نام پژوهشگر: مسعود فضیلت پور
محمد الیاس امیریان حسن بنی اسدی
هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه ساده و چند متغیره هوش معنوی با سلامت روان و شادکامی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از بین دانشجویان دانشگاه شهید باهنر، 384 نفر (172 مرد و 212 زن) با روش تصادفی- طبقه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه هوش معنوی کینگ (2008)، پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر (1979) و پرسشنامه شادکامی آکسفوردآرگایل و لو (1989) بودند برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون، رگرسیون گام به گام و چندمتغیره استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد: بین سازه هوش معنوی با سلامت روان و شادکامی، بین سلامت روان و شادکامی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. از بین خرده مقیاسهای هوش معنوی، بین تولید معنای شخصی و آگاهی متعالی با سلامت روان رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد، اما بین تفکر انتقادی وجودی و توسعه سطح هشیار با سلامت روان رابطه معناداری مشاهده نشد. بین همه خرده مقیاسهای هوش معنوی با شادکامی رابطه مثبت معناداری مشاهده شد. نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که خرده مقیاس تولید معنای شخصی بطور همزمان با سلامت روان و شادکامی رابطه معنی داری دارد و توسعه سطح هشیاری بطور همزمان با سلامت روان و شادکامی رابطه معنی داری ندارد. همچنین بین میزان هوش معنوی، سلامت روان و شادکامی با توجه به عوامل فردی (جنس، تأهل، رشته تحصیلی) رابطه معناداری مشاهده نشد.
احسان کاظمیان مینا رستگار
نابس طلاک بازطضا اب یرادییش یتخایشازف یاَدزبَار ی ٍطبار یسرزب شَیضپ هیا فدَ ٌدافتسا هتفزگ زظو رد اب تیسیج .تسا یوازیا ناسًمآ نابس نایمرد یرادییش کردی ٍجراخ زمو ی زکذم ی ثوًم دازفا رد یرادییش یتخایشازف یاَدزبَار نآ ٍجراخ نابس طلاک بازطضا ی ٌ .تسا ٌدش عقای یسرزب درًم اَ 11 ٌاگشواد ی داسآ ٌاگشواد رد لیصحت ٍب لًغشم یًجشواد ناگدییک تکزش .دودزک تکزش شَیضپ هیا رد نامزک زیَاب دیُش مراُچ ی مًس لاس نایًجشواد ٍمجزت یاَ ٍتشر رد آ عمج یازب .دودًب یسیلگوا نابس تایبدای نابس ید سا اَ ٌداد یری ٍمایشسزپ یرادییش یتخایشازف یَاگآ ) ناراکمَ ی تفیزگردوی ( ٍجراخ نابس طلاک بازطضای ) ی شتییرًَ ناراکمَ ( تست کی ی دش ٌدافتسا 1 یرادییش یلاًس toefl test) longman ) ازجا یتخایشازف یاَدزبَار زیغتم ید هیب یفیم رادایعم ٍطبار دًجی زگوایب جیاتو .دش ی یرادییش دًب ٍجراخ نابس طلاک بازطضا (r = -0.76) . یتخایشازف یاَدزبَار نایم تبثم ٍطبار ،هییچمَ دش تفای یرادییش کرد ی یرادییش .(r = 0.76) بازطضا هیب یفیم رادایعم ٍطبار ٍکیلاح رد ، تشاد دًجی یرادییش کرد ی ٍجراخ نابس طلاک . (r = -0.65) ٍطبار کی ٍصلاخ رًط ٍب یفیم هیب هیب یرادایعم ٍطبار تیاُو رد .دش ٌدَاشم زگید زیغتم ید ی ٍجراخ نابس طلاک بازطضا طلاک بازطضا ٌزمو ی یرادییش یتخایشازف یاَدزبَار ٌدافتسا اب ٍطبار رد زکذم ی ثوًم دازفا طلاک بازطضا ٌزمو ی یرادییش یتخایشازف یاَدزبَار ٌدافتسا اب ٍطبار رد زکذم ی ثوًم دازفا .دشو تفای ٍجراخ نابس
سعیده جاوید سیدحمیدرضا علوی
