نام پژوهشگر: حمید شکری
حمید شکری مسعود غفاری
در دوران معاصر و با ورود اندیشه های سیاسی مدرن به جهان اسلام، متفکران دینی با چالشی جدی مواجه شدند و سعی در بازبینی اندیشه های سیاسی نمودند. این چالش و آگاهی از قدرت و توان غرب و از ضعف و عقب ماندگی خود ، عکس العمل های متفاوت و متعددی را در بین مسلمانان بر انگیخت . جریان سنتی و محافظه کار که خواهان حفظ وضع موجود بود به مخالفت با تمامی وجوه علمی ، فرهنگی و حتی دست آوردهای تکنولوژیکی آن پرداختند و به کلی آن را رد کردند . جریان نوگرایی که شیفته آن گردیده و تبعات منفی آن را منکر شدند . اما جریان احیا گری دینی که خواهان هضم مدرنیته در داخل دین و به عبارت دیگر خواستار دینی کردن جامعه مدرن بودند: آنها پذیرفته اند که دین در دنیای جدید احتیاج به اصلاح و پیرایشگری دارد . قرائت احیا گرانه بخشهایی از سنت را با هدف پیرایشگری و دست یابی به دین ناب مورد انتقاد قرار می دهد و به پالایش معارف دینی می پردازد و جریان روشنفکری دینی طرفدار به روز شدن دین و شناخت مبانی اندیشه های مدرن بود . از این رو برای بسیاری از روشنفکران ، نوسازی دین بخشی از نوسازی جامعه محسوب می شود اندیشمندانی مانند سید جمال الدین اسدآبادی ، محمد عبده ، کواکبی ، آیت الله نائینی و آیت الله طالقانی و .. مسلمانان روشنفکری بودند که با طرح نهضت بازگشت به قرآن و پیرایش اسلام از ظواهر و آلایشهای ساختگی سعی در گسترش آگاهی و بیداری مسلمانان داشته که بتوانند عقب ماندگی های علمی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی جوامع مسلمان را جبران نمایند . در این نوشتار بر آن هستیم به اندیشه ورزی های طالقانی در باب اندیشه سیاسی شیعه بپردازیم و نشان دهیم که وی در بطن روشنگری دینی چگونه به بازبینی در اندیشه های سیاسی پرداخته است. اندیشه های طالقانی راجع به حکومت و حاکمیت را بصورت پراکنده در نوشته های تفسیری ، سخنرانی ها و مقالات وی می توان یافت ، طالقانی مشخصا در مقدمه و توضیحاتی که بر کتاب « تنبیه المله و تنزیه المله » آیت الله نائینی نوشته، علاوه بر تأیید نظرات وی دیدگاه های خود را نیز مطرح کرده است. پایه و اساس اندیشه ی سیاسی طالقانی بر اثبات توحید و آثار مرتبط با آن و همچنین نفی شرک و خدایان ساختگی استوار است که کم و بیش در تمام آثار قلمی و سخنرانی های او دیده می شود . طالقانی معتقد است : قدرت مطلق و تصرف کامل و نافذ فقط برای خداوندی است که انسان و همه ی موجودات را آفریده است و پیوسته آنها را در تصرف دارد . به اعتقاد طالقانی در صورتیکه آثار شرک و بت پرستی از هر نوعش از میان برود ، شرایط حاکمیت خدا در روی زمین و میان ابناء بشر فراهم خواهد شد . آن عالم روحانی و محیط درخشنده ای که قرآن انسان را به آن وارد می سازد عالم توحید است ، توحید ذات ، توحید قدرت ، توحید حیات ، توحید قیومیت ، توحید نظامات و روابط و قوانین جهان ، توحید اراده ، توحید فکر و قوا و ارده بشر ، این محیط و مقصد از روشنائی و وضوح ، حقیقت و سرّش بر عموم مخفی و پوشیده است. طالقانی در تشریح اصل توحید و اینکه دعوت به توحید اولین دعوت انبیاء بوده سعی دارد بحث توحید را از صرف یک اعتقاد قلبی به عاملی برای اصلاح نظامات اجتماعی و مبارزه با آثار استبداد و زورگوئی و خدایان ساختگی که سعی دارند مردم را به بردگی و بندگی بکشانند ، ارتقاء میدهد. طالقانی با برداشتی تکاملی از اصل توحید نتیجه می گیرد که توحید تنها یک عقیده ی قلبی و درونی نیست که انسان را در معابد برای انجام مراسم صرفا عبادی متوقف سازد. بلکه بعنوان حقیقتی که باید در فکر و عمل انسانها تحولی پدید آورد و به واسطه ی آن تحول با همه ی زورمندان و خدایان