نام پژوهشگر: بهروز مهرام
عقیله سادات موسوی جهان آبادی حسین حسن آبادی
خانواده پایه ای ترین تشکل اجتماعی و اصلی ترین جزء اجتماع است، و بدون شک مهمترین سازمانیست که بسترساز رشد و رفاه جسمی، روانی و اجتماعی کودک و عامل رسیدن وی به تعادل(فیزیکی، روانی و اجتماعی) است. سلامت این کانون بسیار حائز اهمیت بوده و خانواده های برخوردار از کارکرد سالم، سوای بقای خود در قالب یک نظام، موجب شکوفایی توان بالقوه ی یکایک اعضای خود می گردند.از آنجاییکه زیر بنای این نظام روابط زناشویی است، چنانچه این روابط، رابطه ای سست باشد، پایه های لازم برای موفقیت آمیز بودن و مطلوب بودن عملکرد واحد خانواده، لرزان و یا حداقل ضعیف خواهد بود. تعارض محصول الزامی زندگی مشترک است. با وجود این موضوع مهم تر آن است که زوج ها باید راههای مقبول حل تعارض و برخورد با اختلاف نظرها را بیابند که نتیجه آن ایجاد رضایتمندی زناشویی است.یکی از راههای افزایش رضایتمندی در زوجین زوج درمانی است که با توجه به روابط زوجین و رویکرد مورد نظر راه حل هایی را تنظیم و تجویز می نماید. در این پژوهش از رویکرد زوج درمانی کوتاه مدت mri استفاده شده است. این شیوه درمانی با تاکید بر ارتباط، شیوه های جدید حل مسائل را در زمانی کوتاه بررسی می نماید، و از جمله رویکردهای ارتباطی و راهبردی محسوب می گردد.در این تحقیق 15 آزمودنی زوج را از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب کرده و آنها را در سه گروه قرار دادم. گروه 1 گروه آزمایش بوده که در آن زوج درمانی کوتاه مدت mri اجرا گردید. دو گروه دیگر کنترل بوده که در گروه اول زوج درمانی گروهی re اجرا شد و گروه دوم هیچ درمانی را دریافت نکردند. از هر سه گروه در مقاطع پیش و پس از درمان و نیز پیگیری بعد از 45 روز پرسشنامه رضایتمندی زناشویی انریچ گرفته شد.با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بون فرنی و t همبسته، نتایج نشان داد که mri با re تفاوت معناداری را در سطح 0.05 نه در تاثیرگذاری و نه در حفظ نتایج نشان ندادند. اما mri با عدم درمان در سطح 0.05 تفاوت معناداری را نشان داد. در گروه آزمایش نتایج در طی زمان پایداری خود را حفظ کردند.
عاطفه اطهری علاف محمدرضا آهنچیان
دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، سازمان هایی با هدف جهت دهی حرکت جامعه به سمت توسعه پایدار می باشند. این موسسات، سازمان های پیچیده با ویژگی های منحصر به فرد هستند که آن ها را از سایر سازمان ها متمایز می سازد. بدون شک تغییر و تحولات و فشارهای داخلی و خارجی محیط بر کل مدیریت دانشگاه تاثیر می گذارد. برای موفقیت در چنین شرایطی، رهبران موسسات آموزش عالی، نیاز به توانایی تنظیم رفتار خود برای انتخاب نقش درست و مناسب در هر موقعیت دارند. به این منظور یک رهبر، نیازمند توانایی شناخت نیازها و اهداف دیگران و توانایی تطبیق دیدگاه فردی خود بر اساس فعالیت های گروه است. کسانی که در زمینه رهبری به مطالعه می پردازند این واقعیت را پذیرفته اند که رفتارهای تحولی رهبران، مجموعه ای از نتایج مثبت در سازمان ایجاد می کند. اعتماد پیروان به رهبر و همگام شدن آنان با رسالت سازمان به افراد در رسیدن به سطوح استثنایی عملکرد کمک می کند. در چنین وضعیتی انتظار منطقی آن است که رهبران تحولی موجب بهسازی کارکنان و سازمان شوند. این تحقیق به منظور بررسی رابطه سبک رهبری تحولی مدیران دانشگاه با بهسازی کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد صورت گرفته است. نمونه تحقیق از میان کارکنان رسمی و قرارداد مشخص دانشگاه به روش سرشماری مورد مطالعه قرار گرفته اند. کارکنانی که ویژگی های آنان، مطابق با تعریف عملیاتی، امکان قرار گرفتن در نمونه تحقیق را می داد برابر با 180 نفر به دست آمد. در تحقیق حاضر که با روش همبستگی انجام گرفت، برای اندازه گیری هر کدام از متغیرهای فوق از پرسشنامه جداگانه ای استفاده شده است. در این تحقیق داده های جمع آوری شده از پرسشنامه ها، جهت تعیین نتایج به دست آمده درباره چهار سوال اصلی و هفت سوال فرعی، با استفاده از نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مهم ترین یافته های تحقیق نشان داد که: 1) وضعیت انطباق رفتار مدیران دانشگاه بر اساس شاخص های رهبری تحولی از حد متوسط بالاتر است؛ 2) وضعیت بهسازی کارکنان دانشگاه بر اساس مدل مک لگان از حد متوسط بالاتر است؛ 3) بین میزان انطباق رفتار مدیران با شاخص های رهبری تحولی و میزان بهسازی کارکنان آنان در دانشگاه فردوسی مشهد رابطه مستقیم و معنی دار وجود دارد؛ 4) بهسازی کارکنان (بر اساس نمره کل به دست آمده از مدل مک لگان) از طریق رفتار منطبق با شاخص های رهبری تحولی مدیران دانشگاه فردوسی مشهد قابل پیش بینی نیست؛ 5) تفاوت معنی داری در میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه با رهبری تحولی بر حسب جنسیت مدیران وجود ندارد؛ 6) رابطه معنی داری بین میزان رفتار منطبق با رهبری تحولی مدیران دانشگاه با سن آنان وجود ندارد؛ 7) در میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه با رهبری تحولی بر حسب دانشکده (علوم انسانی/ غیر علوم انسانی) مدیران تفاوت معنی داری وجود دارد؛ 8) در میزان نمره کل بهسازی کارکنان دانشگاه بر حسب مرد یا زن بودن آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 9) در میزان نمره کل بهسازی کارکنان با مدرک تحصیلی بالاتر و کارکنان با مدرک تحصیلی پایین تر تفاوت معنی داری وجود دارد؛ 10) رابطه معنی داری بین نمره کل بهسازی کارکنان و سن آنان، وجود ندارد؛ و 11) تفاوت معنی داری در میزان نمره کل بهسازی کارکنان دانشگاه بر حسب نوع دانشکده ای که در آن مشغول به فعالیت هستند (علوم انسانی/ غیر علوم انسانی) وجود ندارد.
مریم خجسته بوجار محمدرضا آهنچیان
مدیریت در موسسات آموزش عالی از حساسیت ویژه ای برخوردار است. اهمیت نفش مدیریت در پیشبرد اهداف این موسسات همواره مورد توجه صاحب نظران آموزش عالی بوده است. فقدان مدیریت بر استعدادهای موجود در دانشگاه ها، آثار نامطلوبی چون بروز بی هدفی و سردرگمی در این موسسات را به دنبال دارد. با توجه به آنکه مدیران دانشگاه ها از عوامل اصلی تصمیم گیری محسوب می شوند، لذا توجه به قابلیت های مدیریتی آنان به میزان چشمگیری بر موفقیت نظام آموزش عالی کشور تاثیرگذار است. دانشگاه ها مانند سایر سازمان ها، به شیوه های نوین رهبری به جای شیوه های سنتی رهبری نیاز دارند. کسانی که در زمینه رهبری به مطالعه می پردازند این واقعیت را پذیرفته اند که خدمتگزار بودن رهبر، مجموعه ای از نتایج مثبت در سازمان ایجاد می کند. در چنین وضعیتی انتظار منطقی آن است که رهبران خدمتگزار موجب اعتماد کارکنان شوند. این تحقیق به منظور تعیین میزان تاثیر انطباق رفتار مدیران با شاخص های رهبری خدمتگزار بر میزان اعتماد سازمانی کارکنان در دانشگاه فردوسی مشهد صورت گرفته است. در تحقیق حاضر که با روش علی- مقایسه ای انجام گرفت، نمونه تحقیق از میان کارکنان رسمی و قرارداد مشخص دانشگاه به روش سرشماری انتخاب شده است. کارکنانی که ویژگی های آنان، مطابق با تعریف عملیاتی، امکان قرار گرفتن در نمونه تحقیق را می داد برابر با 180 نفر به دست آمد. برای اندازه گیری هر کدام از متغیرهای فوق از پرسشنامه جداگانه ای استفاده شده است. در این تحقیق داده های جمع آوری شده از پرسشنامه ها، جهت تعیین نتایج به دست آمده درباره یک سوال اصلی و هفت سوال فرعی، با استفاده از نرم افزارspss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مهمترین یافته های تحقیق نشان داد که: 1) هر چه رفتار مدیران با شاخص های رهبری خدمتگزار انطباق بیشتری داشته باشد میزان اعتماد کارکنان به آنان بیشتر می شود؛ 2) تفاوت معنی داری در میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه با رهبری خدمتگزار بر حسب جنسیت مدیران وجود ندارد؛ 3) رابطه معنی داری بین میزان رفتار منطبق با رهبری خدمتگزار مدیران دانشگاه با سن آنان وجود ندارد؛ 4) در میزان انطباق رفتار مدیران دانشگاه با رهبری خدمتگزار بر حسب دانشکده (علوم انسانی/ غیر علوم انسانی) مدیران تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 5) در میزان نمره کل عتماد کارکنان دانشگاه بر حسب مرد یا زن بودن آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 6) در میزان نمره کل اعتماد کارکنان با مدرک تحصیلی بالاتر و کارکنان با مدرک تحصیلی پایین تر تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 7)رابطه معنی داری بین نمره کل اعتماد کارکنان و سن آنان، وجود ندارد و 8) تفاوت معنی داری در میزان نمره کل اعتماد کارکنان دانشگاه بر حسب نوع دانشکده ای که در آن مشغول به فعالیت هستند (علوم انسانی/ غیر علوم انسانی) وجود ندارد.
اعظم عمادی فر مجتبی بذرافشان مقدم
پژوهش حاضر به بررسی سبک رهبری اخلاقی مدیران از دیدگاه کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد و رابطه آن با توانمندسازی آنان پرداخته است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان رسمی، پیمانی و قرارداد معین دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 89-88 می باشد. نمونه با حجم 118 از جامعه(n=717 )انتخاب شده است. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسش نامه توانمندسازی و پرسش نامه محقق ساخته رهبری اخلاقی استفاده شده است. پایایی پرسش نامه توانمندسازی از طریق آلفی کرونباخ محاسبه و برابر با 82/0 و ارزش پایایی پرسش نامه رهبری اخلاقی به شیوه همسانی درونی آلفای کرونباخ برابر با 98/0 مشاهده گردیده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری رگرسیون چندگانه، پیرسون و مقایسه میانگین با ارزش ثابت استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که نمره سبک رهبری اخلاقی مدیران در جامعه مورد پژوهش از متوسط متفاوت نیست. همچنین بررسی وضعیت توانمندسازی کارکنان نشان داد که نمره توانمندسازی کارکنان از متوسط بالاتر است. بین نمره سبک رهبری اخلاقی و توانمندسازی کارکنان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. هیچ کدام از مولفه های رهبری اخلاقی نمی تواند تغییرات مربوطه به توانمندسازی را پیش بینی نموده و ضریب تاثیر معنی داری در هیچ کدام از مولفه ها مشاهده نشد.
غلامعلی سیفی بهروز مهرام
پژوهش حاضر با هدف بررسی تناسب هدفها در کتاب های تعلیمات اجتماعی دوره راهنمایی تحصیلی با هدف های تصریح شده در اسناد فرادست نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران انجام شده است. سوال کلی این مطالعه معطوف به همسویی هدف های کتاب های مورد بررسی با اسناد فرادست و مشتمل بر راهنمای برنامه درسی مطالعات اجتماعی، اهداف مصوب شورای عالی آموزش و پرورش، سند تحول راهبردی نظام تربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران، سند چشم انداز بیست ساله کشور و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بوده است. همچنین میزان توجه به هدف های کتاب های مورد بررسی و ارتباط آن با دغدغه متخصصان (اعضای هیئت علمی دو رشته برنامه ریزی درسی و جامعه شناسی با رویکرد آموزش و پرورش و همچنین دبیران سرگروه علوم اجتماعی) مورد بررسی قرار گرفته است. روش کلی مطالعه مبتنی بر مقایسه و تطابق قرار گرفت. واحد ثبت در اسناد فرادست همانند قانون اساسی مواد قانونی و در کتاب های درسی مضمون بود. یافته ها نشان داد که اگر چه، میزان توجه به اهداف اجتماعی در کتاب های درسی در حد قابل توجه بوده است، لیکن به هدف های سیاسی کمتر توجه شده که این موضوع در پایه های اول و دوم بارز تر است. همچنین میان نگاه صاحبنظران در خصوص اهمیت هدف ها و میزان توجه به آن ها در کتاب های درسی رابطه قابل قبولی وجود ندارد.
فرزانه کارآمد محمدرضا آهنچیان
استانداردسازی فعالیت ها و هماهنگی، به طور معمول از الزامات پیچیده و بزرگتر شدن سازمان ها می باشد. ضمن اینکه در عرصه پر شتاب و پر رقابت تمدن کنونی جهان، خلاقیت و تفکر خلاق، کلید طلائی توسعه سازمان ها است. استانداردسازی فعالیت ها همنوایی و همرنگی در سازمان ها را افزایش می دهد و در نتیجه آزادی و استقلال کارکنان که شرط اساسی برای بروز خلاقیت است، محدود می شود. این تحقیق به منظور بررسی رابطه بین استانداردگرایی مدیران دانشگاهی و خلاقیت کارکنان دانشگاه فردوسی مشهد صورت گرفته است. نمونه تحقیق از میان کارکنان رسمی و قرارداد مشخص دانشگاه به روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب شد. تعداد کارکنان نمونه تحقیق برابر با 99 نفر بود. در تحقیق حاضر که به روش همبستگی انجام گرفت، برای اندازه گیری متغیرها از پرسشنامه محقق ساخته استانداردگرایی مدیران و پرسشنامه خلاقیت رندسیپ (randsepp) استفاده شد. پایایی پرسشنامه استانداردگرایی از طریق ضریب آلفای کرونباخ برابر با 85/. به دست آمد و روایی آن از طریق روایی محتوایی به شیوه داوری تخصصی و از حیث انطباق با بنیان نظری آن توسط سه نفر از اساتید دارای تخصص مرتبط تأیید شد. روایی پرسشنامه خلاقیت رندسیپ 73/. و میزان پایایی پرسشنامه نیز 76/.به دست آمد. برای پاسخدهی به سوالات تحقیق از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، آزمون مقایسه دو میانگین مستقل و تحلیل واریانس استفاده شد. مهمترین یافته های تحقیق نشان داد که: 1) بین میزان استانداردگرایی مدیران دانشگاهی و خلاقیت کارکنان در دانشگاه فردوسی مشهد رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد؛ 2) تفاوت معنی داری در میزان استانداردگرایی مدیران دانشگاه بر حسب جنسیت آنان وجود ندارد؛ 3) تفاوت معنی داری بین میزان استانداردگرایی مدیران دانشگاه با سن آنان وجود ندارد؛ 4) در میزان استانداردگرایی مدیران دانشگاه برحسب مقطع تحصیلی آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 5) در میزان استانداردگرایی مدیران دانشگاه بر حسب دانشکده (علوم انسانی/ غیر علوم انسانی) تفاوت معنی داری وجود دارد؛ 6) در میزان خلاقیت کارکنان دانشگاه بر حسب زن یا مرد بودن آنان تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 7) رابطه معنی داری بین میزان خلاقیت کارکنان دانشگاه و سن آنان وجود ندارد؛ 8) در میزان خلاقیت کارکنان با مدرک تحصیلی بالاتر و کارکنان با مدرک تحصیلی پایین تر تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ 9) تفاوت معنی داری در میزان خلاقیت کارکنان دانشگاه بر حسب نوع دانشکده ای که در آن مشغول به فعالیت هستند (علوم انسانی/ علوم غیر انسانی) وجود ندارد.
