نام پژوهشگر: احمد پهلوانروی
محسن فراهی احمد پهلوانروی
منا طق خشک و نیمه خشک جهان در عرضهای 20 تا 45 درجه شمالی و جنوبی واقع شده اند کشور ایران نیز در این منطقه واقع شده که به کمربند جهانی فرسایش موسوم است. شناسایی مناطق برداشت به عنوان اصولی ترین و بنیادی ترین کار محسوب می شود. کانون بحرانی تاسوکی و شیله با وسعتی در حدود 131660 هکتار در جنوب شرقی زابل واقع در شمال استان سیستان و بلوچستان و جنوب شرق کشور ایران قرار دارد. این عرصه قطاعی در جهت جنوب شرق به شمال غرب را شامل می گردد که از نظر ژئومرفولوژی دارای 2 واحد دشت سر و پلایا می باشد. در جنوب شرق اشکال فرسایش بادی به شکل بارخان، بارخانهای عرضی، سیف و سیلک وجود دارند. برای تعیین منشاء این تپه ها از روش منشاء یابی تپه های ماسه ای در ایران بهره گیری و بر اساس آن طی دو مرحله جهت یابی و مکان یابی که جهت یابی شامل جمع آوری اطلاعات محلی از وضعیت فرسایش بادی ، بررسی و مقایسه عکسهای هوایی و تصاویر ماهواره ای با دوره های زمانی مختلف، بررسی مرفولوژی عمومی و واحد تپه های ماسه ای و بررسی بادهای منطقه و مکان یابی شامل مطالعه ژئومورفولوژی منطقه و نمونه برداری از رخساره ها و انجام آزمایشات گرانولومتری، مرفوسکوپی و کانی شناسی می باشد، منشاء تپه های ماسه ای تعیین شد. بر اساس نتایج تحقیق بادهای فرساینده منطقه جهت شمال تا شمال غربی با زاویه 340 تا 360 درجه دارند و مهمترین رخساره های برداشت بستر هامون هیرمند جنوبی و سرپنجه های شیله می باشد. همچنین حساسیت رخساره ها به فرسایش بادی با استفاده از روش اریفر از کم تا خیلی زیاد ارزیابی شده است.
سید هدایت پروری اصل احمد پهلوانروی
بیش از یک سوم کره زمین دارای اقلیمی خشک بوده و پدیده بیابان زایی در این مناطق شدت یافته است. تاکنون روش های متعددی جهت برآورد میزان شدت بیابان زایی این مناطق ارائه شده که یکی از مهمترین این روش ها، مدل fao-unep می باشد. در این تحقیق مطابق تجزیه و تحلیلی که بر روی سایر روش ها انجام شده، سعی گردیده تا معیارها و زیر معیارهای موثر بر فرسایش بادی شناسایی شده و مناسبترین آنها انتخاب شود و در نتیجه شدت فرسایش بادی منطقه با توجه به ارزش دهی به هر یک از معیارها و زیر معیارها در قالب یک مدل بیابان زایی تعیین شود. بر این اساس عواملی از قبیل فرسایش بادی، اقلیم، عدم وجود پوشش گیاهی و خاک بعنوان مهمترین عوامل تخریب و موثر بر روند بیابان زایی شناسایی شده و براساس جداول طراحی شده این روش مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاصل از این ارزیابی نشان می دهند که عواملی از جمله: فاکتور سنگریزه سطحی، شاخص lss، آب زیرزمینی و اقلیم با کسب بیشترین میزان امتیاز بعنوان عوامل اصلی بر تشدید فرایند بیابان زایی شناخته شدند. با توجه به نتایج بدست آمده از روش بکار برده شده در این تحقیق، منطقه مورد مطالعه از نظر طبقه بندی کلاس-های بیابان زایی در کلاس های متوسط، شدید و خیلی شدید قرار دارد. بر این اساس مشخص می شود که از کل مساحت منطقه حدود 1240 هکتار معادل83/25% جزء کلاس بیابان زایی متوسط، 2800 هکتار معادل 33/58% جزءکلاس بیابان-زایی شدید و 760 هکتار معادل 84/15% در کلاس بیابان زایی خیلی شدید قرار دارد.
محمود نجفی زیلایی احمد پهلوانروی
چکیده تغییرات پوشش گیاهی در اثر زمان امری طبیعی می باشد، ولی فعالیت های انسانی باعث تشدید سرعت تغییرات شده و به مرور زمان این تحولات شرایط و عملکرد اکوسیستم را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین آشکارسازی، پیش بینی و مراقبت چنین تغییراتی در یک اکوسیستم از اهمیت به سزایی برخوردار است. فن سنجش از دور با داشتن قابلیت همه نگری و توانایی بررسی مکرر روند تغییرات و تحولات پدیده های خاص در طی دوره های مختلف می تواند بعنوان روشی کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. هدف این مطالعه تعیین شاخص گیاهی مناسب جهت ارزیابی روند تغییرات پوشش گیاهی در منطقه بیابانی غرب کرخه طی یک دوره 18 ساله با استفاده از تصاویر سنجنده های tm (1991) و aster (2008) می باشد. ابتدا تصحیح هندسی و اتمسفری، روش های مختلف بارزسازی (بهبود کنتراست، نسبت گیری طیفی و شاخص گیاهی) و طبقه بندی با روش حداکثر احتمال بر روی تصاویر اعمال شد. برای آشکارسازی تغییرات از تعداد 28 شاخص استفاده شد. نتایج نشان داد شاخص pvi2 بیشترین همبستگی را با پوشش منطقه دارد و بعنوان مناسب ترین شاخص جهت تهیه نقشه تغییرات در سال های مورد نظر بکار گرفته شد. نقشه نهایی تغییرات در سه کلاس بیابان زایی، بدون تغییر و احیا تولید گردید. در طول دوره مطالعه، بدلیل اجرای طرح های بیابان زدایی (مالچ پاشی و کشت نهال) در بخش هایی از منطقه و انجام کشت تلفیقی به منظور بهره گیری از مشارکت مردم و همچنین تبدیل بخشی از اراضی مالچ پاشی شده و زمین های کم بازده و بایر منطقه به زراعت و باغات میزان سطح پوشش افزایش یافته و سطح تغییرات پوشش به 5/17 درصد از کل منطقه رسیده است. 8/69 درصد این تغییرات مثبت و در کلاس احیاء و 2/30 درصد از تغییرات منفی بوده که در کلاس بیابان زایی قرار می گیرد. واژه های کلیدی: شاخص گیاهی، آشکارسازی تغییرات، سنجش از دور، دشت اهواز
سکینه اسلامی احمد پهلوانروی
فرسایش بادی یکی از بزرگترین بلایای طبیعی است که سالانه خسارات فراوانی به مناطق مسکونی و زراعی وارد می کند. پیشروی تپه های ماسه ای به سمت روستاها، شهرها، شهرک های صنعتی، راه آهن، جاده ها و فرودگاه ها همه ساله موجب خسارات فراوانی می گردد و تاخت و تاز ماسه های روان به جز مشکلات اقتصادی و اجتماعی عدیده ای که به همراه دارد باعث از بین رفتن بخشی از تمدن ملی نیز گردیده است و بسیاری از آداب و سنت های دیرین به این طریق به فراموشی سپرده شده است. لذا با شناسائی نقاط حساس می توان گام های موثری در کنترل این پدیده برداشت. در این مطالعه با بررسی مهمترین عوامل موثر در تعیین نقاط برداشت، شامل بررسی تصاویر ماهواره ای، بررسی مورفولوژی عمومی تپه های ماسه ای، بررسی و مطالعه بادهای منطقه به منظور شناسایی شدت و تداوم شدیدترین بادها، نمونه برداری عناصر تپه های ماسه ای و خاک سطحی هر کدام از رخساره های منطقه برداشت، بررسی مرفوسکوپی عناصر تشکیل دهنده نمونه ها و تجزیه تحلیل فرایندهای رسوبگذاری، کانی شناسی نمونه ها و بررسی ارتباط ژنتیکی عناصر تپه های ماسه ای با سایر رخساره های مورد بررسی، سعی شده است منشأ ماسه های روان حوزه آبخیز مصر واقع در شمال شهرستان خور و بیابانک از توابع استان اصفهان تعیین گردد. به طور کلی نتایج حاصل از انجام دو مرحله جهت یابی و مکان یابی مناطق برداشت نشان می دهد منشأ رسوبات در قطاع جنوب غرب تا غرب و شمال غرب و بخش کوچکی نیز در جنوب شرقی ارگ واقع بوده و بادهای جنوب غرب و غرب بادهای فرساینده و بادهای شمال شرق و شمال غرب بادهای شکل دهنده اند. این گونه می توان بیان کرد که مناطق برداشت تپه های ماسه ای ارگ را آبرفت های دشت سر پوشیده تشکیل می دهد و رخساره های این تیپ در قسمت های جنوب غرب تا غرب و شمال غرب ارگ قرار دارد.
