نام پژوهشگر: معصومه کنگاوری
معصومه کنگاوری جهانشاه پاکزاد
بافتهای سنتی ما روزگاری ماوا و محیطی امن، توام با آسایش و رفاه مردمی بودند که در آن سالیان متمادی زندگی کرده اند. این فضاها که در طول قرنها ساخته شده و شکل گرفته اند، بر اساس تشخیص و قضاوت و انتخاب اندیشمندانه آفریننده یا آفرینندگان آن متکی به ارزشها و شرایط متغیر جامعه انسانی آنروز بوجود آمده اند. در گذشته مقتضیات و روح حاکم بر زندگی ایرانیان (اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی)، همان روحی بود که بر معماری آنان نیز حاکم بوده و هماهنگی کامل بین ساختار معماری و زیر بنای زندگی اجتماعی و اقتصادی خانوارها وجود داشت . در واقع دلچسب بودن فضاهای شهری و معماری در بافتهای کهن بواسطه شناخت دقیق نیازهای جمعی و پاسخگویی به آن بوده است . یعنی فضاها علاوه بر پاسخگویی به عملکرد مادی نیازهای روحی و روانی آن را نیز پاسخگو بود. محیطهای شکل گرفته قدیمی، انعکاسی از جامعه بوده و مفاهیمی همچون هویت ، وحدت ، خوانایی، هماهنگی، سازگاری و بسوی از مفاهیم دیگر را در خود جای داده بود. اما به تدریج و با نفوذ سبک معماری مدرن و در دوره انقطاع تاریخی، محله های انسجام و پیوستگی و هویت و شخصیت مستقل خود را از دست داده و مفهوم و ارزشهای محله بی اعتبار شده و بدنبال درک ناشیانه و برداشت سودجویانه از دیدگاه مدرنیسم و رواج روش بساز و بفروش در ساختمان سازی، بافت مسکونی از شکل محله ای با بافت فشرده و بسته با برخوردهای اجتماعی معدود به یک سیستم باز و قابل دسترسی با روابط اجتماعی پراکنده تبدیل شد. ساختن خانه های ردیفی بر روی قطعات کوچک و مساوی زمین، بصورت یک شکل و بدون در نظر گرفتن خصوصیات محلی و اقلیمی در شهرهای مختلف ، بافتهای مسکونی تقریبا یکنواختی را ایجاد کرده است . متاسفانه این روش با همه مشکلات شناخته شده ای که دارد هنوز هم ادامه دارد. حتی امروز که معماری و شهرسازی در جهان به سویی می رود که برخلاف ساده نگری، یکنواختی و هم سانی سبک بین اللملی، شرایط محیطی و خصوصیات منطقه ای و مفاهیم تاریخی و فرهنگی را مد نظر قرار می دهد [اشاره می شود به منشور -2000 متن منشور در بخش ضمائم آمده است .] ادامه تقلیدی سطحی و بی چون و چرا به هیچ وجه وجاهت علمی و فرهنگی ندارد. چرا که تاریخ و فرهنگ معماری و شهرسازی ما مطالب آموزنده و بسیار مهمی را برای گفتن و عرضه کردن داشته و دارد. دستیابی به یک شهرسازی با هویت به عنوان یک آرزوی مشترک گروهی را به بحث و مطالعه و تجربه و آزمون کشانده است و در این رابطه تحقیقاتی انجام شده و نظریاتی نیز ارائه گردیده است . علیرغم موج از خود بیگانگی که فرهنگ ما را فراگرفته هنوز چهره زیبای آن زنده است و تاثیر است که جمعی را به جهد و تلاش به قصد احیا و دمیدن روح آن به فضای امروز کشانده است . بحث هویت و ایجاد معماری و شهرسازی با هویت نیز از همین جا شروع می شود. جستجو برای معماری و شهرسازی با هویت ما را به پیوند با تاریخ برمی انگیزد که جستجوی هویت برای شهرسازی امروز همان جستجوی هویت برای فرهنگ امروز است . پیوند با گذشته به معنای تکرار صورتها و اشکال تاریخی و استفاده از پدیده های فضائی گذشته به عنوان یک مدل عینی نیست چون در این صورت منکر تحولات ، نوآوری و تاثیرشرایط زمان و مکان خواهیم شد. لکن باید در جستجوی راهی بود که بتوان فضاهائی را ایجاد نمود که مفاهیم و ارزشهای موجود بافتهای کهن بگونه ای برای شهرنشین امروزی تامین شود.