زهرا حسین پناه محمود سعیدی رضوانی
تحقیق پیمایشی حاضر به منظور"بررسی نگرش دانش آموزان پایه سوم متوسطه شهر نیشابور به درس دین وزندگی و عوامل موثر بر آن " صورت گرفته است. جامعه آماری این تحقیق را دانش آموزان پایه سوم متوسطه شهر نیشابور تشکیل می دهند که از هر دو جنس و در رشته های انسانی و تجربی در سال تحصیلی 90-89 به تحصیل مشغول بوده اند. در این پژوهش ، 327 نفربه عنوان حجم نمونه وبا استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شد.ابزار گردآوری داده ها سه پرسشنامه نگرش به درس دین وزندگی،نگرش به معلم و پرسشنامه هویت دینی بود. بنابر نتایج تحلیل عاملی، نگرش به سه مولفه جذابیت، اهمیت و فهم درس دین وزندگی به عنوان متغیرهای وابسته مورد استفاده قرار گرفت. به طور کلی، نتایج نشان می دهد که: الف- بر اساس نتایج حاصل از آمار توصیفی،نگرش دانش آموزان نسبت به سه مولفه جذابیت، اهمیت و فهم،نسبتاًمطلوب بوده است. ب- بر اساس نتایج حاصل از آزمونt در مورد تأثیر جنسیت بر نگرش، در مولفه های جذابیت و فهم، دانش آموزان دختر نگرش "نسبتاً نامطلوب" به درس دین وزندگی داشتند ولی در مولفه اهمیت،تفاوت معناداری در نگرش دانش آموزان بر حسب جنسیت وجود نداشت. در مورد تأثیر طبقه اجتماعی –اقتصادی بر نگرش، در مولفه جذابیت، دانش آموزان مناطق بالا شهر نگرش "نسبتاً نامطلوب" و در مولفه فهم،دانش آموزان پایین شهر، نگرش "نسبتاً نامطلوب" به درس دین و زندگی داشتند. در مولفه اهمیت،تفاوت معناداری بین نگرش دانش آموزان دو طبقه بالاشهر و پایین شهر وجود نداشت. در مورد تأثیر رشته تحصیلی بر نگرش ، در مولفه جذابیت، دانش آموزان رشته های تجربی،نگرش "نسبتاً نامطلوب"به درس دین وزندگی داشتند. ولی در مولفه اهمیت وفهم،تفاوت معناداری در نگرش دانش آموزان بر حسب رشته وجود نداشت. ج- بر اساس نتایج حاصل از همبستگی پیرسون، در مورد رابطه متغیرهای نگرش به معلم، هویت دینی و نگرش به درس دین وزندگی، بین سه متغیر فوق، همبستگی مثبت مشاهده شد. درمورد رابطه معدل و نگرش به درس دین و زندگی، بین معدل و نگرش به مولفه های سه گانه رابطه ای مشاهده نشد. د- بر اساس نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون به روش همزمان: در ارتباط با مولفه جذابیت، به ترتیب، بیش ترین تأثیر مربوط است به: 1- هویت دینی 2- نگرش به معلم 3- جنسیت. در ارتباط با مولفه اهمیت، به ترتیب، بیش ترین تأثیر مربوط است به: 1- هویت دینی 2- نگرش به معلم. در ارتباط با مولفه فهم، به ترتیب، بیش ترین تأثیر مربوط است به:1- نگرش به معلم 2- جنسیت 3-هویت دینی 4- طبقه اقتصادی – اجتماعی.
لیلا اسدی حسین جعفری ثانی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تمایل معلمان به مشارکت در تصمیم گیری های مربوط به برنامه درسی و تأثیر ویژگی های خصیصه ای موثر بر میزان مشارکت آنان در سال تحصیلی 1390-1389 انجام شده است. کلیه دبیران مقطع متوسطه ناحیه یک آموزش و پرورش شهر مشهد، جامعه آماری این پژوهش را تشکیل داده اند. برای پاسخگویی به سوال اول 120 نفر از دبیران بر اساس فرمول تعیین حجم نمونه به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای پاسخگویی به سوال دوم متناسب با تحقیقات از نوع علی- مقایسه ای، دو گروه 40 نفره از دبیران در دو کرانه دارای تمایل بالا به مشارکت و تمایل پایین به مشارکت در حیطه های برنامه درسی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. در گروه با تمایل بالا به مشارکت 40 نفر به روش تعمدی و بر اساس بیشترین مشارکت و در گروه افراد با تمایل پایین به مشارکت نیز 40 نفر به روش تعمدی و بر اساس کمترین میزان مشارکت به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه لیندا بهار جمع آوری شده و از طریق آزمون های مقایسه دو میانگین و دو نسبت مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. بر اساس یافته ها، میزان تمایل معلمان به مشارکت در برنامه درسی بالا بوده است. همچنین از میان مولفه های خصیصه ای، تنها عامل مدرک تحصیلی باعث تفاوت معنادار میان معلمان تمایل بالا و تمایل پایین به مشارکت در برنامه درسی نشان داد. به طور معناداری معلمان با مدرک تحصیلی فوق لیسانس به طور معنی داری دارای تمایل بیشتری برای مشارکت در برنامه درسی در مقایسه با معلمان دارای مدرک لیسانس بودند.
بهاره بهالگردی مقصود امین خندقی
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر باورهای معرفت شناختی بر جهت گیری های برنامه درسی است. برای این منظور دو نمونه شامل 271 نفر از معلمان مقطع متوسطه شهر مشهد و 38 نفر از دست اندر کاران وکارشناسان دفتر برنامه ریزی و تألیف کتب درسی، پرسشنامه های جهت گیری های برنامه درسی و باورهای معرفت شناختی را تکمیل نمودند. روش این پژوهش کمی غیر آزمایشی تبیینی مقطعی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های برنامه درسی بین معلمان و دست اندرکاران تفاوت معناداری وجود دارد: معلمان به طور معناداری در مقایسه با دست اندرکاران گرایش بیشتری به باورهای خام دارند . هم چنین میانگین نمره جهت گیری های برنامه درسی معلمان به جز در جهت گیری انسان گرایی به طور معناداری از دست اندرکاران بیشتر است. اجرای آزمون تجزیه و تحلیل واریانس چند متغیره نشان می دهد که تفاوت معناداری بین افراد با باورهای خام و پیچیده، در خصوص جهت گیری های برنامه درسی وجود دارد؛ بدین صورت که افراد با باورهای خام تمایل بیشتری به جهت گیری عقل گرایی آکادمیک و رفتاری دارند و افراد با باورهای پیچیده گرایش بیشتری به جهت گیری فرایندهای شناختی دارند. تفاوت معناداری بین دو گروه باورهای خام و پیچیده در سایر جهت گیری ها مشاهده نشد.
علی مهدوی شکیب محمدرضا آهنچیان
این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین سبک تفکر و سبک رهبری تحولی مدیران مدارس ابتدایی شهر نیشابور تهیه و تدوین شد. روش تحقیق توصیفی – پیمایشی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه مدیران مدارس دولتی دوره ابتدایی شهر نیشابور و همکاران آنان در سال تحصیلی(معلمین و معاونین آموزشی و پرورشی)1390- 1389 بود. تعداد این افراد با توجه به آمار استعلام شده از اداره آموزش و پرورش نیشابور 1027 نفر می باشند که 72 مدیر مدرسه به روش سرشماری و 270 نفر از همکاران مدیر در مدارس به روش انتخاب تصادفی ساده و به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل دو پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ-واگنر (1992) و پرسشنامه سنجش رهبری تحولی بس و اولیو (1985)، بود. با انجام یک مطالعه مقدماتی ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه سبک تفکر و رهبری تحولی به ترتیب 92/. و 98/0 به دست آمد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t همبسته، و آزمون میانگین برای گروههای مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مهمترین نتایج تحقیق نشان دادند که: 1) مدیران مدارس به ترتیب در سبک های تفکر قضایی، آزادمنشانه، اجرایی، بیرونی و کلی نسبت به دیگر سبک های تفکر، نمره بالاتری را کسب کردند؛ 2) مدیران مدارس در شاخص های رهبری تحولی در دو شاخص انگیزش الهام بخش و ملاحظات فردی نمره بالاتری را کسب نمودند؛ 3) در این مطالعه بین سبک های تفکر و سبک رهبری تحولی مدیران رابطه معناداری مشاهده نشد؛ 4) نتایج مربوط به سوالات فرعی پژوهش نشان داد که بین مدیران مرد و مدیران زن در نزدیکی به سبک های تفکر غالب تفاوت معناداری به لحاظ آماری وجود ندارد؛ اما بین مدیران مرد و مدیران زن در نزدیکی به شاخص های رهبری تفاوت معنادار وجود داشت. ضمن آنکه بین سبک های تفکر و سبک رهبری تحولی با سن مدیران رابطه معناداری مشاهد نشد.
مریم حبیبی پور حسین جعفری ثانی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تفکرانتقادی معلمان دوره ابتدایی و ترجیح سبک تدریس آنان می باشد. روش پژوهش از جهت هدف کاربردی و از جهت روش اجرا، همبستگی می باشد. جامعه ی آماری این پژوهش، کلیه ی معلمان مقطع ابتدایی ناحیه ی یک آموزش و پرورش شهر مشهد در سال تحصیلی 89-1388 تشکیل داده اند. نمونه ی پژوهش شامل 93 نفر از معلمان مقطع ابتدایی بود که به روش نمونه گیری خوشه ای تک مرحله ای انتخاب شدند. داده ها از طریق دو پرسشنامه تفکرانتقادی و ترجیح سبک تدریس جمع آوری شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیر پیش بین (تفکر انتقادی) و متغیر ملاک(ترجیح سبک تدریس) رابطه ای معنادار وجود دارد و می توان نمره میزان ترجیح سبک تدریس معلمان را از طریق نمره تفکر انتقادی آنان پیش بینی نمود. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که بین تفکر انتقادی معلمان و ترجیح سبک تدریس آنان، همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. معلمانی که در دو مولفه استنباط و ارزشیابی استدلال های منطقی از مولفه های تفکر انتقادی نمره بالاتری داشته اند، سبک تدریس معلم محور را ترجیح داده اند . معلمانی که در مولفه تعبیر و تفسیر از مولفه های تفکر انتقادی نمره بالاتری داشته اند، سبک تدریس شاگردمحور را ترجیح داده اند. در دو مولفه دیگر تفکر انتقادی یعنی شناسایی مفروضات و استنتاج رابطه ای با ترجیح سبک تدریس معلمان نداشتند.
ملیحه رجایی طاهره جاویدی کلاته جعفرآبادی
پژوهش حاضر با هدف شناختن ترجیح سبک تدریس معلمان از طریق متغیر پیش بین سعه صدر انجام شده است. جامعه آماری مورد بررسی شامل معلمان نواحی 1 و2 و 3 آموزش و پرورش در سال تحصیلی 1389-1390 بوده اند که حجم نمونه 110 نفر تعیین شد و از آنان خواسته شد تا به پرسشنامه سعه صدر سفران (1984) و سبک تدریس موسی پور (1377) پاسخ دهند، پس از تجزیه و تحلیل داده ها، نتایج نشان داد، که سعه صدر معلمان پیش بین مناسبی برای ترجیح سبک تدریس معلمان نیست، و سعه صدر معلمان از سطح متوسطی برخوردار است، سبک تدریس مرجح و غالب معلمان سبک فعال است. با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می شود که به آموزه های انسان گرایی در برنامه های درسی تربیت معلم و آموزش های ضمن خدمت توجه بیشتری مبذول شود و محققان بعدی در علل سعه صدر معلمان و رابطه آن با دیگر مسائل مطرح در حوزه تعلیم و تربیت و بالاخص تدریس به مطالعه و پژوهش بپردازند. واژگان کلیدی: سعه صدر، تدریس، سبک تدریس، انسانگرایی.
وجیهه حکیمی بهروز مهرام
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی طرح های ارزیابی درونی و راه های توسعه ی اثربخشی آن در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده است. روش پژوهش، مطالعه ی موردی و منابع جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پنج گروه شامل: مدیران گروه های آموزشی و ارزیابان درونی که طرح های ارزیابی درونی را به اتمام رسانده اند، مدیران گروه و ارزیابان درونی که هنوز طرح های ارزیابی درونی را به اتمام نرسانده اند، مدیران گروه و اعضای هیات علمی گروه هایی که هنوز درگیر اجرای طرح های ارزیابی درونی نشده اند، متخصصان موضوعی ارزشیابی و مدیران ستادی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1390بودند. برای جمع آوری اطلاعات با روش مصاحبه نیمه ساخت یافته از روش نمونه گیری هدفمند برای انتخاب مصاحبه شوندگان استفاده شد. یافته های پژوهش با استفاده از روش تحلیل تفسیری- تاملی مورد تحلیل قرار گرفتند و اعتبار پژوهش با استفاده از نظر متخصصان تایید شد. نتایج بدست آمده نشان داد مهم ترین عللی که باعث شده است برخی گروه های آموزشی از انجام ارزیابی درونی در دانشگاه فردوسی مشهد خودداری کنند عبارتند از: عدم فرهنگ سازی، کمبود مشوق های مالی و پژوهشی و عدم وجود انگیزه، عدم برگزاری کارگاه آموزشی ارزیابی درونی وکمبود وقت اعضای هیات علمی. مهم ترین مشکلات فراروی مجریان طرح های ارزیابی درونی در حال اجرا عبارتند از: عدم همکاری اعضای هیات علمی، عدم وجود پایگاه جامع اطلاعاتی و به روز نبودن اطلاعات دانشجویان، اعضای هیات علمی، گروه و دانشکده، کمبود مشوق های مالی و پژوهشی و عدم وجود انگیزه و دشواری دسترسی به فارغ التحصیلان، ارسال پرسشنامه برای آن ها و عدم همکاری آن ها. مهم ترین دلایل جهت عملیاتی نشدن راهکارها و پیشنهادهای ارائه شده در طرح های ارزیابی درونی عبارتند از: تاکید کم و عدم پیگیری عملیاتی شدن پیشنهادها توسط دفتر نظارت و ارزیابی، باز نشسته شدن یا جابه-جایی مجریان و مدیران گروه های آموزشی طرح های خاتمه یافته و عدم وجود متولی برای نظارت و پیگیری پیشنهادهای طرح های خاتمه یافته. مهم ترین راهکارها جهت اثربخشی بیشتر طرح های ارزیابی درونی در دانشگاه فردوسی مشهد عبارتند از: افزایش مشوق های مالی و پژوهشی طرح و ایجاد انگیزه ، فرهنگ سازی، برگزاری بیشتر کارگاه های آموزشی و نشست های تخصصی، در اختیار قرار دادن آمار و اطلاعاتی جامع در خصوص اجرای طرح به مجری طرح.
