نام پژوهشگر: مقصودعلی صادقی
شیرزاد عبدالهی مقصودعلی صادقی
نام خانوادگی: عبدالهی نام: شیرزاد عنوان پایان نامه: بررسی کارکرد وزیران ایالتی و نقش آنان در اعتلا یا انحطاط حکومت صفوی استاد راهنما: دکتر مقصودعلی صادقی استاد مشاور: دکتر فاطمه اورجی نیک آبادی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته : تاریخ گرایش: ایران اسلامی دانشگاه: تبریز دانشکده: علوم انسانی و اجتماعی تاریخ فارغ التحصیلی: 1389 تعدادصحفه:238 واژه های کلیدی: وزرات - وزیران ایالتی - دیوانسالاری - ایالات خاصه – ایالات ممالک چکیده: دوره ی صفوی یکی از سمـبل های تاریخ دور و دراز ایران زمین است که به لحاظ اهمیت در ردیف امپراتوریهای ساسانی و هخامنشی در تاریخ ایران قرار می گیرد. دولت صفوی به لحاظ اداری و سیر دیوانسالاری به نوعی متأثر از حکومتهای باستانی و اندیشه ی ایرانشهری بود و هم اینکه به لحاظ ساختار مذهبی و سیاسی جنبه ای ایدئولوژیک نیز پیدا کرده بود. بنابراین شناخت دیوانسالاری این دوره به جهت روشن سازی زوایای بیشتر تغییر و تحولات ایالات و سازمانهای حکومتی ضروری به نظر می-رسد. دوران 42 ساله ی حکومت شاه عباس اول دوره ی اوج اقتدار ایران در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بود. از جمله اقدامات اساسی شاه عباس اول، محدود کردن قدرت نیروی قزلباشها و بکارگیری دسته جات جدیدی از غلامان گرجی، چرکس و ارمنی و قدرت بخشیدن به آنها بود. این اصلاحات که منجر به ایجاد ارتش نوین صفوی شد شاه عباس را مجبور کرد به تغییراتی در شیوه ی اداره ی ایالات مبادرت ورزد که مهم ترین آن خاصه سازی برخی از ایالات و بکارگیری وزرای ایالتی بود . هرچند خاصه سازی نتایج مثبتی نیز به بار آورد و موجب تمرکز قوی مالی و اداری حکومت صفوی شد، اما پس از خاصه سازی و خصوصاً افراط در اجرای این سیاست، که به خاصه شدن ایالات استراتژیکی چون کرمان و فارس در زمان جانشینان شاه عباس اول و خاصه شدن اکثر ایالات ایران منجر شد ، به دلیل سوء عملکرد این وزراء که به غیر از شاه پاسخگوی هیچ کس نبودند و جنبه ی کارمندی آنها بر جنبه ی نظامی آنان غلبه داشت و معمولاً به چپاول در اموال دیوانی دست می زدند، موجب ناامنی در ایالات و قحطی به دلیل عملکرد ظالمانه ی آنها علیه رعایا و رکود تجارت و همچنین ضعف قوای محلی به دلیل عدم تأمین آذوقه سپاهیان در ایالات شد. عملکرد نامناسب وزرای ایالتی یکی از دلایل انحطاط دولت صفوی(نظامی و اقتصادی) بود تا جایی که در سال 1134 ه .ق محمود افغان با عبور از کرمان و یزد و خلأ نظامی ایجاد شده توانست اصفهان را محاصره کند و در 1135ه .ق بر پایتخت مسلط شود و سلسله ی صفویه را ساقط کند.
