نام پژوهشگر: موسی مسگرباشی

: بررسی اثر زمان کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه و تاریخ قطع آبیاری ، بر روی عملکرد کمی و کیفی واریته cp57 – 614 نیشکر در منطقه جنوب خوزستان
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1388
  حمید مومنی   موسی مسگرباشی

به منظور بررسی اثر زمان کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه و تاریخ قطع آبیاری بر روی عملکرد کمی و کیفی نیشکر واریته cp57-614 ، آزمایشی در طی سال زراعی 87-1386 ، در جنوب خوزستان اجراء گردید . این آزمایش در قالب بلوک های قابل تصادفی ، بصورت کرت های یک بار خرد شده و در سه تکرار انجام گردید . تیمار اصلی شامل تاریخ های قطع آبیاری در سه سطح شامل ( 1-25/6/ ، 2-10/7/ ، 3-25/7/ ) و تیمار فرعی شامل زمان کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه سرک نیز در سه سطح شامل ( 1-1/3/ ، 2-25/3/ ، 3-2/4/ ) بود . برای بررسی اثرات تیمارهای فوق بر روی خصوصیات کمی و کیفی محصول ، وزن کل ماده خشک محلول در شربت ساقه (brix ) ، وزن ساکاروز در ماده خشک محلول ( pol) ، خلوص شربت (purity ) ، درصد قند ، عملکرد ساقه ، تراکم ساقه و محصول نهایی شکر اندازه گیری گردید . نتایج نشان داد که اثر تاریخ قطع آبیاری سوم بر عملکرد ساقه و محصول نهایی شکر ، بهتر از دو تاریخ دیگر قطع آبیاری بود . هم چنین اثر زمان کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه سرک در واریته زودرس cp57-614 در تیمار دوم ، نسبت به دو زمان دیگر برتری معنی داری به لحاظ محصول نهایی شکر داشت . بیشترین و کمترین عملکرد ساقه به ترتیب در تیمارهای قطع آبیاری سوم و زمان کاربرد کود دوم ( 53/126 تن در هکتار ) و تیمار مربوط به قطع آبیاری اول و زمان کاربرد کود ، سوم ، ( 67/99 تن در هکتار ) بدست آمد . هم چنین بیشترین و کمترین محصول نهایی شکر نیز به ترتیب مربوط به تیمار قطع آبیاری سوم و زمان کاربرد کود دوم با ( 12/14 تن در هکتار ) و تیمار مربوط به قطع آبیاری و زمان کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه اول ( 94/7 تن در هکتار ) بدست آمد . در مجموع تیمار مربوط به تاریخ قطع آبیاری 25/7 / و زمان 25/3/ برای کاربرد آخرین مرحله کود نیتروژنه در واریته cp57-614 نیشکر، بهتر از سایر تیمارها بود .

بررسی تغییرات شوری ناحیه ریشه تحت شرایط سطح ایستابی و کاربرد خاکپوش (مالچ)در مرحله گیرایی نهال خرما
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1390
  پروانه تیشه زن   عبدعلی ناصری

