نام پژوهشگر: ویدا شقاقی
سپیده سلیمی کامبیز محمود زاده
موضوع پژوهش حاضر بررسی دوزبانگی زبانهای فارسی و ترکی در میان دانش آموزان دبیرستانی بجنورد می باشد. زبان ترکی از جمله زبانهای رایج در ایران است که در گذشته زبان اصلی در این منطقه بوده و گویشورانی داشته است. به نظر می رسددر این شهر تغییر زبانی در حال انجام باشدو بویژه نسل جوان تمایلی به کاربرد آن زبان نداشته باشند. پژوهش های زیادی در زمینه دوزبانگی و تغییر زبانی انجام گرفته است از جمله: تحقیق فیشمن ، لباو ،گرین فیلد ، دورین و غیره. روش گرد آوری داده ها پرسشنامه است. آزمودنیها 200 دانش آموز دختر و پسر با میانگین سن 16 سال و در دو گروه دختران و پسران هستند. نتایج با کمک نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و با جداول و نمودارها نمایش داده شد. با توجه به نتایج بدست آمده در دو حوزه خانواده و مدرسه ، زبان غالب فارسی است و کاربرد این زبان در محیط مدرسه در دختران و پسران یکسان است. در محیط خانه نیز بین جنسیت و کاربرد زبان رابطه معنی داری وجود ندارد. به طور کلی در بجنورد نوعی تغییر زبانی در حال انجام است و زبان فارسی جایگزین زبان ترکی شده است.
مهشید رحیم زاده باوردی ویدا شقاقی
پژوهش حاضر به بررسی چگونگی باهمایی در واژه های مرکب متوازن(عطفی)در زبان فارسی می پردازد. تمامی واژه های مرکب مورد بررسی از فرهنگ بزرگ سخن(انوری1381)که جدیدترین فرهنگ معتبر فارسی است، گردآوری شده اند. توجه به روابط تنگاتنگ میان حوزه های صرف، نحو و معناشناسی با استناد به نتایج حاصل از این تحقیق از اهداف اساسی و مورد نظر نگارنده درطرح این پژوهش است. دیدگاه موردنظر دراین پژوهش رویکردی است که هلیدی و متیسن(2004) ارائه داده اندو براساس این رویکرد، واژه ها برای قرارگرفتن محورهمنشینی، تابع الگوهای خاصی هستند. به عبارت دیگر الگوهای صرفی، نحوی و معنایی نحو? قرارگرفتن واژه هادرکنار یکدیگر راتعیین می کنند. داده های این پژوهش شامل 650 واژ? مرکب عطفی است که برمبنای روش توصیفی-تحلیلی موردارزیابی قرار گرفته اند. تمامی واژه ها از نظرمقول? نحوی عناصرسازنده، مقول? نحوی واژ? مرکب حاصل و همچنین رابط? معنایی بین عناصر تشکیل دهند? واژه های مرکب موردبررسی قرار گرفته اند. سپس تمامی این واژه ها تفکیک و طبقه بندی شدند. به طور مثال واژه هایی که بخشی از یک اصطلاح یا یک مفهوم کنایی راتشکیل می دادندو واژه هایی که درطبق? اتباع یا نام آوا قرار می گرفتند، هرکدام به طور جداگانه مورد تحلیل و بررسی قرارگرفتند. حوزه هایی که واژه های مرکب موردبررسی به آنها تعلق داشتندنیز مشخص شد و درنهایت تعداد کل واژه های مرکب و این که نسبت هرکدام از ترکیب ها ازنظر مقول? نحوی و رابط? معنایی به چه میزان بوده است نیز تعیین گردید. مقول? نحوی سازه های واژه های مرکب موردبررسی به صورت اسم واسم، صفت وصفت، فعل وفعل و قیدوقید می باشد که ترکیب های اسم واسم پربسامدترین و قیدوقید کم بسامدترین آنهاست. رابط? معنایی موجود بین عناصر تشکیل دهند? واژه های مرکب دراغلب مواردبه صورت هم معنایی، تضاد و شمول بودند و تعدادی از عناصرواژه های مرکب از نظر معنایی، یامکمل یکدیگر هستند مانند نذرونیاز، ویا به صورت متوالی به دنبال هم قرار می گیرند مانند بزن وبرقص. افزون برحوزه های مطرح شده درفرضیه شمار? 3 واژه های مرکب متوازن به حوزه های دیگری چون احساسات، مزه ها، صداها و آلات موسیقی نیز تعلق دارند.
یوسف آرام ویدا شقاقی
در این پژوهش، فرایند اشتقاق در زبان ترکی آذربایجانی بر بنیاد انگارۀ نظری کیپارسکی (1982) تحت عنوان « صرف و واج شناسی واژگانی»یا به اختصار «صرف واژگانی» مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. این نظریه از جمله رهیافتهای علم صرف است که در چارچوب دستور زایشی، به توصیف و تبیین نظام واژگانی و ارتباط آن با دیگر حوزه¬های زبان به ویژه واج شناسی می پردازد. در فصل اول، ضمن تبیین اهداف رساله و طرح موضوع، به نحوة گردآوری داده ها، و شیوة انجام پژوهش اشاره شده و نمایه ای کلی از نظریة صرف و واج شناسی واژگانی که این رساله بر بنیاد آن نگارش می شود، ارایه شده است. همچنین ، زبان ترکی که به نظر می رسد شاخص ترین عضو خانواده زبان های آلتایی باشد، از حیث پیشینة تاریخی، مراحل تحول و ویژگی های رده شناختی بررسی شده است. در فصل دوم، پیشینة تحقیقاتی که در مورد صرف و اشتقاق به طور عام و مطالعاتی که در مورد زبان ترکی آذربایجانی به طور خاص انجام گرفته است، معرفی شده است. در فصل سوم، نظریة صرف و واج شناسی واژگانی کیپارسکی به عنوان چهار چوب نظری این رساله به صورت مبسوط مطرح و ارزیابی شده است. در فصل چهارم، داده های زبان ترکی آذربایجانی مشتمل بر وند های اشتقاقی بر بنیاد نظریة صرف و واج شناسی واژگانی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در این فصل، ضمن تشریح اشتقاق پسوندی به عنوان یکی از مهمترین و رایج ترین فرایند های واژه سازی در زبان ترکی آذربایجانی ، انواع پسوند های اشتقاقی اسم ساز ، صفت ساز ،قید ساز و فعل ساز به همراه شواهد متعددی معرفی گردید. همچنین، در این گروه ها نیز با توجه به این که پسوند به کدام یک از اجزای کلام افزوده شود، زیر گروه های مختلفی شناسایی ومعرفی گردید. برای هریک از پسوند ها یک صورت زیر ساختی در نظر گرفته شد که با توجه به مشخصه های آوایی واکه های موجود در پسوند ، دو یا چهار صورت رو ساختی / تکواژ گونه ارائه شده است. با توجه به ماهیت و موضوع این پژوهش ، بدیهی است چنانچه تحلیل های نظری بر بنیاد تحقیقات آزمایشگاهی اقامه شود، نتایج به دست آمده ( در این پژوهش ، تعیین جایگاه تکیه، شناسایی و تحلیل رفتار آوایی پسوندها و...)قابل اعتمادتر خواهد بود. بر این اساس، در این پژوهش ، انواع تکیه در زبان ترکی و محل وقوع آن با استفاده از نرم افزار پرات مدل 4.4.18 به صورت دیجیتالی ضبط و تجزیه و تحلیل شده است . برپایة این تحلیل، پسوندهای زبان ترکی برحسب رفتار واجی شان به دوگروه گسترده تقسیم شده است. گروه اول شامل پسوندهای "غیرخنثی" و گروه دوم مشتمل بر پسوندهای "خنثی" می¬باشد. وندهای خنثی برپایه ای که به آن می چسبند، هیچ گونه تأثیر واجی ندارند. لیکن وندهای غیرخنثی از بعضی جهات براجزای همخوانی یا واکه ای، همچنین بر محل تکیه در پایه ای که به آن می پیوندند، تأثیر می¬گذارند. تکیة غیر پایانی مربوط به مقوله¬های صرفی سطح اول می باشد، در حالی که تکیة مقوله های صرفی سطح دوم از نوع پایانی است. در این رساله، تعداد 148 پسوند متشکل از 127 پسوند اشتقاقی متعلق به سطح دو و 21 پسوند اعم از اشتقاقی و تصریفی متعلق به سطح یک شناسایی و مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در فصل پنجم، ضمن نتیجه گیری از مباحث مطروحه، الگوی متفاوتی از نظریة صرف و واج شناسی واژگانی کیپارسکی بر اساس زبان ترکی آذربایجانی پیشنهاد شده است.
راحله کلانتری درونکلا ویدا شقاقی
آموزش حروف¬اضافة «از، با، به و در» به زبان¬آموزان غیر فارسی زبان یکی از مباحث مهم آموزش زبان فارسی است. در این تحقیق ابتدا به بررسی خطاهای زبان¬آموزان غیر فارسی زبان، در سه سطح درک، تشخیص و تولید چهار حرف اضافة «از، با، به و در» پرداخته، سپس با به اجرا در آوردن روش تدریسی، تحت عنوان آموزش پردازشی و بررسی نتایج حاصل از این آموزش در عملکرد زبان¬آموزان، سعی براین است تا به ره¬یافت تازه¬ای در خصوص آموزش حروف اضافة فارسی دست یابیم. این پژوهش می¬کوشد تا به این پرسش¬ها پاسخ دهد که: آیا میزان خطای زبان¬آموزان در سه سطح درک، تشخیص و تولید چهار حرف اضافة « از، با، به و در» در یک سطح بوده و آیا این سه سطح با زبان مادری و با جنسیت زبان¬آموزان مرتبط بوده است؟ آیا روش تدریس آموزش پردازشی تاثیر مثبتی بر فراگیری حروف اضافة « از، با، به و در» توسط زبان¬آموزان دارد؟ در تحقیق حاضر فرض بر این است که عملکرد زبان¬آموزان در سه سطح درک، تشخیص و تولید حروف¬اضافة « از، با، به و در» یکسان است و جنسیت و زبان مادری زبان¬آموزان با عملکرد آنها در این سه سطح ارتباطی ندارد. روش آموزش پردازشی نیز بر فراگیری حروف¬اضافه توسط زبان¬آموزان مؤثر نیست. روش تحقیق رسالة حاضر کتابخانه¬ای و تجربی بوده است. در این تحقیق دو گروه زبان¬آموز غیر ایرانی با سطح زبانی میانی شرکت کرده¬اند و دامنة سنی آنها 18 تا 30 سال بوده است. نتایج و یافته¬های تحقیق به شرح زیر است: عملکرد زبان¬آموزان در سه سطح درک، تشخیص و تولید چهار حرف اضافة « از، با، به و در» یکسان نبوده است. گروه کنترل نمرة بیشتری از گروه شاهد در پس¬آزمون کسب کردند. از طرفی جنسیت و زبان مادری گروه کنترل با عملکرد این زبان¬آموزان در پس¬آزمون مرتبط بوده است. واژه¬های کلیدی : زبان مادری، زبان دوم، درک، تشخیص، تولید، درون¬دادها، حروف اضافة ساده، پردازش درون¬دادها، آموزش پردازشی، روش ارتباطی.
تهمینه خراط طاهردل ویدا شقاقی
چکیده تمام نما زبان آموزی فرایندی پیچیده است که در آن برخی مولفه ها به صورت مستقیم و پاره ای دیگر به صورت غیر مستقیم به زبان آموز انتقال و آموزش داده می شود. در این فرایند، الفبا، واژگان و معانی آنها و قواعد دستوری به صورت مستقیم و فرهنگ و بسیاری از ابعاد متعدد و متنوع آن به صورت غیر مستقیم به زبان آموز آموخته می شود. آشنایی و اشراف هر چه بیشتر زبان آموز بر فرهنگ زبان دوم یا خارجی علاوه بر تسهیل روند زبان آموزی موجب درک مناسب تر، دقیق تر و صحیح تری از کنشها و واکنشهای زبانی و غیر زبانی و رفع بسیاری سوء تفاهمهای احتمالی در درک مفاهیم می شود. در این رساله به بررسی دو مولفه فرهنگی «زن» و «خانواده» در کتب درسی آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان پرداخته می شود. کتب درسی فارسی آموزی و متون مندرج در آنها تجلیگاه نگاه جامعه ایران به زن و خانواده به عنوان بخشی لاینفک از فرهنگ است و ارزیابی و توصیف جایگاه این دو مولفه فرهنگی در برخی کتب درسی بیانگر نگاه جنسیتی و تبعیض آمیز به زن و نگرش سطحی و کاملاً سنتی به مقوله خانواده است؛ یعنی جایگاه زن امروز ایرانی با قابلیتها و توانمندیهای غیر قابل انکار به عنوان نیمی از پیکره جامعه پویا و فعال و نیز کارکردهای خانواده سالم و اصیل ایرانی که همواره کانون عاطفه و صمیمیت و همیاری و احترام بوده است، در آنها به روشنی و دقت ، توصیف و بازنمایی نشده است. در این پژوهش که حاصل بررسی دو نمونه از کتب درسی فارسی آموزی به خارجیان مشتمل بر سه مجلد است بین جایگاه زنان و مردان از حیث نقشهای اجتماعی و مشاغل، محوریت و مرکزیت در معرفی، شمار واژگان و القاب وابسته به جنسیت، صفات مثبت و منفی منسوب به جنس، اولویت و تقدم در ترکیبات عطفی و باهمایی اسامی و شمار مشاهیر مقایسه صورت پذیرفته و در غالب موارد جایگاه زنان ضعیف تر، محدودتر، کم اهمیت و فرعی توصیف و ارزیابی می شود. در ارزیابی جایگاه خانواده در کتب یاد شده ، مواردی همچون انواع خانواده، نسب خانوادگی، کهنسالان، مناسبات و ارزشهای خانوادگی، اقتصاد، تغذیه، ساختار، چیدمان و شمار اعضای خانواده و گفتمان اعضای خانواده مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. حاصل این بخش از پژوهش نیز وجود شکاف و تفاوت میان عینیت قابل مشاهده در غالب خانواده های اجتماع شهرنشین ایران (قابل عرضه به زبان آموزان خارجی) و آنچه در کتب فارسی آموزی بازنمایی شده را تأیید و اثبات می نماید که با توجه به جایگاه والا و ارزشمند زن و خانواده در فرهنگ ایران اسلامی ضرورت اصلاح پس زمینه های فرهنگی کتب فارسی آموزی به خارجیان را بیش از پیش تقویت می نماید. کلید واژه ها :کتب آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان، فرهنگ، زن، خانواده
مریم محمدی ویدا شقاقی
چکیده الف . موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف ) : زبان کردی دارای تنوع لهجه ها و گویش های متعددی است و گویش کردی کرمانشاهی یکی از شاخه های زبان کردی می باشد . از جائی که بررسی گویش ها و تهیه اطلس زبان شناسی در ایران از اهمیت بسزایی بر خوردار است و با تهیه چنین اطلسی می توان ارتباط بین زبان ها و پیوندهای خانوادگی آن ها را تعیین کرد ، این پایان نامه می تواند در ثبت این گویش و ایجاد دایره المعارف گویش ها بسیار موثر باشد و موجب حفظ آن به عنوان گنجینه ملی شود . از این رهگذر می توان برخی از مشکلات واژه سازی و دستور زبان فارسی را حل نمود و بدین ترتیب گویش های محلی را پشتوانه ای برای فرهنگ این مرز و بوم قرار داد . با مطالعه وند های کردی کرمانشاهی غیر از ضبط و نگهداری آنها می توان این وند ها را وند های موجود در زبان فارسی و دیگر گویش ها مقایسه کرد . ب . مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع ، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها : منابعی که در حوزه زبان کردی وجود دارند به اختصار عبارتند از : کتاب کلباسی (1362) با عنوان گویش کردی مهاباد که از لحاظ واجی ، صرفی و نحوی این زبان را توصیف کرده است . در خصوص فعل در زبان کردی ، میرزا بیگی (1368) و خرسند (1367 ) به این حوزه از زبان کردی پرداخته اند و ابراهیم پور (1378) ، رخزادی (1379 ) و اکراوی (1982) آثاری با عنوان دستور زبان کردی از خود به جای گذاشته اند و در آخر اثری که به این پژوهش نزدیک بوده است پایان نامه کارشناسی ارشد شیرازی تبار (1374 ) در مورد گویش کردی کرمانشاهی بوده است که این گویش را ازلحاظ واج شناسی ، صرف و نحو مورد بررسی قرار داده است ، او در بخش صرف به بررسی فهرست محدودی از وند ها اکتفا کرده است . از جایی که هدف این پایان نامه توصیف وند های تصریفی و اشتقاقی در گویش کردی کرمانشاهی می باشد در تجزیه و تحلیل وند ها از چارچوب نظری خاصی پیروی نشده است . در این تحقیق سه پرسش مطرح شده است : آیا نوع وند های تصریفی و اشتقاقی و محل قرار گرفتن آنها نسبت به ریشه متمایز از وند های تصریفی و اشتقاقی در زبان فارسی است ؟ آیا وند هایی را می توان معرفی کرد که مختص زبان کردی باشد و در زبان فارسی وجود نداشته باشد ؟ آیا وند هایی از لحاظ آوایی در زبان کردی متمایز از وندهای زبان فارسی است ؟ پ : روش تحقیق صرف ، حوزه ای در مطالعات زبان شناسی است که به ساخت درونی کلمات می پردازد . مهم ترین واحد مطالعه در صرف ، تکواژ است . کوچکترین واحد زبان شناسی که دارای نقش دستوری و معنایی مستقل باشد ، تکواژ نامیده می شود . تک واژها به دو دسته آزاد و وابسته تقسیم می شوند که وند ها از گروه تکواژ های وابسته محسوب می شوند . وند ها به دو دسته وند های اشتقاقی و تصریفی تقسیم می شوند . وند اشتقاقی نقش واژه سازی دارد و در اغلب موارد مقوله کلمه را عوض می کند وند تصریفی نقش نحوی دارد ، یعنی برای ایفای نقش معینی در ساخت های نحوی به کار می رود . ازآنجا که این پژوهش به بررسی و توصیف وند های اشتقاقی و تصریفی در گویش کردی کرمانشاهی می پردازد ، روش تحقیق در این پژوهش توصیفی است . در عین حال چون به روند بررسی تاریخ زبان و تغییرات آن در طول زمان چندان توجهی نشده ، تحقیق از نوع هم زمانی است . در این تحقیق جمع آوری داده ها بر اساس منابعی که در خصوص دستور زبان کردی موجود بوده است صورت گرفته است و در بیشتر موارد از آنجا که منابع و متون نوشتاری کافی وجود نداشته ، شم زبانی نگارنده به عنوان گویشور کرمانشاهی به این موضوع کمک کرده است و در تجزیه و تحلیل وند های گویش کردی کرمانشاهی ، نوع وند های از نظر اشتقاقی و تصریفی بودن طبقه بندی نشده است ، همچنین هر یک از وند های تصریفی تعیین شده و برای هر یک از وند های چندین نمونه ذکر شده است . برای سهولت در امر خواندن ، نمونه ها با علائم آوا نگاری ipa آوا نویسی و سپس برای هریک از وند ها چندین نمونه فارسی داده شده است . بعد از ارائه نمونه ها ، کاربردهای آن ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . ت : یافته های تحقیق : نوع وند های تصریفی و اشتقاقی اعم از اسم ساز ، صفت ساز ، قید ساز و فعل ساز بیشتر مشابه با زبان فارسی است و اندک تفاوتی که وجود دارد به تعداد وند های تصریفی و اشتقاقی مربوط می شود به عنوان مثال در مقوله فعل ، زبان کردی دارای تعداد وند های بیشتری نسبت به زبان فارسی است . از نظر زایایی در بعضی موارد وند هایی وجود دارد که در زبان کردی زایاتر می باشد ، به عنوان مثال پیشوند اشتقاقی فعل ساز /dar-/ به معنی بیرون در زبان کردی در مثال بیشتری کاربرد دارد . در زبان کردی وند هایی وجود دارند که مختص این زبان می باشند و در زبان فارسی معاصر فعال نیستند ، مانند پیشوند /pe:/ (( وسیله )) در واژه pe : xaf ((لحاف )) و /war - / (( جلو و عرض )) در واژه warnal ((جلو خان )). در زبان کردی برخی وند ها تنها از لحاظ آوایی با وند های زبان فارسی متفاوت می باشند و این تفاوت آوایی مانند /w/ در /v/ و /b/ فارسی می باشند . ث :نتیجه گیری و پیشنهادات : وند ها در گویش کرمانشاهی در مقایسه با وند های زبان فارسی به جز در تعداد بسامد و تلفظ آوایی بسیار مشابه و یکسان می باشند . به علاوه وند هایی وجود دارند که مختص زبان کردی است و یا به فارسی معاصر نرسیده است . در حالت کلی تعداد 99 وند اشتقاقی و 41 وند تصریفی در دیگر گویش های این زبان جای بحث و بررسی دارد ، تا از این راه بتوان به تفاوت ها و شباهت ها پرداخت و به جهت تغییرات پی برد . صحت اطلاعات مندرج در این فرم بر اساس محتوای پایان نامه و ضوابط مندرج در فرم را گواهی می نماییم .
پریسا کشاورز گلناز مدرسی قوامی
هدف این پژوهش با عنوان «بررسی میزان کاربرد واژه های سیاسی مصوب فرهنگستان در بخش سیاسی مطبوعات»، بررسی میزان کاربرد این واژه ها در دو روزنام? اعتماد ملی و کارگزاران و مجل? شهروند و نیز بررسی تأثیر متغیرهای ژانر، بافت، جنسیت و نوع نشریه بر میزان کاربرد آن ها بوده است. در این راستا داده ها از 110 متن حدوداً 200 واژه ای از متون سیاسی این نشریات استخراج شده و با استفاده از آزمون های آماری تحلیل شده است. در پایان، الگوی وام گیری واژه های سیاسی مصوب به کار رفته در جامع? آماری این پژوهش تعیین شده اند. نتایج حاصل از تحلیل داده ها به شرح زیر است:الف) میزان کاربرد واژه های سیاسی مصوب فرهنگستان در بخش سیاسی مطبوعات نسبتاً محدود است، از مجموع 196 واژ? مصوب، تنها 44 مورد در جامع? آماری این پژوهش به کار رفته است. ب) تأثیر متغیرهای ژانر، بافت، جنسیت و نوع نشریه بر میزان کاربرد واژه های مصوب یا وام واژه ها به لحاظ آماری معنادار نیست.پ) الگوی وام گیری تغییر قرضی بیشترین کاربرد را در داده های این پژوهش داشته است.
فاطمه باقری ویدا شقاقی
پژوهش حاضر به بررسی میزان انطباق واژههای پایه در کتابهای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان با نیازهای فارسیآموزان خارجی پرداخته است. هدف از انجام این تحقیق بررسی و نقد کتابهای موجود به لحاظ بافت واژگانی بوده است، تا از این طریق بتوان به نقاط ضعف و قوت کتابها و مطالب درسی دست یافت. برای انجام این پژوهش یکی از کتابهای آموزش زبان فارسی با عنوان «واژهآموزی» برای بررسی انتخاب شده است. از آنجا که آموزش واژههای پایه اساسا با مقطع پایه ارتباط مییابد، از مجموعه سه جلدی واژهآموزی کتاب اول که برای سطح مقدماتی است انتخاب شده است. جامعه آماری این پژوهش را فارسیآموزان مقطع پایه مرکز آموزش زبان فارسی قزوین تشکیل دادهاند. دانشجویان این مرکز با هدف آموختن زبان فارسی برای کسب توانایی ارتباط به زبان فارسی در این مرکز مشغول به تحصیل هستند. در ابتدا واژههای جدید 24 درس از کتاب واژهآموزی استخراج شدند. با در نظر گرفتن هدف و نیاز ارتباطی این فارسیآموزان و از طریق مشاهده مستقیم در کلاسهای آنان واژههای این دروس با نیاز فارسیآموزان مقایسه شده و واژههای اضافی، نامناسب و مفید این کتاب تفکیک شدند. نگارنده در بررسی واژههای این کتاب از نظرات خود فارسیآموزان، اساتید و از مجموعه واژههای پایه خانم دکتر نعمتزاده بهره گرفته است. در نهایت واژههای هر درس از کتاب در سه گروه واژههای اضافی، واژههایی با توزیع نامناسب و واژههای باقیمانده یا مفید ارائه شده است. در نهایت تعداد کل واژهها و واژههای مفید و اضافی این کتاب شمارش شد و این نتیجه حاصل شد که از کل 1184 واژه جدید این کتاب تنها حدود 520 واژه یعنی 9/43 درصد کل واژههای کتاب قابل تدریس هستند. به این ترتیب بیش از نیمی از واژههای این کتاب غیرمفید و قابل حذف هستند. واژههای کلیدی: واژههای پایه، فارسیآموزان، آموزش واژه، آموزش واژههای پایه، تحلیل نیازها
معصومه مهرابی شهلا رقیب دوست
تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد که در آزمون (1) به علت تأثیر عامل تعداد مشارکان، میانگین زمان واکنش به جملات ساده دارای فعل لازم به طور معنی داری کمتر از زمان واکنش به جملات ساده دارای فعل متعدی شده است. همچنین، به علت تأثیر عامل تعداد گزاره ها بر امر پردازش، میانگین زمان واکنش به جملات ساده دارای فعل لازم به طور معنی داری از میانگین زمان واکنش به جملات مرکب دارای فعل لازم کمتر شده است. این وضعیت در مورد افعال متعدی نیز وجود دارد. علاوه بر این، به دلیل موثرتر بودن عامل تعداد گزاره ها نسبت به تعداد مشارکان، تفاوت معنی داری میان زمان واکنش به جملات مرکب دارای فعل لازم و جملات مرکب دارای فعل متعدی دیده نشده است. همچنین، با توجه به یافته های حاصل از آزمون (2) می توان گفت که متغیر نوع فعل از طریق عامل تعداد گزاره ها باعث شده است که میانگین زمان واکنش آزمودنی ها به جملات ساده به طور معنی داری کمتر از میانگین زمان واکنش آزمودنی ها به جملات مرکب شود. عامل تعداد احتمالات قالب زیرمقوله ای و ساختار موضوعی باعث معنی دار شدن تفاوت انواع مختلف فعل متعدی از یکدیگر در جملات ساده و مرکب شده است. نتایج تحلیل زمان واکنش آزمودنی ها در آزمون (3) نیز بیانگر این نکته هستند که در جملات ساده میانگین زمان واکنش به جملات دارای افعال نوع اول و دوم به طور معنی داری کمتر از نوع سوم بوده است. این نکته نشان می دهد که تعداد متمم های اجباری باعث برابری زمان واکنش به جملات ساده دارای نوع اول و دوم و تفاوت آن دو از نوع سوم بوده است. اما در جملات مرکب تفاوت های معنی دار بین این سه نوع فعل از بین می رود. باز هم در اینجا، متغیر مستقل نوع جمله موثرتر از متغیرمستقل نوع فعل عمل کرده است. به بیان دیگر، در این آزمون نیز اثرعامل تعداد گزاره ها بیشتر از اثر عامل تعداد متمم های اجباری بر پردازش بوده است. به طورکلی با استناد به نتایج به دست آمده از سه آزمون پژوهش می توان پردازش جملات فارسی را در نمونه مورد مطالعه متأثر از عوامل زیر دانست: 1ـ عامل «نوع جمله» به عنوان متغیر مستقل مستقیماً بر زمان پردازش افعال به هنگام درک شنیداری جمله موثر است و موجب تفاوت پردازشی جملات ساده از جملات مرکب در پیکره این تحقیق شده است. 2ـ عامل «نوع فعل» به عنوان متغیر مستقل مستقیماً بر زمان پردازش افعال به هنگام درک شنیداری جمله موثر است، اما خود تحت تأثیر اطلاعات نحوی (تعداد متمم های مورد نیاز در مدخل واژگانی و تعداد احتمالات قالب زیرمقوله ای فعل) و اطلاعات معنایی (تعداد مشارکان مورد نیاز در مدخل واژگانی و تعداد احتمالات ساختار موضوعی فعل) قرار دارد. 3- میزان اثرگذاری عامل نوع جمله بر زمان واکنش آزمودنی ها در این پژوهش، بیشتر از نوع فعل بوده است.
ابراهیم بدخشان مصطفی عاصی
امروزه زایایی صرفی مورد توجه بسیاری از زبان شناسان قرار گرفته است. از جمله می توان به افراد زیر اشاره کرد: اسپنسرو زویئکی (2001)، هسپلمث (2002)، پلاگ (1999)، ولف گنگ و درسلر(2000)، هی و باین(2003)، هی (2001،2003)، آرونوف و گائتا (2003)، کاوی (2003)، آرونوف (2005)، بوی (2003,2005)، پلاگ (3200،2006)، لودلینگ و همکاران (2000)، بائر 1983)،2001،2003،2007)، استه کائر(2002،2003،2005)، آرونوف و فیودمن (2005)، باین (1989،2006)، بارذال (2003، 2008)، استه کائر (2009)، بائر (2001)، هسپلمث (2002)، پلاگ (2003)، بوی (2005)، آرونوف و فیودمن (2005)، پلاگ (2006)، بایِن(2006)، براذل (2008)، کهنمیویی پور (2000)؛ پافر(2000)؛ درِسلِر و لدانی (2000)؛ بادکِر (2001)؛ هی (2001)؛ هی-پلاگ، (2002)؛ راوه (2002)؛ استه کائر (2002)؛ هی وپلاگ (2002)؛ دالتون ماروین (2003)؛ هی و پلاگ (2003)؛ بائر (2004)؛ استیونسون-فضلی-نورث(2004)؛ نیشتیموبو (2004)؛ بَین و لولت (2005)؛ یانگ(2005)، بین-لولت-باین (2005)، براتیکو و دیگران (2007)؛ کالیس-بائر(2007)؛ فرناندز دومینگز (2007)؛ ماربرگ (2007)؛ کراوس (2007). چارچوب نظری این پژوهش پلاگ(2003) است. و در این راستا همچنین از یافته های اخیر زبان شناسی پیکره ای نیز استفاده شده است. پرسش هایی که رسال? حاضر در پی یافتن پاسخ آنها است عبارتند از: الف) روش های اندازه گیری زایایی صرفی کدامند؟ ب) مشخصات فرایند های صرفی کدامند؟ ج) محدودیت های موجود بر عملکرد فرایند های صرفی در زبان فارسی کدامند؟ د) چه رابطه ای میان زایایی صرفی و شفافیت معنایی وجود دارد؟ فرضیه های پژوهش الف) روش های مختلفی برای اندازه گیری زایایی ساختواژی وجود دارد. ب) از مشخصات فرایند های زایای صرفی می توان موارد زیر را نام برد: 1. بین زایایی فرایند های ساختواژی در زمان حال و تعداد صورت های ساخته شده توسط آن فرایند رابط? مستقیم وجود دارد. 2. بین فرایند های ساخت واژی و محدویت های موجود بر آن فرایند ها رابط? معکوس وجود دارد. 3. زایایی ساختواژی مدرج است یعنی از ساخت های سترون به سمت ساخت های کاملاً زایا. ج) در زبان فارسی محدودیت های از قبیل محدودیت های معنایی، آوایی، صرفی و نحوی بر انجام فرایند های زایا اعمال می شوند. د) برون داد فرایند های ساختواژی زایا نسبت به فرایند های ساختواژی سترون از شفافیت معنایی بیشتری برخوردار هستند با استفاده از 5586 ترکیب در بررسی کلمات مرکب غیرفعلی زبان فارسی جداول و نمودار های موجود در رساله ترتیب فراوانی انواع ترکیب در زبان فارسی را ارائه میکنند. دلیل بسنده نمودن به این تعداد کلمات مرکب عدم وجود نرم افزاری در این زمینه برای استخراج کلمات مرکب از پیکر? زبانی موجود در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود.
اعظم جنتی عطایی کوروش صفوی
پژوهش حاضر حول محور جنسیت، قدرت و تحلیل گفتمان انتقادی و در حوزه ی رسانه و به طور اخص سینمای ایران شکل گرفته است. پژوهش حاضر شامل پنج بخش است. بخش نخست مقدمه ای درمورد موضوع پژوهش ارائه می دهد. بخش دوم پیشینه ی مطالعات است و در آن پیشینه ی مطالعات مربوط به جنسیت، قدرت و جنسیت در سینما ذکر می گردد. در بخش سوم اصطلاحات تخصصی پژوهش معرفی خواهند شد. در بخش چهارم ، کل داده های موجود، تحلیل شده و نتایج در جدول هایی به صورت جداگانه معرفی می گردد. بخش پنجم، بخش نتیجه گیری است. پرسش های پژوهش عبارتند از: الف- آیا رابطه ی قدرت در گفتمان زن ومرد در سینمای ایران سهمی دارد یا نه؟ ب- اگر رابطه ی قدرت در سینمای ایران سهمی داشته باشد آیا این رابطه ی قدرت به صورت برابر میان زن و مرد تقسیم شده است یا نه؟ فرضیه های پژوهش عبارتند از: الف- رابطه ی قدرت در گفتمان زن و مرد در سینمای ایران وجود دارد . ب- رابطه ی قدرت در گفتمان زن و مرد در حوزه ی سینما به طور برابر بین زن و مرد تقسیم می شود. روش پژوهش به این صورت است که دو فیلم سینمایی ایرانی که هر دو موضوعی اجتماعی دارند با نام های "دعوت" ساخته ی حاتمی کیا که فیلمی زن محور است و "سوپراستار"ساخته ی میلانی که فیلمی مردمحور است بررسی خواهند گردید. در این دو فیلم مشخصه های گفتمانی خاصی که نشان دهنده ی قدرت و یا عدم قدرت در گفتمان محسوب می شوند شامل قید های تشدید کننده مانند "خیلی"، پرکننده ها، ضیر "ما"، ضمیر "من"، صورت های تردیدی، قطع گفتارها، صورت های امری و اصطلاحات خشن و تکرار بررسی می شود.همانگونه که آمار و ارقام به دست آمده نشان می دهند در هر دو فیلم "دعوت" و "سوپراستار" این زنان هستند که مشخصه های گفتمان عاری ازقدرت را درمقابل مردان نشان می دهند. می توان نتیجه گرفت که درسینمای امروز ایران، مردان افراد کنترل کننده در تعاملات زبانی با زنان هستند . همانطور که از داده ها برمی آید، فرضیه ی اول این پژوهش مبنی بر وجود سهم رابطه ی قدرت در سینمای ایران تایید می شود. اما فرضیه ی دوم این پژوهش، با توجه به داده های به دست آمده تایید نمی شود.
حامد حسینی زنجانی نژاد مجتبی منشی زاده
موضوع این پژوهش بررسی ساخت فعل در گویش تاتیِ اشتهاردی است. برای جمع آوری داده ها از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. در روش میدانی داده ها به صورت فایل صوتی ضبط شده و سپس واج نگاری و تحلیل شدند. بنابر داده های این پژوهش، نظام فعلی در اشتهاردی بر اساس دو ستاک حال و گذشته بنا شده است. از ستاک حال وجه امری، حال استمراری، حال مستمر، حال التزامی و وجه دعایی ساخته می شود. از ستاک گذشته نیز گذشته ی مطلق، گذشته ی استمراری، گذشته ی مستمر، حال کامل، گذشته ی کامل، گذشته ی کامل استمراری و گذشته ی التزامی حاصل می آید. در زمان حال، فعل با فاعل فعلِ گذرا یا فاعل فعل ناگذر در مطابقت است. در ساختارِ گذشته ی گذرا فعل اغلب بدون مطابقت با وابسته های فعلی و به صورت سوم شخص مفرد مذکر ظاهر می شود و اگر با وابسته ای در مطابقت باشد آن وابسته مفعول فعل گذشته ی گذرا است. فاعل در ساختارِ گذشته ی گذرا در قالب اسم یا ضمیر غیرپی بستی، پی بست های ضمیری و یا هر دو توأماً در جمله ظاهر می شود. پی بست های ضمیری آزادانه به هر یک از مقولات واژگانیِ اسم، صفت، قید، ضمیر، حرفِ ربط و یا فعل در جمله متصل می شوند. در اشتهاردی، نظام انطباقِ زمان بنیاد وجود دارد. انطباق را در این زبان بیشتر حالت نشانی و کمتر مطابقت رقم می زند. حالت های ساختاری به دو حالتِ مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می شوند. حالت مستقیم غالباً برای نشان گذاریِ: (1) فاعل فعل ناگذر (s)، (2) منادا(voc) ، (3) مفعول فعل گذرای حال که اسم جنس باشد (o-generic)، (4) مفعول فعل گذرای گذشته (o-past)، (5) فاعل فعل گذرای حال (a)، (6) مفعول غیرمستقیم غیرجاندار (inanim io) و (7) مفعول حرف اضافه ایِ غیرجاندار (inanim o-ad) استفاده می شود. حالت غیرمستقیم غالباً برای نشان گذاریِ: (1) وابسته در ساخت اضافی، (2) فاعل فعل گذرای گذشته (a-past)، (3) مفعول فعل گذرای حال (o)، (4) مفعول غیرمستقیمِ جاندار (anim io) و (5) مفعول حرف اضافه ایِ جاندار (anim o-ad) به کار می رود. طبق یافته های این پژوهش، اسم جنس بودگی و جانداری در حالت نشانی تأثیرگذارند. این می تواند تأییدی باشد بر نظریه های زبانی که به وجود تعامل بین دو حوزه ی صورت و نقش قائل اند.
شهرام نقشبندی محمد دبیرمقدم
در این رساله بر اساس دو انگاره ی غیرخطیِ زایشی/ پسازایشی، ساختِ هجا و محدودیت های واج آرایی در هورامیِ گونه ی پاوه و فارسیِ معیار مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. پس از ارائه ی تبیین هایِ زایشی/ پسازایشی، همان موضوعات مجدداً در زیرفصلی مجزا در چارچوب نظریه ی بهینگی مطرح می گردند. این پژوهش به منظورِ آزمودنِ عملیِ توانِ انگاره های غیرخطیِ زایشی/ پسازایشی و مقایسه ی آن ها با یکدیگر از یک سو و مقایسه ی آن ها با انگاره ی محدودیت بنیاد بهینگی از سوی دیگر در تبیین برخی جنبه های نظامِ آوایی فارسی و هورامی است، و همچنین توصیف و ضبط جنبه هایی از دو نظامِ زبانی زنده؛ خصوصاً گونه ی هورامی که در مقایسه با فارسی ناشناخته مانده است و نیز فراهم آوردنِ برخی داده هایِ مورد نیاز برای پژوهش در زمینه ی تحول تاریخی فارسی و روشن شدن برخی نکات مبهم در گذشته ی آن.
راحله فراگردی ویدا شقاقی
روش انجام کار تحقیقی در این رساله بر مبنای استخراج واژه های پیشوندی از فرهنگ بزرگ سخن و طبقه بندی آنهاست. در این رساله برانیم تا با بررسی و مطالعه داده های گردآوری شدهاز فرهنگ بزرگ سخن به جمع آوری و تحلیل بسامد وقوع پیشوندهای زبان فارسی در گونه نوشتاری بپردازیم و مشخص کنیم که در فارسی امروز بسامد کاربرد کدام پیشوندها بیشتر است.
نازمحمد قوشلی پور ویدا شقاقی
الف) موضوع و طرح مسئله: موضوع تحقیق " تحلیل خطاهای نحوی دانشآموزان دوزبانه ترکمن مقطع راهنمایی در نگارش و کاربرد زبان فارسی" است. هدف از انجام تحقیق رسیدن به عوامل خطاهای نحوی ترکمنزبانان مقطع راهنمایی در نگارش و کاربرد زبان فارسی و همچنین آسانکردن یادگیری و کاربرد زبان فارسی است. ب) مبانی نظری شامل مروری مختصر ازمنابع خطاها و پرسشها و فرضیههای تحقیق: مبنای نظری این پژوهش فیژیاک (1985) است. و شامل بررسی خطاها در امر آموزش زبان دوم به منظور کشف و تجزیه و تحلیل خطاهای زبانآموزان می شود. پرسشهای این تحقیق عبارتند از: 1- خطاهای نحوی دانش آموزان ترکمنزبان مقطع راهنمایی در نگارش و کاربرد زبان فارسی کدامند؟ 2- این خطاها از چه عواملی نشأت می گیرند؟ 3- بررسی این خطاها چه نقشی درآموزش زبان فارسی به ترکمنزبانها دارد؟ فرضیه های این تحقیق عبارتنداز: 1- خطاهای نحوی ترکمن- زبان ها در انواع صورتهای نحوی مشاهده می شود. 2- این خطاها از عوامل درون زبانی، برون زبانی و آموزشی نشأت می گیرد. 3- بررسی خطاهای نحوی ترکمنزبان ها برای آموزش زبان فارسی به آنها موثر است. پ) روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری، روشهای نمونهگیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل دادهها: روش انجام تحقیق حاضر توصیفی است. داده ها از نوشتار طبیعی زبان آموزان جمع آوری شده است. به این صورت که از زبان آموزان خواسته شده، انشاهایی با یکی از عنوان های "انتظار آنان از خانواده، اجتماع و مدرسه" بنویسند. جامعه آماری این پژوهش را 60 نفر از دانش آموزان ترکمن- زبان مقطع راهنمایی (اول، دوم، سوم) از روستای بهلکه داشلی شهرستان آق قلا از توابع استان گلستان تشکیل می دهند. ت) یافته های تحقیق: انواع و تعداد خطاهایی که زبان آموزان مرتکب شده اند، با تجزیه و تحلیل دادهها مشخص گردیده است. این خطاها عبارتند از: 1- خطاهای نحوی ناشی از انتقال یادگیری (ناشی از روشها و مواد آموزشی): این نوع خطا بالاترین و بیشترین بسامد وقوع را در این پژوهش دارد، که تقریبا 79 درصد خطاها را شامل می شود. 2- خطاهای نحوی ناشی از انتقال زبان مادری به زبان مقصد ( بین زبانی): این نوع خطا با درصد 56/9 دومین بسامد وقوع را در پژوهش دارد. 3- خطاهای نحوی ناشی از فرایند یادگیری زبان مقصد (درون زبانی) : این نوع خطا با 8 درصد سومین بسامد وقوع را داشته، در زمینه «قیاس نادرست» رخ داده است. 4- خطاهای نحوی ناشی از راهبردهای ارتباطی: این نوع خطا تقریبا با 3 درصد کمترین بسامد وقوع را در پژوهش حاضر داشته است، و در زمینه تقریب و اطناب رخ داده است. از تحقیق اطلاعات دیگری نیز بدست آمد که دانش آموزان اول راهنمایی در زمینه خطاهای آموزشی ناشی از «نقش نماهای دستوری» بیشترین خطا را انجام داده اند. این مورد در دانش آموزان سوم خیلی کمتر است. اما دانش آموزان پایه سوم در زمینه خطاهای معنایی مانند: خطاهای درون زبانی (قیاس نادرست) و تکرار و درازگویی بیشترین خطا را داشته اند. ث) نتیجه گیری و پیشنهادات: نتایج به دست آمده از تحقیق نشان می دهدکه روشها و مواد آموزشی که در محیط های آموزشی اجرا می شوند، بیشترین تأثیر را در فرایند یادگیری زبان آموزان ترکمن مقطع راهنمایی دارند. در جریان یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم، مطالعه انواع خطاهای زبانی، انتخاب روش های تدریس مناسب، تهیه و تدوین برنامه درسی براساس نیازهای دانش آموزان و برگزاری دوره های مناسب آموزشی ضروری است.
بهزاد کاظمی ویدا شقاقی
چکیده تمام نما: رویکرد آموزش زبان به روش تکلیف ـ مدار، به زبان به عنوان وسیله ای ارتباطی می نگرد که هدفش فراهم آوردن موقعیتی متناسب با دنیای واقعی برای زبان آموزان است، و همین امر باعث می شود که آموزش زبان اهمیت ویژه ای پیدا نماید. این نـوع روش تـدریس در پـی آن است که زبان آموزان را در حین تدریس به انجام تکالیفی وا دارد که به وسیل? آن تکالیف، در امر یادگیری خود سهیم گردند. به وسیل? استفاده از روش تدریسی با چنین ویژگی ای است که فضای کلاس درس، از معلم ـ محور بودن به دانـش آموز ـ محور بـودن تغییـر سـوی می دهد. در این راستا، معلم نقش هدایت کننده به خود می گیرد. در نتیجه، توانش ارتباطی و ادراکی زبان آموزان افزایش می یابد. پرسش های این پایان نامه عبارتند از: 1ـ فارسی آموزان خارجی، بیشتر در یادگیری کدام نوع از ساخت های سببی موجود در زبان فارسی دچار مشکل می شوند؟ 2ـ در آموزش ساخت های سببی چه ترتیبی باید لحاظ شود؟ 3ـ آیا رابطه معنی داری، بین روش تدریس تکلیف ـ مدار و یادگیری جملات سببی وجود دارد؟ فرضیه های پژوهش عبارتند از:1ـ فارسی آموزان خارجی بیشتر در یادگیری ساخت سببی مرکب دچار مشکل هستند 2ـ برای آموزش ساخت سببی ابتدا باید سببی های تکواژی (صرفی) آموزش داده شوند و سپس به سببی های دیگـر پـرداخته شـود 3ـ رابطـه معنـی داری بین تدریس به روش تکلیف ـ مدار و یادگیری جملات سببی وجود دارد. روش پایان نامه حاضر، کتابخانه ای و تجربی است. در این تحقیق جامعه آماری شامل 18 دانشجـوی مرد فـارسی آموز سطح پیشرفته که همگی ملیت چینی داشتند و میـانگین سنی آنها بین 20-30 سال بود و قبلاً به روش سنتی آموزش دیده بودند، در دو مرحله آزمون به عمل آمد. نتایج و یافته های تحقیق به شرح زیر است: پس از بررسی های آماری، رابطه معنی داری بین روش تدریس و یادگیری جملات سببی کشف گردید و مشخص شد، روش تدریس تکلیف ـ مدار نسبت به روش تدریس سنتی، تأثیر بیشتری در افزایش سطح یادگیری جملات سببی دارد. کلید واژه ها: زبان دوم، ساخت های سببی، روش تدریس، روش تکلیف ـ مدار
علی پیرحیاتی ویدا شقاقی
الف) موضوع، طرح مسئله و اهداف: توصیف گروه های اسمی زبان فارسی، یکی از مهم ترین مسائل مطرح در بررسی زبان شناختی نحو فارسی ست. این پژوهش در پی ارائه ملاک های صوری برای دسته بندی آن دسته از وابسته های پسین گروه اسمی ست که با کسره اضافه به هسته متصل می شوند. به عبارت دیگر، مسئله اصلی مورد بررسی در این پژوهش آن است که کسره اضافه در حوزه وابسته های پسین گروه اسمی در زبان فارسی، چند نقش مختلف (از نظر ساختاری) دارد و عناصر را چگونه به یکدیگر ربط می دهد. هدف پژوهش حاضر، توصیف روشن ترِ ساخت وابسته های پسین گروه اسمی ست. ب) مبانی نظری و پرسش های تحقیق: پژوهش حاضر به صورت توصیفی-تحلیلی و در چارچوب دیدگاه رده شناسی انجام می شود. در رده شناسی، ابتدا باید یک ساخت خاص در زبان های مختلف مورد بررسی قرار گیرد و توصیف شود. سپس زبان های مختلف از نظر جایگاه و وضعیت آن ساخت، با یکدیگر مقایسه می شوند. در بحث راجع به مبانی نظری، به بررسی اهمیت گروه اسمی در زبان های مختلف از جمله زبان فارسی و همچنین بحث درباره مهم ترین عناصر گروه اسمی پرداختیم. عناصر گروه اسمی به سه دسته تقسیم می شوند: مخصص ها، متمم ها و افزوده ها. ساخت متمم ها، پیشاپیش در مدخل واژگانی هسته وجود دارد، در حالی که مخصص ها و افزوده ها وضعیت آزادتری در ارتباط با هسته دارند. به این ترتیب تفاوت متمم ها و افزوده ها مشخص می شود. بررسی ساخت گروه های اسمی دارای وابسته وصفی و اضافه ای در زبان های جهان و تعیین جایگاه زبان فارسی از جنبه های مختلف، در نظام رده شناسی زبان بخشی از مبانی نظری این پژوهش است. پرسش های پژوهش عبارتند از: 1. جایگاه وابسته های وصفی و اضافه ایِ اسم در گروه های اسمی زبان فارسی در نظام رده شناسی زبان ها چگونه است؟ 2. ساخت وابسته های پسین اسم در گروه های اسمی زبان فارسی از نظر رابطه میان صورت و نقش دستوری چگونه است؟ 3. کدام گروه های نحوی می توانند در گروه اسمی، نقش افزوده وصفی داشته باشند؟ 4. ویژگی ها و انواع مضاف الیه در زبان فارسی کدامند؟ پ) روش تحقیق: داده های این تحقیق تا حد امکان از ساخت های استخراج شده که در کاربرد واقعی زبان استفاده شده اند، اخذ شده است. مثال های ارائه شده در این پایان نامه، اساساً بر پایه جملاتِ فارسی رسمی نوشتاری هستند و با استفاده از مطالب پژوهش های پیشین، وب سایت ها و وبلاگ ها و همچنین پیکره ایران نژاد پاریزی (1386) که شامل 1000 گروه اسمی است، جمع آوری شده اند. تحلیل داده ها بر پایه ارائه شواهد صوری و مبتنی بر مبانی صورت گرایی است. بر اساس اصول صورت گرایی، هیچ مقوله دستوری یا واژگانی را نمی توان به زبان نسبت داد، مگر اینکه تفکیک آن مقوله از سایر مقوله ها بر اساس تفاوت های ساختی یا آوایی باشد. دیگر اینکه مسائل مربوط به بافت زبانی و واحدهای بزرگتر از جمله را در تحلیل های زبانی در نظر نمی گیریم و فقط به بررسی جمله و اجزاء تشکیل دهنده آن می پردازیم. از این اصول به خصوص در دسته بندی گروه های اسمی دارای وابسته اضافه ای استفاده شده است. ت) یافته های تحقیق: از مهم ترین دستاوردهای این تحقیق، تحلیل ساخت وابسته های پسین گروه اسمی از نظر رابطه میان صورت و نقش دستوری است. با تحلیل داده ها مشخص شد که سه نوع متمم اضافه ای در زبان فارسی وجود دارد. دو مورد از آنها به اسم گزاره ای اضافه می شوند که یکی از آنها مفعولِ اسم گزاره ای و دیگری فاعل آن است. مورد سوم به اسم های غیرگزاره ای اضافه می شود. وضعیت افزوده اضافه ای در پربسامدترین گروه های اسمی فارسی نیز مشخص شد و این گروه ها از نظر ساختی که در رابطه با نوع افزوده اضافه ای پیدا می کنند، به نه دسته تقسیم شدند. ث) نتیجه گیری و پیشنهادها: در پژوهش های نحوی، توجه به مرز میان صرف و نحو و تعریفِ هر چه دقیق ترِ مرز میان این دو از لحاظ نظری، بسیار مفید به نظر می رسد. بنابراین باید در این پژوهش ها، سه سطح مطالعه را از یکدیگر تفکیک کرد: واژه، گروه نحوی و نقش دستوری. توجه به رابطه میان صورت دستوری و نقش دستوری در گروه های اسمی زبان فارسی نیز می تواند نکات بسیار مهمی را در این حوزه آشکار سازد. در این پژوهش، صرفاً به تقسیم بندی انواع گروه های اسمی دارای وابسته های وصفی و اضافه ای، برخی از ویژگی های آنها و طرح مباحث نظری پرداختیم. گام بعدی در این زمینه، بررسی کلی گروه اسمی با همین رویکرد، مشخص کردن جایگاه کلمات و گروه های نحوی و تعیین مصداق های دقیق برای مفاهیم نظری مطرح شده در این پژوهش است. همچنین می توان رابطه اسم و صفت یا اسم و اسم را در گروه های اسمی از نظر سایر نظریه های زبان شناسی مانند کارکردگرایی، دستور وابستگی و نظریه کمینه گرا مورد بررسی قرار داد. چنانچه بتوان در یک پژوهش، یک پیکره بزرگ را با استفاده از نتایج چنین تحقیقاتی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، معیار مناسبی برای موفقیت پژوهش هایی مانند پژوهش حاضر به دست می آید. برچسب زنی گروه های اسمی در یک پیکره، می تواند موضوع یک پژوهش دیگر باشد.
