوگرم بر مجذور قد) به طور تصادفی به چهار گروه (مکمل+تمرین، مکمل، تمرین، کنترل)، تقسیم شدند. آزمودنی های گروه ترکیب و گروه تمرین به مدت 4 هفته برنامه تمرینات منتخب پلیومتریک را در دو یا سه دوره و با 6 تا 12 تکرار اجرا کردند. همچنین گروه ترکیب و گروه مکمل در طی دوره تحقیق، روزانه 2 گرم مکمل امگا-3 مصرف کردند. خونگیری از افراد پیش و پس از برنامه تمرینات به منظور اندازه گیری bdnf، mda و sod در حالت ناشتا به عمل آمد. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای بررسی تفاوت بین گروه ها و از آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای وجود ارتباط بین متغیرها استفاده شد. سطح معنی داری (05/0p<) در نظر گرفته شد. یافته ها افزایش معنی داری در سطوح سرمی bdnf گروه های مکمل و ترکیب در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (به ترتیب 001/0 p= و 004/0 p=). همچنین سطوح سرمی mdaگروههای مصرف کننده مکمل در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری یافت (002/0= p) و سطوح سرمی sod گروه تمرین به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت (042/0 p=). به علاوه در بررسی ارتباط بین متغیرها، تنها بین مقادیر mda و sod گروه مکمل رابطه همبستگی مشاهده شد (759/0 r= ، 048/0p=). این نتایج حاکی از آن است که مصرف منظم مکمل امگا-3 و ترکیب آن با تمرینات پلیومتریک موجب افزایش سطح bdnf و کاهش سطح mda می-شود. در نتیجه می توان از آن به عنوان یک روش مفید برای افزایش سلامت دستگاه عصبی و مقابله با استرس اکسایشی ناشی از تمرینات ورزشی استفاده کرد.
سمانه افشاریوسفی ضیاء فلاح محمدی
مقدمه و هدف: امروزه ورزشکاران و مربیان در سراسر جهان از مکمل ها و مواد نیروزای و تمرینات قدرتی و ترکیبی برای افزایش عملکرد و کاهش خستگی عضلانی در ورزش های حرفه ای و آماتور استفاده می کنند. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک با و بدون مصرف مکمل q10 بر عملکرد ورزشی و bdnf و il6 سرم دختران فعال و ارتباط بین آنها بود. مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی 34 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی که از سلامت کامل جسمانی برخوردار بودند به طور تصادفی به چهار گروه ترکیب (تمرین+مکمل)، تمرین، مکمل و کنترل تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تمرین و ترکیب به مدت 4 هفته تمرینات پلیومتریک را هفته ای 3 جلسه انجام دادند. همچنین گروه ترکیب و مکمل هر روز 2 بار همراه با وعده غذایی صبحانه و شام مکمل q10 به میزان200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن دریافت کردند همچنین آزمون های پرش عمودی و وینگیت برای اندازه گیری عملکرد ورزشی اجرا شد. سطوح bdnf و il-6 با استفاده از کیت آزمایشگاهی و روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون t همبسته و مستقل برای بررسی تفاوت درون و بین گروهها و ضریب همبستگی پیرسون جهت بررسی رابطه همبستگی داده ها و همچنین روش one way anovaو آزمون تعقیبی tukyتجزیه وتحلیل شد. سطح معنی داری 05/0 p? در نظر گرفته شد. نتایج: تمرین پلیومتریک و مصرف مکمل q10 بر سطوح bdnf سرم تاثیر معناداری نشان نداد، اما مقدار il-6 سرم افزایش معنی داری داشت، همچنین تمرین و مکمل q10 موجب افزایش معنادار شاخص خستگی، پرش عمودی دختران فعال شد.
