نام پژوهشگر: احمد چیت ساز
گلیتا امساکی حسین مولوی
تقریبا تمام بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون از برخی نقایص شناختی رنج می برند. این ناتوانی ها باعث شکایات جدی بیماران از مدیریت زندگی روزمره به ویژه در ارتباط با عملکرد شغلی و روابطشان می شود. در پژوهش حاضر نخست عملکردهای شناختی بیماران پارکینسونی با افراد سالم و سپس تاثیر داروی پرامی پکسول و تری هگزی فنیدیل بر عملکرد شناختی بیماران پارکینسونی مورد بررسی قرار گرفت. نمونه پژوهش شامل 35 بیمار پارکینسونی بود که 12 نفر داروهای پرامی پکسول، لوودوپا و آمانتادین، 12 نفر داروهای تری هگزی فنیدیل، لوودوپا و آمانتادین و 11 نفر تنها داروهای لوودوپا و آمانتادین مصرف می کردند. آزمون ارزیابی شناختی مونترآل، پرسشنامه جمعیت شناختی، آزمون افسردگی بک، آزمون اضطراب بک و نیز بخش حرکتی مقیاس یکپارچه ارزیابی بیماری پارکینسون به عنوان پیش آزمون بر روی افراد نمونه اجرا شد. برای بخش نخست پژوهش 40 فرد سالم نیز به تصادف انتخاب شدند و نمره ی آنها در آزمون ارزیابی شناختی مونترآل با نمره ی بیماران در این آزمون در مرحله پیش آزمون مورد مقایسه قرار گرفت. در بخش دوم پژوهش از بیمارانی که داروهای تری هگزی فنیدیل یا پرامی پکسول مصرف می کردند، درخواست شد که به مدت 72 ساعت این داروها را مصرف نکنند و سپس از هر سه گروه بیمار پس آزمون گرفته شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که در مقایسه با بیماران پارکینسونی، افراد سالم در زیرمقیاس های عملکرد دیداری فضایی، عملکرد اجرایی، حافظه و توجه عملکرد بهتری داشتند (05/0>p). بین گروه های آزمایشی و کنترل تنها در نمره ی زیر مقیاس عملکرد اجرایی در تست ارزیابی شناختی مونترآل تفاوت معنادار وجود داشت (004/0=p). در واقع بیمارانی که پرامی پکسول مصرف می کردند در مرحله پس آزمون عملکرد بهتری در این زیر مقیاس داشتند. این یافته ها نشان می دهند که بیماری پارکینسون ممکن است بر عملکرد شناختی بیماران تاثیر سوء داشته باشد و اینکه پرامی پکسول ممکن است عملکرد اجرایی را در بیمارانی که این دارو را مصرف می کنند بدتر کند، اما احتمالا تری هگزی فنیدیل هیچ تاثیر مثبت یا منفی بر عملکرد شناختی بیماران مبتلا به پارکینسون ندارد.