هدا امیری جامی محمد رضا آهنچیان
در تحقیق حاضر محقق به دنبال بررسی و تبیین شایستگی های عمومی و اختصاصی مدیران مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام و تهیه فهرستی از شایستگی های عمومی و اختصاصی مورد انتظار از مدیران آموزشی هر یک از مقاطع سه گانه در مدارس دخترانه شهرستان تربت جام و تدوین چارچوب مبنایی برای مدیران آموزشی مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام می باشد. در این پژوهش کیفی از نوع مطالعه موردی، 87 نفر شامل (8 نفر از روسا و کارشناسان مسئول اداره آموزش و پرورش شهرستان تربت جام، 25 نفر از مدیران، 19 نفر از معاونین و 26 نفر از معلمان و دبیران و 9 نفر از والدین در مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام) به عنوان شرکت کننده وارد مطالعه شدند. داده ها توسط 87 مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری شده و مضامین به شیوه استقرایی استخراج گردید، با بهره گیری از روش استروبرت کدگذاری شد و به شیوه تفسیری و با استفاده از روش کروگر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در نهایت به منظور ارائه چهارچوب مناسب از شایستگی های مدیران آموزشی مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام از شیوه تحلیل ساختاری استفاده گردید. یافته ها نشان داد که شایستگی های مورد انتظار مدیران را می توان در قالب دو بعد اصلی شایستگی های عمومی و شایستگی های اختصاصی و در چهار مقوله طبقه-بندی کرد. این مقوله ها عبارت بودند از: 1) فضائل اخلاقی: (ایمان و تقوا، تعهد و مسئولیت پذیری، عدالت محوری، اعتماد آفرینی و وحدت آفرینی) 2) ویژگی های شخصیتی: (قاطعیت، خلاقیت و نوآوری، بینش راهبردی، برانگیختگی، آراستگی، هوش فرهنگی و تحصیلات) 3) انتظارات نقش: (تصمیم گیری، مدیریت دانش، مدیریت زمان، مدیریت منابع، مدیریت استعداد، مدیریت ارتباطات، مربی گری و حل مسأله) و 4) وظایف (برنامه ریزی، نظارت و راهنمائی، التزام به قوانین، هماهنگی و سازماندهی). در این میان دو مقوله فضائل اخلاقی و ویژگی های شخصیتی مربوط به شایستگی های عمومی مدیر و دو مقوله انتظارات نقش و وظایف مربوط به شایستگی های اختصاصی مدیران مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام بود. یافته های پژوهش نشان داد، که: مولفه های ایمان و تعهد در مورد شایستگی های عمومی مورد انتظار از مدیران آموزشی و مولفه ارتباطات در مورد شایستگی های اختصاصی مورد انتظار از مدیران آموزشی هر یک از مقاطع سه گانه مدارس دخترانه شهرستان تربت جام بیشتر از سایر شایستگی ها مورد تأکید قرار گرفته اند.
اصغر ابراهیمی هرستانی بهروز مهرام
تربیت جنسی از جمله اهداف نظام رسمی آموزش و پرورش است. در این مطالعه که با هدف بررسی وضعیت تربیت جنسی در برنامه درسی دوره راهنمایی تحصیلی برای پسران و واکاوی برنامه درسی مغفول در این دوره انجام شده است، پاسخدهی به سوالات زیر مورد توجه بوده است: 1) وضع موجود برنامه درسی تربیت جنسی دانش آموزان پسر دوره راهنمایی تحصیلی در قلمرو مورد پژوهش چگونه است؟ 2) قلمروهای موضوعی ضروری برای تربیت جنسی متناسب با مخاطبان پژوهش چیست؟ 3) برنامه درسی مغفول در تربیت جنسی دانش آموزان در قلمرو مورد پژوهش چیست؟ برای پاسخدهی به سوال نخست، از مصاحبه نیمه ساختار یافته و واکاوی اسناد موجود در مدارس و نواحی آموزش و پرورش بهره گیری شد. نتایج به دست آمده از این سوال حاکی از آن بود که اقدامات آموزش و پرورش پاسخگوی نیازهای دانش آموزان در این دوره نبوده و توجهی کافی در فرایند تربیت جنسی دانش آموزان نشده است. پاسخدهی به سوال دوم از طریق مرور پژوهش های مربوط و استخراج نظر متخصصان انجام شد. در این راستا پس از حصول موضوعات مهم از منابع علمی، پرسشنامه ای محقق ساخته تدوین و در اختیار تعدادی از اعضای هیات علمی گروههای علوم تربیتی، روانشناسی و مشاوره دانشگاه های اصفهان و شاهد قرار گرفت تا میزان اهمیت قلمروهای موضوعی موجود در پرسشنامه را تعیین نمایند. سپس برای مقایسه وضع موجود و وضع مطلوب و با هدف تعیین برنامه درسی مغفول استنتاج مبتنی بر قضاوت پژوهشگر صورت گرفت و مشخص شد فقط به دو قلمرو موضوعی توجه شده است و اکثر قلمروهای موضوعی مغفول مانده بود. بر این اساس توجه نظام برنامه ریزی درسی آموزش و پرورش به این قلمروهای موضوعی لازم است و باید تمامی عناصر نه گانه برنامه درسی در این زمینه تقویت شوند.
الهه بروغنی بهروز مهرام
چکیده: پرورش عواطف کودکان ، متناسب با ویژگی های سنی آنها از رسالت های مهم نظام رسمی نظام آموزش وپرورش قلمداد می شود. در این مطالعه که با هدف بررسی آثار پنهان مولفه های برنامه درسی برعواطف دانش آموزان دختر مدرسه ای ابتدایی در شهر سبزوار در سال تحصیلی 1389-90 انجام شده است، نقش مولفه های نه گانه برنامه درسی از منظر کلاین شامل، هدف ها، محتوا ، فعالیت های یادگیری دانش آموزان ، روش های ارزشیابی،منابع و ابزار یادگیری ، زمان ، فضا و یا محیط یادگیری ،گروهبندی دانش آموزان ، معلم و راهبردهای تدریس بر تحول عواطف دانش آموزان مورد بررسی قرار گرفت.در این مطالعه تغییرات عاطفی مخاطبان یا رویکرد مبتنی بردوره سنی آنها در قالب نظریه اریکسون مبنای بررسی قرار گرفت.بنا براین ویژگی سازنده بودن در مقابل احساس حقارت به عنوان زیر بنای تحول عاطفی مطالعه شد. رویکرد مطالعه کیفی و روش مطالعه از نوع ارزشیابی ومتکی بر اساس مدل خبرگی و نقادی آیزنر بود. بر این اساس، چهار مرحله توصیف، تفسیر، ارزشیابی و مضمون یابی تعقیب شد.شیوه جمع آوری داده ها از طریق مشاهده، مصاحبه نیمه سازمان یافته با دانش آموزان ، معلمان ، مدیر و معاونین وهمچنین اسناد مکتوب از قبیل آیین نامه های انضباطی و روزنامه های دیواری بود.برای اعتبار بخشی به یافته ها از شیوه کفایت اجماعی، انسجام ساختار یافته وکفایت ارجاعی بهره گیری شد.یافته ها نشان داد که در میان مولفه های برنامه درسی مولفه معلم و راهبرد های تدریس بیشترین تاثیر را بر عواطف دانش آموزان دارد در این مولفه رفتار مناسب معلم با دانش آموز تا حد زیادی برشکل گیری حس سازندگی دانش آموز تاثیر دارد در مقابل رفتار نامناسب معلم با دانش آموز باعث حس حقارت در دانش آموز شد.
االهام شلال وند محمدرضا آهنچیان
the purpose of this study was to examine the status of supervision on departments’ heads at ferdowsi university of mashhad (fum) and realize some applied themes to provide a fit model for supervising departments’ heads in fum. the method was case study under a research category aimed for applied one. using purposive sampling, interviews were conducted with top fum managers, head departments, and some scholars and specialists on supervision. findings adjusted to answer two main research questions: the first question responded by using interpretive analysis and the second one was done by a structural analysis. results showed the most important factors influence on the current situation of supervision. they were realized as, cultural context; the performance of evaluation office; the attitudes and performance of faculty members; and the defined process of evaluation in fum. analyzing the results showed that all these factors are interrelated closely so that being or not being of each one can effect on the others. results about the second question showed that the important components in the proposed model of supervision on department heads in fum could be classified in two dimensions as individual and organizational. the individual component divided to: empowerment, engagement, assessment, planning, and team support while the organization one included: organizational culture, strategy and organizational goals, organizational structure and resources. key words
علی برایی بهروز مهرام
چکیده در یادگیری های مسأله محور دانش آموز نقش فعالی در تعیین نتایج یادگیری به ویژه در موقعیت های عملی دارد. هدف از انجام این پژوهش ارائه رهنمودهایی برای بهبود برنامه درسی علوم دوره ابتدایی از طریق بررسی میزان توجه به فرایند حل مسأله در کتابهای علوم این دوره می باشد. در این پژوهش، محتوای کتاب های علوم دوره ابتدایی با استفاده از روش تحلیل محتوا و از حیث توجه به حل مسأله مورد تحلیل قرار گرفته است. موارد مورد نظر در این تحلیل محتوا، میزان توجه تمرین های مختلف کتاب های علوم دوره ابتدایی به مراحل حل مسأله است. یافتههای حاصل از تحلیل محتوا نشان می دهد که در کتاب های علوم اول تا پنجم دوره ابتدایی به مرحله ارائه راه حل (مرحله چهارم از فرایند حل مسأله) بیشترین توجه شده و به مراحل، "برخورد با مسأله"، "تغییر موقعیت" و "ساختن مسأله" کمترین توجه صورت گرفته است. علاوه بر این نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در کتاب علوم پایه سوم بیشترین توجه به مراحل حل مسأله صورت گرفته است در حالیکه در کتاب علوم پایه اول کمترین توجه به مراحل حل مساله صورت گرفته است. با توجه به نتایج این تحقیق میتوان گفت که یک نوع رویکرد پاسخ محوری در تألیف کتابهای علوم دوره ابتدایی وجود دارد و بین کتابهای علوم اول تا پنجم دبستان از نظر میزان توجه به مراحل حل مسأله ارتباط عمودی مشاهده نمیشود.
فاطمه نیکنام فدافن مجتبی بذرافشان مقدم
"توکل"از جمله سازه های قابل عنایت در متون اسلامی است که می تواند بر عملکرد انسان ها و هدایت رفتار آن ها به طور عام و عملکرد مدیران و هدایت رفتار سازمانی آنان به طور خاص موثر باشد. در این مطالعه، مولفه های توکل بر مبنای آیات و روایات شناسایی شده و سپس مقیاسی برای سنجش میزان توکل مدیران تدوین شد. مقایسه میزان توکل در مدیران بر حسب هر یک از عوامل جنسیت، سنوات خدمت، مدرک تحصیلی، میزان سن و مقایسه در نواحی مختلف آموزش و پرورش از جمله هدف های این مطالعه بوده است. رویکرد به این مطالعه، کمی و روش پژوهش مبتنی بر پیمایش و علی – مقایسه ای بوده است. جامعه آماری پژوهش را تمامی روسای ادارات، معاونین و کارشناس مسئولان نواحی هفتگانه آموزش و پرورش شهر مشهد و منطقه تبادکان تشکیل داده است که برابر 110 نفر می باشند. در این مطالعه از روش سرشماری استفاده شد. داده های جمع آوری شده از پرسشنامه، جهت تعیین نتایج به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری مقایسه دو میانگین مستقل، همبستگی پیرسون و در نهایت تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته توکل است که پایایی آ ن برابر 84/0 گزارش گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد: 1- مدیران آموزش و پرورش در سطح کاملا مطلوبی از مولفه های توکل برخوردارند. 2- بین نمره توکل با جنسیت، سن، مدرک تحصیلی، سنوات خدمت، و محل خدمت مدیران رابطه معنی داری وجود ندارد. واژگان کلیدی: توکل، عوامل خصیصه ای، مدیران
فاطمه وفایی مقصود امین خندقی
با توجه به رشد روزافزون دانش کاربردی و ترکیب معلومات برآمده از رشته های مختلف علمی،امروزه مطالعات میان رشته ای و کاربست آن در عرصه برنامه درسی آموزش عالی، موضوعی مهم به شمار می آید. هدف: این پژوهش در صدد پیش بینی نگرش اعضای هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد نسبت به تغییر برنامه درسی به سمت میان رشته ای از طریق سنجش کارآمدی فردی، جمعی و تیمی آنان در حیطه آموزش میان رشته ای است. روش: در بررسی پیمایشی و همبستگی حاضر،جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 91-1390 است که تعداد آنان 694 نفربود. از این تعداد، بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی و با استفاده از فرمول حجم نمونه تعداد 165 نفرانتخاب شد.ابزار این پژوهش سه پرسشنامه سنجش کارآمدی فردی و جمعی، کارآمدی تیمی و سنجش نگرش به سمت تغییر بود که روایی و پایایی آن توسط پژوهشگر احراز شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد کهکارآمدی فردی (004/ 5-t= ، 01/0>p ، 169=df)، کارآمدی جمعی (81/ 7-= t ، 01/0>p ، 169=df) و کارآمدی تیمی اعضای هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد (18/ 10-= t ، 01/0>p ،169=df) در سطح نامطلوب است و در پی آن، نگرش اعضای هیات علمی نیز نسبت به تغییر منفی است ( 08/9-,t = 01/0>p، 169df=). از میان متغیرهای پیش بین، کارآمدی فردی و کارآمدی تیمی قادر به پیش بینی نگرش نسبت به تغییر برنامه درسی به سمت میان رشته ای هستند. اما کارآمدی جمعی قادر به پیش بینی متغیر نگرش نیست (001/0 >p ،102/26 =(166، 3)f). نتیجه گیری: ناکارآمدی و نگرش منفی اعضای هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد ناشی از ساختار غیرمنعطف و دیسیپلینی نظام آموزش عالی ایران است که این امر سبب عدم شناخت کافی اعضای هیات علمی از توانمندی یکدیگر و بدنبال آن عدم توانایی متغیر کارآمدی جمعی اعضای هیات علمی جهت پیش بینی نگرش آنان شده است. از این رو، ترویج فضای آموزشی مشترک میان گروه های مختلف آموزشی جهت افزایش همکاری میان اعضای هیات علمی، بسترسازی و توسعه برنامه های درسی میان رشته ای پیشنهاد می گردد.