پایبندی دینی از عوامل بسیار موثر در شخصیت افراد از جمله ادراکات ، عواطف، هیجانها و روابط بین فردی و آرمانها است. در صورتی که پایبندی دینی با آگاهی و شناخت توأم باشد، می تواند در سطوح زندگی فردی ، اجتماعی و علمی افراد نقش بسیار سازنده ای داشته باشد. هدف از این پژوهش، بررسی ارتباط پایبندی دینی با مهارتهای فراشناخت و ذهنیت فلسفی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاههای شهر کرمان در سال تحصیلی 91-90 بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل دانشگاههای شهر کرمان در سال تحصیلی 91-90 بود و نمونه مورد مطالعه از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای با تخصیص متناسب حداقل به حجم 394 نفر انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه های استاندارد شده برای سنجش پایبندی دینی(با زیرمقیاسهای پایبندی دینی، دوسوگرایی دینی و ناپایبندی دینی) ، مهارتهای فراشناخت (با زیرمقیاسهای شناختی و عاطفی) و ذهنیت فلسفی(با زیرمقیاسهای جامعیت، تعمّق و انعطاف پذیری) بود که توسط دانشجویان تکمیل گردید .با توجه به موضوع پژوهش ، روش توصیفی از نوع همبستگی برای تبیین روابط بین متغیرها مورد استفاده قرار گرفته و از آزمونهای آماری همبستگی پیرسون، آزمون t برای گروه های مستقل، تحلیل واریانس و رگرسیون برای بررسی سئوالات پژوهش بهره گرفته شد. یافته های مطالعه حاضر نشان دادند که بین زیرمقیاس پایبندی دینی با زیرمقیاس های مهارتهای فراشناخت و نمره کل آن رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد.همچنین بین زیرمقیاس پایبندی دینی و نمره کل آن با زیرمقیاس های ذهنیت فلسفی و نمره کل آن رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد. افزون بر این، بین زیرمقیاس دوسوگرایی دینی و ناپایبندی دینی با زیرمقیاس های ذهنیت فلسفی و نمره کل آن ارتباط معکوس و معنادار مشاهده شد. ضمناٌ از لحاظ جنسیت، مقطع تحصیلی بین میانگین نمره های پایبندی دینی، مهارتهای فراشناخت و ذهنیت فلسفی تفاوت معناداری مشاهده نشد. با این وجود میانگین نمره ناپایبندی دینی در دانشجویان کارشناسی ارشد از دکتری و نمرات پایبندی دینی و مهارتهای فراشناخت در دانشجویان بومی از غیربومی بیشتر بود. سرانجام اینکه تحلیل رگرسیون خطی نشان داد که زیرمقیاس پایبندی دینی، عامل پیش بینی کننده زیرمقیاسهای شناختی و عاطفی مهارتهای فراشناخت و نمره کل آن و زیرمقیاس دوسوگرایی دینی ، عامل پیش بینی کننده زیرمقیاسهای ذهنیت فلسفی و نمره کل آن است
نفیسه هاشمیان هدایت تیرگر
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی ساده و چندگانه بین متغیرهای حمایت اجتماعی و راهبردهای مقابله ای با سلامت روان دانشجویان دانشکده ی ادبیات دانشگاه شهید باهنر بوده است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش از بین دانشجویان بخش های مختلف دانشکده ی ادبیات دانشگاه شهید باهنر، 390 نفر(254 زن و 136 مرد) با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه حمایت اجتماعی وکس (1990)، پرسشنامه راهبردهای مقابله ای اندلر و پارکر(1990) و پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلیر(1979) بودند. اعتبار و پایایی پرسشنامه ها در جریان پژوهش مورد بررسی قرار گرفت و نتایج حاکی از کفایت لازم این ابزار بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تفکیکی و آزمون های کای اسکوئر، تحلیل واریانس دوراهه و رگرسیون چندگانه استفاده شد. بررسی نتایج نشان داد: بین