نام پژوهشگر: علی اکبر سلیمانی
علی اکبر سلیمانی اسماعیل زارعی
چکیده: مقدمه: اختلال نارسایی توجه- فزون جنبشی (adhd)، یکی از اختلالات شایع روان شناختی کودکان به شمارمی آید. این اختلال 3 تا 5 درصد کودکان 6 تا 16 سال را تحت تأثیر خود قرار داده و حدود 50 درصد مراجعان به مراکز درمانی روان پزشکی و روان شناسی کودک را به خود اختصاص داده است. اگرچه درمان های دارویی به ویژه استفاده از داروهای محرک به میزان قابل توجهی اثربخش بوده اند، امّا رویکرد موفق درمان این کودکان، مداخلات ترکیبی دارودرمانی به همراه مداخله رفتاری و شناختی می باشد. اهداف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان های ترکیبی آموزش رفتاری والدین، آموزش تنظیم حافظه کاری و دارودرمانی بر کاهش اختلال کودکان 6 تا 12 ساله دارای اختلال نارسایی توجه – فزون جنبشی انجام و تاثیرات هرکدام از روش های رفتاری و شناختی به همراه دارودرمانی و دارودرمانی تنها بررسی گردید. روش تحقیق: آزمودنی های پژوهش حاضر 75 کودک مبتلا به adhd بودند که به صورت انتخاب تصادفی در سه گروه مشتمل بر دو گروه آزمایشی آموزش مدیریت رفتاری والدین(pbmt)، آموزش تنظیم حافظه کاری (wmt) و یک گروه شاهد جایگزین شدند. برای بررسی اثرات مداخلات از مقیاس درجه بندی کانرز فرم والدین(cprs-48) قبل از انجام مداخلات و بعد از انجام مداخلات استفاده شد. پس از انجام مداخلات داده های گردآوری شده از نمونه های باقی مانده در سه گروه (70 نفر) با بهره گیری از روش های آمار توصیفی شامل فراوانی، درصد فراوانی، میانگین، میانه، نما، انحراف معیار، واریانس و چولگی و نیز، آمار تحلیلی شامل آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، آزمون t استودنت، آزمون خی دو، آزمون توکی، رسم نمودار q-q plots ، آزمون کولموگروف- اسمیرنوف و رسم نمودار هم واریانسی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: یافته های حاصل از مقیاس درجه بندی کانرز (فرم والدین) نشان دادکه مداخله رفتاری ترکیبی آموزش مدیریت رفتاری والدین به همراه دارودرمانی موجب کاهش بیش تر اختلال کودکان مبتلا به adhd شده است. ازطرفی، در سطحی دیگر مداخله ترکیبی شناختی آموزش تنظیم حافظه کاری به همراه دارودرمانی موجب کاهش اختلال کودکان مبتلا به adhd شده است. علاوه براین هرقدر والدین جوان تر بودند، اثرات مداخله رفتاری آموزش مدیریت رفتاری والدین بیش تر بوده اما تحصیلات والدین مستقل از مداخله رفتاری بوده است. بحث: به کارگیری مداخله ترکیبی ازطریق آموزش مدیریت رفتاری والدین به همراه دارودرمانی در کاهش نشانه های adhd کودکان مبتلا دارای اثربخشی است. روش مداخله شناختی ازطریق آموزش و تمرین های حافظه کاری نیز درکاهش اختلال کودکان مبتلا به adhd اثربخش بوده است. کلیدواژه: اختلال نارسایی توجه – فزون جنبشی، آموزش مدیریت رفتاری، حافظه کاری، دارودرمانی
فاطمه شیخ علی اکبر سلیمانی
نتایج پژوهش های بسیاری حاکی از آن است که در بستر خشونت های خانگی، صدمات روانی و جسمی قابل توجهی به زنان و کودکان وارد می آید. از ویژگی های فردی تاثیرگذار در کاهش موثر خشونت و آمار طلاق، می توان به نقش تمایزیافتگی و خودپنداره زنان اشاره نمود. هدف: در این پژوهش میزان تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه و غیرمطلقه دارای تجربه خشونت-های خانگی مورد مقایسه قرار گرفت. روش: به این منظور تعداد 80 نفر از زنان مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با 80 نفر از زنان غیر مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی در سن و تحصیلات همتاسازی شدند و به سوالات پرسشنامه تمایزیافتگی اسکوورون و خودپنداره راجرز پاسخ دادند. به منظور تحلیل داده های پژوهش از آزمون t استیودنت، رگرسیون گام به گام و همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها: یافته های تحقیق رابطه معناداری بین متغیرهای تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه و غیرمطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی نشان دادند. تمایزیافتگی گروه زنان مطلقه بالاتر از گروه زنان غیرمطلقه است. گروه زنان مطلقه از خودپنداره مثبت تری نسبت به گروه زنان غیرمطلقه برخوردارند. بین تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان مطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی، رابطه معناداری وجود دارد (01/0 p<). بین تمایزیافتگی و خودپنداره در زنان غیرمطلقه دارای تجربه خشونت های خانگی نیز رابطه معناداری وجود دارد (01/0 p<). نتیجه گیری: تمایزیافتگی و خودپنداره نقش مهمی در افزایش روزافزون آمار طلاق دارند. این نتایج ضرورت در نظر گرفتن آموزش های پیش از ازدواج در زمینه های مهارت در روابط بین فردی, آموزش خودمتمایزسازی و همین طور شناسایی افراد پرخاشگر و آموزش مهارت های کنترل و مدیریت خشم به آنها را نشان می دهد. کلیدواژه : خشونت خانگی، تمایزیافتگی، خودپنداره، طلاق.
