نام پژوهشگر: علیرضا افشانی
محمد حیدری علیرضا افشانی
پژوهش حاضر که با هدف بررسی توزیع اجتماعی نگرش های سیاسی نوگرا و سنت گرا در شهر یزد انجام شد به سنجش رابطه بین متغیرهای اجتماعی مختلف از جمله سن، جنس، وضعیت تأهل، پایگاه اقتصادی اجتماعی، دینداری، وسایل ارتباط جمعی، مشارکت سیاسی، آگاهی سیاسی با نوع نگرش سیاسی پرداخته است. روش تحقیق به لحاظ اجرا، پیمایشی، به لحاظ معیار هدف، کاربردی و به لحاظ معیار زمانی مقطعی بوده است. داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری شد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران با سطح اطمینان 95 درصد و فاصله اطمینان 5 درصد، 280 نفر مشخص گردید. اعتبار پرسشنامه از نوع اعتبار محتوایی بوده است. ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده برای متغیرهای مستقل (دینداری، مشارکت سیاسی) و متغیر وابسته تحقیق (نگرش سیاسی) بیانگر بالابودن همبستگی درونی گویهها و به عبارت دیگر مطلوبیت پایایی ابزار تحقیق بود. یافتههای تحقیق نشان داد میزان نوگرایی سیاسی در بین جوانان نسبت به افراد مسن و در بین افراد مجرد نسبت به افراد متأهل بیشتر بوده است. همچنین رابطه مستقیمی بین پایگاه اقتصادی- اجتماعی، آگاهی سیاسی، مشارکت سیاسی و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی با میزان نوگرایی سیاسی وجود دارد. متغیرهای میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی، میزان آگاهی سیاسی، میزان مشارکت سیاسی و میزان دینداری تأثیر معنیداری بر نگرش سیاسی داشتند. در بین متغیرهای تحقیق، میزان مشارکت سیاسی با 6 درصد بیشترین سهم را در تبیین نگرش سیاسی داشت. با استفاده از واریانس ترکیب خطی متغیرهای مستقل 20/6درصد از واریانس نگرش سیاسی تبیین گردید. آزمون مدل معادلات ساختاری نشاندهنده مطلوبیت برازش بالای مدل پیشنهادی تحقیق بوده است.
نسرین عباسی مرتضی امیدیان
هدف از انجام این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش مهارت های مقابله با استرس بر سلامت روان و عزت نفس دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های شهرستان یزد بود. روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پلاسیبو بود. جامعه مورد مطالعه را، دانش آموزان دختر پایه اول دبیرستان های شهرستان یزد تشکیل می-دادند، که 90 نفر از این دانش آموزان، با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند و به سه گروه آزمایش، کنترل و پلاسیبو تقسیم شدند و پیش آزمون بر روی آنها اجرا گردید. سپس، گروه آزمایش در 9 جلسه حداکثر 75 دقیقه ای تحت آموزش مهارت های مقابله با استرس قرار گرفت. پس از اعمال مداخله آزمایشی، از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد. جهت سنجش متغیرهای اصلی از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ، عزت نفس کوپراسمیت و استرس ادراک شده کوهن استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس یک راهه نشان داد که نمره سلامت روان (05/0 p< , 738/4f= ) و زیرگروه های آن (نشانگان جسمانی، اضطراب و افسردگی)، نمره عزت نفس (01/0 p< ,351/6f= ) و زیر گروه های آن (عزت نفس خود و عزت نفس تحصیلی) و نمره استرس (001/0 p< , 599/7f= ) در بین دانش آموزان گروه آزمایش بهبود پیدا کرد. نتیجه: با توجه به یافته های پژوهشی می توان گفت که آموزش مهارت های مقابله با استرس موجب افزایش سلامت روان و عزت نفس و کاهش استرس می شود. ?
