نام پژوهشگر: عباس جوارشکیان
فاطمه عابدینی عباس جوارشکیان
فلاسفه پیش از صدرا، بر اساس مبانی خودشان، طرحی از تکامل نفس ارائه داده اند. صدرا نیز بر اساس حرکت جوهری خویش طرحی نوین از تکامل نفس ارائه داده است که متفاوت با طرح تکاملی پیشینیان است. در این پژوهش نخست حرکت جوهری و حقیقت نفس از دیدگاه صدرا مورد بررسی قرار گرفته است و سپس چگونگی تکامل نفس بر مبنای حرکت جوهری ملاصدرا و در نهایت به استخراج نتایج تکامل نفس صدرا، پرداخته شده است. نفس انسانی در این طرح تکاملی جوهری ایستا نیست بلکه وجودی دارای مراتب است که به وسیله حرکت جوهری مراحل حدوث جسمانی و تجرد برزخی را پشت سر گذاشته، به تجرد عقلانی می رسد و در این مرحله وجودش به عقل بدل می گردد. تکامل نفس صدرا از آن روی مهم است که اکثر مسائل قبر و قیامت که پیش از صدرا از نظر عقل قابل اثبات نبود تبیین عقلانی پیدا می کند.
وحید فتاحی عباس جوارشکیان
عشق حقیقتی ازلی و ابدی است و از صفات خدا، خلق و انسان است و به همین جهت عامل پیوند جهان هستی با خداست. فلاسفه اسلامی هر کدام بر طبق مبانی فلسفی خود از عشق سخن گفته اند و معتقدند که همه موجودات به حکم عشق فطری در جریان و حرکتند و اساس جهان آفرینش بر عشق نهاده شده است. آنچه در تعاریف فلاسفه و حکما از عشق آمده است تعریف به آثار و عوارض است و نه به حقیقت و ماهیت عشق زیرا که عشق به دلیل بداهتش و اینکه امری عینی و چشیدنی است، غیر قابل تعریف است. از آنجا که خداوند کاملترین موجود بلکه کمال مطلق است و از طرفی او خود نسبت به خویش بالاترین مرتبه ادراک را دارد پس خداوند خود هم برترین عاشق است و هم برترین معشوق و لذا او خود بالاترین ابتهاج و عشق را به خود داراست. از مبادی عشق، کمال و معرفت است، کمال در معشوق و معرفت در عاشق، حال هر چه کمال معشوق بیشتر و ادراک این کمال از جانب عاشق بیشتر باشد عشق عمیق تر و شدیدتر است. از مهم ترین آثار عشق، توان بخشی و خلاقیّت زایی در عاشق است که چون آتشی سراپای وجود او را فرا می گیرد و وی را از نقص و کدورت و کثرت بینی و خودخواهی پاک می کند و دیده ای وحدت بین به او عطا می کند.
حورا دری عباس جوارشکیان
شناخت عقلی بنابر آن که شناختی حصولی و بر پایه ی مفاهیم است ، با محدودیت هایی در شناخت خداوند روبه روست. برخی مکاتب ( شهود گرایان ، نص گرایان و برخی تجربه گرایان دینی ) با تکیه بر این محدودیت ها به انکار شناخت عقلی از خدا روی آورده اند. در پژوهش حاضر با نقد این گونه دیدگاه ها ، این نتیجه اخذ می شود که علیرغم دشواری دستیابی به شناخت عقلی صحیح از خداوند ، امکان رسیدن به برخی شناخت ها در این زمینه فراهم است . در زمینه شناخت ذات الهی با انتقاد از دیدگاه افراطی اکتناه ذات ، این نظریه تایید می گردد که انسان قادر است برخی مفاهیم را که از جهاتی بر ذات خدا صادق اند ، تعقّل نماید . مفاهیمی چون وحدت ذات ، بساطت ذات ، وجوب وجود و ... در زمینه صفات الهی نیز ابتدا به ترسیم رابطه ذات و صفات پرداخته و با انتقاد از نظریه ی نفی صفات بر ذات ، نظریه عینیّت توضیح داده شده است . در ادامه بررسی دیدگاه های مختلف درباره فهم عقل از معانی اسماء الهی مورد توجه قرار گرفته است: نظریه تنزیه محض که به دو صورت دیدگاه تفویضی و الهیات سلبی نمود یافته است ، باب عقل را در فهم معانی صفات مسدود دانسته و با توجه به مبانی نادرست قائلین ، مطرود است . دیدگاه تشبیهی که توسط برخی اخباریّون ارائه شده ، نیز از منظر نقل و آموزه های عقل نادرست است . لذا نظریه ی نهایی که جمع بین تشبیه و تنزیه است مورد توجه قرار می گیرد . طبق این دیدگاه ، عقل می بایست از یک سو مفاهیم مستعمَل در زبان بشری را برای فهم معانی صفات اخذ نماید و از سوی دیگر مصداق آن مفاهیم را بسیار عالی تر از حدّ فهم انسانی لحاظ نماید.
طاهره تورانی عزیزالله فیاض صابری
از نظر فلاسفه و متکلمین اسلامی وحی، حاصل ارتباط نبی با عوالم برتر از عالم ماده از طریق قوه مخیله و عاقله اوست. این ارتباط اگرچه برای همه ی انسان ها میسر است، اما نفس نبی به دلیل طهارت و نورانیت ویژه و بخصوص به دلیل برخورداری از قوه حدس، از چنان قابلیتی برخوردار است که می تواند با مبادی وجودی و موثر در عالم ماده (نفوس فلکی، عقل فعال، عقول طولی و عرضی) به سرعت و قوت تمام ارتباط برقرار کرده و از حقایق غیبی و معارف الهیه برای هدایت بشر برخوردار شود. الهام نوعی افاضه ی الهی است که بیان گر علم لدنی امامان و اولیای الهی است. کشف نیز عبارت است از اطلاع معانی غیبیه و امور حقیقیه، که در ورای حجاب بشری و عالم شهادت واقع است. وحی، الهام و کشف دارای اقسامی هستند و نیز هر کدام دارای علت فاعلی و قابلی می باشند. آنچه از طریق وحی، الهام و کشف به دست می آوریم از نوع علم حضوری است.
معصومه دیناروند عزیزالله فیاض صابری
این نوشتار به بررسی ادراک و رابطهی آن با مدرک از دیدگاه سه فیلسوف مسلمان، ابن سینا، سهروردی و صدرالمتالهین میپردازد و نظریات این سه فیلسوف در مباحثی چون تعریف ادراک، تصور و تصدیق، وجود ذهنی، علم حصولی و علم حضوری مقایسه می گردد. بررسی آراء هر یک از فلاسفه یاد شده نشان میدهد که هر سه فیلسوف قائل به اتحاد ماهوی میان مدرک بالعرض و مدرک هستند اما در خصوص اتحاد مدرک بالذات و مدرک اختلاف بارزی وجود دارد. ابن سینا و شیخ اشراق را میتوان قائل به رابطهی حلولی میان مدرک بالذات و مدرک دانست و ملاصدرا را قائل به اتحاد وجودی.
زهرا فقیه عباس جوارشکیان
این تحقیق در صدد است که نکات عمیق نصوص دینی کتاب التوحید را کشف کرده و با رویکردی جامع به براهین اثبات خدا و توحید، رویکرد های استدلالی روایات اهل بیت: را تبیین نماید و روشن کند که ژرف ترین اصول فلسفی در چهارده قرن پیش در کلام معصومان: متجلی شده است. در تبیین براهین و راه های اثبات خدا روایات گاه با طرح براهینی که از سوی فلاسفه بیان نشده و گاهی با تبیینی جدید از براهین و گاهی نیز با اشاره ای غیر مستقیم در قالب تقریراتی که از روایات التوحید بدست می آید، می پردازد. لذا این تحقیق بعد از بیان مفهوم واژه الله در این نصوص به بررسی امکان شناخت خداوند برای عقل محدود انسان پرداخته و بیان می کند که عدم شناخت کنه ذات الهی؛ از یک سو ناشی از نقصان معرفت انسانی و و از سوی دیگر از حقیقت محض بودن ذات و صفات الهی نشات می گیرد .بنابراین ذات الهی به کنه قابل شناخت نیست ،ولی با توجه به عناوین خود به طور اجمالی شناخته می شود. سپس با تبیین براهین امکان و وجوب، علیت، حدوث، حرکت به بیان راه های اثبات خداوند متعال همچون صدیقین ، فطرت، نظم، خطر احتمالی و فسخ عزائم می پردازد. . در بحث توحید نیز با تبیین معنا ومراتب ذاتی و صفاتی و افعالی توحید در مورد خداوند تعالی و تعلیل آنها جایگاه موثر این روایات را در این مقوله بصورت بارزی نشان می دهد.
فاطمه وکیلی عزیزاله فیاض صابری
این نوشتار به بررسی ملاک مسلمانی بین چهار فرقه اسلامی (شیعه، معتزله، اشاعره، ماتریدی) و آیات و روایات پرداخته است. هدف رسیدن به این نکته است که، ملاک مسلمانی بین همه ی فرق اسلامی از ابتدا تا به حال چیزی جز شهادتین نیست. این موضوع شامل چهار فصل است: ابتدا کلیاتی درباره ی امت و فرقه و تفاوت این دو، و نیز شرح مختصری از فرق بیان شده است. سپس دیدگاه چهار فرقه درباره ی اسلام بیان شده که نظر آنها در مجموع چیزی جز شهادتین نیست. نیز عوامل خروج از اسلام مطرح شده است که چیزی جز انکار شهادتین یا هر آنچه منجر به انکار این دو شود، نیست. در ادامه با بررسی در آیات و روایات انواع اسلام را شناسایی و شرایط لازم برای اسلام بیان شده است. سپس فرق بین ایمان و اسلام پرداخته شده است. در پایان جمع بندی و نتیجه ی هر فصل بیان شده است.
