نام پژوهشگر: سعید تایب
سید محمد حسین موسوی سعید تایب
اقتصاد سیاسی قدیمی نفت تاحدی دستخوش تغییر شده است.اولین و مهم ترین تحول این است که ناسیونالیسم نفتی دهه 70 تقریباً از ادبیات نفتی در روابط بین الملل ناپدید شده است. شرکت های چندملیتی نفتی دیگر نقش امپریالیستی را که به شکل مستقیم و عریان برعهده داشتند، ایفا نمی کنند و کشورهای صادر کننده نفت کنترل ونظارت بر اکتشاف،استخراج و تولید نفت را برعهده دارند.این تحول منجر شد به اینکه تعیین قمیت نفت دیگر در دست شرکتهای نفتی نباشد و اوپک نیز هرچند درتعیین قیمت نفت تأثیر بسزایی دارد. اما کالای نفت بیشتر بعنوان یک کالای معمولی نگریسته می شود که قیمت آن بیشتر توسط بازار( عرضه و تقاضا) تعیین می شود.اهمیت اوپک دراین بازار در مقایسه با دیگر بازیگران رو به سوی افول گذاشته و وابستگی متقابل و پیچیده میان همه بازیگران بوجودآمده است.مفروض این پایان نامه این است که فرآیند جهانی شدن اقتصاد باعث تضعیف دولتهای اوپک ودرنتیجه خود اوپک و برتری سازوکارهای بازار آزاد شده و در نتیجه قیمت نفت صرفا توسط نیروهای بازار تعیین خواهد شد.
آیدین ابراهیم پور ضیایی سید علی طباطبایی پناه
جهان امروز، با همه پیچیدگی هایش صحنه تعاملات و تقابلات کشورهایی است که هر کدام سهمی معادل و یا بیشتر از آنچه دارند، می خواهند. کشورهای قوی برای قوی تر شدن و کشورهای ضعیف برای قوی شدن به اقدامات متفاوتی دست می زنند. در این میان حرکت های نظامی برای کسب موقعیت و پرستیژ از آن دسته مقوله هایی است که در تمامی دوران تاریخ، به نحوی جایگاه خود را حفظ کرده است. قدرت نظامی، به عنوان ملموس ترین جزء قدرت و نیز به دلیل قابل اکتساب بودن اش به واسطه ی منابع مالی، یکی از اولین مواردی است که کشور ها حداقل برای کسب امنیت به آن روی می آورند. در این بین کشور هایی نیز وجود دارند که قدرت نظامیان و طرفداران نظامی گری در آن ها به دلیل رویکرد ها و تمایلات ذکر شده در بالا و نیز نفوذی که این مهره ها در بدنه ی دولت و حاکمیت بدست آورده اند، روز به روز در حال افزایش است. این گروه که از آن ها به عنوان «مجتمع های صنعتی– نظامی» یاد می کنند، گاه از تأثیر گذارترین نیرو ها بر سیاست گذاری های کشورها، داخلی و خارجی، و حتی اقتصادی هستند. در این پژوهش نیز سعی شده است با بررسی اجمالی تئوری حاکم بر این گروه، به حوزه تأثیرگذاری و عملکرد این گروه در کشور ایالات متحده امریکا در دو دوره اخیر ریاست جمهوری (جورج دبلیو بوش) و نفوذ آن در بدنه دولت این کشور اشاره شود؛ و نتایج این عملکرد ها و سیاستگذاری های ناشی از آن مورد بازبینی قرار بگیرد.
چکامه کنگرلونظری محمد علی خسروی
فرش دستباف ایران به عنوان ارزآورترین کالای صادراتی بعد از نفت ، بیشترین سهم را در صادرات غیر نفتی کشور دارد. فرش دستباف دارای ویژگی های خاص است از جمله اینکه فاسد شدنی نیست ضد بیکاری و ضد مهاجرت است و محیط زیست را آلوده نمی کند . بالاترین ارزش افزوده و کمترین ارزبری را در مقایسه با سایر مصنوعات دارد. مروری بر حجم و ارزش صادرات فرش کشور طی صد سال گذشته بیانگر آن است که صادرات فرش نوسانات زیادی داشته است. به خصوص چند سال اخیر که مشکلات ناشی تحریم ها هم باعث نگرانی تولید کنندگان و دست اندر کاران بازار فرش شده است. بدیهی است این امر متاثر از عوامل مختلفی است که از آن جمله می توان به سیاستهای تجاری کشور، سیاستهای کشورهای رقیب، شرایط نابرابر رقبا در بازارهای بین المللی، تغییردر سلایق جهانی و ... اشاره نمود . تحقیقات انجام شده در زمینه فرش دستباف ایران و بازاریابی آن نشان دهنده کاستی هایی از قبیل کمبود اطلاعات روزآمد درمورد خواسته و گرایش های مصرف کنندگان، فقدان برنامه ریزی استراتژیک برای صادرات فرش،کاهش کیفیت، ضعف تبلیغات، ضعف مدیریت و خلاء برنامه ریزی برای شناسایی سلایق کشورها و ملت های مختلف ، نبود آشنایی با بازارهای هدف و ضعف در مشارکت یا برپایی نمایشگاه های فرش دستباف می باشد . تبلیغات و بازاریابی در این رشته کماکان سنتی بوده و مناسب بازارهای جهانی نیست و این در حالی است که فرش دستباف ایران به دلیل آنکه از دیرباز مورد معامله قرار میگرفته نیازمند تبلیغاتی است که بتواند جایگاه رفیع آن را حفظ کند و تحقق این امر مستلزم هماهنگی درکلیه ابعاد تبلیغاتی، در نظر داشتن نیازها و حساسیت های مشتریان، توجه به تغییرات گروه های خریدار و کنترل رفتار رقبا و استفاده از شیوه های نوین مبادله میباشد در این تحقیق ضمن مروری بر جایگاه فرش دستباف در اقتصاد کشور، به بررسی میزان صادرات و رقابت باکشورهای رقیب و نیز سهم ایران در صادرات جهانی فرش دستباف نیز توجه می گردد.