تهمینه حیدرپور بیدگلی ویدا شقاقی
در سالهای اخیر صرف یکی از بحث برانگیزترین حوزه ها در دستور زایشی بوده است و مطالعات مختلف در زبان های گوناگون نظریه ها و رویکردهای متفاوتی را در این حوزه در پی داشته است. در این پژوهش یکی از فرایندهای زایای ساخت واژه، فرایند تکرار، را در زبان فارسی در چارچوب رویکردی جدید در دستور زایشی، یعنی نظریه معیار بهینگی، که به نظریه تناظر شناخته شده است، بررسی کرده ایم. بر این اساس، در پژوهش حاضر، ابتدا واژه های مکرر فارسی به انواع گوناگون دسته بندی شده اند. در زبان فارسی می توان فرایند تکرار را به دو نوع تکرار کامل و تکرار ناقص تقسیم کرد، که هر یک به نوبه خود اقسام گوناگونی دارند. تکرار کامل به سه دسته تقسیم می شود: تکرار کامل ناافزوده، تکرار کامل افزوده، و تکرار کامل پژواکی. این سه نوع تکرار کامل هر یک شکل های مختلفی دارند. تکرار ناقص نیز به دو نوع پیشوندی و پسوندی قابل تقسیم بندی است. از مجموع واژه های مکرر گردآوری شده برای این پژوهش، 704 واژه انواع تکرار کامل را دربرمی گیرد: 278 واژه تکرار کامل ناافزوده، 206 واژه تکرار کامل افزوده، و 220 واژه تکرار کامل پژواکی. 94 واژه نیز دارای یکی از انواع ساخت های تکرار ناقص می باشند. پس از دسته بندی واژه های مکرر فارسی به انواع گوناگون، تحلیلی آوایی از ساختار کلمات پایه ای که در هر یک از انواع تکرار شرکت داشته اند، و نیز بسامد ساخت های هجایی مختلف که در کلمات پایه و همچنین جزء مکرر این واژه ها در تکرار کامل و ناقص دیده شده اند ارائه شده است. در نهایت، از هر گروه از واژه های مکرر، تعداد محدودی در چارچوب نظریه تناظر بهینگی بررسی و تحلیل شده اند. نتایج این بررسی حاکی از آن است که به جز پنج واژه مکرر ناقص پسوندی که ساختاری کاملاً واژگانی شده دارند، در دیگر موارد نظریه بهینگی قادر بوده است ساخت انواع تکرار را در قالب مرتبه بندی محدودیت های جهانی تناظر (وفاداری) و نشان داری توجیه کند. با توجه به تنوع فرایند تکرار در زبان فارسی، مرتبه بندی خاص محدودیت های مطرح در این نظریه برای هر یک از انواع تکرار در پایان این پژوهش ارائه گردیده است. در مجموع می توان گفت که در زبان فارسی محدودیت نشان داری که همواره در سلسله مراتب محدودیت های زبان فارسی در بالاترین مرتبه قرار می گیرد و تخطی ناپذیر است، محدودیت «آغازه» است. در واقع زبان فارسی اجازه تشکیل هجای بدون آغازه را نمی دهد. علاوه بر این، در تکرار کامل ناافزوده و افزوده محدودیت های تناظر که ضامن وفاداری عناصر (درون داد- برون داد و پایه- جزء مکرر) هستند، همیشه در مرتبه ای بالاتر از محدودیت های نشان داری قرار می گیرند تا مانع از هر گونه حذف یا درج عناصر شوند. اما در دیگر موارد شاهد ظهور نوعی ساخت بی نشان در وند مکرر واژه های مکرر هستیم. گرایش به بی نشانی در ساخت این وندهای مکرر با حضور عنصر (یا عناصر) ثابت بی نشان تری که در این وندها درج می شوند و شکل گرفتن ساخت هجایی بی نشان تر نسبت به پایه در این وندها تجلی پیدا می کند.
مهناز جمشیدی گلناز مدرسی قوامی
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): ساخت واجی زبانها از سطوح متعددی تشکیل شده است که در رابطه سلسله مراتبی قرار دارند. به طوری که سازه های بالاتر، سازه های پایین تر که کوچک ترند را در بر می گیرند. این ساخت را سلسله مراتب نوایی می نامند. در این سلسله مراتب واج ها با قرار گرفتن در کنار هم هجاها را تشکیل می-دهند، مجموع چند هجا گام را می سازد و گام ها نیز به نوبه خود در کنار هم قرار گرفته، کلم? واجی را تشکیل می دهند. هر گام به طور معمول شامل یک هجای تکیه بر و یک هجای فاقدتکیه است. در این پژوهش با جمع آوری داده های زبانی ابتدا به تحلیل و توصیف ویژگی های صوت شناختی تکیه در زبان فارسی پرداخته و درجات تکیه در این زبان را تعیین نموده-ایم. سپس به توصیف نوع گام و چگونگی گام بندی در زبان فارسی بر اساس نظری? وزنی هیز (1995) پرداخته ایم. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: از آنجا که بررسی گام در زبان ها ارتباط تنگاتنگی با ساختار تکیه در آن زبان ها دارد، در پژوهش حاضر نگارنده ابتدا به مرور نظرات پژوهندگان پیشین در مورد تکیه در زبان فارسی پرداخته است. پس از آن، مطالعات محدود انجام شده در مورد گام در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفتند. خانلری(1367) اولین فردی است که در کتاب خود با عنوان وزن شعر فارسی فارغ از چارچوب نظری خاصی، به مسال? گام در زبان فارسی می پردازد. وی گام را "پایه" می خواند. طبیب-زاده (1388) در مقاله ای با عنوان «ساخت وزنی و تکی? واژه در فارسی؛ پژوهشی بر اساس نظری? تکی? وزنی» به بررسی گام در زبان فارسی می پردازد. وی در این مقاله از واژ? «پایه» برای اشاره به گام استفاده می کند. طبیب زاده در این مقاله در چارچوب دو نظری? وزنی هیز(1981 و 19959) که در فصل سوم شرح داده می شود، گام در زبان فارسی را آیمبی، راست گرا و دارای قاعد? تمام کنند? پایانی می داند که از راست به چپ ساخته شده و حساس به کمیت است. وی معتقد است که در زبان فارسی رسمی باید هجاهای ضعیف و قوی (سبک و سنگین) را بر حسب وزن یا محتوای مورایی شان تعیین و شناسایی کنیم. پژوهش حاضر در چارچوب نظری? وزنی هیز(1995) انجام شده است. این نظریه در ادام? نظری? واجشناسی خود واحد گلد اسمیت (1976) و پس از آن لیبرمن و پرینس(1977) عنوان شد. لیبرمن و پرینس اعلام داشتند تکی? واژه نه از ویژگی های زنجیری، بلکه از ویژگی های یک واحد واج شناسی بزرگتر به نام گام است، که در سلسله مراتب نوایی در لایه ای بالاتر از لای? هجا و در زیر لای? کلمه قرار دارد. هیز (1981) در رسال? دکتری اش انگار? غیرخطی لیبرمن وپرینس را پی گرفت و نشان داد که برای توصیف تکیه در هر زبان، باید دو نکته را مشخص کرد: اول اینکه هجاهای ضعیف و قوی چگونه در گام ها انتظام می یابند و دوم اینکه گام ها چگونه به هم می پیوندند و واژه-ها را می سازند. هیز (1995: 54) برای بررسی ساخت وزنی زبان ها شاخصه هایی را ارائه می دهد که از این قرارند: الف ) تعیین نوع گام 1. اندازه : حداکثر 1 واحدی/ 2 واحدی/ 3 واحدی/نامحدود است. 2. حساسیت به کمیت : آیا وزن هجا در تکیه پذیری موثر است؟ 3. تعیین جایگاه هسته : گام ها دارای برجستگی پایانی هستند یا آغازی؟ 4. انشعاب اجباری : هسته گام هجای سنگین است یا نیست؟ ب ) جهت تقطیع : جهت تقطیع کلمه به گام باید از چپ به راست باشد یا راست به چپ؟ پ ) تکرارپذیری : ساخت گام مکرر است یاخیر؟ ت ) جایگاه : آیا لایه وزنی جدیدی ایجاد می کند یا بر روی لایه های موجود عمل می کند؟ هیز سه نوع گام تروکی هجایی، تروکی مورایی و آیمبی را معرفی می کند و معتقد است که این سه نوع گام قادر به توصیف الگوهای تکیه ای گوناگون در تمام زبان های دنیا می-باشند. سوالاتی که نگارنده در این پژوهش در پی پاسخ گویی به آنها می باشد، عبارتند از: 1. در زبان فارسی چند درجه از تکیه وجود دارد؟ 2. ویژگی های گام در زبان فارسی چیست؟ و فرضیه های پژوهش از قرار زیرند: 1. در زبان فارسی علاوه بر تکی? اولیه، تکی? ثانویه نیز وجود دارد. 2. گام در فارسی از نوع آیمبی راست هسته است و وزن هجا در آن موثر نیست. پ: روش تحقیق: برای تعیین وجود تکیه ثانویه در زبان فارسی گروه های اسمی/صفتی از پیش تعیین شده توسط یک گویشور زن فارسی زبان تهرانی تولیدگردید و با استفاده از میکروفن و نرم افزار تحلیل صوت پرت (نسخ?5.2.22) ضبط شد. صداهای ضبط شده درون رایانه ذخیره شده و از طریق همان نرم افزار مورد تحلیل قرار گردید. سپس داده های به دست آمده توسط نرم افزار اکسل بر روی نمودار برده شد و وجود تکی? ثانویه وجایگاه آن تعیین شد. در مرحل? دوم پس از اثبات وجود تکی? ثانویه و جایگاه آن نسبت به تکی? اولیه، گام بندی اسم ها و صفت ها در چارچوب نظری? وزنی هیز(1995) تعیین گردید. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: در بررسی اسم ها و صفت های سه و چهار هجایی و با در نظر گرفتن بسامدپایه به عنوان اصلی ترین همبست? آکوستیکی تکیه در زبان فارسی، به این نتیجه رسیدیم که این زبان دارای دو نوع برجستگی است. در اسم ها و صفت ها برجستگی اصلی یا همان تکی? اولیه بر روی هجای آخر قرار دارد. در اسم ها و صفت های سه هجایی مشاهده شد که تکی? ثانویه بر روی هجای اول قرار دارد. و در اسم ها و صفت های چهار هجایی بر روی هجای دوم. با استناد به نتایج بدست آمده با توجه به شاخصه های هیز که پیش از این مطرح شد، می توان گام در زبان فارسی را چنین توصیف کرد. الف) تعیین نوع گام: 1. اندازه: گام در فارسی حداکثر 2 هجایی است. 2. حساسیت به کمیت: وزن هجا در تکیه پذیری موثر نیست. 3. تعیین جایگاه هسته: گام در فارسی دارای برجستگی پایانی است. 4. انشعاب اجباری: هست? گام لزوماً سنگین نیست. ب) جهت تقطیع: در زبان فارسی جهت تقطیع راست به چپ است. پ) تکرار: گام بندی در فارسی به صورت مکرر انجام می-شود.(علاوه بر تکی? اولیه، تکی? ثانویه نیز داریم.) ت) جایگاه: لای? وزنی جدیدی در سطح واژه ایجاد می کند.
سعید عزیزپور ویدا شقاقی
چکیده الف- موضوع و طرح مسئله (اهمیت پژوهش) : این تحقیق در نظر دارد زبان فارسی گروهی از دانش آموزان لر زبان پایه چهارم و پنجم مقطع دبستان را با استفاده از روش تحلیل خطا مورد بررسی قرار داده و خطاهای نحوی آن ها را در نوشتن انشا به زبان فارسی بررسی و توصیف کند. خطاها منابع مهمی هستند که با استفاده از آن ها می توان نظام ذهنی آموزندگان را مشخص کرد. از همین رو، محقق علاقمند به بررسی این موضوع می باشد و تلاش خواهد کرد خطاهایی را که زبان آموزان در زمینه ی نحوی دارند جمع آوری کرده و مورد تحلیل قرار دهد تا به این ترتیب حوزه های مشکل زای زبان فارسی برای زبان آموزان مشخص شود و به دنبال آن علت و عامل خطاها معلوم گردد و در نهایت راهکارهایی برای این خطاها ارائه گردد. این تحقیق در دبستان های شهر یاسوج و حومه ی آن انجام گرفت و داده ها ازطریق انشاء جمع آوری شد. از دانش آموزان خواسته شد تا در چند مرحله با موضوع های مختلف انشا بنویسند و پس از هر بار انشا نویسی خطاهای آنان ثبت شد. بنابراین پیکره زبانی این تحقیق از نوشتار طبیعی زبان آموزان گردآوری شده و از نظر نحوی مورد بررسی قرار گرفته است. ب - اهداف تحقیق: هدف کلی این تحقیق بررسی خطاهای نحوی دانش آموزان لُر زبان بویراحمدی در یادگیری و کاربرد زبان فارسی است. هدف اصلی نیز دستیابی به عوامل خطاهای نحوی لُر زبانان در نگارش و کاربرد زبان فارسی است. هدف کاربردی همان گونه که کشاورز می گوید: هدف کاربردی بررسی خطاها کاملاً کاربردی و آموزشی و عبارت از سازمان دهی دوره های جبرانی، آماده کردن مواد آموزشی و راهبردهای آموزشی مناسب است. هدف نظری درتحلیل خطاها درک فرایند یادگیری زبان است. زیرا تجزیه و تحلیل خطاها، یکی از روال های کشف معلم برای درک این مسأله است که باید روی کدام بخش های زبان تمرکز کند. اگر تحلیل مقابله ای به درستی با تحلیل خطاها و آزمون ها همراه شود، می تواند پیش بینی های ارزنده ای را در این زمینه انجام دهد پ- سوال های تحقیق: 1 - خطاهای نحوی دانش آموزان لر زبان پایه چهارم و پنجم دبستان در کاربرد و یادگیری زبان فارسی کدامند؟ 2– بسامد وقوع هر یک از این خطاها چنددرصد است ؟ 3– منشأ اصلی خطاهای نحوی چیست؟ 4–یافته های این تحقیق چه نقشی در آموزش زبان فارسی به لر زبانان دارد؟ فرضیه های تحقیق : 1- دانش آموزان لرزبان در یادگیری وکاربرد زبان فارسی در حوزه های مختلف زبانی خطاهای نحوی مرتکب گوناگونی از جمله حذف، افزایش، شکل_گیری نادرست و آرایش نادرست مرتکب می شوند.2- بسامدخطاهای بین زبانی از سایر خطاها بیشتر است.3- خطاهای نحوی دانش آموزان لُر زبان از عوامل زیادی نشأت می گیرند 3 – از یافته های پژوهش می توان برای کاربرد درست و آموزش زبان فارسی به دانش آموزان لُر زبان بهره گرفت. ت- واژه های تخصصی: 1– زبان آموز یا آموزنده، به کسی اطلاق می شود که در روند یادگیری زبان دوم شرکت دارد. 2– زبان اول، زبان مادری یا زبان بومی هر فرد، زبان اول او فرض می شود که در این تحقیق منظور از زبان اول، زبان لُری است. 3– زبان دوم، زبان هدف یا مقصد آموزنده است که در محیط اجتماعی آن زبان زندگی می کند. این زبان وسیله برقراری ارتباط در جامعه و زبان رسمی کشور است. 4- خطا : انحراف نظام مند زبانی است که از آموزنده، در زبانی که هنوز به آن تسلط کافی ندارد، سر می زند. 5– تحلیل خطا، مطالعه خطاهایی که زبان آموزان در یادگیری زبان دوم مرتکب می شوند. ث- روش گردآوری اطلاعات و داده ها: روش تحقیق در این پایان نامه توصیفی همراه با تحلیل آماری است. بدین معنا که خطاهای نحوی تعدادی از لُرزبانان فارسی آموز توصیف و بررسی می شوند. جامعه آماری در این تحقیق 120 نفر از دانش آموزان پسر و دختر پایه چهارم و پنجم دبستان هستند که در گروه سنی 9-11 سال قرار دارند. در این تحقیق پس از گردآوری انشای زبان آموزان (درچند مرحله)، خطاهای نحوی در انشاها شناسایی شدند، سپس در پایان، ابتدا خطاها به شیوه راهبرد روساختی و بعد براساس منبع بروز(مقایسه ای) طبقه بندی شدند. ج : یافته های تحقیق: انواع کلی خطاهای صورت گرفته توسط زبان آموزان مورد مطالعه در این تحقیق عبارتند از : الف- خطاهای رخ داده درطبقه بندی روساختی: 1- حذف 2- افزایش 3- شکل گیری نادرست 4- آرایش نادرست. ب- خطاهای رخ داده درطبقه بندی مقایسه ای: 1- خطاهای میان زبانی 2- خطاهای تحولی 3- خطاهای مبهم 4- سایر خطاها صحت اطلاعات مندرج در این فرم بر اساس محتوای پایان نامه و ضوابط در فرم را گواهی می نماییم. نام استاد راهنما : خانم دکتر ویدا شقاقی سمت علمی : دانشیار رئیس کتابخانه : نام دانشگاه : علامه طباطبایی
چیستا کرامتی کورش صفوی
الف: موضوع و طرح مسئله ( اهمیت موضوع و هدف ): موضوع اصلی پژوهش حاضر بررسی ساز و کار و اشکال مختلف کاربرد جملات پرسشی زبان فارسی در نقش همدلی است. مبنای این پژوهش بررسی خرده گفتمان های باب سخن گشایی می باشد که عمدتاً حول تحقق نقش زبانی همدلی شکل می گیرند. با توجه به این-که نقش همدلی یکی از نقش های زبان محسوب می شود که به گوینده امکان می دهد صرفاً بر پای? اهداف ارتباطی خود، در موقعیت های اجتماعی مختلف با دیگران ارتباط برقرار کند، یا به اصطلاح باب صحبت را بگشاید، این پژوهش می تواند گامی در راستای شناخت بیشتر این امکان در زبان فارسی از دو جنب? کاربردی و نظری محسوب شود؛ زیرا علاوه بر جنب? علمی آن، می تواند کاربرد آموزشی نیز داشته باشد؛ طبیعت کلیشه ای عبارات همدلی، یا به عبارتی، قابل پیش بینی بودن این دسته عبارات از لحاظ لغوی و نحوی، آنها را تبدیل به مواد درسی مناسبی برای کلاس های آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان می کند. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: چارچوب نظری پژوهش حاضر، ساختارگرایی است. می توان گفت زمینه های پیدایش حرکت فکری ساختارگرایی زمانی فراهم شد که دانشمندان و نظریه پردازان در عرصه های مختلف علمی به اید? نظام رسدند و ضرورت مطالع? نظام مند پدیده ها را آشکارا لمس کردند. ساختارگرایی روش نوینی در مطالع? پدیده های علمی، فرهنگی، هنری و اجتماعی است که این پدیده ها را در چارچوب نظامی از ارزش ها و قراردادها و بر اساس روابط و تقابل هایشان در این نظام ارزشی بررسی می کند. بر اساس نگرش ساختارگرا، هیچ پدیده ای فی نفسه دارای مفهوم نیست، بلکه هویت و مفهوم خود را در چارچوب نظامی که در آن قرار دارد و بر اساس روابطش با سایر عناصر موجود در آن نظام کسب می کند. لازم به ذکر است که ضرورت وجود چنین نگرش نظام مندی به جهان و پدیده های آن پس از تفکیک حوزه های مختلف دانش از یکدیگر و از بین رفتن انسجام پیکر? دانش به وجود آمد. ساختارگرایی در زبان-شناسی از نیم? دوم قرن نوزدهم پدیدار شد و نخستین جلوه های آن مطالع? آواهای گفتاری بود که قرار بود بر اساس یک نظام واج شناختی تعبیر شوند. بر اساس نگرش ساختارگرا عناصر زبانی فی نفسه مفهومی ندارند، بلکه مفهوم و هویت خود را در قالب نظام زبان و بر اساس روابط و تقابل هایشان با سایر عناصر زبانی در این نظام به دست می آورند. بنابراین، آن چه در زبان شناسی ساختارگرا اهمیت دارد، مطالع? تک تک عناصر زبان نیست، بلکه مطالع? روابط موجود میان این عناصر است. در رسال? حاضر آرای سوسور را به عنوان پایه گذار زبان شناسی ساختارگرا بررسی کرده ایم و سپس از آنجایی که موضوع پژوهش حاضر نقش همدلی زبان بر اساس نظری? رومن یاکوبسن است، به معرفی نظری? نقش های زبانی وی پرداخته ایم. پرسش های پژوهش: 1. آیا در زبان فارسی جملات پرسشی می توانند در نقش همدلی ایفای نقش کنند؟ 2. آیا در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی انحراف از نقش همدلی در جملات پرسشی به چشم می-خورد؟ اگر پاسخ مثبت است چه عواملی در ایجاد این انحراف دخیل هستند؟ 3. آیا می توان گفت که تحقق نقش همدلی در گفتمان های باب سخن گشایی منوط است به تعامل گوینده و مخاطب؟ فرضیه های پژوهش: 1. در زبان فارسی چملات پرسشی می توانند در نقش همدلی ایفای نقش کنند. 2. در جملات پرسشی موجود در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی انحراف از نقش همدلی در جملات پرسشی به چشم می خورد و کلیشه ای بودن پیام از عواملی است که در ایجاد این انحراف دخیل است. 3. تحقق نقش همدلی در گفتمان های باب سخن گشایی منوط است به تعامل گوینده و مخاطب؛ به عبارت دیگر می توان گفت که تحقق نقش همدلی در این گفتمان ها مستلزم وجود تعامل میان پرسش های مطرح شده و پاسخ های داده شده به آنهاست. پ: روش تحقیق: در پژوهش حاضر تعداد 80 خرده گفتمان باب سخن گشایی صورت گرفته میان 30 دختر و 30 پسر دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد با گویش مادری فارسی معیار، گردآوری شده است. سپس جملات دارای نقش همدلی در گفتمان های گردآوری شده، استخراج و بررسی شده اند. لازم به ذکر است که گفتگوی داده ها تنها در حد جملاتی که دارای نقش همدلی هستند بررسی شده است و آنجا که این نقش به پایان می رسد و موضوع گفتگو آغاز می شود، مورد نظر این پژوهش نبوده است. در این پژوهش از یک ماتریس گفتمانی استفاده شده است تا انواع کاربردها از سوی دختران و پسران مد نظر قرار گیرد. بر این اساس، گفتگوی دختر با پسر، دختر با دختر و پسر با پسر مد نظر قرار گرفته شده است. ت. یافته های تحقیق، نتیجه گیری و پیشنهادات: پژوهش حاضر پنج نتیجه را در بر داشت؛ نخست این که در زبان فارسی جملات پرسشی می توانند در نقش همدلی به کار روند. بررسی های خرده گفتمان های گردآوری شده در این پژوهش نشان داد که ساخت پرسشی در گفتمان های باب سخن گشایی فارسی نسبت به دیگر ساخت-های دستوری از قبیل ساخت های امری، دعایی و صوت کاربرد بسیار گسترده تری دارد. دیگر نتیج? حاصل از این پژوهش نشان داد که ساخت و مضمون غالب جملات پرسشی در این گفتمان ها کلیشه ای است و کلیشه ای بودن این ساخت ها می تواند روی انحراف از نقش همدلی در پیام تأثیر گذارد. در کنار کلیشه ای بودن جملات پرسشی نتیج? دیگری که گرفته شد این بود که ساخت و مضمون پاسخ ها نیز غالباً کلیشه ای هستند. در این جا نیز کلیشه-ای بودن ساخت و مضمون پاسخ ها روی انحراف از نقش همدلی در پیام موثر می باشد. آخرین نتیجه ای که از بررسی های پژوهش حاضر حاصل شد نشان داد که تحقق نقش همدلی در کل گفتمان باب سخن گشایی برآیندی است از تعاملی که بین گوینده و مخاطب طی پرسش ها و پاسخ های غالباً کلیشه ای برقرار می شود. در واقع گفتمان-های باب سخن گشایی به صورت یک سری پرسش و پاسخ با ساخت هایی تکراری و مضامینی که بیشتر در ارتباط با احوال پرسی و پرسش های کلی دیگری که در رابطه با فعالیت و وضعیت عمومی مخاطب پرسیده می شوند، شکل می گیرند و تا زمانی که موضوع اصلی گفتگو مطرح شود ادامه می یابند. این پژوهش صرفاً به بررسی گفتمان های باب سخن گشایی فارسی معیار پرداخته است، پیشنهاد نگارنده اسن است که در تحقیق های آتی از این دست به بررسی و طبقه بندی سایر کلیشه های همدلی در زبان فارسی پرداخته شود؛ همچنین می توان کلیشه های همدلی را در گویش های مختلف زبان فارسی بررسی و با هم مقایسه نمود.
فهیمه سامع کورش صفوی
الف) موضوع، طرح مسئله: در رساله حاضر به بررسی صرفی و معنایی ترکیبات بهووریهی در زبان فارسی پرداخته می شود. از آن جا که زبان فارسی، زبانی بسیار زایا در زمینه ترکیب سازی است، پس بررسی ترکیب های فارسی اهمیت ویژه ای دارند. ترکیب های بهووریهی گروهی از ترکیب هایی برون مرکز هستند که گمان می شود از جهت صرفی و معنایی مشخصه های ممیزه ای داشته باشند. در این رساله سعی بر آن است تا این ترکیبات از جهت صرفی و معنایی بررسی شوند و سپس به طبقه بندی آن ها پرداخته شود ب) مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب و پرسش ها و فرضیه ها : تحقیق حاضر سعی بر آن دارد که پس از تعریف دقیق ترکیبات "بهووریهی"، آن ها را از منظر صرفی و معنایی بررسی کند. بهووریهی صفتی است مرکب که در آن یک و یا چند اسم و صفت در کنار یکدیگر قرارگرفته و کل ترکیب به عنوان صفت برای اسمی دیگر ایفای نقش می کند.پس همان گونه که مشخص است، هسته ترکیب بیرون از آن قرار دارد و این ترکیبات برون مرکز هستند. یکی دیگر از ویژگی های صفت مرکب بهووریهی این است که این ترکیب ها نشان دهنده مالکیت هم هستند.پس می توان به طور خلاصه بهووریهی را صفت مرکب برون مرکزی انگاشت که مالکیت را می رساند. پرسش های پژوهش عبارتند از: الف: ساخت صرفی ترکیبات بهووریهی در زبان فارسی چیست؟ ب : ساختار معنایی ترکیبات بهووریهی چگونه قابل تبیین است؟ و بر طبق این پرسش ها، فرضیه ها بدین قرارند: الف: ساخت صرفی ترکیبات بهووریهی در زبان فارسی قابل بررسی است و بر حسب مختصات خاص خود، از سایر ساخت های صفتی در زبان فارسی متمایز می شود. ب: ساخت معنایی ترکیبات بهووریهی در زبان فارسی بر حسب نشان های ممیز معنایی امکان تبیین می یابد. پ) روش تحقیق: داده های این تحقیق سیصد ترکیب بهووریهی هستند که از منابع مختلف همچون کتاب های داستان، لغت نامه ، وبلاگ ها و گفتار روزمره جمع آوری شده اند که بعضی از آن ها رسمی و بعضی غیررسمی هستند. پس از جمع آوری، داده ها به صورت الفبایی طبقه بندی شده و سپس به بررسی و طبقه بندی صرفی و معنایی آن ها پرداخته شد. برای این بررسی، سازه های اسمی و صفتی موجود در هر ترکیب، به صورت مجزا مورد بررسی قرار گرفتند و پس از آن، کل ترکیب مدنظر قرار گرفت. ت) یافته های تحقیق: در این تحقیق، داده ها هم به صورت صرفی و هم معنایی بررسی شده و سپس طبقه بندی شدند. تحلیل صرفی به چهار گروه تقسیم شده که بدین قرار است: الف- تحلیل صرفی بر اساس جایگاه قرارگیری سازه های ترکیب ب- تحلیل صرفی سازه صفتی موجود در ترکیب پ- تحلیل صرفی سازه اسمی موجود در ترکیب ت- تحلیل صرفی سازه های بهووریهی در سطح گروه. پس از آن، داده های از جهت معنایی طبقه بندی شدند: الف – بررسی ترکیبات از جهت صراحت معنایی ب- تحلیل مولفه ای ترکیبات بهووریهی. ث) نتیجه گیری و پیشنهادها: پس از بررسی آماری ترکیبات بهووریهی مشخص که بیشتر آن ها ترکیبات ساده هستند و کمتر ترکیبات مقلوب به چشم می خورد. هم چنین، سازه صفتی ترکیبات بهووریهی، غالباً صفت بیانی و سازه اسمی، ساده است. در بررسی معنایی این ترکیبات مشخص شده که بیشتر آن ها، بهووریهی استعاری هستند و عموما برای نسبت دادن خصیصه ای به موجودات جاندار و به ویژه انسان ها به کار می روند. همچنین، بسامد ترکیبات غیر رسمی از رسمی بیشتر است. در طول این پژوهش سوالات متعددی در مورد فراگیری ترکیبات بهووریهی، دژواژه های بهووریهی و همچنین بررسی تطبیقی آن ها مطرح شد که می تواند انگیزه ای برای مطالعات گسترده تر باشد.
