به اعتقاد نگارنده، بررسی ارتباط مابین تحول مفهوم "طبیعت انسان" و تکامل نظریه های اقتصادی گاهی مفید و لازم در جهت برخورد جامع تر و مبتنی بر مجموعه ای از علوم، در تجزیه و تحلیل اقتصادی می باشد. برای این منظور ارتباط بین مفاهیم فطرات انسان و جامعه و تئوریهای اقتصادی در سه دوره متمایز مورد بررسی قرار گرفته اند. در رابطه با هر دوره عقاید و روشهای سه نفر بعنوان نماینده طرز تفکر در مورد فطرت انسان و اقتصاد مورد مداقه قرار گرفته است . در رابطه با قرون وسطی سنت اگوستین، سنت اکویناس و آکام انتخاب شده اند. در رابطه با دوره کلاسیک طرزتفکر اسمیت ، مالتوس و میل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. و بالاخره در رابطه با دوره سوسیالیستی - نهادگرا تاکید بر نظریه ها و طرزفکر مارکس ، وبلن وایر (ayer) بوده است . نظر به اینکه این تحقیق جنبه کفی دارد، در این تراز ماخذ اصلی و آثار دیگر در رابطه با متفکران نامبرده استفاده شده است . این تز مشتمل بر پنج فصل است . براساس یافته های این تحقیق، بین تحول در تئوریهای اقتصادی و تکامل در مفاهیم فطرت انسان و اجتماع ارتباط محکمی وجود دارد. در قرون وسطی طرزفکر کلی در مورد فطرت انسان بدبینانه بوده و محور آنرا خدا تشکیل می دهد. چنین نگرشی با طرزفکر منفی نسبت به فعالیتهای اقتصادی همراه بوده است . در دوره کلاسیک ، طرزتفکر خوشبینانه بوده و محور آنرا انسان تشکیل می دهد. چنین نگرشی با طرزفکر مثبت نسبت به فعالیتهای اقتصادی، کوشش در جهت منافع ضخصی و اقتصاد آزاد سرمایه داری مطابقت می نماید. در دوره سوسیالیستی - نهادگرا، طرزتفکری که در آن مفهومی بدبینانه از فطرت انسان که محور آنرا جامعه تشکیل می دهد غالب است . چنین نگرشی با مطرود دانستن اقتصاد آزاد و سرمایه داری تطابق دارد.