نام پژوهشگر: محسن بهپور
مرضیه مشکی محسن بهپور
آنالیز داروها نقش مهمی در کنترل کیفیت دارو ایفا می کند و اثرات زیادی بر سلامت عمومی دارد. بنابراین یک روش ساده، حساس و انتخابی برای اندازه گیری دارو خیلی موثر است استامینوفن یک عامل ضد درد بی خطر است که در تمام جهان برای تسکین سردرد، دل درد، درد مفاصل و دردهای عمومی مورد استفاده قرار می گیرد. در این پژوهش رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چند دیواره در اکسایش الکتروکاتالیزوری استامینوفن و اندازه گیری همزمان استامینوفن- پروپرانولول و نانولوله های کربنی استامینوفن- آسکوربیک اسید مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که اکسایش استامینوفن در سطح الکترود اصلاح شده نسبت به الکترود خمیر کربن ساده در پتانسیل های منفی تر رخ می دهد. مکانیسم اکسایش الکتروکاتالیزوری استامینوفن در سطح الکترود اصلاح شده به وسیله روش های ولتامتری چرخه ای، کرونوآمپرومتری، کرونوکولومتری و ولتامتری ضربانی تفاضلی مورد مطالعه قرار گرفت. برای استامینوفن دامنه خطی 0/3 تا 0/40 میکرومولار و 0/100 تا 0/1400 میکرومولار و حد تشخیص 8-10×6/4 مولار در بافر بریتون- رابینسون (0/8 = ph) به دست آمد. با استفاده از ولتامتری چرخه ای پارامترهای ضریب انتقال الکترون ( ) و ثابت سرعت انتقال بار ظاهری (ks) و ضریب نفوذ گونه به سطح الکترود (d) را محاسبه کرد. الکترود تهیه شده به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری استامینوفن در نمونه های حقیقی مورد استفاده قرار گرفت.
محمد حسن معتقدی فرد سید مهدی قریشی
در این پژوهش، رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چند جداره، آلفا و بتا- سیکلودکسترین و سپس عملکرد آن در اکسایش الکتروکاتالیزوری دوپامین در حضور و عدم حضور اوریک اسید مورد بررسی قرار گرفت. روش ولتامتری چرخه ای برای بررسی خواص الکتروکاتالیزوری اصلاحگر بکار رفته است. این مطالعات نشان می دهد که در حضور اصلاحگر، ضمن اینکه واکنش اکسایش دوپامین به اندازه 18 میلی ولت برگشت پذیر تر می شود، مقدار شدت جریان های اکسایش و کاهش نیز افزایش یافته و در نتیجه حد تشخیص الکترود کاهش می یابد. مقدار ضریب نفوذ دوپامین بر سطح الکترود (d) با استفاده از روش های کرونوآمپرومتری و کرونوکولومتری، مقدار ثابت سرعت اکسایش- کاهش (k) با استفاده از روش ولتامتری هیدرودینامیکی الکترود صفحه ی چرخان، مقدار ضریب انتقال بار (?) بین الکترود و دوپامین و چگالی جریان تبادل یونی (io) برای دوپامین با روش ولتامتری روبش خطی بدست آمد. متغیرهایی چون ks، ثابت سرعت انتقال بار ظاهری و ?، میزان پوشش سطحی اصلاحگر بر سطح الکترود با استفاده از روش ولتامتری چرخه ای، برای دو الکترود و در محلول ردیاب های آهن (???) و (??) محاسبه گردید. با استفاده از دو روش ولتامتری موج مربعی و ضربان تفاضلی، برای اکسایش دوپامین دو محدوده خطی بدست آمد. برای اندازه گیری هم زمان دوپامین و اوریک اسید با روش ولتامتری ضربان تفاضلی، در محلول بافر با 5/4ph= دو پیک مشخص با فاصله 136میلی ولت بدست آمد. در پایان، عملکرد دو الکترود اصلاح شده در نمونه های حقیقی مورد بررسی قرار گرفت و پاسخ های قابل قبولی از الکترود دریافت شد.
