نام پژوهشگر: علیرضا صادقزاده قمصری
علیرضا بیده علیرضا صادقزاده قمصری
اهمیت شأن زیبایی شناسی آدمی و نقش کلیدی تبیین فلسفی هنر و زیبایی در تربیت آن از موضوعاتی است که تاکنون مورد توجه پژوهشگران در عرصه تعلیم و تربیت قرار نگرفته است. علی رغم وجود منابع متعدد مربوط به هنر و زیبایی، اما هنوز درباره ماهیت آن ها سوألات و ابهامات زیادی وجود دارد. ضعف تحقیق در حوزه تربیت زیبایی شناختی، بی توجهی به اهداف اساسی و بنیادی هنر و نقش قابل توجه تربیت زیبایی شناختی در سامان دهی و بهبود وضعیت خشک و بی روح حاکم بر جهان ماشینی امروز، همگی لزوم پرداختن به این تحقیق را ضروری می نماید. تحقیق حاضر پس از بررسی مفهوم هنر از منظر دیدگاه های بازنمایی، فرانمایی و فرم گرایی، به تعریف و تشخیص مفهوم زیبایی از منظر دیدگاه های عینیت گرایی، ذهنیت گرایی و نظریه رابطه ای پرداخته است. موضوع تحقیق تبیین دیدگاه ارزش شناسی علامه جعفری(ره) و استنتاج دلالت هایی در زمینه تعریف، اهداف، اصول و روش های تربیت زیبایی شناختی است. با توجه به ماهیت موضوع، تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. یافته های تحقیق عبارتند از: تربیت زیبایی شناختی عبارت از فرآیند پرورش تدریجی استعداد زیبایی شناسی و زیبایی آفرینی متربیان به نحوی هماهنگ با سایر استعدادهای مثبت آن ها از طریق فراهم آوردن زمینه درک و فراگیری انواع و مراتب زیبایی متناظر با سیر شخصیت در مسیر اهداف تکاملی حیات و معطوف به کمال ارزشی برین است. اهداف تربیت زیبایی شناختی عبارتند از: فراهم آوردن زمینه اعتلای ذائقه زیبایی شناسی(هدف غایی)، نوگرایی معقول، خلاقیت اصیل و خیال ورزی عالی در متربیان(اهداف واسطی). اصول تربیت زیبایی شناختی عبارتند از: تصعید ذائقه زیبایی شناسی، نوگرایی معقول، جهت مندی و عبور از مجاز. روش های تربیت زیبایی شناختی عبارتند از: شناخت آیه ای، تجربه زیبایی شناختی در ارتباط با مبدأ و معاد هستی، متوجه ساختن متربی به واقعیت های تقرر یافته در بستر زمان، آزادی در مقام خلق، نظارت در مقام عرضه، مواجه ساختن متربی با تفکرات و آرمان های نهفته در ورای اثر هنری، شریعت ورزی و روش استاد- شاگردی.
محمد فروزان فرد علیرضا صادقزاده قمصری
دیدگاه موقعیت گرایی دیویی در تربیت اخلاقی، رویکردیست بر اساس مبانی فلسفی- تربیتی و ارزشی مکتب پراگماتیسم که ضعیف بودن تحقیق در این حوزه و نیز نقش چشمگیر تربیت اخلاقی در تغییر وضعیت جهان ماشینی امروز و از آن جایی که تقلید و اقتباس محض در تربیت نارواست و بایستی با سنجش دقیق از تجربیات و اندیشه های دیگران سودجست، ضروری می نماید که با نقد خردمندانه از مولفه های مثبت این رویکرد سود جست و آنچه را که ناهمگون با فرهنگ اسلامی ماست، پرهیز نمود. پژوهش حاضر که با توجه به ماهیت موضوع از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد، پس از تبیین مبانی فلسفی- تربیتی موقعیت گرایی پراگماتیسم (با تأکید برنظرات جان دیویی) و بررسی پیامدهای آن در تربیت اخلاقی، در نهایت به نقد مبانی فلسفی موقعیت گرایی بر اساس مبانی فلسفی رئالیسم اسلامی (با تأکید بر نظرات مصباح یزدی و شهید مطهری) پرداخته است. آسیب رساندن به جریان تربیت اخلاقی و نیز نفع و رضایت بخشی در عمل، به عنوان تنها معیار ارزیابی ارزش ها از پیامدهای موقعیت گرایی در تربیت اخلاقی است و نیز رویکرد مذکور به لحاظ مباحثی مانند توجه به تفاوت های فردی و نیازهای کنونی متربی با نزدیک کردن جریان تربیت اخلاقی به زندگی واقعی و نگریستن به کودک به عنوان موجودی فعال دارای نقاط قوت بوده و می توان از آن ها بهره برد. همچنین بر اساس رئالیسم اسلامی به لحاظ مباحثی مانند حرکت مستمر جهان و فاقد مبدأ و منتها بودن آن، ترسیم سیمای مادی، ناقص و عمل زده از انسان، محدود کردن حیطه معرفت به یک نوع علمی- تجربی، انکار آنچه ورای تجربه است و نسبی دانستن ارزش های اخلاقی انتقاد وارد است. و نیز به لحاظ مباحثی مانند عدم توجه به فراموقعیت به عنوان حقیقتی برتر، نفی غایت گرایی در تربیت اخلاقی، عدم جامعیت تربیت اخلاقی و عدم توجه به آموزش های مذهبی و آموزش ارزش ها در تربیت اخلاقی دارای ضعف و کاستی بوده و باید از آن ها پرهیز نمود.
