نام پژوهشگر: غلامرضا قربانی
مریم باقری ورزنه غلامرضا قربانی
این مطالعه با هدف بررسی اثر الیگوساکاریدمانان و مخمر بر تخمیر درون آزمایشگاهی، تجزیه پذیری شکمبه ای و عملکرد نشخوارکنندگان در سه آزمایش مجزا طراحی و اجرا گردید. آزمایش اول به صورت درون شیشه ای در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با قالب فاکتوریل 3 × 2 × 5 انجام گرفت. عوامل عبارت بودند از افزودنی ها شامل: 1- گروه شاهد، 2- ppm5 موننسین در هر شیشه، 3- 0/001گرم الیگوساکاریدمانان در هر شیشه 4- cfu105 × 3/5 مخمر در هر شیشه 5- الیگوساکاریدمانان + مخمر، دو منبع مایع شکمبه شامل:1- اخذ شده از گوسفندانی که جیره های حاوی 40 درصد دانه جوی کامل و 60 درصد یونجه خشک مصرف کرده بودند و 2- اخذ شده از گوسفندانی که جیره های حاوی 40 درصد یونجه خشک و 60 درصد دانه جو مصرف کرده بودند و 3 نوع سوبسترا شامل: 1- یونجه، 2- سیلاژ ذرت 3- دانه جو. 0/5 گرم از سوبسترا با 50 میلی لیتر مخلوط بافر و مایع شکمبه در داخل شیشه های 100 میلی لیتری تحت گاز دی اکسید کربن ریخته شد و شیشه ها به مدت 24 ساعت در بن ماری 39 درجه سانتیگراد قرار گرفتند. تولید گاز، ph، نیتروژن آمونیاکی و درصد ناپدید شدن ماده خشک اندازه گیری شد. افزودنی ها تأثیری بر نیتروژن آمونیاکی نداشتند (0/05< p). موننسین ph محیط را نسبت به گروه شاهد افزایش داد (0/05> p) در حالی که الیگوساکاریدمانان به تنهایی یا در ترکیب با مخمر اثری بر ph نداشت (0/05< p) و مخمر ph را در مقایسه با گروه شاهد کاهش داد (0/05> p) . تولید گاز در حضور الیگوساکاریدمانان و مخمر به تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p). درصد ناپدید شدن ماده خشک با حضور موننسین و الیگوساکاریدمانان کاهش یافت ولی مخمر به تنهایی یا در ترکیب با الیگوساکاریدمانان اثر معنی داری بر این فراسنجه نداشتند. نتایج آزمایش نشان داد که تأثیر افزودنی ها با توجه به نوع سوبسترا و منبع مایع شکمبه در فراسنجه های مختلف متفاوت بود. درآزمایش دوم از 4 رأس گوسفند بالغ آمیخته فیستولا گذاری شده در یک طرح مربع لاتین 4 × 4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از: 1- جیره پایه (حاوی 60 درصد دانه جوی کامل و 40 درصد یونجه خشک) بدون افزودنی، 2- جیره پایه + 1/2گرم الیگوساکاریدمانان در روز به ازاء هر رأس، 3- جیره پایه + 0/2 گرم مخمر در روز به ازاء هر رأس، 4- جیره پایه + مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر. دوره ها شامل 18 روز بود که 10 روز برای عادت پذیری و 8 روز جهت نمونه برداری و تعیین تجزیه پذیری درون کیسه ای یونجه، جو و جیره کاملاً مخلوط در ساعات مختلف اختصاص یافت. نیتروژن آمونیاکی، کل اسیدهای چرب فرار، و نسبت مولی آن ها تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (0/05<p ). ph شکمبه و تجزیه پذیری ماده خشک یونجه در گوسفندانی که از ترکیب مخمر و الیگوساکاریدمانان استفاده کرده بودند کمتر از شاهد و سایر تیمارها بود (0/05> p). هم چنین تجزیه پذیری موثر دانه جو در تیمار مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر نسبت به گروه شاهد کمتر بود و بخش بالقوه تجزیه پذیر یونجه خشک و کل بخش تجزیه پذیر آن در حضور مخمر کاهش معنی داری یافت. نتایج این آزمایش به طور کلی نشان داد که مخمر و الیگوساکاریدمانان تأثیری بر درصد ناپدید شدن مواد کنسانتره ای و الیافی ندارند. در آزمایش سوم از 8 رأس گاو هلشتاین اوایل شیردهی (با6/2 ± 27 روز شیردهی) در قالب یک طرح مربع لاتین تکرار شده 4 × 4 استفاده شد. تیمارها عبارت بودند از: 1- جیره پایه بدون افزودنی 2- جیره پایه + 32 گرم الیگوساکاریدمانان در روز به ازاء هر رأس، 3- جیره پایه + 6 گرم مخمر در روز به ازاء هر رأس، 4- جیره پایه + الیگوساکاریدمانان + مخمر. دوره های آزمایشی 21 روز بودند که 14 روز جهت عادت پذیری و 7 روز جهت نمونه برداری لحاظ گردید. افزودنی ها اثری بر مصرف خوراک، تولید شیر و ترکیبات آن و بازده تولید شیر نداشتند (0/05<p ). اما درصد پروتئین شیر در گروهی که از مخلوط الیگوساکاریدمانان و مخمر به تنهایی یا همراه با مخمر استفاده کرده بودند نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p). قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام در تیمارهایی که از مخمر به تنهایی یا همراه با الیگوساکاریدمانان استفاده کرده بودند نسبت به گروه شاهد افزایش یافت (0/05> p) اما مخمر تأثیری بر قابلیت هضم الیاف نداشت. نیتروژن آمونیاکی، ph شکمبه، اسیدهای چرب فرار، گلوکز و نیتروژن اوره ای خون، وزن بدن و تغییرات آن و نمره وضعیت بدنی تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند (0/05< p). نتایج آزمایش نشان داد که استفاده از مخمر زنده در گاوهای اوایل شیردهی می تواند قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام را افزایش دهد اما از آنجا که قابلیت هضم الیاف تحت تأثیر قرار نگرفت به نظر می رسد سازوکار اثر آن از طریق افزایش هضم الیاف صورت نگرفته باشد. با این حال افزایش قابلیت هضم ماده خشک و پروتئین خام تأثیری روی عملکرد نداشت.
علیرضا علیزاده مقدم ماسوله مسعود علیخانی
از جمله اهداف اصلی این طرح بررسی امکان مصرف دانه گلرنگ ایرانی و تأثیرات تغذیه آن درگاوهای شیرده اوایل شیردهی بود. همچنین ارزیابی تأثیر این دانه روغنی همراه با روغن ماهی بر تولید وکیفیت چربی شیر به ویژه اسید لینولئیک مزدوج درگاوهای شیرده در این آزمایش انجام شد. برای این منظور در آزمایش اول ارزش غذایی دو رقم گلرنگ ایرانی il-111 و کوسه (بومی) تعیین شد و درادامه این دو رقم با سایر دانه های روغنی (سویا، تخم پنبه و کلزا) با استفاده از آزمون گاز مورد مقایسه قرار گرفت. میزان تولید گاز برای تخم پنبه، گلرنگ il-111 و بومی به ترتیب 87، 2/76 و 76 میلی لیتربود. با آنالیز پارامترهای تولید گاز مشخص شد که هر دو رقم دانه گلرنگ هم خوانی و نزدیکی زیادی با تخم پنبه دارند(p<0.05). در آزمایش دوم، رقم il-111 به منظور جایگزینی با تخم پنبه انتخاب شده و در جیره گاوهای شیرده در اوایل شیردهی با 7 ± 46 روز شیردهی مورد آزمایش قرار گرفت. از 9 رأس گاوهای شیرده هلشتاین چند شکم زایش در قالب طرح مربع لاتین 3x3 با سه تیمار استفاده شد. سه جیره آزمایشی عبارت بودند از: تیمار 1) 10 درصد تخم پنبه بدون دانه گلرنگ، تیمار 2) 5/7 درصد تخم پنبه + 5/2 درصد گلرنگ و تیمار 3) 5 درصد تخم پنبه + 5 درصد گلرنگ در ماده خشک جیره. نتایج این آزمایش نشان داد که دانه گلرنگ خام به صورت آسیاب شده میتواند تا 5 درصد بدون بروز اثرات منفی در تولید شیر (36، 8/36 و 4/35 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمار 1 تا 3)، مصرف ماده خشک (3/23، 1/24 و 8/22 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمار 1 تا 3) ، شرایط شکمبه ای و قابلیت هضم مواد مغذی در جیره گاوهای شیرده که علوفه یونجه و سیلوی ذرت مصرف می کنند، جایگزین تخم پنبه شود(p>0.1). کلسترول(2/241، 3/247 و 5/256 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 3) و ldl (8/192، 3/194 و 7/202 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 3) سرم خون با افزایش دانه گلرنگ در جیره ها افزایش یافت(p<0.05).در آزمایش سوم در قالب طرح مربع لاتین 4x 4 ، هشت رأس گاو شیرده هلشتاین چند شکم زایش در اوایل شیردهی (13±43 روز) به منظور بررسی اثرات منابع روغن ماهی و دانه گلرنگ تف داده شده تحت تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. از روغن ماهی کیلکا ایرانی و دانه گلرنگ رقم il-111 در این آزمایش استفاده شد. تیمارهای این آزمایش عبارت بودند از: 1) شاهد، 2) 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده، 3) 2 درصد روغن ماهی و 4) 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده + 1درصد روغن ماهی در ماده خشک جیره . تغذیه روغن ماهی در سطح 2 درصد باعث کاهش مصرف ماده خشک شد(5/24، 9/25، 1/23 و 7/23 کیلوگرم در روز به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 4) و در مقابل مصرف 5/2 درصد دانه گلرنگ تف داده شده باعث افزایش مصرف خوراک در دام های مورد آزمایش گردید(p<0.01). تولید و درصد چربی شیر (03/3 ، 25/3، 9/1 و 15/2 درصد به ترتیب برای تیمارهای 1 تا 4) در دام های تحت تیمار روغن ماهی افت پیدا کرده(p<0.01)، امّا درصد و غلظت ایزومر c9t11cla در این دام ها افزایش چشمگیری داشت (45/0، 46/0، 81/1 و 5/1 درصد c9t11claدر کل اسیدهای چرب شیر ) (p<0.01). بیشترین مقدار cla در تیمار ترکیبی حداقل روغن ماهی و دانه گلرنگ تف داده شده مشاهده شد(87/5، 02/7، 7/12 و 2/13 گرم در روز c9t11cla). با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که دانه گلرنگ ایرانی از نظر محتوی چربی و فیبر تفاوت زیادی با ارقام خارجی دارد. استفاده از دانه گلرنگ ایرانی در تغذیه گاوهای شیرده امکان پذیر بوده و استفاده از این منبع غنی اسید لینولئیک بصورت تف داده شده در کنار مقادیر کم روغن ماهی می تواند باعث بهبود کیفیت اسیدهای چرب شیر بویژه ایزومر c9t11cla شود. همچنین مصرف روغن ماهی در جیره باعث افت چربی شیر و مصرف خوراک شد.
مسعود سلطانی قمبوانی غلامرضا قربانی
گیرنده ی لیپوپروتئین با چگالی پائین اکسید شده (olr1) یک پروتئین غشائی نوع دوم متعلق به خانواده ی لکتین نوع c است که به عنوان یک گیرنده ی سطح سلولی برای فرم اکسید شده ی لیپوپروتئین با چگالی پائین عمل می کند. این گیرنده توسط ژن olr1 کد می شود. با توجه به نقش olr1 در متابولیسم چربی و در رابطه با تخریب فرم اکسید شده ی لیپوپروتئین با چگالی پائین و همچنین مطالعات qtl صفات تولید شیر، olr1 بعنوان یک ژن کاندید مرتبط با صفات تولید شیر در گاو های شیری در نظر گرفته شده است. وجود یک چند شکلی از نوع snp در ناحیه ی غیر ترجمه ای 3 این ژن ممکن است ترجمه و یا ثبات mrna حاصل از ژن olr1 را کنترل کند. این چند شکلی حاصل جایگزینی نوکلئوتید آدنین با سیتوزین در جایگاه 8232 (olr1g.8232 c >a) است. در حالت وجود نوکلئوتیدc یک جایگاه برش برای آنزیم برشی psti ایجاد شده و در نتیجه آلل a به صورت یک باند 270 جفت بازی و آلل c به صورت یک باند 250 جفت بازی روی ژل آگارز قابل تشخیص خواهد بود. به منظور بررسی این چند شکلی و ارتباط آن با صفات تولید شیر، از 408 رأس گاو هلشتاین در 5 گاوداری صنعتی اصفهان که دارای رکوردهای تولید و ترکیبات شیر در شکم اول بودند بطور تصادفی، نمونه گیری خون انجام شد. تعیین ژنوتیپ به روش pcr-rflp انجام شد. پس از انجام مراحل استخراج، تعیین کیفیت و کمیت dna استخراج شده و تکثیر و هضم توسط آنزیم برشی، محصول هضم روی ژل آگارز 5/2 درصد مشاهده گردید. هر دو آلل a و c در هر پنج گله مشاهده شد که فراوانی آن ها در مجموع به ترتیب برابر 5172/0 و 4828/0 بود. فراوانی ژنوتیپ های aa، ac و cc نیز به ترتیب برابر 289/0، 456/0 و 255/0 بود. هر پنج گله و مجموع گله ها برای این چند شکلی در تعادل هاردی - وینبرگ قرار داشتند. وجود این تعادل می تواند به دلیل عدم انتخاب حیوانات بر اساس ژن olr1 باشد. آنالیز ژنتیکی جمعیت توسط برنامه ی نرم افزاری popgen32 انجام شد. شاخص های به دست آمده، وجود تنوع بالای این چند شکلی و همخونی و ارتباط ژنتیکی بالا را در جمعیت مورد نشان می دهد. به منظور تعیین اثر ژنوتیپ روی صفات تولیدی از برنامه ی نرم افزاری sas، رویه ی glm استفاده شد. اثر ژنوتیپ و اثر ترکیبی گله، سال و فصل زایش به عنوان اثرات ثابت و روز های شیردهی و روز های باز به عنوان واریانس مشترک در مدل در نظر گرفته شدند. ژنوتیپ روی درصد چربی و پروتئین و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر اثر معنی دار داشت (001/0p<). افراد دارای ژنوتیپ cc در مقایسه با ژنوتیپ های ac و aa از نظر آماری درصد چربی شیر و ارزش اصلاحی تولید چربی شیر بیشتری داشتند. همچنین گاو های دارای ژنوتیپ ac نسبت به ژنوتیپ aa درصد چربی شیر بیشتری نشان دادند. این یافته می تواند دلیلی بر افزایشی بودن اثر آلل های این چند شکلی باشد. همچنین افراد دارای ژنوتیپ cc و ac در مقایسه با ژنوتیپ aa درصد پروتئین شیر بیشتری نشان دادند. برای صفات درصد چربی شیر، ارزش اصلاحی تولید چربی و درصد پروتئین شیر اثر جایگزینی آلل c معنی دار شد (001/0p<)، اما اثر غالبیت برای صفات مورد بررسی معنی دار نشد (05/0p>) که نشان دهنده ی عمل افزایشی این چند شکلی می باشد. با توجه به وجود ارتباط بین این چند شکلی و صفات درصد چربی شیر، ارزش اصلاحی تولید چربی و درصد پروتئین شیر و همچنین وجود تنوع بالای آن در جمعیت مورد مطالعه، می توان در انتخاب برای این صفات از این چند شکلی استفاده نمود.
علی جراح غلامرضا قربانی
چکیده به منظور مقایسه تأثیر دانه جو فرآیند شده به چهار روش مختلف در استارتر (بر پایه تک غله) بر عملکرد گوساله های شیری، تعداد 32 رأس گوساله نژاد هلشتاین در قالب یک طرح کامل تصادفی دارای 4 تیمار و در هر تیمار دارای 8 تکرار (4گوساله ماده و 4 گوساله نر) ، از روز چهارم پس از تولد به مدت 8 هفته مورد آزمایش قرار گرفتند. جیره های آزمایشی از لحاظ اجزاء خوراک کاملاً مشابه و تنها از نظر نوع فرآوری انجام شده بر روی دانه جو متفاوت بودند. تیمارهای آزمایشی شامل: (1) استارتر آردی (دانه جو آسیاب شده)، (2) دانه جو به صورت کامل و سالم، (3) دانه جو به صورت غلتک زده همراه با بخار و (4) دانه جو به صورت حرارت داده خشک (برشته شده)که به ترتیب در تیمارهای 1 تا 4 قرار گرفتند. جیره های آزمایشی از روز اول ورود گوساله ها به طرح (سن 4 روزگی) به صورت آزاد در اختیار آنها قرار گرفت. پس از انجام آزمایش و آنالیز داده ها مشخص گردید که این چهار فرآوری انجام گرفته بر روی داته جو، دارای اثر مشابه و یکسانی بر روی بسیاری از فاکتورها از جمله: مصرف ماده خشک، راندمان و بازده خوراک، افزایش وزن روزانه، فاکتورهای رشد اسکلتی و ph شکمبه بوده و هیچ اختلاف معنی داری بین تیمارهای مختلف مشاهده نگردید و تنها در مواردی از لحاظ مقادیر عددی در بعضی از تیمارها به صورت جزئی افزایش ویا بهبود عملکرد مشاهده گردید. پس از بررسی آنالیز داده ها مشخص شد که در فاکتور قابلیت هضم ظاهری پروتئین خام اختلاف بین میانگین تیمارهای جو غلتک زده و دانه جو کامل با دانه جو برشته شده معنی دار است (003/0 p =). همچنین در فاکتور قابلیت هضم ظاهری عصاره اتری (چربی) اختلاف بین میانگین تیمارهای جو غلتک زده و جو برشته شده با جو آسیاب شده (01/0 p =) معنی دار بود. در حالی که بین سایر تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد. از طرف دیگر از لحاظ قابلیت هضم ظاهری ماده خشک بین جو غلتک زده همراه با بخار با جو آسیاب شده و برشته شده اختلاف معنی دار مشاهده گردید(009/0 p =). از لحاظ قابلیت هضم ظاهری دیواره سلولی بین دو تیمار دانه جو کامل و دانه جو برشته شده اختلاف معنی دار مشاهده گردید (03/0p = ). نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد که در زمان تغذیه گوساله های جوان با استفاده از استارترهای حاوی چهار فرآوری دانه جو (بر پایه تک غله) هیچ تفاوت معنی داری از لحاظ عملکرد بین گوساله ها وجود نخواهد داشت و این چهار فرآوری دارای تأثیر یکسان و مشابهی بر روی رشد، سلامت، وزن و سن از شیرگیری گوساله ها می باشند. واژه های کلیدی: گوساله های شیری، استارتر، شکل فیزیکی، دانه جو، عملکرد، فرآوری
علی کهیانی غلامرضا قربانی
چکیده: این مطالعه به بررسی اثر اندازه ذرات علوفه یونجه در جیره های اسیدوژنیک بر عملکرد و سلامت گاوهای شیرده هلشتاین در اواسط شیردهی می پردازد. در این آزمایش تعداد 9 رأس گاو هلشتاین در اواسط شیر دهی (با میانگین 77/14 ± 77/87 روز پس از زایش، میانگین وزن بدن 53± 653 کیلوگرم وتولید شیر4± 45 کیلوگرم) در قالب 3 دوره آزمایشی 21 روزه مورد آزمایش قرار گرفتند. هر دوره 21 شامل 2هفته زمان عادت دهی و 1 هفته زمان نمونه گیری بود. این آزمایش در قالب طرح پایه مربع لاتین 3 × 3 تکرار شونده با 3 مربع بود. تیمارها شامل 3 اندازه ذرات یونجه خشک با میانگین هندسی 2، 5/3 و 5 میلی متر بود. ترکیبات جیره به نحوی تنظیم شد تا توان اسیدوژنیک جیره به حداکثر مقدار ممکن برسد. تغذیه گاوها به صورت انتخاب آزاد با جیره های با نسبت علوفه به کنسانتره 40 به 60 انجام می شد و از سه جیره غذایی با ترکیبات شیمیایی و انرژی یکسان و طول ذرات متفاوت یونجه استفاده شد. میانگین هندسی اندازه ذرات برای جیره های حاوی یونجه ریز، متوسط و درشت به ترتیب 00/3، 54/3 و 87/3 میلی متربود. با افزایش اندازه ذرات یونجه خشک در جیرهای اسیدوژنیک میانگین هندسی ذرات، ضریب موثر قدیم و جدید و الیاف موثر فیزیکی قدیم و جدید در جیره ها مخلوط به صورت خطی افزایش یافت (05/0>p). این افزایش حاشیه ای باعث شد که مصرف ماده خشک، مصرف ماده آلی، مصرف چربی خام، مصرف الیاف موثر فیزیکی توصیه جدید، تولید شیر روزانه، تولید شیر تصحیح شده بر اساس 4 درصد چربی، تولید پروتئین و زمان نشخوار با مقایسات درجه دو معنی دار (05/0>p) شود. مصرف الیاف موثر فیزیکی توصیه قدیم، درصد چربی شیر، نسبت چربی به پروتئین، زمان خوردن، خوردن به ازای ماده خشک مصرفی و شاخص انتخاب برای الک سینی با افزایش اندازه ذرات به صورت خطی افزایشی معنی دار (05/0>p) شد. مصرف پروتئین خام، جویدن به ازای کیلوگرم مصرف الیاف موثر فیزیکی قدیم و نرخ خوردن به صورت خطی کاهشی معنی دار (05/0>p)، مصرف الیاف نامحلول در شوینده خنثی، تولید مواد جامد شیر، کل زمان جویدن روزانه و ph شکمبه در 4 ساعت پس از خوراک با مقایسات درجه دو تمایل به معنی داری شود. مصرف خوراک در 6 ساعت پس از خوراک و شاخص انتخاب برای الک 19 میلی متر به صورت خطی کاهشی با فزایش اندازه ذرات تمایل به معنی داری و تولید چربی، خوردن به ازای کیلوگرم الیاف نامحلول در شوینده خنثی، طول مدت هر وعده خوردن به صورت خطی افزایشی تمایل به معنی دار شود. این تأثیرات بدون اثر گذاری بر قابلیت هضم ظاهری و ph شکمبه در 2 ساعت پس از مصرف خوراک بود. بر اساس نتایج این مطالعه توصیه انجمن تحقیقات ملی ایالات متحده برای اندازه ذرات یونجه خشک قادر به حفظ سلامت و تولید حیوان در شرایط جیره اسیدوژنیک نیست و همچنین در شرایط اسیدوژنیک بودن جیره، گاوهای مصرف کننده جیره حاوی اندازه ذرات یونجه متوسط دارای بهترین عملکرد بودند. کلمات کلیدی: اندازه ذرات یونجه خشک، الیاف موثر فیزیکی، اسیدوژنیک، فعالیت انتخاب
منیره مهرابی احمد ریاسی
هدف از این مطالعه بررسی اثرات جایگزین شیر در مقایسه با شیر کامل بر روی بازده و عملکرد و پارامترهای خونی گوساله های شیرخوار بود. بدین منظور از 50 راس گوساله نر شیری هلشتاین(10 گوساله به ازای هر تیمار) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی استفاده گردید. در سن 4 روزگی گوساله ها در جایگاه های انفرادی قرار داده شدند و به طور تصادفی بین تیمارهای مختلف توزیع شدند، که تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جایگزین شیر fukamle blue (23%= cp و 20%= cf)، 2) جایگزین شیر kalber gold(23%= cp و 18%= cf)، جایگزین شیر spezial nue (22%= cp و 19.5%= cf)، 4) جایگزین شیر tento milk(21%= cp و 16.5%= cf) و 5) شیر کامل گاو (تیمار شاهد) بود. مصرف استارتر، رشد و پارامترهای خونی در دوره های قبل از شیرگیری (روز 1 تا 52) و پس از شیرگیری (روز 52 تا 70) اندازه گیری شد.پس از تولد،گوساله های تازه متولد شده به مدت 3 روز با مقدار کافی آغوز تغذیه شدند. ملاک از شیرگیری سن گوساله ها بود و کلیه گوساله در سن 52 روزگی از شیر گرفته شدند. وزن کشی و اندازه گیری رشد اسکلتی هر ده روز یکبار قبل از وعده ی غذادهی صبح انجام شد و پس از آن به منظور مطالعه فاکتورهای خونی، در سنین 14، 28، 42 و 70 روزگی نمونه های خون از سیاهرگ وداج گوساله ها اخذ گردید. در سن 25 و 50 روزگی از 5 گوساله به ازای هر تیمار به طور تصادفی مایع شکمبه جمع آوری گردیده و ph آن تعیین شد.اطلاعات بدست آمده با نرم افزار آماری sas و رویه ی mixed در قالب طرح کاملاً تصادفی آنالیز شدند و وزن تولد به عنوان متغیر کوواریانت در نظر گرفته شد. میزان مصرف ماده خشک روزانه در دوره قبل از شیرگیری معنی دار نبود، اما بعد از شیرگیری (01/0 >p) و هم چنین در کل دوره آزمایشی (05/0>p) تحت تاثیر تیمارها قرار گرفت. تیمار جایگزین شیر 3 در دوره پس از شیرگیری افزایش وزن روزانه کمتری نسبت به سایر تیمارها داشت (01/0>p) و در کل دوره آزمایشی تیمار شاهد افزایش وزن روزانه بیشتری نسبت به سایر تیمارها داشت (05/0>p) ولی قبل از شیر گیری افزایش وزن روزانه معنی دار نشد (05/0 p >). بازده خوراک در دوره قبل از شیرگیری و در کل دوره آزمایشی معنی دار نبود ولی در دوره پس از شیر گیری تمایل به معنی داری نشان داد (07/0=p) و تیمار جایگزین شیر 4 و شیر کامل با سایر تیمارها اختلاف معنی داری داشتند. در دوره قبل از شیرگیری و در کل دوره آزمایشی میزان مصرف استارتر معنی دار نبود ولی در دوره پس از شیر گیری تیمار جایگزین شیر 3 استارتر کمتری را نسبت به سایر تیمارها مصرف کرد ولی بین سایر تیمارها اختلاف معنی داری مشاهده نشد (01/0>p). هم چنین تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری را بر روی غلظت پروتئین کل (05/0>p)، ازت اوره ای خون (05/0>p)، منیزیم (01/0>p)، فسفر (05/0>p)، تری گلیسیرید (05/0>p) و کلسترول خون (01/0>p) داشتند. ph شکمبه در تیمارهای 3 و 4 نسبت به سایر تیمارها کمتر بود (05/0>p). میانگین اسکور مدفوع در تیمار 2 کمتر از سایر تیمارها بود (05/0>p). نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که جایگزین شیر 4 (cp=21%, cf=16%) نسبت به سایر جایگزین های شیر و شیر کامل موجب افزایش بهبود در بازده و عملکرد گوساله های شیری می گردد.