منا یعقوبی حسینعلی کوهستانی
پژوهش حاضربه بررسی رابطه اعتماد دبیران مدارس متوسطه دولتی وغیرانتفاعی ورابطه آن باتعهدسازمانی وشغلی آنان پرداخته است.روش پژوهش توصیفی ازنوع همبستگی است.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دبیران رسمی وغیررسمی ناحیه سه آموزش وپرورش مشهد میباشد.نمونه باحجم 130نفرازجامعه(n=380)به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شده است.برای جمع آوری اطلاعات از3 پرسشنامه اعتماد سازمانی محقق ساخته برمبنای مدل مایروهمکاران،پرسشنامه تعهد سازمانی آلن ومایروپرسشنامه تعهد شغلی بلاوهمکاران استفاده شده است.پایایی پرسشنامه هابااستفاده ازروش آلفای کرونباخ برای اعتماد،تعهدسازمانی وتعهدشغلی به ترتیب 94/.،85/.و83/.به دست آمد.برای پاسخدهی به سوالات پژوهش ازشاخصهای توصیفی،میانگین وانحراف استانداردوآزمونهای رگرسیون چندگانه،ساده ومقایسه میانگینهای مستقل استفاده شد.تجزیه وتحلیل داده هانشان دادکه1)مولفه های اعتمادسازمانی(شایستگی،شخصیت وعطوفت)نتوانستندنمره تعهدسازمانی وتعهدشغلی دبیران راپیش بینی نماید؛2)نمره اعتمادسازمانی دبیران نتوانست نمره تعهدسازمانی آنان راپیش بینی نماید؛3)نمره اعتمادسازمانی دبیران نمره تعهدشغلی آنان راپیش بینی نمود؛4)بین تعهدشغلی دبیران مدارس دولتی وغیرانتفاعی تفاوت معناداری وجودداشت وتعهدشغلی دبیران مدارس غیرانتفاعی بیشترازتعهدشغلی دبیران مدارس دولتی بود؛5)بین تعهدسازمانی دبیران مدارس دولتی وغیرانتفاعی تفاوت معناداری وجودنداشت.
زهرا ثانوی گروسی بهروز مهرام
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان همسویی معلمان با اهداف پرورشی آموزش و پرورش و تاثیر آن بر تدریس اثربخش انجام شده است. جامعه آماری مورد بررسی کلیه معلمان مقطع ابتدایی مدارس ناحیه 3 شهر مشهد در سال تحصیلی 90-1389 بوده اند که حجم نمونه 91 نفر تعیین شد. به منظور بررسی میزان همسویی معلمان با اهداف از پرسشنامه محقق ساخته و برای بررسی تدریس اثربخش از سیاهه مشاهده ون دی گریفت استفاده شد. در رابطه با تحلیل داده ها از آزمون های آماری میانگین، انحراف استاندارد، آزمونt تک نمونه ای، تحلیل واریانس همبسته یکراهه، آزمون مقایسه دو میانگین مستقل(t) و آزمون برابری واریانس ها (f) استفاده شده است. براساس یافته های پژوهش میانگین نمرات همسویی معلمان مورد بررسی به طور معناداری از ارزش متوسط بالاتر است. متغیرهای مدرک تحصیلی، رشته ی تحصیلی و سابقه ی خدمت در همسویی معلمان تاثیری ندارد و معلمان دارای همسویی بالا با اهداف پرورشی از تدریس اثربخش تری در مقایسه با معلمان با همسویی پایین برخوردار هستند.
زینب شیرزاد بهروز مهرام
هدف از این مطالعه ساخت، اعتباریابی و رواسازی مقیاس روحیه ی پژوهشی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر مشهد و تهیه هنجارها به تفکیک مناطق و پایه های تحصیلی بود. پرسشنامه اولیه با 43 عبارات تدوین شد و در اختیار متخصصین جهت احراز روایی محتوایی قرار گرفت. مقیاس تهیه شده در دو مرحله مقدماتی و نهایی اجرا شد. در مرحله ی اجرای نهایی 1425 دانش آموز دختر پایه های اول، دوم و سوم متوسطه در رشته های مختلف با روش های نمونه گیری احتمالی-غیراحتمالی (خوشه-ای-کومه ای) انتخاب شدند و به مقیاس روحیه پژوهشی پاسخ دادند. سپس داده ها به کمک دو نرم افزار آماری spss و lisrel مورد تحلیل قرار گرفتند. پایایی مقیاس از روش آلفای کرونباخ 81/0 و از روش بازآزمایی 80/0 احراز شد. روایی مقیاس نیز از روش های روایی محتوایی، روایی همگرا و روایی سازه بدست آمد. با استفاده از چرخش واریماکس در تحلیل عاملی چهار عامل شناسایی شدند که پشتکار، مدیریت اعمال تکانشی، کنجکاوی و توانایی انجام کارگروهی نام گذاری شدند. روایی همگرای کل مقیاس با مقیاس گرایش به تفکر انتقادی محاسبه گردید که ضریب همبستگی این دو مقیاس برابر با 45/0 (sig ? 0/001) بود. در نهایت 30 عبارت که بر روی هر عامل دارای حداقل بار عاملی 30/0 بودند، انتخاب شدند. به منظور تدوین نیمرخ مبتنی بر هنجارهای بدست آمده، نرم افزاری طراحی گردید که نمرات خام را به هنجار براساس نمره معیار t تبدیل نماید. نتایج نشان داد که این مقیاس از روایی و پایایی مناسبی برخوردار است و عوامل بدست آمده از تحلیل عاملی می تواند روحیه ی پژوهشی دانش آموزان را به گونه ای مناسب اندازه گیری کند.
انسی کرامتی بهروز مهرام
برنامه درسی پنهان مشتمل بر آموزش ارزش ها و نگرش های نانوشته ای است که در برنامه درسی صریح (رسمی) مورد اشاره قرار نگرفته اند. جهت بررسی این برنامه درسی می توان از دو رویکرد انتقادی و غیرانتقادی استفاده نمود. در پژوهش حاضر نخست از رویکرد انتقادی و سپس از رویکرد غیرانتقادی استفاده شده است تا ارزش ها و نگرش های پنهان و نانوشته موثر در طراحی و اجرای برنامه های درسی آموزش عالی کشور شناسایی شود. برای دستیابی به این هدف از روش "نظریه زمینه ای" استفاده شد. نخست به روش نمونه گیری گلوله برفی، تجربه های بیست و هفت تن از صاحبنظران مختلف آموزش عالی در سه گروه شامل: "متخصصان انجمن مطالعات برنامه درسی"، "پژوهشگران موسسه پژوهش و برنامه ریزی در آموزش عالی" و نیز "اعضای هیات علمی و کارشناسان برنامه ریزی درسی در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری" مورد کاوش قرار گرفت. در گردآوری داده ها از مصاحبه ساختارنایافته و در تحلیل آنها ازروش نظامدار استراووس و کوربن (2005، ترجمه محمدی، 1387) استفاده شده است. یافته ها نشان داد که پدیده محوری در نظریه زمینه ای برنامه درسی پنهان آموزش عالی، پدیده ای با عنوان" بازی دانایی" است که عوامل مختلفی منجر به شکل گیری آن شده اند. سپس بر اساس رویکرد غیرانتقادی با سی و یک تن از دانشجویان کارشناسی سال آخر دانشگاه فردوسی مشهد به شیوه ساخت یافته مصاحبه هایی انجام شد. این دانشجویان به شیوه هدفمند انتخاب شدند. تحلیل مصاحبه های انجام شده با دانشجویان موید نتایج حاصل از یافته ها می باشد.
زهرا محمد شریفی بهروز مهرام
هدف تحقیق حاضر، شناسایی عوامل موثر درون مدرسه ای در پرورش روحیه پژوهشگری دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر مشهد می باشد و روش اجرای آن تلفیقی از پیمایشی و علّی ـ مقایسه ای است. در این پژوهش از دو ابزار محقق ساخته تحت عنوان "پرسشنامه سنجش روحیه پژوهشگری" و "سیاهه عوامل درون مدرسه ای موثر بر روحیه پژوهشگری" استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه مذکور، توسط افراد متخصص تعیین و اعتبار آن با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 91/0 برآورد گردید. روایی سیاهه نیز به تأیید متخصصان علوم تربیتی و روانشناسی کودک رسید. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی مدارس دولتی و غیرانتفاعی ناحیه هفت شهر مشهد در سال تحصیلی 1391-1390 تشکیل داده که تعداد 1084 نفربه عنوان حجم نمونه و با روش نمونه-گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای اجرای سیاهه، محقق به شناسایی مدارسی پرداخت که به لحاظ روحیه پژوهشگری در دو کران بالا و پایین قرار داشتند. از هر کرانه، پانزده مدرسه به شیوه نمونه گیری کرانه ای انتخاب و سیاهه عوامل درون مدرسه ای در آن اجرا گشت. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار و بیشینه و کمینه) و آمار استنباطی (مانوا، خی دو) صورت گرفت. یافته های حاصل از پژوهش موید آن است که عوامل درون مدرسه ای (محیط شناختی، محیط فیزیکی و محیط اجتماعی) هیچ تأثیری بر ایجاد یا بازداری روحیه پژوهشگری دانش آموزان نداشته است. به عبارت دیگر می توان گفت که این عوامل نه باعث کاهش روحیه پژوهشگری شده اند و نه موجبات افزایش آن را در دانش آموزان فراهم نموده اند.
معصومه افشاری بهروز مهرام
هدف پژوهش حاضر تدوین شاخص های کیفیت برای ارزیابی مقاله های علمی بود. به لحاظ ماهیت موضوع و اهداف پژوهش، روش این پژوهش تلفیقی از نوع ترکیبی بود. جامعه آماری پژوهش شامل؛کاربرگ ارزیابی مقالات علمی مجلات و دانشگاه های معتبر داخلی و خارجی و متخصصان و صاحب نظران در حوزه هنجارهای علم و یا جامعه شناسی علم بود. از جامعه مذکور، 35 کاربرگ ارزیابی مقالات و 7 نفر از متخصصان در حوزه هنجار علم با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. با استفاده از سیاهه محقق ساخته به استخراج شاخص های موجود در کاربرگ های ارزیابی و با استفاده از مصاحبه نیمه ساخت یافته با متخصصان به استخراج مولفه های هنجار علم و همچنین خلاء کاربرگ های ارزیابی مقالات مبادرت شد. به منظور بررسی داده ها از روش های آمار توصیقی، شامل فراوانی و درصد فراوانی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بیشترین فراوانی در شاخص ها به دو شاخص "منابع" با 26 فراوانی و "جامعیت و کفایت پیشینه" با 23 فراوانی و همچنین کمترین فراوانی در شاخص های "عدم گرایش به گروه مذهبی و سیاسی "با فراوانی 1 و شاخص های "استفاده از مرور پیشینه به شیوه تحلیلی و انتقادی"، "قابل فهم بودن سبک نگارش مقاله برای مخاطبان" و واضح بودن معادل های فارسی واژه های خارجی با فراوانی 2 اختصاص داشت. همچنین مقوله "روش تحقیق" 18 در صد ِکاربرگ های ارزیابی مقالات را به خود اختصاص داده بود که بیشترین تعداد سوالات در کاربرگ-های ارزیابی مقالات به این بخش اختصاص داشت و مقوله "محتوا " با 1 درصد کمترین مقوله مورد توجه در کاربرگ های ارزیابی مقالات بود. همچنین طی فرایند مصاحبه 12 خلاء در کاربرگ های ارزیابی مقالات به دست آمد. در زمینه میزان انطباق کاربرگ های ارزیابی مقالات با هنجارهای علم مرتون سه کاربرگ خارجی در وضعیت مطلوب، دو کاربرگ داخلی در وضعیت کاملاً نامطلوب و سی کاربرگ دیگر در وضعیت نامطلوب قرار داشتند که نشان از وضعیت نامطلوب کاربرگ های ارزیابی در انطباق با هنـجارهای علم مرتون داشت. در نهایت از استخراج شاخص های ارزیابی مقالات از کاربرگ های ارزیابی ، استخراج مولفه های هنجار علم مرتون و به دست آوردن خلاء کاربرگ های ارزیابی مقالات، سیاهه نهایی ارزیابی مقالات با 48 گویه و 4 طیف ساخته شد و با اعتبارسنجی توسط متخخصان به شکل نهایی درآمد.
اعظم داعی سیدجواد قندیلی
هدف از این پژوهش تحلیل کتاب های دین وزندگی مقطع متوسطه به منظور سنجش میزان توجه این کتاب ها به مولفه های هوش معنوی در راستای رشد وپرورش هوش معنوی دانش آموزان این دوره می باشد.ازاین رو دو سوال اصلی پژوهش حاضر آن است، میزان توجه به مولفه های هوش معنوی در متن کتاب های دین وزندگی سال اول ،دوم وسوم چگونه است؟ومیزان توجه به مولفه های هوش معنوی در پرسش های کتاب دین وزندگی سال اول ،دوم وسوم چگونه است ؟ پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی می باشد و قلمرو مطالعاتی دراین پژوهش شامل متن تمام کتاب های 1388 در دبیرستان های کل کشور تدریس شده است . متن - دین وزندگی می باشد که در سال تحصیلی 89 کتاب براساس مدل اسماعیل ناصری از هوش معنوی (که شامل هشت مولفه :شکیبایی،باورها واعمال معنوی ومذهبی،معنا وهدف در زندگی،الوهیت ،آرامش درونی ،تجربیات معنوی ،شناخت خود و بخشش می باشد)مورد تحلیل قرار گرفته است.و جهت بررسی میزان توجه کتاب های متوسطه به این هشت مولفه هوش معنوی،داده های گردآوری شده با استفاده از آمار های توصیفی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان داد که از بین هشت مولفه هوش معنوی، درمتن کتاب بیشتربه سه مولفه الوهیت ،خود شناسی و معنا وهدف در زندگی که منطبق باسه رویکرد حاکم بربرنامه درسی دین وزندگی – خداشناسی،خودشناسی وجهان شناسی- می باشد ،توجه نشان داده شده است.