جلیل اصلانی ضیاء فلاح محمدی
مقدمه و هدف: بیماری پارکینسون به سبب اختلال در مراکز کنترل بدن موجب بروز علائمی مانند ارتعاش در حالت استراحت، برادی کینزی، لرزش، سفت شدگی عضلانی و عدم تعادل وضعیتی می شود. این بیماری بر اثر از بین رفتن سلول-های ترشح کننده ماده ای به نام دوپامین (پیام رسان عصبی کاتکولامینی) رخ می دهد. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تأثیر حفاظتی 12 هفته تمرین چرخ دوار و مصرف عصاره گل گیاه ازگیل ژاپنی برسطوح cdnf ، sodو mda قشرمخ موش های پارکینسونی بود. مواد و روش ها: موش ها به شش گروه: کنترل، کنترل پارکینسونی، تمرین سالم، تمرین پارکینسونی، مصرف عصاره در موشهای پارکینسونی و تمرین همراه با مصرف عصاره در موش های پارکینسونی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت دوازده هفته روی چرخ دوار تمرین کردند و گروه هایی که عصاره مصرف کردند، هرهفته سه بار عصاره را به صورت صفاقی و به میزان200 میلی گرم به ازای هر کیلو گرم وزن بدن دریافت کردند. قشرمخ همه گروه ها به جزء گروه کنترل و تمرین سالم باتزریق محلول 6-هیدروکسی دوپامین به صورت استریوتاکسی به داخل بطن مغز تخریب شد. سطوحcdnf قشرمخ باروش الایزا و sod , mda قشرمخ به وسیله روش اسپکتروفتومتری اندازه گیری شد. داده ها به روش one way anova و آزمون تعقیبی lsdتجزیه وتحلیل شد. نتایج: ورزش اختیاری و عصاره به طور بر جسته ای ازکاهش sod و cdnf و همچنین از افزایش mda در قشرمخ موش های پارکینسونی جلوگیری کرد. کلید واژگان: عصاره هیدروالکلی گل گیاه ازگیل ژاپنی، تمرین اختیاری، 6-هیدروکسی دوپامین، cdnf، sod، mda
نورمحمد دلاوری ضیاء فلاح محمدی
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر یک جلسه فعالیت هوازی دویدن روی نوارگردان تا حد واماندگی با و بدون مصرف مکمل منیزیم سولفات بر شاخص¬های فعالیت الکتریکی عضله، لاکتات، vo2max، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای در مردان غیرفعال دانشگاهی و ارتباط بین آن ها بود. روش شناسی: 16 دانشجوی پسر غیرفعال (سن 18/1 ± 25/25 سال، قد 75/4 ± 18/176 سانتی¬متر، وزن 65/25 ± 51/79 کیلوگرم) به طور تصادفی و دوسوکور به دو گروه مکمل و دارونما تقسیم شدند. و به ترتیب به مدت 14 روز مکمل و دارونما مصرف نمودند. قبل و بعد از دوره مکمل¬گیری، تست بروس فزاینده برای تعیین شاخص¬های فعالیت الکتریکی عضله، لاکتات، vo2max ، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای انجام شد. فعالیت emg از عضلات، دوسر رانی، پهن میانی، پهن خارجی، نعلی، ساقی قدامی و دوقلو داخلی ثبت شد. یافته-ها: vo2max ، زمان رسیدن به واماندگی و آستانه تهویه¬ای گروه مصرف کننده منیزیم سولفات به ترتیب با افزایش (5 %)، (44/5%) و (57/11 %) همراه بود. مکمل منیزیم سولفات بروز آستانه خستگی الکترومیوگرافی را افزایش (140%) و زمان رسیدن به واماندگی در هنگام اجرای تست فزاینده هوازی را به تأخیر انداخت و آستانه تهویه¬ای ، vo2max را به طور معناداری افزایش داد ( 05/0 p<). همچنین بین شاخص¬های الکترومیوگرافی عضلانی، vo2max و آستانه تهویه¬ای همبستگی معناداری وجود داشت ( 05/0 p<). نتیجه-گیری: نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد مصرف مکمل منیزیم موجب کاهش شیب خستگی یا fft عضله به دنبال یک جلسه فعالیت دویدن وامانده ساز روی نوارگردان می شود. به عبارت دیگر زمان رسیدن به خستگی الکترومیوگرافی بهبود می یابد. همچنین vo2max آزمودنی های مصرف کننده مکمل منیزیم به طور معنی داری بهبود یافت. از سوی دیگر، زمان رسیدن به خستگی و آستانه تهویه ای مردان مصرف کننده منیزیم افزایش یافت که در مجموع نشان دهنده تأثیر مثبت مکمل منیزیم بر اجرای فعالیت شدید حاد می باشد. همچنین بین شاخص های متابولیک و الکترومیوگرافی ارتباط همبستگی مشاهده شد. بنابراین مصرف مکمل منیزیم برای بهتر شدن عملکرد مردان غیرفعال توصیه می شود.