حسین قدیری اناری علیرضا صادقزاده قمصری
این پژوهش برآن است به کمک روش توصیفی- تبیینی، ابتدا دیدگاه معرفت شناسی اصلاح شده را تبیین کند. سپس نشان دهد که ایمان بر مبنای چنین تبیینی چه پیامدها و دلالتهایی برای تربیت دینی دارد، ودرنهایت از منظر اندیشه های علامه طباطبایی چه نقدهایی بر معرفت شناسی اصلاح شده و دلالتهای تربیت دینی آن می توان وارد کرد. معرفت شناسی اصلاح شده، یک دیدگاه مشخص در معرفت شناسی دینی است که با نقد مبانی معرفت شناسی الهیات طبیعی، تحول جدیدی در عرصه معرفت شناسی ایجاد کرد. پلانتینگا با نقد مبناگرایی کلاسیک و قرینه گرایی، بر این باور است که الهیات عقلانی بیجا و بی مورداست. در این نوشتار ابتدا به تبیین جنبه سلبی معرفت شناسی اصلاح شده و سپس به جنبه ایجابی آن پرداخته ایم. نتایج این پژوهش نشان داده است که ایمان به خدا جزء گزاره های پایه می باشد و از سنخ معرفت و کارکرد صحیح قوای ادراکی انسان خصوصا حس الوهی است. نقش اراده در تشکیل باور و ایمان به خدا، ضعیف است، بلکه تابع موقعیت ویژه ای است؛ متعلق ایمان، تعالیم کلی مسیحیت است که در انجیل آمده است و گناه، آفت ایمان به خدا و بطورکلی معرفت و شناخت می باشد. مهمترین پیامدهای دیدگاه او در تربیت دینی عبارتند از: اعتقاد به با معنا بودن و امکان تربیت دینی، رویکرد عقلانی به تربیت دینی با مبانی معرفت شناسی اصلاح شده، فراهم آوردن محیط سالم و دور از گناه برای متربیان است. و مهمترین نقدهایی که از منظر علامه طباطبایی برپلانتینگا در حوزه معرفت شناسی وارد است عبارتند از:تناقضات اعتقادی درون مسیحیت، توجه بیش از حد به روش استقراءتا قیاس، احتمال دور در استدلال و افتادن در دام نسبیت. در پایان براساس چهار مولفه تربیت دینی یعنی مولفه های اعتقادی و فکری، تجربه درونی، التزام درونی و عمل، پیامدهای دیدگاه او در تربیت دینی مورد نقادی قرار گرفته است.
