نام پژوهشگر: محمد دبیرمقدم
اکبر حسابی مصطفی عاصی
در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات, پردازش زبان به عنوان مهمترین ابزار انتقال اطلاعات جایگاه ویژه ای دارد. یکی از مفیدترین ابزارهایی که کارایی آن در زمینه های مختلف پردازش زبان طبیعی مورد آزمایش قرار گرفته است شبکه ی واژگانی است. در این پژوهش که در حوزه ی زبانشناسی رایانه ای انجام پذیرفته است به دنبال طراحی و ایجاد شبکه ی واژگانی اسامی زبان فارسی به عنوان ابزاری مورد نیاز و ضروری برای پردازش زبان فارسی بوده ایم. جهت تحقق این هدف سه پرسش مطرح گردید:1. چگونه می توان برای مقوله ی اسم در زبان فارسی شبکه ی واژگانی طراحی نمود؟ 2. رابطه معنایی میان اسامی فارسی بر اساس چه ملاک(هایی)تعیین می گردد؟ 3. آیا بین شبکه ی واژگانی اسامی و سایر شبکه های واژگانی( فعل و صفت) در زبان فارسی و شبکه های واژگانی سایر زبانها می توان ارتباط برقرار کرد؟ و براساس سه پرسش، سه فرضیه ی زیر شکل گرفت: 1. برای مقوله ی اسم در زبان فارسی می توان بر اساس یافته ها و اصول نظری معنی شناسی واژگانی و شیوه های به کار گرفته شده در طراحی شبکه های واژگانی دیگر ، شبکه ی واژگانی طراحی نمود. 2. شمول معنایی بیشترین کارآیی را در تبیین رابطه های معنایی میان اسامی در درون شبکه دارد. 3. بین شبکه ی واژگانی اسامی زبان فارسی حاصل از این پژوهش و سایر شبکه های واژگانی شباهت ساختاری وجود دارد و می توان بین آنها تعامل کاربردی ایجاد نمود. برای بررسی فرضیه های فوق ابتدا به بررسی شبکه های واژگانی ایجاد شده برای زبانهای مختلف پرداخته شد و روشها و رویه های ساخت آنها سنجیده و مناسبترین روش برای ساخت شبکه ی واژگانی اسامی زبان فارسی روش ساخت بالا به پایین شناخته شد. علاوه براین با بررسی بر روی اسامی در زبان فارسی 22 رابطه بین اسامی شناخته شد که برای تعیین هر رابطه آزمونی طراحی گردید. در همین حین دادگانی جهت درج اطلاعات طراحی گردید که برای اجرای آن نیاز به سیستم عامل ویندوز 2000 یا بالاتر است و مدیر دادگان مورد نیاز برای اجرای آن، زبان پرس و جوی ساخت یافته ی مایکروسافت نسخه ی ansi 92 یا بالاتر می باشد و به صورت نسخه ی رومیزی قابل اجراست. در طراحی، تحلیل و پیاده سازی از روش نمونه سازی استفاده شده و زبان برنامه نویسی مورد استفاده نیز ویژوال بیسیک است و معماری پیاده سازی به روش سه لایه صورت گرفته است. با توجه به روش انتخابی و با کمک منابع زبانی موجود (شامل هفت فرهنگ لغت و دو گنجواژه) و یک دادگان الکترونیکی که حاوی بیش از 50 میلیون واژه ی زبان فارسی به شکل متن بود، اسامی پربسامد زبان فارسی انتخاب شد. سپس با کمک مفاهیم پایه ی مشترک زبانها و اسامی مستخرج از دادگان، 5000 دسته ی هم معنای اسم ساخته شد و با ورود آنها به دادگان و درج روابط معنایی شبکه ی واژگانی اسامی زبان فارسی شکل گرفت. در انتها با توجه به یافته های زیر هر سه فرضیه ی پژوهش تایید گردید: 1. با توجه به اینکه با استفاده از یافته ها و اصول نظری معناشناسی واژگانی ، امکان ارائه ی آزمونها و یافتن روابط میان اسامی زبان فارسی امکان پذیر گردید و نرم افزار طراحی شده برای این پژوهش، جستجوها و بازیابی اطلاعات را با سرعت و دقت مناسب به انجام می رساند، فرضیه ی اول پژوهش تایید می گردد. 2. بر اساس آمار به دست آمده از پژوهش شمول معنایی بیشترین بسامد را در بین روابط معنایی به خود اختصاص داده است که حاکی از اثبات فرضیه ی دوم است. 3. با توجه به بهره گیری از ویرایشگر و مروگر تطبیق یافته ی visdic برای زبان فارسی و قابلیت صدور اطلاعات ذخیره شده در این ابزار در قالبxml تعامل کاربردی بین این شبکه و دیگر شبکه های واژگانی تضمین گردید و فرضیه ی سوم نیز اثبات شد. از جمله کارهای تکمیلی که بر روی شبکه ی واژگانی اسامی زبان فارسی می توان انجام داد، افزودن دسته های هم معنا، غنای هرچه بیشتر روابط، افزودن اصطلاحات و باهم آیی ها به شبکه و افزودن مشخصات نحوی می باشد. علاوه بر این به کارگیری عملی شبکه در فرایندهای پردازش زبان فارسی باعث شناخت نقاط قوت و ضعف آن می گردد. همچنین می توان پژوهشهای پیکره ای و رده شناختی بامقایسه ی شبکه ی اسامی با شبکه های سایر زبانها از طریق رابط میان زبانی به انجام رساند.
مهدی دستجردی کاظمی محمد دبیرمقدم
رساله حاضر کوششی است برای توصیف گفتار کودکان 6 ساله فارسی زبان تهرانی(پایه اول دبستان) در قالب نظریه نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (2004). در این رساله که در پنج فصل تدوین یافته از دو فرانقش متنی و تجربی این نظریه برای توصیف گفتار کودکان استفاده شده است.ضرورت و اهمیت چنین پژوهشی از موارد ذیل ناشی میشود.نخست اینکه مطالعات توصیفی درباره زبان فارسی و به ویژه درباره گونه گفتاری زبان فارسی و آن هم گفتار کودکان بسیار کم انجام شده است. دوم اینکه دستیابی به یک نظریه زبانشناختی منسجم و یکپارچه در توصیف زبان فارسی و گونه های آن برای جامعه علمی ایران لازم و ضروری است. و آخر اینکه سایر رشتههای علمی و مطالعات غیرزبانشناختی اما مرتبط و مربوط به زبان فارسی مانند روانشناسی زبان، جامعهشناسی زبان، آسیبشناسی زبان، هوش مصنوعی، کاملاً و جداً به توصیفی دقیق و جامع از زبان فارسی نیازمند و محتاج هستند.داده های مطالعه شده در این رساله بیش از چهار هزار و دویست بند (ساده و مرکب) میباشند. این داده های گفتاری کودکان از پژوهشی انجام شده در سالهای 1380 تا 1384 با نام "طرح ملی واژگان پایه در کودکان ایرانی" استخراج و تهیه شدهاند. این داده ها از بیان 14 داستان مصور (آزمون تولیدی) توسط 20 کودک فارسی زبان جدیدالورود پایه اول دبستان در شهر تهران حاصل آمدهاند (10 دختر و 10 پسر که بطور تصادفی انتخاب شدند). هر داستان با 3 تا 4 تصویر رنگی و گویا نمایش داده شده است.نتایج کلی این پژوهش نشان میدهند که: 1- دختران نسبت به پسران، در توصیف داستانهای مصور، از بندهای بسیار فراوانتری (دو برابر پسران) استفاده میکنند. 2- 90 درصد از بندها در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان، بند سادهاند و 10 درصد مابقی، بند مرکب میباشند. 3- دختران غالباً نشانه های پیرونما را بکار میبرند (67 درصد) ولی پسران غالباً این نشانهها را به کار نمیبرند (68 درصد). 4- میزان بروز آغازگرهای تجربی نشاندار در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان، 18 درصد است. 5- میزان حذف ضمیر فاعلی در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان، 55 تا 60 درصد است و به عبارت دیگر، حذف ضمیر فاعلی، تمایلی غالب و فراوان و بینشان است. 6- در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان، میزان کاربرد آغازگرهای مرکب/ چندگانه 30 درصد بوده است. 7- سلسله مراتب زیر برای انواع توالیهای احتمالی در آغازگرهای مرکب/ چندگانه در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان مشاهده شده است: متنی- تجربی (98%)< بینافردی- تجربی (5/1%) < متنی – بنیافردی- تجربی (1%). 8- آغازگر متنی در 98 درصد از آغازگرهای مرکب/ چندگانه بکار رفته است. 9- فراوانترین آغازگر متنی، کلمه (بعد) و گونههای آن بوده و پس از آن، کلمه (دیگر) و گونههای آن بوده است. 10- آغازگر متنی در بندهای پیرو غالباً (که) است و پس از آن و با کاربرد بسیار کمتر، (تا) میباشد. 11- در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان، میزان کاربرد آغازگر بینافردی در آغازگرهای مرکب/ چندگانه تنها 2 درصد است. 12- فرایندهای ششگانه فرانقش تجربی با بسامد زیر در گونه گفتاری زبان فارسی در کودکان مشاهده شدند: مادی(5/61 %)< رابطهای(13 %)< ذهنی(10 %)< وجودی(7 %)< رفتاری(5/6 %)< بیانی (2%) 13- پسران بیشتر از دختران از فرایندهای مادی استفاده میکنند (68 درصد به 58 درصد) و دختران بیشتر از پسران از فرایندهای ذهنی استفاده میبرند (12 درصد به 6 درصد). 14- فرایندهای مادی بیش از 60 درصد از کل فرایندها را در گونه گفتار زبان فارسی در کودکان به خود اختصاص میدهند. 15- پسران و دختران در کاربرد فرایندهای رابطهای، وجودی، رفتاری و بیانی، تفاوت و اختلاف معناداری را نشان نمیدهند. 16- این رویکرد نظری به خوبی میتواند از عهده توصیف دادههای زبان فارسی برآمده و در مطالعات گوناگون زبان مانند گویششناسی، سبکشناسی، گونهشناسی، آسیبشناسی زبان بکار گرفته شود.
ابوالقاسم محرابی مجتبی منشی زاده
در فصل اول، اهداف تحقیق بیان می شوند: 1)توصیف کاملی از ‘خود اصلاحی’ و انواع آن، 2)بررسی ‘قلمرو بازیابی’ در زبان فارسی و بسامد نسبی بازیابی انواع سازه های متفاوت، 3)بررسی ‘بازیابی’ و ‘جایگزینی’ در صرف مقید، 4)بررسی الگوهای نحوی خود اصلاحی جایگزینی، 5)بررسی الگوهای نحوی خود اصلاحی ‘افزایش’ و ‘حذف’، 6)بررسی روابط بین الگوهای خود اصلاحی و ویژگیهای رده شناختی. با توجه به این اهداف سه سوال اصلی مطرح می شود: ) چه نوع ‘خود اصلاحی هایی’ در محاوره زبان فارسی رخ می دهد؟ 2)‘قلمرو بازیابی’ در زبان فارسی چیست؟ 3)چه رابطه ای بین ‘اصلاح’ با دیگر ‘ویژگیهای رده شناختی’ زبان فارسی وجوددارد؟ فصل دوم به پیشینه تحقیق اختصاص دارد. در تاریخچه مطالعاتی اساساً به سه موضوع اصلی پرداخته شده است: (1) ویژگیهای ساختاری و عملکردهای اصلاحی آنها، (2) سازمان نحوی خوداصلاحی (3) مطالعات بینازبانی برای تعیین میزان ‘قلمرو بازیابی’ با توجه به ویژگی های نحوی و رده شناختی زبانها. مطالعاتی در زبان شناسی رایانه ای و روانشناسی زبان نیز صورت پذیرفته است. در فصل سوم به مفاهیم و مبانی نظری و روش انجام تحقیق پرداخته می شود. چارچوب اتخاذ شده ‘تجزیه وتحلیل گفتگو’ است. این تحقیق، به بررسی مورد به مورد نمونه های خوداصلاحی براساس مفاهیم و اصول تجزیه وتحلیل زبان شناختی سنتی و اصول تجزیه وتحلیل گفتگو پرداخته می شود. پیکره از چهار ساعت و پنجاه دقیقه گفتگوی تعاملی واقعی تشکیل شده است. بنابراین، اولین گام، مجهزشدن به داده های آوانگاری شده از این گفتگوهاست. دومین گام، کشف نمونه های ‘خوداصلاحی’ در آن داده ها بر اساس خصوصیات صوری است. سومین گام، تجزیه وتحلیل خوداصلاحی براساس خصوصیات نقشی است. در گام بعدی، تمام نمونه های قابل تشخیص، در متن های آوانگاری برجسته و آن بخش از متن که دربردارنده خوداصلاحی می باشد، به منظور ارائه پایه و مبنایی برای تجزیه وتحلیل های کامل و دقیق، برگزیده و به همراه صدای آن بخش در ‘برنامه فایل میکر 7’ قرارداده می شود. برای هر نمونه از خوداصلاحی ها یک سابقه و شماره واحدی وجوددارد و مشخصه های مربوط به آن کدگذاری می شود. مجموعاً 500 نمونه به این طریق تجزیه وتحلیل می شوند که به عنوان "نمونه های کدگذاری شده" در این رساله مطرحند. پس از تجزیه وتحلیل داده ها در فصل چهارم و پنجم ، در فصل ششم، نتایج این تحقیق عنوان می شوند: از 500 نمونه بررسی شده، بازیابی ساده با200 مورد در مقام اول، جایگزینی ساده با 100 مورد در مقام دوم، ‘افزایش’ با 99 مورد در مقام سوم، جایگزینی قابدار با 59 مورد در مقام چهارم و تولید دوباره ساده با 15مورد، حذف با 14مورد و تولید دوباره قابدار با 9 مورد از نظر تعداد و درصد رخداد در رتبه های بعدی قرار گرفته اند. در این زبان، هیچگونه خود اصلاحی ساختواژی اتفاق نیفتاده و جایگزینی هم به صورت بی قاب و هم به صورت قابدار رخ داده که از نظر تعداد و درصد، شکل ساده آن مرجح است. هیچ موردی در خصوص عملکردهای اصلاحی افزایش و حذف ثبت نشد که بدون بازیابی باشد. این فرضیه که قلمرو بازیابی در سطح بند است، ردشد. زیرا از تعداد 500 نمونه، 449 مورد در سطح سازه و فقط 51 مورد به صورت ترکیبی رخ داده که از این تعداد فقط در چهار مورد فعل با نهاد ترکیب شده است. و آخر اینکه، ‘الگوهای خود اصلاحی’ در زبان فارسی تحت تأثیر ‘ویژگی های رده شناختی’ این زبان قرارندارند.
پونه عابدین محمد دبیرمقدم
در این تحقیق که بر پایه تحلیل گفتمان انتقادی انجام می گیرد، به بررسی چگونگی استفاده ابزاری از زبان برای بیان گفتمان ها ، همسو با ایدئولوژی مورد نظر نهادها و ایدئولوژی حاکم، توسط مطبوعات پرداخته می شود. رسانه ها، شیوه های کلامی مشخصی را در جهت اهداف و آرمان های حاکم برآن نهاد یا جامعه، برای بازنمایی گفتمان ها انتخاب می کنند که هر چند با ظاهری طبیعی و مبتنی بر باورهای عام و یا به عنوان "عقل سلیم" طرح می شوند اما در واقع انتقال دهنده نقطه نظرات نهاد ناظر هستند. در این تحقیق منابع اصلی مورد استفاده، نظریه ها و تحقیقات انجام شده در خصوص تحلیل گفتمان انتقادی توسط اندیشمندانی نظیر فوکو، فالر، لاکلا و موف، ون دایک و فرکلاف است. در چارچوب نظری تحقیق حاضر، ابتدا واژگان و مفاهیم کلیدی شامل زبان، گفتمان، بازنمایی و ایدئولوژی توصیف شده، سپس نظریه های مطرح در تحلیل گفتمان انتقادی، نظریه های فوکو، فرکلاف، ون دایک و لاکلا و موف مختصراً بیان شده است. چهارچوب نظری تحقیق حاضر، مفاهیم کلان خود را از فوکو و لاکلا و موف به وام گرفته است. مدل تحقیق، تلفیقی است از مدل های ارائه شده توسط فرکلاف و ون دایک، مبتنی بر ویژگی های صوری در متن. این ویژگی های صوری زبانی به سه دسته کلی واژگان، دستور و ابرساختار تقسیم شده اند. در بخش واژگان نوع عبارتبندی، سبک واژگانی و ارزش بیانی و در بخش دستور کنشگری، جملات معلوم و مجهول، شیوه نقل قول، وجه جملات و ضمایر توصیف می شوند. در بخش ابرساختار، طرح واره های کلی به عنوان نظام های سازمان دهی قالب خبری مطرح می گردند. فرضیه های تحقیق به این شرح می باشند1. مطبوعات از ساختار های زبانی ویژه ای برای بازنمائی گفتمان ها استفاده می کنند.؛2. ساختارهای زبانی بار ایدئولوژیک دارند و روزنامه ها کاملا آگاهانه برای بیان هرگفتمان از قالب های خاص زبانی استفاده می کنند. و3. قالب های زبانی به لحاظ مفاهیم و تأثیرات ایدئولوژیک، همسو با ایدئولوژی حاکم بر رسانه انتخاب می گردند. برای انجام این تحقیق پنج روزنامه صبح کشور با جهتمندی های متفاوت سیاسی در نظر گرفته شد. با مطالعه روزنامه ها پنج رویداد و یا اتفاق مهم ( به عنوان بخشی از یک گفتمان) که به لحاظ اهمیت، همه روزنامه های منتخب در تاریخ های یکسان، خبری در خصوص آنها به طبع رسانده بودند، به عنوان دستمایه اصلی تحقیق در نظر گرفته شدند. این خبرها از لحاظ قالب های زبانی مشخص که شامل ساختار واژگانی، دستوری و ابرساختارها بودند، مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند تا مشخص گردد که هر روزنامه از چه قالب های زبانی و در راستای چه اهدافی استفاده کرده است و این قالب های زبانی مبین چه مفاهیم ایدئولوژیکی هستند. بررسی بازنمایی گفتمان در روزنامه ها نخست روشن می سازد که ساختارها ی مختلف زبانی دارای بار ایدئولوژیک هستند و هر قالب زبانی تحت تأثیر بافت و شبکه گفتمانی که در آنها به کار برده می شود، مفهوم ایدئولوژیک خاصی را به مخاطبین القاء می کند. دیگر آنکه تفاوت قالب های زبانی به کار رفته در خبر روزنامه ها برای بازنمایی یک رویداد واحد، مشخص می سازد که مطبوعات بر تفاوت بار ایدئولوژیک قالب ها و ساختارهای زبانی آگاهند و با انتخاب هدفمندانه قالب ها هر رویداد را همسو با ایدئولوژی حاکم بر خویش بازنمایی می کنند و از این طریق بر آراء عمومی و گفتمان ها تأثیر می گذارند. این تأثیرات همسو با اهداف ایدئولوژیک هر روزنامه و نهاد ناظر بر آن است.
نجمه زربان کورش صفوی
از زمان مطرح شدن معنیشناسی شناختی به عنوان یکی از نگرشهای جدید در تبیین زبان و مطالعهی آن، بسیاری از زبانشناسانی که در این حوزه قلم زدهاند، به دنبال آن بودهاند تا بر مبنای نگرشی جدید، به بیان و توجیه نکاتی بپردارند که بررسی آنها در زبانشناسیِ پیش از آنان، سابقهای طولانی داشته است. فوکونیه که از پیشگامان معنیشناسان شناختی به حساب میآید در نوشتههای متعدد خود سعی بر آن دارد تا با کمک یکی از مهمترین نکات معرفی شده در معنیشناسی شناختی؛ یعنی فضاهای ذهنی به بررسی و تحلیل مواردی بپردازد که پیشتر از سوی معنیشناسان و منطقدانان مطرح شدند. وی به دنبال آن است تا ثابت کند به کمک فضاهای ذهنی میتوان سه نکتهی عمدهی "تناقض"،"شفافیت و تیرگی"، و "پیشانگاری" را به شکلی ساده تبیین کرد. در اصل فوکونیه به دنبال آن است تا ثابت کند مسالهی فضاهای ذهنی و طرح آن در معنیشناسی شناختی تا چه اندازه کارامد می نماید. به عبارت دیگر، فوکونیه بر این باور است تبیین این نکات از طریق "فضاهای ذهنی" به مراتب قطعیتر از آنچه تاکنون دربارهی آنها گفته شده است، امکان تبیین مییابند. در رسالهی حاضر نگارنده پس از معرفی دیدگاه فوکونیه به محک دیدگاه وی دربارهی تناقض، شفافیت و تیرگی و پیشانگاری که پیش از او مطرح شدهاند ، پرداخته است. در بخش تحلیل دادهها، نگارنده به کمک نمونههای متعددی از زبان فارسی سعی بر آن داشت تا نشان دهد دیدگاه فوکونیه و نگاه وی به صورت سیاه و سفید به فضاهای ذهنی نمیتواند در سه نکتهی مورد نظر او کارایی مطلق داشته باشد. به بیان دیگر، آنچه فوکونیه تحت عنوان "فضاهای ذهنی" مطرح میکند، جامع و مانع نیست.
یادگار کریمی محمد دبیرمقدم
هدف از نگارش این رساله، به دست دادن تحلیلی جامع از ساخت کنایی بر پایه مشاهدات داده های زبان کردی می باشد. جهت نیل به این مهم، ابتدا به واکاوی ریشه های ساخت کنایی در زبان فارسی باستان و میانه پرداخته می شود. بررسی شواهد تاریخی نشان می دهد که ساخت متعدی گذشته (کنایی) کنونی از ساختی مشابه ساخت صفت مفعولی در فارسی باستان مشتق شده است. در فارسی باستان، بکارگیری این ساخت جهت افاده مفهوم حال کامل بوده است و پس از تغییرات در پیکره بندی نظام تقابلی افعال، ساخت صفت مفعولی در فارسی میانه، علاوه بر خوانش حال کامل، دارای خوانش گذشته ساده نیز گردیده است. خوانش اخیر ساخت مفعولی منجر به عارض گردیدن تغییراتی نحوی- ساختواژی بر این ساخت شده است که ساخت کنایی امروزی یکی از برآیندهای آن است. در افق این بررسی در زمانی، سپس، ساخت کنایی در زبان کردی به صورت همزمانی مورد تحلیل قرار خواهد گرفت. با استناد به شواهدی از ساخت های شبه کنایی نظیر گزاره داشتن، گزاره خواستن، مجهول افعال دو مفعولی و نمونه های مشابه از لهجه هورامی، استدلال خواهیم کرد که ساخت کنایی در ساختهایی خود را نمایان می سازد که فعل متعدی قابلیت اعطای حالت مفعولی به مفعول را نداشته باشد و فاعل توسط یک هسته الحاقی با گروه فعلی ادغام شود. در این تحلیل گروه اسمی مفعول، در حضور فعل متعدی غیرمفعولی، با هسته گروه زمان وارد ارتباط تطابق می شود و از این طریق حالت فاعلی دریافت می کند. گروه اسمی فاعل نیز در جایگاه مشخص گر گروه الحاقی وارد اشتقاق شده و پس از تطابق با هسته گروه الحاقی، حالت به ای دریافت می کند. در رویکرد اتخاذ شده در این رساله، ساخت کنایی یک الگوی منفک و یازبان-ویژه نمی باشد بلکه پدیده ثانویه ای است که برآیند منطقی و طبیعی تعامل فرایندهای مستقل نحو زبان های کنایی است.