فهیمه چاوشی مسیح اله فروزمند
تأثیر استفاده از افزودنی باکتریایی بر ارزش تغذیه ای و کیفیت تخمیر سیلاژ گیاه کامل پنج رقم جو ایرانی چکیده این پژوهش با هدف بررسی تأثیر استفاده از افزودنی باکتریایی بر معیارهای تخمیر و ارزش تغذیه ای سیلاژ گیاه کامل پنج رقم جو ایرانی سیلو شده انجام گردید. عامل های آزمایش شامل پنج رقم جو ایرانی (ماکوئی، فصیح، بدون پوشینه، بی نام و 10d) و افزودنی باکتریایی حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پدیوکوکوس اسیدی لاکتیسی در دو سطح (با افزودنی و بدون افزودنی) بود که برای انجام آزمایش از 40 عدد سیلوی آزمایشگاهی استفاده شد (هر تیمار 4 تکرار). طرح مورد استفاده با آرایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی بود. نتایج نشان داد که کیفیت تخمیر و ارزش تغذیه ای سیلاژ حاصل از ارقام جو ایرانی متفاوت است. اکثر پارامترهای تخمیری (ph، کربوهیدرات محلول، نیتروژن آمونیاکی، اتانول، لاکتات، استات، پروپیونات، بوتیرات) و پارامترهای تغذیه ای (ماده خشک، خاکستر، دیواره سلولی بدون همیسلولز، لیگنین، چربی خام، پروتئین خام و نشاسته) ارقام با هم تفاوت معنی داری داشتند. در بین ارقام مورد مطالعه به نظر می رسد به دلایلی همچون ماده خشک مناسب، سطح پروتئین، خاکستر و کمتربودن مقدار لیگنین، اسید بوتیریک، اسید پروپیونیک و بازیافت بیشتر ماده خشک، رقم ماکویی و فصیح بهترین رقم برای تولید سیلاژ و رقم 10d کمترین ارزش برای تولید سیلاژ را داشته است. افزودنی میکروبی در همه ارقام در طول فرآیند تخمیر منجر به کاهش بیشتر قندهای محلول و نشاسته شد و قندهای دیواره سلولی کمتر تحت تأثیر افزودنی قرار گرفتند. افزایش تولید اسید لاکتیک و کاهش اسید بوتیریک و کاهش تولید ازت آمونیاکی در سیلاژهای تلقیح شده مشاهده شد. افزودن باکتریهای تولیدکننده اسید لاکتیک به میزان 106 واحد تشکیل دهنده کلنی در هر گرم علوفه سیلو شده جو منجر به بهبود کیفیت تخمیر گردیده است.
ابوالفضل کیانی خوزانی سعید انصاری مهیاری
این آزمایش جهت بررسی اثر دفعات دوشش بر بازده تولید و تولیدمثل گاوهای هلشتاین تازه زا انجام شد. برای این منظور 21 راس گاو هلشتاین تازه زای چند شکم زایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با سه تیمار و هر تیمار با 7 تکرار مورد آزمایش قرار گرفت. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: 1) سه بار دوشش تا 42 روز پس از زایش (x3)، 2) روزانه شش بار دوشش تا 21 روز پس از زایش و سپس سه بار دوشش تا روز 42 (x 3-x6) و 3) روزانه شش بار دوشش تا 42 روز پس از زایش (x6). میانگین مصرف روزانه ماده خشک، تغییرات وزن بدن، میانگین تولید روزانه شیر و ترکیبات آن، برخی متابولیت ها و غلظت پروژسترون خون و همچنین پارامترهای تولید مثلی اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده نشان داد که دفعات شیردوشی تاثیری بر مصرف خوراک روزانه گاوها نداشت. کاهش وزن گاوهای گروه x6 در مدت آزمایش بیشتر از دو گروه دیگر بود و این اختلاف تمایل به معنی داری (1/0p<) داشت. میانگین تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده در 21 روز اول و در 21 روز دوم شیردهی در گاوهای x6 نسبت به x3 به طور معنی داری بیشتر (05/0p<) بود. در کل دوره آزمایش نیز میانگین تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده در گروه x6 بیشتر از گروه x3 بود (05/0p<) و گروهx 3-x6 با دو گروه دیگر تفاوت معنی داری نداشت. ترکیبات شیر(چربی، پروتئین، لاکتوز و مواد جامد بدون چربی) بجز چربی آن تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. در 21 روز اول شیردهی و در کل دوره آزمایش مقدار چربی شیر روزانه در گروه x6 از گروه x3 بیشتر (05/0p<) بود. در کل دوره آزمایش از بین متابولیت های خون تنها غلظت اسیدهای چرب آزاد (nefa) در گروه x6 از گروه x3 بیشتر بود (05/0p<). دیگر متابولیت های خون و همچنین میانگین غلظت پروژسترون آن تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. پارامترهای تولید مثلی از جمله تعداد تلقیح بازای آبستنی، فاصله زایش تا اولین تلقیح و روزهای باز در بین گروه های مختلف آزمایشی تفاوت معنی داری نداشت. نتایج این آزمایش نشان داد که 6 بار دوشش تا 42 روز اول دوره شیردهی، موجب افزایش بازده تولید شیر در گاوها هلشتین شد و تاثیرچندانی بر پارامترهای تولید مثلی آنها نداشت.
سید محسن حسینی غلامرضا قربانی
این مطالعه به منظور تعیین سن بهینه مصرف یونجه و بررسی شکل فیزیکی استارتر در جیره های آغازین بر پایه جو بر عملکرد و رفتار خوراک گوساله های شیری هلشتاین (50 رأس) به صورت طرح کاملاً تصادفی در 5 تیمار (10 تکرار در هر تیمار) انجام شد. تیمار ها به ترتیب شامل: 1) تیمار شاهد (62 درصد جو آسیاب شده بدون یونجه)، 2) جیره با 15 درصد یونجه از هفته دوم آزمایش، 3) جیره با 15 درصد یونجه از هفته چهارم آزمایش، 4) جیره با 15 درصد یونجه از هفته ششم آزمایش و 5) 31 درصد جو آسیاب شده + 31 درصد دانه گندم کامل در اختیار گوساله ها قرار گرفت. پس از تولد، گوساله ها با مقدار کافی آغوز تا 3 روزگی تغذیه شدند، و در جایگاه انفرادی قرار گرفتند. شیر مصرفی گوساله ها در آزمایش ثابت و برابر 10 درصد وزن بدن بود (نصف صبح و نصف عصر). جیره ها از نظر میزان پروتئین و انرژی یکسان بود. میزان ph، آمونیاک شکمبه ای و قابلیت هضم در هفته های 4، 6، 8 و 10 اندازه گیری شد. ملاک از شیرگیری بر اساس سن بود و همه گوساله ها در سن 56 روزگی قطع شیر شدند. پس از انجام آزمایش و آنالیز داده ها مشخص شد تیمار تغذیه یونجه از هفته دوم تأثیر معنی داری بر افزایش مصرف خوراک روزانه داشت (05/0 p<). میزان افزایش وزن روزانه در دوره قبل از شیرگیری و کل دوره معنی دار بود (05/0 p>) اما با افزایش سن در دوره بعد از شیرگیری معنی دار نبود (05/0 p<). بازده خوراک در دوره های قبل و بعد از شیرگیری معنی دار نبود ولی در کل دوره تحت تأثیر زمان مصرف یونجه قرار گرفت (05/0 p<). میانگین ph در هفته های 8 (01/0 p<) و 10 (05/0 p<) در تیمارهای حاوی علوفه یونجه بالاتر بود. غلظت آمونیاک شکمبه با افزایش سن کاهش و در هفته ششم در تیمار های حاوی یونجه نسبت به گروه شاهد بالاتر بود. با بررسی رفتار خوراک گوساله ها مشاهده گردید که گوساله های مصرف کننده یونجه زمان بیشتری را به مصرف خوراک، ایستادن و نشخوار نسبت به گروه شاهد سپری کردند (05/0 p<). پس از آنالیز داده های مربوط به شکل فیزیکی استارتر مشخص گردید جایگزین کردن دانه گندم کامل با جو آسیاب شده دارای اثر مشابه بر فاکتورهایی از جمله مصرف آغازین، افزایش وزن روزانه، بازده خوراک و قابلیت هضم داشت. با این وجود گوساله های مصرف کننده یونجه از ماه دوم به بعد از لحاظ عددی مصرف خوراک بالاتری داشتند. میزان ph شکمبه ای جیره شاهد در هفته چهارم بالاتر بود (05/0 p<) ولی با افزایش سن گوساله ها جیره حاوی گندم در هفته های 8 (05/0 p<) و 10 (01/0 p<) دارای ph بالاتری نسبت به گروه شاهد بود. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد اضافه کردن یونجه در سنین ابتدایی (هفته دوم) می تواند نقش موثری در عملکرد گوساله های شیری هلشتاین ایفا کند و همچنین مصرف گندم کامل در جیره آغازین از ماه دوم پس از تولد قابل توصیه است.
محمد مهدی والهی محمد خوروش
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر مقادیر متفاوت تغذیه شیر بر رشد و عملکرد گوساله های شیرخوار انجام پذیرفت. به همین منظور تعداد 30 رأس گوساله نر و ماده هلشتاین در قالب طرح بلوک کاملا تصادفی به سه تیمار آزمایشی اختصاص یافتند(4 نر و 6 ماده در هر تیمار). تیمارهای آزمایشی به ترتیب شامل: 1) جیره شاهد ارائه شیر به میزان 5/4 کیلوگرم در روز، 2) میزان ارائه شیر در دهه اول تا پنجم آزمایش به ترتیب 4، 6 ، 8 ، 6 و 4 کیلوگرم در روز، 3) میزان ارائه شیر دردهه اول تا پنجم آزمایش به ترتیب 6، 8، 10، 8 و 6 کیلوگرم در روز، بودند. گوساله های تازه متولد شده تا 4 روزگی با مقدار کافی آغوز تغذیه شده و سپس در جایگاه های انفرادی قرار داده شدند. شیر در 3 وعده به گوساله ها ارائه شد و خوراک آغازین تازه با ترکیب یکسان برای همه تیمارها، به صورت روزانه در اختیار گوساله ها قرار گرفت و خوراک باقیمانده نیز روزانه ثبت گردید و کلیه گوساله ها در سن 52 روزگی از شیر گرفته شدند. وزن کشی به صورت هفتگی و اندازه گیری رشد اسکلتی در 3 دوره از سن گوساله ها انجام شد. در سن 35، 52 و 70 روزگی از 5 گوساله به ازای هر تیمار به طور تصادفی مایع شکمبه جمع آوری گردیده و ph و غلظت آمونیاکی آن تعیین شد. برای گوساله ها چهار دوره زمانی در نظر گرفته شد که شامل 1 تا 30 روزگی(روند افزایشی ارائه ی شیر)، 30 تا 52 روزگی (روند کاهشی ارائه ی شیر) ، 52 تا 70 روزگی(بعد از شیر گیری) و 1 تا 70 روزگی(کل دوره) بود. نتایج این مطالعه نشان داد مصرف کل ماده ی خشک خوراک با افزایش شیر در تیمار 2 و 3 بیشتر(05/0>p) بود. افزایش وزن روزانه از 30 روزگی تا از شیرگیری و در کل دوره برای تیمار 3 در مقایسه با گروه شاهد بالاتر بود اما بازده مصرف خوراک برای تیمار 3 در مقایسه با گروه کنترل و تیمار 2 بطور معنی داری کاهش یافت (05/0>p). از سن 30 تا 52 روزگی و بعد از شیر گیری، مصرف استارتر تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت و گوساله های تیمار 3 بطور معنی داری(05/0>p) در مقایسه با گروه شاهد مصرف استارتر بالاتری داشتند. ارتفاع هیپ، ارتفاع جدوگاه، طول بدن و دور سینه ی گوساله های تیمار سوم که شیر بیشتری دریافت کرده بودند بیشتر بود (05/0>p). در فراسنجه های مرتبط با سلامتی شامل اسکور مدفوع، روزهای ابتلا به اسهال و دمای رکتوم تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی دیده نشد. علاوه بر این در بررسی فاکتورهایی مربوط به توسعه ی شکمبه فقط ph شکمبه در زمان روند کاهشی دریافت شیر(30 تا 52 روزگی) در تیمار سوم بطور معنی دار پایین تر بود(05/0>p) ، ولی غلظت آمونیاکی شکمبه و قابلیت هضم ماده آلی و پروتئین بین سه تیمار تفاوت محسوسی نداشت. در کل نتایج این تحقیق نشان داد که الگوی نوین تغذیه شیر (افزایش-کاهش مرحله ای) در مقایسه با الگوی سنتی( ارائه محدود شیر) می تواند بهبود در رشد و مصرف خوراک آغازین گوساله های شیرخوار را بدون اثر منفی بر سلامتی آنها در پی داشته باشد
ابراهیم قاسمی محمد خوروش
این پژوهش به بررسی فرآوری های مختلف شیمیایی و زیستی، و مکمل نیتروژنی جهت بهبود ارزش غذایی کاه غلات در تغذیه نشخوارکنندگان پرداخته و روشی جهت کنترل ph تحت شرایط فرآوری خشک (افشاندن محلول، کاربرد در علوم دامی) با محاسبه ظرفیت تیتراسیون اسیدی-قلیایی توسعه یافت. نتایج آزمایش نشان داد که فرآوری با اوره تاثیر چندانی بر تغییر خصوصیات شیمیایی و بهبود تجزیه پذیری (1/34 در مقایسه %7/32) نسبت به کاه فرآوری نشده نداشت. آمونیاک تاثیر کمی بر محلولیت ماده خشک (از 8/13 به %5/16) و الیاف شوینده خنثی (0/68 به %9/64)، ولی تاثیر به سزایی در آزاد شدن ترکیبات فنولی (از 2/10 به 3/22 گرم در کیلوگرم) و افزایش هضم بخش دیواره سلولی (از 0/26 به %4/35) کاه داشت. فرآوری با پرکسید هیدروژن قلیایی (%5 سود و %2 پرکسید هیدروژن) منجر به افت تجزیه-پذیری به خصوص بخش سلولزی (از 7/41 به %2/36) نسبت به سود تنها (%5) شد. بیشترین میزان محلولیت ماده خشک (%4/22)، ترکیبات فنولی (2/25 گرم در کیلوگرم) و کربوهیدرات های دیواره سلولی (به %3/55) با فرآوری اسیدی (%5) حاصل شد. فرآوری اسیدی هضم ماده خشک کاه را افزایش (از 7/32 به %4/40) ولی دیواره سلولی را کاهش (از 26 به %3/22) داد. فرآوری با پرکسید هیدروژن تنها سبب کاهش لیگنین هسته ایی شد و بر سایر ترکیبات تاثیری نداشت این فرآوری اثر کمی بر بهبود هضم ماده خشک داشت ولی هضم بخش همی سلولزی (از 7/26 به %7/18) نسبت به کاه فرآوری نشده کاهش یافت. در مرحله بعدی با کنترل ph، به بررسی تغییرات ترکیبات و هضم دیواره سلولی در دامنه ph بین 5/1 تا 5/12 کاه پرداخته شد. همچنین کارآیی اضافه شدن آنزیم در phهای 5/3، 5/4 و 5/11 ارزیابی شد. ph کاه های فرآوری شده با قلیا طی روند سیلوسازی کاه به شدت نزول یافتند. اثر متقابل معنی داری بین ph و آنزیم اضافه شده مشاهده شد به طوری که تجزیه پذیری کاه در ph 5/4 افزایش یافت. نقطه بهینه فرآوری با سود در ph 12 (%2/7 سود) از نظر مقدار مصرف قلیا و افزایش هضم بدست آمد. از 5 راس گوسفند فیستوله شده جهت تعیین تاثیر مکمل نیتروژنی بر هضم، مصرف خوراک، ساخت پروتئین میکروبی و پاسخ های فیزیولوژیکی در قالب طرح مربع لاتین 5×5 پرداخته شد. جیره ها بر پایه کاه فرآوری شده یا فرآوری نشده (%65) و مکمل با اوره یا کازئین و یک جیره بدون مکمل بودند. گوسفندان تغذیه شده با جیره های بر پایه کاه فرآوری شده هضم شکمبه ایی (%27)، هضم کل دستگاه گوارش (%19)، مصرف خوراک (%43)، نرخ رقت شکمبه (%46) و ساخت پروتئین میکروبی (%54) بالاتری نسبت به کاه فرآوری نشده داشتند. منبع پپتیدی (کازئین) سبب افزایش هضم بخش الیافی (4/64 در مقایسه با %0/60) کاه فرآوری شده شد. به منظور بررسی تاثیر جایگزینی کاه (فرآوری نشده و فرآوری شده با قلیا با 12 ph به همراه %5 ملاس و %10 گندم آسیاب شده) به نسبت یک سوم بخش علوفه ایی (یونجه و سیلاژ ذرت) بر عملکرد شیردهی از 9 راس گاو اواسط شیردهی در قالب طرح آزمایشی مربع لاتین 3×3 استفاده شد. ph کاه فرآوری شده از 12 با اضافه شدن گندم و ملاس طی روند سیلو سازی به 04/5 تنزل یافت. قابلیت هضم شکمبه ایی برای علوفه یونجه، ذرت سیلویی، کاه فرآوری شده و کاه فرآوری نشده به ترتیب کاهش می یافت. هرچند، قابلیت هضم کل گوارشی برای جیره های شاهد و کاه فرآوری شده مشابه و در این دو جیره بیشتر از جیره حاوی کاه فرآوری نشده بود. مصرف خوراک، رفتار جوش گاوها و فراسنجه های خون و ادرار تحت تاثیر منابع علوفه ایی قرار نگرفتند. میزان تولید شیر در جیره شاهد بیشتر از جیره های بر پایه کاه بود هرچند تولید شیر تصحیح شده بر اساس چربی یا انرژی و بازده تولید شیر بین دو جیره شاهد و کاه فرآوری شده یکسان و بیشتر از کاه فرآوری نشده بود. درصد چربی و کل مواد جامد شیر گاوهای مصرف کننده جیره حاوی کاه فرآوری شده بیشتر از جیره شاهد بود. هزینه خوراک مصرفی برای جیره های شاهد، کاه فرآوری نشده و کاه فرآوری شده به ترتیب 13920، 12680 و 12860 تومان بود. در کل فرآوری قلیایی خشک کاه در 12ph و سپس سیلوسازی، روشی موثر در کاهش خاصیت قلیایی، شکستن پیوندهای عرضی (استری) ترکیبات دیواره سلولی، افزایش قابلیت هضم داشت و می توان به عنوان بخشی از منبع علوفه ایی در جیره دام های تولیدی به کار برد.
مرتضی اسماعیلی غلامرضا قربانی
این مطالعه با هدف بررسی وضعیت گاوداری های صنعتی استان اصفهان از نظر اندازه ذرات و تأمین الیاف موثر فیزیکی و اثر آن بر پاسخ-های متابولیکی، سلامت، تولید و ترکیبات شیر انجام شد. به منظور انجام این آزمایش تعداد 15 واحد صنعتی پرورش گاو شیری مورد بررسی قرار گرفت. در هر گاوداری، یک بهاربند از گاوهای پرتولید (میانگین 5 ± 45 کیلوگرم) و در اواسط شیردهی (میانگین 15 ± 110 روز) مربوط به گاوهای شکم دوم به بعد به طور تصادفی انتخاب و به مدت یک هفته مورد بررسی روزانه اندازه ذرات خوراک و روند تغییر پسمانده و همچنین تولید و ترکیبات شیر قرار گرفت. طی این مدت، فعالیت جویدن در طول مدت 24 ساعت ثبت گردید. در پایان هفته نیز ph مایع شکمبه گاوها مورد بررسی قرار گرفت. بررسی نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که گله ها از نظر اندازه ذرات خوراک با یکدیگر متفاوت بودند. در ادامه، این 15 گله در قالب سه گروه با میانگین هندسی اندازه ذرات خوراک ریز، متوسط و درشت گروه بندی شد و همانگونه که انتظار می رفت در این گروه ها با افزایش اندازه ذرات در خوراک، میزان الیاف موثر فیزیکی افزایش یافت (05/0? p). تفاوت از نظر میانگین هندسی اندازه ذرات تا 5/2 میلیمتر و ارتباط با الیاف موثر فیزیکی بر اساس توصیه جدید پنسیلوانیا تا 3 درصد در بین این گله ها مشاهده شد (05/0? p). در تمام گله ها با پیشرفت روز، گاو تمایل به انتخاب به سمت ذرات ریز و علیه ذرات درشت داشتند، اما تفاوتی در بین تیمارها از نظر روند انتخاب از درصد مواد موجود بر الک های پنسیلوانیا مشاهده نشد. این در حالی بود که در بین تیمارهای در نظر گرفته شده، انتخاب علیه الیاف موثر فیزیکی با افزایش اندازه ذرات، بیشتر می شد (05/0? p). افزایش اندازه ذرات اثری بر رفتار خوردن در گله های مختلف نداشت اما این گله ها با افزایش اندازه ذرات تمایل به افزایش نشخوار داشتند. گروه گله های دارای اندازه ذرات متوسط به طور معنی داری نشخوار بیشتری نسبت به گروه دارای اندازه ذرات ریز داشتند (05/0? p). این رخداد سبب شد که تولید شیر و چربی شیر و سایر پارامترهای عملکردی مربوط به چربی شیر با تغییر اندازه ذرات تغییر کند، که در همه حال گروه دارای اندازه ذرات متوسط بهترین عملکرد و گروه دارای اندازه ذرات ریز پائین ترین عملکرد را داشت (05/0? p). نسبت چربی به پروتئین در گروه گله های دارای اندازه ذرات ریز کمتر از یک بود (95/0) و به طور معنی داری (05/0? p) از سایر گروه ها پائین تر بود. بر این اساس به نظر می رسد که این گله ها در معرض اسیدوز تحت حاد بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که تحت شرایط بررسی شده در استان اصفهان گله هایی با میانگین هندسی اندازه ذرات 36/5 میلی متر و دارای الیاف موثر فیزیکی 25/26، دارای بهتری توان عملکردی و سلامت بوده و مقادیر کمتر و بالاتر از آن بر عملکرد و احتمالاً بر سلامت حیوان اثر منفی خواهند داشت.
مهدی کاوندی محمدعلی ادریس
با توجه به محیط غیرطبیعی که بشر برای گاوهای شیری به وجود آورده است توانایی تحمل دامها در برابر فشارهای محیطی اهمیت خاصی پیدا کرده است. میزان پایداری دامها در این شرایط متخصصان اصلاخ نژاد را به سمت شناسایی و انتخاب صفات فیزیکی خاصی هدایت میکند تا با انتخاب و بهبود این صفات طول عمر اقتصادی دام را در گله افزایش دهند. اما چنانچه فشار انتخاب بر روی خصوصیات تیپ باشد، احتمالا صفات تولیدی دام تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. هدف طرح حاضر برآورد وارثت پذیری صفات تیپ و تولید و بررسی همبستگی بین صفات تیپ و تولید میباشد.
