نام پژوهشگر: نورالله محمدی
مریم مرتضوی فرهاد دریانوش
چاقی به عنوان یک اختلال متابولیکی شایع نه تنها در کشور های در حال توسعه بلکه در کشورهای توسعه یافته نیز رو به افزایش است.چاقی به خصوص چاقی شکمی به عنوان یکی از فاکتورهای ریسک زا در بیماری های دیابت،فشار خون بیماری های قلبی و عروقی محسوب می شود .چندین هورمون نقش مهمی را در ثابت نگه داشتن وزن بدن ایفا می کنند،لپتین و هورمون رشد از آن جمله اند. هدف از این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات متوسط و شدید بر فاکتورهای لپتین، هورمون رشد، در موش های چاق نژاد اسپراگوداولی بود. آزمودنی های این تحقیق را موش های نر و چاق نژاد اسپراگوداولی موجود در آزمایشگاه مرکز تحقیقات حیوانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز تشکیل دادند که به روش تصادفی ?? رات با سن 2 ماه و وزن 15±240 انتخاب شدند. در این پژوهش از روش تصادفی هدفمند ، نمونه ها انتخاب و گزینش شدند. رات ها به سه گروه کنترل ،گروه تمرینی با شدت متوسط و گروه تمرینی با شدت بالا تقسیم شدند. برنامه تمرینی شدت بالا ، 8 هفته به طول انجامید. این تمرین 5 بار در هفته باید انجام شد. در هفته اول حیوانات روی تردمیل به مدت 15 دقیقه فعالیت را انجام داند. سرعت دویدن در شروع کار 5 متر بر دقیقه و شیب آن صفر درجه بود. مدت، سرعت و شیب برنامه تمرینی در طول پروتکل به صورت فزاینده زیاد می شد؛ به طوری که در آخر برنامه ، مدت آن به 75 دقیقه و سرعت آن به 25 متر بر دقیقه و شیب آن به 15 درصد رسید. تمرین با شدت متوسط به این صورت انجام شد که کل برنامه تمرینی به مدت 8 هفته، روی تردمیل با شیب صفر درجه صورت گرفت. موش ها در این برنامه تمرینی، در هفته ی اول روزانه 30 دقیقه و با سرعت 15 متر بر دقیقه دویدند و بعد از یک هفته ، آزمودنی ها به مدت 60 دقیقه و با همان سرعت 15 متر بر دقیقه دویدند.پس از اتمام تمرینات نمونه های خونی گرفته شد. جهت ارزیابی نتایج از نرم افزار spss و روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که میزان هورمون رشد در گروه کنترل با گروه شدید و متوسط تفاوت معناداری ندارد(05/p‹)،همچنین میزان هورمون رشد در بین گروه شدید و متوسط تفاوت معناداری ندارد اما با این وجود سطح هورمون رشد در گروه تمرینی با شدت بالا افزایش یافت(05/p‹)0.سطوح لپتین بین گروه کنترل با گروه تمرینی متوسط و شدید تفاوت معناداری دارد.( 05/p‹). به طور خلاصه با توجه به اینکه تفاوت معنا داری در سطوح لپتین بین سه گروه مشاهده شد می توان نتیجه گرفت که این تغییرات وابسته به شدت فعالیت می باشند.
