نام پژوهشگر: رضا عطاری

مقایسه دو روش تدریس قاعده به مثال و مثال به قاعده و تعامل آن با توانایی هوشی در درس ریاضی پایه پنجم ابتدایی در بین مدارس دولتی پسرانه شیراز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1379
  رضا عطاری   محمد خیر

دو روش مثال به قاعده و قاعده به مثال بعنوان دو شیوه متفاوت تدریس بحث های فراوان در پی داشته اند. محققین بسیاری به مقایسه دوروش مذکور در تدریس پرداخته اند، اما تاکنون برتری یکی بر دیگری تایید نشده است. هدف از تحقیق حاضر این است که آیا تفاوت معنی داری بین دو روش مذکور وجود دارد یا خیر و آیا دانش آموزان با سطح هوشی بالا و پایین از هر دو شیوه به یک میزان بهره می گیرند؟ برای اجرای این تحقیق، ابتدا 180 دانش آموز پسر پنجم ابتدایی از دو مدرسه ناحیه سه شیراز به طور قصدی انتخاب شدند، پس از برگزاری امتحان هوش اوتیس-لنون تعداد 120 نفر بر اساس نمراتی که در این آزمون کسب کرده بودند دارای هوش بالا و پایین شناخته شده بودند بطور تصادفی و به تعداد مساوی در 4 گروه بصورت زیر گروهبندی شدند: گروه 1: آزمودنی های این گروه دارای سطح هوشی بالاتر، دارای ضریب هوشی 106 به بالا، جز گروه قاعده به مثال هستند.گروه 2: آزمودنی های این گروه دارای سطح هوشی بالاتر، دارای ضریب هوشی 106 به بالا، جز گروه مثال به قاعده هستند. گروه 3: آزمودنی های این گروه دارای هوشی پایین تر، دارای ضریب هوشی 3/100 به پایین، جز گروه تدریس به شیوه قاعده به مثال هستند. گروه 4: آزمودنی های این گروه دارای سطح هوشی پایین تر، دارای ضریب هوشی 3/100 به پایین، جز گروه مثال به قاعده هستند. گروه مثال به قاعده (2و4)، گروه قاعده به مثال (1و3).بعد به آنها به طور جداگانه تدریس شد. موضوع تدریس قواعد مربوط به محاسبه زاویه خارجی مثلث بود. پس از تدریس تعداد 30 سئوال چهارجوابی که با راهنمایی معلمین کلاس پنجم و کارشناسان ابتدایی و براساس جدول دوبعدی محتوای و هدف طرح شده بود در اختیار دانش اموزان قرار گرفت. امتحان مذکور بلافاصله بعد از تدریس، به طور همزمان انجام شد. بعد از تصحیح اوراق امتحانی نمرات مورد تحلیل واریانس دو طرفه قرار گرفت، نتایج بدست آمده حاکی از آنست که تدریس قواعد ریاضی به شیوه قاعده به مثال نتایج بهتری میدهد. مضاف اینکه نشان داد میان روش تدریس و سطح هوشی ارتباط تعاملی وجود دارد بدینصورت که افراد با سطح هوشی بالا می توانند از هر دو شیوه تدریس تقریبا بطور یکسان بهره بگیرند اما افراد با سطح هوشی پایین، هنگامی که با شیوه قاعده به مثال به آنها تدریس شود میزان یادگیری بیشتری دارند. با تایید این فرضیه که میزان سطح هوشی به طور معنی داری روی درک و کاربرد قواعد ریاضی اثر دارد ما را به این باور می رساند که برای هر فراگیر روش تدریسی را اتخاذ کنیم که هماهنگ با سطح هوشی او باشد.