نام پژوهشگر: اعظم صالحی

مقایسه اثر بخشی آموزش راهبرد های تنظیم هیجان بر اساس مدل گراس و رفتار درمانی دیالکتیک، در کاهش علائم مشکلات هیجانی دانشجویان دانشگاه اصفهان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان 1390
  اعظم صالحی   فاطمه بهرامی

چکیده در این پژوهش، دو مطالعه در زمینه مشکلات هیجانی انجام شده است. هدف از مطالعه اول، بررسی اثربخشی دو روش آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس و رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش علائم مشکلات هیجانی (افسردگی، اضطراب، حساسیت بین فردی و خصومت) دانشجویان بود. بدین منظور، با بهره گیری از آزمون scl-90 و مصاحبه روانشناختی، از میان دانشجویان مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه اصفهان، 45 نفر که دارای مشکل هیجانی بودند انتخاب شده و بصورت تصادفی به دو گروه آزمایش (1- آموزش تنظیم هیجان به روش رفتار درمانی دیالکتیک و 2- آموزش تنظیم هیجان بر اساس مدل گراس) و گروه گواه تقسیم شدند (هر گروه 15 نفر). روش های آموزش، برای دو گروه اجرا شده و در نهایت میزان بقای مشکلات هیجانی اندازه گیری شد. مجدداً پس از دو ماه، این اندازه گیری تکرار گردید (مرحله پیگیری). نتایج نشان داد که 1- دو روش آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل فرایند گراس و رفتار درمانی دیالکتیک به یک اندازه منجر به کاهش علائم حساسیت بین فردی شد. 2- فقط روش دوم منجر به کاهش علائم افسردگی دانشجویان شد 3- هر دو روش، اضطراب را کاهش داد اما در روش دوم بازگشت علائم وجود داشت 4- هیچ کدام از این دو روش علائم خصومت را کاهش نداد. در مجموع یافته های کمّی و کیفی حاصل از مطالعه اول نشان داد که هر چند آموزش تنظیم هیجان می تواند علائم افسردگی، حساسیت بین فردی و اضطراب را کاهش دهد اما در این زمینه کاستی هایی وجود دارد که مهمترین آن بازگشت علائم مشکلات هیجانی است. این کاستی ها احتمالاً به علت وجود عواملی بوده است که با مشکلات هیجانی مرتبط هستند ولی در مداخله ها منظور نشده اند. لذا، مطالعه دوم به منظور بررسی این عوامل انجام شد. در مطالعه دوم، عوامل مرتبط با مشکلات هیجانی بر اساس پیشینه، شناسایی شده و مدل معادله ساختاری مشکلات هیجانی از طریق این عوامل تدوین گردید. این عوامل عبارت بودند از کارایی خانواده، ویژگی های شخصیت، ابعاد دلبستگی و راهبردهای تنظیم هیجان. به منظور تدوین این مدل؛ از بین دانشجویان دانشگاه اصفهان 300 نفر که متعلق به رشته های مختلف بودند به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها آزمون scl-90، راهبردهای شناختی تنظیم هیجان (cerq)، پرسشنامه خود سنجی خانواده (sfi)، پرسشنامه شخصیتی نئو (neo-ffi) و پرسشنامه تجدید نظر شده تجارب مربوط به روابط نزدیک (ecr-r)، به همراه فرم اطلاعات دموگرافیک روی این افراد اجرا شد. داده های حاصل از این مدل نشان داد که مشکلات هیجانی از طریق خصائص شخصیتی، خانوادگی و دلبستگی افراد قابل پیش بینی است. بعلاوه، راهبردهایی که افراد برای تنظیم هیجان های خود به کار می برند تحت تأثیر خصائص خانواده، ویژگی های شخصیت و سبک دلبستگی آنان است. در نتیجه، برای اصلاح این راهبرد ها صرفاً نمی توان به مهارت آموزی اکتفا کرد و لازم است در برخی از عوامل محیطی و خانوادگی نیز مداخله صورت گیرد.

بررسی تاثیر بازی و قصه گویی بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی شهرستان آبیک از دیدگاه مربیان آن ها در 93 - 192
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  اعظم صالحی   مهدی شریعتمداری

پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بازی و قصه گویی بر رشد مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی شهرستان آبیک قزوین از دیدگاه مربیان آنها با استفاده از روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق را کلیه مربیان مراکز پیش دبستانی در شهرستان آبیک قزوین تشکیل می دهد که بر اساس آخرین آمار و اطلاعات تعداد این اعضاء 76 نفر می باشد. که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده 63 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. در پژوهش حاضر نیز برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه گرشام و الیوت (1999) استفاده شده است. روایی محتوایی پرسشنامه ها مورد تأیید متخصصان و استاد راهنما قرار گرفته است. پایایی پرسشنامه نقش بازی و قصه گویی بر ارتقاء مهارت های اجتماعی دانش آموزان بر اساس ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 87/0 و 86/0 برآورد گردید. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی (آزمون t تک متغیره) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که نقش بازی در ارتقاء مهارت های اجتماعی دانش آموزان و مولفه های قاطعیت، خویشتن داری و ابراز وجود، بالاتر از سطح متوسط بوده که به لحاظ آماری معنادار بوده است. نتایج همچنین نشان داد که نقش قصه گویی در ارتقاء ارتقاء مهارت های اجتماعی دانش آموزان و مولفه های همکاری، خویشتن داری و ابراز وجود، بالاتر از سطح متوسط بوده که به لحاظ آماری معنادار بوده است. همچنین نتایج آزمون فریدمن نشان می دهد که قصه گویی نسبت به بازی تأثیر بیشتری بر رشد مهارت های اجتماعی دارد.