حسین جعفری نورالله محمدی
هدف این تحقیق بررسی شیوع اختلالات روانی و متغیر های جمعیت شناختی و متغیر های مربوط به مواد در بین سوء مصرف کنندگان مواد مخدر بود. تحقیق از نوع توصیفی و پیمایشی بود که جمعیت نمونه آن را سوء مصرف کنندگان پذیرش شده در مراکز ترک اعتیاد شهر هرات تشکیل داده و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. از بین 160 نفر افراد شرکت کننده در این تحقیق 133 نفر مرد و 27 نفر زن با میانگین سنی 53/27 و انحراف معیار 24/8 بودند. برای ارزیابی نشانه های روانی از فهرست 90 سوالی نشانه ها و نیز پرسشنامه مصاحبه ساختار یافته بر اساس dsm-iv-tr استفاده شد. شیوع اختلالات روانی در کل جمعیت سوء مصرف کنندگان56.2 درصد بود. شایع ترین زیر مقیاس ها در آزمودنی ها حساسیت بین فردی (4/79%)، افسردگی (78.8%) و وسواس فکری عملی (8/68%) بودند. شایع ترین ماده مورد سوء مصرف هروئین بود. میانگین نمرات زیر مقیاس های فهرست 90 سوالی در زیرگروه های متغیر های جنسیت، تأهل، تحصیلات، درآمد و نوع شغل، دفعات ترک و عود و شیوه مصرف تفاوت معناداری را نشان دادند. بین دو گروه افراد سوء مصرف کننده دارای اختلال روانی همبود و فاقد اختلال روانی همبود به لحاظ متغیر های جنسیت، سطح درآمد، نوع شغل، مدت مصرف مواد و شیوه مصرف مواد تفاوت معنی داری مشاهده شد. بر اساس نتایج این تحقیق شیوع اختلالات همبود در سوء مصرف کنندگان مواد در افغانستان بالا است و توصیه می شود در درمان سوء مصرف کنندگان مواد، به تشخیص و درمان اختلالات روانی توجه ویژه ای شود.
لیلا احمدی جم حبیب هادیان فرد
چکیده : مقدمه: پژوهشگران در دو دهه ی اخیر سعی کرده اند که چگونگی آغاز و تداوم مصرف مواد و دیگر رفتارهای پرخطر را توضیح دهند. عوامل متعددی بر این رفتارها تأثیر دارند .به دلیل اشتراک پاره ای از خصوصیات شخصیتی در عاملین رفتارهای پرخطر و مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی و همچنین نقش موثر شیوه های فرزندپروری در شکل گیری رفتارهای پرخطر، پژوهش حاضر بر آن شد با هدف تدوین برنامه های مداخله ای در جهت کاهش رفتارهای پرخطر در سطح جامعه کنونی و همچنین با توجه به پژوهش های اندکی که در این زمینه انجام شده است،به بررسی این موضوع بپردازد. روش کار: مطالعه بصورت مقطعی بر روی 460 دانشجوی دختر و پسر رشته های فنی-حرفه ای در 5 مرکز اموزش عالی روزانه دولتی، شبانه دولتی،آزاد اسلامی، غیرانتفاعی و علمی-کاربردی شهر شیراز در نیمسال اول تحصیلی1391-1390 انجام پذیرفت. نمونه گیری به روش خوشه ای چند مرحله ای بود که از مقاطع کاردانی و کارشناسی ناپیوسته رشته های مختلف دانشگاههای فوق انجام شد. اطلاعات از اجرای همزمان سه پرسشنامه مقیاس شخصیت مرزی، شیوه های فرزندپروری بامریند و سنجش رفتارهای پرخطر جمع آوری گردید.ضمن اینکه در پرسشنامه دوم از آزمودنی ها خواسته شد شیوه تربیتی والدینشان را گزلرش کنند. داده ها بااستفاده از رگرسیون چند گانه به روش گام به گام و نرم افزار آماری spss 16 تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دادند که سه علائم اختلال شخصیت مرزی (ناامیدی، تکانشگری و علامت تجزیه ای/ پارانوئیدی وابسته به استرس) و جنسیت، نمره کل رفتارهای پرخطر و خرده مقیاسهای رانندگی پرخطر، پرخاشگری فیزیکی و قانون شکنی، مصرف مواد و تغذیه