عادل پزشکی حمیدرضا رحمانی
نتایج حاصل از مطالعات گذشته که بیشتر آنها براساس داده های مشاهده ای و تعدادی هم برنامه ریزی شده بوده دوره خشکی 60-40 روز را توصیه کرده اند. مطالعات اخیر نشان دهنده این مطلب است که می توان در گله های پر تولید امروزی دوره خششکی را کوتاه کرد. هدف مطالعه حاضر بررسی دوره های خشکی مختلف (35،42،56) بر روی تولید و ترکیب شیر وضعیت سلامتی توازن انرژی و وضعیت تولید مثلی گاوهای هلشتاین شکم اول و چندشکم در ایران بود. صد و بیست و دو گاو هلشتاین از دوشکم براساس طرح فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی 2*3 در یکی از تیمارهای ذیل وارد شدند: دوره خشکی معمول + شکم اول، دوره خشکی معمول + چندشکم، دروه خشکی متوسط + شکم اول، دوره خشکی متوسط + چندشکم، دوره خشکی کوتاه + شکم اول، دوره خشکی کوتاه + چند شکم. طول دوره خشکی واقعی تمیارها 1/5 +-56، 1/2+-42 و 7/2+-35 بود. نسبت آبستنی گیرایی در اولین تلقیح و فاصله روزها تا اولین تلقیح تفاوتی را در بین تمیارهای مختلف نشان ندادند اما دوره های خشکی 42 روز روزهای باز طولانی تری از دیگر گروه ها داشتند و گروه sm تعداد سرویس های بیشتری با ازای هر آبستنی در مقایسه با دیگر گروه ها نیاز داشتند. کوتاه کردن طول دوره خشکی تا 35 روز زمان کافی برای بازسازی شرایط بدنی را در طی دوره خشکی فراهم نکرد اما باعث حفظ بهتر bcs در مقایسه با دیگر گروه ها در بعد از زایمان شد. نتیجه کلی اینکه کوتاه کردن طول دوره خشکی تا 35 روز در گاوهای چندشکم و چاق می تواند مفید باشد.
هادی دشتی محمد علی ادریس
تنش حرارتی در طی فصول گرم سال به عنوان یکی از بزرگترین دلایل کاهش باروری گاوهای شیری در جهان مطرح است. تنش حرارتی در لوله های تولید مثل، می تواند توسعه فولیکول تخمدانی، ظرفیت استروئیدوژنیک، کیفیت اووسیت و ترشح پروژسترون لوتیالی را با اختلال مواجه کند. تمام این عوامل باعث مرگ اولیه رویان و جنین می شوند. تنش حرارتی عبارت است از ناتوانی گاو شیری برای دفع بار حرارتی محیط، به گونه ای که دام ظرفیت دفع یا مقابله با آن را ندارد. دراین مطالعه اثر فصل (تابستان و زمستان) بر غلظت پروژسترون سرم خون، وضعیت آبستنی، تعداد روزهای باز و نرخ تلقیح، گاوهای شیری تلقیح شده در فصل تابستان و زمستان در سه گاوداری صنعتی اصفهان بررسی شد. به این منظور تعداد 90 راس گاو هلشتاین ( با 10±50 روز شیردهی) با تولید شیر بیشتر از 11 تن در 305 روز شیردهی دوره قبل، با میانگین شکم زایش یکسان وارد طرح شدند و در هر فصل از هر شکم، 5 گاو در روز تلقیح (روز صفر) و روزهای هفت، ده و چهارده پس از تلقیح خون گیری شدند. غلظت هورمون پروژسترون در سرم خون اندازه گیری شد. داده های حداکثر، حداقل و میانگین دما و رطوبت روزانه از سه ایستگاه هواشناسی نزدیک به هر گاوداری گرفته شد و شاخص دماـ رطوبت (thi) محاسبه شد. فراسنجه های تولید مثلی شامل نرخ آبستنی، تعداد تلقیح به ازای آبستنی و تعداد روزهای باز در دو فصل تابستان و زمستان یادداشت شد. نتایج نشان داد که غلظت هورمون پروژسترون (نانوگرم در میلی لیتر) در گاوهای آبستن در روز چهارده پس از تلقیح در هر دو فصل تابستان و زمستان بیشتر از گاوهای غیر آبستن بود (01/0> p). بعلاوه، در زمستان نیز در روز ده پس از تلقیح اختلاف غلظت پروژسترون خون معنی دار (01/0> p) شد. گاوهای غیرآبستن زمستان در مقایسه با گاوهای غیرآبستن تابستان در روز چهارده پس از تلقیح هورمون پروژسترون بیشتری داشتند (01/0> p). هم چنین گاوهای آبستن زمستان نسبت به گاوهای آبستن تابستان دارای پروژسترون بیشتری در روز چهارده پس از تلقیح بودند (01/0> p). در روز صفر، هفت و ده پس از تلقیح غلظت پروژسترون تحت تاثیر فصل قرار نگرفت. نرخ آبستنی در گاوهایی که در زمستان تلقیح شدند نسبت به گاوهایی که در تابستان تلقیح شدند بیشتر بود و تفاوت در تمام شکم های زایش معنی دار (01/0> p) شد. روز های باز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و اختلاف مشاهده شده معنی دار (01/0> p) شد. تعداد تلقیح به ازای آبستنی نیز در گاوهای تلقیح شده در زمستان نسبت به گاوهای تلقیح شده در تابستان کمتر بود و در بعضی از شکم ها در سطح (01/0> p) یا (05/0> p) معنی دار شد. بطور کلی نتایج این مطالعه نشان داد که فصل سال بر بازده تولید مثل و غلظت پروژسترون خون گاوهای هلشتاین در اصفهان تاثیر دارد و فصل زمستان همراه با بازده بالاتر است.
ابوالفضل ابن علی محمد خوروش
چکیده تحقیق حاضر با هدف بررسی تاثیر روش ارائه علوفه و همچنین مقایسه منابع علوفه (منابع شاخصی از لگوم و گراس) بر عملکرد، قابلیت هضم، تخمیر شکمبه ای، رفتار خوراک و متابولیت های خونی گوساله های شیرخوار در غالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار (14 تکرار در هر تیمار) انجام گردید. تیمارها بترتیب شامل: 1) گروه شاهد (بدون علوفه)، 2) یونجه بصورت کاملا مخلوط، 3) سیلاژ ذرت بصورت کاملا مخلوط و 4) یونجه با دسترسی آزاد (ارائه جداگانه) بودند. پس از تولد گوساله ها با مقدار کافی آغوز تغدیه شدند و در جایگاه انفرادی قرار گرفتند. شیرگیری در 56 روزگی انجام شد. طول دوره آزمایش 70 روز بود. وزن کشی گوساله ها و اندازه گیری مصرف خوراک بصورت هفتگی انجام شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که مصرف خوراک در هر سه دوره قبل و بعد از شیرگیری و در کل دوره بطور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت(01/0p<) و گروه شاهد در هر سه دوره آزمایش تفاوتی معنی دار نسبت به تیمارهای حاوی علوفه داشت. در ارتباط با مصرف خوراک، تیمار یونجه بصورت کاملا مخلوط تفاوت معنی داری را با تیمار یونجه با دسترس آزاد در هیچ یک از دوره ها نداشت. میانگین افزایش وزن روزانه در دوره های قبل از شیرگیری، بعد از شیرگیری و در کل دوره بین تیمارهای آزمایشی اختلاف معنی داری نداشت. و تنها در دوره قبل از شیرگیری تمایل به معنی داری داشت. بازده تبدیل خوراک در هر سه دوره قبل و بعد از شیرگیری و کل دوره بطور معنی داری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت و تیمارهای حاوی علوفه در مقایسه با گروه شاهد کمترین بازده خوراک در بعد از شیرگیری را به خود اختصاص دادند. بطوریکه تفاوت تیمار علوفه یونجه بصورت کاملا مخلوط با سه تیمار دیگر در هر سه دوره از آزمایش معنی دار نبود. قابلیت هضم ماده خشک در قبل از شیرگیری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت(05/0p<) و تیمار سیلاژ ذرت بصورت کاملا مخلوط کمترین قابلیت هضم ماده خشک را در بین تیمارها داشت.گوساله های تغذیه شده با علوفه ph شکمبه ای بالاتری در مقایسه با گروه شاهد در دوره های قبل و بعد از شیرگیری داشتند. غلظت کل اسیدهای چرب فرار همسو با سن گوساله های شیرخوار افزایش یافت، هر چند در دوره قبل از شیرگیری اختلاف معنی داری بین تیمارهای آزمایشی وجود نداشت اما در دوره بعد از شیرگیری غلظت کل اسیدهای چرب فرار درگروه شاهد در مقایسه با گروه با دسترسی آزاد پایین تر بود. غلظت گلوکز خون با افزایش سن گوساله ها کاهش یافت همچنین ازت اوره ای خون قبل از شیرگیری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت(01/0p<) و میزان آن در تیمار سیلاژ ذرت بصورت کاملا مخلوط در قبل از شیرگیری بالاترین بود. تیمارهای حاوی علوفه بطور معنی داری مدت زمان نشخوار کردن را در مقایسه با گروه شاهد افزایش دادند همچنین کاهش معنی دار رفتارهای غیر تغذیه ای گروه های دریافت کننده علوفه در مقایسه با گروه شاهد مشاهده گردید. غلظت ازت آمونیاکی مایع شکمبه در گوساله های گروه شاهد در مقایسه با گروه های دریافت کننده علوفه بالاتر بود(01/0p<). بطور کلی نتایج این مطالعه نشان می دهد که حضور علوفه در خوراک آغازین و در اختیار قرار دادن علوفه با دسترس آزاد می تواند بدون تاثیر منفی بر عملکرد، موجب افزایش در خوراک مصرفی، بهبود تخمیر شکمبه ای، ph بالاتر شکمبه ای و بهبود رفتارهای غیر تغذیه ای گوساله های شیرخوار گردد. کلمات کلیدی: گوساله های شیرخوار، یونجه، سیلاژ ذرت، عملکرد، رفتارهای تغذیه ای، دسترسی آزاد به علوفه
حسین امیدی میرزایی محمد خوروش
تحقیق حاضر با هدف بررسی اثرات دو الگوی شیردهی کاهشی و افزایشی – کاهشی مرحله ای در مقایسه با روش سنتی بر خصوصیات عملکردی، متابولیت های خونی و سلامتی گوساله های شیرخوار هلشتاین انجام پذیرفت. به همین منظور تعداد 45 رأس گوساله ماده هلشتاین در قالب طرح کاملاً تصادفی به سه تیمار آزمایشی اختصاص یافتند (15 گوساله در هر تیمار). تیمارهای آزمایشی به ترتیب شامل: 1)گروه کنترل با ارائه شیر به میزان 4 کیلوگرم در روز به طور ثابت تا زمان شیرگیری (روش سنتی)، 2)ارائه شیر بصورت الگوی کاهش تدریجی (6 لیتر تا 30 روزگی، 4 لیتر تا 45 روزگی و 2 لیتر تا 56 روزگی) و 3)ارائه شیر بصورت الگوی افزایشی – کاهشی (6 لیتر تا 5 روزگی، 8 لیتر تا 15 روزگی، 10 لیتر تا 35 روزگی، 8 لیتر تا 42 روزگی، 6 لیتر تا 47 روزگی، 4 لیتر تا 50 روزگی و 2 لیتر تا 56 روزگی ) بودند. گوساله های تازه متولد شده تا 3 روزگی با مقدار کافی آغوز تغذیه شده و سپس در جایگاه های انفرادی قرار داده شدند. شیر در 2 وعده به گوساله ها ارائه می شد و خوراک آغازین مشابه برای تمامی تیمارها، به صورت هفتگی در اختیار گوساله ها قرار گرفت. باقیمانده خوراک هفتگی ثبت می گردید و کلیه گوساله ها در سن 56 روزگی از شیر گرفته شدند. وزن کشی به صورت هفتگی و اندازه گیری رشد اسکلتی در 3 دوره از سن گوساله ها (روزهای 1، 56 و 70) انجام شد. آنالیز فراسنجه های اندازه گیری شده برای 3 دوره قبل از شیرگیری (صفر تا 56 روزگی)، بعد از شیرگیری 56 تا 70 روزگی) و کل دوره ( صفر تا 70 روزگی) انجام پذیرفت. نتایج این مطالعه نشان داد که ماده ی خشک مصرفی با افزایش مصرف شیر در تیمارهای کاهشی و کاهشی – افزایشی مرحله-ای بیشتر(05/0>p) از تیمار کنترل بود. افزایش وزن روزانه و بازده مصرف خوراک در دوره ی قبل از شیرگیری، بعد از شیرگیری و در کل دوره برای گوساله های تیمار الگوی کاهشی و الگوی افزایشی – کاهشی مرحله ای در مقایسه با گروه کنترل بالاتر بود (01/0>p). مصرف استارتر تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفت بطوریکه گوساله های الگوی افزایشی – کاهشی در دوره قبل از شیرگیری و گوساله های تیمار کاهشی در دوره بعد از شیرگیری مصرف استارتر بالاتری (05/0 > p) در مقایسه با گروه کنترل داشتند. ارتفاع کپل، عرض کپل، ارتفاع جدوگاه، عمق شکم، طول بدن و دور سینه ی گوساله های تیمار افزایشی- کاهشی که شیر بیشتری دریافت کرده بودند در مقایسه با گوساله های الگوی کاهشی و گروه کنترل بیشتر بود (01/0> p). در فراسنجه های مرتبط با سلامتی گوساله های شیرخوار، شامل نمره دهی مدفوع، روزهای ابتلا به اسهال و دمای رکتوم تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (05/0 < p). هم-چنین تیمارهای کاهشی و کنترل تأثیر معنی داری را نسبت به تیمار افزایشی- کاهشی بر روی غلظت بتاهیدروکسی بوتیرات و پروتئین کل داشتند (05/0>p) اما برای آلبومین و گلوکز اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده نشد. در کل نتایج این تحقیق نشان می دهد که دو الگوی افزایشی-کاهشی مرحله ای و کاهشی تدریجی شیر در مقایسه با الگوی ارائه محدود شیر منجر به بهبود رشد و مصرف خوراک آغازین بدون اثر سوء بر سلامتی گوساله های شیرخوار خواهد شد.
مسعود مروی غلامرضا قربانی
اثر سیر چرخ کرده در شیر بر عملکرد رشد، قوام مدفوع، کلسترول خون و نسبت آلبومین به گلوبولین در 28 راس گوساله نر هولشتن با میانگین وزنی 3/2 ± 9/39 کیلوگرم در 4 تیمار و 7 تکرار (هر تکرار شامل یک گوساله در جایگاه های انفرادی) و در قالب طرح کاملاً تصادفی از روز ششم پس از تولد تا زمان از شیرگیری بررسی شد. تیمارها شامل: صفر (t1)، 5/12 گرم(t2) ، 18 گرم(t3) و 25 گرم (t4) سیر چرخ کرده در روز به ازای هر گوساله بود. در ده روز اول، هیچ یک از فراسنجه ها تحت تاثیر تغذیه سیر قرار نگرفت، اما پس از آن، تاثیر سیر بر فراسنجه ها آشکار شد، به شیوه ای که؛ در ده روز دوم تا پایان دوره، مصرف ماده خشک گوساله هایی که سیر دریافت کرده بودند، بیشتر از گروه شاهد بود. در همین زمان، گروه t3 بیشترین افزایش وزن روزانه را نسبت به دیگر گروه ها داشت (05/0p<). اگر چه در ده روز سوم، تیمارهای t3 و t4 بیشتر از دیگر گروه ها ماده خشک خوردند (05/0p<)، اما تیمارهای t2 و t3 بیشترین افزایش وزن را داشتند. در ده روز چهارم، گروه های t2و t3 بیشترین مصرف ماده خشک و نیز افزایش وزن را نسبت به تیمار t1 داشتند. بیشترین میانگین افزایش وزن کل دوره و نیز وزن 46 روزگی مربوط به گروه های t2 و t3 بود (05/0p<). تفاوت معنی دار آماری بین تیمارها درپی افزودن سیر چرخ کرده به شیر، بر بازدهی خوراک، گوارش پذیری ظاهری ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده های اسیدی و خنثی دیده نشد. هر سه سطح سیر تغذیه شده، ارتفاع جدوگاه را به طور معنی داری نسبت به گروه شاهد، افزایش (05/0p<) و روزهای شیرخواری را نسبت به گروه شاهد، کاهش داد (05/0p<). فراسنجه های خونی تحت تاثیر تغذیه سیر قرار نگرفت. افزودن سیر به شیر گوساله ها در دامنه 5/12 و 18 گرم بهترین نتایج را در بر داشت، مقدار بیشتر از این ممکن است اثر منفی بر میکروب های شکمبه داشته باشد.
ابوالفضل سلطانی غلامرضا قربانی
به منظور مقایسه دانه جو فرایند شده به دو روش مختلف در دو سطح متفاوت جود در جیره در گاوهای شیری و اثر آن بر تولید و ترکیب شیر، تعداد 8 راس گاو نژاد هلشتاین (در زایش دوم به بعد) که در فاصله 25+ 85 روز بعد از زایش بودند انتخاب شدند. جیره های آزمایش از لحاظ فراوری و سطح جو در جیره متفاوت بودند و تیمارهای عبارتند از: (1) دانه جو آسیاب شده به میزان 35 درصد کل جیرمه (2) دانه جو آسیاب شده به میزان 30 درصد کل جیره (3) دانه جو غلتک خورده به همراه بخار با شاخص فراوری(وزن حجمی جو بعد از فراوری به وزن حجمی جو قبل از فراوری) 70 درصد به میزان 35 درصد کل جیره (4) دانه جو غلتک خورده به همراه بخار با شاخص فراوری 70 درصد به میزان 35 درصد کل جیره (4) دانه جو غلتک خورده به همراه بخار با شاخص فراوری 70درصد به میزان 35 درصد کل جیره که به ترتیب در جیره های 1 تا 4 قرار گرفتند. این آزمایش در قالب طرح مربع لاتین با تکرار مربع طی دوره های 21 روزه انجام شد. جیره ها شامل مواد متراکم و علوفه به نسبت 62 به 38 درصد بود. جیره ها به صورت کاملا مخلوط و در حد اشتها روزانه 2 بار در اختیار گاوها قرار گرفت. تولید شیر روزانه برای فراوری به همراه بخار نسبت به آسیاب کردن بالاتر بود (5% ( p< و با افزایش سطح جو در جره از 30% (8/38 در مقابل 9/37) به 35% (2/38 در مقابله 9/36) اختلاف بین دو روش فراوری بیشتر شد. تولید شیر تصحیح شده بر اساس 4% چربی و تولید شیر تصحیح شده بر اساس انرژی نیز برای جو غلتک خورده با بخار نسبت به جو آسیاب شده بیشتر بود( 5% p<) و با افزایش سطح جو در جیره اختلاف بین دو روش فراوری روندی مشابه تولید شیر داشت. درصد لاکتور بین دو روش فراوری تفاوت معنی داری را نشان نداد ولی در سطح 35% جو در جیره نسبت به سطح 30% بیشتر بود (1%(p< قابلیت هضم ماده خشک ( 6/69 در مقابل 1/72) و ماده آلی (6/70 در مقابل 9/72) برای جو غلتک خورده با بخار بالاتر بود. درصد چوبی و درصد پروتیین شیر، مصرف ماده خشک و ماده آلی ، قابلیت هضم دیواره سلولی و دیواره سلولی و دیواره سلولی علوفه ای، اسیدیته شکمبه و فعالیت خوردن تحت تاثیر روش فراوری و سطح جو در جیره قرار نگرفت. نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد که جایگزینی روش فراوری و سطح جو در جیره قرار نگرفت. نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد که جایگزینی روش فراوری غلتک زدن به همراه بخار به جای روش آسیاب کردن باعث بهبود تولید شیر بدون کاهش در درصد چربی شیر و بهبود قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی می شود. و با توجه به اینکه با افزایش سطح جو در جیره اختلاف بین دور وروش فراوری افزایش می یابد در سطوح بالاتر جو در جیره روش فراوری غلتک ردن به همراه بخار باعتث بهبود بیشتر در عملکرد گاوهای شیری می شود.
مسیح اله فروزمند مسعود علیخانی
این مطالعه به منظور بررسی اثر هیبرید ذرت و مرحله بلوغ در هنگام برداشت بر برخی از صفات زراعی گیاه، کیفیت تخمیر و ارزش غذایی سیلاژ آن و عملکرد گاوهای شیرده در قالب سه آزمایش جداگانه انجام گرفت. در آزمایش اول و دوم هیبریدهای سیتگل کراس 604، تری وی کراس 637 و سیتگل کراس 704 کاشته شد. در آزمایش اول بوته های هیبریدهای مورد آزمایش در شش مرحله بلوغ شامل مراحل ابریشمی، تاول زنی، شیری، خمیری، اوایل دندانه ای و اواخر دندانه ای برداشت شد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها در قالب آزمایش کرتهای خرد شده یا طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی انجام گرفت. نتایج نشان داد که هیبرید های مورد مطالعه از لحاظ ارتفاع گیاه، درصد دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، ماده آلی و خاکستر استوور همچنین نسبت ساقه به استوور و نسبت ساقه به کل اندانهای هوایی گیاه، قطر ساقه، تعداد برگ، نسبت پوست بلال به استوور، وزن تاسل، نسبت تاسل به استوور، نسبت تاسل به کل اندامهای هوایی گیاه، وزن خشک چوب بلال، نسبت خشک چوب بلال به کل اندامهای هوایی گیاه و تعداد ردیف دانه روی بلال با هم تفاوت معنی داری داشتند.ولی از لحاظ سایر صفات اندازه گیری شده بین هیبریدهای مذکور اختلاف آماری مشاهده نشد. همچنین نتایج این آزمایش نشان داد که مرحله بلوغ ذرت بر وزن تر، وزن خشک و درصد ماده خشک کل اندامهای هوایی گیاه، وزن تر و خشک استوور، نسبت تر و خشک استوور به کل اندامهای هوایی گیاه، درصدماده خشک، دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، پروتئین، ماده آلی و خاکستر استوور، وزن ساقه، نسبت ساقه به استوور و کل اندامهای هوایی گیاه، قطر ساقه، تعداد و وزن تر برگ، نسبت برگ به کل اندام های هوایی گیاه، .... و دانسیته دانه تاثیر معنی داری داشته است، اما تاثیری بر ارتفاع گیاه، نسبت برگ به استوور، تعداد بلال و تعداد ردیف دانه روی بلال نداشت. برای انجام آزمایش دوم هیبریدهای مورد مطالعه در مراحل شیری، خمیری، اوایل دندانه ای و اواخر دندانه ای برداشت شد و با علوفه خرد شده آن ها 36 عدد سیلوی آزمایشگاهی تهیه گردید. در آزمایش سوم هیبریدهای تری وی کراس 627 و سینگل کراس 704 در قطعه زمینی جداگانه کشت و هر کدام در دو مرحله متفاوت بلوغ برداشت شدند. نتایج سه آزمایش مشخص کرد که بین هیبریدهای مورد آزمایش از لحاظ معیارهای مورد آزمایش اختلاف قابل توجهی وجود نداشت و مرحله بلوغ ذرت به هنگام برداشت تاثیر معنی داری بر کیفیت سیلاژ حاصل و عملکرد گاوهای شیرده تغذیه شده با آن داشت، همچنین نتایج نشان داد که بهترین کیفیت سیلاژ و عملکرد گاوهای شیرده با برداشت علوفه ذرت بین مراحل اوایل تا اواخر دندانه ای حاصل شد.
علی جعفری محمدعلی ادریس
به منظور بررسی اثر آنزیم های فیبرولیک بر عملکرد بره های بختیاری و نائینی و قابلیت هضم کاه این تحقیق انجام شد. در آزمایش اول تاثیر غلظت آنزیم فیبرولیتیک، درجه حرارت و ph بر نرخ ناپدید شدن ماده خشک کاه گندم در شرایط in-situ بررسی شد. تیمارهای آزمایشی زیر با استفاده از روش فاکتوریل 3.4.4 در قالب طرح کاملا تصادفی با سه تکرار، ارزیابی شد.1- سطوج ph: الف-5/4، ب-5/5 و ج-5/6و2- سطوح آنزیم فیبرولیتیک:الف-شاهد، ب-سطح کم آنزیم، ج-سطح متوسط و د سطح زیاد آنزیمو 3- سطح درجه حرارت آنزیمی: الف-5 درجه سانتیگراد.-15 درجه سانتیگراد و ج-25 درجه سانتیگراد و د-25 درجه سانتیگراد. فعالیت اگزوگلوکوناز، اندوگلوکوناز و زایلاناز آنزیم پروموت به ترتیب 1446 1437، 1350، 5091 میکرومول در دقیقه در هر میلی لیتر آنزیم بود. افزایش غلظت آنزیم به طور خطی باعث افزایش نرخ ناپدید شدن ماده خشک شد. در آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر جایگزینی کاه گندم عمل آوری شده با آنزیمهای فیبرولیتیک بجای یونجه خشک بر عملکرد بره های نائینی طی 84 روز در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار با انتخاب 20 بره انجام شد.