افسانه کاظمی محمد دبیرمقدم
پژوهش حاضر در 5 فصل و در قالب زبان شناسی نقش گرا به مساله ساخت اطلاع در چکیده های متون علمی می پردازد. چهار حرکت نحوی مجهول سازی قلب نحوی اسنادی سازی و حرکت بند موصولی و متممی در 50 چکیده زیست شناسی و 50 چکیده زبان شناسی مورد بررسی قرار گرفت. از چارچوب نظری لمبرکت 1994 استفاده شد. شیوه آماری بسامد گیری و درصدگیری بود . از مجهول سازی و حرکت بند در متون علمی زیاد استفاده شده است و اسنادی سازی و قلب نحوی در آن ها استفاده نمی شود که البته مربوط به سبک گفتاری هستند. همچنین بین دو رشته تفاوت قابل ملاحظه ای در استفاده از ساخت ها دیده نشد و به طور کلی این دو سبک در استفاده از ساخت های نحوی همپوشانی ندارند.
مرتضی طاهری اردلی گلناز مدرسی قوامی
هدف این پایان نامه، بررسی نظام آهنگِ کانونی در ساخت جملات خبریِ زبان فارسی، در قالب نظریه خودواحد ـ وزنی است. این پایان نامه دارای دو بُعد آواشناختی و واج شناختی است و براساس ساخت های از پیش تعیین شده که گویشوران در شرایط آزمایشگاهی تولید کردند، تاثیر اعمال کانون بر این ساخت ها را مورد تحلیل قرار داده است. از دیدگاه آواشناختی، تاثیرات کانون به لحاظ دیرش و بسامد پایه بر روی جملات خبری ساده نشان می دهد که میانگینِ میزانِ دیرش و بسامد پایه عناصرِ کانونی بیشتر از معادل آنها در جملات فاقد کانون می باشد. همچنین مقایسه میانگین دیرش و بسامد پایه عناصر پیش کانون و پس کانون با معادل آنها در جملات فاقد کانون نشان می دهد که تفاوت معناداری بین آنها مشاهده نمی شود؛ از این رو تنها تغییرات در عناصر کانونی مشاهده شده است و اعمال کانون تاثیر معنا داری بر روی دیرش و بسامد پایه عناصر پیش کانون و پس کانون ندارد. بُعد واج شناختی آهنگِ کانون نشانگر آن است که عناصر کانونی از الگوی نواختی (l+)^h* پیروی می کنند. عنصر کانونی تشکیل یک گروه تکیه ایِ مجزا می دهد و این گروه تکیه ای دارای نواخت مرزنمای "l" می باشد که عناصر پس کانون را تا پایان گروه آهنگی در بر می گیرد. الگوی نواختی ^h* متعلق به کلماتِ با تکیه آغازی است اما الگوی l+^h* مختص کلماتِ همراه با تکیه پایانی است.
سمیه باقربیگی مهرنوش شمس فرد
هم اکنون از وردنت به عنوان ابزاری قدرتمند در زمینه پردازش زبان طبیعی استفاده می شود. در این پژوهش درجهت فراهم آوردن منبعی برای پردازش های رایانه ای بر روی زبان فارسی، به دنبال ارائه ی الگویی برای ساخت نیمه خودکار وردنت افعال فارسی بوده ایم که هم بتوانیم به ساخت وردنت افعال نائل شویم و هم به الگوی ساخت فعل مرکب و رابطه ی میان اجزاء آن دست یابیم. به این ترتیب این پژوهش را می توان به حوزه ی معناشناسی واژگانی و زبانشناسی رایانه ای و زبان شناسی پیکره ای مرتبط دانست. فرضیه ی اصلی ساخت این سیستم استفاده از وردنت دیگر مقوله های نحوی زبان فارسی(در اینجا اسم و صفت) می باشد که در طی سه فاز 1. ساخت فعل مرکب 2. ساخت مجموعه ی هم معنا 3. استخراج روابط به آزمون آن پرداختیم. روش به کار گرفته شده در این سیستم در میان روش های ساخت نیمه خودکار وردنت افعال روشی نو محسوب می شود که بر مبنای ویژگی ساخت افعال مرکب بنا نهاده شده است. در فاز اول با بکارگیری الگوی خاص ساخت واژی فعل مرکب فارسی ترکیبات ممکن فعل مرکب را ساخته، سپس با جستجو در فرهنگ و دو پیکره، افعال مرکب فارسی را استخراج کردیم. سپس در فاز دوم ابتدا در مرحله ی اول با قرار دادن برچسب معنایی بر روی افعال مرکب، افعال مرکب ترکیبی را از اصطلاحی جدا کردیم تا بتوانیم بر مبنای معنای اجزاء فعل مرکب ترکیبی مجموعه های هم معنای آنها را بسازیم. برای دستیابی به این هدف هر فعل مرکب با توجه به معنای جزء غیر فعلی آن به مجموعه ی هم معنای اسمی یا صفتی استخراج شده از آن متصل شد، سپس در مرحله ی دوم با در نظر گرفتن 75 دسته ی هم معنای جزء فعلی، افعال مرکب هم معنا را به صورت خودکار در یک مجموعه ی هم معنا گرد آوردیم. یافته ها نشان داد که معنای فعل مرکب از معنای هر دو جزء آن به دست می آید و اجزاء غیر فعلی در افعال مرکب ترکیبی چند معنا هستند به طوریکه گستردگی معنایی آنها به گونه ای است که در برخی جاها با هم همپوشی دارند به عبارتی هر معنی یک جزء فعلی می تواند با معنی یک یا چند جزء فعلی دیگر معادل باشد. سپس در فاز سوم با درنظر گرفتن تناوب های تقابل و سببی اجزاء فعلی، روابط سببی و تقابل میان مجموعه های هم معنا استخراج شد. نتایج نشان داد که رابطه ی تقابل میان برخی از مفاهیم فعلی فقط از رابطه ی تقابل میان اجزاء غیر فعلی آنها یعنی رابطه ی تقابل میان مفاهیم اسمی یا صفتی، میان برخی دیگر از رابطه ی تقابل میان اجزاء فعلی آنها و میان برخی، از هر دو جزء غیرفعلی و فعلی قابل استخراج است. از طرفی، رابطه ی سببی میان مفاهیم فعلی از رابطه ی سببی میان اجزاء فعلی قابل استخراج می باشد. در نهایت با در نظر گرفتن یک طبقه بندی از اجزاء فعلی فعل مرکب و رابطه ی شمول معنایی میان اجزاء غیر فعلی، رابطه ی شمول معنایی میان مجموعه های هم معنا استخراج شد.
صفورا احمدبگی محمد دبیرمقدم
بررسی مقابله ای با تشخیص شباهتها و تفاوتهای بخشهایی از دو یا چند زبان، امکان پیش بینی و تحلیل خطاهای احتمالی زبان آموزان را فراهم ساخته و تمایز گذاشتن میان خطاهای متأثر از تعمیمهای بینازبانی و درون زبانی از یک سو و خطاهای فردی و تصادفی متأثر از عوامل دیگر را امکانپذیر می سازد. اهمیت بررسی مقابله ای نظامهای دستوری ناشی از اهمیت ویژه ساختار دستوری در تعیین چارچوبی است که اهل زبان افکار و اندیشه های خود را در قالب آن بیان می کند. فعل و زیر نظامهای آن، از قبیل نظام زمان، نمود و وجه، از مهمترین مقوله های دستوری هر زبانی است. بر اساس گونه معتدل فرضیه بررسی مقابله ای که اصل تعمیم محرک در آن مطرح است، بیشترین دشواری در جایی است که الگوهای دو زبان تفاوت های جزئی داشته باشند و زبان آموز با نادیده گرفتن این تفاوتهای جزئی، الگوهای زبان مادری یا هدف را تعمیم بیش از حد دهد. بنابراین، بررسی مقابله ای و نتایج آن در فرایند آموزش زبان، از طراحی منابع آموزشی تا آزمون سازی اهمیت دارد. هدف اصلی این پژوهش دستیابی به تفاوتها و شباهتهای میان نظام زمان، نمود و وجه فعل زبانهای فارسی و ایتالیایی است که به هدف کاربردی تر پیش بینی دشواریها، مشکلات و خطاهای فارسی آموزان ایتالیایی زبان در یادگیری فعل فارسی است، کمک می کند. پرسش اول این پژوهش این است که "چه شباهتها و تفاوتهایی میان نظام زمان، نمود و وجه فعل در زبانهای فارسی و ایتالیایی وجود دارد؟". نظامهای زمان، نمود و وجه در دو زبان فارسی و ایتالیایی چنان در هم تنیده شده اند که به باور نگارنده نمی توان آنها را از هم تفکیک و جداگانه بررسی کرد. زمان در هر دو این زبانها را می توان هم به صورت دوگانه، گذشته-ناگذشته، و هم به صورت سه گانه، گذشته-حال-آینده، تقسیم بندی کرد. زمان حال در هر دو زبان را می توان ناگذشته نامید، چراکه امکان کاربرد آن برای اشاره به آینده نیز وجود دارد. اما زمان آینده فارسی صورتی نشاندار و ساختی ترکیبی است که تنها کاربرد آن برای اشاره به آینده در بافتهای رسمی و ادبی است. حال آنکه صورت آینده ایتالیایی ساختی غیرترکیبی است که علاوه بر اشاره به آینده، کاربردهای دیگری نیز دارد. از سوی دیگر زبان ایتالیایی صورت آینده دیگری نیز دارد که زمان آن مطلق-نسبی است. محدودیت معنایی و کاربردی صورت آینده در فارسی سبب شده که علاوه بر صورت حال ساده، برای بیان مفاهیم آینده پیچیده تر از صورتهای مختلف، از جمله صورتهای التزامی و گذشته استفاده شود. در مورد نمود، تقسیم بندی تام و ناتمام در دو زبان تقریباً مطابقت دارد. اما صورت گذشته مطلق نمود تام ایتالیایی در طی زمان بسیاری از کاربردهای خود را از دست داده و ویژگی دوری از حال، یا به تعبیری تاریخی بودن، به ویژگیهای آن اضافه شده است. نمود ناتمام در هر دو زبان شامل همه معنیهای عادت، استمراری و درجریان میشود. هر دو زبان صورتهای جداگانه ای هم برای نمود درجریان دارند، اما نمود درجریان در فارسی، معنی در شرف وقوع بودن را نیز دارد و در ضمن همه موارد کاربرد آن با صورت ناتمام قابل بیان نیست. در حالی که صورت درجریان ایتالیایی تنها به معنی درجریان بودن موقعیت و کاملاً اختیاری است. نمود دیگر در هر دو زبان نمود کامل است. یکی از کاربردهای نمود کامل در زبان فارسی بیان غیرمستقیم و استنباطی یا روایی یک موقعیت است، که نمود کامل در ایتالیایی این معنی را منتقل نمی کند. اما کاربرد اصلی دیگر این نمود، بیان ارتباط موجود میان یک موقعیت و نقطه عطف آن، میان دو زبان مشترک است. اما این ویژگی در صورت گذشته کامل ایتالیایی در طی زمان تضعیف شده و این صورت به سادگی برای تمام موقعیتهای گذشته، فارغ از وجود یا عدم چنین ارتباطی، استفاده می شود. هر دو زبان سه وجه اخباری، التزامی و امری را در اختیار دارند، ایتالیایی وجه چهارمی با نام شرطی نیز دارد که فارسی فاقد آن است. وجه اخباری در دو زبان تفاوت عمده ای ندارد. اما وجه التزامی، با وجود شباهتهای معنایی و کاربردی فراوان، تفاوتهایی نیز دارد. به عنوان مثال کاربرد وجه التزامی ایتالیایی مستلزم ویژگی ناتصریح است، اما نگارنده مهمترین ویژگی لازم برای کاربرد وجه التزامی فارسی را عدم قطعیت می داند. همین تفاوت سبب شده است که برای بیان بعضی از موارد، مانند پیش انگاریها و برخی شرطیهای ناممکن که در ایتالیایی با صورت التزامی بیان می شوند، در فارسی، از آنجا که فاقد ویژگی عدم قطعیت هستند، وجه التزامی به کار نرود. زمان در صورت های التزامی فارسی همواره نسبی است، و تنها دو صورت التزامی با زمان گذشته و ناگذشته در فارسی وجود دارد. اما زمان التزامی ایتالیایی مطلق-نسبی است و به همین سبب چهار صورت التزامی مختلف در این زبان موجود است. وجه امر نیز در هر دو زبان مشابه است؛ تنها برای دوم شخص مفرد و جمع صورتهای امری جداگانه ای وجود دارد و برای موارد دیگر از صورت التزامی استفاده می شود. پرسش دوم این پژوهش از این قرار است: "تحلیل مقابله ای نظام زمان، نمود و وجه فعل در دو زبان فارسی و ایتالیایی چه مشکلات، دشواریها و خطاهایی را در یادگیری فعل برای فارسی آموزان ایتالیایی زبان پیش بینی می کند؟ نکات زیر مواردی هستند که با توجه به بررسی و مقابله نظام زمان، نمود و وجه فعل دو زبان فارسی و ایتالیایی، احتمال دشواری، مشکل بودن و بروز خطا در درک یا تولید آنها در میان فارسی آموزان ایتالیایی زبان زیاد است: - امکان کاربرد اشتباه مصدر به جای صورت التزامی پس از فعل هایی چون ‘خواستن’ و ‘توانستن’، در صورتی که فاعل دو بند پایه و پیرو یکسان باشد، وجود دارد. - پس از حروف، عبارات و فعل های خاصی که در ایتالیایی و نیز در مواردی بسیار شبیه به آنها در فارسی، پس از آنها التزامی به کار می رود، اما در فارسی کاربرد التزامی را در پی ندارند، مانند ‘با این که’ و ‘متأسف بودن’، احتمال کاربرد نادرست صورت های التزامی وجود دارد. - ممکن است ایتالیایی زبانها پس از صفتهای برتر و برترین در بند پیرو، به اشتباه فعل بند پایه را در وجه التزامی بیاورند. - درک، تولید و کاربرد صحیح التزامی در امر نامتعارف اول شخص مفرد که در زبان ایتالیایی وجود ندارد، ممکن است برای ایتالیایی زبانان، به ویژه در مراحل ابتدایی، دشوار باشد. - ممکن است فارسی آموز ایتالیایی زبان در صحبت از آرزوهای ناممکن فارسی، که فاقد ویژگی عدم قطعیت هستند، به اشتباه از صورتهای التزامی استفاده کند. - درک تفاوت معنایی شرطیهای ممکن ناگذشته فارسی، با صورت التزامی و صورت اخباری برای فارسی آموزان دشوار خواهد بود. - درک و کاربرد درست گذشته ساده برای اشاره به آینده در جمله های فارسی دشوار می نماید. - درک و کاربرد صورت ماضی نقلی در اشاره به موقعیتهای آینده ای که بر لحظه دیگری تقدم دارند، دشوار به نظر می رسد. - درک و کاربرد کلیه صورتهایی که نمود کامل در آنها مفهوم نادیده و استنباطی بودن دارد، دشوار است و نیاز به توجه دارد. - درک و کاربرد انواع صورتهای گذشته برای اشاره به موقعیتهای آینده برای ایتالیایی زبانان دشوار می نماید.
حسین هاشمی زرج آباد محمد دبیرمقدم
رساله حاضر تحقیقی است همزمانی پیرامون فعل مرکب در زبان ترکی آذری (از این پس آذری). در این رساله نگارنده سعی کرده تا با اتخاذ رویکردی توصیفی – تحلیلی، این مقوله از ساختواژه آذری را مورد بررسی قرار دهد. مشخصه اساسی این پژوهش بهره گیری از دو پیکره متفاوت، به ترتیب پیکره تک زبانه ها و پیکره دوزبانه هاست. پیکره نخست در بخش توصیفی رساله؛ تعیین انواع فعل و همچنین توصیف ساختهای نحوی عمده آذری مورد استفاده قرار گرفته است. با اتکاء به این پیکره، نگارنده نشان داده که زبان آذری از دو نوعِ عمده فعل یعنی فعل ساده و فعل مرکب بهره می جوید. افعال ساده این زبان عبارتند از: افعال ساده غیرمشتق و افعال ساده مشتق. انواع فعل مرکب آذری عبارتند از: افعال مرکب ترکیبی و افعال مرکب انضمامی. دو گروه فعل مرکب آذری هر یک زیرمجموعه ای از افعال دیگر با درجات زایایی متفاوت را شامل می شوند. افعال مرکب ترکیبی عبارتند از : افعال گروهی، افعال متوالی، افعال هم ریشه، افعال تک ساختی، افعال اصطلاحی و افعال مرکب با فعل کمکی مقید یا آزاد. از میان این افعال، فعل ساده اسمی و فعل مرکب با روش ساخت انضمام مفعول صریح به ترتیب انواع پربسامد فعل ساده و فعل مرکب آذری تشخیص داده شدند. در همین بخش رساله، نگارنده با به کارگیری شواهد واجی، صرفی، نحوی و معنایی نشان داد که افعال مرکب آذری همچون افعال ساده این زبان از راهکار ساخت ساختواژی (مربوط به واژگان) برخوردارند. در بخش تحلیلی رساله، نگارنده با بررسی داده های پیکره دوم در قالب چارچوب برهم کنش رمز یوهانسون در زبانشناسی تماس به تغییرات حاصل از تأثیر فعل مرکب فارسی پرداخته است. در این مدل اعتقاد بر این است که عناصر و الگوهای زبانی به هنگام تماس، از یک زبان به زبان دیگر کپی می شوند. انواع کپی عبارتند از: کپی کروی، کپی گزینشی و کپی آمیخته. در این بخش نشان داده شده است که زبان فارسی با تأثیر بر مقولات مورد بررسی در بخش توصیفی رساله، موجب پیدایش انواع کپی در آذری شده است. پربسامدترین نوع کپی، کپی آمیخته است که درپی تأثیر عمیق افعال مرکب فارسی بر واژگان آذری ایجاد شده اند. این کپی ها یا جایگزین معادل آذری هم معنای خود شده اند و یا اینکه به جهت اشاره به مفهومی نو به واژگان این زبان افزوده شده اند. ره آورد جملگی کپی ها، تضعیف و یا نازایایی مقولات مورد بررسی در بخش توصیفی رساله بوده است. این تأثیرات همگرایی آذری با فارسی را در پی داشته است.
مهدی رستمی محمد دبیرمقدم
پژوهش حاضر در چارچوب نظریه فضاهای ذهنی فوکونیه و ترنر و با عنایت به روش شناسی سویستر و دانسی گیر به بررسی داده هایی از جملات شرطی زبان فارسی پرداخته است. در رویکرد اتخاذ شده دسته بندی ای چهارگانه از جملات شرطی ارائه می شود: شرطی های سطح محتوا، شرطی های فرازبانی، شرطی های معرفتی و شرطی های کارگفتی. بنا به داده های این پژوهش این دسته بندی در زبان فارسی نیز دیده می شود و برای هر یک از این دسته ها نمونه هایی در بین داده های زبان فارسی به دست آمده است. در این رویکرد واژه then کارکردی ارجاعی و اشاری به یک فضای ذهنی دارد. چنین کارکردی در مورد واژه هایی که بر سر بند جواب شرط در زبان فارسی می آیند بررسی شد. « آنوقت، آنگاه، در آن صورت، در این صورت، آن موقع» را می توان دارای چنین کارکردی دانست، اما واژه های « دیگر و پس » نیاز به بررسی های بیشتر دارند. اگرچه دیده شد که به هر حال حضور این دست واژه ها در آغاز بند جواب شرط تعبیری پیش بینی ای و نیز خوانشی دوشرطی از ساخت های شرطی را تقویت می کند؛ اما عدم حضور این واژه ها نیز به معنای از دست دادن چنین معنایی در ساخت های شرطی نیست.
صدیقه مرادی سید مصطفی عاصی
زبان های طبیعی نظام های پیچیده ای هستند و ایجاد دستورهای رایانه ای برای آن ها، هم به دانش زبان شناختی و هم به داشتن دانشی درباره زبان های برنامه نویسی نیاز دارد. هدف چارچوب دستوری (جی اف) آن است تا این فرایند را هموارتر نماید. جی اف یک زبان برنامه نویسی تابعی است که با استفاده از فنآوری نوین طراحی شده و در آن، مدل معنایی نظریه انواع با برنامه نویسی تابعی در می آمیزد تا سامانه ای را پدید آورد که به توصیف زبان های طبیعی و تعمیم های زبانی کمک کند. عنصر اصلی در این توصیفات، موضوعی دستوری است که صرفاً یک زنجیره زبانی نیست، بلکه رکوردی است که اطلاعات تصریفی و ویژگی های ذاتی دستوری، مثل شمار و جنس دستوری، را در بر می گیرد. این موضوعات زبانی، همچنین سامانه نوعی دارند که در روند پردازش زبان به بازیابی و رفع خطاهای دستور کمک می کند. کتابخانه منبع دستوری جی اف مجموعه ای از دستور زبان هایی است که در قالب جی اف تدوین شده اند، و تا حد زیادی با هم مطابقت دارند زیرا همگی بر پایه نحو انتزاعی، یا ساختار درختی، مشترکی ساخته شده اند. از کلیدی ترین مفاهیم در جی اف، تمایز میان دو سطح از دستور است: نحو انتزاعی و نحو عینی. در نحو انتزاعی به ساخت-های درختی پرداخته می شود، و نحو عینی به چگونگی خطی شدن این درخت ها در هر یک از زبان های طبیعی اختصاص دارد. دستورهای چندزبانه که در آن ها نحوهای عینی چندی از روی یک نحو انتزاعی ساخته می شوند، در ایجاد ترجمه های دقیق و حافظ معنا مورد استفاده قرار می-گیرند. از کتابخانه منبع دستوری می توان به عنوان منبعی برای کاربری های پردازش زبان مثل ترجمه، تولید چندزبانه، بومی سازی نرم افزارها و سامانه های گفتاری سود جست. همچنین، این کتابخانه در مطالعات رده شناختی و برای درک آنکه چه مقدار از ساختارهای دستوری می تواند بین زبان های گوناگون مشترک لحاظ گردد، ابزار جالبی در اختیار قرار می دهد. هدف اصلی این پایان نامه، در کنار معرفی چارچوب دستوری و اصول نظری مرتبط با آن، بررسی آن است که چگونه می توان منبعی آزاد برای زبان فارسی در این قالب ایجاد کرد. برای این کار، پس از مشخص کردن پارامترهای مورد نیاز برای مقولات صرفی پایه ای، بخشی از ساختواژه تصریفی و قسمت محدودی از نحو فارسی را در قالب جی اف کد نویسی کردیم. در بخش نتیجه-گیری می بینیم علیرغم آنکه نحو انتزاعی کتابخانه دستوری جی اف جامع نیست، می توان زبان فارسی را تا حد خوبی در آن قالب پیاده سازی کرد؛ اما، از این دستور پیاده سازی شده نمی توان در سامانه های بازیابی اطلاعات و یا سامانه های پرسش و پاسخ، که درونداد آن ها هر متنی می تواند باشد، سود جست.