هیمن فروغی علیرضا کریمی
چکیده: تجارت به مثابه خون جاری در رگ های بدن، همیشه در رونق اقتصادی جوامع از جمله ایران تأثیر داشته است. اگر چه مغولان از دیرباز اهمیت فراوانی برای تجارت و بازرگانی قائل بودند، اما بر اثر قتل عام ها و ویرانی هایی که در پی حمله ی آن ها به وجود آمد و همچنین سیاست های مالیاتی و باج های زیاد، اوضاع اقتصادی دگرگون شده و رکود شدیدی در تجارت و بازرگانی ایران به وجود آمد. مقاومت مردم به خصوص در مناطق شرقی ایران عملکرد مغولان را شدت بخشید و بخش مهمی از شهرهای ایران ویران و نابسامانی شدیدی بر این مناطق حاکم شد. به دنبال اعزام هولاکو به ایران و شکل گیری حکومت ایلخانی وضعیت مبهم ایران در تقسیم اولوس ها از بین رفت و تحت تأثیر تمرکز و انسجام سیاسی که با ظهور این حکومت به وجود آمد صلح و امنیت نسبی بر قلمرو ایلخانان حاکم شد. خالی بودن خزانه و لزوم تأمین منابع مالی برای ادار? امور کشوری و لشکری ایلخانان را مجبور کرد که در سیاست های خود تجدید نظر به عمل آورده و از دیوان سالاران ایرانی در ادار? امور کشور استفاده نمایند. گسترش اندیشه های ایرانشهری در بین مغول ها باعث تعدیل نگرش آنان نسبت به شهرها و مردم شهرنشین شد، و توجه به تجارت و بازرگانی و آبادانی شهرها مورد توجه ایلخانان قرار گرفت. از سوی دیگر با تشکیل امپراتوری بزرگ مغول، که به عمده ترین راه های تجارتی شرق و غرب تسلط پیدا کرد، یکپارچگی قلمروهای گسترده، به رونق تجارت و بازرگانی این دوره انجامید. به دنبال مسلمانی غازان خان و اصلاحات انجام شده توسط وزیر کارآمد او خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تجارت ایران رونق بیشتری یافت، که این روند تا پایان ایلخانی سلطان ابوسعید ادامه یافت. با مرگ ابوسعید و تجزیه ایران و تشکیل حکومت های ملوک الطوایفی، ناامنی بر قلمرو ایران حکم فرما شد و تجارت و بازرگانی ایران بار دیگر دچار رکود و انحطاط شد
رحمن قادری فاطمه اروجی
با همه نامهربانی که توسط حکومت و عوامل آنها بر علیه تصوف صورت می گرفت روز به روز برپیروان تصوف افزوده می شد.در دوره غزنویان نیز مانند هر دوره دیگر تاریخی تصوف دارای پیروان و دشمنانی بود. دشمنان تصوف در این دوره بیشترفقها و علمای سایر مذاهب دوره غزنویان،بودند که به دلیل رشد وگسترش روز افزون تصوف در این دوره جایگاه خود را در خطر می دیدند به همین دلیل بر ضد تصوف توطئه می کردند و سعی داشتند حکومت غزنوی را از قدرت اجتماعی و سیاسی تصوف بترسانند. البته ارتباط دولت غزنویان با تصوف همچون ارتباط با سایر فرقه های مذهبی دیگر این دوره بود یعنی تا زمانی که از جانب تصوف خطری احساس نمی کردند با احترام نسبت به آنان رفتار می کردند. تصوف در دوره غزنویان با همه گرفتاری و مشکلاتی که داشت نفوذ زیادی در جامعه داشت وپیروان زیادی در جامعه خراسان آن دوره داشت. برای اثبات این مدعا می توان به وجود خانقاه های زیادی که در اکثر نقاط خراسان وجود داشت اشاره نمود. هریک از بزرگان تصوف در این دوره دارای خانقاه بودند که مریدان آنان در آنجا جمع می شدند. این خانقاه ها به رشد و گسترش تصوف در دوره غزنویان بسیار کمک کردند. مکتب تصوف خراسان دارای خصوصیات مختص به خود بود که آن را از سایر مکاتب تصوف سایر مناطق جدا می کرد که از خصوصیات برجسته آن می توان به حضور سیاسی واجتماعی تصوف درجامعه، آمیختگی تصوف با عیاری وجوانمردی(فتوت)، نظام خانقاهی وآداب ومقرارت آن، رواج سماع در برنامه های خانقاه، استفاده از شعر فارسی ورواج ادبیات تصوف، سیاست صلح جویی وتساهل وتسامح، ارتباط بین شیخ ومرید وهمچنین ارتباط شیوخ تصوف با حکومت اشاره کرد.
