نام پژوهشگر: محمدرضا گلشنی
محمدرضا گلشنی بهزاد قادری سهی
فردریش انگلس زمانی گفت «شلی، نابغه، پیامبر، شلی، و بایرون با نکته سنجی درخشانش و طنز گزنده اش بر جامعه حاضر ما بیشترین خواننده های خود را در میان طبقه پرولتاریا یافته اند. طبقه بورژوا تنها نسخه های یا ابتر یا نسخه های خانوادگی که به تناسب اخلاقیات ریاکارانه ی روز سانسور شده اند یافته است.»(247) این نقطه نظر از دو جهت شاخص است چراکه این ستایش از جانب فیلسوفی بیان شده که عدم اهتمام او به مسائل ماورائی بر کسی پوشیده نیست. این یکی از دلایلی بود که این پایان نامه را برآن داشت تا در مورد معرفت شناسی و متافیزیک در مورد این دو شاعر به تحقیق بپردازد. البته امیید است تا این کار متفاوت از کارهایی که تا کنون در مورد این دو انجام شده به پایان برسانم. این پایان نامه بایرون و شلی در خلا مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه چنین می پندارد که آنها حاصل برخورد دو مکتب فکری بزرگ که میراث دینی و فلسفی زندگی غرب را شکل داده اند، بوده اند. یکی از آن دو تجربه گرایی انگلیسی است که تقریباً می تواند گفت با بکن آغاز و در راسل به اوج خود رسید. دیگری ایدهآلیسم پساکانتی یا ایدهآلیسم آلمانیست. اوج شکوفایی تجربه گرایی انگلیسی که بنیانهای تفکر دینی را از طریق معرفت شناسی منهدم کرد در نیمه اول قرن هجدهم در آثار تجربه گرایان شاخصی چون جان لاک، جرج برکلی و دیوید هیوم به چشم می خورد. از میان این متفکرین آثار لاک و هیوم مد نظر نگارنده است. دهه آخر قرن هجدهم در آلمان دوره بلوای فلسفی بود. پس از اینکه کانت بنیان های داگماتیسم متافیزیک را از طریق کتاب "سنجش خرد ناب" به لرزه در آورد، متفکرین و دانشوران مختلف از زوایای گوناگون به او حمله کردند. از آنجا که به نظر می رسید او این رسالت را ناتمام گزارده بود، نیاز به یک تمام کننده احساس می شد. این بود که گروهی از متفکرین از جمله فیشته، شلینگ و هگل برخود دانستند که رسالت نا تمام وی را به انجام برسانند که بدان ها ایدآلیست های آلمانی نیز گفته می شود. از میان آنها فیشته و شلینگ مد نظر نگارنده هستند.