طوبی لعل صاخبی محمد کاظم علمی سولا
مسأله ی نفس (خود) از جمله مسائل اساسی و آغازین ذهن بشر بوده است. در این میان برخی مکاتب رواشناسی و فلسفی به نحو ویژه به این مسأله پرداخته ند. این نوشتار در صدد بررسی نفس این محور بنیادی از دیدگاه ملاصدرا و کانت می باشد و در این راستا موضوعات پیرامون نفس و ارتباط آن با عقل، مبانی و نتایج هر یک را بدین ترتیب مورد تبیین و بررسی قرار می دهد: در گام نخست عقل و نفس از دیدگاه ملاصدرا بررسی می شود. سپس دیدگاه کانت درباره ی عقل و نفس تبیین می گردد و در خاتمه به بیان و مقایسه ی دو دیدگاه پرداخته می شود.
اقدس حاجی آبادی عباس جوارشکیان
یکی از اصول و قواعد مهم در کلام عدلیه قاعده ی لطف است که پس از قاعده ی حسن و قبح عقلی مهمترین قاعده ی کلامی به شمار می رود. رتبه ی منطقی و جایگاه این قاعده بعد از آن است که بدانیم برای هر انسانی اعم از مومن و کافر تکلیفی وجود دارد و این تکلیف برای هر دو گروه نیکو و حسن است. همانگونه که متکلمین و فلاسفه بر این امر متفقند و حسن بودن آن را به وجهی تبیین و توجیه می کنند. قاعده ی لطف میان متکلمان و اندیشمندان اسلامی از دیرباز مطرح بوده و خاستگاه بسیاری از باورهای اعتقادی قرار گرفته است. وجوب تکالیف دینی، لزوم بعثت، وجوب عصمت، وجوب امامت و... از جمله مسائلی است که بر این قاعده استوار گردیده اند. لطف در اصطلاح متکلمان از صفات فعل الهی است و آن چیزی است که نزدیک می کند مکلف را به سوی طاعت و دور می کند او را از انجام معصیت به شرطی که به حد الجاء و اضطرار نرسد یعنی اختیار مکلف باقی بماند. اکثر متکلمان شیعه از طرفداران قاعده ی لطف به شمار می روند و آن را به عنوان قاعده ی عقلی- کلامی پذیرفته اند. اما گروهی از متکلمان معتزلی و متکلمان اشعری به دلیل نفی کردن حکم عقل و عدم پذیرش حسن و قبح عقلی این قاعده را نپذیرفته و با آن مخالفت کرده اند. دلایل عقلی و نقلی زیادی برای اثبات این قاعده وجود دارد، مهم ترین دلیل این است که عقل با توجه به اصل حکمت خداوندی بر لزوم لطف به عنوان یکی از صفات فعلی حکم می کند و ترک آن را بر خداوند قبیح و ناروا می داند. در قرآن و روایات هم پیرامون لطف مطالبی بیان شده است و لطیف بودن یکی از صفات الهی به شمار می رود. شبهاتی از طرف مخالفان به ویژه در مسئله ی امامت وارد شده است که در متن رساله برخی از شبهات و پاسخ آنها بیان شده است
جواد کوشککی سید مرتضی حسینی شاهرودی
باسمه تعالی چکیده اصل علیت که بر ¬این اساس شاهد وابستگی و ارتباط علت و معلول می¬باشیم بیانگر رابطه خاصی بین علت و معلول است که بر اساس آن هر علتی معلولی، و هر معلولی علتی ¬دارد ¬ولی یکی از فروعات اصل علیت سنخیت ¬علت ¬و معلول است که بر اساس آن از علت معین فقط معلول معین صادرمی¬شود و معلول معین فقط از علت معین صحت صدور دارد. سنخیت به این معنا در هر سه مکتب پذیرفته شده ولی سنخیت به معنای خاص، که بر پایه نسبت بین علت هستی بخش با معلول و هم چنین بر مبنای اصالت وجود و تشکیک وجود مطرح شده، در حکمت متعالیه از توجیه بهتری برخوردار است به طوری که مناسبت وجودی بین علت و معلول (سنخیت علت و معلول)، بدین صورت توجیه می شود که علت مرتبه کامله وجود معلول و معلول مرتبه نازله وجود علت محسوب می¬شود. در این نوشتار سعی بر بررسی اصل سنخیت علت و معلول از دیدگاه حکمت متعالیه، اشراق و مشاء می¬باشد. کلید واژه: سنخیت، علیت، مشاء، اشراق، متعالیه
حسن عفتی نصرابادی مرتضی حسینی شاهرودی
رابطه عقل و دین از موضوعات بسیار مهم و چالش زا در عرصه دین پژوهشی است. در نگاه علامه و فیض کاشانی عقل جایگاه بسیار مهم و اساسی در حوزه معرفت دینی دارد و به عنوان شریف ترین موجود مطرح است. فیض کاشانی ارزش و اهمیت عقل را به عنوان اولین مخلوق خداوند می داند و معتقد است عقل در حکم چراغ است و شرع به منزله روغن یا نفت است که سبب روشنایی آن است، و تا زمانی که نفت وجود نداشته باشد چراغ روشن نمی شود، و مادام که که چراغ نباشد نفت روشنایی ندارد. از سویی علامه طباطبایی هم اعتبار و اصالت دین و معارف دینی و ادله حجج شرعی را بر پایه عقل استوار می داند و به همین دلیل می گوید که هرگز معقول نیست که دین به بی اعتباری عقل و احکام قطعی عقل حکم صادر کند. نتیجه اینکه علامه طباطبایی و فیض کاشانی اعتقاد دارند که عقل و دین با همدیگر سازگاری و هماهنگی دارند و امکان تعارض میان گزاره های عقلی و آموزه های دینی منتفی است. بنابراین به عقیده این دو دانشمند گزاره های دینی یا عقل پذیر هستند یا عقل گریز که در هر صورت هیچ کدام به معنای نفی عقل و تعارض با آن نخواهد بود همچنین رابطه عقل و دین از نوع عموم و خصوص من وجه است. بنابراین، عقل و دین در مواردی که قلمرو اختصاصی خودشان است هرگز به وسیله دیگری مورد تخطیه قرار نمی گیرند و همدیگر را تایید می کنند. کلید واژه ها: علامه طباطبایی، فیض کاشانی، عقل، دین، تاویل، تخصیص.
زهرا تربران عباس جوارشکیان
یکی از مسائلی که درتاریخ فلسفه به عنوان بحثی کلیدی در حوزه ی فلسفه طبیعت مطرح بوده و در حقیقت وجه اشتراک میان اندیشه فلسفی وعلم طبیعی شناخته شده است باور به ترکیب جسم از دو جوهر مجزا به نام ماده و صورت است. اگر چه این اندیشه در حکمت مشاء و فلسفه ی ارسطو امری مسلم تلقی می شده است اما برخی دانشمندان علوم طبیعی مانند دمکریتوس و اتباع او نیز بودند که جوهر جسم را متشکل از اجزاء لایتجزا (اتم) می دانستند و معتقد بودند که اگر چه، ظاهر جسم یک واحد متصل است ولی حقیقت آن، مرکب از اجزاء غیر قابل تجزیه است که در همه اجسام به صورت متناهی وجود دارد اگر چه آنان جزء لایتجزا را بالقوه بخش پذیر دانسته و انقسام عقلی آن را تا بی نهایت جایز می دانستند. در برابر، فلاسفه مشاء و پیروان ارسطو معتقدند که جسم یک واحد متصل است که بالفعل هیچ تکثری ندارد اگر چه بالقوه (وهماً یا عقلاً) قابل انقسام به اجزاء بی نهایت می باشد. از جهت حقیقت، جسم مرکب از دو جوهر است که یک جوهر بالقوه است که به آن ماده یا هیولا گفته اند و یک جوهر بالفعل که به آن صورت می گویند. حال این بحث مطرح می شود که آیا از نظر عقل و براهین فلسفی و تجربیات عینی و خارجی می توان چنین جواهری را اثبات کرد یا اینکه حقیقت جسم چنانچه منکرین هیولا بر آنند همان نحوه ی تحقق خارجی آن است و حیثیت بالقوه و یا ماده در حقیقت از عوارض تحلیلی ذهنی و از زمره اعتبارات عقلی است. باور به ماده و صورت یکی از کهن ترین باورهای بشری در عرصه اندیشه فلسفی است. در میان فلاسفه اسلامی، مشائین آن را تایید کرده و بر آن اقامه برهان نموده اند اما برخی دیگر آن را نپذیرفته اند. دراین پژوهش سعی شده حقیقت جسم و براهین اثبات ماده اولی و اشکال هایی را که از جانب اندیشمندان اسلامی وارد شده است بررسی شود. برای رسیدن به این هدف دلایلی که ابن سینا ذکر کرده است جمع آوری ومورد بررسی انتقادی قرار گرفته است. نتیجه این بررسی آن است که براهین یاد شده در معرض مناقشات جدی قرار داشته و به اثبات هیولای اولی منجر نمی گردند. پرداختن به تحلیل عقلی و فلسفی باور به ماده و کنکاش در ادله ی عقلی آن که مورد اهتمام فیلسوفان بزرگ بوده است در دوره معاصر که علوم تجربی بیش از هر دوره ی دیگر مورد توجه بشر قرار گرفته است از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده نقش تعیین کننده و موثری در مباحث فلسفه علم طبیعی و طبیعت شناسی دارد. در این تحقیق نگارنده به دنبال تبیین دیدگاه های حکمای اسلامی درخصوص حقیقت پدیده های طبیعی است. بررسی اینکه از منظر هر یک از نظام-های فلسفی جهان اسلام ماده و صورت به چه معنایی به کاررفته ومبانی باور به آن ها چیست و به ویژه نسبت این دو جزء با یکدیگر چگونه است و همچنین نقد و بررسی این دیدگاه ها به نحو تطبیقی.