مهسا قنبری زاده کورش صفوی
تحقیق حاضر سعی بر آن دارد تا در ابتدا، تعریفی از ضمیر را با توجه به آرای صاحب نظران ارائه داده، انواع آن را مشخص کند و سپس چگونگی مرجع یابی ضمایر در ضرب المثل ها بررسی خواهد شد که این امر پس از ارائه تعاریف مفاهیم نظری از جمله تعریف ضرب المثل محقق خواهد بود. پرسش تحقیق بدین شرح است که انواع ضمایر موجود در ضرب المثل ها چیست، این ضمایر دارای چه بسامد، ساختار و کاربردی هستند و نحوه افاده معنی در ضمایر موجود در ضرب المثل ها به چه صورت است.در این رساله، تعداد 500 ضرب المثل به صورتی تصادفی از میان تعدادی ضرب المثل از کتب مختلف انتخاب شده، سپس ضمایر موجود در آنها مشخص شده اند. پس از جدا سازی ضرب المثل هایی که دارای ضمیر هستند، تحلیل معنایی و نحوی بر روی ضمایر در ضرب المثل های دارای ضمیر انجام گرفته است. در تحلیل نحوی، نوع ضمیر و در تحلیل معنایی، نوع مفهومی که ضمیر به آن اشاره کرده است و نوع مرجع ضمیر مشخص می شود. پس از آن، شمارش داده ها صورت گرفته، نمودار هایی جهت فهم بهتر نتایج ارائه شده اند.پس از بررسی ضمایر یافت شده ، مشخص شد که در میان این ضمایر، انواع مختلفی از ضمیر مانند ضمیر شخصی، ضمیر غیر شخصی، ضمیر مبهم، ضمیر مشترک، ضمیر اشاره، و ضمیر پرسشی یافت می شود. از لحاظ کاربردی، هر کدام از این ضمایر برای اشاره به یکی از شش حالت “ شیء عام، شیء خاص، فرد عام، فرد خاص، مفهوم عام، مفهوم خاص ” استفاده می شوند که در هر کدام از جفت های فوق الذکر، حالت عام بر حالت خاص غالب است. ارجاع ضمایر نیز به دو صورت درون متنی و برون متنی است که در اکثر موارد، ارجاع برون متنی بوده، مرجع خارج بافت است. : پس از تحلیل داده ها، مشخص شد که ارجاع در اکثر موارد برون متنی است و در مواردی که ارجاع درون متنی است، واژه مرجع می بایستی جهت فهم معنی ضرب المثل، دقیقا" و عینا" تکرار شود. در غیر این صورت و در صورت جایگزینی هر واژه دیگری به جز واژه موجود در ضرب المثل هایی که در آنها، ضمیر دارای ارجاع درون متنی است، هیچ معنی ای از ضرب المثل دریافت نخواهد شد. از سوی دیگر،می توان گفت که از آنجایی که ارجاع در اکثر موارد برون متنی است، ضرب المثل ها دارای این قابلیت هستند که در هر برهه زمانی، توسط هر فردی استفاده شوند. ضمن بررسی حالات مختلف کاربرد ضمایر نیز می توان مشاهده کرد که صورت عام بر صورت خاص غالب است که همین امر، عمومیت کاربردی ضرب المثل ها را خاطر نشان می کند. می توان از این چارچوب برای بررسی رفتار ضمایر در ضرب المثل های سایر زبان ها نیز استفاده کرد.
محسن اشرفی راد کورش صفوی
الف- موضوع و طرح مسأله (اهمیت موضوع و هدف): رساله حاضر با عنوان نگاهی نو به گونه های حشودر گفتمان زبان فارسی، به بررسی وقوع حشو در گفتمان می پردازد. هدف این پژوهش، بررسی واحدهای زبانی حشو در زنجیره گفتار از سطح آوا-واج تا سطح گفتمان است و بر پایه معنی شناسی کاربردی در زبان فارسی است. نگارنده در این پژوهش به بررسی عوامل و دلایلی می پردازد که باعث می شوند واحد یا واحدهای اطلاعی، حشو تلقی شوند. افزون بر این، نوشته حاضر تلاشی است برای طبقه بندی این عوامل و یافتن پاسخی مناسب برای این مسئله که چگونه این عوامل باعث می شوند، با وجود حذف واحد یا واحدهای اطلاعی از زنجیره گفتار، پیام برای گیرنده قابل درک باشد و دیگر این که آیا با حذف این واحدها، پیام به همان سادگی برای شنونده قابل درک خواهد بود. ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: مبنای این پژوهش بر اساس نظریه گرایس به نام اصل همکاری بنا نهاده شده است. بر پایه اصل همکاری در زبان، گوینده و شنونده، هر دو بر این باورند که در ایجاد ارتباط با یکدیگر همکاری دارند. از طرفی با توجه به دیدگاه باکوبسن می توان گفت که در انتقال پیام، در یک سو فرستنده پیام یا گوینده قرار دارد و در سوی دیگر، گیرنده یا شنونده قرار دارد و آنچه میان گوینده و شنونده قرار می گیرد "متن" است که در این رساله منظور از متن، آنچه در ارتباط کلامی میان ایندو بیان می شود است(زنجیره گفتار). بر همین اساس، در این پژوهش دو پرسش مطرح کی شود: 1. آیا واحد یا واحدهایی از زبان در زنجیره گفتار می توانند حشو تلقی شوند؟ 2. آیا واحدهای حشو در گفتمان قابل طبقه بندی اند؟ با چنین مفروضاتی، نگارنده فرضیه های زیر را مبنای تحلیل خود قرار داده است: 1. واحد یا واحدهایی از زبان در زنجیره گفتار می توانند حشو تلقی شوند. 2. واحدهای حشو در گفتمان قابل طبقه بندی اند. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های آن، نحوه اجرا، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: برای انجام پژوهش حاضر که بر پایه مطالعه کتابخانه ای قرار دارد، از منابع موجود استفاده شده است. این رساله با روش توصیفی- هم زمانی و با استفاده از مفاهیم عام که مورد قبول در نظریه های زبان شناسی نوین می باشند نگارش یافته است. لازم به ذکر است که نگارنده برای تدوین رساله حاضر، مبنای کار خود را نظریه گرایس در تحلیل گفتمان قرار می دهد. بنابر آنچه تحت عنوان "اصل همکاری" و "شرط کمیت" مطرح می شود، در یک تعامل کلامی یا ارتباط زبانی اطلاعات و مفاهیمی وجود دارند که شاید بیش از اطلاعات مورد نیاز در این ارتباط باشند، پس طبعا این مفاهیم حذف می شوند و معمولا به دلیل اصل کم کوشی از تولیدشان خودداری می شود. پس در سطح تولید، برآیند دو نیروی کمترین کوشش و بیشترین بهره اطلاعی باعث اختصار کلام می شوند. حال این اختصار کلام بر اساس دلایل مختلفی بوجود می آید که هر یک از این دلایل خود دارای ویژگی هایی هستند که با وجود این ویژگی ها از دیگر دلایل متمایز می شوند. از آنجاکه این پژوهش به دنبال توصیف وقوع حشو در سطح گفتمان در زبان فارسی است و با توجه به این نکته که حذف عناصر اطلاعی در گفتمان به دلیل اجتناب از وقوع حشو بسیار پربسامد است و اینکه چنین پدیده ای به صورت طبیعی در زبان رخ می دهد، انتخاب نمونه ها و داده های این پژوهش از فیلم نامه های ده فیلم فارسی استخراج شده است. این نمونه های موجود و بررسی شده عبارتند از : میش، هر شب تنهایی، اجاره نشین ها، دزد عروسکها، زندگی شیرین، چهارچنگولی، نیش زنبور، من زمین را دوست دارم، مهریه بی بی، بی پولی. ت- یافته های تحقیق: در یک تعامل زبانی بین گوینده و شنونده عواملی وجود دارند که در کنار متن قرار می گیرند که به درک پیام کمک می کنند. اما اشاره به این نکته ضروری است که نقش اصلی و پررنگ تر را در انتقال پیام، متن بر عهده دارد و دیگر عوامل معمولاً در کنار متن قرار می گیرند. گاهی وجود این عوامل در کنار متن باعث می شود که شنونده اطلاعات بیشتر و دقیق تری بدست آورد، شاید همان اطلاعاتی که در متن نیز وجود دارد. به همین دلیل ممکن است این واحدهای اطلاعی موجود در متن اطلاع اضافه به نظر آیند و حضورشان در متن غیر ضروری به نظر آید و حشو محسوب شوند و خلاف شرط کمیت در اصول همکاری به حساب آیند. ولی از آنجایی که در دو سوی این محور در انتقال پیام، گوینده و شنونده قرار دارند، بحث تولید و درک به میان می اید. پس اگر گوینده هنگام سخن گفتن با توجه به دیگر عواملی که در کنار متن قرار می گیرند طوری سخن گوید که پیام تنها از طریق متن قابل بازیافت نباشد، شنونده ناگزیر می شود که دیگر عوامل را نیز در نظر بگیرد تا بتواند به مفهوم پیام پی ببرد. در این صورت، گوینده اصل اقتصاد در زبان و کم کوشی را از سوی خود رعایت کرده ولی از طرف دیگر، شنونده باید تلاش بیشتری برای درک پیام کند. حال اگر گوینده متن را کوتاه نکند و اطلاعات را به طور صریح تر در اختیار شنونده قرار دهد و اگرچه خود گوینده در این تعامل کار بیشتری انجام می دهد ولی تلاشی که شنونده برای درک پیام انجام می دهد کمتر می شود و به این صورت چون منظور گوینده به طور صریح بیان می شود، کمتر این احتمال وجود دارد که شنونده منظور گوینده را به طور ناقص و یا اشتباه درک کند. بنابراین هرچه اطلاعات در یک تعامل زبانی بیشتر به صورت متن باشد، می توان اطمینان بیشتری به فهم درست پیام از سوی شنونده داشت و این موضوع نه تنها برخلاف اصول همکاری نیست، بلکه باعث بوجود آمدن ارتباط بهتری میان گوینده و شنونده می شود و بنابراین در جهت این اصول نیز می باشد. پس می توان نتیجه گرفت که واحدهایی که در متن وجود دارند، با توجه به بافت و عواملی که به آنها به طور مفصل در فصل چهارم اشاره شد، گاهی از طرف گوینده حشو تلقی می شوند و از جمله حذف می شوند ولی از آنجایی که شنونده نمی تواند به درک درستی از منظور گوینده دست پیدا کند، اطلاعات بیشتری از وی طلب می کند. پس واحدی که از نظر گوینده حشو به حساب می اید، ممکن است از طرف شنونده اطلاع ضروری برای رسیدن به منظور گوینده به حساب آید و حشو محسوب نشود. ث- نتیجه گیری و پیشنهادات: عواملی که در انتقال پیام در یک تعامل زبانی در کنار متن قرار می گیرند باعث می شوند وقوع برخی از واحدهای اطلاعی در متن قابل پیش بینی شوند و واحدهای اطلاعی غیرضروری یا اضافه و تکراری قلمداد شوند.به عبارت دیگر اگر واحدهای اطلاعی ای قابلیت حذف شدن از متن پیام را داشته باشند،به طوری که با توجه به بافت درون زبانی و برون زبانی، این واحدهای اطلاعی قابل بازیافت باشند، حضور چنین واحدهایی در متن غیرضروری به حساب می اید و درنهایت حشو تلقی می شوند. لازم به توضیح است که اگر حذف این واحدها باعث شود که شنونده در درک پیام دچار مشکل شود، دیگر حضور این واحدها در متن پیام حشو به حساب نمی اید. افزون بر این، واحدهایی که در گفتمان حشو محسوب می شوند را می توان در چهار سطح کلی "واجی ـ آوایی"، "واژگانی"، "نحوی" و در نهایت "معنایی" جای داد. در سطح معنایی که این رساله بر آن متمرکز بوده، دلایل حشو را در دو سطح "معنی شناسی نظری" و "معنی شناسی کاربردی" طبقه بندی می شوند. در معنی شناسی نظری، سه عامل "انتقال معنایی"، "مولفه های معنایی" و "باهم آیی"، عوامل وقوع حشو به حساب می ایند و در معنی شناسی کاربردی، عواملی که در بافت درون زبانی و بافت برون زبانی دخیل هستند که باعث می شوند حضور واحدهایی در متن پیام قابل پیش بینی شوند و حشو به حساب آیند که به طور کلی، این عوامل را می توان در دو گروه "حشو درون زبانی" و "حشو برون زبانی" جای داد.
مینا وندحسینی گلناز مدرسی قوامی
پژوهش حاضر به بررسی همبسته های آکوستیکی تکیه واژگانی، جایگاه تکیه در مقوله های نحوی و صرفی، سطوح تکیه و ویژگی های گام در ترکی آذربایجانی در چارچوب نظریه وزنی هیز (1995) اختصاص یافته است. بدین منظور 1500 طیف نگاشت به دست آمده از گفتار پنج گویشور این زبان با استفاده از نرم افزارهای پرات و اکسل مورد بررسی قرارگرفت. پس از تحلیل داده ها مشخص شد همبسته آکوستیکی تکیه در ترکی آذربایجانی بسامدپایه است. در این زبان هجای آخر اسم ها , صفت ها معمولاً برجسته تر از سایر هجاهاست و تکیه اصلی روی این هجاها منتقل می شود. اگر پسوندی به مقوله های نحوی فوق افزوده شود تکیه روی هجای پایانی قرارمی گیرد. در اعداد اصلی تکیه روی هجای اول است ولی چنانچه پسوندهای ترتیبی و کسری افزوده شوند تکیه روی این هجاها منتقل می شود. در صورت های ندایی تکیه روی هجای اول است. لازم به ذکر است پسوندهایی نظیر پسوند مقوله ساز، پسوند حالت متممی تایی و پسوند حالت متممی بایی اگر به مقوله های نحوی فوق افزوده شوند این پسوندها تکیه نمی گیرند. در افعال نیز تکیه روی هجای ماقبل آخر قرارمی گیرد. در فعل امری خواهشی تکیه روی هجای آخر قرارداد ولی در امری دستوری تکیه روی هجای اول قرارمی گیرد. در فعل نهی نیز تکیه روی هجای اول است. در این پژوهش قیدهایی بررسی شده اند که به وسیل? پسوندهای قیدساز ساخته می شوند. پسوندهای قیدساز در این زبان تکیه می گیرند. شاهدی مبنی بر وجود تکیه ثانویه در داده های این پژوهش مشاهده نشد. در پایان نیز مشخص شد گام در ترکی آذربایجانی از نوع آیمبی، غیر حساس به کمیت، حداکثر دو هجایی و دارای برجستگی پایانی است.
حامد غفاری ویدا شقاقی
زبان ترکی یکی از زبان های پرگویشور در ایران است و این رساله به بررسی فرایند تکرار در این زبان پرداخته که در هر زبان دیگری نیز هم از لحاظ واجی و هم از لحاظ صرفی بسیار مورد توجه است. گرداوری داده های استفاده شده در این رساله از طریق مشاهده و ضبط مورد به مورد آنها از میان سخنان گویشوران ترک زبان شهر ارومیه، مرکز استان آذربایجان غربی صورت گرفته است. آنچه فرایند تکرار را فرایندی ویژه هم از لحاظ واجی و هم از لحاظ صرفی می نماید، تغییرات ظاهری واجی با پایه معنایی است که اولی موضوع مطرح در نظریه تکرار واجی و دومی مورد توجه اصلی در نظریه تکرار صرفی است. از این رو توصیف داده های گرداوری شده در این رساله، بیشتر از دید نظریه تکرار صرفی و در موارد مورد نیاز از رهیافت های نظریه تکرار واجی است. توصیف های انجام شده از انواع فرایندهای مکرر نشان می دهد که نظریه تکرار واجی به تنهایی قادر به توصیف تمامی موارد وقوع تکرار در زبان ترکی نیست و نظریه تکرار صرفی می تواند با اعمال اندکی تعمیم در گستره عملکرد خویش در این زمینه، بسیار کارامد باشد. به زعم نگارنده می توان با بررسی زبان های دیگر به نتیجه مشابهی دست یافت.
ندا امیرعلایی ویدا شقاقی
حوزه صرف یکی از بحث انگیزترین حوزه های زبانشناسی است که از دیرباز توجه بسیاری از زبانشناسان را به خود معطوف داشته است. از همان هنگام که زبانشناسان برای صرف جایگاه مستقلی قائل نبودند و آن را در دو حوزه واج شناسی و نحو بررسی می کردند، تا به امروز که بر این باورند که حوزه صرف نیز، مستقل از واجشناسی و نحو، یک حوزه زبانی مجزا به شمار میرود، مطالعات بسیاری پیرامون فرایندهای صرفی، ماهیت و کارکرد آنها صورت گرفته است. اما به رغم تمامی پژوهش های انجام شده، هنوز این نکته که فرایندهای اصلی حوزه صرف کدامند و رابطه این حوزه با سایر حوزه های زبان چیست، مورد توافق همگان نیست. یکی از مباحث جالب توجه در حوزه صرف، مطالعه امکانات زبان برای ساختن واژه -های جدید است. از میان فرایندهای واژه سازی، آنچه که کانون توجه این پژوهش است، فرایند «واژگانی-شدگی» است. از آنجا که زبانشناسان ایرانی توجه چندانی به این موضوع نشان نداده اند و مطالعات صرفی خود را بیشتر به اشتقاق یا ترکیب و پس از آن نیز به تصریف معطوف کرده اند، و جز در موارد نادری و آن هم در حد اشاره به آن نپرداخته اند، نگارنده بر آن شد تا به بررسی فرایند واژگانی شدگی به عنوان یکی از امکانات واژه سازی در زبان فارسی بپردازد و آن را توصیف نماید. از آنجـا کـه دستـورنـویـسان سنتی در آثـار خود اساساً به مـوضـوع واژگـانی شدگی اشارهای نکرده اند و زبانشناسان نیز در طرح مباحث صرفی به جز ذکر نام و آن هم در مواردی بسیار معدود، به آن نپرداخته اند، رساله حاضر، فرایند واژگانی شدگی را در چارچوب یک مطالعه همزمانی و براساس دستاوردهای علم زبانشناسی نوین مورد بررسی قرار داده و تلاش کرده است جایگاه این فرایند را در کنار سایر فرایندهای واژه -سازی تبیین نماید. هدف: هدف این رساله به دسـت دادن توصیفی از فرایند واژگانی شـدگی و عملکرد آن در تـرکیبات غیرفعلی زبان فارسی است. این رساله با بهره گیری از یافتـه های علم زبان شناسی، ضـمن ارائه فهرستی از ترکیبات غیـرفعلی واژگانی شـده، میزان توزیع این ترکیبات را در مقولات دستوری اندازه گیری مینمایـد و نشان میدهد که وجه غالب محصولات این فرایند، بیشتر به کدام مقوله دستوری تعلق دارد.
نیکتا انتظام کورش صفوی
در رساله ی حاضر به بررسی انواع هم معنایی بافتی در سطح افعال زبان فارسی پرداخته می شود. در این رفتار زبانی، گروهی از افعال زبان فارسی بر حسب بافت، ارزش معنایی قطعی خود را از دست می دهند و با خنثی شدن تقابل معناییشان با افعال دیگر به جای آن ها و همچنین در مفهوم آن ها کاربرد می یابند. تحقیق حاضر سعی بر آن دارد تا معلوم کند درک هم معنایی بافتی بر اساس چه فرایند یا فرایندهایی صورت می پذیرد.پرسش هایی که پژوهش بر اساس آن ها پیش می رود به این قرار هستند: الف: اهل زبان به هنگاه جایگزینی افعال و کاربرد هم معنی آن ها در بافت از چه فرایند یا فرایندهایی بهره می گیرند؟ ب: الگوی حاکم بر جایگزینی افعال در بافت و انتقال مفهومی ثابت چیست؟ و بر طبق این پرسش ها فرضیه های زیر ارائه شده اند: الف: اهل زبان به هنگام جایگزینی افعال و کاربرد ه معنی آن ها در بافت به نوعی شباهت میان فعل های جایگزین توجه دارند و در اصل به نوعی فرایند "استعاره سازی" پایبندند. ب: اهل زبان از الگویی شناختی برای جایگزینی افعال در بافت بهره می گیرند که به نظر می رسد که نوعی " استعاره ی مفهومی" به حساب آید. از آنجا که فرض بر آنقرار داده شده است که در تولید چنین ویژگی زبانی فرایندهای ذهنی دخیل هستند برای تحلیل داده ها از مفاهیم زبان شناسی شناختی و مشخصاً معنی شناسی شناختی استفاده شده است و به این منظور فصل سوم رساله تماماً به معرفی این مفاهیم اختصاص دارد.داده های این تحقیق پنجاه نمونه از هم معنایی بافتی در سطح افعال هستند که از ضبط ده ساعت گفتگوی اینترنتی با جوانان دانشجوی بین بیست تا سی سال به دست آمده است. تعداد این آزمودنی ها نیز از نظر جنسیت با یکدیگر برابر بوده است. پس از بررسی و تحلیل داده ها مشخص شد عملکرد هم معنایی بافتی در سطح افعال زبان فارسی بر حسب یک اصل یا قاعده ی مشخص قابل تبیین نیست و به نظر می رسد که بر طبق سلیقه و به کمک ابزارهای مختلفی که در معنی شناسی شناختی معرفی شده اند دست هر پژوهشگری باز است که به تبیینی مبتنی بر سلیقه دست یابد. این در حالی است که بر اساس تحلیل های نگارنده درصد قابل توجهی از افعال فارسی، به هنگام وقوع در شرایط هم معنایی بافتی، دست کم از نظر نگارنده، از منظر شناختی و مشخصاً از طریق استعاره ی شناختی قابل توجیه هستند.
مریم ابراهیمی ویدا شقاقی
چکیده تمام نما: موضوع و طرح مسئله( اهمیت موضوع و هدف): با مقایسه و بررسی زبان فارسی معیار و گونه ی خودمانی، مشخص می شود که تفاوت های صرفی، واجی ، نحوی، معنایی و کاربردشناختی میان این دو گونه ی زبانی وجود دارد که بر پایه ی داده های شفاهی و نهادینه شده در حافظه ی گویشور زبان فارسی و نیز جمله های مکتوب در متون -متعلق به ژانر ادبیات عامیانه می باشد. وجود تفاوت ها یا بهتر بگوییم تناوب های آشکار صرفی، واجی، نحوی و کاربردشناختی میان دو گونه و لزوم بازشناسی و طبقه بندی شان، نگارنده را برآن داشت تا با گرداوری فعل های ساده ی زبان فارسی و جدا کردن آن دسته فعل هایی که در گونه ی خودمانی کاربرد ندارند، اقدام به ثبت، تبیین، طبقه بندی و قاعده یابی تفاوت های موجود در گونه ی مورد نظر نماید. لازم به یاداوری است که تناوب های مزبور در مقایسه ی دو گونه ی فوق محدود به بررسی فعل نمی شود، بلکه شامل تمامی مقوله های دستوری زبان فارسی نظیر حروف اضافه/ ربط، قید، صفت و اسم می شود، اما می توان هدف از انتخاب مقوله ی فعل ساده را به طور خلاصه موارد زیر برشمرد : وجود تنوع بیشتر در تناوب های صرفی، واجی، نحوی و کاربردشناختی، قابلیت طبقه بندی آنها به شکلی منظم ، بررسی هم زمانی تفاوت های موجود، امکان دسترسی به منابع تحقیق در این رابطه و در نهایت جذابیت بررسی فعل به عنوان هسته مرکزی گزاره. واژه های کلیدی: گونه ی خودمانی، فعل ساده، واژه بست، پیکره ی فعل های ساده، کاهش واکه ای، کاهش رسایی بنیاد، کاهش تقابل افزا، کاهش مرکزگرا، کاهش مرکزگریز، نوع عمل. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: در انجام این تحقیق منابع ایرانی و غیرایرانی مورد استفاده قرار گرفته اند که برخی از آنها عبارتند از: کتاب لهجه ی تهرانی نوشته ی ل.س. پی سیکوف ترجمه ی محسن شجاعی، مقاله ی کشف و توضیح مکانیزم اختلاف تلفظ زبان فارسی نوشتاری و گفتاری نوشته ی علی اصغر توکلی، مقاله ی بررسی کاهش واکه ای در زبان فارسی محاوره به قلم محمود بی جن خان و شهین شیخ سنگ تجن، کتاب ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز نوشته ی ایران کلباسی ، کتاب دستور زبان فارسی2 نوشته ی حسن انوری و حسن احمدی گیوی، کتاب دستور زبان عامیانه نوشته ی تقی وحیدیان کامیار، کتاب درامدی بر جامعه شناسی زبان به قلم یحی مدرسی، کتاب دستور زبان فارسی معاصر اثر ژیلبر لازار و ترجمه ی مهستی بحرینی، فرهنگ لغت عمید و منابعی از این دست که در کتابنامه موجود است به عنوان مراجع پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. بخش چارچوب نظری پژوهش در برگیرنده ی ملاحظات صرفی، ملاحظات واجی و ملاحظات نحوی است، در بخش ملاحظات صرفی مواردی از قبیل فعل ساده، همکرد، نوع عمل و واژه بست مطرح شده و در ادامه فهرستی از واژه بست های رایج در گفتار خودمانی ذکر شده است. ملاحظات واجی نگاهی دارد به مقوله ی کاهش واکه ای، تناوب، تغییر در جایگاه تکیه، زمان حال/ گذشته ی ملموس و زمان حال کامل ملموس و برخی فرایندهای آوایی در زبان فارسی از جمله حذف، تغییر در برش هجا، همگونی هم خوان ها، همگونی واکه با هم خوان ، ناهمگونی هم خوان ها، هماهنگی واکه ای و واک رفتگی/ واک بری. در بخش ملاحظات نحوی مواردی همچون تصریف، تغییر مقوله ی فعل، تغییر معنایی فعل و بررسی نقش نحوی واژه بست های مورد استفاده در گونه ی خودمانی مطرح گردیده است. پرسش های پژوهش 1) چه تفاوت هایی میان گونه ی گفتاری رسمی و خودمانی فعل ها در زبان فارسی وجود دارد؟ 2) چه تغییراتی می تواند در برخی از فعل هایی که تنها در گونه ی رسمی به کار می روند به وجود آید، تا در گونه ی خودمانی نیز به کار روند؟ فرضیه های مرتبط با پرسش های بالا به شرح زیر می باشد : 1) در پیکره ی زبان فارسی تعداد قابل توجهی فعل وجود داردکه در گونه ی خودمانی، شکلی متفاوت از گونه ی -رسمی دارند و می توان با بررسی این فعل ها به تفاوت هایی نظام مند در این زمینه دست یافته و طبقه بندی شان کرد. 2) گروهی از فعل ها در گونه ی رسمی یافت می شوند که با اعمال تغییراتی ساختی همچون ترکیب با همکرد می-توانند در گونه ی خودمانی نیز مورد استفاده قرارگیرند،. مثال: گریستن ? گریه کردن. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه ی مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه-گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گرداوری و تجزیه و تحلیل داده ها: نگارنده، پیکره ی -فعل های ساده ی زبان فارسی را مورد مطالعه قرار خواهد داد تا مشخص شود میان گونه ی خودمانی و رسمی چه تفاوتی وجود دارد. سپس تلاش می کند بر اساس شم ّ زبانی خود و با مقایسه ی دو گونه ی مورد نظر موارد عمده-ای از تفاوت صرفی، واجی ، نحوی و کاربردشناختی اعم از حذف، تناوب و جابجایی را ثبت و طبقه بندی نماید. در نهایت، وی بر آن است که با رویکردی هم زمانی قواعدی برای این گروه از تناوب ها به دست دهد. روال این تحقیق، توصیفی- تحلیلی خواهد بود. در این پیکره فعل هایی وجود دارند که در گونه ی خودمانی به کار نمی روند، در اینجا، محقق تلاش می کند با بررسی پیکره ی زبان فارسی فهرستی از این فعل ها ارائه دهد. یافته های تحقیق: 1) وجود تفاوت/ تناوب های صرفی ، واجی در دو گونه ی غیررسمی و خودمانی . 2) امکان تقسیم بندی فعل های ساده ی زبان فارسی به اقلامی نظیر سببی و غیرسببی، خاص گونه ی ادبی، مورد استفاده در هر دو گونه ی ادبی و رسمی و صرفاً مربوط به گونه ی غیررسمی چه به صورت گفتاری و چه نوشتاری. 3) امکان ایجاد تغییرات ساختی در دسته ای از فعل هایی که به همان شکل ساده نمی توانند وارد گونه ی خودمانی شوند، برای نمونه ترکیب با همکرد. 4) تلاش برای ایجاد بانک داده های گونه ی غیررسمی فارسی گفتاری و نوشتاری و نیز پیکره ی زبان فارسی بر اساس داده های موجود در گونه ی غیررسمی. 5) ضرورت آموزش گونه ی گفتار غیررسمی به زبان فارسی آموزان غیر بومی. 6) هموار نمودن راه برای علاقه مندان غیربومی که قصد تحقیق درباره ی ژانر عامیانه در ادبیات فارسی دارند، یعنی گذشته از اینکه باید با زبان فارسی معیار آشنایی داشته باشند بتوانند به کمک آموزش گونه ی گفتاری و قرارگرفتن در محیط و بافتی که گونه ی خودمانی به کار می رود درک درستی از گونه ی غیررسمی فارسی نیز داشته باشند. 7) در گفتار خودمانی تمایل به حذف و مختصر نمودن توالی واکه ها و هم خوان ها دیده می شود که دلیل آن را می توان بالاتر بردن سرعت گفتار و تسریع امر اطلاع رسانی در رابطه با موضوع مورد گفتگو دانست. نتیجه گیری : 1) طی اضافه شدن پیشوند ???????? به ابتدای برخی صورت های مصدری که با آوای?????? ???????آغاز می شوند رفتاری دوگانه دیده می شود؛ یعنی پس از درج این پیشوند، ما در برخی موارد با سکون اولین هم خوان در (حذف اولین واکه در ریشه ی فعل)ریشه ی فعل در زمان حال مواجه می شویم. 2) حذف هم خوان ????? پس از انسدادی ??? و سایشی ها در گفتار خودمانی: 3) جدایی ناپذیر بودن معیارهای غیرزبانی از زبان.وجود متغیرهای جنسیت، سطح سواد، خاستگاه اجتماعی،سن و موقعیت جغرافیایی. برای مثال: مقوله ی قلب، واک رفتگی، همگونی و هماهنگی واکه ای نسبت عکس با سطح سواد دارد. 4) مقایسه ی ریشه های فعلی در دو گونه در زمان حال نشان می دهد که در برخی فعل ها در گونه ی خودمانی، ریشه ی فعل تنها یک آوا است: آمدن : ??<???، ایستادن: s <????، دادن:d <?????، رفتن: r < ???، شدن:??<?????، گفتن: g <???? 5) حذف توالی میانی از ریشه ی فعلی آوردن : ???< ???? 6) حذف توالی آغازین از ریشه ی فعلی: انداختن: nd?? <???????،گذاشتن: ????< goz??، نشستن: ?????<??????، نشاندن: ???(??)?<?????? 7) حذف هم خوان پایانی از ریشه ی فعلی : خواستن: ???<????،چاییدن: ??? <?????،پاییدن: ?? <???? 8) تناوب ? ~??? : جویدن، دویدن، دواندن????? 9) تناوب شناسه های فعلی در سه موقعیت رسمی، محتاطانه و غیررسمی قابل بررسی است. مدرسی (1368،ص 194) در مطالعه ی شناسه های فعلی قائل به سه گروه رسمی??، محتاطانه?? و غیررسمی? است. 10) تغییر مقوله ی فعلی خاص گونه ی گفتار خودمانی است، چراکه دارای معادل هایی در گونه ی رسمی است. 11) طبائیان(1979،ص208)معتقد به وجود یک عنصر غیرفعلی است که در ژرف ساختش حاوی مشخصه ی معنایی/ نحوی است. این مشخصه ها عبارتند از: عمل، فرایند، بهروه وری و ایستایی. بشیری (1981،ص133-148) نیز در کتاب خود تحت عنوان نحو فارسی ، قائل به معنادار بودن برخی همکردها نظیر "کردن، زدن، کشیدن" است که به ترتیب نشان دهنده ی کنش کلی، تکرار / انقطاع عمل و دیرش/ عمل طولانی مدت خواهد بود. پیشنهادهایی برای تحقیقات آتی: 1) ضرورت چاپ کتاب های دستور زبان فارسی غیررسمی و عامیانه . 2) ضرورت بروز رسانی منابع تحقیق به جهت سهولت درکار پژوهش و نیز امکان ارجاع صحیح به این منابع در کارهای تحقیقاتی.