لیلا دریکوند فریده حق بین
هدف از انجام این تحقیق بررسی ساختار و جایگاه صورت های جانشین در زبان فارسی بر اساس برنامه کمینه گرا می باشد. نگارنده در راستای تحقق این هدف بر آن است تا به بررسی انواع صورت های جانشین در زبان فارسی و طبقه بندی آنها و نیز دسته بندی مقولات اولیه ای که این صورت ها جانشین آنها می گردند، بپردازد. در این پژوهش، قبل از پرداختن به مبحث اصلی و تحلیل داده ها، ابتدا مقدمه ای در مورد کلیات تحقیق در فصل اول ارائه شده است. سپس در فصل دوم پژوهش های پیشین ارائه شده اند. برنامه کمینه گرا به عنوان چارچوب نظری پژوهش حاضر در فصل سوم ارائه گردیده است، همچنین در این فصل انواع مقولات دستوری به همراه انواع صورت های جانشین در زبان انگلیسی بررسی شده اند. در فصل چهارم با تجزیه و تحلیل داده های مختلف در زبان فارسی، مقولات دستوری مختلف در این زبان به همراه صورت های جانشین مربوط به هر یک از این مقولات در چارچوب نظریه مذکور ارائه شده اند. فصل پنجم شامل نتایج حاصل از انجام این پژوهش، بازنگری فرضیه ها و پاسخ به سوالات مطرح شده در این پژوهش می باشد؛ در پایان نیز موضوعاتی برای انجام پژوهش های بعدی مطرح شده است. در این پژوهش بررسی نحوه عملکرد فرایند جانشینی در زبان فارسی نشان می دهد که صورت های جانشین از مقولاتی گوناگون می باشند و می توانند جایگزین سازه های هم مقوله یا سازه هایی متفاوت از مقوله خود و حتی جانشین چندین مقوله مختلف شوند. صورت های جانشین فرافکن-های بیشینه هستند که گرایش دارند جانشین فرافکن های بیشینه یا حداکثر سازه های ممکن از مقوله مرجع گردند.
مژده پارساکیا فریده حق بین
چکیده پژوهش حاضر مطالعه ای است که در چارچوب دو رویکرد نظری? نقش گرایی هلیدی و برنام? کمینه گرای چامسکی صورت گرفته است و در آن سعی شده است که ویژگی های دستوری و اطلاعی سه مفهوم نقشی آغازگر، مبتدا و کانون و ابزارهای واژگانی که برای نشان دادن این مفاهیم در زبان فارسی استفاده می شود، مورد مطالعه قرار بگیرد. در واقع، تحقق این پژوهش تا حدی می¬تواند این مفاهیم ، نقاط اشتراک و افتراق و تطابق یا عدم تطابق آنها را روشن سازد. فصل اول این پژوهش به معرفی و بیان مسئل? اصلی می پردازد. فصل دوم شامل پیشین? پژوهش می باشد. در فصل سوم به بررسی نظریاتی خواهیم پرداخت که چارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل می دهند. فصل چهارم پیکره اصلی پژوهش به شمار می رود. و فصل پنجم به بحث پیرامون یافته ها و نتایج به دست آمده اختصاص دارد. واژگان کلیدی: مبتدا، کانون، آغازگر، ساخت اطلاعی، گروه مبتدا، گروه کانون.
زهره صدیقی فر محمد دبیرمقدم
در بحث آموزش زبان فارسی، جمل? شرطی حائز اهمیت می نماید. در این تحقیق تلاش بر این است، تا با توجه به ظرایف نحوی و معنایی موجود در ساخت این مقوله، یک روش آموزشی موثر مبتنی بر نظریه ی تکلیف- محورپیشنهاد گرددکه درآن، زبان آموزان توسط تعامل ارتباطی و هدفمند، ساخت های شرطی را فرا بگیرند. چارچوب نظری شامل روش تدریس تکلیف- محور می باشد که در تدریس زبان دوم، از پاره ای از تکالیف بهره می-جوید. این نوع روش تدریس در پی آن است که زبان آموزان را در حین تدریس به انجام تکالیفی وا دارد که بوسیل? انجام آن تکالیف، در امر یادگیری خود سهیم گردند. بوسیل? روش تدریسی با چنین ویژگی است که فضای کلاس درس، از معلم- محور بودن به دانش آموز- محور بودن تغییر جهت می دهد.در این راستا معلم نقش هدایت کننده به خود می گیرد؛ در نتیجه، توانش ارتباطی و ادراکی زبان آموزان افزایش می یابد. پرسش های پژوهش عبارتند از: 1- چه رابطه ای، بین یادگیری جملات شرطی ونوع روش تدریس (ساختاری و تکلیف- محور) وجود دارد؟ ?- آیا رابط? معناداری، بین روش تدریس تکلیف- محور و یادگیری جملات شرطی وجود دارد؟ متناظر با پرسش های فوق به ترتیب فرضیه های زیر مطرح است : - به نظر می رسد، رابطه ای بین انواع روش تدریس و یادگیری جملات شرطی وجود دارد. - به نظر می رسد، رابط? معناداری بین تدریس به روش تکلیف- محور و یادگیری جملات شرطی وجود دارد. تحقیق حاضر در دو بخش کتابخانه ای و عملی صورت پذیرفته است. در بخش نخست، پیشین? مطالعات و مبانی نظری پژوهش گردآوری شد. سپس به روش تجربی، روش آموزش مورد نظر مورد بررسی قرار گرفت و در پایان نیز مورد ارزیابی واقع گردید. در بخش آموزش، ابتدا از زبان آموزان خارجی سطح متوسطه زبان فارسی در دو گروه کنترل و آزمایشی پیش آزمونی بعمل آمد و سپس یک دور? آموزشی بر مبنای نظری? آموزش تکلیف – محور برای زبان آموزان خارجی گروه آزمایشی که همگی عرب زبان و از کشور لبنان بودند به مدت 3 ساعت در دو جلس? آموزشی 90 دقیقه ای اجرا گردید. پس از انجام دور? آموزشی، هم از گروه کنترل و هم از گروه آزمایشی، آزمونی بعمل آمد. شیو? تدریس نیز شیو? تکلیف- محور بوده است. مبنای نظری این نوع آموزش، تأکید بر تقدم معنا بر صورت و در نتیجه آموزش صورت های دستوری با هدف کاربرد در دنیای واقعی و نه فقط فراگیری محض برای پاسخگویی در آزمونهاست. دو گروه زبان آموز بزرگسال عرب زبان لبنانی در رد? سنی 18- 25 سال در این تحقیق شرکت کردند. در گروه کنترل، به روش ساختاری یعنی آموزش معلم – محور که اساس کاری آن، ارائ? الگو و سپس آوردن نمونه هاو مثال ها مطابق الگوی تدریس شده می باشد، آموزش دیدند. در این نوع آموزش مدرس به صورت صریح، الگوی دستوری را ارائه می کند و زبان آموزان پس از تدریس به حل تمرین ها مشغول می شوند. اما گروه دوم عرب زبان لبنانی که همگی مرد بودند، به روش نوین تکلیف – محور آموزش دیدند. در این نوع آموزش، زبان آموزان بوسیل? انجام تکالیفی که هم راستا با هدف تدریس طراحی گردیده اند، درگیر تعامل و برقراری ارتباط بوسیل? ساخت مورد نظر می گردند. در این تحقیق آشکار گردید که روش تدریس تکلیف- محور نسبت به روش ساختاری در آموزش شرطی های زبان فارسی از مزیت بیشتری برخوردار است
شهرام نقشبندی محمد دبیرمقدم
در این رساله بر اساس دو انگاره ی غیرخطیِ زایشی/ پسازایشی، ساختِ هجا و محدودیت های واج آرایی در هورامیِ گونه ی پاوه و فارسیِ معیار مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. پس از ارائه ی تبیین هایِ زایشی/ پسازایشی، همان موضوعات مجدداً در زیرفصلی مجزا در چارچوب نظریه ی بهینگی مطرح می گردند. این پژوهش به منظورِ آزمودنِ عملیِ توانِ انگاره های غیرخطیِ زایشی/ پسازایشی و مقایسه ی آن ها با یکدیگر از یک سو و مقایسه ی آن ها با انگاره ی محدودیت بنیاد بهینگی از سوی دیگر در تبیین برخی جنبه های نظامِ آوایی فارسی و هورامی است، و همچنین توصیف و ضبط جنبه هایی از دو نظامِ زبانی زنده؛ خصوصاً گونه ی هورامی که در مقایسه با فارسی ناشناخته مانده است و نیز فراهم آوردنِ برخی داده هایِ مورد نیاز برای پژوهش در زمینه ی تحول تاریخی فارسی و روشن شدن برخی نکات مبهم در گذشته ی آن.
محمد هادی احمدی محمد دبیرمقدم
چکیده رساله حاضر گفتمان مورد استفاده توسط استادان آموزش زبان انگلیسی را در محیط کلاسی بررسی می کند. در این رساله مبنای تحلیل رویکرد نظری دستور نقش گرای نظام مند هلیدی قرار گرفته است. از آنجایی که گفتمان استاد در کلاس درس نقش بسزایی در یادگیری مطالب درسی توسط زبان آموزان دارد، یافتن معیاری برای تحلیل هایی از این دست ضروری می نماید. هدف اصلی این پایان نامه ارائه الگویی است که بتواند معیار سنجش گفتمان استادان مختلف قرار بگیرد. الگوی مورد اشاره خود مقاصد مختلفی را در آموزش زبان دنبال می کند. مقاصدی از قبیل دستیابی به گفتمان مناسب برای آموزش زبان و گفتمان مناسب برای مراحل مختلف تدریس ( ترغیب، تدریس، تمرین و بازخورد). در نهایت با تحلیل رخدادهای کلاسی و واکنش های شاگردان تأثیر گفتمان های مختلف بر انگیزه و یادگیری شاگردان بررسی می شود. روش مورد استفاده در این پایان نامه روش تحلیل محتوا می باشد. بدین صورت که داده های گردآوری شده از کلاس های مختلف از نظر فرانقش بینافردی بررسی و توصیف شده و سپس نمودارهای مرتبط با هر کلاس ارائه شده است. در هر نمودار مراحل مختلف تدریس و میزان استفاده از وجوه مختلف مشخص شده اند. در مرحله آخر، نمودارها تفسیر شده و براساس این تفسیرها تحلیل نهایی رخدادهای کلاسی صورت پذیرفته است. نتایج نهایی بدست آمده در این پژوهش موید این واقعیت است که رابطه معناداری بین مرحله آموزش و گفتمان مورد استفاده توسط استاد وجود دارد. وجود چنین رابطه ای این فرضیه را تأیید می کند که گفتمان مورد استفاده در مراحل مختلف تدریس را می توان با استفاده از دستور نقش گرای نظام مند هلیدی دسته بندی کرد. یافته های این تحقیق را می توان در چهار قسمت به صورت زیر دسته بندی کرد. ? بین گفتمان استادان مختلف و مراحل مختلف شباهت هایی وجود دارد که در نتیجه می توان ادعا کرد، مراحل مختلف آموزش زبان گفتمان های مختلف آموزشی را می طلبد. ? برخی از استادان به طور آگاهانه گفتمان خود را با هدف مورد نظر در هر مرحله از آموزش تطبیق می دهند تا نتیجه مطلوب تری از تدریس خود بگیرند. ? استادانی در کاهش زمان اختصاص یافته به گفتمان معلم موفق تر بوده اند که در مرحله ترغیب و بازخورد از وجوه استفهامی بیشتر استفاده کرده اند. ? بالا بودن استفاده از وجوه خبری در مراحل مختلف آموزش رابطه مستقیمی با استاد محور بودن کلاس دارد. کلیدواژه ها: آموزش زبان، تحلیل گفتمان، تحلیل گفتمان کلاسی، تحلیل گفتمان استاد، دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، فرانقش بینافردی.
روح الله مفیدی نیستانک محمد دبیرمقدم
رساله ی حاضر به بررسی ساخت رویداد در زبان فارسی و عواملی که در تشکیل آن دخالت دارند، می پردازد. این تحقیق بر اساس طبقه بندی چهارگانه ی وندلر (1957) از گونه های رویداد و در چهارچوب نظریه ی زایشی و مفروضات آن در خصوص ساخت سلسله مراتبی جمله انجام گرفته است. هدف اصلی تحقیق، بررسی ساخت رویداد در زبان فارسی و بررسی سهم موضوع ها و افزوده ها و نیز مقوله های بیرون از گروه فعلی همچون زمان و نمود دستوری در تعیین خوانش نهایی رویداد است و از سوی دیگر، آزمودن میزان کارآیی بازنمایی های نحوی معیار (در نظریه ی زایشی) برای تبیین ساخت رویداد در زبان فارسی را به عنوان یک هدف فرعی، مد نظر دارد. مسئله ی اصلی، این است که ساخت رویداد در زبان فارسی چگونه رمزگذاری می شود و سهم هر یک از مولفه های مذکور چیست؟ بر این اساس، سه فرضیه مطرح شده است: 1) ساخت موضوعی و ساخت افزوده در تشکیل ساخت رویداد دخیل اند، 2) نمود دستوری و زمان فعل، بر تعیین گونه ی رویداد موثرند، و 3) سازوکارهایی ماهیتاً نحوی، تبیین کننده ی تمایز گونه های رویداد هستند. در خصوص فرضیه ی اول، بررسی داده های زبان فارسی نشان می دهد که موضوع های درونی و بیرونی فعل در تشکیل برخی از خوانش های رویدادی، نقشی ندارند و در تشکیل برخی از آن ها سهمی اساسی دارند. چنین وضعیتی در مورد فرضیه ی دوم نیز قابل مشاهده است: نمود دستوری اصولاً تأثیری بر شکل گیری برخی از گونه های رویداد ندارد و صرفاً می تواند در مواردی باعث نادستوری شدن آن ها شود. در مقابل، هم آیی نمود دستوری با بعضی رویدادها باعث رانش آن ها می گردد. عامل زمان نیز تنها تأثیری که بر ساخت رویداد دارد، تبدیل رویدادهای ناایستا به ایستا از طریق ساخت تام است. بنابر این، فرضیه های اول و دوم تحقیق، به عنوان فرضیه هایی کلی تأیید نمی شوند، ولی برخی از اجزای آن ها در خصوص برخی گونه های رویداد تأیید می شود. فرضیه ی آخر به بحث سازوکارهای رمزگذاری گونه های رویداد می پردازد. در خصوص رویدادهای ایستا و فعالیت و حصولی اصولاً تبیین های ساختاری و نحوی، کمکی به توضیح نحوه ی شکل گیری ساخت های نحوی متناظر با آن ها نمی کنند و احتمالاً باید در جستجوی سازوکارهای معنایی بود. در مورد رویدادهای تحققی هم تردید اساسی در خصوص میزان کارآیی سازوکارهای نحوی وجود دارد. بر این مبنا می توان فرضیه ی سوم تحقیق را رد کرد.
مهسا چاوشی محمد دبیرمقدم
الف- موضوع و طرح مسأله (اهمیت موضوع و هدف): به باور هلیدی(2004)« استعاره دستوری» و «اسم سازی» در پیدایش گفتمان علمی و استدلال پردازی برای نظریه های علمی اهمیت بسیاری دارد. تامسون(2004) نیز معتقد است مفهوم استعاره برای توضیح کارکرد زبان ضروری می نماید. هلیدی «اسم سازی» را که از فرایندهای عمده در خلق استعاره دستوری است اصلی می داند که نهایتاً پایه و اساس تمامی اصطلاحات فنی را تشکیل داده و در خلق زبان فنی نقش دارد. ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: دستور نقش گرای هلیدی در قالب سه فرانقش عمده به توصیف انطباق بین نقش (معنا) و عبارت پردازی (بیان) می پردازد. امکان بالقوه تنظیم مجدد روابط بین معنا و عبارت پردازی-که ابزار اصلی توسعه راه های بالقوه بیان معنا در زبان است- استعاره دستوری نامیده اند. در این پژوهش نگارنده سعی دارد در چارچوبی که هلیدی و متیسن در کتاب «درآمدی بر دستور نقش گرا» و تامسون در«معرفی دستور نقش گرا» معرفی کرده اند به تحلیل استعاره های دستوری در چکیده مقالات علمی بپردازد. بنابرین در این رساله چهار پرسش عمده زیر مطرح می شود: 1- در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی، چه نوع استعاره هایی در گفتمان علمی زبان فارسی بکار می روند؟ 2- بسامد کدامیک از انواع استعاره ها (اندیشگانی و بینافردی) بالاتر است؟ 3- آیا دستور نقش گرای هلیدی می تواند رویکرد مناسبی برای تحلیل استعاره ها در متون علمی فارسی ارائه دهد؟ 4- آیا وجود حدی از اشتراکات استعاری احتمالی میان زبان های انگلیسی و فارسی می تواند نشانه ای از وجود استعاره های همگانی باشد؟ فرضیه های پژوهش عبارتند از:1- در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی، انواع استعاره های بینافردی و اندیشگانی در زبان فارسی بکار می روند. 2- بسامد استعاره های اندیشگانی و بینافردی یکسان است. 3- دستور نقش گرای هلیدی می تواند رویکرد مناسبی برای تحلیل استعاره ها در متون علمی فارسی ارائه دهد. 4- اشتراکات استعاری میان زبان های انگلیسی و فارسی می تواند نشانه ای از وجود استعاره های همگانی باشد. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های آن، نحوه اجرا، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: در این رساله نگارنده به کمک ساز و کارهای مطرح در فرانقش های دستور نقشگرای هلیدی، به بررسی کارایی این رویکرد در توصیف استعاره های دستوری یافت شده در پیکره ای متشکل از چکیده های مقالات علمی در زبان فارسی پرداخت و سعی نمود برای هر یک از انواع استعاره های دستوری پیشنهادی هلیدی، شواهدی از زبان فارسی ارائه دهد. داده های تحقیق از30 مقاله علمی در رشته های مختلف بدست آمد که به صورت تصادفی از نشریات علمی – پژوهشی فارسی انتخاب شده بودند. پس از استخراج جملات استعاری یافت شده، نوع استعاره بکار رفته در آن ها طبق طبقه بندی پیشنهادی هلیدی تعیین شده و بسامد آن ها محاسبه شد. ت- یافته های تحقیق و نتیجه گیری: بنا به نتایج بدست آمده از بررسی داده های پیکره فرضیه های (1)، (3) و (4) تأیید شد. اما فرضیه دوم رد شد. بسامد استعاره های اندیشگانی به میزان قابل ملاحظه ای بیشتر از استعاره های بینافردی بود. زیرا در مجموع حدود 382 استعاره اندیشگانی و تنها 7 استعاره بینافردی در پیکره مشاهده شد. فرایند (فعل اسم) با ایجاد 207 استعاره پربسامدترین فرایند استعاره ساز شناخته شد. بسامد بالای فرایند «اسم سازی» در پیکره نشاندهنده اهمیت این فرایند در خلق گفتمان علمی است. یکی از راه های بیان روابط منطقی در بیان سازگار استفاده از اسم سازی و فرایندهاست که از ویژگی های زبان رسمی است. در تحلیل پیکره رساله حاضر، تحقق این روابط در قالب فرایند اسم سازی به کررات مشاهده شد که موید اظهارات تامسون در خصوص مرتبط دانستن این فرایند با زبان رسمی است. ث- پیشنهادات: پیشنهادات زیر از سوی نگارنده مطرح شد: بررسی تأثیر انواع نواخت در پدیدآیی استعاره های بینافردی در زبان فارسی، مقایسه بسامد وقوع استعاره بینافردی در گفتار زنان و مردان، بررسی احتمال وقوع انواع فرآیندها، مشارک ها و یا عناصر پیرامونی در سیاق های مختلف گفتار و نوشتار در چارچوب دستور نقش گرای هلیدی، بررسی رابطه اسم سازی و ساخت اطلاع، بررسی بسامد استعاره های بینافردی و اندیشگانی در گفتار و نوشتار، بررسی تولید و درک استعاره دستوری در گفتار کودکان و مقایسه آن با گفتار بزرگسالان و بررسی جملات استعاری از لحاظ نوع فرایندهای بکار رفته در آنها و مشارک هایشان
پونه مصطفوی محمد دبیرمقدم
در ساخت مالکیت همواره حضور دو مشارک ‘مالک’ و ‘مملوک’ الزامی است و رابطه بین دو مشارک توسط ساخت مالکیت بیان می شود. این رابطه یک رابطه نامتقارن است که در آن همواره مملوک متعلق به مالک بوده و عکس آن وجود ندارد. رابطه مذکور به دو طریق قابل بیان است، یکی از طریق ساخت مالکیت اسمی یا توصیفی و دیگری بیان رابطه مالکیت توسط جمله است. در پژوهش حاضر بیان رابطه مالکیت از طریق جمله در زبان فارسی معاصر بررسی می شود. این نوع ساخت، ساخت مالکیت محمولی نام گذاری می شود. بررسی ساخت مالکیت محمولی در پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد نقشی- رده شناختی صورت گرفته است. در این رویکرد بین معنا و نقش ارتباط نزدیک وجود دارد و از طرفی بررسی های بینازبانی یکی از راهبردهای پژوهش در این رویکرد است. پژوهش های رده شناختی پیکره بنیادند، بنابراین این پژوهش نیز بر اساس داده های طبیعی زبان صورت گرفته است. ساخت مالکیت محمولی بر اساس نقش مشارک ها در جمله به چهار رده مکانی، بایی(همراهی)، مبتدایی و با محمول ‘داشتن’ تقسیم می شود. علاوه بر حضور الزامی دو مشارک در ساخت مالکیت، دو پارامتر مجاورت و نظارت نیز وجود دارند، مجاورت به معنی قرار گرفتن دو مشارک در فضای مشترک است و نظارت را می توان با مفهوم قدرت توصیف کرد به این معنی که یک مشارک بر دیگری کنترل دارد. در ساخت مالکیت همواره ‘مالک’ بر ‘مملوک’ نظارت دارد. از تلاقی دو پارامتر مجاورت و نظارت چهار زیرشاخه تعلقی، غیرتعلقی، موقتی و انتزاعی حاصل می آید. در این پژوهش ابتدا با استفاده از داده های طبیعی زبان که از پایگاه داده های زبان فارسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گردآوری شده اند، به بررسی چهار نوع ساخت مالکیت محمولی و چگونگی رمزگذاری چهار زیرشاخه مالکیت پرداخته شده است. سپس همگانی های مربوط به ارتباط این ساخت با راهکار تنزل یافتگی/ هم ترازی و گسسته یا مشترک بودن افعال اسنادی و مکانی/ وجودی بررسی شده است. در نهایت ساخت هایی در زبان فارسی ارائه می شوند که دارای محمول ‘بودن’ هستند ولی در هیچ یک از رده های چهارگانه مذکور قرار نمی گیرند.