راهبردهای مقابله ای با سلامت روان رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و از بین خرده مقیاس های راهبردهای مقابله ای، بین راهبرد مسئله مدار با سلامت روان رابطه منفی اما غیرمعنادار، بین راهبرد هیجان مدار و راهبرد اجتنابی با سلامت روان رابطه مثبت معنادار مشاهده شد. از طرفی بین حمایت اجتماعی با سلامت روان رابطه منفی معنادار و از بین خرده مقیاس های حمایت اجتماعی، فقط رابطه بین حمایت دوستان با سلامت روان معنادار و منفی بود ولی بین حمایت خانواده و حمایت دیگران با سلامت روان رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین متغیرهای سن، معدل، جنس و تأهل رابطه بین راهبردهای مقابله ای با سلامت روان و حمایت اجتماعی با سلامت روان را تعدیل نکردند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد که در کل افراد نمونه از بین متغیرهای راهبردهای مقابله ای و حمایت اجتماعی، راهبردهای مقابله ای از قدرت پیش بینی کنندگی بیشتری در جهت پیش بینی سلامت روان برخوردار بود. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون که به صورت جداگانه در رشته ها انجام شد حکایت از آن داشت که در بین دانشجویان علوم اجتماعی، معدل و راهبردهای مقابله ای، در بین دانشجویان ادبیات فارسی و روانشناسی، نیز فقط راهبردهای مقابله ای قدرت بیشتری در پیش بینی سلامت روان داشت. در نهایت تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد که از بین 10 متغیر پیش بین وارد شده به مدل تنها راهبرد مقابله هیجان مدار توانست سلامت روان کل دانشجویان را تبیین کند.
سمانه محمدی نسب مسعود فضیلت پور
هدف مطالعه حاضر مقایسه ی شیوه ی اختصاص توجه به محرک های جامع/جزئی و محرک های با ظرفیت مختلف در افراد افسرده و غیر افسرده بود. روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع پژوهش های علّی- مقایسه ای با مداخله آزمایشی بود. جامعه ی پژوهش شامل کلیه ی دانش آموزان دبیرستان دخترانه دولتی ناحیه ی دو شهر شیراز بود. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای، دو مدرسه از بین مدارس ناحیه دو شهر شیراز انتخاب شده و از هر کدام از مدارس سه کلاس انتخاب شدند. 85 نفر از دانش آموزان که نمره ای کمتر از 12 یا 12 داشتند در گروه افراد غیر افسرده و 70 نفر که نمره ی 13 و بالاتر از 13 داشتند در گروه افراد افسرده قرار گرفتند. تکلیف رایانه ای دات پروب و تکلیف نوون به ترتیب برای اندازه گیری سوگیری توجه و توجه به محرک های جامع/جزئی اجرا شد. داده ها در یک طرح بین گروهی به کمک آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره آنالیز شدند. یافته ها در راستای فرضیه ی سوگیری توجه نشان داد متوسط زمان واکنش افراد افسرده جهت پاسخ به محرک های منفی در تکلیف دات پروب بیشتر از افراد غیر افسرده بود. این یافته ها از وجود سوگیری منفی در گروه افسرده حمایت نمود. به علاوه در راستای فرضیه توجه غیرمتمرکز آن گونه که به وسیله تکلیف نوون اندازه گیری می شد، افراد با خلق افسرده در پردازش محرک های جامع تفاوتی با افراد عادی نداشتند، اما متوسط زمان واکنش آن ها برای پاسخ به محرک های جزئی به طور معناداری بیشتر از افراد غیر افسرده بوده است. یافته ها به ترتیب از منظر نقش آسیب شناسی توجه در خلق افسرده و دیدگاه انطباقی توجه نامتمرکز در خلق افسرده مورد بررسی قرارگرفته اند.
