نام پژوهشگر: علیرضا صالحی
علیرضا صالحی مهدی گوهررخی
در این پایان نامه بررسی شبیه سازی فرایند جذب سطحی برای آب زدایی از گاز طبیعی ارائه شده است. واحدی که از این فرایند استفاده می کند شامل سه بستر موازی می باشدکه در هر سیکل دوبستر برای جذب و یک بستر برای بازیابی به کار می رود و هر یک از این بسترها شامل 2لایه حاوی جاذب غربال مولکولی از نوع5a و اکتیو آلومینا می باشد . ازایزوترم هنری برای بیان رابطه تعادلی بین غلظت فازهای سیال و جذب شده مورد استفاده قرار گرفت . برای حل معادلات دیفرانسیل جزیی از روش uds1 استفاده شد. این شبیه سازی توسط نرم افزار aspen adsim انجام شده است.و نتایج فرایند اصلی با فرایند بهینه شده مقایسه شده است. مبحث رطوبت زدایی از گاز طبیعی امروزه به عنوان یک فرایند اساسی در صنایع پالایش گاز مورد استفاده قرار می گیرد در فاز9و10 پاس جنوبی ? واحد 104 ? آبگیری از از گاز شیرین برای واحد بازیابی اتان انجام می شود. چون غلظت بالای آب باعث یخ زدگی وگرفتگی لوله ها در قسمتهای برودتی واحد بازیابی اتان می شود.رطوبت زدایی ومرکاپتان زدایی از گاز به منظور تامین و نیل به مقادیر مناسب از پارامترهای water dew point وhc dew point کاربرد دارد. در فصل اول پایان نامه به بررسی فرایندهایی که از جذب سطحی استفاده می شود پرداخته و این روش را با روش t.e.g مقایسه کردیم. در فصل دوم به بررسی و روش استفااده از نرم افزار aspen adsim برای شبیه سازی بسترهای جذب سطحی گاز پرداختیم و در نهایت در فصل سوم واحد 104 فاز 9 و 10 پارس جنوبی را توسط نرم افزار aspen adsim شبیه سازی کرده و نتایج را با نتایج عملیاتی مقایسه کرده و فرایند بهینه شده ای را در این فصل ارائه کردیم همچنین این نتایج را با نتایج فاز 5 پارس جنوبی مقایسه کردیم.
وحدت ناظریان علیرضا صالحی
در این تحقیق ابتدا سنسور گاز mtt را با استفاده از نرم افزار matlab به نحو مطلوبی مدل سازی نمودیم تا تأثیر برخی از پارامترهای موثر در طراحی این سنسور شامل تراکم گاز، ضخامت سد تونلی پیوند بیس- امیتر و ارتفاع سد شاتکی پیوند کلکتور- بیس را بر روی میزان پاسخ دهی سنسور گاز mtt مورد مطالعه قرار دهیم. یکی از نتایج جالب حاصل از این مدل سازی نشان داد که در تراکمهای خیلی کمِ گاز میزان پاسخ دهی سنسور با سد شاتکی ?cb (ساختار mtt) نسبت به سنسور بدون سد شاتکی (ساختار mtj) به اندازه 13.7 مرتبه افزایش داشته است که حاکی از عملکرد فوق العاده سنسور mtt در تشخیص تراکمهای خیلی کمِ گاز است. از سوی دیگر چنانچه مشاهده شد پاسخ هر دو سنسور mtt و mtj با افزایش مقدار تراکم گاز و یا کاهش ضخامت سد تونلی پیوند بیس- امیتر به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. سپس در ادامه یک نمونه سنسور تونلی- مغناطیسی ni/al2o3/ni/n-si با انجام لایه نشانی های ni، al2o3 و ni به روش تبخیر پرتو الکترونی (e-beam) به ترتیب با ضخامتهای ni(nm30)، al2o3(nm10، nm15، nm20 و nm25) و ni(nm50) بر روی نیمه هادی si نوع n ساخته شده و یک پروفایل مغناطیسی مناسب بصورت تابعی از شدت میدان مغناطیسی (h)، دما (t) و مدت زمان (t) جهت مغناطیس کردن لایه های فرومغناطیس ni بیس و امیتر مورد استفاده قرار گرفته است. با ساخت یک سیستم تست گاز جهت بدست آوردن مشخصه های جریان- ولتاژ (i-v) سنسورهای تونلی- مغناطیسی قبل و بعد از حضور گاز هیدروژن، به اندازه گیری تأثیر همان پارامترهای موردنظر (ضخامت سد تونلی پیوند بیس- امیتر، تراکم گاز و ارتفاع سد شاتکی پیوند کلکتور- بیس) بر روی برخی از مشخصه های سنسور شامل میزان پاسخ دهی (حساسیت)، زمان پاسخ دهی و توان مصرفی سنسور پرداختیم. چنانچه مشاهده شد با کاهش ضخامت سد تونلی، میزان پاسخ دهی هر دو سنسور mtt و mtj در مواجهه با تراکم ثابت از گاز هیدروژن افزایش یافته اند، بطوری که مقادیر پاسخ دهی بیشتر برای سنسورهای دارای سد تونلی نازکتر بدست آمده اند. این اندازه گیری ها با نتایج پاسخ دهی حاصل از مدل سازی سنسور مغناطیسی با ضخامتهای مختلف سد تونلی نیز کاملاً مطابقت داشته است. از سوی دیگر دیده شد که با افزایش تراکم گاز هیدروژن، میزان پاسخ دهی هر دو سنسور mtt و mtj با ضخامت سد تونلی یکسان افزایش یافته اند که نتایج مدل سازی سنسور مغناطیسی در پاسخ به تراکمهای مختلف گاز نیز موید آن بوده است. همچنین با توجه به نمودارهای بدست آمده دریافتیم که پاسخ سنسورهای mtt در مقایسه با سنسورهای mtj در تراکم ثابت از گاز هیدروژن و ضخامت سد تونلی یکسان به مراتب بیشتر بوده است. بطور مثال در پاسخ به ppm 1000 هیدروژن میزان پاسخ دهی سنسور mtj با ضخامت سد تونلی nm 10 مقدار %74 بوده است در حالی که این میزان برای سنسور mtt با همان شرایط به مقدار %134 افزایش یافته است (تقریباً معادل 1.8 برابر) که به روشنی عملکرد بهتر سنسور mtt در تشخیص گاز هیدروژن را نشان می دهد و با نتایج پاسخ دهی سنسور حاصل از اثر سد شاتکی که از مدل سازی سنسور مغناطیسی بدست آمده است نیز هم خوانی کامل دارد. پس از بررسی میزان پاسخ دهی سنسورها در ادامه به اندازه گیری زمان پاسخ دهی این سنسورها در دو حالت mtt و mtj با ضخامتهای مختلف سد تونلی و نسبت به تراکمهای مختلف گاز هیدروژن پرداختیم. نتایج اندازه گیری حاکی از آن بوده است که سنسورهای mtt و mtj دارای زمان پاسخ دهی تقریباً یکسانی بوده اند اما با افزایش ضخامت سد تونلی زمان پاسخ دهی سنسور نیز افزایش یافته است بطوری که زمان پاسخ دهی در مواجهه با ppm 1000 هیدروژن از 3.1 ثانیه برای سنسور با ضخامت سد تونلی nm 10 به 5.1 ثانیه برای سنسور با ضخامت سد تونلی nm 25 تغییر کرده است. اندازه گیری زمان بازگشت این سنسورها نیز نشان می دهد سنسور با سد تونلی نازکتر دارای زمان بازگشت کوتاهتری است که در مجموع زمان بازگشت این سنسورها در حدود 4 دقیقه اندازه گیری شده است. در پایان نیز مشاهده شد توان مصرفی هر دو سنسور mtt و mtj با افزایش ضخامت سد تونلی کاهش یافته و در عین حال سنسور mtt دارای توان مصرفی بیشتری در مقایسه با سنسور mtj در یک ضخامت سد ثابت بوده است، بطوری که کمترین توان مصرفی سنسورهای mtt و mtj با ضخامت سد تونلی nm 25 و قبل از اعمال گاز به ترتیب برابر ?w 34 و ?w 23.5 بدست آمد. با اعمال گاز هیدروژن و افزایش تراکم آن، جریان هر یک از سنسورها و در نتیجه توان مصرفی هر دو سنسور mtt و mtj افزایش یافته و همچنین سنسور mtt نسبت به سنسور mtj در یک تراکم ثابت از گاز هیدروژن نیز دارای توان مصرفی بیشتری بوده است. بیشترین توان مصرفی نیز در مواجهه با تراکم ppm 1000 از گاز هیدروژن بدست آمد که برای سنسورهای mtt و mtj به ترتیب برابر ?w 515 و ?w 317 بوده است.