صدیق دهقانی محسن ایمانی نایینی
این پژوهش بر آن است به همسنجی آراء تربیتی سنت آگوستین و جان لاک بپردازد و نقاط افتراق و اشتراک آراء تربیتی این دو فیلسوف را نشان داده و وجوه تمایز و تشابه آن ها را باز نمایاند. در این راستا، پژوهش حاضر به ترتیب به حیات فردی و آثار دو فیلسوف، بستر فکری و تاریخی رشد یافتگی آن دو، ایضاح و شرح اجمالی آراء فلسفی، ایضاح آراء تربیتی و در نهایت به همسنجی و نقد آراء آن ها پرداخته است. سه فرض اساسی هدایت گر جریان پژوهش که طی بخش های مختلف آن به آزمون گذاشته شد عبارتند از: در دوره حاکمیت کلیسا امور، مبانی و اصول تربیت اخلاقی مبتنی بر مذهب مسیحیت بود و عقل و استدلال های عقلی در چارچوب شریعت و مذهب قابل طرح بودند. به عبارت دیگر عقل در ذیل شریعت قرار می گرفت. آگوستین نمونه ای بارز از فلاسفه باورمند به این نوع نگاه به تربیت بود. در دوران مدرن مبانی و اصول تربیتی بر مبنای انسان گرایی، علم گرایی و تجربه گرایی استوار شد. در فلسفه جان لاک باورمندی به این آموزه های نوین وی را از آگوستین جدا می سازد و انسان، هستی، ارزش ها و اخلاق از نگاه مدرن نگریسته می شوند. البته در فلسفه تربیتی جان لاک هنوز اصول و آموزه هایی از دوران حاکمیت کلیسا به چشم می خورد. بنابراین نمی توان درباره فلسفه تربیتی جان لاک گفت که این فلسفه به طور کامل از فلسفه تربیتی قرون وسطی پیوند خود را گسست.
فاطمه سادات نیک فکر علیرضا صادقزاده قمصری
سکولاریسم یکی از رویکردهایی است که انسان برای مواجهه با دین به مرحله ی اجرا در آورده است. منشا پیدایش آن، از عصر روشنگری آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. در قرون وسطی همه چیز رنگ و بوی دینی داشت، اما در عصر روشنگری با تکیه بر ایده ی خردگرایی و انسان گرایی ، علم، اخلاق، سیاست، و حتی تفسیر دین از کلیسا مستقل شد. این رویکرد، به تدریج بر همه ی ابعاد زندگی انسان به خصوص تعلیم و تربیت و ابعاد مختلف آن تاثیر گذاشت. از نظر سکولاریسم، عقل انسان داور نهایی در فرقان نیک و بد است. در مقابل ، نگاه دینی وجود دارد که نقش دین را در اخلاق و بهتر بگوییم در همه ی ابعاد زندگی انسان موثر می داند. این نگاه، عقل را یکی از ابزارهای شناخت می داند و نه کامل ترین آن، به طوری که در همه ی ابعاد زندگی از دین و وحی بی نیاز باشد. اخلاق موکد در تفکر سکولاریسم، اخلاق اجتماعی است و همه چیز حول محور صفات مورد پسند برای شهروند می گردد، اما در نگاه دینی، اخلاق اجتماعی در کنار اخلاق فردی قرار دارد و باید به هر دوی آن ها نگاه ویژه داشت. این پایان نامه در صدد تبیین و بررسی دیدگاه سکولاریسم در رابطه با مبانی، اهداف، و اصول تربیت اخلاقی بر اساس آرای هالستد است که در تقابل با دیدگاه دینی بر اساس نظرات علامه جعفری قرار می گیرد. این پایان نامه با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی، به توصیف دیدگاه سکولاریسم در مبانی، اهداف و اصول تربیت اخلاقی با تاکید بر نظرات هالستد می پردازد. در بخش نقد این دیدگاه، بر اساس نظرات علامه جعفری به نکات قوت و ضعف اشاره می شود. تعدادی از این نکات عبارتند از: اهمیت بسیار به عقل و استدلال، توجه به کرامت انسان و ... جزو نکات قوت و استفاده از عقل به عنوان تنها ابزار شناخت، به حاشیه رااندن، دین در تربیت اخلاقی، ... در نکات ضعف آن می گنجد واژگان کلیدی: اخلاق دینی، اخلاق سکولاریسم، اخلاق لیبرالیسم، تربیت اخلاقی لیبرالیسم، تربیت اخلاقی دینی، تربیت اخلاقی سکولاریسم، علامه جعفری، پروفسور هالستد
زهرا صالحی متعهد علیرضا صادقزاده قمصری