حسین مجرد علی اکبر سلیمانی
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه سبک های دلبستگی،سبک های ابراز هیجان با رضایت زناشویی در زنان و مردان بود. روش: طرح پژوهش، از نوع همبستگی بود. به این منظور، تعداد 300 نفراز دبیران متاهل آموزش پرورش شهرستان بجنورد بطور در دسترس انتخاب شدند و بوسیله پرسشنامه های سبک های دلبستگی هازن و شیور ، سبکهای ابراز هیجان، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های بدست آمده با روش های آماری شامل همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و تحلیل رگرسیون، u من ویتنی و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج: نتایج نشان داد که سبک دلبستگی ایمنو دو سوگرا 4/10 درصد از واریانس رضایتمندی را تبیین و پیش بینی می کنند. همچنین از سبک های هیجانی تنها ابراز هیجان 7 درصد از واریانس رضایتمندی را تبیین و پیش بینی می کنند. از طرف دیگر عامل های سبک دلبستگی و سبک ابراز هیجان نیز همبستگی های معناداری با یکدیگر دارند. اما در بین مردان و زنان در هیچ یک از سبک های دلبستگی، سبک های ابراز هیجان و رضایت زناشویی تفاوت معناداری وجود ندارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان سبک های دلبستگی زوجین و سبک های ابراز هیجان را در برنامه های مشاوره پیش از ازدواج، برنامه های پیشگیرانه و برنامه های درمانی خانواده می تواند مورد توجه قرار داد و سیاست های لازم را در ارتباط با آن اتخاذ کرد.
حمید رضا مسرتی نمینی سهیلا بورقانی فراهانی
با توجه به اینکه پدیده فشار عصبی به عنوان یک واقعیت قرن حاضر بر سلامت جسمی و روانی فرد و همچنین نحوه عملکرد او در زندگی و محل اشتغال و نیز بر رشد، بقاء و بهبود سازمان اثرات مثبت و منفی کوتاه مدت بسیاری را دارد، از این رو شناخت دقیق و به موقع عوامل استرسزا و آمادگی در پیشگیری و مقابله با آن از جمله وظایف اساسی افراد و سازمانهای پویا میباشد؛ زیرا کوتاهی در رسیدگی به عوامل استرسزا میتواند به توان نیروی انسانی در سازمان لطمه فراوانی وارد نماید و پیامدهای زیادی به همراه آورد، لذا با شناخت این عوامل میتوان در جهت بالا بردن کارایی، به رضایت و نهایتاً به بهرهوری افراد کمک نمود. شرکت گاز شهر تهران، طرح های توسعهای زیادی را در سال های اخیر اجرا نموده و همچنین تکنولوژیهای خود را بروز نموده و ارتقاء داده است. بدیهی است که در این راستا، شرکت گاز شهر تهران نیازمند کارکنانی با مهارت، تخصص و نیروی فکر برتر می باشد. به علت تغییرات مذکور، ضرورت بررسی عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان و ارائه الگوی بهینه، مورد توجه قرار می گیرد. در این تحقیق، هدف کلی ارائه مدل بهینه عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان شرکت گاز شهر تهران میباشد و اهداف فرعی نیز عبارتند از: شناسایی عوامل موثر بر ایجاد استرس شغلی در شرکت گاز شهر تهران، اولویتبندی عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان نسبت به یکدیگر، بررسی وضعیت کنونی هر کدام عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان در شرکت گاز شهر تهران، ارائه الگوی بهینه برای کنترل استرس کارکنان در شرکت گاز شهر تهران. از اینرو، با توجه به اینکه یکی از ابزار گرداوری اطلاعات پرسشنامه میباشد؛ لذا به طراحی پرسشنامهای جهت بررسی عوامل موثر بر استرس شغلی کارکنان و ارائه الگوی بهینه پرداخته شده است و با توجه به جامعه آماری این تحقیق که کلیه مدیران و کارشناسان شرکت گاز شهر تهران به تعداد ??? نفر می باشد جمعا ???پرسشنامه با توجه به نمونه آماری در نظر گرفته شده در ضمن انجام تحقیق، توزیع و جمع آوری گردید. . پس از دسته بندی متغیرهای تأثیرگذار و جمع آوری پرسشنامه ها، اعتبار و پایایی آنها مورد بررسی و آزمون قرار گرفت و سپس با تکیه بر روش تحقیق کمی و پس از انجام آزمون خی دو و حصول اطمینان از ارتباط معنیدار بین تمامی عوامل با استرس شغلی کارکنان، از طریق آزمون فریدمن مشخص گردید که عامل جو سازمانی بالاترین اولویت و ویژگی شغل پایینترین اولویت را به خود اختصاص داده اند و سپس با استفاده از نرم افزار لیزرل الگوی بهینه ارائه گردید. در پایان نیز، نخست یافتهها و نتایج تحقیق بیان شده است و سپس پیشنهادی کاربردی به صورت مدلی مفهومی جهت برآورده ساختن الزامات حاصله برای شرکت گاز شهر تهران و پیشنهاداتی جهت تحقیقات آتی ارائه گردیده است. واژگان کلیدی: استرس، استرس شغلی، شرکت گاز شهر تهران
حسین شاقلانی لور علی اکبر سلیمانی