امید دیانی مسعود علیخانی
تغذیه پنبه دانه کامل باعث کاهش جمعیت پروتوزا و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه شد اما این میزان کاهش در جمعیت پروتوزوآ نتوانست باعث صرفه جویی در مصرف پروتئین خام جیره شد: چون با کاهش درصد پروتیئن خام جیره از 16 به 13 درصد در جیره های دارای پنبه دانه کامل، تولید و ترکیبات شیر کاهش یافت. استفاده از پنبه دانه کامل باعث افزایش مصرف ماده خشک، تولید شیر، درصد و تولید چربی شیر، درصد اسیدهای چرب زنجیره بلند، اسیدهای چرب غیر اشباع و نسبت اسیدهای غیر اشباع به اشباع شد. آسیاب کردن پنبه دانه، غلظت و تولید اسید لینولئیک مزدوج چربی شیر را افزایش داد. در آزمایش مقایسه ای دانه سویا و آفتابگردان با تغذیه دانه آفتابگردان مصرف خشک کاهش یافت ولی تولید شیر و ترکیبات آن در مقایسه با تغذیه دانه سویا تغییری نکرد. مکمل دانه آفتابگران در مقایسه با دانه سویا، تولید اسید لینولئیک مزدوج شیر را افزایش داد ولی تولید آن در طی یک دوره 21 روزه کاهش پیدا کرد. این یافته ها نشان دادند که اگر هدف تولید شیر و چربی شیر است پنبه دانه را میتوان به صورت سالم در جیره گاوهای شیرده استفاده کرد و نیازی به آسیاب کردن نیست. با تغذیه دانه های روغنی میتوان تولید و ترکیب اسیدهای چرب شیر به ویژه اسید لینولئیک مزدوج را بهبود بخشید. از طرفی برای حفظ اسید لینولئیک مزدوج شیر در سطح بالا باید دانه های روغنی مختلف به صورت متناوب تغذیه شوند.
یدالله محرمی حمیدرضا رحمانی
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر نمره ی وضعیت بدنی بر مقدار تولید شیر درصد چربی شیر فراسنجه های تولیدمثلی و ناهنجاری های متابولیکی در گاوهای شیری هلشتاین بود برای نیل به این هدف از داده های مربوط به 312 گاو شیری چند شکم در دو گاوداری صنعتی استفاده گردید. ارزیابی نمره ی وضعیت بدنی گاوها از یک ماه قبل از خشکی شروع و تا روز 120 بعد از شیردهی ادامه یافت و در طی 7 ماه به هر گاو 13 بار نمره ی وضعیت بدنی داده شد. ارزیابی نمره وضعیت بدنی گاوها توسط دو داور مستقل صورت گرفت در ضمن یک هفته قبل و یک هفته بعد از زایمان خون گیری از ورید دمی گاوها انجام شد و غلظت گلوکز، انسولین، لپنین، تری گلیسرید، بتاهیدروکسید بوتیرات و اسیدهای چرب غیر استریفیه موجود در آنها اندازه گیری شد. میزان تولید شیر د دوره ی شیردهی قبلی و دوره شیردهی قبلی و دوره شیردهی حاضر و نیز درصد چربی شیر دهی حاضر ثبت گردید فراسنجه های تولید مثلی شامل میزان گرایی از اولین تلقیح فاصله زایمان تا اولین تلقیح روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی با استفاده از سیستم کامپیوتری گاوداری ها به دست آمد ضمن این که نسبت آبستنی با استفاده از تعداد تلقیح به ازای هر آببستنی محاسبه شد وقوع سخت زایی جفت ماندگی جابه جایی شیردان، لنگش و ورم پستان در طی 120 روز اول شیردهی ثبت گردید یک آزمایش فاکتوریل 2*2 با دو عامل گاوداری (1 و یا 2) و نمره وضعیت بدنی در زمان زایمان (کمتر از 5/3 و یا بزرگتر و مساوری 5/3) در قالب طرح کاملا تصادفی نامتعادل برای بررس اثر نمره ی وضعیت بدنی در زمان زایمان بر تولید شیر درصد چربی شیر فراسنجه های تولیدمثلی و ناهنجاری های متابولیک طراحی و اجرا شد برای بررسی اثر نمره ی وضعیت بدنی و تغییرات آن در زمان مختلف بر مقدار تولید شیر از تحلیل رگرسیونی و تحلیل مولفه های اصلی استفاده گردید تفاوتی بین دو داور از نظر ارزیابی نمره ی وضعیت بدنی مشاهده نگردید. از اواسط دوره خشکی تا اواخ ماه دوم شیردهی نمره وضعیت بدنی بالا و پایین در زمان زایمان معنی دار نشد (7/0 >p) اما درصد چربی شیر مقدار تولید چربی و تولید چربی و تولید شیر تصحیح شده بر اساس چربی شیر مقدار تولید شیر و تولید شیر تصحیح شده بر اساس چربی شیر در گاوهای دارای نمره ی وضعیت بدنی بالا به طور معنی داری بیشتر بود با استفاده از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه مشخص گردید که تولید شیر با افزایش نمره ی وضعیت بدنی در زمان خشک کردن و با وقوع ناهنجاری های متابولیکی کاهش می یابد همچنین افزایش تولید شیر با افزایش نمره وضعیت بدنی در زمان خشک کردن و با وقوع ناهنجاری متابولیکی کاهش می یابد همچنین افزایش تولید شیر با افزایش نمره ی وضعیت بدنی در طول دوره خشکی به ویژه در 30 روز اول این دوره و با کاهش نمره ی وضعیت بدنی در ماه های اول و دوم شیردهی به اثبات رسید از لحاظ غلظت فراسنجه های موجود در خون تفاوت چندانی بین گاوهای با نمره ی وضعیت بدنی بالا و پایین مشاهده نگردید گاوهای دارای نمره منفی وضعیت بدنی بالا در مقایسه با گاوهای نمره وضعیت بدنی پایین ب طور معنی داری دارای فاله ی زایمان تا اولین تلقیح کمتری بودند (02/0 >p)همچنین گاوهای زایمان کرده با نمره ی وضعیت بدنی بالا دارای روزهای باز کمتری بودند (05/0 >p)و از لحاظ تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی میزان گیرایی از اولین تلقیح و نسبت آبستنی تفاوت معنی داری بین دو گروه مشاهد نگردید گاوهای زایمان کرده با نمره وضعیت بدنی بالا در زمان زایمان دارای وقوع لنگش بیشتر (05/0 >p)و برعکس دارای وقوع ورم پستان کمتر (02/0 >p)بودند تفاوت آماری معنی داری از لحاظ وقوع سخت زایی جفت ماندگی و جابه جایی شیردان بین دو گروه مشاهده نگردید به منظور افزایش تولید شیر توصیه می شود گاوهای شیری با نمره ی وضعیت بدنی 15/2 تا 3 خشک شوند همچنین در فصول سرد سال به منظور افزایش تولید شیر، افزایش درصد چربی شیر بهبود عملکرد تولید مثلی و کاهش ورم پستان توصیه می شود که گاوهای شیری با نمره وضعیت بدنی با حداقل 5/3 زایمان کنند.
حبیب اله ملک محمدی حمیدرضا رحمانی
به منظور بررسی تاثیر مدت خوراندن دهانی پروپلین گلیکول بر متابولیسم، وضعیت سلامتی حیوان و عملکرد تولیدی و تولید مثلی در فاصله 3 هفته قبل از زایمان تا 3 روز پس از زایمان، تعداد 64 راس گاو نژاد هلشتاین (در زایش دوم به بعد) انتخاب شدند. تیمارها شامل: (1) گروه شاهد (کاوهایی که به آن ها آب خورانده شد)، (2) گاوهایی که 0 تا60 روز فبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آنی ها پروپلین گلیکول خورانده شد، (3) گاوهایی که 7 تا13 روز قبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آن ها پروپیلن گلیکول خورانده شدو (4) گاوهایی که 14 تا 20 روز فبل از زایمان و 3 روز پس از زایمان به آن ها پروپیلن گلیکول خورانده شد. به هر گاو روزانه 300 میلی ایتر پروپیلن گلیکول، 90 دقیقه پس از خوردن یک جیره کاملا مخلوط، بصورت دهانی خورانده شد. تولید شیر از زوز 1تا260 شیر دهی ثبت شد. قبل از زایمان از هر گاو 3 روز در میان و پس از زایمان در روزهای 1، 2، 3، 6، 10،و 17 نمونه گیری خون از سیاهرگ دمی انجام شد. برای برآورد عملکرد تولید مثلی صفات: فاصله زایمان تا اولین تلقیح، تعداد تلقیح به ازا، هر آبستنی، میانگین روزهای باز و فاصله اولین تلقیح تا گیرایی اندازه گیری شد. خوراندن پروپیلن گلیکول باعث کاهش معنی دار تولید شیر تیمار 4 از روز 1 تا 140 شیردهی شد (5./0 p) تولید شیر از روزهای 141 تا 260 شیردهی، اختلاف معنی داری را بین تیمارها نشان داد. ph شکمبه و الگوی تخمیر شکمبه ای با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. غلظت انسولین و گلوکاگون و نسبت انسولین به گلوکاگون خون، دو روز قبل از زایمان، با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. غلظت انسولین گروه شاهد در روز دوم پس از زایمان بیشتر بود(050/0 p) ولی نسبت انسولین به گلوکاگون خون در روز دوم پس از زایمان اختلاف معنی دار را در بین تیمارها نشان نداد. غلظت گلوکز خون در روزهای 1 تا 3 و 1 تا 17 پس از زایمان در گروه شاهد بیشتر بود (50/0 p) سایر متابولیت های خون، اسیدهای چرب استری نشده، کال اجسام کتونی، تری گلیسیرید، ازت اوره ای خون، کلسیم و فسفر اختلاف معنی داری نداشتند. فاصله زایمان تا اولین تلقیح، تعداد تلقیح به ازاء هر آبستنی، میانگین روزهای باز و فاصله اولین تلقیح تا گیرایی با خوراندن پروپیلن گلیکول تحت تاثیر قرار نگرفت. در کل نتایج مفیدی از خوراندن پروپیلن گلیکول در دوره قبل از زایمان حاصل نشد.
فرزاد هاشم زاده سیگاری غلامرضا قربانی
هدف از این طرح بررسی اثر دو نوع افزودنی باکتریایی اکوسایل حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و لالسیل حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پروپیونی باکتریوم اسیدی پروپیونیکی و سطوح صفر، 5 و 10 درصد ملاس بر ارزش غذایی و کیفیت تخمیر علوفه یونجه نپلاسیده و پلاسیده در مقیاس آزمایشگاهی می باشد. علوفه یونجه چین چهارم در مرحله قبل از غنچه دهی با 20 درصد ماده خشک برداشت و به دو قسمت تقسیم شد، قسمت اول به طور مستقیم و قسمت دوم بعد از 48 ساعت پلاسیده شدن توسط چاپر به اندازه های تیوریکی 5/2 سانتی متری خرد و سپس به سه قسمت مساوی تقسیم شد. به هر قسمت یکی از سطوح صفر، 5 و 10 درصد ملاس اضافه شد و هر یک از این قسمت ها نهایتاً به سه قسمت مساوی تقسیم شد، به بخش اول افزودنی باکتریایی لالسیل حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم و پروپیونی باکتریوم و بخش دوم افزودنی اکوسایل حاوی لاکتوباسیلوس پلانتاروم mtd1 و بخش سوم به همان مقدار آب مقطر اضافه گردید. این آزمایش به شکل طرح آماری کاملا تصادفی در غالب فاکتوریل 3×3×2 در سه تکرار مورد ارزیابی قرار گرفت. پلاساندن با افزایش ماده خشک و محدود نمودن تخمیر، مقدار کربوهیدرات محلول باقی مانده را افزایش و تولید اسیدهای آلی و پروتیولیز را کاهش داد. نسبت لاکتات به استات و قابلیت هضم تحت تاثیر پلاساندن قرار نگرفت . در نهایت علی رقم افزایش در ph، کیفیت سیلاژ در تیمارهای پلاسیده بهتر بود. افزودن ملاس باعث کاهش در ph گردید و با ایجاد شرایط اسیدی، پروتیولیز را کاهش داد ولی مقدار اسید استیک تولیدی را بیشتر نمود. با افزودن سطوح بالای ملاس به دلیل افزایش در کربوهیدرات محلول قابلیت هضم بیشتر شد. افزودنی های باکتریایی با ایجاد تخمیر همگن، راندمان تولید اسید لاکتیک و کربوهیدرات محلول باقیمانده را بیشتر نمودند و با کاهش سریع ph ازتولید اسید استیک وپروتیولیز جلوگیری کردند. این افزودنی ها قابلیت هضم به روش کیسه های نایلونی را نیز بیشتر نمودند.اثر متقابل ملاس در افزودنی باکتریایی نشان داد که افزودنی های باکتریایی در سطوح بالای ملاس کربوهیدرات محلول باقی مانده و قابلیت هضم را افزایش و تولید اسید استیک را کاهش دادند. اثر متقابل پلاساندن در ملاس نشان داد که در علوفه نپلاسیده افزودن ملاس مقدار تولید اسید لاکتیک را کاهش داد ولی در علوفه پلاسیده این حالت مشاهده نشد و در علوفه نپلاسیده هر دو سطح ملاس مقدار ازت آمونیاکی را کاهش داد ولی در سطح ماده خشک بالا فقط افزودن 10 درصد ملاس توانست مقدار این ترکیب را کاهش دهد. افزودنی باکتریایی در علوفه پلاسیده پاسخ بهتری نسبت به حالت نپلاسیده ایجاد نمود و به طور موثری در علوفه پلاسیده، هر دو افزودنی ph را کاهش و پروتیولیز را کم نمودند. با توجه به نتایج به دست آمده افزودنی باکتریایی و ملاس در کنار هم، سیلاژی با کیفیت تخمیری بهتر تولید نمودند. به هر حال موثر ترین فرایند برای بهبود تخمیر در این آزمایش پلاساندن به تنهایی ویا در کنار دیگر افزودنی ها بود که مقدار پروتیولیز را به شدت کاهش و کربوهیدرات محلول باقیمانده را افزایش داد.
محمد تقی کریمی غلامرضا قربانی
هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی اثرات تنش حرارتی در طول سه هفته پایانی دوره آبستنی بر عملکرد گاوهای هلشتاین چند شکم زایش است. گاوهای خشک بر اساس تولید شیر و شکم زایش بطور تصادفی و حدود 21 روز قبل از زمان زایش مورد انتظار بین تیمارها تقسیم شدند. تیمارها صرفا در سه هفته پایانی دوره آبستنی اعمال شد و شامل تنش حرارتی (10= n) و خنک سازی (10=n) بود. محل نگهداری گاوهای تیمار خنک سازی مجهز به مه پاش و پنکه بود که این ادوات سرمایشی در ساعت 7 صبح روشن و در ساعت 7 عصر خاموش می شدند. پس از زایش گاوهای هر دو گروه برای 21 روز دیگر در جایگاه های مجهز به وسایل سرمایشی نگهداری شدند. جیره های هر دوره از لحاظ انرژی و پروتئین برای تمام گاوها یکسان بود. دمای هوا و رطوبت نسبی هر کدام از جایگاه ها هر 15 دقیقه یکبار ثبت شد و شاخص دمایی – رطوبتی (thi) اندازه گیری شد. میانگین thi در طول سه هفته پایانی دوره آبستنی مشابه بود و تفاوت معنی داری بین thi جایگاه ها مشاهده نشد. در مقایسه با گاوهای خنک شده، گاوهای تحت تنش حرارتی دمای رکتوم (01/0 ? p) و نرخ تنفس بیشتری داشتند (01/0 ? p). طول دوره آبستنی (29/0=p) و دوره خشکی (3/0=p) بین تیمارها تفاوتی نداشت. تنش حرارتی در سه هفته پایانی دوره آبستنی مصرف ماده خشک را کاهش داد (05/0>p). اما مصرف ماده خشک در دوره پس از زایش تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت (3/0=p). علاوه بر این اثر متقابل تیمار با زمان برای مصرف ماده خشک در دوره پس از زایش تمایل به معنی دار بودن داشت (07/0=p). در مقایسه با گاوهای تحت تنش حرارتی، گاوهای خنک شده شیر بیشتری تولید کردند (05/0?p ). اما تاثیر معنی داری بر درصد چربی شیر (62/0=p)، پروتئین شیر (54/0=p) و مواد جامد بدون چربی شیر (53/0=p) مشاهده نشد. وزن تولد گوساله های متولد شده از گاوهای تحت تنش حرارتی kg 2/7 سبک تر بود (05/0?p). چگالی آغوز گاوهای تحت تنش حرارتی و گاوهای خنک شده به ترتیب 056/1 و 065/1 گرم بر سانتی متر مکعب بود (01/0?p). تعداد تلقیح به ازاء آبستنی بعدی برای گاوهای تحت تنش حرارتی و گاوهای خنک شده به ترتیب 2/2 و 9/1 بود ( 09/0=p) و تعداد روزهای باز مشابهی بین گاوهای دو گروه مشابه شد (22/0= p). زمان صرف شده برای مصرف خوراک و جوش برای گاوهای خنک شده تمایل به افزایش داشت (به ترتیب 06/0= p و 13/0=p) و زمان بیشتری را صرف فعالیت نشخوار کردند (03/0? p). در نقطه مقابل گاوهای خنک شده در مقایسه با گاوهای تحت تنش حرارتی برای مدت کمتری روی پاهای خود ایستادند (01/0? p). به طور کلی نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که کاهش تنش حرارتی در طول اواخر دوره آبستنی علاوه بر آسایش گاوها منجر به بهبود عملکرد آن ها در دوره شیردهی بعدی می شود.
حامد آهنگران غلامرضا قربانی
این پژوهش به منظور بررسی وقوع تنش حرارتی در گاوهای شیری استان اصفهان در ماه های مختلف از تیر 1391 تا مهر 1392 انجام شد. شاخص دمایی- رطوبتی (thi)، شاخصی بر مبنای رطوبت نسبی و دمای محیط است که برای تعیین میزان تنش حرارتی در گاو شیری به کار می رود. در این پژوهش، از 8 فرمول مختلف thi برای تجزیه و تحلیل اثرات ماهیانه و سالانه دما و رطوبت و تأثیر آن ها بر تولید شیر و ترکیبات آن (چربی و پروتئین) استفاده شد. اطلاعات دمایی در این پژوهش با استفاده از دماسنج و رطوبت سنج دارای دیتالاگر نصب شده در 7 گاوداری استان اصفهان ثبت شد. مدت زمان ثبت دما و رطوبت هر 15 دقیقه یک بار تنظیم و میانگین ماهانه و سالانه thi به دست آمد. بر این اساس بیشینه میزان thi در تمامی شاخص ها، تیر ماه و کمینه میزان آن در دی ماه بود. میزان این شاخص ها از اردیبهشت ماه شروع به افزایش کرده و در تیر ماه به بیش ترین سطح آن رسید. در اواسط مهر ماه این شاخص به کم تر از آستانه تنش حرارتی رسید. در محاسبه thi در مناطق مرطوب و خشک عامل مهم تأثیرگذار در این شاخص به ترتیب رطوبت و دمای دماسنج خشک است. از آن جایی که اصفهان در آب و هوای خشک و بیابانی قرار دارد، thi 5 به عنوان بهترین شاخص از بین آن 8 شاخص دمایی- رطوبتی انتخاب شد. آستانه شروع تنش حرارتی در thi 5، 65 بود به طوری که میزان کاهش تولید شیر برآورد شده به ازای هر واحد افزایش از حد آستانه 5/0 کیلوگرم بود. بر اساس این شاخص حد آستانه تنش حرارتی در چهار ماه خرداد، تیر، مرداد و شهریور بالاتر بود. هم سو با یافته های پیشین در پژوهش حاضر یک رابطه منفی بین تولید شیر و thi وجود داشت. در فصل زمستان با میانگین thi برابر 49/1 میانگین تولید شیر 38/5 کیلوگرم بود در حالی که در تابستان و با شروع تنش حرارتی (70/8 =thi ) تولید شیر 2/4 کیلوگرم کم تر شده و به 36/1 رسید. میانگین تولید شیر در مرداد ماه به کمترین حد خود رسیده (35/6 کیلوگرم در روز) به طوری که این کاهش سطح تولید به جز در شهریور ماه با تمام ماه های سال معنی دار بود.
حسین اکبری زاده غلامرضا قربانی
محدودیت ماده خشک مصرفی و انرژی قبل از زایش، از مصرف زیاد خوراک که به احتیاجات وابسته است، جلو گیری کرده و موجب بهبود سلامتی و عملکرد مناسب تر بعد از زایش می شود. کاهش انرژی جیره با استفاده از علوفه ای مانند کاه گندم خرد-شده، که سبب رقیق شدن انرژی جیره می شود، باعث جلو گیری از مصرف بالای انرژی طی دوره قبل از زایش می شود. در این آزمایش تأثیر سطوح مختلف خوراک مصرفی در قبل از زایش بر عملکرد، برخی از صفات تولید مثلی و متابولیت های خونی گاوهای هلشتاین انتظار زایش تحت استرس حرارتی انجام شد. برای این منظور از 90 رأس گاو هلشتاین چند شکم زایش در قالب طرح اندازه گیری های تکرار شده در سه گروه آزمایشی 30 رأسی استفاده شد. گاوها بر اساس تاریخ احتمالی زایش 21 روز قبل از زایش وارد طرح شدند. برای تغذیه گاوها از جیره های کاملا مخلوط شده که بر اساس پیشنهادات انجمن تحقیقات ملی امریکا 2001 تنظیم شده بود استفاده شد. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از جیره شاهد 05/12%کاه (78/1 کیلوگرم) به 99/12 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شده،گروه با خوراک محدود 94/0کیلو گرم کنسانتره به 92/9 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شدهو جیره با مصرف آزاد خوراک با انرژی بیشتر شامل 88/1 کیلو گرم کنسانتره به 9/12 کیلو گرم خوراک کاملا مخلوط شده بر اساس ماده خشک اضافه گردید. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی – دمایی در طول اجرای طرح 93/75 بود. نمونه گیری آغوز از اولین دوشش پس از زایش انجام شد و پس از آن نمونه های شیر به صورت هفتگی تا سه هفته بعد از زایش تهیه شد. مقدار تولید شیر گاوها از روز 3 بعد از زایش به صورت یک روز در میان تا روز 21 ، و بعد از آن به صورت ماهیانه تا پایان دوره شیردهی ثبت شد. اولین خونگیری گاوها در زمان ورود به طرح انجام شد و پس از آن 10 روز قبل از زایش، یک روز بعد از زایش، 10 روز بعد از زایش و هنگام خروج از طرح نمونه های خون جمع آوری شدند. نتایج نشان داد که تولید شیر تا 21 روز بعد از زایش تحت تأثیر تیمارها قرار گرفت (015/0=(p و تیمار با خوراک محدود دارای کمترین مقدار بود. میانگین تولید شیر تصحیح نشده در کل دوره و تصحیح شده برای 5/3 درصد چربی در 21 روز اول تحت تأثیر جیره های قبل از زایش قرار نگرفتند. علاوه براین، درصد کل مواد جامد در گروه شاهد بیشترین بود(005/0=(p. درصد و تولید چربی، درصد پروتئین، درصد و تولید لاکتوز، تولید کل مواد جامد شیر و ترکیبات آغوز تحت تأثیر جیره های قبل از زایش قرار نگرفتند. جیره های قبل از زایش اثر معنی داری بر تغییرات وزن بدن وتغییرات نمره وضعیت بدنی در قبل از زایش نداشتند، ولی در بعد از زایش بین تیمارها از نظر تغییرات وزن بدن و تغییرات نمره وضعیت بدنی تمایل به اختلاف معنی دار ( به ترتیب (057/0=(p و (093/0=(p ) مشاهده شد. غلظت گلوکز، انسولین و اسیدهای غیر استریفیه شده در قبل از زایش تحت تأثیر جیره قرار نگرفت، ولی غلظت بتا هیدروکسی بوتیریک اسید بین تیمارها دارای اختلاف معنی دار (04/0=(p بود. بعد از زایش غلظت انسولین و گلوکز بین تیمارها اختلاف معنی دار ( به ترتیب (03/0=(p و (005/0=(p ) داشت. فاصله زایمان تا اولین تلقیح، روزهای باز و درصد آبستنی بین تیمارها اختلاف معنی داری نداشت، ولی تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی بین تیمارها تمایل به معنی داری داشت (065/0=(p. به طور کلی طبق نتایج این مطالعه به نظر می رسد که محدودیت خوراک مصرفی یا استفاده از کاه گندم خرد شده جهت کنترل انرژی مصرفی در قبل از زایش موجب پاسخ های بهتری در عملکرد،صفات تولید مثلی و متابولیت های خونی در گاوهای هلشتاین می شود.
