نام پژوهشگر: مهدی امیری
مهدی امیری مهدی سقایان
یوریتمیک" امیل ژاک- دالکروز" ،در اصل با هدف ایجاد فرم جدید از آموزش موسیقایی طرح ریزی شد و در نهایت به آموزش کاربردی بازیگران منتج گردید. از اهداف اولیه ی این روش بازگشت دوباره به ریتم های طبیعی بشر و پرورش هماهنگی میان بدن و ذهن ، و نیـز ارتقاء توان بازیگر در ارائه ی درست نقش است. در مجموع، چیزی که بازیگر در روش یوریتمیک دنبال می کند دستیابی کامـل به نیـروهای بالقـوه ی بـدنی ،از بین بـردن تمـامی حرکت های اضافی وعصبی ، به فرا چنگ آوردن احساسات و بروز قدرتمند آنها از طریق بدن ، و در نهایت آموزش چگونگی ایجاد ارتباط موثر با همبازیان است. یوریتمیک برپایه ی درک ریتم ،به عنـوان یک اصـل مهم در زندگـی و هنـر است و بنیاد تمامی گرایش های هنری از جمله بازیگری محسوب می شود. در فلسفه ی دالکروز، ریتم یعنی حرکتی که لزوماً فیزیکی بوده و همواره با خود زمان و فضا را به همراه دارد. از نظر وی استفاده از فضا و زمان در اجرای تمرین حرکات ریتمیک ، می تواند تنها راه تکامل حرکات بازیگران باشد .
مهدی امیری مهرداد لکستانی
این پایان نامه، به بحث در مورد حل معادله دینامیکی ذرات معلق در فضا با استفاده از موجک های دابیشز می پردازد. مدل های در نظر گرفته شده، معادلات دیفرانسیل انتگرال با مشتقات جزئی در زمان، اندازه و مکان هستند، که توصیف های مختلف از ذرات معلق را شامل: مرکز، انعقاد، رسوب، منابع و همچنین اختلاط آشفته بیان می دارد. در این روش، طیف اندازه ذرات معلق با استفاده از ترکیبی از موجک های دابیشز و جایگزین کردن آن در معادله گسسته سازی شده نسبت به زمان بدست می آید. مثال های عددی برای نشان دادن عملکرد موثر روش آورده شده اند.
مهدی امیری حسین فلاحی
چکیده: آلفا-آمیلازها و پروتئازها دو آنزیم خارج سلولی هستند که به ترتیب پیوندهای 1-4، ?-d-گلیکوزیدی بین واحدهای گلوکز در زنجیره خطی آمیلوز و پیوندهای پپتیدی پروتئین ها را هیدرولیز می کنند. این آنزیم ها از مهمترین آنزیم های صنعتی به شمار رفته و در بیوتکنولوژی امروزی نقش مهمی ایفا می کنند. اگرچه آن ها از منابع گیاهی، جانوری و میکروبی بدست می آیند، اما در صنعت بیشترین تقاضا برای آنزیم های میکروبی وجود دارد. در میان باکتری ها، آنزیم های مربوط به جنس باسیلوس مهمترین منبع آلفا-آمیلاز و پروتئاز به حساب می آیند و معمولاً برای تولید آن ها مورد استفاده قرار می گیرند. تعداد زیادی از آلفا-آمیلازها و پروتئازها با تفاوت در وزن مولکولی، دما و ph بهینه برای فعالیت گزارش شده اند. آلفا-آمیلازها و پروتئازهایی که از خصوصیات مطلوبی مانند پایداری حرارتی، عدم وابستگی به یون های فلزی، فعالیت در طیف وسیعی از ph و غیره برخوردارند، می توانند در صنایع مربوطه مورد استفاده قرار گیرند. از اینرو جستجو برای یافتن میکروارگانیسم های جدید و جدا کردن و خالص کردن آلفا-آمیلازها و پروتئازهای جدید از آن ها در سراسر دنیا افزایش یافته است. در این مطالعه سویه ی bacillus subtilis atcc1254 به منظور یافتن باکتری جدید تولید کننده آلفا-آمیلاز و پروتئاز از مرکز کلکسیون قارچها و باکتری های ایران تهیه شد. بیشترین میزان تولید این آنزیم ها توسط این سویه در دمای 42 درجه سانتی گراد، 