محمدرضا اروجی محمد دبیرمقدم
همانطور که از عنوان این پایان نامه مشخص است، بررسی عناصری در جمله که کانون نما نام دارند، مد نظر بوده است. این عناصر یا صرفاً جهت برجستگی عناصر در بند بکار می روند و نقش دیگری ندارند و یا نقشهای دیگری نیز دارند ولی جهت برجستگی از آن نقش خود خالی شده و به عنوان کانون نما مورد استفاده قرار می گیرند. کانون نماها اگر از جمله حذف شوند، جمله از لحاظ دستوری و نحوی تغییری نمی کند ولی برجستگی مورد نظر گوینده از بین می رود. در پیکره ای متشکل از 10 فیلم نامه و 175 جمله، عناصر «که»، «دیگه»، «آخه»، «ها/ا»، «د» به عنوان کانون نما استخراج شده است. انتخاب این جملات به صورت غیر تصادفی است و با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، داده ها مورد بررسی و تحلیل گرفته اند. این عناصر از چهار منظر مورد بررسی قرار خواهند گرفت: نوع سازه کانونی شده، نقش سازه کانونی شده، ساخت اطلاع معرفی شده توسط پرینس (اطلاع کهنه و نو از منظر کلام و شنونده) و جایگاه سازه کانونی شده (آیا کانونی سازی درجا صورت گرفته و یا سازه حرکت کرده است). بررسی کانون نماها هم از دیدگاه صورتگرایی و هم از دیدگاه نقشگرایی بررسی خواهد شد. کانون نمای «که» علاوه بر داشتن نقش نحوی مانند ضمیر موصولی، نشان دهنده تعلیل، نشان دهنده بند پیرو، نقش دیگری نیز دارد که از منظر صورتگرایی قابل بررسی نیست و نیاز است که آن را از منظر نقشگرایی مورد بررسی قرار دهیم. در نهایت با توجه به تعامل صورت و نقش در توجیه کانون نماها بخصوص کانون نمای «که»، این کانون نما از منظر نظریه صورت - نقش معرفی شده توسط دبیرمقدم (1388 [1369]) مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این پایان نامه در 5 فصل تنظیم گردیده است: فصل (1) شامل مقدمه ای کوتاه است از کانون و کانون نمایی و همچنین سوالها و فرضیه های تحقیق و بیان مسئله است. فصل (2) به پیشینه تحقیق می پردازد. فصل (3) مبانی نظری تحقیق را مورد بررسی قرار می دهد. فصل (4) به تجزیه و تحلیل داده ها می پردازد و در نهایت فصل (5) نتیجه گیری و پیشنهادات نگارنده را به دست می دهد. از مهمترین نتایج به دست آمده این است که نظریه های نقشگرایی بهتر می توانند توجیه کننده کانون نماها باشند. همچنین موضوع حرکت مورد بررسی قرار می گیرد که با توجه به رفتار کانون نماها و درجا کانونی شدن سازه ها در زبان فارسی، هرگونه حرکت به ابتدای جمله به دلیل مبتداسازی است و نه کانونی سازی. از 122 مورد کانونی سازی با کانون نمای «که»، در 11 مورد سازه ی کانونی شده توسط این کانون نما به ابتدای جمله حرکت کرده است و در بقیه 111 مورد، کانونی سازی بصورت درجا بوده است. یعنی دلیل حرکت را می توان مبتداسازی از دیدگاه هلیدی دانست. در نهایت نگارنده نموداری شامل گره (های) کانون ارائه کرده است.
ندا امیرعلایی ویدا شقاقی
حوزه صرف یکی از بحث انگیزترین حوزه های زبانشناسی است که از دیرباز توجه بسیاری از زبانشناسان را به خود معطوف داشته است. از همان هنگام که زبانشناسان برای صرف جایگاه مستقلی قائل نبودند و آن را در دو حوزه واج شناسی و نحو بررسی می کردند، تا به امروز که بر این باورند که حوزه صرف نیز، مستقل از واجشناسی و نحو، یک حوزه زبانی مجزا به شمار میرود، مطالعات بسیاری پیرامون فرایندهای صرفی، ماهیت و کارکرد آنها صورت گرفته است. اما به رغم تمامی پژوهش های انجام شده، هنوز این نکته که فرایندهای اصلی حوزه صرف کدامند و رابطه این حوزه با سایر حوزه های زبان چیست، مورد توافق همگان نیست. یکی از مباحث جالب توجه در حوزه صرف، مطالعه امکانات زبان برای ساختن واژه -های جدید است. از میان فرایندهای واژه سازی، آنچه که کانون توجه این پژوهش است، فرایند «واژگانی-شدگی» است. از آنجا که زبانشناسان ایرانی توجه چندانی به این موضوع نشان نداده اند و مطالعات صرفی خود را بیشتر به اشتقاق یا ترکیب و پس از آن نیز به تصریف معطوف کرده اند، و جز در موارد نادری و آن هم در حد اشاره به آن نپرداخته اند، نگارنده بر آن شد تا به بررسی فرایند واژگانی شدگی به عنوان یکی از امکانات واژه سازی در زبان فارسی بپردازد و آن را توصیف نماید. از آنجـا کـه دستـورنـویـسان سنتی در آثـار خود اساساً به مـوضـوع واژگـانی شدگی اشارهای نکرده اند و زبانشناسان نیز در طرح مباحث صرفی به جز ذکر نام و آن هم در مواردی بسیار معدود، به آن نپرداخته اند، رساله حاضر، فرایند واژگانی شدگی را در چارچوب یک مطالعه همزمانی و براساس دستاوردهای علم زبانشناسی نوین مورد بررسی قرار داده و تلاش کرده است جایگاه این فرایند را در کنار سایر فرایندهای واژه -سازی تبیین نماید. هدف: هدف این رساله به دسـت دادن توصیفی از فرایند واژگانی شـدگی و عملکرد آن در تـرکیبات غیرفعلی زبان فارسی است. این رساله با بهره گیری از یافتـه های علم زبان شناسی، ضـمن ارائه فهرستی از ترکیبات غیـرفعلی واژگانی شـده، میزان توزیع این ترکیبات را در مقولات دستوری اندازه گیری مینمایـد و نشان میدهد که وجه غالب محصولات این فرایند، بیشتر به کدام مقوله دستوری تعلق دارد.
روناک مرادی محمد دبیرمقدم
الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): "وجه نمایی" مفهومی معنایی است که نیت و نگرش گوینده را در مورد وضعیت گزاره بیان می کند؛ وجه نمایی بیان نظر گوینده است در مورد وقوع یک رخداد در جهان، به این معنا که اگر نظر گوینده این است که رخدادی لازم است اتفاق بیفتد، شاید اتفاق بیفتد، بهتر است اتفاق بیفتد و یا می تواند اتفاق بیفتد، این نظر در زبان طبیعی به کمک وجه نمایی بیان می شود. هدف از نگارش این پایان نامه، بررسی یکی از مهم ترین مفاهیم معنایی در زبان کردی سورانی، توصیف و تحلیل آن و سازوکارهای صوری به کار رفته برای بیان آن است. از کاربردهای احتمالی این پایان نامه می توان استفاده از آن در پرونده های قضایی، تفسیر و تحلیل متون، صورت بندی زبان کردی و آماده کردن آن برای پژوهش های بعدی مانند مدل های پردازشی، استفاده از معادل های دقیق تر در ترجمه ها و کمک به فراهم نمودن بستر برای سایر مطالعات زبانی پیرامون آن اشاره کرد. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: پالمر (2001): نظام وجه نمایی به دو دسته گزاره ای و رخدادی تقسیم می شود؛ گزاره ای به دو زیرطبقه معرفتی و گواه نمایی، و رخدادی نیز دارای دو زیرطبقه وجه نمایی پویایی و تکلیفی است. در این اثر، وجه دربردارنده مفاهیم محقق، نامحقق، امری و امری غیرمستقیم است. کراتزر (1977): وی بر این باور است که گرچه هر یک از فعل های کمکی وجهی در بافت های مختلف معناهای متفاوتی دارند، اما مفهومی مرکزی و مشترک در همه آن معناها وجود دارد که توجیه کننده استفاده از یک کلمه واحد برای بیان این مفاهیم است. وی به "بافت" به عنوان مولفه اعطا کننده معنای وجهی خاص به ابزارهای وجه نمایی قائل است. امبیک و نویر (2006): این اثر بر مبنای صرف گسسته است که رویکردی در مقابل واژگان گرایی است. برخلاف واژگان گراها که قائل به واژگانی زایشی اند که مسوول واژه سازی است و دارای قواعدی خاص خودش است، در صرف گسسته تنها یک بخش زایشی در دستور وجود دارد که بخش نحو است و واژه ها و ساختار درونی شان به وسیله همان ساخت های نحوی زایش می شود که برای جمله سازی به کارگرفته می شود. در این رویکرد کمینه گرا، دستور از سه بخش نحو، صورت آوایی و صورت منطقی تشکیل شده است؛ واژگان و در نتیجه، بخش صرف تبدیل به سه فهرست مجزا می شود و هر بخش از این صرف سه تکه در دسترس بخشی از این دستور قرار می گیرد. چارچوب نظری: وجه نمایی بخشی از رخداد است و رخداد عبارت از مجموعه زمان دستوری، نمود و وجه نمایی است (چانگ و تیمبرلیک، 198?: 202). به اعتقاد ایشان، محمول یا گزاره در جهانی از جهان های موجود در ذهن گوینده رخ می دهد و وجه نمایی با مقایسه این جهان رخدادی با جهان واقع، حقیقت رخداد را مشخّص می کند (همان: 241). از نظر لاینز، وجه نمایی بیان دستوری شده نگرش و عقاید ذهنی گوینده [نسبت به گزاره] است (لاینز، 1977: 4?2). ابزارهای زبانی متفاوتی برای بیان وجه نمایی به کار گرفته می شوند؛ افعال کمکی وجهی و وجه ها و پسوندها، واژه بست ها و اداتهای خاص ابزارهای دستوری مهم برای نشان دادن مفهوم وجه نمایی در زبان هستند. همچنین از قیدهای وجهی، فعل های واژگانی وجهی، و زمان دستوری نیز برای بیان وجه نمایی استفاده میشود. سوال های پژوهش: 1. چه سازوکارهایی در زبان کردی برای بیان وجه نمایی به کار گرفته می شوند؟ 2. چه وجه نمایی هایی در کردی سورانی دستوری شده اند؟ 3. زبان کردی دارای چه وجه هایی است و تظاهر دستوری این وجوه به چه صورت است؟ 4. ارتباط تمایز وجه های اخباری/التزامی در کردی با تمایز رده شناختی وجه های محقق/نامحقق چگونه است؟ فرضیه های پژوهش: 1. در کردی، برای بیان وجه نمایی، از وجه، فعل های کمکی وجهی و قیدهای وجهی استفاده می شود. 2. وجه نمایی های معرفتی، تکلیفی و پویایی در کردی دستوری شده اند، اما وجه نمایی گواه نمایی دستوری نشده است. 3. در کردی وجه های اخباری، التزامی و امری وجود دارد. این وجه ها با کمک تکواژهای صرفی نحوی دستوری شده اند. 4. احتمالاً کردی مثال نقضی برای بیان مفهوم رده ای محقق/نامحقق است. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: افعال کمکی وجهی در کردی شامل سه فعل ??e ‘باید/شاید’، bui:n ‘شدن’ و twanin ‘توانستن’ می باشد. مجموعه قیدهای وجهی عبارت از ?ay?d ‘شاید’، ehtemal?n ‘احتمالاً’، h?tm?n ‘حتماً’، be ?ek ‘مطمئناً’، m??yaye ‘شایسته است که’ است. فعل های اصلی وجهی نیز متشکل از he?ten ‘اجازه دادن’، dai:n ehtemal ‘احتمال دادن’، m?jbu:r bu:n ‘مجبور بودن’، m?jbu:r bu:in ‘مجبور شدن’، lazem bu:n ‘لازم بودن’، momken bu:n ‘ممکن بودن’،di:n ‘دیدن’، ?enin ‘شنیدن’ و weten ‘گفتن’ هستند. از میان زمان های دستوری، گذشته نسبی و گذشته ناتمام کاربرد وجهی دارند. در پایان، انواع وجه های به کار گرفته شده در کردی عبارت از وجه اخباری، وجه التزامی و وجه امری است. پیشنهادات: 1. تأثیر عملگرهای رخداد مثل نمود و زمان دستوری بر معناشناسی افعال کمکی وجهی یا ابزارهای وجهی 2. تأثیر متمم نمای بند پیرو بر انتخاب وجه فعل پیرو 3. علت ادغام آوایی پیشوند نمود با پیشوند نفی در فعل زمان حال زبان کردی سورانی و نبود چنین ادغامی در فعل زمان گذشته 4. تأثیر زمان دستوری در انتخاب وند نمود تمام در کردی سورانی ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: افعال کمکی وجهی در کردی شامل سه فعل ??e ‘باید/شاید’، bui:n ‘شدن’ و twanin ‘توانستن’ میباشد. مجموعه قیدهای وجهی عبارت از ?aj?d ‘شاید’، ehtemalan ‘احتمالاً’، h?tm?n ‘حتماً’، be ?ek ‘مطمئناً’، m??jaje ‘شایسته است که’ است. فعلهای اصلی وجهی نیز متشکل از he?ten ‘اجازه دادن’، dai:n ?ehtemal ‘احتمال دادن’، m?d?bu:r bu:n ‘مجبور بودن’، m?d?bu:r bu:in ‘مجبور شدن’، lazem bu:n ‘لازم بودن’، momken bu:n ‘ممکن بودن’، di:n ‘دیدن’، ?enin ‘شنیدن’ و weten ‘گفتن’ هستند. از میان زمانهای دستوری، گذشته نسبی و گذشته ناتمام کاربرد وجهی دارند. در پایان، انواع وجه های به کار گرفته شده در کردی عبارت از وجه اخباری،وجه التزامی و وجه امری است. پیشنهادات: 1. تأثیر عملگرهای رخداد مثل نمود و زمان دستوری بر معناشناسی افعال کمکی وجهی یا ابزارهای وجهی 2. تأثیر متممنمای بند پیرو بر انتخاب وجه فعل پیرو 3. علت ادغام آوایی پیشوند نمود با پیشوند نفی در فعل زمان حال زبان کردی سورانی و نبود چنین ادغامی در فعل زمان گذشته 4. تأثیر زمان دستوری در انتخاب وند نمود تمام در کردی سورانی
مهدی بازیار حسن عشایری
این پژوهش مطالعه ای توصیفی-تحلیلی است که در آن از زبانشناسی نقشگرای نظاممند که هلیدی آن را پایه ریزی کرده است به عنوان پایه نظری برای بررسی فرایندهای موجود در گفتار افراد زبان پریش استفاده شده است. داده های بدست آمده هم بصورت کمی و هم بصورت کیفی و توصیفی مورد بررسی قرار گرفتند. داده های این تحقیق بصورت گفتاری جمع آوری شده اند و سپس داده های گفتاری برای بررسی بصورت نوشتاری بازنویسی شدند. برای جمع آوری داده های مذکور با مراجعه به مرکز توانبخشی تبسم و انجام آزمون ها و مصاحبه های حضوری (ضبط مکالمه و گفتار بصورت صوتی) از بیماران مورد نظر اطلاعات مورد نیاز جمع آوری شدند. حجم نمونه ها در حدود 100 نفر بیمار زبان پریش بودند و با بسیاری از آنها مصاحبه به عمل آمد. با توجه به ملاحظات نظری موجود تنها داده های مربوط به هشت نفر از آنها در این تحقیق بررسی و تحلیل شد. پرسشنامه پرونده گیری آزمون زبان پریشی فارسی برای هر فرد برای گرفتن نمونه گفتار آزاد تشکیل شد و بررسی نتایج به دست آمده نشان می دهد که نسبت کاربرد فرایند مادی در بیماران به طور معناداری (017/0p=) بیشتر از افراد سالم و همچنین کاربرد فرایند رابطه ای (014/0p=) و رفتاری (018/0p=) در بیماران به طور معناداری کمتر از افراد سالم بوده است. بررسی نسبت کاربرد فرایندهای ذهنی (804/0p=)، بیانی (199/0p=) و وجودی (993/0p=) در بین دو گروه بیمار و سالم نشان دهنده تفاوت معناداری بین آنها نمی باشد (05/0p>). نتایج بدست آمده نشان دهنده تفاوت های بارزی بین زبان پریشان و افراد سالم از لحاظ نوع کاربرد افعال در موقعیت مشابه می باشد. اتکا بر افعال مادی در زبان پریشان می تواند نشان دهنده تامل بیشتر بر روی خود حوادث، یا وجود مشکل در دستیابی به واژگان و ساختار موضوعی مربوط به دیگر افعال باشد. از سوی دیگر استفاده از فرایندهای رابطه ای و رفتاری برای زبان پریشان سخت تر است زیرا اولاً انتزاعی ترند، دوماً ممکن است در دستیابی به دیگر عناصر کلیدی مورد نیاز برای تکمیل هر یک از این فرایندها محدودیت هایی وجود داشته باشد.
مجید علایی شهلا رقیب دوست
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر انگیزش معنایی بر بازیابی واژگانی کودکان شنوا و دارای افت شنوایی از طریق تکلیف نامیدن تصویر است. در انگیزش معنایی، تأثیر محرک هایی که به لحاظ معنایی به یکدیگر مرتبط هستند بر یکدیگر سنجیده می شود. این روش یکی از الگوهای متداول ارزیابی مهارت بازیابی واژگانی است. تکلیف نامیدن تصویر که از تکالیف مهمّ در پژوهش های شناختی است، به عنوان ابزار تجربی برای توصیف سازوکارها و فرایندهای دخیل در پردازش دیداری و همچنین روابط پیچیده ی عناصر زبانی در شبکه ی معنایی ذهن کودکان کم شنوا در این پژوهش مورد استفاده قرارگرفته است. نامیدن تصویر می تواند به عنوان یکی از ابتدایی ترین فرایندها و قدم اوّل در کاربرد زبان محسوب شود. بنابراین، تحلیل زمان سنجی آن می تواند دریچه ای به سوی کشف ساختارهای شناختی و فرایندهای زیرساختی زبانی باشد. در تکلیف نامیدن تصویر طراحی شده توسط نرم افزار opensesame در این پژوهش، برای هریک از آزمودنی ها دسته ای از تصاویر (30 تصویر مشترک) در سه حالت متفاوت به نمایش گذاشته شد. حالت نخست: بدون انگیزنده- که درآن هیچ انگیزنده ای پیش از هدف (تصویر مورد نظر) به صورت نوشتاری ارائه نمی شود. حالت دوم: با انگیزنده مرتبط- که در آن واژه ای مرتبط از نظر معنایی به هدف، پیش از نمایش تصویر به صورت نوشتاری نمایان می شود. حالت سوم: با انگیزنده ی نامرتبط- که در آن واژه ای که هیچ ارتباط معنایی با هدف ندارد پیش از آن ارائه می شود. محرک های انگیزنده و هدف، همگی از اسامی پربسامد زبان فارسی بودند. آزمودنی ها دو گروه 15 نفره از دانش آموزان تک زبانه ی فارسی زبان در رده سنّی 7 تا 12 سال بودند: گروه شاهد (کودکان طبیعی) و گروه آزمایش (کودکان کم شنوا). شرکت کننده های گروه آزمایش همگی به لحاظ توانایی های شناختی با اعضای گروه شاهد همتاسازی شدند. از پرسش های مطرح در این پژوهش می توان به تفاوت های موجود در نحوه ی بازیابی واژگانی کودکان کم شنوا و طبیعی اشاره کرد. پرسش دیگر این است که آیا ارائه ی واژه ای مرتبط به لحاظ معنایی پیش از نامیدن تصویر، منجر به تسریع در زمان پردازش دیداری برای دو گروه می شود یا خیر. پرسش پایانی به این مسأله اختصاص یافته است که آیا ارائه ی انگیزنده ی نامرتبط معنایی تأثیر بازدارنده بر عملکرد بازیابی دو گروه آزمون دارد یا خیر. براساس این پرسش ها سه فرضیه در این پژوهش شکل گرفت. پس از تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار spss، یافته ها با هرسه فرضیه پژوهش سازگار و حاکی از آن بودند که در حالت کلّی، پردازش دیداری و بازیابی واژگانی امری پیچیده تر و زمان گیرتر برای کودکان کم شنوا، به نسبت هم سالان شنوای آن ها است. در مقایسه با حالت بدون انگیزنده، ارائه ی انگیزنده مرتبط معنایی منجر به عملکرد سریع تر در پاسخ برای هر دو گروه می شود. یافته ی دیگر حاکی از آن است که هرچند سرعت عملکرد دو گروه آزمایش و شاهد در حالت ارائه ی انگیزنده ی نامرتبط به نسبت حالت ارائه ی انگیزنده ی مرتبط معنایی کاهش پیدامی کند، امّا این کاهش تنها برای گروه شاهد (کودکان با شنوایی طبیعی) معنادار است؛ به عبارت دیگر، ارائه ی انگیزنده ی نامرتبط تنها برای گروه کودکان با شنوایی طبیعی تأثیری بازدارنده دارد.
سحر والایی محمد دبیرمقدم
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی تطبیقی ترکیب های فعلی در سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه» در قالب رساله کارشناسی ارشد تنظیم شده است. در تحلیل های گوناگونی که از سوی دستور نویسان و زبان شناسان ارائه شده، فرایند ترکیب از جنبه-های متفاوت مورد توجه قرارگرفته است، اما در بیشتر این تحلیل ها اغلب به دسته بندی و ارائه تعریف و مثال پرداخته اند و اشاره چندانی به ویژگی های ساختار نحوی و معنایی آن ها نکرده اند. در این پژوهش، نگارنده ابتدا به بررسی واژه های مرکب فعلی در زبان فارسی پرداخته و سپس یافته های خود را با دو زبان انگلیسی و فرانسه مورد مقایسه قرار داده است. تلاش نگارنده بر این بوده تا واژه های مرکب فعلی را از زاویه های مختلفِ ویژگی های صرفی، نحوی و معنایی آن ها مورد بررسی قرار-دهد و تبیینی در مورد رابطه بین هسته نحوی و هسته معنایی این ترکیب ها و جایگاه هسته در آن ها، به دست دهد. اهمیت این پژوهش در این است که اولاً واژه های مرکب فعلی فارسی را از دیدگاه مقوله دستوری و ساختار نحوی و معنایی دسته-بندی می کند، دوم مشخص می کند که وجه غالب واژه های مرکب فعلی فارسی از دیدگاه مقوله دستوری و نیز از دیدگاه معنایی کدام است. همچنین مقایسه بین سه زبان فارسی، انگلیسی و فرانسه می تواند گامی در جهت دستیابی به همگانی های زبانی به شمار رود. از آن?جا که ترکیب های فعلی زبان فارسی، هم دارای ویژگی های صرفی و هم دارای ویژگی های نحوی هستند، می توان نتیجه گرفت که فرایند ساخت کلمات مرکب فعلی در زبان فارسی نه فرایندی صرفاً صرفی و نه صرفاً نحوی است، بلکه فرایندی صرفی-نحوی است. این امر در مورد زبان انگلیسی هم صدق می کند، اما در زبان فرانسه میان ترکیب ها و گروه های نحوی مرز قاطعی وجود دارد و لذا فرایند ترکیب، فرایندی صرفی به?شمار?می رود. همچنین ترکیب های فعلی فارسی به لحاظ مقوله دستوریِ جزءِ غیر فعلی، حاصل قرارگرفتن اسم، صفت، قید، ضمیر، فعل و عدد در کنار ستاک حال یا گذشته فعل هستند. این امر نیز در مورد زبان انگلیسی صدق می کند، ولی داده های به دست?آمده از زبان فرانسه نشان می-دهد که شرکت پذیری اسم در چنین ترکیب هایی در این زبان غالب است و تقریباً تمام واژه های گرد آوری شده از زبان فرانسه حاصل ترکیب فعل و اسم هستند. در مورد هسته معنایی و نحوی مشاهده شد که این دو لزوماً بر هم منطبق نیستند و با این که هر سه زبان مورد بررسی، از زبان های هندواروپایی اند ولی به لحاظ هسته، وضعیت یکسانی نشان نمی دهند. در زبان فارسی این ترکیب ها به لحاظ نحوی غالباً فاقد هسته و بقیه موارد هسته آغازین اند و به لحاظ هسته معنایی غالباً برون مرکز هستند. این مسئله در مورد زبان انگلیسی صدق نمی کند؛ در این زبان ترکیب های فعلی به لحاظ هسته معنایی بیشتر درون-مرکزاند و در این حالت ترکیب، از شفافیت معنایی برخوردار است. به لحاظ هسته نحوی نیز اکثراً دارای هسته اند ولی لزوماً هسته نحوی و معنایی آن ها یکسان نیست. اما این امر در مورد داده های زبان فرانسه کاملاً متفاوت است؛ به?این?ترتیب که جزء فعلی، جزء اول ترکیب بوده و معمولاً هسته به شمار می رود و به لحاظ معنایی نیز بیشتر برون مرکز هستند.
