نام پژوهشگر: رضا قوامی ریابی
داود علیپورکرمانی رضا قوامی ریابی
چکیده کانسار پلی متال تکنار د ر شهرستان بردسکن (استان خراسان رضوی) و زون تکتونیکی تکنا ر واقع شده است. زون تکنار از جنوب به گسل درونه و از شمال به گسل تکنار - ریوش محدود می شود. محدوده های معدنی تکنار در حد فاصل گسل های ساختاری درونه و تکنار - ریوش و در بخش های شمال تا غرب این زون قرار دارند. مجموعه معادن مس تکنار شامل محدوده های تکنار 1، تکنار 2، تکنار 3 و تکنار 4 به لحاظ دارا بودن عناصری نظیر cu، pb، zn، ag، au، sb، bi، ni، cr، hg، ba، mo، w از اهمیت ویژه ای در منطقه برخوردار است. اطلاعات بدست آمده نشان می دهد که کانی سازی محدوده تکنار با تیپ ماسیو اکساید- سولفید (با ویژگی هایی که بخش هایی از آن نزدیک به تیپ کروکو یا آرکئن می باشد) در بخش های مختلف دارای زون های استوک ورک، لایه ای و توده ای بوده و از نظر سنگ شناسی سنگ درونگیر در این نواحی عموماً سریسیت شیست، کلریت شیست تا بیوتیت شیستهایی هستند که گویای درجه دگرگونی در حد رخساره شیست سبز در منطقه می باشند بر اساس مطالعات کانی شناسی انجام گرفته بر روی نمونه های سنگی اخذ شده از نقاط مختلف منطقه، مشخص گردید که ترکیب ماده معدنی بیشتر از کانه های پیریت، کالکوپیریت، مگنتیت، هماتیت و اسفالریت تشکیل گردیده است. کانسار تکنار به علت اهمیت زمین شناسی و کانی سازی توسط محققین بسیاری مورد بررسی قرار گرفته است. اطلاعات بدست آمده گویای آن هستند که در این بررسی ها کمتر به تحلیل اختصاصات ژئوشیمیایی عناصر به منظور دسترسی به شاخص های اکتشافی پرداخته شده است، لذا در این پایان نامه به بررسی نحوه پراکندگی ژئوشیمیایی عناصر در محدوده های تکنار 1 و تکنار 3 پرداخته شده است. در محدوده تک 1، درمحدوده کانی سازی و مجاورت آن برخی از عناصر و اکسیدها مانند cu, pb, zn, bi, fe2o3, as, mno و تا حدود زیادی s, cao, mgo غنی شدگی داشته و در مقابل گروه عناصر و اکسیدهای sio2, na2o, k2o, rb, ni, cr, zr, y دارای روند کاهشی و تهی شدگی می-باشند. عناصر و اکسیدهای tio2, nb, al2o3, v, sb با روندی افزایشی با دور شدن از ماده معدنی روبرو هستند و بعد از مقداری فاصله گرفتن از ماده معدنی به حد نسبتاً ثابتی می رسند. در محدوده تک 3، در کمرپایین دگرسان یافته و بخش کانی سازی گروه عناصر و اکسیدهای cu, th, bi، as, co, p2o5, v, zn, loi ، cao, s, na2o, pb, mgo, tio2 به همراه عناصر fe2o3, mno دارای غنی شدگی بوده و در مقابل عناصر و اکسیدهای al2o3, sb, rb, k2o, nb در بخش کانی سازی شده و کمرپایین دگرسان یافته ماده معدنی دچار تهی شدگی بوده و همراه با افزایش غلظت در کمربالای غیر دگرسان می باشند. افزایش غلظت و کاهش آن نسبت به عمق را در خصوص اکسید f2o3 و عناصر bi و as در گوسن و سنگ درونگیر مجاور شاهد هستیم. از گوسن به سمت زون کانی سازی شاهد افزایش غلظت عناصر و اکسیدهای y، zn و mgo و کاهش غلظت عناصر و اکسیدهای v، sb، tio2، k2o، cr و p2o5 می باشیم. نسبت های fe2o3/na2o، as/k2o، as/na2o، s/nb، s/k2o، s2/(nb.rb) و s2/(k2o.nb) در منطقه مورد مطالعه در اکتشاف ذخیره پلی متال تکنار به عنوان منا سب ترین شاخص های تفکیک زون های کانی سازی شده از غیر کانی سازی شده دارای اهمیت اکتشافی هستند. بررسی ها نشان می دهد که در محدوده تکنار 3، سطح فرسایش کنونی در بالای بخش اصلی کانی-سازی و دگرسان واقع شده و همچنین عناصر کانی ساز در کمر پایین دگرسان نیز به صورت استوک-ورک و رگچه ای تمرکز دارند. واژه های کلیدی: پلی متال، تکنار، اختصاصات ژئوشیمیایی، غنی شدگی، تهی شدگی