5/6=ph و بعد از 72 ساعت کشت در محیط تولید صورت می گیرد. برای تخلیص این آنزیم ها، ابتدا محیط کشت با استفاده از نمک سولفات آمونیوم 85% تیمار شد. رسوب حاصله پس از حل شدن در بافر مناسب و دیالیز کردن از ستون کروماتوگرافی تعویض آنیونی deae- سفارز و سپس ستون فیلتراسیون ژلی عبور داده شد. در طی فرآیند تخلیص، فعالیت ویژه آنزیم آلفا-آمیلاز از u/mg 5/312 در محیط کشت، بعد از دو مرحله کروماتوگرافی، به u/mg 466 افزایش یافت. با استفاده از sds-page وزن مولکولی آمیلاز و پروتئاز به ترتیب 66 و 29 کیلودالتون تخمین زده شد. این آنزیم ها در محدوده وسیعی از ph فعال هستند، آمیلاز در محدوده 7-4 بیشترین فعالیت را دارا می باشد و 70% فعالیت خود را در 3= phحفظ می کند و پروتئاز در محدوده ph 7-5 دارای بیشینه فعالیت می باشد. دمای بهینه برای فعالیت این آنزیم ها 50 درجه سانتی گراد است. فعالیت و پایداری این آنزیم در محدوده وسیع ph یک خصوصیت مهم بوده و نیاز به فرآیند هزینه بر و وقت گیر تعدیل ph در استفاده های آتی این آنزیم ها در صنعت را حذف می کند. از اینرو، آلفا-آمیلاز و پروتئاز حاصل از سویه bacillus subtilis atcc1254 با داشتن چنین خصوصیاتی می توانند در برخی صنایع به ویژه صنایع غذایی و پاک کننده ها کاربرد داشته باشند.
مهدی امیری بهروز دولتشاهی
مقدمه: عوامل متعددی در ایجاد و تداوم اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر، نقش دارند. در عین حال نحوه تعامل این عوامل متعدد در پدیدآیی علایم این اختلال نامشخص است. پژوهش حاضر بر این ادعا است که مدل زیستی تکاملی کیمبرل که بر پایه نظریه حساسیت به تقویت گری است می تواند با یکپارچه کردن مجموعه ای از عوامل، سبب شناسی این اختلال را تبیین نماید. هدف پژوهش حاضر، ارزشیابی مدل کیمبرل در جامعه ایرانی بود. روش: هدف این پژوهش بررسی روابط تعاملی بین بازداری رفتاری و عوامل شناختی در بروز علایم اضطراب اجتماعی است. این پژوهش در دو مرحله و در چهارچوب دو طرح علی مقایسه ای و شبه آزمایشی انجام شد. در مرحله نخست، 408 دانشجو ابزار پژوهش را تکمیل کردند و در مرحله دوم پاسخ های قلبی عروقی 13 بیمار مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر پس از القای تهدید اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج: بازداری رفتاری و عوامل شناختی در بروز علایم اضطراب اجتماعی نقش داشتند و مدل علی که در آن بازداری رفتاری به واسطه عوامل شناختی موجب بروز علایم اضطراب اجتماعی می شود، تایید شد. همچنین هیچ تفاوت معنی داری بین پاسخ های قلبی عروقی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر و گروه غیر مبتلا، قبل و بعد از القای تهدید اجتماعی وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند در غربال گری و پیش بینی علایم اختلال اضطراب اجتماعی مفید باشد. با توجه به اثر واسطه ای عوامل شناختی در رابطه بین بازداری رفتاری و اضطراب اجتماعی، می توانیم از این دانش در پیشگیری و درمان علایم اضطراب اجتماعی استفاده نماییم. واژگان کلیدی: اختلال اضطراب اجتماعی فراگیر، بازداری رفتاری، عوامل شناختی، تحلیل مسیر، پاسخ های قلبی عروقی
مهدی امیری احمد حسینی