راضیه تقی زاده علیرضا کهنسال
پیامبر گرامی اسلام، برای اثبات حقانیت نبوت خویش به معجزه بودن قرآن کریم استدلال کرد و مخالفان را به تحدّی فراخواند، ولی تاکنون کسی نتوانسته است به این تحدی پاسخ دهد. در این پژوهش جاودانگی قرآن با تکیه برتحدی بی پاسخ آن اثبات شده است. استدلال آن است که تحدی بی پاسخ، علت علم ما به اعجاز است و اعجاز علت جاودانگی تعالیم یک دین می باشد، همچنان که علت جاودانگی وصف نبوت برای آورنده معجزه است. مقدماتی که در فصول پایان نامه اثبات گردیده اند عبارتند از: وقوع اصل تحدی، وجه تحدی، اثبات بی پاسخ بودن اصل تحدی با ذکر نمونه هایی از معارضات مخالفان، تبیین وجوه اعجاز قرآن و سرانجام اثبات این مطلب که وصف نبوت برای آورنده معجزه جاودانی است ولی تعالیم او چون ضرورت وصفی دارند با آمدن دین دیگر نسخ می شوند. که البته در دین اسلام چون آخرین دین است جاودانه خواهند بود.
زینت حیدری عباس جوارشکیان
چکیده رساله/پایان نامه : ? علم و قدرت از جمله صفات الهی هستندکه از دیرباز بین متکلمان و فیلسوفان مورد بحث و اختلاف نظر بوده است. در این رساله سعی شده است حقیقت صفت علم و حقیقت قدرت مورد تبیین قرار گرفته و رابطه علم و قدرت در خداوند از منظر کلامی و فلسفی بیان شود. پس از بررسی نسبت علم و قدرت با ذات و بیان اختلاف متکلمان و فیلسوفان، بحث اصلی رساله یعنی، نسبت علم و قدرت خداوند تبیین شده است. با توجه به آنکه عموم فلاسفه همواره اختیار حق تعالی را همان قدرت الهی دانسته اند. و از طرفی در تبیین اختیار حق به دو عنصر اساسی علم و اراده اذعان نموده چنین استنباط می شود که علم از اجزاء یا گویا لوازم مسلم قدرت بوده و لذا میان این دو علی رغم وحدت مصداقی صفات در ذات حق، تلازم معنایی ویژه ای نیز وجود دارد و نمی توان مدعی تباین کامل معنایی این دو صفت گردید
فاطمه شاهی دهسرخی عباس جوارشکیان
عالم طبیعت به عنوان قسمتی از هستی از اهمیت به سزایی برخوردار است. بنابراین این پژوهش با هدف آشنایی با نظام جهان از منظر آیات و روایات صورت گرفته است تا اولاً بررسی شود قرآن کریم و روایات معصومین تا چه اندازه به این بحث پرداخته اند و چه جنبه هایی از آن را باز کرده اند. ثانیاً زمینه ای برای شناخت آفریننده این آفرینش عظیم باشد. در این تحقیق سعی شده است به گردآوری آراء مختلف مفسران در تفسیر آیات مربوط به طبیعت پرداخته شود و تا حد امکان با تحلیل و مقایسه آن ها قول جامعی که مستند به آیات و روایات باشد، به دست آید. از نگاه آیات و روایات موجودات عالم طبیعت بر اساس حدود مشخص و بدون نمونه قبلی آفریده شده اند به طوری که هر یک از این موجودات از سایرین متمایز می باشد. به علاوه این اجسام از حدوث جوهری و زمانی برخوردارند. اما بر حدوث کل عالم طبیعت تصریحی وجود ندارد. ماده اولیه عالم طبیعت نیز بر اساس این دیدگاه ابداعی بوده و مسبوق به ماده و عدم زمانی نمی باشد. این ماده در لسان آیات و روایات ماء و در برخی هوا تعبیر شده است. ماده اولیه آسمان ها و زمین نیز از واکنش همین ماده به دست آمده، زمین از کف یا خاکستر ماء و آسمان از دود آن بر اثر افروخته شدنش به وجود آمده اند. در آخر این که عالم طبیعت بر اساس آیات در شش مرحله، که نشان از آفرینش تدریجی آن می باشد، شکل گرفته است. روایات نیز چنین ادعایی را تأیید می کنند.
سیده سید موسوی جهانگیر مسعودی
در این پژوهش مسائل زیر مورد توجه است: نظر این دو از عقل به عنوان یکی از اصلی ترین امکانات شناختی بشر چیست؟ و رویکرد غالبشان از عقل در معرفت دینی چیست؟ در تعارض بین عقل و نقل، چه راه حلی را پیشنهاد می کنند؟ نتایج اینکه عقل از نظر این دو در کنار نقل مهم ترین امکانات معرفت دینی است. اگر چه جوادی آملی معنای عامی برای عقل در نظر می گیرد. هر دو محدودیت هایی برای توانایی های عقل در کشف معارف دینی در جزییات قایل اند. با توجه به نظر مفید در فقه و اجتهاد، رویکرد غالب وی به عقل رویکرد ابزاری است، اما جوادی آملی صریحاً از عقل در کنار نقل به عنوان منبع معرفت دینی یاد می-کند. در بحث تعارض هر دو تعارض را ظاهری، ولی میان عقل و نقل می دانند. در رفع تعارض نیز گاه ترجیح را به دلیل عقلی و گاه به نقلی داده؛ بنابراین آن ها عقل گرا یا نقل گرای محض نیستند؛ اگرچه جوادی آملی عقل گراتر از مفید می توان نامید.
الهام تکبیری عباس جوارشکیان
صدور کثرت از وحدت یکی ازمسائل فلسفی مهم است.این نوشتاربه فراهم آوردن زمینه ای یرای مطالعه ی آراء سه فیلسوف بزرگ اسلامی راجع به نحوه صدور کثرات عالم ماده از عوالم برترمی پردازدو مشتمل برشش فصل می باشد که طی این فصول چگونگی صدور کثرات عالم ماده، توجیه می گردد.این کثرات برطبق حکمت مشاء مستند به جهات عقل فعال وبر طبق حکمت اشراق ،به دلیل آن که سهروردی منکر صورنوعیه است،مستند به ارباب انواع می گردد وبرطبق حکمت این متعالیه این کثرات از راه تشکیک در حقیفت وجود ونظام هستی توجیه می گردد.
فرشته فاضلی عباس جوارشکیان
یکی از مباحث مطرح شده در فلسفه اسلامی،بحث وجود ذهنی می باشد. این مبحث ربط وثیقی با مباحث عمده معرفت شناسی دارد.عنوان این رساله اثبات وجود ذهنی از دیدگاه فلاسفه و متکلمین می باشد.این رساله آراء متفاوتی را که در این زمینه وجود دارد، تبیین و نقد نموده و دیدگاه ملا صدرا را تقویت می نماید. پس از بررسی در این رساله به این نتیجه رهنمون می شویم که در بحث چیستی وجودذهنی، با توجه به وجود ماهیات اشیاء و ویژگی های آنها در ساحت ذهن و عدم آنها در خارج از ذهن، حکم به تحقق وجود ذهنی می-شود. در بحث کاشفیت وجود ذهنی نیز می توان با توجه به باور فلاسفه اسلامی به عقل فعال و مبادی عقلیه و ارتباط نفس با آنها، واقع نمایی و کاشفیت وجود ذهنی را اثبات نمود.