هاجر ذوالفقاری غلامرضا قربانی
تنش حرارتی می تواند عملکرد گوساله را به طور منفی تحت تأثیر قرار دهد. تنش حرارتی سلامت گوساله را از طریق از دست دادن سریع آب بدن، و کاهش عملکرد سیستم ایمنی تحت تأثیر قرار می دهد. مطالعه حاضر به منظور بررسی استفاده از فن و آب پاش و میزان پروتئین خام جیره استارتر بر پاسخ های عملکردی و فیزیولوژیکی گوساله های هلشتاین تحت تنش حرارتی انجام شد. به همین منظور، 40 رأس گوساله شیرخوار نر و ماده در سن 4 روزگی (وزن اولیه 068/2 ± 125/42 کیلوگرم) به طور تصادفی انتخاب و به 4 تیمار آزمایشی به صورت یک آزمایش فاکتوریل 2×2 در قالب طرح اندازه گیری های تکرار شده اختصاص یافتند. تیمارهای آزمایشی شامل حضور یا عدم حضور فن و آب پاش در جایگاه های انفرادی و همچنین سطوح 20 و 23 درصد پروتئین خام در جیره استارتر بود. آب و جیره استارتر به صورت آزاد در اختیار آنها قرار گرفت. همچنین همه گوساله ها، میزان برابر شیر دریافت کردند و همه آنها در 56 روزگی از شیر گرفته شدند. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی-دمایی (thi) در طول آزمایش با استفاده از فن و آب پاش 24/74 و بدون استفاده از فن و آب پاش 78/74 بود. گوساله های مصرف کننده استارتر با 23 درصد پروتئین خام در مقایسه با گوساله های مصرف کننده استارتر با 20 درصد پروتئین خام وزن از شیرگیری و وزن پایان دوره بیشتری داشتند (به ترتیب 04/0=p و 006/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده همراه با کاهش میزان پروتئین خام استارتر، میانگین افزایش وزن روزانه را در پیش از شیرگیری و کل دوره آزمایش کاهش داد (به ترتیب 02/0=p و 03/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده همراه با افزایش میزان پروتئین خام استارتر، بازدهی خوراک پس از شیرگیری را افزایش داد (05/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده در هنگام استفاده از استارتر با میزان 23 درصد پروتئین خام سبب افزایش میانگین ماده خشک و استارتر مصرفی روزانه پیش از شیرگیری (به ترتیب 006/0=p و 006/0=p) و کل دوره (به ترتیب 009/0=p و 009/0=p) شد. همچنین افزایش میزان پروتئین خام استارتر در هنگام استفاده از سیستم خنک کننده سبب افزایش میانگین ماده خشک و استارتر مصرفی روزانه پیش از شیرگیری (به ترتیب 02/0=p و 02/0=p) و کل دوره (به ترتیب 01/0=p و 01/0=p) شد. ضریب تبدیل خوراک در کل آزمایش با افزایش میزان پروتئین خام استارتر هنگام استفاده از فن و آب پاش بهبود یافت (03/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده و کاهش میزان پروتئین خام استارتر باعث کاهش میانگین ماده خشک مصرفی روزانه پس از شیرگیری شد (03/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده همراه با افزایش میزان پروتئین خام استارتر، قد گوساله ها را در 70 روزگی و طول بدن آنها را در 56 روزگی افزایش داد (به ترتیب 04/0=p و 01/0=p). افزایش میزان پروتئین خام استارتر عمق شکم را در 56 روزگی افزایش داد (03/0=p). دمای رکتوم با افزایش میزان پروتئین خام استارتر هنگام استفاده از سیستم خنک کننده پیش از شیرگیری و پس از شیرگیری کاهش یافت (به ترتیب 03/0=p و 01/0=p). نرخ تنفس در کل دوره با استفاده از سیستم خنک کننده کاهش یافت (0001/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده هنگام استفاده از استارتر با 23 درصد پروتئین خام نمره مدفوع را پیش از شیرگیری و در کل آزمایش کاهش داد (به ترتیب 003/0=p و 04/0=p). در رابطه با گلبول های سفید خون، تعداد نوتروفیل ها در 39 روزگی تحت تأثیر استفاده از سیستم خنک کننده و میزان پروتئین خام استارتر قرار گرفت (04/0=p)، به طوری که استفاده از سیستم خنک کننده تعداد نوتروفیل ها را در 39 روزگی افزایش داد (03/0=p) و افزایش میزان پروتئین خام استارتر نیز در گوساله های تحت تنش حرارتی تعداد نوتروفیل ها را افزایش داد (04/0=p). تعداد مونوسیت ها نیز در 39 روزگی با استفاده از سیستم خنک کننده همراه با افزایش میزان پروتئین خام استارتر افزایش یافت (02/0=p). استفاده از سیستم خنک کننده و تغییر میزان پروتئین خام استارتر تأثیری بر پاسخ ایمنی گوساله ها به تحریک سوسپانسیون گلوبول قرمز گوسفندی نداشت. در این آزمایش در سن شیرگیری گلوکز، انسولین، کورتیزول، 3t و 4t،پروتئین کل،آلبومین و اوره سرم، تحت تأثیر استفاده از سیستم خنک کننده و میزان پروتئین خام استارتر قرار نگرفتند. اگرچه استفاده از سیستم خنک کننده هنگام استفاده از استارتر با 23 درصد پروتئین خام، گلوکز خون در کل دوره آزمایش را کاهش داد (03/0=p)، ولی دیگر فراسنجه های سرم در کل دوره آزمایش تحت تأثیر استفاده ازسیستم خنک کننده و میزان پروتئین خام استارتر قرار نگرفتند. به طور کلی بر اساس این نتایج استفاده از سیستم خنک کننده و افزایش میزان پروتئین خام استارتر سبب بهبود عملکرد و افزایش آسایش گوساله های تحت تنش حرارتی شد.
مهدی مرادیان محمدعلی ادریس
در این مطالعه به منظور بررسی عوامل موثر بر برخی صفات تولید شیر و برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات شیر تولیدی، مقدار چربی، مقدار پروتئین، درصد چربی، درصد پروتئین و برآورد روند ژنتیکی، از اطلاعات موجود در شرکت تعاونی وحدت اصفهان، مربوط به گاوهای هلشتاین بین سال های 1370-1390 استفاده شد. ویرایش و آماده سازی داده ها و تهیه ی فایل شجره با استفاده از از نرم افزار (microsoft® office excel 2007) و (microsoft visual foxpro 9.0(2004)) صورت گرفت. با استفاده از نرم افزار (9.1) sas تست نرمال بودن داده ها برای تک تک صفات و هریک از زایش ها به طور جداگانه انجام گرفت، و توزیع باقیمانده ها آزمون شد. همچنین جهت بررسی فایل شجره از نرم افزار cfc (2006) استفاده شد. جهت برآورد ارزش اصلاحی دام ها، مولفه های (کو) واریانس و پارامترهای ژنتیکی با استفاده از ارزش بهترین پیش بینی نا اریب خطی (blup) به شکل تک صفته و چند صفته برای هر یک از صفات استفاده شد.برای به-دست آوردن ارزش اصلاحی از نرم افزار dmu استفاده شد. در این تحقیق وراثت پذیری برای مقدار شیر تولیدی 27/1 درصد، برای مقدار پروتئین24/52درصد و برای مقدار چربی تولیدی 21/74درصد بدست آمد. همبستگی ژنتیکی تولید شیر و چربی 93/0، شیر و پروتئین 96/0 و چربی و پروتئین 82/0 برآورد شد. جهت برآورد روند ژنتیکی، از تابعیت میانگین ارزش اصلاحی حیوانات براساس سال تولد استفاده شد. در این تحقیق روند ژنتیکی سالیانه صفات شیر، چربی و پروتئین طی دوره ی مورد بررسی به ترتیب 96/0 ±31/81، 0/05 ±1/04 و 0/04 ± 97کیلوگرم برآورد شد. با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، می توان گفت اجرای برنامه های اصلاحی که عمدتاً بر پایه تولید شیر بوده است، توانسته است روند تغییرات ژنتیکی صفات تولیدی در گاوهای هلشتاین استان اصفهان، را به صورت مثبت بهبود ببخشد.
شهریار کارگر محمد خوروش
در پژوهش اول، اثرات منبع غله و مکمل روغن بر مصرف خوراک، رفتار تغذیه ای و رفتار جویدن و نیز بر پاسخ های عملکردی و الگوی اسیدهای چرب شیر با استفاده از هشت رأس گاو هلشتاین چند شکم زا (1/22 ± 9/76) در قالب آزمایش فاکتوریل 2 × 2 و بر پایه طرح مربع لاتین دو بار تکرار شده ارزیابی شدند. جیره های آزمایشی بر پایه دانه های جو یا ذرت آسیاب شده با 2 درصد (بر اساس ماده خشک) روغن ماهی یا روغن سویا بودند. اثر متقابل بین منبع غله و مکمل روغن برای مصرف ذرات باقیمانده بر روی الک 19 میلی متر و ضخامت لایه چربی پشت معنی دار بود اما فعالیت انتخاب تحت تأثیر آن قرار نگرفت. با نسبت یکسان علوفه به کنسانتره در جیره ها و نیز با اندازه ذرات مشابه از نظر میانگین هندسی، جیره هایی بر پایه دانه جو در مقایسه با جیره هایی بر پایه دانه ذرت زمان بیش تری برای فعالیت نشخوار نیاز داشتند که این زمان خود متأثر از افزایش طول (مدت زمان) هر وعده نشخوار بود. روغن ماهی در مقایسه با روغن سویا تمایل داشت مدت زمان نشخوار در روز را کاهش بدهد اما زمان نشخوار وقتی به صورت دقیقه به ازای کیلوگرم الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی علوفه ای مصرفی بیان شد، افزایش داد. بدون توجه به منبع غله، کاهش در ماده خشک مصرفی با تغذیه روغن ماهی به خاطر کاهش اندازه وعده غذائی و افزایش سطح مالون دی آلدهید پلاسما بود بدون این که فاصله بین وعده های غذائی تغییر پیدا بکند. تغییر دادن تخمیرپذیری جیره، الگوی مصرف خوراک و ماده خشک مصرفی را تحت تأثیر قرار نداد و در نتیجه تولید شیر و ترکیبات آن تحت تأثیر منبع غله قرار نگرفتند. به علاوه، پاسخ های تولیدی به مکمل روغن مستقل از منبع غله بود و جیره های حاوی روغن ماهی آن را به طور منفی متأثر کردند. گوارش پذیری ظاهری ماده خشک (05/0 = p) و عصاره اتری (01/0 > p) در کل دستگاه گوارش در جیره هایی بر پایه دانه ذرت در مقایسه با جیره هایی بر پایه دانه جو بیش تر بودند. روغن ماهی گوارش پذیری ظاهری کربوهیدرات غیر الیافی (07/0 = p) و عصاره اتری (03/0 = p) را در مقایسه با روغن سویا کاهش داد. غلظت مولاری پروپیونات متأثر از اثر متقابل بین اثرات اصلی شد (09/0 = p). در جیره هایی بر پایه دانه جو در مقایسه با جیره هایی بر پایه دانه ذرت، غلظت مولاری پروپیونات شکمبه گاوهای تغذیه شده با روغن سویا افزایش یافت. هم منبع غله و هم مکمل روغن در تغییر الگوی اسیدهای چرب شیر موثر بودند اما اثر متقابلی بین آن ها (به جز در مورد برخی از اسیدهای چرب که اهمیت بیولوژیکی شان هنوز به خوبی شناخته نشده است) وجود نداشت به طوری که دانه ذرت و روغن ماهی باعث افزایش اسید واسنیک و اسید رومنیک شیر شدند. با این وجود، هم دانه جو و هم روغن ماهی توانستند نسبت اسیدهای چرب فرد کربن و شاخه دار که خواص ضد سرطانی آن ها در انسان به اثبات رسیده، افزایش دهند. در کل، اثر متقابل بین منبع غله و مکمل روغن توانست رفتارهای خوردن و جویدن و غلظت مولاری پروپیونات را تحت تأثیر قرار بدهد، اما تأثیری بر عملکرد تولیدی و الگوی اسیدهای چرب شیر نداشت. در پژوهش دوم، اثر جیره هایی بر پایه دانه جو، دانه ذرت و یا مخلوط یکسانی از آن ها توأم با تغذیه مخلوطی از روغن ماهی و روغن سویا (1 به 5؛ 2 درصد ماده خشک) بر عوامل مذکور پژوهش اول با استفاده از نه رأس گاو هلشتاین چند شکم زا (0/11 ± 6/75 روز شیردهی) در قالب طرح مربع لاتین سه بار تکرار شده ارزیابی شدند. مصرف خوراک در تمامی تیمارهای آزمایشی به خاطر این که اندازه وعده غذائی و یا فاصله بین وعده های مصرف خوراک با تغییر نسبت دانه جو به دانه ذرت تحت تأثیر قرار نگرفتند، یکسان بود. اگر چه گوارش پذیری ظاهری ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام در جیره ای بر پایه دانه جو نسبت به دانه ذرت افزایش پیدا کرد، گوارش پذیری الیاف تحت تأثیر قرار نگرفت که عدم تغییر در فراسنجه های تخمیر شکمبه ای بر آن صحه گذاشت. عدم تأثیر جایگزینی دانه جو به جای دانه ذرت بر الگوی فعالیت نشخوار و نیز زمان صرف شده برای نشخوار کردن ممکن است دال بر این حقیقت باشد که مصرف الیاف نامحلول در شوینده خنثی علوفه ای جهت مرتفع کردن برخی اثرات ناشی از تفاوت در تخمیر پذیری نشاسته دانه غلات استفاده شده در شکمبه کافی بوده است. تغییر دادن نسبت دانه جو به دانه ذرت در جیره هایی با 2 درصد مخلوط روغن ماهی و روغن سویا کمینه تأثیر را بر رفتار های خوردن و نشخوار داشت و عملکرد تولیدی را تحت تأثیر قرار نداد هر چند که باعث القاء سندروم کاهش چربی شیر شد. الگوی اسیدهای چرب شیر تحت تأثیر نسبت دانه غله در جیره قرار گرفت به طوری که جیره هایی بر پایه دانه ذرت در مقایسه با جیره هایی بر پایه دانه جو احتمالاً با افزایش فراهمی اسیدهای چرب در شکمبه باعث افزایش اسید های چرب واسنیک و رومنیک شیر شد. بر این اساس نشان داده شد حضور سوبسترا در مقایسه با عوامل تغییر دهنده شرایط شکمبه در افزایش اسید های چرب واسنیک و رومنیک شیر تأثیرگذارتر هستند.
شهرام نظری سعید انصاری
کمبود ویتامین و مواد معدنی در گاو شیری صدمات زیادی به تولید شیر و بازدهی تولید مثل آنها وارد می کند،کاهش باروری گاوهای شیری خسارت های اقتصادی زیادی را برای گاودارن به همراه دارد. در این مطالعه پاسخ تولید مثلی و متابولیکی گاوهای شیری پرتولید به مصرف بلوس های خوراکی حاوی مواد معدنی و ویتامینی به همراه یا بدون تزریق هورمون های gnrh و hcg بررسی شد. برای این منظور 36 راس گاو شیری چند شکم زایش با تولید شیر بیشتر از 11000 لیتر در دوره 305 روزه قبلی از یک واحد گاوداری در اطراف شهر قم انتخاب شدند. گاوهای مورد نظر بطور تصادفی به چهار گروه آزمایشی تقسیم شدند، بطوریکه در هر گروه گاوها از نظر میانگین شکم زایش (5/2) و تولید شیر (11000) یکسان بودند. گروه های آزمایشی عبارت بودند از: 1- بدون مصرف بلوس و هورمون (کنترل)، 2- مصرف بلوس معدنی- ویتامینی، 3- تزریق gnrh و hcg، 4-مصرف بلوس معدنی- ویتامینی و تزریق gnrh و hcg . به ازای هر گاو دو عدد بلوس خوراکی کند رهش حاوی مواد معدنی (مس:16379، کبالت:236، سلنیوم:251، منگنز:8326 ، روی:13382، ید:497 میلی گرم) و ویتامین ها (ویتامین a: 549408، ویتامین d: 109881، ویتامین e:1099 واحد بین المللی) مصرف شد. هورمون gnrh(در روز تلقیح مصنوعی) hcg (11روز پس از تلقیح مصنوعی)، به ترتیب با نام های تجاری وتوسپت و پرگنیل و به میزان (cc5) و (1500 واحد بین المللی) بصورت داخل ماهیچه ای تزریق شد. گاوهایی با متوسط نمره بدنی حدود 5/3 به طرح اختصاص یافتند ونمره بدنی هر گاو به فاصله 30 و 60 روز پس از زایش نیز تعیین شد. تمام گاوهای این طرح در هفته چهارم پس از زایش از نظر برگشت رحم به حالت اولیه و بروز احتمالی عفونت های رحمی و همچنین از نظر برقراری فعالیت تخمدان ها توسط دامپزشک فارم مورد بررسی قرار گرفتند. نمونه خون گاوها در روز تلقیح مصنوعی و 12 روز پس از آن به منظور تعیین غلظت پروژسترون در سرم خون گرفته شد. نتایج نشان داد که غلظت پروژسترون خون (نانوگرم در میلی لیتر) در روز تلقیح مصنوعی و روز 12 بعد از تلقیح در تیمار هایی که هورمون دریافت کردند از دیگر گروه ها بیشتر بود (001/0>p). کاهش نمره در تیمار هایی که مکمل بلوس دریافت کردند نسبت به تیمار های دیگر کمتر بود (001/0>p). مصرف بلوس بر زمان اولین فحلی در گاوها اثر معنی دار (001/0>p) داشت. نتایج مربوط به نرخ آبستنی تجمعی نشان داد که مصرف بلوس موجب آبستنی تعداد بیشتری از گاوها در سومین نوبت تلقیح شد. روزهای باز، نرخ گیرایی، درصد ابتلا به بیماری های متابولیکی در تیمار های آزمایشی تفاوتی نداشت. استفاده از بلوس های خوراکی تاثیر مثبت بر ابتلا به بیماری های متابولیکی، کاهش اسکور و اولین فحلی بعد از زایش دارد.
سحر توکلی حمیدرضا رحمانی
یکی از صفات مهم در صنعت گاو داری، تولید شیر است که یک شاخص مهم برای انتخاب دام به عنوان والد نسل بعد نیز می باشد. تولید شیر به عنوان یک صفت کمی تحت تاثیر تعداد زیادی ژن قرار دارد. به علاوه عوامل محیطی نیز به شدت روی این صفت اثر دارند. بنابراین انتخاب مستقیم این صفت کاری دشوار است و اغلب از دقت کافی نیز برخوردار نمی-باشد. اخیراً تعدادی ژن کاندیدا به علت دارا بودن ارتباط بیوشیمیایی یا فیزیولوژی با صفت تولید شیر شناسایی شده است. این امکان وجود دارد که وجود چندشکلی در این ژن ها بر کمیت و ترکیب شیر اثر بگذارد. هورمون رشد به عنوان یک هورمون سوماتوژنیک و لاکتوژنیک شناخته شده است, و در گاوهای شیری بر شیردهی و توسعه غددپستانی و مجاری آن موثر می باشد. به علت وجود این همبستگی و هم چنین سهولت انتخاب بر اساس ژن هورمون رشد, در این تحقیق از چندشکلی موجود در ژن هورمون رشد به عنوان یک نشانگر ملکولی برای فراسنجه های مربوط به تولید شیر استفاده شد. به همین منظور نمونه های دی ان ای حاصل از 257 راس گاو شیری از 4 گاوداری در سطح استان اصفهان تعیین ژنوتیپ شدند. دو آلل l و v توسط تکنیک pcr-rflp و توسط آنزیم alu-i برای این ژن شناسایی شد. فراوانی این دو آلل به ترتیب 74/0 و 26/0 است. فراوانی ژنوتیپ ها 541/0 برای ll، 401/0 برای lv و 058/0 برای vv است. بر اساس محاسبات انجام شده، مشاهده شد که جمعیت مورد مطالعه تحت تعادل هاردی- واینبرگ است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که ژن هورمون رشد با انتخاب برای تولید شیر بیشتر (هدف اول پرورش دهندگان گاو شیری) انتخاب نمی شود. در نهایت اثر ژن هورمون رشد با استفاده از مدل خطی روی هر یک از صفات مورد مطالعه شامل وزن تولد، صفات تولیدمثلی و صفات مربوط به تولید شیر و اجزای شیر بررسی می شود. بر اساس نتایج به دست آمده، مشاهده شد که گله در وزن تولد، طول آبستنی، تولید شیر خام، شیر 305 روز 3 بار دوشش و همه فراسنجه های مربوط به تولید چربی و پروتئین تغییر معنی دار ایجاد می کند. لکن هورمون رشد تنها بر طول آبستنی اثر معنی دار می گذارد. به طوریکه ژنوتیپ vv طول آبستنی را از لحاظ آماری به طور معنی داری کاهش می دهد. لکن بر سایر صفات تغییر معنی داری ایجاد نمی کند. با توجه به نتایج به دست آمده در خلال این تحقیق و نتایج حاصل از سایر تحقیقات می توان گفت هورمون رشد با غلظتی که در حالت طبیعی در پلاسما دارد قادر نیست تولید شیر را به طور محسوسی تغییر دهد، لکن با تحریک ترشح هورمون رشد توسط عوامل موثر بر ترشح هورمون رشد می توان در تولید شیر نیز تغییر محسوس ایجاد کرد.
خالد صادقی غلامرضا قربانی
هدف از این مطالعه، تعیین اثرات باکتری های مولد اسید لاکتیک بر خصوصیات تخمیر سیلاژ ذرت با ماده خشک پایین بود. در ابتدا، علوفه ذرت در مرحله شیری برداشت و در اندازه تئوریکی 5 / 2 سانتی متر خرد شده و به تیمارهای زیر اختصاص داده شد: 1- گروه تیمار نشده (شاهد) 2- افزودنی اکوسایل 3- افزودنی بیوتال که به عنوان باکتری های با تخمیر همگن استفاده شدند. این باکتری ها در مقدار 105 *1 واحد کلونی به گرم علوفه تازه اضافه و سپس، علوفه ذرت در سیلوهای آزمایشگاهی مخصوص سیلو شدند. سه سیلو از هر گروه به تیمارها اختصاص داده شد. هیچکدام از تیمارهای میکروبی خصوصیات تخمیر در سیلاژها را بهبود ندادند. درصد دیواره سلولی، دیواره سلولی بدون همی سلولز، پروتئین خام، کربوهیدرات های محلول در آب و اسیدهای چرب فرار به طور معنی داری تحت تأثیرتیمارهای میکروبی قرار نگرفتند. اگرچه، درصد اسید استیک در سیلاژهای شاهد بیشتر از بقیه سیلاژها بود. درصد نیتروژن آمونیاکی در سیلاژهای تیمار شده با بیوتال بیشتر و در سیلاژهای تیمار شده با اکوسایل کمتر از بقیه سیلاژها بود. قابلیت هضم آزمایشگاهی سیلاژهای شاهد نسبت به بقیه سیلاژها به طور معنی داری بیشتر بود. بر اساس نتایج بدست آمده، نتیجه گیری می شود که افزودنی های میکروبی بر اساس باکتری های مولد اسید لاکتیک با تخمیر همگن بهبودی در تخمیر سیلاژ علوفه ذرت با رطوبت زیاد در مقایسه با سیلاژ شاهد ایجاد نمی کنند.
مجتبی یاری مسعود علیخانی
به منظور بررسی پاسخ های عملکردی و فیزیولوژیکی گوساله های نژاد هلشتاین تحت تنش حرارتی به مکمل کروم به صورت افزودنی به شیر در دوران شیرخوارگی و به جیره آغازین پس از شیرگیری در سطوح صفر (گروه c)، 02/0 (گروه l) و mg/kg bw0.75 04/0 (گروه h) از مکمل کروم- متیونین، از 24 راس گوساله شیرخوار (وزن اولیه 9/1± 5/41 کیلوگرم) در یک طرح کاملا" تصادفی استفاده شد. گوساله ها تا سن شیرگیری روزانه 4 لیتر شیر کامل دریافت می کردند و دسترسی آزاد به جیره آغازین داشتند، بعد از شیرگیری علاوه بر جیره آغازین، دسترسی آزاد به یونجه خرد شده نیز داشتند. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی- دمایی (thi) در طول آزمایش (5/76)، تنش حرارتی ملایم را به گوساله ها القا کرد. در دوران شیرخوارگی، کروم در سطح l نسبت به گروه c باعث کاهش میزان سرعت تنفس در هفته پنجم بعد از تولد شد (05/0=p). گروه h در مقایسه با گروه c و l کمترین مقدار کورتیزول سرم را داشت (04/0=p و 02/0=p)، میزان 4t گروه l در مقایسه با گروه c کمتر بود (09/0=p). در روز شیرگیری، گروه h نسبت به گروه c کورتیزول و اوره سرم بیشتری داشت (به ترتیب 02/0=p و 06/0=p) و نسبت به گروه l نسبت انسولین به گلوکز بیشتری داشت (09/0=p)، گروه c و h نسبت به گروه l پروتئین کل سرم بیشتری داشتند (به ترتیب 03/0=p و 04/0=p). پس ازشیرگیری گروه l نسبت به گروه c، دمای رکتوم کمتر و میانگین ماده خشک مصرفی روزانه کمتری داشت (به ترتیب 02/0=p و 06/0=p). در روز 21 بعد از شیرگیری دو گروه (h + l) نسبت به گروه c کورتیزول سرم بیشتر (007/0=p)، 4t کمتر (03/0=p) و نسبت 3t به 4t بیشتری (1/0=p) داشتند. در آزمایش تحمل گلوکز سطح زیر منحنی انسولین گروه h نسبت به گروه c، در فواصل زمانی 0 تا 90 و 0 تا 120 دقیقه پس از تزریق گلوکز کمتر بود (07/0=p و 04/0=p). در نتیجه، مکمل کروم- متیونین در سطح l باعث کاهش آثار تنش حرارتی ملایم قبل از سن شیرگیری و کاهش آثار تنش ناشی از شیرگیری شد اگر چه سطح h باعث ایجاد ثبات فیزیولوژیکی بهتری در طول آزمایش شد و هیچ گونه آثار زیانباری بر فراسنجه های عملکردی و فیزیولوژیکی در طول آزمایش نداشت.