عاطفه محمدجانی اسرمی بهروز مهرام
این پژوهش با هدف شناسایی میزان توجه به ابعاد مختلف قلمرو تخصصی رشته برنامه درسی و شناسایی خلاء های پژوهشی موجود در آن انجام شد. روش مورد استفاده، تحلیل محتوا بود. کلیه مجلات دارای اعتبار علمی- پژوهشی حوزه برنامه درسی معرفی شده توسط انجمن برنامه درسی، مجلات معرفی شده توسط معاونت پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در حوزه ی علوم تربیتی، پایان نامه های دانشجویان کارشناسی ارشد و رساله های دانشجویان دکترای رشته ی برنامه ریزی درسی در دانشگاه های کشور، قلمرو مورد بررسی در این پژوهش بود. به دلیل گستردگی قلمرو پژوهش و با تحدید در قلمرو منابع و قلمرو زمانی مورد نظر، 679 مقاله از 90 شماره مجله علمی-پژوهشی و 326 پایان نامه مقطع تحصیلات تکمیلی و در مجموع 1005 اثر علمی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. داده های پژوهش از طریق کاربرگ کدگذاری که شامل ابعاد معرفتی و زمینه ای حوزه ی برنامه درسی و مقوله های آن بود به شیوه قیاسی و استقرایی تحلیل شد. برای بررسی اعتبار کدگذاری، ده درصد از موارد توسط کدگذار دوم مورد بررسی قرار گرفت که توافق میان کدگذاران 75 درصد حاصل شد. داده های پژوهش با استفاده از شاخص های آمار توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین جهت بررسی تفاوت میان میزان توجه به قلمروهای موضوعی با میزان ضرورت توجه پژوهشگران در جامعه علمی (از نظر متخصصان) از آزمون مجذور کا و آزمون دوجمله ای بهره گیری شد. نتایج پژوهش نشان داد که نسبت تولیدات علمی در حوزه های مربوط به ابعاد معرفتی برنامه درسی چون؛ نظریه برنامه درسی، تدوین برنامه درسی، انواع برنامه درسی، پژوهش برنامه درسی، سیاست و برنامه درسی، مبانی برنامه درسی و ابعاد زمینه ای برنامه درسی چون؛ برنامه درسی گروه های خاص، چالش های معاصر در برنامه درسی، مطالعات تطبیقی در قلمرو برنامه درسی کشورهای مختلف فراوانی تولیدات علمی کمتر از حد انتظار است. با عنایت به نقش بنیادی که بین نتایج پژوهش ها و تولیدات علمی در عرصه عمل، برنامه ریزی و تدوین اسنادی فرادست نظیر برنامه درسی ملی و سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت که به عنوان گام های نیل به اهداف سند چشم انداز ایران 1404 وجود دارد، انتظار می رود که مسئولان و دست اندرکاران رشته برنامه درسی با برگزاری سمینارها، همایش ها و هدایت انجمن های علمی با محوریت موضوعات مغفول، گامی در جهت بهبود و توسعه تولید علم در حوزه های مغفول بردارند.
آزاده عبدالعلی زاده فرد مقصود امین خندقی
چکیده با توجه به نقشیی که سیند برنامه درسیی ملی در ارتقای کیفیت برنامههای درسی و آموزشی دارد و از طرفی امری نوپا و بدیع در ایران محسیو میشیود بنابراین همواره و به طور مسیتمر نیاز به بازنگری، ارزیابی و تحلیل خواهد داشیت تا به زدودن نواقص و کمبودهای آن یاری رسیاند، از این رو اقدام در جهت رفع ابهامات و بهبود کیفیت سیند برنامهدرسیی ملی از جمله اهداف مهم در پژوهشهای مرتبط با سند مذکور میباشد، لذا هدف از این مطالعه تحلیل و ارزیابی رویکرد کلان ) فطرتگرایی توحیدی ( و عناصیر چهارگانهی سیند برنامهدرسیی ملی جمهوری اسیلامی ایران بر اسیا نظر متخصیصیان میباشید . در این پژوهش از روش پژوهش کیفی، شیوه ارزشیابی و مدل تخصیص محور اسیتفاده شیده است . جامعهی آماری این پژوهش را متخصصان حوزهی برنامه درسی که در زمینه برنامه درسییی ملی پژوهش انجام دادهاند، تشییکیل میدهند که با اسییتفاده از روش نمونهگیریِ گلولهبرفی 11 نفر برای انجام مصیاحبه انتخا شیدند . ابزار گردآوری یافتهها مصاحبهی نیمهساختاریافته میباشد و جهت رواییِ آن از معیار چهارگانهی لینکن و گابا اسیتفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد که سند برنامهدرسیملی نقاط ضعفی از منظرِ اسیاسیی و بنیادی دارد که خود موجب شکل گرفتن اشکالات فنی میشود، مهمترین و اصلیترین اشکال بنیادی که کلیت سییند را آسیییبپذیر نموده و وضییعیت مطلو آن را به مخاطره میاندازد " عدم تبیین نظریهی هنجاری فطرتگرایی توحیدی " میباشید. همچنین عدم سیازگاری بین عناصیر برنامهدرسی ملی ) اهداف، محتوا، راهبردهای یاددهی یادگیری و ارزشییابی ( به لحاظ رویکردی و نوآورانه نبودن این عناصیر از اشکالات بنیادی و وارد به سییند میباشیید . لذا با توجه به نتایج پژوهش میتوان نتیجه گرفت بازاندیشییی جدی جهت تبیین ماهیت فطرتگرایی توحیدی، برقراری سیازگاری درونی سیند و بهرهگیری از متخصیصیان به ویژه متخصیصان حوزهی دین و دینشیناسیی میتواند تا حد چشیمگیری موجب چرخش سیند برنامهدرسیی ملی به سمت وضعیت مطلو گردد . واژگان کلیدی : برنامه درسی ملی، هدف، محتوا، راهبردهای یاددهی-یادگیری، ارزشیابی، فطرتگرایی توحیدی
مریم فراست بهروز مهرام
هدف از مطالعه حاضر بررسی نگرش ومیزان ارتکاب دانش آموزان به تقلب و نقش مولفه هایبرنامه-درسی اجرا شده برآن بوده است. بدین منظور نمونه ای متشکل از 153 دانش آموز دختر دبیرستان شهرستان مه ولات به روش تصادفی انتخاب گردید. ابزارمورد استفاده دراین پژوهش پرسشنامه محقق ساخته نگرش به تقلب، پرسشنامه محیط آموزشی راف و همکاران(1997) و پرسشنامه ارزشیابی ادراک شده الخروصی(2009) بود. نتایج نشان داد که میاننمرهنگرشبهتقلبوارتکاببهآن88/0 همبستگی وجود دارد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که ادراک فراگیران از روش تدریس، معلم، فضای یادگیری، خودکارآمدی تحصیلی یادگیرنده، ارزشیابی تبحری با نگرش به تقلب همبستگی منفی دارند و ارزشیابی عملکردی محور با نگرش به تقلب همبستگی مثبت دارد. نتایج رگرسیون همزمان نیز نشان داد کهمتغیرهای پیش بین می توانند به صورت ترکیبی 86 درصد از تغییرات متغیر نگرش به تقلب را تبیین کنند و از بین متغیرهای پیش بین، دو متغیر ارزشیابی تبحری محور و عملکردی محور می تواند متغیر ملاک(نگرش به تقلب) را پیش بینی کنند و سایر متغیرهای پیش بین به تنهایی قادر به پشبینی نگرش به تقلب نیستند. همچنین نتایج یافته ها بیانگر آن است نمرهنگرشتقلبدانش-آموزاننسبتبهتقلبازارزشمتوسطپرسشنامهبیشتراست و1/96 درصد دانش آموزان در آزمون مرتکب تقلب می شوند و تنها (9/3) درصد دانش آموزان اصلاً مرتکب تقلب نمی شوند. بر اساس یافته های این پژوهش، تکوین فنی برنامه درسی و بازنگری در اجرای برنامه درسی از ضرورت های مهم نظام آموزشی در جهت پرورش صداقت و پرهیز از تقلب دانش آموزان قلمداد می شود
محسن حیدرزده بهروز مهرام
یکی از اهداف مورد تأکید در هر نظام آموزشی به ویژه در آموزش عالی؛ افزایش و بهبود مهارت¬های پژوهش کردن در بین دانشجویان است. هدف این پژوهش بررسی نقش ساختار ارزشیابی کلاسی ادراک شده و جهت¬گیری پژوهشی در انگیزش پژوهشی دانشجویان بود. نوع این پژوهش همبستگی، و جامعه آماری کلیه دانشجویان مقطع دکتری دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-1391 بود. نمونۀ مورد مطالعه شامل 110 نفر (شامل 70 مرد و 40 زن) بود که با استفاده از روش نمونه¬گیری طبقه¬ای نسبتی انتخاب شدند. برای جمع¬آوری داده¬ها از پرسشنامه¬های جهت¬گیری پژوهشی، ادراک ارزشیابی کلاسی و انگیزش پژوهشی استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها از تحلیل مسیر، رگرسیون چند متغیره و رگرسیون ساده به منظور بررسی رابطۀ بین متغیرها استفاده شد. نتایج نشان داد که بین ساختار ارزشیابی کلاسی ادراک شده و جهت¬گیری پژوهشی با انگیزش پژوهشی رابطۀ معناداری وجود ندارد. همچنین دربارۀ رابطۀ بین ساختار ارزشیابی¬کلاسی ادراک شده و جهت¬گیری پژوهشی نیز یافته¬ها نشان داد که ساختار ارزشیابی کلاسی تبحری قادر به پیش¬بینی پژوهش بنیادی و ساختار ارزشیابی عملکردی قادر به پیش¬بینی پژوهش کاربردی می¬باشد. همچنین شاخص¬های برازش تحلیل مسیر نشان داد که مدل مورد نظر از برازش کلی برخوردار است (gfi=0/95 agfi=0/ 82 و gfi=1 , agfi=0/98)
کلثوم جمشیدی فرد ابوالفضل غفاری
مرگ یک تجربه پویا و نا ایستا در سراسر زندگی است و اعتقادات مذهبی یکی از شاخصه¬هایی است که نوع نگرش به مرگ را تحت تأثیر قرار می¬دهد. با توجه به اثر نوع نگرش به مرگ، بر متغیرهای مختلف، انتظار می¬رود این نگرش، در تبیین اهمال¬کاری و به ویژه اهمالکاری تحصیلی که از شایع ¬ترین مشکلات در سطوح مختلف تحصیلی است نیز مؤثر باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه نگرش به مرگ و جهت¬گیری مذهبی با اهمالکاری تحصیلی در جامعه دانشجویان رشته¬های فنی، علوم پایه و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد انجام گردید. در این مطالعه از یک طرح توصیفی، و از نوع همبستگی استفاده گردید. برای تعیین حجم نمونه، یک مطالعه مقدماتی انجام شد که طی آن 35 دانشجوی دختر پرسش¬نامه¬های اهمالکاری تحصیلی سولومون و راث بلوم، نیم رخ نگرش به مرگ ونگ و جهت گیری مذهبی آلپورت را تکمیل کردند و پس از آن با استفاده از روش نمونه¬گیری سهمیه¬ای نسبی، حجم نمونه 134 نفر برآورد شد؛ اما به دلیل احتمال ریزش پرسش¬نامه¬ها، در نهایت حجم نمونه 150 نفر (85 دختر و 65پسر) دانشجو در نظر گرفته شد. به منظور تجزیه و تحلیل آماری داده¬های پژوهش، از آزمون¬های همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس و آزمون t و آزمون لون استفاده شد. نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بین اهمال¬کاری تحصیلی و نگرش منفی به مرگ رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (189/0r= ، 023/0p=) و بین نگرش منفی به مرگ و جهت¬گیری مذهبی بیرونی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (00/0=p، 274/0=r). همچنین نتایج نشان داد که بین جهت گیری مذهبی بیرونی و اهمال¬کاری تحصیلی، رابطه مثبت و معنادار وجود ندارد(125/0p=، 126/0 r=). رابطه بین جهت¬گیری¬مذهبی بیرونی و اهمالکاری تحصیلی در رشته فنی مهندسی با همبستگی (0.333) و در گروه دانشجویان دختر، با ارزش همبستگی(0.348) معنادار شد و در سایر رشته¬ها و به طور کلی این فرضیه معنادار نشد. همچنین، نتایج مربوط به بررسی تفاوت اهمال¬کاری در دو گروه دختران و پسران نشان داد که، میزان اهمالکاری در پسران (62.09m=) بیشتر از دختران (55.68m=) می¬باشد؛ اما بین نگرش منفی به مرگ و جهت¬گیری مذهبی در میان دو گروه تفاوت معنی¬دار وجود نداشت.
راهله انصاری پور بهروز مهرام
برنامه درسی قصد شده در نظام آموزش و پرورش، مبتنی بر مبانی فلسفی، روان شناختی، جامعه شناختی و تاریخی است که غایتهای آن بر اساس ویژگیهای مراحل مختلف رشد، به هدفهای مقطعی(دوره ای) تبدیل میشود. دورهی دبستان که بر اساس نظریههای رشد روانی ـ اجتماعی، مرحلهی بروز و توسعه خلاقیت نامیده شده است، مرحلهای است که اگر عناصر برنامه درسی قادر به تکوین فنی خلاقیت نشوند، احساس حقارت را در کودک ایجاد مینماید. این دوره از آن جایی که درگام ورود به مرحله هویت(پاسخ به کیستی نوجوان) است، دورهای مهم تلقی میشود. با توجه به این مهم، مطالعه حاضر به شیوهی پویشی روایتی انجام شد. تلفیق زیست نگاری و خود زیست نگاری و ادغام تجارب و مشاهدات با روایتهای دانشآموزان، معلمان، مدیر و سایر کارکنان مدرسه؛ راهی بود تا اطمینان از وقوف به زوایای مکنون و کنجهای ناکاویده را بیشتر نماید. استفاده از فرایندهایی مانند سه سویه سازی و اعتبار اجماعی نیز به منظور اطمینان بیشتر از عدم سقوط به ورطهی شهود گرایی مورد استفاده قرار گرفت. تلاش برای استفاده از هنر ادبیات و ارائهی محصول به مثابهی رمانی داستان گونه، راهی برای نافذ کردن پیامی بود که با مجموعهی اهداف پژوهش که توصیف و تبیین و کشف دانسته شدهاند، همخوان است. گزارش مطالعه در سه بخش ارائه شده است: بخش نخست را که باید بیشتر مقدمات دانست؛ مشتمل بر چهار فصل به کجا چنین شتابان(به منظور بیان دغدغه و مسألهی تحقیق)، پیلهی ابریشم: مهد پرورش پروانهها(معرفی قلمرو مطالعه)، آن سوی نقاب هنرپیشگان(معرفی هویت پژوهشگر) و نی لبک: حکایت گر دلواپسیها(به منظور معرفی پژوهش روایتی) است. رسالت بخش دوم، در تبیین عناصر چهارگانه برنامه درسی و نقش آنها در شکل دهی خلاقیت و یا احساس حقارت در مخاطبان مقطع ابتدایی بوده و چهار فصل عقربه قطب نما: ناجی ناخدا(عنصر هدف)، گل سرخ یا خر زهره(اشاره به یادگیرنده و فرایند یاد دهی و یادگیری)،اش خاله(عنصر محتوا) و وارونگی تربیتی(جایگاه ارزشیابی در نظام برنامه درسی موجود) را شامل شده است. بخش سوم نیز با هدف ارائهی مدرسهای مطلوب برای توسعه خلاقیت و ظرفیتهای مکنون ارائه شده و عنوان تنها فصل آن " اتوپیای تربیتی: گامی در راه نرفته" گزینش شده است.