معصوم گودرزی ویدا شقاقی
الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): به شکلی متداول و بر حسب سنت انتقال اطلاعات در روزنامه ها، سر عنوان (تیتر) خبری روزنامه شاخص مهمترین خبری است که در این رسانه همگانی درج می شود.این سر عنوان ها دارای چند ویژگی بنیادین اند. نخست اینکه باید مجموعه اطلاعات یک خبر اصلی را در خود گنجانده باشند. دوم اینکه به شکلی ارائه شوند که مخاطب را مجذوب سازند. در چنین شرایطی فضای ارائه ی این سرعنوان مشکل عمده ای در برابر دو ویژگی اصلی این عبارت ها پدید می آورد و آن اینکه نمی توان از ساخت های متداول زبان خودکار برای ساخت چنین سرعنوان هایی استفاده کرد. در این شرایط معمولا بخشی از جمله اصلی خبر حذف می شود اما فضایی در اختیار مخاطب قرار می دهد تا به کمک واحدهای حاضر در سرعنوان به درک معنی جمله ی اصلی برسد. در هر سر عنوان نگارنده ابتدا واژه های کاهش یافته را بررسی کرده و اگر سر عنوان ابهام داشت به ذکر چند مورد از واژه های حذف شده می پردازد تا آنجا که ابهام سر عنوان برطرف شود. واژه های حذف شده از متن خبر آورده می شود زیرا خواننده با دانش زبانی و بافتی خود نمی تواند به آنها پی ببرد. می توان گفت واژه های حذف شده هر سر عنوان به اندازه ی متن خبر است که در زیر سر عنوان آورده می شود. همچنان که گفته شد نگارنده فقط به میزان رفع ابهام از سر عنوان ، به ذکر واژه های حذف شده می پردازد و جمله ای از متن خبر را که قسمت عمده سر عنوان از آن گرفته شده است در زیر هر سر عنوان آورده است. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: سعی نگارنده بر این است تا سرعنوان روزنامه ها را توصیف کند و به تحلیل عنصرهای محذوف بپردازد. چهارچوب نظری این رساله بر پایه ی معناشناسی مفهومی جکندوف می باشد. بدین گونه که معنای واژگان از طریق واژگان دیگر در سطح جمله به دست می آید. بخش اصلی این رساله مربوط می شود به بررسی فرایند کاهش معنایی که اولین بار توسط کوروش صفوی ( 1379:247) مطرح شد و در مقالهای (1379) به صورت مفصل به آن پرداخته است و تفاوت های آن را با فرایند حذف بیان می کند پرسش های پژوهش: الف: در سر عنوان روزنامه ها کدام واحد های واژگانی امکان کاهش میابند اسم ،فعل یا نشانه دستوری ؟ ب: کدام یک از موارد در "پرسش یک" امکان کاهش بیشتری دارند و بیشتر می توانند در سر عنوان ها کاهش بیابند؟ فرضیه های پژوهش: الف: همه ی واحدهای واژگانی می توانند کاهش بیابند. ب: کاهش فعل بیشتر از دیگر عناصر واژگانی است. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه ی مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار نمونه گیری، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: در این فصل نگارنده با تحلیل داده ها به بررسی فرایند کاهش می پردازد. طریقه جمع آوری داده ها در این رساله به این صورت است که نگارنده 100 تیتریک از روزنامه های "شرق"، "ایران"، "کیهان" و "روزگار" را انتخاب کرده و به بررسی فرایند کاهش در آنها می پردازد. از هر روزنامه 25 تیتریک در 25 روز متفاوت با موضوعات مختلف یه صورت تصادفی انتخاب شده است. دو روزنامه "ایران" و "کیهان" جزء روزنامه های جناح راست (اصولگرا) و "شرق" و "روزگار" جزء روزنامه های جناح چپ (اصلاح طلب) به حساب می آیند. ترتیب ارائه داده ها، با توجه به اسم روزنامه ها، مطابق ترتیب الفبایی است یعنی بدین ترتیب ایران، روزگار، شرق و کیهان. به مهمترین و درشت ترین سر عنوان که در نیمه ی بالایی صفحه اول روزنامه چاپ می شود تیتریک گفته می شود. تیتر یک روزنامه ها در یک روز متفاوت است و سردبیر روزنامه است که تیتریک را انتخاب می کند. تیتریک یکی از مهمترین ویژگی ها برای روزنامه به حساب می آید زیرا گاهی خواننده با یک نگاه در صفحه ی اول روزنامه، تصمیم می گیرد روزنامه را بخرد، بنابرین این سر عنوان باید از جذابیت کافی برخوردار باشد و از اصول تدوین سر عنوان پیروی کند. از آنجا که یکی از اصول سر عنوان نویسی کوتاه بودن آن و پرهیز از دراز گویی است پس تعدادی از واژه ها به ضرورت باید از قلم بیافتند. نگارنده با جمع آوری داده ها سعی دارد به بررسی این دسته از واحدهای واژگانی بپردازد تا روشن سازد که معمولا چه واژه هایی از سر عنوان کاهش می یابند ولی معنای آنها درک می شود. در هر سر عنوان نگارنده ابتدا واژه های کاهش یافته را بررسی کرده و اگر سر عنوان ابهام داشت به ذکر چند مورد از واژه های حذف شده می پردازد تا آنجا که ابهام سر عنوان برطرف شود. واژه های حذف شده از متن خبر آورده می شود زیرا خواننده با دانش زبانی و بافتی خود نمی تواند به آنها پی ببرد. می توان گفت واژه های حذف شده هر سر عنوان به اندازه ی متن خبر است که در زیر سر عنوان آورده می شود. همچنان که گفته شد نگارنده فقط به میزان رفع ابهام از سر عنوان ، به ذکر واژه های حذف شده می پردازد و جمله ای از متن خبر را که قسمت عمده سر عنوان از آن گرفته شده است در زیر هر سر عنوان آورده است. ت. یافته های تحقیق : با بررسی داده ها به این نتایج رسیدیم: از مجموع کل داده ها 87 مورد کاهش اسم داشته ایم. از مجموع کل داده ها 46 مورد کاهش نشانه ی دستوری داشته ایم. از مجموع کل داده ها 46 مورد کاهش فعل داشته ایم. ث. نتیجه گیری و پیشنهادات: با بررسی داده ها به این نتیجه می رسیم که در حدود 60 درصد سر عنوان ها فعل ندارند اما با بررسی داده ها متوجه می شویم که تمامی این فعل ها کاهش نیافته اند بلکه تعدادی حذف شده اند و یا اینکه ساختار سر عنوان ، یک "عبارت" است و نه یک "جمله" و نیازی به فعل ندارد. و همچنین می بینیم که تنها 46% کاهش فعل داشته ایم و 87% کاهش اسم و 42% کاهش نشانه دستوری. بنابراین کاهش اسم بیشتر از باقی موارد است و نتیجه ی بدست آمده فرضیه ی دو را می کند فرایند کاهش و افزایش معنایی می توانند در تحقیقات بسیاری بررسی شوند. برای مثال: بررسی این فرایند در مجلات، متون خبری، تبلیغات و .... و مقایسه نتایج آنها با پژوهش های قبلی و رسیدن به جواب این سوال که آیا کاهش معنایی در این حوزه ها نتایجی مشابه دارد یعنی آیا در آن مطالب نیز کاهش اسم بیشتر از باقی عناصر واژگانی است؟ با توجه به اینکه در مورد متون ادبی پیام متن از طریق هم نشینی واژه ها منتقل می شود و بار معنابی بسیاری از واژه ها تغییر می کند و ما با کنار هم قرار دادن واژه ها و کاهش و افزایش معنایی که بین آن ها اتفاق می افتد پیام را درک می کنیم. می توان به بررسی فرایند کاهش و افزایش معنایی در این متون پرداخت. هم چنان که گفته شد اگر یک واژه از قلم بیافتد ولی معنایش درک شود معنای خود را به واژه ای دیگر داده است و آن واژه دارای افزایش معنایی شده است. می توان به بررسی واژه هایی در متون ادبی، خبری، مجلات، تبلیغات و .... بپردازیم که دارای فرایند افزایش معنی می شوند و ببینیم کدام واحدهای واژگانی بیشتر امکان افزایش معنایی را دارند و نتایج را با نتایج کاهش معنایی مقایسه کنیم
فاطمه موحدی مهرآباد رضامراد صحرایی
زمان از جمله موضوعاتی است که در زبان ها و فرهنگ های مختلف به صورت های متفاوت درک و بیان می شود. فلاسفه نیز تعریف خاصی از زمان دارند. کتاب های دستور زبان فارسی و نیز کتاب های آموزشی که برای زبان آموزان تهیه و تدوین شده، به ساخت دستوری زمان توجه دارند. این کتاب ها به روش سنتی به آموزش زمان های فارسی پرداخته اند و میان زمان و نمود تمایز نمی گذارند. این مسئله موجب سردرگمی زبان آموزان می شود. هدف از انجام این پژوهش که از نوع کتابخانه ای است، آگاهی از میزان تسلط زبان آموزان بر زمان های زبان فارسی به لحاظ درون زبانی و برون زبانی است. در این راستا آزمونی تهیه شد که تسلط زبان آموزان به زمان های زبان فارسی را ارزیابی می کند. سوال هایی که در این پژوهش مطرح شدند به این صورت بودند: 1) کاربرد زمان درون زبانی تا چه میزان با زمان برون زبانی هم پوشی دارد؟ 2)بازنمایی زمان درون زبانی و زمان برون زبانی در تولیدات فارسی آموزان خارجی چگونه است؟ در ادامه به فرضیه های پژوهش پرداخته شد از جمله اینکه:1) در زبان فارسی رابطه-ای یک به یک میان دو زمان درون زبانی و برون زبانی وجود ندارد. 2) بین زمان درون زبانی و زمان برون زبانی در تولیدات نوشتاری فارسی آموزان خارجی هماهنگی وجود دارد. نتایجی که از این پژوهش به دست آمد، نشان داد که:1) در زبان فارسی به خصوص در گفتار، مقیّد به استفاده از زمان-هایی که در کتاب های دستور آموزش می دهند (زمان درون-زبانی)، نیستیم، بلکه همواره از زمان برون زبانی استفاده می کنیم. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که زبان-آموزان نیز زمان را در گفتار (پاسخ سوال های توصیفی) به صورت برون زبانی به کار می برند. بنابراین فرضی? اول این پژوهش تأیید می شود.2) با بررسی پاسخ های آزمون دهندگان مشخص شد، زبان آموزان در سوال های توصیفی از زمان های برون-زبانی استفاده کرده اند و در پاسخ گویی به سوال های تشخیصی از زمان درون زبانی استفاده کرده اند. بنابراین در تولیدات نوشتاری فارسی آموزان بین زمان درون زبانی و زمان برون زبانی هماهنگی وجود ندارد. در نتیجه فرضی? دوم این پژوهش رد می شود.
محمد ابراهیم اسکافی نوغانی محمد دبیر مقدّم
این تحقیق کاوشی است در زمینه ابقای پرسش واژه. آرای گوناگونی را که در این باره تاکنون منتشر شده، با دیدگاهی انتقادی بررسی کرده، رویکرد های گوناگون تحلیلی ناظر بر این پدیده را معرفی نموده و سه مقاله مهم را که در این زمینه منتشر شده است، به تفصیل شرح داده است. با مشاهده شباهت های میان زبان انگلیسی و فارسی، تحلیلی ارائه شده است تا رفتار ابقای پرسش واژه در زبان فارسی نیز به شکلی مشابه زبان انگلیسی توجیه گردد. اما با وجود شباهت میان ابقای پرسش واژه در زبان فارسی و انگلیسی، به دلیل این که در زمینه حرکت پرسش واژه زبان فارسی رفتاری متفاوت دارد، در حقیقت حرکت پرسش واژه در زبان انگلیسی اجباری است، اما در زبان فارسی اختیاری است، تحلیل های مربوط به زبان انگلیسی را عیناً نمی توان به زبان فارسی تعمیم داد. از این رو، نگارنده به دنبال تحلیلی بودم که ابقای پرسش واژه را در زبان فارسی به خوبی نشان دهد. در این مورد از تحلیل حرکت کانونی و سپس حذف گروه زمانی بهره گرفتیم. در رساله مرچنت تعمیم هایی در خصوص ویژگی ابقای پرسش واژه در زبان های مختلف ارائه شده است. در این پژوهش دیدیم که دومین تعمیم وی که در خصوص رابطه میان امکان حرکت پرسش واژه عادی و امکان ابقای حرف اضافه است، در زبان فارسی صدق نمی کند و در حقیقت مثال های زبان های فارسی مثال نقض این تعمیم کلی است. مازیار توسروندانی در مقاله تحلیلی خود تردیدهایی در خصوص پرسش واژه درجا بودن زبان فارسی ایجاد کرده بود. در این پژوهش دیدیم که نتیجه گیری او در خصوص پرسش واژه درجا نبودن زبان فارسی عاری از اشکال نیست و مثال های وی در حقیقت موید پرسش واژه در جا بودن زبان فارسی است نه این که آن را نقض کند. همان طور که در زبان انگلیسی مشهود است، ابقای پرسش واژه برخی محدودیت های جزیره های نحوی را نادیده می گیرد یا به عبارت دیگر جملاتی که با نقض برخی محدودیت های جزیره های نحوی نادستوری می شوند، پس از تکمیل فرایند ابقای پرسش واژه، به شکلی دستوری درمی آیند. در این تحقیق نشان دادیم که این ویژگی در زبان فارسی نیز صادق است. در انتها نشان دادیم که فرایند ابقای پرسش واژه چندگانه هم در زبان فارسی صادق است و می توان آن را با همان شیوه ابقای پرسش واژه تکی تحلیل کرد، با این تفاوت که پیش از حرکت کانونی، فرایند ادغام گروه های پرسشی مختلف باید صورت بگیرد.
سارا فرزین یاسمی محمد دبیرمقدم
چکیده الف) موضوع، طرح مسئله و اهداف: رساله حاضر با عنوان "بررسی ساخت های مجهول و سببی کردی کلهر، به بررسی این دو ساخت صرفی- نحوی پرداخته است. این دو ساخت در مطالعات کلهری کمتر مورد توجه و عنایت قرار گرفته اند. از آنجا که کردی یکی از زیر گروه های زبان های ایرانی است این بررسی می تواند با ارایه مستنداتی از یکی از زبان های ایرانی، در تحقیقات بعدی راه گشای سوالات دستوری در این زمینه باشد. همچنین، با مطالعه رده شناختی این زبان ها می توان در تأیید و یا رد جهانی های زبان داده های بیشتری را جمع آوری کرد. ب) مبانی نظری: این رساله، ساخت مجهول را بر اساس دیدگاه رده شناختی کینان و درایر (2006) و ساخت سببی را بر مبنای دیدگاه رده شناختی کامری (1992) مورد بررسی قرار داده است. تحلیل های رده شناختی هرساخت در هر زبان، نشان می دهد آن زبان در مقایسه با سایر زبان ها از چه ویژگی های خاصی برخوردار است. یکی از ساخت های زبانی مجهول است. در تحلیلی که کینان و درایر(2006) ارائه کرده اند، زبان ها در بیان مجهول از الگوهای مختلفی بهره می گیرند. ایشان دو نوع مجهول بنیادی و غیربنیادی را شناسایی کرده اند و بیان می دارند در بیان مجهول در برخی از زبان ها غالباً از یک فعل کمکی (مجهول غیرصرفی)، در برخی از صورت تصریفی و دربرخی، از دیگر راهکارها استفاده می شود. ساخت های سببی نیز در مطالعات زبانشناختی رده شناختی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. نگارنده در مطالعه رده شناختی این ساخت از الگوی رده شناختی کامری (1992) بهره برده است. وی(همان: 166)چهار ساخت عمده سببی تصریفی،کمکی، واژگانی و ترکیبی را در زبان ها معرفی کرده و تصریح نموده زبان های مختلف برای رمزگذاری مفهوم سببی از روش های متفاوتی بهره می گیرند. وی معتقد است زبان ها برای سببی سازی از حروف اضافه سببی و یا ازگزاره هایی که خود به تنهایی دارای مفهوم سببی است استفاده می کنند. پ) روش جمع آوری داده ها: داده های این رساله با کمک و همکاری بی دریغ یکی از دوستان نگارنده و در محیطی کاملاً بومی، در مدت سه ماه مداوم و دو سال پراکنده جمع آوری گردید. ایشان خود، یکی از سخنگویان بومی کلهری هستند و با همکاری خانواده و اقوام که شامل افراد جوان، میانسال و مسن (یکی از سخنگویان حدوداَ 104 ساله بود) بود دادهدهای زبانی را در اختیار نگارنده قرار دادند. همچنین، سخنگوی بومی دیگری نیز با همکاری چند ماهه خود داده ها را تأیید کرد و داده های دیگری را نیز در اختیار نگارنده قرار داد. بخشی از داده ها نیز از کتاب ها و رسانه های کلهری جمع آوری و ثبت شد. ت) یافته های تحقیق و نتیجه گیری: با بررسی و تحلیل داده ها مشخص شددر کلهری مجهول بنیادی تصریفی و ترکیبی وجود دارد. مجهول بنیادی تصریفی با استفاده از پسوند مجهول ساز j?- و مجهول بنیادی ترکیبی با استفاده از فعل کمکی بودن ساخته می شود. همچنین صورت مجهول فعل های لازم نیز در این زبان مشاهده شد. در این رساله مطابقه فاعل-فعل مجهول نیز مورد بررسی قرار گرفت. در فعل های ساده، مطابقه در فعل ظاهرمی شود. فعل های مرکب نیز در زمان حال ساده و استمراری همچنان مطابقه را بر فعل قرار می دهند اما نکته قابل توجه در این گویش آنست که در زمان گذشته ساده، استمراری و نقلی مطابقه بر عنصر واژگانی فعل مرکب قرار می گیرد و وند مجهول ساز به صورتِ فعلیِ فعل مرکب افزوده می شود. در این گویش ساخت سببی تصریفی، کمکی، واژگانی و ترکیبی مشاهده شد. ساخت سببی صرفی با استفاده از پسوند –?n ساخته می شود، سببی کمکی از فعل های کمکی کردن، گذاشتن و دادن استفاده می کند و سببی ترکیبی نیز با صورت هایی از قبیل باعث شدن و نیز در مواردی با حرف اضافه مرکب (w? pi-) ایجاد می شود. بر اساس یافته های این پژوهش که تأییدی دوباره بر جهانی هایِ مجهول کینان و درایر و جهانی هایِ سببی کامری است، علاوه بر اثبات وجود این دو ساخت درکردی کلهری، انواع ساخت های مجهول وسببی این گویش شناسایی و با ارائه مثال هایی به ثبت رسید.