وحید طالبی ضیاء فلاح محمدی
خستگی ناشی از ورزش پدیده ای است که دارای منشأ محیطی و مرکزی است. این پژوهش به منظور بررسی تأثیر مصرف منیزیم بر شاخص های الکترومیوگرافی عضلانی، برون ده توان، خستگی و ارتباط بین آنها به دنبال فعالیت حاد بی هوازی انجام شد. مواد و روش ها: شانزده دانشجوی فعال مرد که در طول هفته 3 تا 4 ساعت فعالیت داشتند به صورت داوطلبانه در این آزمایش شرکت کردند و به طور تصادفی به دو گروه مکمل و دارونما تقسیم شدند. دوره مکمل گیری به مدت 14 روز و 350 میلی گرم در هر روز بود. محل قرار گیری الکترود های الکترومیوگرافی برای عضلات (ساقی قدامی، نعلی، دوقلو داخلی، پهن داخلی، پهن خارجی، دوسر رانی) بر اساس دستورالعمل seniam مشخص شد. شاخص های الکترومیوگرافی شامل توان دوم میانگین (rms) و شیب میانگین توان فرکانس ها (mpf)، و شاخص بیوشیمیایی خستگی، سطح لاکتات پلاسما بود. آزمون بی هوازی روی دوچرخه ارگومتر (لوده ساخت هلند) انجام و همزمان فعالیت عضلانی پای راست توسط دستگاه emg ثبت شد. از آزمون آنالیز واریانس دوطرفه و تحلیل واریانس با اندازه های مکرر، t زوجی و t مستقل برای بررسی تفاوت های بین گروهی و درون گروهی استفاده شد. سطح معنی داری آزمون ها برابر و کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: مصرف مکمل منیزیم موجب کاهش rms عضلات دو سر رانی (023/0=p) و افزایش mpf پهن خارجی و عضله نعلی شد (به ترتیب 026/0=p، 001/0=p). همچنین مصرف مکمل منیزیم سولفات باعث افزایش میانگین توان و اوج توان بعد از مکمل گیری در گروه مکمل منیزیم سولفات شد (به ترتیب 023/0=p، 016/0=p) از طرفی سطح لاکتات خون نیز در گروه تجربی کاهش پیدا کرد (001/0p=). نتیجه گیری: در مطالعه حاضر مصرف مکمل منیزیم سولفات با مقدار 350 میلی گرم در روز، منجر به کاهش در مقادیر rms عضله و همچنین افزایش در mpf عضلات پا شد. بنابراین مصرف این مکمل برای بهبود اجرای آزمودنی های سالم فعال در فعالیت های کوتاه مدت شدید همچون آزمون وینگیت توصیه می شود.
