نام پژوهشگر: هاشم فردانش
مرجان میرشمشیری محمود مهر محمدی
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی عملکرد ریاضی دانش آموزان کشورهای پیشرونده و پسرونده در مطالعات تیمز 2007-1995 و تعیین دلالتهای آن برای بهبود عملکرد ریاضی دانش آموزان ایرانی انجام پذیرفت. به این منظور داده های 40655 نفر دانش آموز کشورهای کره جنوبی، انگلستان، آمریکا، لیتوانی(کشورهای پیشرونده) سنگاپور، ژاپن، مجارستان، بلغارستان (کشورهای پسرونده) و ایران که به روش نمونه گیری خوشه ای دو مرحله ای از جامعه دانش آموزی پایه هشتم کشورهای یاد شده برای آزمون تیمز سال 2007 میلادی انتخاب گردیده بودند و به پرسشهای آزمون عملکرد ریاضی و پرسشنامه دانش آموز پاسخ داده بودند، با استفاده از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. افزون بر آن، نظامهای آموزشی کشور آمریکا به عنوان شاخصی از کشورهای پیشرونده و ژاپن به عنوان شاخصی از کشورهای پسرونده به روش مطالعه موردی و با بهره گیری از چارچوب فرهنگی پاملا بلوتین و دیگران(2000) مورد بررسی کیفی قرار گرفت. یافته های بخش کمی نشان داد که عملکرد ریاضی دانش آموزان گروه کشورهای پیشرونده، گروه کشورهای پسرونده و گروه کشورهای پیشرونده در مقایسه با کشورهای پسرونده از الگوی یکسانی پیروی نمی کند؛ اگرچه شباهتهایی وجود دارد. یافته های بخش کیفی پژوهش نشان داد در کشور ژاپن ایجاد نظام آموزش اجباری، تصویب قانون اساسی آموزش و پرورش، ایجاد«مدرسه های بالاتر از متوسطه»، ایجاد برنامه درسی تلفیقی و دروس انتخابی وکاهش ساعت و محتوای آموزش ،ارتقاء قانون اساسی آموزش و پرورش ،تاکید بیشتر مدارس ابتدایی و مدرسه های مقدماتی بر ریاضیات و به دنبال آن افزایش محتوا و زمان کلاس ریاضیات؛ از موارد اثر گذار بر عملکرد ریاضی دانش آموزان بوده است. در کشور آمریکا نیز جنبش«بازگشت به پایه ها»،«قانون دفاع ملی»،«جنبش انسانی کننده» برنامه درسی ، بازگشت دوباره نهضت« بازگشت به پایه ها» ،گزارش « ملتی در خطر» ،گزارش «آمریکای2000»، قانون «هیچ کودکی عقب نماند» ، « قانون آمریکا رقابت می کند»،« برنامه مشارکت ریاضیات و علوم» و«برنامه بالارونده ریاضیات- علوم» از اهم مواردی هستند که بر عملکرد ریاضی دانش آموزان اثر گذاشته اند. دلالتهای دو بخش کمی و کیفی پژوهش برای نظام برنامه درسی و آموزش ریاضی در ایران آن بود که متغیرهای مفهوم خود، ارزشها و باورها، منابع آموزشی خانه، تحصیلات والدین، فرایند آموزش و درگیری تحصیلی؛ همچنین حرکت محتاطانه و تدریجی به سوی کاهش تمرکز و توجه به ظرفیت سازی و آمادگی عوامل اجرایی در این حرکت-نظیر معلمان و مدیران- تدوین استانداردهای آموزش ریاضی و پیگیری نحوه تحقق این استانداردها از موارد اثر گذار بر عملکرد ریاضی دانش آموزان است که می تواند مورد توجه سیاستگذاران آموزشی کشور ایران در راستای بهبود بخشی به نظام برنامه درسی و آموزش ریاضی قرار گیرد.
نیک نام زهرا محمود مهرمحمدی
دیدگاه های حاصل از پررنگ شدن و اهمیت یافتن نقش زبان در علوم انسانی و اجتماعی تأثیر پذیرفته است. در این تحقیق به تبیین انسان شناختی آموزش علوم تجربی پرداخته شده است. بر اساس رویکرد انسان شناختی، می توان گفت یادگیری علوم تجربی مدرسه ای نیازمند سه دسته گذار از مرزهای فرهنگی است: عبور از مرز فرهنگ زندگی روزمره به فرهنگ علم؛ عبور از مرز فرهنگ زندگی روزمره به فرهنگ حاصل از مناسبات و تعاملات اجتماعی افراد و عوامل درون مدرسه؛ و عبور از مرز فرهنگ زندگی روزمره به فرهنگ نظام آموزش رسمی. در این پژوهش با اتخاذ الگوی جهان بینی کرنی، و بر اساس روش مردم نگاری معناکاوانه پیشفرض های اصلی شکل دهنده به جهان بینی علمی دانش آموزان در چهار مقوله ارتباط، طبقه بندی، علیت و زمان بررسی شد. در مقوله ارتباط با طبیعت در اطلاع رسان های این پژوهش پنج گونه نگاه زیبایی شناختی، نگاه عرفانی- دینی، نگاه طبیعت گرایانه، نگاه محیط زیست گرا، نگاه اسرار-آمیز به طبیعت قابل شناسایی بود. در مولفه طبقه بندی، دو مقوله پیوسته و گسسته؛ در مولفه علیت، سه مقوله غایی، طبیعت گرایانه و ترکیبی و در مولفه زمان چهار مقوله حال گرا، آینده گرا، متوازن و مردد از یکدیگر متمایز شدند. در بحث دیدگاه دانش آموزان نسبت به علم نیز چهار یافته ی ارائه شده معرف تلقی کلی آنها از علم بود. یافته های این بخش حاکی از غلبه دیدگاه سنتی به علم (در مقابل دیدگاه غیرسنتی) بود. بحث چگونگی تأثیر پیشفرض ها بر یادگیری نیز بر اساس نتایج پژوهش های کوبرن، ایکنهد، کاستا، ججد و فلن و همکاران توضیح داده شد و در نهایت چهار دسته دلالت برای برنامه درسی حساس به فرهنگ ارائه گردید.
معصومه کیانی علیرضا صادق زاده قمصری
پژوهش حاضر با عنوان «تبیین رویکردهای غالب روش شناختی پژوهش در حوزه ی فلسفه تعلیم و تربیت و توصیف روش شناختی رساله های دکتری ایران»، از یک سو با توصیف و تبیین رویکردهای غالب (رویکرد استنتاجی و رویکرد تحلیلی)، از سه زاویه ی خاص که عبارتند از: الف) تعریف فلسفه ی تعلیم و تربیت، اهداف و وظایف آن از منظر هر رویکرد، ب) چگونگی دست یافتن به دانش یا مراحلی که هر رویکرد برای رسیدن به دانش پیش بینی می کند، ج) ارائه ی شاخص هایی که معرِّف رویکردهای مزبور باشد، و از سوی دیگر با توصیف و تحلیل روش شناختی رساله های دکتری، بر اساس شاخص های بدست آمده، سعی در پی افکندن یک چارچوب نظری هماهنگ و منسجم درباره ی رویکردهای استنتاجی و تحلیلی و نیز ترسیم وضعیت کنونی روش شناختی رساله های دکتری انجام شده در ایران می نماید. در مسیر این بررسی، با روش توصیفی _ استنباطی به بخش نخست، و با روش توصیفی _ تحلیلی به بخش دوم پرداخته شد و نتایج بدست آمده، بیانگر این بود که فلسفه تعلیم و تربیت از منظر رویکرد استنتاجی، همان تفسیر متون فلسفی از نظرگاه تربیتی است و هدف آن کشف و استنتاج اصول، قوانین و نظریه هایی درباره ی طبیعت انسان، جامعه و جهان و نیز چیستی، چرایی و چگونگی تربیت، و وظیفه ی آن، هدایت اعمال تربیتی می باشد. از منظر رویکرد تحلیلی نیز، فلسفه ی تعلیم و تربیت، به مفهوم و معنی تعلیم و تربیت، کشف و تفسیر مفاهیم موجود در گفتار و کردار تربیتی ناظر است و هدف آن ایجاد یک مجموعه ی فراگیر از حقایق مفهومی درباره ی تعلیم و تربیت و نیز مشخص شدن مفاهیم و قضایای تعلیم و تربیت و نحوه ی کاربرد و استعمال آن ها می باشد. همچنین مراحل دست یابی به دانش و نیز شاخص هایی که معرِّف این دو رویکرد باشد بدست آمد.در بخش دوم نیز نتایج بیانگر وضعیت نامطلوب روش شناختی رساله های دکتری ایران می باشد.
مریم رضایی غلامعلی احمدی
هدف پژوهش حاضر مقایسه برنامه های درسی اجرا شده و کسب شده رشته مهندسی صنایع در دانشگاه علم و صنعت ایران می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل دانشجویان آموزش حضوری و الکترونیکی رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران که مشتمل بر 630 دانشجوی آموزش حضوری و 600 دانشجوی آموزش الکترونیکی در رشته مهندسی صنایع است، که در مجموع جامعه آماری 1230 نفر می باشد،کلیه دروس ارائه شده در رشته مهندسی صنایع، و نمرات پایان ترم دانشجویان آموزش حضوری و الکترونیکی رشته مهندسی صنایع می باشد. در این پژوهش ملاک انتخاب، دروس ارائه شده در رشته مهندسی صنایع بود که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از 46 درس ارائه شده در رشته مهندسی صنایع 12 درس انتخاب گردید و 480 دانشجوی رشته مهندسی صنایع در آموزش حضوری و الکترونیکی به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. ابزار پژوهش پرسش نامه محقق ساخته بود که شامل مولفه های اهداف، محتوا، فرایند تدریس و روش های یادگیری، نحوه تعامل با اساتید و دانشجویان، روش های ارزشیابی، امکانات و منابع یادگیری بوده است. پایایی این پرسش نامه 882/0بود و روایی صوری و محتوایی این پرسش نامه توسط متخصصان تأیید گردید. روش انجام این پژوهش روش توصیفی- تحلیلی است. بررسی ویژگی های برنامه های درسی اجرا شده توسط طیف پنج درجه ای لیکرت ( خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد) مشخص گردید. در بخش آماری از روش آمار توصیفی ( توزیع فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد) و روش های آمار استنباطی (one-way anova، univariate، mancova) استفاده گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که برنامه درسی اجرا شده رشته مهندسی صنایع در مولفه های اهداف، محتوا، فرایند تدریس و روش های یادگیری، نحوه تعامل با اساتید و دانشجویان، روش های ارزشیابی، امکانات و منابع یادگیری، در آموزش حضوری و الکترونیکی با هم تفاوت دارند. و در برنامه درسی کسب شده میزان یادگیری دانشجویان آموزش حضوری رشته مهندسی صنایع بهتر از دانشجویان آموزش الکترونیکی است. کلید واژه ها: آموزش حضوری، آموزش الکترونیکی، برنامه های درسی اجرا شده، برنامه های درسی کسب شده.
