نام پژوهشگر: محمود عمویی
نداسادات میرحسینی محمود عمویی
مقدمه 1- شناخت مسأله و اهمیت آن پدیده بزهکاری همواره در جوامع بشری شایع بوده و می توان قدمت آن را به قدمت طول حیات بشر دانست. با این وجود در مورد علل و عوامل موثر بر بزهکاری قطعیتی وجود نداشته و همواره تقسیم بندی ها و طبقه بندی های متفاوتی از این پدیده ارائه شده است. کلی ترین و عام ترین تقسیم بندی که در رابطه با علل ارتکاب جرم ارائه شده است تقسیم این عوامل به عوامل درونی و عوامل بیرونی موثر بر بزهکاری می باشد. عوامل درونی خود به دو قسمت عوامل مادرزادی(ارثی) و عوامل اکتسابی قابل تقسیم است. عوامل ارثی به عواملی گفته می شود که شخص در هنگام تولد حامل آنان بوده و قبل از ورود به دنیای مادی و اکتساب، آنان را از پدر و مادر ونیاکان خویش وام گرفته است. تأثیر وراثت در شکل گیری شخصیت انسان، غیر قابل انکار است. چنانچه در سال های اخیر، تحقیقاتی در باب وراثت بیانگر این موضوع است که اختلالات کروموزومی تأثیر غیر قابل انکاری بر هیجانات، عواطف و رفتار انسان دارند. دسته دوم از عوامل درونی اکتسابی هستند که این عوامل یا به صورت ارادی کسب می شوند مانند اعتیاد به مواد مخدر و یا آن که تغییراتی هستند که غیر ارادی اندو انسان نقشی در کسب آنان ندارد. از جمله تغییراتی که در دوران مختلف زندگی بشر از نظر روحی یا جسمی بر انسان تحمیل می شود و بارزترین مصداق آن تغییرات ناشی از دوران بلوغ در زندگی است. دسته دوم عوامل موثر بر ارتکاب جرم، عوامل خارجی یا بیرونی است .یعنی عواملی که ناشی از محیط زندگی شخص بوده و بر کمیت و کیفیت زندگی انسان موثر می باشد.اولین و مهم ترین محیط که بیشترین تأثیر را بر روی فرد می گذارد، محیط خانوادگی است. چرا که شخص بیشترین و اساسی ترین دوران زندگی خویش را در این محیط به سر خواهد برد. حال در محیط خانوادگی، گاهی رشد عاطفی و شخصیتی کودک به صورت کامل صورت نگرفته ، گاهی نیز کودک بزهکاری و جرم را از والدین خویش می آموزد. محیط اجتماعی از دیگر محیط های موثر بر شخص می باشد .چرا که فرد را در ارتباط و گاه در تعارض با دیگران قرار می دهد. محیط فرهنگی نیز گاهی می تواند از جمله عوامل جرم زا باشد. چرا که گاهی ارزشهای گروههای فرهنگی مختلف در تعارض با یکدیگر قرار گرفته و فرد برای حل این تعارض دست به هنجار شکنی و در نتیجه ارتکاب جرم خواهد زد. با این توضیح باید بیان داشت صرف نظر از بحث آکادمی و دانشگاهی در دنیای عمل، هر گاه جرمی روی می دهد ، مجازاتی اعمال می شود که این مجازات صرفا بر اساس مواد قانونی می باشد. چنانچه موارد تخفیف، تشدید، عدم وجود مسئولیت کیفری و ... دقیقاً توسط قانون گذار پیش بینی شده است. اما به نظر می رسد در کنار این فاکتورها، جای خالی ریشه یابی و علت یابی ارتکاب جرم حس می شود، به گونه ای که اگر به پاسخ این سوال دست یابیم می توان به اهداف جرم شناسی دست یافته و از ارتکاب جرم با علت یابی وقوع بزه جلوگیری کرد. چرا که همواره اعتقاد بر این بوده است که پیشگیری بهتر و کم هزینه تر از درمان است و این در مورد پیشگیری از وقوع بزه در کنار درمان بزهکاران نیز صدق می کند.. 2- سابقه تحقیق بحث و تحقیق درباره ویژگی های ذاتی و سرشتی و این که آیا این ویژگی ها بر ارتکاب جرم موثر هستند یا خیر؟ از دیر باز مطرح بوده است. مطرح شدن موضوع وراثت ویژگی های شخصیتی، رفتاری و روانی شاید به چند هزار سال پیش باز گردد و نشانه هایی از آن در کتب مقدس جوامع بشری وضرب المثل های فرهنگ های مختلف وجود دارد. اماعلم ژنتیک به معنی دقیق کلمه، در جوامع علمی سطح جهان ، درنیمه دوم قرن بیستم توسط گرگورمندل، کشیش و زیست شناس اتریشی مطرح شد که در مطالعات خود روی گیاه نخود سبز نشان داد فاکتورهای وجود دارند که از یک نسل به نسل بعد نخود سبز منتقل می شوند. مندل این فاکتورها را ژن نامید. آغاز پژوهش های تخصصی بر روی تأثیر این ویژگی ها و چگونگی انتقال و وراثت آنها را نیز باید مدیون مکتب تحققی بالاخص لومبروزو دانست. اما از آن پس، راه جدیدی در جرم شناسی کیفری آغاز که تا به امروز نیز ادامه داشته و همواره شاهد ارائه نظرات و پژوهشهایی بوده ایم که بیانگر تأثیرات وراثت بر ارتکاب جرم بوده اند. بنابراین موضوع پایان نامه حاضر را نمی توان موضوعی نوین و جدید بلکه موضوعی با سابقه حداقل چند صد ساله است. اما آنچه در این سوابق به چشم می خورد، نسبیت نتایج پژوهش های پیشین است. چنانچه نمی توان به طور قطعی، شخصی را که نیاکان بزهکار داشته، مجرم دانست. در هر صورت در این زمینه کتب، مقالات و پایان نامه هایی به چشم می خورد که در این تحقیق سعی در بهره گیری از نتایج آنها شده است. 3- ضرورت و هدف تحقیق عامل جرم زا از رایج ترین واژگان به کار برده شده در علم جرم شناسی می باشد. چنانچه می توان هدف اصلی جرم شناسی را شناسایی این عوامل به عنوان نخستین گام در جهت دستیابی به اهداف جرم شناسی از جمله درمان بزهکاری، تقلیل بزهکاری و پیشگیری از بزه دانست. این عوامل که دارای تقسیم بندی های مختلفی هستند در یک دید اساسی و کلی به عوامل درونی- بیرونی تقسیم می شوند که همواره مورد بحث و بررسی دانشمندان جرم شناسی بر سر کیفیت و کمیت هر یک از این عوامل و میزان تأثیر هر کدام ازآنان بر ارتکاب جرم می باشند. اما آنچه مسلم است ، این که پاسخ بحث و بررسی ها صورت گرفته نه مطلق است نه ریاضی وار .بلکه متغیر بوده و اصولاً در کنار عوامل دیگر منجر به وقوع بزه خواهد شد. حال در بررسی موضوع فوق، هر گاه این عوامل را در حیطه ویژگی های درونی به عوامل جسم و روان تقسیم کنیم ، موضوعات اساسی دانشهای زیست شناسی جنائی، روان شناسی جنائی و روان پزشکی جنائی را تشکیل خواهد داد. در واقع زمانی که از ویژگی های سرشتی صحبت می کنیم در اصل ترکیبی از دانشهای جرم شناسی و روان پزشکی جنائی را پیش رو خواهیم داشت. پرسش اصلی این تحقیق از یک سو بررسی ویژگی های سرشتی، شناسایی و بررسی آن و از سوی دیگر تأثیر کمی و کیفی آن ها بر روی ارتکاب جرم و میزان تأثیر پذیری این ویژگی از دیگر عوامل بیرونی و اکتسابی است.پاسخ به این پرسش نگارنده را برآن داشت تا به بررسی ویژگی های سرشتی و تأثیر آن ها بر ارتکاب بزه بپردازد تا از این رهگذر بتوانیم با شناسایی این عوامل سرشتی، جلوی ارتکاب بزه را گرفته و افرادی را که به علت وجود این ویژگی ها، مستعد ارتکاب بزه هستند را در حالت بالقوه نگه داشته ، ویژگی های آن ها را هدایت و از بالفعل شدن آنها ممانعت کنیم 4- سوالات تحقیق در آغاز به کار این تحقیق سوالاتی به ذهن متبادر می شود که به دنبال یافتن پاسخ آن ها، چهارچوب کلی پایان نامه تعیین می شود. نخستین و اصلی ترین سوالی که به ذهن می رسد اینکه آیا جنایت ارثی است یا اکتسابی؟ دوم اینکه آیا ویژگی های سرشتی می تواند به صورت صرف و جدای از سایر عوامل بیرونی منجر به ارتکاب جرم شوند؟به عبارت دیگرو جود ویژگی های سرشتی و تأثیر آنها در ارتکاب جرم مطلق است یا نسبی؟ وسوم اینکه، آیا وجود ویژگی های سرشتی در افراد مختلف آن ها را به یک میزان در معرض ارتکاب جرم قرار می دهد؟ 5- فرضیات تحقیق در مقابل سوالاتی که در بالا مطرح شد از آن جا که در ابتدای تحقیق نمی توان به هیچ یک از آنان پاسخ قطعی داد، ناچار در مقابل هر یک فرضیاتی را مطرح می کنیم که درستی یا نادرستی هر یک از آنان در طول تحقیق مشخص خواهد شد. در مقابل سوال نخست چنین به نظر می رسد که اگر شخصی ویژگی منفی را از نیاکان و یا والدین خود در قالب ژن دریافت کند ،اگرچه امکان بروز و ظاهر شدن آن ژن وجود دارد اما اولاً باید از نظر محیط اطراف شرایط مساعدی برای آشکار شدن این ژن وجود داشته باشد .به عبارت دیگر، اگر محیط به گونه ای باشد که فرد را به سوی ارتکاب جرم سوق ندهند، ژن ظاهر نمی شود. از سوی دیگر بشر با مطالعه بر روی ژن ها ی گونه های مختلف گیاهی و حیوانی ، توانسته تغییراتی را به وجود آورد .لذا اگر ژنی که حامل بزهکاری است را تابع قوانین ژنتیک بدانیم، می توان امید به اصلاح آن ژن در آینده داشت. در برابر سوال دوم ظاهراً ویژگی های سرشتی در کنار عوامل بازدارنده و یا محرک می توانند به عدم ارتکاب یا ارتکاب جرم، منجر شوند. چنانچه اگر این ویژگی ها را در کنار عوامل محرک موثر در نظر بگیریم ، منجر به ارتکاب جرم و اگر در کنار عوامل بازدارنده در نظر بگیریم، هدایت شده و به ارتکاب جرم نمی انجامد. لذابه نظر می رسد آنکه ظاهراً نسبی در نظر گرفتن این ویژگی ها نتیجه بهتری را بدنبال خواهد داشت. چرا که بررسی این ویژگی ها در انسان است و ا نسان موجودی است پیچیده و غیر قابل پیش بینی، که نمی توان مسأله ای را به صورت مطلق برای وی در نظر گرفت. فرضیه ای که برابر پرسش سوم مطرح است اینکه برخی عوامل دارای اثر مضاعف متضاد هستند، یعنی ممکن است ویژگی فردی را به سوی تبهکاری سوق دهد و همان عامل، دیگری را به سوی هدایت و درستکاری پیش برد. لذا این ویژگی ها فرد به فرد و جدای از جامعه انسانی بررسی خواهد شد. 6- روش تحقیق با توجه به اینکه موضوع پایان نام? اینجانب پیرامون مباحث پیش گفته است ، اگرچه با استفاده ازتحقیق میدانی وجامع? آماری تایج علمی ترودقیق تری به دست میآمد ولی به علت مشکلات عملی وعدم همکاری نهادهای مربوطه به شیو? توصیفی یا کتابخانه ای با استفاده از منابع موجود ، بسنده شده است. 7- سازماندهی تحقیق پایان نامه ی حاضر شامل 2 بخش بوده که بخش نخست آن مانند دیگر پژوهش ها در چهار فصل به بیان کلیات و مفاهیم اساسی و تاریخچ? موضوع در حد آشنایی ذهن مخاطب با موضوع اختصاص خواهد داشت . بخش دوم نیز چهار فصل دارد. دراین بخش به برخی نقایص ژنتیکی که می توانند زمینه ساز ارتکاب بزه باشند ،چگونگی تعدیل این زمینه ها ودرمان مبتلایان به این نقایص با هدف پیشگیری ازارتکاب بزه پرداخته شده است.
