نام پژوهشگر: اسفندیار غفاری نسب
محمدعلی قاسمی نژاد اسفندیار غفاری نسب
فرهنگ شهروندی به موازات برقراری و تثبیت دولت و ملت در اروپا شکل گرفت و به دنبال آن با ملی گرایی مرتبط گردید. امروزه تعیین میزان نهادینه شدن فرهنگ شهروندی از ضروریات دستیابی به توسعه است. پژوهش حاضر قصد داشته است عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مرتبط با شکل گیری فرهنگ شهروندی شهروندان 29- 18 سال شهر فیروزآباد را مورد بررسی قرار دهد. در این مسیر، نخست موضوع مورد مطالعه معرفی و بررسی گردید. تحقیقات صورت گرفته توسط محققین دیگر در دو بخش داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفت و سپس نظریه های موجود در زمینه موضوع مورد بررسی قرار گرفتند. نظریه های مارشال، ژانوسکی و ترنر به عنوان چارچوب نظری مورد انتخاب قرار گرفتند. روش این پژوهش، از لحاظ برخورد با داده ها کمی؛ و اجرای تحقیق با روش پیمایش، و گردآوری داده ها نیز با ابزار پرسشنامه ی محقق ساخته انجام گرفته است. جامعه آماری تحقیق جوانان 29- 18 سال شهر فیروزآباد بودند که 400 نفر از آن ها به عنوان نمونه به صورت نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب گردیده و مورد بررسی قرار گرفتند. اعتبار پرسشنامه از طریق اعتبار صوری و پایای آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ تایید گشت. داده های جمع آوری شده نیز از طریق نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل در دو بخش توصیفی و استنباطی ارائه گردید و فرضیه های تحقیق مورد بررسی قرار گرفت. از میان 17 فرضیه طراحی شده در تحقیق تنها 5 فرضیه مورد تایید قرار گرفتند. نتایج رگرسیون چند متغیره نیز نشانگر این واقعیت بود که پنج متغیر میزان دینداری (27/0)، میزان استفاده از رسانه های چاپی (4/0)، میزان استفاده از اینترنت و ماهواره (1/0)، جنسیت (1/0)، شغل متخصصان و کارمندان (1/0) در مجموع 34 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کرده اند. نتایج بدست آمده در پایان مورد بحث و بررسی قرار گرفتند.
زهرا اسادات مسجدی جهانگیر جهانگیری
مطالعه حاضر با هدف بررسی تطبیقی جهت گیری ارزشی دانشجویان و عوامل مرتبط با آن در دانشگاه های شیراز و یزد انجام گرفته است. در این مطالعه از نظریه اینگلهارت برای سنجش جهت گیری ارزشی مادی/ فرامادی و از نظریه گلارک و استارک برای سنجش دینداری به عنوان چهارچوب نظری استفاده شد. این تحقیق با تکنیک پیمایشی انجام شد و حجم نمونه شامل 800 نفر بود. نتایج تحقیق نشان می دهد که در شیراز متغیرهای جنسیت، درآمد، دانشکده، مقطع تحصیلی، سن و محل سکونت، در یزد، متغیرهای جنسیت، مقطع تحصیلی، محل سکونت، تاهل و همه ابعاد دینداری بجز بعد شناختی و در کل جامعه آماری متغیرهای جنسیت، درآمد، دانشکده، مقطع تحصیلی و سن با جهت گیری ارزشی رابطه معناداری دارند.
فرزانه پیرو حلیمه عنایت
هدف از این پژوهش تحلیل مضامین ترانه های رپ فارسی از دیدگاه جامعه شناسی و ترسیم نوع نگاه به زن در این ترانه ها می باشد.این پژوهش 2 رویکرد ترانه های رپ نسبت به زن را به شیوه ی تحلیل محتوا کیفی و با رویکرد استقرایی بررسی کرده است.در این پژوهش 4 مقوله را که عبارتند از موسیقی رپ به عنوان نمایشگر جنسیتی،موسیقی رپ بازتولیدکننده قدرت تربیتی ،رپ زن ستیز تداعی کننده عشق سیال در برابر عشق تعالی بخش و موسیقی رپ به مثابه توانمند ساز زنان در نظر گرفته شده است.که ذیل این مقوله ها ،مفاهیم و ذیل مفاهیم،کدهای آزاد قرار داده شد.نتایج این تحقیق نشان داد که رپ در ایران تنها رویکردی زن ستیز ندارد بلکه رویکردی دیگر که نسبت به زن دارد ،رویکرد توان افزا است که در پی آگاهی است و دیدی انتقادی به مسائل زنان در جامعه دارد. اما اکثریت ترانه های رپ در رویکرد اول نسبت به زن هستند و بازتولید کننده نگاه به زن در جامعه مردسالار هستند.
