نام پژوهشگر: باقر ثنایی
سولماز مبسم ابوالفضل کرمی
پژوهش حاضر به بررسی تحلیل محتوای مقاومت و مکانیسم های دفاعی، اتحاد درمانی و انتقال در جلسات روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده و همچنین اثر بخشی این شیوه درمانی برکاهش تعارضات زناشویی در زنان پرداخته است. روش پژوهشی مورد استفاده، پژوهش توصیفی در مورد تحلیل محتوای مفاهیم ذکر شده و طرح نیمه آزمایشی به صورت بررسی موردی در زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره در تهران بود. از بین این زنان 5 نفر که تعارضات زناشویی داشتند و داوطلب شرکت در جلسات درمان بودند، همچنین بر اساس جلسه درمان آزمایشی ملاک های ورود به روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده را داشتند، به طور هدفمند نمونه گیری شدند. هدف از این شیوه نمونه گیری انتخاب کسانی بود که با هدف پژوهش مطابقت داشته باشند. این افراد در جلسات درمانی به مدت 12 جلسه شرکت کردند. درمان بر اساس راهنمای روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرد? دوانلو انجام شد. این مدل درمانی متمرکز بر روشن سازی دفاع ها و چالش با آنها، تجربه احساسات و حل تعارضات کانونی است. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت، پرسشنامه تعارضات زناشویی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بود. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش در زمینه اثربخشی از آزمون t همبسته استفاده شد و فرضیه اول مورد تایید قرار گرفت: نتایج نشان دادند که روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده بر کاهش تعارضات زناشویی در زنان موثراست. در زمینه تحلیل محتوا بعد از جمع آوری داده ها کد گذاری بر اساس نظریه ها و منابع موجود انجام شد و سپس توسط دو تن از متخصصین مورد تایید قرار گرفت. 30 مقوله در مورد مکانیسمهای دفاعی اصلی و تاکتیکی، انتقال مثبت و منفی، عناصر اتحاد درمانی و مقاومت انتقالی در دوازده جلسه درمانی پس از ضبط صوتی جلسات مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت و به طور کلی نتایج زیر به دست آمد: فرضیه دوم و سوم رد شدند و نتایج نشان دادند که مکانیسم های دفاعی به طور پراکنده در طول دوازده جلسه درمان کوتاه مدت فشرده برای 5 مراجع در تغییر و نوسان بود و بسته به میزان فشار درمانگر برای چالش با دفاع ها، میزان بروز آنها در تغییر بود. همچنین نتایج درمان ارتباط معناداری را بین کاهش تعارضات زناشویی و مکانیسم های دفاعی نشان ندادند. فرضیه چهارم مورد تایید قرار گرفت و نتایج در مورد ارتباط اتحاد درمانی و مکانیسم های دفاعی نشان دادند که تا جلسه سوم یا چهارم هردو افزایش یافتند و بعد از آن رابطه معکوس داشتند. همچنین در مورد سوال های تحلیل محتوای پژوهش نتایج نشان دادند که اتحاد درمانی در جلسه سوم بیشترین میزان را داشت و بعد از آن از تغییرات و نوسان اندکی برخوردار بود. در مورد انتقال، میزان انتقال منفی بیشتر از مثبت بود و در طول درمان دوازده جلسه در نوسان بود. در میان مکانیسم های دفاعی تاکتیکی، واژهای سربسته از بیشترین میزان و فراموشی از کمترین میزان برخوردار بود و در زمینه مکانیسم های دفاعی اصلی دلیل تراشی بیشترین میزان و برون ریزی و گریه کردن کمترین میزان را داشتند.