و تحرک پرخطر را در دانشجویان پیش بینی می کنند(0001/0p<) درحالیکه خرده مقیاس رفتار جنسی پرخطر را در دانشجویان پیش بینی نمی کنند(05/0p<). همچنین شیوه های فرزندپروری و جنسیت، نمره کل رفتارهای پرخطر و خرده مقیاسهای رانندگی پرخطر، پرخاشگری فیزیکی و قانون شکنی، مصرف مواد و تغذیه و تحرک پرخطر را در دانشجویان پیش بینی می کنند(0001/0p<) و رفتار جنسی پرخطر را در دانشجویان پیش بینی نمی کنند(05/0p<). اما سهم پیش بینی متغیرهای پیش بین در هر مدل، متفاوت است. بحث و نتیجه گیری: علائم اختلال شخصیت مرزی تمام حیطه های رفتار پرخطر، به جزء رفتار جنسی پرخطر را در دانشجویان هردو جنس پیش بینی می کنند بنابراین می توانند به عنوان یک عامل مهم در ایجاد و تداوم رفتارهای پرخطر در دانشجویان هردو جنس نقش داشته باشند لذا شایسته است که در مطالعات اسیب شناسی و برنامه های پیشگیری و درمان رفتارهای پرخطر لحاظ شوند.از طرفی شیوه های فرزندپروری نیز تمام حیطه های رفتار پرخطر، به جزء رفتار جنسی پرخطر را در دانشجویان هردو جنس پیش بینی می کنند.این نتایج که در اغلب موارد منطبق با مطالعات پیشین است، اهمیت و نقش شیوه های فرزندپروری والدین، در شکل گیری یا عدم شکل گیری رفتارهای پرخطر را با توجه به عامل جنسیت بیان می دارد. نتایج بدست آمده در این حیطه می تواند قابل توجه برنامه ریزان و پژوهشگران نظام خانواده و علوم تربیتی باشد. واژه های کلیدی: رفتارهای پرخطر، رانندگی پرخطر ، خشونت فیزیکی و قانون شکنی ، مصرف مواد، رفتار جنسی پرخطر ، تغذیه و تحرک پرخطر ، علائم اختلال شخصیت مرزی ، شیوه های فرزندپروی ،جنسیت، دانشجویان.
زهره حلوایی پور فرهاد خرمایی
باتوجه به پیشینه پژوهش انتقاد منجر به افزایش حس مسئولیت پذیری می شود. رفتارهای چک کردن با هدف جلوگیری از انتقاد صورت می گیرد که یکی از ابعاد خودنظم بخشی هیجانی نیز اجتناب از تنبیه می باشد. این مولفه ها در چارچوب علت شناسی اختلال وسواس در یک مدل کلی با هم ارتباط پیدا می کنند. هدف پژوهش حاضر، پیش بینی نشانگان وسواس اجباری در نوجوانان براساس انتقاد بیرونی والدین، مسئولیت پذیری و خودنظم بخشی هیجانی در بین نوجوانان 15 تا 18 سال بود. در این راستا، تعداد 547 دانش آموز با استفاده از روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد. مقیاس ادراک انتقاد، پرسشنامه خودنظم بخشی هیجانی، پرسشنامه عقایدمسئولیت پذیری و مقیاس وسواس کودک و نوجوان ابزارهای این پژوهش بودند.داده های پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شد که نتایج نشان داد: - انتقاد بیرونی، قادر به پیش بینی بعد بیش اهمیت دهی به افکار از نشانگان وسواس است. - از بین مولفه های مسئولیت پذیری، ابعاد قوانین غیرمنعطف و بیش مسئولیت پذیری بعد مسئولیت پذیری نشانگان وسواس و مولفه های اثر (علت عمل(و بیش محافظت گری بعد برآورد خطرنشانگان وسواس و مولفه قوانین غیر منعف نیز بعد اهمیت نشانگان وسواس را به طور معناداری پیش بینی می کنند. - دو مولفه خودنظم بخشی قادرند به طور معناداری بعد مسئولیت پذیری و بیش اهمیت دهی به افکار نشانگان وسواس را پیش بینی کنند. نتایج نشان داد همسو با پیشینه تحقیق انتقاد و مسئولیت پذیری از طریق بیش اهمیت دهی به افکارمنجر به افزایش رفتارهای چک کردن شده و در نتیجه نقص در خودنظم بخشی می شود.