مریم رضایی محسن بهپور
در این تحقیق از الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانو ذرات طلا به همراه روش ولتامتری چرخه ای وضربانی تفاضلی برای اندازه گیری فنیل افرین و رزورسینول استفاده گردید. مطالعات ولتامتری چرخه ای نشان می دهد، اضافه ولتاژ مربوط به اکسایش فنیل افرین و رزورسینول به میزان قابل توجهی کاهش می یابد، پتانسیل اکسایش فنیل افرین به میزان 46 میلی ولت و پتانسیل اکسایش رزورسینول 85 میلی ولت کمتر می شود. پارامترهای ?، ضریب انتقال الکترون بین بستر الکترود و لایه ی اصلاح گر موجود در سطح آن را می توان با استفاده از ولتامتری چرخه ای به دست آورد. ضریب نفوذ (d)، بین گونه و سطح الکترود با استفاده از روش کرونوآمپرومتری محاسبه گردید و صحت آن توسط روش کرونوکولومتری مورد تایید قرار گرفت در مراحل بعدی با استفاده از روش ولتامتری ضربانی تفاضلی، پس از بهینه کردن phو عوامل دستگاهی منحنی تنظیم برای هر دو گونه فنیل افرین و رزورسینول رسم گردید. در شرایط بهینه دامنه خطی120 – 3/0 میکرومولار و حد تشخیص 8-10 × 5/4 مولار برای فنیل-افرین و دامنه خطی400 -4/0 میکرومولار و حدتشخیص 8-10 × 8/8 مولار برای رزورسینول به دست آمد. در ادامه اثر گونه های مختلف بر روی اندازه گیری فنیل افرین و رزورسینول مورد بررسی قرار گرفت. گونه آسکوربیک اسید و استامینوفن برای اندازه گیری فنیل افرین و گونه استامینوفن برای اندازه گیری رزورسینول بیشترین مزاحمت را ایجاد می کنند .اثر این مزاحمت ها با کاهش ph تا حدودی برطرف می گردد. از روش پیشنهادی برای اندازه گیری فنیل افرین و رزورسینول موجود در نمونه های حقیقی استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون های بازیابی نشان می دهند که روش پیشنهادی در مورد نمونه های حقیقی و طبیعی کاربرد دارد. بررسی انجام شده در مورد پایداری الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا نشان می دهد، که الکترود مورد نظر از پایداری نسبتا خوبی برخوردار است و می توان از آن برای اندازه گیری گونه های دارویی مختلف استفاده نمود. علاوه بر موارد فوق، سادگی و سهولت انجام آزمایش ها، ارزان و در دسترس بودن لوازم و امکانات و زمان کم لازم برای انجام آزمایش ها از مزایای این روش می باشند.
فائزه سعیدی نژاد سید مهدی قریشی
در این پژوهش رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا در اندازه گیری تریپتوفان، اوریک اسید و آسکوربیک اسید و اندازه گیری هم زمان تریپتوفان،اوریک اسید و آسکوربیک اسید مورد بررسی قرار گرفته است. اکسایش الکتروکاتالیزوری تریپتوفان در سطح الکترود اصلاح شده به وسیله ی روش های ولتامتری چرخه ای، کرونوآمپرومتری، کرونوکولومتری و ولتامتری ضربان تفاضلی مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعات ولتامتری چرخه ای نشان می دهد که اکسایش تریپتوفان در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده نسبت به الکترود خمیر کربن اصلاح نشده در پتانسیل 0/80میلی ولت منفی تر رخ می دهد. برای تریپتوفان دو محدوده ی خطی 0/6 تا 0/160 میکرومولار و 0/160 تا 0/650 میکرومولار و حد تشخیص 7- 10 × 4/6 مولار در0/3 ph = به دست آمد. یک محدوده ی خطی بین 0/700 – 0/20 میکرومولار با حد تشخیص6- 10 × 0/2 مولار برای آسکوربیک اسید و یک محدوده ی خطی بین 0/180 – 0/2 میکرومولار با حد تشخیص 7- 10 × 3/2 مولار برای اوریک اسید به دست آمد. هم چنین پارامترهایی مانند ضریب انتقال الکترون و ضریب نفوذ تریپتوفان بر سطح الکترود محاسبه گردید. الکترود تهیه شده به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری تریپتوفان، اوریک اسید و آسکوربیک اسید در سیستم های بیولوژیکی و نمونه های دارویی مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت پاسخ ولتامتری با حساسیت و گزینش پذیری بالا برای تریپتوفان، اوریک اسید و آسکوربیک اسید در سطح این الکترود نشان داد که این الکترود برای اندازه گیری هم زمان این ترکیبات مناسب می باشد. محدوده ی خطی منحنی تنظیم برای آسکوربیک اسید در حضور 0/50 میکرومولاراوریک اسید و 0/50 میکرومولار تریپتوفان از 0/20 تا 0/250 میکرومولار با حد تشخیص 6- 10 × 0/2 مولار به دست آمد. یک رابطه ی خطی برای اوریک اسید در محدوده ی 0/6 تا 0/180 میکرومولار حاوی 0/100 میکرومولار آسکوربیک اسید و 0/25 میکرومولار تریپتوفان با حد تشخیص 7- 10 × 1/7 مولار به دست آمد. محدوده ی خطی منحنی تنظیم برای تریپتوفان در حضور 0/100 میکرومولار آسکوربیک اسید و 0/50 میکرومولار اوریک اسید از 0/6 تا 0/200 و با حد تشخیص 7- 10 × 5/6 مولار به دست آمد.