الهام کاکایی لفدانی احمد پهلوانروی
.در این مطالعه برای یک دوره 10 ساله (1388-1378)، بارش با استفاده از داده های تاریخی بارش در زیرحوزه های اسکندری و قلعه شاهرخ واقع در بالادست حوزه آبخیز سد زاینده رود با استفاده از سیستم استنتاج فازی-عصبی (anfis) و شبکه های عصبی مصنوعی (anns) پیش بینی شده است. همچنین بهترین ترکیب ورودی به منظور پیش بینی بارش، با استفاده از الگوریتم ژنتیک مشخص شده است.سپس دبی رواناب تولید شده ناشی از بارش پیش بینی شده و بارش مشاهده شده با استفاده از مدل مفهومی هیدرولوژیکی mike11/nam شبیه سازی شده و با یکدیگر مقایسه شدند. نه پارامتر اصلی مدل nam برای زیرحوزه های اسکندری و قلعه شاهرخ کالیبره شده است. نتایج نشان می دهد که مدل anfis بهتر از سایر مدل ها می تواند بارش را در منطقه پیش بینی کند. مدل nam دبی پایه را با دقت بیشتری در هر دو منطقه شبیه سازی می کند. در این مطالعه، ضریب کارآیی مدل nam در شبیه سازی رواناب بر اساس بارش مشاهده ای 7/0 و بر اساس بارش پیش بینی شده برابر با 58/0 در زیرحوزه اسکندری می باشد. همچنین ضریب کارآیی این مدل در زیرحوزه قلعه شاهرخ در شبیه سازی رواناب بر اساس بارش مشاهده ای و بارش پیش بینی شده به ترتیب برابر با 86/0 و 84/0 می باشد.
تکتم رحیمی احمد پهلوانروی
روند بیابان زایی در کشورهای در حال توسعه و نیز کشورهایی که دارای پتانسیل بالای بیابان زایی می باشند، از شدت بالایی برخوردار است. لذا مقابله با این پدیده، به ویژه در کشورهای فوق بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. تا کنون مبارزه با بیابان زایی و تخریب سرزمین به عنوان اولویت محلی، ملی، منطقه ای، جهانی و به خصوص در سطح ملی چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته نشده است. بنابراین شناخت معیارها و شاخص ها به منظور ارائه یک مدل برای نشان دادن شدت بیابان زایی و تعیین مهمترین عوامل موثر بر آن جهت جلوگیری از گسترش فاکتورهای بیابان زایی ضرورت دارد. همچنین در هر منطقه بسته به شرایط اقلیمی، خاک شناسی، ژئومرفولوژیکی و ....... فاکتورهای مختلفی در بیابان زایی نقش دارند. جهت پی بردن به نقش عوامل موثر بر بیابان زایی و پتانسیل بیابان زایی تحقیقات زیادی انجام شده که حاصل آن ارائه مدل های مختلف بیابان زایی است. در این تحقیق جهت رسیدن به هدف اصلی که ارزیابی شدت بیابان زایی در منطقه حسین آباد سربیشه می باشد، از مدل imdpa استفاده گردید. این متدولوژی که جدیدترین روش و مدل بیابان زایی در ایران می باشد، توسط دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران با همکاری سازمان جنگلها و مراتع ارائه شده است. جهت استفاده از این مدل و ترسیم نقشه بیابان زایی در منطقه حسین آباد سربیشه سه معیار با توجه به شرایط منطقه در نظر گرفته شد. این سه معیار عبارتند از: معیار اقلیم، پوشش گیاهی و فرسایش بادی. با استفاده از مدل فوق هر یک از شاخص های مورد مطالعه در تک تک واحدهای کاری مورد بررسی قرار گرفت. و با محاسبه میانگین هندسی شاخص ها و بهره گیری از نرم افزار arc gis ، نقشه های مربوط به وضعیت هر معیار تهیه شد. در نهایت با تلفیق و تعیین میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابان زایی منطقه مورد بررسی بدست آمد. با توجه به سه معیار انتخاب شده نقشه نهایی شدت بیابان زایی منطقه مبین کلاس متوسط و شدید روند بیابان زایی منطقه می باشد. معیار فرسایش بادی با ارزش عددی 63/2 و معیار پوشش گیاهی با ارزش عددی 73/2 هر دو در کلاس شدید و معیار اقلیم با ارزش عددی 70/3 در کلاس بسیار شدید بیابان زایی قرار می گیرند. از میان شاخص ها، سه شاخص استمرار خشکسالی، خشکی و بارندگی سالانه به ترتیب با ارزش عددی 4، 87/3 و 41/3 بیشترین تاثیر و سه شاخص رخساره فرسایشی، تجدید پوشش گیاهی و تعداد روزهای طوفانی و به ترتیب با ارزش عددی 41/2، 50/2 و 60/2 کمترین تاثیر را در بیابان زایی منطقه داشته اند.
ناصر راشکی نصراله بصیرانی
بخش وسیعی از اراضی کشورمان از دیرباز در اثر عوامل مختلف طبیعی و انسانی از حالت تعادل اکولوژیک خارج شده و متعاقب آن بیابانزایی یا تخریب سرزمین در آنها آغاز شده است. فرسایش بادی، جابجایی رسوبات حاصله، وقوع طوفان های ماسه ای و گرد و غبار از اولین آثار بدیهی این تخریب است. منطقه مورد مطالعه با وسعتی در حدود 8/45046 هکتار در جنوب استان سیستان و بلوچستان و در حوزه شهرستان کنارک قراردارد این محدوده از شمال به ارتفاعات نیکشهر از جنوب به سواحل دریای عمان از شرق به رودخانه پارک و از غرب به رودخانه سرگان منتهی شده و دارای یک واحد، سه تیپ و شانزده رخساره می باشد. شناخت نقاط برداشت یا منشاء تپه های ماسه ای مهمترین راه مبارزه با فرسایش بادی است برای این منظور از روش منشاء یابی اختصاصی – احمدی استفاده شده است در مرحله اول جهت یابی و در مرحله دوم مکان یابی صورت میگیرد منشاء یابی تپه های ماسه ای ( شامل جمع آوری اطلاعات محلی در مورد فرسایش بادی، مطالعه ومقایسه عکس های هوایی و تصاویر ماهواره-ای در دوره های زمانی متفاوت، مطالعه ژئومورفولوزی عمومی و بادهای منطقه و جهت یابی بادهای غالب ( شامل مطالعه ژئومورفولوژی منطقه، نمونه برداری از رخساره ها، گرانولومتری، مورفوسکوپی وکانی-شناسی می باشد براساس نتایج تحقیق جهت بادهای فرساینده منطقه به ترتیب از جنوب غربی تا غرب و جنوب شرق می باشند و مهمترین رخساره های فرسایشی اراضی لخت و بستر خشک رودهاست هم چنین شدت فرسایش بادی منطقه براساس روش اریفر نشان داد که تفاوتی بین رخساره های مختلف در این مورد وجود ندارد بنابراین به منظور کنترل فرسایش بادی در منطقه هیچ یک از رخساره ها اولویتی ندارند اما براساس جهت وزش بادهای غالب توصیه می شود عملیات اجرایی با توجه به این موضوع انجام شود.
اعظم السادات حسینی زرنده احمد پهلوانروی
مدلسازی فرآیند بارش- رواناب در حوزه آبخیز از نقطه نظر، مدیریت منابع آب، مهندسی رودخانه، سازه های کنترل سیل و ذخیره سیلاب اهمیت ویژه ای دارد. wetspa یک مدل هیدرولوژیکی – توزیعی بر پایه gis می باشد که در مقیاس حوزه عمل کرده و برای پیش بینی سیلاب و مدیریت حوزه آبخیز توسعه یافته است. مدل فیزیکی بوده و قادر است فرایندهای هیدرولوژیکی بارش، ذوب برف، ذخیره برگابی، ذخیره چالابی، رواناب سطحی، نفوذپذیری، تبخیر و تعرق، جریان زیر سطحی، جریان آب زیرزمینی و ... را به طور پیوسته در زمان و مکان شبیه سازی نموده و تعادل آب و انرژی را در هر سلول راستری برقرار نماید. مدل از لایه های توپوگرافی، کاربری و خاک و همچنین آمار هواشناسی روزانه برای پیش بینی هیدروگراف های سیل و توزیع مکانی عامل های هیدرولوژیکی حوزه استفاده می نماید. مساحت حوزه مورد مطالعه 1133 کیلومتر مربع و تغییرات ارتفاعی آن بین 213 تا 3136 متر در خروجی حوزه می باشد. شیب متوسط حوزه 25.77 درصد است. نقشه های رقومی توپوگرافی، کاربری اراضی و بافت خاک سه نقشه اصلی مدل بوده که در قالب gis و با پیکسل سایز 90 * 90 متر به مدل وارد شدند. نتایج شبیه سازی حاکی از تطابق خوب بین هیدروگراف های محاسبه شده و مشاهده ای بودند و مدل قادر است هیدروگراف های روزانه را با دقت خوب و با ضریب ناش ساتکلیف 52.24 تا 59.68 درصد پیش بینی نماید. همچنین نتایج شبیه سازی بیانگر این است که مدل عامل های هیدرولوژیکی توزیعی و بیلان آبی را به خوبی برآورد نموده، و برای برآورد دبی جریان روزانه کاربرد دارد.