ژاله مطلبی علیرضا کریمی
صفویه از جمله حکومت هایی بودند که در کنار رواج مذهب تشیع توانسته آیین های ایرانیان را نیز تداوم ببخشند و یا خود بوجود آورنده آیین های مختلف مردمی باشند که حتی ریشه تاریخی نداشتند . شاهان صفوی در طول حکومت خود به آیین های ملی ایران مثل نوروز و ... پای بند بوده و در اجرای و تداوم آن نقش موثرتری داشتند . آنان متوجه بودند که جامعه برای پویایی و ادامه حیات خود نیازمند تحرک و شادابی است دیدبه همین علت هرسال شاهان صفوی از شاه اسماعیل گرفته تا شاه صفی در بهتر اجراشدن آییکه این تحرک و شادابی را می توان در زمان اجرای آیین ها و رسوم کهن ایران ن های ملی و مذهبی اقداماتی انجام دادند
صدیقه غلامزاده زیناب ناصر صدقی
سلجوقیان مردمانی کوچ رو و از قبایل ترکان غز بودند که از نبرد دندانقان به بعد با فروپاشی حکومت غزنویان در خراسان(431ق) به تدریج طی چندین دهه آینده زمینه های شکل گیری نظام سیاسی وسیع و گسترده ای را فراهم ساختند که ایران در کانون اصلی آن قرار داشت و از ماوراء النهر و ترکستان تا شام و سواحل مدیترانه را شامل می شد. سلجوقیان به مقتضای حیات کوچگردی زمانی که با نظامات اجتماعی و معیشت ساده ی خاندانی و قبیله ای، به واسطه فتوحات و تشکیل حکومت وارد حیات شهری جامعه ایرانی شدند، خواسته و ناخواسته با الگو ها و عناصر مدنیت ایرانی _اسلامی برخورد نمودند. به طوری که چگونگی اداره یک قلمرو سیاسی گسترده با مجموعه ای از جوامع روستایی و شهری آن هم با الزامات و قواعد خاص، از همان ابتدا، این خاندان حکومتگر را درگیر چالش ها و تجربیات سیاسی متفاوتی کرد که تا آن هنگام سابقه نداشت. نتیجه ی امر این بود که بنیان گذاران و فرمانروایان حکومت سلجوقی که اکنون از محدوده ی اداره خاندانی و قبیله ای به فرمانروایی یک قلمرو وسیع سیاسی صعود کرده بودند، در جریان برخورد و چالش سنن خاندانی و قبیله ای با اصول پادشاهی ایرانی_اسلامی و گاهی تعارضات حاصل از آن قرار گرفتند. ضرورت حل و فصل چنین معضلی که ناکارآمدی و محدودیت های ساختارها و سنت های قبیله ای را برای اداره قلمروی سیاسی عظیم عیان ساخته بود، فرمانروایان سلجوقی را از همان ابتدا ملزم به جذب مشاوران ایرانی جهت پایه گذاری حکومت و اداره قلمرو سیاسی در حال شکل گیری کرد. با این وجود، سلجوقیان در دهه های نخستین حکومت که همراه با فتوحات و تلاش برای تثبیت نظام سیاسی همراه بود به شکل پر رنگی در کنار حضور عناصر ایرانی در مناصب دیوانی، بر اساس قواعد و سنن خاندانی و قبیله ای و مشارکت مجموعه عظیمی از قبایل مهاجر ترکمان تشکیل حکومت داده و به اداره آن مبادرت ورزیدند. اما با گذشت زمان و آشکار شدن ضرورت های ایجاد نظام پادشاهی متمرکز بر اساس الگوی دیوانسالاری ایرانی_اسلامی -که کارگزاران ایرانی حاملان و تداوم دهندگان چنین الگویی از حکومت بودند-، زمینه های نخستین گسست تدریجی از مبانی و منشأ قبیله و سنت های خاندانی و گرایش به سنت های ایرانی_اسلامی حکومت به ویژه از دوره سلطان آلب ارسلان شروع شد که این گسست با اصلاحات دیوانسالاران ایرانی چون شخص نظام الملک و مقاومت عناصر خاندانی سلجوقی و قبیله ای ترکمان همراه بود که در نهایت به مدت چندین دهه به برتری عناصر دیوانسالار ایرانی و نقش آفرینی سنت های ایرانی-اسلامی در حکومت و برقراری نظام پادشاهی فردی با اتکای به تشکیلات اداری و نظامی متمرکز و وابسته به مقام پادشاه منجر شد. روندی که در دوره ملکشاه به اوج رسید. اما با مرگ ملکشاه و البته نظام الملک، زمینه های چالش و تقابل جدی بین نیروها و سنت های سیاسی قبیله ای و خاندانی و ایرانی و دیوانسالاری شکلی جدید و متفاوت به خود گرفت و این تقابل حتی در ابتدا با بازگشت و غلبه نمایندگان و نیروهای خاندانی و قبیله ای علیه نیروهای دیوانسالار طرفدار پادشاهی متمرکز و موروثی همراه بود. با این وجود، به تدریج در درون نظام سیاسی سلجوقی با شکل گیری حوزه ها و شاخه های حکومتی خاندانی، روندهایی پدید آمد که در نهایت خود را به صورت همزیستی بین سنت ها و گرایش های حکومت خاندانی و قبیله ای از یک سو، و دیوانسالار از دیگر سو نشان داد و فرجامِ چنین روندی نیز شکل گیری مجموعه ای از حکومت های خاندانی و اتابکی در بخش های مختلف قلمرو سلجوقیان با مشارکت و همزیستی نیروهای قبیله ای و دیوانسالار بود، به گونه ای که طرفین ضرورت حضور یک دیگر را جهت اداره نظام سیاسی موجود پذیرفته بودند.
عوض نعمت پور علیرضا کریمی
آذربایجان عصر مغول یکی از ایالاتی بود که بیشتر نقاط ایران از نظر اقتصادی دوشیده شد تا ایالت سیاسی و اقتصادی مغولان آباد شود با حمله مغول این منطقه از نظر جمعیتی نزول کرده بود و یکی از ایالتهایی است که بیشترین نفرات مغولان در آن حضور داشت. با موج اول و دوم حمله مغول مراکز اقتصادی شرق کشورویران شد و این باعث شد مراکز اقتصادی شمال غرب کشور که با تدابیر بزرگان آسیب کمتری دیده بود رونق یابد و با انتخاب آذربایجان به عنوان مرکزیت سیاسی به تدریج موجب رشد این ایالت شد و این با رشد طبقات تولیدی شهر ارتباط مستقیم داشت با سامان یافتن کار اوقاف که در تأمین هزینه های کلان کشور موثر بود طبقات شهری آذربایجان از جمله تولیدکنندگان وسایل متنوع زندگی بیشترین بهره را از آن بردند البته با توجه به اینکه موضوع این پژوهش تأکید بر اوضاع اجتماعی طبقات مختلف شهری آذربایجان استبنابراین آنها در به وجود آمدن اماکن مهم اجتماعی و مجموعه های بنیادیننقش بسزایی داشتندو حاکمان مغول در این عصر کوشیدند تا از تمام ظرفیت طبقات شهری برای بقای حکومت خود استفاده کنند. آذربایجان علاوه بر خصوصیات طبیعی، بخاطر موقعیت سیاسی و استراتژیکی آن مورد توجه سران مغول قرار گرفت آنها به این نتیجه رسیده بودند که برای آسایش خودباید به عمران و آبادانی آن بپردازند و این خواسته بدون مشارکت و