خشکی، سطح ایستابی کم عمق و شوری ثانویه خاک از مهمترین مسایل در مناطق خشک و نیمه خشک هستند. بسیاری از مناطق خوزستان سالهاست که با مشکل سطح ایستابی کم عمق شور، مواجه می باشند. مهمترین محصول باغی استان خوزستان خرما میباشد که علیرغم مقاومت به شوری، در دوره گیرایی نهال بسیار به شوری و خشکی حساس است. لذا به منظور بررسی اثرات کنترل سطح ایستابی بر بیلان نمک ناحیه ریشه، گیرایی و رشد نهال خرما، آزمایش لایسیمتری در قالب کرتهای دوبار خردشده با سه سطح شوری آب زیرزمینی (4> s1 = 8 s2=و 12 s3=دسی زیمنس بر متر)، دو سطح عمق سطح ایستابی (90سانتی متر=d2 و 60 سانتیمتر =d1) و دو سطح پوشش خاک (m1 =بدون مالچ و =m2برگ خرد شده خرما) در 3 تکرار انجام پذیرفت. جهت دستیابی به هدف مطالعه، نیاز آبشویی در نظر گرفته نشد. در طول آزمایش میزان بارندگی، صعود آب زیرزمینی و زهآب خروجی اندازهگیری و بیلان آب مشخص شد. برای خاک ناحیه ریشه نیز بیلان نمک تعیین گشت. نتایج نشان داد که حفظ رطوبت خاک، به آبشویی نمکها کمک می کند. به طوریکه در حضور سطح ایستابی کم عمق، شوری خاک لایسیمترهای دارای پوشش کاهش یافت. مالچ همچنین باعث بهبود رشد نهالها شد. آبهای زیرزمینی شور نیز میتوانند در تأمین نیاز آبی نهال خرما مشارکت داشته باشند. میانگین میزان مشارکت آب زیرزمینی در تأمین نیاز آبی نهالها در دوره گیرایی برای آب غیر شور 14/15- 46/9 درصد، برای شوری آب زیرزمینی 8 دسی زیمنس بر متر برابر 27/18-9 درصد و برای شوری آب زیرزمینی 12 دسی زیمنس بر متر برابر 84/20-01/8 درصد میباشد. میزان مشارکت با افزایش عمق سطح ایستابی کاهش مییابد. میانگین میزان مشارکت آب زیرزمینی در عمق 60 سانتیمتری برابر 84/20 – 30/11 درصد و برای عمق 90 سانتیمتری 33/16 -01/8 درصد تعیین گشت. مدل غیرخطی سه متغیره میتواند برای پیش بینی مشارکت آب زیرزمینی به کار رود. اما بهترین مدل برازش داده شده از نوع درجه 3 میباشد. این مدل برای دو حالت با و بدون پوشش خاک به دست آمد. مقایسه میزان صعود آب زیرزمینی با مقادیر بدست آمده از جریان ماندگار نشان داد که صعود آب زیرزمینی تابع جریان غیرماندگار است و استفاده از جریان ماندگار برای تعیین میزان صعود مناسب نیست. در حضور سطح ایستابی 90 سانتیمتر، با افزایش شوری آب زیرزمینی تا 8 دس زیمنس بر متر، حجم آب صعود کرده، میزان تبخیر و تعرق و درصد مشارکت آب زیرزمینی و میزان رشد نهال افزایش و سپس در شوری 12 دسی زیمنس بر مترکاهش یافت. بنابراین شاید بتوان گفت شوری حدود 8 دسی زیمنس بر متر حد بهینه اکولوژی برای رشد رویشی نهالهای خرما رقم برحی است. نهال خرما (رقم برحی) قادر است در شوری خاک 17/14 دسی زیمنس بر متر زنده مانده و رشد مناسبی داشته باشد. درصد گیرایی نهالهای خرما 100 درصد بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که مالچ در سطح یک درصد بر میزان تغییر نمک ناحیه ریشه، تبخیر و تعرق، میزان مشارکت آب زیرزمینی، محیط تنه نهال، تعداد برگ و برگچه موثر است، ولی شوری آب زیرزمینی تأثیر معنی داری بر هیچ کدام از شاخصها نداشت. در این مطالعه عمق سطح ایستابی 90 سانتیمتر و کاربرد مالچ به خوبی توانست نیاز آبشویی را در طی دوره آزمایش (15 ماه) برطرف سازد.

بررسی میزان مشارکت آب زیر زمینی با شوری مختلف در تأمین نیاز آبی و عملکرد گیاه ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1390
  غلامحسین کریمی   مجید بهزاد