ایوب سخایی مسعود گلچین
مسئله و هدف: خانواده اولین و بنیادیترین نهاد موجود در جامعه است که هم ضامن سلامت و هم بقای جامعه تلقی می گردد.اما خانواده همیشه قادر به نگهداشت انسجام و هدایت اعضاء به سمت یک هدف نیست و برخی از اوقات دچار گسست در بین اعضای خود می گردد که در نهایت این فاصله و گسست می تواند منجر به فروپاشی این نهاد بسیار مهم شود،در سالهای اخیر طلاق به مانند یک موریانه پایه های خانواده ایرانی را فروریخته و درهیچ زمانی مانند عصر حاضر جامعه ما دچار خطر انحلال کانون خانواده و آثار سوء ناشی از آن نبوده است.آنچه بدیهی به نظر می رسد آن است که در زمان گذشته نهاد خانواده به عنوان تنها کارگزارجامعه پذیری افراد محسوب می شد، اما با توجه به تغییرات صورت گرفته و رشد تکنولوژی،شاهد پیداییش رقبای جدی در کنار خانواده نظیر رسانه های ارتباط جمعی در امر جامعه پذیری افراد هستیم.در بین رسانه های متنوع و نوین می توان از ماهواره به عنوان یکی از پرمخاطب ترین رسانه ها در سراسر دنیا یاد کرد که امروزه نقش مهمی در رشد شخصیت افراد بازی می کند.از آنجا که از یک سو تحقیقات انجام شده نشان داده است که پدیده های مثل ماهواره بر بروز طلاق که ساختار خانواده را تحت الشعاع قرار می دهد تأثیر گذار بوده است و از سوی دیگر به دنبال تحولات و تغییرات رو به رشدی که در جوامع بشری بوجود می آید، نهاد خانواده هم از این تحولات بی نصیب نماند و بعضاًً در بسیاری از موارد تغییرات شگرفی را در ساختار خود پذیرفت.از این رو هدف اصلی این تحقیق بررسی رابطه بین میزان و نوع استفاده از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان با مناسبات خانوادگی است. روش:تحقیق حاضر از نوع تحقیقات همبستگی و مقایسه ای می باشد و در اجرای این تحقیق از روش اسنادی و میدانی(پیمایشی) استفاده شد،که تکنیک مورد استفاده در بخش میدانی،پرسشنامه می باشد. یافته ها: یافته های این تحقیق نشان می دهد که بین میزان استفاده از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان با مناسبات خانوادگی و مولفه های آن(روابط زناشویی،روابط والدین و فرزندان و اعتماد زناشویی) رابطه قوی و معکوسی وجود دارد.همچنین یافته های میدانی نشان داد که بین نوع استفاده از شبکه های ماهوارهای و مناسبات خانوادگی رابطه ای وجود ندارد. نتایج: بر طبق نتایج این تحقیق، رابطه معکوسی بین میزان استفاده از شبکه های ماهواره ای با مناسبات خانوادگی می باشد، این یافته تحقیق در راستای تئوری کاشت می باشد چرا که بر مبنای تئوری کاشت، به هر میزان که افراد ساعات بیشتری را در معرض پیام های رسانه ای باشند، این رسانه ها تأثیر عمیق تری را بر نگرش ها و باورهای آنان خواهد گذاشت.به طور کلی از نظری? کاشت در راستای هدف این مقاله چنین بر می آید که شبکه های ماهواره ای، رسانه ای است که بسیاری از تصورات ما را از دنیای پیرامونمان شکل می دهد،تصوراتی که نقش موثری در کنش اجتماعی و جامعه پذیری و از این رو در مناسبات خانوادگی ما دارند.
سمانه جسمانی علیرضا بخشایش
پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر مدارس هوشمند بر اضطراب رایانه، خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی و مقایسه آن با مدارس غیر هوشمند شهر یزد انجام شد. بدین منظور از روش علی- مقایسه ای بهره گرفته شد و برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه اضطراب رایانه cars، خودتنظیمی بوفارد و عملکرد تحصیلی درتاج استفاده شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه اول دبیرستان شهر یزد در سال تحصیلی92-1391 بود. نمونه پژوهش شامل 102 دانش آموز مدارس هوشمند بودند که به روش تمام شماری و 102 دانش-آموز مدارس غیرهوشمند که به شیوه همتاسازی (بر اساس جنس، تحصیلات والدین، وضعیت اقتصادی) انتخاب شدند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها نشان دادند که بین مدارس هوشمند و غیر هوشمند در متغیرهای اضطراب رایانه (00/001>;p220/4=t)، خودتنظیمی (0/01>;p459/2=t) و عملکردتحصیلی (0/001>;p220/3=t) تفاوت وجود داشت.بین متغیرهای خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی (0/01,p<158/0r=)رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و بین متغیرهای خودتنظیمی و اضطراب رایانه (0/01, p<172/0-r=) رابطه منفی و معناداری وجود داشت ولی بین اضطراب رایانه و عملکرد تحصیلی رابطه معناداری بدست نیامد. در نتیجه کاربرد فناوری جدید در مدارس هوشمند می تواند بسیاری از مشکلات آموزشی را حل نماید.