لیدا جعفروند گیگلو ویدا شقاقی
چکیده الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): پژوهش حاضر با عنوان مشکلات آموزش اقلام قطب منفی به زبان آموزان غیرفارسی زبان، به بررسی عناصر قطب منفی نوع "هیچ" در زبان آموزانی که در حال فراگیری زبان دوم یا خارجی هستند، می پردازد. تا آنجا که نگارنده جستجو کرده است مطالعات چندانی در زمینه ی مشکلات آموزشی عناصر قطب منفی انجام نشده است. بنابراین، مطالعه ی حاضر به عنصر قطب منفی در زبان آموزان بزرگ سال زبان های مختلف در حال یادگیری زبان فارسی پرداخته و تفاوت های بین زبان بومی و زبان هدف در فرایند فراگیری را بررسی می کند. بنابراین، هدف اصلی این پژوهش آشکارسازی ارتباط بین سطح مهارت فارسی یادگیرندگان زبان دوم/ خارجی و کاربرد عنصر قطب منفی در پاسخ به جملات حاوی این گونه عناصر قطبی است. نتایج یا دستاورد حاصل از بررسی تفاوت عملکرد آزمودنی ها، اهداف کاربردی پژوهش حاضر می باشد. تفاوت ها و یا شباهت های موجود در عملکردهای دو گروه غیرفارسی زبان و فارسی زبان می تواند راهکارهای خوبی در آموزش ارائه نماید. مشکلات آزمودنی ها در تولید یا کاربرد عناصر قطب منفی نیز از جمله اهداف دیگر این تحقیق می باشد. ب. مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: در این پژوهش، به جملات حاوی عناصر قطب منفی در چارچوب نظریه ی حاکمیت و مرجع گزینی بر طبق نظریات پروگووک از مقاله های 1988، 1992 و 1993 ایشان بر روی عناصر قطب منفی در تغییر تعابیر و تفاسیر جملات با وجود عناصر قطب منفی و همچنین محیط های مجاز به حضور در آن پرداخته می شود. پرسش های این مطالعه عبارتند از: 1) روند توزیع عناصر قطبی منفی در زبان فارسی چگونه است؟ 2) مشکلات و خطاهای زبان آموزان غیرفارسی زبان در جملات حاوی عناصر قطب منفی چه تفاوتی با زبان-آموزان فارسی زبان دارد؟ 3) بین مهارت زبان فارسی و پاسخ های آزمودنی ها به عناصر قطب منفی چه ارتباطی وجود دارد ؟ متناظر با پرسش های فوق سه فرضیه مطرح می شود که عبارتند از: الف) عناصر قطب منفی در بافت های مختلف، یعنی در جمله های مثبت و منفی حضور دارند، ولی میزان آنها با یکدیگر متفاوت است، یعنی عناصر قطب منفی با افعال منفی بیشتر از افعال مثبت دیده می شوند. ب) مشکلات و خطاهای زبان آموزان غیرفارسی زبان و فارسی زبان در جملات حاوی عناصر قطب منفی با یکدیگر تفاوت ندارد. ج) بین مهارت زبان فارسی و پاسخ درست و نادرست آزمودنی ها به عناصر قطب منفی ارتباطی وجود ندارد. پ.روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: نوع پژوهش حاضر از نوع بنیادی تجربی است. داده ها و اطلاعات اولیه با استفاده از پرسش نامه گردآوری می شود و با استفاده از روش های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. البته لازم به ذکر است که مطالب در زمینه ی موضوع تحقیق با استفاده از روش کتابخانه ای گردآوری شده اند و سپس با روش های مختلف استدلالی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته ، نتیجه گیری می شوند. بنابراین ، می توان گفت تحقیق حاضر علاوه بر تحقیق بنیادی تجربی از نوع بنیادی نظری و کاربردی نیز می باشد. جامعه ی آماری شامل دو گروه از زبان آموزان غیر فارسی زبان (به زبان های مختلف از جمله چینی، کره ای، انگلیسی، عربی، ترکی، هندی، آلبانیایی و ژاپنی سخن می گویند) و فارسی زبان (افغانی ها با زبان مادری فارسی دری) دوره های میانی و پیشرفته اند و فارسی را به عنوان زبان دوم می آموزند. روش نمونه گیری تصادفی اعمال شده است یعنی از طریق معلمانی که حاضر به انجام آزمون از زبان آموزان غیرفارسی زبان خود شدند و در کل حجم نمونه ی 46 نفر را تشکیل می دهند. برای گردآوری داده ها از زبان آموزان خواسته شده است تا به پرسش نامه ای حاوی پرسش هایی در زمینه ی موضوع تحقیق پاسخ دهند. همچنین در پرسش نامه ای باز (پرسش-نامه ی 2) پرسش هایی در زمینه ی روش آموزش عناصر قطب منفی و خطاهایی که زبان آموزان در حین یادگیری عناصر قطب منفی مرتکب می شوند، و انتخاب روش مناسب و میزان بازده یادگیری زبان آموزان مطرح گردید و به 4 نفر از معلمان موسسه ی دهخدا داده شد. ابزارهایی که در این پژوهش مورد استفاده واقع شدند عبارت بودند از: الف) پرسش نامه ی (1) حاوی 20 جمله ی دارای عناصر قطب منفی که به صورت جملات خبری، پرسشی، و غیره می باشد. زبان آموزان بایستی از میان 20 جمله ، درستی و نادرستی 15 جمله ی اول را تشخیص دهند و در 5 جمله ی دیگر، عنصر قطبی و یا گروه فعلی مثبت یا منفی متناسب با جمله را انتخاب نمایند. ب) پرسش نامه ی (2) به صورت پرسش نامه ی باز بوده و سوالاتی در زمینه ی روش آموزش عناصر قطب منفی ، انتخاب بهترین روش تدریس، خطاهایی که زبان آموزان مرتکب می شوند و غیره، به مدرسان غیرفارسی زبانان داده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، اطلاعات لازم از طریق پرسش نامه ای که اعتبار آن مورد سنجش قرار گرفته بود، جمع آوری شد. این اطلاعات در محیط نرم افزاری spss با اعمال آزمون های آماری مناسب با توجه به فرضیات تحقیق، تجزیه و تحلیل گردید و نتایج استنباط آماری به منظور پاسخگویی به پرسش های تحقیق ارائه شد. ت. یافته های تحقیق: سرانجام، با توجه به یافته ها می توان گفت که با استفاده از عناصر قطب منفی در دو بافت متفاوت یعنی، یکی در جمله ای با فعل منفی و دیگری در جمله ای با فعل مثبت، و نیز با بررسی از نظر دستوری یا غیردستوری بودن، عناصر قطب منفی بیشتر در جملات منفی حضور دارند تا مثبت. در خصوص تفاوت مشکلات و خطاهای دو گروه آزمودنی در جملات حاوی عناصر قطب منفی، یافته ها نشان داد که میانگین نمرات غیر فارسی زبانان بیشتر از فارسی زبانان، ولی انحراف معیار آنها کمتر از فارسی زبانان است. بنابراین، با توجه به نابرابر شدن واریانس دو گروه به این نتیجه دست یافتیم که خطاهای غیرفارسی زبان و فارسی زبان تفاوت معنی داری دارد و در نتیجه تفاوتی در مشکلات و خطاهای زبان آموزان غیرفارسی زبان و فارسی-زبان در جملات حاوی عناصر قطب منفی وجود دارد. در خصوص ارتباط بین مهارت زبان فارسی و پاسخ های آزمودنی ها به عناصر قطب منفی، با به کارگیری دو روش یعنی آزمون مقایسه ی ( ارتباطی ) خی دو بعدی و تحلیل کوواریانس، ارتباط معنی داری بین نوع پاسخ و نوع زبان مادری تأیید گردید. با تحلیل کوواریانس به این نتیجه رسیدیم که اختلاف غیرفارسی زبانان و فارسی زبانان در پاسخ های درست و نادرست یکسان نیست. میانگین نمرات پاسخ درست و پاسخ نادرست از نظر آماری دارای سطح معنی داری است. ولی، میانگین نمرات در زبان مادری غیرفارسی زبانان و فارسی زبانان از نظر آماری دارای سطح معنی داری نیست. پس، نتیجه گیری کلی این است که زبان مادری در پاسخ درست و نادرست بودن تأثیر معنی داری ندارد و بین مهارت زبان فارسی و پاسخ درست و نادرست آزمودنی ها به عناصر قطب منفی ارتباطی وجود دارد. ث. نتیجه گیری و پیشنهادات: با توجه به مسائلی که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت، می توان موضوعات زیر ا به عنوان پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی مطرح کرد: 1) تجزیه و تحلیل خطاهای زبان آموزان غیرفارسی زبان در یادگیری عناصر قطب منفی و عوامل آن. 2) آموزش عناصر قطب منفی به غیرفارسی زبانان در کدام سطح آموزشی شروع شود: پایه یا متوسطه. 3) مقایسه ی هریک از روش های آموزشی در تدریس عناصر قطب منفی و تأثیر آن در یادگیری زبان آموزان غیرفارسی زبان. 4) همچنین می توان یافته های این تحقیق را برای زبان آموزانی که زبان فارسی زبان اول آنهاست آزمود.
فرهاد اتقیایی ویدا شقاقی
این پژوهش با عنوان "ضریب نفوذ واژه های عمومی فرهنگستان در روزنامه های رسمی و وبلاگ های شخصی : رویکردی پیکره ای محاسباتی" تلاشی است در راستای بررسی میزان مقبولیت واژه های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی در بین مردم با بهره گیری از وبلاگ های شخصی کاربران اینترنتی و همچنین مقایسه این نتایج با میزان کاربرد همین واژه ها در روزنامه همشهری. تعداد 21 واژه عمومی تصویبی فرهنگستان به همین منظور برگزیده شده اند و با جستجوی رایانه ای در پیکره هایی از متون روزنامه همشهری و سرویس بلاگفا نتایج مشخص و سپس تحلیل و بررسی شده اند. در نهایت با محاسبه ضریب نفوذ این واژه ها در روزنامه همشهری و سرویس بلاگفا نتایج زیر حاصل شد : 1-ضریب نفوذ واژه ها در همشهری 286/ 0 و در بلاگفا 143 / 0 می باشد. 2- ضریب نفوذ واژه های عمومی مصوب فرهنگستان در روزنامه همشهری بالاتر از وبلاگ های شخصی است. 3- وبلاگ های با موضوعات تخصصی در مقایسه با وبلاگ هایی که موضوع های شخصی دارند از واژه های عمومی مصوب بیشتری استفاده می کنند. 4- رابطه معناداری به لحاظ ساختاری و آوایی بین واژه های مصوب و ضریب نفوذ آن ها وجود ندارد.
مریم فرنام ویدا شقاقی
در این پایان نامه به طور کلی سه موضوع ایدئولوژی، قدرت و بینامتنیت مورد بررسی قرار گرفته است. داده های مورد بررسی مجموعه ای است از نقدهای ادبی رضا براهنی منتقد معاصر. تحقیق حاضر در پی آن است تا نشان دهد که منتقدان، از جمله منتقدان متون ادبی و آثار هنری، در مواجهه با این آثار، با فرایندهای فرهنگی سرشار از ایدئولوژی سر و کار دارند و تنها با اثر مواجه نیستند. این پژوهش بر این فرضیه بنا شده است که هر سه مورد ایدئولوژی، قدرت و بینامتنیت در نقدهای مورد بررسی یافت می شود و از نظر کاربرد، هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. داده های تحقیق در دو سطح تحلیل زبا ن شناختی و بینامتنی بررسی شده اند. در تحلیل زبان شناختی به چگونگی تولید متن پرداخته شده و هر یک از موارد نمود ایدئولوژی، قدرت و بینامتنیت در ساخت های زبانی بررسی شده است. در تحلیل بینامتنی نیز متن موردنظر از منظر ارتباطی که با روایت ها، ژانرها و گفتمان های دیگر دارد شرح داده شد. در بخش توصیف از تحلیل زبان شناختی، نمودهای ایدئولوژی و قدرت، براساس ارزش های تجربی، بیانی و رابطه ای و نحوه ی بازنمود گفتمان، در ساخت های زبانی بررسی و سپس در بخش تفسیر و تبیین داده ها، بافت موقعیتی تولید متون مورد بررسی بررسی شد. همچنین در بررسی فرایند توزیع گفتمانی در نقدهای موردنظر، ویژگی های بینامتنی و بیناگفتمانی این نقدها مشخص شده است. پس از بررسی داده ها مشخص شد که متن های مورد بررسی در مجموع، از هر سه عنصر قدرت، بینامتنیت و ایدئولوژی به یک میزان بهره گرفته اند و بسته به انگیزه ی مولف، این میزان در برخی نقدها بیشتر و در برخی نمود کم تری دارد. سپس، با بررسی جایگاه نقدهای بررسی شده در فرایند توزیع گفتمانی، نشان داده شد که نقدهای مورد نظر متونی ناهمگونند. در پایان نیز این ناهمگونی با توجه به ویژگی های گفتمانی نقد در ایران تبیین شد.
محبوبه نوری زاده ویدا شقاقی
چکیده در کاربرد فعل فارسی، نوعی ترکیب گرایی از گذشته شکل گرفته است بطوریکه امروزه بسیاری از افعال ساده نیز، جای خود را به افعال مرکب داده اند. از این رو مقوله ی افعال مرکب در زبان فارسی از اهمیت و جایگاهی ویژه برخورداراست. در این پایان نامه به بررسی توانایی کاربرد افعال مرکب در کودکان سنین پیش از ورود به مدرسه پرداخته ایم تا بتوان از یافته های این تحقیق، بیش از هرچیز، در برنامه ریزی هرچه بهتر و کاملتر آموزش زبان فارسی، استفاده کرد. داده های زبانی این تحقیق، 210 دقیقه گفتار دو دختر تک-زبانه ی فارسی زبان می باشدکه فرزندان نگارنده هستند و این داده ها در فاصله ی سنی 1/5 - 7/5 سالگی و1/6 - 7/6 سالگی طی مدت شش ماه جمع آوری شده است. پس ازآوردن داده ها بر روی کاغذ، ابتدا کلمات شمرده و به فعل و غیر فعل تفکیک شدند و سپس، افعال ساده و مرکب از یکدیگر جدا شدند و با مراجعه به لغت نامه ی دهخدا، فرهنگ فارسی معین و فرهنگ فارسی امروز(صدری افشار و همکاران،1377) درستی و رایج بودن افعال مرکب کنترل گردید. درصد رخداد فعل در کل پیکره ی موجود و درصد رخداد فعل ساده و مرکب در کل افعال محاسبه شد. نگارنده افعال مرکب را در چارچوب دیدگاه دبیرمقدم (1384) که به عنوان جامع ترین دیدگاه پذیرفته شده است، طبقه بندی و بررسی کرده است. افعال مرکب براساس جزءفعلی تقسیم شدند و تعداد رخداد و گوناگونی هر جزءفعلی مشخص شد. سپس، در میان افعال مرکب، ترکیبی ها از انضمامی ها تفکیک شدند و نوع افعال مرکب مشخص شد. داده های زبانی بررسی شده حاکی ار آن است که با وجود پیچیدگی های صرفی در افعال زبان فارسی، با افزایش سن و رشد شناختی کودک، در حجم کل افعال به کار گرفته شده از سوی کودک کاهش داریم و آنچه که با افزایش سن افزایش یافته است، در حقیقت، مهارت در ترکیب کردن و کاربرد بیشتر افعال مرکب است و این افزایش بعد از شش سالگی تنها به افزایش گوناگونی افعال مرکب محدود شده است.کودکان در فرایند فراگیری، ابتدا افعال مرکب متعدی با مفاهیم کنش کلی و افعال مرکب انضمامی را به کارمی گیرند و رفته رفته به تعداد افعال مرکب ترکیبی و لازم با مفاهیم انتزاعی در گفتارشان اضافه می شود. افعال مرکب با جزءفعلی"کردن" از ابتدای ظهور افعال مرکب در گفتار کودکان بیشترین کاربرد را نسبت به سایر افعال دارند. افعال مرکب با این جزءفعلی با افزایش سن کودک تا 7/6 سالگی همچنان بیشترین کاربرد را در میان افعال دارد هرچند با افزایش سن کودک از میزان کاربرد آن کاسته شده است اما همچنان بیشترین حجم افعال مرکب را به خود اختصاص داده است. کلیدواژه ها: نظریه های بخش بندی های طبیعی و نسبیت رابطه ای ، نظریه ی پیش درآمدبودن نحو، نظریه ی پیش درآمدبودن معنا ، فعل مرکب، فعل سبک natural partitions(np) and relational relativity (rr) hypotheses, syntactic bootstrapping theory, semantic bootstrapping theory, compound verb, light verb
پدیده فتاحی مارنانی گلناز مدرسی قوامی
جهت انجام این پژوهش دو گویشور مرد اصفهانی و دو گویشور مرد یزدی انتخاب کردیم. در انتخاب گویشوران تلاش شد که همگی میانسال ، بومی منطقه و دیپلمه باشند و تماس کمتری با فارسی معیار داشته باشند. جهت بررسی همبست? صوت شناختی تکی? واژگانی در گونه های مورد نظر، نخست چهار جفت کمینه انتخاب کردیم و از گویشوران خواستیم تا جفت های کمینه را سه بار ادا کنند. با ضبط و تحلیل صدای گویشوران توسط نرم افزار پرت و با بررسی همبسته های دیرش، شدت و بسامدپایه واکه های واژه های یادشده، همبست? صوت شناختی تکی? واژگانی در دو گون? مورد بحث را مشخص کردیم. سپس جهت مشخص کردن جایگاه تکیه در گونه های مورد نظر نه صورت اسمی، هفت صورت صفتی و دوازده صورت فعلی انتخاب کردیم و با ضبط و تحلیل صدای گویشوران، جایگاه تکیه را در مقوله های اسم، صفت و فعل مشخص کردیم. جهت تعیین همبست? صوت شناختی تکیه در گونه اصفهانی از چهار جفت کمینه دوهجایی استفاده کردیم. پس از اندازه گیری دیرش، شدت و بسامد پایه در این واژه ها مشخص شد که هجای دوم نسبت به هجای اول از دیرش بیشتری برخوردار است و این تفاوت به لحاظ آماری معنی دار است. تفاوت هجای اول و دوم واژه های دوهجایی در بسامد پایه و شدت معنی دار نبود. بنابراین می توان دیرش را همبسته صوت شناختی تکی? واژگانی در این گونه قلمداد کرد (در عین حال، بسامد پایه در واژه های اصفهانی از الگوی خاصی پیروی می کرد، بدین معنا که در اسم و صفت بسامد پایه هجای ماقبل آخر و در فعل هجای دوم که معمولاً با پایه فعلی تطبیق می کرد، بسامد پایه بالاتری نسبت دیگر هجاها داشتند). پس از بررسی داده های به دست آمده در خصوص گونه یزدی مشخص شد که هجای اول نسبت به هجای دوم از شدت و بسامد پایه بیشتری برخوردار است و این تفاوت به لحاظ آماری معنی دار است. بنابراین می توان شدت و بسامدپایه را همبسته صوت شناختی تکیه واژگانی در گونه یزدی قلمداد کرد. نتایج حاصل از بررسی داده های پژوهش چنین نشان داد که در گونه اصفهانی، جایگاه تکی? واژگانی در مقوله اسم و صفت، هجای آخر و در مقول? فعل هجای دوم واژه است. در گون? یزدی، جایگاه تکی? واژگانی در مقوله های اسم، صفت و فعل، هجای ماقبل آخر واژه است. در پژوهش حاضر همبست? صوت شناختی و جایگاه تکی? واژگانی در دو گون? اصفهانی و یزدی مورد بررسی قرار گرفت. همبسته های صوت شناختی بسامدپایه و دیرش را برای گون? اصفهانی و بسامد-پایه و شدت را برای گون? یزدی به عنوان همبسته های صوت شناختی تکیه واژگانی مشخص کردیم. سپس با تحلیل گروهی از اسم ها، صفت ها و صورت های فعلی مختلف به بررسی جایگاه تکیه در این دو گونه پرداختیم. نتایج حاصل از بررسی داده های پژوهش چنین نشان داد که در گونه اصفهانی، جایگاه تکیه واژگانی در مقوله اسم و صفت، هجای آخر و در مقوله فعل هجای دوم واژه است. در گونه یزدی، جایگاه تکیه واژگانی در مقوله های اسم، صفت و فعل، هجای ماقبل آخر واژه است.
آرمان ذاکر ویدا شقاقی
تبدیل از فرایندهای واژه سازی است که طبقه ی واژگانی واژه های موجود در واژگان را تغییر می دهد بدون اینکه تغییری در صورت واژه ایجاد کند (والرا، 2006: 172). این فرایند در زبان فارسی فرایندی زایاست و مصادیق فراوانیی از این فرایند در زبان فارسی دیده می شود (طباطبایی، 1385). با بررسی داده های مستخرج از پایگاه پیکره زبان فارسی (بیجن خان و همکاران، 2011)، این فرایند در تبدیل مقولات زیر در زبان فارسی شناسایی شد: 1. تبدیل اسم و صفت به فعل مثل: آغازیدن، خشکیدن و امثال آن. 2. تبدیل فعل به اسم وصفت مثل: گشت، رسید و جز آن 3. تبدیل صفت به اسم و اسم به صفت مثل: عاقلان، آبی ها و مثل آن فرایند تبدیل در زبان فارسی از دوره ی باستان زایا بوده است و در زبان فارسی باستان ریشه های فعلی به صورت اسم و صفت به کار می رفته اند. در زبان فارسی از نظر رده شناختی دو نوع فرایند تبدیل دیده می شود، در تبدیل صفت به اسم تبدیل واژه به واژه و در تبدیل اسم و صفت به فعل تبدیل واژه به ستاک و در تبدیل فعل به اسم تبدیل ستاک به واژه وجود دارد،که در جریان آن اسم و صفت به ستاک فعلی تبدیل می شود. نظریه نقشی-متنی (هنگولد و مکنزی، 2008) چارچوب نظری این رساله است. نظریه ی نقشی- متنی نظریه ای نقش گراست که به مسائل صوری زبان توجه ویژه ای دارد. در چارچوب این نظریه فرایند تبدیل از بافت و کاربرد زبان آغاز می شود و گوینده با توجه به شریط بافت و اطلاعات در دسترس مخاطب مقوله واژگانی واژه های زبان را مشخص می کند (گارسیا ولاسکو، 2009). دیگر نظریه مورد استفاده در این رساله نظریه بازفهرست لیبر (2004) است، و فرایندهای معنایی مجاز و استعاره زیربنای این فرایند دانسته شده اند. فرایند تبدیل فرایندی زایا و خلاق ات که طی این فرایند گوینده با توجه به بافت و در نظر گرفتن شرایط مکالمه و اطلاعات دانش نامه ای مخاطب دست به انجام واژه سازی با این فرایند می زند. بدین منظور، ابتدا به کمک فرایند معنایی مجاز یا استعاره، عنصری از یک طرح واره را به انتخاب خود برجسته کرده و در کانون توجه قرار می دهد سپس با استفاده از «بازفهرست» کردن واژه موجود در واژگان را از طبقه منعطف انتخاب می کند و واژه انتخابی را با معنای جدید و البته با مقوله جدید دوباره در یک مقوله واژگان بازفهرست می کند، مثلاً یک فعل به صورت اسم و یا یک اسم را به صورت فعل بازفهرست می شود. در مرحله بعد گوینده با انتخاب قالب صرفی-نحوی مناسب موجود در زبان، جمله خود را می سازد. گوینده سعی می کند که با قرار دادن سرنخ های موجود در بافت، به مخاطب کمک کند تا معنای واژه تبدیلی را تحلیل و درک کند. در صورتی که مخاطب نتواند این معنا را درک کند، فرایند ناقص می ماند. مخاطب با استفاده از بافت و دانش جهانی خود درباره طرح واره ها واژه تبدیلی را رمزگشایی می کند. زبان شناسان فرایند تبدیل را با توجه به ثبت واژه های ساخته شده از این فرایند در واژگان، به دو دسته ی فرایند تبدیل واژگانی شده و فرایند تبدیل بافتی تقسیم کرده اند. در نوع اول واژه های ساخته شده در واژگان ثبت می شوند و واژه های تبدیلی در نوع دوم تنها به صورت گاه واژه به کار می روند و در واژگان ثبت نمی شوند. با توجه به اینکه این فرایند در گونه های گفتاری و نوشتاری رسمی زبان فارسی کمتر دیده می شود، صد مورد از این فرایند در دیوان اشعار طرزی افشار، شاعر عصر صفوی ، انتخاب و از نظر بافتی بررسی شد. این نوواژه ها رویکرد نظریه ی متنی-نقشی به فرایند تبدیل را تائید می کنند. بر اساس این نظریه، اهل زبان می توانند با توجه به بافت زبانی و غیر زبانی، و با فراهم آوردن اطلاعات لازم برای درک مخاطب ، مقوله ی واژگانی واژه ها را تغییر دهند. تحلیل این افعال از نظر معنایی نشان می دهد که این افعال از طریق برجسته سازی یکی از عناصر حاضر در طرح واره رویداد از طریق مجاز ساخته می شوند. تنوع و گوناگونی معنایی افعال تبدیلی نشان می دهد که در زبان فارسی می توان هر اسم یا صفتی را به فعل تبدیل کرد و در این زمینه هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد. امکان تبدیل به صورت بالقوه برای تمامی مقوله های واژگانی در زبان فارسی وجود دارد. تنها نکته مهم این است که معنای این نوواژه ها تنها از طریق بافت درک می شود و درک معنای برخی از این افعال تبدیلی بدون داشتن سرنخ های بافتی ممکن نیست.
مژگان همایون فر محمد دبیرمقدم
وجه، مقوله ای بین حوزه ای در زبان شناسی محسوب می شود که از یک سو با معنی شناسی و کاربردشناسی و از سوی دیگر با حوزه نحو در ارتباط است. وجه، نیروی خارج گزاره است که با استفاده از ابزار زبانی مختلف، صورت بندی می شود. این رساله مقوله وجه را از جنبه نحوی بررسی می کند و بر اساس تأثیر آن در ساختار جمله، فرافکن نقشی وجه، مشخصه های هسته آن و جایگاه آن را در میان سایر فرافکن های نقشی جمله معرفی می کند. هر زبان، برای انتقال مفاهیم مختلف وجهی از عناصر و سازوکارهای مختلفی کمک می گیرد. در زبان فارسی فعل های مرکب وجهی نظیر "لازم بودن"، "ممکن بودن"، "احتمال داشتن"، قیدهای وجهی نظیر "احتمالاً"، "حتماً"، جمله واره های وجهی نظیر "فکر کنم"، "گمان کنم" و گروه های حرف اضافه ای وجهی همچون "به احتمال زیاد"، "به طور یقین" از جمله این ابزار زبانی محسوب می شود. در این میان، فعل های کمکی وجهی دارای ویژگی های متمایزی هستند: فعل های کمکی وجهی فارسی که "باید"، "شاید"، "توانستن" و "شدن" هستند، هر یک درجه ای از دستوری شدگی را طی کرده اند، تعدادی از صورت های تصریفی خود را از دست داده اند، از تنوع متمم های آنها کاسته شده است و چندنقشی شده اند که این ویژگی سبب می شود ابهام معنایی در جمله دارای فعل کمکی وجهی به وجود آید. طبق یک نظر، فعل وجهی ریشه ای به فاعل جمله نقش معنایی می دهد در مقابل فعل وجهی برداشتی فاقد نقش تتای فاعلی است و به تبع آن جمله دارای فعل وجهی بر حسب این که خوانش برداشتی از آن به دست آید، دارای ساخت نظارتی و در مقابل زمانی که معنای ریشه ای دارد، ساخت ارتقایی دارد. قائل شدن به ساخت های متفاوت و جایگاه های متفاوت بر روی نمودار درختی جمله برای فعل های کمکی وجهی که مجموعه واحدی را تشکیل می دهند و هر کدام دارای تنها یک مدخل واژگانی هستند، با روح کمینه گرایی که چارچوب نظری رساله حاضر را تشکیل می دهد، مغایرت دارد. از این رو، این پژوهش می کوشد به تعریف یکپارچه ای از ساختار نحوی جمله های دارای فعل کمکی وجهی دست یابد و برای ابهام معنایی موجود در این فعل ها توجیه نحوی بیابد. در این راستا با تبعیت از نظریه فازها (چامسکی2001) نشان می دهد خوانش معنایی فعل کمکی وجهی جمله بر اساس فازی که در آن وارد اشتقاق جمله می شود، تعیین می گردد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه فعلی کوچک که فاز اول در اشتقاق یک جمله به شمار می رود، خوانش های متفاوت ریشه ای را به همراه دارد. ورود فعل کمکی وجهی در فاز گروه متمم نما که فاز پایانی اشتقاق جمله است، خوانش های مختلف برداشتی را به وجود می آورد. به عبارت دیگر فعل وجهی ریشه ای به گروه فعلی نزدیک تر است تا فعل های وجهی برداشتی؛ به همین دلیل است که در خوانش های ریشه ای ارتباط معنایی بیشتری میان فعل کمکی و فاعل جمله در مقایسه با خوانش های برداشتی مشاهده می شود. فعل کمکی وجهی، عنصری نقشی است که توان اعطاء نقش معنایی ندارد و صرف نظر از خوانش معنایی آن، در هسته فرافکن وجه اشتقاق در پایه می یابد؛ هسته وجه دارای مشخصه [±اخباری] قوی است که به هنگام برشماری از واژگان گزینش می شود. وظیفه این هسته بازبینی مشخصه های متناظر آن بر روی فعل اصلی جمله است که در نتیجه برقراری رابطه مطابقه میان آن دو، نشانه های تصریف مربوط به وجه فعل، بر روی آن ظاهر می شود. زمانی که جمله دارای فعل کمکی وجهی است، هسته فرافکن نقشی وجه با عنصر آشکار پر می شود.