ابوالقاسم بهجت هاشم فردانش
هدف اصلی این تحقیق شناسایی باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس معلمان دوره متوسطه استان خراسان رضوی (14643=n) شاغل به تدریس در سال تحصیلی90-89، و تبیین رابطه بین این باورها و جهت گیری ها بود. هدف دوم آن بود که بررسی شود آیا بین باورهای معرفت شناختی؛ جهت گیری های تدریس؛ رابطه بین باورها و جهت گیری های معلمان؛ و ویژگی های فردی آنان (جنسیت، رشته تحصیلی و سطح تحصیلات) رابطه ای وجود دارد؟ داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه باورهای معرفت شناختی شومر (1998) و پرسشنامه اصلاح شده جهت گیری های تدریس ساموئلوویچ (1999) از 403 نفر از معلمان که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده بودند، با روش میدانی جمع آوری و با روش های آماری تحلیل واریانس عاملی، آزمون تفاوت معنی دار آماری بین ضرایب همبستگی و آزمون همبستگی پیرسون در نرم افزار spss نسخه 19 تحلیل شد. نتایج نشان داد 53% معلمان دارای باورهای معرفت شناختی خام و 55% دارای جهت گیری تدریس- محور هستند و بین باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس آنها همبستگی معنی دار متوسط منفی وجود دارد. در این دو متغیر بین معلمان برحسب جنسیت تفاوت آماری معنی دار وجود نداشت. معلمانِ دارای سطح تحصیلات فوق دیپلم و پایین تر در رشته فنی و مهندسی نسبت به معلمان رشته های علوم انسانی، و معلمان رشته علوم انسانی نسبت به معلمان رشته های علوم پایه، به ترتیب از باورهای معرفت شناختی خام تری برخوردار بودند. در عوض، معلمانِ دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر در رشته فنی و مهندسی نسبت به معلمان رشته های علوم پایه، و معلمان رشته علوم پایه نسبت به معلمان رشته های علوم انسانی به ترتیب از باورهای معرفت شناختی پیچیده تری برخوردار بودند. به نظر می رسد چارچوب رشته های علوم پایه و علوم انسانی در مقاطع بالاتر چندان شرایط تحول فکری ورودی های خود را تأمین نمی کنند و این وضعیت در رشته های علوم انسانی شدیدتر است. معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر نسبت به معلمان دارای سطح تحصیلات لیسانس گرایش بیشتری به جهت گیری یادگیری- محور داشتند. به نظر می رسد دوره تحصیلات تکمیلی، تأثیر عمده ای بر نوع نگاه معلمان به کارشان در کلاس دارد. معلمان رشته های فنی و مهندسی در مقایسه با معلمان سایر رشته ها، بیشترین گرایش را به جهت گیری تدریس- محور داشتند و معلمان رشته های علوم پایه در مقایسه با معلمان رشته های علوم انسانی گرایش بیشتری را به جهت گیری یادگیری- محور نشان دادند. تفاوت ضرایب همبستگی بین باورهای معرفت شناختی و جهت گیری های تدریس در دو گروه معلمان دارای سطح تحصیلات لیسانس و معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر از نظر آماری معنی دار بود. یعنی معلمان لیسانس از معلمان فوق لیسانس در باورهای معرفت شناختی، خام تر در و جهت گیری به تدریس، تدریس- محورتر بودند. استدلال شد این امر ناشی از تحصیلات پایین تر است. این نتیجه در خصوص معلمان دارای سطح تحصیلات فوق دیپلم و پایین تر و معلمان دارای سطح تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر نیز تأیید شد.
الهه غلامی محمد خزایی
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل وضعیت رشته ی ارتباط تصویری در مقطع کارشناسی پرداخته است. فرض پژوهش بر این امر استوار بوده است که برنامه ی درسی رشتهی ارتباط تصویری، در ایجاد زمینه برای تقویت مهارت های عملی و علمی از جمله خلاقیت، تفکر انتقادی، تقویت دید بصری، استفاده ی صحیح و مناسب از تکنولوژی و شناخت ماهیت و جایگاه تکنولوژی، پاسخگوی نیازهای این رشته نبوده است. با توجه به شرایط و نیازها و با استفاده از رویکردهای مناسب می توان به راهکارهایی برای تجدید نظر و بهبود برنامه ی درسی رشته ارتباط تصویری دست یافت. بدیهی است برنامه ی درسی فعلی رشته ی ارتباط تصویری در مقطع کارشناسی، سالهاست مورد بازنگری قرار نگرفته است. با توجه به ناکارآمدی و عدم موفقیت فارغ التحصیلان آن و از طرفی پیشرفت روزافزون این رشته در سراسر دنیا ، لزوم بازنگری و پیشنهاد در مورد برنامه ریزی درسی آن ضروری به نظر می رسد. این پژوهش به بررسی این برنامه ریزی پرداخته و با توجه به نقاط قوت و تأکید بر آن و بررسی نقاط ضعف به ریشه یابی و تحلیل آن مبادرت ورزیده است. نگارنده بر این باور بوده است که با توجه به شرایط و انتظارات، می توان با یک رویکرد تلفیقی و تطبیقی به تجدید نظر در اهداف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی در برنامه ی درسی این رشته پرداخت. همچنین با غنی تر نمودن بُعد نظری و پرورش مهارت های تحقیق در برنامه ی درسی رشته ی ارتباط تصویری به بهبود برنامه کمک کرد. هدف از این پژوهش ارائه ی تعریف جامع و دقیق ماهیت این رشته، جهت مشخص شدن اهداف برنامه ی درسی آن، بررسی تطبیقی برنامه ی ارتباط تصویری در ایران و تعدادی دانشگاه خارجی و شناسایی نقاط ضعف و قوت آنها و ارائه ی راه کارهایی برای بهبود بخشیدن به برنامه ی درسی رشته ی ارتباط تصویری جهت بررسی، بازبینی و ارتقاء برنامه ی درسی این رشته بوده است. بازبینی و بررسی های معلوم، همه جانبه و نتایج پژوهش می تواند مورد استفاده ی مسئولین مربوطه همچون وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه ها و سایر مراکز آموزش عالی باشد. بدین ترتیب می توان از یافته های این پژوهش در راستای تجدیدنظر و بهبود برنامه ی درسی-دانشگاهی هنر به ویژه ارتباط تصویری استفاده نمود. همچنین نتایج این پژوهش می تواند زمینه ساز و مبنای دیگر پژوهش ها و مطالعات علمی باشد و با این مهم به آرمان رسیدن به جامعه ی ارتباط تصویری مطلوبتر نزدیک شد.
فیروز محمودی محمود مهرمحمدی
برنامه های درسی یکی از مهمترین عناصر و عوامل تاثیرگذار در تعیین میزان موفقیت و شکست نظام های آموزش عالی هستند. با توجه به تغییر و تحول سریع جهان و مطرح شدن مسایل و نیازهای جدید برای جوامع، برنامه های درسی آموزش عالی باید ارزشیابی و بازنگری شوند تا براساس اقتضائات زمانی و مکانی طراحی و تدوین شوند. یکی از رویکردهای برنامه درسی که در نیم قرن اخیر تداوم داشته و بطور روزافزون در سرتاسر جهان رو به گسترش است، برنامه درسی مبتنی بر مساله است. برنامه درسی مبتنی بر مساله در اواخر دهه 1960 در آموزش پزشکی دانشگاه مک مستر کانادا اجرا گردید و سپس بتدریج در سایر رشته ها از جمله علوم انسانی و اجتماعی اجرا گردید. مطرح شدن دیدگاه ساخت و سازگرایی و آموزه های دانشگاه مشتری محور، دانش سبک 2، کاربردی کردن برنامه های درسی و غیره موجب گسترش این رویکرد گردید. هدف این پژوهش تبیین جایگاه و ابعاد رویکرد برنامه درسی مبتنی بر مساله در آموزش عالی و طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر مساله برای دانشجویان دوره کارشناسی مدیریت آموزشی و امکان سنجی آن در آموزش عالی ایران است. در این پژوهش نقاط قوت و ضعف برنامه های درسی مبتنی بر مساله از منظر پژوهشی به شیوه سنتز پژوهی بررسی شده و با استفاده از رویکرد تحقیق طراحی، الگویی طراحی شود که ضمن تاکید بر نقاط قوت برنامه درسی مبتنی بر مساله، نقاط ضعف و کاستی های آن را برطرف نماید. الگوی مطلوب تحت عنوان الگوی برنامه درسی مبتنی بر مساله با گرایش وارونگی است که در سطح کلان از چهار بخش (دروس اصلی، تجربه میدانی، سمینار و پایان نامه) تشکیل شده است. در سطح خرد عناصر برنامه درسی به تفکیک نیمسال های تحصیلی تبیین شده است. در نهایت چالش های اجرای برنامه درسی مبتنی بر مساله و الگوی مطلوب در قالب چهار عامل فلسفی، سازمانی، استادان و دانشجویان بررسی شده است.