الهه افروغ کاظم علوی لنگرودی
پژوهش حاضر به منظور بررسی مقایسه ای معیارهای تدریس اثربخش از دیدگاه معلمان دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم شهر بافق طراحی و اجرا گردید. این پژوهش از لحاظ هدف، تحقیقی کاربردی و از لحاظ اجرا یک پژوهش توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان مرد و زن شهر بافق در سال تحصیلی 93-1392 بود که در مجموع 674 نفر برآورد شدند و از این تعداد 248 نفر (98 مرد و 150 زن) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای به صورت طبقه ای متناسب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. داده ها و اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردید. روایی پرسشنامه با استفاده از روش محتوایی حاصل گردید و برای تعیین پایایی ابزار، از آلفای کرونباخ استفاده شد که ضریب آلفا برای همه سازه ها بالاتر از 7/0 و مطلوب بود. یافته ها نشان داد که نگرش معلمان مورد مطالعه در مورد میزان تأثیر معیارهای فردی، علمی، حرفه ای، ارزشیابی و پشتیبانی در تدریس اثربخش در جامعه آماری این تحقیق بیشتر از متوسط مورد نظر است. همچنین بین نگرش معلمان زن و معلمان مرد در مورد تأثیر معیارهای مختلف در تدریس اثربخش تفاوت معنی داری وجود نداشت و بین سابقه کار معلمان و نگرش آنها در مورد تأثیر معیارهای مختلف در تدریس اثربخش نیز رابطه معنی داری مشاهده نشد. البته معلمانی که سابقه بیشتری داشتند تأثیر معیارهای فردی را بر تدریس اثربخش بیشتر ارزیابی کردند. در بیشتر موارد نیز تفاوت معنی داری بین معلمان دوره متوسطه اول و دوره متوسطه دوم وجود نداشت، ولی معلمان ابتدایی در مقایسه با معلمان دوره متوسطه اول و دوره متوسطه دوم نقش معیارهای مختلف در تدریس اثربخش را بیشتر ارزیابی نمودند. در نهایت بر اساس نتایج پژوهشی، پیشنهادهایی برای بهبود معیارهای تدریس ارائه شده است.
ندا جواهرچیان علیرضا افشانی
وندالیسم یکی از پدیده های نوظهور در حوزه پژوهش می باشد. با وجود اینکه اقدامات وندالیستی دارای قدمت طولانی است اما در شکل کنونی آن، نوظهور و دارای الگوهای جدیدی است. در دوران معاصر خصوصاٌ با پیشرفت شهرنشینی مدرن و نقش ذی نفوذ خدمات شهری در رفاه و آسایش زندگی امروزین، وندالیسم شکل جدید به خود گرفته است به همین سبب پژوهش حاضر به مطالعه تطبیقی وندالیسم در بین دانش آموزان دوره اول و دوم متوسطه و عوامل مرتبط با آن پرداخته است. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی می باشد؛ داده ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از نمونه گیری طبقه ای و خوشه ای به طور ترکیبی و از 635 نفر از دانش آموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان شهر یزد گردآوری شده است. اعتبار ابزار به صورت محتوایی محرز شده و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. داده ها به کمک نرم افزار آماری spss مورد تحلیل قرار گرفتند. وندالیسم در قالب 23 گویه سنجیده شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد میزان وندالیسم در بین پسران بیش از دختران بوده و از این حیث بین وندالیسم و جنسیت دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود داشت. بین متغیرهای میزان استفاده از وسائل ارتباط جمعی، ارتباط با افراد بزهکار، بیگانگی اجتماعی، محرومیت نسبی رابطه معنادار و مستقیمی با میزان وندالیسم در بین دانش آموزان و بین متغیرهای پیوند اجتماعی و خودکنترلی رابطه معنادار و معکوسی با میزان وندالیسم وجود داشت. در حالی که متغیر تحصیلات والدین و مقطع تحصیلی دارای رابطه معنا داری با میزان وندالیسم در بین دانش آموزان نبودند. نتایج رگرسیون چندگانه نشانگر تأثیر معنادار شش متغیر بیگانگی اجتماعی، ارتباط با افراد بزهکار جنسیت، پیوند اجتماعی، استفاده از وسائل ارتباط جمعی و خویشتن داری در میزان وندالیسم است که در این میان ارتباط با افراد بزهکار بیشترین نقش را در تبیین متغیر وندالیسم ایفا می نماید. با استفاده از واریانس خطی ترکیب متغیرهای مستقل، در مجموع 31 درصد از تغییرات وندالیسم دانش آموزان تبیین گردید.