گلاره قلیجی حلیمه عنایت
پژوهش حاضر درصدد است دلائل چند زنی را در نظام معنایی زن دوم بازیابد. درک وضعیت زنان به عنوان نیمی از جامعه و ستونی که در پا برجا ماندن بنیان خانواده نقش اساسی برعهده دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. معمولا در جامعه دید منفی نسبت به زنانی که همسر دوم می شوند، وجود دارد و آن هم به این دلیل است که همگی بر این عقیده اند که آنها کانون گرم خانواده ای را با ورود خود به تباهی می کشانند. اما هیج گاه از خود نمی پرسند که چرا یک زن حاضر می شود خود را در این موضع اتهام که برای خود او نیز دشواری های را به همراه دارد، قرار دهد. این پژوهش به دنبال جواب این سوال بوده و سعی شده که به دلایل این امر دست یابد. روش پژوهش حاضر، روش شناسی کیفی است و جهت تجزیه و تحلیل داده ها و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه زمینه ای یا بنیادی استفاده شده است. تکنیک جمع آوری مورد استفاده در این پژوهش، مصاحبه عمیق بوده است. مشارکت کنندگان شامل 23 نفر از زنانی بود که همسر دوم بودند و در شهرستان ملکشاهی استان ایلام زندگی می کردند. یافته های به دست آمده شامل 6 مفهوم ( سن بالا، اجبار، بیوه بودن، تقدیر و سرنوشت، فقر مالی و داشتن علاقه به مرد ) بود. براساس این مفاهیم به سه مقوله عمده (زمینه های اجتماعی، جامعه پذیری و کلیشه های فرهنگی) دست یافتیم. در انتها نیز «مردسالاری» به عنوان مقوله هسته شناسایی گردید. براساس یافته های به دست آمده، می توان گفت ساختار قدرت در خانواده بیشتر به سود مردان و در کل افراد ذکور سنگینی می کند. که این امر به نوبه ی خود بر تمامی ابعاد زندگی دختران و زنان این خانواده ها سایه می افکند. کلید واژه ها: چندهمسری، چندزنی، زن دوم، ساختار قدرت در خانواده، مردسالاری، روش کیفی، نظریه زمینه ای.
فرهنگیس شنتیا حلیمه عنایت
چکیده طرح مساله: پژوهش حاصر در صدد است با رویکرد کیفی و تفسیرگرایی به مقوله بازنمایی زن در رسانه بپردازد. آنچه مسلم است اخبار رسانه ها خواه نهان و خواه آشکار مملو از گفتمان های جنسیتی هستند. دلالت های ضمنی و صریح اخبار بر کلیشه های جنسیتی و بازتولید مکرر آن توسط نهادهای فرهنگی به خوبی بیانگر این است که رسانه های گروهی در هر جامعه متأثر از فرهنگ همان جامعه اند، اما در روند باز تولید فرهنگی، قادر به گزینش نیز هستند. گزینش اینکه چه عناصری از فرهنگ را به چه نحو انتقال دهند. در عین حال واکاوی پروسه بازنمایی زنان در رسانه ها می تواند در برگیرنده راهکارهای مهمی برای تغییر سیاست های رسانه ای و بازنگری در پوشش اخبار رسانه ای فارغ از تفکرات قالبی و کلیشه های جنسیتی باشد. به بیان دیگر دبیران سرویس و سیاستگذاران روزنامه ها می توانند از نتایج تحلیل محتوا علمی در پیشبرد اهداف رسانه استفاده کنند. روش: روش پژوهش حاضر، روش شناسی کیفی است و جهت تجزیه و تحلیل یافته ها و ارائه