علیرضا صالحی محمد علی حسینی
چکیده: هدف: این پژوهش با هدف تعیین تاثیر مراقبت معنوی- مذهبی بر میزان اضطراب بیماران قبل از عمل جراحی پیوند عروق کرونر انجام شد. روش مطالعه: این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی دو گروهه، قبل و بعد است که در سال 1390 در بیمارستان شهید لواسانی تهران بر روی 66 مددجوی مبتلا به بیماری عروق کرونر انجام شد. نمونه ها به روش مبتنی بر اهداف جمع آوری و به روش بلوکهای تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله تخصیص داده شدند .ابزارهای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک، و پرسشنامه اضطراب همیلتون بود. مداخله شامل برگزاری جلسات گروهی مراقبت معنوی مذهبی برای واحد های پژوهش درگروه مداخله طی 5 جلسه ی 45 تا 60 دقیقه ای بر اساس استراتژی های معنوی- مذهبی ریچاردز و برگین (2005) بود. اضطراب در دو مرحله قبل از مداخله (هنگام پذیرش در بیمارستان)، بعد از مداخله (هنگام ورود به اتاق عمل) اندازه گیری شد و از طریق نرم افزار اس پی اس اس و با استفاده از روشهای آماری تی زوجی و تی مستقل و آنالیز واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: در تجزیه و تحلیل داده ها، بین میانگین امتیاز اضطراب قبل از انجام مداخله، تفاوت معنی داری بین دو گروه مداخله و کنترل مشاهده نشد. در حالیکه بعد از انجام مداخله، بین دو گروه مداخله و کنترل تفاوت معنی داری بین میانگین امتیاز اضطراب مشاهده گردید و اضطراب بیماران در گروه مداخله کاهش چشمگیری پیدا کرد. (000/0 p=) و بالعکس در گروه کنترل بعد از انجام مداخله اضطراب بیماران افزایش چشم گیری پیدا نمود. (000/0 p=) نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد با بکارگیری مراقبت معنوی- مذهبی، میزان اضطراب واحد های پژوهش در گروه مداخله کاهش معنی داری یافت. با عنایت به نتایج حاصله، اهمیت نقش پرستاران در کاستن اضطراب در بیماران تحت عمل جراحی پیوند عروق کرونر با بکارگیری تدابیر مختلف مشخص می گردد.
حسین مختاریان دهاقانی حمید هاشم الحسینی
تونل های بزرگ البرز به صورت دوقلو و با طول تقریبی 6450 متر از بزرگ ترین سازه های در دست احداث آزاد راه تهران ـ شمال می باشند، که در فاصله 100 کیلومتری شمال شهر تهران واقع شده است. منطقه ای که تونل البرز در آن حفاری می گردد، از نقطه نظر توپوگرافی بسیار ناهموار است. این تونل ها شامل دو تونل اصلی و یک تونل اکتشافی است. عرض تونل اصلی البرز 04/12 متر و ارتفاع آن 9/8 متر می باشد. تونل های اصلی توسط تونل های دوربرگردان و به فواصل تقریبی 600 متر به یکدیگر متصل می گردند. عرض این دستک های ترافیکی 2/6 متر و ارتفاع آن ها 5 متر می باشد. در نزدیکی محل تقاطع، دهانه تونل اصلی تعریض می شود. عرض تعریض شدگی 4/16 متر و ارتفاع آن 10 متر می باشد. تعداد کل دستک های ترافیکی در تونل البرز 10 دستگاه می باشد. این تحقیق با هدف بررسی تأثیر حفاری 3 مورد از این دستک ها که هر کدام در سازند ها و شرایط زمین شناسی متفاوت قرار دارد بر پایداری تونل های اصلی با استفاده از نرم افزار flac 3d انجام گرفته است. منطقه اول در فاصله 600 متر از دهانه شمالی و در سازند شمشک واقع شده است. عمق روباره منطقه تقاطع 230 متر می باشد. این منطقه از نظر جابجایی ها و سیستم نگهداری (شاتکریت با ضخامت 25 سانتی متر و سیستم بولت گذاری)، در وضعیت پایداری قرار دارد. منطقه دوم در فاصله 3000 متر از دهانه شمالی و در بین سازند شمشک و سازند درود واقع شده است. عمق روباره این منطقه تقاطع 850 متر می باشد. جایجایی نهایی سقف تونل اصلی 6/63 میلی متر است که در معیار ساکورایی ناپایدار و از نظر هوک پایدار است. استفاده از سیستم نگهداری شامل شاتکریت با ضخامت 30 سانتی متر، قاب فولادی با فاصله 5/0 متر و سیستم بولت گذاری، پایداری تقاطع این منطقه را تامین می کند. منطقه سوم در فاصله 5850 متری از دهانه شمالی و در سازند کرج واقع شده است. عمق روباره منطقه تقاطع 323 متر می باشد. منطقه سوم نیز از نظر وضعیت جابجایی ها و سیستم نگهداری (شاتکریت با ضخامت 25 سانتی متر و سیستم بولت گذاری)، در وضعیت پایداری قرار می گیرد. با حفر تونل دوربرگردان در هر سه منطقه، جابجایی ها و پایداری سیستم نگهداری تونل اصلی نسبت به منطقه تعریض شده کمتر تحت تأثیر قرار میگیرد و حفر تعریض شدگی تأثیر بیشتری در پایداری تونل اصلی دارد.
شیرین علیزاده علیرضا صالحی
اینکه بتوانیم تشخیص دهیم چه عرصه هایی از منطقه ی جنگلی از شرایط بهتری برای تجدیدحیات طبیعی برخوردار می باشند و کدام عرصه ها از تجدیدحیات ضعیف تری برخوردار می باشند، می توان اقدامات مناسبی را در زمینه ی مدیریت جنگل کاری عرصه ها انجام داد و جنگل کاری را در عرصه-هایی که در شرایط بحرانی از نظر زادآوری جنگل می باشند متمرکز نمود. در این پژوهش به منظور تعیین مناسب ترین روش برای برآورد و نقشه سازی احتمال حضور زادآوری طبیعی در یک جنگل بلوط ایرانی با مساحت حدود 200 هکتار در منطقه سد شاه قاسم یاسوج، توانایی، صحت و دقت مدل های مختلف درون یابی از جمله توابع زمین آماری در نرم افزارarcgis مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده های مورد نیاز، در مجموع 55 قطعه نمونه 10 آری در شبکه ای به ابعاد 150*250 مترمربع به صورت تصادفی سیستماتیک در این عرصه مورد برداشت قرار گرفت. همچنین 15 قطعه نمونه شاهد که مرکز آن ها به صورت تصادفی در منطقه مورد مطالعه مشخص شده بود جهت بررسی صحت و دقت کار مورد اندازه گیری قرار گرفتند. در هر قطعه نمونه اصلی علاوه بر ثبت مشخصات عمومی توده سایر مشخصات جنگلشناسی توده نیز مورد تخمین و یا اندازه-گیری قرار گرفتند. در قطعات نمونه اصلی دو نوع پلات دیگر به عنوان پلات متوسط و ریزپلات نیز مورد برداشت قرار گرفتند. در هر کدام از پلات های متوسط تعداد زادآوری طبیعی شمارش شدند و در ریزپلات ها مشخصه هایی شامل عمق لاشبرگ، تعداد سنگریزه، تعداد فضولات دامی و تعداد نهال در حال جوانه زدن مورد اندازه گیری قرار گرفت. داده ها برای تحلیل در نرم افزار arcgis با استفاده از ماژول geostatistic analysis تنظیم شدند. واریوگرام های تجربی برای متغیر مجموع زادآوری گونه ها محاسبه شد و پس از آنالیز همسانگردی، ناهمسانگردی منطقه ای برای این متغیر در منطقه تایید گردید. معیارهای ارزیابی دقت و صحت در این پژوهش شامل me، rmse و rmss می-باشند. نتایج ارزیابی دقت و صحت روش ها نشان می دهد که می توان نقشه ی توزیع مکانی زادآوری در منطقه را با دقتی مناسب با استفاده از روش کوکریجینگ شاخص با مدل نمائی تهیه نمود.