اکرم لالوزایی احمد پهلوانروی
سیل یکی از بلایای طبیعی در سرتاسر جهان است که می تواند باعث تلفات جانی و خسارات مالی عظیمی شود. لذا شبیه سازی فرایند های هیدرولوژیکی نظیر سیلاب های بوقوع پیوسته در حوزه های آبخیز، برای تخمین دبی اوج سیلاب و حجم سیلاب ناشی از بارندگی های با دوره بازگشت های مختلف و شناسایی علل وقوع سیلاب با اهمیت است. با توجه به شرایط موجود در بسیاری از حوزه های آبخیز کشور از لحاظ کمبود آمار و یا فقدان ایستگاه های آب سنجی و همچنین پیچیدگی سیستم هیدرولوژیکی حوزه آبخیز، استفاده از مدل های هیدرولوژیکی از اهمیت قابل توجه ای برخوردار است. در این تحقیق، یک مطالعه موردی در حوزه آبخیز معرف کامه به مساحت 92/50 کیلومتر مربع واقع در شمال تربت حیدریه انجام شده است. به منظور شبیه سازی سیلاب های به وقوع پیوسته در منطقه مطالعاتی، مدل (watershed modeling system) wms به عنوان یکی از مدل های جامع و با قابلیتهای تلفیق با gis و سایر مدل های هیدرولوژیکی و هیدرولیکی استفاده شد. پس از تهیه نقشه ی توپوگرافی با مقیاس 25000/1 در محیط نرم افزار arcgis9.3 و تهیه مدل رقومی ارتفاع (dem) و تصحیح آن در محیط wms با کمک مدل topaz موجود در مدل wms آبراهه ها و شبکه رودخانه ترسیم شد و سپس با تعیین مکان خروجی ها، مرز حوزه و زیر حوزه ها تعیین و مشخصات فیزیوگرافی حوزه محاسبه گردید. در نهایت توسط مدل های tr-20، hec-1، nff که از جمله مدل های پشتیبانی شده توسط مدل wms هستند شبیه سازی بارش-رواناب برای تخمین دبی اوج و هیدروگراف سیل انجام شد. نتایج شبیه سازی با داده های مشاهده ای برازش داده شد و کارآمدترین مدل بر اساس معیارهای ارزیابی کارایی مدل از قبیل ضریب ناش-ساتکلیف و rmse انتخاب گردید. نتایج نشان داد که مدل hec-1 نسبت به دومدل nff و tr-20 جهت شبیه سازی رواناب حوزه مناسب تر است و چنانچه داده های بارش–رواناب قابل دسترس باشند برنامه hec-1 برای واسنجی و شبیه سازی بارش–رواناب دقت بیشتری نشان می دهد. ولی بواسطه عدم دسترسی آسان به پارامتر های این مدل، برنامه tr-20 برای بسیاری از حوزه های مشابه و فاقد آمار می-تواند مورد استفاده مناسب تر قرار گیرد. مهمترین عامل موثر در دبی اوج و هیدروگراف سیلاب، روش شماره منحنی رواناب شناخته شد.
نجمه اسکندری دامنه احمد پهلوانروی
یکی از عوامل مهم که بر کمیت و کیفیت ترکیبات شیمیایی گیاهان مرتعی تأثیر زیادی دارد، مراحل فنولوژیک است. این عامل در تعیین زمان مناسب برداشت گیاهان دارویی مراتع جهت استحصال حداکثر ماده موثره باید مد نظر قرار گیرد. این تحقیق در مراتع منطقه دلفارد از توابع شهرستان جیرفت و با هدف بررسی تعیین تغییرات کمّی و کیفی مواد موثره دو گیاه فراسیون سفید و مرمرشک در مراحل مختلف فنولوژی و تعیین بهترین زمان برداشت اندام های دارویی آنها از نظر کمیت و کیفیت مواد موثره انجام گرفت. متوسط بارندگی منطقه 126 میلی متر و متوسط درجه حرارت 14/17 درجه سانتیگراد است. نمونه برداری در مرتع به روش تصادفی در سه مرحله فنولوژیکِ رشد رویشی، گل دهی و رسیدن بذر با سه تکرار، انجام شد. بازده اسانس نمونه ها با دستگاه کلونجر به روش تقطیر با آب استخراج گردید. ترکیبات اصلی تشکیل دهنده اسانس نمونه ها توسط روش کروماتوگرافی گازی متصل به طیف سنج جرمی (gc/ms) مشخص گردید. آزمون تجزیه واریانس یک طرفه برای تجزیه و تحلیل تأثیر مراحل فنولوژیک بر بازده ماده موثره استفاده شد. برای مقایسه میانگین ها نیز از آزمون توکی در سطح 5% استفاده شد. مرحله فنولوژیک بر بازده اسانس دو گیاه تاثیر داشت (p < 0.05). بازده اسانس در مراحل مختلف فنولوژی یعنی مرحله رشد رویشی، گل دهی و بذردهی متفاوت بود (p < 0.05). بیشترین بازده اسانس مربوط به مرحله گلدهی و کمترین بازده مربوط به مرحله بذردهی در هر دو گونه بود. مراحل فنولوژیک بر کیفیت اسانس دو گیاه تاثیر نداشت (p > 0.05) .در اسانس گیاه فراسیون سفید 34 ترکیب شناسایی شد که eudesmol -? (93/11%)، citronellol-? (90/9%)، formate citronellyl (50/9%)، germacrene-d (37/9%)، geranyl formate (25/6%)، geranyl tiglate (53/5%)، ledene (35/5%) فراوان ترین ترکیبات را شامل شدند. 20 ترکیب در اسانس گیاه مرمرشک شناسایی شد که عمده ترین ترکیبات آن شامل cyperene (11%)، –cubebene? (6/10%)، germacrene-b (0/7%)، ?-selinene (7/6%)، farnesene-? (5/6%)، aromandedrene (8/5%)، cadinol-? (6/3%) بود. مرحله فنولوژیکی گل دهی (اواسط اردبهشت) به عنوان بهترین مرحله رشد گیاه جهت برداشت اندام های هوایی دو گیاه فراسیون سفید و مرمرشک تعیین گردید.