افروز جمشیدی مسعود باقری
این مطالعه با هدف بررسی اثرات متغیرهای سرسختی روانشناختی و خودکارآمدی عمومی بر متغیر وابسته اضطراب امتحان با نقش واسطه ای شیوه¬های مقابله با استرس در بین دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان، انجام شد. تعداد374 نفر، با روش نمونه¬گیری خوشه¬ای تصادفی از بین 14833 نفر انتخاب شده و مورد مطالعه قرار گرفتند. مقیاس های مورد استفاده چهار پرسشنامه سرسختی روانشناختی اهواز با 27 گویه، خودکارآمدی عمومی با 10 گویه، شیوه¬های مقابله با استرس با 19 گویه و اضطراب امتحان با 25 گویه بود. نتایج آزمون همبستگی حاکی از رابطه معکوس و معنادار خودکارآمدی، شیوه مقابله با استرس و سرسختی با اضطراب امتحان بود. نتایج آزمون فرضیه¬ها با استفاده از روش تحلیل مسیر نشان داد،که مدل مفهومی مطالعه دارای برازش مناسب بود. بنابراین خودکارآمدی عمومی تاثیر مستقیم معکوس و معنی¬داری بر اضطراب امتحان داشت. به علاوه، سرسختی روانشناختی تاثیر مستقیم و معنی¬داری بر اضطراب امتحان نداشت. همچنین، شیوه مقابله با استرس مسئله¬مدار تاثیر مستقیم معکوس و معنی¬داری بر اضطراب امتحان نشان داد. اما شیوه مقابله با استرس هیجان¬مدار تاثیر مستقیم و معنی¬داری بر اضطراب امتحان نشان نداد. از این گذشته، خودکارآمدی عمومی و سرسختی روانشناختی تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬داری بر شیوه¬های مساله¬مدار و هیجان¬مدار نشان دادند. خودکارآمدی عمومی و سرسختی روانشناختی تاثیر غیرمستقیم معکوس و معنی¬دار بواسطه متغیر شیوه مقابله مسئله¬مدار بر اضطراب امتحان نشان دادند. در نهایت خودکارآمدی عمومی مهم¬ترین متغیر پیش بینی¬کننده اضطراب امتحان دانشجویان شناخته شد.
مطهره نصرت آبادی مسعود باقری
این مطالعه با هدف بررسی اثرات متغیرهای ابعاد شخصیت و سبک اسناد بر متغیر وابسته فرسودگی شغلی با نقش واسطه ای تاب آوری در بین جراحان شهر کرمان، انجام شد. از جامعه 127 جراح، تعداد90 نفر، انتخاب و با روش سرشماری پرسشگری شدند. ابزار پرسشگری شامل چهار پرسشنامه ابعاد شخصیت نئو با 60 گویه، سبک اسناد بزرگسالان سلیگمن با 48 گویه، تاب¬آوری کانر و دیویدسون با 20 گویه و فرسودگی شغلی مسلش با 26 گویه بود. نتایج آزمون فرضیه ها از طریق مدلسازی – تحلیل مسیر نشان داد که مدل مفهومی مطالعه دارای برازش مناسب بود. بنابراین سبک اسناد خوشبینانه دارای تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر تاب¬آوری بود. به علاوه سبک اسناد بدبینانه دارای تاثیر مستقیم منفی و معنی¬دار بر تاب¬آوری بود. همچنین روانرنجوری تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر تاب¬آوری داشت و تاب¬آوری نیز تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر فراوانی عدم کفایت شخصی داشت. همچنین سبک اسناد بدبینانه تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر شدت مسخ شخصیت داشت و سبک اسناد خوشبینانه نیز تاثیر مستقیم مثبت و معنی-دار بر فراوانی مسخ شخصیت داشت و همینطور سبک اسناد خوشبینانه تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر شدت خستگی عاطفی داشت. از این گذشته انعطاف پذیری نیز تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر فراوانی و شدت عدم کفایت شخصی داشت. همچنین برون گرایی تاثیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بر شدت درگیری داشت. به علاوه سبک اسناد خوشبینانه وبدبینانه دارای تاثیر غیر مستقیم مثبت و معنی¬دار بواسطه متغیر تاب¬آوری بر فراوانی عدم کفایت شخصی بودند. در نهایت سبک اسناد خوشبینانه وبدبینانه مهم¬ترین متغیر پیش بینی¬کننده فراوانی عدم کفایت شخصی جراحان بواسطه متغیر تاب¬آوری شناخته شدند.