محمد ظاهر فهیمی هاشم فردانش
هدف از پژوهش حاضر، بررسی وضعیت موجود برنامه درسی دوره ابتدایی کشور افغانستان و ارائه الگوی طراحی برای آن بوده است. نتایج این تحقیق از یک جهت، وضعیت موجود برنامه درسی دوره ابتدایی این کشور را به تصویر می کشد و اهم مسایل و مشکلات و نارسائیهای برنامه درسی دوره ابتدایی این کشور را مشخص می کند و از جهت دیگر برای طراحان برنامه های درسی آن الگویی ارائه می نماید. توصیه های ارائه شده می تواند، زمینه های لازم برای دست اندرکاران آموزش و پرورش افغانستان از جمله برنامه ریزان درسی، مولفان، معلمان و به خصوص طراحان برنامه های درسی آن، فراهم و ایشان را در جهت شناخت وضع موجود و برنامه ریزی جهت رفع نارسائیها و نقایص موجود کمک کند. جهت دستیابی به این هدف، روند تحقیق از بررسی و تحلیل مبانی نظری برنامه های درسی دوره ابتدایی افغانستان در پنج حوزه: مطالعات برنامه درسی، فلسفه تعلیم و تربیت و نظریه های برنامه درسی، مسایل روان شناختی دوره آموزش ابتدایی، مطالعات جامعه شناختی مرتبط با جامعه افغانستان و مطالعات جامعه شناختی مرتبط با جامعه جهانی، آغاز و جمعبندیهای مبتنی بر مطالعه در این حوزه ها به عنوان داده های تحقیق تعریف گردید. سپس این داده ها، به عنوان بنیادهای نظری الگوی مطلوب طراحی مورد استفاده قرار گرفت و بر اساس آنها اصول و معیارهای شرایط مطلوب استخراج شد. توضیح وضعیت مطلوب و شرایط مطلوب، دستمایه بررسی و مطالعه وضعیت موجود قرار گرفت و با محور قرار گرفتن اصول و معیارهای مذبور که در مجموع تشکیل دهنده اصول و ارکان الگوی طراحی پشنهادی این تحقیق می باشند، ضمن مقایسه وضع مطلوب و وضع موجود، وضعیت موجود به بررسی و تحلیل گرفته شد. البته، قبل از مقایسه الگوی طراحی مطلوب، با نظر خواهی از دست اندکاران و کارشناسان برنامه درسی افغانستان در معرض سنجش اعتبار و در نهایت مورد تأیید قرار گرفت. بدین ترتیب، در نتیجه مطالعه پنج حوزه مطالعاتی که ذکر شد، ناظر بر طراحی برنامه های درسی دوره ابتدایی در کشور افغانستان، هم اصول و معیارهای الگوی طراحی پیشنهادی مشخص گردید و هم ارزیابی وضعیت موجود به عنوان بخش دیگر تحقیق، انجام شد. در این پژوهش، با تفکیک سوالات پژوهشی از روشهای مختلف استفاده گردید. برای پاسخ به به بررسی و تحلیل تحقیقات انجام « پژوهش تلفیقی: سنتز پژوهی » سوالات ابتدا با استفاده از روش گرفته در زمینه الگوهای طراحی و مبانی برنامه درسی پرداخته شد. سپس برای طراحی الگوی طراحی استفاده گردید. برای توصیف و ارزیابی وضع موجود نیز از روش « پژوهش نظریه یی » مطلوب از روش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شد. نتایج بررسی و تحلیل وضعیت موجود بیانگر آن است که الگوی حاکم بر طرحهای موجود برنامه درسی رسمی دوره ابتدایی افغانستان، الگوی موضوعی/ دیسیپلین محوری است و ساختار، اجزاء و عناصر آن با الگوی مزبور هماهنگ می باشد. این در حالی است که در وضعیت مطلوب، الگوی طراحی برنامه بر پایه دیدگاه اسلامی، و محوریت آداب، اخلاق و خصوصیات شهروندی منطبق با معیارهای اسلامی است و در طراحی های برنامه درسی بر مسایل اجتماعی و زیست جمعی مدنی مردم افغانستان تاکید شده است. در الگوی طراحی پیشنهادی بر چهار عنصر هدف، محتوا، روشهای یاددهی -یادگیری و ارزشیابی تاکید گردیده برای هر یک، ویژگیهایی برشمرده شده است.
صغرا عمرانی ساروی هاشم فردانش
چکیده از آنجایی که تاکنون مطالعات معدودی به مقایسه یادگیری الکترونیکی با استفاده از روش های علمی طراحی آموزشی و طراحی انگیزشی و با روش آموزش مداوم متداول پرداخته اند، مطالعه حاضر با هدف مقایسه میزان یادگیری و انگیزش پزشکان آموزش مداوم جامعه پزشکی با استفاده از سه روش آموزش مداوم متداول، طراحی شده با الگوی مریل و رایگلوث؛ و طراحی شده با الگوی مریل، رایگلوث و کلر با روش آموزش الکترونیک انجام شد. مطالعه شبه آزمایشی حاضر در سال 1390 روی 90 نفر از پزشکان شرکت کننده دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام شد. میزان یادگیری پزشکان شرکت کننده با توجه به میزان پاسخ های داده شده به سوالات پرسشنامه در پیش آزمون و پس آزمون، نظرسنجی انگیزشی (با توجه به چهار عنصر انگیزشی توجه، ارتباط، اعتماد و رضایت) از برنامه آموزش متداول با قالب سخنرانی و طراحی آموزشی مرتبط با دو برنامه آموزش الکترونیک و زمان صرف شده برای یادگیری با هر سه روش آموزشی با یکدیگر محاسبه و مقایسه شد. جامعه آماری پژوهش پزشکان و دستیاران شرکت کننده در برنامه های بازآموزی بودند که در این استان مشغول کار می باشند. دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه تا پایان مهر ماه 1391دارای 4253 پزشک عمومی در سطح استان، 1276 پزشک عمومی در شهر کرمانشاه و 75 دستیار واجد شرایط در این پژوهش به لحاظ نوع رشته (بیماری های کودکان، جراحی قلب و عروق، بیهوشی و بیماری های داخلی) بود. پزشکان مورد مطالعه براساس فراخوان درون دانشگاهی در این مطالعه شرکت نمودند و به صورت تصادفی به سه گروه 30 نفری آزمایش و گواه برای مشاهده و تجزیه و تحلیل تقسیم گردیدند. در واقع در اینجا از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. لازم به ذکر است که تعداد پزشکان عمومی و دستیاران در هر سه گروه تقریباً یکسان بود. بدین ترتیب از خطای ایجاد شده به دلیل تفاوت سطح آگاهی شرکت کنندگان جلوگیری به عمل آمد. روش آموزش مداوم متداول به صورت حضوری در کلاس درس و با قالب سخنرانی توسط اساتید با تجربه دانشگاه بود. محتوای یادگیری الکترونیکی در گروه دوم با استفاده از نرم افزار مایکروسافت پاورپوینت 2010 و با دو رسانه متن و تصویر؛ و در گروه سوم با استفاده از نرم افزار macromedia flash cs5 و با هر پنج رسانه آموزشی (متن، صوت، تصویر، پویانمایی و ویدئو) تولید شد. مکان اجرای دو دوره آموزش الکترونیک در کتابخانه مرکزی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه با قالب یادگیری الکترونیکی همزمان بود. لازم به ذکر است که برای هر سه گروه از محتوای متنی یکسان استفاده شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات شامل چهار پرسشنامه، یک پرسشنامه جامعه شناختی( با 8 گویه)، یک پرسشنامه سنجش میزان یادگیری با مقایسه پیش و پس آزمون ( با 20 سوال در سطح کاربرد طبقه بندی الگوی مریل) و دو پرسشنامه سنجش میزان انگیزش براساس دو روش آموزش متداول و آموزش الکترونیک (با 48 گویه) بود. روایی محتوایی با کمک صاحب نظران تعیین شد. پایایی پرسشنامه انگیزشی بر اساس ضریب آلفای کرونباخ (91/0) و پایایی پرسشنامه سنجش میزان یادگیری بر اساس روش کودر- ریچادسون (66/0) بود. داده ها به کمک آزمون های آماری مجذور کای، تی زوجی، تحلیل واریانس یک طرفه، توکی، کروسکال والیس و کولموگروف اسمیرنوف تحلیل شد. سطح معنادار آزمون ( 05/0>p) در نظر گرفته شد. کلیه تحلیل ها توسط نرم افزار spss ویراست 16 انجام شد. یافته ها حاکی از افزایش معنادار نمره پس آزمون نسبت به پیش آزمون در هر سه گروه بود(05/0>p). نتایج آزمون تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که از نظر میزان یادگیری بین گروه اول و گروه دوم تفاوت معناداری وجود نداشت و در گروه سوم بیشترین میزان افزایش در یادگیری نسبت به گروه های دیگر وجود داشت که از نظر آماری معنادار بود (001/0= p). همچنین، با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه انگیزش شرکت کنندگان در گروه دوم نسبت به گروه اول بیشتر بود و شرکت کنندگان در روش طراحی شده با الگوی مریل، رایگلوث و کلر نسبت به دو روش دیگر از سطح انگیزش بیشتری برخوردار بودند(001/0p=). همچنین، در مطالعه حاضر شرکت کنندگان با استفاده از روش آموزش الکترونیکی با قالب چندرسانه ای نیاز به زمان کمتر برای مطالعه و یادگیری نسبت به روش آموزش متداول داشتند (زمان لازم برای برگزاری روش آموزش متداول طبق برنامه های مدون آموزش مداوم جامعه پزشکی به مدت 6 ساعت در طی یک روز، در دوره آموزش طراحی شده با الگوی مریل و رایگلوث به طور نسبی 15±150 دقیقه و با الگوی مریل، رایگلوث و کلر 18±120 دقیقه بود). نتیجه اینکه روش آموزش طراحی شده با الگوهای طراحی آموزشی و انگیزشی به لحاظ میزان یادگیری و انگیزش برای آموزش پزشکان نسبت دو روش آموزش متداول و طراحی شده با الگوهای طراحی آموزشی صرف اثربخش تر بود.
طاهر محبوبی حسین زارع
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رعایت اصول طراحی آموزشی بر بارشناختی، یادگیری و یادداری در محیط های یادگیری چندرسانه ای می باشد. ضرورت انطباق آموزش با محدودیتهای سیستم شناختی یادگیرندگان دغدغه اصلی نظریه بارشناختی بوده است، با توجه به محدودیت ظرفیت شناختی انسان، طراحی موضوعات یادگیری در محیط های یادگیری چندرسانه ای بر اساس نظریه بارشناختی از اهمیت بسزایی برخوردار است. پژوهش حاضر از نوع طرح های تحقیق آزمایشی مداخله ای پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل(گروه آزمایش بر مبنای سی دی آموزشی طراحی شده براساس 14 اصل چند رسانه ای و گروه کنترل براساس سی دی آموزشی بدون 14 اصل چند رسانه آموزش دیدند) می باشد. پژوهش شامل کلیه دانشجویان ورودی سال تحصیلی 91-90، رشته علوم تربیتی دانشگاه پیام نور مرکز بوکان بود که تعداد آنها 540 می باشد.نمونه پژوهش شامل 180 نفر(110 مرد و 70 زن) که براساس آزمون هوش ریون(بهره هوشی بین 110-90) همتاسازی شدند، می باشد که در دو گروه آزمایش (55 مرد و 35 زن) و کنترل ( 55 مرد و 35 زن) به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل: آزمون یادگیری محقق ساخته، مقیاس اندازه گیری بارشناختی پاس، نرم افزار آموزشی محقق ساخته براساس 14 اصل چند رسانه ای، پرسشنامه 72 سوالی محقق ساخته 14 اصل چند رسانه ای و ازمون هوش ریون جخت همتا سازی می باشد نتایج پژوهش نشان داد که اصول رعایت طراحی آموزشی بر کاهش بارشناختی و افزایش یادگیری و یادداری گروه آزمایش نسبت به گروه گواه تاثیر معنی داری ( 01/0 ? p) دارد. هم چنین رابطه هر یک از مولفه های چهارگانه ( 14 اصل چندرسانه ای) با بارشناختی، یادگیری و یادداری درسطح ( 01/0 ? p) معنی دار بود.