کوکب زرقانی مقصود امین خندقی
چکیده مقدمه:انقلاب اطلاعاتی وصنعتی موجب پدید آمدن دوران جدید عصر اطلاعات و جامعه علمی شده است، ازاین رو، نگرش های علمی افراداز ضرورت های حیاتی حضوردراین عرصه واز جمله مفاهیمی است که بر پایه پیشرفت درزمینه علوم تجربی امکان پذیر است؛بنابراین مهارت های حرفه ای معلمان امکان همگامی جامعه با تحولات سریع علمی، صنعتی وآماده سازی آینده سازان برای حضور در جامعه پویای اطلاعاتی را فراهم می آورد. هدف: این پژوهش درصدد ارزیابی مهارت های حرفه ای معلمان علوم پایه سوم راهنمایی وتأثیر آن بر نگرش علمی دانش آموزانشان می باشد. روش:مطالعه حاضر، علّی ـ مقایسه ای بوده و جامعه آماری شامل کلیه معلمان علوم پایه سوم مدارس راهنمایی دخترانه ناحیه4و1مشهد ودانش آموزان آنها درسال تحصیلی91-1390بوده است.از تعداد 54 معلم علوم پایه سوم و1450 دانش آموز، براساس روش نمونه گیری در دسترس 46 معلم ازجامعه معلمان و1140دانش آموز از جامعه دانش آموزان انتخاب شده اند. ابزار این پژوهش سیاهه مشاهده سنجش مهارت های حرفه ای معلم، پرسشنامه سنجش مهارت های حرفه ای معلم وپرسشنامه سنجش نگرش دانش آموزان به علم بود که روایی و پایایی آن توسط پژوهشگر احراز شد. به منظور پاسخ دهی به سوالات، ازآماره های توصیفی(میانگین، واریانس و انحراف معیار) و آمار استنباطی(تی تک نمونه ای، تی مستقل و آزمون دو جمله ای )استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از مشاهده و پرسشنامه نشان دهنده وضعیت مطلوب معلمان در سطح مهارت های حرفه ای(عمومی) وعملکرد نسبتاً مطلوب، در سطح مهارت های حرفه ای(اختصاصی)، همچنین نگرش مثبت دانش آموزان نسبت به علم بود. نتایج آزمون تی مستقل نیز نشان دهنده تأثیر مهارت های حرفه ای معلمان علوم پایه سوم راهنمایی بر نگرش دانش آموزان نسبت به علم می باشد. نتیجه گیری: در مجموع می توان گفت که معلمان علوم پایه سوم راهنمایی در بخش مهارت های عمومی وضعیت بهتری نسبت به مهارت های اختصاصی دارند. نگرش دانش آموزان آنها در درس علوم نسبت به علم بیشترمثبت است همچنین تأثیر مثبت مهارت های حرفه ای معلمان علوم بر نگرش دانش آموزانشان نسبت به علم تأیید شد.
حبیب کشاورز مرتضی کرمی
اعضای هیئت علمی نقش حیاتی در اجرای نوآوری های آموزشی و عملیاتی کردن تغییرات برنامه های درسی ایفا می کنند. ادراک آن ها از نوآوری و محتوای یادگیری الکترونیکی بسیار مهم و با اهمیت می باشد. در پژوهش حاضر، ادراک اعضای هیئت علمی در خصوص آموزش الکترونیکی در دانشگاه فردوسی مشهد مورد مطالعه قرار گرفته است. چارچوب مورد استفاده برای بررسی ادراک اعضای هیئت علمی درخصوص آموزش الکترونیکی، نظریه اتخاذ و اشاعه نوآوری راجرز ( خصوصا مفهوم ویژگی های ادراکی این نظریه ) بود. در ادامه برای بررسی عوامل موثر بر ادراک، از مدل قابلیت الکترونیکی استفاده شد. این تحقیق بر مبنای هدف از نوع کاربردی و از حیث روش، همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در سال 1392 و نمونه مورد مطالعه 100 تن از این جامعه آماری بود. ابزار مورد استفاده در این پژوهش شامل دو پرسشنامه ویژگی های ادراکی و قابلیت الکترونیکی بود که پس از روایی محتوایی توسط 6 تن از اعضای هیئت علمی و تحلیل عاملی تاییدی، در اختیار اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد قرار گرفت. نتایج نشان داد اعضای هیئت علمی معتقدند، یادگیری الکترونیکی دارای مزیت نسبی است اما ویژگی های سازگاری، پیچیدگی، آزمون پذیری و مشاهده پذیری یادگیری الکترونیکی در شرایط مطلوبی قرار ندارد. همچنین نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد متغیرهای پشتیبانی و هماهنگی، چشم انداز و برنامه ریزی، امکانات و شایستگی پیش بین های خوبی برای ادراک اعضای هیئت علمی در زمینه آموزش الکترونیکی می باشند اما متغیر توسعه حرفه ای قادر به پیش بینی ویژگی های ادراکی نبود. این نتایج برای برنامه ریزان، مدیران و دست اندرکاران دانشگاه در زمینه پذیرش و نهادینه سازی آموزش الکترونیکی می تواند بسیار مهم و کاربردی باشد.
عذرا شاهسون مرتضی کرمی
پژوهش حاضر با هدف ارزشیابی برنامه های درسی آموزش مداوم پرستاری بر اساس مدل انتقالی هالتون انجام شد؛ از لحاظ هدف تحقیق با توجه به اهداف پژوهش، جزء پژوهش¬های کاربردی و از حیث روش جزء پژوهش ارزشیابی بود. جامعه آماری شامل سی نفر از پرستاران مشمول قانون آموزش مداوم بیمارستان22 بهمن شهر مشهد می باشد، که در دوره های عملی احیاء قلبی – ریوی (cpr) شرکت نمودند. که این سی نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها, دو پرسشنامه محقق ساخته مورد استفاده قرار گرفت ، و جهت تجزیه و تحلیل نتایج پژوهش از آزمون مقایسه میانگین با ارزش ثابت؛ و آزمون رگرسیون ساده استفاده شد. . نتایج حاصل از پرسشنامه بهبود عملکرد نشان داد که رفتار پرستاران در مولفه رعایت ترتیب کار پایین تر از حد مطلوب بود و در نتیجه تفاوت میان میانگین کسب شده و ارزش مقایسه معنادار بود (p<0/05). این در شرایطی است که سایر رفتارها دارای تفاوت معناداری با ارزش ثابت نبوده و وضعیت نسبتا مطلوبی را از منظر سرپرستان داشتند. نتایج حاصل از پرسشنامه عوامل موثر بر انتقال آموزش نیز نشان داد که پرستاران در ویژگی های فردی، در مولفه های آمادگی فراگیر و انگیزه برای انتقال در وضعیت مطلوب و در مولفه خودکارآمدی در وضعیت نسبتا مطلوبی قرار داشتند. همچنین در ویژگی های آموزشی، وضعیت مطلوبی نداشتند. چنانکه میانگین کسب شده در این مولفه ها پایین تر از ارزش مقایسه بوده و تفاوت معناداری میان این میانگین ها وجود داشت. در ویژگی های سازمانی نیز، در مولفه انتظارات از نتایج انتقال، پرستاران در وضعیت مطلوب قرار داشته و در مولفه¬های نتایج فردی منفی، نتایج فردی مثبت، مخالفت سرپرست، حمایت سرپرست و تمایل به تغییر، این ارزش با احتمالp=0/000 و برای مولفه فرصت استفاده با احتمال p<0/01 تفاوت معناداری میان ارزش مقایسه و میانگین های کسب شده وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که میان سه ویژگی مورد بررسی، تنها ویژگی های آموزشی قادر به پیش بینی بهبود عملکرد پرستاران بود. در این پژوهش به موانع و تسهیل کننده های مهمی اشاره شدکه می تواند به مدیران و برنامه ریزان در هر چه بهتر نمودن و اثربخش تر کردن برنامه های آموزش مداوم کمک کند.
سید احسان افشاری زاده حسین کارشکی
پژوهش حاضر با هدف مقایسه کارآمدی روش های دانش آموز- محور (روش اکتشافی و مشارکتی) با روش آموزش سنتی، در رشد مهارت های اجتماعی و ابعاد عاطفی دانش آموزان غیردولتی مقطع ابتدایی در شهر تهران انجام شد. تعداد 252 دانش آموز پسر پایه های چهارم و پنجم و ششم ابتدایی از هر دو گروه در این پژوهش شرکت کردند. نمونه گیری در گروه دانش آموز- محور به صورت سرشماری و در گروه دیگر با روش آموزش سنتی به شیوه هدفمند با هدف همگنی بیشتر انجام شد. به منظور بررسی مهارت های اجتماعی پرسشنامه مداد- کاغذی کرامتی و برای سنجش رشد عاطفی از دو پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و خودپنداره یسن چن استفاده شد. برای تحلیل داده ها در بخش رشد عاطفی از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) استفاده گردید که بیان می کند روش دانش آموز- محور منجر به رشد عاطفی در دانش آموزان می شود. داده های مربوط به مهارت اجتماعی به وسیله آزمون t مستقل مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل یافته ها نشان داد در مهارت های اجتماعی تفاوت معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که روش دانش آموز-محور در رشد عاطفی موثر است اما در رشد مهارت های اجتماعی تاثیر قابل ملاحظه ای ندارد.
شهناز احمدی حسین کارشکی
هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش فرصت¬های آموزشی- پژوهشی و خودکارآمدی پژوهشی در آماد¬¬گی¬های شناختی-عاطفی خلاقیت پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی است. جامعه آماری این پژوهش، شامل کلیه دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد رشته¬های روان¬شناسی، مدیریت آموزشی، مشاوره، علوم سیاسی، حسابداری، علوم اجتماعی، اقتصاد، کتابداری، زبان انگلیسی، کارآفرینی، تربیت بدنی، حقوق مشغول به تحصیل در دانشکده¬های روانشناسی، علوم اجتماعی و ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی بود. 288 نفر از طریق نمونه گیری سهمیه¬ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای های مورد استفاده در این پژوهش، سه پرسشنامه¬ی فرصت¬های آموزشی- پژوهشی، خودکارآمدی پژوهشی و آمادگی شناختی- عاطفی خلاقیت پژوهشی بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. به¬ منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل عاملی اکتشافی، معادلات ساختاری، همبستگی پیرسون، رگرسیون، تحلیل واریانس و t مستقل استفاده شد. با اجرای الگوی معادلات ساختاری برای آزمون رابطه فرصت¬های آموزشی- پژوهشی با خودکارآمدی پژوهشی و آمادگی¬های شناختی- عاطفی خلاقیت پژوهشی دانشجویان مشخص شد که الگوی پیشنهادی از برازش خوبی بر خوردار است (068/0=rmsea، 97/0 ,nnfi=97/0=nnfi ,93/0=gfi و 86/0 =agfi). تمام ضرایب مسیر از فرصت¬های آموزشی- پژوهشی به خودکارامدی پژوهشی و آمادگی شناختی - عاطفی خلاقیت پژوهشی و خودکارآمدی پژوهشی به آمادگی شناختی - عاطفی خلاقیت پژوهشی قوی و معنادار بود. میزان درصد تبیین واریانس حاصل از معادلات ساختاری نشان داد که 64 درصد آمادگی شناختی-عاطفی خلاقیت ¬پژوهشی از طریق خودکارآمدی¬پژوهشی و فرصت¬های آموزشی- پژوهشی قابل تبیین است و 15 درصد آمادگی¬های شناختی - عاطفی خلاقیت پژوهشی از طریق فرصت¬های آموزشی پژوهشی قابل تبیین است. کلمات کلیدی: خلاقیت پژوهشی، پژوهش، خودکارآمدی پژوهش، آمادگی شناختی - عاطفی، محیط
سید محمد صادق طباطبائی بهروز مهرام
تلاش پژوهشگران حوزه ی تعلیم و تربیت و به ویژه متخصصان برنامه درسی، معطوف به دست یابی به بالاترین سطح کمی و کیفی یادگیری است و آموزش تلقینی، روشی است که با ادعای استفاده از ظرفیت دریافت نامحدود بشر، به عرصه ی آموزش و پرورش ورود پیدا کرده است. در مطالعه ی حاضر که با هدف بررسی تأثیر آموزش تلقینی بر پیشرفت تحصیلی انجام شده است، از روش آزمایشی استفاده شده و طرح پژوهش، آزمایشی حقیقی از نوع دو گروهی با انتساب تصادفی، پیش آزمون- پس آزمون و تعقیب (اندازه گیری مکرر) بود. جامعه آماج (هدف) در این پژوهش، کلیه دانش آموزان پایه ی اول مقطع متوسطه (پایه ی نهم در طرح جدید) است. جامعه آماری، کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه بخش احمد آباد شهرستان مشهد در سال تحصیلی 93 - 1392 و جامعه در دسترس، دانش آموزان پسر پایه اول مقطع متوسطه شهر مُلک آباد- مرکز بخش احمد آباد- بود. نمونه پژوهش به حجم 30 نفر (دو گروه 15 نفره برای آزمایش و کنترل) انتخاب شد. این پژوهش دارای یک سوال اصلی و دو سوال فرعی بود که به منظور مقایسه میزان یادگیری دانش آموزان از طریق آموزش تلقینی با آموزش به شیوه های سنتی و مطالعه آن در سه موضوع آموزشی و دو سطح دانش (حفظ) و درک (فهم) بود. به منظور گردآوری داده ها از آزمون های معلم ساخته در محتواهای آموزشی مورد بررسی استفاده شد. یافته های این پژوهش، اثربخشی متفاوتی را در میان آموزش به شیوه ی تلقینی و روش های سنتی آموزش در سطوح دانش (به حافظه سپاری) و ادراک نشان نداد. خو گیری دانش آموزان به شیوه سنتی اجرای برنامه درسی و عدم ظرفیت فیزیکی و شرایط هر یک از عناصر برنامه درسی در نظام موجود آموزشی، از دلایل احتمالی چنین نتیجه ای قلمداد شده است.