احمد امانی باقر ثنایی
خانواده کوچکترین نهاد جامعه کانون انس آدمیان است. اولین مکانی که بطور طبیعی هر کودک بعد از تولد در آن رشد می کند و الفبای زندگی رامی آموزد. یادگیری ها تجربه ها خاطرات و تعاملات سیستم خانواده با کودک بستر سازشکل گیری ساختار شخصیت او خواهد شد. با این نگاه طرحواره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی نیز در دوره کودکی شکل می گیرند و در بزرگرسالی هر کدام به نحوه خاصی باورها رفتارها نگرش ها و عواطف زمان حال را تحت تاثیر خود قرار می دهند. زوج ها عناصر اولیه ی خانواده هستند بنابراین تعالی در رشد زوجها نیز مستلزم کسب خود آگاهی وخود شناسی آنها از خود و به پسامد آن همسرشان در مراحل آغازین زندگی مشترک می باشد. هدف از پژوهش حاضر اثربخشی و مقایسه دو رویکرد طرحواره درمانی و دلبستگی درمانی بر طرح واره های ناسازگار اولیه و سبک های دلبستگی می باشد. این پژوهش یک تحقیق شبه آمزایشی است که از طرحهای تکرار سنجش استفاده گردیده است. جامعه آماری کلیه دانشجویان دانشگاه ثبت نام کرده بودند. روش نمونه گیری بصورت نمنه گیری در دسترس می باشد. که ابتدا تمام آزمودنیها (جامعه آمااری ) ابزارهای پژوهش را تکمیل نموده که از میان آنها تعداد 67 نفر از افرادی نمره پایینی را به دست آوردند. سپس از میان این تعداد بصورت تصادفی 45 تفر از آنها انتخاب گردیدند. این نمونه 45 نفری نیز بصورت گمارش تصادفی در سه گروه موجود در پژوهش یعنی گروه طرحواره درمانی دلبستگی درمانی وکنترل هر کدام به تعداد 15 نفر قرار داده شدند. ابزارهای پژوهش یعنی گروه طرحواره درمانی، دلبستگی درمانی و کنترل هر کدام به تعداد 15 نفر قرار داد ه شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند بودند از 1- پرسشنامه 90 سوالی طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و 2- پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور هر کدام از دو گروه طرحواره درمانی و دلبستگی درمانی بعد از تکمیل پیش آزمون در فرآیند 10 جلسه درمان بصورت انفرادی شرکت کردند و بعد از پایان جلسات درمانی از آزمودنیها هر دو گره آزمایش پس آزمون گرفته شد. بعد از سه ماه و در مرحله پی گیری آزمودنیها ابزارهای پژوهش را مجددا تکمیل نمودند روش تجزیه و تحلیل واریانس دوعاملی بااندازه گیری مکرر با تکرار بر روی یک عامل بود. نتایح حاصل از این پژوهش نشان داد که اثرخشی طرحواره درمانی و دلبستگی درمانی در سطح (001/0>p)برطرحواره های ناسازگار اولیه کلی پنج حوزه مربوط به آن و سبک دلبستگی ایمن معنادار بوده است. ولی هر دو رویکرد اثر معناداری را بر بکه های دلبستگی ناایمن و دوسوگرا نداشند. درمقایسه اثر بخشی بر روی طرحواره های ناسازگار اولیه کلی و حوزه های خود گردانی و عملکرد مختل، محدودیتهای مختل دیگر جهت مندی و گوش به زندگی بیش از حد وبازداری طرحواره درمانی موثر تر بود (001/0>p) ااما در حوزه طرد و بریدگی طرحواره های ناسازگار و سبک دلبستگی ایمن دلبستگی درمانی موثر عمل کرده است
محسن رسولی باقر ثنایی
در این مطالعه رابطه بین الگوهای ارتباطی زن و یا شوهران دانشجو و الگوهای ارتباطی والدین آنها مورد بررسی قرار گرفت. هدف از مطالعه آزمون فرضیه انتقال بین نسلی الگوهای ارتباطی زوجین در مواقع تعارض زناشویی بود. طرح تحقیقی توصیفی و از نوع پس رویدادی بود. داده های تحقیق بوسیله پرسشنامه الگوهای ارتباطی (cpq)، که یک ابزار خودسنجی است و الگوهای ارتباطی زوجین را در سه مرحله از تعارض زناشویی برآورد می کند، گردآوری شد. زن و یا شوهران دانشجوی دانشگاه تهران و والدین آنها، جامعه آزمودنی های این تحقیق را تشکیل می دادند. گروه نمونه، 153 زوج را در بر می گرفت که از این میان 52 زوج را زن و یا شوهر دانشجو، 51 زوج را والدین زن و 50 زوج را والدین شوهر تشکیل می دادند. برای انتخاب آزمودنی های گروه نمونه، از روش نمونه گیری غیر احتمالی، نوع گلوله برفی، استفاد شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل همبستگی جزئی تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش غالب فرضیه های تحقیق را تایید نمودند. رابطه مثبت و معنی داری بین الگوی ارتباط سازنده متقابل زن و یا شوهر دانشجو والدین آنها وجود داشت. ضرایب همبستگی بدست آمده در سطح آلفای 01/0 معنی دار بود. رابطه مثبت و معنی داری بین الگوی ارتباط اجتناب متقابل زن و یا شوهر دانشجو والدین آنها وجود داشت. ضرایب همبستگی بدست آمده در سطح آلفای 05/0 معنی دار بودند. انتقال بین نسلی الگوی ارتباطی توقع/کناره گیری قائل به تفاوت جنسیتی بین زن و شوهر بود: یافته ها نشان دادند که بین الگوی مرد توقع/زن کناره گیری زن و یا شوهر دانشجو و والدین زن، هر چند رابطه مثبتی وجود داشت، ولی حتی در سطح آلفای 05/0 نیز معنی دار نبود. این امر در مورد الگوی ارتباطی زن توقع/مرد کناره گیری حالت عکس داشت. در پایان پیشنهاداتی برای به کارگیری یافته های این پژوهش در امر پیشگیری و درمان مشکلات زناشویی ارائه گردید.