محمد قمی عباس جوارشکیان
مقدمه انسان برای این که بخواهد به سمت چیزی حرکت کند، باید شناختی از مقصد خود داشته باشد. روشن است که خداوند، انسان را بیهوده نیافریده است؛ بنابراین بر انسان لازم می باشد تا سعادت حقیقی خود و راه های وصول به آن را شناسایی کند و رویکرد خود را نسبت به مسائل مختلفِ مرتبط با آن، تصحیح نماید، تا بتواند زندگی سعادتمندانه ی خویش را در دنیا و آخرت، به دست آورد. یکی از مسائلی که او در این دنیا با آن دست به گریبان می باشد، تلاش برای معاش و تحصیل امکانات و برخورداری های هر چه بیشتر برای زندگی است. این مسأله که در فرهنگ اسلامی از آن تحت عنوان رزق و روزی یاد می شود همواره در زندگی انسان و مخصوصاً انسان امروزی، مهم ترین یا حداقل یکی از مهم ترین مسائل او بوده است؛ به گونه ای که در خیلی از موارد، هدف زندگی واقع شده و بقیه ی مسائل زندگی را تحت الشعاعِ خود، قرار داده است. این موارد، نگرانی و دغدغه ی عجیبی برای همه ی مردم به ویژه جوانان ایجاد کرده که باعث هدر رفتن نیروها و استعدادهای آنان شده است. اینجاست که انسان، اگر منظر خود را نسبت به رزق، به صورت محکم و عقلانی تصحیح نکند، ممکن است که طلب روزی، همه ی زندگی او را اشغال نماید؛ و نیز گرفتار تحلیل های غلط نسبت به مسائل مختلف زندگی شود و او را از رسیدن به سعادت حقیقی اش باز دارد. این تحقیق در پی آن است تا روشن سازد که انسان با کسب معرفت در زمینه های مورد نیاز و به ویژه نسبت به خدای تعالی و سنت های او و نیز اصلاح رویکرد خود نسبت به هدف زندگی و رزق، می تواند با آرامش، در جهت ارتقاء کمالات وجودی خود و دیگران، با شتاب روزافزون حرکت نماید و اسباب وصول به سعادت حقیقی خود و حتی دیگران را فرآهم آورد. پیشینه ی پژوهش دو موضوع «سعادت» و «رزق» از جمله موضوعاتی هستند که مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان قرارگرفته اند. موارد متعددی از کتاب، پایان نامه و مقالات علمی و پژوهشی می توان نام برد که هرکدام به طریقی، به این دو موضوع پرداخته اند. تقریبا همه ی حکمای اسلامی در آثار خودشان بحث سعادت را مطرح کرده و آن را با شناختی که از معارف اسلامی داشته اند، مورد دقت و بررسی قرارداده و مطالب ارزنده ای ارائه کرده اند؛ فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه، ملاصدرا و علامه طباطبائی از جمله معروفترین این حکما هستند که در این نوشته از آثار این بزرگان استفاده شده است. در زمان حاضر نیز، مقالات و کتبی به وجود آمده که به نظرات این بزرگان پرداخته اند و هرکدام سعی کرده اند تا تفسیری امروزی تر از نظرات آنان ارائه دهند. از جمله مقالاتی که می توان در این رابطه نام برد و در این نوشته نیز از آنها استفاده شده است این موارد هستند: «سعادت حقیقی از دیدگاه ملاصدرا» نوشته محمد محمدرضایی و محمدقاسم الیاسی؛ «رابطه ی معرفت و سعادت از دیدگاه ملاصدرا» از جمعه خان افضلی؛ «سعادت از دیدگاه عرفان اسلامی» نوشته ی غلامرضا اعوانی؛ «سعادت ازدیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبائی» از ابراهیم یعقوبی؛ «سعادت» نوشته ی محسن جوادی؛ «سعادت از دیدگاه مسکویه» از زهره برقعی. علاوه بر این موارد که به نظرات حکمای پیشین پرداخته اند، در حال حاضر هم حکمایی وجود دارند که با بهره گیری از معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام و نیز میراث گرانبهای گذشته، آثاری ارزشمند خلق کرده و می کنند. از جمله ی این اشخاص می توان آیه الله جوادی آملی و آیه الله مصباح یزدی را نام برد که در این نوشته اشاره ای به نظرات آنان هم شده است. آثار این بزرگان به گونه ای است که می توان از خلال آنها، در مورد هر مسئله ای، به نکات تازه و ارزنده ای دست یافت، از جمله مقالاتی که می توان نام برد مقاله ی «دین و سعادت حقیقی بشر» از علی ربانی گلپایگانی می باشد که از کتاب «معارف قرآن» آیه الله مصباح یزدی استخراج شده است؛ یکی دیگر از مقالاتی که در این نوشته از آن استفاده شده و به بحث سعادت در قرآن و حدیث پرداخته است مقاله ی «سعادت و شقاوت از دیدگاه قرآن و حدیث» از سید علی سجادی زاده می باشد. تا اینجا اشاره ای بود به پیشینه ی بحث «سعادت»؛ در رابطه با بحث «رزق»، مسئله کمی متفاوت است. این بحث در آثار قدما زیاد مورد بررسی و دقت قرار نگرفته است، گویا همان مقدار از آیات و احادیثی که در این زمینه وجود داشته و همان مقدار فهمی که از آنان می شده، برای مردم کافی بوده و نیازی به گشودن زوایای مختلف آن، احساس نمی شده است. در زمان معاصر، با گسترش علم و تکنولوژی و پیدایش لوازم و امکانات رفاهی، شرایطی به وجود آمده است که مردم به سمت رفاه بیشتر گرایش پیدا کرده اند و در جهت به دست آوردن این امکانات تلاش می کنند. از سوی دیگر تنوع و تازگی وسایل رفاهی و از سویی غلبه ی دنیاگرایی و افزایش چشم و هم چشمی در میان آن ها، باعث شده که دغدغه ی اصلی انسان ها در این زمان، به همین موارد محدود شود و از سعادت حقیقی خویش غافل گردند. از آنجا که فطرت انسان ها فطرتی خداجو و حقیقت طلب است، در کشاکش این مسائل، همیشه این پرسش ها برایش جلوه گر می شود که «هدف از زندگی چیست؟» و «چگونه می توان به آن دست یافت؟» و «تلاش برای کسب رزق چه جایگاهی در این مسیر دارد؟» و «برای دستیابی به آن سعادت، چگونه و با چه رویکردی باید تلاش کرد؟». پیدایش این وضعیت، شرایطی را به وجود آورده که متفکران جامعه، در رابطه با پرداختن به «بحث رزق» و جهت گیریِ تلاش انسان ها در زندگی، احساس نیاز بیشتری نمایند؛ البته این احساس نیاز، به خاطر سوالاتی است که برای مردم جامعه در رابطه با رزق به وجود آمده است. در این مورد کتاب ها، پایان نامه ها و مقالاتی نوشته شده که در آن ها آیات و روایات مربوط به رزق، مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از آن ها به برخی از پرسش های جامعه، پاسخ داده اند؛ در این زمینه می توان به دو پایان نامه اشاره کرد: «رزق و روزی از منظر قرآن و روایات» نوشته ی عفت شجاعی باغینی و «رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث» از علی متین و نیز مقالاتی مانند: «جمع میان مفهوم مقدر بودن رزق با تأثیر تلاش و تدبیر در جلب رزق» از سید محمدباقر حجتی و نیز مقاله ی «حکمت گونه گونی روزی ها از دیدگاه قرآن» از مهدی عبداللهی پور و محمدعلی مهدوی راد، که همان گونه که از عنوانشان پیداست، هر کدام به یک پرسش اساسی در این رابطه پرداخته اند؛ با عنایت به آیات و روایات، مقاله ی اول، مسئله ی تقدیرِ روزی و تلاش برای آن را مطرح کرده و مقاله ی دوم، این مسأله را که چرا انسان ها در مسأله ی رزق با هم متفاوتند را باز کرده است. در کتاب «خورشید اسلام چگونه درخشید» نیز با بیان جامعی از آیات و روایات رزق، آموزه های بزرگان دین در این رابطه و تأثیر آن در پیشرفت مسلمانان را تبیین نموده است. پرسش های اصلی پژوهش باید اعتراف کرد که در رابطه با رزق، احادیث و آموزه های فراوان و کاملی وجود دارد و در زمان حاضر، باید بیش از این ها مورد توجه قرار گیرند. البته تنوع احادیثی که در این زمینه وجود دارد، می تواند برای افراد مختلف مفید باشد، ولی آنچه که مورد نیاز جامعه ی امروز و مخصوصا جوانان تحصیل کرده و خداجوست، این است که حال که مهم ترین دغدغه ی جامعه، بحث روزی و تلاش برای معاش است، چگونه می توان با همین مسأله، به گونه ای جهت گیری و حرکت کرد که نه از جامعه منزوی شد و نه از سعادت حقیقی بازماند، بلکه با شتاب بیشتری در مسیر سعادت حرکت کرد. در رابطه با مسئله ی سعادت و رزق، پرسش های فراوانی مطرح است که می توان آنها را تحت چهار پرسش اساسی زیر قرار داد: 1- سعات حقیقی انسان کدام است؟ 2- لوازم و موانع نیل به سعادت حقیقی، چه اموری هستند؟ 