سیدامید حمیدی پرچیکلایی ضیاء فلاح محمدی
مقدمه و هدف: هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر حفاظتی چهار هفته دویدن روی نوارگران همراه با مصرف مکمل ویتامینd3 بر روی سطوح فاکتور رشد عصبی، دوپامین وتیروزین هیدروکسیلاز جسم مخطط موش های پارکینسونی شده با 6هیدروکسی دوپامین بود. مواد و روش: حیوانات به طور تصادفی به 9 گروه: 1-گروه کنترل سالم 2-گروه شم 3-گروه کنترل پارکینسون 4-گروه ورزش+پارکینسون 5-گروه ورزش سالم 6-گروه مکملvd3+پارکینسون 7-گروه مکملvd3+سالم 8-گروه مکملvd3+ورزش+پارکینسون 9-گروه مکملvd3+ورزش+سالم تقسیم شده اند. گروه تمرینی چهار هفته و هفته ای پنج روز به مدت 30 دقیقه روی نوارگردان با سرعت 15 متر در دقیقه به تمرین پرداخته اند. گروه مکمل vd3 به مدت چهار هفته و هفته ای دو روز مکمل با دوز 1میکروگرم در کیلوگرم به صورت درون صفاقی مکمل دریافت کردند. ایجاد مدل تجربی پارکینسون با استفاده از جراحی استریوتاکسی و تزریق 6-هیدروکسی دوپامین به داخل جسم مخطط انجام شد. مقایسه سطوح فاکتورهای وابسته تحقیق با استفاده از روش آماری آنالیز واریانس دوطرفه(two-way anova) و آزمون تعقیبی tukey با سطح معنی داری p?0.05انجام شد. نتایج: ورزش به تنهایی با شدت پروتکل ارائه شده در تحقیق حاضر، نتوانست سطح دوپامین (p?0.05) و تیروزین هیدروکسیلاز (p?0.05) را نسبت به گروه کنترل تغییر دهد. سطح فاکتور رشد عصبی افزایش داشت ولی این افزایش معنی دار نبود (p?0.05). از سوی دیگر، مصرف مکمل vd3 به تنهایی توانست سطوح فاکتور رشد عصبی(p=0.002) و دوپامین (p=0.018) و تیروزین هیدروکسیلاز (p=0.0001) را به طور معنی داری افزایش دهد و ترکیب آن با ورزش نیز توانست سطوح فاکتور رشد عصبی (p=0.0001) و دوپامین (p=0.0001) و تیروزین هیدروکسیلاز (p=0.0001) را افزایش معنی داری دهد. بحث: نتایج پژوهش حاضر نشان دهنده اثر قابل توجه مصرف مکملvd3با و بدونه انجام تمرینات استقامتی بر روی سطوح ngf، da وth جسم مخطط موش های پارکینسونی شده با 6هیدروکسی دوپامین می باشد. از طرف دیگر تمرینات استقامتی با مدت وشدت پایین موجب افزایش این شاخص ها نشده است. با توجه به نقش ngf، da وthدر سلامت و کاهش اثرات ناشی از بیماری پارکینسون و پیری لذا ترکیب مصرف مکمل vd3 همراه با انجام تمرینات ورزشی می تواند یک راهکار حفاظتی در برابر اثرات سم عصبی تولید کننده مدل تجربی بیماری پارکینسون محسوب شود.
علی شکرپور ضیاء فلاح محمدی
چکیده ندارد.
هدی عبدی حمزه کلایی ضیاء فلاح محمدی
چکیده ندارد.
حمید سالاری کاریزمه ضیاء فلاح محمدی
چکیده ندارد.
زهره مصطفوی اصغر خالدان
چکیده ندارد.
یاسر میردارهریجانی شادمهر میردار هریجانی
چکیده ندارد.
ضیاء فلاح محمدی پروین کدیور
نتیجه تحقیق: 1 - نتایج تجزیه وتحلیل نشان دهنده عدم تفاوت مشخص بین گروههای سنی پائین و معیار جهانی است اما گروههای سنی بزرگتر تفاوت عمیق و قابل توجهی با سطوح معیار جهانی دارند. 2 - گروه آزمایش در کارهای ساده از وضعیت مطلوبی برخوردار بوده ولی در کارهای پیچیده عقب ماندگی بیشتری دارد. 3 - برتری جانبی عموما" در دست و سمت راست متمرکز بوده و برتری دوجانبه تا حد زیادی ضعیف است .