سمیه عزیزی ابرقویی مهدی کارگرفرد
پارکینسون آیدیوپاتیک، یک بیماری پیشرونده، مزمن و مخرب سیستم عصبی مرکزی است که در اثر تخریب سلول های تولید کننده ی دوپامین در عقده های قاعده ای مغز ایجاد شده و با علائمی چون لرزش استراحتی، سفتی عضلات، کندی حرکات، قامت خمیده، مشکلات تعادلی و گام برداری و ضعف عضلانی، بویژه ضعف عضلات بزرگ اندام تحتانی مشخص می شود. هدف از این پژوهش، بررسی اثر یک دوره برنامه ی تمرینی ورزش در آب بر ، قدرت عضلانی، تعادل و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به پارکینسون می باشد. روش شناسی: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی و پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه ی آماری این تحقیق را کلیه ی بیماران پارکینسونی مراجعه کننده به مطب متخصصین مغز و اعصاب شهر اصفهان تشکیل می دهند. تعداد 20 زن مبتلا به پارکینسون به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب و سپس بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (10 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی های گروه ورزش درمانی در آب علاوه بر درمان های دارویی به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه ی 60 دقیقه ای به انجام فعالیت در آب پرداختند، در حالی که بیماران گروه کنترل در این مدت فقط پیگری شدند و جز درمان های دارویی، هیچ فعالیت بدنی موثری را تجربه ننمودند. در ابتدا و انتهای دوره، کیفیت زندگی بیماران توسط پرسشنامه ی استاندارد کیفیت زندگی بیماران مبتلا به پارکینسون مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین، قدرت عضلانی و تعادل بیماران به ترتیب توسط دستگاه نیروسنج آیزوکنتیک (biodex, systems iii) و مقیاس تعادلی برگ ارزیابی شد. در نهایت داده های حاصل با استفاده از تحلیل کوواریانس (ancova) در سطح 05/0p< مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: در این مطالعه قدرت عضلات اطراف مفصل زانو برای انجام حرکات اکستنشن و فلکشن در گروه تجربی به شکل معناداری نسبت به قبل از دوره افزایش یافت، در حالی که در گروه کنترل تغییر معناداری در جهت بهبود قدرت عضلانی مشاهده نگردید. تعادل نسبت به پیش از دوره در گروه تجربی بهبود پیدا کرد، در حالی که این فاکتور در گروه کنترل کاهش یافت. همچنین کیفیت زندگی در کلیه ی ابعاد در گروه تجربی بهبود یافت درحالی که در گروه کنترل تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان می دهد که ورزش درمانی در آب می تواند به عنوان یک روش درمانی مفید و موثر در جهت بهبود قدرت عضلانی، تعادل و به دنبال آن بهبود در عملکرد زندگی روزانه و کیفیت زندگی بیماران مورد استفاده قرار گیرد.
انیس جهانبازی احمد چیت ساز
این مطالعه با هدف مقایسه ی اثربخشی دارودرمانی و ترکیب دارودرمانی و بیوفیدبک الکترومیوگرافی برعلائم نورولوژیکی، روانشناختی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیستونی کانونی مزمن انجام شد. در این پژوهش با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین بیمارانی که توسط متخصص مغزواعصاب تشخیص دیستونی کانونی مزمن دریافت کرده بودند، 30 نفر (20بیمار مبتلا به تورتیکولی و 10 بیمار مبتلا به بلفارواسپاسم) انتخاب شدند و سپس به شیوه تصادفی در 2 گروه با حجم مساوی (15 نفر) قرار گرفتند. گروه کنترل تحت درمان دارویی (تزریق بوتولینوم توکسین نوع a) قرار گرفتند و گروه آزمایش علاوه بر دریافت درمان دارویی در جلسات درمان با بیوفیدبک الکترومیوگرافی نیز شرکت کردند. پرسشنامه ی فان- مارسدن (ارزیابی علائم نورولوژیک دیستونی)، پرسشنامه sf-36 (ارزیابی کیفیت زندگی مرتبط با سلامت) و پرسشنامه ی dass-42 (ارزیابی افسردگی، اضطراب و استرس) توسط هر دو گروه در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شدند. نتیجه ی تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که ارائه ی مداخله ی بیوفیدبک الکترومیوگرافی منجر به کاهش معناداری در علائم نورولوژیک، افسردگی، اضطراب، استرس و ابعاد کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به دیستونی کانونی مزمن می شود.