سارا فرزین یاسمی محمد دبیرمقدم
چکیده الف) موضوع، طرح مسئله و اهداف: رساله حاضر با عنوان "بررسی ساخت های مجهول و سببی کردی کلهر، به بررسی این دو ساخت صرفی- نحوی پرداخته است. این دو ساخت در مطالعات کلهری کمتر مورد توجه و عنایت قرار گرفته اند. از آنجا که کردی یکی از زیر گروه های زبان های ایرانی است این بررسی می تواند با ارایه مستنداتی از یکی از زبان های ایرانی، در تحقیقات بعدی راه گشای سوالات دستوری در این زمینه باشد. همچنین، با مطالعه رده شناختی این زبان ها می توان در تأیید و یا رد جهانی های زبان داده های بیشتری را جمع آوری کرد. ب) مبانی نظری: این رساله، ساخت مجهول را بر اساس دیدگاه رده شناختی کینان و درایر (2006) و ساخت سببی را بر مبنای دیدگاه رده شناختی کامری (1992) مورد بررسی قرار داده است. تحلیل های رده شناختی هرساخت در هر زبان، نشان می دهد آن زبان در مقایسه با سایر زبان ها از چه ویژگی های خاصی برخوردار است. یکی از ساخت های زبانی مجهول است. در تحلیلی که کینان و درایر(2006) ارائه کرده اند، زبان ها در بیان مجهول از الگوهای مختلفی بهره می گیرند. ایشان دو نوع مجهول بنیادی و غیربنیادی را شناسایی کرده اند و بیان می دارند در بیان مجهول در برخی از زبان ها غالباً از یک فعل کمکی (مجهول غیرصرفی)، در برخی از صورت تصریفی و دربرخی، از دیگر راهکارها استفاده می شود. ساخت های سببی نیز در مطالعات زبانشناختی رده شناختی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. نگارنده در مطالعه رده شناختی این ساخت از الگوی رده شناختی کامری (1992) بهره برده است. وی(همان: 166)چهار ساخت عمده سببی تصریفی،کمکی، واژگانی و ترکیبی را در زبان ها معرفی کرده و تصریح نموده زبان های مختلف برای رمزگذاری مفهوم سببی از روش های متفاوتی بهره می گیرند. وی معتقد است زبان ها برای سببی سازی از حروف اضافه سببی و یا ازگزاره هایی که خود به تنهایی دارای مفهوم سببی است استفاده می کنند. پ) روش جمع آوری داده ها: داده های این رساله با کمک و همکاری بی دریغ یکی از دوستان نگارنده و در محیطی کاملاً بومی، در مدت سه ماه مداوم و دو سال پراکنده جمع آوری گردید. ایشان خود، یکی از سخنگویان بومی کلهری هستند و با همکاری خانواده و اقوام که شامل افراد جوان، میانسال و مسن (یکی از سخنگویان حدوداَ 104 ساله بود) بود دادهدهای زبانی را در اختیار نگارنده قرار دادند. همچنین، سخنگوی بومی دیگری نیز با همکاری چند ماهه خود داده ها را تأیید کرد و داده های دیگری را نیز در اختیار نگارنده قرار داد. بخشی از داده ها نیز از کتاب ها و رسانه های کلهری جمع آوری و ثبت شد. ت) یافته های تحقیق و نتیجه گیری: با بررسی و تحلیل داده ها مشخص شددر کلهری مجهول بنیادی تصریفی و ترکیبی وجود دارد. مجهول بنیادی تصریفی با استفاده از پسوند مجهول ساز j?- و مجهول بنیادی ترکیبی با استفاده از فعل کمکی بودن ساخته می شود. همچنین صورت مجهول فعل های لازم نیز در این زبان مشاهده شد. در این رساله مطابقه فاعل-فعل مجهول نیز مورد بررسی قرار گرفت. در فعل های ساده، مطابقه در فعل ظاهرمی شود. فعل های مرکب نیز در زمان حال ساده و استمراری همچنان مطابقه را بر فعل قرار می دهند اما نکته قابل توجه در این گویش آنست که در زمان گذشته ساده، استمراری و نقلی مطابقه بر عنصر واژگانی فعل مرکب قرار می گیرد و وند مجهول ساز به صورتِ فعلیِ فعل مرکب افزوده می شود. در این گویش ساخت سببی تصریفی، کمکی، واژگانی و ترکیبی مشاهده شد. ساخت سببی صرفی با استفاده از پسوند –?n ساخته می شود، سببی کمکی از فعل های کمکی کردن، گذاشتن و دادن استفاده می کند و سببی ترکیبی نیز با صورت هایی از قبیل باعث شدن و نیز در مواردی با حرف اضافه مرکب (w? pi-) ایجاد می شود. بر اساس یافته های این پژوهش که تأییدی دوباره بر جهانی هایِ مجهول کینان و درایر و جهانی هایِ سببی کامری است، علاوه بر اثبات وجود این دو ساخت درکردی کلهری، انواع ساخت های مجهول وسببی این گویش شناسایی و با ارائه مثال هایی به ثبت رسید.
معصومه دیانتی محمد دبیرمقدم
پژوهش حاضر با هدف توصیف و تحلیل بازنمایی فعل مرکب و ساخت سببی به عنوان دو ساخت دستوری، و حذف ضمیرفاعلی غیر موکد به عنوان یک ساز و کار گفتمانی، در گفتار کودکان قبل از سن دبستان به نگارش درآمده است . چارچوب نظری این پژوهش را دستور نقش گرای نظام مند هلیدی به عنوان رویکردی نقش گرا که اهتمام ویژه به معنا دارد، تشکیل می دهد و بررسی ها از منظر فرانقش تجربی مطرح در این دستور انجام می گیرد . بدین صورت که ابتدا نوع فرایند در بندهای پیکره تعیین و سپس بررسیِ درصد رخداد هریک از انواع فرایندها ، مشخص می کند که در گفتار کودکان مورد آزمون، فعل های مرکب بیشتر به کدامیک از فرایند های شش گانه فرانقش تجربی تعلق دارند . نحوه بازنمایی مفهوم سببی در گفتار کودکان مورد مطالعه موضوع دیگری است که در این رساله به آن پرداخته شده است . در بخش دیگری به موضوع حذف ضمیرفاعلی غیرموکد توجه کرده ایم . پرسش عمده در اینجا این است که حذف ضمیرفاعلی غیر موکد بیشتر در کدام فرایندهای شش گانه فرانقش تجربی اتفاق می افتد؟. جمعیت نمونه در این پژوهش، 35 کودک 3 تا 5 ساله فارسی زبان حاضر در دو مهدکودک شهرستان گلپایگان می باشند که برای دستیابی به گفتار آنها از یک پرسشنامه 13 سوالی و آزمون تصویری کمک گرفته شد . ضبط و ثبت پاسخ های این کودکان به پرسشنامه و نیز جمله های توصیفی آنان برای تصاویر آزمون، یک پیکره 1701 بندی بدست داد . شایان ذکر است که جمله های حاصل از آزمون تصویری تنها در بررسی مفهوم سببی مورد توجه قرار گرفتند . نتایج بررسی ها نشان داد در فعل های مرکب بالاترین بسامد به فرایند مادی با 03/77 درصد اختصاص دارد . بازنمایی مفهوم سببی نیز تنها در قالب فرایند مادی می باشد .همچنین نتایج حاکی از آن است که درصد رخداد حذف ضمیر فاعلی در فرایندهای رفتاری بالاتر از بقیه فرایندهاست و در 71/85 درصد از آنها ،حذف ضمیر فاعلی غیر موکد رخ داده است .
شهره السادات سجادی کوچصفهانی رضا مراد صحرایی
الف) موضوع و طرح مسئله ( اهمیّت موضوع و هدف): یکی از اجزای جدایی ناپذیر هر برنامه درسی، ارزشیابی است. بدون ارزشیابی از برنامه درسی، امکان اصلاح، بهبود و تغییر وجود ندارد و ممکن است موجب مشکلانی از جمله زیان مالی برای سرمایه گذاران و عدم یادگیری برای زبان آموزان گردد. هدف از ارزشیابی، رسیدن به فهم درست از برنامه درسی موجود و برطرف کردن مشکلات احتمالی است که می تواند پیشنهادات کاربردی خوبی برای آینده دوره و برنامه درسی داشته باشد. در نظام آموزشی، ارزشیابی جزء مشترک کلیه بخش های برنامه از نیازکاوی تا قالب سازی، اجرا، سنجش و نظارت است (نیشن و مکالیستر،2010 :3). ارزشیابی نقش تعیین کننده ای در بهبود مستمر کیفیت آموزشی دارد، لذا لازم است در برنامه های آموزش فارسی به غیر فارسی زبانان همواره مورد توجّه قرار گیرد. پژوهش حاضر نیز به منظور توصیف وضعیت کنونی آموزشگاه های آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان صورت گرفته است تا با توصیف آن بتوان نقاط قوّت و ضعف برنامه درسی در این مراکز را بررسی نموده، و راهکارهایی ارائه نمود. ب) مبانی نظری: شامل مرور مختصری از منابع، چهارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: مبنای نظری پژوهش حاضر مطابق آراء نیشن و مکالیستر(2010) است. به عقیده آن ها، ارزشیابی را باید مهم ترین قلمرو در برنامه درسی دانست. ارزشیابی می تواند نگاهی همه جانبه به دوره آموزشی داشته باشد تا تعیین کند که آیا آن دوره کفایت دارد یا خیر و یا دوره آموزشی در کجا نیازمند پیشرفت است. با توجّه به اهدافی که در ارزشیابی به دنبال آن هستیم، ارزشیابی به انواعی تقسیم می شود. مهم ترین آن ها، ارزشیابی تکوینی و تراکمی اند. هدف از ارزشیابی تکوینی شکل دادن یک برنامه آموزشی به منظور بهبود آن ، و هدف از ارزشیابی تراکمی، تهیه خلاصه ای از برنامه یا قضاوتی درباره کیفیت و دقّت یک برنامه آموزشی است. یکی از تصمیم هایی که فرد ارزشیاب یا سازمان ارزشیابی کننده باید اتّخاذ کند، تصمیم گیری درباره بلند مدّت و یا کوتاه مدّت بودن آن است. علاوه بر تمایز در ارزشیابی تکوینی / تراکمی و ارزشیابی کوتاه/ بلند مدّت ، تمایز سومی نیز وجود دارد که آن فرایندی/ برآیندی است. دو جنبه مهمی که در امر ارزشیابی باید بدان توجّه گردد، رضایت زبان آموزان و معلّمان است. بر این اساس، در این پژوهش دو پرسشنامه طراحی شده است که به دنبال پاسخ به این سوالات است: از منظر زبان آموزان، برنامه درسی موسسه دهخدا و موسسه المهدی تا چه حد متناسب با نیاز آن ها طراحی شده است؟ نگرش معلّمان و زبان آموزان این مراکز نسبت به برنامه درسی چگونه است؟ ج) روش تحقیق شامل جامعه آماری مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: پژوهش حاضر از نوع میدانی و مقایسه ای است. ابزاری که در این پژوهش استفاده شده ، پرسشنامه می باشد. ارزشیابی در دو مرکز آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان( دهخدا و المهدی) به منظور توصیف و سپس مقایسه انجام شد. در مجموع 81 زبان آموز و 22 معلم در این پژوهش شرکت داشته اند. از این تعداد، 38 زبان آموز از موسسه دهخدا و 4? زبان آموز از مدرسه المهدی قم، به پرسشنامه پاسخ داده اند. تعداد معلّمان موسسه دهخدا 10 نفر و تعداد معلّمان مدرسه المهدی قم نیز 12 نفر بوده است. آزمودنی های پژوهش حاضر شامل فارسی آموزانی از چین، ایتالیا، آلمان، پاکستان، آذربایجان، هند، ترکیه و ... هستند. میانگین سن این گروه 25 سال است. همه آزمودنی ها در سطوح پیشرفته، در حال تحصیل هستند. پرسشنامه های پژوهش شامل دو پرسشنامه معلّمان، و پرسشنامه زبان آموزان می شد. پس از گردآوری پرسش نامه ها، داده ها گردآوری شده و برای آن ها نمودار کشیدیم. داده های گردآوری شده، به روش توصیفی-آماری تجزیه و تحلیل شده اند. ت) یافته های تحقیق: توصیف داده ها و نتایج پرسشنامه ها، نشان داده است که به طور کلّی زبان آموزان مراکز دهخدا و المهدی از برنامه درسی خود راضی هستند. در این پژوهش، توجه به نیازهای ارتباطی، توجه به نیازهای عاطفی زبان آموزان، و توجّه به نیازهای حال و آینده زبان آموزان از جمله مواردی بود که به صورت ویژه به آن توجّه شد. اگرچه زبان آموزان المهدی بر این باورند که به نیازهای عاطفی آنان توجّه می گردد، امّا اکثر آنان معتقد بودند که به نیازهای ارتباطی آنان توجه نشده است. بیش از نیمی از آن ها نیز معتقدند نیازهای حال و آینده آنان در این مرکز آموزشی برطرف می گردد. در موسسه دهخدا زبان آموزان معتقدند به نیازهای ارتباطی آنان، و نیازهای حال و آینده شان توجّه می گردد، با این حال نیمی از آنان معتقدند نیازهای عاطفی آنان در این موسسه نادیده گرفته می شود. با این که نگرش کلّی زبان آموزان به برنامه درسی مثبت بوده است، اما این گونه به نظر می رسد که بیشتر معلّمان از برنامه درسی ارائه شده در این مراکز رضایت نداشته یا در این مورد اتّفاق نظر ندارند. پژوهش حاضر نشان می دهد معلّمان دهخدا، نگرش مثبتی به معیارهای داده قابل فهم، ساعت آموزشی، توجّه به نیازهای ارتباطی زبان آموزان، توجّه به نیازهای حال و آینده زبان آموزان و معیار حرکت از ساده به دشوار داشته و معلّمان المهدی، نگرش مثبتی به معیارهای داده قابل فهم، لذّت بخش بودن یادگیری داشتند. ث) نتیجه گیری و پیشنهادات: برای نتیجه گیری کلّی می توان گفت، یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد، برنامه درسی ارائه شده در دو مرکز آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان در جلب رضایت زبان آموزان عملکرد موفقی داشته است و اکثر افراد به اکثر معیارها، نظر مثبتی داشتند. با این حال، این مراکز باید به خاطر داشته باشند جنبه مهم دیگر ارزشیابی، رضایت معلّمان است که تا حدودی این رضایت برآورده شده بود. با این وجود در بسیاری از موارد و معیارها، معلّمان عدم رضایت خود را اعلام کرده اند. در ایران، در زمینه ارزشیابی برنامه درسی، به خصوص آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان، کارهای بسیاری کمی انجام شده است.
سپیده سیاوشی محمد دبیرمقدم
بسیاری از مفاهیم در فارسی توسط فعل مرکب بیان می شوند. افعال مرکب فارسی از تعداد نسبتاً محدودی فعل سبک یا همکرد به همراه تعداد بی شماری جزءغیرفعلی ساخته می شود. به این صورت که یک فعل سبک مانند «کردن» یا «زدن» می تواند با همراه شدن با تعداد بسیاری اسم یا صفت مفاهیم بسیاری را در قالب فعل مرکب پوشش دهد. فارسی زبانان بدون آنکه تمام افعال مرکب را در دایره واژگان خود حفظ کنند قادر به درک و تولید آنها هستند. این موضوع با توجه به زایایی و معناشناسی غیرترکیبی –که معنای یک ترکیب را جدا از معنای اجزای آن می داند- قابل توجیه است. فعل مرکب متشکل از یک جزءغیرفعلی و یک همکرد است. بر اساس پژوهش های پیشین ادعا شده است که فارسی زبانان معنی اصلی هر همکرد را معمولاً معنای سنگین آن تلقی می کنند. با در نظر گرفتن افعال مرکب ساخته شده با هر همکرد و بر اساس شباهت های میان هر دسته از این افعال جزایر معنایی هر همکرد قابل بررسی است. در این پژوهش نشان داده می شود که فارسی زبانان چگونه با تکیه بر جزایر معنایی هر همکرد که در ذهن دارند قادر به تولید و درک افعال مرکب جدید هستند. به عبارتی دیگر شناخت ذهنی گویشوران پدیده های جدید را بر اساس پدیده های موجود در زبان دسته بندی می نماید و نظام تفکر آنان در زبان نمود پیدا می کند. در بیان پدیده های نسبتاً جدیدی همچون استفاده از رایانه و اینترنت افعال مرکب بسیاری میان فارسی زبانان رایج و پذیرفته شده است، افعالی همچون «ایمیل کردن[email] »، «مسیج زدن[message]»، «ارور دادن[error]» و امثال آن. در این پژوهش می بینیم که انتخاب همکردهای فارسی برای بیان این مفاهیم طبق چه الگوی ذهنی ای صورت گرفته است. مقوله بندی موضوع دیگری در علوم شناختی است که بخشی از پژوهش حاضر به آن اختصاص دارد. انتخاب همکرد بر اساس تشابه مفهومی و یا ظاهری نیز می تواند در نتیجه مقوله بندی ذهنی گویشوران باشد، به این صورت که انتخاب همکرد برای بیان یک مفهوم تحت الشعاع مفاهیم مشابه قرار می گیرد.
مژگان همایون فر محمد دبیرمقدم
وجه، مقوله ای بین حوزه ای در زبان شناسی محسوب می شود که از یک سو با معنی شناسی و کاربردشناسی و از سوی دیگر با حوزه نحو در ارتباط است. وجه، نیروی خارج گزاره است که با استفاده از ابزار زبانی مختلف، صورت بندی می شود. این رساله مقوله وجه را از جنبه نحوی بررسی می کند و بر اساس تأثیر آن در ساختار جمله، فرافکن نقشی وجه، مشخصه های هسته آن و جایگاه آن را در میان سایر فرافکن های نقشی جمله معرفی می کند. هر زبان، برای انتقال مفاهیم مختلف وجهی از عناصر و سازوکارهای مختلفی کمک می گیرد. در زبان فارسی فعل های مرکب وجهی نظیر "لازم بودن"، "ممکن بودن"، "احتمال داشتن"، قیدهای وجهی نظیر "احتمالاً"، "حتماً"، جمله واره های وجهی نظیر "فکر کنم"، "گمان کنم" و گروه های حرف اضافه ای وجهی همچون "به احتمال زیاد"، "به طور یقین" از جمله این ابزار زبانی محسوب می شود. در این میان، فعل های کمکی وجهی دارای ویژگی های متمایزی هستند: فعل های کمکی وجهی فارسی که "باید"، "شاید"، "توانستن" و "شدن" هستند، هر یک درجه ای از دستوری شدگی را طی کرده اند، تعدادی از صورت های تصریفی خود را از دست داده اند، از تنوع متمم های آنها کاسته شده است و چندنقشی شده اند که این ویژگی سبب می شود ابهام معنایی در جمله دارای فعل کمکی وجهی به وجود آید. طبق یک نظر، فعل وجهی ریشه ای به فاعل جمله نقش معنایی می دهد در مقابل فعل وجهی برداشتی فاقد نقش تتای فاعلی است و به تبع آن جمله دارای فعل وجهی بر حسب این که خوانش برداشتی از آن به دست آید، دارای ساخت نظارتی و در مقابل زمانی که معنای ریشه ای دارد، ساخت ارتقایی دارد. قائل شدن به ساخت های متفاوت و جایگاه های متفاوت بر روی نمودار درختی جمله برای فعل های کمکی وجهی که مجموعه واحدی را تشکیل می دهند و هر کدام دارای تنها یک مدخل واژگانی هستند، با روح کمینه گرایی که چارچوب نظری رساله حاضر را تشکیل می دهد، مغایرت دارد. از این رو، این پژوهش می کوشد به تعریف یکپارچه ای از ساختار نحوی جمله های دارای فعل کمکی وجهی دست یابد و برای ابهام معنایی موجود در این فعل ها توجیه نحوی بیابد. در این راستا با تبعیت از نظریه فازها (چامسکی2001) نشان می دهد خوانش معنایی فعل کمکی وجهی جمله بر اساس فازی که در آن وارد اشتقاق جمله می شود، تعیین می گردد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه فعلی کوچک که فاز اول در اشتقاق یک جمله به شمار می رود، خوانش های متفاوت ریشه ای را به همراه دارد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه متمم نما که فاز پایانی اشتقاق جمله است، خوانش های مختلف برداشتی را به وجود می آورد. به عبارت دیگر فعل وجهی ریشه ای به گروه فعلی نزدیک تر است تا فعل های وجهی برداشتی؛ به همین دلیل است که در خوانش های ریشه ای ارتباط معنایی بیشتری میان فعل کمکی و فاعل جمله در مقایسه با خوانش های برداشتی مشاهده می شود. فعل کمکی وجهی، عنصری نقشی است که توان اعطاء نقش معنایی ندارد و صرف نظر از خوانش معنایی آن، در هسته فرافکن وجه اشتقاق در پایه می یابد؛ هسته وجه دارای مشخصه [±اخباری] قوی است که به هنگام برشماری از واژگان گزینش می شود. وظیفه این هسته بازبینی مشخصه های متناظر آن بر روی فعل اصلی جمله است که در نتیجه برقراری رابطه مطابقه میان آن دو، نشانه های تصریف مربوط به وجه فعل، بر روی آن ظاهر می شود. زمانی که جمله دارای فعل کمکی وجهی است، هسته فرافکن نقشی وجه با عنصر آشکار پر می شود.
مژده اسدسنگابی محمد دبیرمقدم
سخنگویان هر زبان هنگام عرضه ی اطلاعات به شنونده با تغییر جایگاه سازه ها نشان می دهند که بخشی از جمله نسبت به بقیه دارای اهمیت بیشتری است. این جابجایی ها منجر به تغییر ساخت اطلاعی می شود. هم چنین سخنگویان یک زبان می توانند با تغییر جایگاه سازه ها و نیز تغییر الگوهای آهنگی ساخت اطلاعی کلام را تغییر دهند. این پژوهش به ارتباط میان آهنگ گفتار و ساخت اطلاع در زبان فارسی می پردازد. نگارنده با تکیه بر مبانی نظری پرینس (1981، 1992)، کالینز (1991)، لمبرکت (1994/ 1996)، بیرنر و وارد (1998، 2004) و رابرتز (2009) در حوزه ی ساخت اطلاع و به پیروی از رهیافت پیرهامبرت (1992) و در چارچوب نظریه ی واج شناسی لایه ای در تحلیل آهنگ به بررسی ارتباط آهنگ و ساخت های اطلاعی پرداخته است. صورت های اطلاعی مورد بررسی عبارتند از: قلب نحوی، مبتداسازی، اسنادی سازی و شبه اسنادی سازی. هدف پژوهش توصیف ویژگی های آکوستیکی فرایندهای قلب نحوی، مبتداسازی، اسنادی سازی و شبه اسنادی سازی و هم چنین تبیین رابطه ی میان ساخت اطلاع و آهنگ پاره گفتار بوده است. در این پژوهش هم داده های آزمایشگاهی و هم داده های طبیعی مورد بررسی قرار گرفتند. تمام داده ها مربوط به گویشوران مرد می باشد. الگوی آهنگ پاره گفتارها و تکیه زیروبمی سازه های جابجا شده در این داده ها در نرم افزار پرت بررسی و برچسب گذاری شد. نتایج تحلیل داده ها نشان می دهد که ساخت اطلاع بر الگوی آهنگ اثر می گذارد. چرا که در بسیاری از مثال ها، با تغییر ترتیب سازه های جمله الگوی آهنگ پاره گفتار عوض شده و در اکثر موارد تقطیع پاره گفتار به دو یا چند گروه آهنگین مشاهده می شود. اما در مورد ارتباط نوع اطلاع و نوع تکیه زیروبمی سازه ها الگوی خاصی مشاهده نشد و براساس مثال ها و تحلیل های ارائه شده در این پژوهش نمی توان نظر خاصی در این رابطه ارائه نمود.