بهزاد سعیدی رضا قوامی ریابی
بخشی از اهداف ژئوشیمیایی در مقیاس ناحیه ای، اکتشاف آنومالی های احتمالی موجود در آن ناحیه است. بعد از اکتشاف آنومالی ها در یک ناحیه و در مقیاس تفصیلی، اهمیت به بررسی آنومالی های کشف شده و دستیابی به زون کانی سازی داده می شود. یکی از مفیدترین خصوصیات منطقه بندی ژئوشیمیایی، که اغلب بر اساس پراکندگی عناصر کمیاب انجام می گیرد، این است که از منطقه بندی مذکور برای توصیف و مشخص کردن مناطق مختلف کانی سازی شده استفاده شود. مطالعه این امر می تواند به عنوان راهنمای مفیدی در تعیین جهت و مرکز فعالیت های کانی سازی و معیاری برای ارزیابی کمی تعیین این محدوده ها به کار برده شوند. به علاوه، الگوهای منطقه بندی حتی پس از کشف توده های کانسار ممکن است، باز هم به دلایل خاصی، اهمیت خود را حفظ کند. از جمله می توان گفت که آیا براساس رفتار در تغییرات پراکندگی عناصر به سمت کانی سازی نزدیک می شویم یا از آن دور می شویم؟ بر این اساس سطح فرسایش کنونی کانسار مورد بررسی قرار می گیرد. منطقه مورد مطالعه کانی سازی طلای کرویان واقع در جنوب غربی شهرستان سقز در استان کردستان است. از نگاه ساختاری این منطقه در حاشیه شمال غربی نوار دگرگونه سنندج- سیرجان واقع شده است. کانه زایی طلا در این منطقه تحت کنترل عواملی همچون پهنه های برشی خمیری و دگرسانی هیدروترمال قرار گرفته است. در بین روش های مختلف بررسی هاله های لیتو ژئوشیمیایی اولیه از روش های تغییرات جرم و سطح از فرسایش استفاده شده است، که با استفاده از این روش-ها می توان نزدیک شدن و دور شدن از کانسار و همچنین موقعیت کانسار نسبت به سطح از فرسایش را بدست آورد. بررسی تغییرات جرم در پهنه کانه دار کانسار طلای کرویان نشان می دهد که عناصر k، na، sc cr، ti و al دارای رفتار کم و بیش غیر متحرک هستند. در این میان عناصر pb، zn، mn، sr، ca و ba و تا حدودی عناصر ag، as و hg تحرک بالای در سنگ های منطقه از خود نشان می-دهند، و عناصر la، as و au در تمامی واحدها غنی شدگی دارند. as در واحدهای پهنه برشی منطقه بیشترین عکس العمل غنی شدگی را ازخود بروز می دهد. عناصرzn, ca, sr و pb و تا حدودی mg در کلیه واحدهای سنگی دارای روند کاهشی است. بر اساس مطالعات صورت گرفته شاخص های as.hg، co.niو نسبت as.hg/co.ni بعنوان معیاری برای شناسایی سطح از فرسایش مورد استفاده قرار گرفته است. در ارزیابی سطح از فرسایش منطقه مورد مطالعه، پنج محدوده آنومالی مشخص گردیده است، بطوری که محدوده های 1 و 2 احتمالاً از لحاظ کانی سازی دارای اهمیت بیشتری نسبت به مناطق دیگر برخوردار است و سطح فرسایـش احتمالاً در افق های پائین تری نسبت به محدوده های 3، 4 و 5 قرار گرفته است.