بتول عادل نژاد علیرضا افشانی
خانواده مهمترین نهاد اجتماعی و رکن اصلی هر جامعه است. رضایتمندی زوجین از زندگی زناشویی می تواند به کاهش بسیاری از انحرافات و افزایش سلامت اجتماعی در جامعه کمک شایانی بنماید. یکی از روش های افزایش رضایت زناشویی، توزیع متعادل قدرت در خانواده است. از این رو پژوهش حاضر به بررسی رابطه ساختار قدرت در خانواده و رضایتمندی زناشویی پرداخته است. این تحقیق با روش پیمایشی و به صورت مقطعی در دو شهر یزد و یاسوج انجام شده است. جامعه آماری تحقیق را کلیه زنان همسردار دو شهر یزد و یاسوج تشکیل می داد که بر اساس فرمول کوکران، حجم نمونه در شهر یزد 288 نفر و در یاسوج 246 نفر برآورد شد. داده ها با استفاده از ابزار پرسشنامه جمع آوری گردید. پرسشنامه علاوه بر متغیرهای زمینه ای شامل پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (1989) و پرسشنامه محقق ساخته ی ساختار قدرت در خانواده بود. اعتبار پرسشنامه از نوع محتوایی بود. ضریب آلفای کرونباخ برای سازه رضایت زناشویی (84/0) و ساختار قدرت در خانواده (89/0) حکایت از مطلوبیت پایایی ابزار تحقیق داشت. در تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری spss و excel استفاده شده است. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، تی مستقل و رگرسیون تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان داد میزان رضایت مندی زناشویی در بین زنان همسردار یزد به طور معنی داری بیشتر از زنان همسردار یاسوج است. همچنین ساختار قدرت در خانواده در یزد به طور معنی داری متعادل تر از ساختار قدرت در یاسوج است. بین سن زنان و سن همسر با رضایت مندی زناشویی رابطه معکوس و معنی داری وجود داشت ولی بین اختلاف سنی با همسر و رضایت مندی زناشویی در شهر های یزد و یاسوج و در کل نمونه مورد مطالعه، رابطه معنی داری مشاهده نشد. بین ساختار روابط قدرت، شیوه های اعمال قدرت، حوزه و قلمرو قدرت و همچنین ساختار قدرت در خانواده با رضایت مندی زناشویی رابطه مستقیم و معنی داری وجود داشت.
فهیمه خوبیاری حسین افراسیابی
در جامعه امروزی، انسان از جهات مختلف و از ابعاد گوناگون مورد مطالعه قرار گرفته است و از آنجایی که هویت نیز بخش مهمی از وجود هر انسان است و زندگی شخصی و اجتماعی هر شخص تحت تأثیر هویت قرار میگیرد، لذا بررسی هویت انسانها موضوع بسیار مهمی برای مطالعه و بررسی است (اسفنجیر ،122: 1388). هویت از جمله مهمترین چالش های انسان معاصر و از همین رو یکی از مفاهیم محوری در مطالعات اجتماعی است. اصطلاح هویت تاریخچه ای طولانی دارد، اما در قرن بیستم کاربرد وسیعی یافت. هویت نوعی رابطه بین شخصیت فرد و ساختار اجتماعی است. به عقیده مید هر فرد هویت خود را از طریق ساماندهی نگرش های فردی دیگران در قالب نگرش های سازمان یافته اجتماعی یا گروهی شکل می دهد(گل محمدی، 230:1383). هویت یک سازه چند بعدی است، انسانها به دلیل ایفای نقش های گوناگون در جامعه مدرن از لایه های هویتی بیشتر و پیچیده تری برخوردارند و هویت دانشجویی یکی از لایه های هویتی جامعه مدرن است. تغییرات سریع و پرشتاب دهه های اخیر و دگرگونی هایی که در عرصه های مختلف اجتماعی جامعه رخ داده است، هویت و فرآیند هویت یابی را با چالش و بعضا بحرانهایی مواجه کرده است(اسکندری ،115:1391). از طرفی در دوره حاضر یکی از حیاتی ترین مباحث را می توان توسعه و تولید علم دانست. یکی از بارزترین شاخص های توسعه هر کشوری توان و ظرفیت تولید علمی و فنی است. در جامعه مدرن، واقعیت و ایده دانشگاه از مرجعیت مرکزی و حیاتی در توسعه دانش، فرهنگ و اجتماع هر ملتی برخوردار است. مهمترین کارکرد دانشگاه به عنوان نهادی که نقش کلیدی در تولید و فهم دانش، توسعه فرهنگ و تمدن و حل مسائل جامعه مدرن دارد، تولید انسان دانشگاهی و هویت دانشگاهی فرهیخته، زایا و توانمند در افرادی است که به عنوان پیشاهنگان فرهنگ عمل می کنند(جانسون ،21:1387) .تاجفل معتقد این تحقیق در رویکرد کمی، با روش پیمایش با استفاده از پرسشنامه انجام شد. جامعه آماری شامل تمام دانشجویان در حال تحصیل سال92-93 دانشگاههای یزد است که 450 نفر با روش طبقه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. بر اساس یافته ها هویت دانشجویی اکثریت دانشجویان در حد متوسط است و بر حسب نوع دانشگاه، رشته تحصیلی، دوره تحصیلی و حق انتخاب تغییر می کند. متغیرهای سرمایه اجتماعی، چشم انداز شغلی، امید به آینده و درآمد خانواده مهم ترین متغیرهای تبیین کننده هویت دانشجویی است. تقویت مهارت ها و تعاملات دانشجویان و همچنین رفع مشکلات شغلی می تواند تعهد دانشجویان به هویت حرفه ای را ارتقا بخشد و از این طریق دلبستگی و موفقیت در ایفای نقش را افزایش دهد.
