نام پژوهشگر: محمدرضا قنادی
فاطمه محمودیان محمدرضا قنادی
در این پایان نامه، چگونگی تحول در ساختار سیاسی دوره ی صفویه، با تکیه بر مهاجرت و اسکان قزلباشان در ایران از شاه اسماعیل تا پایان سلطنت سلطان محمد خدابنده بررسی شده است. قزلباشان که از آناطولی وارد ایران شدند، از طریق مرید و مرادی و ارادتی که به مرشد کامل داشتند، توانستند در ساختار سیاسی ایران جایی پیدا کنند. آنان که ابتدا به مرشد کامل، اعتقاد خالصانه داشتند، به مرور زمان، به واسطه ی برخورد منافع و کسب قدرت، به رقابت برخاستند و به عاملی مهم در بروز بحران های داخلی تبدیل شدند. هرگاه شاهان صفوی در موقعیت ضعف قرار می گرفتند، قبایل مختلف قزلباش در کشمکش هایی خونین و طولانی، امپراطوری صفویه را تا لبه ی پرتگاه سقوط پیش می بردند. خصومت بین مقام های ترک و ایرانی، یکی از مشخصه های مهم دوره ی صفویه محسوب می شود. قزلباشان چون مرد شمشیر بودند، خود را برتر از ایرانیان می دانستند و اداره ی امور کشور را حق خود می شمردند. ایرانیان نیز که اهل قلم و مدیریت بودند و قرن ها به کشورداری پرداخته بودند، ترکان چادرنشین قزلباش را برای اداره ی امور کشور لایق نمی دانستند. ترکان نیز برای تحقیر ایرانیان، آنان را تاجیک می خواندند. در دوره ی شاه اسماعیل، قزلباشان به واسطه ی اعتقاد راسخ به مرشد کامل، درگیری های خاصی به وجود نیاوردند. در دوره ی شاه تهماسب، به خصوص ده سال اول حکومت وی، قزلباشان کشور را به ورطه ی سقوط بردند، اما دهه ی دوم به بعد حکومت شاه تهماسب، در واقع تا حدودی تثبیت قدرت وی بود. در دوره ی شاه اسماعیل دوم، قزلباشان از مهابت او بر جان خود ایمن نبودند و جرأت سرکشی نداشتند. دوره ی سلطان محمد خدابنده، اوج دخالت قزلباشان در اداره ی امور کشور بود. کلیدواژه ها: دولت صفویه، قزلباشان، ایرانیان، کشمکش ها.
علی حسن پور محمدرضا قنادی
با تشکیل دولت صفویه به سال 907 هجری قمری، ایران وارد مرحله تازهای از سیاست جهانی شد. وجود دشمن مشترک ایران و دولتهای مسیحی، اروپا را وارد سیاست خاصّی کرد. پیشروی عثمانیها در اروپا، آنان را وادار ساخت تا با صفویان که دنبال متحدانی علیه عثمانی میگشتند در یک جبهه واحد قرار دهد. حضور ارامنه در این میان، کفه ترازو را به نفع سیاست ایران تغییر میداد. در واقع میتوان گفت وجود دولتهای مسیحی از یک طرف و ارامنه از طرف دیگر. سیاست رأفت و مماشات را در دولتمردان ایرانی تقویت میکرد. اگر موسس دولت صفوی را شاه اسماعیل بدانیم و واپسین فرد خاندان را شاه سلطان حسین بهحساب بیاوریم تغییرات متعددی در خصوص روابط صفویان، با دولتهای مسیحی مشاهده خواهیم کرد. بعضی از شاهان صفوی دارای تعصبّات شدید مذهبی بودند و بعضی دیگر تساهل مذهبی داشتند. در واقع غیر از مشقت و سختیهایی که هنگام کوچ ارامنه در دوره شاه عباس وجود داشت، رأفت و مهربانی همین شاه باعث شد که ارامنه در جلفای اصفهان و دیگر شهرها آرامش و آسایش داشته باشند. نکته قابل تأمل در اینخصوص عکسالعملهای بعضی از علمای شیعه علیه مسیحیان و ارامنه بود. در حقیقت و نهایت اینکه دیدگاه پادشاهان صفوی فراز و نشیبهای خاص دوران خود را داشت. واژگان کلیدی: صفویه، مسیحیت، ارامنه، شاه عباس، عیسیمسیح، جلفا.