زهره جنگروی رضا قوامی ریابی
تفکیک زمینه از آنومالی در اکتشافات ژئوشیمیایی، به عنوان یکی از روشهای اکتشافات معدنی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، در این تحقیق به منظور جداسازی زمینه از آنومالیِ شاخص ژئوشیمیایی چندمتغیره از روش تک متغیره روندسطحی کمک گرفته شده است. مطالعه حاضر شامل بررسی های ژئوشیمیایی رسوبات آبرهه ای است که بر روی محدوده زوزن ii با مقیاس 1:25000 صورت گرفته است. منطقه مورد مطالعه با وسعتی حدود 58 کیلومتر مربع در 90 کیلومتری شرق شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی قرار گرفته است. در این تحقیق ابتدا داده ها جهت مطالعات آماری تک متغیره و چندمتغیره مورد آماده سازی قرار گرفتند. بعد از اینکه مطالعات نرمال سازی بر روی کل داده های منطقه صورت پذیرفت نقشه پراکندگی ژئوشیمیایی عناصر خام در سطح منطقه ترسیم گردید. نتایج بدست آمده از این بخش از مطالعات نشان داد که عناصر مس، طلا، نقره، روی، سرب، باریم، تنگستن، ارسنیک و کادمیوم از توزیع غیرنرمال در منطقه برخوردار بوده و نقشه پراکندگی داده های این عناصر از همپوشانی خوبی با یکدیگر برخوردارند. همچنین نقشه های توزیع عناصر نشان دهنده آن است که آنومالی های با اهمیت عناصر مذکور در نیمه شمالی منطقه واقع شده و نیمه جنوبی منطقه به لحاظ پراکندگی ژئوشیمیایی عناصر از اهمیت کمتری برخوردار می باشد. در نیمه شمالی منطقه مطالعات آماری آنالیز همبستگی، کلاستر و تحلیل مولفه های اصلی صورت گرفت. نتایج بررسی ها نشان داد که عناصر مس، سرب، روی، طلا، نقره، کادمیوم، تنگستن و بیسموت به عنوان گروه های پاراژنز از همبستگی خوبی با یکدیگر برخوردار هستند و با توجه به شواهد زمین شناسی در منطقه احتمال کانی سازی پلی متال درجه حرارت پایین تا متوسط در منطقه دور از انتظار نمی باشد. بمنظور بدست آوردن نقشه مبنا، برای ادامه تحلیل ها، محدوده های با اهمیت ژئوشیمیایی عناصر در نیمه شمالی منطقه مشخص گردیده سپس نقشه پراکندگی کانی های سنگین با اهمیت نیز با این محدوده ها تلفیق شده و موقعیت نمونه های دارای غنی شدگی به عناصر فلزی حاصل از مرحله چک آنومالی بر روی نقشه مذکور مشخص گردید. نهایتاً محدوده امیدبخش در نیمه شمالی به عنوان محدوده مستعد کانی سازی مشخص و معرفی گردید. در مرحله بعد آنالیز دومتغیره و چندمتغیره بر روی 50 نمونه (25 نمونه آنومال و 25 نمونه غیرآنومال) در نیمه شمالی منطقه صورت پذیرفت تا شاخص مناسب در منطقه جهت شناسایی آنومالیها بر روی نقشه مبناء، بدست آورده شود. با توجه به نتایج بدست آمده از این بخش نهایتاً شاخص ژئوشیمیایی شش عنصری au+ag+pb/ti+cr+ga جهت تفسیر پراکندگی عناصر با اهمیت در منطقه بدست آمد. در نهایت با محاسبه این نسبت برای داده های کل منطقه و با رسم نقشه تغییرات آن، نتایج بدست آمده با نقشه مبنا مقایسه و مورد تائید قرار گرفت. در بخش نهایی این تحقیق روش روند سطحی بر روی شاخص ژئوشیمیایی بدست آمده با روندهای مختلف ( درجه 2 تا 6 ) اعمال گردید. نقشه های باقیمانده ( بعد از حذف اثرات زمینه یا ناحیه ای) با نقشه مبنا مقایسه شده و در نهایت نقشه روند سطحی درجه 4 موفق به جداسازی نواحی آنومال از زمینه در کل منطقه شمالی و جنوبی گردید. بدین ترتیب از یک تحلیل تک متغیره در جداسازی زمینه از آنومالیِ یک شاخص کانی سازی چندمتغیره بهره گرفته شد.