علی حسینی خواه محمود مهر محمدی
اتخاذ رویکرد شهودی به طراحی برنامه درسی به معنای رویکردی که هم بر ظرفیت تفکر شهودی تکیه داشته و هم در صدد تقویت و توسعه آن است، دلالت های بدیع و سازنده برای آموزش و یادگیری در همه ی حوزه های موضوعی به ارمغان خواهد آورد. پژوهش حاضر دو هدف اساسی را دنبال کرده است. هدف نخست، طراحی الگوی برنامه درسی مبتنی بر شهود است که در آن، عناصر اصلی برنامه ازجمله منطق، هدف ها، انتخاب و سازماندهی محتوا، راهبردهای یاددهی و یادگیری، و ارزیابی لحاظ شده است. هدف دوم، انجام مطالعه تطبیقی برنامه های درسی زبان انگلیسی دو کشور ایران و سوئد بر اساس الگوی طراحی شده است. به این منظور که میزان انطباق آنها با الگوی طراحی شده مورد بررسی قرار بگیرد. در پژوهش حاضر به منظور رسیدن به هدف های مذکور و پاسخ دادن به دو پرسش اصلی رساله، از دو روش پژوهش متفاوت بهره گرفته شده است. برای پاسخ دادن به این پرسش که الگوی طراحی مبتنی بر شهود دارای چه ویژگی هائی خواهد بود؟ از روش سنتزپژوهی با کمک روش تحلیل کیفی محتوا، استفاده شده است. برای یافتن پاسخ پرسش دوم، یعنی تعیین میزان انطباق برنامه های درسی زبان انگلیسی دو کشور ایران و سوئد با الگوی طراحی شده، روش پژوهش تطبیقی مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های پژوهش شامل دو دستاورد است: دستاورد نخست، شکل گیری الگوی طراحی مبتنی بر شهود است که از بررسی مجموع نظرات و مطالعات تجربی صاحب نظران و پژوهشگران حوزه های تعلیم و تربیت (بویژه برنامه-درسی) و روانشناسی (بویژه روانشناسی شناختی و تربیتی) بدست آمده است. دستاورد دوم، رسیدن به این نتیجه بوده که برنامه درسی موفق زبان انگلیسی کشور سوئد هماهنگ با رویکرد شهودی است. اما برنامه درسی زبان انگلیسی ایران منطبق بر رویکرد تحلیلی بوده و با رویکرد شهودی سازگاری ندارد. در پایان، پیشنهاد شده که به منظور اصلاح و بهبود برنامه درسی زبان انگلیسی ایران، دلالت های تربیتی رویکرد شهودی به طراحی مورد توجه قرار بگیرد.
محبوبه فناخسرو محمود مهرمحمدی
روند رو به رشد تکنولوژی در دوران معاصر و تأثیر روز افزون آن بر کلیهُ ابعاد زندگی بشر امروزی بطور کلی، و نظام تعلیم و تربیت بطور خاص، محقق را بر آن داشت که پدیدهُ مهم و اجتناب ناپذیر یادگیری الکترونیکی را از منظر زیبایی شناسی و ابعاد مختلف نظری و عناصر بصری نظیر تصویر، رنگ، پویا نمایی و عناصر غیر بصری نظیر متن، صدا و ... بررسی نماید. در این پژوهش توصیفی، وب سایت های آموزشی ایرانی بر اساس ساختار، محتوا و لینک های مرتبط با استفاده از چک لیست زیبایی شناسی تهیه شده توسط محقق، تحلیل و ارزیابی گردید.هدف این مطالعه، بررسی ویژگی های اساسی محیط یادگیری تعاملی از منظر طراحی آموزشی است تا بر اساس آن، پروتکل های زیبایی شناسی در یادگیری الکترونیکی احصاء شوند. سپس نمونه هایی از وب سایت های آموزشی ایرانی مورد ارزشیابی قرار گرفته است تا با مقایسهُ پروتکل های زیبایی شناسی ایرانی و غربی، نقاط تشابه و تمایز آنها بررسی شوند و در نهایت ترجیحات زیبایی شناسی دانشجویان ایرانی شناسایی شوند. جامعهُ این پژوهش شامل همهُ وب سایت های آموزشی در کل کشور ایران بود. تعداد نمونهُ پژوهش، 2 وب سایت بود و برای جمع آوری داده ها از چک لیست استفاده شد. روایی با نظر متخصصین تأیید شد و برای تحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده گردید. یافته های این پژوهش نشان داد که میانگین نمره ها در وب سایت های غربی سطوح نسبتا" بالایی را در 20 جنبهُ زیبایی شناسی در مقایسه با وب سایت های ایرانی گزارش کرده و تنها در درجهُ سردی رنگ، میانگین سایت غربی ( 16.16m= و2.53= sd) و سایت ایرانی(16.16m= و3.56 sd= ) برابرند. بطور کلی، وب سایت های آموزشی ایرانی از نظر زیبایی شناسی در سطح ضعیف بودند و نیاز به اصلاح، تکمیل و گسترش دارند.
رضا میرعرب رضی هاشم فردانش
این پژوهش در صدد کشف نقش فرهنگ معلمی در نوع موضع گیری معلمان نسبت به اصلاحات برنامه درسی در نظام آموزشی دوره ابتدایی (مورد درس علوم) در ایران بود. ابتدا با استفاده از روش سنتز پژوهشی به مرور نظریه های موجود درباره نقش فرهنگ پرداخته شد. در جمع بندی این بخش، نظریه عاملیت فرهنگی به عنوان پشتوانه نظری کار تجربی پژوهش مد نظر قرار گرفت. یافته های نظرسنجی از 137 معلم نشان داد معلمان با واکنش های مختلف موافق و مخالف در مدارس حاضر هستند. بیشتر معلمان شهری و روستایی، با میانگین 54 و 59 درصد مخالف اصلاحات اخیر برنامه درسی علوم هستند. سپس از میان 137 معلم، به مصاحبه با 12 معلم و مشاهده کلاس درس آنها پرداخته شد. یافته های بخش کیفی با روش پژوهش قوم نگاری نشان داد تفاوت های اساسی و معنی داری در فرهنگ معلمان موافق و مخالف برنامه وجود دارد. معلمان مخالف اعتقادی به تفکر درباره چگونگی بهتر انجام دادن امور اصلاحی از قبیل پذیرش روش های جدید تدریس، روش ها و تکنیک های زمینه محور و فعالانه و یا استفاده از رایانه و منابع اینترنتی در کلاس به شکل عملی نداشتند. در تحلیل فرهنگ این معلمان، 19مولفه فرهنگ معلمی مقاوم ساز یافت شد: از قبیل باور به معلم محوری، عدم اعتماد به نقش های جدید، فقدان باور به بهبود شرایط. در بررسی عملکرد معلمان موافق برنامه، 22 مولفه فرهنگ معلمی پذیرنده تغییر یافت شد مانند باور به یادگیرنده محوری، فاصله قدرت کم بین معلم و شاگردان، افتخار به حرفه معلمی. در تحلیل نهایی، دو گروه از نظر مبانی زیربنایی باورها، ارزش ها و هنجارهای معلمی با هم تفاوت های اساسی داشتند و این مبانی عامل موثری بر نحوه واکنش آنها به تغییر به شمار می رفت. در تفسیر نتایج می توان گفت درک فرهنگ معلمی عاملی ضروری برای آغاز هر گونه اصلاح است و پیش فرض رابطه ساده علی بین دستور تغییر و اجرای آن توسط عاملان تربیت (فرض مبتنی بر مهندسی فرهنگی) ساده انگارانه است و بایستی در زمینه تغییر نگاه از رویکرد مهندسی به رویکرد فرهنگی در حوزه تغییرات و اولویت تغییر در باورها و نگرش ها بر تغییر در رفتار و تدوین راهکارهایی برای ورود اندیشه تفاوت های فرهنگ معلمی در تدوین نظریه تربیتی چاره اندیشی کرد.
مینا آذرنوش داریوش نوروزی
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر استفاده از روش آموزشیاری در قالب روش های تدریس آموزش انفرادی هدایت شده و آموزش انفرادی تجویز شده بر میزان یادگیری دانشجویان دختر و پسر با سبک های یادگیری وابسته به زمینه و نابسته به زمینه انجام گرفت. روش انجام پژوهش شبه تجربی بوده است. از جامعه ی آماری دانشجویان، 6و کلاس درس زبان تخصصی دوره ی کارشناسی رشته ی تکنولوژی آموزشی شامل50 نفر انتخاب شدند که هر یک به وسیله ی سه آموزشیار با دو روش مختلف آموزش دیدند. سبک های یادگیری دانشجویان( وابسنه به زمینه و نابسته به زمینه) با آزمون geft تعیین گردید. پیش از شروع تدریس توسط آموزشیاران، پیش آزمونی برای کل دانشجویان اجرا شد. ابزار گردآوری داده ها، آزمون معلم ساخته بود که روایی محتوایی و پایایی آن مورد تأیید قرار گرفت. داده های بدست آمده با استفاده از آزمون mancova مورد تحلیل قرار گرفت و نتایج حاصل از این تحلیل آماری تأثیر متقابل سبک یادگیری و روش آموزش را مورد تأیید قرار داد و در مورد جنسیت نتایج معناداری حاصل نشد. در کل، این مطالعه نشان داد که کمک گرفتن از آموزشیاران در امر تدریس، در نظر گرفتن سبک های یادگیری دانشجویان و انتخاب روش تدریسی متناسب با سبک یادگیری دانشجویان در افزایش یادگیری دانشجویان در درس زبان تخصصی تأثیر مثبت دارد.
غلامحسین رحیمی دوست داریوش نوروزی
حل مشکلات پیچیده امروزی مستلزم افرادی با مهارت های حل مشکل پیشرفته است. یکی از هدف های اصلی رویکرد سازنده گرایی به آموزش آماده سازی افراد برای حل چنین مشکلاتی است. الگوی طراحی محیط های یادگیری حل مشکل از جمله الگوهای طراحی آموزشی سازنده گراست که هم از بلوغ نسبتاً بیشتری نسبت به دیگر الگوهای طراحی آموزش سازنده گرا برخوردار است و هم برای تلفیق در فنآوری های جدید قابلیت مطلوبی دارد. یکی از مهمترین مولفه های الگوی طراحی محیط های یادگیری حل مشکل تکیه گاه سازی است. هدف اصلی این تحقیق بررسی ابعاد تکیه گاه سازی آموزشی و تدوین الگوی مطلوب برای محیط یادگیری سازنده گرای مشکل گشایی مبتنی بر کامپیوتر بود. روش تحقیق مورد استفاده روش آمیخته و شامل تحلیل محتوای کیفی و پیمایش بود. روش تحلیل محتوای کیفی مورد استفاده روش قیاسی بود بدین صورت که بر اساس مبانی نظری و مطالعات پژوهشی تعاریفی برای مفاهیم تعیین شد و بر اساس این تعاریف مصادیقی در یافته های پژوهشی جستجو گردید. ابزار تحقیق پیمایش یک پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن به تأیید 5 نفر متخصص حوزه علوم تربیتی رسید. برای تعیین پایایی، پرسشنامه دو مرتبه و با فاصله زمانی یک هفته برای 20 متخصص حوزه تکنولوژی آموزشی ارسال شد و همبستگی پاسخ هایی آنها تحلیل شد. ضریب همبستگی بدست آمده (499/0) در سطح 05/0 معنادار بود. روش نمونه گیری تحلیل محتوای قیاسی روش انتخاب هدفمند بود. همچنین روش نمونه گیری تحقیق پیمایش، تصادفی ساده بود. یافته های تحقیق نشان داد که تکیه گاه سازی آموزشی مطلوب بر اساس مهارت های فراشناختی یادگیرنده مستلزم استفاده از تکیه گاه سازی فراشناختی است و در ادامه نیز راهبردهای تکیه گاه سازی فراشناختی نیز برای پشتیبانی از مهارت های فراشناخت یادگیرنده تعیین شدند. همچنین یافته ها نشان داد که تکیه گاه سازی آموزشی مطلوب بر اساس سطح انگیزش پیشرفت تحصیلی یادگیرنده مستلزم استفاده از تکیه گاه سازی انگیزشی است و در ادامه نیز راهبردهای تکیه گاه سازی انگیزشی برای پشتیبانی از انگیزش یادگیرنده تعیین شدند. همین طور یافته ها نشان داد که تکیه گاه سازی آموزشی مطلوب بر اساس دانش پیشین یادگیرنده مستلزم استفاده از تکیه گاه سازی شناختی است و در ادامه راهبردهای تکیه گاه سازی شناختی مشخص شدند. همچنین راهبردهای تکیه گاه سازی آموزشی مطلوب بر اساس سطح عملکرد انتقال یادگیری و محیط های یادگیری حل مشکل ساختارمند و بدون ساختار شناسایی شدند. بدین ترتیب چهارچوب تکیه گاه سازی آموزشی شناسایی و الگوی تکیه گاه سازی آموزشی مطلوب تدوین شد. در نهایت الگوی پیشنهادی از نظر 20 متخصص حوزه تکنولوژی آموزشی اعتباربخشی شد.