زهرا خراسانی نژاد احمد پهلوانروی
شهرستان درگز یکی از مراکز مهم دامداری در استان خراسان رضوی است. مراتع ییلاقی این منطقه جایگاه مهمی در تامین علوفه مورد نیاز دام های اهلی و وحشی دارد. بازده عملکرد دام در مرتع به کیفیت علوفه در دسترس آن وابسته است. آگاهی از نیاز روزانه برای مدیریت تغذیه ای دام ضروری است. هدف از این مطالعه، ارزیابی کیفی و ارزش غذایی سه گونه چمن گندمی بلند (agropyron elengatum)، گندم کاهو(avena fatuca) و جو هرز (hordeum glaucam) در سه مرحله رویشی، گلدهی و بذر دهی به منظور تعیین کیفیت آنها در تغذیه دام می باشد. این مطالعه در مراتع ییلاقی آسلمه کلاته چنار واقع در فاصله 37 کیلومتری شهرستان درگز با وسعت 6206 هکتار انجام شد. نمونه برداری از گونه های گیاهی در هر مرحله فنولوژیکی به روش تصادفی با سه تکرار انجام شد. دیواره سلولی عاری از همی سلولز (adf) و پروتئین خام نمونه ها به روش استاندارد (aoac) اندازه گیری و سپس هضم پذیری ماده خشک (dmd) و انرژی متابولیسمی (me) محاسبه گردید. نیاز روزانه دام ها در سه حالت فیزیولوژیکی خشک، آبستنی و شیرواری تعیین شد. بدین منظور، تعداد 30 راٌس گوسفند نژاد کردی خراسان به طور تصادفی در دو گله مجزا توزین و وزن واحد دامی تعیین گردید. با تعیین مقدار انرژی متابولیسمی گیاهان اصلی موجود در جیره غذایی دام ها و مقدار انرژی مورد نیازشان در طول روز، مقدار علوفه مورد نیاز دام ها تعیین شد. برای بررسی تاثیر مراحل فنولوژیک بر ارزش غذایی گیاهان و مقایسه کیفیت علوفه ای گونه های گیاهی از تجزیه واریانس- اندازه گیریهای مکرر (anova- repeated measures) استفاده گردید. گونه جو هرز به دلیل داشتن پروتئین خام (05/19)، انرژی متابولیسمی (78/9)، قابلیت هضم ماده خشک(30/69) و انرژی قابل هضم (82/68) بالاتر و درصد adf (15/27) کمتر نسبت به دو گونه دیگر از کیفیت و ارزش غذایی بالاتری برخوردار است. اثر مرحله فنولوژی بر کیفیت علوفه معنی دار بود (p < 0.05). هر سه گونه مورد بررسی در مرحله رویشی بالاترین کیفیت و در مرحله بذردهی کمترین کیفیت را داشتند. اواخر دوره رویشی و اوایل مرحله گلدهی (اواسط اردیبهشت) زمان مناسب جهت چرای دام کردی خراسان در مراتع ییلاقی درگز تعیین شد. میانگین وزن گوسفند نژاد کردی خراسان در وضعیت فیزیولوژیکی خشک، شیرواری و آبستن به ترتیب 4/49، 1/47، 3/59 کیلوگرم تعیین شد. بر این اساس مقدار علوفه مورد نیاز برای گوسفند نژاد کردی خراسان 5/1 کیلوگرم تعیین شد. میزان انرژی متابولیسمی مورد نیاز دام در وضعیت آبستنی (8/10 مگاژول) بیشترین و در مرحله شیرواری (1/9 مگاژول) کمترین میزان بود. گیاهان مراتع منطقه در مرحله رویشی قادر به تامین نیاز دام در وضعیت فیزیولوژیکی خشک و شیرواری هستند در حالیکه در دو مرحله گلدهی و بذردهی نیاز دام تامین نمی گردد. همچنین نیاز گوسفند نژاد کردی خراسان در وضعیت آبستنی در هیچ یک از مراحل فنولوژیکی گیاه تامین نگردید. مرحله فنولوژی و گونه بر تغییرات پارامترهای کیفیت علوفه تاثیر داشت به طوریکه کیفیت گونه های مطالعه شده در هر سه مرحله فنولوژیکی متفاوت بودو با پیشرفت رشد گیاه از کیفیت علوفه ای آنها کاسته شد.
خلیل عموزاده احمد پهلوانروی
آمایش سرزمین علمی است که با توجه به ویژگی های اکولوژیک سرزمین و شرایط اقتصادی - اجتماعی آن، نوع استفاده بهینه از سرزمین را مشخص می سازد. ارزیابی توان اکولوژیکی و آمایش سرزمین در یک منطقه، می تواند بهترین نوع کاربری ها را تعیین نموده و نقش مهمی را در برنامه ریزی صحیح و همگام با توسعه پایدار ایفا نماید که در این میان، روش های متفاوتی برای ارزیابی توان اکولوژیکی توسط متخصصان امر ایجاد گردیده است. در بسیاری از مناطق ایران، انتخاب کاربری و مدیریت زمین بدون توجه به قابلیت و توان سرزمین انجام می شود که سبب اتلاف سرمایه و کاهش ظرفیت محیطی می-گردد. در این تحقیق، برنامه ریزی کاربری اراضی و تهیه نقشه آمایش با استفاده از توانمندی های ویژه محیط gis در حوزه آبریز سیکان ایلام با مساحت تقریبی 9000 هکتار انجام شد. با استفاده از توابع موجود در gis نقشه طبقات ارتفاع از سطح دریا، درصد شیب، جهات جغرافیایی، نقشه خاک، تیپ و تراکم پوشش گیاهی به روش دوتایی با هم ترکیب شده و در نهایت 89 واحد زیست محیطی بدون تکرار به عنوان واحدهای کاری ارزیابی توان و مدیریت کاربری زمین در مقیاس1:25000 تفکیک و نقشه-بندی گردید. همچنین ویژگی های اقلیم شناسی، احتمال فرسایش خاک و نوع کاربری فعلی برای هر واحد ثبت گردید. برای این واحدهای زیست محیطی یا اکوسیستم های خرد نیز ارزیابی توان اکولوژیک برای کاربری های کشاورزی، مرتع داری، جنگل داری، آبزی پروری، توریسم، توسعه شهری و حفاظت صورت پذیرفت. در نتیجه بررسی آمایشی سرزمین و اولویت بندی بین کاربری ها به روش کیفی قیاسی از بین توان های اکولوژیکی، نقشه آمایش سرزمین حوزه سیکان دره شهر تولید شد. در نتیجه کار آمایش از کل مساحت منطقه تقریباً 61/43 درصد به جنگل داری، 96/29 درصد به کشاورزی، 31/14 درصد به توریسم، 77/6 درصد به مرتع داری، 46/2 درصد به حفاظت محیط زیست، 05/2 درصد به دامپروری و 84/0 درصد به آبزی پروری اختصاص پیدا کرد. در ضمن منطقه از داشتن 3 کاربری به 8 کاربری ارتقاء پیدا کرد.
نجمه حسینی عیناله روحی مقدم
پدیدهی بیابانزایی به عنوان فرایند زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش استعدادهای بالقوه در نواحی خشک تا نیمهمرطوب باعث شده تا خود را به اشکال مختلف در مناطق گوناگون کرهی زمین نشان دهد. لذا مقا بله با آن در تمام مناطق درگیر با این مسئله بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. در این زمینه می توان باارائهی راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب و کارآمد از شدت این پدیده کاسته و حتی از گسترش آن جلوگیری به عمل آورد . برای دستیا بی به این هدف ابتدا می بایست از فرایندهای بیابانزایی، عوامل تشدید کننده و میزان شدت و ضعف آن آگاهی کامل داشت تا بتوان به ارائهی مدلی مناسب جهت شناخت و کنترل بیابانزایی دست یافت. بنابراین شناخت معیارها و شاخصها به منظور ارائه یک مدل برای نشان دادن شدت بیابانزایی و تعیین مهمترین عوامل موثر برآن جهت جلوگیری از گسترش فاکتورهای بیابانزایی ضرورت دارد. تحقیق حاضر به منظور بررسی شدت بیابانزایی در منطقه چاهداشی به وسعت 313281.5 هکتار واقع در 36 کیلومتری غرب شهرستان نهبندان، بر اساس روش imdpa صورت گرفت. برای بهکارگیری مدل با توجه به شرایط منطقه 3 معیار و 10 شاخص بیابانزایی برای تهیه نقشه شدت بیابانزایی منطقه استفاده شد. معیارهای بیابانزایی شامل: اقلیم، پوشش گیاهی و فرسایش بادی میباشد. سپس برای هر معیار شاخصهای آن در تک تک واحدهای کاری منطقه بررسی و وزندهی شد. با محاسبه میانگین هندسی شاخصها و بهره گیری از نرم افزار arcgis نسخه 9، نقشههای مربوط به وضعیت هر معیار یا لایه اصلی تهیه شد. در انتها از میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابانزایی منطقه تهیه گردید. نتایج نشان داد که 52/28 درصد از منطقه در کلاس متوسط بیابان زایی و 48/71 درصد در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. معیار پوشش گیاهی با ارزش عددی 41/2 در کلاس متوسط و معیار فرسایش بادی و معیار اقلیم به ترتیب با ارزش عددی 84/2 و 32/3 در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. از میان شاخصها، شاخص خشکی با ارزش عددی 99/3 بیشترین تأثیر و شاخص تجدید پوشش گیاهی با ارزش عددی 32/2 کمترین نقش را در بیابانزایی منطقه دارند.