افسانه علیزاده عصّار افسانه توحیدی
هدف پژوهش حاضر ارائه و تعیین برازش مدل روابط علّی باورهای فراشناختی، تنظیم شناختی هیجان و سبک¬های تصمیم¬گیری بر آمادگی اعتیاد بود. جامعه¬ی آماری پژوهش کلیه¬ی دانشجویان مقطع کاردانی و کارشناسی دانشگاه¬های شهر کرمان در سال تحصیلی 93-1392 بود که از بین آن¬ها 602 دانشجو (319 دختر و 283 پسر) به روش نمونه¬گیری خوشه¬ای چند مرحله¬ای انتخاب و پرسشنامه¬های باورهای فراشناختی، تنظیم شناختی هیجان، سبک¬های تصمیم¬گیری و آمادگی اعتیاد را تکمیل نمودند. داده¬های پژوهش به روش تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که با توجه به از بین متغیرهای برون زا (پنج باور فراشناختی و چهار سبک تصمیم¬گیری)، سبک تصمیم¬گیری منطقی، اثر غیرمستقیم و کل بزرگتری بر متغیر وابسته یعنی آمادگی اعتیاد داشت،که اثر مستقیم آن بیشتر از اثر غیرمستقیم آن بود. هم¬چنین تنظیم شناختی هیجان به عنوان متغیر واسطه¬ای و تصمیم گیری منطقی به عنوان متغیر برون زا اثر مستقیم بزرگتری بر آمادگی اعتیاد داشتند.
مریم اسدی مهدی لسانی
هدف از انجام این پژوهش بررسی عوامل آموزشی مرتبط با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان در دروس فیزیک 1 و فیزیک پایه در نیمسال اول سال تحصیلی 92- 91 بود. روش تحقیق، توصیفی و از نوع همبستگی بود. به همین منظور از میان جامعه دانشجویان دانشکده های علوم و فنی این دانشگــاه نمونه ای به حجم 314 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه محقق ساخته بود، که اعتبار (91/0) و پایایی (87/0) آن با استفاده از روش تحلیل عاملی تعیین گردید، و نتایج حاکی از کفایت روان سنجی رضایت بخش پرسشنامه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک راهه و تحلیل رگرسیـــون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین عوامل آموزشی (تجارب گذشته، انگیزه تحصیلی، روش های ارزشیابی، روش تدریس استاد، موقعیت عاطفی کلاس درس) و عملکرد تحصیلی در دروس فیزیک 1 و فیزیک پایه، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین عملکرد تحصیلی دانشجویان بر حسب سطح سواد والدین آن ها تفاوت معناداری مشاهده شد. به این معنا که با افزایش سطح سواد والدین، عملکرد تحصیلی دانشجویان نیز افزایش می یابد. بعلاوه، بین عوامل آموزشی با عملکرد تحصیلی رابطه چندگانه وجود داشت، به این معنا که از بین عوامل آموزشی، متغیر های تجارب گذشته، روش تدریس استاد و انگیزه تحصیلی، رابطه مثبت و معناداری با عملکرد تحصیلی داشتند، با این وجود، متغیر موقعیت فیزیکی کلاس رابطه معکوس و معناداری با عملکرد تحصیلی داشت. سرانجام این که بین عملکرد تحصیلی دانشجویان بر حسب نوع شغل والدین آن ها تفاوت معناداری مشاهده نشد، و همچنین، بین عملکرد تحصیلی دانشجویان و عوامل فردی (جنسیت، بومی و غیر بومی، نوع دانشکده، دوره تحصیلی)، رابطه معناداری مشاهده نشد.
محدثه جوادنیا مسعود فضیلت پور
هدف مطالعه حاضر: تعیین اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر افسردگی، نشخوار فکری و سوگیری توجه به محرک-های منفی و افزایش سوگیری توجه به محرک های مثبت است. روش: یک طرح شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل. جامعه پژوهش :کلیه دانشجویان دانشگاه شهید باهنر کرمان. حجم نمونه 30 نفر. روش نمونه گیری در دسترس.روش تجزیه و تحلیل: یک طرح اندازه های مکرر با یک عامل بین گروهی و یک عامل درون گروهی.