رضا قاسمی قزلجه حمیدرضا صفا کیش کاشانی
با طلوع اسلام ، قبایل پراکنده جزیره العرب گرد هم آمدند و رهبری امت جدید برخلاف رویه های قدیمِ انتخاب رئیس درعرب بر محور ارزشهای اسلامی گردید پیامبر با تاسیس حکومت اسلامی سنت های جدید ی را بنیان نهاد. اما مدت کوتاه ده ساله زمانی نبود تابتواندهنجارهای نهادینه شده و دیرینه عرب را منسوخ کند . لذا به محض رحلت پیامبر پاره ای از سنت های جاهلی از نو سر بر آورد، که امویان در رجعت به آن تبحر بسیار داشتند . از اینرو تاریخ تشکیل بنی امیه به سال 41 هجری پس از صلح نامه بین معاویه و امام حسن (ع) بر می گردد و علیرغم مصالحه که قرار شد ابتدا معاویه و بعد از ایشان دو باره امام حسن (ع) خلافت نمایند ولی معاویه به هیچگدام از مفاد صلح نامه عمل ننمود. اولین تحول بزرگی که با تأسیس حکومت جدید ایجاد شد تغییر مقر حکومت از مدینه به شام بود( البته توسط امام علی (ع) به کوفه منتقل شده بود) و علت آن این بود که بزرگترین دشمنان بنی امیه در عراق بودند و صحابه و همه پیروان و خاندان رسول الله(ص) در مدینه و مکه بودند فلذا اینان اجازه ایجاد حکومت و کاخ سبز و... را به معاویه نمی دادند و معاویه در واقع انتخاب زیرکانه ای می کند و توانست در زمان کمی تمامی مخالفین را سرکوب و یا تطمیع نماید و در نهایت برای یزید در زمان حیات خود بیعت گرفت و خلافت را به سلطنت موروثی تبدیل گردانید و پس از یزید فرزندش بنام معاویه نیز 6 ماه خلافت نمود. سپس کناره گیری کرد و پس از آن شاخه مروانیان به حکومت رسیدند و تا سال 132 هجری ادامه داشتند که در نهایت توسط عباسیان با وعده عدالت و با شعار الرضا من آل محمد(ص) ساقط شدند . البته ایرانیان در این امر نقش بسزائی داشتند. سخن کوتاه اینکه این پژوهش در پنج فصل با بخشهای مختلف به دنبال بررسی نحوه به قدرت رسیدن وعملکرد هر یک از خلفای اموی و در نهایت چگونکی سقوط این سلسله پرداخته است .
غفار امیری حمیدرضا صفاکیش کاشانی
چکیده: شناخت فلاح اسماعیلیان نزاری در کوه های البرز مرکزی و حوادثی که در آنها پیش آمده، از لحاظ جغرافیای تاریخی، موضوع اصلی پایان نامه است. حسن صباح به عنوان رهبر فرقه اسماعیلیه نزاری به رسمیت شناخته شد. او دولت الموت را در سال 483 هـ. در قلعه الموت پایه گذاری کرد. حسن صباح و جانشینانش از این قلعه به عنوان پایگاه حکومت و ترویج عقاید اسماعیلیه استفاده می کردند. الموت پایگاه نظامی، کانون علمی و فرهنگی و مباحث دینی هم بود. دولت آنها کوچک بود ولی از نظر جغرافیایی پراکنده و در دژها مستقر بود. این دولت با قیام های خود سیاست منطقه را در هم ریخت. از نظر حیات فرهنگی نقش قاطع ایفا کرد. طی روزگاری دراز 170 سال قلاع سرزمین الموت چنان با استحکام پایداری کردند که دشمنان آنها (سلجوقیان و عباسیان) نتوانستند خلل واقعی ایجاد کنند. تا اینکه هلاکوخان مغول در سال 654 هـ به الموت یورش برد و قلعه میمون دژ مرکز حکام این فرقه را محاصره و فتح کرد. باقیمانده قلاع مانند الموت و لمبسر یکی پس از دیگری تسلیم و تخریب شدند. دولت اسماعیلیه نزاری ساقط گردید. پیشنهاد نگارنده این است که اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری که متولی این امر هست به حفظ و حراست و بازسازی قلاع، این میراث گرانبها ارج نهاده که خود برای جذب توریست و شکوفایی منطقه و درآمد برای کشور تأثیر بسزایی دارد. این پژوهش در سه فصل به قلاع اسماعیلیه، و فصل چهارم نظری کوتاه در تاریخ اسماعیلیه نزاری در دوره الموت، و پس از سقوط تا زمان حال، و فصل پنجم جمع بندی و نتیجه گیری را بیان می کند.