ابراهیم نظری کن کبود علیرضا صالحی
در این پژوهش ساختار جنگلشناسی توده بلوط ایرانی (quercus brantti l. var persica) و عوامل موثر بر تخریب آن در منطقه گنج دره استان لرستان بررسی شد. ابتدا ضمن انجام بازدیدهای مقدماتی و کسب اطلاعات لازم و مطالعه منابع و با استفاده از نقشه 25000/1 پراکنش گونه بلوط ایرانی در منطقه مورد مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. با توجه به هدف مطالعه با استفاده از روش آماربرداری تصادفی سیستماتیک با نسبت آماربرداری 5/1 درصد تعداد 137 قطعه نمونه با مساحت 1500 متر مربع در شبکه آماربرداری با ابعاد 200 در 500 متر بر روی نقشه منطقه پیاده شد که 104 قطعه نمونه از آن آماربرداری گردید. در داخل هر قطعه نمونه اصلی (پلات) 2 نوع پلات دیگر به عنوان پلات متوسط و ریز پلات مورد برداشت قرار گرفت. در مجموع 104 پلات آماربرداری شده 5583 اصله درخت اندازه گیری شد که 6/99 درصد از پایه ها را بلوط ایرانی و 4/. درصد را سایر گونه ها شامل، زالزالک، گلابی، کیکم و بنه تشکیل می دهد، که نشان دهنده یک توده خالص بلوط ایرانی می باشد. میانگین تعداد درخت بلوط در هکتار در جنگل 353 اصله، میانگین تعداد نهال برآورد شده زیر30/1 سانتیمتر در هکتار1703 اصله، میانگین قطر برابر سینه توده 9/19 سانتیمتر، با میانگین ارتفاع پایه ها در پلاتها 3/4 متر، میانگین درصد تاج پوشش 13 درصد، بیش از 70 درصد پلاتها فاقد زادآوری بودند. سپس همبستگی متغیرهای پیوسته با استفاده از همبستگی پیرسون و همبستگی متغیرهای غیر پیوسته با استفاده از ضریب همبستگی کندال مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد که جهت شیب و ارتفاع از سطح دریا از عوامل توپوگرافی هیچ گونه همبستگی معنی داری روی ساختار عمودی و افقی توده جنگلی در منطقه مورد مطالعه نداشته ولی شیب همبستگی معنی داری با متوسط تعداد درختان، تعداد بذر، درصد بستگی تاج پوشش و ارتفاع درختان دارد. همچنین از بین متغیرهای ساختار افقی و عمودی توده فقط تعداد پایه های بلوط با ارتفاع درختان و قطر برابر سینه با ارتفاع درختان همبستگی مثبت معنی داری دارا می باشند، اما بین متغیرهای ساختار عمودی و افقی توده با تعداد زادآوری در توده همبستگی معنی داری وجود ندارد. همچنین بین ساختار عمودی و افقی توده و فاصله از روستا همبستگی معنی داری وجود ندارد که این به علت پراکنش چرای دام در فصول مختلف سال اطراف پرچین های پراکنده در داخل جنگل می باشد. با این حال بین ساختار افقی و عمودی توده و تعداد فضولات دامی همبستگی معنی دار منفی وجود دارد یعنی با افزایش تعداد فضولات دامی متغیرهای ساختار افقی و عمودی توده سیر نزولی داشته اند.
علیرضا صالحی سعید امینی
برش کاری با اشعه لیزر از برش کاری های حرارتی به حساب می آید. حرارت اشعه لیزر بصورت متمرکز در محدوده ی سطحی به قطعه کار اعمال شده بطوریکه آن قسمت از ماده ذوب و یا تبخیر شده و توسط گاز کمکی از محدوده برش دور می شود. پارامترهایی جهت کنترل فرایند در ماشین لیزر وجود دارد. اصلی ترین آن ها عبارتند از: توان، فرکانس، ضریب قدرت، نوع گاز کمکی، فشار گاز کمکی و فاصله کانونی. در این تحقیق به بررسی تاثیر این پارامترها بر سوراخ کاری سوپر آلیاژ اینکونل 625 پرداخته شده است. سرعت انجام فرایند و میزان قطر سوراخ نیز به عنوان نتایج اصلی در نظر گرفته شده است. نتایج نشان دادکه در مقایسه ی دو گاز کمکی هوای فشرده واکسیژن، استفاده از گاز کمکی اکسیژن، عامل افزایش سرعت فرایند وکاهش قطر سوراخ است. پارامتر فاصله کانونی نیز به شدت بر نتایج تاثیرگذار است. در محدوده ی مجازی که آزمایش ها انجام شد، بهترین نتیجه با کم ترین فاصله کانونی بدست آمده و افزایش فشار گاز کمکی نیز تاثیر مشابهی داشته اما با اثری کمتر. از نتایج استنباط می شود که میزان متغیرهای توان و ضریب قدرت با اندازه قطر سوراخ رابطه ی مستقیم داشته و با زمان انجام فرایند رابطه ی عکس دارد. همچنین این تاثیر به صورت غیر خطی مشاهده شد. متغیر فرکانس نیز اگرچه بر نتایج مورد نظر تاثیر چندانی ندارد، لیکن به مقدار زیادی بر پایداری فرایند تاثیر می گذارد. استفاده از روش افزایش پلکانی قدرت، امکان ایجاد سوراخ هایی با قطر کمتر را امکان-پذیر می نماید. از طرف دیگر زمان انجام فرایند افزایش می یابد. در پایان با ایجاد ارتعاش التراسونیک با مود خمشی، در قطعه کار نیز سرعت انجام فرایند خصوصاً در توان های پایین افزایش یافته و میزان پاشیدگی های اطراف سوراخ نیز به مقدار قابل توجهی کاهش می یابد. این ارتعاش عامل افزایش قطر بالای سوراخ و مقدار مخروطی شدن آن است.
صالح شاهرخی ساردو مهدی نوری پور
ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص های کیفیت زندگی چکیده موضوع کیفیت زندگی از آغاز دهه ی 1960 به بعد، وارد ادبیات نظری و مطبوعاتی توسعه شد و همچنین به یکی از موضوعات مورد علاقه در علوم اجتماعی تبدیل شده است . به طور کلی بررسی و ارزیابی کیفیت زندگی می تواند برای دستیابی به اهداف توسعه ی پایدار روستایی بسیار تعیین کننده و مهم باشد. فزون بر این، ارزیابی و رتبه بندی کیفیت زندگی مردمان یک منطقه ی خاص بر اساس وضعیت موجود آن منطقه می تواند به ارائه ی راهکارها و برنامه ریزی های مفیدتری جهت کاهش محرومیت آن منطقه بیانجامد و شرایط مناسب برای بروز توسعه را مهیا سازد. بر همین اساس، هدف مطالعه ی حاضر، ارزیابی و رتبه بندی مراکز دهستان های شهرستان جیرفت به لحاظ شاخص-های کیفیت زندگی بود. جمعیت تعداد خانوارهای مراکز دهستان های مورد مطالعه 4243 خانوار بود و واحد تحلیل در این مطالعه، سرپرستان خانوارها بودند، که با استفاده از جدول نمونه گیری کرجسی و مورگان نمونه آماری پژوهش حاضر برابر350 خانوار تعیین شد. نمونه ها به صورت طبقه-ای با انتساب متناسب و با لحاظ این که نمونه های مورد مطالعه در هیچ کدام از مراکز دهستان ها کمتر از 30 نباشد، انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه ای با سوالات انتها بسته و باز بود که شامل نُه بخش بود. روایی ابزار تحقیق از طریق روایی صوری تایید گردید و برای تأیید پایایی پرسشنامه، مطالعه ی پیش آزمون انجام گرفت، که نتایج آماره ی آلفای کرونباخ برای شاخص های مختلف از (71/0) تا (89/0) برآورد شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، در بخش آمارهای توصیفی از آماره هایی نظیر میانگین، انحراف معیار، ضریب تغییرات و همچنین برای توصیف و دسته بندی شاخص های مورد مطالعه ، بر مبنای میانگین، انحراف معیار و فاصله انحراف از معیار میانگین (isdm) و در بخش آمارهای استنباطی از مقایسه میانگین ها، تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی دانکن تحت نرم افزار spss20 استفاده شد. همچنین به منظور وزن دهی به شاخص های کیفیت زندگی از تکنیک آنتروپی استفاده شد و در قسمت بعد برای رتبه بندی و اولویت بندی دهستان های مورد مطالعه، از تکنیک (topsis) استفاده شد. نتایج کلی نشان داد که در دامنه ی صفر تا یک، روستای "خاتون آباد" با درجه ی کیفیت زندگی ( 732/0 ) در رتبه اول و روستای "کریم آباد" با درجه ی ( 661/0 ) در رتبه ی دوم قرار دارند. فزون بر آن روستاهای "اسلام آباد" و "هلیل" با درجات ( 151/0 و 109/0 ) در رتبه های آخر قرار گرفته اند. سایر نتایج حاکی از آن بود که روستاهای مورد مطالعه با میانگین درجه ی کیفیت زندگی ( 368/0 ) در وضعیت نامناسبی از لحاظ کیفیت کلی زندگی قرار دارند، اما با توجه به ضریب ci+ (فاصله ی روستاها از ایده آل مثبت)، روستاها در سه سطح از کیفیت زندگی تقسیم بندی شده اند، که در این میان روستاهای "خاتون آباد و کریم آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح بالایی قرار دارند و روستای "اسفندقه و دلفارد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح متوسط و روستاهای " هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد" از لحاظ کیفیت زندگی در سطح پایینی قرار گرفتند. بر اساس یافته های این مطالعه، پیشنهاد می شود توجه بیشتری به ارتقای برخی شاخص های کیفیت زندگی مانند درآمد، امنیت اجتماعی، مسکن و تغذیه، به ویژه در مناطق کمتر توسعه یافته نظیر هلیل، اسلام آباد، دولت آباد، سربیژن، رضوان، سقدر و گنج آباد معطوف گردد. شرح بیشتر یافته ها در متن آمده است.