3- تحلیل عقلی و فلسفی «رزق» چگونه است؟ 4- «رزق» و رویکرد به آن، چه نقش و جایگاهی در نیل به سعادت حقیقی دارد؟ ساختار پژوهش در این نوشته سعی شده است تا در پنج فصل، پاسخ پرسش های مذکور را بیابیم. در فصل اول بر اساس نظر اندیشمندان و متفکران، به بحث سعادت پرداخته می شود، سعادتی که مورد تأیید آیات و روایات نیز باشد. شکی نیست که مهمترین عاملی که به زندگی انسان ها معنی می بخشد، غایت و هدفی است که او برای زندگی خود قرار داده است؛ در این فصل روشن می شود که هدف والای انسان ها چیست و آن ها در زندگی زمینی خود، به دنبال چه باید باشند و چه چیزی را باید جستجو کنند. گام بعدی این است که عوامل و موانع دستیابی به سعادت، مشخص شود؛ فصل دوم عهده دار بیان این مرحله می باشد. در این فصل به طور کلی، مهم ترین عوامل و موانعِ وصول به سعادت حقیقی، مطرح می شود تا خواننده بداند که برای رسیدن به هدف والای خود (که در فصل اول بیان شد) باید از کجا حرکت خود را آغاز کند. در فصل سوم به بحث «رزق» پرداخته می شود. در این فصل سعی شده است تا آیات و روایات مربوط به «رزق» در ذیلِ هشت دسته، در دو بخش طبقه بندی شود و در هر دسته ای چند آیه و روایت، به عنوان نمونه بیان گردد. این طبقه بندی به ما کمک می کند تا در فصل چهارم، به طور جداگانه به تبیین فلسفی آنها بپردازیم و نسبت به آیات و احادیثی که در هر گروه قرار دارد، بینش عمیق تر و دقیق تری بیابیم و سپس در همین فصل چهارم، تعارضِ ظاهری ای که بعضی از آیات و روایاتِ رزق با هم دارند، برطرف می گردد. در فصل پنجم با توجه به بینشی که نسبت به سعادت و رزق به دست آورده ایم، به بیان رابطه ی این دو با هم پرداخته می شود و مشخص می گردد که رزق چه نقش و جایگاهی در زندگی انسان و وصول او به سعادت حقیقی اش، بر عهده دارد. به عبارت دیگر، در همین فصل روشن می شود که با چه رویکردی به رزق می توان در مسیر کسب سعادت پیش رفت. یعنی نه تنها تلاش برای کسب رزق، مانع سعادت نمی شود بلکه یکی از عوامل اصلی کسب سعادت به شمار می آید. نوآوری پژوهش جنبه ی جدید بودن و نوآوری طرح را می توان علاوه بر پرداختن مستقل و ویژه به بحث «رزق» و تبیین فلسفی آن، در تبیین نسبت سعادتمندی انسان با مقوله ی «رزق» دانست. نتیجه ی این پایان نامه برای همه ی اقشار جامعه مفید و راه گشاست چراکه در این دنیای پرغوغا، انسان ها را به وظیفه ی اصلی و سعادت حقیقی شان متوجه می سازد و با تبیین مسئله ی رزق، نه تنها به آنان انگیزه می بخشد، بلکه آرامش توأم با ایمانی عطا می کند تا انسان ها عملا در مسیر سعادت حقیقی، با در نظر گرفتن استعدادها و علایق خود، بندگی خداوند را به جا آورند. مسلما از بین اقشار جامعه، جوانان و نوجوانان و از بین آن ها دانشجویان، بسیار محتاج تر به این معارف و تذکرات هستند و تمام موسسات و دستگاه های اجرایی ای که به نحوی با این افراد در ارتباطند، می توانند از نتیجه ی این پایان نامه استفاده کنند. روش و محدودیت های پژوهش روش انجام این تحقیق به صورت تحلیلی و استدلالی، و شیوه ی گردآوری مطالب، کتابخانه ای می باشد و سعی شده است تا مطالب، به گونه ای ساده بیان گردد تا خواننده به راحتی بتواند مقصود از آن ها را دریابد. محدودیت پژوهش، زمان آن بود چراکه زمانِ نوشتنِ آن، محدود بود به سال های تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد و این دوره همراه بود با مسائل مختلفی که توجه به آنان، باعث کمبود وقت در زمینه ی پژوهش می شد؛ با این که بنده از بسیاری از مسائل روگردان شدم و حتی در بعضی از وظایفم کوتاهی نمودم، اما باز هم بزرگترین محدودیت این پژوهش، به خاطر گستره ی وسیع آن، نبودن وقت کافی برای انجام بهتر آن بود. در پایان، خداوند تبارک و تعالی را به خاطر همه ی نعمت هایش شکر می کنم و عاجزانه درخواست می کنم که سعادت حقیقی دنیا و آخرت را روزیِ همه ی ما و بندگان صالحش بگرداند.
نسرین ژیان عباس جوارشکیان
بحث جوهر و عرض از مباحث مهم طبیعت شناسی و هستی شناسی فلسفه محسوب می شود. فلاسفه درباره جوهر وعرض از نظر اقسام و انواع نظرات متفاوتی دارند، در باره اقسام جوهر و عرض برخی قائل به چهار نوع جوهر و برخی قائل به پنج نوع هستند که هیولا، صورت، جسم، عقل و نفس می باشند ودر انواع عرض همان نه قسم بودن آن مورد تائید می باشند. درباره ترکیب جوهر و عرض ملاصدرا قائل به ترکیب اتحادی است و این ترکیب را حاصل ارتباط جوهر و عرض می داند اما فلاسفه مشاء قائل به ترکیب انضمامی جوهر و عرض می باشند. صدرالمتألهین با این نظر موافق است که اعراض قائم به یک جوهر با وجود همان جوهر موجودند نه اینکه هر یک وجودی خاص خود داشته باشد. و اینکه وجود نه جوهر است نه عرض بلکه با جوهر، جوهر است و با عرض، عرض است.
راهله موسوی عباس جوارشکیان
در رساله حاضر تأثیر نگرش عرفانی به روابط موجودات با ذات حق تعالی در مبحث «علیّت» ملاصدرا مورد بررسی قرار گرفته است. بنا بر آنچه فلاسفه پیش از ملاصدرا میگفتند ذات حق علت اشیاء است و ذات معلول ذاتی است جداگانه و مرتبط با علت؛ و این پیوند زائد بر ذات معلول است. ذات حق که علت است خود چیزی است و علیّت او، یعنی خلق و ایجاد او چیز دیگر است و وجود مخلوق چیز سوم. عرفا با این نگرش مخالفند. زیرا هستی از نظر آنان مجموعه ای واحد است و میان آفریدگار و آفریده ها جدایی نیست، به اعتقاد آنان آنچه موجب پیدایش هستی است؛ تجلّی حق بر پایه ی حبّ ذاتی است. از نظر ملاصدرا نیز، خلق و مخلوق یکی و از شئون علت است، به این معنی که معلول، ثانی علت نیست بلکه شأن اوست و به منزله اسم و صفت اوست و مانند هر موصوف و صفت و مسمّی و اسم، مرتبهای از مراتب اوست. ملاصدرا ثابت کرد که معلول واقعی با تمام حقیقتش عین انتساب به علت است. چنان نیست که علت، معلول را اشراق کند و معلول چیزی باشد که اشراق بدان تعلّق گرفته باشد. ملاصدرا با برداشتن گامهای متفاوت از فلاسفه ی پیش از خود، به توجیه مسئله آفرینش پرداخت. وی در فلسفه با پیوند مفهوم علیّت و تجلّی معتقد است که فلسفه را به اتمام رسانده است و ثابت می کند که معلول واقعی شأنی از شئون علت و ظهوری از ظهورات علت و وجهی از وجوه علت است. وحقیقت علیّت به تجلّی بر میگردد. و به این ترتیب از نظر ایشان فلسفه به غایت نهایی خود که یکی شدن با دیدگاه شهودی عرفانی، در باب حقیقت وجود است نائل آمده است.
سمیه رجایی جهانگیر مسعودی
در این رساله کوشش شده است تا با توجه به دریچه¬های ورودی به بحث رابطه خداوند با جهان (علیت، توحید افعالی، آفرینش، مشیّت و تقدیر الهی) از دیدگاه اشاعره، خاصه فخررازی و نیز دیدگاه معتزله، خاصه قاضی عبدالجبار در این خصوص مورد کاوش و تدقیق قرار گیرد. اشاعره ، برای حفظ تعظیم و عمومیت قدرت خداوند، قاعده لا موثر فی الوجود الاالله را چنان وسیع و فراگیر تفسیر کردند، که دیگر جایی برای انسان و خواص اشیاء در طبیعت باقی نماند. و خداوند را تنها فاعل مستقل جهان می¬دانند که جهان با همه گستردگی و عظمتش، متبلور حاکمیت یک اراده واحد است. و برای این¬که انسان مسلوب الاختیار نشود، کسب را مطرح می-کنند. هم¬چنین آن¬ها برای نیازمند نبودن خداوند، معتقدند که خداوند در افعالش غرض و هدفی ندارد. در حالی که معتزله به واسطه تنزیه خداوند و حفظ عدالت وی، عالم را جدا از آفریدگار می¬دانستند، و معتقد بودند که خدا پس از آفرینش جهان، در کنار نشسته و نظاره¬¬گر وقایع و حوادث عالم است. آن¬ها برای عبث نبودن تعالیم انبیا و ثواب و عقاب و تنزیه خداوند از افعال ناقص انسان، به تفویض قائل بودند. و رابطه خدا و عالم و انسان را بسیار تنگ و محدود ساختند. آن¬ها بر خلاف اشاعره معتقد بودند که خداوند در افعال خویش دارای غرض و هدف می¬باشد، و این غرض را به انسان برمی¬گردانند.