زهرا شیخ احمد پهلوانروی
روش های تحلیل منطقه ای طیف گسترده ای از مطالعات هیدرولوژیکی است، که جهت رفع مشکل حوزه های بدون آمار و برآورد منطقه ای متغیرهای هیدرولوژیکی در نقاط بدون داده توسعه یافته اند. کاربرد زمین آمار جهت برآوردهای منطقه ای سیلاب، یک نوآوری در این عرصه محسوب می گردد. پایه و اساس این تکنیک بر درون یابی متغیرهای هیدرولوژیکی در فضای فیزیوگرافی بجای فضای جغرافیایی معمول تأکید دارد. در این تحقیق از روش های زمین آمار جهت تحلیل منطقه ای آبخیزهای استان مازندران استفاده شد. طراحی فضای فیزیوگرافی با استفاده از متغیرهای اقلیمی، فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی حوزه های آبخیز و براساس روش های آماری چند متغیره ی cca و pca انجام شد. مناطق همگن هیدرولوژیکی براساس رویکرد همسایگی هیدرولوژیکی تعیین گردیدند. سپس از روش های کریجینگ معمولی، idw و کریجینگ ساده به منظور بررسی ساختار همبستگی مکانی متغیرهای هیدرولوژیکی و درون یابی آن ها در فضاهای فیزیوگرافی cca و pca استفاده گردید. با بکارگیری روش های درون یابی در فضای فیزیوگرافی مقادیر منطقه ای سیلاب با دوره های برگشت 10، 20، 50 و 100 سال محاسبه گردید. در ادامه با هدف ارزیابی و مقایسه ی عملکرد روش های زمین آمار از روش گشتاورهای خطی نیز جهت تحلیل فراوانی منطقه ای سیلاب استفاده شد. در این روش مناطق همگن هیدرولوژیکی براساس الگوریتم خوشه بندی سلسله مراتبی ward تعیین گردیدند. پس از بررسی همگنی مناطق بدست آمده از خوشه بندی با استفاده از آزمون های همگنی و ناهماهنگی، همگنی مناطق تعدیل گردید. براساس آزمون نکوئی برازش و آماره z dist بهترین تابع توزیع منطقه ای برای هر یک از مناطق انتخاب شد و برآوردهای منطقه ای سیلاب با دوره های بازگشت 10، 20، 50 و 100 سال براساس روابط منطقه ای بدست آمد. در نهایت عملکرد روش های زمین آمار و گشتاورهای خطی با استفاده از روش ارزیابی متقابل جک نایف و پنج شاخص آماری bias، biasr،rmse ،rmser و nash مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد کاربرد زمین آمار، رویکردی عملی، موثر و کارآمد جهت تحلیل منطقه ای سیلاب است. روش های زمین آمار بطور خاص براساس چهار شاخص bias، biasr،rmse و rmser عملکرد بهتری نسبت به روش گشتاورهای خطی ارائه می دهند و با افزایش دوره بازگشت کیفیت برآوردهای آن ها بهبود می یابد. در حالی که روش گشتاورهای خطی برای دوره های بازگشت کوتاه عملکرد مطلوبی را نشان می دهد. علاوه براین مقایسه نتایج درون یابی نشان داد، روش های درون یابی در فضای فیزیوگرافی cca نسبت به فضای فیزیوگرافی pca عملکرد بهتری را ارائه می دهند و روش کریجینگ معمولی در فضای فیزیوگرافی cca براساس شاخص های آماری، بهترین عملکرد را نشان می دهد.
مهدی خاطری نصرالله بصیرانی
در این تحقیق میزان رسوبدهی حوزه آبخیز نمین با استفاده از مدل وپ مورد بررسی قرار گرفت. مدل وپ برای انجام فرآیند شبیه سازی نیاز به اطلاعات خاک، مدیریت اراضی، اقلیم، شیب و کانال دارد. فایل خاک با پروفیل برداری و مشخص کردن خصوصیاتی مانند درصد رس، سیلت و ماسه، آلبیدو، ضریب تبادل کاتیونی ساخته شد. اطلاعات مورد نیاز در فایل مدیریت شامل نوع پوشش گیاهی، مدیریت اعمال شده، خصوصیات فنولوژیکی و فیزیولوژیکی گونه های غالب تعیین شد. برای ساختن فایل مدیریت از نرم افزار cpids استفاده شد. فایل اقلیم با استفاده از برنامه cligen و داده های ماهانه دما و بارش ایجاد شد. فایل شیب توسط نقشه خطوط توپوگرافی و ساخت dem با قدرت تفکیک 20 متر و تبدیل آن به فرمت ascii ایجاد گردید. فایل کانال یا آبراهه نیز شامل اطلاعاتی مانند مدیریت، خاک آبراهه و شیب آبراهه و خصوصیات مرفولوژیکی آبراهه می باشد. پس از ساختن فایل-های مورد نیاز برای اجرای مدل وپ، در محیط نرم افزار geowepp به دو روش دامنه و روش حوزه آبخیز میزان فرسایش و رسوب حوزه آبخیز نمین برآورد گردید. خروجی مدل شامل مقادیر و نقشه توزیع مکانی فرسایش و رسوب می باشد. حوزه آبخیز نمین دارای ایستگاه رسوب سنجی در خروجی حوزه می باشد و مقادیر مشاهده ای رسوب برای سال های شبیه سازی شده وجود دارد. در مقایسه مقادیر مشاهده ای و مقادیر برآوردی توسط مدل که توسط دو فرمول درصد خطا و میانگین جذر مربعات صورت گرفت، میزان دقت مدل مورد بررسی قرار گرفت. عدد به دست آمده برای دو روش دامنه و روش حوزه آبخیز با استفاده از فرمول درصد خطا به ترتیب 2/10 و 8/59 می باشد. با استفاده از فرمول میانگین جذر مربعات نیز برای روش دامنه و روش حوزه آبخیز مقادیر محاسبه شده به ترتیب 15/0 و 7/0 می باشد. نتایج نشان دهنده آن است که مدل وپ با استفاده از روش دامنه قادر است تا میزان رسوب دهی حوزه آبخیز نمین را با دقت بالا برآورد کند. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که مدل وپ قابلیت استفاده در حوزه هایی که از لحاظ خصوصیات تاثیر گذار در فرسایش مانند توپوگرافی و خصوصیات محیطی با حوزه آبخیز نمین مشابه می باشد را دارد.
نصرا... اصلی نژاد احمد پهلوانروی
چکیده پدیدهی بیابانزایی به عنوان فرآیند زوال اکوسیستمهای طبیعی و کاهش استعدادهای بالقوه در نواحی خشک تا نیمهمرطوب باعث شده تا خود را به اشکال مختلف در مناطق گوناگون کرهی زمین نشان دهد. لذا مقابله با آن در تمام مناطق درگیر با این مسئله بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. در این زمینه می توان با ارائهی راهکارها و روشهای مدیریتی مناسب و کارآمد از شدت این پدیده کاسته و حتی از گسترش آن جلوگیری به عمل آورد. برای دستیابی به این هدف ابتدا می بایست از فرآیندهای بیابانزایی، عوامل تشدید کننده و میزان شدت و ضعف آن آگاهی کامل داشت تا بتوان به ارائهی مدلی مناسب جهت شناخت و کنترل بیابانزایی دست یافت. بنابراین شناخت معیارها و شاخصها به منظور ارائه یک مدل برای نشان دادن شدت بیابانزایی و تعیین مهمترین عوامل موثر برآن جهت جلوگیری از گسترش فاکتورهای بیابانزایی ضرورت دارد. تحقیق حاضر به منظور بررسی شدت بیابانزایی در منطقه جلگه چاه هاشم ایرانشهر به وسعت 27020 هکتار واقع در حدود 210 کیلومتری غرب شهرستان ایرانشهر در استان سیستان و بلوچیستان، بر اساس روش imdpa صورت گرفت. برای بهکارگیری مدل با توجه به شرایط منطقه 4 معیار و 14 شاخص بیابانزایی برای تهیه نقشه شدت بیابانزایی منطقه استفاده شد. معیارهای بیابانزایی شامل: اقلیم، پوشش گیاهی، خاک و فرسایش بادی میباشد. سپس برای هر معیار شاخصهای آن در تک تک واحدهای کاری منطقه بررسی و وزندهی شد. با محاسبه میانگین هندسی شاخصها و بهره گیری از نرم افزار arcgis نسخه 9، نقشههای مربوط به وضعیت هر معیار یا لایه اصلی تهیه شد. در انتها از میانگین هندسی معیارها نقشه شدت بیابانزایی منطقه تهیه گردید. نتایج نشان داد که 31/22 درصد از منطقه در کلاس متوسط بیابان زایی و 69/77 درصد در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. معیار فرسایش بادی با ارزش عددی 18/2 در کلاس متوسط و معیار پوشش گیاهی، معیار خاک و معیار اقلیم به ترتیب با ارزش عددی 97/2 ،92/2 و 68/2 در کلاس شدید بیابانزایی قرار میگیرند. از میان شاخصها، شاخص خشکی با ارزش عددی 92/3 بیشترین تأثیر و شاخص تداوم خشکسالی با ارزش عددی 6/1 کمترین نقش را در بیابانزایی منطقه دارند.
