نام پژوهشگر: نازیلا اکبرفهیمی
مهرنوش گودرزی مهدی رصافیانی
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادران کودکان فلج مغزی بر درد های عضلانی-اسکلتی مادران است. روش بررسی: این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی انجام شد. 60 مادر دارای کودک 4 تا 12 سال فلج مغزی از کلینیک های شهر تهران وارد مطالعه شدند. 30 مادر به طور تصادفی برای شرکت در کارگاه آموزشی مراقبت های ویژه کودکان فلج مغزی انتخاب شدند. شدت دردهای عضلانی-اسکلتی در نواحی مختلف بدن مادران با استفاده از مقیاس vas و تعداد نواحی درناک در کل بدن با استفاده از پرسشنامه نردیک قبل از شرکت در کارگاه و پس از 3 ماه بعد از شرکت در کارگاه مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: شدت درد عضلانی-اسکلتی مادران گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل پس از آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادرانشان به طور معناداری کاهش پیدا کرده است( 05/0>p ) ، این در حالی است که سطح آگاهی آنان نیز افزایش قابل ملاحظه ای داشته است( 01/0>p ). نتیجه گیری: آموزش مراقبت های ویژه از کودکان فلج مغزی به مادران کودکان فلج مغزی برشدت درد های عضلانی-اسکلتی و سطح آگاهی آنان موثر بوده است. کلید واژه ها: درد عضلانی-اسکلتی، آموزش مراقبت های ویژه، مادران کودکان فلج مغزی
معصومه اسماعیل پور نوسر نازیلا اکبرفهیمی
زمینه و هدف: 80 درصد انواع فلج مغزی را نوع اسپاستیک شامل می شود. یکی از شایع ترین مشکلات این کودکان مشکل در کنترل تعادل است .از آنجایی که سیستم تعادلی تحت تأثیر دروندادهای حسی از سه سیستم بینایی ، حسی – عمقی و وستیبولار است. اما تاکنون به نقش گیرندهای شنوایی بر تعادل کودکان فلج مغزی توجه نشده است و نیاز به بررسی بیشتر در این زمینه دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیرات تحریکات شنیداری با صدای ناخالص برتعادل ایستا کودکان فلج مغزی اسپاستیک بود. روش بررسی: دراین مطالعه توصیفی_تحلیلی 18 کودک 12-5 سال( محدوده سنی 10/7 با انحراف معیار 03/2) مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک شرکت کردند. شرکت کنندگان تحریک شنوایی ناخالص با شدت بالا با 3بار تکرار روی سطح سخت و نرم صفحه نیرو در وضعیت چشم باز و بار دیگر تحریک شنوایی ناخالص(ملایم و ناملایم ) با شدت پایین و بالاروی سطح نرم و سخت صفحه نیرو در وضعیت چشم باز و بسته با 3 بار تکرار انجام دادند. میزان نوسان، سرعت و تصویر سطح پایهphase plane portrait) ) در صفحات قدامی_خلفی و داخلی- خارجی اندازه گیری شد. و تحلیل داده ها از روش آزمون تی زوجی مستقل انجام شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که تحریک شنوایی ناخالص شدت بالا بر سطح در صفحه قدامی - خلفی میزان سرعت(000/0= p) و تصویر سطح پایه (000/0= p) معنادار بود. این به این معنی است که استفاده از تحریک شنوایی ناخالص با شدت بالا روی سطوح سخت و نرم صفحه نیرو در وضعیت چشم باز در میزان سرعت و تصویر سطح پایه در صفحه قدامی-خلفی در برهم خوردن تعادل ایستا تأثیر داشته است نتیجه گیری: استفاده از تحریک شنوایی ناخالص با شدت بالا روی سطوح سخت و نرم صفحه نیرو در وضعیت چشم باز در میزان سرعت و تصویر سطح پایه در صفحه قدامی-خلفی در برهم خوردن تعادل ایستا تأثیر داشته است. کلید واژه ها: تحریک شنیداری، تعادل ، فلج مغزی
مرضیه مرادی عباس آبادی سید علی حسینی