سید امید رضا شبیری علیرضا صالحی
چکیده این تحقیق سعی در شناسایی و ارزیابی مشخصه های جنگل شناسی و دیدگاه های اقتصادی اجتماعی طرح های جنگل کاری و غنی سازی زیر اشکوب جنگل در منطقه تولگهی دارد. با کمک روش آمار برداری خوشه ای، جمع آوری داده های جنگل شناسی با استفاده از بازدیدهای میدانی و جمع آوری داده های اقتصادی اجتماعی با پرسش از سرپرستان خانوارها انجام گرفت. نتایج تحلیل داده های جنگل شناسی نشان داد که نسبت گونه های جنگل کاری شده بر حسب درصد پایه نهال اندازه گیری شده از مجموع 288 نهال برابر با %5/54 برای گونه بلوط ایرانی،% 6/23 برای گونه بادامک و % 9/21 برای گونه بنه می باشد. زنده مانی نهال ها بر حسب سن برای هر سه گونه بلوط، بنه و بادامک به طور متوسط در سن 9 سالگی برابر با 63 درصد، در سن 7 سالگی برابر با 27 درصد، در سن 5 سالگی برابر با 22 درصد و در سنین 3، 2 و 1 سالگی به ترتیب برابر با 23، 62 و 60 درصد می باشد. آنالیز واریانس پارامترهای رویشی نهال ها نشان داد که رابطه معنی داری در سطح %99 اطمینان بین سن نهال ها و قطر یقه و ارتفاع آنها در هر سه گونه وجود دارد. نتایج حاصل از آزمون توکی نشان داد که پارامترهای کمی رویشی نهال ها در سنین 1، 2 و 9 سالگی در بعضی از مناطق بیشتر از سایر مناطق است. تجزیه و تحلیل داده ها مربوط به دیدگاه اقتصادی و اجتماعی این تحقیق با کمک تحلیل سوات صورت گرفت و نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها و تهدیدها از نقطه نظر ذی نفعان محلی و بهره برداران مشخص شد.
رقیه کرمی محسن کلانتری
کلانتری هااز مهم ترین مراکز خدمات رسانی در شهرها هستند که با ایجاد امنیت و آسایش جسمی و روانی شهروندان، نقش مهمی در توسعه ی شهرها دارند. به دلیل کثرت و پیچیدگی جرایم موجود در شهرها، سرعت بالای وقوع برخی جرایم نظیر سرقت و قتل و نیز وجود مجرمین حرفه ای متعدد، ضرورت توجه به مکان بهینه ی استقرار پلیس بیش از پیش معلوم می شود. در این تحقیق شهر زنجان مورد بررسی قرار گرفته است. این شهر با داشتن جمعیت 388،796 نفر بر اساس آمار سال 1390 و وسعت تقریبی 5000 هکتاری، تنها دارای 5 واحد کلانتری است که با توجه به رشد جمعیت و وسعت شهر به ویژه در سال های اخیر دارای کمبودهایی در زمینه ی دسترسی به این کاربری است. موضوع مورد بررسی در این تحقیق تحلیل فضایی کلانتری ها موجود در سطح شهر زنجان با هدف مکان یابی کلانتری های جدید و یا تغییر موقعیت کلانتری های فعلی به منظور ارتقاء کیفیت خدمات رسانی و تسریع روند حضور نیروهای پلیس در مواجه با انواع جرایم است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از روش تحلیل شبکه (ahp) در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis)انجام شده است. نتایج نشان می دهد الگوی پراکنش کلانتری ها و ایستگاه های پلیس در شهر زنجان از توزیع ناعادلانه ای برخوردار است، به گونه ای که دو کلانتری 11 و 12 در فاصله ی مکانی نزدیکی از یکدیگر واقع شده اند در حالی که شهرک های جدید الاحداث شهر نظیر گلشهر کاظمیه با تراکم جمعیتی بالا، فاقد کلانتری یا ایستگاه پلیس است، از سوی دیگربا وجود گسترش فیزیکی شهر در سال های اخیر و پیدایش شهرک های مسکونی و غیر مسکونی فراوان در پیرامون آن، هیچ تغییری در تعداد کلانتری های موجود ایجاد نشده است. در نهایت با به کارگیری مدل (ahp)و قابلیت های ابزاری محیط (gis)و در نظر گرفتن استانداردهای موجود محل 3 کلانتری جدید مکان یابی و پیشنهاد گردید.
محمدجواد طاهری سرتشنیزی علیرضا صالحی
با توجه پژوهش های انجام شده، برای اندازه گیری و کنترل تغییرات در جنگل های زاگرس باید از مشخصه تاج پوشش استفاده نمود. نسبتی از سطح زمین که به وسیله ی تصویر عمودی تاج درختان پوشیده می شود، تاج پوشش می نامند. با وجود پژوهش های متنوع در برآورد تاج پوشش، توده های بلوط ایرانی در این زمینه کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.در این پژوهش برای برآورد مولفه ی تاج پوشش توده ی بلوط ایرانی از دیدروی عمودی با استفاده از دستگاه کاجانوس تیوب، روش نمونه برداری خطی، روش های مبتنی بر زاویه ی دیدروی همچون دستگاه اسفریکال دنسیومتر و عکس دیجیتال زمینی و همچنین شبکه نقطه چین پیاده شده روی تصویر هوایی استفاده شد.در قطعات نمونه 4/5 آری، شبکه هایی به منظور دیدروی عمودی جهت برآورد تاج پوشش با تعداد 195، 102، 49 و 23 نقطه پیاده که روش 195 نقطه ای به عنوان روش کنترل در نظر گرفته شد. همچنین در هر قطعه نمونه، تعداد سه خط نمونه با طول کلی 65 متر پیاده گردید. به منظور استفاده از دستگاه اسفریکال دنسیومتر در هر قطعه نمونه از شبکه های 49 و 23 نقطه-ای استفاده گردید. عکس برداری دیجیتال زمینی در سه گروه شامل روش 9 عکس، روش 4 عکس در جهات اصلی جغرافیایی با فاصله 7 متری از مرکز قطعه نمونه به همراه یک عکس در مرکز قطعه نمونه، روش 4 عکس در جهات فرعی جغرافیایی با فاصله 8 متری از مرکز قطعه نمونه به همراه یک عکس در مرکز قطعه نمونه استفاده گردید. شبکه-ای با تعداد 195 نقطه بر روی تصویر هوایی اُلترا-کم-دی در هر قطعه نمونه استفاده شد. به دلیل ماهیت داده ها، از آزمون ناپارامتری کروسکال - والیس برای مقایسه بین روش ها استفاده گردید. در نهایت برای هر کدام از روش ها مقادیر صحت با استفاده از میانگین مجذور مربعات خطا و اریبی محاسبه گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، هیچ-گونه اختلاف آماری معنی داری بین روش های مورد استفاده برای برآورد تاج پوشش وجود نداشته و کمترین مقدار اریبی به ترتیب برای روش های 102 نقطه ای، خط نمونه، دنسیومتر 23 نقطه ای، شبکه نقطه چین تصویر هوایی، دنسیومتر 49 نقطه ای، 49 نقطه ای، 5 عکس دیجیتال در جهات اصلی، 23 نقطه ای، 9 عکس دیجیتال و در نهایت 5 عکس دیجیتال در جهات فرعی به دست آمد.
علیرضا صالحی فریبرز آذرپناه
در این پایان نامه m-توپولوژی را روی برخی حلقه های خارج قسمت های c(x) تعریف می کنیم. با استفاده از این نشان می دهیم cr(x) یعنی c(x)با r- توپولوژی،درحقیقت زیرفضایی از حلقه ی خارج قسمت های کلاسیک c(x) مجهز به m –توپولوژی است. مولفه ها و شبه مولفه های همبندی را در این حلقه های توپولوژیک شناسایی کرده، ضمن مطالعه ی شرایط همبندی آن ها،pa- فضاها را که تعمیمی از تقریباً –pفضاها هستند معرفی کرده، به بررسی ویژگی های آن ها می پردازیم. نشان می دهیم qm(x) یعنی q(x) با -mتوپولوژی همبند است اگر و تنها اگر x یک تقریباً p-فضای شبه فشرده باشد، اگر و تنها اگر cr(x) همبند باشد. همچنین ثابت می کنیم همبندی حلقه ی ماکسیمال خارج قسمت ها c(x) با m-توپولوژی معادل است با این که x یک فضای متناهی باشد. در قسمت دوم این پایان نامه، توجه خود را به cr(x) معطوف کرده، نشان می دهیم مولفه و شبه مولفه ی همبندی عضو صفر در این حلقه های توپولوژیک با هم یکی بوده، در واقع برابر است با اشتراک همه ی ایدآل های اصلی c*(x) که با عناصر منظم c*(x) تولید می شوند. در ادامه، شناسایی ساختارهای مختلف از مولفه ی همبندی صفر در cr(x) ما را به اثبات این واقعیت رهنمون ساخت که cr(x) کلاً ناهمبند است اگر و تنها اگر مجموعه ی نقاطی از ?x که تقریباً p-نقطه نیستند در ?x چگال باشد. همچنین مشاهده می کنیم اصول شمارایی چون تفکیک پذیری، لیندلوف و شمارای نوع دوم بودن و همچنین برخی خواص فشردگی معادل با متناهی بودن فضای $x$ می باشد. سرانجام ایدآل های باز و بسته را در cr(x) شناسایی کرده، نشان می دهیم به ازای هر p از x، clrop=mp اگر و تنها اگر x یک تقریباً p-فضا باشد.