اکبر مومنی راد خدیجه علی آّبادی
ین پژوهش با هدف «شناساییعواملموثربرشکل¬گیریاجتماعیادگیریدرآموزشالکترونیکیوارائهمدلیبرایطراحیآن» صورت گرفته است. در راستای شناسایی این عوامل و در نهایت ارائه مدل، از روش ترکیبی متوالی اکتشافی استفاده شد. در بخش کیفی پژوهش از روش تحلیل محتوای استقرایی و در روش کمی از طرح شبه آزمایشی گروه آزمایش – گروه کنترل استفاده گردید. در بخش کیفی پژوهش، مقالات، کتب و متن استخراج شده از مصاحبه با افراد (کارشناسان، اساتید، دانشجویان) که به شیوه هدفمند انتخاب شده بودند، مورد تحلیل محتوای استقرایی قرار گرفتند و در پایان 9 مقوله نهایی، معلم، مشارکت، حضور اجتماعی، زمان، منابع، اعتماد، پشتیبانی، ابزار و گروه استخراج گردیدند. این نه مقوله عوامل موثر بر تشکیل اجتماع یادگیری هستند، که در نهایت منجر به شکل گیری الگوی اجتماع یادگیری الکترونیکی شدند. در بخش کمی پژوهش، برای بررسی اعتبار درونی و بیرونی الگو از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد که روایی آن از طریق بررسی متخصصان و پایایی آنها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب 72/0 و 87/0 به دست آمد. جهت بررسی میزان مشارکت ها در سیستم مدیریت یادگیری مودل از رابریک کل نگرانه محقق ساخته استفاده شد که اعتبار این ابزار هم 79/. به دست آمد. نمونه پژوهش در بخش اعتباریابی درونی 15 نفر از متخصصان تکنولوژی آموزشی و یادگیری الکترونیکی و در بخش اعتباریابی بیرونی 88 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته های حقوق و علوم سیاسی بودند که درس آشنایی با کامپیوتر را در ترم دوم سال تحصیلی 92-1391 اخذ کرده بودند. به دلیل تفکیک جنسیتی 88 نفر در چهار گروه (دو گروه دختر و دو گروه پسر) گمارده شده و به طور تصادفی دو گروه (یک گروه دختر و یک گروه پسر) در گروه آزمایش و دو گروه دیگر (یک گروه دختر و یک گروه پسر) در گروه کنترل گمارده شدند. برای تعدیل اثر پیش آزمون بعد از بررسی پیشفرض های آزمون تحلیل کوواریانس، از آزمون آنکوا استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که نتایج بدست آمده از اجرای الگو در گروه آزمایش هم در گروه دختران (f=107/96, p<0.01) و هم در گروه پسران (f=194/16, p<0.01) با 99 درصد اطمینان معنی دار است. به عبارت دیگر بعد از ارائه متغیر مستقل در گروه آزمایشی و عدم ارائه آن در گروه کنترل، نتایج به دست آمده در پس آزمون نشان داد که گروه آزمایش حس اجتماع بالاتری را تجربه کرده اند.همچنین نتایج آزمون آنکوای دوراهه برای بررسی اثر جنسیت در اجرای الگوی بدست آمده، نشان داد که جنسیت تاثیری در نتایج آزمایش ندارد (f=/752, p>0.05). به عبارتی نتیجه اجرای الگوی ارائه شده برای اجتماع یادگیری الکترونیکی در دو گروه پسران و دختران مشابه است و تفاوت آماری با یکدیگر ندارند. در پایان برای بررسی این فرضیه که بین میزان مشارکت یادگیرندگان در آموزش الکترونیکی مبتنی بر وب و حس اجتماع ارتباط معنی داری وجود دارد، از آزمون همبستگی پیرسون استفاده گردید. نتایج آزمون نشان داد بین دو متغیر مشارکت در سیستم مدیریت یادگیری مودل و نمره ای که دانشجویان در پرسشنامه حس اجتماع به دست آورده اند همبستگی مثبت و بالایی (0.05>p، 81/. = r) وجود دارد. به این معنی که هر چه میزان مشارکت ها در سیستم مدیریت یادگیری یا به طور کلی در محیط یادگیری الکترونیکی بالاتر می رود، یادگیرندگان حس اجتماع بالاتری را تجربه می کنند.
مریم پورجمشیدی هاشم فردانش
این تحقیق با هدف شناسایی عوامل موثر بر تعامل یادگیرنده در آموزش مبتنی بر وب و ارائه مدلی برای افزایش و بهبود تعاملات یادگیرنده در آموزش مبتنی بر وب صورت گرفت. در راستای شناسایی این عوامل و در نهایت ارائه الگویی مناسب برای تعاملات یادگیرنده، از روش ترکیبی اکتشافی متوالی استفاده شد. در بخش کیفی پژوهش از روش تحلیل محتوای استقرایی و در روش کمی از طرح شبه آزمایشی با گروه کنترل و آزمایش استفاده گردید. جامعه آماری در بخش کیفی پژوهش جهت شناسایی عوامل موثر بر تعامل یادگیرنده (با محتوا؛ استاد؛ همکلاسی ها و رابط کاربر)، اسناد و اساتید و دانشجویان در زمینه آموزش الکترونیکی بودند که نمونه آماری تحقیق از بین آنها به شیوه هدفمند انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده های حاصل از تحلیل محتوای اسناد و مصاحبه ها در نهایت منجر به شکل گیری مقوله های اصلی برای چهار نوع تعامل مورد بررسی شامل: 9 مقوله اصلی در رابطه با تعامل یادگیرنده با استاد (مهارتهای ارتباطی؛ بازخورد؛ مهارتهای فنی و ابزاری ؛ تعهد و نظم؛ تعداد دانشجویان؛ ابزارهای ارتباطی؛ نگرش مشارکت کنندگان؛ انگیزه مشارکت کنندگان؛ و تسلط علمی) ؛ 8 مقوله اصلی برای تعامل یادگیرنده با یادگیرنده (سنخیت؛ تجربه و مهارت آموزش الکترونیکی؛ مشغله کاری؛ تفاوتهای فردی؛ فعالیتهای گروهی؛ مشارکت استاد؛ حضور اجتماعی و بازخورد )؛ 10 مقوله اصلی برای تعامل یادگیرنده با محتوا (شیوه و شکل ارائه محتوا؛ پشتیبانی محتوا؛ حجم محتوا؛ خودارزیابی؛ لینک های درون متنی؛ کنترل محتوا؛ انسجام محتوا؛ بازخورد؛ تمرین و مثال)؛ و 9 مقوله اصلی برای تعامل یادگیرنده با رابط کاربر (سادگی؛ تجربه و آشنایی؛ سازگاری رابط ها؛ محیط یا بافت؛ پیمایش؛ کنترل یادگیرنده؛ بازخورد؛ بارشناختی و راهبری) گردید که منجر به صورتبندی الگوی مفهومی تعامل یادگیرنده شد. براساس عناصر و مولفه های الگوی مفهومی، یک الگوی تجویزی که دربرگیرنده مراحلی از قبیل ملاحظات عوامل فنی، یاددهی-یادگیری، اجتماعی، محرک، و بازدارنده گردید. در بخش کمی پژوهش، برای بررسی اعتبار درونی و بیرونی الگو از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روایی آن از طریق نظر متخصصان و پایایی آنها با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب برای تعامل یادگیرنده با یادگیرنده 75%؛ یادگیرنده با محتوا 77%؛ یادگیرنده با استاد 73%؛ و یادگیرنده با رابط کاربر 78% به دست آمد. جهت بررسی میزان تعاملات در سیستم مدیریت یادگیری مودل نیز از رابریک کل نگرانه محقق ساخته استفاده شد که پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ 79% به دست آمد. نمونه پژوهش در بخش اعتباریابی درونی 15 نفر از متخصصان تکنولوژی آموزشی و یادگیری الکترونیکی و در بخش اعتباریابی بیرونی 72 نفر (35 نفر گروه آزمایش و 37 نفر گروه کنترل) از دانشجویان کارشناسی در سال تحصیلی 92-1391 اخذ بودند که الگوی پیشنهادی به مدت یک ترم بر روی دانشجویان گروه آزمایش اجرا گردید. برای تعدیل اثر پیش آزمون بعد از بررسی پیش فرض های آزمون تحلیل کوواریانس، از آزمون آنکوا برای فرضیه اصلی «به کارگیری الگوی به دست آمده باعث افزایش تعامل یادگیرنده در آموزش الکترونیکی مبتنی بر وب می شود» استفاده گردید. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس(f=248/85, p<0/05) نشان داد که گروه آزمایش تعامل بیشتری را نسبت به گروه کنترل کسب کرده بودند. همچنین نتایج تحلیل فرضیه های فرعی تحقیق با استفاده از تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد الگوی پیشنهادی تعامل باعث افزایش تعامل یادگیرنده با رابط کاربر (f= 144/64, p=0/001)؛ با یادگیرنده f= 495/80, p=0/001)؛ با محتوا ((f= 495/80, p=0/001) و با استاد ((f= 495/80, p=0/001) می شود. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس (f=/752, p>0.05) در خصوص تأثیر الگوی پیشنهادی تعامل بر جنسیت نیز حاکی از عدم تفاوت بین دختران و پسران بود.