نفیسه جعفری دستجردی سید مهدی قریشی
در این کار یک الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا به عنوان حسگر الکتروشیمیایی حساس برای تعیین هم زمان ال- تیروزین، اوریک اسید و دوپامین در محلول های آبی به کار برده شد. اندازه گیری ها با استفاده از ولتامتری ضربان تفاضلی در محلول بافر فسفات با 5ph = انجام شد. الکترود تهیه شده پاسخ های ولتامتری با حساسیت و گزینش پذیری بالا برای تیروزین، اوریک اسید و دوپامین در شرایط بهینه نشان داد. بنابراین این الکترود برای اندازه گیری هم زمان این ترکیبات بسیار مناسب است. اکسایش الکتروشیمیایی تیروزین در بافر فسفات با 3ph = با استفاده از ولتامتری چرخه ای و ولتامتری ضربان تفاضلی مطالعه شد. ضریب نفوذ آنالیت محاسبه و با ضریب نفوذ حاصل از روش های کرونوکولومتری و کرونوآمپرومتری مقایسه شد. رابطه ی خطی بین پیک جریان اکسایش و غلظت تیروزین در دامنه ی غلظت 7-10× 1 تا4-10 ×1 مولار تیروزین دیده شد و با استفاده از آن حد تشخیص 8-10×3/2 مولار برای تیروزین به دست آمد. پاسخ های ولتامتری چرخه ای الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا در سرعت روبش 80 تا 160 میلی ولت بر ثانیه در حضور 100 میکرو مولار تیروزین بررسی شد. مشاهده شد که جریان پیک آندی مربوط به اکسایش تیروزین به طور خطی با ریشه ی دوم سرعت روبش پتانسیل (v1/2) تغییر می کند. می توان نتیجه گرفت که فرایند اکسایش الکتروکاتالیزوری تیروزین در سطح الکترود اصلاح شده تحت کنترل انتقال جرم است و گونه برای اکسایش به سطح الکترود نفوذ می کند. روش ولتامتری ارائه شده در این کار، برای تعیین غلظت تیروزین در سرم انسانی نیز به کار برده شد. هم چنین در این تحقیق اثر افزایش ماده ی فعال سطحی نیز مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که با افزایش سدیم دو دسیل سولفات به محلول، حد تشخیص کاهش می یابد. در حضور ماده فعال سطحی رابطه ی خطی بین پیک جریان اکسایش و غلظت تیروزین در دامنه ی غلظت 5-10 × 3/1 تا 8-10× 3 مولار تیروزین دیده شد و با استفاده از آن حد تشخیص 9-10× 7/2 مولار برای تیروزین به دست آمد.
وجیهه عطوف محسن بهپور
استفاده از نانو ذرات به علت نسبت بالای سطح به حجم آن ها در تصفیه آب های آلوده و پساب های صنعتی امری سودمند و مقرون به صرفه می باشد. به ویژه زمانی که بتوان از انرژی های طبیعی مانند نور خورشید استفاده نمود. در این پژوهش، فیلم نازک کاملاً شفاف و یکنواخت نانوذرات تیتانیوم دی اکسید (tio2) دوپ شده با ناخالصی نیتروژن و گوگرد بر روی سطح شیشه به روش سل ژل و لایه نشانی غوطه وری تهیه شد. سپس ساختار سطح فیلم نازک با افزودن مقادیر مختلف پلی اتیلن گلیکول (peg) به محلول سل tio2، اصلاح گردید. خاصیت فتوکاتالیزوری بالای نانوذرات tio2 می تواند بسیاری از آلاینده های آلی آب را اکسید نماید. در این پژوهش، متیل اورانژ به عنوان نماینده آلاینده های آلی آب انتخاب گردید و با استفاده از نانولایه نازک تهیه شده، فتوکاتالیز آن در برابر نور مرئی، فرابنفش و نور خورشید بررسی شد. تثبیت کردن نانوذرات بر روی شیشه نیاز به سانتریفوژ و صاف کردن را از بین می برد که این عامل یکی از مشکلات استفاده از نانو ذرات به صورت پودر است. علاوه بر این، دوپ کردن موفقیت آمیز tio2 با نیتروژن و گوگرد، باعث پاسخ فتوکاتالیزوری بالای آن بویژه در برابر خورشید گردید و بازده 96% تجزیه متیل اورانژ در برابر نور خورشید تنها در 3 ساعت به دست آمد. هم چنین برای مقایسه پاسخ فتوکاتالیزوری فیلم نازک و نانو ذرات به صورت پودر، دو نوع پودر نانو ذرات tio2خالص و دوپ شده با نیتروژن و گوگرد و اصلاح شده با peg تهیه و فعالیت فتوکاتالیزوری آن ها نیز بررسی گردید. برای شناسایی نانو لایه و نانو ذرات تهیه شده از روش های پراش اشعه ی xrd) x)، میکروسکوپ الکترونی روبشی(sem)و دستگاه طیف سنج انعکاسی-نفوذی (uv-vis (drs استفاده شد.