حمیدرضا احمدی امیر ساجدی
چکیده پایان نامه(شامل خلاصه، اهداف، روش های اجرا و نتایج به دست آمده): اتحادیه اروپا به عنوان یکی از بلوک های عمده اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در نظام بین الملل تلاش دارد ضمن انسجام بخشیدن به روابط داخلی اتحادیه در زمینه های سیاسی، اقتصادی، مالی، فرهنگی، اجتماعی و کنسولی، با پیشرفت در روند هم گرایی سیاسی بر نفوذ و اعتبار خود در صحنه بین الملل بیش از پیش بیفزاید. از آنجا که یکی از اهداف عمده اتحادیه اروپا پیشبرد چند جانبه گرایی و تحصیل نقش و مسئولیت بیشتر نسبت به مسائل مهم بین المللی و حل و فصل آنهاست، روابط اتحادیه اروپا با ایالات متحده آمریکا و نیز با دو قدرت عمده دیگر یعنی روسیه و چین حائز اهمیت فراوان است. اتحادیه اروپا به عنوان یک بازیگر مهم جهانی تلاش می کند در راستای ایفای نقش مستقل تر از سایر قدرت های بزرگ بخصوص آمریکا دامنه نفوذ خویش را در همه حوزه ها بخصوص در خاورمیانه که منبع اصلی تامین انرژی جهان است توسعه دهد. منطقه خاورمیانه به عنوان خاستگاه ادیان الهی و گوناگونی فرهنگی، بازار بزرگ مصرف به لحاظ اقتصادی، اهمیت آن در تضمین امنیت رژیم صهیونیستی و اردوگاه غرب، تاثیر مستقیم هر گونه تغییر در حاکمیت دولت های آن بر امنیت و اقتصاد اتحادیه اروپا و نهایتا موقعیت استراتژیک و مهم این منطقه و نقش فراوان آن در معادلات جهانی، از دیرباز مدنظر کشورهای اروپایی بوده و هست. رساله حاضر ضمن مطالعه اتحادیه اروپا و سیاست های آن، به روابط، منافع و وابستگی های متقابل آن در خاورمیانه و نقش و اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی اروپا پرداخته است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد منطقه خاورمیانه همواره جزو اولویت های اصلی سیاست خارجی اتحادیه اروپا بوده است و به سادگی از منافع خود در آن چشم پوشی نخواهد کرد.
مریم الماسی علیرضا سنجابی
چکیده: بعد از جنگ جهانی دوم وبه دنبال تهدیداتی که از جانب شوروی سابق متوجه کشورهای غربی بود ، لزوم ایجاد یک پیمان نظامی ( دفاعی ) احساس می شد که بر این اساس در 4 آوریل 1949 با امضای پیمان واشنگتن سازمان پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) پا به عرصه وجود گداشت. فلسفه وجودی این پیمان از یکسو ایجاد کمربند امنیتی به دور دموکراسی های غربی و از سوی دیگر محاصره ابرقدرت کمونیسم ( شوروی سابق ) و اقمارش بود. بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی ناتو که دیگر دشمن ا ستراتژیکی بر سر راه خود نمی دید به لحاظ رویکردی دچار نابسامانی فلسفی از درون گردید ، بدین معنا که آیا ناتو می تواند بدون وجود دشمنی مشخص همچنان به بقای خودش ادامه دهد ؟ به این ترتیب مهم ترین انگیزه پژوهش حاضر شناسایی ، تبیین و ارزیابی مسأله علل و چگونگی بقای ناتو پس از سقوط شوروی سابق و تغییرات ایجاد شده در سیستم بین المللی بوده است. با در نظر گرفتن اهمیت موضوع ، پژوهش حاضر سعی در پاسخگویی به این سوال دارد که : علل ماندگاری و پایایی ناتو پس از فروپاشی نظام دو قطبی چیست ؟ در راستای رسیدن به پاسخ این مساله ، این پژوهش به تبیین عوامل موثر در تحول گفتمان امنیت ؛ شناسایی تهدیدات جدید امنیتی موثر بر ماندگاری ناتو ؛ ارزیابی سازوکارهای امنیتی اروپا و تبیین نقش ناتو بعنوان بازوی نظامی _ امنیتی سازمان ملل متحد پرداخته است. بدون شک یکی از دلایل بقاء ناتو این بوده که در جهان پس از جنگ سرد توانسته تعریف جدیدی از مفاهیم گدشته ارایه کند ، چرا که اساساٌ تهدیدات سابق از میان رفته بودند و تهدیدات جدیدی شکل گرفته بودند. بر این مبنا بحرانهای منطقه ای ، تروریسم ، سلاحهای کشتار جمعی و دولتهای ناموفق تعریف جدید از تهدیداتی است که ناتو خود را با آن مواجه می بیند. در نهایت باید گفت که ناتو بعنوان سازمان امنیتی دوران جنگ سرد در دوران پس از فروپاشی نظام دو قطبی نیز موفق شد با تصحیح ساختارهای درونی و گسترش رویکردهای امنیتی خود در نظام بین الملل باقی بماند. به بیان دیگر این سازمان توانست با گسترش حوزه جغرافیایی خود ، تعریف اهداف و حوزه های ماموریتی جدید به توسعه حوزه فعالیت خود دست پیدا کند و ایجاد ثبات پایدار در مناطق مجاور اروپا همچون اوراسیا را در دستور کار خود قرار دهد .