زینب جعفرزاده افشاری ویدا شقاقی
الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت و موضوع و هدف): تعاریفی که پیرامون اصل ادب ارائه می شود گوناگون است. برخی آن را رفتاری می دانند که در جامعه قابل قبول باشد و برخی دیگر ادب را با احترام گذاشتن به افرادی که از نظر جایگاه اجتماعی، شغلی، اقتصادی، تحصیلی و سن بالاتر باشند مرتبط می دانند. علاوه بر تعاریف مختلف از ادب، افراد مودبانه یا غیرمودبانه بودن رفتار دیگران را به طور متفاوتی ارزیابی می کنند و مبنای این ارزیابی ها در افراد مختلف یکسان نیست. در این تحقیق، ادب در چارچوب تعریف فنی و تخصصی آن و با توجه به نمود آن در گفتار کودکان بررسی می شود. از آن جا که اثر حاضر در حوزه ی زبان شناسی اجتماعی بررسی می شود، به مقوله ی محدودتر و دقیق تر ادب زبانی یا زبان مودبانه می پردازیم. نکته ی مهمّی که باید به آن توجه نمود این است که ادب پدیده ای ذاتی نیست که افراد از بدو تولد از آن برخوردار باشند، بلکه پدیده ای اکتسابی است؛ ازاین رو انتظار داریم هرچه سن افراد بالاتر می رود در به کارگیری راهبردهای ادب مهارت بیشتری پیداکنند. با درنظرگرفتن این نکته که معیارهای زبانی رعایت ادب در کودکان کم تر مورد مطالعه قرارگرفته است، در این پژوهش پدیده ی ادب را با توجّه به تعریف براون و لوینسون (1987) در کودکان دو رده ی سنی مختلف بررسی می کنیم. هم چنین راهبردهای ادب با توجه به دو متغیر سن و قدرت در روابط کودکان مورد بررسی قرارمی گیرند. متغیر سن در جامعه ی موردمطالعه، با درنظرگرفتن دو گروه از کودکان با میانین سنی 6 ساله و 10 ساله مورد توجّه قرارمی گیرد و میزان قدرت در روابط، با درنظرگرفتن تفاوت جایگاه اجتماعی گوینده و مخاطب و نیز فاصله ی سنی این دو محاسبه می شود. واضح است که جایگاه اجتماعی معلم بالاتر از جایگاه اجتماعی کودک است. علاوه براین هنگام صحبت با معلّم، به دلیل وجود فاصله ی سنی، کودک با مخاطب دارای قدرت بیشتر درحال تعامل است. یافته های این پژوهش می تواند در ارزیابی نقش عوامل اجتماعی و ارتباط آن با سن و قدرت افراد مفید باشد. ب. مبانی نظری و مرور مختصری بر منابع، چارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: در سال های اخیر، پژوهشگرانی چون گافمن (1967)، لیکاف (1973)، لیچ (1983) و براون و لوینسون (1987) سعی کرده اند موضوع ادب را در حوزه ی کاربردشناسی زبان مورد بررسی قرار دهند و هرکدام به نحوی در نزدیک شدن به دیدگاهی علمی از ادب زبانی کمک کرده اند. در رویکرد براون و لوینسون (1978-1987)، ادب رویکردی جهانی درباره ی تعامل افراد و تلاش آنان برای تخفیف تهدید وجهه است. آن ها هم چنین درجات مختلف به کارگیری ادب در گفتار را با سه عامل قدرت، فاصله ی اجتماعی و میزان تحمیل موجود در یک کنش گفتاری مرتبط می دانند. نظریه ی ادب براون و لوینسون، نظریه ای جامع در این زمینه است و بسیاری از تحقیقات در زمینه ی ادب هم چون پژوهش حاضر، بر اساس نظرات و طبقه بندی های براون و لوینسون صورت می گیرد. مباحث مربوط به کنش گفتاری نیز برمبنای نظریات آستین (1962) و سرل (1969)استوار است. پرسش های پژوهش: 1- چه ارتباطی میان میزان سن کودکان و رعایت ادب می توان یافت؟ 2- چه ارتباطی میان میزان قدرت گوینده و مخاطب و رعایت ادب می توان یافت؟ فرضیه های پژوهش: 1- با افزایش سن گوینده، نشان گرهای غیرمستقیم رعایت ادب در کلام افزایش می یابد. 2- با افزایش میزان قدرت مخاطب، کاربرد راهبردهای رعایت ادب در کلام گوینده به سمت غیرمستقیم بودن گرایش می یابد. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه ی مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گردآوری و تجزیه ی داده ها: تحقیق حاضر به شیوه ی کتابخانه ای و میدانی صورت گرفت و در آن مقوله ی ادب و رعایت آن در یک موسسه ی آموزش زبان برروی کودکان فارسی زبان بررسی شد. جامعه ی مورد بررسی شامل دو گروه 15 نفره با میانگین سنی 6 سال (گروه نخست) و 10 سال (گروه دوم) بود. داده-های موردنیاز با ضبط مکالمه های زبان آموزان فراهم شد. برمبنای این داده ها، نشانه های رعایت ادب مشخص گردید و شاخص های کاربرد ادب در گفتار جامعه ی موردپژوهش با تأکید بر رویکرد کیفی تعیین شد. ت. یافته های پژوهش: به طور کلّی، در کودکان گروه نخست در تعامل با هر دو مخاطب دارای قدرت بیشتر و برابر، به ترتیب راهبرد غیرمستقیم، مستقیم صریح، مستقیم مثبت و مستقیم منفی بیشترین تا کم ترین میزان استفاده را به خود اختصاص می دهد. در کودکان گروه دوم به ترتیب راهبردهای مستقیم منفی، غیرمستقیم، مستقیم مثبت و مستقیم صریح بیشترین تا کم ترین انواع راهبرد به کارگرفته شده را تشکیل می دهد. این به آن معناست که با افزایش سن کودکان، میزان به کارگیری راهبرد مستقیم صریح کاهش می یابد. در هر دو گروه سنی، با افزایش قدرت مخاطب، گرایش کودکان به کاربرد راهبرد غیرمستقیم افزایش می یابد و راهبرد غیرمستقیم بیشترین فراوانی کاربردی را در تعامل با افراد دارای قدرت بیشتر به خود اختصاص می دهد؛ حال آن که در تعامل با افراد دارای قدرت برابر، کودکان هر دو گروه به استفاده از راهبرد مستقیم صریح تمایل دارند. ث. نتیجه گیری و پیشنهادها: به طور کلّی، دو عامل اجتماعی سن و قدرت که متغیرهای این تحقیق به شمارمی آیند، در پیدایش و چگونگی کارکرد راهبردهای ادب عاملی مهم محسوب می شوند؛ به گونه ای که با افزایش هریک از این متغیرها در کودکان، گرایش به استفاده از راهبردهای غیرمستقیم ادب بیشتر دیده می شود. بررسی عوامل زبانی در گفتار کودکان حوزه ای است که تاکنون کم تر به آن پرداخته اند. ازاین رو می توان پدیده ی ادب را با درنظرگرفتن متغیرهای دیگری هم چون جنسیت، جایگاه اجتماعی و اقتصادی، پیشینه ی خانوادگی و محل سکونت افراد، بررسی کرد. با توجه به چارچوب های نظری دیگری که پس از نظریه براون و لوینسن مطرح شده اند می توان متغیّرهای ازپیش گفته را در قالب این چارچوب ها نیز بررسی کرد.
سمیرا حسینی راد ویدا شقاقی
پژوهش حاضر به بررسی تعدادی از افعال مرکب حرف اضافه ای استخراج شده از فرهنگ دوجلدی سخن می پردازد. مهمترین مسئله چگونگی تشخیص این گونه افعال از افعال حرف اضافه دار است که از لحاظ شکل ظاهری شبیه به یکدیگر می باشند. افرادی مانند وکر و هگمن (1985)، کوئرک و همکاران (1985) به بررسی این افعال پرداخته اند. ملاک های نحوی مانند اسنادسازی، پیشایند سازی، قابلیت جایگزینی با قید، مورد پرسش واقع شدن با ادات پرسشی برای تشخیص این گروه افعال از افعال حرف اضافه دار توسط وکر و همگن (1985) ارائه شده است. کوئرک و همکاران(1985) نیز با استناد به ویژگی های معنایی و همچنین ویژگی های نحوی مانند عدم توانایی گروه حرف اضافه ی همراه با فعل مرکب حرف اضافه ای در ساخت های هم پایه و تفضیلی به تفاوت بین این دو گروه پرداخته اند. زلر (2001) نیز به بررسی افعال مرکب حرف اضافه ای پرداخته و با ارائه ی شواهد نحوی مانند عدم فرافکنی، غیر ارجاعی بودن گروه حرف اضافه ای همراه با فعل را اثبات می کند و نشان می دهد که این گروه متمم با قاعده ی فعل محسوب نمی شود. هدف اصلی در این پژوهش، بررسی نظرات ارائه شده از تحلیل تحلیل افعال مرکب حرف اضافه ای زبان فارسی است و علاوه بر تشخیص این دو گروه از افعال، به تأثیر ترکیب گروه حرف اضافه ای با فعل، برروی نوع و تعداد نقش های معنایی آنها نیز پرداخته خواهد شد. همچنین آنها براساس ویژگی های معنایی و ساختاری مشترک طبقه بندی خواهند شد. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که با استفاده از معیارهای نحوی ارائه شده در مورد افعال مرکب حرف اضافه ای در زبان فارسی می توان این دو گروه از افعال را از هم باز شناخت.
ریحانه منظوری ویدا شقاقی
بشر از آغاز زندگی اجتماعی خویش همواره شاهد نابرابری های مختلف بوده است: گاه برحسب نژاد، قوم، جنسیت، ... ، و گاه برحسب طبقه ی اجتماعی که بدان تعلق دارد. این نابرابری های مبتنی بر طبقه ی اجتماعی، تحت عنوان تبعیض طبقاتی شناخته می شود. این پژوهش به بررسی مقایسه ای بازتولید تبعیض طبقاتی در آثار تالیف و ترجمه شده برای نوجوان می پردازد. علت انتخاب آثار مخصوص نوجوانان، مرحله ی حساس شکل گیری هویت آن هاست، و علت انتخاب آثار ترجمه شده و مقایسه ی آن ها با آثار تالیفی این است که نوجوان برای آگاهی از موقعیت و شکل دادن به هویت فردی خود همواره در مقام مقایسه ی خود با دیگران برمی آید و این مقایسه حد و مرز نمی شناسد و از مرزهای سیاسی فراتر می رود. برای تدوین چارچوب نظری این پژوهش از ترکیبی از تحلیل گفتمان کلان لاکلا و موف و ابزارهای زبانی تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف استفاده شد. داده های این پژوهش از 4 رمان گروه سنی نوجوان استخراج شد: "بچه های خاک نوشته ی محمدرضا یوسفی" ، "برف ها آب می شوند نوشته ی محمد حنیف"، "حاشیه نشینان نوشته ی سوزان هینتون" و "هری پاتر و سنگ جادو نوشته ی جی. کی. رولینگ". پرسش های این پژوهش این است که گفتمان تبعیض طبقاتی در آثار تالیفی چه شباهت و چه تفاوتی با آثار ترجمه شده دارد و دال های مرکزی و شناور این گفتمان چه هستند؟ پس از تحلیل های انجام گرفته، دو فرضیه ی اصلی این پژوهش تایید شدند: یعنی دال مرکزی این گفتمان، "دسترسی" و دال های شناور، "برتری" و "شایستگی" هستند، و شباهت این گفتمان در آثار تالیفی و ترجمه شده، استفاده از سازوکارهای برجسته سازی و به حاشیه رانی به منظور برجسته کردن و نادیده انگاشتن یک طبقه می باشد. فرضیه ی سوم نیز که حاکی از محسوس بودن تبعیض در آثار ترجمه شده و نامحسوس بودن آن در آثار تالیفی است، بدین شکل تایید می شود که میزان محسوس بودن در یک پیوستار قرار می گیرد که تبعیض در متون تالیفی در این پیوستار به نامحسوس بودن نزدیک تر، و در متون ترجمه شده به محسوس بودن نزدیک ترست.
سمیه طاهری ویدا شقاقی
چکیده الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): پژوهش حاضر تحلیل گفتمانی است انتقادی در باب جنسیت و روابط نابرابر جنسیتی. این پژوهش به این امید انجام می شود که دست اندر کاران برنامه های تلویزیونی، به ویژه سازندگان برنامه های کودک، با مد نظر قرار دادن چنین تحقیقاتی، از بازنمایی نابرابریهای جنسیتی و باز تولید گفتمانی آنها در برنامه های آتی خود اجتناب کنند؛ زیرا گفتمانها به هویت، دانش و عقاید ما شکل می دهند. از این رو، تلویزیون به عنوان یک رسانه قدرتمند و دارای مخاطبان بسیار، می تواند نقش مهمی در شکل دادن به درک و دانش کودکان در مورد جنسیتشان داشته باشد. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش کشف روابط پنهان گفتمان و ساختار جنسیت و همچنین مطالعه و بررسی نحوه مدیریت و هدایت گفتمانها در برنامه کودک فیتیله است. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسشها و فرضیه ها: مبانی نظری این پژوهش را نظریه و روش تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف (1995) و تئون ون دایک (1998) در باب مفاهیم گفتمان، قدرت،ایدئولوژی، ساختارهای اجتماعی و نحوه تأثیر کنش های گفتمانی بر ذهن افراد، تشکیل می دهد. در این نظریه ها، گفتمان به کاربردهای زبانی(نوشتاری و گفتاری) اشاره دارد. قدرت ناظر به تفاوتها و روابط این تفاوتها و تأثیرات آنها بر شکل گیری ساختارها و روابط طبقات و گروه ها و همچنین توانایی هدایت ذهن و کنش اعضای دیگر گروه ها است. تحلیل گفتمان انتقادی بر این عقیده استوار است که ساختارها، روابط و هویت اجتماعی و گروهی افراد تا حدودی ماهیت و طبیعت گفتمانی و زبانی دارد و هدف تحلیل گفتمان انتقادی، آشکار کردن روابط پنهان گفتمان، قدرت و ساختارهای اجتماعی است. همچنین گفتمان و کاربردهای زبانی، شکلی از کنش اجتماعی هستند. کنش اجتماعی، رفتاری است که از کنشگر سرمی زند. این رفتار طبق عرف و اصولی انجام می گیرد و هدایت می شود که نهادها از طریق زبان ایجاد می کنند. نهادهای اجتماعی مانند لولا، ارتباط میان عالی ترین سطوح اجتماعی(سطح تشکل اجتماعی) و پایین ترین سطوح اجتماعی(سطحی که در آن یک رویداد گفتمانی مانند یک مصاحبه یا گفتگو انجام می گیرد) را امکان پذیر می سازند. در چنین تفکری که پای زبان را به قلمرو اجتماعی می کشاند، مسائلی نظیر قدرت و روابط میان نابرابریها نیز مطرح می شوند. ازاین رو، گفتمان کارکرد ایدیولوژیک دارد و می تواند هم سازنده ساختارها و روابط نابرابر اجتماعی باشد و هم ساخته شده و محصول آنها. همچنین برخی ویژگیهای گفتمان را می توان در جهت ایجاد تأثیرات ویژه بر ذهن مخاطبان و هدایت ذهن و کنش آنها، هدایت و مدیریت کرد. با هدایت و مدیریت جنبه های بافتی گفتمان مانند موقعیت (زمان، مکان، نقش نهادی افراد) می توان بر مدل های ذهنی که مخاطبان به منظور درک رویداد گفتمانی و پیش بینی محتوی پیام ها در جریان پردازش نزولی می سازند، تأثیر گذاشت و آنها را به سمت پیش بینی پیام های ایدئولوژیک و شکل دادن به طرحواره های جنسیتی در مورد فعالیتها و نقش های افراد هدایت کرد. پرسشهای پژوهش 1- ارتباط گفتمانهای جنسیتی برنامه کودک فیتیله و ساختار جنسیت چگونه است؟ 2- برنامه کودک فیتیله در ارتباط با نابرابریهای جنسیتی چگونه عمل می کند؟ 3- کدامیک از سطوح گفتمانی فراگیر و محلی، در برنامه کودک فیتیله، هدایت و مدیریت می شوند؟ فرضیه های پژوهش 1-گفتمانهای جنسیتی برنامه کودک فیتیله، ساختار جنسیت را بازتولید و تأیید می کنند. 2-برنامه کودک فیتیله همسو با نابرابریهای جنسیتی عمل می کند. 3-در برنامه کودک فیتیله، سطح محلی و معنایی گفتمان بیشتر هدایت و مدیریت می شود. پ: روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روشهای نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: پژوهش حاضر، پژوهشی است کیفی به این معنی که از شیوه ها و راهبردهای معمول در پژوهش های کمی مانند آمارگیری و ارائه و تفسیر داده ها به صورت جدولهای آماری استفاده نمی کند، بلکه تلاش می کند به درکی عمیق از جنسیت و نحوه شکل گرفتن هویت جنسیتی مردانه و زنانه به عنوان واقعیت اجتماعی مورد مطالعه، دست یابد. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. به این معنا که اهداف نظری پژوهش، فرایند نمونه گیری را تعیین کرده اند. بر اساس نظریه و روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف (1995) متنها از همنشینی و ارتباط گفتمانهای ناهمگن در سطح بینامتنیت و کنش گفتمانی تولید می شوند از این رو، در تولید یک متن زبانی متعلق به برنامه کودک فیتیله، ممکن است گفتمانهای متفاوتی مانند گفتمان پیری، جوانی، اخلاق دینی، جنسیتی، همسایگی، تربیتی و... فعال باشند. بنابراین، درپژوهش حاضر که هدفش بررسی ارتباط گفتمانهای جنسیتی است، تعداد دوازده برنامه از مجموعه برنامه های فیتیله (1386و1388) به عنوان نمونه این پژوهش انتخاب شده اند. علت انتخاب این برنامه ها حضور برجسته مردان، زنان، پدرها، مادرها، پدربزرگها و مادربزرگها در متون زبانی و دیداری آنها بود. در شش برنامه اول این نمونه، زنان به لحاظ گفتمانی حضوری برجسته دارند و در شش برنامه دوم، نقش و حضور مردان مشهودتر می باشد. همچنین تعداد40 تصویر متعلق به این برنامه ها، به عنوان بخش دیگری از داده های اصلی این پژوهش نیز از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند تا نحوه بازنمایی زنان و مردان در متون تصاویر دیداری نیز آشکار شود. بنابراین درصد رخداد نتایج پژوهش 50 ./. می باشد. در سطح متن، عناصری که حاوی و حامل پیام های ایدیولوژیک تشخیص داده شده اند شامل عناصر بافتی مانند موقعیت (زمان، مکان و نقش نهادی افراد)، استنتاج ها، ارجاعات، واژه ها و دلالت های ضمنی است. همچنین به منظور سهولت دسترسی به کلیه متون و عکس های تحلیل شده، آنها را به ترتیب در پیوست های شماره1، 2و3 ارائه کرده ایم. ت: یافته های پژوهش: یافته های این پژوهش در سه سطح منطبق با سطوح سه گانه گفتمان در تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف (1995) ارائه می شوند. در سطح تحلیل متن عناصر واژگانی، ارجاعات، استنتاج ها، دلالتهای ضمنی و عناصر بافتی نظیر زمان و مکان نقش نهادی افراد بیشتر از هر عنصر دیگری حاوی و حامل عناصر ایدیولوژیک تشخیص داده شدند. در سطح کنش گفتمانی، دو گفتمان مهم جنسیتی شناسایی شدند. یک گفتمان جنسیتی خانه داری که زن را در چارچوب نقش و وظایفش در نهاد خانواده تعریف می کند و او را به محیط خانه محدود می سازد و دیگری یک گفتمان جنسیتی شغلی و حرفه ای است که مرد را در محیط بیرون از خانه و در فضای شغلی و حرفه ای تعریف می کند و انجام مسئولیتهای شغلی را به او واگذار می نماید. این دو گفتمان که مکمل یکدیگر هستند هم در متون زبانی برنامه های مورد بحث و هم در تصاویر دیداری این برنامه ها تقویت می شوند و همه گفتمانهای غیر جنسیتی تفکیک نقش را طرد می کنند. در سطح تحلیل کنش اجتماعی، گفتمانهای فوق ساختار جنسیت را بازتولید و تأیید می کنند و از این رو، دوازده برنامه و تصاویر مورد بحث، همسو با نابرابریهای جنسیتی عمل می کنند. طبق دیدگاه شناختی ون دایک، گفتمانهای جنسیتی متعلق به دوازده برنامه مورد تحلیل، هم در سطح فراگیر و بافتی و هم در سطح معنایی و خرد، هدایت و مدیریت شده، در جریان پردازش نزولی، مخاطبان را به سمت پیش بینی پیامهای حامل ایدیولوژی جنسیتی، شکل دادن مدلهای ذهنی خاص جنسیتی و طرحواره های خانه داری و شغلی هدایت می کند. ث: نتیجه گیری و پیشنهادات: نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر حاکی از آن است که با توجه به برنامه های مورد تحلیل، به نظر می رسد برنامه کودک فیتیله مردان و زنان را به صورت کلیشه ای بازنمایی می کند. زنان را به محیط خانه و انجام کارهای خانه داری محدود می کند و از این رو، آنها را از دسترسی به سرمایه ها، منابع و امکانات آموزشی، شغلی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باز می دارد و در مقابل با اعطای قلمرو و حوزه وسیع فعالیتها و مشاغل خارج از خانه به مردان، روابط نابرابر قدرت و جنسیت را تقویت می نماید. همچنین هدایت و مدیریت گفتمان در سطح فراگیر و محلی مانند هدایت موضوع و موقعیت و انتخاب واژه ها، ساختارهای نحوی و ارجاعات و ابعاد معنی به هدایت مدل های ذهنی مخاطبان و شکل گیری طرحواره های خانه داری و شغلی می انجامد که به ترتیب با زنان و مردان تداعی می شوند. این پژوهش همچنین تحقیق انتقادی در مورد گفتمانهای پیری و جوانی، کارکرد استعاره و نحوه بازنمایی گفتمانی خانواده ایرانی در برنامه کودک فیتیله را پیشنهاد می کند.
فرناز پاک نهاد گلناز مدرسی قوامی
الف: موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): این پژوهش با هدف ارائه الگوهای هماهنگی واکه ای در زبان فارسی و بررسی پدیده آوایی هم-تولیدی واکه به واکه در مورد واژه ها و عبارات فارسی که دارای شرایط اعمال قاعده هماهنگی واکه ای هستند، اما این پدیده در مورد آن ها اتفاق نیافتاده است و یا به صورت فراگیر با هماهنگی واکه ای ادا نمی شوند، صورت گرفت. میان پدیده واجیِ هماهنگی واکه ای و پدیده آوایی هم تولیدی واکه به واکه ارتباط وجود دارد. از آن جایی که پیشینه مطالعاتی جامعی در مورد پدیده هم تولیدی وجود ندارد، در پژوهش حاضر سعی شد که علاوه بر شرح و توصیف این پدیده، انواع و علل وقوع آن ، نشان دهد که هم تولیدی واکه به واکه می تواند مقدمه ای برای وقوع هماهنگی واکه ای باشد و دلیلی باشد بر این امر که ارتباط تنگاتنگی میان واج شناسی و آواشناسی وجود دارد. ب: مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: مبانی نظری این پژوهش، شامل چهارعنوان اصلی فرایند واجی همگونی، فرایند هماهنگی واکه ای، فرایند آوایی هم تولیدی و فرایند هم تولیدی واکه به واکه است که به طور مبسوط به آن ها پرداخته شد. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی و کاربردی است و در چارچوب نظری خاصی انجام نشده است. اما لازم است که ذکر گردد که الگوهای هماهنگی واکه ای در چارچوب واج شناسی معیار مطرح شدند.از دیرباز تعدادزیادی از زبان شناسان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی در مورد فرایند هماهنگی واکه ای به تحقیق پرداخته اند و الگوهای متفاوت آن را در سطح واژه های زبان فارسی ارائه کرده اند. فرایند آوایی هم تولیدی، نزد زبان شناسان غیرایرانی، پدیده ای شناخته شده است اما، تنها تعداد معدودی پژوهشگر ایرانی به بررسی این پدیده در زبان فارسی پرداخته اند. در این پژوهش به منظور بررسی پدیده هم تولیدی واکه به واکه در مورد واژه ها و عبارات فارسی که در قالب های متفاوت الگوهای هماهنگی می گنجند، اما این فرایند در مورد آن ها اتفاق نمی افتد و یا به-طور گسترده با اعمال این قاعده ادا نمی شوند، چهار پرسش مطرح است: 1- انواع الگوهای هماهنگی واکه ای در زبان فارسی کدامند؟ 2- رابطه میان الگوهای هماهنگی واکه ای و هم تولیدی واکه به واکه در زبان فارسی چیست؟ 3- نقش سبک گفتار در هم تولیدی واکه به واکه چیست؟ 4- نقش جنسیت در هم تولیدی واکه به واکه چیست؟ با توجه به سوالات مورد نظر، فرضیه ها ی این پژوهش عبارتند از: 1- هماهنگی واکه ای در زبان فارسی درون تکواژی و بین تکواژی است. 2- هم تولیدی واکه به واکه در صورت های دارای شرایط بافتی الگوهای هماهنگی واکه ای که تابه حال هماهنگی واکه ای در آن ها اتفاق نیافتاده است، مشاهده می شود. 3- میزان هم تولیدی در بافت طبیعی یعنی آنگاه که واژه درون جمله ادا می شود بیشتر از هنگامی است که واژه به صورت منفرد و خارج از بافت ادا می شود. 4- میان زنان و مردان در میزان هم تولیدی تفاوتی وجود ندارد. پ: روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش-های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تحلیل داده ها: در پژوهش حاضر به مفاهیم مرتبط با موضوع از قبیل فرایند واجی همگونی، پدیده هماهنگی واکه ای، فرایند آوایی هم تولیدی و پدیده هم تولیدی واکه به واکه پرداختیم. به منظور بررسی الگوهای هماهنگی واکه ای و پدیده هم تولیدی واکه به واکه در زبان فارسی از همکاری 2 گویشور زن در محدوده سنی 23 تا 32 سال و 2 گویشور مرد در محدوده سنی 29 تا 41 سال بهره گرفته شد. برای انجام این پژوهش فهرستی از واکه های زبان فارسی به طور مستقل، درون واژه های بسیط و غیربسیط فارسی که دارای شرایط بافتی اعمال قاعده هماهنگی واکه ای هستند، واژه هایی که مشمول این قاعده نمی شوند و جهت مقایسه در نظر گرفته شدند، فهرستی از عبارات حرف اضافه ای با حروف اضافه "با" و "به" با همه امکانات واکه ای در هجای دوم و فهرستی از جملاتی که حاوی واژه های مورد نظر است، تنظیم شد. نمونه ها به صورت فهرستی نوشتاری در اختیار گویشوران قرار گرفت. نمونه های گفتاری، سه بار توسط هر گویشور تکرار شد. شرکت کنندگان واژه ها و جملات را به گونه محاوره ای ادا کردند. نمونه های گفتاری با استفاده از میکروفون، رایانه شخصی و با به کارگیری نرم افزار تحلیل صوت پرت (نسخه 5132) ضبط شدند. اندازه گیری و تحلیل صوت شناختی داده ها نیز با استفاده از همین نرم افزار صورت گرفت. جهت تحلیل آماری داده ها از نرم افزار اکسل بهره گرفته شد. برای بررسی میزان هم تولیدی واکه های مورد نظر ابتدا تمامی داده ها بر اساس بافت واکه ای، درون تکواژی و بین تکواژی بودن، خارج بافت و داخل بافت (جمله) بودن طبقه بندی شدند. سپس طیف نگاشت هر واکه مجزا و طیف نگاشت همان واکه در واژه های مورد نظر در بافت های متفاوت موجود در هرسه بار تکرار یک گویشور تهیه شد و بسامد سازه های اول و دوم آن ها در میانه واکه اندازه گیری و ثبت شد. آنگاه، میزان تأثیرپذیری واکه های مورد نظر مورد تحلیل قرار گرفت.علاوه-براین، به منظور نشان دادن تأثیر متغیرهای سبک و جنسیت در پدیده هم تولیدی، داده ها به تفکیک سبک و جنسیت نیز تحلیل شدند. ت: یافته های تحقیق: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که علاوه بر الگوهای هماهنگی واکه ای زبان فارسی که تا به حال شناخته شده اند، الگوهای دیگری نیز در سطح واژه و عبارت وجود دارد. به علاوه در واکه های واژه ها و عباراتی که دارای شرایط اعمال هماهنگی واکه ای هستند اما با اعمال این قاعده ادا نمی شوند و یا به طور گسترده در سطح گویشوران رواج ندارد، هم تولیدی واکه به واکه رخ می دهد و میزان این هم-تولیدی در اکثر موارد در مقایسه با نمونه های گفتاری که مشمول قاعده هماهنگی واکه ای نمی شوند، بیشتر است. ث: نتیجه گیری و پیشنهادات: نتیجه آن که هماهنگی واکه ای نه تنها در سطح واژه های زبان فارسی بلکه، در عبارات هم اتفاق می افتد. همچنین پدیده هم تولیدی واکه به واکه مقدمه ای برای وقوع هماهنگی واکه ای است و ارتباط نزدیکی میان الگوهای واجی و آوایی زبان فارسی وجود دارد. در ارتباط با این موضوع، پژوهش های دیگری می تواند صورت بپذیرد که تأثیر جایگاه و شیوه تولید همخوان میان دو واکه را در میزان هم تولیدی واکه به واکه در زبان فارسی بررسی کند؛ همچنین می توان پدیده هم تولیدی میان همخوان و واکه در واژه های زبان فارسی و تأثیر تعداد همخوان های میان واکه-ها در میزان هم تولیدی واکه به واکه را مورد بررسی قرار داد. بررسی میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری واکه های به اصطلاح کوتاه و بلند زبان فارسی در پدیده هم تولیدی واکه به واکه نیز می تواند موضوعی مرتبط با این پژوهش باشد. به علاوه نقش سرعت صحبت کردن در میزان هم تولیدی در زبان فارسی نیز می تواند موضوعی برای پژوهش های آتی قرار گیرد.