ناصر رنجبر سید مهدی قریشی
جذب سطحی یکی از روش های موثر برای حذف آلاینده های رنگی از پساب است. پدیده-ی جذب سطحی در تصفیه آب و پساب در نتیجه ی مزایایی مانند بازدهی بالا، عملیات ساده، بازیافت مجدد و ساده ی جاذب نقش بسزایی در فناوری محیط زیست دارد. خاک های رس طبیعی مانند مونت موریلونیت که برای حذف رنگ از پساب استفاده می شوند، کم هزینه می باشند. مونت موریلونیت های آلی با تعویض کاتیونی بین مواد فعال سطح کاتیونی و مونت موریلونیت بدست می آیند که به عنوان جاذب رنگ مناسب شناخته شده اند. در این مطالعه برهم کنش مونت موریلونیت و تترا دسیل تری متیل آمونیوم بروماید (ttab) و رنگ های آنیونی مانند 26 do، 80 dr و 22 dbبا تکنیک پتانسیومتری و با استفاده از الکترود یون گزین ماده فعال سطح و روش اسپکتروفتومتری بررسی شده اند. نتایج نشان می دهند که: 1. با افزودن مونت موریلونیت میزان برهم کنش آن با ماده فعال سطح افزایش می یابد. 2. با افزودن ttab به رنگ پیوند میان این دو تا اشباع شدن رنگ ادامه می یابد تا نقطه ای که دو منحنی ttab با رنگ و بدون رنگ بر هم منطبق می شوند. برهم کنش بین رنگ 22 db با ماده فعال سطح از سایر رنگ ها بیشتر است. 3. با افزودن رنگ به مونت موریلونیت – ماده فعال سطح ظرفیت جذب رنگ بیشتر می شود. با افزایش غلظت مونت موریلونیت از 001/0 به 01/0 درصد ظرفیت جذب رنگ 26 do بیشتر می شود ولی تاثیر محسوسی بر ظرفیت جذب 80 dr و 22 db ندارد. 4. داده های اسپکتروفتومتری نتایج فوق را تائید کرده است.
زهرا قاضی زاهدی محسن محسن نیا
چکیده ذرات پودر مس توسط چندین روش بدست می آیند. یکی از این آنها، روش الکتروشیمیایی می باشد. در این روش ها، داشتن سل الکتروشیمیایی و الکترولیت حاوی یونهای فلزی مورد نظر، ضروری می باشد. سل الکتروشیمیایی حاوی سه الکترود کار، کمکی و مرجع است. با اعمال پتانسیل و یا جریان مناسب بر روی سلول الکتروشیمیایی، اتمهای فلز موجود در الکترولیت، روی سطح الکترود کار می نشینند. اگر ما از پتانسیل و یا جریان های بالا استفاده کنیم، ذرات کوچک می شوند. هرچه پتانسیل و یا جریان بزرگتری بر روی سل الکتروشیمی وارد کنیم، سایز ذرات حاصله کوچکتر می شود. بنابراین ما می توانیم با افزایش بیشتر آن، ذرات در مقیاس نانو داشته باشیم. چندین پارامتر بر روی کیفیت رسوب حاصله تاثیر می گذارد. مانند دانسیته جریان، دما، مواد افزودنی و شکل موج پتانسیل و یا جریان اعمالی. در این مطالعه ما به بررسی اثر این فاکتورها می پردازیم. میکروسکوپ الکترون روبشی جهت مشاهده مورفولوژی وسایز ذراتن نانوی مس تولید شده استفاده شده است. تکنیک پراش اشعهx هم جهت بررسی میزان خلوص ذرات نانوی مس استفاده شده است. کلمات کلیدی: پودر نانوی مس، رسوب الکتریکی، غلظت، هیدروژن آزاد شده، مورفولوژی، میکروسکوپ الکترونی روبشی، پراش اشعهx
ابراهیم هنرمند محسن بهپور
در قسمت اول این تحقیق ابتدا سطح الکترود اصلاح نشده ی طلا مطالعه شده است. سپس سطح الکترود طلا توسط تک لایه های تهیه شده با بازهای شیف اصلاح گردید و با استفاده از روش های الکتروشیمیایی نظیر امپدانس الکتروشیمیایی و ولتامتری چرخه ای رفتار الکتروشیمیایی تک لایه ها در حضور ردیاب[k3fe(cn)6] مطالعه شد. اثر ph و همچنین اثر کاتالیزوری الکترودهای اصلاح شده مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از روش ولتامتری ضربان تفاضلی، داروهای دوپامین، اپی نفرین و پرومتازین اندازه گیری گردید. بوسیله الکترود طلای پوشیده شده با تک لایه های باز شیف با مخفف dtps، simp و fmab به ترتیب حد تشخیص های 8- 10 × 0/3، 8- 10 × 0/5 و 7- 10 × 0/3 مولار برای دوپامین بدست آمد. هم چنین با استفاده از الکترود طلای پوشیده شده با تک لایه dtps حد تشخیص 8- 10 × 0/5 مولار برای اپی نفرین و 8- 10 × 8/4 مولار برای پرومتازین بدست آمد. پارامترهای ضریب انتقال و جریان تبادل یونی توسط معادله تافل برای داروهای دوپامین، اپی نفرین و پرومتازین محاسبه گردید. هم چنین ضریب نفوذ برای اکسایش دوپامین توسط روش های کرونوکولومتری، کرونوآمپرومتری دو مرحله ای پتانسیل، کرونوآمپرومتری تک مرحله ای پتانسیل و الکترود دیسک