ساختگی به مبارزه برخیزد تا بنیان نوینی بر اساس حاکمیت خداوندی که جهان و نوع بشر در حاکمیت مطلق اوست، حاکم شود. و انسان با گذر از غرایز شهوانی و زودگذر و طی مراحل تکامل به استقلال واقعی برسد . و این موضوعی است که طالقانی از آن بعنوان سرالاسرار یاد می کند. طالقانی در تبیین سیر تاریخی حاکمیت انسان در زمین معتقد است که در زمان حیات پیامبر و امامان معصوم که اراده و فکر و قوای درونی آنان یکسره تسلیم اوامر الهی است حاکمیت مطلق از آن آنهاست. و در زمان غیبت معصوم « کار اجتماع به دست علمای عادل و عدول مومنین است که هم عالم به اصول و فروع دین اند و هم خود محکوم ملکه عدالت اند و این جا نوبت به انتخاب و تعیین مردم می رسد. به نظر می رسد منظور طالقانی از اینکه حاکم ( رهبر) با انتخاب و تعیین مردم موجودیت می یابد این است که نظرات و آراء مردم باید در اداره امور جامعه که توسط حکومت اسلامی اعمال می شود مدنظر قرار گیرد که امروزه از آن به عنوان مردم سالاری دینی نام برده می شود هر چند طالقانی علمای عادل را که در زمان غیبت عهده دار اداره جامعه می باشند عالم به اصول و فروع دین و محکوم ملکه عدالت می خواند با این حال ملکه نفسانی و عدالت مداری آنها را کافی نمی داند و معتقد است برای جایگزینی عصمت معصومین باید ساز و کارهایی از طریق قوانین و نهادها ایجادکرد تا بتوان از آن طریق استبداد و یکه تازی حکومت و عوامل آن را کنترل کرد. از نظر او برای کنترل حکومت «بهترین وسیله همان است که شخص والی و سلطان دارای عصمت نفسانی باشد که فقط اراده خداوند بر او حکومت نماید یا قطع نظر این، گاهی ممکن است مردمان عادل یافت شوند، ولی این دو، عمومیت ندارد و از اختیار عموم هم خارج است، آنچه در اختیار و موجب تکلیف است و می تواند سایه ای از آن حقیقت باشد، متوقف بر دو اصل است . اول : یقین حدود و وظایف والی و طبقات دیگر که خروج از آن حدود و وظایف موجب انعزال هر یک از متصدیان باشد.دوم : گماشتن هیئت نظاره و مسدده (بکسر دال ) یعنی انتخاب مردمی از عقلا و صلحاء که به امور سیاسی و بین المللی آشنا باشند تا نظارت جریان داشته باشد و مانع تجاوز از حدود شوند. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که طالقانی با علم و اقراری که به وجوب تشکیل حکومت در زمان غیبت معصوم (ع) توسط مجتهد جامع الشرایط دارد چرا در صدد تحدید حدود قدرت وی بر آمده است؟ جواب طالقانی به این پرسش جلوگیری از غصب و ظلم بیشتر است. به عبارت دیگر طالقانی خطاپذیری و گرایش به استبداد و ظلم را در غیر معصوم منتفی نمی داند و از این نظر بهترین راه جلوگیری از آن را قانونمند کردن حیطه قدرت حاکمان می داند.از این منظر بود که طالقانی برای اجرائی کردن قانون شورا ها پافشاری میکرد از نظر طالقانی شورا از استبداد رای جلوگیری می کند و به کارگزاران امکان استفاده از عقول دیگران را در جهت پیشبرد هر چه مطلوب تر اهداف و برنامه ها را فراهم می کند.طالقانی با تاثیر پذیری از اندیشه های سیاسی آیت الله نائینی و تجربه ای که ذهن تاریخی وی از دوران مشروطیت داشت و همچنین دیدگاه قرآنی اش در تفسیر آیات 204 تا 207 سوره بقره حکومت را به دو نوع تملیکیه و ولایتیه تقسیم می کند .طالقانی در شرح سلطنت تملیکیه می گوید: این نوع سلطنت مقید به مقررات و حدود نیست روی رای شخص و هواهای نفسانی حکومت می نماید. طالقانی نوع دوم حکومت را ولایتیه می نامد. این مقابل اول است که فقط حافظ حقوق و حدود است و جز ولایت در امور و اجراء قوانین امتیاز دیگری ندارد و برای مردم است.طالقانی در تبیین اهداف حکومت به آیات قرآن استناد می کند و با تفسیر آیات هدف از تشکیل حکومت را برپائی قسط و عدل در جامعه معرفی می کند.
