نام پژوهشگر: علی بهشتی آل آقا

تاثیر شوری (ec) و قلیائیت (sar) بر دینامیک ماده آلی و خصوصیات فیزیکی خاک های با کاربری مختلف
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1390
  مهدی حسینی   احمد گلچین

به منظور بررسی تاثیر هدایت الکتریکی ec)) و نسبت جذب سدیم (sar) آب آبیاری بر دینامیک ماده آلی و خصوصیات فیزیکی خاک های با کاربری مختلف یک آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با شصت و چهار تیمار و در سه تکرار در طی سال های 1389 و1390 در آزمایشگاه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی ترکیب فاکتوریل چهار سطح شوری (25/0 ، 75/0 ، 25/2 ، 75/6 دسی زیمنس بر متر) و چهار سطح قلیائیت (5 ، 15 ، 25 ، 35) آب آبیاری بودند که بر دو نوع خاک با دو نوع کاربری مختلف اعمال گردیدند. برای بررسی تأثیر شوری و قلیائیت بر خصوصیات فیزیکی و بیولوژیکی خاک با ثابت نگه داشتن میزان شوری یا قلیائیت، داده ها به صورت یک آزمایش دو فاکتوره شامل فاکتور شوری یا قلیائیت و نوع خاک مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که تاثیر ec ، sar و نوع خاک بر بسیاری از ویژگی های خاک، معنی دار بود. نتایج مقایسه میانگین ها نشان دادند که در سطوح ثابت sar افزایش ec تا یک حد آستانه (25/2 دسی زیمنس بر متر) سبب افزایش میانگین وزنی قطر خاکدانه و هدایت هیدرولیکی اشباع خاک شد ولی با افزایش شوری به مقادیر بالاتر(75/6 دسی زیمنس بر متر) میانگین وزنی قطر خاکدانه و هدایت هیدرولیکی اشباع خاک کاهش یافت. افزایش میانگین وزنی قطر خاکدانه و هدایت هیدرولیکی اشباع در خاک با کاربری بکر بیشتر از کاربری زراعی بود. در سطوح ثابت sar ، میزان تنفس میکروبی و درصد رس قابل انتشار با افزایش ec کاهش یافت. در سطوح ثابت ec، افزایش sar سبب کاهش پایداری خاکدانه و هدایت هیدرولیکی اشباع و افزایش میزان تنفس میکروبی خاک گردید. بیشترین مقدار تنفس میکروبی به میزان 41/74 میلی گرم c-co2 در روز در 100 گرم خاک از خاک با sar 35 و کمترین مقدار تنفس میکروبی به میزان 20/39 میلی گرم c-co2 در روز در 100 گرم خاک از خاک با sar 5 بدست آمد. افزایش میزان تنفس میکروبی در خاک با کاربری بکر بیشتر از کاربری زراعی بود. در سطوح sar ثابت 5 و 15، میزان رس قابل انتشار با افزایش میزان ec کاهش یافت ولی در سطوح sar ثابت 25 و 35 ، میزان رس قابل انتشار با افزایش ec افزایش یافت.

بررسی ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک های هیستوسول
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه زنجان - دانشکده کشاورزی زنجان 1391
  آسیه عباسیان   احمد گلچین

ماده آلی خاک، یکی از اجزای حیاتی اکوسیستم خاکی-گیاهی است. هیستوسول ها به دلیل تجمع بالای ماده آلی، نقش مهمی را در چرخه جهانی بیوژئوشیمیایی کربن بازی می کنند. با این حال، علی رغم اهمیت این خاک ها، توجه کمی به آن ها شده است. در این مطالعه به منظور بررسی ویژگی های فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی خاک های هیستوسول و خاک های با ماده آلی بالا و بررسی تأثیر نوع خاک بر این ویژگی ها، سه منطقه مطالعاتی شامل منطقه واقع در پشت فرودگاه شهرکرد، منطقه واقع در دشت لاله زار کرمان و منطقه واقع در پیربازار گیلان انتخاب شد. در هر منطقه نیم رخ های خاک حفر و خصوصیات مورفولوژیکی، فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی در آن ها مطابق روش های استاندارد در هفت عمق با فواصل مساوی 20 سانتی متری مطالعه و اندازه گیری گردید. مطالعه پروفیل های شاهد در هر منطقه نشان داد که خاک های شهرکرد در گروه بزرگ haplufibrists، خاک های کرمان در گروه بزرگ sulfihemists، و خاک های گیلان در گروه بزرگ humudepts طبقه بندی شدند. مقایسه میانگین خصوصیات اندازه گیری شده نشان داد که نوع خاک بر کلیه ویژگی های مورد مطالعه تأثیر معنی دار دارد. نتایج نشان داد که درصد رس قابل انتشار، جرم مخصوص ظاهری، جرم مخصوص حقیقی و کربنات کلسیم خاکدانه با افزایش عمق روند افزایشی دارند، در حالی که رطوبت ظرفیت زراعی، رطوبت نقطه پژمردگی، کربن آلی خاک و خاکدانه، کربوهیدرات خاک و خاکدانه، میانگین وزنی قطر خاکدانه، میانگین هندسی قطر خاکدانه، ظرفیت تبادل کاتیونی خاک، ترسیب کربن، تنفس، بیوماس، فعالیت آنزیم های اوره آز، آلکالین فسفاتاز، ساکاراز و آریل سولفاتاز با افزایش عمق در هر سه منطقه روند کاهشی از خود نشان دادند. میزان کربن متصاعد شده در هر سه منطقه با گذشت زمان روند افزایشی در تمامی عمق ها از خود نشان داد، اما شدت تصاعد کربن در افق های سطحی بیشتر بود. نتایج نشان داد در هر سه منطقه، با افزایش اندازه خاکدانه، مقدار کربن آلی، نیتروژن کل و کربوهیدرات افزایش یافت درحالی که مقدار کربنات کلسیم با افزایش اندازه خاکدانه کاهش یافت.