بمنظور بررسی سهم مشارکت آب زیرزمینی در تأمین بخشی از نیاز آبی گیاه و عملکرد گیاه ذرت تحت شرایط آب زیرزمینی کم عمق و شور، تحقیقی در لایسیمترهای ستونی از جنس پلی اتیلن به قطر 8/0 و ارتفاع 2/1 متر انجام شد. 24 عدد لایسیمتر با مشخصات فوق الذکر به صورت مدفون در مزرعه آزمایشی کار گذاشته شد و از خاک مزرعه که دارای بافت سیلت لوم بود، و با رعایت نیمرخ طبیعی آن پر شدند. سطح آب زیرزمینی در لایسیمترها با استفاده از بطری ماریوت در عمق 6/0 متر ثابت نگه داشته شد. تیمارهای مورد استفاده شامل سه سطح شوری آب زیرزمینی معادل 5/2، 5 و 5/7 دسی زیمنس بر متر و دو سطح آبیاری معادل 70 و 100 درصد نیاز آبیاری محاسبه شده بودند. آزمایش در دو فصل کشت تابستانه و زمستانه، بصورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار انجام گردید. یک تیمار کشت ذرت بدون آب زیرزمینی با 3 تکرار و با آبیاری کامل به عنوان تیمار شاهد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که میزان مشارکت آب زیرزمینی در سطح آبیاری 70 درصد، در شوری های فوق الذکر در کشت تابستانه به ترتیب 00/25، 09/22 و 71/19 درصد و در کشت زمستانه به ترتیب 74/24، 94/21 و 16/20 درصد بوده است. میزان مشارکت آب زیرزمینی در سطح آبیاری 100 درصد برای سه سطح شوری مذکور در کشت تابستانه به ترتیب 28/5، 61/4 و 76/3 درصد و در کشت زمستانه به ترتیب 62/3، 99/2 و 38/2 درصد بوده است. اختلاف مقادیر مذکور در تمام موارد در سطح 5 درصد معنی دار بود. در این پژوهش معادلات مربوط به اجزاء ضریب گیاهی واقعی kca، شامل ضریب مربوط به آبیاری kci، و ضریب مربوط به آب زیرزمینی kcg، بر اساس رابطه بیلان رطوبت بدست آمد و منحنی های مربوطه در دو حالت آبیاری کامل و کم آبیاری و به ازاء سه سطح شوری آب زیرزمینی ترسیم گردید. منحنی های مذکور در دو حالت آبیاری کامل و کم آبیاری از الگوی متفاوتی پیروی نمودند. در شرایط آبیاری کامل، با افزایش شوری آب زیرزمینی مشارکت آب زیرزمینی در مصرف آب گیاه کاهش اما ضرایب گیاهی افزایش یافت. اما در حالت کم آبیاری، با افزایش شوری آب زیرزمینی، سهم مشارکت آب زیرزمینی در تأمین نیاز آبی گیاه کمتر و مقادیر ضریب گیاهی نیز کمتر شد. در هر دو کشت تابستانه و زمستانه، در سطح آبیاری 70 درصد، کاهش عملکرد تیمارها در تمام موارد بیش از کاهش عملکرد مربوط به تیمارهای با آبیاری کامل بود. در حالت کم آبیاری، مشارکت آب زیرزمینی در تأمین نیاز آبی گیاه باعث بالا آمدن املاح در محدوده ریشه گیاه شده و لذا با افزایش شوری آب زیرزمینی عملکرد محصول کاهش بیشتری نشان داد. اما در حالت آبیاری کامل، مشارکت آب زیرزمینی در نیاز آبی گیاه کم بود و این نیاز عمدتاً از طریق آب آبیاری تأمین گردید. که در این حالت با افزایش شوری آب زیرزمینی، مشارکت آب زیرزمینی کم شده و احتمالاً تبخیر کمتر از سطح خاک، تجمع کمتر نمک در ناحیه ریشه گیاه و افزایش نسبی عملکرد را به دنبال داشته است. مقادیر بهره وری آب در سطح آبیاری 70 درصد، در هر سه سطح شوری آب زیرزمینی، بیش از مقادیر مربوطه در سطح آبیاری 100 درصد بود که در کشت تابستانه اختلاف مقادیر در سطح 5 درصد در تمام موارد معنی دار، ولی در کشت زمستانه اختلاف مقادیر غیر معنی دار بود. میانگین مقادیر کارایی مصرف آب در سطح آبیاری 70 درصد کمتر از میانگین متناظر در سطح آبیاری کامل بود، هر چند اختلاف مقادیر در بیشتر موارد غیر معنی دار بود. در هر دو کشت تابستانه و زمستانه، تغییرات شوری آب زیرزمینی در محدوده مورد مطالعه، تأثیر معنی داری بر مقادیر بهره وری، کارایی مصرف آب و شاخص برداشت نداشت. در نتیجه، از طریق زهکشی کنترل شده و تثبیت سطح آب زیرزمینی در عمق 6/0 متر در این تحقیق، با حفظ کارائی مصرف و افزایش بهره وری آب، هم بخشی (حدود20 الی 25 درصد) از نیاز آبی گیاه ذرت تأمین شد و هم زه آب کمتری تولید گردید.