مریم رمضانی محمود عمویی
چکیده امروزه علیرغم تمام تلاش هایی که برای برقراری نظم در جوامع صورت می گیرد، همواره موانع و مشکلات جدیدی وجود دارند که جهان پیرامون ما را نا خواسته تهدید می کنند، که در این میان می توان به افزایش اختلالات روانی در جوامع و تأثیر آنها بر عملکرد مجموعه رفتارهای فردی و اجتماعی اشاره کرد. اختلالات روانی ضمن کاهش عملکرد اشخاص، تأثیر سوئی در عملکرد فرد دارند و به عنوان علت بعضی از رفتارهای نابهنجار شناخته می شوند. این اختلالات در طیف بسیار وسیعی قرار می گیرند. قطعاً شدت و ضعف اختلال، در عملکرد و رفتار فرد تأثیر داشته و در مباحث مربوط به مسئولیت کیفری نیز موثرند. مبتلایان به اختلال شخصیت و از جمله اختلال شخصیت پارانوئید عموما دچار شکاکیت ،بی اعتمادی، تخاصم، تحریک پذیری وخشم هستند. که این اوصاف در بزهکاری آنان نقش بسزایی را ایفا می کند. برای مسئول دانستن و مجازات نمودن این افراد، ابتدا باید جرمی به طور کامل و با تمامی عناصر تشکیل دهندهاش واقع شود. ضمناً بین عمل فرد و این جرم رابطهی سببیت وجود داشته و به عبارت دیگر جرم نتیجهی عمل فرد باشد. علاوه براین باید شرایط تحقق مسئولیت کیفری نیز احراز شود. با توجه به مطالعات صورت گرفته در این پژوهش، میتوان نتیجه گرفت که مبتلایان به اختلال شخصیت پارانوئید به دلیل عدم اختلال عمده در کارکردهای اساسی روانیشان از مصادیق مجانین نبوده و در صورتی که افراد مبتلا به این اختلال مرتکب جرمی شوند با توجه به شرایط تحقق مسولیت کیفری مسئول هستند اما باتوجه به اختیارات قانونی، مقام قضایی می تواند از کیفیات مخففه جهت مجازات این بیماران استفاده کند.
محمدرضا کریمی محمود عمویی
سنگ بنای حقوق جزا را رفتاری غیر قانونی به نام جرم تشکیل می دهد و ارتکاب جرم تنها از انسان قابل تصور است. زیرا جرم عبارت است از رفتاری ارادی که به نقض اوامر قانونی می انجامد و تنها موجودی که می تواند دارای اراده آگاه باشد، انسان است. حقوقدانان با این که در این موضوع اجماع دارند که تنها رفتار انسانی می تواند عنوان جرم به خود می گیرد، به این امر نیز اعتقاد دارند که ممکن است شرایط و خصوصیاتی در فاعل جرم وجود داشته باشد که مانع از قابلیت انتساب رفتار مجرمانه به او شده و در نتیجه به عدم مسئولیت و مجازات او منجر شود یکی از این موارد عینی که در تمامی جوامع بشری نمودی عینی دارد عارضه ای به نام جنون و بیماری های روانی است، افرادی که یا اراده سالمی ندارند و یا به ماهیت و پیامدهای اعمال خود آگاه نیستند. این گونه افراد در صورتی که مرتکب جرم شوند مورد خطاب قانون قرار نمی گیرند و مسئولیت کیفری ندارند، اسلام از بدو تولد به این مسئله وقوف داشته و بار مسئولیت را از مجانین برداشته است و این از افتخارات حقوق اسلام است که از 1400 سال قبل به این درجه از تکامل رسیده است. قوانین جزایی ایران نیز از ابتدا مسئولیت کیفری مجنون را مورد توجه قرار داده و هر یک با توجه به رویکرد خود نسبت به جنون و اختلال روانی قوانینی تصویب کرده اند که در آخرین آن، یعنی در لایحه اصلاحی فقد اراده یا قوه تمییز را ملاک عدم مسئولیت قرار داده است که هم تعریف اهلیت جنایی و هم تعریف عنصر معنوی جرم است. در این موضوع یعنی لایحه اصلاحی قانون مجازات اسلامی تحقیقات نوینی انجام نشده و این تحقیق در نوع خود جدید است.
محمود عمویی
چکیده ندارد.