مهدی میرزائی غلامرضا قربانی
این تحقیق با هدف بررسی آثار تغذیه کروم بر تولید و ترکیبات شیر، مصرف خوراک، قابلیت هضم، فراسنجه ها و هورمون های خونی و برخی از پاسخ های فیزیولوژیک گاوهای اوایل شیردهی تحت تنش حرارتی و همچنین تعیین سطح مناسبی از کروم برای تغذیه در این دوران انجام شد. تعداد پانزده رأس گاو هلشتاین اوایل شیردهی (4/12 ± 8/37 روز شیردهی) در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی در سه گروه 5 تایی، به مدت 65 روز با سطوح صفر (گروه c)، 05/0 (گروه m) و mg/kg bw0.75 1/0 (گروه h) از مکمل کروم- متیونین تغذیه شدند. میانگین حداکثر شاخص رطوبتی- دمایی در طول اجرای طرح 7/77 بود. افزایش مصرف ماده خشک برای گروه m و h در مقایسه با گروه شاهد به ترتیب معنی دار و تمایل به معنی داری نشان داد (به ترتیب 05/0?p و 15/0?p). میانگین تولید شیر تصحیح شده و نشده برای 4 درصد چربی، درصد و تولید چربی، تولید پروتئین، درصد و تولید لاکتوز و تولید کل مواد جامد شیر تحت تأثیر تغذیه با مکمل کروم قرار نگرفتند اما افزایش درصد پروتئین و کل مواد جامد شیر برای گروه m در مقایسه با گروه شاهد قابل مشاهده بود (به ترتیب09/0?p و 07/0?p). کاهش در راندمان تولید شیر در تغذیه با سطح h در مقایسه با گروه شاهد تمایل به معنی داری داشت (07/0?p) و افزایش در وزن بدن در تغذیه با کروم برای گروه m و h در مقایسه با گروه شاهد به ترتیب معنی دار و تمایل به معنی داری نشان داد (به ترتیب 05/0?p و 12/0?p). غلظت گلوکز خون، گلوکاگن، igf-1، پروتئین کل، گلوبولین، ازت اوره ای خون، bhba، تری گلیسرید، کورتیزول، پروژسترون و نسبت کورتیزول به پروژسترون تحت تأثیر استفاده از مکمل کروم قرار نگرفتند. تغذیه با سطوح m و h باعث کاهش غلظت انسولین در مقایسه با گروه کنترل گردید (01/0?p و 05/0?p). تغذیه با هر دو سطح m و h باعث کاهش غلظت انسولین در مقایسه با گروه کنترل گردید (01/0?p و 05/0?p).گروه m دارای غلظت کلسترول خوب (hdl) بالاتر در مقایسه با گروه کنترل (04/0?p) و گروه m دارای نسبت انسولین به گلوکاگن پایین تری در مقایسه با گروه کنترل بود (05/0?p). به نظر می رسد بعلت تنش های متابولیکی و حرارتی وارده بر گاوها، نیاز کروم افزایش یافته است و تغذیه سطح متوسط کروم این نیاز را به خوبی برطرف کرده است اما با توجه به پاسخ های درجه دوم در بسیاری از صفات عملکردی و پارامترهای خونی احتمالاً دوز بالای کروم دارای اثرات سمی بوده است هرچند سطح سمی بودن کروم در نشخوارکنندگان هنوز تعیین نشده است.
نیما نادری غلامرضا قربانی
هدف از این مطالعه بررسی اثرات جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت بر عملکرد گاوهای شیری هلشتاین در اواسط شیردهی بود. در این آزمایش از 4 رأس گاو هلشتاین یکبار زایش کرده ( با روز های شیردهی 0/11 ± 5/120، وزن بدن 6/38 ± 3/504 کیلوگرم و تولید شیر 4/4 ± 4/41 کیلوگرم در روز؛ میانگین ± انحراف از معیار) و 4 رأس گاو هلشتاین سه بار زایش کرده (با روز های شیردهی 4/13 ± 8/125، وزن بدن 6/65 ± 8/641 کیلوگرم و تولید شیر6/1 ± 6/42 کیلوگرم در روز؛ میانگین ± انحراف از معیار) در قالب طرح پایه مربع لاتین4 × 4 تکرار شونده با 4 دوره آزمایشی 21 روزه استفاده شد. هر دوره آزمایشی شامل 14 روز عادت پذیری و 7 روز نمونه گیری بود. تیمارهای آزمایشی شامل: 1)جیره ی شاهد حاوی 16 درصد سیلاژ ذرت (بر اساس ماده خشک)، 2) جیره ای حاوی 8 درصد سیلاژ ذرت + 8 درصد تفاله چغندرقند، 3) جیره ای حاوی 4 درصد سیلاژ ذرت + 12 درصد تفاله چغندرقند، 4) جیره ای حاوی صفر درصد سیلاژ ذرت + 16 درصد تفاله چغندرقند، بودند. جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت منجر به کاهش درصد ذرات باقیمانده بر روی الک 19 میلی متر و 8 میلی متر (001/0 > p) و افزایش درصد ذرات باقیمانده بر روی الک 18/1 میلی متر شد (001/0 > p)، که منجر به کاهش الیاف موثر فیزیکی در تیمارهای آزمایشی شد (001/0 > p). در نتیجه فعالیت جویدن به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 > p) که منجر به کاهش ph مایع شکمبه (05/0 > p) و درصد چربی شیر شد (05/0 > p). همچنین درصد شاخص انتخاب 19 میلی متر و 8 میلی متر به صورت خطی (05/0 > p). افزایش یافت در حالی که درصد شاخص انتخاب 18/1 به صورت خطی با افزایش میزان جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت کاهش یافت (05/0 > p). با افزایش میزان جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت غلظت استات و بوتیرات مایع شکمبه کاهش یافت (05/0 > p)، در حالی که غلظت پروپیونات افزایش یافت (05/0 > p). و نسبت استات به پروپیونات کاهش یافت (05/0 > p). اگر چه مصرف ماده خشک تحت تأثیر تیمار های آزمایشی قرار نگرفت (05/0 < p)، اما جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت منجر به افزایش تولید شیر خام، شیر تصحیح شده برای 5/3 درصد چربی، شیر تصحیح شده برای انرژی، شیر تصحیح شده یرای مواد جامد و انرژی شیر به صورت درجه دوم (05/0 > p) شد. به طوری-که بیشترین این مقادیر مربوط به تیمارحاوی 12 درصد تفاله چغندرقند بود. با افزایش میزان جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت، پروتئین شیر افزایش و نیتروژن آمونیاکی شیر و نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 > p). غلظت بتاهیدروکسی بوتیریک اسید پلاسما، با افزایش میزان جایگزنی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت به صورت خطی (05/0 > p) کاهش یافت. میانگین شاخص دمایی- رطوبتی در طول مدت آزمایش برابر با 2/73 بود. و در چنین شرایطی، جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت منجر به کاهش دمای مقعد به صورت خطی (05/0 > p) شد. جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت منجر به کاهش هزینه های خوراک شد و درآمد تمایل به افزایش از خود نشان داد. ترکیب شیمیایی نمونه های تفاله چغندرقند جمع آوری شده از سرتاسر کشور ایران اختلافات زیادی به خصوص در زیر بخش های پروتئینی با مقادیر گزارش شده در جداول سیستم کربوهیدرات و پروتئین خالص کرنل داشت. نتایج این آزمایش نشان داد که جایگزینی تفاله چغندرقند به جای سیلاژ ذرت تا میزان 75 درصد می تواند منجر به افزایش تولید شیرخام، شیر تصحیح شده برای 5/3 درصد چربی و از طریق کاهش نیتروژن اوره ای شیر و شکمبه و افزایش پروتئین شیر باعث بهبود بازدهی ظاهری نیتروژن شود.
عطیه پازکی غلامرضا قربانی
به منظوربررسی تأثیرات شکل فیزیکی خوراک و علوفه بر عملکرد گوساله های شیری هلشتاین، آزمایشی با استفاده از 52 رأس گوساله نر در قالب یک طرح کامل تصادفی با 4 تیمار انجام گردید. تیمارهای آزمایشی در این پژوهش شامل: 1) استارتر آردی، 2) استارتر آجیلی (شامل: ذرت وجو بخار داده و ورقه شده)، 3) استارتر پلت و 4) استارتر آردی با10% علوفه بودند. خوراک ها از نظر پروتئین و چربی تقریباً یکسان بودند. همه گوساله ها بر اساس سن و در سن 50 روزگی از شیر گرفته شدند. نمونه گیری ها از مایع شکمبه توسط پمپ وکیوم و لوله مری و در سن های 35 و 70 روزگی انجام گرفت. دوازده رأس گوساله در سن 70 روزگی کشتار شدند. مصرف خوراک و افزایش وزن روزانه در قبل از شیرگیری (05/0 p <)، بعد از شیرگیری و کل دوره (0001/0 >p ) تحت تأثیر تیمارها قرارگرفتند و در گوساله های مصرف کننده 10% علوفه بالاترین بود. بازده خوراک بین تیمارها در دوره قبل و بعد از شیرگیری تفاوت معنی داری نداشت اما در کل دوره آزمایش تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرارگرفت (01/0 =p ) وتیمار آجیلی از نظر عددی بازده خوراک بالاتری نسبت به سایر تیمارها داشت. همچنین وزن ازشیرگیری (01/0 =p ) و وزن در انتهای دوره (0001/0 > p) تحت تأثیر تیمار آزمایشی قرار گرفت و تیمار شامل10% علوفه وزن بالاتری نسبت به سایر تیمارها داشت. در اندازه گیری ابعاد بدن مانند: عرض هیپ، ارتفاع هیپ، طول بدن، ارتفاع جدوگاه و دور سینه در قبل و بعد از شیرگیری بین تیمارها تفاوتی وجود نداشت اما در تمامی این موارد هم تیمار شامل 10% علوفه از نظر عددی مقدار بالاتری از اندازه بدن را به خود اختصاص داد. عمق شکم در قبل از شیرگیری (01/0=p ) و بعد از شیرگیری (01/0p < ) تحت تأثیر تیمارها قرارگرفت و تیمار شامل 10% علوفه دور شکم بالاتری نسبت به سایر تیمارها داشت. غلظت کل اسیدهای چرب فرار و ازت آمونیاکی در قبل از شیرگیری تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفتند ولی در بعد از شیرگیری تحت تأثیر تیمارها قرارگرفتند (01/0p = ) و در تیمار شامل 10% علوفه بترتیب کمترین و بیشترین بودند. ph شکمبه در بعد از شیرگیری تحت تأثیر تیمارها قرار گرفت (0001/0p < ) و در تیمار شامل 10% علوفه بالاترین بود. قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و پروتئین خام در بعد از شیرگیری تحت تأثیر تیمارها قرارگرفتند (01/0p < ) و در تیمار آردی پایین ترین بودند و در تیمار شامل 10% علوفه بالاترین بودند. ضخامت ماهیچه حلقوی، طولی، مجموع ضخامت ماهیچه ها، ضخامت کل دیواره، ضخامت لایه کرآتینه، ضخامت لایه اپیتلیوم (05/0p = )، طول و عرض پاپیلا تحت تأثیر تیمارها قرارگرفتند (01/0 >p ). ضخامت لایه اپیتلیوم، ضخامت لایه کرآتینه و عرض پاپیلا در تیمار شامل 10% علوفه کمترین بودند و ضخامت ماهیچه حلقوی، طولی، مجموع ضخامت ماهیچه ها وضخامت کل دیواره در تیمار شامل 10% علوفه بالاترین بودند. نتایج نشان داد که حضور10% علوفه در کنار کنسانتره آردی سبب بهبود عملکرد و توسعه شکمبه در مقایسه با سایر تیمارها در گوساله های شیرخوار هلشتاین می شود.
ریحانه گرجی حمید رضا رحمانی
بهبود عملکرد تولیدمثلی در صنعت پرورش گاو شیری به عنوان زیر بنای طول عمر اقتصادی گله، از اهمیت زیادی برخوردار است. بارورییکی از صفات عملکردی محسوب می شود که بر سود آوری نهایی گله تاثیر بسزایی دارد. اگر عملکرد تولید مثلی دام نامطلوب باشد باعث افزایش فاصله گوساله زایی، افزایش حذف غیر اختیاری، افزایش هزینه جایگزینی و کاهش تولید شیر می شود، که در نهایت میزان سود آوری گله را کاهش می دهد. صفات مورد بررسی در این مطالعه شامل فاصله گوساله زایی، روز های باز، فاصله زایش تا اولین تلقیح، فاصله اولین تا آخرین تلقیح منجر به آبستنی، تعداد تلقیح منجر به آبستنی، تعداد روز های خشک، شیر تولیدی 305 روز و سن اولین تلقیح بود. با توجه به محدودیت رکورد گیری صفات تولید مثلی و تفاوت بعضی از صفات در تلیسه ها و گاو ها، این دو گروه از حیوانات به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین با توجه به اینکه زمانی که گیرایی در تلیسه ها به وقوع می پیوندد تولیدی وجود ندارد، بنابراین ارتباط بین صفات تولیدی و تولید مثلی تنها در گاو ها مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. در این مطالعه برای تعیین روند عملکرد تولید مثلی در گله های گاو های هلشتاین ایران از61559 رکورد تولید مثلی تلیسه و 159945 رکورد تولید مثلی گاو های ماده در شکم های 1 تا 5 که بین سال های 1380 تا 1390 در سطح 60 گله توسط مرکز بنیاد مستضعفان و شرکت تعاونی وحدت اصفهان جمع آوری شده بود، استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از رویه glmو reg نرم افزار sasصورت گرفت. میانگین و خطای استاندارد صفات تولید مثلی در گاو ها شامل فاصله گوساله زایی، روز های باز، فاصله زایش تا اولین تلقیح، فاصله اولین تا آخرین تلقیح منجر به آبستنی، تعداد تلقیح منجر به آبستنی، تعداد روز های خشک و نرخ گیرایی به ترتیب 65/78 ±400، 53/63 ±56/128، 51/27 ±82/75، 53/63 ±53/45، 79/1 ±33/2، 45/28 ±26/65 روز و 11/32 ±43 درصد و میانگین صفات تعداد تلقیح منجر به آبستنی، سن اولین تلقیح و نرخ گیرایی در تلیسه ها به ترتیب 37/1 ±58/1، 67/37 ±84/492 روز و 03/32 ±63 درصد و میانگین صفت شیر تولیدی 305 روز 79/1822 ±42/9584 کیلوگرم برآورد گردید. روند فنوتیپی با استفاده از ضریب رگرسیون میانگین صفات بر سال زایش محاسبه شد. این روند برای صفات تولید مثلی ذکر شده در گاو ها به ترتیب 39/0 ±6/0، 32/0 ±4/0، 16/0±72/0-، 26/0 ±19/1، 008/0 ±07/0، 09/0 ±1/0-، روز و 16/0 ±3/1- درصد بدست آمد و برای صفات تولید مثلی در تلیسه ها به ترتیب 005/0 ±05/0، 94/0 ± 05/4- روز و 18/0 ±86/1- درصد و روند فنوتیپی صفت تولیدی 45/20 ± 4/211 کیلوگرم به ازای هر سال برآورد گردید. برطبق نتایج بدست آمده، زایش های بهاره دارای کمترین عملکرد تولید مثلی بود. بهترین عملکرد تولید مثلی مربوط به دوره های شیردهی دوم و سوم بود و از دوره شیردهی پنجم، عملکرد تولید مثلی کاهش یافت. در سال های اخیر عملکرد تولیدی به دلایل مدیریتی، از جمله انتخاب نوع اسپرم، تغذیه و تهویه در این گله ها رو به بهبود است. به طور کلی عملکرد تولید مثلی در گله های گاو های هلشتاین ایران در حال کاهش است در حالی که تولید شیر در این دوره به طور چشمگیری افزایش یافته است.
حسین معینی احمد ریاسی
مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر شکل فیزیکی خوراک آغازین و علوفه بر فراسنجه های خونی، تغییرات هیستولوژیک و جمعیت باکتری های پاتوژن روده ی کوچک گوساله های هلشتاین طراحی گردید. این آزمایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 13 تکرار و به مدت 70 روز اجرا شد. تیمارها شامل خوراک آغازین آردی، خوراک آغازین آجیلی (چند قطعه ای)، خوراک آغازین پلت و خوراک آغازین آردی به همراه یونجه بودند. در روزهای 25، 50 و 70 آزمایش، خونگیری از سیاهرگ گردن جهت بررسی فراسنجه های خونی انجام گردید. هم چنین در روزهای 35 و 70، نمونه های مدفوع از داخل رکتوم و در ظرف های استریل گرفته شد و در محیط کشت ائوزین متیلن بلو آگار (emb آگار) برای شمارش تعداد باکتری های اشرشیاکلی و سالمونلا کشت داده شد. در 70 روزگی به صورت تصادفی از هر تیمار 3 گوساله انتخاب و کشتار شد. نمونه های کبد و روده کوچک )از قسمت های دوازدهه (دئودنوم)، ژژنوم و ایلئوم( برای بررسی تغییرات هیستولوژیک آن ها تهیه و در فرمالین قرار داده شد و بعد از تهیه ی برش و رنگ آمیزی، توسط میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. هم چنین ph محتویات بخش های مختلف روده نیز اندازه گیری شد. نتایج آنالیزهای خونی نشان دهنده ی اختلاف معنی دار (05/0>p) بین تیمارها برای فراسنجه های گلوکز، bun، تری گلیسرید، کلسترول، لیپوپروتئین های با چگالی پایین (ldl )، لیپوپروتئین های با چگالی بالا (hdl )، آسپارتات ترانس آمیناز (ast)، آلانین ترانس آمیناز (alt)، هورمون های 3t و 4t، پروتئین کل و گلوبولین سرم بود به طوری که بیشترین غلظت گلوکز، تری گلیسرید، کلسترول و hdl و کمترین غلظت ldl مربوط به تیمار آردی به همراه یونجه بود. شمارش گلبول های سفید و قرمز خون بین تیمارها اختلاف معنی دار نداشت. بیشترین تعداد باکتری های اشرشیاکلی و سالمونلا مربوط به تیمار پلت و کمترین تعداد آن ها مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه بود (05/0>p). هم چنین تیمار پلت بیشترین میزان چربی کبد و بدترین انسجام بافتی کبد را دارا بود (05/0>p). از بین شاخص های هیستولوژی روده تنها ضخامت لایه ی ماهیچه ای بین تیمارها اختلاف معنی دار داشت (05/0>p) و بیشترین ضخامت مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه و کمترین ضخامت نیز مربوط به تیمار پلت بود. مقادیر عددی ph روده معنی دار نشد و از بین یافته های وزن اندام های داخلی تنها وزن نسبی شش ها معنی دار بوده (05/0>p) و کمترین آن مربوط به تیمار پلت بود و بیشترین وزن نسبی کبد نیز مربوط به تیمار آردی همراه با یونجه و کمترین آن متعلق به تیمار پلت بود (05/0>p). نتایج این آزمایش بیانگر آن است که شکل فیزیکی خوراک آغازین بر شاخص های متابولیک خونی و کبدی، جمعیت باکتری-های مضر روده و شاخص های هیستولوژیک آن اثرگذار بوده و در این بین، حضور 10 درصد یونجه به همراه خوراک آغازین با بهبود شاخص ها ی متابولیک خونی و کبدی و کاهش جمعیت باکتری های مضر روده، بیشترین اثر را بر بهبود پاسخ های عملکردی و سلامتی گوساله های هلشتاین بر جای گذاشت.
سعید صیدالی دولت آباد غلامرضا قربانی
چکیده فارسی هدف از این طرح بررسی امکان سیلوکردن تفاله چغندر با رطوبت زیاد با استفاده از ختن(پیت نیشکر)، کاه گندم ملاس و افزودنی میکروبی اکوسایل بود.تفاله چغندرقند یک نم (به طور متوسط 90 درصد رطوبت) و دو نم (به طور متوسط 85 درصد رطوبت) ازکارخانه قند اصفهان (خوراسگان) آورده شد و سپس به هر نوع تفاله با توجه به نوع تیمار افزودنی های لازم اضافه گردید.تیمار ها به مدت 90 روز در محیط آزمایشگاه نگهداری شدند. تعداد تیمارها بیست دو عدد بودندکه درقالب طرح آماری کاملا" تصادفی مورد ارزیابی قرارگرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد تفاله دو نم، ph خاکستر، الیاف غیر محلول در شوینده اسیدی ، نیتروژن آمونیاکی برحسب درصد ماده خشک، اسیدلاکتیک، استیک پروپیونیک، بوتیریک و پساب را کاهش و ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری و واقعی را افزایش داد. سطوح ملاس الیاف غیر محلول در شوینده خنثی واسیدی، اسید لاکتیک، استیک، پروپیونیک، بوتیریک را کاهش و ماده خشک، خاکستر قابلیت هضم ظاهری و واقعی را افزایش داد. سطوح 5 و10 درصد ختن، پروتئین خام، نیتروژن آمونیاکی برحسب درصد ماده خشک، قابلیت هضم ظاهری و واقعی، کربوهیدرات های محلول اسیدلاکتیک، استیک، پروپیونیک، بوتیریک و پساب را کاهش و ph، ماده خشک و الیاف غیر محلول در شوینده خنثی واسیدی را افزایش داد. اثر متقابل نم و ملاس بر ph، ماده خشک، الیاف غیر محلول در شوینده خنثی و اسیدی، اسیدلاکتیک و بوتیریک معنی دارشد. اثر متقابل نم و ختن برph، ماده خشک، پروتئین خام، نیتروژن آمونیاکی برحسب درصد ماده خشک، اسیدلاکتیک، استیک پروپیونیک، بوتیریک و پساب معنی دارشد. اثر متقابل ملاس و ختن بر ph، ماده خشک، پروتئین خام، نیتروژن آمونیاکی برحسب درصد ماده خشک، الیاف غیر محلول در شوینده خنثی، اسیدلاکتیک، استیک، پروپیونیک، بوتیریک و پساب معنی دارشد. اثر متقابل نم و ملاس و ختن بر ph، ماده خشک، پروتئین خام، الیاف غیر محلول در شوینده خنثی، ازت آمونیاکی، اسیدلاکتیک، استیک، پروپیونیک، بوتیریک و کربوهیدرات های محلول در آب معنی دار شد. افزودن کاه گندم باعث افزایش ماده خشک و کاهش خروج پساب گردید و اضافه کردن افزودنی تولیدکننده اسیدلاکتیک باعث کاهش ph، نیتروژن آمونیاکی و در برخی تیمارها اسیداستیک و بیشتر باقی ماندن قندها و تولید اسیدلاکتیک بیشتر در بعضی تیمارها گردید. بنابراین با توجه به نتایج این آزمایش، افزودن ملاس و ختن باعث بهبود کیفیت سیلاژ تفاله چغندرقند به ویژه تفاله دو نم گردید و اضافه کردن افزودنی تولیدکننده اسیدلاکتیک در تیمارهای دارای ماده خشک کمتر توصیه می شود.
