نام پژوهشگر: زهره سرفراز
محمد حیدری شهرام ابوطالبی
هدف: اسپلینت کردن مچ یکی از روشهایی است که در حال حاضر به صورت متداولی جهت کاهش اسپاستی سیتی مچ در بیماران مبتلا به سکته مغزی استفاده می شود. با این وجود اختلاف نظرهای فراوانی در مورد میزان کارایی آن میان صاحب نظران وجود دارد. هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر اسپلینت داینامیک، بر میزان اسپاستی سیتی و عملکرد مچ بیماران مبتلا به سکته مغزی است. روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی 18 بیمار مبتلا به سکته مغزی انخاب و به طور تصادفی بین دو گروه اسپلینت داینامیک گروه کنترل تقسیم شدند. تمام نمونه های این پژوهش به جزء گروه کنترل در طول دو ماه مطالعه تحت مداخله اسپلینتی قرار گرفتند؛ به طوریکه 5 روز در هفته و به طور متوسط 6 ساعت در روز از اسپلینت هایشان استفاده می کردند. اسپاستی سیتی مچ در دو زمان شروع مطالعه و انتهای هفته هشتم توسط معیار اصلاح شده اشورث و نیز نسبت امپلیتودهای حداکثری رفلکس هافمن به پاسخ عضلانی آن (hmax/mmax) اندازه گیری شد. همچنین برای تحلیل آماری داده های حاصل از آزمون اصلاح شده اشورث و نسبت hmax/mmax به ترتیب از آزمون های کروسکال-والیس و آنوای یکطرفه استفاده شد. یافته ها: تحلیل آماری داده ها کاهش معنادار اسپاستی سیتی را در هیچ یک از گروه ها توسط هیچ کدام از آزمون های اصلاح شده اشورث و نسبت hmax/mmax نشان نداد. نتیجه گیری: بر پایه این یافته ها به نظر می رسد که استفاده از اسپلینت در توانبخشی بیماران مبتلا به سکته مغزی به عنوان یک روش کاهنده اسپاستی سیتی نمی تواند سودمند باشد.
المیرا ساعد پازوکی حجت الله حقگو
: در این مطالعه توصیفی- تحلیلی و مقطعی، 40 بیمار سکته مغزی بر اساس معیارهای پژوهش واز بین بیماران بیمارستان رفیده و مرکز توانبخشی سکته مغزی تبسم انتخاب وبا استفاده از آزمون های افسردگی بک( جهت تعیین میزان افسردگی)، شاخص بارتل( جهت تعیین استقلال در فعالیتهای روزانه) و پرسشنامه کیفیت زندگی( جهت بررسی وضعیت کیفیت زندگی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نمونه گیری به روش ساده از جامعه در دسترس انجام شد و در نهایت ارتباط بین افسردگی پس از سکته، وضعیت عملکردی روزانه وکیفیت زندگی بدلیل نرمال بودن توزیع داده ها، از طریق آزمونهای همبستگی پیرسون و اسپیرمن بررسی شد. یافته ها: یافته های آماری حاکی از وجود ارتباط معنادار معکوس قوی بین افسردگی پس از سکته با فعالیت های روزمره زندگی( -0/90 = r ) وکیفیت زندگی ( -0/81 = r ) بود. همچنین ارتباط معنادار مستقیم قوی نیز بین فعالیتهای روزمره زندگی و کیفیت زندگی ( 0/85 = r ) مشاهده شد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های بدست آمده در این مطالعه، می توان نتیجه گرفت که بیماران سکته مغزی که دچار افسردگی پس از سکته نیز هستند، از کاهش عملکرد در فعالیتهای روزانه زندگی رنج می برند که این دو عامل بر کیفیت زندگی آنها نیز تاثیر می گذارد. بعبارتی می بایست هر چه سریعتر به مشکل افسردگی و روند انجام فعالیتهای روزانه زندگی آنها توجه شود . همچنین به دلیل ارتباط معناداری که بین این عوامل وجود دارد می توان با توانبخشی زودهنگام نسبت به بهبود علائم افسردگی و همچنین افزایش استقلال در انجام فعالیتهای روزمره زندگی و درنتیجه بالا بردن میزان کیفیت زندگی بیماران کمک کرد، این موضوع مبحثی کلیدی و مهم در کاردرمانی بیماران سکته مغزی می باشد.
زهره سرفراز احمد افتخارحسینی
میزان تغییر cmap (پتانسیل عمل مرکب عضله) و mvc (حداکثر انقباض ارادی) بدنبال تحریک ارتعاشی و تحریک الکتریکی عضله مخالف بطور جداگانه و کاربرد توام دو تحریک (تحریک ارتعاشی و تحریک الکتریکی) بطور همزمان، مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت . دراین تحقیق، 45 نفر از افراد سالم مورد بررسی قرارگرفتند که به سه گروه 15 نفری تقسیم شدند. درهرگروه قبل ازانجام آزمایش ، ثبت cmap از عضله گاستروکنمیوس خارجی با شدت تحریک فوق حداکثر عصب تبیال انجام شد، سپس از شخص خواسته شد که حداکثر انقباض ارادی را دراین عضله داشته باشد که بصورت سیگنالهای emg نیز ثبت گردید. در گروه اول، تاندون آشیل بمدت 15 دقیقه مورد ارتعاش (100 هرتز و 8ˆ0 میلی متر) قرارگرفت ، مشخص شد که دامنه cmap (0005ˆ0
علی اصغر جامه بزرگی اسماعیل ابراهیمی
بریس c.f در درمان و توانبخشی تنیس البو از طریق کاهش نیروهای اضافی بر روی منشا عضلات اکستانسور و ایجاد یک منشا عضلانی جدید تاثیر بالینی مفیدی دارد. با این وجود گزارشهای دقیقی در مورد پهنای مناسب آن در دسترس نمی باشد. لذا هدف از این مطالعه بدست آوردن یک پهنای مناسب و بررسی تاثیر پهنای بریس counterforceبر روی مقدار دامنه حرکتی فلکسیون و اکستانسیون مچ، قدرت گرفتن دست ، قدرت اکستانسیون مچ و میزان درد بود.