شکیبا چهانگیریان علیرضا صالحی
پارک جنگلی یاسوج با مساحت حدود 1000 هکتار در شمال شرقی شهر یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویر احمد، واقع شده است. جهت یک برنامه ریزی درست و کاربردی،استفاده از روش های سنجش از دور ،gis و ابزار مدیریتی mcdm نظیر روش تحلیلی سلسله مراتبی (ahp) و روش ترکیب خطی وزنی (wlc) می تواند پیشنهادات مناسبی را برای استفاده پایدار از توان تفرجی پارک و برنامه ریزی و مدیریت پایدار آن ارائه نماید. در این تحقیق، تغییرات پوشش-کاربری اراضی در منطقه پارک جنگلی یاسوج و تاثیر عوامل توپوگرافی منطقه بر آن در یک دوره زمانی بین سال های 1344 و 1390 با استفاده از قدیمی ترین و جدیدترین داده های در دسترس بررسی شده است. همچنین در این مطالعه جهت بررسی توان تفرجی پارک جنگلی یاسوج از روش ترکیب خطی وزن دار، با استفاده از سامانه ی اطلاعات جغرافیایی برای انتخاب مناسب ترین مکان ها برای کاربری های مختلف بر اساس رتبه بندی از طریق ارزیابی معیارها استفاده شد. نتایج بررسی نشان داد که در طول این دوره زمانی، در حدود %60 از قطعات نمونه در طبقات مختلف ارتفاعی و شیب، از لحاظ تغییرات پوشش-کاربری اراضی تغییر نکرده اند. از اینکه بیشترین تغییر پوشش-کاربری اراضی به صورت همزمان در مناطق کم شیب، و کمترین آن در مناطق پرشیب اتفاق افتاده است، می توان چنین استنباط نمود که توپوگرافی بخصوص شیب، عامل مهمی در حفاظت از پوشش جنگلی در این گونه مناطق می باشد. پارک بودن منطقه مورد مطالعه و تا حدودی حفاظت از آن می تواند عاملی مهم برای جلوگیری از بروز تغییرات عمده در این منطقه باشد. افزایش مسیر های پیاده روی و جاده های خاکی در محدوده پارک در دهه های اخیر موید نیاز جامعه برای برنامه ریزی بیشتر برای تفرج غیر متمرکز در این منطقه می باشد. محاسبه ی مساحت قسمت های مختلف نشان داد که 32/99 هکتار از پارک برای تفرج متمرکز و 2/269 هکتار از پارک برای بازسازی و احیا، بیشترین مساحت پارک یعنی7/581 هکتار از پارک برای تفرج گسترده و 7/88 هکتار به دلیل شیب بالای 60 درصد به عنوان مناطق حفاظت شده مناسب می باشد.
علیرضا صالحی فرامرز حسین بابایی
در سال های اخیر بکارگیری تکنولوژی نیمه هادیها و پردازش دیجیتال در صنعت باعث ظهور ابزارهای پیچیده ای در حوزه کاربردی تجاری و خانگی شده است. سگوی یکی از این پدیده هاست که جای خود را در بسیاری از منازل، مراکز خرید، فرودگاه ها و ... باز کرده است. در این پایان نامه طراحی و ساخت نمونه ای از این وسیله نقلیه با کمک پردازنده های دیجیتال و حسگرهای ارزان قیمت mems مورد نظر است. با توجه به پیچیدگی ساختار کنترلی یک سگوی، که ماهیتی ناپایدار دارد، طراحی با ارائه یک مدل ریاضی دقیق آغاز می شود. در این مرحله به کمک قوانین نیرو و گشتاور و ارائه یک مدل مکانیکی ساده از سگوی، معادلات حاکم بر کلیه زوایا، دوران ها و سرعت ها بدست می آید. برای تایید مدل بدست آمده یک نمونه کوچکتر از سگوی ساخته شد. با انجام آزمایش بر روی آن درستی مدل ریاضی مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس با تعمیم مدل بدست آمده به یک سگوی در اندازه واقعی، در نظر گرفتن یک کنترلر pid و انجام شبیه سازی ها در محیط نرم افزار، مشخصات عمومی عملگرها و حسگرهای مورد نیاز از نظر دامنه کار، پاسخ فرکانسی مناسب و بهره مورد نیاز تعیین شد. با کمک نتایج بدست آمده از مرحله شبیه سازی، شاسی مکانیکی ساخته شد و اجزای مختلف مورد نیاز برای آن جداگانه طراحی و ساخته شدند. حسگرهای شتاب برای اندازه گیری زاویه انحراف از خط عمود، ژیروسکوپ ها برای اندازه گیری سرعت زاویه ای چرخش محور سگوی، شافت انکودرها برای اندازه گیری سرعت دوران چرخ ها، جداگانه و کالیبره شدند. مدار راه انداز موتورهای مغناطیس دایم نیز با تکنیک pwm در مرحله بعد اضافه شدند. این مدار برای کاهش نویز القایی از یک باتری مستقل استفاده می کند. مغز متفکر دستگاه نیز که وظیفه ایجاد ارتباط بین تمامی اجزا را داشته و حلقه کنترل را نیز به صورت دیجیتال پیاده می نماید به شکل موازی طراحی و ساخته شد. پس از مونتاژ مجموعه و رفع مشکلات بیشمار پیش آمده سر انجام سگوی ساخته شده توانست بدون حضور اپراتور به تعادل برسد. در مرحله بعد و با تکمیل برنامه امکان کنترل پایدار آن توسط اپراتوری سوار نیز فراهم آمد. برای حرکت به سمت جلو کافیست اپراتور محور اصلی سگوی را قدری به سمت جلو متمایل کند. این عمل معمولا با انتقال بخشی از وزن به جلو انجام می شود. برای کاهش سرعت و یا توقف و حرکت به عقب نیز اپراتور می تواند وزن خود را به عقب میل دهد. برای انحراف به چپ و راست نیز در نمونه ساخته شده دو کلید در دسته کنترل قرار داده شده که با فشردن هر یک، سگوی به همان سمت متمایل می شود. این عمل با کاهش سرعت چرخ در سمت مورد نیاز انجام می شود. آزمایشهای انجام شده بر روی سگوی ساخته شده نشان می دهد که این وسیله می تواند با سرعتی حدود 1متر برثانیه حرکت نماید. باتری های موجود نیز تداول حرکت باری 30 دقیقه را تضمین می نمایند.
فرهود رسولی علیرضا صالحی
حسگرهای فرابنفش برای تشخیص تابش فرابنفش در محیطی که اشعه خورشید حضور دارد، کاملاً ضروری هستند. علاوه بر این، چنین حسگرهایی در پزشکی برای ضد عفونی کردن و تشخیص میکروب ها و قارچ ها، در زیست شناسی برای تشخیص سوراخ های لایه ازون و در نورسنجی و طیف سنجی مورد استفاده قرار می گیرند. همچنین، برای ساختن ابزار آلات نظامی جهت ردیابی موشک ها و در بسیاری دیگر از زمینه های علوم و مهندسی، اینگونه آشکارسازها به کار برده می شوند. در اکثر این زمینه ها، دیودهای نوری فرابنفش باید تنها در یک محدوده طیفی باریک، حساس باشند. در اکثر مواقع، دیود نوری فرابنفش سیلیکونی با مجموعه ای از فیلترهای نوری بدین منظور استفاده می شود. چنین حسگری دارای طراحی بسیار پیچیده ای است که در آن فیلترها هنگام قرارگیری در معرض تابش فرابنفش خاصیت خود را از دست می دهند. به علاوه، حساسیت دیودهای نوری سیلیکونی با کم شدن طول موج به سرعت کاهش پیدا می کند. استفاده از یک نیمه هادی با شکاف باند انرژی بزرگتر می تواند حساسیت آَشکارسازهای نوری را افزایش دهد. در این پروژه دیود شاتکی ag/n-gaas جهت آشکارسازی تابش فرابنفش ساخته شده است. جابجایی مشخصه جریان- ولتاژ در این دیود قبل و بعد از اعمال تابش فرابنفش مورد بررسی قرار گرفته است. وجود فلز نقره در این آشکارساز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در فصل اول این پایان نامه به معرفی دیود های نوری پیوندی می پردازیم و نحوه عملکرد آن ها را توضیح می دهیم. در فصل دوم دیود های نوری سد شاتکی مورد بررسی قرار می گیرند. فصل سوم به معرفی چند نمونه از آشکارسازهای فرابنفش ساخته شده اختصاص دارد. نهایتاً در فصل چهارم کارهای آزمایشگاهی انجام شده به منظور آشکارسازی تابش فرابنفش توسط پیوند شاتکی نقره و گالیوم آرسناید و نتایج حاصله را بیان خواهیم کرد. در فصل پنجم که فصل آخر این پایان نامه می باشد، جمع بندی، نتیجه گیری و چند پیشنهاد جهت کارهای آینده در این زمینه مطرح گردیده است.