محترم پورحسین بهروز مهرام
اساس توسعه و پیشرفت هر جامعه ای، به اهتمام بر امر پژوهش استوار است. در این راستا دانشجویان و به طور کلی دانشگاه ها نقش عمده در جهت نیل به اهداف ایفا می کنند. از آنجا که فعالیت های پژوهشی به دلیل مشارکت محدود آزمودنی ها، با مشکلات بسیاری روبه رو شده است، به همین خاطر بررسی عوامل موثر بر تمایل به مشارکت آزمودنی ها در فعالیت های پژوهشی مهم است. هدف این پژوهش بررسی عوامل پیش بینی کننده تمایل دانشجویان به عنوان آزمودنی در فعالیت های پژوهشی است. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع پیش بینی است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در سال تحصیلی 93-1392 در دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، علوم تربیتی و روان شناسی، علوم اداری و اقتصادی و تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه فردوسی مشهد به تعداد2442نفر است. نمونه مورد مطالعه شامل 174 نفر است که با استفاده از نمونه گیری سهمیه ای و بر اساس جنسیت و گروه تحصیلی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های عزت نفس، انگیزه پیشرفت، منبع کنترل، شخصیت آیزنک، خلاقیت، ادراک از جو سازمانی و تمایل به مشارکت استفاده شد. برای تحلیل داده ها از مقایسه میانگین مستقل، تحلیل واریانس، همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و رگرسیون ساده استفاده شد. نتایج نشان داد که از بین عوامل فردی (خصیصه ای – شخصیتی- ادراکات محیطی) که مورد بررسی قرار گرفت، بین معدل، عزت نفس، انگیزه پیشرفت، منبع کنترل درونی و بیرونی، درون گرایی و برون گرایی، خلاقیت و ادراک از جو سازمانی با تمایل به مشارکت آزمودنی ها فعالیت های پژوهشی ارتباط معناداری وجود دارد و این متغیرها می توانند پیش بین های خوبی برای تمایل به مشارکت باشند.
مرضیه جباری بزدی حسین جعفری ثانی
هدف این پژوهش بررسی نگرش دانشجویان کارشناسی ارشد رشته برنامه ریزی درسی نسبت به رشته تحصیلی خود و نقش آن در درگیری تحصیلی آنان بود. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان کارشناسی ارشد رشته برنامه-ریزی درسی ورودی سال 1391 و 1392 دانشگاه¬های دولتی کشور برابر با 486 نفر بود که در17 دانشگاه در سطح کشور مشغول به تحصیل بودند. برای نمونه¬گیری در این پژوهش از دو روش نمونه¬گیری سهمیه-ای و در دسترس به شکل توامان استفاده شده است بر این اساس حجم نمونه برابر با 153 نفر تعیین شد. ابزار گردآوری اطلاعات عبارت بودند از: پرسشنامه محقق ساخته نگرش و پرسشنامه درگیری تحصیلی ، که در تدوین آن از دو پرسشنامه درگیری تحصیلی کریستینا (2006) و پرسشنامه درگیری تحصیلی زرنگ(1391) استفاده شد. یافته¬ها نشان داد که بین درگیری تحصیلی و نگرش نسبت به رشته دانشجویان کارشناسی ارشد برنامه¬ریزی درسی ، رابطه مستتقیم و معناداری وجود دارد. مولفه¬های شناختی، عاطفی و تمایل به رفتار نگرش در متغیر درگیری تحصیلی سهیم هستند. هم¬چنین مولفه¬های نگرش می¬توانند متغیر درگیری تحصیلی را پیش¬بینی کنند و از بین مولفه¬های نگرش، مولفه عاطفی، بیشترین سهم را در پیش-بینی متغیر درگیری تحصیلی دانشجویان به¬خود اختصاص داد.
طاهره موسوی جواد قندیلی
هدف از پژوهش حاضر، تحلیل محتوای کتاب¬های علوم ابتدایی به منظور بررسی وضعیت توجه این کتاب ها به مبانی ارزش¬شناختی مربوط به طبیعت در برنامه درسی ملی بود. روش مورد استفاده، تحلیل محتوای کمی و قلمرو مطالعاتی، کتاب¬های درسی علوم تجربی پایه¬های اول، دوم، سوم و ششم ابتدایی می¬باشد که در راستای همسوسازی با برنامه درسی ملی در سال تحصیلی 93-92 تألیف گردیده است. ابزار پژوهش، سیاهه¬ی محقق-ساخته ای می¬باشد که دارای 6 مقوله اصلی و 22 مقوله فرعی بوده است. مقوله¬های اصلی از مبانی ارزش¬شناختی مربوط به بخش طبیعت در برنامه درسی ملی، استخراج شد. در این پژوهش جهت تحلیل محتوا، واحد زمینه، صفحات کتاب و واحد ثبت، مضمون جملات کتاب بوده و جهت بررسی سؤالات از آمار توصیفی استفاده گردید. نتایج پژوهش نشان داد که کتاب علوم تجربی دوم ابتدایی بیش از سایر پایه¬های مذکور، به این مقوله¬ها پرداخته است. همچنین در همه کتاب¬های علوم مذکور، به مقوله¬ احساس مسئولیت در برابر پدیده¬های خلقت و همکاری در حفاظت از زمین، گیاهان و جانوران و حفظ تعادل در آب و هوا و مقوله اعتقاد به برخورداری همه مظاهر خلقت از مراتبی از حیات و شعور پرداخته نشده و مقوله کمک به حفاظت و توسعه زیست ¬بوم شهری، روستایی و محیط طبیعی در جهت بقا و ارتقاء کیفیت محیط و توسعه پایدار بیشتر مورد توجه واقع گردیده است. در مجموع مشخص شد که وضعیت محتوای کتاب¬های علوم از نظر توجه به مبانی ارزشی طبیعت مناسب نیست و مستلزم توجه بیشتری است.
نسرین محمدتقی زاده حسین کارشکی
هدف پژوهش تدوین سیاهه استانداردهای ارزیابی از آزمون و ارزیابی گزارشات پژوهشی منتشره بود، به لحاظ ماهیت موضوع و اهداف پژوهش، روش پژوهش ساخت ابزار بود. با استفاده از استانداردهای موجود برای ساخت و انطباق یابی آزمون و ترجمه و تلخیص آن ها، تعداد 6 مقوله و 51 گویه برای سیاهه ساخت آزمون و 4 مقوله و 18 گویه برای سیاهه انطباق یابی آزمون تدوین شد
عبدالمجید دهقان بهروز مهرام
این پژوهش با هدف ارزشیابی اسناد فرادست و برنامه درسی اجرا شده ی دانشگاه فرهنگیان در زمینه تربیت نمودن معلمان در مولفه ی پژوهشگری انجام شد. روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع ارزشیابی بود. برای بررسی اسناد فرادست، کلیه اسناد فرادست نظام تعلیم و تربیت با تأکید بر تربیت معلم مورد تحلیل قرار گرفت. نظرخواهی از متخصصان موضوعی و اعضای هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد؛ به معرفی اساسنامه دانشگاه فرهنگیان، سند تحول آموزش و پرورش، سند ملی برنامه درسی، نقشه جامع عالی کشور و سند چشم انداز بیست ساله کشور برای بررسی و تحلیل منجر شد. برای ارزیابی برنامه درسی اجرا شده دانشگاه فرهنگیان نیز از مدل ارزشیابی پروواس استفاده گردید. در مسیر بررسی وضعیت مطلوب و اجرا شده برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان؛ جامعه متخصصان موضوعی را تمام متخصصان حوزه برنامه درسی دانشگاه فردوسی مشهد و مدیران و مدرسان دانشگاه فرهنگیان (پردیس شهید بهشتی و شهید هاشمی مشهد)، در بررسی تجارب دانشجویان، جامعه را تمام دانشجویان شاغل به تحصیل در ترم-های چهار به بالای مقطع کارشناسی پیوسته و جامعه مدرسان نیز شامل تمام مدرسان شاغل به تدریس در دانشگاه فرهنگیان مشهد (پردیس شهید هاشمی و شهید هاشمی نژاد) بودند که در سال تحصیلی 94- 1393 در قلمرو پژوهش مشغول به تدریس بودند. برای انتخاب نمونه متخصصان موضوعی، از نمونه گیری هدفمند و زنجیره ای، برای جامعه دانشجویان از روش نمونه گیری در دسترس و برای مدرسان نیز از روش نمونه گیری هدفمند استفاده شد. در راستای بررسی برنامه درسی اجرا شده، ابتدا برای هریک از مراحل ارزشیابی و در واقع برای هریک از مولفه های مورد بررسی استانداردهای لازم شناسایی شد. این فرایند طی چندین گام انجام گرفت. در گام اول از طریق منابع مختلف همچون 1. استانداردهای بین المللی 2. کتاب های روش تدریس 3. اسناد فرادست و 4. مصاحبه با متخصصان موضوعی، مقوله هایی که برای آموزش و پرورش پژوهشگری ضروری و لازم هستند مشخص شد؛ در گام دوم با مراجعه به متخصصان، در مورد تعیین این استانداردها و تعیین جامعیت مقوله های مورد بررسی؛ مصاحبه انجام گرفت و پس از حذف، تعدیل و اضافه؛ فهرست نهایی مقوله ها به دست آمد. مقوله های به دست آمده در قالب پرسشنامه های مدرسان، دانشجویان، سیاهه مشاهده و همچنین کاربرگ مصاحبه در آمدند. در گام بعدی و پس از مشخص شدن ابزارها و شیوه های جمع آوری، عملکرد واقعی دانشگاه فرهنگیان در هر یک از مراحل ارزشیابی و مولفه ها از طریق پرسشنامه، سیاهه مشاهده، مصاحبه و اسناد مکتوب به دست آمد. یافته ها حاکی از آن بود که در اسناد فرادست دانشگاه فرهنگیان مخصوصاً اسنادی که در سال های اخیر برای دانشگاه فرهنگیان تدوین شده است، به امر پژوهشگری معلمان تأکید بیشتری شده است؛ همچنین نتایج نشان داد که برنامه های دانشگاه فرهنگیان نیز در چند سال اخیر به سمت و سوی پژوهش محور بودن حرکت کرده و در واقع دانشگاه فرهنگیان در حال تغییرات اساسی در برنامه درسی می باشد. با این وجود، هنوز دانشگاه فرهنگیان به سطح مطلوب و مورد انتظار در زمینه آموزش پژوهش محور نرسیده و برنامه درسی اجرا شده دانشگاه فرهنگیان هنوز دارای نواقص و کاستی هایی می باشد که از جمله این مشکلات و موانع می توان به کمبود فضا، امکانات، زیرساخت های فیزیکی و تجهیزاتی و نیروی متخصص و با انگیزه اشاره کرد.
یونس طاطاری بهروز مهرام
هدف از مطالعه حاضر بررسی نقش ادراک دانشجویان تحصیلات تکمیلی از مطلوبیت مولفه های برنامه درسی در پیش بینی میزان انگیزش پژوهشی آن ها است. بدین منظور نمونه¬ای متشکل از 197 تن از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 94-1393، به روش سهمیه¬ای انتخاب گردید. این مطالعه از حیث هدف کاربردی، از حیث روش، توصیفی و از نوع همبستگی است. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه¬های محقق ساخته ادراک دانشجویان از مطلوبیت مولفه های برنامه درسی و پرسشنامه انگیزش پژوهشی بود. برای گزارش و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده گردید. شاخص های آمار توصیفی همچون تعداد، میانگین، انحراف معیار، بیشینه و کمینه نمرات و در آمار استنباطی نیز از آزمون های همبستگی پیرسون و رگرسیون ساده و چندگانه، t مستقل، t2 هتلینگ و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. نتایج نشان داد که میان ادراک از مولفه های درسی به صورت کلی و انگیزش پژوهشی 58/0 همبستگی وجود دارد. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین خرده مقیاس¬های ادراک از مولفه های برنامه درسی (ادراک از هدف، محتوا، روش و ارزشیابی) و انگیزش پژوهشی دانشجویان همبستگی مثبت و معناداری دارد. نتایج رگرسیون همزمان نیز نشان داد که متغیرهای پیش¬بین می توانند به صورت ترکیبی 43 درصد از تغییرات متغیر انگیزش پژوهشی را تبیین کنند و از بین متغیرهای پیش¬بین، دو متغیر ادراک از هدف و ادراک از محتوا می¬تواند متغیر ملاک (انگیزش پژوهشی) را پیش¬بینی کنند و سایر متغیرهای پیش¬بین (ادراک از روش و ارزشیابی) به تنهایی قابلیت پیش بینی انگیزش پژوهشی را ندارند. به¬صورت کلی ادراک دانشجویان از مولفه های برنامه¬ی درسی قابلیت پیش بینی انگیزش پژوهشی را داراست، این یافته ها موید رویکرد خود تعیین گری است که بیان می کند ادراکات حاصل از محیط بر انگیزش تأثیر می گذارد.
محبوبه مصلحی بهروز مهرام
هدف این پژوهش بررسی تأثیر طرح یکپارچه سازی آموزشی بر عزت نفس، انگیزه ی پیشرفت و رشد اجتماعی دانش آموزان نیمه بینای مدارس عادی در مقایسه با مدارس ویژه بود. روش این پژوهش علی-مقایسه ای می باشد.نتایج نشان داد که میزان عزت نفس، انگیزش پیشرفت و رشد اجتماعی دانش آموزان دختر نیمه بینای مدارس عادی نسبت به دانش آموزان دختر نیمه بینای مدارس ویژه بالاتر است.در حالیکه میزان عزت نفس و رشد اجتماعی دانش آموزان پسر نیمه بینای مدارس ویژه نسبت به دانش آموزان پسر نیمه بینای مدارس عادی بالاتر است.
انوشه دانیالی بهروز مهرام
این پژوهش باهدف بررسی ادراک دانشجویان از فاصله میان برنامه درسی موردانتظار و تجربه شده و رابطه آن با اهمال کاری تحصیلی، نمونه ای 155 نفری از دانشجویان سال دوم مقاطع مختلف دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد انتخاب شد.نتایج حاصل از آزمون رگرسیون روشن کرد که بین دو متغیر اهمالکاری تحصیلی و نمره ادراک از فاصله میان برنامه درسی مورد انتظار و برنامه درسی تجربه شده، رابطه معناداری وجود ندارد (05/0 < p، 010/0= (1.153) f).
زهرا نوری مرتضی کرمی
این پژوهش با هدف فرا ارزشیابی عنصر سنجش در آموزش های فنی و حرفه ای صورت پذیرفت. نتایج حاکی از آن بود که وضعیت موجود نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی آموزش های فنی و حرفه ای در معیار اخلاقی بودن که لزوم توجه به اصول ارزشیابی، حفظ حقوق افراد و... در آن مطرح بود در سطح خیلی خوب؛ در معیار سودمندی که تاثیر گذاری و به موقع بودن ارزشیابی مهم تلقی می شد در سطح خوب؛ در معیار عملی که در آن به منابع و اطلاعات جهت ارزشیابی دقیق توجه می شد در سطح خیلی خوب و در معیار درستی که در آن دقت فنی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی مدنظر قرار می گرفت در سطح خوب ارزیابی شده اند؛ بنابراین می توان گفت میزان انطباق نظام ارزشیابی پیشرفت تحصیلی آموزش های فنی و حرفه ای با استانداردها با وضعیت مطلوب اگرچه فاصله ای اندک داشت؛ قابلیت ارتقاء به وضعیت مطلوب را داراست
مریم عزیزی حسین حسن آبادی
درد مزمن مشکلی پزشکی، فردی، اجتماعی و روان شناسی تهدیدی آشکار برای سلامت جسمانی و روانی است. شیوع بالا و پیامدهای منفی درازمدت بر سلامت روان، نیاز به درمان موثر را برجسته می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (act) و گروه درمانی بین فردی (ipt) بر بهبود نشانه های سلامت روان، تاب آوری و درد مزمن افراد مبتلا به اختلال سردرد مزمن انجام شد. تحلیل نتایج نشان داد که بین گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه درمانی بین فردی در بهبود سلامت روان، تاب آوری و شدت درد در مبتلایان به سردرد مزمن تفاوت معناداری وجود نداشت.