نظریه نهایی از روش تحلیل محتوی استفاده شده است. تکنیک جمع آوری اطلاعات از طریق قرائت متون روزنامه ای مبتنی بر تحلیل ساختارگرایانه – نشانه شناختی انجام شده و نمونه های مورد مطالعه زنان بازنمایی شده در رسانه ها در حوزه اخبار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حوادث، ورزشی و سینمایی می باشند. یافته ها: یافته های به دست آمده حاصل بررسی اخبار مرتبط با زنان در شش حوزه خبری می باشد که برآیند آن حاکی از آن است که زنان در متون رسانه ای اغلب در نقش های منفعلانه و مردان بیشتر در نقش های فعال به تصویر کشیده می شوند. "کلیشه های جنسیتی" و" فنای نمادین" منجر به عدم توجه تولید فرهنگی و بازتولید رسانه ای به زنان و در نتیجه در حاشیه قرار گرفتن و ناچیز محسوب شدن زنان و منافع آنها می شود و زندگی آنها و منافع آنها به نحو شایسته ای در رسانه های جمعی منعکس نمی شود. همچنین قرار گرفتن در رده "گروههای خاموش" موجب می شود که از بازنمایی در حوزه های کلیدی اخبار رسانه ها باز بمانند. در واقع نمایش جنسیتی را که گافمن از آن یاد می کرد می توان به وضوح در حوزه اخبار سینمایی مرتبط با زنان جستجو کرد. نتایج: براساس این مقوله ها رسانه ها زنان را در قالب کلیشه های جنسیتی در نقش قربانیان یا مجرمین حوزه حوادث بازنمایی و تفسیر می کنند که شکل رایج روزنامه نگاری احساسی را به تصویر می کشد. کلیدواژه ها: بازنمایی- گفتمان رسانه ای - جنسیت – کلیشه های جنسیتی – تبعیض جنسیتی – نقش های جنسیتی – تبعیض جنسیتی -گروه خاموش ?
مهدی کاوه سید سعید زاهد زاهدانی
مطالعه تطبیقی نظریات جامعه شناسی هنر در مکاتب مختلف جامعه شناسی در پی شکل گیری نظریه های اجتماعی، جامعه شناسی به عنوان دانشی مستقل از بستر فلسفی خود جدا شد و به سرعت گستره و عمق بیشتری یافت. تلاقی این دو اتفاق مهم، یعنی گسترش چشم انداز جامعه شناختی به حوزه های جدیدتر همچون هنر از یک سوی و مواجه آن با یک موضوع عمیق هستی شناختی از سوی دیگر؛ مسئله پژوهش حاضر را شکل می دهد. لذا، این جستار کوششی است در جهت تنقیح هرچه بیش تر مبنای هستی شناختی نظریه های جامعه شناسی هنر. بر همین مبنا علاوه بر کاوش دسته بندی های صورت گرفته، دسته بندی جدیدی در گستره جامعه شناسی هنر و با تکیه بر یک نگاه عمیق هستی شناسانه منقح گردید. یافته ها حاکی است که نظریه وبر و زیمل نظریه فرد گرا، نظریه های مارکس، لوکاچ، آدورنو، گلدمن و هاوزر از جمله نظریه های جمع گرا و نظریه بوردیو، ولف و بکر از زمره نظریه های رابطه گرایانه هستند. در ادامه به جهت آن که نهایتا تحقیقات کیفی در پی نظریه-پردازی هستند؛ نگاهی نو با تکیه بر نظریه دکتر زاهد در باب رابطه فرد، جمع و رابطه، نظریه ای نو در زمینه جامعه شناسی هنر حاصل گردید. این نظریه در سه نگاه فردی، فرهنگی و اجتماعی طراحی گردید. واژگان کلیدی: هنر، جامعه شناسی هنر، فرد گرایی، جمع گرایی، رابطه گرایی.