مطالعه مهم ترین عوامل عملیاتی و مدیریتی اثر گذار بر بازده انرژی کل تراکتور - خاک ورز و ارایه یک مدل مناسب
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  نواب کاظمی   هوشنگ بهرامی

در مسیر توسعۀ کشاورزی پایدار، نقش مکانیزاسیون و مدیریت ماشینهای کشاورزی بسیار برجسته است. برای کمک به تصمیم گیری صحیح در رابطه با انتخاب مناسب تراکتور ـ ادوات برای افزایش بازده عملی تراکتور و بهینه شدن مصرف انرژی، شناخت از شاخص بازده انرژی کل(oee) تراکتور – ادوات بسیار ضروری است، به همین دلیل نقش عوامل مدیریتی در شرایط مزرعه ای بر شاخص oeeو پارامترهای عملیاتی تراکتور –خاک ورز مورد مطالعه قرار گرفت. در این تحقیق ترکیب مختلفی از چهار عامل مهم مدیریتی شامل، سنگین سازی- انتخاب وضعیت محور محرک– انتخاب دور موتور و دنده- محدوده رطوبتی(۱۸-۱۲٪ و ۲۴-۱۸٪)، در دو سطح کار شخم شده با دیسک سنگین و شخم نشده به صورت طرح فاکتوریل خرد شده اجرا گردید. اثرات این عوامل بر بازده انرژی کل و پارامترهای عملیاتی و هم چنین مقایسه سطوح کاری با تجزیه مرکب، anovaو post anova بررسی شد. سپس مطالعه روابط پارامترهای عملیاتی بر شاخص oee، از طریق تجزیه رگرسیونی و تجزیه علیت انجام گردید. از آنجا که ماهیت این روش ها به ویژه تجزیه علیت مبتنی بر تعداد زیاد نمونه برداری بوده، نیاز است که هم زمان با اجرای عملیات به طور پیوسته اقدام به اندازه گیری شود لذا تراکتور mf399-4wd به سامانه جمع آوری داده (das) با قابلیت نمایش و ذخیره 1000 داده در ثانیه تجهیز شد. نتایج تجزیه واریانس حاکی از آن است که در دو سطح کار شخم شده و شخم نشده اثر وضعیت محور محرک و دنده بسیار معنی دار است و اثر سنگین سازی فقط در سطح شخم نشده معنی دار بود. در مجموع بازده انرژی کل به دست آمده برای 32 ترکیب تیماری شامل کم ترین مقدار یعنی ۴۳/۷ ٪ مربوط به تیمار (سطح شخم شده-دوچرخ محرک با سنگین کننده و دنده سبکتر) بوده و بالاترین بازده با ۱۶/۱۸ ٪ مربوط به (سطح شخم نشده- چهارچرخ محرک با سنگین کننده) است. نتایج تجزیه علیت نیز سه پارامتر درصد لغزش چرخ های عقب(asrw) ، مصرف سوخت (fc) و درصدی از توان کششی معادل پی تی او(peq) را به عنوان اثر گذارترین متغیرها بر بازده انرژی کل معرفی می کند و بر اساس این سه متغیر دو مدل رگرسیونی چندگانه به تفکیک هر سطح کار ارایه گردید.