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه ساختار قدرت در خانواده، کیفیت رابطه ولی- فرزندی و سبک های هویت در نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار شهر تهران انجام شد. روش: نمونه های این پژوهش 80 نفر از دانش آموزان متوسطه 15 تا 18 ساله شهر تهران و 80 نفر از نوجوانان 15 تا 18 ساله مراکز اصلاح و تربیت تهران به همراه مادران آنها بود. ابزارهای اجرای پژوهش عبارت بودنداز: پرسشنامه ساختار قدرت در خانواده(سعیدیان،1382)، مقیاس رابطه ولی-فرزندی(فاین و همکاران،1983) و پرسشنامه سبک های هویت وایت و همکاران(1998). در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از آزمون لون، آزمونt استودنت، و از آزمون خی دو استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین ساختار قدرت در خانواده و مقیاس های آن در بین خانواده های دارای نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معنی داری وجود دارد (001/0> p). بین کیفیت رابطه مادر با فرزند در نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معنی داری مشاهده نشد؛ ولی بین کیفیت رابطه پدر با فرزند در نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معناداری بدست آمد(005/0> p). بین کیفیت رابطه پدر و مادر در نوجوانان بزهکار تفاوت وجود دارد(001/0> p)، ولی بین کیفیت رابطه پدر و مادر در نوجوانان غیربزهکار تفاوتی دیده نشد. همچنین نتایج نشان داد که بین سبک های هویت در نوجوانان بزهکار و غیر بزهکار تفاوت معنی داری وجود دارد(001/0> p) . نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که تصمیم گیری های زوجین در خانواده نوجوان غیر بزهکار در بیشتر امور مشترکاً انجام می گیرد ولی در خانواده های دارای نوجوان بزهکار بیشتر تصمیمات به تنهایی توسط یکی از زوجیـن گرفته می شود و در این نوع خانواده ها نوعی عدم تعادل ســاختار قدرت مشاهده می شود. علاوه برآن کیفیت رابطه با پدر نقش محافظ قوی در برابر بزهکاری پسران دارد و همچنین نوجوانان بزهکار بیشتر از سبک هویت سردرگم-اجتنابی و نوجوانان غیر بزهکار بیشتر از سبک هویت اطلاعاتی استفاده می کنند. واژگان کلیدی: ساختار قدرت در خانواده، کیفیت رابطه ولی-فرزندی، سبک های هویت، بزهکار، غیر بزهکار
محبوبه رفیعی علی فتحی آشتیانی
چکیده هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه فرزندپروری مثبت بر کاهش استرس فرزندپروری، افزایش بهزیستی روانشناختی و تغییر سبک های فرزندپروری مادران کودکان کم توان ذهنی اجرا شد. روش: در این پژوهش با استفاده از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل مادران30 کودک کم توان ذهنی دختر که در پیش دبستانی، پایه اول و دوم ابتدایی دو مدرسه استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین گردیدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، 5 جلسه گروهی120 دقیقه ای و 3 جلسه تلفنی 15 تا 45 دقیقه ای تحت آموزش برنامه گروهی فرزند پروری مثبت قرار گرفتند. شرکت کنندگان به وسیله ی مقیاس استرس فرزندپروری آبیدین، مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف و پرسشنامه سبک های فرزند پروری بامریند در دو مرحله (قبل از مداخله و بعد از مداخله) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش آزمون t مستقل و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان دادند که اجرای برنامه ی آموزشی منجر به کاهش معنادار استرس فرزندپروری و افزایش معنادار بهزیستی روانشناختی مادران گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است ولی تغییری در سبک فرزندپروری آنان ایجاد نکرده است. نتیجه گیری: با توجه به نتیجه به دست آمده پیشنهاد می شود درمانگران با انجام این مداخلات، گام موثری در جهت کاهش مشکلات روانشناختی مادران کودکان کم توان ذهنی بردارند.
زهرا سادات مطهری خدابخش احمدی
مقدمه: این پژوهش با هدف تعیین اثر بخشی مداخله به روش ذهن آگاهی بر کاهش استرس و دلزدگی زناشویی مادران دارای فرزند مبتلا به نقص توجه - بیش فعالی و کاهش نشانه های این اختلال در کودکان انجام شد. روش: طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش مادران دارای فرزند بیش فعال مراجعه کننده به خانه های سلامت منطقه 21 شهرداری شهر تهران بودند. نمونه مورد مطالعه شامل 24 مادر بودند که به طور دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی، در دو گروه آزمایش و کنترل گماشته شدند. از مقیاس های سنجش اختلال نقص توجه-بیش فعالی، استرس زناشویی و دلزدگی زناشویی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمایش 8 جلسه 2 ساعته ذهن آگاهی را به صورت هفتگی دریافت کردند، گروه کنترل هیج مداخله مشخصی را دریافت نکردند. در پایان، هر دو گروه مجدداً ارزیابی شدند(پس آزمون). داده ها از طریق تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش ذهن آگاهی به طور معناداری بر استرس و دلزدگی زناشویی مادران دارای کودکان بیش فعال موثر بوده و مادران در گروه آزمایشی کاهش معناداری (05/0>p) را در استرس و دلزدگی زناشویی نشان دادند اما این مداخله در کاهش نشانه های نقص توجه-بیش فعالی کودکان موثر نبوده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان روش مداخله ای ذهن آگاهی را به عنوان یک روش موثر در کاهش استرس و دلزدگی زناشویی مادران دارای کودک مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی و افزایش سطح سلامت این مادران و خانواده به عنوان یک سیستم، پیشنهاد داد.