پشتیبانی طبقات مختلف شهری امکان پذیر نبود البته بخاطر یک دوره ناامنی در اوایل حمله مغول، نیروی انسانی ایالت آذربایجان توان آن را نداشت که همه صنعتگران و افراد موردنیاز حکومت را به منظور ایجاد ساختار منظم برای حاکمیت و آسایش حاکمان تأمین کند و بسیاری از نیروی انسانی خبره از جاهای دیگر درخواست شده بود همچنین آذربایجان در دوره اول هجوم آسیب کمتری دیده بود و کشاورزی آن توان تأمین غذای موردنیاز طبقات شهری را داشت و ایالتهای غنی دیگری به آن نزدیک بودند که می توانستند در تأمین مایحتاج آن موثر باشند و در آن نیروههای مختلفی چون کارگران ساختمانی و صنعتگران و طبقه علمی که در آن علما و اقشار دیگر اجتماعی فعالیت داشتند در ایالت سیاسی دوره مغول در ایران طبقه حاکمه با توجه به نقش و فعالیت سیاسیشان تاثیر بسزایی در وضعیت اجتماعی آذربایجان داشتند می توان گفت که فعالیت و رفتارهای این قشر اجتماعی در جامعه آذربایجان تاثیر مستقیم و غیر مستقیم داشت و در این پژوهش منظور از طبقات شهری اقشار مختلف مردم شهری است که در اوضاع اجتماعی نقش فعالی داشتند.
رقیه اصغری مقصودعلی صادقی
دو دولت مسلمان و همسایه ایران و عثمانی همواره در طول تاریخ روابط گسترده ای با همدیگر داشته اند و با وجود تنش های نظامی و سیاسی، دوستی دو ملت هیچ گاه از بین نرفته است. علاوه بر روابط سیاسی، روابط اجتماعی و فرهنگی دو کشور نیز از اعتبار و اهمیت ویژه ای برخوردار است، تا جایی که در اوج بحران های نظامی و سیاسی هم، پای برجای بوده است. یکی از عوامل مهم این روابط، مهاجرت گروه هایی از مردم هر دو دولت به کشور همسایه بوده است. این مهاجرت ها شامل مهاجرت نخبگان سیاسی از جمله پناهندگی شاهزادگان عاصی دو دولت و همچنین شورشیان و مخالفین بوده است که می توان آن را در قالب گریز و فرار توصیف کرد، وقوع این نوع مهاجرت باعث اختلال و تیرگی روابط و در برخی موارد منجر به جنگ می گشت، مهاجرت از نوع دوم که می توان آن را مهاجرت فرهنگی و اجتماعی نامید، در قالب مهاجرت خودخواسته و در برخی موارد به صورت تبعید بوده است، این نوع مهاجرت که به تدریج و با گسترش مناسبات اجتماعی و فرهنگی، بعد وسیع تر و موثر تری از مهاجرت ها را در بر گرفت، از شدت دشمنی های موجود می کاست یا آن را به حالت تعدیل می رساند. اقدامات این مهاجران که شامل مهاجرت گروه هایی از عالمان و دانشمندان، فقها و روحانیون، هنرمندان و صنعت گران و نویسندگان و شعرا بود، در رشد، توسعه و اعتلای فرهنگی هر دو کشور و به ویژه کشور عثمانی تأثیر شگرف و قابل توجهی برجای گذاشت. در این پژوهش برآنیم که عوامل زمینه ساز این مهاجرت ها اعم از سیاسی و فرهنگی و انواع آن ها را بررسی کنیم و تأثیرات، نتایج و پیامدهای آن ها را بر جامعه، دولت و جریانات و وقایع دنیای آن روز که به جرأت می توان گفت تا به امروز نیز ادامه داشته است، در سطح منطقه مورد جستجو قرار دهیم.