چرخان تعیین گردید. الکترودهای تهیه شده به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری دوپامین، اپی نفرین و پرومتازین در سیستم های زیستی و نمونه های دارویی مورد استفاده قرار گرفت. در قسمت دوم این تحقیق رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا در اندازه گیری آتنولول و پاراسیتامول و اندازه گیری هم زمان آن ها مورد بررسی قرار گرفته است. اکسایش الکتروکاتالیزوری آتنولول در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا به وسیله روش های ولتامتری چرخه ای، کرونوکولومتری و ولتامتری ضربان تفاضلی مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعات ولتامتری ضربان تفاضلی نشان می دهد که اکسایش آتنولول در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده نسبت به الکترود خمیر کربن اصلاح نشده در پتانسیل 0/80 میلی ولت منفی تر رخ می دهد. با استفاده از الکترود خمیر کربن اصلاح شده، حد تشخیص های به ترتیب برابر با 8- 10 × 3/7 و 8- 10 × 8/5 مولار برای اندازه گیری مجزای آتنولول و پاراسیتامول بدست آمد. هم چنین پارامترهایی سینتیکی مانند ضریب انتقال بین الکترود و آتنولول، جریان تبادل یونی و ضریب نفوذ آتنولول محاسبه گردید. الکترودهای تهیه شده به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری آتنولول و پاراسیتامول در سیستم های زیستی و نمونه های دارویی مورد استفاده قرار گرفت.
فریده وطنی محسن بهپور
یکی از مشکلات عمده صنعت، خوردگی فلزات و هزینه های ناشی از آن است که این هزینه ها، فقط جنبه ی مالی نداشته و گاهی اوقات خسارات جبران نشدنی نیز به همراه دارد. آهن و آلیاژهای آن از پر کاربردترین مواد مصرفی در صنعت هستند. اگرچه با افزودن فلزات و مواد دیگر به آهن و تولید آلیاژهای آن، میزان خوردگی این فلز را تا حد زیادی کاهش می دهند، اما امروزه هنوز هم کنترل خوردگی این فلز و آلیاژهای آن در محیط های اسیدی از مسائل مهم به شمار می رود. فلز فولاد زنگ نزن 304 از افزودن کروم و نیکل به آهن به وجود می آید و نسبت به فلز آهن، مقاومت بیشتری در برابر خوردگی از خود نشان می دهد. سولفوریک اسید به میزان زیادی در پالایش نفت و در کارخانجات تولید کننده کودها، رنگ ها، رنگدانه ها، رنگینه ها و مواد منفجره استفاده می شود. اما استفاده از این اسید در کنار فلزاتی همچون آهن، مشکلات وسیعی را در حوزه ی خوردگی به وجود می آورد. کاربرد بازدارنده ها، یکی از روش های بهبود و کاهش خوردگی می باشد که در سال های اخیر، مورد توجه محققان زیادی در سراسر جهان قرار گرفته است. در این پژوهش، اثر بازداری سه مشتق جدید ترکیب پیریمیدین-2-تیون به عنوان بازدارنده خوردگی برای فلز فولاد زنگ نزن 304 در محیط سولفوریک اسید 6 مولار با روش های مختلفی از جمله کاهش وزن، پلاریزاسیون تافلی، امپدانس الکتروشیمیایی، آنالیز سطح و مطالعات کوانتومی بررسی شده است. نتایج حاصل از روش کاهش وزن بیان می کنند که افزایش غلظت بازدارنده، عامل موثری در جهت کاهش خوردگی است اما افزایش طولانی زمان، نمی تواند خوردگی را زیاد کاهش دهد. داده های به دست آمده از روش های الکتروشیمیایی، درصد بازدارندگی تا 96 درصد را برای هر سه بازدارنده نشان می دهند. نتایج حاصل از پلاریزاسیون تافلی نشان می دهد که این سه ترکیب، به عنوان بازدارنده های مخلوط عمل کرده و پتانسیل خوردگی را به مقدار چشمگیری جابجا نمی کنند. اندازه گیری های امپدانس بیان می کنند که با افزایش غلظت بازدارنده در محیط اسیدی، مقدار مقاومت پلاریزاسیون و به تبع آن درصد بازدارندگی فلز افزایش می یابد. کلیه روش ها، با درصد تطابق نسبتاً خوبی نشان می دهند که افزایش غلظت بازدارنده، عامل موثری در جهت کاهش خوردگی است اما این اثر، در غلظت بالاتر از 3-10 مولار زیاد چشمگیر نیست. جذب بازدارنده ها روی سطح فولاد زنگ نزن 304 از همدمای جذب لانگمویر تبعیت می کنند و مقادیر منفی به دست آمده برای انرژی آزاد جذب، نشان از جذب فیزیکی-شیمیایی بازدارنده ها دارد و این مطلب با مطالعات دمایی انجام شده به روش پلاریزاسیون نیز تأیید شده اند چرا که با افزایش دما، مقدار درصد بازدارندگی کاهش می یابد.