زهرا اسدی کرم محمدرضا قنادی
با مرگ شاه صفی در سال 1052ه.ق امرا، فرزند نه ساله اش عباس میرزا را به عنوان شاه عباس دوم بر تخت نشاندند و این واقعه در حالی بود که رجال خدمتگزار ایران ، که از سفاکی های پدرش جان بدر برده بودند هر کدام داعیه ی قدرت طلبی در سر می پروراندند. اگر چه شاه جدید هنوز در ارزیابی و سنجش رعایای خویش از قدرتی مافوق برخوردار بود ولی سهم او در مقام مرشد کامل طریقت دیگر اهمیت و مفهوم عملی اش را از دست داده بود. در دوره ی وی قدرت واقعی در اختیار ساروتقی وزیراعظم متعهد قرار گرفت که خود را از نفوذ ملکه مادر دور نمی داشت. چالش عناصر ناراضی، افراد تشنه قدرت و نیروهای خود محور مشکل اصلی کشور بود. تضاد و تقابل عناصر ترک و تاجیک با اقدامات ساروتقی مبنی بر مقاطعه مالیات ایالات و گماردن تقریباً ماموران عالیرتبه دربار و ایالات به این مهم، به اوج خود رسید تا جایی که سرانجام واکنش عناصرمخالف منجر به قتل وی در سال 1052ه.ق گردید. بی شک سلطه طلبی، بی اعتنایی و بی حرمتی به مردم، سختگیری سنگدلانه با مردم نادرست و متقلب در امور دولتی و مخصوصاً استفاده از نظام جاسوسی در جمع آوری عایدات دولتی هر کدام سهم بسزایی در افزایش دشمنان وزیراعظم داشت. پس از مرگ ساروتقی خلیفه سلطان جانشین او شد. وی فردی با تقوا و پایبند به اصول مذهبی بود وی با روشی اعتدال توانست اوضاع ملتهب آرامش بخشد. هنگامی که خلیفه سلطان مرد شاه توانست یکی از دست پروردگان خود به نام محمد بیگ تبریزی را که به حسن شهرت معروف بود به وزارت گمارد. شاه عباس دوم در مقایسه با پیشینان خود در امر حکومت بسیار فعال بود گواینکه در دامن حرمسرا برآمده و چیزی از مملکتداری یاد نگرفته بود. از خصایص چشمگیر سلطنت عباس دوم، تحکیم و انسجام قدرت وی بود که با پی جویی سیاست تمرکز از راه افزایش تعداد ایالات وابسته به خالصجات حاصل شد. در دوره ی وی شرایط نسبتاً مطلوب زیستی ایران که شاید محصول عدم درگیری های جدی ایران در جنگ های عمده این روزگار بود در جای خود مبین این نکته است که چرا ایران در اکثر مواقع از نظر داخلی در صلح و آرامش بود و راهها در امنیت بسر می برد. در حوزه ی سیاست خارجی، غربیان توجهشان برای دستیابی به امتیازات بیشتر در ایران بود و از طرف دیگر عثمانی ها خیالات ناروایی به متصرفات ایران داشتند و شاه گورکانی هند، خیال تصرف قندهار را در سر داشت و سلاطین ازبک در اغتنام فرصت مناسب بودند تا به مرزهای خراسان هجوم آورده خراسان را از ایران جدا سازند ولی هیچکدام از آنها موفق به انجام نیات خود نشدند. باری که ویژگی عمده ی سلطنت عباس دوم توجه مستمر او به امور دولتی بود. این امر حتی پس از 1073 ه.