مرتضی رحیمی ناغانی هاشم فردانش
رشد پژوهش ها در حوزه علوم تربیتی و به ویژه تدریس و یادگیری، تنوعی از روش های تدریس را پیش روی معلمان عصر حاضر گذاشته است. این تنوع روش های تدریس دو دیدگاه را به وجود آورده است: دیدگاهی که توصیه می کند یک معلم هر چقدر از روش های تدریس بیشتری در تدریس خود استفاده کند موفق تر است؛ در مقابلِ دیدگاهی که با ترکیب روش های مختلفی که برگرفته از رویکردهای گوناگون تدریس هستند، مخالف است. پژوهش حاضر به بررسی امکان به کارگیری بیش از یک رویکرد تدریس برای تدریس یک موضوع، توسط یک معلم، در یک جلسه ی درس می پردازد. برای این منظور دیدگاه های معلمان در دسترس راهنمایی و ابتدایی مشغول به تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران مورد بررسی قرار گرفت. برای دستیابی به توصیفی عمیق از دیدگاه ها و باورهای این معلمان، از پژوهش کیفی استفاده شد. داده های این پژوهش با استفاده از یک مصاحبه ی نیمه سازمان یافته به دست آمد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و در نهایت مصاحبه شوندگان پژوهش به 24 نفر خاتمه یافت. برای تحلیل داده ها، روش تحلیل تفسیری مورد استفاده قرار گرفت که طی سه مرحله انجام پذیرفت: در مرحله ی اول استدلال های معلمان برای امکان و عدم امکان ترکیب رویکردهای مختلف استخراج شد. استدلال هایی که برای امکان ترکیب رویکردهای مختلف آوردند، کاملاً شعاری و رویایی بود، زیرا فقط بهترین پیامد ممکن برای ترکیب رویکردهای مختلف را، بدون تصور موانعی که تضاد بین آن ها بوجود می آورد، در نظر داشتند. در مرحله ی دوم، برای تحلیل سناریوهای تدریس از روش مقایسه ی مداوم استفاده شد. در نتیجه ی این تحلیل، نُه شکل مختلف تدریس ترکیبیِ معلمان شناسایی شد. سرانجام، پس از چند بار بررسی مشخص شد این نُه دسته از چهار حالت خارج نیستند که به این شرح اند: در حالت اول، تدریس آن ها در واقع استقرایی بود، و ترکیبی نبود؛ در حالت دوم، تدریس ایشان در حقیقت قیاسی بود؛ سومین حالت، تدریس معلمانی را شامل می شد که در حین ارایه ی سناریوی تدریس ترکیبی، پی به نشدنی بودن آن می بردند و سناریوی خود را نیمه کاره متوقف می کردند؛ و بالاخره آخرین حالت شامل کسانی بود که در یک جلسه ی درس دوبار تدریس می کردند؛ یک بار استقرایی و یک بار قیاسی. نتیجه این که در هیچ یک از این تدریس ها، ترکیب دو رویکرد استقرایی و قیاسی امکان پذیر نشد.
علی خواجه جوزم علیرضا صادقزاده قمصری
با نگاه به شخصیت نسلی که در دو- سه ده? اخیر رشد کرده است، شاید بتوانیم مهمترین عوامل موثر در تربیت او را در چند عنصر بیابیم. خانواده، مدرسه و گروه های دوستی عناصر و عواملی است که پیش از این سال ها نیز مهمترین عوامل تربیتی اشخاص را شامل می شده اند. اما به نظر می رسد در کنار این عوامل، «رسانه ها»ی جدید، به عنوان یکی از محصولات پررنگ و فراگیر دنیای مدرن، سهم وسیعی از تربیت اشخاص را از انحصار عوامل پیش گفته ربوده اند. و در این میان، رسانه های تصویری نقشی برجسته تر ایفا می کنند. پژوهش حاضر، با تمرکز بر این عامل، سعی در کشف روابط مفهومی و نظری مابین «تربیت» و «رسانه» نموده است. به این ترتیب، پژوهش حاضر، خود را تنها مقدمه ای برای ورود به مبحث تربیت و رسانه می داند. نوپا بودن مبحث مورد نظر و همچنین محدودیت های پژوهشی موجود، مرا به این نتیجه واداشت تا ابتدائاً به کشف و استخراج مهمترین دیدگاه های موجود و تلاش های پیشین بپردازم. در این میان، نیل پستمن به عنوان متفکری تربیتی، که به تفصیل پیرامون «رسانه ها»ی جدید اندیشیده و نگاشته است، در نظر، ارجح آمد. از سوی دیگر، در میان انواع تلاش هایی که در زمین? تربیت و رسانه می توان صورت داد، کشف آثار تربیتی رسانه های تصویری، محدوده ای بود که در این فرصت محدود، بیشتر می توانست مورد توجه قرار بگیرد. لذا نهایتاً «بررسی کارکردهای تربیتی رسانه های تصویری از منظر نیل پستمن» به عنوان بخش اول پژوهش انتخاب گردید. در این بخش، آنچه حاصل آمد، هفت کارکرد تربیتی عمده بود که به نظر پستمن، از رسانه های تصویری حاصل می آید. در بخشی دیگر، به جهت مورد محک قرار دادن نتایج نظری بدست آمده، بررسی کارکردهای تربیتی رسانه های تصویری، در دانش آموزان دور? متوسطه در ایران مورد توجه قرار گرفت. چرا که این تلاش، علاوه بر سنجش صحت مباحث احصا شده، می توانست به خوبی نگارنده را در فهم دقیق تر ارتباط تربیت و رسانه به صورت عینی یاری رساند. لذا با بهره گیری از روش های تحلیل کمی، این ارزیابی نیز صورت گرفت. نتیج? حاصل، به طور حداکثری، وجود کارکردهایی که پستمن مورد تأکید قرار می داد را تأیید نمود و بنا به نتایج بدست آمده، این تأثیرات، با ضریب بالایی ناشی از استفاد? دانش آموزان از رسانه های تصویری بود.
حسین زنگنه محمدرضا نیلی احمدآبادی
نظریهی یادگیری زایشی از جمله نظریههایی است. که به دنبال پرورش آن دسته از مهارتها و قابلیتهایی در یادگیرندگان است که آنها بتوانند آن را پایهای برای کسب مهارتها و شایستگیهای بعدی خود قرار دهند. به عبارتی به زایش و خلق دانش دست پیدا کنند. پژوهش حاضر در راستای مدلسازی این نظریه برای کاربردی نمودن آن در کلاس درس در راستای بهبود بازدههای یادگیری سطح بالا و به کارگیری آن در یک بافت سازندهگرایانه (توسعهی نظریه) و با روش تحقیق آمیخته از نوع اکتشافی متوالی و با طرح تدوین مدل انجام شد که در تحقیق کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی با طرح استقرایی و پژوهش تکوینی با طرح توسعهی مدل و در تحقیق کمی برای رواسازی مدل از روش آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش بهره گرفت. سوالات تحقیق کیفی عبارت بودند از: چاچوب نظریهی یادگیری زایشی چیست؟ مولفههای این مدل کداماند؟ و همچنین روند طراحی آموزشی براساس این مدل چگونه است؟ فرضیههای تحقیق کمی نیز عبارت بودند از: مدل یادگیری زایشی موجب بهبود بازدههای یادگیری دانشآموزان در زیستشناسی میشود (فرضیه اصلی) و فرضیههای فرعی عبارت بودند از: الف) مدل یادگیری زایشی موجب بهبود یادگیری دانشآموزان در سطح تحلیل کردن میگردد. ب) مدل یادگیری زایشی موجب بهبود یادگیری دانشآموزان در سطح قضاوت کردن میگردد و نهایتاً ج) مدل یادگیری زایشی موجب بهبود یادگیری دانشآموزان در سطح خلق کردن میگردد. یافتههای حاصل از پژوهش بیانگر چارچوبی از نظریهی یادگیری زایشی بود که نقشهای معلم، یادگیرنده و محتوا را در کلاس درس مشخص ساخت. همچنین مولفهها مدل طراحی آموزشی مبتنی بر یادگیری زایشی و روند طراحی براساس آن از طریق پژوهش تکوینی در عمل مشخص گردید. در نهایت نتایج اعتباریابی بیرونی مدل شامل تایید فرضیههای تحقیق بود و بیانگر این که مدل طراحی آموزشی مبتنی بر یادگیری زایشی موجب بهبود بازدههای یادگیری سطح بالای دانشآموزان میگردد
موسی سهرابی هاشم فردانش
چکیده ندارد.
علیرضا حسین پور هاشم فردانش
پژوهش حاضر، به منظور طراحی الگوی مطلوب آموزش علوم پایه پنجم ابتدایی بر اساس رویکرد سازنده گرایی اجتماعی و نیز تولید نرم افزار چند رسانه ای مناسب برای آن انجام شده است.لذا، پژوهش دارای دو بخش است:اول بخش نظری و دوم بخش نیمه تجربی.سوال اصلی تحقیق در بخش نظری عبارت بوده از «الگوی آموزش علوم مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی اجتماعی، برای پایه پنجم ابتدایی، از نظر اهداف، اصول، روشها و ارزشیابی چه مشخصاتی دارد؟». برای رسیدن به پاسخ این سوال، پژوهشگر از بین 25 الگوی مطرح در طراحی آموزشی، الگوی سازنده گرای جانسن را بعنوان الگوی مبنا انتخاب نموده و نهایتاً، بر اساس مطالعات نظری و نیز نتایج بخش تجربی پژوهش حاضر، با انجام دو تغییر، آن را بعنوان الگوی مطلوب معرفی نموده است. سوال اصلی در بخش نیمه تجربی هم، عبارت بوده از « نرم افزار تولید شده بر اساس رویکرد سازنده گرایی اجتماعی، برای آموزش علوم پایه پنجم ابتدایی، تا چه اندازه اثربخش است ؟ ».طرح تحقیق در بخش نیمه تجربی به شکل پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و آزمایش بوده است.جامعه آماری تحقیق، شامل کلیه دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهرستان ارومیه می باشد که در سال تحصیلی 87/88 مشغول به تحصیل بوده اند. دو گروه از دانش آموزان دختر و دو گروه از دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی، بعنوان نمونه تحقیق انتخاب و در گروههای آزمایش و کنترل سازماندهی شدند. حجم نمونه برای هر گروه 26 نفر بوده است.درس زمین نا آرام با استفاده از چند رسانه ای تولید شده ( سازنده گرا ) با حضور و تدریس معلم در طول سه هفته آموزش داده شد. همین درس در گروه کنترل ولی با استفاده از چندرسانه ای معمولی ( غیر سازنده گرا ) با حضور وتدریس معلم به مدت سه هفته تدریس شد. هر چهار گروه از دانش آموزان به سوالات پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. همچنین برای سنجش رضایت دانش آموزان از دوره، پرسشنامه نظر خواهی نیزاجرا گردید.یافته ها نشان دادند که نرم افزار تولید شده موجب بالا رفتن پیشرفت تحصیلی هر دو گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در سوالات مربوط به سطوح بالای شناختی شده است، اما در سطوح پایین شناختی، روش سنّتی موفق تر بوده است.از نظر رضایت از دوره هم، نتایج حاکی از آن بوده که روی هم رفته، گروه کنترل، علیرغم تفاوت در برخی مولفه ها، رضایت بیشتری داشته اند.