یوسف شیری رضا قوامی ریابی
در مدل سازی های قدیمی، تخمین های کلی از وضعیت مخزن بر اساس مشاهدات کم و سطحی صورت می گرفته است که با توجه به نقش ذخایر هیدروکربوری در اقتصاد کشور ضرورت مطالعات دقیق مخزن با استفاده از روش ها و تکنولوژی های جدید جهت ارائه مدل های مناسب بر اساس تلفیق کلیه اطلاعات احساس می شود. میدان هیدروکربوری مورد مطالعه در این پایان نامه، میدان فارور a است که در آن دو چاه اکتشافی در سال 1974 حفاری شده و با استفاده از مدل سازی های رایج، میزان گاز برجای در آن 25 میلیارد متر مکعب در شرایط استاندارد برآورد گردیده است. در مطالعه حاضر، هدف اصلی بر آن است که بر اساس تلفیق روش های آماری چند متغیّره و روش های شبکه های عصبی و عصبی فازی، ایده های جدیدی جهت تعیین پارامتر های مخزنی ، مدل سازی ساختمانی و محاسبه میزان هیدروکربور برجای در میدان فارور a به دست آید. برای نیل به اهداف مورد نظر در وهله اول به منظور ساخت لرزه نگاشت مصنوعی و عدم دسترسی به اطلاعات سرعت در یک چاه از رابطه گاردنر همراه با تغییراتی استفاده شده است و سپس از داده های لرزه ای دو بُعدی و انواع نگار های مرسوم مانند چگالی، سرعت، تخلخل و ... متعلق به میدان گازی فارور a بهره گرفته شده است. با بکار بستن معکوس سازس داده های لرزه ای به کمک نرم افزار hrs، امپدانس صوتی پهن باند که بیشترین وابستگی را با تخلخل دارد از داده های لرزه ای استخراج شد. سپس با استفاده از رگرسیون مرحله ای و اعتبارسنجی متقابل، نشانگر های لرزه ای 1/(acoustic impedance) و average frequency به عنوان نشانگر های بهینه مرتبط با تخلخل انتخاب شدند. نهایتاً، سه نوع مختلف از شبکه عصبی و عصبی فازی جهت تخمین تخلخل از روی نشانگر های لرزه ای استفاده شد. نتایج حاصل نشان داد که شبکه عصبی فازی (anfis)، جدا از سرعت و دقت بالا، به دلیل همبستگی بالاتر و خطای کمتر نسبت به سه نوع شبکه عصبی منجر به تخمین بهتری گردیده است. پس از ساخت مدل ساختمانی، مدل تخلخل و اشباع آب میدان فارور a به کمک نرم افزار petrel، میزان ذخیره گاز برجای مخزن، در 3 حالت محاسبه شد. در حالت اول برای مقایسه مدلی شبیه مدل مورد استفاده شرکت نفت ساخته شد و مشاهده شد که محاسبه میزان گاز برجای محاسبه شده با نتایج ارزیابی شرکت نفت در تطابق خوبی می باشد. در حالت دوم، از مدل تخلخل ساخته شده توسط نرم افزار petrel استفاده شد که این ارزیابی صحت مدل تخلخل ساخته شده را نشان می داد. در حالت سوم، با استفاده از مدل های ساخته شده، ارزیابی گاز برجای برای ستون گاز 124 متر و حداکثر اشباع 8/0 صورت پذیرفت. بنابراین، میانگین ذخیره گاز برجای مخزن آسماری در میدان فارور a، برای 90 متر ستون گاز و حداکثر اشباع آب 7/0 ، 25 میلیارد متر مکعب در شرایط استاندارد با انحراف معیار 5/0 میلیارد متر مکعب و برای 124 متر ستون گاز و حداکثر اشباع آب 8/0 ، 5/45 میلیارد متر مکعب در شرایط استاندارد با انحراف معیار 9/0 میلیارد متر مکعب محاسبه شد. آنالیز حساسیت برای محاسبه حجم گاز برجای ، اهمیت پارامتر های پتروفیزیکی اشباع آب، تخلخل و حجم مخزن را به ترتیب 63/0، 57/0 و 47/0 نشان می دهد. از این رو در نتیجه گیری باید به تعیین و محاسبه درست این پارامتر ها با بکار گیری انواع داده ها و روش های نوین هوشمند اقدام نمود.