انسیه براتی مقدم حسین افراسیابی
انسان برای تسلط بر طبیعت، فرار از ناامنی و تهدید، تامین نیازهای اساسی خود و در یک کلمه برای دست یابی به امنیت و احساس ایمنی، زندگی اجتماعی را برگزید. وانگهی به موازات گسترش اجتماعات و با پیچیده تر شدن روابط و تعاملات اجتماعی وارد روابط گوناگونی شد که عرصه¬های زندگی را تحت عناوین اجتماعی ،سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره از هم متمایز کرده و امنیت او را تحت الشعاع قرار داد. بدین ترتیب بشر با تجمع و تشکیل جامعه، بستری نو برای تهدید امنیت خود فراهم آورد که از زندگی جمعی او ناشی می¬شد؛ او که برای فرار از ناامنی و دستیابی به احساس امنیت، جامعه را تشکیل داده بود به زودی دریافت که این بار امنیتش نه تنها از سوی طبیعت و عوامل طبیعی، بلکه از سوی انسان¬ها و عوامل گوناگون اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز تهدید می¬شود. از این رو دغدغه همیشگی او جهت دست¬یابی به احساس امنیت در مقوله¬ای جدید تحت عنوان احساس امنیت اجتماعی ظهور کرد که در پی تامین آن علل و اسباب لازم را باید شناخت (نبوی،74:1389).این پژوهش از نوع پیمایشی است؛جامعه آماری این تحقیق 337475نفر از جوانان شهر یزد است که تعداد 384نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شدند. ابزار جمع-آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق¬ساخته است که از اعتبار و پایایی مناسبی برخوردار بوده است. نتایج نشان داد که از احساس امنیت نیمی از جوانان در حد متوسط بوده است و بیشتر جوانان سبک زندگی مخاطره آمیز پایینی دارند و متغیر سرمایه اجتماعی و دینداری بالاتر از متوسط بوده است. احساس امنیت با متغیرهای سن،جنس، وضعیت تأهل، تحصیلات، دینداری، سرمایه اجتماعی، سبک زندگی رابطه معناداری وجود دارد. و با متغیر محل سکونت و معنادار نمی باشد. متغیرهای مستقل در معادله رگرسیون توانستند، 24 درصد از تغییرات متغیر احساس امنیت را تبیین کنند. بیشترین اثرات بر روی متغیر وابسته به¬ترتیب متعلق به سرمایه اجتماعی،تحصیلات،سبک زندگی و جنس بود.
لیدا هاتفی راد علیرضا افشانی
کار و خانواده دو حوزه اساسی در زندگی هر فرد محسوب می شود که درگیری همزمان با نقشهای دوگانه این دو حوزه هم بر سازمان و فرد و هم برخانوادهها اثرگذار می باشد. با توجه به این که زﻧﺎن ﺑﻴﺶ از ﻣﺮدان ﺑﻪ ﻋﻠﺖ اﻧﺘﻈﺎرات ﻧﻘﺶ های ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ دﭼﺎر تعارض بین نقش های شغلی و خانوادگی ﻣﻲ ﺷﻮند لذا پژوهش حاضر عوامل اجتماعی مرتبط با تعارض نقش شغلی- خانوادگی زنان شاغل در شهر یزد را مورد بررسی قرار داده است. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی می¬باشد؛ داده¬ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونهگیری خوشه¬ای از 323 نفر از زنان شاغل در شهر یزد گردآوری شده است. اعتبار ابزار به وسیله روش اعتبار محتوا مورد تأیید قرار گرفت و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزار آماری spss و amos مورد تحلیل قرار گرفتند. تعارض نقش شغلی- خانوادگی در دو جهت تعارض کار- خانواده و تعارض خانواده- کار و هر یک از این دو جهت در سه نوع مبتنی بر زمان، مبتنی بر فشار و مبتنی بر رفتار سنجیده شده است. یافته های تحقیق نشان داد که از میان متغیرهای مورد بررسی، متغیر سابقه کار رابطه معناداری با میزان تعارض نقش شغلی- خانوادگی زنان نداشت؛ در حالی که متغیرهای ساعت کاری، نوع شغل، پایگاه اجتماعی- اقتصادی، حمایت اجتماعی، تعلق خانوادگی، احساس گرانباری نقش، ساختار قدرت در خانواده، رضایت شغلی و رضایت از زندگی رابطه ای معنادار با میزان تعارض نقش شغلی- خانوادگی افراد داشتند. نتایج رگرسیون چندگانه از نقش معنادار پنج متغیر ساختار قدرت در خانواده، احساس گرانباری نقش، رضایت شغلی، ساعت کاری و تعلق خانوادگی در میزان تعارض نقش شغلی- خانوادگی حمایت کرد که در این میان احساس گرانباری نقش بیش ترین نقش را در تبیین متغیر تعارض نقش شغلی- خانوادگی زنان ایفا کرد.