رامبد اسماعیلی نورالله محمدی
هدف: این مطالعه به منظور تعیین و مقایسه نگرش مذهبی، اقدام برای رشد فردی، توانایی حل مسأله و توانایی تنظیم هیجانی در افراد درگیر مصرف مزمن، عود کننده، تک دوره ای و افراد عادی در مجتمع کار درمانی و حرفه آموزی پیربنو (زندان پیربنو) می باشد. روش: جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی افرادی که در گروه های مصرف مزمن، عود کننده، تک دوره ای و عادی که در مجتمع حرفه آموزی بودند که به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 50 نفر برای هر گروه با در نظر گرفتن ویژگی ها و ملاک های ورد و خروج انتخاب شدند. افراد مورد نظر ابزار سنجش رشد فردی (pgis)، مقیاس نگرش مذهبی (raq)، مقیاس حل مسأله (psi) و تنظیم هیجان (ders) را تکمیل کردند. یافته ها: یافته ها نشان داد که افراد دارای الگوی مصرف عود کننده، مزمن، تک دوره ای و عادی به ترتیب از میانگین نمرات کمتر تا بیشتری در این متغیر برخوردارند. همچنین نگرش مذهبی در افراد دارای الگوی مصرف مزمن کمترین و در افراد عادی بیشترین میزان را در ابعاد مورد نظر به خود اختصاص داده است. توانایی حل مسأله در گروه های مزمن و عود کننده نمرات کمتری نسبت به گروه های تک دوره ای و عادی دارند. متغیر تنظیم هیجانی نیز در گروه های عود کننده و مزمن از میانگین بالاتری نسبت به دو گروه تک دوره ای و عادی برخوردارند که نشان دهنده ضعیف تر بودن توانایی تنظیم هیجانی در این افراد می باشد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج ذکر شده می توان گفت میزان اقدام برای رشد فردی در تمامی گروه های دارای الگوی مصرف مزمن، عود کننده و تک دوره ای نسبت به افراد عادی از سطح پایین تری برخوردار است.
زهرا رسایی چنگیز رحیمی
مقدمه: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی توانایی آزمون های شناختی حساس به قشر پیشانی در تشخیص افتراقی اختلالات اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی و وسواسی- اجباری و گروه بهنجار می باشد. روش: این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای می باشد. بدین منظور با روش نمونه گیری دسترس، 27 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی، 28 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی، 29 بیمار مبتلا به وسواسی- اجباری و 29 فرد بهنجار انتخاب و براساس متغیرهای سن، جنسیت، سطح تحصیلات و وضعیت تاهل همتا شدند و عملکرد شناختی آزمودنی ها به وسیله آزمون استروپ، آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین و آزمون عملکرد مداوم مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی و وسواسی- اجباری در مقایسه با افراد بهنجار در تمامی متغیرهای آزمون ویسکانسین (خطای درجاماندگی، طبقه بندی و خطای کل) و آزمون استروپ (تعداد خطا، تعداد پاسخ های درست، تعداد عدم پاسخ، زمان صرف شده در کوشش ناهمخوان و نمره تداخل) عملکرد ضعیف تری داشتند (0001/0) و همچنین بیماران اسکیزوفرنی در سه مولفه آزمون عملکرد مداوم (خطای حذف، نمره کل پاسخ های درست و زمان واکنش در برابر پاسخ های درست)، بیماران افسرده در سه مولفه (خطای ارائه پاسخ، خطای حذف و زمان واکنش در برابر پاسخ های درست) و همچنین بیماران وسواسی- اجباری در مولفه های خطای حذف و نمره کل پاسخ های درست و زمان واکنش در برابر پاسخ های درست در مقایسه با افراد بهنجار، به طور معناداری ضعیف تر عمل کرده اند. و هیچ یک از آزمون ها نتوانستند بین گروه های بالینی تفاوت معنادار نشان دهند. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین، آزمون استروپ و آزمون عملکرد مداوم قادر به تفکیک بیماران مبتلا به اختلالات اسکیزوفرنی، افسردگی اساسی و وسواسی- اجباری از افراد بهنجار بود. در آزمون های مختلف تفاوت بین گروهای بیمار معنادار نبود.
