نام پژوهشگر: زهره حجتی نجف آبادی
ژیلا رستمی زهره حجتی نجف آبادی
لاکاز ها (پارا-دی فنل :اکسیژن اکسیدوردوکتاز) پروتئین هایی حاوی چند اتم مس هستند که برای اکسید کردن ترکیبات آروماتیک و غیر آروماتیک با واسطه ی رادیکال ها، از اکسیژن مولکولی استفاده می کنند. طیف وسیعی از ترکیباتی که به توسط لاکاز اکسید می شوند(فنل ها، پلی فنل ها، آنیلین ها، آریل دی آمیدها، هیدروکسی ایندول ها، بنزن تیول ها، ترکیبات فلزی آلی و غیر آلی و ...)، نمایانگر پتانسیل بالای این آنزیم به عنوان کاتالیست زیستی برای کاربردهای بیوتکنولوژیک می باشد. همچنین کاربردهای صنعتی لاکاز برای سوبستراهای غیر فنلی با استفاده از واسطه های اکسید و احیا، تحت کاربردهای بالقوه ای در زمینه ی ،lms توسعه یافته است. لاکاز و (lms) عنوان سیستم های لاکاز -مواد حد واسط حذف لیگنین و رنگ زدایی زیستی از خمیر کاغذ، تیمار پساب های واحدهای صنعتی، رنگ زدایی از رنگ ها در صنایع نساجی، تغییرات آنزیمی فیبرها، سمیت زدایی ازآلاینده هاو تصفیه زیستی، سمیت زدایی از لیگنوسلولوز هیدرولیز شده برای تولید اتانول توسط مخمر،حذف آنزیمی ترکیبات فنلی در نوشیدنی های تخمیری،فرآوری آبمیوه، ساخت بیوسنسورها و سلول های سوخت زیستی نشان داده است.همچنین از لاکاز در سنتز شیمیایی مواد آلی، واکنش های پلیمریزاسیون، سنتز مواد دارویی همانند برخی داروهای ضد سرطانی، تولید مشتقات جدید آنتی بیوتیک ها و سنتز مشتقات هورمونی استفاده می شود.علیرغم کاربرد مفید این آنزیمدر فرایندهای صنعتی، برخی مشکلات عملی همچون مراحل پرهزینه جداسازی و تثبیت، عدم انحلال مجدد، ناپایداری ساختار و حساسیت به شرایط نامساعد برخی فرایندها، کاربری آن را کاهش می دهد. بسیاری از این محدودیت ها را می توان با استفاده از آنزیم های تثبیت شده برطرف ساخت. مشخص شده است که محیط بوده و به احتمال قوی یک (cu) تمایز سلولی استرپتومایسس ها به میزان چشمگیری تحت تاثیر میزان مس مکانیسم تنظیمی داخل سلولی وابسته به مس، در زمان تمایز، تولید آنتی بیوتیک و تولید ملانین در این باکتری ها نقش دارد. واکنش های تولید ملانین میکروبی توسط فنل اکسیدازها کاتالیز می شود که آنزیم هایی وابسته به مس می باشند و دسته ای از آنها لاکازها می باشند. توانایی استرپتومایسس در تولید اسپور و پایداری آن در خاک و نیز گزارشات مبتنی بر تولید لاکاز، این گونه را گزینه مناسبی به عنوان مایه تلقیح در خاک برای کاهش دفعات استفاده از آنزیم مطرح می سازد. با توجه به حضور آنزیم لاکاز در فرایند تمایز استرپتومایسس ها و همچنین نیاز به مقادیر کافی از این آنزیم به صورت تثبیت شده، هدف این پژوهش بررسی حضور لاکاز در اسپور استرپتومیست ها وامکان افزایش و یا هدفمند سازی بیان آن در این ارگانیسم ها و تعیین کیفیت کاربردهای آنبوده است. در این پژوهش، ابتدا استرپتومایسس هایی که اسپور آنها شناسایی شده، و سپس ژن ftir فعالیت آنزیم لاکاز را نشان می داد جداسازی شده و سویه مطلوب با دو روش مولکولیو به صورت کتابخانه ژنی لاکاز ذخیره گشت. از سوی دیگر با pzhillac کد کننده این آنزیم استخراج گردید و در وکتور امکان افزایش بیان القاپذیر یک آنزیم اکسیدازی در استرپتومایسس لیویدانس به ،pmt استفاده از وکتور بیانی 3206 عنوان یک مدل بررسی گشت تا بر اساس آن، مطالعات بعدی برای بررسی افزایش بیان آنزیم لاکاز با استفاده از این وکتور و وکتورهای مشابه در سویه وحشی صورت گیرد که نتیجه نهایی آن، تولید یک سویه نوترکیب حاوی مقادیر بالایی از لاکاز در سطح اسپور آن و کاربری این آنزیم تثبیت شده و تجدیدپذیر در صنایع گوناگون است.
نسرین السادات نبوی زاده زهره حجتی نجف آبادی
نظریه ی سلول های بنیادی سرطانی اولین بار در سال 1937 توسط furth و kahnپیشنهاد شد. بر اساس این نظریه، جمعیت کوچکی از سلول ها با خاصیت بنیادی در بافت های سرطانی وجود دارد که مسئول شروع ایجاد تومور هستند. هم چنین بر این اساس مفاهیم دیگری از سرطان مثل عود بیماری پس از درمان و متاستاز قابل توجیه است. در سال های اخیر دلایلی مبنی بر رد این نظریه مطرح شد. بنابراین استفاده از مارکر های معتبر برای شناسایی این سلول ها حائز اهمیت است و از مهم ترین این مارکرها sox2 و oct4 هستند. sox2 به عنوان یک فاکتور رونویسی در سلول های بنیادی افزایش بیان دارد در نتیجه افزایش بیان آن در بافت سرطانی نسبت به بافت طبیعی می تواند یک دلیل قابل قبول برای پذیرش نظریه ی سلول های بنیادی سرطانی باشد. oct4 هم یک فاکتور پرتوانی است که در بسیاری از مطالعات به عنوان مارکر سلول های بنیادی سرطانی مورد استفاده قرار می گیرد. oct4 دارای سه ایزوفرم است (oct4a، oct4b و oct4b1 ) که فقط oct4a در پرتوانی نقش دارد و دو ایزوفرم دیگر oct4b و oct4b1 در مواقع استرس سلولی افزایش بیان دارند. علاوه براین، ژن oct4 دارای 8 ژن کاذب است که ژن کاذب 1 به نام oct4p1 دارای 98? همولوژی با oct4a است. در نتیجه بررسی دقیق بیان oct4a می تواند به درک بهتر این نظریه کمک کند. در این تحقیق با مطالعات بیوانفورماتیکی اختصاصی ترین پرایمر برای oct4a طراحی شد و هیچ گونه بیانی از oct4a در بافت های سرطانی مشخص نگردید. هم چنین بیان sox2 در بافت های طبیعی، بدخیم و خوش خیم مورد بررسی قرار گرفت. افزایش بیان این ژن در بافت های بدخیم نسبت به طبیعی (p value=0.0061) و بافت خوش خیم نسبت به طبیعی (p value=0/0159) بیانگر بنیادی شدن سلول ها در بافت خوش خیم و بد خیم است.