بررسی رژیم های آبیاری و عمق ریزوم بر ویژگی های رشدی علف هرز حلفه (imperata cylindrica l.)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1392
  سهیلا زمانی   معصومه فرزانه

آزمایش حاضر به منظور بررسی تاثیر رژیم های آبیاری و عمق های مختلف استقرار ریزوم بر ویژگی های رشدی و بررسی شاخص های فیزولوژیکی علف هرز حلفه (imperata cylindrica) تحت تنش خشکی به صورت گلدانی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه شهید چمران اهواز در سال1392-1391به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای آزمایش شامل فاکتورهای ذیل بود.فاکتور اول(تیماراصلی):تنش درسه سطح شامل1- آبیاری بدون تنش2-تنش متوسط3-تنش شدید، فاکتور دوم(تیمارفرعی): طول ریزوم های حلفه براساس تعداد جوانه در دو سطح پنج جوانه و دوازده جوانه و فاکتور سوم (تیمارفرعی): عمق (عمقی که ریزوم های حلفه در خاک دفن شدند) در سه سطحکه شامل: الف)5سانتی متری، ب) 15سانتی متری، ج)30سانتی متری اعمال گردید. صفات مورد اندازه گیری شامل محتوای نسبی آب برگ،میزان سبزینگی برگ،هدایت روزنه ای، شاخص سطح برگ،محتوای پرولین برگ،عملکرد کوانتومی فتوسیستمii، تعداد شاخسارهای جدید و ارتفاع شاخساره اصلی،طول و قطر ریزوم،تعداد جوانه روی ریزوم های تشکیل شده،وزن خشک اندام های هوایی و زیرزمینی بود. نتایج آزمایش نشان دادکهاعمال تنشتأثیر معنی داری در سطح یک درصد بر صفات مورد اندازه گیری در حلفه داشت. به طور کلی با افزایش تنش،تمام صفات (به جز پرولین) کاهش معنی داری را نشان دادند. اثرعمقکاشتبرصفاتاندازه گیریشده در سطح یک درصدمعنی داریبود و با افزایش عمق از پنج سانتی متر به سی سانتی متر کلیه صفات به طور قابل ملاحظه ای کاهش یافتند.نتایج آزمایش نشان داد با افزایش تعداد جوانه ها در ریزوم های کاشته شده(ازپنج به دوازده) صفات مورد اندازه گیری نیز(به جز پرولین) افزایش قابل توجهی نشان داده و در سطح یک درصد معنی دار گردیدند.سطوح مختلف تنش،عمق کاشت و تعدادجوانه روی ریزوم نیز دارای اختلاف معنی دار در سطح یک درصد و پنج درصد بودند.به طور کلی می توان نتیجه گرفت با افزایش تنش،افزایش عمق کاشت و کاهش تعداد جوانه های روی ریزوم های کاشته شده صفات فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی علف هرز حلفه دچار کاهش قابل ملاحظه ای گردیده و این امر می تواند درکنترل و کاهش رشد این علف هرز سمج مؤثر واقع گردد.

مقایسه عملکرد ردیف کارهای نیوماتیک تراشکده و یونیسم در کاشت ذرت
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1392
  اسماعیل غلامی قالوندی   هوشنگ بهرامی