اکبر شریفی رضا قوامی ریابی
تحقیق حاضر مطالعات ژئوشیمیایی رسوبات آبراهه ای بخشی از ورقه زمین شناسی شامکان(در مقیاس 1:100،000)، که در شمال شرقی ایران و در استان خراسان رضوی قرار دارد، می باشد. این ورقه در محدوده سه شهرستان نیشابور ، کاشمر و سبزوار واقع شده است. در طی عملیات اکتشافی، 398 نمونه رسوبات آبراهه(30 نمونه تکراری) و 131 نمونه کانی سنگین از منطقه برداشت شده است. بخش 230- مش رسوبات آبراهه ای و 20- مش نمونه های کانی سنگین برای مطالعه و آنالیز در نظر گرفته شده است. نمونه های رسوبات آبراهه توسط دستگاهicp-oes برای 56 عنصر توسط سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور مورد تجزیه شیمیایی قرار گرفته است. در این پایان نامه ابتدا داده ها جهت مطالعات آماری تک متغیره، دومتغیره و چند متغیره مورد آماده سازی قرار گرفتند. بعد از مطالعات تک متغیره و رسم نقشه های پراکندگی عناصر، معلوم شد که عناصری مانند au , cu,pb ,b و cr در اولویت اول، و عناصر mn , mgni, , , tl, znv, al و sbدر اولویت دوم و عناصر as, s در اولویت سوم اهمیت برای انجام مراحل بعدی اکتشاف قرار دارند. از مطالعات دو متغیره (همبستگی) عناصر شناسایی شده مرحله قبل معلوم شد که طلا با عناصر v bi , cu , na , u , sc , hf , ge , cd همبستگی خوبی داشته و نقشه پراکندگی این عناصر در مناطق مرکزی، شمال و تا حدودی شمال غرب منطقه مورد مطالعه از هم پوشانی خوبی برخوردار بوده و در اولویت اول قرار می گیرند. عناصر u , hf , ge با عنصر bi، و عناصر v , sc , ti , na , ga , bi , al با عنصر cu، و عناصر v , cu , al با عنصر na همبستگی بسیار خوبی دارند. به منظور مطالعات چند متغیره، ابتدا از دو روش pca و clustering استفاده شد و کانی سازی احتمالی عناصر مهمی مانند au، pb، zn و cu و سنگ میزبان آنها بررسی شد. نتایج این دو روش تقریبا مشابه بود و معلوم شد که طلا در کنار عناصری مانند cu، v، mg، co، cr و ni می تواند شاهدی از نقش سنگ های آذرین اولترابازیک، بازیک و حدواسط در توزیع au و cu در منطقه تلقی شود. شرایط زمین شناسی و حضور توده های آذرین اسیدی در منطقه و مجاورت آنها با مناطق آنومالی طلا می تواند نقش توده های گرانیتوئیدی در فرآیندهای کانی سازی را توجیه کند. همینطور بین توزیع pb با واحدهای رسوبی آواری ارتباط نزدیکی وجود دارد. مطالعات چک آنومالی و کانی سنگین نیز تایید کننده مطالب فوق می باشد. با توجه به اینکه عنصر طلا، ارزش اکتشافی بیشتری نسبت به سایر عناصر منطقه مورد مطالعه از خود نشان داد، برای مطالعات دقیق تر ابتدا با استفاده از مدل سازی نمودار احتمال سه جامعه زمینه، گذر از زمینه به آنومالی و آنومال عنصر طلا شناسایی شد و سپس با استفاده از مدل تابع تفریقی به ارزیابی روابط بین پارامترها پرداختیم. برای این منظور از دو روند کلی و stepwise استفاده شد. در روند کلی اثرات کلیه پارامترها لحاظ شد، ولی در روند stepwise عناصر اصلی و عمده موثر، شناسایی و معرفی شده اند. در نهایت تصمیم گرفته شد که از روش stepwise با 4/85? کلاس بندی درست و تعداد هفت متغیر، بدلیل کاهش هزینه ها و حجم محاسبات در مطالعات بعدی استفاده شود. لازم به ذکر است که در این پایان نامه عنصر au بعنوان هدف برای مدل تابع تفریقی در نظر گرفته شده است. در شرایطی که احتمال کانی سازی های پلی متالیک وجود داشته باشد و یا براساس ارزیابی عناصر با اهمیت، چند عنصر با اهمیت شناسایی شوند، پیشنهاد می شود که این فرآیند بر روی تمام عناصر صورت گیرد
محمد صادقی محمد رضا کمالی