عباس کفاش احمد پهلوانروی
بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک و نیمه خشک امروزه به عنوان یکی از جدی ترین مشکلات جامعه جهانی در آمده است. حدود 80 درصد از سطح ایران دارای شرایط اقلیمی خشک و نیمه خشک بیابانی می باشد. بیابان زایی مشتمل بر فرآیندهایی است که هم زائیده عوامل طبیعی بوده و هم به عملکرد نادرست انسان بر می گردد. طبق تعریف بیابان زایی عبارت است از کاهش استعداد اراضی در اثر یک یا ترکیبی از فرآیندها از قبیل: فرسایش بادی، فرسایش آبی، تخریب پوشش گیاهی، تخریب منابع آب، ماندابی شدن، شور شدن، قلیایی شدن خاک و ... که توسط عوامل محیطی یا انسانی شدت می یابد. هدف از این مطالعه ارزیابی پتانسیل بیابان زایی در منطقه مرادآباد سراوان با استفاده از مدل imdpa است. این روش برای شرایط خشک و نیمه خشک کشور ایران در نظر گرفته شده است. برای این منظور به دلیل یکسان بودن منطقه از نظر زمین شناسی، رخساره های ژئومرفولوژی به عنوان واحد کاری برای ارزش دهی به معیارها و شاخص های مورد نظر در نظر گرفته شد. برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی منطقه مورد مطالعه در هر یک از واحدهای کاری پس از امتیازدهی به شاخص های مورد مطالعه با استفاده از نرم افزار ilwis3/3 برای هر شاخص یک لایه اطلاعاتی ساخته شد. با تلفیق لایه های اطلاعاتی شاخص های مربوط به هر معیار، لایه های اطلاعاتی معیارها بدست آمد. در نهایت از تلفیق لایه های اطلاعاتی چهار معیار مورد بررسی در منطقه بر اساس مدل مورد مطالعه (imdpa) نقشه شدت بیابان زایی منطقه بدست آمد. نتایج توزیع فراوانی کلاس های شدت وضعیت فعلی بیابان زایی منطقه نشان داد که 7/21 درصد از مساحت کل منطقه در کلاس متوسط و 7/30 درصد از مساحت کل منطقه در کلاس شدید و 6/47 درصد منطقه جزء مناطق کوهستانی و مسکونی می باشد. معیار پوشش گیاهی با ارزش 91/2 بیشترین تأثیر و معیار خاک با ارزش 3/2 کمترین تأثیر را در بیابان زائی منطقه داشته است.
اصغر غیاثی عبدالحمید دهواری
در این تحقیق نخست با استفاده از نقشه های پایه (توپوگرافی و dem، محدوده سازندهای زمین شناسی، خاک و پوشش گیاهی) و تصاویر ماهواره ای، نقشه مقدماتی سیمای فرسایش آبی تهیه شد. سپس نقشه های شاخص پوشش گیاهی (ndvi)، تراکم آبراهه ها و کاربری اراضی بر اساس تصاویر ماهواره ای و dem، از طریق فنون دور سنجی و دانش بارزسازی آنها در محیط arcgis9.3 تهیه شد. در مرحله دوم با انجام اقدامات میدانی و مطالعات تفصیلی نقشه های حاصله به صورت عوامل ثابت (توپوگرافی، محدوده سازند های زمین شناسی و خاک) و عوامل متغیر (شبکه آبراهه ها، شاخص پوشش گیاهی، کاربری اراضی، و سیمای فرسایش آبی) طبقه بندی شده و رابطه همبستگی بین آنها بررسی گردید. در مرحله سوم با تهیه نقشه همفرسا و نقشه فرسایش پذیری خاک، رابطه ی بین عوامل انتخابی با انواع رخساره های فرسایش آبی در محیط نرم افزار9.3 arcgis مورد بررسی قرارگرفت. در نهایت با تعیین متغیرهای مستقل (شامل عوامل انتخابی) و متغیر وابسته (مساحت هر یک از رخساره های فرسایش آبی) و ایجاد همبستگی بین آن ها، مراحل انجام آزمون به صورت تجزیه و تحلیل انتزاعی، آزمون چند متغیره و انجام تجزیه مسیر به منظور مشخص کردن اثرهای مستقیم و غیر مستقیم متغیرها در محیط نرم افزار16 spss، مهم ترین عوامل موثر در توسعه ی انواع فرسایش آبی به دست آمد. در نهایت مدل منطقه ای توسعه ی فرسایش آبی متناسب با ویژگی های حوزه آبخیز مورد مطالعه به صورت رگرسیون چند متغیره ارائه گردید. که بر اساس آن ارزیابی شدت فرسایش آبی در حوزه آبخیز قوری چای استان اردبیل به انجام رسید.
سواد نظرگیگلو علیرضا مقدم نیا
تحقیق حاضر در حوزه آبخیز اهر چای با مساحت 57/786 کیلومترمربع در استان آذربایجانشرقی انجام شد. در این تحقیق با استفاده از مدل هیدرولوژیکی توزیعی– مکانی wetspa، مدل بارش- رواناب با استفاده از داده های بارندگی، تبخیر و تعرق، دما و دبی روزانه و همچنین از ترکیب سه نقش اصلی، مدل رقومی ارتفاعی، بافت خاک و کاربری اراضی مدل برای دوره آماری (1386 - 1381) شبیه-سازی شد. سپس مدل واسنجی شد. نتایج واسنجی مدل، بر اساس معیار ناش – ساتکلیف حدود 8/64 درصد، برای دبی های حداکثر 65/76 درصد و برای دبی های حداقل 28/61 درصد و همچنین بایس مدل برای تعادل حجم جریان (بیلان آبی) 65/3درصد و rmse مدل 18/78 درصد برآورد گردید. پس از بدست آوردن مقادیر مناسب برای مجموعه پارامتر های مورد نظر جهت واسنجی، بهینه سازی پارامترها در مرحله واسنجی، با ثابت نگه داشتن مقادیر پارامترها، اعتبار سنجی مدل برای دوره دوم آماری(1391-1386) صورت گرفت. در مرحله اعتبار سنجی مدل، بر اساس معیار ناش – ساکتلیف حدود 17/58 درصد، برای دبی های حداکثر44/74 درصد و برای دبی های حداقل 49/48 درصد همچنین بایس مدل برای تعادل حجم جریان (بیلان آبی) 88/1 درصد و rmse مدل 62/91 برآورد گردید. در بررسی نتایج تحلیل حساسیت پارامتر های مدل در این حوزه kg (پارامتر افت آب زیرزمینی) حساسترین پارامتر مدل شناسایی شد. این مقدار نشان از قابل قبول بودن نتایج مدل جهت شبیه سازی جریان های روزانه دارد. از طرف دیگر بررسی نتایج بیلان آبی حاصله از مدل wetspa نشان می دهد، که مدل پارامترهای هیدرولوژیکی توزیعی، مولفه های بیلان آبی نظیر تبخیر، رواناب (سطحی، زیرسطحی، زیرزمینی ) و تلفات اولیه را به خوبی برآورد نموده است. سپس مدل برای شرایط آتی کاربری اراضی نیز شبیه سازیگردید. نتایج نشان داد که با اعمال سناریو خوش بینانه که افزایش سطح جنگل و اراضی کشاورزی را به همراه دارد نسبت به سناریو بد بینانه که اراضی فوق به اراضی بایر و مرتع تغییر وضعیت داده است. نتایج حاصله از سناریو خوش بینانه و بدبینانه نشان می دهد که در سناریو بدبینانه رواناب کل و دبی اوج سیلاب حوزه به ترتیب 3/21 و 7/21 درصد افزایش یافته است.
