نام پژوهشگر: داریوش فرددهکردی
سحر اسمعیل طهرانی داریوش فرددهکردی
درخت در فرهنگ بشری همیشه از ارزشی آیینی و نمادین برخوردار بوده و به عنوان پدیده ای رمزآمیز گرامی و مقدس نگهداشته می شد و حتی در بعضی از آیینها مورد ستایش قرار می گرفت. انسان در نظام باور مدار خود از عالم هستی، درخت را تجلی حیات قلمداد کرده و صورتهای نمادین برای آن متصور گشته است. صورت اسطوره ای درخت از گذشته تا کنون به عنوان کهن الگو در ضمیر بشر جایگاهی مقدس یافته است. نماد درخت در ایران باستان رکن و پایه ی هستی و ارتباط میان زمین و آسمان و ستون گیتی تلقی می شد و نشانی از تولد، رشد و بالندگی، مرگ، رستاخیز، هستی پایدار و فناناپذیری بود. در نقوش کهن ایران، درخت در جوهره ی نمادین خود گاه نقشی اسطوره ای یافته و با سایر نمادهای گردونه ی هستی (چون زندگی، مرگ و رستاخیز) پیوند پیدا کرده است. تجلی این نمادها، از هنر باستان تا معاصر امتداد داشته و به صورت نقش و نگار بر روی ظروف و پارچه و فرش وبناهای معماری و یا در ادبیات شفاهی و منظوم نمایان شده اند و و نشان از گستردگی و پیوند تنگاتنگ با زندگی بشر دارند.حال این سوال مطرح می شود که راز ماندگاری طبیعت و نماد درخت در اندیشه و هنر ایرانیان چیست و آیا می توان از نماد درخت به عنوان کهن الگویی در ضمیر بشر یاد کرد؟ در این رساله ابتدا پس از ذکر تعریفی از اسطوره و نماد به به بررسی اسطوره ها و نمادهای مختلف درخت در سه دوره تاریخی اسطوره ای ایران، پرداخته می شود و سپس رویکردهای اسطوره شناسی که با نماد و کهن الگو در ارتباطند، مورد بررسی قرار می گیرند. در فصل آخر نیز نمونه هایی از هنر ایران با موضوع درخت بررسی می شوند و سپس پیوند میان این دوره ها مورد مطالعه قرار می گیرند.