هدف: در این مطالعه هدف ترجمه و تطبیق فرهنگی نسخه انگلیسی «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» به زبان فارسی بود. همچنین روایی محتوایی و پایایی نسخه فارسی این لیست در کودکان 3-9 ساله فلج مغزی بررسی شد. مواد و روش ها: ابتدا «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» بر اساس پروتکل پروژه بین المللی ابزار کیفیت زندگی ترجمه گردید و تطبیق فرهنگی آن بررسی شد. پرسشنامه 10 سوالی روایی محتوایی توسط 15 نفر از مدرسان و درمانگران تکمیل گردید. پس از اجرای آزمون مقدماتی، جهت بررسی همخوانی درونی با 75 نفر از والدین کودکان فلج مغزی 3 تا 9 سال بر اساس «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» مصاحبه صورت پذیرفت. به منظور تعیین پایایی در دفعات آزمون پس از دو هفته با 22 نفر از والدین کودکان فلج مغزی بر اساس لیست مجددا مصاحبه شد. یافته ها: ترجمه فارسی «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» قابل قبول بود. در بررسی روایی محتوایی هیچ موردی به زیرمقیاس های «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» اضافه و یا از آن حذف نشد. در بررسی پایایی آزمون- بازآزمون ضریب همبستگی درون رده ای (icc) برای مقیاس مهارت کارکردی و کمک مراقب در حوزه مراقبت از خود، تحرک و کارکرد اجتماعی عالی (بیش از 95/0) بدست آمد. در مورد همخوانی درونی شاخص ضریب آلفای کرونباخ برای دو مقیاس و هر سه حوزه بالا (بیش از 90/0) بدست آمد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد ترجمه و تطبیق فرهنگی «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» از کیفیت مطلوب برخوردار است. با توجه به تایید روایی محتوایی لیست، رتبه عالی آزمون- بازآزمون و همخوانی درونی بالا می توان نتیجه گرفت «لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان» ابزار بالینی و پژوهشی مناسبی برای ارزیابی کارکرد کودکان فلج مغزی می باشد. کلید واژه ها: روایی محتوایی، پایایی، عملکرد کارکردی، فلج مغزی، لیست ارزشیابی ناتوانی کودکان
ندا قربانی نازیلا اکبرفهیمی
فلج مغزی با نقایصی در ساختار و کارکرد بدنی، محدودیت¬ در فعالیت همچنین محدودیت مشارکت در اجتماع و نقش¬های کودک همراه است. مطالعات نشان می¬دهند که کودکان فلج¬مغزی اغلب درعملکرد کاری دچار چالش می¬شوند. co-op رویکردی است که اهداف عملکردی کودک را مورد خطاب قرار می¬دهد. در این رویکرد درمانگر کودک را حمایت میکند تا با استفاده از راهبردهای شناختی و طی کشف راهنمایی شده مشکلات عملکردکاری خود را مرتفع سازد و در نتیجه علاوه بر رسیدن به هدف عملکردی خود، بتواند از این راهبردهای شناختی استفاده کند و آنها را به اهداف دیگر تعمیم دهد. این مطالعه تک موردی تجربی به منظور بررسی اثربخشی 12 جلسه مداخله co-op در کودکان 7-12 سال مبتلا به فلج مغزی طراحی شده است. .مقیاس¬های ارزیابی شامل مقیاس کانادایی عملکرد (copm) ، مقیاس کفایت حرکتی برونینکز اوزرتسکی و رتبه¬دهی اکتساب اهداف (gas) بود. در ابتدا و قبل از آغاز مداخله، copm برای تعیین اهداف عملکردی و رتبه دهی عملکرد و رضایت برای اهداف انتخابی توسط کودک و والدین به صورت مجزا اجرا شد. مداخله درمانی بر اساس برنامه درمانی co-opکه پلاتاجکو و همکاران در سال2001 طراحی کردند، انجام گردید. در طول مداخله کودک راهبرد کلی حل مسئله را یاد می گیرد و برای کشف راهبرد های خاص حوزه راهنمایی میشود.برنامه درمانی شامل 12 جلسه مداخله به قرار دو جلسه هر جلسه 60-45 دقیقه در هفته بود. ارزیابی های حرکتی به صورت دوره ای طی جلسات درمانی اجرا شد و شرکت کنندگان مجددا پس از اتمام دوره درمان با استفاده از copm مورد ارزیابی قرار گرفتند. رتبه دهی والدین و کودک به عملکرد و رضایت اهداف عملکردی براساس copm و انالیز دیداری نتایج برونینکز اوزرتسکی در دو مرحله پایه ای و مداخله اثر بخشی درمان را اثبات کرد و به کاربردن co_op را درکودکان مبتلا به فلج مغزی تایید کرد. نتیجه گیری: ارایه پروتکل درمانی برای بهبود مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی و همچنین هدایت کننده مطالعات اینده در جهت به کاربردن co_op بر پایه اثربخشی مثبت درمان co_op در درمان مشکلات حرکتی کودکان مبتلا به فلج مغزی میباشد.
