نام پژوهشگر: شهلا امین پور

واحدهای دستوری : فصل پنجم از کتاب introduction to theoretical linguistic (john lyons)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تهران 1349
  شهلا امین پور   علی اشرف صادقی

رساله حاضر ترجمه فصل پنجم از کتاب "مقدمه ای بر زبانشناسی نظری" اثر لاینز است . در این فصل سه واحد مختلف توصیف دستوری یعنی جمله، واژک [تکواژ] و واژه بررسی شده است . طبق اظهار بلومفیلد "جمله یک صورت زبانی مستقل است ، نه اینکه بوسیله هر گونه ساختمان دستوری در هر صورت زبانی بزرگتر گنجانیده شده باشد" . نکته اصلی تعریف وی را می توان به اختصار بصورت زیر بیان کرد: جمله بزرگترین واحد توصیف دستوری است که بین قسمتهای تشکیل دهنده آن می توان محدودیتهای توزیعی و وابستگی هائی ایجاد کرد، اما خود جمله را در هیچ توزیعی نمی توان قرار داد. و نیز می توان گفت که مفهوم توزیع که براساس قابل تعویض بودن پایه گذاری شده است در مورد جملات به آسانی قابل اجرا نیست . ما طرز عمل معمول زبانشناسان را دایر براینکه گفته ها از جملات تشکیل می شوند تعقیب خواهیم نمود. در دستور سنتی با دو روش جملات به انواع مختلف تقسیم می شوند: اول بوسیله نقش ، بصورت جملات اثباتی، سوالی، ندائی و امری و دیگر از طریق ترکیب ساختمانی خود جملات بصورت ساده و مرکب . جملات مرکب به دو قسمت تقسیم می شوند: جملاتی که بندهای تشکیل دهنده آن از نظر دستوری هم پایه هستند و جملاتی که دارای یک بند اصلی (هسته) بوده و این هسته با یک یا چند بند پیوسته که از نظر دستوری وابسته بند اصلی هستند می آید. واژک ها [تکواژها] را بعنوان کوچکترین واحدهای تجزیه دستوری توضیح می دهیم . در تعریف واژک چیزی که دلالت براین امر داشته باشد که واژک یک بخش مشخص از واژه ای است که یک جزء تشکیل دهنده آن است وجود ندارد. اجزاء یا عوامل توزیعی واژه ها، واژک ها هستند یعنی توزیع یک واژه حاصل توزیع واژکها بوده و از آن حاصل می شود. زمانیکه واژه ای قادر به تقسیم باشد به این بخشها به عنوان واژ اشاره می شود. تمایزی را که در اینجا بین واژک و واژ قائل می شویم در اصطلاح سوسور بصورت تمایز جوهر و صورت تظاهر پیدا می کند. واژک مانند تمام واحدهای دستوری یک عامل صورت است که بطور قراردادی با واقعیت جوهری خود در سطح واجی یا املائی زبان بستگی دارد. زبانها را از نظر ساختمان به تک هجایی مانند زبان چینی، پیوندی مانند زبان ترکی و تصریفی مانند زبان لاتین تقسیم بندی کرده اند. هر زبانی دقیقا در یکی از سه نوع ذکر شده عمل نمی کند. اگر تمام زبانهای ترکیبی، پیوندی خالص بودند واژک کوچکترین واحد دستوری واجی شکل ثابت بود و ما می توانستیم مستقیما ترکیب واژکها را به واژه ها بیان کنیم . از طرف دیگر، اگر تمام زبانهای ترکیبی کاملا تصریفی بودند ما دیگر احتیاجی به واژ نداشتیم . واژه از اتحاد یک معنی ویژه و صداهای پیچیده مخصوص تشکیل شده که قابلیت استعمال دستوری بخصوصی را دارا می باشند. ملاحظات معنایی در تعریف واژه نامربوط هستند. واژه بعنوان یک واحد واسطه در مرتبه بین واژک و جمله تعریف می شود. تحرک وضعی و قابلیت پیوستگی، دو ملاک مورد بحث در مورد واژه هستند. واژه سعی دارد از نظر داخلی ثابت بوده (برحسب ترتیب واژکهای تشکیل دهنده) ولی از نظر وضعی متحرک باشد (قابل تعویض با واژه های دیگر همان جمله) . این دو ملاک مستقل از هم هستند. در بسیاری از زبانها واژه دارای تکیه، کشش یا زیر و بمی می باشد.