آزاد محمدی گلناز مدرسی قوامی
رسال? حاضر تحقیقی است در مورد فرایندهای صرفی- واجی در کردی سورانی. در این تحقیق دو هدف اصلی دنبال می شود: یکی معرفی تکواژگونه های تکواژ های تصریفی و واژه بست های اسم و فعل در کردی سورانی و دیگری دست یافتن به فرایندهایی که اشتقاق این صورت های متناوب را به عهده دارند. تحقیق حاضر تحلیل های خود را بر اساس واج شناسی زایشی ارائه می دهد. در این دیدگاه برای صورت های متناوب یک تکواژ، بر اساس معیارهایی معین، یک صورت، به عنوان صورت زیرساختی در نظر گرفته می شود و فرض بر این است که فرایندهایی، اشتقاق این صورت زیرساختی را برای به دست دادن صورت های متناوب دیگر به عهده دارند. پرسش تحقیق این است که فرایندهای صرفی- واجی در کردی سورانی کدام اند و برای پاسخ به این سوال صورت های زیرساختی را معرفی کرده و فرایندهای دخیل در تبدیل این صورت ها به تکواژگونه های مختلف را به دست می دهیم. در تحقیق حاضر، محقق علاوه بر تکیه بر شمّ زبانی خود به عنوان گویشور کردی سورانی، پیکره ای صوتی که از گویشوران شهر مریوان را جمع آوری، طبقه بندی و تحلیل کرده است. روش تحلیل داده ها نیز به این ترتیب است که صورت های متناوب یک تکواژ استخراج شده و بر اساس ملاک های واج شناسی زایشی صورتی به عنوان صورت زیرساختی انتخاب شده و فرایندهای که اشتقاق صورت های متناوب از این صورت زیرساختی را باعث می شوند معرفی می گردند. پس از تحلیل داده ها مشخص شد که فرایندهای حذف، درج، همگونی و هماهنگی واکه ای در کردی فعال هستند که در این میان فرایند حذف بیش از سایر فرایندها و در مورد همین فرایند نیز حذف در واکه ها بیش تر از حذف در همخوان ها بود. فرایندهای درج، همگونی و هماهنگی واکه ای در درجات بعدی بودند به طوری که هماهنگی واکه ای به ندرت یافت می شد. در پژوهش انجام گرفته سعی بر آن بود که به طور جامع فرایندهای صرفی- واجی کردی سورانی بررسی شوند اما در اختیار داشتن پیکره ای کامل تر و تأملی بیش تر بر تحلیل داده ها می توان تحقیقات جامع و گسترده تری را در این زمینه به وجود آورد.
سعید جلیلیان گلناز مدرسی قوامی
پژوهش حاضر تحقیقی درباره فرایندهای صرفی – واجی در زبان لکی است. در هر زبان فرایندهایی وجود دارد که باعث تغییر صورت تکواژها در شرایط خاص صرفی و واجی می شود. در پژوهش حاضر صورت های متناوب تکواژهای تصریفی اسم و فعل و واژه بست های زبان لکی معرفی و فرایندهای تشکیل دهنده آنها معرفی شده است. تحقیق حاضر دو هدف را دنبال می کند: اول، معرفی تکواژگونه های تکواژهای دستوری وابسته در لکی و دوم، استخراج فرایندهایی که باعث ایجاد صورت های مذکور شده اند. واج شناسی زایشی مبانی نظری پژوهش را تشکیل می دهد که در آن یک صورت به عنوان صورت زیرساختی در نظر گرفته می شود و اعتقاد بر این است که دیگر صورت های متناوب روساختی از آن مشتق می شوند. منبع داده های پژوهش را پیکره صوتی پانزده ساعته ای تشکیل می دهد که نگارنده از گویشوران لک زبان شهرستان کوهدشت گردآوری کرده است. پس از گردآوری داده ها نگارنده دست به طبقه بندی و تحلیل آن زده است و به این منظور از شم زبانی خود به عنوان گویشور لکی نیز بهره گرفته است. در تحلیل داده ها، صورت های مختلف تکواژها انتخاب و بنابر قواعد واج شناسی زایشی یک صورت به عنوان صورت زیرساختی انتخاب شده است. پس از تحلیل داده ها مشخص شد که حداقل سه فرایند حذف، درج و همگونی در لکی فعال هستند که فرایند حذف بیش از سایر فرایندها دیده می شود. تحلیل ها همچنین نشان داد که واکه-ها بیشتر از همخوان ها در معرض حذف هستند و از این میان واکه های پسوندهای تصریفی و واژه-بست ها بیشتر تحت تاثیر این فرایند قرار می گیرند. گر چه پژوهش حاضر تنها سه فرایند واجی را معرفی کرده است اما به نظر می رسد که با داشتن پیکر? بزرگتر بتوان فرایندهای دیگر را نیز مشاهده کرد. علاوه بر این مطالعه این فرایندها در دیگر زبان ها و گویش های ایرانی می تواند درک بهتری از تنوع ها و تغییرات زبانی خصوصا تغییرات واجی را ارائه دهد. واژه های کلیدی: فرایندهای صرفی – واجی، وندهای تصریفی، واژه بست ها، لکی
بهاره انالو ویدا شقاقی
یکی از فرایندهایی که به طور وسیع در هر زبانی واقع می شود فرایند واژه سازی است و اشتقاق از عوامل مهم این فرایند در همه ی زبانها محسوب می شود. یکی از طرقی که امر اشتقاق در زبان فارسی به طور عمده بواسطه ی آن امکانپذیر می باشد، فرایند پسوندافزایی است. بنابراین، پسوندها در این زبان از اهمیت بالایی برخوردار هستند. در مطالعه ی حاضر پس از انتخاب 30پسوند از پسوندهای پرکاربرد و پربسامد فارسی، سعی بر آن است که به شناخت دقیق تر این پسوندها به لحاظ ساختاری و معنایی پرداخته شود. جهت نیل به این هدف، در این پژوهش ابتدا سیر تاریخی تحولات این پسوندها از دوره ی باستان، میانه و دری مورد بررسی قرار گرفته است که البته لازم به ذکر است، که مبدأ تاریخی برخی از این پسوندها در دوره ی میانه یا دری قرار دارد و دارای پیشینه ای در دوره ی باستان نمی باشند. پس از آن، این پسوندها به لحاظ ساختار پایه مورد بررسی قرار گرفتند، به این معنا که پس از مطالعه ی ترکیبات هر پسوند در پیکره ی مورد بررسی در این پژوهش، یعنی «پیکره ی همشهری»، مقوله ی پایه هایی که قابل الحاق به آن پسوند هستند مشخص گردیده و در طبقه بندی پایه های بسیط، مرکب، مشتق و غیره قرار گرفته اند. مطلب مورد بررسی دیگر درباره ی این پسوندها، معنا و مفهوم آنها حین پیوستن به پایه هاست که مانند بخش قبل این معنا و مفهوم در ترکیبات این پسوندها جستجو گردیده و به صورت طبقه بندی شده آورده شده اند. نتایج بدست آمده از مطالعه- ی این موارد، به دستیابی به محدودیتهای ساختاری و معنایی ترکیبات پسوندهای مورد نظر انجامیده است. لذا، در بخشی به محدودیت های ساختاری پایه های این پسوندها که اعم از محدودیتها صرفی و تاحدی محدودیت ها نحوی آنها می باشد، پرداخته شده و در بخش دیگر به محدودیتهای معنایی آنها پرداخته شده است. این محدودیت ها به این معنا هستند که هر پسوندی به هر پایهای ملحق نمی شود و عواملی در این پیوند موثر هستند که در روند این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند.
منیره افروشه رضامراد صحرایی
الف- موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): در دهه های اخیر، در حوزه های آموزش و یادگیری زبان تغییرات تدریجی و قابل توجهی رخ داده است. آموزش گفتگو یکی از مباحثی است که در دهه های اخیر توجه تحلیل گران و زبان شناسان را به خود معطوف کرده است.در این میان نیاز است تا کمک کنیم تا منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان همسو با تحولات، آموزش گفتگو در دنیا، پیش رود. پژوهش حاضر در نظر دارد تا به بررسی نقاط قوت و ضعف محتوای گفتگوهای منابع آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان و تلاش برای ارائه الگوهای گفتگوی مبتنی بر واقعیت، جهت انعکاس در کتاب های آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان، بپردازد. ب- مبانی نظری شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها: مبانی نظری این پژوهش با تکیه بر رویکردهای ارتباطی و نقش گفتگو در این رویکردها شکل گرفته است. و از مدل تحلیل گفتگوی کلاسی والش برای بررسی گفتگوهای موجود در منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان استفاده شده است. مسئله پژوهش حاضر این است که منابع آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان تا چه حد مطابق با اصول تحلیل گفتگو و مدل والش هستند. پ- روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها: در این پژوهش تحلیل گفتگو، نگرشی برگرفته از جامعه شناسی است که به بررسی روابط اجتماعی- کلامی و غیرکلامی- در زندگی روزمره می پردازد. و مدل والش مدلی است که به معلم ها کمک می کند تا گفتمان خود در کلاس را ارزیابی کنند. به این مدل خود ارزیابی گفتگوی معلم می گویند. این مدل از 4 فاز تشکیل شده است که اهداف آموزش و ویژگی های مشخص گفتمان را به طور واضح توضیح داده است. این پژوهش از نوع کاربردی است و به روش توصیفی و کتابخانه ای انجام شده است. توصیف و تحلیل داده ها بر اساس نرم افزار اس. پی. اس. اس. انجام شده است و در نهایت نتایج آماری در جداول مختلف به همراه نمودار میله ای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. ت- یافته های تحقیق: این پژوهش نشان داد که گفتگوهای مجموعه کتاب های زبان فارسی در حد کمی با اصول مدل والش انطباق دارند و تمام وجه های مدل والش در کتاب زبان فارسی به میزان "کم" رعایت شده اند.گفتگوهای موجود در کتاب دوره عمومی زبان فارسی در حد بیش از "متوسط" با اصول مدل والش انطباق دارند و وجه مدیریتی والش، به میزان "زیاد" و بیشتر از وجه های دیگر در این کتاب رعایت شده است. در کتاب های فارسی بیاموزیم گفتگوها نسبتاً در حد "خیلی زیاد" با اصول مدل والش انطباق دارند و وجه مدیریتی و بافت کلاسی والش، به میزان "خیلی زیاد" و بیشتر از دو وجه دیگر در این کتاب ها رعایت شده است. ث- نتیجه گیری و پیشنهادات: براساس نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود که مولفان کتاب های آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان به مطابقت گفتگوهایی که در این کتاب ها چاپ می شوند با اصول تحلیل گفتگو اهمیت بیشتری دهند. و انجام پژوهش هایی در رابطه با بررسی موضوع ها و بررسی روابط شرکت کنندگان در گفتگوها و مقایسه گفتگوهای کتاب های آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان با دیگر منابع آموزش زبان دوم می تواند در بهبود گفتگوهایی که درکتاب های آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان چاپ می شوند، تأثیر بسزایی داشته باشند.
سهیلا ایزدی کورش صفوی
در مطالعات زبان شناختی امروز از فرایندی سخن به میان می آید که «واقعیت گریزی» نامیده می شود و منظور از آن تخطی از ارجاع به مصادیق جهان خارج است. نگارنده سعی بر آن داشته است تا آنچه را در قالب فرایند واقعیت گریزی در مطالعه معنایی زبان فارسی امکان طرح می یابد، به کمک نمونه های متعددی از زبان روزمره فارسی معیار مورد بحث و بررسی قرارداده و نشان دهد گونه های متعدد این فرایند در قالب بزرگ نمایی و کوچک نمایی در زبان فارسی خودکار معانی متعددی را القا می کند. نگارنده برای تهیه این نمونه های واقعیت گریز در زبان خودکار فارسی از 30 فیلم سینمایی اکران شده در سینماهای کشور بهره گرفته است. سپس با استفاده از پرسش نامه ای که در اختیار مدرسان زبان فارسی به غیرفارسی زبانان قرار گرفت، سعی برآن داشت تا از طریق تجربه معلمان به راهکار مناسبی برای تدریس این ساخت ها به غیرفارسی زبانان دست یابد. اما نتایج این پرسش نامه ها نشان می دهد که هیچ اتفاق نظری در مورد شیوه، برنامه درسی، قالب، سطح، نوع تمرین و ارزشیابی ساخت های واقعیت گریز وجود ندارد و شاید بتوان این امر را به عدم تشخیص دقیق این دسته از ساخت ها نسبت داد. نگارنده اعتقاد دارد که با توجه به بسامد وقوع هر ساخت واقعیت گریز در گفت وگوی روزمره، نوع هریک از آنها برحسب بزرگ نمایی و کوچک نمایی، و نیز ماهیت «یک سویه» یا «دوسویه» بودن این ساخت ها می توان به شیوه آموزش ساخت های واقعیت گریز دست یافت. بنابراین به نظر می ر سد که می توان از میان انواع واقعیت گریزی، تدریس واقعیت گریزی های یک سویه دارای بزرگ نمایی فعلی در سطح مقدماتی، واقعیت گریزی های یک سویه دارای بزرگ-نمایی صفتی و اسمی در سطح میانی و واقعیت گریزی های یک سویه دارای بزرگ نمایی قیدی در سطح پیشرفته مناسب تر است. واقعیت گریزی های یک سویه دارای کوچک نمایی با توجه به درصد کم بسامد وقوع شان بهتر است در سطح پیشرفته تدریس شوند. با توجه به اینکه واقعیت گریزی های دوسویه فعلی درصد وقوع بالاتری نسبت به سایر واقعیت گریزی های دوسویه دارند و برخی از ساخت های واقعیت گریز دوسویه، از درصد تکرار بالایی برخوردارند بهتر است واقعیت گریزی های دوسویه نیز در سطح مقدماتی تدریس شوند.
ریحانه مندی پور ویدا شقاقی
هدف از انجام این پژوهش، بررسی جنسیت مدار کارگفت های ترغیبی با در نظر گرفتن وجه جمله است. گوینده از کارگفت ترغیبی، برای متقاعد کردن مخاطب به انجام دادن و یا پذیرفتن امری استفاده می کند. به منظور انجام این بررسی، پنج رمان از رمان های معاصر فارسی انتخاب شد، کارگفت های ترغیبی از این رمان ها استخراج شد و به لحاظ وجه (امری، خبری، پرسشی و التزامی)، جنسیت گوینده ومخاطب و مستقیم یا غیر مستقیم بودن، بررسی شد. سپس فراوانی هر کارگفت و عوامل مرتبط با آن از جمله وجه و جنسیت گوینده و مخاطب و مستقیم یا غیرمستقیم بودن آن اندازه گیری شد و با استفاده از آزمون آماری خی دو مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج این آزمون نشان داد که، میان بسامد وقوع کارگفت های ترغیبی در زنان و مردان تفاوت معناداری وجود نداشت. به علاوه زنان و مردان به میزان تقریباً مساوی از کارگفت های ترغیبی استفاده کردند. زنان در تعاملات خود به ترتیب از کار گفت هایی با وجه پرسشی، خبری، امری و التزامی استفاده کرده بودند، در مقابل، مردان به ترتیب از وجه های خبری، امری، پرسشی و التزامی استفاده نمودند. جملات ترغیبی فارغ از جنسیت گوینده به ترتیب با وجه های خبری، پرسشی امری و التزامی ظاهر شدند. در کارگفت هایی که مخاطب آن ها زنان بود، جملات اغلب به صورت مستقیم و به ترتیب با وجه های خبری، پرسشی، امری و التزامی مشاهده شدند. در کارگفت هایی که مخاطب آن ها مردان بود، جملات اغلب به صورت مستقیم و به ترتیب با وجه های خبری، امری، پرسشی و التزامی بودند.
مصطفی گیلانی ویدا شقاقی
چکیده ندارد.
سیما سلیم زاده بناب ویدا شقاقی
چکیده ندارد.
رسول مرادی مجتبی منشی زاده
چکیده ندارد.
الهام واثق گلناز مدرسی قوامی
چکیده ندارد.
طاهره کاظمی ویدا شقاقی
چکیده ندارد.
مهتاب سیردانی گلناز مدرسی قوامی
چکیده ندارد.
فاطمه کوشکی فریده حق بین
چکیده ندارد.
زهره پورغریب شاهی شهلا رقیب دوست
چکیده ندارد.
افسانه غریبی ضیاء الدین تاج الدین
چکیده ندارد.
آزاده میرزایی محمد دبیرمقدم
چکیده ندارد.
زهرا ملکشاهی امیلیا نرسیسیانس
چکیده ندارد.
عادل رفیعی ویدا شقاقی
چکیده ندارد.
سیده لیلا تقوی سنگدهی ویدا شقاقی
در این رساله به بررسی تشریفات ارتباط از دیدگاه گافمن پرداخته شد و عنوان شد که گافمن دو نوع محدودیت را بر ارتباط بین افراد حاکم می داند: محدودیت های نظام (اجزایی که نظام ارتباطی را به وجود می آورند) و محدودیت های تشریفاتی (نشانه های اجتماعی که فرد با به کار بردن آنها خود را به عنوان فردی واجد صلاحیت در جامعه مطرح می کند). سپس تقسیم بندی گافمن را برای محدودیت های تشریفاتی ذکر نمودیم و به بررسی هر یک از آنها در گفتار روزمره فارسی زبانان پرداختیم، با این اعتقاد که برای تهیه متون آموزشی کارآمد و موثر که بتواند زبان آموزان را با هنجارهای ارتباطی فارسی زبانان آشنا نموده و سخن گفتن به شیوه صحیح را در آنها تقویت نمایند، ابتدا به بررسی مکالمه های عادی و روزمره فارسی زبانان پرداخته و نمونه هایی از آنها را جمع آوری کرد. سپس درک زبان آموزان را با این داده های واقعی مقایسه کرده و به تدریج اشکالات متن ها و شیوه ه ای آموزشی را برطرف نمود. در این راستا، پس از گردآوری نمونه هایی از تعاملات اجتماعی فارسی زبانان در موقعیت های روزمره واقعی، پرسشنامه ای تهیه و به زبان آموزان ارائه گردید. سپس به نتیجه گیری پرداخته شد. نتایج حاکی از این بود که زبان آموزان علی رغم گذراندن یک دوره کامل زبان فارسی در به کار بردن هنجارهای ارتباطی فارسی زبانان دچار مشکل می باشند. اطلاعات به دست آمده از این پژوهش بیانگر نوع مشکلات زبان آموزان در به کارگیری هنجارهای ارتباطی فارسی زبانان است . از این اطلاعات می توان به عنوان مبنایی برای تهیه متون آموزشی بهتر و ارائه شیوه های آموزشی کارآمدتر استفاده نمود.
رومینا یمینی ویدا شقاقی
این پایان نامه شامل شش فصل به شرح زیر است : در فصل اول، مقدمه پژوهش ، شامل طرح موضوع تحقیق، اهمیت پژوهش ، اهداف مورد نظر و روش و مراحل کار شرح داده شده است . فصل دوم، خواندن و انواع آن را به تفصیل مورد بررسی قرار می دهد و از میان انواع خواندن، نوع مورد نظر این پژوهش را انتخاب و مورد بررسی قرار می دهد. در فصل سوم، ابتدا تاریخچه پیدایش علم کلام و گسترش آن تا به امروز، به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد و پس از آن، بعنوان پایه و اساس علم کلام معرفی و عوامل مربوط به آن از جمله بافت ، بافتار و معیارهای متن سازی شرح داده می شود. فصل چهارم، مبحث انسجام را بعنوان مهمترین معیار متن سازی مطرح و عوامل مختلف آن، از جمله انسجام واژگانی را معرفی می نماید. در همین فصل، انسجام واژگانی و موارد گوناگون آن بعنوان موضوع اصلی این پژوهش به تفصیل و با ذکر مثال مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. فصل پنجم شامل دو بخش است : بخش اول به بررسی آماری عوامل انسجام واژگانی در متون فارسی اختصاص دارد که جدول ها و نمودار مربوط به آن در انتهای این فصل ارائه گردیده است . در بخش دوم، روش و معیارهای تهیه متون درک مطلب آزمایشی، متن ها، نحوه ارائه آنها به زبان آموزان و بررسی آماری تاثیر عوامل انسجام واژگانی بر درک مطلب خواندن زبان آموزان مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل ششم، نتایج بدست آمده از تحقیق مطرح شده و مورد بحث قرار می گیرد و همچنین پیشنهاداتی برای نویسندگان و محققان آینده ارائه می شود.
امیرعلی حسین زاده ویدا شقاقی
بررسی حاضر مربوط به حوزه ای از زبان شناسی است که تجزیه و تحلیل کلام (discourso analysis) نام دارد. تجزیه و تحلیل کلام خود شاخه ای از کاربردشناسی زبان (pragmatics) است . کاربردشناسی مطالعه زبان و با توجه به بافت زبانی که در آن به کار می رود می باشد، یعنی بررسی محدودیتهایی که کاربرد زبان در تعامل اجتماعی با آن مواجه هستند. تجزیه و تحلیل کلام نیز که بخشی از کاربردشناسی زبان می باشد در دو سطح به بررسی زبان می پردازد، یکی مطالعه صورتهای زبانی و دیگری مطالعه بافت زبانی. به عبارت دیگر تجزیه و تحلیل کلام به بررسی ارتباط بین ساختار کلام و اطلاعات فرازبانی می پردازد. در چنین مطالعاتی بررسی نظام زبان به در سطح جمله بلکه در سطحی فراتر از آن یعنی واحدهای بزرگتری همچون متن صورت می گیرد، زیرا آنچه گویشور هنگام برقراری ارتباط با دیگران با کار می گیرد جملات از هم گسیخته نیست بلکه کلام به هم پیوسته ای است که در بافت معنا می یابد. در این پژوهش نشانه های کلامی (discourse markers) به عنوان یکی از عناصر ایجاد انسجام در کلام مورد بررسی بررسی قرار می گیرد. به این صورت که ویژگی نشانه های کلامی، انواع آنها، بررسی هاس ی سنتی نشانه های کلامی و نیز تحقیقات اخیر زبانشاسان ایرانی و غیر ایرانی بیان می شود. سپس با توجه به اطلاعات موجود، نشانه های کلامی زبان فارسی گفتاری شناسایی شده و بر اساس نقش و عملکرد آنها در کلام طبقه بندی می شوند. از آنجا که برخی از نتایج حاصل از بررسی های زبانشناختی را می توان در آموزش زبان به کار گرفت ، در این تحقیق نیز پس از شناسایی نشانه های کلامی به بررسی نقش آنها در افزایش درک مطلب شنیداری پرداخته ایم. به این منظور بخشی از این پژوهش به بررسی مهارت شنیداری زبان، رابطه آن با یکدیگر مهارتها، مراحل شنیدن و ویژگی های متنهای شنیداری اختصاص یافته و نیز تحقیق عملی بر روی زبان آموزان غیر فارسی زبان غیر ایرانی انجام گرفته است . نتایج حاصل نشان می دهد که آگاهی زبان آموزان از نشانه های کلامی موجب افزایش میزان درک مطلب شنیداری آنها می گردد.
ویدا شقاقی علی محمد حق شناس
رساله حاضر یکی از فرآیندهای واژه سازی بنام فرآیند دوگان سازی را مورد بررسی قرار داده است . فرآیند مذکور فرآیند صرفی و اشتقاقی متداولی است که در آن بخشی از یک واحد واژگانی و یا کل آن تکرار شده، و معمولا برای رساندن مفاهیمی مانند جمع، تکرار، تداوم و یا شدت بکار می رود. جزئی را که تکرار می شود دوگانی می نامیم . دوگانی وندی است که قبل از واژه، در میان و یا پس از آن قرار گیرد. به منظور پی بردن به نحوه عمل این فرآیند در فارسی، فرهنگ زبان فارسی (6 جلدی) اثر دکتر معین انتخاب و واژه های دو جزئی آن - واژه هایی که در آنها بخشی از واژه پایه و نه تمام آن تکرار شود - استخراج گردید. این نوع واژه ها در دستور سنتی اتباع و در زبانشناسی نوین دوگانی ناقص نامیده شده اند. اتباع یا واژه های دوگانه در دستورزبان فارسی از مقوله اسم، صفت و یا قید بشمار می روند و گاه پس از ترکیب با واژه های دیگر نقش فعلی را هم عهده دار می شوند. اتباع دارای معنی واژگانی مستقلی نیست . معنی افاده شده از آن در فرهنگ لغت فارسی یافت نمی شود. مانند: منگ در سنگ و منگ که به معنای گیج نه کلوخ و غیره در فرهنگها ثبت شده است . دوگانی ناقص را می توان به سه نوع آغازی (نک و نال، کت و کلفت)، میانی (پاره پوره، تاراغ و توروغ) و پایانی (هارت و پورت ، شیک و پیک) تقسیم کرد.