محمدرضا مقدسی نیا محمود مهرمحمدی
چکیده تحقیق یکی از کارکردهای اساسی در برنامه ریزی درسی، تعیین وتشخیص نیازهای آموزشی می باشد. در واقع، اگر برنامه های درسی مبتنی بر نیازسنجی واقعی ودقیق نباشند، جامعه دارای یک نظام آموزشی کارآمدواثربخش نبوده ودر عین حال این مسئله منجر به اتلاف منابع انسانی ومادی می گردد. از این منظر، هدف اصلی این تحقیق ، شناخت نیازهای آموزشی مدیران دوره ی متوسطه شهرستان کاشان درسال تحصیلی88/1387می باشد. روش تحقیق حاضر روشی تکثر جویانه می باشد و بر اساس آن پرسشنامه ای با 26 سوال طراحی شد و به منظور تعیین روایی پرسشنامه، از دیدگاه های متخصصان آموزشی ومبانی نظری موجود در حوزه ی نیازسنجی استفاده گردید. برای تعیین ضریب پایایی نیز از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است. از این 26سوال 13سوال آن میزان آشنایی مدیران را با منطق و ضرورت وظایف و13 سوال بعدی میزان آشنایی مدیران را با راهکارهای اجرایی وظایف خود مشخص می کند . جامعه ی آماری و نمونه نیز، تمامی مدیران دبیرستان های شهرستان کاشان (63 نفر) می باشند. برای تجزیه و تحلیل نتایج ،از آمار توصیفی و استنباطی ، با مشخصه هایی مانند فراوانی، درصد، میانگین ،انحراف معیار و آزمون خی دو تک متغیره استفاده شده است. پس از جمع آوری پرسشنامه ها و تجزیه و تحلیل آن ها به این نتیجه رسیدیم که، مدیرا ن دبیرستان های کاشان از لحاظ نیاز های آموزشی به 9 تیپ مختلف تقسیم می شوندکه مهم ترین نیازهای آموزشی هر تیپ، به تفکیک مشخص شده است. واژه های کلیدی: نیاز، نیازسنجی، نیازسنجی آموزشی، مدیران آموزشی، دوره ی متوسطه
مهدی سبحانی نژاد هاشم فردانش
مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی کنونی دوره ابتدایی ایران و طرحی برای آینده. پژوهش حاضر تحت عنوان مسئولیت پذیری اجتماعی در برنامه درسی کنونی دوره ابتدایی و طرحی برای آینده در صدد بررسی میزان توجه به انواع مسئولیتهای اجتماعی و ابعاد سه گانه آن در عناصر برنامه درسی کنونی دوره ابتدایی ایران است . روش پژوهشی تلفیقی از تحلیل محتوا و توصیفی است . داده های حاصله بوسیله شیوه های آماری توصیفی و استنباطی تحلیل شده اند. کلی ترین یافته های پژوهش عبارتند از: 1)با عنایت به نتایج حاصله از مطالعه مبانی نظری موضوع پژوهش مشخص گردید که در طراحی هر یک از عناصر برنامه درسی شد دهنده مسئولیت پذیری اجتماعی (هدف ، محتوی و روش تدریس ) لازم است به انواع مسئولیتهای اجتماعی و ابعاد سه گانه شناختی، عاطفی و عملکردی آموزش آنها توجه شود. این امر مستلزم تدوین اهداف دقیق، محتوی و روشهای فعال و مشارکتی است . 2)در اهداف کلی و زیر هدفهای دروس دوره ابتدایی به همه انواع و ابعاد مسئولیتهای اجتماعی توجه شده، اما این توجه عمدتا به مسئولیتهای دینی-اجتماعی و مدنی و به یعدشناختی مسئولیتهای اجتماعی بوده است . 3)در محتوی دورس دوره ابتدایی بیشترین توجه به مسئولیتهای مدنی بوده است . در عین حال به دو بعدشناختی و عاطفی مسئولیتهای اجتماعی بطور ناقص و به بعد عملکرد آن نیز هیچگونه توجهی نشده است . 4)در عین اینکه کتابهای راهنمای معلم ریاضی پایه های چهارم و پنجم هیچگونه توجهی به مولفه های تدریس ابعاد سه گانه مسئولیتهای اجتماعی نداشته اند، کتابهای راهنمای معلم علوم تجربی پایه هیا مذکور به این مولفه ها و بخصوص به مولفه های تدریس بعدشناختی بیشترین توجه را داشته اند. 5)معلمین در حد متوسط به مولفه های تدریس ابعاد سه گانه مسئولیتهای اجتماعی توجه داشته اند. اما عمدتا توجه آنان به مولفه های تدریس بعد عاطفی بوده است . بعلاوه میزان توجه مدارس به مولفه های مکمل تدریس بعد عملکردی مسئولیتهای اجتماعی نیز در حد متوسط بوده است (در هر یک از دو گروه تحلیلهای انجام شده تفاوتهای معنی داری مشاهده شده است .
ابوالفضل فراهانی هاشم فردانش
آموزش از راه دور نظام آموزشی نوینی است که کشورهای مختلف بنا به مقتضیات محلی، فرهنگی و اجتماعی خود از آن در رشته ها و سطوح گوناگون آموزشی بهره مند شده اند. موضوع کیفیت عملکرد تحصیلی فراگیران آموزش از راه دور در مقایسه با آموزش حضوری یکی از چالشهای مهم و مورد بحث متولیان این نظام آموزشی است . این تحقیق به مقایسه عملکرد تحصیلی دانشجویان تربیت بدنی در نظام حضوری و راه دور ایران پرداخته است . به علاوه، وضعیت رفتار ورودی آزمودنیها و تاثیر و همبستگی آن را با عملکرد تحصیلی دانشگاهی بررسی کرده است . در نهایت ، ارائه الگوی برنامه ریزی تربیت بدنی و راهبردهای لازم برای حفظ و ارتقای عملکرد تحصیلی فراگیران نظام راه دور هدف تحقیق بوده است .
محمود آریایی نژاد هاشم فردانش
در این تحقیق مبانی، اهداف ، اصول و روشهای آموزش و پرورش دینی در مقطع راهنمایی و شیوه های ارزشیابی آن مورد بررسی قرار گرفت . در بخش مبانی تفاوت آموزش و پرورش ، ویژگیهای عمومی و اختصاصی متربی و صفات مربی مورد بررسی قرار گرفتند. در بخش اهداف ، به اهداف غائی و کلی آموزش و پرورش دینی دانش آموزان اشاره شد. در بخش اصول و روشها بر مبنای اصولی که در آموزش و پرورش دینی مطرح است ، روشهای آن طبقه بندی گردید و دلایل و کیفیت کاربرد روشهای مختلف تشریح شد، با این نتیجه گیری که معلم موفق کسی است که بتواند مجموعه ای از مهارتها و روشهای تدریس را به صورت هماهنگ و پویا بکار گیرد. در بخش شیوه های ارزشیابی جایگاه و کاربرد انواع ارزشیابی های ورودی، مرحله ای و پایانی در درس دینی بررسی شد. تاکید این قسمت از تحقیق روی بالا بردن جایگاه ارزشیابی های مرحله ای و در نظر گرفتن یک نمره عملی برای درس دینی متمرکز شد. در بررسی فرضیه های این تحقیق نتایج زیر بدست آمد: -1 در وضعیت فعلی دبیران دینی روشهای سخنرانی و توضیحی را بیشتر از سایر روشها مورد استفاده قرار می دهند. -2 بین امتیاز مهارتها و روشهای تدریس دبیران و میانگین دانش آموزان آنها همبستگی وجود دارد. -3 در بررسی امتیاز مهارتها و روشهای تدریس دبیران برحسب سطح تحصیلات ، بین امتیاز دارندگان مدارک کارشناسی و دارندگان مدارک دیپلم تفاوت معنی داری مشاهده گردید و بین امتیاز کارشناسی با کاردانی و کاردانی با دیپلم تفاوت معنی داری ملاحظه نگردید. -4 در بررسی امتیاز مهارتها و روشهای تدریس دبیران برحسب رشته های تحصیلی آنها، بین امتیاز کسانی که رشته تحصیلی آنها با درس دینی متجانس بود با سایر رشته ها تفاوت معنی داری دیده نشد. -5 بین امتیاز و روشهای تدریس دبیران برحسب سابقه خدمت آنها تفاوت معنی داری دیده نشد. -6 بین امتیاز مهارتها و روشهای تدریس دبیرانی که دوره های آموزشی ضمن خدمت دیده اند و کسانی که این دوره ها را ندیده اند تفاوت معنی داری ملاحظه شد. -7 روش ارزشیابی های موجود از درس دینی و نوع سئوالات امتحانی این درس به ندرت اهداف عملی آن را می سنجد.
محمد حاجی زاهدی هاشم فردانش
در این تحقیق عوامل موثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان در درس قرآن مورد بررسی قرار گرفته است . و این عوامل به دو دسته عوامل خارج از مدرسه، (شامل: خانواده دانش آموز، کلاسهای اضافی، معلم خصوصی) و عوامل مدرسه ای (شامل: معلم، فعالیتهای فوق برنامه، امکانات آموزشی) تقسیم گردیدند. پژوهش درصدد پاسخگویی به این سوال است که از دو دسته عوامل فوق الذکر کدام دسته نقش بیشتری در موفقیت دانش آموزان در درس قرآن دارد؟ همچنین میزان تاثیر هر یک از عوامل برون مدرسه ای و درون مدرسه، نسبت به سایر عوامل، در موفقیتت در درس قرآن چقدر است ؟ تحقیق از نوع "علی-مقایسه ای" می باشد. و جامعه آماری، کلیه دانش آموزان سال دوم مقطع نراهنمایی شهر مشهد هستند. تعداد 200 نفر از دانش آموزان نواحی (1و 4) آموزش و پرورش مشهد به صورت خوشه ای چند مرحله ای به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از دو پرسشنامه (ویژه دانش آموزان و معلمین قرآن) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نظر، به فرضیه های تحقیق، با استفاده از آزمون t برای گروههای مستقل و وابسته انجام گردید. نتایج عبارتند از: -1 عوامل مدرسه ای نسبت به عوامل خارج از مدرسه نقش بیشتری در موفقیت دانش آموزان در درس قرآن دارند. -2 در میان عوامل خارج از مدرسه، بین خانواده دانش آموز و کلاسهای اضافی قرآن، تفاوت معنی دار مشاهده نشد. -3 نقش معلم خصوصی قرآن در موفقیت دانش آموزان در این درس نسبت به نقش خانواده دانش آموز و کلاسهای اضافی قرآن کمتر است . -4 در میان عوامل مدرسه ای تاثیر نقش معلم قرآن نسبت به سایر عوامل، در موفقیت دانش آموزان در این درس بیشتر است . و فعالیتهای فوق برنامه و امکانات آموزشی مدرسه بعد از نقش معلم به ترتیب در رتبه های بعدی قرار دارند. با توجه به اینکه معلم قرآن موثرترین نقش را در عملکرد تحصیلی دانش آموزان در درس قرآن دارد، لذا برنامه ریزی برای تامین نیروی انسانی ماهر و کارآمد از طریق مراکز تربیت معلم و آموزش عالی، و همچنین برگزاری دوره های ضمن خدمت قرآن، جهت ارتقا سطح علمی و مهارتهای معلمان قرآن موجود، می تواند در بهبود وضعیت آموزش این درس موثر باشد.