ارسطو نخستین کسی بود که مطلق دانش را مورد تقسیم قرار داد و براساس ملاک غایت آنها را به سه دسته، علوم نظری، عملی و تولیدی تقسیم کرد و پس از آن برمبنای موضوع به تقسیم هریک از این علوم پرداخت. اما فارابی برخلاف ارسطو رشته های علمی را تقسیم کرد و علوم را براساس سودمندی، به دو بخش علوم ابزاری که علومی نافع میباشند و علوم غیرابزاری تقسیم کرد، که علوم ابزاری شامل زبان و منطق، و علوم غیرابزاری شامل علوم نظری و عملی میباشد.اخوان الصفا نیز همچون ارسطو مطلق دانش را مورد تقسیم قرار دادند، آنان در ابتدا علوم را به دو دسته صنایع علمی و صنایع عملی تقسیم میکنند، که صنایع عملی شامل حفّاری و نجّاری و غیره می شود. امّا صنایع علمی به سه دسته، علوم ریاضی، علوم شرعی و علوم فلسفی تقسیم می شوند، خود علوم فلسفی شامل چهار قسم، ریاضیات، طبیعیات، الهیات و منطقیات میشود. در تقسیم بندی اخوان الصفا جایگاه نفس، سیاست، منطق و اخلاق متفاوت تر از جایگاه این مسائل نزد حکمای مشایی است، و ملاک آنان در تقسیم علوم بیشتر حول محور غایت علوم می باشد. اما ابن سینا در تقسیم علوم دونوع رویکرد دارد: ابتدا رویکرد ارسطویی که در آن به تبعیت از ارسطو به تقسیم علوم پرداخته، با این تفاوت که وی تنها علوم فلسفی را تقسیم میکند. رویکرد دوم ابن سینا دیدگاه شخصی اوست. ابن سینا در تقسیم ابتکاری خویش همانند فارابی دست به تقسیم رشته های علمی می زند و براساس آن علوم را به دو دسته علوم حکمی و غیرحکمی تقسیم میکند. بدین صورت او امور عامه را از الهیات بالمعنی الاخص تفکیک می نماید. ابن سینا در حکمت عملی نیز صناعت شارعه را وارد نمود و به این صورت تقسیمی رباعی در هر دو قسم حکمت نظری و عملی انجام می دهد. ابن سینا علاوه بر دو ملاک غایت و موضوع، علوم را از حیث دوام و کارایی نیز تقسیم کند، بنابراین می کوشد تا با ارائه تقسیم بندی جدیدی تا حدی از مشکلات نظرات پیشینیان بکاهد و علوم بسیاری را در تقسیم خویش بگنجاند.
مهدی امیری احد جمالی زاده
تعمیمی یک مدی یا دومدی از توزیع تی معرفی می شود. این مدل دارای انعطاف پذیری بیشتر و دامنه چولگی و برجستگی گسترده تر نسبت به سایر توزیع های چوله میباشد. در حالت خاص، تعمیمی از توزیع کوشی نیز معرفی میگردد. با گسترش توزیع نرمال-چوله-نرمال (nsn)، معرفی شده بوسیله ی گومز و همکاران (2013)، به حالت چندمتغیره، تعمیمی از توزیع چوله نرمال چندمتغیره انجام شده است. این کلاس جدید از توزیع ها برحسب شکل آمیخته ای (shape mixture) از توزیع های چوله نرمال چندمتغیره گسترش یافته (esn) نمایش داده شده است. با استفاده از همین ویژگی، نمایش تصادفی برای توزیع جدید بدست آمده است. برخی از ویژگی های این خانواده جدید از توزیع ها بررسی شده است. روش محاسباتی با استفاده از الگوریتمem برای یافتن برآورد بیشینه درستنمایی پارامترها پیشنهاد شده است. همچنین توزیع های چوله نرمال یکی شده (sun) بریده شده مطالعه شده است. با این روش برش، به یافتن توزیع توام آماره های ترتیبی متوالی از توزیع نرمال چندمتغیره و نیز چند توزیع شرطی، پرداخته می شود. با استفاده از این نتایج، چند اندازه در قابلیت اعتماد محاسبه شده است.
مهدی امیری محسن دالوندی
چکیده ندارد.
مهدی امیری محسنعلی شایانفر
چکیده ندارد.
مهدی امیری -
چکیده ندارد.