علی اکبر سلیمانی جواد وحیدی
در خوشه بندی داده ها تعیین تعداد خوشه ی بهینه امری ضروری است هر چند این امر بسیار پرچالش می باشد. اکثر الگوریتم های موجود در زمینه تحلیل خوشه نیاز دارند تا تعداد خوشه ها پیش از اجرای الگوریتم به عنوان ورودی به آنها داده شود. لذا در این پایان نامه با استفاده از روش خوشه بندی فازی که دقت خوبی دارد و از الگوریتم های فازی با تعداد خوشه های مختلف به عنوان ورودی استفاده کرده است، تعداد خوشه های بهینه را بدست می آوریم. رویکرد پیشنهادی از ماتریس های عضویت حاصل از افراز های فازی که از الگوریتم های مختلف فازی نتیجه شده، بهره گرفته است و سپس ماتریس های همبستگی فازی را برای هر الگوریتم ایجاد می کند که هریک از عناصر آن بیانگر میزان همبستگی و اشتراک بین نمونه ها ی متناظر می باشد. سرانجام همه ی این ماتریس ها در ماتریس استحکام ترکیب شده ودر نهایت نتیجه ی نهایی توسط فرایند کاهشی تکراری مبتنی بر گراف بدست می آید .تکرارهای این الگوریتم تا زمانیکه به تعداد خوشه ی تعیین شده در ابتدای فرایند دست یابیم ادامه می یابد.
نجمه مهدیزاده علی اکبر سلیمانی
چکیده هدف: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی رفتاری در بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی در بین زوجین دارای عضو معتاد انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایش و به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زوجین مراجعه کننده به مرکز اجتماع درمان مدار (t.c) شهر مشهد بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 زوج (60 نفر) بودند که به صورت تصادفی و مبتنی بر هدف انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. از مقیاس های عملکرد ازدواج و تعارضات زناشویی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. گروه آزمایش 12 جلسه 60 دقیقه ای زوج درمانی رفتاری به صورت هفتگی دریافت کردند، گروه کنترل هیچ مداخله مشخصی دریافت نکردند. در پایان هر دو گروه مجددا ارزیابی شدند(پس آزمون). داده ها از طریق آزمون های آماری تی مستقل( در مورد مقیاس ها با توزیع نرمال)، تی وابسته و یومن ویتنی(در مورد مقیاس ها با توزیع غیر نرمال) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش زوج درمانی رفتاری به طور معناداری بر بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی موثر بوده و زوجین در گروه آزمایشی افزایش معناداری(p<0/05) را در عملکرد ازدواج و همچنین کاهش معناداری(p<0/05) را در تعارضات زناشویی نشان دادند. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان روش مداخله زوج درمانی رفتاری را به عنوان یک روش موثر در بهبود عملکرد ازدواج و کاهش تعارضات زناشویی پیشنهاد داد. این روش مداخله در مقیاس عملکرد ازدواج، بیشترین اثربخشی را در زیرمقیاس نقش و ارتباط داشت. همچنین در مقیاس تعارضات زناشویی، بیشترین اثربخشی را در زیرمقیاس افزایش واکنش های هیجانی داشت.
طاهره عسکری خانکهدانی علی اکبر سلیمانی
چکیده مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایع ترین بیماری های مزمن سیستم عصبی مرکزی است که عوارض جسمی و روانی بیماری و استرس های ناشی از آن تمام جنبه های زندگی فرد بیمار از جمله رضایت زناشویی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف این پژوهش بررسی اثر بخشی مداخله مدیریت استرس به شیوه ی شناختی-رفتاری بر رضایت زناشویی زنان مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس بود. روش کار: پژوهش حاضر یک مطاله ی شبه آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری شامل کلیه ی مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس که در انجمن ام اس استان فارس دارای پرونده هستند می باشد. تعداد 24 بیمار زن متاهل با بهره گیری از روش نمونه گیری معطوف به هدف پژوهش انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه هفتگی مداخله ی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی-رفتاری دریافت کردند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه ی رضایت زناشویی انریچ فرم 47 سوالی بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار spss نسخه ی 16 با استفاده از روش های آمار توصیفی و تحلیل کوواریانس صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات رضایت زناشویی با (0001/0p< ) و خرده مقیاس های آن با (05/0p< ) در گروه آزمایش در مرحله ی پس آزمون به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل افزایش یافته است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که مداخله مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری باعث افزایش رضایت زناشویی و ابعاد مختلف آن در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شده است. با توجه به کاهش رضایت زناشویی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و موثر بودن مداخله ی روانی، درمان های روان شناختی در این بیماران می تواند مفید باشد. واژه های کلیدی: مدیریت استرس به شیوه شناختی-رفتاری، رضایت زناشویی، مولتیپل اسکلروزیس
عاطفه بصیری علی اکبر سلیمانی
این پژوهش با هدف بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در خطر طلاق و مطالعه اثرتعدیل کنندگی الگوهای ارتباطی و سبک های اسنادی زوجین صورت گرفته است. پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش کلیه زوجین شهر مشهد از شهریور 1391 تا تیر 1392 که از برنامه های برگزار شده توسط شهرداری در فرهنگسراها استفاده می کردند، تشکیل می دادند. نمونه آماری نیز تعداد 500 نفر(250 زوج) می باشد، که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شده و بعد از تکمیل پرسشنامه ها 280 نفر(140 زوج) انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل: پرسشنامه شاخص بی ثباتی ازدواج(mii)،فرم کوتاه پرسشنامهطرحواره های ناسازگارانه اولیه یانگ(ysq-sf)، پرسشنامه الگوهای ارتباطی(cpq)، پرسشنامه سبک اسناد(asq) بود.داده ها توسطنرم افزارspss-18 به روش همبستگی پیرسون، رگرسیون خطی چند متغیره و تحلیل مسیر تحلیل شد. نتایج نشان داد که طرحواره های ناسازگار اولیه شامل محرومیت هیجانی و اطاعت رابطه مثبت و معناداری با طلاق داشته اند(05/0p<) و توانسته اند نزدیک به 16/0 از خطر طلاق را پیش بینی کنند.اما از سوی دیگر الگوهای ارتباطی و سبک های اسنادی اثر معناداری برای تغییر نقش طرحواره های ناسازگارانه اولیه بر طلاق نداشته اند(05/0p<).به طور کلی نتایج نشان داد طرحواره های ناسازگار اولیه به طور مستقیم و غیر مستقیم بر طلاق اثر می گذارند و سهم پیش بینی کننده نیرومند تری نسبت به الگوهای ارتباطی و سبک های اسنادی در کاهش و افزایش طلاق دارند.ایننتایجمیتوانددرپیشگیریازوقوعطلاقمدنظردرمانگرانقرارگیرد.