امروزه در کشت گیاهان ردیفی عواملی همچون قیمت بالای بذور اصلاح شده، نیاز محصول به فاصله دقیق بین بوته ها و هزینه های بالای کارگری تنک کردن لزوم آزمایش کارنده ها را ایجاب می کند. در این تحقیق عملکرد دو ردیف کار نیوماتیک تراشکده و یونیسم در منطقه اهواز در شرایط مزرعه ای کنترل شده و مزرعه ای مورد مقایسه و ارزیابی قرار گرفتند. عامل های مستقل مورد بررسی در شرایط مزرعه ای کنترل شده و مزرعه ای عبارت بود از: 1-نوع ردیف کار(یونیسم و تراشکده) 2- سرعت پیشروی بذرکار در سه سطح(3، 6، 9) کیلومتر در ساعت 3-فاصله کاشت بین بذور در سه سطح(15، 20، 25)سانتی متر. بذر مورد آزمایش بذر ذرت و برای اجرای آزمایش از طرح فاکتوریل اسپلیت پلات در سه تکرار با 18 تیمار استفاده گردید. در شرایط مزرعه ای کنترل شده صفات مورد بررسی شامل شاخص چندکاشت، نکاشت، کیفیت تغذیه و دقت کاشت بودند. در شرایط مزرعه ای صفات مورد بررسی عبارت بود از بازده مزرعه ای، ظرفیت مزرعه ای، شاخص چندکاشت، نکاشت، کیفیت تغذیه، دقت، ضریب یکنواختی(افقی، عمودی) بذرها حول فاصله تنطیمی، ضریب پراکندگی جانبی بذرها از میانگین و درصد سبز شدن. در شرایط مزرعه ای کنترل شده، نتایج نشان داد، که فاکتور نوع ردیف کار بر شاخص چندکاشت و دقت، تأثیر معنی دار در سطح احتمال 5% داشته است. ردیف کار تراشکده به دلیل شاخص چندکاشت کمتر و دقت بیشتر نسبت به ردیف کار یونیسم ارجحیت دارد. اثر متقابل نوع ردیف کار و سرعت پیشروی بر شاخص چندکاشت و نکاشت اثر معنی داری در سطح احتمال 5% داشت. با افزایش سرعت پیشروی در هر دو کارنده در سطح احتمال 1% شاخص چندکاشت کاهش و نکاشت افزایش یافت. همچنین با افزایش فاصله کاشت در هر دو کارنده، در سطح احتمال 1% شاخص دقت افزایش یافت. نتایج آزمایش های مزرعه ای نشان داد، که ردیف کار تراشکده دارای شاخص چند کاشت کمتر، دقت بیشتر، یکنواختی توزیع عمودی بیشتر و پراکندگی جانبی بذر بیشتر در سطح احتمال 5% نسبت به ردیف کار یونیسم بود. همچنین اثر متقابل نوع ردیف کار و سرعت پیشروی برشاخص چندکاشت و نکاشت اثر معنی داری در سطح احتمال 5% داشت. در هر دو کارنده افزایش سرعت پیشروی در سطح احتمال 1% باعث افزایش ظرفیت مزرعه ای و شاخص نکاشت، همچنین باعث کاهش بازده مزرعه ای، شاخص چندکاشت، دقت، یکنواختی عمودی بذر حول فاصله تنظیمی و درصد سبز شدن شد. همچنین سرعت پیشروی بر شاخص کیفیت تغذیه و یکنواختی توزیع افقی بذر و پراکندگی جانبی بذر ازمیانگین تأثیر معنی داری داشت. فاصله کاشت بر روی شاخص چندکاشت، نکاشت، کیفیت تغدیه و دقت، تاثیر معنی داری داشت. در نهایت با توجه به نتایج برای هر دو ردیف کار بهترین فاصله کاشت 20 سانی متر و بهترین سرعت پیشروی 6 کیلومتر در ساعت بدست آمد و ردیف کار تراشکده در شرایط مزرعه ای کنترل شده و مزرعه ای نسبت به ردیف کار یونیسم برتری نسبی داشت.

اثر سرعت موتور و نسبت دنده بر مصرف سوخت تراکتور 285mfدر عملیات خاک ورزی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  ابراهیم صیدی   محمدجواد شیخ داودی