مهدی امیری مهران حبیبی رضایی
در پایان نامه حاضر خالص سازی و بازگذاری آنزیم لاکتاز فلوریزین هیدرولاز(lph) خالص سازی شده از غشای روده، به عنوان یکی از پروتئین های غشایی مورد بررسی قرار گرفته است. پروتئین های غشایی یک سوم از پروتئین های کد شونده توسط ژنوم انسان را تشکیل می دهند و در حدود دو سوم از پروتئین هایی که هدف دارویی قرار می گیرند به این دسته تعلق دارند. بازگذاری پروتئین های غشایی تکنیکی است که این امکان را برای ما فراهم می کند تا بدون مشکلاتی که در غشاهای طبیعی با آن روبرو هستیم به بررسی ساختار و عملکرد این پروتئین ها بپردازیم. مهمترین دستاورد این پایان نامه، ارائه روشی پیشنهادی برای کنترل جهت گیری پروتئین های غشایی به ویژه اکتوپروتئین ها می باشد. با کوچک کردن اندازه پروتئولیپوزوم ها، از یک سو انحنای غشای آن ها بیشتر می شود و از سوی دیگر فضای آبی میاتی آن ها محدود تر می شود. مبتنی بر راهکار مزبور، روشی را برای بازگذاری اکتو پروتئین های غشایی از جمله آنزیم لاکتاز- فلوریزین هیدرولاز پیشنهاد می دهیم که بر اساس آن کوچک کردن اندازه پروتئولیپوزوم ها تا ابعاد نانو برای اصلاح و یک دست شدن جهت گیری پروتئین های غشایی به کار گرفته می شود. این فرآیند با قرار گیری بخش اصلی و حجیم این پروتئین ها در سطح خارجی لیپوزوم ها و در تماس با محیط اطراف همراه می باشدکه با توجه به این که عموماً جایگاه فعال آنزیمی یا عملکردی این پروتئین ها در این بخش جای گرفته است دسترسی لیگاندهای محلول در محیط به این نواحی افزایش می یابد و محصول واکنش نیز در محیط آزاد می شود. در صورتی که اگر بخش اصلی پروتئین غشایی در درون لیپوزوم محصور باشد، به دلیل ایجاد محدودیت در انتقال آزادانه لیگاند و محصول توسط غشای دولایه، عملاً امکان این فعالیت ها از آن ها سلب می شود. در زمینه نانوبیوتکنولوژی، تولید نانوذرات لیپوزومی بیشتر در راستای بسته بندی و انتقال مولکول های مختلف اعم از دارویی و غیر دارویی بوده است، و پایان نامه حاضر اولین گزارش در نوع خود می باشد که ساخت نانوذرات پروتئولیپوزومی را، در جهت کنترل نحوه آرایش پروتئین های بازگذاری شده پیشنهاد می دهد.
مهدی امیری حسن دوستی
در این پایان نامه برآورد ناپارامتری تابع چگالی دو متغیره براساس مجموعه داده هایی از توزیع توأم و نیز مجموعه داده هایی از توزیع های حاشیه ای را بدست می آوریم. روش پایه مفصل را توسعه می دهیم که دارای ویژگی های مناسبی، حتی زمانیکه داده های حاشیه ای نیز موجود نباشند، می باشد. برای مثال هنگامی که تابع چگالی مفصل به اندازه ی کافی هموار باشد یا توزیع های حاشیه ای تقریباً مستقل باشند، روش پایه ی مفصل نرخ همگرایی مناسبی را نتیجه می دهد. برای برآورد تابع چگالی توأم از برآوردگر موجکی تابع چگالی مفصل استفاده می کنیم که در بسیاری از زمینه های مورد علاقه ی آماری می تواند در مرزها نامتناهی باشد. همچنین برآوردگر موجکی تابع رگرسیون تصادفی را معرفی می کنیم. از روش آستانه سازی موجکی برای برآورد احتمال های چندجمله ای بهره می گیریم. از نتایج این برآوردگر، سازگاری با پراکندگی یا ناهمواری در داده ها است. رفتار مجانبی این برآوردگر را با استفاده از معیار پرکاربرد msse بررسی می کنیم و نشان می دهیم که msseاین برآوردگر دارای نرخ بهینه ی همگرایی است.
مهدی امیری
چکیده ندارد.