نام پژوهشگر: محمد مروار
محمد مروار عبدالرسول خیراندیش
توسعه طلبی بریتانیا در خلیج فارس مراحل مختلفی را در برمی گیرد که هر یک از این دوره ها شاخصه های خاص خود را دارد. بریتانیا نفوذ اولیه خود را از اوایل سده هفدهم میلادی آغاز کرده بود و تا اوایل سده نوزدهم این رویه را ادامه داد. از نیمه دوم سده نوزدهم بود که سیاستهای بریتانیا در خلیج فارس به اوج خود رسید و یک سیستم جدیدی برای اداره خلیج فارس به کار گرفته شد. چنانکه از اواسط قرن نوزدهم میلادی اداره امور سیاسی بریتانیا در خلیج فارس به عهده حکومت هند و وزارت خارجه بریتانیا نهاده شد و این سیستم همچنان تا اواسط سده بیستم میلادی دنبال می شد و سبب گردید بریتانیا همچنان به عنوان قدرت برتر منطقه خلیج فارس ابراز وجود کند. از آنجا که یکی از مهمترین منافع بریتانیا در سیاستهای استعماری خویش، مستمعره هندوستان بود بنابراین عمده سیاستهای بریتانیا در منطقه خلیج فارس حول محور هندوستان دور می زد. به ویژه پس از سال 1857 م. 1272 ق. که با انتصاب نایب السلطنه هندوستان، دولت بریتانیا امور هند را به طور مستقیم زیرنظر خود اداره می کرد. از این رو بریتانیا از هیچ تلاشی برای دستیابی به اهداف خود در هندوستان و به تبع آن در خلیج فارس کوتاهی نمی کرد و هر حادثه کوچکی کافی بود تا بهانه لازم را برای دخالتهای بریتانیا در خلیج فارس فراهم کند. از جمله مسائلی که بریتانیا به آنها برای توسعه نفوذ خود در خلیج فارس توسل می جست می توان به مساله تجارت برده، تجارت اسلحه، تلگراف، دزدی دریائی و ... اشاره کرد. هر یک از این امور به نوبه خود زمینه را برای نفوذ بریتانیا در خلیج فارس مهیا کرد. منافعی که بریتانیا در خلیج فارس داشت سبب می شد تا آن دولت همواره در حفظ و نگهداری این منطقه تلاش فراوانی به کار ببرد و حتی در شرایط حاد جهانی نیز از تلاشهای خویش دست بر نمی داشت و از وسایل سیاسی، نظامی برای این امر استفاده می کرد. از جمله عواملی که به بریتانیا برای دستیابی به اهدافش در منطقه خلیج فارس کمک قابل توجهی می کرد، وجود نیروی دریائی قدرتمند آن کشور بود.