ژئوشیمی آلی در اکتشافات ذخایر هیدروکربنی نقش تعیین کننده ای را ایفا می کند به طوری که امروزه بدون اطلاعات ژئوشیمیایی اقدام به حفاری نمی کنند. استناد کردن تنها به یک روش ژئوشیمیایی در تفسیر داده ها کمتر توصیه می شود و لذا معمولاً از چند تکنیک برای این امر کمک گرفته می شود. منطقه مورد مطالعه در این تحقیق میدان نفتی نصرت بوده که در مجاورت خط مرزی آبی خلیج فارس بین جمهوری اسلامی ایران و امارات متحده عربی (میدان فاتح) مشترک است، که در ?? کیلومتری جنوب شرقی جزیره سیری قرار دارد. هدف از انجام این پروژه ارزیابی ژئوشیمیایی سنگ های منشاء این میدان می باشد. به منظور ارزیابی سنگ های منشاء میدان مذکور از نتایج آنالیز پیرولیز راک ایول استفاده شده است. در مطالعات تکمیلی از نتایج کروماتوگراف گازی نیز کمک گرفته شده است. آنالیز مقدماتی راک ایول بر روی 107 نمونه خرده حفاری بدست آمده از چاه nh-01 که شامل سازند پابده (59 نمونه)، گورپی (33 نمونه)، ایلام (6 نمونه)، لافان (7 نمونه) و سازند سروک (2 نمونه) می باشد صورت گرفته است. نتایج آنالیز مقدماتی حاکی از آن است که احتمال آغشتگی و یا آلودگی نمونه های سازندهای پابده، گورپی، ایلام و لافان بسیار پایین و فاقد آلودگی به گل حفاری بوده است. این در حالی است که نمونه های سازند سروک به صورت مهاجرت یافته یا نابرجا بوده است. کروژن تمامی نمونه های غالباً ترکیبی از کروژن نوع ii-iii می باشد. تعدادی از نمونه های سازندهای پابده و گورپی با رسیدن به مرحله کاتاژنز توانسته است در شروع مسیر بلوغ حرارتی (شروع پنجره نفت زایی) قرار گرفته به عبارت دیگر این نمونه ها در اواخر مرحله دیاژنز و اوایل مرحله کاتاژنز قرار دارند، در حالی که نمونه های سازندهای ایلام، لافان و سروک در آغاز ورود به پنجره نفت زایی بوده و نابالغ شناسایی شده اند. کیفیت هیدروکربنی سازند پابده (ضعیف تا خوب)، گورپی و ایلام (متوسط تا خوب)، و سه سازند پابده و گورپی و ایلام در صورت رسید به بلوغ کامل توانایی تولید گاز بیشتری نسبت به نفت دارند. کیفیت هیدروکربنی سازندهای لافان و سروک فقیر تا ضعیف می باشد و هیچ نوع هیدروکربنی نمی توانند تولید کنند (عدم قابلیت سنگ منشاء شدن). جهت آنالیز تکمیلی کروماتوگرافی گازی، 8 نمونه (3 نمونه سازند پابده (pb#1, pb#2, pb#3)، 3 نمونه سازند گورپی (gu#1, gu#2, gu#3)، یک نمونه سازند ایلام (il) و یک نمونه سازند سروک (sv)) انتخاب گردیده است. ابتداً بیتومن نمونه ها استخراج و سپس با روش کروماتوگرافی ستونی بخش اشباع آن تفکیک و برای آزمایشگاه کروماتوگرافی گازی ارسال شده است. و این گونه نتیجه گیری شد که به طور کلی کیفیت آثار و بقایای هیدروکربن های موجود در ماتریکس نمونه های مورد مطالعه ویژگی های پارافینیتک از خود نشان می دهند که به استثناء نمونه شماره 3 سازند پابده (pb#3) که ترکیب نفت آن نفتنیکی می باشد. یکی از نمونه های سازند پابده (pb#3) تحت تجزیه شدگی زیستی در حین دیاژنز قرار نگرفته است، در شرایط احیایی و محیط دریایی رسوب کرده است. سایر نمونه های سازند پابده، نمونه سازند گورپی و سروک تحت شرایط احیایی و در محیط دریایی با ورود اندکی از مواد خشکی رسوب کرده اند و از تجزیه شدگی زیستی در حین دیاژنز تا حدودی حفظ شده اند. سازند ایلام بیشتر تحت شرایط اکسیدی و در محیط قاره ای رسوب کرده است و تجزیه شدگی زیستی در حین دیاژنز روی آن تأثیر گذاشته و دارای کروژن نوع iii می باشد و بین مابقی نمونه ها کمترین میزان بلوغ و بیشتر تجزیه شدگی زیستی در حین دیاژنز را دارد. یکی از نمونه های سازند گورپی (gu#2) تحت شرایط اکسیدی رسوب و تجزیه شدگی زیستی در حین دیاژنز روی آن اثری نگذاشته است و لذا مواد آلی موجود حفظ شده است. با توجه به مقادیر کم نسبت قاره ای به دریائی نمونه های مورد مطالعه، برای نفتهای خام میدان نفتی نصرت، فراوانی مواد دریائی نسبت به قاره ای در سنگ های منشاء تشکیل دهنده مورد تأیید قرار می گیرد. مواد هیدروکربنی موجود در تمامی نمونه ها از یک منشاء کاملاً بالغ زایش یافته اند و در یک محیط احیایی رسوب کرده اند. با توجه به سیستم زهکشی عمودی میدان، سازند پابده از بیشترین میزان پتانسیل سنگ منشاء شدن برخوردار بوده، سازند سروک از کمترین پتانسیل برخوردار است. به غیر از سازند پابده تمامی سازندهای گورپی، ایلام، لافان و سروک بیانگر شاخص پتانسیل سنگ منشاء پائین بودند و سازند پابده بیانگر شاخص پتانسیل سنگ منشاء میانه می باشد. همچنین نتایج مطالعه لاگ های ژئوشیمیایی تائید کننده مطالب فوق الذکر است.