معصومه میرزایی نزهت احمدی
دانش تنجیم به¬¬¬عنوان بخشی از دانش ستاره¬شناسی، که به بررسی?تأثیر اجرام سماوی براجسام زمینی وسرنوشت انسان¬ها می¬پردازد، دانشی است که از دیرباز مورد توجه بشر قرار داشته?است. از نظر معتقدان به این علم، توسل جستن به این شیوه راهی بود برای بهبود زندگی و به نوعی مصون ماندن از گزند حوادث و دیگر اینکه به کمک آن بتوان به اسرار زندگی پی برد، چرا که درنظر آنان یاری گرفتن از احوالات پدیده¬های آسمانی یکی از راه¬های مهمی بود که انسان را در رسیدن به خواسته¬هایش کمک می¬کرد. بررسی ساختارهای جامعه عصر صفوی برمبنای اعتقادات تنجیمی، به¬عنوان عنصری فرهنگی و اعتقادی، نشان از نفوذ عمیق این پدیده¬ی فراطبیعی در لایه¬های مختلف اجتماع دارد به¬طوری که در بکارگیری آن فرقی میان شاه و درباریان با مردم کوی و برزن دیده نمی¬شود و می¬توان گفت از رأس تا ذیل جامعه عصر صفوی را دربرگرفته بود. این دوره، به-عنوان بخش مهمی از تاریخ ایران، پر است از احکامی که منجمان و طالع¬بینان?بر¬اساس مستخرجات?خود برای امور مختلف ارائه داده¬اند،?تا جایی?که بسیاری از امور مهم لشکری و کشوری و زندگی عامه¬ی مردم برمبنای گفتار و تصمیمات آنان سامان داده شده است.?بر همین اساس می¬توان چنین پنداشت که منجمان و پیش¬گویان با?حضور در کنار ارباب قدرت و تأثیری که در تصمیمگیریهای آنان داشتند، علاوه¬بر داشتن شأن و صبغهای سیاسی از جایگاهی بس رفیع و ارزشمند در?جامعه و پیشگاه شاهان صفوی نیز?برخوردار بوده¬اند. در این گفتار تلاش گردید تا ضمن تعریف و روشن ساختن جایگاه تنجیم بر اساس منابع تاریخی و نجومی، و با استناد به نسخ خطی مربوطه وبه شیوه¬ی مطالعه¬ی کتابخانه¬ای، به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که اعتقاد به این نیروی مافوق طبیعی در چه جنبه-هایی از زندگی مردمان این عصر نقش داشته و بیشترین طرفداران آن را چه اقشاری تشکیل می¬دادند. نتایج بدست آمده حاکی ازسیطره¬ی گسترده¬ی اعتقادات تنجیمی همچون فال¬بینی، طالع¬بینی، سعد و نحس اوقات و... است و با تمام امور زندگی افراد سر وکار داشته است تا جایی که می¬توان آن را بخشی از ساختار فرهنگی ـ اجتماعی این برهه دانست و آن را به ¬عنوان عاملی تاثیرگذار در تحولات سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی در دوره¬ی صفویه معرفی نمود.