تراکتور وماشینهای کشاورزی بصورت رکن اصلی تولیدات کشاورزی به حساب می آیندوباتوجه به گستردگی دامنه فعالیت آنها و وسعت اراضی کشاورزی بررسی عواملی که برمیزان مصرف سوخت وراندمان کاری تراکتور تاثیر گذارندیک مهم بشمار می آید.پارامترهای سرعت پیشروی و دور موتور برمصرف سوخت و راندمان کاری تراکتور ، در انجام عملیات کشاورزی تاثیر گذار می باشد.لذا هدف ازاین تحقیق بدست آوردن ترکیب مناسبی ازپارامترهای فوق درجهت حصول بهترین حالت استفاده ، راندمان کاری، مصرف سوخت درهکتارومصرف سوخت ویژه مالبندی بود.دراین تحقیق به بررسی مصرف سوخت تراکتور مسی فرگوسن 285در عملیات خاک ورزی با گاوآهن قلمی پرداخته شد و در آن میزان مصرف سوخت در18تیمارمختلف شامل، عامل دنده در3سطح وسرعت موتوردر6سطح با انجام آزمایشات مزرعه ای با عمق کاری در حدود 15سانتی متر در خاک رسی ،لومی مورد ارزیابی وسنجش قرار گرفت .هر تیمارسه بار تکرارگردیدومساحت هر کدام از54کرت های آزمایشی باعرض5/2درطول160 متر 400 مترمربع بود. با بدست آوردن میزان سوخت مصرفی به دو صورت لیتربرهکتار ولیتر بر کیلووات ساعت درقالب طرح آماری کرت های های خرد شده مورد ارزیابی قرارگرفتند وبرای تجزیه وتحلیل داده های آماری به دست آمده ازآزمایش، از نرم افزار sasوبرای مقایسه میانگین تیمارها از آزمون چنددامنه ای دانکن استفاده گردید.نتایج داده های بدست آمده نشان دادندکه متغیر دنده بر میزان مصرف سوخت ویژه مالبندی وهمچین میزان مصرف سوخت در هکتار با اطمینان 99/0اثر معنی داری داردولی متغیر سرعت موتور بر میزان مصرف سوخت ویژه مالبندی وهمچین میزان مصرف سوخت در هکتار اثر معنی داری ندارد،وهردو متغیر دنده وسرعت موتوربر 4صفت دیگرشامل توان مالبندی،ظرفیت مزرعه ای،زمان انجام عملیات خاک ورزی وهزینه خاک ورزی با اطمینان 99/0اثر معنی داری دارند

بررسی تاثیر آرایش کاشت (تراکم بوته و فاصله ردیف) بر عملکرد, اجزای عملکرد و کارایی مصرف نور بر دو رقم نخود زراعی در شرایط آب و هوایی اهواز
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1388
  امین ییلاق چغاخور   رضا مامقانی

نخود یکی از حبوبات عمده است که با داشتن درصد بالای پروتئین، به عنوان یکی از منابع مهم پروتئین گیاهی در تغذیه انسان به حساب می آید. به علاوه شناخت برخی عوامل به زراعی می تواند گام مهمی در جهت افزایش تولید باشد. برای این منظور آزمایشی جهت بررسی تاثیر فاصله ردیف و تراکم بوته بر روی برخی فاکتورهای مورفولوژیکی، عملکرد و اجزای عملکرد، پروتئین دانه و راندمان مصرف نور در دو رقم نخود، در سال 1386 در اهواز به اجرا در آمد. این آزمایش در قالب طرح اسپلیت پلات فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاصله ردیف در سه سطح (40 ، 50 و 60 سانتی متر) به عنوان کرت های اصلی و تراکم بوته با دو سطح (25 و 35 بوته در متر مربع ) و دو رقم (آرمان و هاشم ) به عنوان کرت های فرعی قرار گرفتند. نتایج حاصل نشان داد که فاصله ردیف تاثیر معنی داری بر صفات مورد بررسی مربوط به عملکرد نداشت. به هر حال وزن دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی و تعداد نیام در واحد سطح، در فاصله ردیف 60 سانتی متر به طور نسبی کمتر بود. تراکم بوته برتعداد نیام در واحد سطح، عملکرد بیولوژیکی و عملکرد دانه تاثیر معنی دار داشت، به عبارت دیگر تراکم بوته بیشتر (35 بوته درمترمربع)، عملکرد بیشتری تولید نمود. همچنین تعداد انشعاب تحت تاثیر تراکم بوته قرار گرفت و تراکم 25 بوته تعداد شاخه بیشتری تولید نمود. تاثیر رقم بر ارتفاع بوته، ارتفاع تشکیل اولین نیام و عملکرد بیولوژیکی معنی دار بود، به طوری که رقم هاشم مقادیر بالاتری را نشان داد. در صورتی که شاخص برداشت در رقم آرمان به طور معنی داری بیشتر بود. اثرات متقابل تاثیر معنی داری بر بیشتر صفات مورد بررسی نداشتند. در مورد پارامترهای مربوط به نور، نتایج حاصل نشان داد که فاصله ردیف تاثیر معنی داری بر صفات مورد بررسی نداشت. در حالی که تراکم بوته بیشترین تاثیر را بر صفات مورد بررسی داشت، یعنی تراکم 35 بوته در متر مربع دارای بیشترین مقدار شاخص سطح برگ، کسر تشعشع فعال فتوسنتزی، تجمع ماده خشک و راندمان مصرف نور به ویژه درهنگام آغاز تشکیل نیام (115 روز پس از کاشت) داشت. همچنین رقم هاشم بیشترین شاخص سطح برگ، تولید ماده خشک و کسر تشعشع فعال فتوسنتزی را در مراحل زایشی، به ویژه 115 روز پس ازکاشت داشت. در این تحقیق استفاده از تیمار فاصله ردیف نزدیک ( فاصله 40 و یا 50 سانتی متر) و تراکم بوته بالا(35 بوته درمترمربع) بیشترین عملکرد را در هر دو رقم تولید نمود .