الناز حسینی کامکار علی اکبر سلیمانی
پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش تغییر سبک زندگی در ارتقای سلامت عمومی و رضایت زوجین 25 تا35 سال دارای ناسازگاری زناشویی بود. طرح پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی، با پیش آزمون و پس آزمون بود.به این منظور کلیه زوجین 25 تا35 ساله شهر تهران که جهت مشاوره ناسازگاری زناشویی در سال1391-1392 به مراکز مشاوره غرب تهران مراجعه کرده بودند با روش نمونه گیری مبتنی بر هدف به طور تصادفی 36زوج(72 نفر) در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند.ازپرسش نامه های رضایت زناشویی انریچ فرم کوتاه(1993)، پرسشنامه سبک زندگی اسلامی فرم کوتاه کاویانی(1390) و پرسشنامه سلامت عمومی به منظور جمع آوری داده ها استفاده گردید. سپس افراد گروه آزمایش طی6 جلسه گروهی به همراه 3جلسه فردی تحت آموزش تغییر سبک زندگی قرار گرفتند.از تحلیل کوواریانس به منظور تحلیل داده ها استفاده گردید. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مداخله تغییر سبک زندگی در افزایش سلامت عمومی و کارکرد اجتماعی زوجین ناسازگار تاثیر معناداری دارد. همچنین این رویکرد درمانی در زمینه بهبود رضایت زناشویی، ارتباطات زوجین، حل تعارض زوجین، مدیریت مالی زوجین، اوقات فراغت، رابطه جنسی زوجین و بهبود روابط خانواده و دوستان ناسازگار هم موثر بود و به کارگیری آن باعث کاهش اضطراب، افسردگی در زوجین ناسازگار گردید. اما تاثیر معناداری بر بهبود مسائل شخصیتی، بهبود روابط فرزندان زوجین، بهبود جهت گیری مذهبی و بهبود سبک زندگی اسلامی زوجین مشاهده نگردید. توصیه می شود که مشاوران و روان درمانگران با استفاده از مداخله تغییر سبک زندگی برای ایجاد عزت نفس، اصلاح الگوهای ارتباطی زوجین و در کل رشد انسانی و متعاقب این کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سازگاری را در زوجین فراهم آورند.
الهام عبدالهی راد علی فتحی آشتیانی
چکیده مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ی اثر بخشی خانواده درمانی ستیر با زوج درمانی هیجان محور بر مهارت های ارتباطی و کاهش تعارض های زناشویی زوجین انجام شده است. روش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و نمونه گیری هدفمند و جایگزینی تصادفی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل زوج هایی است که به دلیل تعارضات و مشکل های ارتباطی از طریق آگهی های منتشر شده در خانه های سلامت مناطق شهر تهران در سال 1392، داوطلب شرکت در دوره زوج درمانی هیجان محور و خانواده درمانی ستیر بودند. از بین داوطلبین30 زوج (60 نفر) به طور تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل دو پرسشنامه ی تعارضات زناشویی mcq (ثنایی،1379) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی (جرابک، 2004) بود. اطلاعات به دست آمده از پژوهش به منظور پاسخ به فرضیه های پژوهش با آزمون های آمار استنباطی، تحلیل کوواریانس چند متغیره (مانکوا)، آزمون باکس و آزمون بارتلت تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده از تحلیل کوواریانس چند متغیره حاکی از آن بود که آموزش خانواده درمانی ستیر و زوج درمانی هیجان محور در کاهش تعارضات زناشویی و زیرمقیاس های آن (کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنش هیجانی، افزایش رابطه با خویشان خود، کاهش رابطه با خویشان همسر، جدا کردن امور مالی از یکدیگر، کاهش ارتباط موثر) و افزایش مهارت¬های ارتباطی و زیر مقیاس های آن (گوش دادن، تنظیم عواطف، درک پیام، بینش، قاطعیت) تأثیر معناداری دارد. اما تأثیر زوج درمانی هیجان محور در مقایسه با خانواده درمانی ستیر در کاهش تعارضات زناشویی و افزایش مهارت های ارتباطی کمتر بوده است. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر بیانگر آن است که آموزش خانواده درمانی ستیر و زوج درمانی هیجان محور در کاهش تعارضات زناشویی و بهبود مهارت های ارتباطی زوج های ناسازگار و همچنین در اصلاح ناهمخوانی در نحوه ی پیام رسانی زوجین به هم دیگر موثر بوده است. واژگان کلیدی: خانواده درمانی ستیر، زوج درمانی هیجان محور، مهارت های ارتباطی، تعارضات زناشویی
مریم نجفی علی اکبر سلیمانی
