نام پژوهشگر: رقیه فارسی
رقیه فارسی علیرضا انوشیروانی
فلسفه پدیدارشناسی که فلسفه ای مدرن محسوب می شود به تحقیق در باب تجربه و ادراکات می پردازد. دکارت که همه چیز را مورد شک قرار می دهد حتی خود شک را، به وجود آگاهی و اندیشه که فاعل شک می باشد یقین پیدا می کند و عامل اندیشنده را سرچشمه تمام علوم می داند: من می اندیشم پس هستم. فلسفه پدیدارشناسی که حیطه فعالیت و بررسیهای خود را به ادراکات و دریافتهای ذهنی بشر معطوف می کند، فلسفه ای نئو - دکارتی می باشد که اولین بار توسط ادموند هوسرل، فلیسوف و ریاضیدان مشهور آلمانی به صورت مکتبی فلسفی درآمد. هوسرل در این فلسفه با وام گیری از متفکران معاصر خود چون فرانز برنتانو و دیگر متفکرانی چون ویلهلم دیلتی، هگل و کانت به بسیاری از مشکلات و ابهامات فلسفه دکارتی پاسخ داد. از آن جمله است ، تئوری "التفات " که مبدع آن برنتانو، استاد هوسرل می باشد. برنتانو با این روش ، خلاء تفکر دکارت را که در آن میان عمل تفکر و موضوع مورد تفکر تمایزی قائل نشده است ، پر می کند. تئوری "التفات " بر این اساس بنیان نهاده شده است که آگاهی یعنی آگاهی از چیزی مثل اراده که اراده بر چیزی است یا علم، که علم به چیزی می باشد. در راستای توصیف موضوعی، هوسرل تئوری دیگری به عنوان تعلیق پدیدارشناسانه را معرفی می کند که در آن کلیه پیش فرضها و باورها را در مورد مووضع مورد التفات به طور موقت در پرانتز می گذارد، یعنی به صورت تعلیق نگاه می دارد. بدین طریق آن شی مورد نظر را به شکل یک پدیده: "چیزی که بر فاعل شناسا، جلوه گر و نمودار شده است " در می آورد آنگاه به توصیف آن می پردازد. این فلسفه، بعدها تحت تاثیر خط سیرهای فکری دیگری همچون اگزیستنسیالیسم و هرمنیوتیک قرار گرفت و به دو شاخه اصلی، پدیدارشناسی اگزیستنسیالیستی و پدیدارشناسی هرمینوتیک نمود پیدا کرد که هر یک از این نهضتهای فکری شباهتها و تفاوتهایی با پدیدارشناسی هوسرلی دارند. تلاش این تحقیق بر آن است که پس از معرفی نهضت فلسفی پدیدارشناسی، به شرح کامل این دو شاخه از پدیدارشناسی در حیطه ادبیات و زیباشناسی ادبی از طریق بررسی افکار متفکران صاحب نظر در هر شاخه، بپردازد و از این طریق دگرگونیهای حاصله در پدیدارشناسی هوسرلی از آغاز تا عصر حاضر را مورد بررسی قرار دهد. آنگاه این فلسفه که جنبه توصیفی و توضیحی دارد به محک آزمایش گذاشته می شود و برای این منظور شاه لیر یکی از آثار ماندگار شکسپیر انتخاب گردیده که از آن نمونه هایی برای آشنایی بیشتر با مفاهیم پدیدارشناسی بیان شده و در آنجا که به عقاید گادامر می رسد، حالت انتقادی به خود می گیرد و نقاط ضعف و قدرت این نوع پدیدارشناسی را می شناساند. همچنین به جنبه های فلسفی اگزیستنسیالیسم پدیدارشناسی در این نمایشنامه هم در حد مختصری می پردازد. در بخش پایانی، از وجود پدیدارشناسی فلسفی پی به وجود پدیدارشناسی محض می برد که در برگیرنده تمام دیدگاهها و نظریات از آغاز زندگی بشر تا آیندگان می باشد و نقش اساسی و بنیادین این فلسفه را در زندگی بشر، به عنوان فلسفه مادر معرفی می کند. در واقع این فلسفه نه تنها خواننده را در فهم و درک بهتر رویکردهای ادبی یاری خواهد داد، بلکه راه را برای تحقیقات بیشتر در این زمینه خواهد گشود.