فاطمه ضیالدینی تیرانی عباس رحمتی
مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت مدیریت خشم و مهارت گفت وگو بر حل تعارضات زناشویی انجام شد. برای این منظور تعداد 60 زن که از دادگاه به مراکز مشاوره شهرستان زرند ارجاع داده شده بودند در چهارگروه، آزمایشی تقسیم شدند؛ گروه مهارت مدیریت خشم، 15 زن؛ گروه مهارت گفت وگو، 15 زن؛ گروه دو مهارت فوق به طور همزمان؛ 15 زن؛ و گروه چهارم نیز با 15 زن جایگزین شدند که به عنوان گروه کنترل انتخاب شد و هیچ نوع مداخله آموزشی دریافت نکرد. یک هفته قبل از ارائه ی مداخلات آموزشی، به هر چهارگروه پرسشنامه تعارضات زناشویی داده شد تا آن را تکمیل نمایند؛ سپس گروه های آزمایشی به مدت هفت جلسه تحت آموزش قرار گرفتند. و پس از گذشت دو هفته از آخرین جلسه آموزشی گروه ها، مجدد از هر چهارگروه پس آزمون به عمل آمد. مقایسه ی نمرات نشان داد که آموزش مهارت مدیریت خشم و مهارت گفت وگو و نیز آموزش همزمان این مهارت ها توانسته است میزان تعارض زناشویی را به طور معناداری کاهش دهد و بر متغیرهای موثر در رضایت زناشویی همانند همکاری، رابطه ی جنسی، واکنش های هیجانی نسبت به یکدیگر و جلب حمایت فرزند یا فرزندان، تاثیر بگذارد اما بین سه گروه آموزشی هیچ تفاوتی از نظر تاثیر بیشتر بر حل تعارضات زناشویی دیده نشد به نحوی که هر سه گروه به طور مساوی حل تعارضات زناشویی را پیش بینی می کردند.
سیده نرجس زمانی عباس رحمتی
چکیده: هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری بر اضطراب، افسردگی و اختلال شناختی بیماران مولتیپل اسکلروزیس بود. در یک طرح نیمه تجربی،50 شرکت کننده به صورت در دسترس از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهرستان بندرعباس انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه مداخله و گواه تقسیم شدند. پس از ارزیابی روانی، شامل مصاحبه بالینی توسط دو نفر کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، افراد پرسشنامه های استرس، اضطراب و افسردگی(dass ) و اختلال شناختی(mmse) را تکمیل نمودند. شاخص های اضطراب، افسردگی و اختلال شناختی در سه مقطع قبل از جلسات مداخله، شش هفته پس از مداخله و دو ماه بعد از جلسات مداخله اندازه گیری شدند. داده ها به کمک آماره های توصیفی و استنباطی شامل آزمون تحلیل واریانس- طرح اندازه گیری مکررتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که شاخص های اضطراب و افسردگی پس از مداخله به شیوه شناختی- رفتاری به طور معناداری در پس آزمون و پیگیری کاهش یافتند. به علاوه، عملکرد شناختی بیماران نیز پس از مداخله بهبود معناداری نشان داده است. نتایج پژوهش حاکی از اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مدیریت استرس در کاهش اضطراب، افسردگی و اختلال شناختی در بیماران مولتیپل اسکلروز می باشد، لذا توجه جدی به درمان های روانشناختی در این بیمارن مفید به نظر می رسد. کلید واژه: اضطراب، افسردگی، اختلال شناختی، بیماران مولتیپل اسکلروز
علی خانه باز عباسعلی رستمی نسب
هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیرآموزش کتاب" تفکر و سبک زندگی" بر مهارت های تفکر و سبک زندگی دانش آموزان شهرستان قلعه گنج بوده است. درس تفکر و سبک زندگی با هدف تقویت مهارت های تفکر و سبک زندگی دانش آموزان در بعضی مدارس اجرا شده است، این تحقیق در پی بررسی میزان تأثیرگذاری این درس آزمایشی بوده است.