هدف: هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر بخشی زوج درمانی هیجان مدار بر افزایش سازگاری زناشویی زوجهای متعارض نابارور با نقش تعدیل کنندگی رضایت جنسی و کیفیت زندگی بود. روش: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، با پیش آزمون، پس آزمون بود.به این منظور، تعداد30 زوج(60 نفر ) نابارور شهر کرمانشاه به صورت نمونه گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش(15 زوج) و گواه(15زوج) جای گرفتند. ابتدا زوجین به پرسش نامه های سازگاری زناشویی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی پاسخ دادند. سپس افراد گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش زوج درمانی هیجان مدار (( eft قرار گرفتند. نتایج: بر اساس مقایسه پیش آزمون و پس آزمون دوگروه ، یافته ها نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار تاثیر معناداری بر افزایش سازگاری زناشویی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی دارد. بحث و نتیجه گیری: نتایج شواهدی را نشان دادند که زوج درمانی هیجان مدار بطور معناداری باعث افزایش سازگاری زناشویی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی زوجین نابارور شده است. بدین معنی که زوج درمانی هیجان مدار با تمرکز بر مفهوم دلبستگی بر امنیت عاطفی تاثیر می گذارد و سازگاری زناشویی و رضایت جنسی ، کیفیت زندگی در فضایی امن تحقق می پذیرد و سپس زوجین به دنبال پایگاه امن در رفع نیازهای خود که متاثر از سبک دلبستگی اند، می باشند . در واقع زوج ها از طریق نوع دلبستگی خود هیجاناتشان را منتقل می کنند بنابراین زوج درمانی هیجان مدار در روابط زوجین باعث بهبود سازگاری زناشویی می شود
معصومه حمزه ارباب علی فتحی آشتیانی
هدف : مقایسه درونگرایی/ برونگرایی و عملکرد خانواده براساس سیستم های مغزی رفتاری در زنان متأهل شهر کرج انجام شده است. روش : پژوهش حاضر یک مطالعه علی-مقایسه ای است.برای انجام این پژوهش از بین زنان متأهل شهر کرج 200نفر به صورت دردسترس و از بین کسانی که حاضر به پاسخگویی و واجد شرایط بودند، انتخاب شدند.سپس پرسشنامه شخصیتی گری-ویلسون gwpq جهت انتخاب گروه های دارایbas( سیستم فعالساز رفتاری) / bis (سیستم بازداری رفتاری ) بالا و bas / bis پایین توزیع شد. نمونه گیری را تا جائی ادامه دادیم که حجم نمونه در هر 2گروه ( افراد باbas بالا و افراد با bis بالا ) به 30 نفر رسد، سپس به این آزمون دهندگان( n=200) پرسشنامه شخصیتی neo-ffi-60 ، پرسشنامه سنجش خانواده fad داده شد.اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه ها از طریق آزمون تحلیل واریانس یک راهه (anova) و t برای گروه های مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج : نشان دادند بین افراد درونگرا و برونگرا از نظر عملکرد خانواده تفاوت وجود دارد و افراد درونگرا دارای میانگین بیشتری در این مقیاس نسبت به افراد برونگرا می باشند و با توجه به اینکه نمره کمتر نشان دهنده سلامت بیشتر فرد است افراد برونگرا دارای عملکرد خانواده بهتری می باشند و این اختلاف در سطح 1 درصد معنی دار می باشد.همچنین بین میزان عملکرد خانواده در بین افراد با سیستم های مغزی-رفتاری مختلف تفاوت معنادار وجود دارد بحث : پژوهش بیانگر آن است که گروه هایی که دارای bis و bas متوسط هستند؛ دارای نمره عملکرد خانواده بهتری نسبت به افراد با bis و bas پائین و یا bis و bas بالا می باشند و این اختلاف در سطح 1 درصد معنی دار می باشد.
فرزانه علی نژاد مسعود جان بزرگی
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی شـناخت¬درمـانگری گـروهی با و بدون استفاده از حکایت¬های مثنوی بر بهبود ابعاد سلامت روان¬شناختی زنان دارای تعارض زناشویی انجام شد. روش: بنابراین 25 نفراز زنانی که در پرسشنامه تعارض زناشویی در نمره کل، نمره¬ای بیش از 5/102کسب کرده بودند و واجد معیارهای ورود – خروج بودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه شناخت درمانگری با استفاده از حکایت¬های مثنوی و شناخت¬درمانگری بدون استفاده از حکایت¬های مثنوی جایگزین شدند.کلیه شرکت¬کنندگان قبل و بعد هر مداخله (12 جلسه) به کلیه گویه¬های پرسشنامه¬های تعارض زناشویی، سلامت عمومی، استرس ادراک شده و فرم کوتاه زمـینه¬یابی سـلامت پاسخ دادند و اطلاعـات جمعـیت¬ شناختی¬شان را تکمیل کردند. یافته¬ها: تحلیل داده¬ها با استفاده از ویرایش بیستم نرم افزار آماری spss و با کاربرد آزمون تحلیل واریانس با اندازه¬گیری مکرر نشان داد هر دو مداخله به تفکیک در کاهش تعارض زناشویی، کاهش استرس ادراک شده، افزایش سلامت عمومی و افزایش کیفیت زندگی موثر بودند (p<0/05). همچنیـن نتایج تحلیـل کواریانس برای مقایسـه بین گروهی بیـانگر این نکته بود که شـناخـت¬درمـانگری گـروهی با استفاده از حکایت¬های مثنوی در مقایسه با شـناخت¬درمـانگری گـروهی بدوناستفاده از این حکایت¬ها؛ به طور معنادار در کاهش تعارض زناشویی، کاهش استرس ادراک شده، بهبود سلامت عمومی و افزایش کیفیت زندگی موثر بوده است (p<0/05 ). نتیجه:نتیجه گیری کلی آن است که افزودن حکایت¬های مثنوی به مداخله شناختی-رفتاری به ارتقاء مولفه¬های سلامت روانی- اجتماعی منتهی می¬شوند؛ به این دلیل که این حکایت¬ها باعث درونی¬سازی مهارت¬های یادگیری شده بواسطه این مداخله و ذخیره آنها به مدت طولانی¬تر و عمیق¬تر در حافظه بلندمدت می¬شوند. واژگان کلیدی: شناخت¬درمانگری گروهی، تعارض زناشویی، حکایت¬های مثنوی، سـلامت روان¬شناختی