زهرا رمضانی چنگیز رحیمی طاقانکی
اختلال وسواسی-اجباری، نوعی از انواع اختلالات اضطرابی است که مشخصه اصلی آن افکار خودایند، تکانه ها و تصاویر ذهنی مزاحم است که غالباً منجر به انجام عمل وسواسی می شود. همچنین اختلال وسواس، به طور کلی طیف وسیعی از افکار و اعمال را در بر می گیرد (به عنوان مثال وسواس شستشو، نظم، احتکار، وارسی و غیره). پژوهش های اخیر در حوزه ی شناختی رفتاری راجع به اختلال وسواس که توسط گروه بین المللی محققین وسواس صورت گرفته، نشان داده است که به طور کلی 6 حوزه ی شناختی در ایجاد و تداوم اختلال وسواس نقش ایفا می کنند که شامل مسئولیت پذیری، بیش برآورد تهدید، کمال گرایی، عدم تحمل ابهام، بیش اهمیت دهی و کنترل فکر می باشد؛ لذا ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود که اساساً آیا هر یک این عقاید و شناخت ها، می تواند اختصاص به نوع خاصی از انواع وسواس داشته باشد یا خیر؟ در این تحقیق سعی ما بر این بوده که پیش بینی کنیم در وسواس و در هر یک از انواع آن شامل (شستشو، وارسی، فکری، احتکار، نظم، خنثی سازی) کدام یک از عوامل شناختیِ مسئولیت پذیری، بیش برآورد تهدید، کمال گرایی، عدم تحمل ابهام و کنترل/اهمیت افکار نقش بیشتری دارند. بدین منظور، تحقیق با استفاده از طریق نمونه گیری خوشه ای و با استفاده از پرسشنامه ی بازنگری شده وسواسی اجباری و نیز پرسشنامه باورهای وسواسی، بر روی 208 نفر از دانشجویان (با میانگین سنی 21 سال و انحراف استاندارد 6/1) صورت گرفت و نتایج با استفاده از روش آماری رگرسیون گام به گام، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد مسئولیت پذیری و بیش برآورد خطر، مهم ترین عامل در پیش بینی وسواس شستشو، وارسی، فکری، انباشت، خنثی سازی و وسواس گرایی می باشد. همچنین کمال گرایی و عدم تحمل ابهام، بیشترین نقش را در پیش بینی وسواس نظم ایفا می کرد. این نتایج، موید و شاهدی برای حمایت از نظریه شناختی سالکووسکیس است که به نقش کلیدی مسئولیت پذیری افراطی در اختلال وسواس اعتقاد داشت. همچنین با نتایج پژوهش هایی که نشان دادند عقاید مسئولیت پذیری در افراد دارای وسواس بیشتر است و مسئولیت پذیری، پیش بینی کننده ی وسواس می باشد، همخوان است.