پژوهش حاضر با هدف استنباط و واکاوی اصول حاکم بر گفتگوی تربیتی، به سراغ دو منبع قرآن و دیالکتیک افلاطونی رفته است. برای این منظور گفتگوهای تربیتی قرآن(شامل 37 گفتگو) و بخشی از آثار افلاطون(شامل سه رساله جمهوری، منون و ایون) را مورد تحلیل و بررسی روشمند قرار داده است. حاصل این بررسی، استخراج مجموعه روش های بکار گرفته شده در این گفتگوها است که از تحلیل و دسته بندی روش ها، به اصول حاکم بر گفتگوی تربیتی دست یافته ایم و در انتها نیز یافته های حاصل از هر دو مجموعه را با نگاهی تطبیقی، به نظاره نشسته ایم. یافته های این پژوهش در دو سطح قابل ارائه می باشند. سطح اول، شامل اصولی است که به صورت مشترک، از هر دو منبع استنباط شده است لذا از حیث اولویت، در مرتبه بالاتری قرار گرفته و قابلیت تعمیم بیشتری برای گفتگوی تربیتی در عصر حاضر دارد. اصول مشترک استنباط شده از دو منبع، شامل 6 اصل تحت عناوین زیر می باشد: مواجهه منطقی و استدلالی، اعطای آزادی مسئولانه، اخلاق مداری، مشارکت، ایجاد انگیزه و یادآوری(تذکار). سطح بعدی یافته ها که در مرتبه دوم اولویت قرار دارد، شامل اصولی است که به شکل جداگانه از هر یک از دو منبع مذکور استخراج شده و برگرفته از فضای فکری- معرفتی هر یک از منابع مربوطه است. این موارد مجموعاً 9 اصل به شرح زیر است: مواجهه غیرمستقیم، اعتماد سازی، ارتقای سطح معرفتی متربی، بکارگیری انگیزه صیانت از نفس، مواجهه واقع بینانه، ، به چالش کشیدن متربی، ژرف کاوی، کمک به فهم بهتر متربی و صحت سنجی جریان معرفت.
علی خواجه جوزم علیرضا صادقزاده قمصری
با نگاه به شخصیت نسلی که در دو- سه ده? اخیر رشد کرده است، شاید بتوانیم مهمترین عوامل موثر در تربیت او را در چند عنصر بیابیم. خانواده، مدرسه و گروه های دوستی عناصر و عواملی است که پیش از این سال ها نیز مهمترین عوامل تربیتی اشخاص را شامل می شده اند. اما به نظر می رسد در کنار این عوامل، «رسانه ها»ی جدید، به عنوان یکی از محصولات پررنگ و فراگیر دنیای مدرن، سهم وسیعی از تربیت اشخاص را از انحصار عوامل پیش گفته ربوده اند. و در این میان، رسانه های تصویری نقشی برجسته تر ایفا می کنند. پژوهش حاضر، با تمرکز بر این عامل، سعی در کشف روابط مفهومی و نظری مابین «تربیت» و «رسانه» نموده است. به این ترتیب، پژوهش حاضر، خود را تنها مقدمه ای برای ورود به مبحث تربیت و رسانه می داند. نوپا بودن مبحث مورد نظر و همچنین محدودیت های پژوهشی موجود، مرا به این نتیجه واداشت تا ابتدائاً به کشف و استخراج مهمترین دیدگاه های موجود و تلاش های پیشین بپردازم. در این میان، نیل پستمن به عنوان متفکری تربیتی، که به تفصیل پیرامون «رسانه ها»ی جدید اندیشیده و نگاشته است، در نظر، ارجح آمد. از سوی دیگر، در میان انواع تلاش هایی که در زمین? تربیت و رسانه می توان صورت داد، کشف آثار تربیتی رسانه های تصویری، محدوده ای بود که در این فرصت محدود، بیشتر می توانست مورد توجه قرار بگیرد. لذا نهایتاً «بررسی کارکردهای تربیتی رسانه های تصویری از منظر نیل پستمن» به عنوان بخش اول پژوهش انتخاب گردید. در این بخش، آنچه حاصل آمد، هفت کارکرد تربیتی عمده بود که به نظر پستمن، از رسانه های تصویری حاصل می آید. در بخشی دیگر، به جهت مورد محک قرار دادن نتایج نظری بدست آمده، بررسی کارکردهای تربیتی رسانه های تصویری، در دانش آموزان دور? متوسطه در ایران مورد توجه قرار گرفت. چرا که این تلاش، علاوه بر سنجش صحت مباحث احصا شده، می توانست به خوبی نگارنده را در فهم دقیق تر ارتباط تربیت و رسانه به صورت عینی یاری رساند. لذا با بهره گیری از روش های تحلیل کمی، این ارزیابی نیز صورت گرفت. نتیج? حاصل، به طور حداکثری، وجود کارکردهایی که پستمن مورد تأکید قرار می داد را تأیید نمود و بنا به نتایج بدست آمده، این تأثیرات، با ضریب بالایی ناشی از استفاد? دانش آموزان از رسانه های تصویری بود.