زهرا محمدی علی اکبر سلیمانی
هدف:هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه سازگاری زناشویی، طرحواره های ناسازگار اولیه و مکانیزمهابی دفاعی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بود. روش:روش تحقیق پژوهش حاصر همبستگی است.جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعه کنندگان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به کلینیک آتیه بود . از بین این افراد ،50 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند.ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره young، شاخص سازگاری زناشویی اسپاینر، مقیاس مکانیزم های دفاعی و مقیاس وسواس اجباری ییل براون بود. برای تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد. نتایج: بین اختلال وسواس فکری- عملی و طرحواره های ناسازگار و مکانیزم های دفاعی رابطه معناداری وجود دارد . همچنین بین مکانیزم های دفاعی و سازگاری زناشویی با اختلال وسواس فکری عملی رابطه منفی وجود دارد. همچنین طرحواره های ناسازگار اولیه میزان سازگاری زناشویی را پیش بینی می کند. نتیجه گیری:هرچه اختلال وسواس فکری عملی بیشتر باشد، مکانیزم های دفاعی ناپخته تر و سازگاری زناشویی ضعیف تر می باشد. همچنین طرحواره های ناسازگار اولیه سبب کاهش سازگاری زناشویی می شود. واژگان کلیدی: اختلال وسواس فکری-عملی، طرحواره های ناسازگار، مکانیزم های دفاعی، سازگاری زناشویی
سمیه شیخی علی اکبر سلیمانی
هدف: هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی واقعیت درمانی به شیوه گلاسر بر کاهش اضطراب حالت- صفت زنان در سه ماهه سوم بارداری بود. روش: جامعه آماری این پژوهش عبارت بودند از تمامی زنان بارداری می باشد که در سه ماه آخر بارداری بوده و در سال 93-92 به بیمارستان بسکی گنبد کاووس مراجعه کرده بودند. در این پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس 40 زن باردار انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزار های مورد استفاده در پژوهش عبارت بودند از: پرسشنامه سنجش اضطراب اسپیل برگر. برایxxx تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده از تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. نتیجه گیری: برطبق نتایج بین میانگین اضطراب حالت در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین اضطراب صفت در گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. بحث: نتایج این پژوهش با سایر پژوهش ها همخوان می باشد. بر اساس این یافته ها می توان گفت واقعیت درمانی در پس آزمون باعث کاهش نمرات اضطراب حالت در زنان شده است. همچنین بر اساس این یافته ها می توان گفت واقعیت درمانی در پس آزمون باعث کاهش نمرات اضطراب صفت شده است.
زانا سعیدی احمدی علی اکبر سلیمانی
هدف: هدف کلی از این پژوهش مقایسه سبک های مقابله با استرس ، همدلی و بخشودگی بین فردی در زوجین با و بدون تعارضات خشونت آمیز است و اهداف اختصاصی آن شامل سه هدف، مقایسه عملکرد زوجهای دارای تعارض خشونت آمیز و بدون تعارض خشونت آمیز در مولفه های مقیاس سبک های مقابله با استرس، مقایسه عملکرد زوجهای دارای تعارض خشونت آمیز و بدون تعارض خشونت آمیز در مولفه های مقیاس بخشودگی بین فردی و مقایسه عملکرد زوجهای دارای تعارض خشونت آمیز و بدون تعارض خشونت آمیز در میزان همدلی است. روش: این پژوهش از نوع علی مقایسه ای و پس رویدادی است.برای مقایسه متغیرهای همدلی،بخشودگی بین فردی و سبک های مقابله با استرس در دو گروه زوجین با خشونت خانگی و بدون خشونت خانگی از مقیاس های شیوه های تعارض در اختلافات زناشویی، همدلی هیجانی متعادل، مقیاس بخشودگی بین فردی و مقیاس شیوه های مقابله با استرس استفاده شده است.نمونه پژوهشی شامل 150 زوج از کلیه زنان و مردان متاهل شهر سنندج که حداقل 2 سال از ازدواج آنها گذشته باشد انتخاب شده است.که بر اساس نتایج حاصل از اجرای مقیاس (cts-2) در دو گروه خشونت خانگی و بدون خشونت خانگی قرار گرفته اند و سایر مقیاس ها در رابطه با آنها بررسی شده است. یافته ها: این پژوهش نشان می دهد تفاوتی میان سبک های مقابله با استرس در دو گروه وجود ندارد، اما همدلی و بخشودگی بین فردی در زوجین بدون خشونت خانگی بیشتر از گروه زوجین دارای خشونت خانگی است و فرضیه پژوهشی در برای این دو متغیر تایید می شود. نتیجه گیری: بررسی عملکرد زوج ها در متغیرهای همدلی،سبک های مقابله با استرس و بخشودگی به صورت متقابل حول مقوله خشونت خانگی پویایی های این آسیب خانواده را نمایان می سازد و می تواند راهنمایی قابل توجه برای اقدامات پژوهشی آتی و مداخلات درمانی باشد. واژگان کلیدی: خشونت خانگی،همدلی، بخشودگی بین فردی،همدلی،سبک های مقابله با استرس