الهام امانی نورالله محمدی
پیش بینی رضایت زناشویی زنان بر اساس رضایت جنسی ، تصویر بدنی و ناگویی هیجانی مقدمه:رضایت زناشویی یک جنبه بسیار مهم و پیچیده از یک رابطه زناشویی است که عوامل مهمی از جمله رضایت از رابطه جنسی، کاهش ابراز هیجانات و آسیب در ظرفیت پردازش هیجانی (عدم احساس همدلی، ناتوانی در ابراز دقیق و صحیح هیجانها، تشخیص هیجانها)، ونگرش مثبت یا منفی نسبت به تصویر بدنی در آن نقش دارد. بنابر این مطالعه با هدف پیش بینی رضایت زناشویی زنان، بر اساس تصویر بدنی، رضایت جنسی و ابعاد ناگویی هیجانی، انجام شد. روش: آزمودنیها 120 دانشجوی زن متاهل در رده سنی 19-50 ساله در دانشگاههای شهرستان اقلید بودند که با تکمیل پرسشنامه های تصویر بدنی فیشر، رضایت جنسی (یاوری کرمانی)، ناگویی هیجانی تورنتو و رضایت زناشویی انریچ، در این پژوهش شرکت کردند. روش نمونه گیری در دسترس بود. برای تحلیل داده های پژوهش تحلیل رگرسیون به کار برده شد. یافته ها:نتایج پژوهش نشان داد که تصویر بدنی ، رضایت جنسی و ابعاد ناگویی هیجانی می توانند به طور معناداری رضایت زناشویی را پیش بینی کنند. همچنین نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که رضایت جنسی نیرو مندترین متغیر در پیش بینی رضایت زناشویی است. نتیجه گیری: رضایت زناشویی به عنوان یک ملاک مناسب برای سلامت روانی زیر تاثیر تصویر بدنی، رضایت جنسی، و ناگویی هیجانی است .
علی کاظمی پور نورالله محمدی
چکیده بررسی رابطه بین ادراک از شیوه های فرزند پروری با اختلالات درونی سازی، با واسطه گری بعد عاطفی و نگرش های ناکارآمد نوجوانان با اختلال نافرمانی مقابله ای به وسیله ی: علی کاظمی پور اختلالات رفتار ایذایی، مانند اختلال نافرمانی مقابله ای، که منجر به مشکلات جدی در زمینه های تحصیلی، روانی و اجتماعی می شود، تا حد زیادی ناشی از ادراک فرزندان از شیوه ی فرزند پروری والدین می باشد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه ی بین ادراک از شیوه های فرزند پروری والدین با افسردگی و اضطراب، و واسطه گری بعد عاطفی و نگرش های ناکارآمد در نوجوانان دارای تشخیص اختلال نافرمانی مقابله ای بود.این تحقیق بر اساس روش همبستگی انجام گردیده است. بر این اساس، از فرم معلم پرسشنامه علائم مرضی کودکان(4-csi)، پرسشنامه سبک های فرزند پروری(نقاشان، 1385)، عاطفه مثبت و منفی خصلتی(واتسون، کلارک و تلگن، 1988)، نگرش های ناکارآمد(وایس من و بک،1982)، افسردگی بک(13-bdi)، و اضطراب بک(bai) استفاده شده است. نهایتاً داده ها با استفاده از روش آماری توصیفی، رگرسیون چندگانه ی همزمان و تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل داده ها حاکی از این بود که متغیرهای عاطفه مثبت، عاطفه منفی و نگرش های ناکارآمد، نقش واسطه گری بین ارتباط ادراک از شیوه های فرزند پروری با افسردگی اضطراب دارند. بدین صورت که بعد محبت- طرد، افسردگی را با واسطه گری عاطفه مثبت(03/0-=?)، و اضطراب را با واسطه گری نگرش های ناکارآمد(17/0=?) پیش بینی می کند. بعد آزادی- کنترل، افسردگی را با واسطه گری عاطفه مثبت(03/0-=?)، عاطفه منفی(24/0=?)، و نگرش های ناکارآمد(14/0=?)، و اضطراب را با واسطه گری عاطفه منفی(42/0=?)، و نگرش های ناکارآمد(17/0=?)، پیش بینی می کند. در نهایت می توان گفت مدل پژوهش می تواند به عنوان چارچوب مفهومی به منظور شناسایی الگوی روابط بین ادراک از شیوه های فرزند پروری با افسردگی و اضطراب با نقش واسطه گری عاطفه مثبت، عاطفه منفی و نگرش های ناکارآمد نوجوانان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای مورد استفاده قرار گیرد. کلید واژه ها: فرزند پروری، محبت- طرد، آزادی- کنترل، عاطفه مثبت، عاطفه منفی، نگرش های ناکارآمد، افسردگی، اضطراب
فاطمه شجاعی محمد علی گودرزی