پویا رسولی نژاد مهربان پارسامهر
مقدمه: بررسی¬های انجام شده نشان می¬دهند که علی رغم اهمیت سبک زندگی، تاکنون مطالعات اندکی درباره آن صورت گرفته است. سبک زندگی شیوه زیستن و شامل الگوی کامل کنش و واکنش فرد در جهان است که به نظر می رسد در ارتقای میزان سلامت اجتماعی افراد جامعه نقش به سزایی داشته باشد. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین سبک زندگی سلامت محور و ابعاد شش گانه آن (تغذیه، فعالیت بدنی، مسئولیت پذیری در قبال سلامت، مدیریت استرس، روابط بین فردی و رشد معنوی) با میزان سلامت اجتماعی و ابعاد آن (انسجام اجتماعی، پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، انطباق اجتماعی و شکوفایی اجتماعی) در بین مردم شهر تالش می باشد. روش تحقیق: مطالعة حاضر، مطالعه ای میدانی و توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش، افراد 15 ساله و بیشتر شهر تالش بوده که با استفاده از فرمول کوکران، 380 نفر به شیوۀ نمونه گیری خوشه¬ای چند مرحله ای، انتخاب شده اند. ابزار مورد مطالعه نیز پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه سبک زندگی سلامت محور (hplpii) و پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز (1998) می باشد. یافته ها: بین سبک زندگی سلامت محور و ابعاد آن با میزان سلامت اجتماعی مردم شهر تالش رابطة معنی دار مثبت وجود دارد؛ همچنین میزان سلامت اجتماعی در بین مردان، بیش از زنان بوده است و این میزان با سن رابطه معناداری ندارد. در مجموع متغیرهای جنسیت، فعالیت بدنی، مدیریت استرس، روابط بین فردی و رشد معنوی توانستند 3/54 درصد از تغییرات سلامت اجتماعی را تبیین نمایند. نتیجه گیری: با بالا رفتن سطح سبک زندگی سلامت محور، بخصوص میزان فعالیت بدنی، مدیریت استرس، روابط بین فردی و رشد معنوی می توان امیدوار بود که میزان سلامت اجتماعی افراد جامعه افزایش پیدا کند و این مسئله می تواند برای مسئولین مربوطه راهگشا باشد. واژگان کلیدی: سبک زندگی سلامت محور، سلامت اجتماعی، انسجام اجتماعی، مشارکت اجتماعی، تالش.
مهریه هاشم پور علیرضا افشانی
به¬طور متوسط حدود 15-10 درصد از زوجین در ایران مبتلا به مشکل ناباروری می¬باشند. در دو دهه اخیر موفقیت¬های قابل توجهی در زمینه فن¬آوری¬های نوین کمک باروری حاصل شده است و زوجین نابارور نیز با محدودیت قانونی برای استفاده از این فن¬آوری¬ها روبرو نمی¬باشند. با این حال، همه زوجین نابارور از روش های جدید استفاده نمی¬کنند و تصمیم¬گیری در مورد آن متأثر از درک آنها و نیز انتظارات و نگرش جامعه نسبت به استفاده از این فن¬آوری¬ها است. از این رو، ارائه شناخت عمیق¬تری از درک و نگرش زوجین نابارور می¬تواند جنبه¬های اجتماعی ـ فرهنگی تصمیم¬گیری زوجین نابارور در استفاده از این فن¬آوری مدرن را روشن سازد. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی است؛ جامعه آماری شامل تعداد 3000 زوج ناباروری هستند که در سال 93ـ1392، به مرکز تحقیقات ناباروری یزد مراجعه نمودند. داده¬ها با ابزار پرسشنامه محقق ساخته و با استفاده از نمونه¬گیری تصادفی ساده از 184 نفر از زوجین گردآوری شده است. اعتبار ابزار به صورت محتوایی محرز شده و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. داده¬ها به کمک نرم¬افزار آماری spss مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته¬های تحقیق نشان داد در مجموع نگرش زوجین نابارور نسبت به اعمال کمک باروری (art) در جامعه آماری این تحقیق بیشتر از متوسط مورد نظر و نسبتاً مطلوب است. بین متغیرهای اختلاف سنی زوجین، نگرش خانواده، همسر و اطرافیان و میزان آگاهی از اعمال کمک باروری رابطه معنادار و مستقیمی با نگرش زوجین نابارور نسبت به اعمال کمک باروری وجود داشت. درحالی که متغیرهای جنسیت، سن، سن همسر، پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی، دینداری، سن ازدواج، قومیت، سال¬های سپری شده از ازدواج و نسبت فامیلی با همسر رابطه معناداری با نگرش زوجین نابارور نسبت به اعمال کمک باروری نداشتند. نتایج رگرسیون چندگانه نشانگر تأثیر معنادار چهار متغیر اختلاف سنی زوجین، نگرش خانواده و اطرافیان و میزان آگاهی از اعمال کمک باروری در پیش بینی نگرش زوجین نابارور نسبت به اعمال کمک باروری بود. متغیرهای مستقل می توانند در مجموع 24 درصد از واریانس نگرش به اعمال کمک باروری را توضیح دهند.