ق که نخستین علائم بیماری طولانی و رنج آور وی ظاهر شد ادامه یافت ولی عکس العمل او در مقابل بی نظمی ها و سودا داده پاره ای از رجال و ماموران مملکتی، از این زمان به بعد نسبت به سال های سابق شدت گرفت.قتل هایی که به همین منظور انجام شد کم نبود.هنگامی که بیماری شاه رو به وخامت گذاشت و ناچار شد برای بهبودی راهی مازندران شود باز از همان جا برای اداره کشور توان کافی بکار برد. عباس دوم در سن سی وسه سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد به سال1077ه.ق. بی هیچ شبهه ای نام او را هم باید در کنار نام شاهان برجسته صفوی،شاه اسماعیل و شاه عباس ذکر کرد چون وی مردی بود که از سقوط حکومت صفوی جلوگیری کرد و ذکر مرگ نابهنگام وی هرگز بدون اظهار تاسف نبوده است.
سمیه کورش عبادی احسان اشراقی
صفویه از مهمترین حکومت هایی بود کــه در سرزمیـــن ایران تشکیل شد. ایــن حکومت در پــایــان دوره ای از تهاجم های مکرر، آشفتگی های سیاسی، عدم مرکزیت و ثبات و ناامنی در ایران ایجاد گردید. تحولات و رویدادها منجر به ایجاد دولت صفویه همانندی های بسیاری با شکل گیری های حکومت های پس و پیش از صفویه در ایران دارد. اما مهمترین وجه تمایز حکومت صفویه با دیگر حکومت ها که در ایران ایجاد شدند، بهره گیری از مبانی و اصول مذهب تشیع بود. بنیانگذاران حکومت صفویه با استفاده از ظرفیت های تاریخی تشیع، جنبشی به راه انداختند که با کنار زدن سایر جریان ها موفق به تأسیس حکومت شدند. نخستین جرقه های جنبش صفویه در درون خانقاه ها زده شد. صفویان بــا بهره گیری از همبستگی ها و روابط میان صوفیان و قبایل ترک آناتولی، مردم آذربایجان و کشمکش های سیاسی دولت های ترکمن و تیموری و جنبش های مذهبی در مناطق مختلف ایران به قدرت رسیدند. صفویان در همان آغاز تأسیس با رسمی کردن مذهب تشیع پایه دولت خود را بر مبانی این مذهب بنا کردند. با رسمی شدن مذهب تشیع درگیری ها و رقابت ها میان گروه های مذهبی در ایران بالا گرفت. در عرصه خارجی نیز حکومت صفویه در پیش گرفتن ایدئولوژی به دلیل ترویج مذهب تشیع با حکومت های ازبکان و عثمانی در افتاد. برگزیدن مذهب تشیع از سوی صفویان موجب شد تا گروه بسیاری از روحانیون شیعه در ساختار دولت شیعه مذهب صفوی نفوذ کرده و ساختار حکومت صفویه را برپایه دیوانسالاری کهن ایرانی و ساختارهای مذهبــی تشیـــع پی ریزی نمایند. به نظر می رسد مهمترین دستاورد حکومت صفویه در تاریخ ایران، رسمی شدن مذهب شیعه و گسترش آن در ایران بود. در این پژوهش با توجه به رسمیت مذهب تشیع با نگاهی همه جانبه در نظر دارد با یدی همه جانبه جایگاه مذهب شیعه را در نظام حکومتی صفویه مورد ارزیابی قرار دهیم.