مرضیه نهتانی عبدالحمید دهواری
فرسایش بادی و عامل باد پدیدههایی هستند که در مناطقی با اقلیم خشک و نیمه خشک به شدت سبب دگرگونی محیط زیست، تغییر کیفیت آب و هوا تهدید سلامت جامعه و سایر مسائل اقتصادی و اجتماعی میگردند. بررسی آنچه که سبب بروز چنین مشکلاتی میگردد به دلیل گستردگی و تنوع عوامل دخیل در آن کار بسیار مشکلی است. عواملی همچون آب و هوا، کاربری و مدیریت اراضی، خصوصیات ذاتی خاک و زبری سطح آن و فیزیوگرافی منطقه، هرکدام به تنهایی و یا در کنار هم معضل فرسایش بادی را تشدید میکنند. بنابراین ضرورت و لزوم بررسی هر یک از این عوامل و یا مجموعه آنها موضوعات متنوعی است تا بسختی بتوان دریافت که هر کدام از آنها چقدر در بروز پدیدهی مخرب فرسایش نقش دارند. در این تحقیق سعی گردیده تا بر روی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و اثرات آنها بر فرسایشپذیری بادی منطقه زهک مطالعه گردد. با استفاده از نقشههای زمین شناسی، توپوگرافی، (مدلهای رقومی ارتفاعی) عکسهای هوایی و بررسی میدانی، منطقه مورد مطالعه در قالب 11 رخساره ژئومرفولوژی تهیه گردید. به علت همگن بودن منطقه، از کلیه رخسارههای ژئومرفولوژی نمونهبرداری گردید تا خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک( بافت، ساختمان، درصد رس، درصد ماسه، درصد سیلت، رطوبت، وزن مخصوص ظاهری، مادهی آلی، نیتروژن کل، درصد سنگریزه، میانگین وزنی قطر ذرات،caco3, caso4, k, na, mg, ca ec, ph, esp, sar, sp) تعیین گردد، سپس درهمان نقاط نمونهبرداری، فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانه فرسایشبادی توسط دستگاه تونل باد اندازهگیری شد و با استفاده از نرم افزار spss16.0 نقش و اثر هرکدام از خصوصیات خاک بر روی این دو عامل (فرسایشپذیری بادی خاک و سرعت آستانهی فرسایش بادی) بررسی شد. اثر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک توسط رگرسیونگیری در نرم افزار spss16.0 انجام شد. نتایج تحقیق نشان داد که منطقه مورد مطالعه از پتانسیل فرسایشپذیری بالا و سرعت آستانه فرسایش بادی پایینی برخوردار است و خاک منطقه دارای مادهی آلی، رطوبت و پایداری کم، بافت عموما خیلی سبک تا سبک و ساختمان نامناسب میباشد. از میان کلیه خصوصیات ذاتی خاک sar، esp، بافت و ساختمان دارای بیشترین نقش و اثر در فرسایشپذیری خاک منطقه زهک میباشند که دامنه اثر خصوصیات فیزیکی خاک پارامترهایی همچون شاخص پایداری خاک (mwd)، رطوبت، درصد ذرات بزرگتر از 0/84mm و سنگریزه موجود در خاک را نیز در برمیگیرد. بیشترین فرسایشپذیری بادی خاک در سرعت 8m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به اراضی کشاورزی رها شده و در سرعت 12m/s در ارتفاع 25cm کف تونل، مربوط به تپههای ماسهای بود. کمترین سرعت آستانه برای رخسارهی تپههای ماسهای مالچپاشی و جنگلکاری شده و با فاصله کم تپههای ماسهای و بیشترین آن برای رخسارههای بستر رودخانه و مسیلها و اراضی زراعی رها شده شورو پف کرده به دست آمد. در پایان نقشه سرعت آستانه فرسایش بادی و فرسایشپذیری بادی خاک درهر واحدکاری در دو سرعت 8m/s و 12m/s به کمک نرم افزار arc gis 9.3 تهیه گردید.
پریسا مرادی احمد پهلوانروی
قرار گرفتن بر روی کمربند خشک جهان و ایجاد شرایط خاص سینوپتیکی، همواره سبب وقوع خشکسالی در کشور ایران گردیده است. خشکسالی یکی از پدیده های آب و هوایی و از جمله رخدادهایی است که هر ساله خسارت¬های زیادی را باعث می¬شود. این پدیده در واقع از ویژگی اصلی و تکرار شونده¬ی اقلیم¬های متفاوت به شمار می¬آید و اثرات آن صرفا به نواحی خشک و نیمه خشک محدود نمی¬شود، بلکه خشکسالی هم در نواحی خشک هم در نواحی مرطوب به وقوع می¬پیوندد و باعث کمبود منابع آب می¬گردد. استان گلستان نیز تحت تاثیر خشکسالی¬های مختلف قرار گرفته است. بنابر این شاخص¬های مختلف خشکسالی برای تعیین کمیت وضعیت و بررسی روند خشکسالی توسعه داده شده¬اند. هدف اصلی این پژوهش بررسی روند خشکسالی و تعیین مناسب¬ترین شاخص اقلیمی و پوشش گیاهی در استان گلستان می¬باشد. شاخص¬های اقلیمی مورد بررسی در این پایان¬نامه عبارتند از: شاخص کلاسه¬بندی دامنه-بارش، میانگین متحرک، spi، czi، mczi، pnpi و di. با استفاده از الگوی کمینه بارندگی شاخص اقلیمی spi به عنوان مناسب¬ترین شاخص معرفی شد، سپس با بررسی خصوصیات خشکسالی توسط شاخص spi روند وقوع خشکسالی و پهنه¬بندی خشکسالی در استان گلستان تعیین گردید. در ادامه این پژوهش شاخص¬های پوشش گیاهی ndvi، vci، savi با استفاده از تصاویر ماهواره¬ای و در محیط نرم¬افزار gis مورد بررسی قرار گرفتند. و در نهایت بین مناسب¬ترین شاخص اقلیمی (spi) و شاخص¬های پوشش گیاهی، توسط روش¬های همبستگی و تقارن عددی ارتباط برقرار شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد با توجه به خصوصیات خشکسالی روند مشخص و باضریب اطمینان بالا برای وقوع پدیده خشکسالی در استان گلستان وجود ندارد. شاخص¬های پوشش گیاهی عملکرد مشابهی از خود نشان دادند و هیچکدام از شاخص¬های پوشش گیاهی برتری نداشتند. ارتباط بین شاخص spi و شاخص¬های پوشش گیاهی بیشترین همبستگی را در ماه¬هایی نشان داد که افزایش مقادیر بارندگی با فصل رویش گیاهی (کلیماکس) همگام بود.
مهناز رستمی علیرضا مقدم نیا
تقاضای چشمگیر فزاینده برای مصرف آب ناشی از رشد جمعیت از یک سو، و منابع آب محدود از سوی دیگر، کمبود آب را به مسئله¬ای حیاتی در کشورمان تبدیل می¬نماید. بنابراین پیش¬بینی خشکسالی برای مدیریت مصرف بهینه آب، سیستم¬های آبیاری و مدیریت بهره¬برداری از مخازن ضروری است. در سالهای اخیر، توجه زیادی به استفاده از روش¬های هوش مصنوعی جهت مدلسازی فرآیند¬های هیدرولوژیکی دارای پیچیدگی و عدم قطعیت بالا معطوف شده است. در این پژوهش کارایی شبکه¬های عصبی مصنوعی(ann) وسیستم استنتاج عصبی- فازی تطبیقی (anfis) برای پش¬بینی خشکسالی حوزه مند براساس داده¬های ماهانه برای یک دوره آماری 33 ساله شامل بارندگی، دما و شاخص¬های خشکسالی spi و pn بطور مقایسه¬ای مورد ارزیابی قرار گرفته است. همچنین 70 درصد داده جهت آموزش و 30 درصد داده جهت آزمون مدل تعیین شد. برای ارزیابی کارایی مدل¬های ann و anfis از معیارهای آماری ضریب ناش(e)، ضریب همبستگی(r) و ریشه دوم میانگین مربعات خطا (rmse) استفاده گردید. نتایج حاصله نشان دهنده دقت بالاتر مدل ann نسبت به مدل anfis به منظور پیش¬بینی خشکسالی حوزه مند می¬باشد.
آیلین میریان بیژن خلیلی مقدم
هورهای تالاب تاریخی بین النهرین، از جمله هورالعظیم در حال نابودی هستند. در منطقه مورد مطالعه به دلیل محدودیت هایی مانند وجود منطقه ممنوعه، منطقه مین گذاری شده و منطقه ی نظامی پس از بازدید، ترانسکتی عمود بر تالاب در نظر گرفته شد و از نقطه ابتدا تا انتها اندازه گیری گردید، سپس مختصات نقاط به دستگاه gps منتقل شد. 44 نقطه در سطحی به ابعاد 20 × 20 سانتی متر مربع و به عمق صفر تا 5 سانتی متر در هر نقطه، نمونه خاک برداشته شد و برای تجزیه فیزیکی و شیمیایی به آزمایشگاه منتقل گردید. میزان ph با دستگاه ph متر، ec عصاره اشباع با دستگاه هدایت سنج، کربن آلی به روش روش واکلی، درصد آهک با روش خنثی سازی با اسید کلریدریک، بافت خاک به روش پیپت، غلظت سدیم محلول با استفاده از روش فلیم فتومتری، غلظت کلسیم و منیزیم به روش تیتراسیون، میزان گچ براساس روش استاندارد رسوب در استن، mwd با استفاده از الک خشک، جرم مخصوص ظاهری با استفاده از روش کلوخه و کربنات و بی کربنات به روش تیتراسیون اندازه گیری شد. میزان فرسایش پذیری خاک و سرعت آستانه فرسایش بادی هم به طور مستقیم و به وسیله تونل باد قابل حمل در صحرا اندازه گیری گردید.سپس با استفاده از نرم افزار آماری sas، از روش رگرسیون گام به گام برای انتخاب بهترین ترکیب از متغیرهای مستقل خصوصیات شیمیایی و فیزیکی خاک برای برآورد متغیر وابسته (سرعت آستانه فرسایش بادی و فرسایش پذیری خاک) استفاده شد. علاوه بر عوامل فیزیکی و شیمیایی خاک نوع کاربری این اراضی هم فرسایش پذیری این منطقه را تحت تاثیر قرار داده است که بهترین مدل برای میزان فرسایش پذیری خاک و سرعت آستانه فرسایش بادی با کمترین میانگین مربعات خطا برای کاربری اراضی سله بسته و اراضی آبگیر حاصل شد.