فاطمه نیکو مهربان پارسامهر
بیماری های عروق کرونر قلب تا سال2020 اصلی ترین علت مرگ و میرخواهند بود. عوامل سنتی خطرساز(سن بالا، سابقه خانوادگی، چاقی و رژیم غذایی) تنها نیمی از واریانس بیماری قلبی را تبیین می کنند. ازاین رو، امروزه پژوهشگران به عوامل اجتماعی و روانی خطرساز از قبیل: اضطراب، افسردگی، حمایت اجتماعی- اقتصادی و ادراک بیماری علاقمند شده اند. پژوهش حاضربا هدف تبیین رابطه بین عوامل روانی- اجتماعی با کیفیت زندگی بیماران قلبی عروق کرونر پس از عمل جراحی قلب باز در شهر شیراز انجام شد. برای رسیدن به اهداف مورد نظر تحقیق، از نظریه شبکه اجتماعی و ارتقاء سلامت پندر استفاده شد. مطالعه حاضر در قالب یک طرح پیمایشی و به صورت مقطعی انجام شد. داده های این مطالعه از102نفر از بیمارانی که جراحی بای پس را در بیمارستان قلب الزهراء شیراز انجام داده بودند، جمع آوری و بیماران با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب گردیدند. ابزارگردآوری داده ها، پرسشنامه های استاندارد شدۀ؛ اضطراب و افسردگی بیمارستانی، ادراک بیماری(ipq)، حمایت اجتماعی نوربک و کیفیت زندگی جهانی بود. برای سنجش پایایی ابزار از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است.که برای مفاهیم اساسی پرسشنامه از مقدار مناسب برخوردار بود. داده ها با استفاده از نرم افزارspss و آزمون های همبستگی، تی تست و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی مورد تحلیل قرارگرفتند. نتایج نشان داد که همبستگی معکوس و معنی داری بین افسردگی و اضطراب و همبستگی مثبت و معنی داری بین حمایت عاطفی و ادراک بیماری با مؤلفه های کیفیت زندگی وجود دارد. همچنین کیفیت زندگی و مؤلفه های آن با جنس ( 19/4t =)، میزان درآمد ( 375/0r =)، سطح تحصیلات (212/0r= ) و نوع شغل(74/2f= ) ارتباط آماری معنی داری داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای اجتماعی- جمعیت شناختی3/14درصد، مقیاس ادراک بیماری7/43درصد و متغیرهای اضطراب، افسردگی و حمایت عاطفی6/74درصد، از واریانس کیفیت زندگی را تبیین کردند. باتوجه به یافته های تحقیق، عوامل روانی- اجتماعی (افسردگی، اضطراب، ادراک بیماری و حمایت عاطفی) بیش ازسایر عوامل بر بهبود بیماری وکیفیت زندگی بیماران بعد ازدرمان تأثیردارند. بنابراین تدارک برنامه هایی برای بهبود افسردگی، اضطراب، افزایش درک افراد از بیماری و ارائه حمایت عاطفی کافی به این افراد بعد از درمان، برای ارتقای کیفیت زندگی آنان ضروری است. واژگان کلیدی: کیفیت زندگی، بیماری عروق کرونر قلب، اضطراب، افسردگی، ادراک بیماری، حمایت عاطفی، جراحی بای پس.
سمیه فرامرزیان احسان لشگری
چکیده یکی از موضوعاتی که در دیدگاههای نظری مرتبط با مهاجرت به صورت مکرر مورد تأکید بوده است، رابطه متقابل مهاجرت و شاخص¬های توسعه است. اغلب مهاجرتهای داخلی یکی از پدیدههای مهم جمعیتی است که از عوامل گوناگونی در سطوح خرد و کلان تأثیر میپذیرد. در سطوح کلان مهاجرتهای داخلی ناشی از نابرابریهای مکانی از نظر شاخصهای توسعه در سطوح کلان، و در سطوح خرد نوعی تصمیم فردی و پاسخی به انتظارات و نیاز های زندگی است. به منظور درک عمقی تر این رابطه، تحقیق حاضر، با استفاده از داده های سطح انبوه سرشماری 1385 و 1390، به آزمون تجربی رابطه تعدادی از شاخصهای توسعه و مهاجرت پرداخته است. هدف تحقیق بررسی میزان مهاجرین وارد شده در بین شهرستانها میباشد و اینکه از بین عوامل متعدد موثر بر مهاجرت علت توسعه و شاخصهای مختلف آن چقدر در میزان مهاجرت تأثیر گذار است. واحد تحلیل 335 شهرستان در سال 1385 و 397 شهرستان کشور در سرشماری 1390 است، داده¬های تحقیق پس از انجام پردازش¬ها و محاسبات لازم بر روی مجموعه نسبتأ گسترده¬ای از مولفه ¬های توسعه و نیز شاخص های مهاجر¬پذیری شهرستان-های کشور و انگیزههای مهاجرت زنان و مردان، جهت تجزیه و تحلیل های بعدی آماده سازی شده است. یافته¬های تحقیق حاکی از ارتباط نزدیک تعدادی از شاخص¬های کلیدی توسعه نظیر درصد شاغلین در بخش صنعت و خدمات، نسبت بیکاری و نسبت باسوادی با میزان مهاجر¬پذیری شهرستانهای کشور و ارتباط شاخصهای توسعه با انگیزههای تحصیل، جستجو کار و پیروی از خانوار زنان و مردان است. تحلیل چندمتغیره نشان می دهد تفاوت سطح توسعه شهرستان¬ها، بیش از آنکه با جریان های مهاجرتی درون شهرستانی یا درون استانی مرتبط باشد، بیشترین قدرت تبیین کننده¬گی را در مورد مهاجرین وارد شده از سایر استان¬ها دارند و شاخصهای توسعه بیشترین قدرت تبیین کنندگی را در رابطه با تحصیل و کار و پیروی از خانوار دارند، به اختصار، نتایج تحقیق موید آن است که از میان مولفه های توسعه، بهره¬مندی شهرستان¬ها از اشتغال و تحصیلات از جمله عوامل مهم در تبیین مهاجرپذیری آن هاست و لازم است در برنامه ریزی و مدیریت مهاجرت های کشور به صورت جدی¬ تری مورد تأکید و توجه قرار گیرد.