حمید شکری سید بشیر حسینی
این پژوهش با محوریت و مبنا قرار دادن کتاب نهج البلاغه، در صدد ارائه یک مدل دینی و اسلامی از پدیده ارتباطات کلامی انسان با انسان است. برای تحقق این هدف، دو سوال مکمل زیر قابل طرح است: الف) ارتباطات کلامی انسان با انسان مندرج در نهج البلاغه چه مختصات، ویژگی ها و خصوصیاتی دارد، ب) و چه الگو و مدلی از ارتباطات کلامی فرد با فرد از این کتاب قابل استنباط است. برای نیل به این هدف، کل متن نهج البلاغه (خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار) با روش «تحلیل محتوای کیفی» که متناسب این موضوع و این هدف است، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته و کل مضامین مرتبط با ارتباطات کلامی فرد با فرد در کتاب مورد توجه، دسته بندی و مورد مقوله بندی قرار گرفته است. دو سوال تحقیق حاضر که برای دستیابی به هدف تحقیق عنوان شده، متناسب و هماهنگ با مسئله تحقیق و ضرورت تحقیق می باشد؛ قابل اذعان و اعتراف است که در علوم انسانی بطور کل و در علم ارتباطات بطور خاص، بیشتر نظریات، دیدگاه ها و مدل ها اختصاص به دنیای غرب و تفکر غربی دارد و همین مدل ها و نظریه ها نیز در مراکز آموزشی و دانشگاهی، مبنا و منبع تدریس واقع می شود. متاسفانه آثار مستقل بسیار اندکی نگارش یافته است که بطور خاص به ارتباط میان مقوله دین و ارتباطات و تعریف ارتباطات انسانی با رویکرد دینی پرداخته باشد به شکلی که بتواند نگرش ما نسبت به دنیای ارتباطات و علم ارتباطات را از موضع انفعال و تقلید بیرون آورد. نتایج تحقیق و نتایج مدل ترسیمی، به طور گزینشی و به طور تیتروار نشان از این است که از نگاه نهج البلاغه هدف در ارتباطات کلامی به طور اخص و ارتباطات انسانی به طور اعم در درجه اول نه تحت تأثیر قرار دادن و «اقناع دیگران» است آن طور که اکثر ارتباط شناسان می گویند، بلکه «تحقق امر خداوند» یا به عبارتی بندگی خداوند است. این مدل همچنین نشان می دهد که ارتباطات کلامی فرد مبتنی بر جهان بینی فرد و مبتنی بر هستی شناسی فرد از عالم است. در نهج البلاغه عنصر «پیام» یک عنصر خنثی و فارغ از ارزش تصور نمی شود؛ بلکه ملاک های چهارگانه ای مطرح می شود که این عنصر براساس این ملاک های چهارگانه (قصد درونی، سودمندی، تطابق با واقعیت، تناسب با موقعیت) ارزش سنجی می شود. همچنین براساس عامل «قلب سلیم» یا به عبارتی عامل «تقوا» و بود و نبود آن، تقسیم بندی متفاوت و جدیدی از مهارت و عمل گوش دادن براساس فرمایشات مولا (ع) استنباط می شود. و نیز عنصر «تأثیر» جزء عناصر اصلی، پایه ای و همیشگی ارتباط کلامی و انسانی محسوب می شود که دو نوع نمود و دو نوع تجلی دارد. در علم ارتباطات تعاریف مختلفی از ماهیت ارتباط ارائه شده؛ در نهج البلاغه ارتباطات کلامی در مقام تعریف و به لحاظ ماهوی از دید حضرت امیر (ع) یک «عمل» تعریف می شود. همچنین ارتباطات کلامی یک «تکلیف» است و ماهیتی تکلیف مدارانه دارد اما نه تکلیفی از جنس تکلیف قانونی، عرفی و اخلاقی؛ بلکه تکلیفی از جنس تکلیف الهی.