میلاد اصغری لفمجانی علیرضا صالحی
تکنولوژی حسگرها به طور گسترده ای برای تشخیص گازها مورد بررسی و استفاده قرار گرفته است. با توجه به کاربرد های متفاوت و محدودیت های ذاتی تکنولوژی حسگرهای گاز پژوهشگران مشغول تحقیق بر روی طرح های متفاوتی هستند تا حسگرهایی با دقت و کالیبراسیون بهتری ابداع کنند. در این پایان نامه از اتصال شاتکی نیمه هادی گالیوم آرسناید برای ساخت حسگر گاز آمونیاک استفاده شده است. در این راستا دو ماده حساس به گاز آمونیاک یکی فلز پالادیوم و دیگری پلیمر هادی pedot:pss که با اکسید گرافن ناخالص شده ، به منظور ایجاد اتصال شاتکی به کار گرفته شده اند. تغییر در جریان اشباع معکوس و به تبع آن تغییر در ارتفاع سد شاتکی برای این حسگرها به عنوان پاسخ به گاز آمونیاک در نظر گرفته شده است. برای افزایش حساسیت در حسگر شاتکی با فلز پالادیوم از روش متخلخل سازی گالیوم آرسناید استفاده شده که عکس های fesem وجود این خلل و فرج ها را بر روی گالیوم آرسناید اثبات می کنند. این حسگر دارای حساسیت نسبتاً خوبی دردمای محیط است. مشخصه جریان– ولتاژ این حسگر یک افزایش در جریان اشباع معکوس را از مقدار اولیه 4.41 ×?10?^(-10) بدون گاز به مقدار1.18 ×?10?^(-9) در حضورppm 1000 از گاز آمونیاک نشان می دهد. علاوه بر این مشاهده شد که این حسگر دارای پاسخ زمانی 4 ثانیه است. همچنین نشان داده شده است که با افزایش دما حساسیت این حسگر افزایش می یابد. زمانی که از پلیمر هادی pedot:pss:go به عنوان اتصال شاتکی با گالیوم آرسناید استفاده گردید، مشاهده شد که این حسگر حساسیت بالاتری از خود در دمای محیط نسبت به حسگر pd/porous-n_gaasنشان می دهد و برخلاف آن، مشخصه جریان-ولتاژ یک کاهش در جریان اشباع معکوس از8.16×?10?^(-8) به 9.98 ×?10?^(-9) ، به ترتیب قبل و بعد از ورودppm 1000 از گاز آمونیاک نشان می دهد. زمان پاسخ دهی این حسگر نیز نسبتاً پایین حدود 95 ثانیه اندازه گیری شد.
محمد حسین خدامی علیرضا صالحی
هدف اصلی در این پایان¬نامه بررسی چند نوع از پلیمرهای نیمه¬هادی به عنوان ماده دهنده الکترون در کنار c60 به عنوان ماده پذیرنده الکترون برای ساخت سلول خورشیدی با استفاده از ساختار پیوند ناهمگن توده¬ای می¬باشد. با توجه به این¬که c60 دارای سطوح انرژی homo=-6.2 وlumo=-4.5 است، در میان تمامی نیمه¬هادی¬های آلی دارای الکترون¬خواهی بالاتری می¬باشد ولذا می¬تواند یکی از بهترین پذیرنده¬ها در ساخت سلول¬خورشیدی آلی باشد. در این پروژه در کنار c60 با درصد¬های مختلف وزنی، از پلیمرهای مزدوج مانند pvk، meh-ppvو p3ht به صورت ساختار ناهمگن توده¬ای برای ساخت سلول خورشیدی آلی استفاده ومقادیر ولتاژ و جریان مختلفی بدست آورده شده است. میزان جواب بدست آمده برای ترکیب c60:pvk با توجه به محدوده رنج جذب برای pvk کم و قابل گزارش نبود ولی برای ترکیبات مختلف c60:meh-ppv و c60:p3htبهترین جواب¬ها با اضافه کردن 33 درصد وزنی از c60 (نسبت 1-2) بدست آمده وبه ترتیب مقادیر بازده برای آن¬ها 2172/0و 4752/0 می¬باشند، بقیه پارامترها در فصل پنجم به طور کامل گزارش شده است. با توجه به این¬که c60 دارای قابلیت حل¬پذیری کم در حلال¬های آلی می¬باشد لذا از ماده pcbm که یکی از مشتقات c60 است ودارای قابلیت حل-پذیری، پذیرندگی الکترون و موبیلیتی خوب برای الکترون¬ها می¬باشد همراه با پلیمرمزدوج p3ht استفاده کردیم. در این ساختار پارامترها به طور قابل توجهی بهبود یافته ومیزان بازده در 33 درصد وزنی از pcbm (نسبت 1-2) برابر 4243/1 بدست آمد. یکی از کارهای جدید در این پروژه استفاده از کامپوزیت سنتز شده پلی آنیلین با درصدهای مختلف اکسید سیلیکون به جای ماده انتقال دهنده حفره pedot-pss بود، که آن را در ساختار p3ht:c60 استفاده کردیم. پلی آنیلین با 15درصد اکسید سیلیکون در ساختاربا 33 درصد وزنی از c60(نسبت 1-2) میزان بازدهی سلول را از 4752/0 به 6411/0 افزایش داده و این به معنی افزایش35 درصدی در بازده سلول خورشیدی است.
زهره السادات میری پور علیرضا صالحی
استفاده از نیمه هادی های اکسیدی، برای ساخت ادوات مختلف نظیر حسگر¬های گاز و سلول¬های خورشیدی، حائز اهمیت بوده و همواره مورد مطالعه واقع شده است. در این میان برای افزایش حساسیت حسگرها از روش¬های مختلفی مانند پیش رفتن به سمت ساختار¬های در مقیاس نانو، افزودن ناخالصی و یا اضافه کردن لایه¬هایی از فلزات نجیب به نیمه¬هادی اکسیدی استفاده می¬شود. کار حاضر با هدف افزایش حساسیت حسگر گاز اکسید ایندیم آلایش شده با قلع (ito) آغاز شد. ابتدا، فیلم¬های ito به روش تبخیر با پرتو الکترونی بر روی زیر¬پایه¬های سیلیکایی لایه¬نشانی شد. سپس از فلزات مختلفی نظیر طلا، نقره و مس به عنوان لایه¬های کاتالیزوری، محرک ، بافر و استفاده همزمان از دو لایه کاتالیزور و محرک (منظور از ساختار¬های ساندویچی، ساختار¬های ito- فلز (بافر)- ito و فلز (کاتالیزور)-ito- فلز (محرک) است. ) به منظور افزایش حساسیت حسگر به دو گاز اتانول و دی اکسید کربن استفاده شد. سپس حسگرهای ساخته شده در دما¬ها و تراکم¬های مختلفی از دو گاز فوق الذکر قرار داده شدند و تغییرات مقاومت حسگرها مورد بررسی قرار گرفت. نتیجه اندازه¬گیری¬های الکتریکی نشان داد که فلزات مختلف اثرات متفاوتی بر روی حسگر نسبت به دو گاز اتانول و دی اکسید کربن می¬گذارند. مشاهده شد که حساسیت حسگر ito با استفاده از نقره با ضخامت 15 نانومتر به عنوان لایه محرک، به گاز اتانول در حدود 6 برابر نسبت به حسگر بدون لایه محرک افزایش می¬یابد در حالی که این امر برای گاز دی اکسید کربن با استفاده همزمان از لایه¬های محرک نقره (ضخامت 15 نانومتر) و کاتالیزوری طلا (ضخامت 15 نانومتر) میسر می¬شود. حسگر فوق الذکر می¬تواند حساسیت به گاز دی اکسید کربن را در حدود 4.5 برابر نسبت به حسگر تک لایه ito، افزایش دهد. استفاده از فلزات در ساختار حسگر ito، علاوه بر افزایش حساسیت باعث کاهش زمان¬های اوج و بازیابی (سرعت پاسخ دهی) شد. همچنین جهت تجزیه و تکمیل نتایج، مورفولوژی سطح اکسید با لایه¬های طلا، نقره و مس مورد بررسی قرار گرفت.