مریم شریفی محمدرضا قنادی
دوره ی وزارت و صدارت میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) (1287تا 1297هجری قمری) دوره ای است که ایرانیان با مدنیت غربی آشنا شدند. روشنفکران این عصر در صدارت و وزارت او این فرصت را به دست آورده بودند که لااقل بخشی از اندیشه های اجتماعی و سیاسی خود را درعمل تجربه نمایند. در این بین بودند کسانی که با ترقی و اصلاح در کشور به مخالفت برخاستند و قضیه اصلاحات امیرکبیر تکرار شد. بازگشت به سنتها نه تنها اصلاحات امیرکبیر، بلکه اندیشه های مترقیانه سپهسالار را به تعویق انداخت. گرچه تلاش میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) در اصلاح ساختار کهن استبدادی بی نتیجه ماند و سیاست های اجتماعی و حقوقی و اقتصادی او که متأثر از دیدگاههای ملکم خان بود با شکست مواجه شد. اما بذر اندیشه های تجددخواهی را در بخشی از اذهان علاقه مند فرونشاند و زمینه ی انتقاد گسترده ای را علیه نظام کهن استبدادی فراهم آورد. در همین دوره بود که تا حدّی فواید قانون و نظم، لااقل در بخش هایی از سازمانهای حقوقی، نظامی و اداری که زیرنظر او اداره می شد شناخته شد و احترام به قانون و اهمیت آن گسترش یافت. واژگان کلیدی: میرزا حسین خان سپهسالار، ناصرالدین شاه، صدراعظم، اصلاح، ترقّی، اندیشه های نو، قانون، تجدد، آزادی، مدنیت غربی، روشنفکران.
پرشیا شاهین جعفری فیاض زاهد
هدف این پژوهش بررسیِ تأثیرِ متفکّران آلمانی در پیدایش و ظهورِ تفکّراتِ نازیستی در رایش سوم است به همین دلیل سعی شد تا با استناد به منشاء نظریاتِ هیتلر، روزنبرگ و گوبلز در اندیشه هایِ متفکّرانِ آلمانی در قرن هیجده و نوزده، همچون هگل، شوپنهاور و نیچه، سیرِ تاریخیِ تطوّر جریان اندیش? نازیسم در تاریخِ آلمان بررسی شود. این پژوهش درصدد اثباتِ دلایل ادعای این نظریه بود که نازیسم محصول یک عقیده غالب بعد از جنگ جهانی اول یا حاصل دگردیسی از سال 1807 نبوده، بلکه روندی کاملأ تدریجی داشته و نتیجه ی تطوّر اندیش? ملت و روشنفکرانی بوده است که نگاه ویژه ای به فلسفه، هنر و سیاست داشته اند، و همین دلایل به همراهِ انگیزه هایِ تاریخی ،شکست و تحقیرِ ملّی پس از جنگ جهانی اول، باعثِ توجه بیش از حد به مفهوم میهن پرستی و برتری نژادی بدون توجه به خرد و نگاه انسانیِ آن ها شده، که همین امر به فاشیست ملّی و فاجعه هایِ انسانیِ آن برای ملت ها در جنگ جهانی دوم منجر شد.
پریسا مظفری محمدرضا قنادی
تشکیل حکومت صفویه به دلیل تأثیر تعیین کننده ای که در سرنوشت ایران، سرزمینهای اسلامی و معادلات جهانی برجای گذاشت مهم ترین واقعه ای بود که در سالهای آغازین قرن دهم هجری در تاریخ جهان رخ نمود. از جنبه داخلی تحولات سیاسی از بدو تشکیل تا فروپاشی دولت صفویه، مدّتها دستخوش تغییر گردید . بی شک سقوط اصفهان و غلبه افغان بر ایران یکی از سوانح تلخ و غم انگیز بود که بر مردم میهن ما گذشت و مسئولیت سیاسی آن نیز علی الظهر بر عهده شاه سلطان حسین است. امّا نه شاه سلطان حسین تنها پادشاهی است که مصدر مصیبت برای ایران و مردمش باشد و نه آنچه که در پایان سلطنت او بوسیله افغانها به وقوع پیوست . شاه سلطان حسین شخصیتی مضحک بود و نه تنها او، که مجموعه ارکان حکومتی او، لیاقت اداره یک روستا را هم نداشتند، چه رسد به کشوری چون ایران، آنهم در دورانی بسیار حساس و پرخطر. امّا این خود از نگون بختی آنان و از بدحادثه بود که چنان جماعتی در چنین هنگامه ای سکان کشتی را در دریای توفانی ایران برعهده داشتند.