علی عدالت سعید تایب
منطقه ای و مرفه ترین وفربه ترین تشکل غیر ملی با کارکرد و حوزه نفوذ جهانی و بین المللی در حالیکه انتظار می رفت به روند روبه رشد خود در زمینه های مختلف ادامه داده و بعنوان الگویی برای همگرایی دیگر مناطق و جهانی شدن شود، در اثر بحران مسکن سال 2008 آمریکا و رکود ناشی از آن دچار توقف رشد اقتصادی شد. ادامه این رکود به ویژه در کشورهای با اقتصاد ضعیف و آسیب پذیرتر مانند یونان، پرتقال و ایرلند نگرانی هایی را در در میان کشورهای بزرگتر اتحادیه و خارج از جغرافیای اتحادیه به ویژه آمریکا و چین بعنوان دو قطب و غول بزرگ تولید قدرت و ثروت در نظام بین الملل ایجاد نمود.کشورهای بزرگ و پیشرو اتحادیه مانند آلمان، انگلیس و فرانسه تلاش های زیادی نمودند تا با اقدامات پیشگیرانه خود ضمن مهار بحران از تسری آن به دیگر اعضاء آسیب پذیر اتحادیه جلوگیری به عمل آورده و هم نگرانی شرکای بزرگ سیاسی و اقتصادی خود مانند آمریکا را از بابت تداوم روند مخرب بحران مرتفع نمایند تا از این طریق با ثابت نگه داشتن قدرت خرید مردم اتحادیه و تدوام روند واردات از این کشورها به ویژه چین از تضعیف بخش های تولیدی در این کشورها جلوگیری نمایند، اما علیرغم اقدامات صورت گرفته حکایت همچنان باقیست....
هدیه رزاقی سعید تایب
تحولات پس از یازده سپتامبر 2001 شکل جدیدی به سیاست های ایالات متحده آمریکا در رابطه با منطقه خلیج فارس داد. در این روز ضربات سنگین تروریستی آمریکا را لرزاند. از این رو آمریکایی ها با ردگیری این رویداد اقدامات سریعی را اعمال کردند و به سوی افغانستان و عراق روانه شدند. در واقع این رویداد موجب گردید تا تروریسم توسط ایالات متحده آمریکا بزرگنمایی شود و به ابزاری در جهت تثبیت هژمونی آمریکا تبدیل شود. در این راستا بود که یک سلسله اهداف را در منطقه خلیج فارس مطرح کردند این اهداف عبارت بودند از: 1- تشکیل دولت – ملت های دموکراتیک در منطقه 2- ایجاد اقتصاد آزاد در منطقه در راستای رفع محرومیت های مردم منطقه 3- تغییر ارزش های اجتماعی و ایجاد فضای مناسب برای رعایت حقوق زنان و حقوق بشر و ... 4- آمریکایی کردن و یا غربی کردن فرهنگ های خاورمیانه 5- ایجاد تغییرات در نگرش های مذهبی و تبدیل تندروی ها به میانه روی ها ولی از آنجا که ایالات متحده در روند این هژمونی طلبی به موضوعاتی مانند: اسلام سیاسی، تهدید مرزهای ملی و هنجارهای منطقه ای، ضدیت ملت ها و روشنفکران منطقه نسبت به طرح های اعلامی آمریکا و جهانی شدن توجهی نداشت و در کل شاخص های جامع شناختی مانند فرهنگ و ایدئولوژی را مورد تأکید قرار نداده است نهایتاً ناکارآمدی در استراتژی های آمریکا در این منطقه موجب شده است.