نام پژوهشگر: راضیه بیناملکی
راضیه بیناملکی
رساله فوق تحلیلی است از کتاب a passage to india شخصیتها، آداب و عادات طبقه حاکم انگلیس در هند استعماری قبل از جنگ دوم جهانی و چگونگی برخوردهای ناهنجار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و از همه مهمتر عاطفی این گروه کوچک با توده عظیم هندوان استعمار شده که دارای مذاهب ، سنن و رسوم متمایز بوده و در عین حال توانسته اند هزاران سال در مجاورت یکدیگر با تفاهم بسر برند و در نتیجه هر گونه سلطه جوئی بر خود را غیرعملی سازند بررسی نموده و جویای دلایل شکست سیاست خارجی انگلیس در مشرق زمین که تلویحا" نتیجه مستقیم تعلیم و تربیت غلط و طرزتفکر دور از واقعیت و لیبرالیسم یا آزادی طلبی انحصاری طبقه متوسط اجتماع انگلیس و بطورکلی دول عرب که همراه با ناآگاهی مذهبی، تعصب نژادی، و تحجر فکری و معنوی، تفاهم متقابل بین شرق و غرب را غیرممکن می سازد، می باشد. e.m.forster در نهایت دقت و ظرافت کلیه این عوامل را بخصوص از دیدگاه معنوی و عرفانی بررسی نموده و در لابلای سطور داستان شیوا و دلنشین گنجانیده است . قهرمان اصلی یا بهتر، ضد قهرمان کتاب که از دیدگاه سایر منتقدان آقای فورستر بی اهمیت و گاهی فراموش شده تلقی گردیده است در حقیقت ، کلید رمز این معما می باشد. وی زنی نسبتا" جوان، مدرن و تحصیل کرده بنام adela quested که چون سایر زنان روشنفکر غرب خوشبختی را در رفاه مادی و تضمین آتی و دیدی کاملا" عقلائی و ماشینی جستجو می کند و بدنبال همین اوهام راهی هند می شود تا با شوهر آینده اش از نزدیک و بهتر آشنا شود. وی کارمند سفارت انگلیس در هند است و مذکر همین موجود مصنوعی ساخت غرب میباشد. در برخورد با دنیای بظاهر آشفته و درهم شرق کلیه موازین و ارزشهای شخصی، عاطفی، روحی و اجتمایع این زن دگرگون گشته و باعث بوجودآمدن گردبادی سهمگین در سایر اطرافیان خود می شود و شخصیتهای مصنوعی همه را ویران نموده و از هم می پاشد. مادرشوهر آتیه او بانوی مسنی بنام خانم "مود" mrs.moore است که زنی ساده با قلبی رئوف و بدور از تخریب دانشگاههای غرب می باشد که در مقایسه با زن جوان، دنیای طبیعی یک مادر را بخوبی تجلی ساخته و در نتیجه روح خشک و بی احساس و عواطف مسخ شده و بیمارگونه adela quested را در دنیای متفاوت شرق، جائی که عشف و معنویات بر هر چیز دیگری رجحان می گیرد بطور علنی آشکار می سازد. adela quested چون با واقعیت وجود خود نمی تواند روبرو گردد بناچار از هند خارج می شود. او سر در گم، مغشوش و نگران است . ارزشهای قدیمی را از دست داده و معیارهای تازه ای را نتوانسته جایگزین آنها بنماید ولی لااقل میداند کم واقعیت چیز دیگریست . این است سرگذشت غمبار تمام زنانیکه خصائل و خصائص انسانی، طبیعی و بالاتر از همه زنانه خود را بر اثر فشار اجتماعی و تربیت نادرست و تعصب کورکورانه از دست داده اند. آیا امیدی برای بهتربودن زنان در دنیای جدید وجود دارد؟