سید حسین حسینی غلامرضا قربانی
به منظور ارزیابی وضع موجود وبررسی فراسنجه های تغذیه ای در سطح دامداریهای شهرستان شهرضا، تعداد 63 واحددامپروری که تولید شیر روزانه بیش از100کیلوگرم داشتند انتخاب شدند. تعداد کل دام مورد بررسی 5676 رأس بود که از این تعداد 1742 رأس گاودوشا، 656 رأس دام خشک،1504 رأس تلیسه، 1768 رأس گوساله ومجموع مقدارشیرتولیدی روزانه ی این گله ها 28000کیلوگرم بود. فراسنجه های متعددی درمباحث کلی گوساله، تولید مثل، تغذیه، تولید شیر، سلامت ومدیریت بررسی، اندازه گیری وسنجش شد. دراین آماربرداری چکیده وخلاصه ی نتایج حاصل مبین آن است که:گوساله هایی با میانگین وزنی42/40 کیلوگرم زاده شده وبا وزن میانگین07/96 کیلوگرم از شیر گرفته می شدند. نوع تغذیه، شرایط بهداشتی و مدیریت گوساله ها به نحوی بود که با 87/5 درصد گوساله تحت درمان و92/12درصدمرگ ومیر، وارد مرحله ی بعدی زندگی خود می شدند. تلیسه ها با وزن 34/371 کیلو گرم وسن69/16 ماهگی تلقیح می شدند. به صورت میانگین فاصله گوساله زائی92/12 ماه بود. ماحصل نحوه ی تعلیف دامها، با نسبت مصرف کنسانتره به علوفه خشبی معادل57 درصددربرابر43 درصد، اسیدیته مدفوع 57/6 وازت اوره ای شیر 87/18 بود. درمرحله تولید شیر، میانگین روزانه ی 43/21کیلوگرم به ازای هر رأس گاو را شاهد بودیم به صورتی که درصد چربی30/3 وپروتئین 12/3 داشت. میانگین بارمیکروبی وسلولهای بدنی شیربه ترتیب5000000 و465000 بود. دراین بررسی مشخص شدکه طول آخوروآبخور به ازای هر رأس گاوبه ترتیب 95/128و63/16 سانتی متر ومساحت بهاربند به ازای هر رأس گاو13/18 مترمربع بود. دراین واحدها با میانگین عمرمفید معادل 01/3 زایش، به ازای تولید هر214 کیلوگرم شیر، یک نفر کارگر مشغول به کار است. اما از آنجا که درآمدوهزینه ی واحدها وهمچنین ثیت مشخصات آنها به صورت منظم ومدون انجام نمی گیرد،تجزیه و تحلیل هزینه فایده انجام نشد. در نهایت به عنوان نتیجه این پژوهش می توان بیان کرد، پرورش گوساله در جایگاه هایی نه چندان مناسب و با شرایط بهداشتی نا سالمی صورت می گیرد. برنامه ای صحیح و اصولی برای تغذیه شیر وجود نداشته، هم چنین تغذیه با کنسانتره و علوفه خشبی نیز به صورت خود سرانه و بدون هیچ گونه برنامه ریزی علمی صورت می گیرد. بازه ی وسیع هر کدام از فراسنجه ها، گویای اعمال مدیریت های سلیقه ای و صرفا ً بر اساس تمایل و توانایی دامداران می باشد. در مبحث تولید مثل باید عنوان گردد، تمرکز برای رسیدن به تولید بیشتر شیر، باعث شده است به شرایط فیزیولوژیک و سلامت دام توجه شایانی صورت نگیرد. نتیجه ی این کم توجهی، بروز اختلالات تولید مثلی و عوارض ناشی از این اختلالات در سطح دامداری هاست. لیکن صرفاً به این دلیل که بسیاری از این واحد ها، ازجفت گیری طبیعی به تنهایی و یا به صورت توأم با تلقیح مصنوعی بهره می گیرند، بسیاری از کاستی ها ظهور پیدا نمیکند. کیفیت و نسبت پایین علوفه خشبی مصرفی و به موازات آن، افزایش کورکورانه مقدار کنسانتره و همچنین عدم مدیریت صحیح تعلیف، باعث بروز بسیاری از اختلالات متابولیکی و گوارشی در واحد های دامداری گردیده است. لیکن به دلیل کوچک بودن واحد ها و بالتبع توجه بیشتر دامداران به دامهای خود، برخی اقدامات اصلاحی مقطعی در گاوداری ها صورت می گیرد که منجر به برطرف شدن علایم این گونه عوارض می گردد. کیفیت شیر در سطح متوسط و میانگین تولید شیر در حد پایینی قرار دارد، که تحت تأثیر عواملی چون ژنتیک ، تغذیه و مدیریت است. فقدان هر گونه آزمایش و سنجش دوره ای پارامترهای مهم و تأثیر گذار بهداشتی و سلامت و عدم اطلاع کافی از بیماری ها، باعث شده تا به اشتباه، دامدار وضعیت سلامت دام خود را بهتر از واقعیت وضعیت موجود بپندارد. در پایان ، تنها راه برون رفت از مشکلات موجود را می توان، آموزش دانست.
حسین مکتبی ابراهیم قاسمی
به منظور بررسی پاسخهای عملکرد، فراسنجه های شکمبه ای و رفتار گوساله های هلشتاین به سطح و منبع الیاف خوراک آغازین (تفاله چغندر و علوفه یونجه)، آزمایشی با استفاده از 52 رأس گوساله نر هلشتاین (با میانگین وزنی 5/0 ± 7/41 کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی انجام گردید. تیمارهای آزمایشی عبارت بودند از: خوراک آغازین شاهد، خوراک آغازین حاوی 10 درصد تفاله چغندر پرک، خوراک آغازین حاوی 20 درصد تفاله چغندر پرک و خوراک آغازین حاوی 10 درصد علوفه یونجه. گوساله های تازه متولد شده پس از دریافت مقدار معینی آغوز، از 3 روزگی وارد طرح شدند و در 50 روزگی از شیر گرفته شدند. روش و مقدار ارائه شیر (روزانه 5 لیتر) برای همه تیمارها یکسان بود. مصرف خوراک و وزن کشی هر 10 روز یکبار ثبت می شد. ارزیابی های آماری نشان داد، مصرف خوراک آغازین، کل ماده خشک، متوسط افزایش وزن روزانه و وزن بدن در قبل و بعد از شیرگیری و در کل دوره برای گروه مصرف کننده 10 درصد تفاله چغندر پرک بیشترین بود (0/01>p). گوساله های تغذیه شده با جیره شاهد، بیشترین بازده غذایی را بعد از شیرگیری داشتند (0/05>p). دور سینه، عمق شکم، عرض هیپ، ارتفاع هیپ و طول بدن در پایان دوره آزمایشی در گروه تغذیه شده با 10 درصد تفاله چغندر پرک در خوراک آغازین بیشتر بود (0/05>p). در رابطه با رفتارشناسی، گوساله های مصرف کننده خوراک آغازین حاوی علوفه نشخوار، حالت خوابیده و رفتارهای غیر تغذیه ای بیشتری داشتند ( 0/01>p). قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی، الیاف شوینده خنثی و اسیدی در گوساله های تغذیه شده با جیره شاهد از لحاظ عددی بیشتر بود اما گوارش پذیری پروتئین خام در خوراک آغازین حاوی علوفه بالاترین بود (0/05>p). گوساله های تغذیه شده با علوفه، ph شکمبه بالاتر، نیتروژن آمونیاکی و مقدار کل اسید های چرب فرار شکمبه کمتری در قبل و بعد شیرگیری داشتند (0/05>p). غلظت استات در گروه تغذیه شده با 10 درصد تفاله در قبل و بعد از شیرگیری بیشترین و میزان بوتیرات کمترین بود (0/05>p). نسبت استات به پروپیونات در تیمار شاهد کمترین میزان بود. نمره مدفوع در قبل و بعد شیرگیری و کل دوره در گروه های دریافت کننده تفاله چغندر کمتر بود (0/05>p). گروه دریافت کننده تیمار حاوی 10 درصد تفاله چغندر، در قبل و بعد از شیرگیری بیشترین میزان گلوکز و کمترین میزان بتا هیدروکسی بوتیریک اسید را در سرم خون داشتند (0/05>p). بیشترین میزان نیتروژن اوره ای خون نیز در گروه تغذیه شده با خوراک آغازین حاوی علوفه بود (0/05>p). به طور کلی با توجه به نتایج به دست آمده، حضور 10 درصد تفاله چغندقند پرک در خوراک آغازین باعث افزایش عملکرد و سلامت گوساله ها شد.
علی جبارزارع علی صادقی سفیدمزگی
اسپرم تعیین جنس شده ابزاری کارآمد جهت تولید بیشتر تلیسه جایگزین می باشد. چگونگی استفاده از این تکنولوژی با توجه به شرایط مدیریتی و اقتصادی، متفاوت است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی پیامدهای استفاده از اسپرم تعیین جنس شده بر ماده زایی، نرخ گیرایی و بروز ناهنجاری های تولید مثلی( سخت زایی، سقط و مرده زایی) در تلیسه و گاوهای شکم یک و ارائه یک مدل زیست-اقتصادی مناسب، جهت محاسبه سود یا زیان احتمالی استفاده از اسپرم تعیین جنس شده در شرایط ایران بود. بدین منظور اطلاعات 4 گاوداری صنعتی استان اصفهان بین سال های 1386 تا 1392 جمع آوری، و با استفاده از رویه genmod نرم افزار آماری sas آنالیز گردید. همچنین با کمک اطلاعات اقتصادی که در قالب پرسش نامه از واحد های دامپروری اخذ گردید ارزش اقتصادی برنامه های مختلف استفاده از اسپرم تعیین جنس شده محاسبه شد. برنامه های مورد بررسی شامل استفاده از اسپرم تعیین جنس شده در تلقیح اول، دو تلقیح اول و سه تلقیح اول بود که با برنامه شاهد که در آن تمام تلیسه ها با اسپرم معمولی، تلقیح شده بودند، مقایسه شد. میزان ماده زایی اسپرم تعیین جنس شده (86/3%) 1/8 برابر بیشتر از اسپرم معمولی (48/5%) بود. اسپرم تعیین جنس شده باعث کاهش نرخ گیرایی گردید (p<0.01) به طوری که گیرایی سه تلقیح اول در تلیسه از 61/0% به 47/2% کاهش یافت؛ این کاهش در گاوهای شکم یک کمتر بود و از 33/8% به 30/2% رسید. تلیسه هایی که با اسپرم تعیین جنس شده آبستن شده بودند میزان مرده زایی بیشتری را نشان دادند که این اختلاف تمایل به معنی داری (p=0.09) داشت، ولی تفاوت وقوع مرده زایی در گاوهای شکم یک تلقیح شده با اسپرم های معمولی و تعیین جنس شده معنی دار نبود (p>0.05). تفاوت سخت زایی بین دو نوع اسپرم فقط در تلیسه معنی دار بود و از 20/3% به 16/8% کاهش یافت. از نظر سقط، تفاوتی بین دو نوع اسپرم دیده نشد (p>0.05). برنامه های استفاده از اسپرم تعیین جنس شده ارزش خالص فعلی پایین تری نسبت به برنامه شاهد داشتند، به طوری که با اجرای برنامه های اول تا سوم، به ترتیب 878400، 1454500 و 1818700 ریال به ازای هر تلیسه خسارت وارد می شود. بیشترین خسارت مربوط به سن اولین زایش بود که با کاهش نرخ گیرایی اسپرم تعیین جنس شده، افزایش می یابد. ارزش گوساله ماده و نسبت گیرایی اسپرم تعیین جنس شده به اسپرم معمولی، به ترتیب مهم ترین متغیرهای اقتصادی و زیستی تأثیر گذار بر ارزش اقتصادی استفاده از اسپرم تعیین جنس شده می باشند. نتایج این تحقیق می تواند جهت تصمیم گیری برای چگونگی استفاده از اسپرم تعیین جنس شده، در شرایط مختلف مدیریتی و اقتصادی ایران مفید باشد.
فرزاد هاشم زاده سیگاری محمد خوروش
در این آزمایش، تاثیر تغذیه یک مخلوط منحصر به فرد با قدرت آنتی اکسیدانی بالا و اثرات سینرژیسمی قابل توجه بر گاوهای هلشتاین تحت شرایط تنش شامل دام های دوره انتقال و دام های تحت تنش التهاب ورم پستان تحت بالینی، بررسی گردید. مخلوط 4 تایی گیاهان دارویی از دارچین، زردچوبه، رزماری و میخک تشکیل شده بود. تأثیر این مخلوط بر گاوهای دوره انتقال که دو منبع اسیدهای چرب ضروری شامل دانه سویا و دانه کتان مصرف نمودند، بررسی گردید. در کل، هر دو استراتژی تغذیه ای یعنی افزایش اسیدهای چرب امگا-3 جیره و مخلوط گیاهان دارویی عملکرد را بهبود بخشیده و مقاومت انسولینی را کاهش دادند. همچنین، تأثیر مخلوط گاهان دارویی بر عملکرد و سلامت پستان گاوهای با سلول های سوماتیک متوسط و بالا در شیر بررسی شد. به نظر می رسد مخلوط گیاهان دارویی می تواند یک استراتژی موثر در راستای بهبود عملکرد و سلامت پستان در دام های با سلولهای سوماتیک بالا باشد.
مهدی میرزائی غلامرضا قربانی
چکیده آخرین نسخه منتشره از کمیته ملی تحقیقات آمریکا در زمینه نیازهای تغذیه ای گاوهای شیری، توصیه ای در رابطه با فراهمی علوفه در گوساله های شیرخوار نداشته است. به نظر می رسد دلیل اصلی این مساله تناقض در نتایج مطالعات تغذیه علوفه در گوساله های شیرخوار بوده است. به جهت چالش های موجود در این زمینه، تعداد 4 آزمایش با هدف بررسی تقابل فاکتورهای تغذیه ای بر پاسخ گوساله های شیرخوار به علوفه طراحی و اجرا شدند. همچنین آزمایش پنجمی با هدف بررسی تاثیر مقدار و نوع خوراک جامد فراهمی بر توسعه شکمبه در گوساله های شیر پروار اجرا شد. در اولین آزمایش، تعداد 30 راس گوساله تازه متولد شده به گروه کنترل و گروه های آزمایشی (8 و 16 %، علوفه یونجه پودر شده بر اساس ماده خشک) جهت بررسی تاثیر سطح علوفه یونجه پودر شده بر عملکرد گوساله های شیرخوار اختصاص یافتند. نتایج نشان داد که مصرف خوراک آغازین، میانگین افزایش وزن روزانه و کارایی خوراک در دوره های قبل و بعد از شیرگیری تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند. تغذیه علوفه یونجه، ضخامت اپیتلیوم و لایه کراتینه دیواره شکمبه را کاهش داد اما طول پاپیلا را افزایش داد. بطور کلی، نتایج این مطالعه نشان داد که تغذیه علوفه یونجه پودر شده تاثیر منفی بر عملکرد گوساله های شیرخوار نخواهد داشت بلکه می تواند بهبود ph و توسعه شکمبه را در پی داشته باشد. در آزمایش دوم، تعداد 50 راس گوساله با آرایش فاکتوریل 2×2 به فاکتورهای جیره ای سطح (8 و 16 % بر اساس ماده خشک) و اندازه قطعات علوفه (92/2 و 04/5 میلی متر میانگین هندسی) یونجه اختصاص یافتند. همچنین، گروه کنترل (بدون علوفه یونجه) استفاده شد. عملکرد گوساله های تغذیه شده با علوفه یونجه تفاوتی با گوساله های گروه کنترل نداشت، اما تغذیه با علوفه یونجه کاهش ضخامت لایه کراتینه دیواره شکمبه را در پی داشت. وزن پایان دوره با افزایش در سطح اندازه قطعات درشت علوفه کاهش یافت اما با افزایش در سطح اندازه قطعات متوسط افزایش نشان داد. بطور کلی نتایج نشان می دهند که تحریک فیزیکی کافی، نه اضافی، برای توسعه شکمبه و رشد مناسب گوساله های شیرخوار نیاز می باشد. در آزمایش سوم با آرایش فاکتوریل 2×3، تعداد 60 راس گوساله با منابع مختلف غلات (جو در مقابل ذرت) و علوفه (سیلاژ ذرت، علوفه یونجه و بدون علوفه) تغذیه شدند. نتایج نشان داد که تغذیه دانه جو می تواند بهبود مصرف خوراک آغازین و میانگین افزایش وزن روزانه را بدون تاثیر منفی بر ph شکمبه و سلامت گوساله های شیرخوار در پی داشته باشد. سیلاژ ذرت در مقایسه با گروه کنترل و علوفه یونجه افزایش غلظت bhba در روز 48، مصرف خوراک آغازین، میانگین افزایش وزن روزانه و وزن نهایی را در پی داشت. هر چند تغذیه با علوفه یونجه بهبود زمان نشخوار کردن، ph شکمبه ای و کاهش رفتارهای غیر تغذیه ای را در پی داشت اما عملکرد در مقایسه با گروه کنترل تفاوتی نداشت. در تضاد با فرضیه ما، اثر متقابلی بین منبع علوفه و غلات خوراک آغازین وجود نداشت اما عملکرد گوساله های شیرخوار تحت تاثیر منبع غلات و علوفه خوراک آغازین قرار گرفت. در آزمایش چهارم، اثرات و تقابلات فرآوری غلات با فراهمی علوفه بر عملکرد گوساله های شیرخوار بررسی شد. این آزمایش دارای آرایش فاکتوریل 2×2 برای دو روش فرآوری غلات (آسیاب نرم در مقابل ورقه کردن بابخار) همراه و بدون سیلاژ ذرت (15 % ماده خشک جیره) بود. مصرف خوراک آغازین، میانگین افزایش وزن روزانه و کارایی خوراک برای آسیاب نرم در مقایسه با ورقه کردن با بخار تفاوتی نداشت هر چند که کاهش رفتارهای تغذیه ای و افزایش غلظت کل اسیدهای چرب فرار در تغذیه با ذرت ورفه شده با بخار مشاهده شد. تغذیه همزمان ذرت ورقه شده بابخار با سیلاژ ذرت بهبود در مصرف خوراک آغازین و رشد گوساله های شیرخوار را در پی داشت. بدون توجه به روش فرآوری غلات، مصرف خوراک آغازین، میانگین افزایش وزن روزانه و زمان نشخوار کردن در تغذیه با سیلاژ ذرت افزایش یافت. در آزمایش پنجم، تعداد 32 راس گوساله نر شیر پروار در سن دو هفتگی به تیمارهای آزمایشی با آرایش فاکتوریل 2×2 برای سطح خوراک جامد (بالا در مقابل پایین؛ 780 در مقابل 2000 گرم در روز) و نسبت علوفه به کنسانتره (50:50 و 80:20) اختصاص یافتند. در پایان آزمایش تمامی گوساله ها کشتار شدند و از دیواره شکمبه جهت ارزیابی پارامترهای مورفومتریک نمونه گرفته شدند. سطح بالاتر خوراک جامد، افزایش ضخامت لایه کراتینه، ایپیتلیوم و عضلانی دیواره شکمبه را در پی داشت اما نسبت بالاتر علوفه به کنسانتره تنها توسعه فیزیکی دیواره شکمبه (افزایش ضخامت لایه عضلانی و دیواره شکمبه) را در پی داشت. بیان m-rna ژن های درگیر در متابولیسم اسیدهای چرب فرار (bpccb و hmgcs2)، ناقلین اسیدهای چرب فرار (mct-1 و mct-4) و پروتون ها (bslc9a1 وbslc9a2) و ناقلین اوره (ut-b وaqp7) با افزایش سطح خوراک جامد افزایش یافت. به هر حال، کاهش بیان ژن های درگیر در افزایش طول اسیدهای چرب فرار (belovl6 و belovl7) و gpr43 با افزایش سطح خوراک جامد مشاهده شد. بطور کلی، نتایج مطالعات حاضر تایید می کنند که عملکرد و توسعه شکمبه در گوساله های شیرخوار می تواند تحت تاثیر تقابل فاکتورهای تغذیه ای قرار گیرند.
مجید اکبریان تفاقی ابراهیم قاسمی
چکیده هدف از این مطالعه بررسی اثر گیاهان دارویی، اسانس تجاری و موننسین بر صفات عملکردی ، شاخص های تخمیر شکمبه ای، خون و همچنین رفتارهای تغذیه ای گوساله های شیرخوار هلشتاین بود. تعداد 66 راس گوساله شیرخوار از سن 3 روزگی پس از مصرف کافی آغوز به یکی از شش جیره آزمایشی شامل: 1- گروه شاهد( خوراک آغازین بدون افزودنی گیاهی) 2- گیاه آویشن 3- گیاه اکالیپتوس 4- گیاه کرفس 5- یونوفر موننسین 6- اسانس تجاری نعناع اختصاص یافتند. گیاهان دارویی مذکور به میزان 3/2 درصد از ماده خشک جیره افزوده شد. گوساله ها روزانه در دو نوبت 6 لیتر شیر پاستوریزه دریافت می کردند. مصرف خوراک بصورت هفتگی و افزایش وزن هر دو هفته یکبار انجام می گرفت، رشد اسکلتی روز اول طرح و پایان طرح، معیارهای خونی و تخمیری در روزهای 35 و 70 و نمونه گیری از خوراک و مدفوع، رفتارهای تغذیه ای گوساله های شیرخوار قبل و بعد از شیرگیری مشاهده و ثبت شد. نتایج این پژوهش نشان داد افزودنی های مورد استفاده تاثیر معنی دار بر مصرف ماده خشک، افزایش وزن روزانه، رشد اسکلتی و رفتار های تغذیه ای نداشت (05/0p>). همچنین تیمارهای آزمایشی تاثیر معنی داری بر شاخص های تخمیری شکمبه نداشتند. متابولیت های پلاسمایی گلوکز، نیتروژن اوره ای خون، مالون دی آلدهید معنی دار نشد (05/0p>). میزان آلانین آمینو ترانسفراز بعد از شیرگیری در تیمار آویشن بطور معنی داری کمتر از شاهد بود (05/0>p). بتاهیدروکسی بوتیریک اسید بعد از شیرگیری برای تیمار اسانس تجاری بطور معنی داری بالاتر از تیمار شاهد بود (05/0>p). در مورد وزن بدن تیمار تجاری قبل و بعد از شیرگیری نسبت به موننسین آویشن و شاهد بیشتر بود (05/0>p). و نسبت به اکالیپتوس و کرفس اختلاف نداشت (05/0p>). نتایج نشان می دهد اسانس یا گیاه دارویی در تغییر متابولیت های خونی و شکمبه ای گوساله ها می تواند موثر باشد.
احمد شاهمرادی احمد ریاسی
در این مطالعه به منظور بررسی تأثیر ماهیت متفاوت کربوهیدرات های غیرالیافی و مکمل چربی در دوره انتقال دو آزمایش طراحی گردید. آزمایش اول جهت بررسی اثر جایگزینی تفاله چغندر قند با دانه جو در جیره گاوهای هلشتاین انجام گردید.تیمارهای آزمایشی شامل: 1)100 درصد جو، 2)75 درصد جو +25 درصد تفاله چغندرقند (bp25) و 3)50 درصد جو+50 درصد تفاله چغندرقند (bp50).نتایج آزمایش اول نشان داد که جایگزینی 25 درصد تفاله چغندر قند با دانه جو در جیره گاوها در دوره انتقال می تواند عملکرد تولیدی بهتر و سلامت شکمبه ای بیشتری را در این دوره در پی داشته باشد. آزمایش دوم به منظور بررسی تاثیر اسید لینولئیک مزدوج محافظت شده شکمبه ای (rp-cla) بر پایه جیره آزمایشی bp25، در دوره انتقال صورت گرفت. این آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره پایه به همراه 50 گرم پودر چربی خنثی شکمبه ای و 2) جیره پایه به همراه 50 گرم rp-cla. نتایج پژوهش های فوق نشان داد که جایگزینی 25 درصد تفاله چغندرقند با دانه جو همراه با 50 گرم rp-cla در دوره انتقال، توانست علاوه بر بهبود سلامت شکمبه ای در این دوره، خوراک مصرفی و عملکرد تولیدی گاوهای هلشتاین را بهبود دهد.
رقیه وجگانی مسعود علیخانی
به منظور بررسی تاثیر مخلوط اسانس گیاهان داروئی در جیره استارتر، با و بدون علوفه و تحت تنش ملایم حرارتی بر عملکرد رشد و پارامترهای سلامتی گوساله های شیرخوار هلشتاین، آزمایشی با استفاده از40 راس گوساله نر و ماده ( به ترتیب، به نسبت 7 به 3 در هر تیمار) با میانگین وزن 4/0 ± 42 کیلوگرم ، در 4 تیمار انجام شد. تیمارهای آزمایشی در این پژوهش شامل: الف) استارتر، ب) استارتر+ 10 درصد علوفه، ج) استارتر + 2/0 درصد بیوهربال، د) استارتر + 10 درصد علوفه + 2/0 درصد بیوهربال بودند. این مخلوط، تحت عنوان بیوهربال دام می باشد که با استفاده از اسانس های گشنیز، زیره سبز، نعناع فلفلی و علف لیمو غنی شده است.
غلامرضا قربانی پرویز عامری
چکیده ندارد.