اثر دورهای آبیاری و مقادیر مختلف کود ازت روی عملکرد ذرت دانه ای
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تبریز 1370
  موسی مسگرباشی   هوشنگ آلیاری

به منظور بررسی دورهای مختلف آبیاری و مقادیر مختلف کود ازت بر روی رشد رویشی و عملکرد دانه در هیبرید sc46 a آزمایشی در سال 1369 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز واقع در اراضی کرکج انجام یافت . این محل جزء اقلیم استپی نیمه خشک سرد با بارندگی سالیانه 310 میلیمتر و مزرعه مورد نظر دارای خاک شن لومی با سطح الارض کم عمق و ph تقریبی 8 میباشد. فاکتور آبیاری شامل، آبیاری با فاصله 6 روز = i1، دور آبیاری با فاصله 9 روز = i2، دور آبیاری با فاصله 12 روز = i3 و دور آبیاری با فاصله 15 روز = i4 بود. فاکتور ازت عبارت بود از 200=n4 , 150=n3 , 50 n1 کیلوگرم ازت در هکتار . این فاکتورها درقالب طرح کرتهای خرد شده با چهار تکرار مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که دور آبیاری با فاصله کمتر باعث افزایش ارتفاع این گیاه و بالاتر گرفتن بلال اصلی از سطح خاک میشود. اگر چه عملکرد دانه در تیمارهای آبیاری i1 و i2 بترتیب 65ˆ7 و 10ˆ8 تن در هکتار برآورد گردید و تفاوت آنها از نظر آماری معنی دار نیست اما بالاتر بودن میزان عملکرد دانه i2 نسبت به i1 بالا بودن کارآیی مصرف آب و بویژه مقرون به صرفه بودن از لحاظ هزینه آبیاری باعث برتری دور آبیاری 9 روز در شرایط این آزمایش گردیده است . با زیاد شدن فواصل آبیاری از تیمار i1 به بعد میزان عملکرد در تمام سطوح ازت کاهش یافت . افزایش سطح کود ازته باعث افزایش عملکرد، نسبت برگی سبز بر زرد، قطر ساقه، تعداد ردیفهای دانه، تعداد دانه در ردیف و وزن هزار دانه گردید و تیمار n4 بیشترین علملکرد را در شرایط این آزمایش بخود اختصاص داد. کمترین مقدار عملکرد دانه یعنی 291ˆ5 تن در هکتار مربوط به تیمار n1i4 و بیشترین آن در تیمار n4i2 به مقدار 164ˆ10 تن در هکتار تعیین گردید. مضافا2 اثر متقابل معنی داری بین مقادیر کود ازت و دوره های آبیاری در مورد هیچکدام از صفات مورد اندازه گیری مشاهده نگردید که استقلال نسبی اثر این دو فاکتور را حداقل در محدوده این آزمایش نشان میدهد. به نظر میرسد برای حصول بالاترین میزان عملکرد دانه ذرت در شرایط آب و هوائی و خاکی منطقه مورد آزمایش می بایست زمان آبیاری در حوالی 9 روز تنظیم و میزان ازت را در سطح 200 کیلوگرم در هکتار توصیه نمود.