امیرحسین حسنی علیرضا صالحی
در این پروژه به بررسی و ساخت حسگر گازی با استفاده از کامپوزیت پایه ی اکسید گرافن می پردازیم. در این پروژه ابتدا با روش هامر اکسید گرافن بدست می آید. برای تشخیص کیفیت و اندازه ی لایه های بدست آمده از این روش، از تست های sem ،tem, xrd ,raman استفاده شده است. اکسید گرافن به دلیل وجود گروه های ایپوکسی و هیدروکسیل در ساختار اتمی خود به لحاظ الکتریکی عایق می باشد. با تلفیق اکسید گرافن با پلیمر هادی pedot:pss که به صورت آماده خریداری شده است به یک ساختار هادی می رسیم که آن را برای استفاده به عنوان حسگر گازی مقاومتی مناسب می سازد. اکسید گرافن با درصد های وزنی مختلف (0.02,0.04,0.06,0.08 wt%) با pedot:pss ترکیب می شود. این ماده که به صورت محلول در آب می باشد، بر روی الکترودهای شانه ای از جنس طلا که به روش تبخیری بر روی سیلیکن لایه نشانی شده است، به روش قطره چکان لایه نشانی می شود. پس از آن به مدت 15 دقیقه در کوره در دمای 50 درجه سانتی گراد قرار می گیرد تا حلال آن تبخیر شود و ماده ی حساس بر روی الکترودها تثبیت شود. برای تست هدایت به روش پروب چهار نقطه ای، محلول بر روی سیلیکن به روش اسپین کوت لایه نشانی شد. پس از این مرحله از سنسور ها تست هدایت گرفته شد که بیشترین هدایت حدود s/cm1114 به ازای pedot:pss/go (0.04 wt%) بدست می آید. پس از آن سنسور ها در معرض گازهایی همچون متانول، اتانول، استون، تلوئن، دی کلئروبنزن، پروپانول و بخار آب در دمای اتاق برای تست قرار می گیرد. بیشترین حساسیت و کارآیی سنسور همانطور که از تست هدایت انتظار می رفت، در استفاده از pedot:pss/go (0.04 wt%) به عنوان لایه ی حساس بدست می آید. این سنسور بیشترین حساسیت را به گاز متانول به مقدار 11.35% (35ppm) نشان داد. همچنین تاثیر دما نیز بررسی شده است که بهترین حساسسیت در دمای اتاق بدست می آید. با توجه به نتایج بدست آمده و مقایسه ی این نتایج با کاپیوزیت های مشابه به کارآیی بسیار خوب این سنسور می توان پی برد. کلید واژه: حسگر گاز، اکسید گرافن ، pedot:pss ، پلیمرهای هادی
ولی عبادیانی نژاد سهراب الوانی نژاد
نگرش به جنگل از دیدگاه توسعه¬ی پایدار، لزوم حفظ گونه¬های درختی را به¬عنوان ذخیره¬گاه های ژنتیکی در اولویت قرار می¬دهد. از این¬رو شناسایی و بررسی نیازهای رویشگاهی و خصوصیات جنگل¬شناسی گونه های جنگلی یکی از گام¬های موثر در جهت توسعه¬ی پایدار می باشد. یکی از گونه های مهم جنگلی استان کهگیلویه و بویراحمد زبان¬گنجشک (fraxinus rotundifolia) می باشد که دارای ارزش¬های حفاظتی و زیست¬محیطی فراوانی می باشد. هدف از انجام این تحقیق ارزیابی نیازهای رویشگاهی و پارامترهای جنگل¬شناسی این گونه در جنگل های استان می باشد. برای این منظور ابتدا طی انجام بازدیدهای صحرایی و جنگل گردشی، مناطق پراکنش گونه¬ی زبان¬گنجشک در جنگل¬های استان کهگیلویه و بویراحمد مورد شناسایی قرار گرفت. سپس در جنگل های اطراف یاسوج و با اطمینان از حضور گونه مورد نظر، سه رویشگاه شامل سپیدار، وزگ و ماه پرویز انتخاب شد. در منطقه سپیدار 20 قطعه نمونه، در منطقه وزگ 25 قطعه نمونه و در منطقه ماه پرویز 22 قطعه نمونه و در مجموع تعداد 67 قطعه نمونه 1000 متر مربعی به روش نمونه برداری انتخابی اندازه گیری شد. در هر یک از پلات¬های اصلی تعداد درختان و درختچه ها به تفکیک گونه، قطر برابر سینه، قطر در ارتفاع 50 سانتی¬متری، ارتفاع کل، طول تنه، ارتفاع تاج، قطر حداکثر و حداقل تاج و تعداد جست درختان و درختچه ها ثبت شدند. همچنین در هر پلات مشخصه های فیزیوگرافی رویشگاه مانند شیب با استفاده از شیب سنج سونتو، جهت جغرافیایی با استفاده از قطب نما و ارتفاع از سطح دریا با استفاده از آلتیمتر برداشت شد. به منظور مطالعه¬ی وضعیت تجدیدحیات نیز از میکرو¬پلات دایره ای به مساحت دو آر (به شعاع 98/7 متر) واقع در مرکز پلات اصلی استفاده گردید. جهت انجام مطالعات خاک در رویشگاه های مورد نظر، در هر رویشگاه تعداد چهار پلات به طور تصادفی انتخاب و در هر پلات نمونه خاک از عمق 20-0 سانتی متری تهیه گردید. نتایج نشان داد که از لحاظ کلیه پارامترهای جنگل¬شناسی گونه زبان¬گنجشک بین سه منطقه فوق اختلاف معنی دار آماری در سطح (001/0>p) وجود دارد. بطوری که باستثناء تعداد جست که مقدار آن در رویشگاه وزگ بیشتر بود، مقدار سایر پارامترها در رویشگاه ماه¬پرویز بیشتر بود. با ارزیابی مجموع رویشگاه های مورد مطالعه و اندازه گیری 1099 اصله درخت مشخص شد که در رویشگاه های سپیدار، وزگ و ماه پرویز به ترتیب تعداد 8، 9 و 9 گونه درختی و درختچه ای در ترکیب آنها حضور دارند. در سه رویشگاه مورد مطالعه بین طبقات ارتفاعی، شیب و جهات جغرافیایی از نظر حضور پایه های زبان¬گنجشک اختلاف وجود داشت. بطوری که در منطقه سپیدار بیشترین فراوانی زبان¬گنجشک مربوط به طبقه ارتفاعی 2250-2150 متر از سطح دریا، شیب های 30-5 درصد و جهت شمالی بود. در منطقه وزگ بیشترین فراوانی این گونه در طبقه ارتفاعی 2300-2150 متر از سطح دریا، شیب 30-5 درصد و جهت شمالی بود. در منطقه ماه¬پرویز نیز بیشترین فراوانی در طبقه ارتفاعی 2500-2400 متر از سطح دریا ، شیب 25-5 درصد و جهت شمالی بود. تأثیر عوامل فیزیوگرافی روی پارامترهای جنگل¬شناسی در سه رویشگاه معنی¬دار بود. نتایج حاصل از همبستگی اسپیرمن بین پارامترهای رویشی درختان زبان گنجشک با عوامل فیزیوگرافی در رویشگاه سپیدار نشان داد که با افزایش شیب دامنه، ارتفاع کل درخت و قطر برابر سینه کاهش معنی¬داری داشتند، همچنین در رویشگاه وزگ، سطح تاج درخت با ارتفاع از سطح دریا همبستگی منفی و معنی¬دار و ارتفاع تنه با جهت دامنه همبستگی مثبت و معنی¬داری نشان داد. در رویشگاه ماه پرویز نیز همبستگی بین ارتفاع کل درخت با جهت دامنه معنی¬دار و منفی بود. نتایج آنالیز واریانس و مقایسه میانگین عناصر خاک در سه رویشگاه مورد مطالعه نشان داد که از لحاظ صفات درصد آهک، پتاسیم و فسفر بین سه رویشگاه تفاوت معنی¬داری وجود دارد به نحوی که مقدار درصد آهک و مقدار فسفر در رویشگاه وزگ بیشتر از دو رویشگاه سپیدار و ماه¬پرویز بوده است اما مقدار پتاسیم در رویشگاه ماه¬پرویز بیشتر از دو رویشگاه دیگر بود. نتایج زادآوری گونه زبان-گنجشک نشان داد که میانگین تعداد در هکتار زادآوری این گونه در منطقه سپیدار 80 اصله ، در منطقه وزگ تعداد 110 اصله و در منطقه ¬ماه¬پرویز 20 اصله در هکتار بوده است، که سهم بیشتری از تجدیدحیات در عرصه جنگل منشاء غیرجنسی دارد و نهال¬ها اکثراً شاخه¬زاد هستند. نتایج آنالیز واریانس نشان داد که تمامی پارامترهای مورفولوژیکی و درصد زیست پذیری بذر زبان¬گنجشک، در بین سه جمعیت از لحاظ آماری دارای اختلاف معنی دار هستند. به طوری که از لحاظ اکثر صفات مورفولوژیکی بذر جمعیت سپیدار از مقادیر بیشتری برخوردار بود. کمترین مقدار زیست پذیری بذر با مقدار 82 درصد متلق به بذور با مبداء ماه پرویز بود. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق می¬توان نتیجه¬گیری کرد که گونه زبان¬گنجشک یکی از گونه های پرنیاز می¬باشد که در جنگل¬های استان کهگیلویه و بویراحمد اکثرا در ارتفاعات بالاتر از 2150 متر از سطح دریا، جهات شمالی و شیب های پایین حضور دارد. ضمن اینکه زیست¬پذیری بذر آن بالا بوده و شانس استقرار آن در عرصه را زیاد می کند. اما نتایج زادآوری این گونه در عرصه مغایر با این بوده است که احتمالا به دلیل وجود خواب بذر این گونه می باشد که جوانه زنی آن را با مشکل مواجه می کند