اثر تغذیه خاک روی فعالیت بیوکنترلی bacillus sp. در مهار پاخوره گندم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده کشاورزی 1392
  فرشته سعید سرو بابایی   سعید عباسی

پاخوره گندم با عامل gaeumannomyces graminis (sacc) von arx and olivier، یکی ازبیماری های مهم ریشه گندم در تمام نقاط جهان است. از روش های موثر در کنترل این بیماری، استفاده از عوامل هم ستیز و مدیریت تغذیه میزبان را می توان نام برد. در این پژوهش سعی بر این بود تا دو روش مرسوم و توصیه شده مدیریت تغذیه و مهار زیستی به صورت تلفیقی به کار برده شوند و اثر و تقابل آن ها در مهار بیماری پاخوره مورد ارزیابی قرار گیرد. ابتدا میزان فراهمی عناصر غذایی در خاک مورد ارزیابی، مورد بررسی قرار گرفت ومشخص شد که این خاک قلیایی و آهکی بوده و در عناصر آهن، مس و تا حدودی فسفر با کمبود مواجه است. بر اساس نتایج تجزیه خاک و بررسی منابع موجود، عناصر نیتروژن، فسفر، آهن، روی و مس در غلظت های مختلف مورد استفاده قرار گرفتند. از بین کلکسیون باکتری های هم ستیز نیز بر اساس غربال اولیه روی بیماری مذکور، سویه urb1 انتخاب شد. اثر ترکیبی عناصر غذایی و باکتری هم ستیز روی سه صفت رشدی طول اندام هوایی، وزن خشک ریشه و وزن خشک اندام هوایی و دو صفت بیماری زایی درصد آلودگی ریشه و پیشرفت علائم روی ساقه ارزیابی شد. عنصر نیتروژن در اولین سطح به کار رفته ی خود، درصد آلودگی ریشه را 35 درصد کاهش داد و پیشرفت علائم روی طوقه را به نصف رساند. در بیش تر موارد اثر این عنصر روی صفات رشدی گیاهان آلوده معنی دار نشد. در عدم حضور بیمارگر، نیتروژن نه تنها رشد را افزایش نداد بلکه در برخی موارد باعث کاهش آن شد. از میان عناصر مورد ارزیابی فسفر بیش ترین اثر را درمهار بیماری ایفا کرد. افزایش کود فسفره، به صورت خطی درصد آلودگی ریشه و پیشرفت علائم روی طوقه را کاهش می داد. باکتری این اثر را افزایش می داد به نحوی که حتی در کم ترین سطح فسفر باعث مهار کامل علائم روی طوقه می شد. اثر متقابل باکتری و فسفر باعث بهبود صفات رشدی گندم به ویژه وزن خشک ریشه و اندام هوایی می شد. عنصر آهن نیز نقش مهمی در کنترل بیماری داشت و در اولین سطح به کار رفته، بیماری را از 5/60 درصد به حدود 46 درصد می رساند. این عنصر تعامل مثبتی با باکتری هم ستیز داشت به نحوی که کاربرد باکتری با سطح اول کود (3/1 میلی گرم) میزان پیشرفت علائم روی طوقه را به صفر می رساند. گیاهان آلوده ی تیمار شده با باکتری و عنصر آهن بیش از 50 درصد افزایش وزن خشک نشان دادند. در تیمارهای فاقد قارچ بیمارگر، تعامل عنصر آهن و باکتری به شدت باعث افزایش وزن خشک ریشه می شد و آن را از 16/0 گرم به 3/0 گرم می رساند. خاک مورد آزمایش کمبود عنصر روی نداشت ولی با این حال این عنصر به ویژه در تعامل با باکتری آنتاگونیست قادر بود میزان علائم بیماری را کاهش دهد. البته این کاهش علائم کمتر از آنی بود که در مورد آهن گزارش شد. عنصر روی به تنهایی نقش چندانی در بهبود صفات رشدی گندم نداشت ولی تعامل آن با باکتری در افزایش این صفات به ویژه وزن خشک ریشه موثر بود. عنصر مس نیز تا حدودی قادر بود علائم بیماری را کاهش دهد و بیش ترین اثر از سطح دو به بعد این عنصر دیده می شد. این عنصر به تنهایی طول اندام هوایی و وزن خشک ریشه را کاهش می داد. عنصر مس اثر متقابل مثبتی با باکتری هم ستیز در بهبود صفات رشدی گندم داشت. در مجموع می توان گفت اکثر عناصر به غیر نیتروژن رشد گیاه را بهبود می بخشیدند و میزان این اثر با فراهمی این عناصر در خاک مورد آزمایش مرتبط بود. افزودن باکتری هم ستیز به این مجموعه نه تنها رشد گیاه را افزایش می داد، بلکه در برخی موارد اثر منفی برخی عناصر را تعدیل می کرد. به نظر می رسد مدیریت مواد غذایی خاک در کنار کاربرد باکتری های هم ستیز می تواند رهیافتی امیدبخش در مهار بیماری پاخوره غلات باشد.