فاطمه پاک سهیل پرخیال
مطالعات ژئوشیمیایی در تلفیق با اطلاعات زمین شناسی، دورسنجی و ژئوفیزیکی مبنای پیجویی و تعیین مناطق با پتانسیل ژئوترمالی محسوب می شود. در این تحقیق از اطلاعات لیتوژئوشیمیایی استان آذربایجان شرقی به منظور شناسایی نشانگرهای ژئوشیمیایی مرتبط با مناطق احتمالی پتانسیل ژئوترمالی کمک گرفته شده است. در این تحقیق بر روی بخش جنوبی استان آذربایجان شرقی شامل مناطق بستان آباد، هشترود، قره چمن و تخت سلیمان است که دادههای کامل لیتوژئوشیمیایی در این مناطق موجود است و همچنین حضور ولکانیک های جوان (سهند و سبلان)، چشمههای آبگرم و مناطق دگرسان شده به چشم می خورد، صورت گرفته است. هدف این پایان نامه، تعیین عناصر ردیاب و مهم به لحاظ ژئوترمالی و همچنین تعیین مناطقی که براساس مجموع اطلاعات اکتشافی ارزش مطالعات بیشتری به لحاظ زمین گرمایی دارند. در مرحله اول، تحلیل های آماری تک متغیره، دو متغیره و چند متغیره داده های لیتوژئوشیمیایی به منظور ارزیابی متغیرهای کنترل کننده تغییر پذیری انجام گرفت. نتایج حاصل از بررسی پارامترهای مرکزیت، پراکندگی مشخص می¬کند که ba, ag, as bi, ce, cr, pb, te, hg, ni, w, th, s, cd, zn به عنوان عناصر بااهمیت در مرحلهی اول بررسی ها تعیین شدهاند. در ادامه برای تعیین رابطهی همسویی و یا غیر همسویی و میزان همبستگی عناصر از ضرائب همبستگی سهگانهی پیرسون، اسپرمن و کندال استفاده شده و عناصر hg, cs, cd, bi, as, ag na, pb, s, sb, te, th, tl, zr با اهمیت بودهاند. در تحلیل خوشه ای که طبقه بندی بر مبنای همبستگی و تشابه هر چه بیشتر درون گروهی و اختلاف هر چه بیشتر بین گروهی صورت گرفته عناصر cs, hg, ag, sb, as, ba, ti, v, fe, co, mn, al, naقابل توجه بوده¬اند و در نهایت با توجه به تحلیل فاکتوری عناصر as, bi, cd, cs, hg, s, sb را می توان جز مولفه های با اهمیت معرفی نمود. نتیجه¬گیری کلی از تحلیل ها نشان می¬دهد که as, s, sb از عناصر با اهمیت در این تحقیق می¬باشند. برداشتهای صحرایی از نمونه خاک¬ها ، سنگ¬های تازه دگرسان شده اطراف چشمه¬های آبگرم صورت گرفته و با روش icp-oes برای 42 عنصر مورد آنالیز قرار گرفته است . نتایج بررسی این نمونه¬ها، غلظت های بالایی را در مجاورت برخی از چشمه های آبگرم برای عناصر ca, fe, al, sb, s, as نشان داده است.که در این میان غلظت های sb, s, as بطور غیر طبیعی در منطقه بالا بوده و برای بررسی مناطق با پتانسیل ژئوترمالی از آنها استفاده شده است. بر این اساس حدود غلظت های با اهمیت و قابل توجه sb, s, as با توجه به مدلسازی دادههای لیتوژئوشیمیایی تعیین شده است. در نهایت نقشه پراکندگی ژئوشیمیایی غلظت عناصر به انضمام اطلاعات زمین شناسی (ولکانیکهای جوان)، چشمههای آبگرم، آلتراسیون های زمین شناسی، گسلهای اصلی، معادن مرتبط با فعالیت های ژئوترمالی و مقدار زمینه و آنومالی غلظت های عناصر به تعیین مناطق با احتمال پتانسیل ژئوترمالی منجر شده است و بعنوان نتیجهگیری مدلی برای اولین اولویت منطقه با احتمال پتانسیل ژئوترمالی (منطقه چاراویماق) ارائه شده که در آن کلیه اطلاعات زمینشناسی، هیدوژئوشیمیایی، لیتوژئوشیمیایی و ژئوفیزیکی مدنظر قرار گرفته شده اند
نیما بهنام سوسن ابراهیمی