حامد مشهدی زاده مقصودعلی صادقی
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی مناسبات دولت صفویه با طریقت¬های صوفیانه¬» سعی در بررسی کنش ها و برخوردهای میان دولت صفویه و طریقت های صوفیانه در بستر زمانی و مکانی مختلف را دارد. بر این اساس مدعای اصلی پژوهش حاضر آن است که دولت صفویه با ویژگی¬های خاصی مانند سابقه¬ی فعالیت طریقتی دو سده¬ای، گرایش به مذهب تشیع و سیاست تمرکز قدرت، اجازه¬ی ظهور و بروز به طریقت¬های مختلف صوفیانه را نمی¬داده است. بدین منظور از اهرم¬های مختلف برای نـظارت بـیشتر بر طریقت¬های صوفیـانه استـفاده می¬نمودند. برای مثال، می¬توان به طریقت نعمت¬اللهیه اشاره نمود که با ایجاد وصلت خویشاوندی، تحت کنترل حکومت مرکزی درآمد. اگرچه همین طریقت نیز به محض سرپیچی از حکومت مرکزی با بی¬مهری صفویان مواجه گردید. همچنین صفویان با دامن زدن به رقابت¬های طریقتی، سعی در تضعیف طریقت¬های صوفیانه داشتند. مهمترین این رقابت¬ها میان حیدریان و نعمت¬اللهیان بود که در شهرهای مختلف ایران آن روزگار تأثیرگذار بودند. از دیگر اقدامات صفویان به منظور کنترل طریقت¬های صوفیانه، تعقیب و سرکوب پیروان برخی از این طریقت¬ها بود. این عمل در ارتباط با طریقت نقطویه با شدت عمل بسیاری دنبال گردید. اقدامات مذکور در ارتباط با طریقت¬های مختلف موجب انزوا، مهاجرت و متلاشی شدن بسیاری از آنان گرددید. باید توجه داشت که مناسبات صفویان با طریقت-های مختلف تحت تأثیر شرایط مختلف محیطی و زمانی بود. این موضوع در ارتباط با مشعشعیان که هم¬مرز با عثمانیان بودند، نمود بیشتری داشت.
محبوب اسدنژاد مقصودعلی صادقی
در ادوار مختلف تاریخی ایران برخی از نخبگان قدرت برای کار آمد ساختن ساختارهای حکومتی دست به اصلاحات اساسی در درون قدرت حاکمه می زدند. که از جمله مهمترین اصلاح گران حکومتی در تاریخ ایران دوره اسلامی می توان به اقدامات ملکشاه سلجوقی و شاه عباس صفوی اشاره کرد. بحران های داخلی وخارجی و نابسامانی اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در عهد این دو پادشاه موجب شد آن ها بر حسب ضرورت و نیاز، به اقدامات اصلاحی دست بزنند. اصلاحات دوره ملکشاه با تکیه بر قدرت و سازمان نیروی دیوان سالاری متمرکز صورت گرفت، فردی مانند خواجه نظام الملک طوسی در دیوان سالاری سلجوقیان نقش بسیار موثری را در رابطه با اصلاحات این دوران دارا بوده و در کنار اعتماد خاصی که ملکشاه به او داشته باعث گردیده مساعی و همت او در اداره ی کشور به بار نشیند و دوره ی یگانه ای را در تاریخ ایران رقم بزند. در مقابل در دوره صفوی به علت پیچیدگی و تداخل وظایف نیروهای رسمی و غیر رسمی، حکومت چندان دارای یک دیوانسالاری متمرکز نبود، لذا اصلاحات صورت گرفته در این دوره بر اساس نبوغ فکری و شخصیتی شاه عباس وهمچنین پایگاه وخاستگاه اجتماعی وی (برخاسته از خاندان تصوف و مرشد کامل ) صورت گرفت. باتوجه به گستردگی مسأله اصلاحات در نظام های سیاسی و ابعاد مختلف آن، هدف پژوهش حاضر نشان دادن بخشی از اصلاحات صورت گرفته در نظام های سیاسی سلجوقی و صفوی در ابعاد دیوانی و نظامی براساس زمینه ها،عاملان وکارگزاران،اهداف و آثار و پیامدهای آن طبق یک رویکرد تطبیقی و مقایسه ای است
ابراهیم اجاق یحیی کلانتری
چکیده ندارد.
ماهروخ محمدی مقصودعلی صادقی
چکیده ندارد.
جواد ابوالحسنی مقصودعلی صادقی
چکیده ندارد.
جواد موسوی دالینی مقصودعلی صادقی
چکیده ندارد.
عبدالله قادری مقصودعلی صادقی
چکیده ندارد.
سعیده ایران پور یلمه علیرضا خزایلی
چکیده ندارد.
محمدرضا هاشمی زاده فاطمه اروجی نیک آبادی
چکیده ندارد.