اکرم کیخای حسین پور نادر رهنما
بیماری پارکینسون یک بیماری پیش رونده و مخرب دستگاه عصبی مرکزی است و با علایم افسردگی، کاهش کیفیت زندگی، عملکرد حرکتی، تعادل، انعطاف پذیری و افزایش درد شناخته می شود به نظر می رسد که یوگای خنده تأثیر مثبتی بر روی این بیماری داشته باشد. هدف این تحقیق بررسی تأثیر تمرینات یوگای خنده بر عوامل روانی و حرکتی بیماران مبتلا به پارکینسون بود. تعداد 24 زن مبتلا به بیماری پارکینسون (مرحله 3-1) به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب و سپس به صورت تصادفی و در دو گروه تجربی (انحراف معیار± میانگین، سن 8/6±6/52 سال، وزن 8/7±1/61 کیلوگرم، قد 3/4±8/157 سانتی متر) و کنترل (سن 7/6±5/55 سال، وزن 8/6±67 کیلوگرم، قد 5/5±4/158 سانتی متر) قرار گرفتند. گروه تجربی علاوه بر درمان های دارویی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه، هر جلسه 45 دقیقه به انجام فعالیت یوگای خنده پرداختند. در حالی که بیماران گروه کنترل در این مدت جز درمان های دارویی، هیچ فعالیت بدنی موثری را انجام ندادند. در ابتدا و انتهای تحقیق افسردگی (پرسشنامه افسردگی بک)، کیفیت زندگی (pdql)، عملکرد حرکتی (updrs)، تعادل (berg)، انعطاف پذیری (تست بشین و برس) و درد (vas) ارزیابی شدند. در نهایت داده ها با استفاده از آزمون t مستقل تفاضل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در کلیه متغیرهای تحقیق بین دو گروه تجربی و کنترل تفاوت معناداری مشاهده شد(05/0p<). از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که تمرینات یوگای خنده تأثیر مثبتی بر کاهش افسردگی، بهبود کیفیت زندگی و افزایش عملکرد حرکتی، انعطاف پذیری و کاهش درد دارد. بنابراین یوگای خنده به عنوان یک روش مفید برای این دسته از بیماران توصیه می شود.
ندا عاصمی زواره احمد چیت ساز
چکیده مداخلات روان شناختی می تواند به واسطه بهبود وضعیت روانی، اجتماعی، خانوادگی سهم بسزایی در کاهش علائم بیماران مبتلا به سرگیجه ی روان تنی داشته باشد. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی مدیریت شناختی- رفتاری استرس بر کاهش علائم نورولوژیکی و روانشناختی در بیماران زن مبتلا به سرگیجه روان تنی بوده است. این پژوهش به روش نیمه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه انجام شده است. نمونه شامل 28 بیمار زن مبتلا به سرگیجه روان تنی با تشخیص متخصص مغز و اعصاب بود که به شیوه دردسترس انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی (14 نفر) و گواه (14نفر) گمارده شده اند. مداخله ی شناختی- رفتاری مدیریت استرس طی 10 جلسه ی 2 ساعته و به مدت5/2 ماه در گروه آزمایش انجام گرفت. پرسشنامه vss (مقیاس علائم سرگیجه) و پرسشنامه ی dass-42 (مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس) و خرده مقیاس های جسمانی سازی، وسواس- اجبار و حساسیت در روابط متقابل مقیاس scl-90-r توسط هر دو گروه در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل شدند. نتیجه ی تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری نشان داد که ارائه ی مداخله ی مدیریت شناختی- رفتاری استرس منجر به کاهش معناداری در علائم نورولوژیک و روانشناختی در روابط متقابل در بیماران مبتلا به سرگیجه ی روان تنی می شود.