محمد مصطفائی حسن نقی زاده
با آغاز نهضت ترجمه در جهان اسلام، اخلاق فلسفیِ یونان باستان که یکسره اخلاقی «فضیلت مدار» بود، به ویژه با تبیین افلاطونی-ارسطویی آن، در میان حکیمان مسلمان رواج یافت. مسکویه(م 421 ق.) و ملا مهدی نراقی(م 1209 ق.) که از مهمترین پیروان این اخلاق هستند، به ترتیب، کتاب های «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق»، و «جامع السعادات» را با این رویکرد تألیف کردند. نظام اخلاق فضیلت، بر انسان شناسی فلسفی و عقل گرایی آن، استوار است. لذا، فصل ممیز انسان «عقل» او تعیین می شود و فضیلت برتر «حکمت» است و سعادت قصوی هم، سعادتی عقلانی است. در این اخلاق، فضیلتِ هر یک از قوای سه گانه نفس(عاقله، غضبیه، شهویه)، در حالتی میانه ی افراط و تفریط حاصل می شود؛ بنابراین معیار فضیلت، «حد وسط» است. در همین راستا، پرسش اصلی رساله، بررسی مقدار انطباق دستاورد اخلاق فلسفی مسکویه و نراقی، با دیدگاه قرآن کریم است، چراکه به نظر می رسد طبق آیات، «روح الهی» انسان، فصل ممیز اوست، و با توجه به «کرامت» و گرایش اصیل این روح به «ایمان»، به جای تأکید بر حکمتِ نظری، «تقوا» که ناظر به حیث اراده و انتخابگری «عاقلانه» انسان است، اولویت می یابد و سعادت قصوی هم، منحصر در بُعد معرفتی انسان نمی شود. ضمناً، معیار فضیلت بر اساس تقابل بنیادین و دوقطبی حق و باطل(ایمان و کفر) در قرآن، «عدل» و ادای حق، طبق موازین شرعی و عقلی است. نتیجه آن که: مبانی مورد پذیرش این دو حکیم از اخلاق فضیلت مدار، قالب جامع و بی نقصی برای اخلاق قرآنی تشکیل نمی دهند؛ بلکه برای تدوین اخلاق اسلامی باید چارچوب آن نیز، از منابع اصیل دین(قرآن و حدیث) استخراج گردد.
حسین پارسا محمد کاظم علمی
مهم ترین هدف از بحث پیرامون علم، ایجاد توانمندی در تشخیص علم حقیقی از علم کاذب است. این گفتار به تحقیق در مورد تعریف علم، متعلق آن، انواع علم، شرایط تحقق علم و نسبت میان علم و عالم و معلوم در آثار ملاصدرا و لایب نیتز، و مقایسه نظرات دو فیلسوف پرداخته است. تاثیر ایمان به خداوند در طرح ریزی نظام فلسفی، اقتباس بسیاری از مفاهیم کلیدی از سایر نظام های فلسفی، مخالفت هر دو فیلسوف با نظریه لوح سفید، از جمله شباهت های مهم در نظام فلسفی آنان است. از طرف دیگر، رویکرد ملاصدرا به علم، فلسفی و پس از تحقق علم است. اما رویکرد لایب نیتز، منطقی و پیش از تحقق علم؛ که این خود گویای تفاوتی بنیادی در رویکرد دو فیلسوف به بحث علم است.
عفت هاشمی عباس جوارشکیان
معاد یکی از اصول مهم ادیان آسمانی به شمار می¬آید. این موضوع با مسئله انسان¬شناسی و نفس شناسی ارتباطی وثیق دارد و متناظر با اختلاف در انسان-شناسی آراء مختلفی در باب معاد وجود دارد. پژوهش حاضر مسئله وضعیت نفوس انسانی پس از مفارقت از بدن و طبقات آن ها در قیامت را از منظر فلسفه مشاء، اشراق، متعالیه و آیات و روایات مورد فحص و بررسی قرار داده است؛ زیرا با تبیین اصناف و طبقات انسان ها در آخرت و فرجام هر کدام، علاوه بر تعمیق بخشیدن به نگرش فرجام شناختی و انسان شناسی می¬توان بر میزان تطابق نگرش¬های فلسفی با آیات و روایات در این رابطه (مسئله معاد و ویژگی¬های آن) دست یافت. فلاسفه اسلامی و همچنین آیات و روایات، تقسیم بندی های متفاوتی از انسان ها در روز قیامت بر اساس میزان علم و عمل آن ها در دنیا، ارائه داده و عاقبت هر قسم را به صورت مجزا مشخص کرده¬اند. از نظر حکمت مشاء این نفوس به طور خلاصه در پنج دسته نفوس ساده، عارفان، جاحدان، معرضان و مهملان جای می¬گیرند. شیخ اشراق نیز آن ها را به ساده و غیرساده و نیز پاک و ناپاک و تمام یا ناقص تقسیم می¬کند. ملاصدرا برای اهل بهشت سه گروه (مقربان، اصحاب یمین و نفوس ساده) و برای اهل عذاب چهار گروه را ذکر می¬کند. در آیات و روایات نیز از گروه¬های مقربان، اصحاب یمین و اصحاب شمال یاد شده است. به طور کلی به جز درمورد فرجام نفوس متوسطین در علم و عمل، در بقیه موارد می¬توان به تطبیق کامل بین سه نظام فلسفی (مشاء، اشراق، متعالیه) و نیز آیات و روایات دست یافت.
احسان رحیم پور عباس جوارشکیان
طبق آیات و روایات اسلامی، در تشکیل شخصیت انسان عوامل مختلفی دخیل اند که تأثیرگذاری برخی از آن عوامل در حوزه ی اختیار شخص نیست. از جمله ی مهم ترین عوامل غیر اختیاری شکل دهنده ی شخصیت انسان می توان به وراثت، محیط (که شامل محیط تربیتی، اجتماعی و جغرافیایی می شود)، حیث طبیعی وجود انسان، فطرت و طینت نام برد که در متون دینی به نقش مؤثر آن ها اشاره شده است. در این نوشتار، ابتدا نقش عوامل غیر اختیاری در تکوّن شخصیت انسان طبق آیات و روایات بیان می شود؛ سپس به نقش اختیار در شخصیت انسان در تقابل با عوامل غیر اختیاری پرداخته می شود و ثابت می شود که اگر چه نقش عوامل غیر اختیاری را نمی توان انکار کرد، اما تأثیر این عوامل تنها در حد زمینه و اقتضا بوده و موجب جبر انسان نمی شود. در پایان، اختیار به عنوان عامل سعادت یا شقاوت انسان اثبات می شود.
راضیه اسلامی عباس جوارشکیان
تحقیق حاضر به بررسی راه های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی و عرفان اسلامی می پردازد. روش تحقیق عقلی و جمع آوری مطالب از طریق روش اسنادی و کتابخانه ای است. در فصل اول با بررسی کلیات عرفان و اخلاق اسلامی ذکر می شود که در اخلاق از باید و نباید و در عرفان از بود و نبود بحث می شود. در فصل دوم در مورد نسبت انسان با خدا در اخلاق اسلامی از طریق رابطه یا نسبت ناقص با کامل، مملوک با مالک و متنعم با منعم و در عرفان اسلامی نسبت عاشق و معشوق، محدود با نامحدود، مقید با مطلق، ظاهر و باطن و اسم و مسمی مورد توجه است. در فصل سوم راه های ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی تحلی به فضائل و تخلی از رذائل و تحصیل رضای خداوند و در عرفان اسلامی تزکیه نفس و تحلیه دل و در نهایت حرکت در مسیر سیر و سلوک معرفی می گردد. در فصل چهارم تقویت ارتباط انسان با خدا از منظر اخلاق اسلامی ایمان و عمل صالح که با یکدیگر نیز رابطه نزدیکی دارند و همچنین حسن فعلی و حسن فاعلی و داشتن تعادل و میانه روی در همه امور زندگی به خصوص زندگی دینی و در عرفان اسلامی رسیدن به معرفت الله و معرفت نفس و رابطه عاشق و معشوق و دل بریدن از غیر حق تعالی معرفی می گردند. در فصل پنجم ثمرات و آثار ارتباط با خدا از منظر اخلاق اسلامی آرامش و طمأنینه قلبی، تعادل و توازن همه جانبه شخصیت و حیات طیبه می باشد و در عرفان اسلامی رسیدن به تعادل و توازن هم جانبه در شخصیت و رسیدن به مقام خلیفه الهی است. نتیجه اینکه در بررسی رابطه اخلاق و عرفان در ارتباط با خدا درمی یابیم که در اخلاق، عقل و استدلال حاکمیت دارد اما در عرفان، عشق و محبت اساس کار است. همچنین در اخلاق با مدل انسانی روبرو هستیم اما مدلی که عرفان ارائه می دهد خود حضرت حق است و انسان موظف است خلیفه بودن خود را به نحو درستی ادا کند.
اسما رضایی زاده عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر با عنوان «جریان مخالفت با فلسفه نزد ابن عربی، ابن تیمیه و محمد غزالی» و به منظور بررسی و نقد دلایل مخالفت ابن عربی، ابن تیمیه و محمد غزالی با فلسفه نگاشته شده است. مخالفت با فلسفه، جریانی است که از ابتدای قرن دوم هجری آغاز و در قرون پنجم و ششم هجری به اوج شدت خود رسید؛ بیش¬ترین مخالفان فلسفه در میان فقها، متکلمین و عرفا به چشم می¬خورند. ابن عربی، به عنوان یک عارف، میانه خوبی با فلسفه ندارد و این امر معلول ناتوان شمردن عقل از درک علوم و معارف، غلط دانستن برخی قواعد فلسفی، تفاوت¬های مبنایی نگرش هستی شناسانه وی با فلاسفه و...است. ابن تیمیه، به عنوان یک فقیه در این پژوهش موردبررسی قرارگرفته است. وی که یک سلفی متعصب است، ناجوانمردانه به فلسفه حمله برده است؛ ستیز وی با فلسفه ناشی از ظاهرگرایی، سطحی نگری و عدم تعمق در مسائل فلسفی و انگیزه سیاسی است. علل مخالفت غزالی با فلسفه هم در مصلحت دینی، تأثیر اندیشه¬های خواجه نظام الملک، انگیزه سیاسی، بدون استاد خواندن فلسفه و مغایر دانستن برخی از مباحث فلسفی مانند علم الهی، معاد جسمانی و قدم عالم با دین خلاصه می¬شوند.