نازیلا اکبرفهیمی مهدی رصافیانی
زمینه و اهداف: اختلال در کنترل پاسچر یکی از مشکلات عمده در کودکان فلج مغزی است. با توجه به نقش اساسی سیستم وستیبولار در تعادل، اهداف این مطالعه کارآزمایی بالینی یک سویه کور بررسی تاثیر مداخلات وستیبولار بر تعادل ایستا و ارتباط بین تغییرات تعادل با فعالیتهای روزمره زندگی و کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی 7-12 ساله مدرسه رو بودند. روش بررسی: 45 کودک فلج مغزی اسپاستیک 7-12 ساله در سطوح 2و1 "سیستم طبقه بندی عملکرد حرکتی درشت"(gmfcs) به شکل نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به شکل تصادفی به سه گروه: کنترل، اکتیو و پاسیو تقسیم شدند. تغییرات کارکردی تعادل با آزمون های برگ و قابلیت حرکتی برونیکس –اوزرتسکی ii(bot)، شاخص های آزمایشگاهی تعادل با صفحه نیرو و کارکرد با "معیار سنجش فعالیتها برای کودکان" ask) ) و پرسشنامه "کیفیت زندگی کودکان فلج مغزی"( cp-qol) اندازه گیری شدند. کودکان در سه مرحله: قبل از مداخله، پس از مداخله و 8 هفته پس از مداخله مورد بررسی قرار گرفتند. کودکان در گروه اکتیو یا پاسیو 20 دقیقه تحریکات وستیبولار مربوطه و 40 دقیقه درمان رایج کاردرمانی و در گروه کنترل، 60 دقیقه درمان رایج کاردرمانی را دریافت کردند. مداخلات 6 هفته، سه جلسه در هفته انجام شد. داده ها با روشهای آماری"repeated measure anova"و " liner regression "مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: مداخله پاسیو به شکل معنی داری برافزایش نمره آزمون برگ(006/0=p)، کاهش میزان سطح مرکز فشار (025/0=p) و جابجایی مرکز فشار در صفحه قدامی- خلفی با چشم بسته موثر بود(047/0=p). ارتباط بین تغییرات نمره برگ و ask (001/0p< و 51/0=r )و همچنین بین bot و ask (031/0=p و =34/0=r ) در سطح خوب تا ضعیف بود. ارتباط معنی داری بین تغییرات نمره شاخص های تعادل و حوزه های کیفیت زندگی وجود نداشت(05/0<p). نتیجه گیری: در این مطالعه مداخله پاسیو وستیبولار سبب بهبود برخی از شاخص های تعادلی شد که می توان آن را به سازماندهی مجدد سیستم وستیبولار از طریق تحریکات دقیق و کنترل شده مربوط دانست.
مسعود غریب علی حسینی
محدودیت درمانی در سال1999 برای اولین بار توسط تاب و همکارانش برای کودکان فلج مغزی استفاده شد. به دلیل برخی نگرانی ها روش تعدیل یافته آن گسترش یافت. هدف این پژوهش ، بررسی تاثیر استفاده از محدودیت درمانی تعدیل یافته بر کیفیت مهارت های اندام فوقانی سمت مبتلا در کودکان فلج نیمه بدن(همی پلژی) است. نوع مطالعه،مطالعه مداخله ای از نوع تجربی و به صورت پیش آزمون و پس آزمون است. در این مطالعه 21 کودک 72-19 ماهه فلج نیمه بدن به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد مورد مطالعه قرار گرفته اند که گروه آزمایش شامل 11 کودک (7 دختر،4 پسر، میانگین سنی47/17±55/46) و گروه شاهد شامل 10 کودک(5 دختر،5 پسر، میانگین سنی19/19±10/48)، ابتدا از شرکت کنندگان از پژوهش پیش آزمون به عمل آمد. گروه کنترل تمرینات معمول و رایج در کاردرمانی را دریافت کردند و گروه آزمایش علاوه بر کاردرمانی رایج در یک دوره درمانی(شش هفته) از روش محدودیت درمانی تعدیل یافته نیز استفاده کردند. سپس در پایان هفته ششم از هر دو گروه ارزشیابی توسط آزمون کیفیت مهارت های اندام فوقانی به عمل آمد و نتایج دو گروه با استفاده از آزمون مقایسه میانگین های دو گروه (t مستقل) مورد بررسی قرار گرفت.آنالیز آماری تفاوت معناداری در نمرات کلی و خرده مقیاس ها که شامل حرکات مجزا ، تحمل وزن و باز کردن حفاظتی است را در دو گروه نشان نداد(05/0p>) و تنها تفاوت معناداری در خرده مقیاس گرفتن در دو گروه مشاهده شد(04/0p=). یافته های ما کاربرد روش محدودیت درمانی تعدیل یافته را در کودکان فلج مغزی پیشنهاد می کند که می تواند منجر به کاربرد بیشتر اندام مبتلا و بهبود کیفیت حرکات شود.
نازیلا اکبرفهیمی اصغر دادخواه
یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد که کودکان تهرانی در اغلب مراحل پیش مهارتهای نوشتاری دچار 6 ماه تاخیر هستند. یافته های حاصل از این پژوهش از طرفی به عنوان یک هنجار رشدی جهت پیش بینی مشکلات احتمالی در کودکان عادی استفاده می شود و از طرفی جهت ارزیابی کودکان غیرطبیعی و طرح برنامه درمانی دقیق تر قابل استفاده می باشد.