شیما محمدی زرغان خدابخش احمدی
هیسترکتومی جراحی شایعی در جمعیت زنان است که در آن رحم، سرویکس و گاهی تخمدان ها و لوله رحمی برداشته می شود. از آنجا که رحم بخش مهمی از تصویر جنسی یک زن است، این جراحی می تواند بر وضعیت روانشناختی و تعاملات فردی و بویژه سازگاری زناشویی و عملکرد جنسی آنها اثرگذار باشد. اعتقاد و احساس زنان درباره تصویر ذهنی از بدن خود عاملی است که قادر است عملکرد جنسی و سازگاری زناشویی را تحت الشعاع قرار دهد. بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه سازگاری زناشویی و عملکرد جنسی در زنان دارا و فاقد سابقه جراحی هیسترکتومی با در نظر گرفتن نقش تعدیل کنندگی تصویر بدنی است. پژوهش حاضر یک مطالعه پس رویدادی علی- مقایسه ای است که نمونه های آن به روش مبتنی بر هدف و به تعداد 200 زن (100 زن با سابقه این جراحی و 100 زن فاقد سابقه این جراحی) انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها سه پرسشنامه عملکرد جنسی زنان(fsfi)، سازگاری زناشویی(das)، نگرانی تصویر بدنی(bici) و یک پرسشنامه دموگرافیک بود که اعتبار و اعتماد علمی قبل از نمونه گیری سنجیده شد و داده ها توسط نرم افزار spss مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج مقایسه دو گروه از زنان دارای تجربه جراحی هیسترکتومی و فاقد آن از نظر سازگاری زناشویی نشان داد که هم در نمره کلی سازگاری زناشویی و هم در هر یک از چهار زیر مقیاس آن (توافق دو نفری، رضایت زناشویی، همبستگی دو نفری و ابراز محبت) وضعیت سازگاری زنان دارای تجربه جراحی هیسترکتومی به طور معناداری کمتر از زنان بدون سابقه جراحی هیسترکتومی بود ولی نقش نوع تصویر بدنی در میزان سازگاری زناشویی این دو گروه از زنان تأیید نشد. همچنین مقایسه دو گروه از زنان از نظر عملکرد جنسی نشان داد که هم در نمره کلی عملکرد جنسی و هم در هر یک از هر شش زیر مقیاس آن (میل جنسی، برانگیختگی جنسی، لیزشدگی مهبل، ارگاسم، رضایت جنسی و درد) وضعیت عملکرد جنسی زنان دارای تجربه جراحی هیسترکتومی به طور معناداری کمتر از زنان بدون سابقه جراحی هیسترکتومی بود ولی نقش نوع تصویر بدنی در میزان عملکرد جنسی این دو گروه از زنان تأیید نگردید. با توجه به اینکه نتایج تحقیق نشان داد پس از تجربه جراحی هیسترکتومی، میزان سازگاری زناشویی و عملکرد جنسی کاهش پیدا می کند بنابراین مداخلات تخصصی درمان و مشاوره خانوادگی برای بهبود عملکرد جنسی و سازگاری زناشویی ضروری به نظر می رسد
ساناز ریوندی علیرضا مهدویان
مقدمه:مصرف مواد و اعتیاد یکی از معضلات و نگرانی¬های عمده جهان امروز است که اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد. وابستگی و سوء مصرف مواد به عنوان اختلالات مزمن و عود کننده با تاثیرات و پیش¬آیندهای زیستی، فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته می¬شود. هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه الگوهای ارتباطی،سبک های دلبستگی وتمایزیافتگی در مردان متاهل معتاد به مورفین تحت درمان با سابقه عود و بی عود بود. روش:پژوهش حاضر از منظر گردآوری داده¬ها، توصیفی و از لحاظ نوع، علی- مقایسه¬ای بود. جامعه آماری شامل کلیه مردان متاهل معتاد به مورفین مراجعه کننده به مراکز سرپایی ترک اعتیاد شهر مشهد بود. روش نمونه¬گیری از نوعنمونه-گیری در دسترسانتخاب شد. در این پژوهش150 مرد متاهل 50-30 ساله که تحت درمان در مراکز سرپایی ترک اعتیاد می¬باشند انتخاب شدند (75 نفر با سابقه عود و 75 نفر بدون سابقه عود).ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش نیز؛ پرسشنامه تمایزیافتگی خود، پرسشنامه الگوهای ارتباطی کریستینسن –سالاوی و پرسشنامه سبک¬های دلبستگی بزرگسالان هازن-شیور بود. برای تجزیه و تحلیل داده¬های پژوهشی از آمار استنباطی مانوا، استفاده شد. یافته ها: با توجه به یافته¬های پژوهش در بررسی که بر روی سه خرده مقیاس الگوهای ارتباطی دردوگروه با سابقه عود و بی عود انجام شد تفاوت محسوسی در دو گروه مشاهده نگردید.دربررسی برروی سبک های دلبستگی در دوگروه یاد شده تفاوت محسوسی مشاهده نگردیدودرمورد تمایزیافتگی نیز دو گروه مذکور تفاوت معناداری با هم ندارند.به عبارتی می¬توان گفت که الگوهای ارتباطی و سبک¬های دلبستگی و میزان تمایز یافتگی در دوگروه مردان متاهل معتاد با سابقه عود و بی عود تفاوت محسوسی با هم نداشتند. بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های فوق چنین نتیجه¬گیری می¬شود که هیچ¬یک از الگوهای ارتباطی و سبک¬های دلبستگی و تمایز یافتگی در گروهی که عود اعتیاد و بازگشت مجدد به اعتیاد در مراکز توانبخشی داشته اند وگروهی که سابقه عود نداشته اند تفاوتی را نشان نداد.
علی اکبر سلیمانی
چکیده ندارد.
علی اکبر سلیمانی
چکیده ندارد.