زهرا نصیری نوش ابادی سید مهدی قریشی
چکیده : نانو لوله های کربنی به صورت رشته های بلوری و توده هایی از شبکه های پیچیده هستند که به خاطر وجود نیرو های جاذبه واندر والسی که بین نانو لوله ها وجود دارد تجمع پیدا کرده و به صورت کلوخه در می آیند. این توده ها بعنوان مانعی برای بیشتر کاربردهای نانولوله های کربنی عمل می کنند و بدین ترتیب از خواص نانو لوله ها به طور مجزا کاسته می شود. بنابراین برای بیشتر کاربرد های نانو لوله ها، پراکنده کردن آن ها یک مرحله مهم به شمار می رود. در واقع می توان گفت که خواص نانو لوله های کربنی به طور اساسی وابسته به کیفیت پراکنده کردن رشته های آن می باشد. در این پژوهش برای پراکنده کردن نانو لوله ها در آب از مواد فعال سطحی (کاتیونی، آنیونی و غیر یونی)، خاک رس و صمغ استفاده شد. از بین مواد فعال سطحی کاتیونی، آنیونی و غیر یونی به ترتیب از تترا دسیل تری متیل آمونیوم برومید(ttab)، سدیم دودسیل سولفات(sds) و پلی اکسی اتیلن 20 سوربیتان تری اولیات (tween (85)) استفاده شد. همچنین از بین خاک های رس نوع باردار آن که به صورت نمک سدیم بود استفاده گردید و از بین صمغ ها نوع عربی، فارسی و صمغ درخت زردآلو مورد استفاده قرار گرفت. عواملی که برای پایدار کردن انواع نانولوله های کربنی( تک، دو و چند دیواره) با استفاده از روش اسپکترو فتومتری فرا بنفش- مریی مورد بررسی قرار گرفته اند عبارتند از استفاده از عوامل مختلف پراکنده کننده و غلظت های متفاوت آن ها، ph و قدرت یونی محلول. سپس از روی مقادیر جذب بدست آمده درصد رسوب در سوسپانسیون محاسبه شد و با استفاده از درصد رسوب میزان پایداری سوسپانسیون نانو لوله های کربنی هر نمونه بعد از2-3 ماه ارزیابی شد. از بین سه نوع ماده فعال سطحی به کار برده شده در سوسپانسیون نانو لوله ی کربنی چند دیواره tween (85) بعد از یک ماه و ttab بعد از سه ماه سوسپانسیون های پایدار تری تولید کردند. از مقایسه سوسپانسیون کردن نانو لوله ی کربنی چند دیواره توسط خاک رس و مواد فعال سطحی، tween (85) و خاک رس بعد از یک ماه پایدار ترین سوسپانسیون ها را داشتند و بعد از سه ماه سوسپانسیون ttab از همه پایدار تر بود. از مقایسه سوسپانسیون نانو لوله ی کربنی چند دیواره توسط مواد فعال سطحی و صمغ ها، سوسپانسیون شامل مواد فعال سطحی حدود 15% پایدار تر بودند. همچنین از مقایسه سوسپانسیون نانو لوله چند دیواره توسط خاک رس و صمغ سوسپانسیون خاک رس 20% پایدارتر بود.ایجاد سوسپانسیون نانو لوله ی کربنی چند دیواره توسط صمغ ها، صمغ فارسی بعد از یک ماه و صمغ عربی بعد از سه ماه از همه پایدار تر بودند. همچنین در تشکبل سوسپانسیون نانو لوله ی کربنی دو دیواره و تک دیواره توسط صمغ ها در آب، صمغ عربی و درخت زردآلو سوسپانسیون پایدارتری تولید کردند.