موسی غلامی احمد پهلوانروی
فرسایش بادی در مناطق خشک و نیمه خشک از مهم ترین فاکتورهای عدم توسعه محسوب می-گردد. از این رو شناخت عوامل موثر و پتانسیل فرسایش بادی در یک منطقه، یکی از اقدامات مهم مدیریتی در جهت کنترل و کاهش آثار سوء ناشی از این پدیده می باشد. محدوده مورد مطالعه قسمتی از حوزه آبخیز دشت مختاران می باشد که در فاصله 40 کیلومتری غرب شهرستان سربیشه، بین طول های 58 درجه و 58 دقیقه تا 59 درجه و 16 دقیقه طول شرقی و عرض 32 درجه و 22 دقیقه تا 32 درجه و 47 دقیقه عرض شمالی، در استان خراسان جنوبی واقع شده است. در این تحقیق به منظور تعیین و برآورد پتانسیل فرسایش بادی در اراضی زراعی و غیر زراعی از روش تجربی1 irifr.، irifr.2 و قابلیت ها و امکانات نرم افزار9.3 arcgis استفاده شده است. برای این منظور نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی محدوده، فایل رقومی ارتفاع منطقه (با قدرت تفکیک30 متر)، تصاویر ماهواره ای و گوگل ارث و همچنین اطلاعات موجود و مرتبط با اهداف تحقیق از آرشیو سازمان جهادکشاورزی و استانداری خراسان جنوبی اخذ و سپس با بازدیدهای مختلف میدانی، ابتدا محدوده کاربرد هر مدل ( اراضی غیر زراعی به روش مدل 1. irifr و اراضی زراعی به روش مدل irifr.2) تعیین و سپس برای رسیدن به دقت بیشتر بر اساس دستورالعمل ارائه شده توسط دکتر احمدی واحدهای همگن و رخساره های ژئومورفولوژی در منطقه شناسایی و مشخص و امتیاز عوامل نه گانه هر مدل برای اراضی زراعی و غیر زراعی تعیین گردید. با توجه به اهمیت فرسایش بادی، در نهایت پتانسیل فرسایش بادی و شدت آن مشخص و بر این اساس نقشه های شدت فرسایش بادی بدست آمده است. نتایج نشان داد که در بین اراضی زراعی، باغات و در بین اراضی غیر زراعی رخساره نهشته های بستر مسیل کم ترین شدت فرسایش و اراضی دیم زار و رخساره اراضی شنی هموار بیشترین شدت فرسایش بادی را به خود اختصاص داده اند. همچنین شدت فرسایش بادی در اراضی زراعی به مراتب از اراضی غیرزراعی کمتر است.
محمدرضا بارانی زاده اکبر فخیره
در این تحقیق سعی گردیده پهنه بندی حساسیت، شدت و میزان فرسایش بادی در بستر هامون صابری در دشت سیستان انجام گردد بر همین اساس با استفاده از نقشه های توپوگرافی و تصاویر ماهواره ای و گوگل ارث و بر اساس روش فیزیوگرافی واحدهای اراضی تفکیک شدند و در هر واحد اراضی اقدام به نصب 15 پیکه مدرج در دو ردیف شرقی و غربی گردید سپس در سه ماه متوالی که دارای طوفان های شدید بود میزان بادبردگی اندازه گیری شد. همچنین ازمحل هرپیکه یا شاخص مدرج نمونه خاک سطحی تا عمق ده سانتی متر تهیه و نمونه ها جهت تجزبه به آزمایشگاه خاک ارسال شد و پارامترهای اسیدیته، هدایت الکتریکی ، بافت خاک، درصدآهک، میزان گچ، درصدسدیم تبادلی، درصد کربن آلی اندازه گیری گردید. در ادامه ارتباط خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک و میزان باد بردگی توسط رگرسیون گیری در نرم افزار spss انجام شد. همچنین نقشه ی پهنه بندی میزان فرسایش بادی با استفاده از gis تهیه شد. نتایج نشان دادند که میزان فرسایش در واحدهای مختلف بین 0 تا 7 سانتی متر تغییر می کند کمترین میزان باد بردگی به میزان صفر تا نیم سانتی متر در اراضی دارای پوشش نسبی و حاشیه جنگل بش و بالاترین میزان باد بردگی به میزان 7 سانتی متر در دو واحد در مرکز هامون صابری (محدوده برینگک) روی داده است. میانگین بادبردگی 2/1سانتی متر می باشد که بر اساس آمار بدست آمده میزان تلفات خاک در منطقه مورد مطالعه 210 متر مکعب در هکتار در سال می باشد نتایج آزمایشات فیزیکی و شیمیایی خاک ها نشان دادندکه بیشترخاک های موجود دارای محدودیت شوری و قلیاییت است.
مرجان درپریش حمید غلامی
شناخت منشأ تپه های ماسه ای در مطالعات کنترل فرسایش بادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به دلیل وجود مشکلات زیاد در کاربرد روش های سنتی، روش انگشت نگاری یا به عبارتی منشأیابی به عنوان روشی جایگزین و مناسب مورد توجه محققین مختلف قرار گرفته است. در این روش خصوصیات فیزیکی، ژئوشیمیایی و آلی رسوب و منابع آن برای تعیین منابع اصلی رسوب و اهمیت نسبی آنها مورد استفاده قرار می گیرند. در روش یاد شده با استفاده از ترکیبی مناسب از خصوصیات جدا کننده منابع رسوب، سهم این منابع در تولید رسوب تعیین می شود. در این تحقیق سعی شده که با بهره گیری از ترکیبی مناسب از عناصر ژئوشیمیایی که قادر به جداسازی کاربری های مختلف اراضی می باشند، سهم کاربری ها در تولید رسوب تپه های ماسه-ای در منطقه گچین واقع در شهرستان بندرعباس تعیین شود. در این تحقیق ابتدا تعداد 28 نمونه از منابع احتمالی رسوبات و تپه های ماسه ای برداشت گردید و سپس دانه بندی نمونه ها انجام شد و بعد از به دست آوردن داده های مورد نظر روش های آماری مانند آنالیز تجزیه واریانس، کروسکال والیس و تحلیل تشخیص به منظور بررسی توان ردیاب ها و تعیین ترکیب بهینه از ردیاب ها انجام گردید. نتایج حاصل از تحلیل تشخیص نشان داد که سه ردیاب p، na و mg از بین ردیاب های p، na، mg، mn، fe، zn، ca، cu، ni و k به عنوان ترکیب بهینه جهت جداسازی کاربری های اراضی در منطقه انتخاب شدند و در آخر با استفاده از مدل های چند متغیره ترکیبی، سهم کاربری های مرتع، اراضی کشاورزی، جنگل های دست کاشت و اراضی بایر به ترتیب برابر 25/31، 85/2، 85/2 و 05/63 به دست آمد. خطای نسبی مدل ترکیبی برای براورد سهم کاربری های مختلف در تولید رسوب به دست آمد که برابر 65/7 درصد می باشد و ضریب کارایی مدل 35/92 درصد محاسبه شد. به طور کلی، نتایج حاصل از خطای نسبی و کارایی مدل نشان دهنده این است که روش انگشت نگاری توانایی بالایی در تفکیک منابع تولیدکننده رسوب دارند.
صدیقه بدیعی احمد پهلوانروی
چکیده: بیابان زایی از بزرگترین مشکلات زیست محیطی در مناطق مرکزی، جنوبی و شرقی ایران است. بخش عمده عوامل موثر در بیابان زایی به انسان و مسائل اقتصادی و اجتماعی جوامع ساکن در این مناطق مربوط می شود. هدف از این تحقیق، بررسی عوامل اقتصادی - اجتماعی بر بیابان زایی در منطقه میاندهی، استان خراسان رضوی است. در این تحقیق از روش esas که توسط کمیسیون اروپا در سال 1999، ارایه شده برای ارزیابی وضعیت بیابان زایی منطقه استفاده شد.