زهرا فروغان گرانسایه محسن سعیدی مدنی
این تحقیق به صورت پهناگر در سطح کلان به بررسی تأثیر شاخص¬های توسعه بر میانگین سن ازدواج در سطح شهرستان¬های کشور در سال 1385 و 1390 پرداخته است. جامعه¬ی آماری تحقیق شامل تعداد 335 شهرستان کشور در سرشماری 1385 و تعداد 395 شهرستان در سرشماری 1390 بوده است. روش بررسی در این تحقیق، تحلیل ثانوی داده¬های سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1385 و 1390 می¬باشد. در سال 1385 متغیرهای: نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی، نسبت شاغلین در بخش صنعت، نسبت شاغلین در مشاغل عالی رتبه، نسبت شهرشینی، نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نرخ فعالیت عمومی مردان رابطه معنادارای با میانگین سن ازدواج زنان و مردان داشتند. در سال 1390متغیرهای: نسبت باسوادان در جمعیت 6 سال به بالا، نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی، نسبت شاغلین در بخش صنعت، نسبت شاغلین در مشاغل عالی رتبه، نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نرخ فعالیت عمومی مردان رابطه معنادارای با میانگین سن ازدواج زنان و مردان داشتند. نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد که در سال 1385 متغیرهای نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نسبت شهرنشینی و نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی و در سال 1390 نرخ فعالیت زنان هرگز ازدواج نکرده، نسبت باسوادان در جمعیت 6 سال به بالا بیشترین تأثیر را بر میانگین سن ازدواج زنان داشتند. در سال 1385 نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده، نسبت شاغلین مرد در مشاغل عالی رتبه و در سال 1390 نرخ فعالیت مردان هرگز ازدواج نکرده و نسبت باسوادان دارای تحصیلات عالی بیشترین تأثیر را بر میانگین سن ازدواج مردان داشتند. واژگان کلیدی: توسعه، میانگین سن ازدواج، شهرستان، سرشماری
زهره پارساییان مهناز فرهمند
یکی از مسائلی که در دوران مدرن و بیشتر در جوامع شهری بزرگ و پرجمعیت با آن مواجه ایم، مسئله بی تفاوتی شهروندان نسبت به همدیگر و جامعه است. بی تفاوتی اجتماعی حلقه حایل دوگانگی توسعه و توسعه نیافتگی در جوامع مدرن است. بی تفاوتی نوعی تلقی بدبینانه و احساس بدگمانی، حالتی انزواگرایانه، روندی منفعلانه، و به عبارت بهتر نوعی افسردگی اجتماعی است. و این معضل به وفور در فضای عمومی جامعه مشاهده می شود. از این رو، از منظر آسیب شناختی، بی تفاوتی نوعی بیماری اجتماعی شناخته می شود . اهمیت مطالعه بی تفاوتی اجتماعی در پیامدهای نامناسب آن در مسیر توسعه است . ازاین رو پژوهش حاضر با نگاهی جامعه شناختی و با استفاده از نظریه هایی هم چون ، زیمل به خصلت زندگی شهری نوین ، دورکیم به پدیده آنومی و ضعف هنجاری در جامعه مدرن ، تونیس و وبر به گسترش کنش های مبتنی بر عقلانیت مدرن، مارکس به انزوای کارگران به دلیل خصلت تولید سرمایه داری، و زنانیکی و تامس در نظریه نظام گسیختگی اجتماعی به مسئله ضعف هنجارها در پی مطالعه بی تفاوتی اجتماعی بین شهروندان یزدی و سنجش عناصر تبیین کننده آن است.