سمیرا موسوی لردجانی سیدمهدی قریشی
درقسمت اول این پژوهش الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چندجداره به عنوان حسگر الکتروشیمیایی بسیار حساس برای تعیین هم زمان تریپتوفان، اوریک اسید و دوپامین در محلول-های آبی به کار برده شده است. اندازه گیری ها با استفاده از ولتامتری ضربان تفاضلی در محلول بافر فسفات با 3 ph=انجام شد. الکترود تهیه شده پاسخ های ولتامتری با حساسیت و گزینش پذیری بالا برای تریپتوفان، اوریک اسید و دوپامین در شرایط بهینه نشان می دهد. بنابراین، این الکترود برای اندازه گیری هم زمان این ترکیبات بسیار مناسب است. اکسایش الکتروشیمیایی تریپتوفان در بافر فسفات با 3ph= با استفاده از ولتامتری ضربان تفاضلی و ولتامتری چرخه ای مطالعه شد. ضریب نفوذ آنالیت محاسبه و با ضریب نفوذ حاصل از روش های کرونوکولومتری و کرونوآمپرومتری مقایسه گردید. رابطه ی خطی بین پیک جریان اکسایش و غلظت تریپتوفان در دامنه ی غلظت7-10× 6 تا 4-10×1 مولار دیده شد و با استفاده از آن حد تشخیص 8-10 ×5/6 مولار برای تریپتوفان به دست آمد. روش ولتامتری ارائه شده در این پژوهش برای تعیین غلظت تریپتوفان در سرم انسانی به کار برده شده است. در قسمت دوم این پژوهش یک الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چندجداره برای تعیین هم زمان آسکوربیک اسید، اوریک اسید و دوپامین در محلول حاوی سدیم دودسیل سولفات (ماده فعال سطحی آنیونی) به کار گرفته شد. همپوشانی پیک های اکسایش آسکوربیک اسید، اوریک اسید و دوپامین به طور قابل توجهی کاهش و جریان پیک اکسایش آن ها افزایش می یابد. روش ولتامتری ضربان تفاضلی برای تعیین هم زمان آسکوربیک اسید، اوریک اسید و دوپامین استفاده شده است. کلمات کلیدی: تریپتوفان، دوپامین، اوریک اسید، آسکوربیک اسید، نانولوله کربنی چند جداره
محسن آران دشتی آرانی محسن بهپور
یکی از مشکلات عمده صنعت، خوردگی و هزینه های ناشی از آن است که این هزینه ها، فقط جنبه مالی نداشته و گاهی خسارات جبران نشدنی به همراه دارد. به علاوه اسید شویی به طور معمول برای پاک کردن زنگ و رسوب ها از سطح فلزات مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده از بازدارنده ها یکی از سودمند ترین روش ها برای محافظت خوردگی مخصوصا در اسید شویی است که از حل شدن نا خواسته فلز وتخریب به-وسیله اسید پیشگیری می کند. آشکار شدن اثرات زیان بار اکثر بازدارنده های آلی و معدنی پژوهشگران را مجبور کرده که روی توسعه استفاده از مواد طبیعی ارزان، غیر سمی و سازگار با محیط زیست به عنوان بازدارنده خوردگی متمرکز شوند. در این پژوهش اثرات بازدارندگی عصاره فلفل قرمز روی استیل نرم و 304 در هیدروکلریک اسید به-وسیله ی روش های کاهش وزن، پلاریزاسیون و طیف بینی امپدانس الکتروشیمیایی مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعات پلاریزاسیون نشان داد که عصاره فلفل قرمز به عنوان بازدارنده نوع آندی عمل می-کند. نمودار های نایکوییست نشان دادند که با افزایش غلظت بازدارنده مقاومت انتقال بار افزایش و ظرفیت لایه دوگانه کاهش می یابد. اثر دما روی رفتار خوردگی استیل نرم و 304 در محیط هیدروکلریک اسید بدون بازدارنده و در حضور بازدارنده در محدوده دمایی 25 تا c? 65 بررسی شد. فعالیت بازدارندگی عصاره نشان داد که جذب سطحی آن از هم دمای جذب لانگمویر پیروی می کند. تصاویر میکروسکوپ نیروی اتمی، جذب بازدارنده روی سطح استیل نرم و 304 را تایید می کند. در پایان تایید شد که عصاره فلفل قرمز به عنوان یک بازدارنده سبز مفید برای استیل نرم و 304 در محیط هیدروکلریک اسید عمل می کند.