اعظم مهدوی رضا مهدوی نژاد
مقدمه : هدف از انجام این تحقیق بررسی تآثیر یک برنامه تمرین درمانی منتخب روی برخی فاکتورهای جسمانی و روانی بیماران پارکینسون می باشد. روش تحقیق : نمونه مورد استفاده در این تحقیق شامل 45 زن مبتلا به پارکینسون (با میانگین سن 6 /8 ± 42 /45 سال، قد 10/15± 50 /160 سانتی متر و وزن 14/12± 62 /68 کیلوگرم ) بودند که توسط یکی از متخصصین مغز و اعصاب بیمارستان های اصفهان جهت شرکت در این پروژه معرفی شدند.پس از پر کردن فرم رضایت نامه توسط آزمودنی ها، از آنها طی 3 جلسه، آزمون های اولیه به عمل آمد.جهت اندازه گیری تعادل از آزمون شاریند رومبرگ (تعادل ایستا با چشمان باز وبسته و تعادل پویا با آزمون زمان بلند شدن و رفتن )، ثبات پوسچرال از شمارش تعداد افتادن ها در 8 هفته اخیر و کیفیت زندگی از پرسشنامه کیفیت زندگی sf-36 استفاده شد.سپس آزمودنی ها به طور تصادفی به سه گروه کنترل، گروه تمرینی با توپ فیزیوبال و گروه تمرینی بدون توپ فیزیوبال تقسیم شدند.گروه های تمرینی به مدت 8 هفته، هفته ای 3 جلسه در برنامه تمرینی منتخب شرکت نمودند.در نهایت تمامی آزمون های مورد استفاده در پیش آزمون از سه گروه به عمل آمد.برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، نرم افزار spss نسخه 15 مورد استفاده قرار گرفت.اختلاف معناداری در سطح (05 /0 p< ) در نظر گرفته شد.برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج: نتایج، بهبود معناداری در تعادل ایستای با چشم باز و بسته در هر دو گروه تمرینی با و بدون توپ نشان داد.هم چنین بهبود در تعادل ایستای با چشم باز گروه باتوپ در مقایسه با گروه بدون توپ گزارش شد.تعادل پویا در هر دو گروه در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنادار پیداکرده است.ثبات پوسچرال در هیچ کدام از گروه های تمرینی بهبود معنادار پیدا نکرد.زیرگروه های کیفیت زندگی گروه های تمرینی با و بدون توپ فیزیوبال پس از مشارکت در برنامه تمرین درمانی منتخب بهبود معناداری را نشان داد(05 /0 p< ).همچنین مقادیر بین گروهی، تفاوت معناداری را در فاکتورهای تعادل و کیفیت زندگی بین گروه های تمرینی و گروه کنترل پس از پایان دوره تمرین درمانی ویژه نشان داد(05 /0 p<). نتیجه گیری : تمرینات ورزشی و بدنی، در صورت طراحی و اجرای صحیح، باعث ارتقای فاکتورهای جسمانی و روانی بیماران پارکینسونی می گردند. هم چنین تمرینات با توپ،می توانند بعنوان روش تمرینی موثرتر، در بهبود بیماران پارکینسونی مورد استفاده قرار گیرند. بنابراین، با توجه بیشتر به این نوع تمرینات، می توانند به عنوان جزیی از فرایند درمانی بیماران پارکینسونی مورد توجه واقع شوند.
مهدی ضامنی مطلق مریم نزاکت الحسینی
هدف از تحقیق حاضر، بررسی اثر هشت هفته تمرینات شناختی بر انجماد راه رفتن و کارکردهای شناختی مرتبط با آن (کارکردهای اجرایی و بهره حافظه) در بیماران مبتلا به پارکینسون بوده است. تحقیق از نوع نیمه تجربی و طرح تحقیق پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. 14 بیمار پارکینسونی مبتلا به انجماد راه رفتن (مرحله 2 - 5 مقیاس هوهن و یاهر ) با میانگین سنی 92/10±21/60 به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه کنترل (5 مرد و 2 زن) و تجربی ( 4 مرد و 3 زن) تقسیم شدند. انجماد راه رفتن، کارکردهای اجرایی و بهره حافظه در پیش و پس آزمون به ترتیب به وسیله پرسشنامه انجماد راه رفتن، آزمون برج لندن و حافظه بالینی وکسلر اندازه گیری شدند. داده ها با استفاده از روش آماری تی مستقل در سطح معنی داری (05/0=?) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که اثر یک دوره تمرینات شناختی بر میانگین کاهش امتیازات انجماد راه رفتن و افزایش امتیازات کارکردهای اجرایی و بهره حافظه در گروه تجربی در مقایسه با کنترل معنی دار بوده است. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که تمرینات شناختی می توانند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود انجماد راه رفتن، کارکردهای اجرایی و بهره حافظه بیماران مبتلا به انجماد راه رفتن موثر باشد.