خدیجه رحیمی حمیدرضا صفاکیش
در این تحقیق به بررسی چگونگی علل شکوفایی موسیقی در دوره ساسانیان و توجّه پادشاهان به این هنر و رابطه آن با دوره های بعد تا پایان قرن چهارهجری پرداخته شده است. با توجه به ماهیّت موضوع نگارنده در این تحقیق از روش گردآوری(کتابخانه ای) توصیفی،تحلیلی استفاده کرده است. در بررسی این پژوهش آن چه بدان دست یافتیم این است که، شرایط مساعدی که شاهان ساسانی برای موسیقیدانان ایجاد کردند در هیچ کدام از ادوار بعدی تاریخ ایران تکرار نشد. ظهور موسیقیدانانی چون باربد و نکیسا و رامتین و سرکش خلاقیّت در موسیقی را به اوج رسانیدند. اما با تحریم موسیقی و کم اهمیت شدن آن در دوره اسلامی ، موسیقی از رونق همگانی افتاد و در قالب جدید و مورد پسند آن زمان یعنی مذهب دوام آورد. موسیقی در دربار خلفای اموی و عباسی ابزاری در جهت خوشگذرانیهای آنان بود. ولی با ظهور دانشمندان در سده های سوم و چهارم هجری موسیقی جنبه علمی پیدا کرد و کتابهای غنی درباره موسیقی به تألیف رسید و پایه و اساس موسیقی تا مدتها بعد از خود تا عصر حاضر شد.
زهره مرنجیان آرانی فیاض زاهد
میرزاعلی¬اکبرخان داور از تحصیل¬کردگان دارالفنون، مسلط به زبان فرانسه و فارغ¬التحصیل رشته¬ی حقوق بود. اقامت یازده ساله¬اش در اروپا به افزایش دانسته¬ها و قوام اندیشه¬هایش منجر گردید و پس از بازگشت، روزنامه¬ی مرد آزاد، حزب رادیکال و نمایندگی مجلس، ابزار هدفمندی برای دستیابی به آمال سیاسی وی محسوب می¬شدند. اگر حیات سیاسی و اجتماعی داور به دو حوزه¬ی اندیشه و عمل مجزا گردد، شاید بتوان دوران حضور او در وزارت فوائد عامه، عدلیه و دارائی را دورانی دانست که وی با قدری فاصله از هیجانات و نظریه¬پردازی-های سیاسی، با تلاشی بی¬وقفه در جهت سازندگی دولت جدید گام برمی¬دارد. وی موفق شد در وزارت دارائی روال جدیدی را در چرخه¬ی اقتصاد کشور به وجود آورد و در وزارت فوائد عامه نیز با توجه به مدت کوتاه خدمت در این وزارت¬خانه، کارنامه¬ی قابل قبولی را از خود به جای بگذارد، اما آنچه که به وی هویتی تاریخی بخشید حضور او در وزارت عدلیه، پایه¬ریزی عدلیه¬ی نوین و تغیر در اصول و فروع این وزارت¬خانه بود؛ چنان¬که از این پس او را با نام عدلیه¬اش می¬شناسند. داور پس از یک دهه خدمت در جایگاه وزارت و عبور از چالش¬های موجود در هر وزارت¬خانه و نیز مواجهه با غضب و ناسپاسی فرمانروا، برای روح خسته و اعصاب پریشان خود مرهمی جز مرگ نیافت. بی¬شک داور یکی از تأثیرگذارترین شخصیت-های سیاسی در تاریخ معاصر ایران محسوب می¬شود.
محمدرضا قنادی
چکیده ندارد.