موسی غنچه پور محمد دبیرمقدم
چکیده الف) موضوع و طرح مسئله تمامی زبا ن های طبیعی دنیا بر اساس نیازهای گویشوران خود از فرایندها و شیوه های متفاوتی برای واژه سازی استفاده می کنند. یکی از این فرایندها و امکانات ترکیب است که در همه زبان های هندو اروپایی استفاده می شود و زبان فارسی هم به عنوان یکی از زبان های شاخه هندو ایرانی زبان های هندواروپایی از این فرایند که بسیار زایا نیز می باشد استفاده می کند. در دهه های اخیر مطالعات فراوانی درباره ترکیب فعلی در زبان های مختلف انجام شده و این فرایند زایای واژه سازی از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته، اما با توجه به بسامد بسیار بالای این پدیده در زبان فارسی تا جایی که نگارنده اطلاع دارد هیچ اثری منحصراً کلمات مرکب فعلی، نحو? تشکیل، حوزه ساخت و انواع آن را از نظر هست? نحوی و معنایی مورد بحث و بررسی قرار نداده است. هنگامی می توان به بهترین شیوه توصیف زبان و تبیین نحو? رفتار عناصر و ساخت ها در یک زبان دست یافت که آن ساخت ها را به دقت مشاهده و توصیف کرد و این امر محقق نخواهد شد مگر اینکه به داده های نسبتاً کاملی از آن ساخت ها دسترسی داشته باشیم و داده های زبانی به صورت گزینشی و موافق با نظریه های موجود زبانی انتخاب نشوند. از آنجایی که این فرایند زایای زبانی از لحاظ ساختاری بررسی نشده و پیکره جامعی از انواع کلمه های مرکب فعلی، مقوله های سازنده و هسته های نحوی، معنایی و صرفی آنها فراهم نشده است، لذا ضرورت دارد پژوهشی در جهت فراهم نمودن فهرست نسبتاً جامعی از کلمات مرکب فعلی، مقوله های سازنده و هسته های آنها در زبان فارسی صورت گیرد تا داده های لازم برای مطالعه این مقوله زایا و محک نظریه های زبانی در اختیار محققان قرار گیرد. این پیکره ساخت های پربسامد و کم بسامد کلمات مرکب فعلی در زبان فارسی را نشان خواهد داد. همچنین طبقه بندی جامعی از انواع کلمات مرکب فعلی به لحاظ مقوله دستوری سازه های تشکیل دهنده، بسامد انواع ترکیب های فعلی (اسم، صفت و قید)، نحو? تشکیل (پایگانی یا ناپایگانی) آنها، انواع هسته ترکیب های فعلی به لحاظ نحوی ( آغازین، هسته پایانی، نامشخص) و معنایی (درون مرکز و برون مرکز) با توجه به دادههای استخراج شده ارائه خواهد شد. هدف این پژوهش، توصیفی نسبتاً جامع از فرایند ترکیب فعلی در زبان فارسی مبتنی بر یافته های زبان شناسی است. این توصیف متفاوت از توصیف های دستورهای سنتی در مورد ترکیب فعلی زبان فارسی است، زیرا آنها فقط به ذکر نمونه هایی از کلمه های مرکب اشاره کرده و اجزای تشکیل دهنده آنها را مرکب از دو (یا چند) کلمه دانسته و مقوله های سازنده آنها را شرح داده اند، حال آنکه در پژوهش حاضر علاوه بر فراهم آوردن پیکره نسبتاً کاملی از انواع کلمات مرکب فعلی، پربسامدترین و کم بسامدترین آنها با توجه به مقوله های دستوری سازنده مشخص می شود. ساختار موضوعی و ساختار درونی کلمات مرکب فعلی بر اساس داده ها توضیح داده می شود و تبیینی داده بنیاد برای تعامل ترکیب فعلی با دو حوزه صرف و نحو ارائه می گردد. نیز ترکیب های فعلی از نظر هسته های نحوی و معنایی دسته بندی و غالب ترین ترکیب های فعلی از لحاظ هسته نحوی و معنایی مشخص شده و حوزه ساخت آنها تعیین گردیده است. به عبارت دیگر، با توجه به داده های استخراج شده، فرایند یا فرایندهای دخیل در ساخت واژه های مرکب فعلی و وضعیت حوزه های زبانی به لحاظ ارتباط و تعامل بین آنها از طریق داده های موجود بررسی و مشخص می شود. با توجه به ویژگی های ترکیب های فعلی، معیارهایی برای تشخیص ترکیب های فعلی از گروه های نحوی ارائه می شود. ب) مبانی نظری فاب (1998: 66) ترکیب را ساختی متشکل از دو یا چند واژه می داند، حال آن که کریستال (2003: 92) ترکیب را واحد زبانی می داند که عناصر و سازه های آن می توانند به صورت مستقل در جاهای دیگری نیز نمود پیدا کنند. از آنجایی که ساختمان ترکیب ها از زبانی به زبان دیگر به لحاظ ساختاری و عناصر سازنده (موضوع و یا افزوده) متفاوت است، بنابراین تعریفی که زبان شناسان با توجه به ویژگی های رده شناختی زبان ها از آن ارائه می دهند نیز متفاوت است. در این رساله تلاش می شود تا با توجه به 8579 ترکیب فعلی برگرفته از فرهنگ بزرگ سخن انوری (1386) و سازه های تشکیل دهنده آنها، تعریفی که با ویژگی های رده شناختی زبان فارسی مطابقت داشته باشد ارائه و سازه های تشکیل دهنده این مقوله زایای زبانی به لحاظ موضوع یا غیر موضوع مشخص شود. در آثار منتشرشده زبان شناسان ایرانی و غیرایرانی در زمینه تعامل ترکیب با دو حوزه صرف و نحو سه رویکرد مشاهده می شود: کورشنر(1974)، آلن (1978)، لوی (1978)، برزنن (1982)، سلکرک (1982)، ماتیوز (1991)، میلر(1993)، فوکوشیما (2005)، بوی (2005 و 2009) و تن هکن (2009) ترکیب را فرایندی واژگانی می دانند که از طریق آن یک واژه مرکب از دو یا چند واژه ساده تر تشکیل می شود. حال آنکه منصوری (1386)، میرعمادی و مجیدی (1386)، مستاجر حقیقی (1369)، لیز (1960)، مارچند (1965)، رُرِاپر و زیگل (1978)، دی شولو (2009)، واحدی (2009) و هارلی (2009) ترکیب را مقوله ای منحصراً نحوی می دانند که از طریق عملکرد قواعد گشتاری بر ژرف ساخت حاصل می شود. در مقابل این دو رویکرد زبان شناسانی همچون خباز (1386)، ماتیوز (1991)، اسپنسر (2000)، گی اِگریچ (2009) و لیبر (1992 و 2010) ترکیب را حاصل تعامل دو حوزه صرف و نحو می دانند. همچنین علاوه بر سه رویکرد فوق زبان شناسانی همچون رُاِپر (1988) تصریح می کنند که ترکیب های غیرفعلی در واژگان شکل می گیرند، حال آن که ترکیب های فعلی در نحو ساخته می شوند. از آنجایی که در مورد کلمات مرکب فعلی و نحوه تعامل آنها با حوزه های صرف و نحو تحقیقی انجام نشده است، بنابراین ضرورت دارد تا با مطالعه داده های زبان فارسی در این راستا سه رویکرد ذکر شده به محک آزمون گذاشته شده و روشن گردد که آیا ترکیب فعلی برایند تعامل دو حوزه صرف و نحو می باشد یا اینکه پدیده ای صرفاً صرفی و یا نحوی است؟ لیز (1960) و کورشنر (1974) چارچوبی زیرساختی برای ترکیب متصور می شوند که از طریق عملکرد گشتارها برآن، روساخت ایجاد می شود. به عبارت دیگر، آنها به ترتیب جمله و بند موصولی را در زیرساخت ترکیب متصور می شوند که پس از عملکرد گشتار بر آنها، ترکیب ساخته می شود. از طرف دیگر زبان شناسانی همچون لوی (1978) و آلن (1978) قواعد ساخت ترکیب را ارائه می دهند و بر این باورند که ترکیب از طریق قواعد بازنویسی ایجاد می شود. در این رساله 8579 ترکیب فعلی را با توجه به دو رویکرد گشتاری و قواعد واژگانی ارائه شده بررسی می کنیم تا روشن شود که آیا گشتارها در ساخت ترکیب های فعلی دخالت دارند یا اینکه فرایند های دیگری ساخت آنها را رقم می زنند؟ با استفاده از پیکره موجود، توزیع و مقایسه هسته های نحوی و معنایی به لحاظ جایگاه در ترکیب های فعلی بررسی می شود تا مطابقت و یا عدم مطابقت هسته های نحوی و معنایی در آنها مشخص شود. به عبارت دیگر، آیا هسته های نحوی و معنایی تابع یکدیگر می باشند و یا اینکه مستقل از یکدیگرند. همچنین جایگاه هسته در ترکیب های فعلی وگروه های نحوی مقایسه و نحوه رفتار هسته در این دو مقوله زبانی تبیین خواهد شد. به عبارت دیگر، علت وجودی کلمات مرکب فعلی هسته آغازین، هسته پایانی یا از هر دو نوع (وجود کلمات هسته آغازین و پایانی در کنار هم) در ترکیب های فعلی و گروه های نحوی زبان فارسی تبیین خواهد شد. یکی از نظریه هایی که اخیراً در حوزه صرف مطرح گردیده است نظریه انسجام واژگانی (اسپنسر،2005 و لیبر و اسکالیز، 2006) است. این نظریه بیان می کند که دو حوزه صرف و نحو کاملاً از هم مستقل می باشند و هیچ گونه تعاملی با یکدیگر ندارند. با استفاده از ترکیب های فعلی استخراج شده زبان فارسی، نظریه اخیر به محک آزمون گذاشته می شود تا صحت و سقم آن روشن شود. بیکر (1988) فرایند انضمام در ساخت فعل مرکب را پدیده ای نحوی تلقی کرده و با رویکردی نحوگرایانه به تحلیل آن می پردازد، حال آنکه روزن (1989) آن را پدیده ای واژگانی پنداشته و تبیینی صرفی از آن ارائه می نماید. برخی از زبان شناسان و دستورنویسان ایرانی به مقوله ترکیب اشاره داشته اند و تحقیقات جامعی نیز در این خصوص صورت گرفته است، اما در این آثار به فرایند تشکیل ترکیب فعلی در زبان فارسی از منظر انضمام توجهی نشده است. بنابراین پژوهش حاضر درصدد است که ترکیب های فعلی زبان فارسی را با توجه به فرایند انضمام مطالعه کند و با بررسی نحوه ساخت کلمات مرکب فعلی زبان فارسی، فرایند یا فرایندهای دخیل در تشکیل این ترکیب ها را مشخص نموده و در صورت مشارکت انضمام، همسو بودن این فرایند با تحلیل های نحوی یا صرفی را تبیین نماید. چارچوب نظری این رساله لیبر (a1992، 2009 و 2010) می باشد. لیبر (a1992) به تعامل دو حوزه صرف و نحو و ترکیب در نقطه تعامل این دو حوزه قائل است. پرسش هایی که یافتن پاسخ برای آنها موجب شکل گیری رساله حاضر شده است عبارتند از: 1- ترکیب فعلی در زبان فارسی به کدام حوز? زبانی تعلق دارد؟ 2- چه فرایندی در تشکیل کلمات مرکب فعلی در زبان فارسی دخیل است؟ 3- فرایند انضمام معنایی در ساخت کلمات مرکب فعلی زبان فارسی چگونه عمل می کند؟ 4- زایاترین کلمات مرکب فعلی زبان فارسی از لحاظ هست? نحوی کدامند؟ 5- زایاترین کلمات مرکب فعلی زبان فارسی از لحاظ هست? معنایی کدامند؟ 6- ارتباط بین هست? نحوی و معنایی کلمات مرکب فعلی زبان فارسی چگونه است؟ 7- چه معیارهایی برای تعیین هست? نحوی و معنایی کلمات مرکب زبان فارسی کارآمد است؟ 8- توجیه وجود کلمات مرکب فعلی هسته آغازین و هسته پایانی در کنار هم در زبان فارسی چیست؟ با توجه به پرسش های فوق فرضیه های زیر را می توان ارائه نمود. 1- ترکیب فعلی در زبان فارسی به حوز? صرف تعلق دارد. 2- فرایند انضمام معنایی در تشکیل کلمات مرکب فعلی زبان فارسی دخیل است. 3- فرایند انضمام معنایی در ساخت کلمات مرکب فعلی زبان فارسی به صورت اشتقاق در پایه عمل می کند. 4- زایاترین کلمات مرکب فعلی زبان فارسی از لحاظ نحوی کلمات درون مرکز هسته پایانی می باشند. 5- زایاترین کلمات مرکب فعلی زبان فارسی از لحاظ معنایی کلمات برون مرکز می باشند. 6- هسته معنایی کلمات مرکب فعلی زبان فارسی هسته نحوی هم هست، اما هسته نحوی الزاماً هسته معنایی نمی باشد. 7- معیارهایی که برای تعیین هست? نحوی و معنایی کلمات مرکب زبان فارسی ارائه شده کارآمد نیست و می بایست معیارهای دیگری را به دست داد. 8- وجود کلمات مرکب فعلی هسته نحوی آغازین و هسته نحوی پایانی در کنار هم در زبان فارسی با ساختار های نحوی زبان فارسی همسو می باشد. پ) روش تحقیق برای انجام این پژوهش ابتدا گرد آوری اطلاعات از طریق مطالعات کتابخانه ای انجام شده است. سپس بررسی، استخراج و دسته بندی کلمات مرکب فعلی مدخل شده در فرهنگ بزرگ سخن انوری (1386) بر اساس معیارهای صرفی، نحوی، معنایی و آوایی و نیز معیار های ارائه شده در این رساله صورت گرفته است. فهرست کامل کلمات مرکب فعلی، هسته نحوی، هسته معنایی و مقوله های سازنده آنها در بخش پیوست 1 و 2 رساله آمده است. ت) یافته های تحقیق بررسی 8579 کلمه مرکب فعلی زبان فارسی که فهرست آنها در بخش پیوست های 1 و 2 آمده است نشان می دهد که : 1- ترکیب فعلی در زبان فارسی نه فرایندی کاملاً نحوی و نه فرایندی کاملاً صرفی است، بلکه فرایندی نحوی ـ صرفی است که بیشتر رفتار نحوی دارد. 2- فرایند انضمام معنایی در شکل گیری کلمات مرکب فعلی زبان فارسی دخیل است. 3- فرایند انضمام معنایی ترکیب های فعلی زبان فارسی را به صورت اشتقاق در پایه شکل می دهد. 4- بررسی کلمات مرکب فعلی پیوست های یک و دو و نیز نمودار ستونی 4-1 نشان می دهد که کلمات مرکب فعلی هسته پایانی با 78/99 درصد بیشترین میزان بسامد را به لحاظ هسته نحوی از میان 8579 کلمه مرکب فعلی زبان فارسی معاصر دارند. 5- نمودار ستونی 4-2 موید این نکته است که به لحاظ هسته معنایی از میان 8579 کلمه مرکب فعلی زبان فارسی، کلمات مرکب درون مرکز هسته پایانی با 07/65 درصد بیشترین میزان و پس از آن کلمات مرکب فعلی برون مرکز با 66/33 درصد در رتبه بعدی قرار دارند. 6- بررسی داده های جدول 4-1 نشان می دهد که هسته های نحوی و معنایی ترکیب های فعلی زبان فارسی به لحاظ جایگاه همیشه هماهنگ و منطبق با یکدیگر نیستند و ارتباط ثابت و معینی بین آنها دیده نمی شود. به عبارت دیگر، هسته معنایی کلمات مرکب فعلی زبان فارسی هسته نحوی آنها نمی تواند باشد. به عنوان نمونه در ترکیب فعلی ’نوک برگشته‘، سازه ’نوک‘ هسته معنایی و آغازین است، حال آنکه سازه ’برگشته‘ هسته نحوی و پایانی است. همچنین نمونه هایی همچون ’پیوسته گل برگ‘ نشان می دهند که ’گل برگ‘ هسته معنایی و پایانی است، حال آنکه سازه ’پیوسته‘ هسته نحوی و آغازین می باشد. 7- معیارهای پیشنهاد شده برای تعیین هسته نحوی و معنایی کلمات مرکب فعلی زبان فارسی فاقد کارآیی لازم ا ست. در زبان فارسی معیار های زیر برای تعیین هست? نحوی و معنایی کارآمد می باشند. الف- معیار نامشخص بودن ترکیب فعلی این است که هر دو ساز? برگرفته از فعل دارای مقوله یکسان باشند. ب- در صورت عدم رابط? شمول معنایی بین سازه های ترکیب، رابطه توصیف کننده-توصیف شده برای تعیین هست? معنایی کاربرد دارد. سازه توصیف شده هسته معنایی است. 8- وجود کلمات مرکب فعلی هسته نحوی آغازین و پایانی در کنار هم منطبق با ساختارهای نحوی زبان فارسی و موید تعامل بین دو حوزه صرف و نحو در خصوص جایگاه هسته در این دو حوزه است. همچنان که مشاهده می شود از هشت فرضیه ارائه شده در رساله پنج فرضیه مورد تایید قرار گرفته و سه فرضیه ردّ شده است. علاوه بر موارد ذکر شده نتایج زیر نیز از تحلیل داده ها به دست آمد: 1- نمودار ستونی 4-3 موید آن است که به لحاظ نوع مقوله، صفات مرکب فعلی با 22/57 درصد بیشترین میزان بسامد و پس از آن اسم های مرکب فعلی با 59/40 درصد و قیدهای مرکب فعلی با 19/2 درصد در رتبه های بعدی قرار دارند. 2- نمودار ستونی 4-4 نشان می دهد که به لحاظ ساختار یا مقوله سازنده ترکیب فعلی، ترکیب های متشکل از ’اسم + ستاک فعل+ ?‘ با 05/42 درصد و ’اسم + ستاک فعل + پسوند‘ با 58/39 درصد به ترتیب دارای بیشترین میزان بسامد یا زایاترین ترکیب های فعلی زبان فارسی می باشند. 3- ترکیب های غیرفعلی همچون ’یخ در بهشت‘، ’زبان در قفا‘ و ’اعتماد به نفس‘ موید آن است که گروه نحوی در ساختار ترکیب های غیرفعلی نیز یافت می شود. به عبارت دیگر، ترکیب های غیرفعلی گروهی نیز در زبان فارسی وجود دارد و ترکیب های گروهی ویژه ترکیب فعلی نمی باشد. این نمونه ها و نیز نمونه های ترکیب های فعلی، نادرستی رویکردهای نحوی (منصوری (1386)، میرعمادی و مجیدی (1386)، مستاجر حقیقی (1369)، لیز (1960)، مارچند (1965)، رُِاپر و زیگل (1978)، دی شولو (2009)، واحدی (2009) و هارلی (2009)) و صرفی (کورشنر (1974)، آلن (1978)، لوی (1978)، برزنن (1982)، سلکرک (1982)، میلر (1993)، فوکوشیما (2005)، بوی (2005 و 2009) و تِن هَکن (2009)) را اثبات می کنند و تاییدی بر درستی رویکردهای صرفی-نحوی (خباز (1385)، اسپنسر (2000)، گی اِگریچ (2009) و لیبر (1992 و 2010)) در مورد جایگاه ساخت ترکیب می باشند. همچنین نمونه های فوق شواهدی برای نادرستی رویکرد رُاِپر (1988) مبنی بر ساخت ترکیب های غیرفعلی در حوزه صرف و ترکیب های فعلی در حوزه نحو می باشند. 4- برخلاف آنچه کاتامبا (320:2006) در مورد زبان انگلیسی ادعا می کند ترکیب های فعلی برون مرکز در زبان فارسی از بسامد بسیار بالایی برخوردارند. (66/33 درصد ترکیب های فعلی زبان فارسی برون مرکز می باشند) 5- برخلاف آنچه لیبر (b1992 و 2004) و بوی (1988) در مورد زبان های انگلیسی و آلمانی ادّعا می کنند، ترکیب های فعلی در زبان فارسی بسیار زایا می باشند و زایایی آنها بیش از دو برابر زایایی ترکیب های غیرفعلی است. 6- ترکیب های فعلی علاوه بر هسته نحوی و معنایی، هسته صرفی نیز دارند. 7- برخلاف آنچه سلکرک (1982) و لیبر (1983) در مورد زبان انگلیسی ادعا می کنند، در زبان فارسی ترکیب هایی که بیش از یک موضوع اجباری داشته باشند نیز وجود دارند. به عبارت دیگر، در زبان فارسی انضمام چندگانه وجود دارد. 8- شواهد ترکیب های فعلی، فرضیه انسجام واژگانی و محدودیت بدون گروه را ردّ نموده و تعامل دو حوزه نحو و صرف را در واژه سازی نشان می دهند. به عبارت دیگر علاوه بر صرف، نحو نیز در واژه سازی مشارکت دارد. ث) نتیجهگیری و پیشنهادات بررسی 8579 ترکیب فعلی رساله حاضر نشان می دهد که در زبان فارسی، ترکیب فعلی در مقایسه با ترکیب غیرفعلی بسیار زایا است. همچنین از آنجایی که ساختار و عناصر سازنده ترکیب های فعلی از زبانی به زبان دیگر متفاوت است، بنابراین ترکیب فعلی یک پارامتر زبانی یا عنصر زبان ویژه است که در هر زبان صورت و ساختار و نیز تعریف خاص خود را دارد و به همین دلیل نظریه های بسیار متعددی در مورد تشکیل ترکیب های فعلی در زبان های متعدد ارائه شده است. ساختار درونی و نمودارهای درختی ترکیب فعلی در زبان فارسی نشان می دهد که وند اشتقاقی از طریق تراوش ویژگی، مقوله خود را به سازه ای که به آن متصل می شود و سپس سازه حاصل مقوله دستوری ترکیب فعلی را تعیین می نماید. بررسی پیکر? زبانی نشان می دهد که ترکیب های فعلی زبان فارسی هم دارای ویژگی های صرفی (چند نقشی بودن سازه غیر هسته، محدودیت حرکت هسته، غیر ارجاعی بودن سازه غیر هسته، هسته پایانی بودن ترکیب های فعلی، تیرگی معنایی، اقتصاد در واژه سازی، فقدان نشانه های دستوری به همراه سازه منضم و انضمام چندگانه) و هم دارای ویژگی های نحوی (ارجاعی بودن سازه غیرهسته، هسته آغازین بودن ترکیب فعلی، ترکیب های فعلی گروهی، گسترش پذیری، شفافیت معنایی و درج، ربط هم پایگی و حذف) می باشند. بنابراین تحلیل های یک سطحی صرفی و نحوی نمی توانند ساخت صرفی- نحوی آنها را تبیین کنند. بر اساس چارچوب نظری، رویکرد پذیرفته شده این رساله در مورد ساخت ترکیب های فعلی رویکرد بینابین انضمام معنایی/شبه انضمام است. بر اساس این رویکرد ترکیب های فعلی زبان فارسی به صورت اشتقاق در پایه از سازه های غیرفعلی و فعلی در دو حوزه نحو و صرف تولید می شوند. در رویکرد انضمام معنایی گروه های نحوی در حوزه نحو و مقوله های واژگانی در حوزه صرف با ادغام مستقیم سازه ها و نیز با مشارکت یکدیگر ترکیب های فعلی را شکل می دهند. بررسی مقوله های سازنده و ساختار ترکیب های فعلی زبان فارسی، فرضیه استقلال حوزه های زبانی و انسجام واژگانی را تأیید نمی کند و موید تعامل دو حوزه صرف و نحو و ارتباط دو سویه این دو حوزه بایکدیگر می باشد. مقایسه هسته های ترکیب فعلی و گروه های نحوی در زبان فارسی نشان می دهد که یکدستی در جایگاه هسته در کلمات مرکب فعلی دارای هسته (هسته پایانی و هسته آغازین) به علت یکدستی در هسته گروه های نحوی زبان فارسی می باشد و این دو حوزه زبانی در تعامل با یکدیگر می باشند. پیشنهاد می شود که پژوهشی مشابه در مورد ترکیب فعلی در دیگر دوره های زبان فارسی به خصوص دوره قدیم انجام شود تا حوزه ساخت ترکیب فعلی به لحاظ صرفی یا نحوی مشخص شود و جایگاه هسته های نحوی، صرفی و معنایی در این کلمات مورد بررسی قرار گیرد تا وضعیت ترکیب فعلی زبان فارسی به لحاظ تغییرات رده شناختی روشن گردد.