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر مشابهت یا عدم مشابهت زوجین در ویژگی شخصیتی گشودگی نسبت به تجربه بر رضایت زناشویی و مولفه های آن (تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، مسائل شخصیتی، ارتباط، حل تعارض، مدیریت مالی، اوقات فراغت، رابطه جنسی، فرزندان و فرزندپروری، رابطه با خانواده و دوستان، نقش های مساوات طلبی و جهت گیری مذهبی) در زوجین بود. روش به کار رفته در این تحقیق علی –مقایسه ای، متغیر مستقل ویژگی شخصیتی گشودگی به تجربه و متغیر وابسته رضایت زناشویی بود. جامعه مورد بررسی در این پژوهش شامل والدین دانش آموزان همه مقاطع تصحیلی شهر کرمان و روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بود. گروه نمونه از میان والدین دانش آموزان همه مقاطع تحصیلی هر دو ناحیه شهر کرمان در سال تحصیلی 91-92 انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای این پژوهش از خرده مقیاس گشودگی نسبت به تجربه در پرسشنامه شخصیتی نئو، فرم کوتاه (neo-ffi) و پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (nriche) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که: میانگین نمرات انریچ، تحریف آرمانی، رضایت زناشویی، حل تعارض و فرزندپروری مردان در ازدواج نوع اول (گشودگی مرد و زن بالا) و دوم (گشودگی مرد بالا، زن متوسط) به طور معنی داری بیشتر از ازدواج نوع هشتم (گشودگی مرد پایین و زن متوسط) و نوع نهم (گشودگی مرد و زن پایین) است. زنان با ازدواج نوع اول (گشودگی زن و مرد بالا) میانگین نمرات بیشتری از ازدواج نوع هشتم (گشودگی مرد پایین و زن متوسط) در همه ی متغیرهای وابسته کسب کرده اند. زوجین با ازدواج نوع اول (گشودگی مرد و زن بالا) میانگین نمرات بیشتری از ازدواج نوع هشتم (گشودگی مرد پایین و زن متوسط) و نهم (گشودگی مرد و زن پایین) کسب کردند.
فهیمه طاهری عبدالعزیز افلاک سیر
چکیده بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر تاب آوری، مشکلات در نظم بخشی هیجانی و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مسأله مدار به کوشش: فهیمه طاهری هدف از این تحقیق بررسی اثربخشی ایمن سازی در برابر استرس بر تاب آوری، مشکلات در نظم بخشی هیجانی، راهبردهای مقابله با استرس هیجان مدار و مسأله مدار بود. پرسشنامه های تاب آوری (cd-ris)، مشکلات در نظم بخشی هیجانی (ders) و راهبردهای مقابله ای هیجان مدار و مسأله مدار (wocq)، بر روی بیماران زن مبتلا به سرطان سینه که جهت پرتودرمانی به بیمارستان میلاد اصفهان مراجعه می نمودند اجرا شد و از میان بیمارانی که دارای معیارهای رد و شمول بودند، به صورت تصادفی 34 نفر برای شرکت در این پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش طی یک دوره 8 جلسه ای آموزش گروهی ایمن سازی در برابر استرس شرکت داده شدند در صورتیکه گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس پس آزمون گروه آزمایش و کنترل با متغیر پیش آزمون به عنوان کوواریت نشان داد که پس از آموزش گروهی ایمن سازی در برابر استرس، بین میانگین نمرات پس آزمون تاب آوری، مشکلات در نظم بخشی هیجانی و راهبردهای مقابله ای مسأله مدار در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد، در صورتیکه بین میانگین نمرات پس آزمون مقیاس راهبردهای مقابله ای هیجان مدار در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد. بنابراین اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر روی تاب آوری، مشکلات در نظم بخشی هیجانی و راهبردهای مقابله ای مسأله مدار تایید شد ولی نتایج نشان داد که آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر روی راهبردهای مقابله ای هیجان مدار غیر موثر بوده است. کلید واژه گان: آموزش ایمن سازی در برابر استرس، تاب آوری، مشکلات در نظم بخشی هیجانی، راهبردهای مقابله ای هیجان مدار، راهبردهای مقابله ای مسأله مدار، سرطان سینه.
