نام پژوهشگر: حمیدرضا مطلبی
حمیدرضا مطلبی شجاع احمدوند
بسمه تعالی رابطه اسلام و دموکراسی در اندیشه گولن و بازرگان آنچه در این پایان نامه به آن پرداخت می شود رابطه اسلام و دموکراسی از منظر کلان بحث علم و دین برای رسیدن به تفسیری از نظم سیاسی مدنظر این دو متفکر می باشد در هر کدام از این دو نظم سیاسی برمبنای چهار شاخص غایت نظم سیاسی ، مرجعیت اعمال حاکمیت سیاسی ، محدودیت اعمال حاکمیت و حق اعتراض بر گرفته از کتاب تاریخ تفکر سیاسی به عنوان چهارچوب نظری این پژوهش مورد بحث وبررسی قرار می گیرد هر دو متفکر به نظم سیاسی دموکراتیک اسلامی قائل اند اما نظم سیاسی مد نظر گولن از خلال اصلاح جامعه به ویژه از طریق تبلیغ ، ارشاد ، جهاد و خدمت و نظم سیاسی مد نظر بازرگان از خلال اصلاح جامعه به ویژه از طریق تعاون ، روحیه جمعی وخدمت تحقق خواهد یافت.گولن نظم سیاسی را در رستگاری و تکامل فرد و جامعه با اتکاء به اصل عدالت و بازرگان آن را در تکامل بشری در مسیر حقیقت جویی با اتکاء به اصل آزادی می بیند گولن مرجع اعمال حاکمیت سیاسی را در حاکمیت مردمی منتج از اصل خلافت و امانت در چهارچوب حاکمیت الهی می داند و بازرگان مرجع اعمال حاکمیت سیاسی در حاکمیت خداوند در حکومت مردم با تکیه بر دو اصل شورا و بیعت برای تحقق احکام الهی می داند در حالیکه گولن محدودیت های اعمال حاکمیت سیاسی در چهار چوب کنترل اخلاقی ، نهادی ، قانونی بر مبنای دو اصل عدالت و تقوا و بازرگان نیز آن را در چهارچوب کنترل اخلاقی ، نهادی ، قانونی اما بر مبنای دو اصل آزادی و تقوا بر می شمارند . در شرایطی که گولن چهارچوب حق اعتراض را بر مبنای الگوی اصلاحی و قانونی جهت تضمین حفاظت از جامعه مدنی و حفظ اصل تساهل و کثرت گرایی و بازرگان آن را برمبنای الگوی اصلاحی و قانونی جهت صیانت از جامعه مدنی و حفظ اصل آزادیخواهی و استبداد ستیزی ترسیم می کند. آنچه می توان در مقام مقایسه تفکر این دو اندیشمند گفت این است که هردو متفکر از رهگذر رابطه سه گانه انسان،طبیعت ،خدا سعی در تبیین روند تکاملی انسان به سمت رستگاری دنیا وآخرت دارند. ضمن اینکه انسان محور این تکامل می باشد و نظم سیاسی بایستی انعکاسی از تکامل انسان و به تبع آن جامعه باشد با این تفاوت که در بازرگان طبیعت انعکاسی از توحید است ولی طبیعت در اندیشه گولن انعکاسی از عشق و محبت خداوندی است به گونه ای که در این رابطه سه گانه به منطق دیاکلتیک هگلی نزدیک می شوند که در آن انسان به عنوان سوژه از طریق طبیعت به عنوان ابژه به خداوند واصل می شوند اما برخلاف هگل تجلی روح خدا دولت نمی باشد بلکه انسان تجلی گر روح خداست .در اندیشه بازرگان آزادی و تقوا که مبنای محدودیت اعمال حاکمیت می باشند در اثر وسعتی که تقوا به آزادی می دهد در نهایت در یک رابطه ذاتی به هم می پیوندند واز این رهگذر از مفهوم آزادی منفی(رهایی از اسارت) به آزادی مثبت به معنی امکان تحقق اراده انسان در عالم می رسیم اما در اندیشه گولن دو مفهوم آزادی و تقوا مبنای محدودیت اعمال حاکمیت می باشند که در نهایت در یک رابطه ذاتی بهم می پیوندند که مفهوم عدالت به معنای کنترل بیرونی بر رفتار انسانی در راستای قانون به مفهومی اخلاقی به معنای کنترل درونی ناشی از وجدان تبدیل می شود. هر دو متفکر روایتی اصلاح گرایانه از حق اعتراض دارند و برای دستیابی به اهداف مورد نظر خود که همان تغییر کارکرد ی و رفتاری سیستم است نه تغییر ساختاری سیستم تلاش می کنند ودر این راستا اصلاحات خود را در قالب فرهنگی از پایین به بالا دنبال می کند با این تفاوت که گولن بر خلاف بازرگان جنبشی مداراگونه به صورت نرم وحتی از طریق مبارزه منفی در جهت تغییررفتاری نظم سیاسی در جهت مطلوب می باشد.