آزاده میرزائی محمد دبیرمقدم
ساخت اطلاع به عنوان یکی از سازوکارهای بازنمایی های نحوی، صرفی و آواییِ دانش کاربردشناختی، در بندهای مرکب دو رویکرد عمده را در مقابل هم قرار می دهد؛ یکی رویکردی که به وجود ساخت اطلاع درونی در بندهای ناهمپایه قائل نیست و دیگری رویکردی که معتقد است بندهای ناهمپایه دارای ساخت اطلاع درونی مستقل از بند اصلی هستند. در این پژوهش برای بررسی ساخت اطلاع در بندهای مرکب زبان فارسی، بندهای ناهمپایه بر اساس طبقه بندی بندهای مرکب در چارچوب دستور نقش و ارجاع ون ولین (2005) به دو گروه کلی بندهای افزوده به بخش اصلی و بندهای افزوده به بند تقسیم شدند. طبق یک محدودیت که از سوی ون ولین معرفی می شود، تنها بندهای وابسته ای، در قلمرو عملگر نیروی منظوری وارد می شوند و در نتیجه ساخت اطلاع درونی دارند که دختر مستقیم (با امکان تکرار) گره بند باشند. بندهای متممی مفعولی و فاعلی از آن دسته از بندهایی هستند که می توانند برای محدودیت ون ولین مورد بررسی قرار گیرند. بندهای متممی مفعولی شامل بندهای مربوط به افعال وجهی، بهره کشی، آرزویی، ادراکی، آگاهی، نگرش گزاره ای و اعلامی و بندهای متممی فاعلی شامل بندهای متممی مربوط به افعال ایجابی، آرزویی، واقعیت گرا، عرفی، نگرش گزاره ای و نقل قولی هستند که به عنوان دختر مستقیم گره بند می توانند در قلمرو عملگر نیروی منظوری قرار گیرند و ساخت اطلاع درونی مستقل داشته باشند. بندهای قیدی افزوده به بخش اصلی، همچنین بندهای افزوده به بند، از آنجاکه دختر مستقیم گره بند نیستند، طبق تعریف ون ولین، خارج از قلمرو عملگر نیروی منظوری قرار می گیرند. در این پژوهش الگوی توزیع اطلاع در بند قید زمان به عنوان بند قیدی افزوده به بخش اصلی و بندهای قید شرط، علت، هدف و اگرچه، به عنوان بندهای ناهمپای? افزوده به گره بند، مورد بررسی قرار گرفت. در بررسی الگوی توزیع اطلاع در بندهای ناهمپایه، چه از نوع متممی و چه از نوع قیدی، از دو گروه از آزمون های ساخت اطلاعی شامل ابزارهای زبانی نمایانگر ساختارهای اطلاعی و ابزارهای زبانی در خدمت ساخت اطلاع استفاده شد. این پژوهش برای دستیابی به داده های مورد نظر، از بندهای ناهمپای? موجود در پیکر? نحوی دادگان زبان فارسی شامل حدود 30.000 جمله برچسب خورد? با اطلاعات نحوی از منابع مختلف فارسی معاصر و همچنین متون اینترنی ویکیپدیا، متون روایی و گاه جملات موجود در صفحات وب استفاده کرد. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که تمامی بندهای ناهمپایه (متممی و قیدی) در زبان فارسی با 4 الگوی متفاوت، دارای ساخت اطلاع درونی هستند. بندهای ناهمپایه ای که ساخت اطلاع درونی مستقل از بند پایه دارند ولی در ساختاربندی اطلاعی بند پایه نیز دخیلند؛ بندهای ناهمپایه ای که ساخت اطلاع درونی مستقل از بند پایه دارند ولی در ساختاربندی اطلاعی بند پایه دخالتی ندارند، این بندها همانند بند همپایه عمل می کنند؛ بندهایی که اجزاء درونی آنها می توانند در حوز? کانون یا مبتدا باشند، ولی این توزیع اطلاع در ارتباط با توزیع اطلاع کل جمله است و بندهایی که ازپیش انگاشته اند و برای بند پایه یک بست? اطلاعی واحدند، اما در درون خود می توانند ساختاربندی اطلاعی مستقل داشته باشند.
بهلول علائی کورش صفوی
الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف) هدف اصلی این تحقیق، ارائۀ توصیف و تحلیلی از شیوۀ عملکرد ارجاع در زبان فارسی با تکیه بر نظرات فیلسوفان زبان و معنی شناسان صوری است. از سوی دیگر، سعی بر آن است که انگاره ای یکپارچه از عملکرد ارجاع در زبان فارسی ارائه گردد. نظر بر این است که شناخت عملکرد ارجاع، به شناخت هرچه بیشترِ عملکرد زبان انسان و نظریه پردازی بهتر دربارۀ آن منجر خواهد شد. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها این پژوهش از سویی به حیطۀ مطالعات فلسفۀ زبان وارد می شود که خود شاخه ای از فلسفۀ تحلیلی است. از سوی دیگر، از ابزارهای منطق صوری نیز در تحلیلهای خود بهره برده و به آن گونه از مطالعات معنی شناختی می پردازد که معنی شناسی صوری نامیده شده است. این پژوهش، علاوه بر اهداف کلّی اش، پاسخ به پرسشهای ویژه ای را نیز دنبال می کند؛ یکی اینکه سازوکارهای ارجاع در زبان فارسی کدامند؟ دیگر آن که چگونه می توان تمام روابط ارجاعی را تحت یک الگوی ارجاعی واحد توضیح داد؟ دو فرضیه مطرح شده است؛ نخست آنکه بخشی از سازوکارهای ارجاع همگانی است، امّا عملکردهایی نیز وجود دارد که ویژۀ زبان فارسی است. دیگر آنکه همۀ روابط ارجاعی در درون زبان و خارج از آن تحت یک الگوی واحد، که مبتنی بر مفهوم اساسی مصداق گفتمانی است، قابل توضیح می باشد. پ. روش تحقیق دست کم دو برداشت از ارجاع مورد نظر است: یک برداشت معنی شناختی و یک برداشت کاربردشناختی. در این پژوهش، زبان فارسی در شکل طبیعی اش مد نظر است و زبان ادبی یا زبانهای مصنوعی نظیر زبان صوری منطقیون و ریاضیدانها و نظایر آن مطرح نیست. روش پژوهش، توصیف و تحلیل است. به این ترتیب که پژوهشگر، نمونه هایی از جمله ها و متون فارسی را ارائه داده و به محک نظریات فلاسفه، معنی شناسان و کاربردشناسان و نیز تبیین نظرات خود می پردازد و نهایتاً فرضیه هایش را تأیید یا رد می کند. ت. یافته های تحقیق مهمترین یافته های این پژوهش عبارتند از: (1) تغییر ارزش صدق گزاره ها در اثر جایگزینی اسامی خاص هم مرجع تحت تأثیر عوامل کاربردشناختی اند که به صورت عملگرهای منطقی عمل می کنند. (2) از آنجا که معرفگی، به صورت معنی شناختی در زبان فارسی رمزگذاری نمی شود، نظریۀ اوصاف معرف، قابل تسرّی به زبان فارسی نیست. (3) افادۀ جنس بودگی، ارجاع و اسناد، خوانش توزیعی یا خوانش جمعی از گروههای اسمی، قابلیت دسترسی گروه اسمی به مرجع و شناخت مفروض گوینده از ارجاع گروه اسمی، بدون رمزگذاری معنی شناختی صورت می پذیرد و باورها و شناخت مشترک گوینده و شنونده از جهان خارج در این امر دخیل است. (4) عملکرد پس اضافۀ «را» در افادۀ مشخص بودگی و نیز حالت نمایی مفعول صریح باید در ارتباط با فعل جمله تعبیر شود که باز هم تابعی از شناخت ما نسبت به منطق حاکم بر جهان خارج است. همچنین، جایی که معرفگی یک عبارت مفعولی صریح قابل انکار نیست، امکان حذف «را» وجود ندارد. (5) ارجاع به یک مصداق گفتمانی ارتباطی با وجود مصداقی واقعی ندارد. (6) نقاط ارجاعی شناختی یا پیش نمونه ها، با تأثیرپذیری از موقعیتها و علائق شخصی افراد تنوع می یابد و همین امر باعث هم پوشی ارجاعی نیز می شود. ث. نتیجه گیری و پیشنهادها بررسی شیوۀ عملکرد ارجاعی زبان فارسی و مقایسۀ آن با شیوۀ عملکرد زبانی مانند انگلیسی چند نمونه از کارکردهای زبان ویژۀ فارسی را آشکار ساخته، فرضیۀ اول را تأیید کرد. از سوی دیگر، می توان الگویی کلّی از عملکرد ارجاع ترسیم کرد که بتواند تمام یافته ها در باب عملکرد ارجاعی گروههای اسمی زبان فارسی را به طور مطلوب پوشش دهد. از این رو، فرضیۀ دوم نیز تأیید می شود. بر اساس چنین الگویی، هر گروه اسمی بر یک مصداق گفتمانی ارجاع می دهد که از طریق سازوکارهای معینی به گفتمان وارد شده و در آن تثبیت شده است. در کل، ارجاع پدیده ای پویا و چند سطحی است که به تعامل زبان و جهان وابسته است. یکی از نتایج این تعامل و پویایی، اقتصاد زبانی است؛ که طی آن قادر می شویم یک عبارت زبانی واحد را برای ارجاع به مصداقهای کمابیش متفاوتی در موقعیتهای ارتباطی مختلف به کار بگیریم. چند موضوع قابل تحقیق دیگر در حوزۀ ارجاع، عبارتند از: الف) یک بررسی مقابله ای از عملکرد ارجاع در گروههای اسمی فارسی و در زبانی دیگر به منظور بررسی رمزگذاریهای معنی شناختی و کاربردشناختی و تبیین دلایل آنها. ب) محدودیتهای ارجاعی در نظریۀ مرجع گزینی و تبیین های معنی شناختی آنها با تکیه بر مفهوم گفتمان و مصداقهای گفتمانی. پ) تعیین محدودیتهای حاکم بر رمزگذاریهای معنی شناختی و کاربردشناختی در گروههای اسمی. ت) نحوۀ شکل گیری و درک معانی استعاری یا ارجاع استعاری. صحت اطلاعات مندرج در این فرم بر اساس محتوای پایان نامه و ضوابط مندرج در فرم را گواهی می نماید.
منصوزه شکرآمیز گلناز کدرسی قوامی
تولید گفتار با توجه به مولفه های تولید واکه، تولید و کنترل زمان آغاز واک (vot)، تولید هجا در بیماران زبان پریش پیشین (anterior) مورد مطالعه قرارگرفت.
حنیف افخمی ستوده تقی پورنامداریان
علم بلاغت محصول تدبر مسلمانان در کلام الله است و موضوعش بررسی محاسن و معایب کلام است. از آن جایی که زبان قرآن مطمح نظر بوده ، همیشه تمرکز بر زبان عربی بوده است. در زبان فارسی این امر مخصوصا در علم معانی بیشتر از دیگر شقوق بلاغت چون بدیع و بیان آزاردهنده است چون علم معانی ارتباط تنگاتنگی با نحو دارد. به نظر ما علم معانی موجود در زبان فارسی مفید نیست چون عمیقا تحت تاثیر بلاغت عربی است و ربطی به زیبایی شناسی و اقتضائات زبان فارسی ندارد. برای بازنویسی علم معانی روش کار ما این بوده است که به سراغ سرچشمه های بلاغت برویم. در میان اسلاف بلاغت اسلامی توجه ما به عبدالقاهر جرجانی و جارالله زمخشری بوده است و اگر قبل و بعد از این دو بررسی شده اند به سبب فهم بهتر این دو بوده است. از آن سو زبان شناسی نقش گرا بسیار به کار ما می آید چرا که بر این آموزه استوار است که هیچ دو صورت زبانی هم-معنی نیستند و از تصویرگونگی سخن می گوید. در آثار حاضر تمرکز ما بیشتر بر آثار مایکل هلیدی بوده است و از فرانقش ها و انسجام سخن گفته ایم. اصطلاحات زبان شناسی به ما در تقسیم بندی دقیق و کمی مطالب کمک می کند. کتب معانی معاصر دیده و شواهد آن ها همگی به قصد نقد، نقل شده اند. این کار وقت گیر از این جهت ضروری بود که نارسایی نظام موجود را در تحلیل شواهد نشان دهد. در فصل آخر ما آرای خود را تنظیم کردیم بر اساس آن چه از جرجانی، زمخشری، هلیدی و البته سنت علم معانی آموخته بودیم. در تعریف ما کلام نشان دار موضوع علم معانی است و هر کلامی که از حالت عادی و استاندارد زبان خارج شود کلام نشان دار است. سعی بر این بوده که سیر مباحث با کتب علم معانی منطبق باشد تا ذهنیت آموخته با این سنت یک باره مشوش نشود و تفهیم و تفاهم مختل نشود اما خود را کاملا ملزم به این سنت نکرده ایم. عناوین این فصل مانند فصاحت و بلاغت، اقسام خبر، اغراض ثانوی، حصر و قصر و ... در کتب موجود علم معانی هم دیده می شود اما تعریف و تحلیل های ما از این عناوین با آن چه در کتب موجود متفاوت است. سعی بر این بوده است برای تحلیل ها از ملاک های کمی و نحوی استفاده شود. از این که بر اساس معنای تجربی و واژگانی، تحلیل های ذوقی و من عندی داده شود پرهیز شده است. همین طور مفصلا به بحث وصل و فصل پرداخته شده است که در بلاغت عربی جایگاه ویژه دارد اما در معانی فارسی به دلیل نبود تعریف دقیق یا آن را بی فایده دانسته اند یا سرسری از آن گذشته اند. سعی بر این بوده که عنوان های متفاوت بر اساس کارکردهای متفاوت باشد نه حالات متفاوت متصور دستوری. به همین سبب گاه بسیاری از کارکردها یا حالات معرفی شده در معانی موجود غلط فرض شده اند و گاه بعضی نیز با هم یکی فرض شده اند.
سولماز محمودی محمد دبیرمقدم
این پژوهش به مطالعه ساختاری و صوری ساخت های مرکب در چارچوب نحوی برنامه کمینه گرا بر مبنای دیدگاه آقایی (2006) می پردازد.
الهه دفتری نژاد سیدمصطفی عاصی
چکیده در این رساله، گزیده ای از سه اثر تاریخی شامل: احصاءالعلوم ابونصر فارابی، دانشنامه علایی ابن سینا، و الکتاب سیبویه مورد تجزیه وتحلیل مفهومی قرار می گیرد. بخش های برگزیده از این آثار به ترتیب عبارت اند از: فصل های اول و دوم از احصاءالعلوم، مبحث دانش لفظ مفرد از منطق دانشنامه علایی، و شش فصل نخست از الکتاب. در این پژوهش، بررسی سیر تحوّل مطالعه زبان در این آثارِ تاریخی مورد نظر نیست، بلکه هدف دستیابی به مجموعه ای از مولفه ها، ابزارها، و الگوهای توصیف زبان است که بتواند مبانی نظری مطالعه زبان یا سنّت فکری موجود در این زمینه را، که در این آثار مستتر است، توضیح دهد. این پژوهش شامل سه بخش است: در بخش اول، دو فصل از ابتدای احصاءالعلوم مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد. ابونصر فارابی در این اثر به دسته بندی دانش ها می پردازد. در این دسته بندی مطالعه دانش زبان و بخش های آن نخستین دانشی است که معرفی می شود. پس از آن، دانش منطق قرار می گیرد که با مبحث اصول مشترک (همگانی های) زبان آغاز می شود. بررسی احصاءالعلوم نشان می دهد که ازنظر ابونصر فارابی همگانی های زبان، هم مقدمات منطق بوده است و هم بخشی از دانش زبان. در بخش دوم، به منظور آگاهی از مفاهیمی که در سرآغاز رساله های منطقی همین دوران (یعنی قرن های نخست هجری)، به عنوان اصول مشترک زبان معرفی می شده است، بخشی از منطق دانشنامه علایی مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد. در این بررسی، برخی از اصول مشترک زبانیِ مطرح شده در دانشنامه علایی بازگو می شود. در این بخش همچنین، خلاصه ای از نظریات ابن سینا پیرامون عالم خیال، که در دانشنامه علایی در شرح همگانی های معناشناسی قابل بررسی است، ارائه می شود. پس از این دو بخش، که تا حدودی فضای فکری و رویکردهای نظری قرن های نخست هجری را پیرامون مطالعه دانش زبان شرح می دهد، در بخش سوم، شش فصل نخست الکتاب (از مجموع هفت فصل ابتدای اثر، که مجموعاً رساله نامیده شده) بررسی می شود. در این بررسی، نخست، متن عربی این شش فصل به فارسی ترجمه می شود؛ پس از آن، متن اثر مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد و الگوهای توصیفی و مولفه های نظری آن با تمرکز بر اصطلاحات فنّی متن شرح داده می شود. در تجزیه وتحلیل متن الکتاب، از مولفه های نظری ارائه شده در دو بخش پیش (منظور بخش های مربوط به بررسی احصاءالعلوم و دانشنامه علایی) استفاده میشود. علاوه بر آن، از ابزارهای نظری دستور نقش گرای نظام مند هلیدی و دستور زایشی چامسکی در ارائه تجزیهوتحلیل ها استفاده می شود. در برخی از مباحث نیز با رویکردی تطبیقی مقایسه هایی میان مبانی نظری الکتاب و نظریات مذکور (هم سنّتی و هم معاصر) انجام می-شود. در این بخش همچنین، ارتباط الکتاب با فلسفه های کهن ایرانی مورد ارزیابی قرار می-گیرد.
محمدمهدی قاسملو محمد دبیرمقدم
ترکیب فعلی در زبان فارسی متشکل از دو یا چند سازه است که هسته نحوی آن، فعل ودست کم یکی از سازه های دیگر آن غیرمستقل است. سازه های غیرفعلی در ترکیب های فعلی زبان فارسی می توانند موضوع درونی، موضوع بیرونی و غیرموضوع یا افزوده (قیدهای مکان، زمان، کیفیت، و نیز مفعول حرف اضافه) باشند که طی فرایند انضمام به سازه فعلی متصل شده، ترکیب واحدی را به دست می دهند. در این پژوهش انواع ساخت های موضوعی و نقش های تتای منضم به ترکیب های فعلی زبان فارسی تعیین گردیده، پربسامدترین و پرکاربردترین آنها به ترتیب، پذیرنده و پذیرا دانسته شده است. همچنین کلان نقش معنایی کنش پذیر نیز در این نوع از ترکیب زبان فارسی، دارای بالاترین بسامد وقوع تعیین شده است.
ایران محرابی ساری شهلا رقیبدوست
چکیده : هدف از انجام این پژوهش آن بود که با ارزیابی توانایی سازماندهی گفتمان روایی در کودکان فارسی زبان به شناخت و ارزیابی بهتری از توانش گفتمانی آنها دست یابیم. به این منظور دو آزمون بازگویی داستان و تولید داستان با استفاده از دو کتاب داستان گروه سنی (ب) مورد اجرا قرارگرفت تا توانایی سازماندهی روایی آنها با استفاده از ابزارهای انسجامی واژگانی، دستوری و ربطی معرفی شده از سوی هلیدی و حسن (1976) مورد ارزیابی قرارگیرد تا مشخص گردد آیا عملکرد کودکان در رابطه با میزان ونوع کاربرد ابزارهای انسجامی به موازات با رشد سن متفاوت است. برای جمع آوری داده ها 15 کودک در رده های سنی 4-5، 5-6 و 6-7 در یک مهدکودک انتخاب گردید و از هر کودک دو داستان، یکی برای آزمون بازگویی و یکی برای آزمون تولید، جمع آوری گردید. سپس داستانهای ضبط شده واژه به واژه بازنویسی و به شکل بندبند تقسیم بندی شدند و تعداد بندها شمارش شد، قبل از تحلیل انسجام در سطح خرد، هر جمله به طور جداگانه در سطح کلان به عنوان یک واحد کامل خوانده شد، سپس رابطه آن جمله یا پاره گفتار با جملات قبلی بررسی گردید، ابزارهای انسجامی تشخیص داده شد و شمارش گردید. هر ابزار یا گره انسجامی به عنوان یک گره کامل یا ناقص و یا ابزار بجا و یا نابجا تشخیص داده شد. در این پژوهش مشاهده شد کودکان در تمامی گروههای سنی قادر به بکارگیری انواع ابزارهای انسجامی بودند؛ اما نکته قابل ذکر این است که رشد سن تنها در میزان کاربرد ابزارهای انسجامی تأثیرگذار بود. به عبارتی دیگر، در تمامی گروههای سنی گرایش هماهنگی به نوع خاصی از هر یک از زیرگروههای ابزارهای انسجامی وجودداشت و متناسب با رشد سن، تغییری در توانایی و یا تمایل کودکان نسبت به کاربرد ابزارهای انسجامی رخ نداد. یافته دیگر این پژوهش در ارتباط با عملکرد متفاوت کودکان در هر یک از آزمونها بود. به عبارتی دیگر، علیرغم آنکه کتابهای داستانی به کاررفته به عنوان محرک در آزمونها دارای تعداد تقریباً برابر تصویر و واژه بودند، کودکان در آزمون بازگویی داستان نسبت به آزمون تولید داستان چه به لحاظ تعداد بندهای تولیدشده و چه به لحاظ تعداد و نوع ابزارهای انسجامی متفاوت عمل کردند. کلیدواژه ها: سازماندهی گفتمان روایی، بازگویی داستان، تولید داستان، ابزارهای انسجامی، انسجام
ارغوان گلباز شهلا رقیب دوست
چکیده ندارد.