محمد شریف پویا اسفندیار غفاری نسب
چکیده بررسی عوامل اجتماعی ـ فرهنگی مرتبط با هویت ملی دانشجویان در دانشگاه تعلیم و تربیه کابل به کوشش: محمد شریف پویا پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی ـ فرهنگی مرتبط با هویت ملی دانشجویان دانشگاه تعلیم و تربیه کابل انجام شده است. در این مطالعه برای تبیین هویت ملی دانشجویان در سه گروه قومی(پشتون، هزاره و تاجیک) از نظریه استرایکر و آنتونی گیدنز با رویکرد اجتماعی و فرهنگی استفاده شده؛ و در جمع آوری داده ها از روش پیمایش بهره گرفته شده است. این پیمایش بر روی 372 نفر از دانشجویان دانشگاه تعلیم و تربیه کابل با شیوه ی نمونه گیری تصادفی سیستماتیک انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که تفاوت معناداری درکل بین متغیرهای سن، هویت قومی، هویت دینی، هویت جهانی، سرمایه های اجتماعی، سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی و میزان استفاده رسانه های داخلی با هویت ملی رابطه معناداری مثبت به جز سن وجود دارد. برحسب گروه قومی به ترتیب در گروه قومی پشتون بین متغیرهای هویت دینی، هویت قومی، سرمایه اعتماد اجتماعی، سرمایه اجتماعی اتصالی، سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی و میزان استفاده اینترنت با هویت ملی رابطه ی معناداری مثبت وجود دارد. ولی در گروه قومی هزاره بین متغیرهای، سن، هویت دینی، سرمایه اعتماد اجتماعی، سرمایه اتصالی، سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی، میزان استفاده رسانه های داخلی و خارجی با هویت ملی با تمام متغیرها رابطه معناداری مثبت به جز سن وجود دارد. اما در گروه قومی تاجیک بین متغیرهای، هویت دینی، هویت جهانی و سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی با هویت ملی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. در تحلیل واریانس چند متغیره در کل متغیرهای سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی، هویت دینی، سرمایه اعتماعی اجتماعی، جنسیت و سرمایه اجتماعی ارتباطی مورد تایید و 7/10 درصد متغیر وابسته را در این تحقیق تبیین میکنند و سایر متغیرها خارج از معادله رگرسیون قرار گرفتند. کلید واژه ها: هویت، هویت ملی، هویت قومی، هویت جهانی، سرمایه اجتماعی، رسانه ها
مرضیه سپهری منش اسفندیار غفاری نسب
طرح مسأله: پژوهش حاضر درصدد است با رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بررسی مدیریت خانواده در نظام معنایی زنان عضو هیأت علمی دانشگاه بپردازد. با توجه به افزایش روزافزون حضور زنان در فعالیت های اجتماعی و عرصه های شغلی به ویژه در عرصه های دانشگاهی، دست یافتن به راه کاری جهت مدیریت نقش های کار و خانواده، گامی مهم در راستای بهبود تعامل دو عرصه ی کار و خانواده و کاهش تعارض و تداخل نقش ها می باشد. بنابراین درک و تفسیر زنان از شرایط، فرآیند و پیامدهای این مفهوم از اهمیت بسزایی برخوردار است. روش: روش پژوهش حاضر، روش شناسی کیفی است و جهت تجزیه و تحلیل یافته ها و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. تکنیک جمع آوری اطلاعات مصاحبه عمیق بوده است. مشارکت کنندگان در تحقیق شامل 30 نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه های شیراز و علوم پزشکی می باشند. یافته ها: یافته های بدست آمده شامل 17 مقوله است که در سه حوزه اصلی قرار دارند که شامل ابعاد فردی زنان و ابعاد خانوادگی و ابعاد شغلی آنان می باشد. تعدد نقش ها و «انتظارات نقشی»، فرد را به «برقراری تعادل» بین کار و خانواده بر می انگیزاند. کنش/ کنش متقابل مقوله های«دگرخواهی مبتنی بر حذف خود»، «روش جایگزینی» ، «روش گزینشی» و «افزایش فرصت ها وکاهش محدودیت های شغلی» با مداخله گری مقوله هایی چون «شبکه مهارتی»، «مقاوم سازی درونی»، «سرمایه معنوی»، «حمایت های خانوادگی»، «حمایت های اجتماعی»، «رفتارهای مبتنی بر شناخت و عواطف مادر» و «موقعیت و ویژگی فرزندان» می تواند به تعادل/عدم تعادل کار- خانواده منجر شود. نتایج: بر اساس این مقوله ها، زنان عضو هیئت علمی، مدیریت خانواده را در قالب «مهارتمندی فردی و لزوم بازنگری خانوادگی و شغلی» تفسیر می کنند. کلید واژه ها: مدیریت خانواده، تعارض کار- خانواده، زنان عضو هیئت علمی دانشگاه، مدل پارادایمی، نظریه زمینه ای.