اثر باکتری تیوباسیلوس، گوگرد و کود دامی بر برخی ویژگیهای گیاه سیر
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه رازی - دانشکده کشاورزی 1392
  حسن صباغ   سعید جلالی هنرمند

به منظور بررسی اثرات کود دامی، گوگرد و باکتری تیوباسیلوس بر رشد و برخی ویژگی های گیاه سیر در مزرعه تحقیقاتی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه رازی آزمایشی به صورت فاکتوریل اسپلیت در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد فاکتور اصلی شامل ترکیب فاکتوریل کود دامی (در سه سطح صفر، 10 و 20 تن در هکتار) و گوگرد (صفر، 250 و 500 کیلوگرم در هکتار) و فاکتور فرعی شامل باکتری تیوباسیلوس (با استفاده از باکتری و بدون باکتری) در مجموع شامل 18 تیمار بود. به طور کلی نتایج آزمایش نشان داد تیمار های کود دامی و گوگرد بر بیوماس کل، قطر متوسط سوخ، عملکرد اقتصادی (سوخ) و وزن متوسط سوخ تاثیر معنی داری در سطح یک درصد داشت. استفاده از کود دامی بر شاخص برداشت در سطح یک درصد و همچنین اثرگوگرد و اثر متقابل سه گانه در سطح پنج درصد معنی داری شد. با افزایش میزان کود دامی میزان بیوماس کل، قطر متوسط سوخ، عملکرد اقتصادی و وزن متوسط سوخ افزایش یافت. تیمار 500 کیلوگرم در هکتار گوگرد در مقایسه با سایر سطوح تیماری دارای بیشترین میزان بیوماس کل، عملکرداقتصادی، شاخص برداشت، قطر متوسط سوخ و وزن متوسط سوخ بود. در تجزیه عناصر غذایی خاک نیز استفاده از کود دامی در مقدار کربن آلی، نیتروژن قابل دسترس، فسفر، پتاسیم، منگنز و روی اختلاف بسیار معنی داری نشان داد. در کلیه صفات ذکر شده تیمار 20 تن کود دامی و تیمار گوگرد در عناصر فسفر، پتاسیم، منگنز، آهن و روی و phخاک اختلاف بسیار معنی داری را ایجاد کرد به طوری که در کلیه صفات یاد شده به غیر از منگنز تیمار 500 کیلوگرم گوگرد دارای بیشترین میزان بود. استفاده از باکتری تیوباسیلوس در غلظت قابل جذب آهن و ph خاک اختلاف معنی داری ایجاد کرد. در حضور باکتری تیوباسیلوس ph خاک کاهش و میزان آهن قابل جذب افزایش یافت. اثرات متقابل باکتری و گوگرد و اثرات متقابل سه گانه در عنصر روی و phخاک در سطح پنج درصد معنی دار شد. در اندازه گیری میزان عناصر موجود در سوخ نیز استفاده از گوگرد در صفات آهن، روی و مس در سطح یک درصد و بر میزان منگنز در سطح پنج درصد دارای اثر معنی دار بود. به طوری که میزان آهن، روی، مس و منگنز همگی در مصرف 500 کیلوگرم گوگرد نسبت به صفر و 250 کیلوگرم گوگرد افزایش نشان داد. در بررسی اثرات متقابل ترکیبات تیماری گوگرد در باکتری و کود در باکتری به ترتیب بر میزان آهن(در سطح یک درصد) و روی (در سطح پنج درصد) معنی دار نشان داد.