روزبه افتخاری علی محمد حق شناس
چکیده ندارد.
سپیده میرزایی محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
معصومه تبریزمنش محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
فرشته رضاخانی محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
موسی غنچه پور شهلا رقیب دوست
چکیده ندارد.
آرزو آدی بیک محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
محمدامین ناصح محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
رحیمه درستکار گلناز مدرسی قوامی
چکیده ندارد.
زهرا بهشتی صفت اسماعیل فقیه
چکیده ندارد.
آزاده میرزایی محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
آزاده شمالی ارسلان گلفام
چکیده ندارد.
گلناز کاشفی فریده حق بین
چکیده ندارد.
آزیتا جعفری محمد دبیرمقدم
از آنجا که زبان مثل هر پدیده ی دیگری همواره در حال تغییر و تحول می باشد، لاجرم مقوله های دستوری آن نیز باید همسو با تغییرات موردنظر بازنگری شوند. یکی از مقوله های مهم دستوری که جای تحقیق جدی و همه جانبه دارد مقوله ی ’افزوده‘ است. افزوده یکی ازعناصر ساختمانی بند محسوب می شود که می تواند به صورت عبارت حرف اضافه ای، گروه اسمی، قید و همچنین بندهای ساده ظاهر شود. موضوع افزوده بحثی است که هم نظریه های صورت گرا و مشخصاً برنامه ی کمینه گرا (چامسکی 1995، ردفورد2004 و هگمن 2006) و هم نظریه های نقش گرا (همچون دستور نقش گرای نظام مند هلیدی و متیسون2004) به آن پرداخته اند. اما تحلیل صورت گرایان از افزوده یکسان نیست (مشخصاً گروهی از زبان شناسان افزوده ها را درجایگاه خواهر′ x(فرافکن میانه) و ذیلx′ و متمم را خواهر x (هسته) و ذیل ′x قرار می دهند و گروهی دیگر آن ها را به منزله ی خواهر و افزوده شده به فرافکن بیشینه صورت بندی می نمایند) و هم مصادیق افزوده در رویکرد نقش گرا در برابر صورت گرا همانند نیست(مشخصاً نقش گرایان تقسیم بندی بسیار مفصلی از افزوده ها پیشنهاد کرده اند). در کنار نظریه های صورت گرای یادشده، نظریه ی صورت گرای تعاملی ارنست (2002) نیز وجود دارد که به تعامل میان اصول نحوی از یک سو و ویژگی های معنایی از سوی دیگر قائل است. در این دیدگاه هم محدوده ی توزیعی وسیعی برای طبقات بزرگ افزوده و هم جزئیات درونی آنها از طریق ترکیب ویژگی¬های معنایی واژگانی و قواعد ترکیبی شکل می¬گیرد. اصول نحوی مسئول بنا کردن محدوده¬های اولیه¬ای از جایگاه¬های ممکن برای افزوده¬ها در زبان ها می¬باشد بدین ترتیب شالوده ی نظری رساله ی حاضر بر دو قسمت رویکرد نقش گرای ( هلیدی و متیسون 2004) و دیگر رویکرد صورت گرای که خود متشکل از دو رویکرد صورت گرای محض (برنامه ی کمینه گرای ردفورد 2004 و هگمن6 200 ) و رویکرد صورت گرای تعاملی ( ارنست 2002 ) است، می باشد .این پژوهش ابتدا قصد دسته بندی، توصیف و تحلیل افزوده های زبان فارسی را در چارچوب های مطرح دارد، سپس قصد دارد تحلیل های موجود از آن ها را با توجه به داده های زبان فارسی مورد ارزیابی و نقد قرار دهد. نهایتاً انتظار می رود این رساله هم دستاورد نظری داشته باشد و هم دستاورد توصیفی- تحلیلی وکاربردی. روش انجام این پژوهش توصیفی– تحلیلی می باشد. پیکره ی مورد بررسی این پژوهش بر گرفته از سه رمان سووشون اثر سیمین دانشور، شما که غریبه نیستید اثر هوشنگ مرادی کرمانی و عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد است. پیکره ی مورد نظر شامل بیش از هزار جمله می باشد، که بطور مساوی از هر منبع گرفته شده است. تحلیل نمونه هایی از این داده ها در هر یک از چارچوب ها بطور جداگانه در فصل چهارم و کل پیکره ی زبانی مورد بررسی در بخش پیوست رساله ی حاضر ارائه گردیده است. بطورکلی تحلیل ارائه شده در این رساله داده بنیاد است تا نظریه بنیاد. در واقع نگارنده بر این باور است که نه نگرشی صرفاً صورت گرایانه و نه نگرشی مطلقاً نقش گرایانه به زبان هیچ یک نمی توانند تمامی واقعیت موجود را درباره ی زبان و ساز و کار آن روشن نماید. اگرچه هر کدام از رویکردهای صورت گرا و نقش گرا به صورت جداگانه مبانی نظری، مفاهیم و راهکارهای مؤثری را در راستای تدوین دستور جامع یک زبان ارائه می نمایند که در تحلیل و توصیف آن دستور از جمله دستور زبان فارسی نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد، باوجود این هیچ یک از نظریه های مطرح شده در بحث افزوده ها به تنهایی برای تبیین داده های زبان فارسی کارآمد نمی باشند، یعنی در کنار ساختار و صورت زبان بایستی معنا، نقش کارکردی و ویژگی های رده شناختی آن در نظر گرفته شود. به باور این نگارنده، نظریه ی صورت گرایی تعاملی ارنست پذیرفتنی تر از نظریه های نقش گرایی هلیدی و متیسون و صورت گرایی محضِ ردفورد و هگمن درباره ی جایگاه و نحوه ی توزیع افزوده ها می باشد. در نظریه ی حاضر خوانش معنایی افزوده ها در رابطه با چینش نحوی آن ها قابل توجیه است. بدین معنی که نظریه ی سیطره بنیاد در کنار نظریه ی پارامتری شده می توانند جایگاه توزیع افزوده ها را معین نمایند. این رویکرد با استفاده از دستاورد های نظری دو رویکرد دیگر و با توجه به ویژگی های رده شناختی زبان ها قادر به پاسخگویی کاستی های موجود در رویکردهای صرفاً صوری یا معنایی در رابطه با مقوله ی افزوده می باشد. پس به زعم نگارنده، دیدگاهی که بتواند تعاملی میان معنا و نحو برقرار سازد و دستاورد های آن قادر به توجیه تنوعات بینازبانی باشد از کارآیی بیشتری برخوردار است و می تواند از کفایت تبیینی برخوردار باشد
فاطمه نامی سوسن مرندی
در محیط های آموزش زبان خارجی ایران، نگارش انگلیسی با انسجام، پیوستگی، وقابلیت اقناع مناسب یک چالش اساسی برای زبان آموزان است، چراکه معمولا نگارش به دلیل زمان بر بودن مهارتی فرعی یا ثانویه تلقی و به حاشیه ی کلاس های زبان رانده می شود. فن آوری رایانه و به طور خاص اینترنت فرصت هایی برای پرداختن به نگارش فراهم آورده اند. محیط های آن-لاین همانند ویکی و دروس مبتنی بر اینترنت، برای مثال علاوه برجذاب و ترغیب کننده بودن می توانند فضای مناسبی برای نگارش در محیط وب فراهم آورند. این پژوهش کمی/ کیفی تجربی به بررسی چگونگی تاثیر درس های آن لاین نگارش (به عنوان متغیر مستقل) بر انسجام، پیوستگی، و قابلیت اقناع مخاطب (به عنوان متغیر وابسته) در مقالات زبان آموزان پرداخته است. به منظور تحلیل پرسش های کمی پژوهش در رابطه با انسجام و پیوستگی، پیش و پس آزمون های نگارش تافل بر مبنای فراوانی نشانگرهای انسجام و پیوستگی مورد بررسی قرار گرفتند. برای تحلیل پرسش کیفی پژوهش در رابطه با قابلیت اقناع مخاطب، مقالاتی که زبان آموزان در طول ترم نوشته بودند، نظراتشان در مورد مقالات همکلاسی ها، بحث های صورت گرفته در ویکی، بحث های کلاسی، و مصاحبه ی شفاهی پایان ترم بررسی شدند. جامعه ی آماری در این تحقیق شامل چهل خانم زبان آموزایرانی بود که مشغول به تحصیل در یکی از آموزشگاه های زبان شهر تهران بودند. شرکت کنندگان به طور تصادفی به دو گروه مقایسه وآزمایشی تقسیم شدند. گروه آزمایشی با درس های آن-لاین با عنوان درس های آن- لاین نگارش برای زبان آموزان غیر انگلیسی زبان و یک محیط ویکی برای مطرح کردن نظرات و سوال هایشان کار می کردند. جلاسات کلاس نیز در سایت کامپیوتر آموزشگاه برگزار می- گردید. گروه مقایسه آموزش سنتی مبتنی بر کتاب را دریافت می کرد. نتایج پژوهش نشان داد که درمقالات گروه آزمایشی که با درس های آن-لاین نگارش کار می کردند، فراوانی و تنوع نشانگرهای انسجام و پیوستگی بیشتراست. به علاوه، زبان آموزان درکلاس مبتنی برآموزش از طریق رایانه مفهوم قابلیت اقناع را فراتر از آن چیزی که در مواد آموزشی مطرح گردیده بود تعریف می کردند. به عبارت دیگر، زبان آموزان توجه خاصی به ساختار پاراگراف ها، علائم نگارشی، و نشان گرهای انسجام و پیوستگی به عنوان دیگر شرایط نگارش با قابلیت اقناع مخاطب داشتند. بر مبنای نتایج این پژوهش، بنابراین، به نظر می رسد به کارگیری فن آوری های نوین در کلاس های زبان می تواند افق های نوینی برای آموزش نگارش انگلیسی باز کند.
افسانه معماری قمصری شهلا رقیب دوست
کودکان داون کودکانی هستند که دارای ناتوانایی های شناختی و زبانی ناشی از نوعی اختلال کروموزومی می باشند. این اختلال کروموزومی یکی از رایج ترین اختلالات رشدی است که منجر به آسیب دیدگی ذهنی می گردد. مشکلات یادگیری زبان، به ویژه مشکلات بیانی و گفتاری، در کودکان سندرم داون مشخصه مهمی محسوب می شود. بسیاری از کودکان مانند کودکان طبیعی در محیط های دوزبانه متولد می شوند و رشد می کنند. این پژوهش بر پایه پژوهش های اخیر انجام شده در راستای اثبات توانائیهای مختلف زبانی کودکان دوزبانه داون و شناخت تأثیرات دوزبانگی بر روند رشد زبانی آنان خصوصاً تحقیق طولانی مدت کی رینینگ برد و همکاران (2003) در زمینه مقایسه عملکرد زبانی کودکان دوزبانه داون با عملکرد کودکان تک زبانه داون و دوزبانه و تک زبانه طبیعی، در دو سطح نحوی و واژگانی انجام شده است. این پژوهش از نوع مقایسه ای-تحلیلی می باشد. جامعه مورد مطالعه شامل چهار کودک دوزبانه داون به عنوان گروه اصلی آزمودنی ها، هشت کودک دوزبانه طبیعی، هشت کودک تک زبانه طبیعی و هشت کودک تک زبانه داون به عنوان گروههای کنترل می باشد. تمامی آزمودنی ها دختر بوده و سن عقلی آنان بین 8-10 سال بود. روش جمع آوری اطلاعات در این تحقیق شامل تهیه و تدوین آزمون ها، اجرای آنها و بررسی نتایج حاصل می باشد. هر یک از آزمون های نحوی و واژگانی خود شامل سه زیر آزمون می باشند. بدین ترتیب که آزمون واژگانی از سه زیر آزمون تشخیص واژه هم معنا، زیر آزمون تشخیص واژه و زیر آزمون تشخیص واژه نامرتبط در گروه واژگان مرتبط معنایی تشکیل شده است و آزمون نحوی شامل سه زیر آزمون تشخیص شناسه فعلی مطابق با فاعل، زیر آزمون تشخیص زمان دستوری صحیح جملات و زیر آزمون تشخیص آرایش صحیح سازه ای جملات می گردد. نحوه اجرای آزمون ها در مورد کودکان طبیعی به صورت گروهی و در مورد کودکان داون به صورت انفرادی بوده است. تجزیه و تحلیل نتایج آزمون های مربوط به چهار گروه آزمودنی ها با استفاده از نرم افزار آماری spss صورت پذیرفته است. یافته های این تحقیق نشان داد که مهارت های زبانی کودکان دوزبانه و تک زبانه داون در سطح نحوی و واژگانی تفاوتی با یکدیگر ندارد. به عبارت دقیق تر دوزبانگی هیچ تأثیر مخربی بر روند رشد مراحل زبانی فرد دوزبانه ندارد. همچنین عملکرد زبانی کودکان دوزبانه داون در سطح واژگانی مشابهت بسیاری با عملکرد زبانی کودکان دوزبانه و تک زبانه طبیعی در این سطح دارد. که می توان آن را ناشی از توانایی بالاتر کودکان داون در فراگیری واژگان نسبت به فراگیری نحو دانست. از طرفی طبق یافته های این پژوهش مهارت های زبانی کودکان دوزبانه داون، از مهارت های زبانی کودکان تک زبانه و دوزبانه طبیعی در سطح نحوی ضعیف تر می باشد که می توان آن را ناشی از تأخیر در فراگیری نحو درکودکان داون دانست. بر اساس این پژوهش می توان اینگونه نتیجه گرفت که بر خلاف بسیاری از نگرش ها، کودکان مبتلا به سندرم داون می توانند با درجات مختلفی از توانایی به مهارت های زبانی مختلف از جمله دوزبانگی دست یابند بدون آنکه در روند رشد زبانی آنان خللی وارد شود. از این رو لازم است نگرش های سنتی در خصوص عدم قرار دادن کودکان دارای انواع اختلالات ذهنی خصوصاً کودکان مبتلا به سندرم داون در محیط های دوزبانه و برخورد زبانی متفاوت با آنان مورد بازنگری قرار گرفته و شرایطی مهیا گردد که این کودکان بتوانند با برخورداری از حمایت صحیح خانواده و جامعه بر موانع و محدودیت های خویش غلبه کرده و از توانائیها و استعداد های خود استفاده مطلوب را ببرند.
علیرضا امیدوار محمد دبیرمقدم
اشتقاق پسوندی مهمترین و متداولترین فرایند ساخت واژه در زبان فارسی محسوب می شود. تعداد زیادی از پسوندها به ستاکهای فعلی (حال یا گذشته) می پیوندند و از آنها اسم، صفت و یا قید می سازند. نکته جالب توجه اینکه افعال مرکب زبان فارسی نیز تحت تاثیر این فرایندهای اشتقاقی قرار می گیرند. در این رساله آن دسته از پسوندهای اشتقاقی که در ساخت واژه های مرکب از افعال مرکب فارسی دخیل اند، مورد بررسی قرار گرفته اند. این پسوندها به ترتیب عبارتند از: 1سوند "-ان" مصدری، پسوند یاء حاصل مصدری، پسوند فاعلی "-انده"، پسوند فاعلیˆبیان حال "-ان" و پسوند "-ان" اسم عمل. رساله حاضر ابتدا مطالعات اخیر تعدادی از زبانشناسان بر روی فرایند "انضمام" در زبانهای دنیا و نیز مشهورترین دیدگاهها و نظریات زبانشناسان ایرانی پیرامون مقوله "فعل مرکب " در زبان فارسی را مرور کرده است . آنگاه، با قبول تحلیل دبیر مقدم (1376) در مورد "فعل مرکب "، ساخت ساختواژی واژه های مشتق از افعال مرکب انضمامی را در مقایسه با ساخت ساختواژی واژه های مشتق از افعال مرکب ترکیبی، در چارچوب نظریه لیبر (1983)- که بر اسا نظریه روپر (1987) اصلاح شده است -مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است . تجزیه و تحلیل داده های فارسی صحت فرضیه های این پژوهش را تایید می کند. به بیان رساتر اینکه، تجزیه و تحلیلهای انجام شده نشان می دهد که اولا "انضمام" فرایندی ساختواژی است و ثانیا فرایندهای ساختواژی در حوزه افعال مرکب ترکیبی و افعال انضمامی بطور یکسان عمل نمی کنند، پس باید بین افعال مرکب ترکیبی و انضمامی تمایز قائل شد. در ضمن برای هر یک از پسوندهای اشتقاقی فوق الذکر نیز مدخلی واژگانی تعریف شده است . در پایان نیز به پیامدهای نظری و کاربردی یافته های رساله اشاره شده است .
پروانه فرخنده محمد دبیرمقدم
the significance of the study of deixis was then mentioned. the purpose of the present study from the outset was to provide a comprehensive overview of all kinds of deixis in persian, describing and defining each in true while considering them structurally and semantically. chapter two consisted of two main parts. a review of the english studies in this respect, besides presenting persian literature. generally, the most effective work on deixis is fillmore (1975). lyons (1968 and 1977) and levinson (1983) have investigated the phenomenon, too. hurford and healsy (1983) and halliday and hasan (1976) have also discussed the issue, though not considering all its different types. brown and yule (1983), palmer (1976 and 1981) and halliday (1985) were among those scholars who passed through it quickly. as we did not have any persian study specially devoted to this topic, the second part of the chapter was just an attempt for searching points and notes asserted by persian scholars which were some how related to the phenomenon. chapter three is the result of getting into grips with persian deixis. in that chapter all five types of deixis have been elaborated and analysed in full details. this contribution has laid its foundations upon deictic expression through actual utterances, which were gathered with much care and patience. to choose the least and yet most typical examples i have revised the selected material several times and finally i ended up with exactly 300 examples, almost all of which were analysed structurally and semantically. the obtaining results of working with the corpus brought about many interesting points which were given through the text. along with my contribution throughout that chapter are other scholars; relevant assertions and suggestions about deixis.
علی محمد محمدی محمد دبیرمقدم
in fact this study is concerned with the relationship between the variation in thematice structure and the comprehension of spoken language. so the study focused on the following questions: 1. is there any relationship between thematic structure and the comprehension of spoken language? 2. which of the themes would have greated thematic force and be easier for the subjects to comprehend? accordingly, the following null hypotheses were set forth: 1. there would be no relationship between the variation in thematic structure and comprehending spoken language. 2. there would be no fifference between the kind of theme and the comprehension of spoken language. in this study, the independent variable had more than two levels, so in order to determine and discover whether the levels of the independent variable differ in how they influence the subjects performance on the dependent variable, two way anova and scheffe test were used. the study was done on the basis of a counterbalanced design. the homogeneity of subjects was determinded through the administration of a michigan test and running a one-way anova over subjects score on listening test. three groups of sophomore students majoring in english literature and translation at allameh tabatabaie university were selected. the information presented table iv .1 reveals that the observed for f (in two-way anova) exceed the f-critical value. therefore, the first null hypothesis is rejected at .01 level. also the information presented in tables iv .2, iv .3, and iv .4 reveals that t-observed values exceed the t-critical values at .05 and .01 level of significancy. so the second null hypothesis is rejected.
شهربانو دوست محمدیان محمد دبیرمقدم
هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر ساختارهای معتبر و قابل قبول معانی بیان و قواعد نحوی در مقاله نویسی دانشجویان ایرانی در دو گروه مبتدی و پیشرفته بود.
کیوان زاهدی محمد دبیرمقدم
رساله حاضر برآنست تا با مروری بر بررسی های اخیر انجام گرفته بر ساخت فعل مرکب در زبان فارسی با استفاده از چارچوب نظری کمینه گرایی اشتقاقی چامسکیایی و همچنین طرح کلی ارائه شده توسط باورز (1993) تحلیلی جدید از این ساخت در زبان فارسی ارائه نماید.
مرضیه یوسفی محمد دبیرمقدم
تحقیق حاضر با هدف مطالعه تفاوت در اکتساب و رشد سه عملگفتار عذرخواهی ، شکایت و تحسین در فراگیران ایرانی زبان انگلیسی انجام گرفت. همچنین این تحقیق تلاش نموده که مطالعات گذشته پیرامون مراتب اکتساب توانش دستوری و توانش کاربرد شناختی را ادامه دهد تا دریابد که کدام یک زودتر تحتت تاثیر دو روش تدریس شنیداری - گفتاری و دستوری - ترجمه ای در فراگیران ایرانی پدید می آیند.
محمدرضا احمدخانی محمد دبیرمقدم
ساختهای اسنادی شده و شبه اسنادی شده ساختهایی هستند که در بیشتر زبانهای هند و اروپایی وجود دارد و مطالعات فراوانی در کلیه زبانها بویژه زبان انگلیسی در مورد این ساختها صورت گرفته است. زبانشناسانی چون هلیدی و پرینس از جمله افرادی هستند که مطالعات و بررسیهای زیادی در این زمینه انجام داده اند. مطالعه این افراد نشان داده است که این ساختارها دارای نقش های کلامی و ویژگی های معنای خاصی هستند. سوال مطرح شده در این پایان نامه این است که آیا در زبان فارسی ساختهای اسنادی شده و شبه اسنادی شده وجود دارند و در صورت وجود این ساختارها دارای چه نقشهای کلامی و کاربرد شناختی و ویژگیهای معنایی می باشند. فرضیه این پایان نامه این است که در زبان فارسی ساختهای اسنادی شده و شبه اسنادی شده وجود دارند و دارای نقش های کلامی و کاربرد شناختی و ویژگیهای معنایی خاص هستند. بدینمنظور یازده کتاب داستان از نویسندگانی چون جلال آل احمد، صادق هدایت، سیمین دانشور، محمود دولت آبادی و شهره وکیلی انتخاب و مطالعه شد. حاصل این مطالعه استخراج 146 جمله دارای ساختهای اسنادی شده و شبه اسنادی شده است. با استفاده از این جملات ساختار نحوی این جمله ها تحلیل و بررسی شد و فرمولی برای این ساختها پیشنهاد شد. مطالعه این داده ها در بافت زبانی خود نشان داد که ساختهای اسنادی شده در فارسی اهمیت کلامی و کاربرد شناختی دارند و مشخصا نقش پرسش و پاسخ، تضاد و اطلاعات دانسته شده را بر عهده دارد. ساختهای شبه اسنادی شده نیز نقش پرسش و پاسخ و تضاد، و اطلاعات دانسته شده را در پیشبرد کلام بر عهده دارد.
علی علیزاده محمد دبیرمقدم
در این پایان نامه ، دو رویکرد متفاوت پیرامون ساخت گروه فعلی و جایگاه فاعل نسبت به آن مورد بررسی قرار می گیرد. رویکرد اول تحلیل معمول و متعارف از ساخت جمله است که فاعل را در جایگاهی در خارج از گروه فعلی در نظر می گیرد. رویکرد دوم تحلیلی است که براساس آن فاعل در مشخص گر گروه فعلی (spec vp ) تولید می شود.بر این اساس ، فاعل در جایگاه مشخص گر گروه تصریف (spec ip ) در سطح ر-ساخت یک عنصر مشتق شده است که متعاقب اعمال قاعده حرکت گروه اسمی و ارتقا فاعل برای دریافت حالت دستوری در آن فرود می آید.
مریم فروغ هرمز میلانیان
چکیده ندارد.
محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.