اسمعیل شریفی هاشم فردانش
در این تحقیق، نظرات دبیران و مدیران، نسبت به شاخص های ارزیابی عملکرد دبیران، در نظام ارزشیابی و نیز شاخص های پیشنهادی محقق، مورد بررسی قرار گرفته است . شاخص های ارزیابی عملکرد، شامل شاخص های: معیارهای رفتار شغلی، معیارهای رفتار اخلاقی و معیارهای عوامل عملکردی است . تحقیق از نوع تحقیقات ارزشیابی و توصیفی است . جامعه آماری، شامل دبیران و مدیران دوره متوسطه عمومی آموزش و پرورش منطقه ابهر می باشد. از بین مدیران، چهل نفر و به همین تعداد نیز از دبیران، به صورت تصادفی ساده، به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات ، از پرسشنامه استفاده شده است . تجزیه و تحلیل داده ها، با توجه به فرضیه های تحقیق و با استفاده از میانگین، آزمون t و نیز ضریب همبستگی پیرسون، انجام گردیده است . نتایج پژوهش عبارت است از: -1 شاخص های به کار رفته در معیارهای رفتار شغلی طرح ارزشیابی دبیران، از نظر دبیران و مدیران منطقی است . -2 از نظر دبیران و مدیران، شاخص های به کار رفته در معیار اخلاقی طرح ارزشیابی دبیران، منطقی است . -3 شاخص های معیارهای عوامل عملکردی، مورد تایید دبیران و مدیران است . -4 شاخص های دیگری غیر از شاخص های به کار رفته در طرح ارزشیابی دبیران، از جمله شاخص های پیشنهادی، از نظر دبیران و مدیران لازم است . -5 نسبت به شاخص های به کار رفته در معیارهای طرح ارزشیابی دبیران دیدگاههای متفاوتی، بین دبیران و مدیران وجود ندارد. علیرغم تایید وجود شاخص های معیارهای ارزیابی عملکردی در نظام ارزشیابی، از جانب دبیران و مدیران، نارضایتی آنان به ویژه دبیران، از شیوه اجرای امر ارزشیابی کاملا مشهود بود.
پروین احمدی محمود مهرمحمدی
تلفیق برنامه درسی ، ارتباط دادن و درهم آمیختن محتوای برنامه های درسی ، به منظور تحقق هدف انسجام تجربیات یادگیری دانش آموزان است . هدف این پژوهش ، ارائه الگویی برای تلفیق برنامه درسی و مقایسه آن با برنامه های درسی موجود دوره ابتدایی در نظام آموزشی ایران است . رساله حاضر ، یک الگوی جامع برای تلفیق برنامه درسی را معرفی میکند تا به عنوان یک چارچوب مفهومی ، راهنمای برنامه ریزان درسی واقع شود. سوالات عمده پژوهشی بدین قرار است : 1 ) اهم معیارهایی که در تصمیم گیری در باره الگوی مطلوب تلفیق برنامه درسی باید به کار گرفته شوند کدامند؟ 2 ) آیا ساختار موجود برنامه درسی دوره ابتدایی با الگوی مطلوب تلفیق برنامه درسی مطابقت دارد؟ به منظور پاسخگویی به سوالات تحقیق ، منابع علمی وپژوهشی در زمینه تلفیق برنامه درسی در سطح گسترده بررسی و تحلیل شده ، محورهای اساسی مباحث مربوط به این استخراج گردیده ، سپس ، اصول حاکم بر الگوی پیشنهادی در ارتباط با هریک از محورها ارائه گردیده است .
حسن دلاکه هاشم فردانش
در این پژوهش هفت عامل مهم که بر دانش آموزان در معرض خطر افت تحصیلی موثر هستند تحلیل شده است . این عوامل آموزشی ، رفتاری ، اجتماعی ، اقتصادی ، خانواده ، حضور و تکرار پایه در یک سال بودند .
عباس علی غلامحسینی فریز هندی هاشم فردانش
در این تحقیق چگونگی کاربست فرایندیهای تشخیص و تفسیر خواننده در درک مطلب حاصل از خواندن متون علمی (تشریحی) فارسی و هم چنین میزان تاثیر متغیرهای تخصص زبانی و آشنایی با محتوای خواندنی بر مقدار درک مطلب خوانندگان مورد بررسی قرار می گیرد.منظور از درک مطلب، فرآیندی است که در آن 6 منبع دانش با یکدیگر به صورت جبرانی در تعاملند. این 6 منبع تحت دو مقوله بزرگ به نام های تشخیص و تفسیر به شرح زیر طبقه بندی می شوند:الف- فرآیندهای تشخیص1- بازشناسی کلمات 2- بازشناسی صرف و نحوی (گرامری)3- باز شناسی ساختار کلان متن خواندنی- فرایندهای تفسیر4- ترکیب و ارزشیابی اطلاعات مندرج در متن خواندنی 5- فراشناخت6- دانش پیشین خوانده چگونه این دو دسته فرآیند در بازسازی اطلاعات موجود در متن خواندنی با یکدیگر تعامل می کنند و چقدر این تعامل از سطوح مختلف تخصص زبانی و میزان آشنایی با محتوای متن خواندنی تاثیر می پذیرد، به وسیله روش های تحلیل کمی و کیفی سیاهه های یادآوری و جواب های داده شده به سوالات کوته پاسخ مورد بررسی دقیق و عمیق قرار می گیرد.داده های این پژوهشی از عملکرد 200 نفر آزمودنی جمع آوری شده است که واجد سطوح گوناگونی از تحصص زبانی بوده و متونی آشنا، نیمه آشنا و ناآشنا را می خوانند سپس آنچه را که به یاد می آورند، نوشته و به سوالات کوته پاسخ، جواب می دهند. تکلیف آزمودنی ها، نوشتن یادآوری فوری آزاد غیربرنامه ریزی شده می باشد.برای حصول اهداف کمی تحقیق، روش تحلیل محتوای متون تشریحی مه یر (1975) با اصلاحات پیشنهاد شده توسط لاند (1991) و ولس (1986) در کدگذاری سیاهه های یادآوری و جواب های داده شده به سوالات کوته پاسخ به وسیله آزمودنی ها7 به کار گرفته می شود.تحلیل کیفی داده های تحقیق از روش سازنده گرایی بر نهاردت پیروی می نماید با این تفاوت که بر عملکرد خوانندگان و استراتژی های خواندن به کار گرفته شده توسط آنها در ضمن بازسازی اطلاعات تاکید بیشتری می نماید.نتایج پژوهشی حاکی از آن است که چگونگی به کارگیری انواع استراتژی های خواندن توسط آزمودنی های تحقیق از سطح تخصص زبانی و میزان آشنایی آنها با محتوای متن خواندنی، تاثیر می پذیرد. خوانندگان در هر یک از سطوح بالا و پایین تخصص زبانی، دو محوری می خوانند یعنی هر دو دسته فرایندهای تشخیص و تفسیر را به کار می گیرند و فقط زمانی به سوی تک محوری خواندن کشانده می شوند که تحت فشار بخواند. یافته های این تحقیق، مدل آموزش خواندن ارائه شده توسط پژوهشگر را قویا تایید می نماید.
ابوالفضل فراهانی هاشم فردانش
آموزش از راه دور نظام آموزشی نوینی است که کشورهای مختلف بنا به مقتضیات محلی، فرهنگی و اجتماعی خود از آن در رشته ها و سطوح گوناگون آموزشی بهره مند شده اند. موضوع کیفیت عملکرد تحصیلی فراگیران آموزش از راه دور در مقایسه با آموزش حضوری یکی از چالشهای مهم و مورد بحث متولیان این نظام آموزشی است. این تحقیق به مقایسه عملکرد تحصیلی دانشجویان تربیت بدنی در نظام و همبستگی آن را با عملکرد تحصیلی دانشگاهی بررسی کرده است. در نهایت، ارائه الگوی برنامه ریزی تربیت بدنی و راهبردهای لازم برای حفظ و ارتقای عملکرد تحصیلی فراگیران نظام راه دور هدف تحقیق بوده است.در این تحقیق از آمارهای توصیفی و استنباطی مناسب، از جمله آزمون t استودنت، تحلیل واریانس، مجذور کای، ضریب همبستگی پیرسون و اسپرمن و رگرسیون چند متغیری استفاده و سطح احتمال خطاپذیری در این تحقیق 05/0= تعیین شده است. جامعه آماری آن دانشجویان تربیت بدنی در سال 78-79 در مقطع کارشناسی بوده است.نتایج پژوهش نشان می دهد که دانشجویان نظام راه دور با پیشینه علمی ضعیفتری وارد دانشگاه می شوند. این تفاوت از نظر آماری با 05/0>p معنی دار است؛ همچنین مشاهده شد که بین پیشینه علمی و علمکرد تحصیلی، همبستگی مثبت و معنی دار وجود دارد. در بخش عملکرد تحصیلی دانشگاهی نشان داده شده است که صرف نظر از وضعیت رفتار ورودی، عملکرد تحصیلی دانشجویان حضوری نسبت به دانشجویان راه دور در سطح 05/0>p بالاتر است. اما بعد از احتساب اثر نمره های رفتار ورودی، دانشجویان نظام راه دور دارای عملکرد تحصیلی بالاتری در درسهای نظری با ماهیت علوم انسانی و علوم پایه نسبت به گروه حضوری بوده اند و در درسهای عملی نیز تفاوت معنی دار آماری بین عملکرد تحصیلی دو گروه آزمودنی مشاهده نشده است.با توجه به بررسی که روی رفتار ورودی و عملکرد تحصیلی دانشگاهی دانشجویان تربیت بدنی صورت گرفته و با لحاظ ویژگی یادگیری مستقل در نظام راه دور، الگوی برنامه ریزی تربیت بدنی از راه دور ارائه شده است. در این الگو تعامل اجزای آموزشی، نوع و نحون بهره گیری از رسانه های آوزشی نوشتاری - شنیداری و دیداری و تعاملی و آموزشی حضوری در آموزش درسهای مختلف علوم انسانی، علوم پایه و عملی به تفکیک مشخص شده است.