محمد آهنین جان مرتضی کرمی
پایان نامه حاضر در رابظه با اجرای برنامه درسی و عواملی که تغییرات به وجود آمده در نظام آموزشی را مورد بررسی قرار می دهد
زهرا نظریه مرتضی کرمی
پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر برنامه ی درسی فوق برنامه بر خودپنداره تحصیلی و قانون مداری دانش آموزان صورت پذیرفت. روش مورداستفاده، آزمایش تک موردی یا تک آزمودنی بود. جامعه، متشکل از دانش آموزان یکی از دبیرستان های دخترانه مشهد و نمونه چهار دانش آموز دارای وضعیت نامناسب به لحاظ دو متغیر مذکور به شکل هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها برای سنجش قانون مداری سیاهه محقق ساخته مبتنی بر قوانین مدرسه و برای سنجش خودپنداره تحصیلی نیز از پرسشنامه خودپنداره تحصیلی یی یسن چن استفاده شد. اجرای پژوهش مشارکت ناهمزمان آزمودنی ها در سه مورد از فعالیت های فوق برنامه مدرسه بود. نتایج حاکی از آن بود که شرکت دانش آموزان در فعالیت های فوق برنامه باعث افزایش قانون مداری و خودپنداره تحصیلی است. بر اساس نتایج تحقیق، استفاده از برنامه درسی فوق برنامه به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود وضعیت قانون مداری و خودپنداره تحصیلی دانش آموزان پیشنهاد می شود.
زینب نیازی بهروز مهرام
چکیده ندارد.
محمد یوسف آبادی امیر امین یزدی
هدف پژوهش حاضر بررسی توانایی فراشناخت مدیران و تاثیر آن بر سلامت سازمانی مدارس راهنمایی بود. براین اساس چهار سوال و سه فرضیه تدوین شد. به منظور پاسخدهی به فرضیه ها و سوالات تحقیق از روش توصیفی نوع پیمایشی و علی _ مقایسه ای استفاده شد. جامعه آماری تحقیق کلیه مدیران و معلمان مدارس راهنمایی دولتی شهر نیشابور در سال تحصیلی 88-87 بود. برای تعیین حجم نمونه از فرمول های مربوط به تحقیقات پیمایشی و علی – مقایسه ای بهره گرفته شد. در مجموع 30 مدرسه به عنوان نمونه نهایی به روش تصادفی ساده انتخاب شد و تمام مدیران این 30 مدرسه و از هر مدرسه 4 معلم برای پاسخدهی به پرسشنامه ها در نظر گرفته شدند. جهت گردآوری اطلاعات مربوط به سلامت سازمانی از پرسشنامه هوی و همکاران و برای آگاهی از توانایی فراشناخت مدیران از پرسشنامه اسکراو و دنیسون استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری آزمون مقایسه دو گروه مستقل(t) ،آزمون t برای یک گروه استفاده شد. نتایج نشان داد که بین توانایی فراشناخت مدیران در مدارس دارای سلامت سازمانی بالا و پایین از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین بین مولفه های توانایی فراشناخت (دانش شناختی و تنظیم شناختی) در مدارس دارای سلامت سازمانی بالا و پایین تفاوت معنی داری مشاهده نشد. بررسی سوالات اصلی یک و دو تحقیق نشان داد که وضعیت سلامت سازمانی و توانایی فراشناخت از ارزش متوسط بالاتر است. بررسی سوال فرعی یک نشان دهنده ی تفاوت سلامت سازمانی در مدارس دخترانه و پسرانه بود. سلامت سازمانی در مدارس دخترانه بالاتر از مدارس پسرانه مشاهده شد. نتایج سوال فرعی دو حاکی از آن بود که بین توانایی فراشناخت مدیران زن و مرد تفاوت معنی داری وجود ندارد.
سکینه محبی امین مجتبی بذرافشان مقدم
الگوی سیپ الگویی است کل نگر و جامع که می تواند یک برنامه را به صورت سیستماتیک و همه جانبه بررسی کند. در این مطالعه برای بررسی زمینه، درونداد، فرایند و برونداد در جهت تعیین اثربخشی آموزش کارکنان دانشگاه فردوسی در مسیر توانمندسازی آنان از این الگو استفاده شد. در این مسیر با 23 نفر از کارکنان آموزش دیده، مسئولین آموزشی چند دانشکده، معاونت های طرح و برنامه، کارگزینی و مسئول آموزش کارکنان مصاحبه شد. 3 کلاس آموزشی که در سال 1387 برگزار شد مورد بررسی قرار گرفت. در برونداد نیز 60 پرسشنامه بین دو گروه آموزش دیده و آموزش ندیده توزیع شد. جامعه مد نظر جهت بررسی میزان توانمندسازی کارکنان، شامل417 نفر از کارکنان آموزش دیده و 373 نفر از کارکنان آموزش ندیده می باشند. در بررسی درونداد آموزش کارکنان دانشگاه در جهت مشخص ساختن امکانات و منابع مالی و نیز مسائل و مشکلات آموزشی برنامه های آموزش کارکنان دانشگاه با معاونت طرح و برنامه، معاونت آموزشی، مدیریت گزینش دانشگاه، مسئول آموزش کارکنان دانشگاه،مصاحبه به عمل آمد. در بررسی برونداد آموزش های دانشگاه به منظور مشخص شدن اثربخشی آموزشها از دید مدیران با مسئولین آموزشی دانشکده های علوم ریاضی، علوم اداری، ادبیات، علوم پایه، تربیت بدنی، کشاورزی، مسئولین کتابخانه های علوم ریاضی و تربیت بدنی مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام گرفت. روش تحقیق ارزشیابی است. جهت جمع آوری اطلاعات در ارزیابی زمینه، درونداد و برونداد ازمصاحبه نیمه ساختاریافته و ساختار یافته و به منظوربررسی میزان توانمندی کارکنان، از پرسشنامه توا نمندسازی کارکنان استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهدکه نیازسنجی در بخش زمینه صورت نمی گیرد و اغلب آموزش ها بدون توجه به نیاز واقعی کارکنان برگزار می شود. در بخش درونداد، امکانات مالی و بودجه کافی برای آموزش وجود دارد اما نحوه تخصیص آن مشکل دارد. در بخش فرایند، کلاس ها چندان با اصول رایج یادگیری همخوان نیست. بخش برونداد مشخص می کند که بین دو گروه از کارکنان آموزش دیده و آموزش ندیده در مولفه های پنج گانه توانمندی تفاوت معنی داری وجود ندارد.
صدیقه کاظمی بهروز مهرام
پژوهش حاضر، در جهت فهم کارکرد مدیریت آموزشی در زمینه با توسعه و تحول بخشی به نظام ارزشی دانش آموزان دختر دوره دبیرستان انجام شده است. بدین منظور، پنج مولفه عمده مدیریتی شامل برنامه ریزی، رهبری، نظارت و کنترل، سازماندهی و ارتباط از طریق بررسی آثار صاحب نظران این حوزه تعیین شد. در مورد رشد نظام ارزشی دانش آموزان پس از بررسی نظریه های مربوط، نظریه نظام ارزشی گریوز [که تقریبا از حیث ساختار منطبق با نظام ارزشی فنری استاد مطهری(ره) است] مبنا قرار گرفت. به دلیل تاکید بر فهم پدیده در این پژوهش، روش کیفی انتخاب گردید. راهبرد پژوهش، مطالعه موردی، و فنون جمع آوری داده ها عبارت بودند از: مصاحبه نیمه سازمان یافته با مدیر و معاونین، مشاهده نامنظم و مصاحبه روایی با دانش آموزان مشارکت کننده. برای افزایش اعتبار، از روش سه سویه سازی، بررسی مجدد توسط مشارکت کننده ها، کدگذاری مجدد و روش های شبه آماری استفاده شد و اعتبار توصیفی، نظری و تفسیری در روند پژوهش مد نظر قرار گرفت. پژوهشگر برای انجام پژوهش به مدت سه ماه در دبیرستان مورد مطالعه حضور یافت و به جمع آوری داده ها پرداخت. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که مجموعه مدیریتی مدرسه در پنج مولفه مدیریتی از نظر برنامه ریزی، ساختار نایافته، از نظر سازماندهی، بروکراتیک، از نظر رهبری، استبدادی، از نظر نظارت و کنترل، انضباط مدار و از نظر ارتباط، سلسله مراتبی می باشند. به لحاظ نظام ارزشی، دانش آموزان در چهار سطح اول از سطوح هشت گانه نظریه گریوز جای می گیرند. از تطبیق این یافته ها با نظریه شاین به نظر می رسد که ویژگی های مدیریتی فوق که عمدتا با کاربرد ناقص بر استفاده از رویکردهای رفتاری در پرورش ارزش ها تکیه دارد، احتمالا به پرورش انسان هایی خودیاب، پیچیده و حتی اجتماعی منجر نمی شود. بر این اساس، برونداد این نوع نظام مدیریتی، به فرض موثر بودن آن، احتمالا در تولید انسانی عمدتا عقلائی- اقتصادی است. چنین ادعایی با آرمان های نظام آموزشی دوره متوسطه در ایران همسو نمی باشد.
ام البنین علی اصغری بهروز مهرام
در پژوهش حاضرتلاش گردیده است تا به بررسی عملکرد مدیران آموزشی بم در مواجه با بحران های پس از زلزله سال 1382 پرداخته شود. این پژوهش کیفی و از نوع تاریخی بوده است. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش را، کلیه مدیران آموزشی بم که با بحران های ناشی از زلزله مرتبط بوده و در یکی از سال های تحصیلی (82 لغایت 83) به مدیریت اشتغال داشته وبه طور مستقیم شاهد و ناظر حادثه بوده اند، همچنین کلیه عکس ها، مکاتبات اداری، کتب، نشریات و مجلات علمی- پژوهشی که به موضوعات مرتبط با بحران نظام آموزشی بم بعد از زلزله پرداخته بودند، در برمی گرفت. نمونه گیری در این پژوهش به شیوه هدفمند و بر اساس قضاوت پژوهشگر بوده است. در تجزیه و تحلیل داده ها نیز پس از تهیه و تنظیم فیش هایی که منابع مورد استفاده در آنها ثبت و کد گذاری می گردیدند، برای هر سئوال چارتی از پاسخ های مرتبط تهیه و سپس بر مبنای فرآیند دوباره نویسی وقایع تاریخی نگارش صورت پذیرفت. در راستای نقد درونی و بیرونی با هدف ممانعت از هر نوع سوگیری، برای مدیران از هم سویی مصاحبه ها با سایر منابع استفاده گردید. در زمینه آثاری همچون کتاب بغض زمین، هفته نامه ندای بم و مجله نگرش نیز به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی، دفتر نظارت بر چاپ و نشر کتب و نشریات پیرامون سوابق نویسندگان و ناشرین به لحاظ موارد تخلف و ارائه اطلاعات غیر واقع، مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی عکس ها از یک متخصص عکاسی استفاده گردید و عکس ها پس از انتقال به نرم افزار فتوشاپ، بزرگنمایی و به لحاظ یکسانی پیکسل ها مورد بررسی قرار گرفتند، در نهایت کلیه منابع مورد تائید واقع گردیدند. این پژوهش به این نتایج دست یافت: 1) مدیران آموزشی بم پس از زلزله سال 1382 از هیچ الگوی مدیریت بحرانی تبعیت ننمودند. 2) پس از زلزله با استناد به شواهد، اسناد و مدارک حاصله مدیران آموزشی بم نتوانستند در ایفای نقش های تصمیم گیری، متقابل شخصی و اطلاعاتی به خوبی عمل نمایند
پروانه کاظمی حمیدرضا حمیدرضا آقامحمدیان شعرباف
سرانجام نابسامان ازدواج های ناموفق و عوارض گسترده آن منجر به تدوین مهارت های جدیدی در تعاملات انسانی و زناشویی شد. و شیوه های گوناگون زوج درمانی و برنامه های غنی سازی ازدواج رونق گرفت. در انجام این پژوهش از شیوه آموزشی گاتمن که تحقیقات طولی مفصلی بر روی عوامل موثر بر دوام و تقویت روابط زناشویی انجام داد، استفاده شده است. بدین منظور 16زوج به روش نمونه گیری در دسترس در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفته و مورد آزمون این فرضیه قرار گرفتند که آیا برنامه آموزشی ارتقاء کیفیت زندگی زوجین به شیوه گاتمن باعث افزایش رضایتمندی زناشویی و سلامت روان می شود یا خیر؟ تمامی شرکت کنندگان به سه آزمون انریچ، داس و سلامت روان عمومی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. بررسی نتایج با استفاده از آزمون t و تحلیل کواریانس، حاکی از آن بود که برنامه آموزشی استفاده شده ، باعث افزایش رضایتمندی زناشویی و نیز سلامت روان در گروه آزمایش شده و این تغییرات در طول یک ماه پیگیری حفظ شده است.
سمانه غفوری حسین حسن آبادی
نوشته های تخصصی جدید حاکی از آن است که بسیاری از مراجعین را فقط در صورتی می توان با موفقیت مداوا کرد که به مسائل معنوی آنها به صورت دقیق و حساس پرداخته شود. این پژوهش بعد معنویت در خانواده را مورد بررسی قرار می دهد. برای این منظور از روش بخشودگی مبتنی بر درمانهای معنوی – مذهبی استفاده شده است. این مدل درمانی مبتنی بر روش ورثینگتون بوده که بر روی دو زوج ایرانی انجام شده است. مدل درمانی شامل 9 جلسه بوده و اثر بخشی این روش را در ارتقای رضایتمندی زناشویی، کاهش تعارضات خانواده و ارتقای عملکرد سالم خانواده مورد بررسی قرار داده است. روش مطالعه شبه تجربی تک موردی بوده و از بین طرحهای تک موردی نیز از طرح خط پایه چند گانه استفاده شد. نتیجه تحقیق نشان داد که استفاده از روش بخشودگی مبتنی بر درمانهای معنوی – مذهبی باعث افزایش رضایتمندی زناشویی، کاهش تعارضات خانواده و ارتقای عملکرد سالم خانواده در این دو زوج شده است.