ازاده علیشیری نورالله محمدی
ادبیات پژوهشی بر اهمیت نشانه های بیش فعالی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی و همچنین نوع رابطه مادر- کودک صحه می گذارد. در پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی آموزش گروهی فرزندپروری مثبت بر ورابط مادر- کودک از دید کودک و نشانه های اختلال نقص توجه- بیش فعالی در کودکان پسر پرداخته شده است. در این مطالعه دو گروه آزمایش و کنترل وجود داشت که گروه کنترل 30 نفر و گروه آزمایش 33 نفر، به مدت 5/1 ماه در موقعیت مدرسه تحت آموزش قرار گرفتند. همچنین از پرسشنامه های علائم مرضی کودکان (csi-4)، گزارش کودک از رفتار والدین (crpbi-c) و سبک ها و ابعاد فرزندپروری (رابینسون و همکاران) استفاده شد. روش تحقیق شبه آزمایشی و نمونه ها از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب گردید. یافته ها نشان داد که در پس آزمون، نمرات گروه آزمایش و کنترل در نشانه های بیش فعالی، شیوه فرزندپروری و روابط مادر- کودک از دید کودک تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. به علاوه در نمره نشانه های بیش فعالی و نمره ی کل شیوه فرزندپروری و گزارش کودک از رفتار مادر، گروه آزمایش نمره ی کمتری در پس آزمون نشان داد. اما در دو زیر مقیاس شیوه فرزندپروری (زیر مقیاس های غیر استدلالی / تنبیهی و استقلال)، گروه آزمایش در پس آزمون تفاوت معناداری وجود نداشت. در کل به نظر می رسد که آموزش گروهی فرزندپروری مثبت یک مداخله معنادار و کارآمد است. همچنین نتایج نوید تعمیم این آموزش در زندگی واقعی خانواده های دارای فرزند مبتلا به اختلال نقص توجه - بیش فعالی را می دهد.
فاطمه عسکری نورالله محمدی
متاسفانه امروز شاهد آن هستیم که هرروز بر تعداد کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست افزوده می شود .متغیر های اجتماعی بسیاری در پدیده بی سرپرستی وبد سرپرستی دخالت دارند که می توان از عوامل اقتصادی، بیکاری ، اعتیاد وغیره نام برد .اختلالات رفتاری وتکاشگری در دوره نوجوانی بیش از سایر دوران زندگی اهمیت دارد ومهارتهای مقابله ای به عنوان واسط بین استرس وسلامت روانی عمل می کند
مریم چیت سازی نورالله محمدی
چکیده ندارد.
وحیده کریمی راد نورالله محمدی
چکیده ندارد.
نورالله محمدی محمود منصور
هدف عمده این پژوهش بررسی تاثیرات درمانی برنامه آموزش توانش اجتماعی بر اختلال رفتار هنجاری در نوجوانان بوده است.این اختلال متمایزکننده مجموعه ای از رفتار های اغتشاش گراست که شکستن قوانین اجتماعی و هنجارها از ویژگی مهم آن به حساب می آید.