زهرا حاجی نیا عباس جوارشکیان
پایان¬نامه¬ی حاظر درصدد است که چگونگی ارتباط نفس با مبادی عالیه هستی را به تصویر کشیده، به عبارت دیگر درپی این است که نفس با عقل فعال به چه صورت در ارتباط است، برای تبیین این مهم به تحلیل رابطه¬ی میان نفس و عقل فعال و توضیح نحوه¬ شهود مبادی عالیه پرداخته می-شود. برای روشن شدن رابطه¬ی نفس با مبادی عالیه هستی، ابتدا بیان مراتب وجود عقل و عقل انسان از نظر مشاء و اشراق ضروری به نظر می¬رسد. از نظر ملاصدرا نحوه¬ی ادراک به این طریق است که نفس انسان از این عالم به عوالم بالا سلوک می¬کند و در آن¬جا با عقل فعال متحد می¬شود و منظور از این اتحاد وحدت و یگانگی است.
مرضیه داستانی عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر با عنوان «بررسی و نقد فلسفی آراء فخررازی و علامه طباطبایی در خصوص آیات مربوط به اهل بیت (ع) در تفاسیر کبیر و المیزان» به منظور تبیین و تشریح نظرات دو مفسر برجسته شیعه و اهل سنت، علامه طباطبایی و فخر رازی پیرامون آیات مربوط به اهل بیت(ع) تدوین شده است. میان تفاسیر شیعه و اهل سنت بخصوص در امور مربوط به اهل بیت(ع) بویژه مبحث ولایت اختلافاتی وجود دارد، از این دست تفاسیر می توان به المیزان و کبیر اشاره کرد، برای بررسی این موارد اختلاف، توضیح و تبیین مصداق اهل بیت(ع) در تفاسیر المیزان و کبیر ضروری به نظر می رسد. علامه طباطبایی اهل بیت(ع) را همان پنج تن آل عبا و ائمه معصوم از ذریه امام علی (ع) می داند ولی فخر رازی تنها پنج تن اصحاب کساء و زنان پیامبر(ص) را مصداق اهل بیت می داند. علامه طباطبایی بالغ بر چهل آیه را به اهل بیت (ع) استناد می دهد که از جمله آن ها می توان به آیات شریفه تطهیر، مباهله، اکمال، ولایت، تبلیغ، مودت، آیه ششم سوره حمد و... اشاره نمود. اما فخر رازی نه تنها به این گستردگی و توسع مصداق آیات را اهل بیت(ع) به معنای مشهور آن ندانسته است بلکه در مواردی هم که دلالت آیات با نصوص قطعی شیعه و اهل سنت در مورد اهل بیت(ع) آشکار است سعی در مبهم گویی و پرده افکنی داشته است از جمله آیات شریفه ولایت، اکمال، آیه یکم سوره کوثر، آیه 119 سوره توبه، آیه 8 سوره تکاثر و...
الهه خنجرفلک عباس جوارشکیان
از آنجا که در منابع دست اول حکمت اسلامی جز اشاراتی پراکنده، به هنر پرداخته نشده است، تبیین هنر اسلامی فراتر از تحلیل، نیازمند بازسازی است. یعنی با استفاده از تبیینی که هر یک از حکمای اسلامی در رابطه با خیال، خلاقیت، وحی، رویا، الهام، هستی شناسی، مباحث ادراک و ... ارائه کرده اند به بازسازی حکمت هنر هر یک از مکاتب و به نحو دقیق تر حکما پرداخت. به همین دلیل لازمه ی پژوهش در حکمت هنر اسلامی استفاده از روش اجتهادی است. در فصل کلیات تلاش شده است یک مفهوم شناسی در حوزه ی مفاهیم کلیدی پایان نامه یعنی هنر، زیبایی، خلاقیت و ادراک انجام شود. فصل دوم با عنوان «معرفت شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» به بررسی نقش قوه ی خیال، قوای باطنی و ادراک خیالی در آفرینش هنری به تفکیک حکمای اسلامی می پردازد. فصل سوم با «عنوان انسان شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» به بحث مسائل انسان شناسی خیال و مرتبه ی مثالی انسان می پردازد از آنجا که مبدع مرتبه ی مثالی نفس، ملاصدرا است، این بخش تنها به نظریات ملاصدرا اختصاص دارد. جایگاه بحث از قوای باطنی و نقش آن در آفرینش هنری بیشتر از فصل قبل در این فصل بود اما به جهت این که این مطلب پیش نیاز بحث ادراک هنری است، همچنین به جهت اینکه نظر سایر حکما در مورد قوای باطنی تحت موضوع بدن مثالی قرار نمی گیرد بنابراین در فصل معرفت شناسی به آن پرداخته شد. در انتهای این فصل، نقش اثبات مرتبه ی مثالی نفس در توجیه انواع استعداد هنری بررسی می شود. در فصل چهارم با عنوان «هستی شناسی خیال و نقش آن در آفرینش هنری» حین ویژگی های عالم مثال و به ویژگی های هنر پرداختیم همان طور که حین بیان ویژگی های قوه ی خیال و مرتبه ی مثالی این کار را را انجام دادیم. همچنین با بیان مراتب و موجودات عالم مثال به مراتب و انواع آفرینش هنری می-پردازیم. علاوه بر این در این فصل به دو نقش مهم اثبات عالم مثال در آفرینش هنری که عبارت بود از«اثبات عالم خیال و ضرورت، امکان و امتناع مرجع اثر هنری» همچنین «اثبات عالم خیال و وجود ذهنی یا وجود عینیی در آفرینش هنری» می پردازیم. در فصل پنجم تحت عنوان «معرفت شناسی عقل و نقش آن در آفرینش هنری»، به مسئله ی نقش ادراک عقلی در آفرینش هنر معقول می پردازد. برای تبیین این بحث که پیشینه ی چندانی در حکمت اسلامی ندارد، از تبیینی که حکما در بحث وحی و رویای صادقه کرده بودند استفاده شد. به دلیل اینکه قوه ی عقل به طور مستقیم در آفرینش هنری نقش ندارد مباحث مربوط به ویژگی های قوه ی عقل برخلاف ویژگی های قوه ی خیال کاربردی در مباحث مربوط به هنر نداشت. فصل ششم نیز به «هستی شناسی عقل و نقش آن در آفرینش هنری» پرداختیم و نقش عقول طولی، عقل فعال و عقول عرضی را در آفرینش هنری از منظر هر یک از حکما بررسی کردیم.
محمد غبدیان عباس جوارشکیان
از شگفتیها و زیباییهای عالم آفرینش پدیده ناشناخته ی عشق است که همچون وجود مفهومش در غایت ظهور و کنهش در غایت خفاست.عشق در فلسفه و بخصوص در عرفان آنقدر از اهمیت ویژه ای برخوردار است که تقریبا تمام عرفا و فلاسفه ی بزرگ بابی را تحت همین نام برای آن قرار داده اند.در عرفان، عشق از مهمترین مباحث عرفان نظری و عملی است.در واقع تجلّی عشق است که تمام مراتب خلقت را ایجاد می کند و به ظهور می رساند ؛در مسیر کمالیه موجودات به سوی حق نیز همین عشق است که ایجاد حرکت وکمال می کند.در فلسفه نیز فلاسفه بزرگی همچون ابن سینا.سهروردی وملاصدرا با توجه به مبانی مکاتب خویش از عشق سخن گفته اند.فلاسفه و عرفا مباحث متعددی در باب تعریف و ماهیت عشق، منشاء عشق.،رابطه بین عشق الهی و انسان،عشق و هستی و همچنین کارکردهای عشق رادر اندیشه های عملی و نظری خود گنجانده اند.در باب تعریف عشق تقریبا تمام عرفا و اکثر فلاسفه براین عقیده اند که عشق را نمی توان تعریف کرد و کشف حقیقت آن تنها از راه شهود امکان پذیر است.آنها درباره ی رابطه ی عشق وهستی معتقدند که عشق در تمام هستی جریان دارد وهر موجودی از عشق حتی به میزان کم بهره مند است.عرفا و فلاسفه منشاء اصلی و واقعی عشق را عشق الهی می دانند و همه عشق ها را مظهری از این عشق به حساب می آورند.در اندیشه عارفان وفلاسفه مهمترین ثمره ی عشق وحدت و یگانگی عاشق و معشوق محسوب میشود.