در مطالعات ژئوشیمیایی، روش های متنوعی برای محاسبه حدود آستانه ای عناصر همانند روش فرکتال، مدل سازی نمودار احتمال و آماره انفصال و.... معرفی گردیده است. در این پژوهش هدف مقایسه روشهای مدلسازی نمودار احتمال و نمودار باکس پلات و میزان کارایی و دقت نمودار باکس پلات در تعیین حد آنومال عناصر و نیز تفکیک عناصر مهم و تأثیرگذار در منطقه میباشد. در این راستا از نمونه های لیتوژئوشیمیایی ترانشه های ناحیه کلاته تیمور استفاده شده است. ترانشه های این ناحیه در دو منطقه چشمه نقره و سرتخت معدن واقع شده اند. از منطقه چشمه نقره 12 ترانشه اکتشافی حفر و 77 نمونه برداشت شده است و عمدتاً دارای سنگ میزبان توف میباشد و دارای کانی سازی های مالاکیت، آزوریت، باریت، گالن، اسفالریت، بورنیت، کالکوپیریت، کالکوسیت، دیژنیت و اکسیدهای آهن است. در منطقه سرتخت معدن که در شمال غرب محدوده مطالعاتی قرار گرفته، 5 ترانشه اکتشافی بر روی یک رگه مینرالیزه حفر و تعداد 25 نمونه برداشت گردیده است. سنگ میزبان آن آندزیت بوده و در این منطقه کانی سازیهای مالاکیت، آزوریت، سیلیکات مس، پیریت، کالکوپیریت و اکسید آهن مشاهده شده است. در مرحله اول، نوع توزیع داده ها توسط روشهای آماری هیستوگرام، نمودار احتمال و باکس پلات بررسی شد. سپس به تفکیک حدود آستانه ای توسط دو روش نمودار باکس پلات و مدلسازی نمودار احتمال پرداخته شد و بر اساس اطلاعات نحوه توزیع و پراکندگی داده های هر عنصر در نمودار باکس پلات و مقایسه با نتایج مدلسازی نمودار احتمال اقدام به تفکیک عناصر موثر در این دو منطقه پرداخته شده است. بر این اساس عناصر au ، ag ، cu ، pb ، zn ، as ، sb و hgدر محدوده چشمه نقره بعنوان عناصر مهم شناسایی شدند. همچنین عناصر as،au،cu،pb،znوagدر ناحیه سرتخت معدن عناصر تأثیرگذار معرفی شده اند. در مرحله بعد با استناد به پروفیلهای اکتشافی و تحلیلهای چند متغیره، اقدام به جدا نمودن عناصر مرتبط با کانی سازی شده است. بر این اساس در محدوده چشمه نقره، عناصر au ، cu و znدر یک گروه و عناصر as، hg، ag و pb در گروه دیگر جای گرفته اند. نتایج آنالیزهای چند متغیره در محدوده سرتخت معدن نیز گویای وجود دو مولفه از عناصر cu، zn، ag (sb و hg) و نیز عناصر au، mo (bi) میباشد که مرتبط به عناصر دمای بالا و دمای پایین می شود. بر اساس مقایسه نتایج باکس پلات و مدلسازی نمودار احتمال، در ناحیه چشمه نقره، عناصر نقره، آرسنیک، سرب و روی (مولیبدن و آنتیمون) در نمودار باکس پلات دارای مقدار حد آستانه ای محلی بالاتر از مدلسازی نمودار احتمال میباشند. لذا به نظر می رسد تا حدود 1/3 مقادیر چارک سوم (مقادیر مدلسازی نمودار احتمال) نیز قابل قبول است.همچنین، مقدار حد آستانه ای محلی باکس پلات مس، طلا و جیوه بطور قابل توجهی کمتر از حد آستانه ای محلی مدلسازی نمودار احتمال میباشد. به نظر می رسد مقادیر باکس پلات به حد آنومال نزدیکتر بوده و تقریباً 1/2 مقادیر مدلسازی نمودار احتمال میباشد.در این منطقه، محاسبه حدود آستانه ای مدلسازی نمودار احتمال عنصر بیسموت، به دلیل عدم توزیع نرمال و لاگ نرمال امکان پذیر نبود. در محدوده سرتخت معدن، به دلیل وجود داده های نسبتاً غلظت بالا و تعداد کم داده ها عناصر طلا، آرسنیک، مس، سرب و روی دارای حد آستانه ای محلی نسبتاً بالاتری میباشند. در مجموع، نتایج نمودار باکس پلات و تحلیلهای چند متغیره در بیشتر عناصر یکسان بود و روش باکس پلات توانایی تفکیک بیشتر عناصر مهم در منطقه را داشت.