مجتبی ارجمندفر محمدجواد ضمیری
دو گروه هفت رأسی از گاوهای پر تولید شکم اول با میانگین تولید 1/3 ± 35/0 کیلوگرم شیر در روز، روز شیردهی 4/3 ± 180/0 و اسکور بدنی 0/2 ± 3/2 به کار برده شدند. گاوها با جیره دارای 35 درصد سیلوی ذرت، 25 درصد علوفه و 40 درصد کنسانتره تغذیه شدند و به طور آزاد به نمک دسترسی داشتند. آزمایش در شهر اصفهان و در شرایط استرس گرمایی انجام شد. به گروه اول آب دارایtds برابر570 میلِِی گرم در لیتر به گروه دوم آب دارای tdsبرابر 1400 میلی گرم در لیتر در شرایط استرس گرمایی داده شد. بعد از 10 روز دوره عادت پذیری، آزمایش در 10 تیر آغاز و در 25 مرداد به پایان رسید. تولید شیر، هفته ای یک مرتبه رکورد برداری شد. برای اندازه گیری درصد پروتئین، چربی و لاکتوز شیر، نمونه برداری در هفته های 2 و 6 آزمایش انجام شد. برای اندازه گیری غلظت های+na، +k، +2ca،+2 mgو هورمون های t3 و t4 ، خون گیری در هفته های 3 و 6 آزمایش، از سیاهرگ دمی انجام و سرم خون، منجمد شد. برای اندازه گیری غلظت اسیدهای چرب فرار و ph شکمبه نمونه گیری از شکمبه در هفته 6 آزمایش انجام شد. آنالیز آماری غلظت اسیدهای چرب فرار، کاتیون های خون و ترکیبات شیر با روش glm و تولید شیر با روش mixed procedure از برنامه آماری sas انجام گرفت. غلظت اسیدهای چرب فرار شکمبه و کاتیون ها و هورمون های تیرویید خون، یک روز پیش از دوره عادت پذیری به عنوان متغیّر (covariate) در نظر گرفته شد. تولید و ترکیب شیر، غلظت کانی ها (بجز پتاسیم) و هورمون t3، غلظت اسیدهای چرب فرار و اسیدیته شکمبه تغییر معنی داری نشان نداد (0/05<p)، هرچند تولید شیر در گروه تغذیه شده با آب شیرین بالاتر (32/8در مقابل 30/8 کیلوگرم) و غلظت هورمون t4 در گاوهای تغذیه شده با آب شور، بالاتر بود (0/1>p. غلظت پتاسیم خون به طور معنی داری در گروه تغذیه شده با آب شور بالاتر بود (0/05>p). نتایج حاصل از این آزمایش نشان می دهد استفاده از آب باtds=1400 اثر نامطلوب بر عملکرد گاوهای شیری ندارد و بنابراین احتیاج به شیرین کردن آب در منطقه مورد مطالعه نیست، امّا به دلیل اثرات احتمالی آب شور بر هورمون های تیرویید تحقیقات بیشتری در مورد اثر آب شور بر متابولیسم گاوهای پر تولید در شرایط استرس گرمایی باید انجام شود
علی اسدی الموتی مسعود علیخانی
برای مطالعه اثرات اصلی و متقابل اندازه ذرات علوفه و ماهیت کربوهیدرات های محلول در شوینده خنثی جیره بر عملکرد، گوارش پذیری مواد مغذی، و فعالیت جویدن در گاوهای شیری و هم چنین تجزیه پذیری درون کیسه ای و فراسنجه های شکمبه ای در گوسفند، سه آزمایش طراحی شد. در آزمایش اول، هشت رأس گاو هلشتاین چند بار زایمان کرده در اوایل شیردهی (روز شیردهی 5 ± 66)، و در آزمایش دوم، هشت رأس گاو هلشتاین چند بار زایمان کرده در اواسط شیردهی (روز شیردهی 6 ± 146) در قالب دو طرح مربع لاتین 4× 4 تکرار شده مورد استفاده قرار گرفتند. آزمایش در قالب فاکتوریل 2× 2 شامل دو سطح الیاف محلول در شوینده خنثی بود که با دو طول برش فرضی ذرات یونجه خشک (کوتاه = 20؛ بلند = 40 میلی متر) تلفیق شد. در آزمایش اول، تغذیه یونجه کوتاه، به تنهایی یا به همراه سطح کم الیاف محلول در شوینده خنثی، مصرف ماده خشک و مصرف الیاف موثر فیزیکی بزرگ تر از 1/18 میلی متر را افزایش داد (0/05 > p). کل زمان خوردن و زمان خوردن به ازای هر واحد از ماده خشک، الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف موثر فیزیکی بزرگ تر از 1/18 میلی متر در جیره های "کوتاه" کاهش یافت (0/05 > p). افزایش سطح الیاف محلول در شوینده خنثی کل زمان خوردن و زمان خوردن به ازای هر واحد از ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی را افزایش داد و باعث افزایش گوارش پذیری ماده خشک و الیاف نامحلول در شوینده خنثی گردید (0/05 > p). ph شکمبه و غلظت کل اسیدهای چرب فرار بین تیمارها متفاوت نبود، اما کاهش اندازه ذرات نسبت مولی استات را کاهش، و نسبت مولی پروپیونات را افزایش داد (0/05 > p). افزایش الیاف محلول در شوینده خنثی نسبت مولی پروپیونات را کاهش و نسبت مولی بوتیرات را افزایش داد و باعث کاهش غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه شد (0/05 > p). تولید و ترکیب شیر تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت. در آزمایش دوم اندازه ذرات علوفه، به تنهایی یا به همراه الیاف محلول در شوینده خنثی، تأثیر معنی داری بر مصرف خوراک نداشت، اما زمان خوردن به ازای هر واحد از الیاف نامحلول در شوینده خنثی در جیره های "بلند" بیش از جیره های "کوتاه" بود (0/05 > p). جیره های حاوی سطوح بیش تر الیاف محلول در شوینده خنثی، مستقل از اندازه ذرات، منجر به کاهش مصرف خوراک و افزایش گوارش پذیری مواد مغذی گردید (0/05 > p). ph مایع شکمبه و غلظت کل اسیدهای چرب فرار بین تیمارها متفاوت نبود، اما نسبت مولی بوتیرات با افزایش سطح الیاف محلول افزایش یافت (0/05 > p). تولید شیر بین تیمارها مشابه بود، اما پروتئین شیر با افزایش سطح الیاف محلول در شوینده خنثی کاهش، و لاکتوز شیر با کاهش اندازه ذرات افزایش یافت (0/05 > p). نتایج آزمایش اول و دوم پیشنهاد می کنند که منابع الیاف محلول در شوینده خنثی را می توان جایگزین بخشی از منابع نشاسته در جیره هایی کرد که حداقل نیاز به الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول علوفه ای در آنها تأمین شده است. هم چنین، نتایج پیشنهاد می کنند که غالب مزایای جایگزینی در این شرایط مستقل از اندازه ذرات است. در آزمایش سوم برای مطالعه کینتیک تجزیه پذیری یونجه خشک، مواد متراکم و مخلوط 60:40 آن دو در شرایط درون کیسه ای از 4 رأس گوسفند نر بالغ استفاده شد. تنها ثابت نرخ تجزیه پذیری یونجه خشک (0/05 > p) و ناپدید شدن الیاف نامحلول در شوینده خنثی یونجه خشک در ساعت 4 کیسه گذاری (0/06 = p) در گوسفندان تغذیه شده با جیره های " کوتاه" بیش از جیره های "بلند" بود و سایر فراسنجه های تجزیه پذیری تحت تأثیر تیمارها نبودند. میانگین ph مایع شکمبه با کاهش اندازه ذرات علوفه کاهش یافت (5/76 در برابر 5/86، 0/01 > p) و منبع کربوهیدرات های محلول در شوینده خنثی جیره تأثیری بر میانگین ph شکمبه نداشت. غلظت کل اسیدهای چرب فرار و نسبت آنها بین تیمارها مشابه بود. نتایج نشان دادند که در جیره گوسفندان تغذیه شده با 60% مواد متراکم و حاوی یونجه خشک با اندازه ذرات کمتر از حد بحرانی، تجزیه پذیری و سوخت وساز شکمبه ای بیش از آن که تحت تأثیر ماهیت کربوهیدراتی یا برهم کنش آن با شکل فیزیکی علوفه قرار گیرد، متأثر از اندازه ذرات علوفه است.
احمد شاهمرادی محمد خوروش
هدف از این مطالعه تعیین اثر تغذیه پروبیوتیک در مقایسه با موننسین (گروه شاهد) بر عملکرد گاوهای شیرده پرتولید در اواسط دوره شیردهی بود. در این مطالعه 56 رأس گاو هلشتاین پرتولید چند شکم با میانگین روز شیردهی 96/87 ± 32/15 و میانگین تولید 47/46 ± 6/16 در قالب طرح بلوک کاملاً تصادفی در دو تیمار (و سه دوره زمانی) به مدت 60 روز مورد استفاده قرار گرفتند. تیمار1: جیره کاملاً مخلوط شامل 22/5% یونجه خشک، 12/7% سیلاژ ذرت و 64/8% کنسانتره بر پایه ماده خشک (به همراه 300 میلیگرم موننسین در روز بهازای هر رأس دام)، تیمار 2: جیره کاملاً مخلوط همراه با مقادیر مختلف پروبیوتیک در 3 دوره زمانی: دوره اول، روزهای 1 تا 10: 58 گرم p1 بهازای هر رأس دام (هر گرم p1 حاوی 8/84×107 cfu باکتریهای تولید کننده اسید لاکتیک، 6/6×108 cfu مخمر ساکارومایسس سرویزیه، کشت مخمر، آنزیم و مانان الیگوساکارید بود)، دوره دوم، روزهای 11 تا 40، 28 گرم p1 و 28 گرم dcp بهازای هر رأس دام (هر گرم dcp حاوی 3/5×107 cfu پروپیونیباکتریا، 6/6×108 cfu مخمر ساکارومایسس سرویزیه و آنزیم بود) و دوره سوم، روزهای 41 تا انتهای آزمایش که هر گاو روزانه 28 گرم p1 مصرف میکرد. در دوره سوم جیره این گروه از دامها تغییر یافت. گاوها به صورت گلهای نگهداری شدند. تولید شیر بهصورت هفتگی ثبت شد و کلیه نمونهگیریها برای تعیین ترکیبات شیر و قابلیت هضم خوراک نیز هر هفته بهصورت تصادفی انجام شد. جهت تعیین ph و اسیدهای چرب فرّار شکمبه، نمونهگیریهای هفتگی از مایع شکمبه با روش دهانی انجام گرفت. نتایج به دست آمده نشان دادکه تولید شیر در گروه شاهد بالاتر بود که این تفاوت معنیدار نبود ولی چربی شیر به طور معنیداری کاهش یافت (p<0/04). درصد پروتئین، لاکتوز، کل مواد جامد، کل مواد جامد بدون چربی و شمار سلولهای سوماتیک شیر تحت تأثیر این تیمارها قرار نگرفت. استفاده از افزودنیها در کل دوره آزمایشی بهبودی را در درصد قابلیت هضم ظاهری ndf، adf و پروتئین خوراک در کل دستگاه گوارش ایجاد نکرد. ph شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت، ولی درصد استات شکمبه در گاوهایی که از پروبیوتیک استفاده کرده بودند، کاهش بیشتری یافت ولی این تفاوتها معنیدار نبودند. درصد پروپیونات شکمبهای در گروهی ازگاوها که از پروبیوتیک استفاده میکردند بهطور معنیداری بیشتر بود (p<0/01) و به تبع آن نسبت استات به پروپیونات شکمبه در آنها کاهش بیشتری یافت (p<0/05). همچنین درصد تولید اسید بوتیریک در این گروه از گاوها، بهطور معنیداری کمتر بود (p<0/01). بهعلاوه با تغییر جیره دامهای مصرفکنندهی پروبیوتیک در دوره سوم، قیمت این جیره در کل دوره، روزانه بهازای هر رأس دام 7/78% کاهش یافت (معادل 8518 ریال).
امین اکبریان محمد خوروش
هدف از انجام مطالعه حاضر تعیین اثرات عمل آوری های فیزیکی دانه سویا بر مقدار ناپدید شدن شکمبه ای، پس شکمبه ای ماده خشک و پروتئین خام و پاسخ های فیزیولوژیکی و عملکردی گاوهای شیرده هلشتاین بود. برای این منظور از 3 راس گاو هلشتاین غیر شیرده دارای فیستولای شکمبه ای استفاده شد و با روش کیسه های نایلونی متحرک، ناپدید شدن پس شکمبه ای مواد مغذی باقیمانده از هضم شکمبه ای مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه ماده خوراکی (عمل آوری نشده و عمل آوری شده) به مدت صفر، 2، 4، 8، 12، 24، و 48 ساعت در شکمبه انکوباسیون و تجزیه پذیری ماده خشک و پروتئین خام تخمین زده شد. مقدار تجزیه پذیری موثر پروتئین خام دانه سویای عمل آوری نشده، تف داده شده و پرتوتابی با الکترون در سرعت 8 درصد در ساعت به ترتیب 61/96، 50/72 و 76/82 درصد بود. تف دادن ثابت نرخ تجزیه و تجزیه پذیری موثر ماده خشک و پروتئین خام دانه سویای مورد مطالعه را کاهش داد در مقابل پرتو الکترون سبب افزایش فراسنجه های مذکور گردید. نتایج الکتروفورز نشان داد که در دانه سویای عمل آوری نشده و پرتوتابی شده با الکترون زیر واحد بازی گلیسینین و در سویای تف داده شده زیر واحد β پروتئین کنگلیسینین و دو زیر واحد اسیدی و بازی بخش عمده پروتئین عبوری را تشکیل می دهند. به منظور بررسی تأثیر عمل آوری تف دادن و پرتوتابی الکترون بر عملکرد تولیدی و همچنین قابلیت هضم مواد مغذی دانه سویا، از 9 راس گاو هلشتاین شیرده در فاصله 15 ± 140 روز بعد زایش استفاده شد. این آزمایش در قالب طرح مربع لاتین 3 * 3 با سه تکرار طی دوره های 21 روزه انجام شد. جیره ها شامل علوفه و مواد متراکم به نسبت 40 به 60 درصد بود. مصرف ماده خشک در جیره های دانه سویای عمل آوری نشده، تف داده شده و پرتوتابی شده به ترتیب 26/73، 24/93 و 27/07 کیلوگرم بود که اختلاف بین میانگین ها معنی دار بود (0/1 >p)، اما اختلافی در مصرف پروتئین خام مشاهده نگردید. تولید شیر برای دانه سویای عمل آوری نشده، تف داده شده و پرتوتابی شده با الکترون به ترتیب 38/17، 39/49 و 38/64 کیلوگرم در روز و تولید شیر به ماده خشک مصرفی 1/47، 1/62 و 1/46 بود. قابلیت هضم پروتئین خام و ترکیبات شیر شامل درصد چربی، پروتئین و لاکتوز شیر و کل مواد جامد شیر تحت تأثیر روش عمل آوری فیزیکی دانه سویا قرار نگرفت. همچنین روش عمل آوری تف داده شده موجب افزایش اسیدیته شکمبه گردید و در جیره های آزمایشی تأثیر معنی داری بر غلظت و نسبت اسیدهای چرب فرار و نیتروژن آمونیاکی شکمبه مشاهده نگردید (0/05 <p). نتایج این تحقیق نشان داد که تف دادن سبب بهبود در تولید شیر، ترکیبات شیر و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی دانه سویا می گردد.
اکبر مرادی قهدریجانی غلامرضا قربانی
به منظور بررسی اثر اندازه ذرات مختلف جو آسیاب شده روی عملکرد گاو شیری تعداد 6 راس گاو شیری نژاد هلشتاین در قالب یک طرح مربع لاتین 3×3 تکرار شده بمدت 45 روز (سه دوره 15 روزه مورد مطالعه قرار گرفتند. تیمارهای آزمایشی بر اساس اندازه دانه جو آسیاب شده و تیمار 1، 2، 3 به ترتیب دارای قطر متوسط هندسی 0/94، 1/93 و 2/9 میل متر بودند. جیره گاوها فقط از لحاظ اندازه ذرات دانه جو با هم تفاوت داشت و همگی جیره ای حاوی 40 درصد علوفه شامل ذرت سیلو شده و 60 درصد کنسانتره را دریافت می کردند که 50 درصد قسمت کنسانتره جیره را دانه اسیاب شده جو (دارای اندازه های مختلف ) تشکیل می داد. اختلافات بین ماده خشک مصرفی روزانه، درصد چربی، لاکتوز و کل مواد تولید شیر، تولید چربی روزانه، درصد قابلیت هضم ماده خشک ، نسبت تولید روزانه شیر تصحیح شده بر حسب 4 درصد چربی به ماده خشک قابل هضم، ph ادرار و شکمبه، تغییر وزن روزانه و اندازه ذرات مدفوع در درون تیمارهای آزمایشی معنی دار نبود. البته در اندازه ذرات جو یک روند کاهشی در تولید چربی روزانه و قابلیت هضم ماده خشک و یک روند افزایشی در تغییر وزن بدن و اندازه ذرات مدفوع مشاهده شد. از لحاظ درصد چربی شیر تیمار 3 بطور محسوسی بالاتر بود، ولی در هر حال اختلافات بین تیمارها معنی دار نبودند. تیمار 3 نسبت به دو تیمار دیگر بطور معنی داری باعث کاهش درصد پروتئین شیر، تولید شیر روزانه و ph مدفوع شد و تیمار 1 و 2 از این لحاظ تفاوت معنی داری نداشتند. با افزایش در اندازه ذرات دانه جو درصد ماده خشک مدفوع بطور معنی دار افزایش و تولید روزانه پروتئین شیر بطور معنی دار کاهش یافت . از لحاظ تولید روزانه شیر تصحیح شده بر حسب 4 درصد چربی، نسبت تولید شیر روزانه تصحیح شده بر حسب 4 درصد چربی به ماده خشک مصرفی روزانه، تولید روزانه لاکتوز شیر، تولید روزانه کل مواد جامد شیر و قابلیت هضم ماده آلی تفاوت معنی داری بین تیمار 1 با 2 و 2 با 3 وجود نداشت ، ولی بین تیمارهای 1 با 3 از این جهات اختلاف معنی داری مشاهده شد و افزایش در اندازه ذرات دانه جو باعث کاهش مقدار عددی تمام این صفات شد. ناپدید شدن ماده خشک در ساعات مختلف انکوباسیون نیز با استفاده از گوسفند اندازه گیری شد و تجزیه پذیری موثر ماده خشک برای تیمار 1، 2 و 3 به ترتیب 72/07، 56/63 و 46/26 بدست آمد که یک روند کاهشی را با افزایش اندازه ذرات نشان داد. داده های آزمایش نشان می دهد که احتمالا درشت آسیاب کردن دانه جو نیز مشکلاتی را در امر تغذیه دام ایجاد می کند و در شرایط مشابه با آزمایش حاضر اندازه ذرات حدود یک میلی متر را می توان توصیه نمود.
رضا پیشنمازی غلامرضا قربانی
این آزمایش به منظور تعیین ترکیب شیمیایی و تجزیه پذیری 12 واریته دانه غلات (6 واریته گندم، 3 واریته ذرت و 3 واریته ارزن) به روش in situ به اجرا درآمد. در این آزمایش از 6 راس گوسفند نائینی با وزن متوسط 40 کیلوگرم استفاده شد. دانه های اسیاب شده(2 میلیمتر) در زمانهای 0 ، 2 ، 4 ، 8 ، 12 و 24 درون شکمبه قرار گرفتند. اثرات غله ها و واریته های هر غله در قالب طرح کاملا" تصادفی آنالیز شد و جهت بررسی اثرات زمانهای مختلف انکوباسیون از روش اسپیلت پلات در زمان در قالب طرح پایه کاملا" تصادفی استفاده شد. واریته های مختلف غلات براساس صفات مربوط به پروتئین خام تجزیه کلاستر شدند. بطوریکه واریته های مشابه در داخل یک کلاس قرار گرفتند، به گونه ای که واریته های ذرت در یک گروه و واریته های گندم در گروه دیگر قرار گرفتند اما فاصله تشابه بین واریته های ارزن و واریته های ذرت کم بود، فاصله تشابه آنها با واریته های گندم بیشتر بود. روند تجزیه پذیری ماده خشک ، ماده آلی و پروتئین خام در زمانهای مختلف انکوباسیون در واریته های مختلف ذرت و ارزن نسبتا"مشابه بود اما واریته های گندم از روندی کاملا" متفاوت از آنها برخوردار بود، به گونه ای که در ساعات 0 تا 8 از روند تجزیه پذیری نسبتا" بالایی نسبت به ذرت و ارزن برخوردار بود.
بهنام مشیری غلامرضا قربانی
به منظور بررسی تعیین اثرات اضافه نمودن کود طیور تخم گذار بدون بستر بصورتهای مختلف بر ماده خشک مصرفی، تولید و ترکیب شیر و قابلیت هضم مواد مغذی، از 4 گاو شکم اول و 4 گاو چند شکم زاییده هلشتاین که در اواخر دوره شیردهی بودند در قالب طرح مربع لاتین با دو مربع 4 × 4 با دوره های 17 روزه استفاده شد. جیره های آزمایشی عبارت بودند از 1 - جیره شاهد . 2 - جیره حاوی کود طیور تخم گذار بدون بستر، حرارت دیده در 300 درجه سانتیگراد . 3 - جیره حاوی کود خاکستر شده طیور تخم گذار بدون بستر. 4 - جیره حاوی کود طیور تخم گذار بدون بستر خشک شده در برابر آفتاب . تولید شیر تصحیح شده براساس 3/2 درصد چربی، درصد لاکتوز، تولید چربی، ph ادرار، قابلیت هضم ظاهری خاکستر، کلسیم، فسفر، مس و پروتئین در گاوهای شکم اول، چند شکم و کل گاوها تحت تاثیر جیره ها قرار نگرفت . ماده خشک مصرفی، تولید شیر، درصد کل مواد جامد شیر، درصد پروتئین شیر، درصد چربی شیر، تولید پروتئین، تغییرات وزن بدن در طول دوره ها، قابلیت هضم ظاهری ماده خشک ، آهن، منیزیم، روی، سدیم، منگنز و پتاسیم بطور معنی داری بین جیره ها در گاوهای شکم اول،چند شکم و کل گاوها تغییر کرد. تولید شیر، مصرف ماده خشک قابلیت هضم ظاهری ماده خشک ، پروتئین خام و آهن در جیره شاهد برای گاوهای شکم اول، چند شکم و کل گاوها بیشتر بود. کمترین ماده خشک مصرفی و تولید شیر در کل گاوها مربوط به جیره 2 و کمترین قابلیت هضم ظاهری خاکستر، سدیم، مس ، روی و آهن در گاوهای شکم اول، چند شکم و کل گاوها مربوط به جیره 3 بود. در گاوهائیکه از جیره 4 استفاده کرده بودند، افزایش قابلیت هضم ظاهری منیزیوم، روی، منگنز، پتاسیم و درصد چربی شیر مشاهده شد . نتایج بدست آمده از این تحقیق مشخص نمود که استفاده از جیره حاوی کود طیور تخم گذار خشک شده در برابر آفتاب در تغذیه گاوهای شیری، می تواند باعث بهبود قابلیت هضم ظاهری مواد معدنی و درصد چربی شیر شود.
نسرین مهرداد مسعود علیخانی
نتایج این آزمایش نشان داد که یونجه در مرحله بدون گل به ترتیب بیشترین و کمترین میزان پروتئین خام و فیبر خام را داراست. سومین نوبت چین یونجه بیشترین میزان تجزیه پذیری ماده خشک و ماده آلی را دارا بود. با بلوغ یونجه ، درصد پروتیئن خام ، تجزیه پذیری و مواد محلول کاهش یافته و درصد فیبر خام، دیواره سلولی بدون همی سلولز ، دیواره سلولی ماده خشک ، پروتئین دیواره سلولی و پروتئین دیواره سلولی بدون همی سلولز افزایش یافت. تجزیه پذیری موثر پروتیئن خام بین مراحل بلوغ اختلاف معنی دار داشت. اختلاف معنی دار در سرعت تجزیه پذیری ماده آلی بین مراحل بلوغ یونجه مشاهده نشد، گرچه در مرحله گلدهی کامل بیشترین میزان را دارا بود. تجزیه پذیری موثر ماده خشک با سرعت عبور 6درصد در ساعت در سومین چین یونجه بیشترین میزان بود.
محسن باباشاهی کوهانستانی غلامرضا قربانی
هدف از این مطالعه ارزیابی وضعیت تغذیه ای گاوداریهای اصفهان و همچنین بررسی وجود یا عدم وجود رابطه بین ازت اوره شیر و باروری در اولین تلقیح پس از زایمان بوده است.
مهدی رنجبری غلامرضا قربانی
بیست و یک نمونه سیلوی ذرت به منظور ارزیابی ترکیب شیمیایی ، توزیع اندازه ذرات ، تجزیه پذیری به روش in situ از گاوداریهای استان اصفهان جمع آوری گردید.نتایج این تحقیق نشان می دهد که سیلو کردن گیاه ذرت در اکثر گاوداری های مورد آزمون به صورت نامناسبی انجام می گیرد. بنابراین، تغییر در زمان برداشت محصول ، نحوه سیلو کردن و خرد کردن گیاه ذرت نیاز می باشد.
علی مشگلی جواد پوررضا
اهداف تحقیق در این پایان نامه بشرح زیر است . 1- تعیین ارزش بیولوژیکی دی کلسیم فسفات های تولیدی در مقایسه با نمونه استاندارد . 2- تعیین قابلیت هضم کلسیم نمونه های مختلف دی کلسیم فسفات با استفاده از روش تغذیه اجباری و استفاده از مارکر . 3- تعیین قابلیت هضم فسفر نمونه های مختلف دی کلسیم فسفات با استفاده از روش تغذیه اجباری و استفاده از مارکر . 4- بررسی صفات تولیدی مرغ و خصوصیات کیفی تخم مرغ در اثر مصرف نمونه های مختلف تولیدی دی کلسیم فسفات . 5- بررسی تغییرات بعضی از معیارهای خون در نتیجه مصرف نمونه های مختلف دیکلسیم فسفات . 6- معرفی نمونه های بهتر و برتر به مصرف کنندگان جهت شناخت صحیح آن ها و ایجاد رقابت سالم جهت تولید نمونه های با کیفیت بالاتر .