علیرضا صالحی قاسمعلی بازایی
خلاصه: با توجه به اینکه ارتباط مداوم و موثر با مشتریان از جمله عوامل بسیار مهم در افزایش کارایی است و از طرف دیگر نداشتن رابطه خوب و موثر با مشتریان موجب نارضایتی آنها و در نتیجه کاهش سودآوری و در نهایت افت عملکرد و کارآیی خواهد شد. لذا سنجش رابطه سیستم مدیریت ارتباط با مشتریان و کارایی مالی شرکت می تواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد. فن آوری باعث گردیده تا سازمان ها بتوانند تا محصولات و خدمات خود را به بالاترین سطح کیفیت ،پایین ترین قیمت ممکن و سریع ترین زمان تحویل در اختیار مشتریان خود قرار دهند، به همین دلیل فن آوری پیشرفته با قیمت ارزان تر به عنوان مزیت رقابتی برای سازمان ها به حفظ ارتباط مداوم و بلند مدت با مشتری می انجامد. به همین دلیل امروزه کسب رضایت مشتریان، برای شرکت های بازرگانی از اهمیت زیادی برخوردار است. سازمانی که بتواند رضایت مشتریان خودش را اندازه گیری نموده و بر مبنای آن عملکرد خود را بهبود بخش، مانند این است که علائم حیاتی خودش را به صورت مستمر کنترل می کند و با توجه به آن سازمان خودش را به پیش ببرد. در این تحقیق با به کارگیری تکنیک ارزیابی متوازن bsc و بررسی عملکرد شعبه های بانک سینا از چهار دیدگاه مالی، ارتباط با مشتری، فرآیندهای داخلی و رشد و یادگیری و همچنین با به کارگیری تکنیک تصمیم گیری چندمعیاره ahp و topsis اقدام به رتبه بندی شعبه های مورد مطالعه و بررسی نحوه عملکرد آنها گردید. اهداف: هدف مدیریت الکترونیکی ارتباط با مشتری افزایش رضایت مشتری در نتیجه آن افزایش سود و درآمد، بالا بردن بازدهی و کارآیی با استفاده از ارتباطات قوی است. در حقیقت امروزه مشتریان از سازمان ها انتظارات زیادی داشته و این مسأله رقابت سازمان ها را تشدید می نماید. از آنجا که مدیریت ارتباط با مشتری بر عملکرد و کارآیی سازمان تاثیر دارد، این تحقیق درصدد است با بررسی ارزیابی عملکرد شعبات بانک سینا (موضوع این تحقیق) و رتبه بندی این شعبه ها، میزان اثربخشی سیستم ecrm را بر عملکرد آنها سنجیده و اندازه گیری نماید.روش اجرا: در این تحقیق با ترکیب تکنیک ارزیابی متوازن و تکنیک های تصمیم گیری چندمعیاره، عملکرد شعبه های بانک سینا مورد مطالعه و از چهار منظر مالی، ارتباط با مشتری، فرآیندهای داخلی و رشد و یادگیری، بررسی و رتبه بندی گردید. با توجه به وزن دهی به معیارها و زیرمعیارهای تعیین شده و استفاده از تکنیک ahp و topsis امکان رتبه بندی شعبه ها فراهم گردید تا بتوان عملکرد آنها را مقایسه نمود.نتایج به دست آمده: نتایج به دست آمده حاکی از آن است که شعبه هایی که از معیارهای ارتباط با مشتری، حفظ و مراقبت از مشتری، ایجاد رابطه قوی با مشتری و همچنین توجه به رشد و یادگیری سازمانی خود اهمیت بیشتری می دهند، موجب رضایت مشتریان و همچنین کارکنان خود شده و در نتیجه عملکرد بهتر و مطلوب تری دارند.
مهدیه حکیمی علیرضا صالحی
اخیرا استفاده از پلیمرهای هادی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و در این رساله pedot:pss و pani مورد استفاده قرار گرفتهاند. علاوه بر آن، به دلیل این که گرافن دارای ویژگیهای خاصی است، برای افزایش حساسیت، پلیمرهای هادی مورد نظر، با این ماده آلایش شدهاند. برای انعطافپذیر بودن حسگر نیز از زیرپایه پلاستیک استفاده شده است.
محمد نوری علیرضا صالحی
در این پایان نامه به بررسی روش های بهبود پاسخ حسگر گاز گرافن پرادخته شده است. افزودن ناخالص ارگانیک پولی انیلین (pani) و ناخالصی غیرارگانیک اکسید آهن (fe3o4) و سنتز ترکیب pani/go/ fe3o4 موجب افزایش پاسخ حسگر نسبت به pani خالص و ترکیب pani/go در ppm1000 گاز آمونیاک در دمای اتاق شد.
حسین فرج الهی نگین معنوی زاده
استفاده از نیمه هادی های اکسیدفلزی، برای ساخت ادوات مختلف نظیر حسگر های گاز و سلول های خورشیدی، حائز اهمیت بوده و همواره مورد مطالعه واقع شده است. در این میان برای افزایش حساسیت حسگرها از روش های مختلفی مانند افزایش دمای سطح حسگر، افزودن ناخالصی و یا اضافه کردن لایه هایی از فلزات نجیب به نیمه هادی اکسیدی و به کار گیری ساختار های نانو، استفاده می شود. کار حاضر با هدف افزایش پاسخ و انتخاب پذیری حسگر گاز بر پایه اکسیدروی آلایش شده با آلومینیوم (azo) به گاز اتانول آغاز شد. بدین منظور ابتدا لایه های azo به روش کندوپاش بر روی زیر پایه های شیشه لایه نشانی شد ه، سپس از فلز نقره به عنوان الکترود استفاده می شود. در گام بعدی از فلزات مختلفی نظیر طلا و نقره به عنوان لایه های کاتالیزوری به منظور افزایش پاسخ حسگر به گاز اتانول با ضخامت nm15 لایه نشانی شد که برای بررسی ساختارهای سطحی و کریستالی لایه ها از آنالیز xrd، sem و afm استفاده شده است. برای بدست آوردن دمای کاری، حسگر های ساخته شده را در محدوده دمایی 150 تا °c 525 در معرض غلظت ثابت از گاز اتانول (ppm750) بررسی کرده که در نهایت دمای °c 410 ، دمای کاری مطلوب حسگرها می باشد. لایه کاتالیزوری طلا منجر به افزایش پاسخ حسگر azo/au نسبت به حسگرazo از 9/5 به 45 در دمای °c 410 به ppm 750 گاز اتانول شده است. این افزایش 62/7 برابری به دلیل نوع تجزیه گاز اتانول (هیدروژن زدایی) در حضور طلا می باشد سپس حسگرهای ساخته شده در تراکم های 10 تا ppm1500 از گاز اتانول قرار داده شدند و تغییرات مقاومت حسگرها مورد بررسی قرار گرفت. به منظور بررسی انتخاب پذیری، حسگرهای ساخته شده را در معرض ppm750 از گازهای استون، متانول، تولوئن، مونواکسیدکربن و دی اکسید کربن در دمای °c 410 قرار داده که نتایج نشان می دهد حسگر azo/au نسبت به حسگر azo و azo/ag انتخاب پذیر تر بوده که این انتخاب پذیری از نحوه تجزیه شدن اتانول در حضور طلا و تعداد الکترون هایی که پس از واکنش آزاد می کند ناشی می شود. تصاویر sem از لایه های azo، azo/au و azo/ag نشان می دهد که ساختار azo/au دارای تخلخل بیشتری نسبت به دو ساختار دیگر است از این رو بهبود پاسخ حسگر azo/au همراه با کاهش زمان بازیابی از240 به 20 ثانیه و افزایش زمان پاسخ از 60 به 100 ثانیه بوده است. همچنین جهت تجزیه و تحلیل نتایج، مورفولوژی سطح اکسید با لایه های طلا و نقره مورد بررسی قرار گرفت.
علیرضا صالحی ناصر طالب بیدختی
اجتماعات انسانی از دیرباز پس از مورد استفاده قراردادن منابع مختلف طبیعی موجود بر روی کره زمین ، قسمت های غیرقابل مصرف و زائد آن را دفع می نمودند.کم کم جمعیت اضافه شد و به تبع بر میزان زباله افزوده گشت. با زیاد شدن حجم زباله انسان به این فکر افتاد که چگونه این مشکل را حل کند. راههای مختلفی را آزمود و تعدادی از آن روشها را به کار گرفت. ازجمله آنها دفن زباله بود.