عفت توانا عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر به مسئله «حق» و «حقانیت» در قرآن از سه منظر توجه شده است. از حیث معنا و کاربرد، مصداق و ملاک «حق» معانی حق هم شامل امور تکوینی و واقعی و هم امور ارزشی و اعتباری می باشد و کاربردهای آن نیز در مورد خداوند متعال، افعال و وعده های الهی ، مطابقت با واقع ونیز امور حقوقی می باشد. از حیث مصداق خداوند متعال، قرآن کریم و دین اسلام در زمره مهم ترین مصادیق حقانیت قرار گرفته اند. از حیث ملاک نیز منشأ «حق» در دو موضوع قوانین و قضایای خبری مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه قرآن کریم منشأ حق در تعیین قوانین حقوقی تنها «خداوند متعال» است. به سه دلیل قرآنی، روایی و عقلی؛ از حیث قرآنی به این دلیل که خالق انسان بوده و نسبت به او دارای ولایت تکوینی و تشریعی می باشد. بر خلاف مکاتب غربی که ملاک را توافق اجتماعی و حقوق طبیعی میدانند. روایات فراوانی از پیشوایان معصوم علیهم السلام بر اتقان این امر می افزاید. براهین سلطه و ویژگی های قانونگذار نیز از جمله دلایل عقلانی میب اشند. ملاک حق در قضایا و گزارشهای خبری از نظرگاه فلاسفه اسلامی و قرآن کریم مطابقت با واقع و نفس الامر محسوب میشود.
عاطفه افخمی عباس جوارشکیان
این پایان¬نامه به¬طور دقیقی مفهوم و ماهیت عصمت و نقش معرفت در پیدایش ملکه¬ی عصمت را ارزیابی می¬کند. به¬این منظور، در مبحث کلیات به تبیین جایگاه نبوت و امامت و پیشینه¬ی تارخی عصمت پرداخته می¬شود. سپس، ماهیت عصمت مورد بررسی قرار گرفته و مفهوم و قلمرو آن مشخص می¬گردد. در ادامه از دلایل عصمت که شامل دلایل عقلی و نقلی است سخن به میان می¬آید. در پایان معرفت شناسی عصمت مورد بحث قرار می¬گیرد. ابتدا، از خواستگاه و علل عصمت صحبت می-شود که چهار علت را بررسی کرده و در نتیجه¬ی مقایسه وبررسی این علل از علم به ¬عنوان منشاء عصمت یاد می¬کنیم. به این جهت، مفهوم علم و ماهیت آن، نقش علم و معرفت در گیدایش ملکه عصمت و همچنین طریق حصول معرفت برای معصوم بیان می¬شود.
فاطمه عابدی علیرضا کهنسال
لذت و ألم دو عاملی هستند که به عنوان انگیزه و محرک انسان برای رسیدن به کمال جسمانی و روحانی شناخته شده اند؛ بنابر این بالاترین غرض برای حیات انسان محسوب می شوند. اساس لذت و ألم ادراک است. فلاسفه اسلامی لذت و ألم را به ادراک امر ملائم و منافی با نفس تعریف می¬ کنند. اقسام لذت و ألم نیز بر اساس گونه¬های ادراک تقسیم می¬گردند که در تقسیم¬بندی رایج به لذات حسی و خیالی و عقلی منقسم می¬شوند. لذت، امر وجودی و ألم، عدمی است. اما برخی ألم را نیز وجودی می¬دانند. در حکمت متعالیه بر اساس تشکیک و برخی از اصول بویژه تجرد خیال، لذت و ألم اخروی نیز هم سنخ خوشی و رنج دنیوی است که از باطن نفس پدید می¬آید ولی در حکمت مشاء و اشراق، این نتیجه¬گیری میسر نیست. آنان در رأی غالب خود لذت و ألم جسمی را انکار می¬کنند. اطلاق لذت عقلی بر خداوند نزد اکثر فلاسفه جایز است و برخی از متکلمان نیز آن را پذیرفته¬اند ولی ألم بر خدا صدق نمی¬کند.
زهرا سادات علوی صدر علی غنایی چمن آباد
این پزوهش به بررسی تاثیر چند روش مداخله ای از جمله خاطره گویی گروهی و تقویت باورهای معنوی و ترکیب این دو بر اضطراب مرگ سالمندان پرداخته است . همچنین به اهمیتی که مفهوم مرگ در سالهای نهایی عمر د ارد اشاره کرده است .
ملیحه مشرفی عباس جوارشکیان
در این پایان نامه ابتدا عبودیت و عبادت و بندگی خداوند را تعریف لغوی و اصطلاحی کردیم سپس به حقیقت عبودیت و مبانی عبودیت و بندگی پرداختیم و در آخر ثمرات و برکاتی که بندان حقیقی خداوند به آن نائل می شوند مورد شرح و بررسی قرار دادیم.
زهرا معیری عباس جوارشکیان
نوشتار حاضر جهت تبیین ارتباط قوای نفس با یکدیگر و با نفس و همچنین ارتباط نفس با بدن بر اساس دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا تدوین یافته است. در باب ارتباط قوا با یکدیگر، اختلاف چندانی بین دو فیلسوف مشاهده نمی شود، مگر در مسأله ارتباط عقل با وهم.همچنین از دو محور عمده رابطه نفس و قوا، یعنی فاعلیت نفس و قوا و وحدت یا تعدد وجود آن ها، شیخ?الرئیس و صدرالمتألهین با تفاوتی مبنایی، نفس را فاعل جمیع افعال اعم از ادراکی و تحریکی و مدرک تمام ادراکات می دانند و در بخش دوم نیز، تفاوت مبنایی دو فیلسوف آشکار می شود و صدرا برخلاف شیخ ـ که به تعدد وجود نفس و قوا معتقد است ـ با تأیید نقش نفس و قوا، نظریه اتحاد وجودی نفس و قوا را ارائه می کند. همچنین با توجه به اختلاف دو فیلسوف در نحوه تکوّن نفس ناطقه، اختلاف آن ها در رابطه نفس و بدن آشکار می شود. ابن سینا صرفاً قائل به تعلق تدبیری نفس به بدن است، درحالی که ملاصدرا، علاوه بر این تعلق، ترکیب این دو را اتحادی می داند و معتقد است بدن مرتبه نازله نفس است.
عباس جوارشکیان احمد احمدی
نحوه فاعلیت خداوند در عالم طبیعت چگونه است؟ تدبیر و ربوبیت الهی در عالم طبیعت از چه طریقی و چگونه انجام می پذیرد؟ نحوه ارتباط طبیعت با ماورا طبیعت چگونه است؟ بنابر ترفع وجودی و تنزه خداوند از عالم ماده، که عالم حدوث و صیرورت، کثرت و تفرقه وجودی است حکمای اسلامی به وسایطی در امر خلق و تدیبر عالم طبیعت قائل شده اند: 1-افلاک - عقل فعال، 2- ارباب انواع، 3- نفس کلیه این وسایط پس از تبیین با توجه به مفروضات و مبانی، سازواری درونی، لوازم و تبعات نظری قدرت تبیین، مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. در این نقد و بررسی، مدل نفس کلیه، بر پایه اصول و مبانی حکمت متعالیه در خصوص نسبت نفس و بدن و مدل تشکیکی هستی، مورد تبیین و تقویت قرار گرفته است و نسبت به دو مدل رقیب خود، توانمندترین و جامعترین مدل شناخته شده است. از آنجائیکه در تبیین ربط طبیعت و ماورا طبیعت، اساس راه حل های ارائه شده، به مدلی مربوط می شود که بیانگر ساختار هستی است، مبحث جدیدی در رساله تحت عنوان ؛مدلهای هستی؛ مطرح شده است. پس از تبیین انواع مدلهای عام و خاص، سه مدل هستی شناختی زیر در فلسفه اسلامی مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. 1- مدل طبقه ای (مشائین)، 2- مدل تشکیکی (اشرافیین و حکمت متعالیه) 3- مدل باطنی (عرفا) پس از نقد و بررسی مدلهای ارائه شده توسط حکمای مشائی و اشراقی و صدرایی، مدل ؛تشکیکی اتصالی؛ هستی بعنوان تنها مدل سازگار با حکمت متعالیه، مورد بررسی ویژه قرار گرفته است و تبعات و لوازم و نتایج منطقی و فلسفی آن بر شمرده شده اند. بر پایه این نتایج و لوازم، چهره جدیدی از نظام هستی ترسیم می شود که با آرا متعارف فلسفی تفاوت بسیار دارد. در مرحله بعد، مدل تشکیکی -اتصالی در یک تحلیل عقلی بر پایه مبانی حکمت متعالیه، به مدل باطنی (ظهور و بطون) عرفا تحویل برده می شود. پس از تبیین تمایزات بارز مدل باطنی با اندیشه متعارف فلسفی، این مدل نیز مورد نقد قرار می گیرد و مدل کاملتر و جامعتر و توانمندتر دیگری -بر پایه اصول حکمت متعالیه و مبانی عرفان نظری به نام مدل (باطنی-التفاتی) هستی پیشنهاد می شود. در این مدل، تجلی اسمی و اعیانی (اعیان ثابته) و وجودی، از یک سنخ معرفی شده و همه هستی و موجودات آن، وعا حق تعالی و اسما ذات مقدس حق اند. توابع و نتایج این مدل هستی شناختی در کثیری از آرا فلسفی و عرفانی تحول ایجاد نموده و بویژه در بحث معرفت شناسی منشا نگرش نوینی می شود. در بخش پایانی رساله، نظریه ؛علل بذری؛ اگوستین و دو تلقی مهم از این نظریه، مورد نقد و بررسی قرار گرفته و جهات ضعف و ناسازواری این نظریه تبیین می شود.