الهه رجایی محسن بهپور
چکیده مشکل اصلی فولاد که به طور گسترده در صنایع مورد استفاده قرار می گیرد، خوردگی در محیط اسیدی است. استفاده از بازدارنده های خوردگی یکی از بهترین روش ها جهت حفاظت فلزات در مقابل خوردگی است. ترکیبات باز شیف بازدارنده های بسیار خوبی در این زمینه هستند. در این تحقیق اثر بازدارندگی سه باز شیف گوگردار هفت دندانه ای جدید، روی فولاد نرم در محیط هیدروکلریک اسیدی به روش های الکتروشیمیایی (پلاریزاسیون و طیف بینی امپدانس الکتروشیمیایی) و روش کلاسیک کاهش وزن مطالعه شد. منحنی های پلاریزاسیون نشان داد که همه ی بازدارنده های مورد بررسی، از نوع بازدارنده های مختلط می باشند. آزمایشات بخش تجربی در دمای آزمایشگاه (0c25) در غلظت های مختلف بازدارنده ها انجام شده است که نشان می دهد این ترکیبات بر روی سطح فولاد نرم جذب می شوند و جذب آن ها از هم دمای لانگمویر تبعیت می کند. اندازه گیری به روش های کاهش وزن، پلاریزاسیون و طیف بینی امپدانس الکتروشیمیایی نشان می دهد که اثر بازداری با افزایش غلظت افزایش می یابد. داده های بدست آمده از روش های الکتروشیمیایی کلاسیک و کوانتومی اثر بازداری مناسبی را برای همه ی بازدارنده ها روی فولاد نرم نشان می دهد. پارامترهای ترمودینامیکی جذب سطحی(?gads و kads) با استفاده از هم دمای جذب سطحی بدست آمد. مقادیر ?gads به kj/mol40- بسیار نزدیک است که نشان دهنده ی جذب فیزیکی–شیمیایی است. پارامترهای فعال سازی فرآیند جذب سطحی از قبیل انرژی فعال سازی، آنتالپی و آنتروپی فعال سازی با بررسی اثر دما بر عملکرد بازدارنده ها بدست آمد. کلمات کلیدی: 1. خوردگی 2. فولاد نرم 3. بازدارنده 4. طیف بینی امپدانس
سمانه مظاهری سید مهدی قریشی
چکیده: در این پژوهش، سه بخش مجزا برای اندازه گیری یون های مولیبدن، لانتان و اورانیل با استفاده از روش های الکتروشیمیایی شرح داده شده است. در بخش اول رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چند جداره، برای کالکون با دو روش ولتامتری چرخه ای و ضربان تفاضلی مورد بررسی قرار گرفت و پارامترها بهینه شد. سپس از روش ولتامتری ضربان تفاضلی به منظور بررسی بر هم کنش بین مولیبدن و کالکون استفاده گردید. در بخش بعدی، رفتار الکتروشیمیایی این الکترود اصلاح شده برای اندازه گیری لانتان در حضور کالکون کربوکسیلیک اسید مورد بررسی قرار گرفت. این مطالعات نشان می دهد که اندازه گیری یون لانتان در حضور کالکون کربوکسیلیک اسید با الکترود اصلاح شده شدت جریان کاهشی بیشتری را نسبت به عدم حضور آن نشان می دهد. متغیرهایی چون ثابت سرعت انتقال بار ظاهری و میزان پوشش سطحی اصلاحگر بر سطح الکترود با استفاده از روش ولتامتری چرخه ای، برای الکترود و در محلول ردیاب های آهن (???) و (??) محاسبه گردید. در بخش دیگر، این الکترود اصلاح شده برای بررسی عملکرد کاهشی یون اورانیل در حضور یک نوع باز شیف مورد بررسی قرار گرفت. روش ولتامتری چرخه ای و ضربان تفاضلی برای بررسی خواص الکتروکاتالیزوری یون اورانیل بر سطح الکترود اصلاح شده با باز شیف به کار رفته است. مقدار ضریب نفوذ (d)، ضریب انتقال بار (?) و چگالی جریان تبادل یونی (i0) برای یون های لانتان و اورانیل به-دست آمد. به منظور تایید عملکرد الکترود اصلاح شده برای اندازه گیری یون اورانیل از روش امپدانس، میزان مقاومت سطح الکترود به دست آمد. با استفاده از روش ولتامتری ضربان تفاضلی، برای یون های مولیبدن، اورانیل و لانتان سه و دو محدوده خطی به-ترتیب در محلول های بافر با phهای 0/2، 5/7 و 5/3 به دست آمد. حد تشخیص (3=s/n) برای یون های مولیبدن، لانتان و اورانیل به ترتیب 0/75، 0/2 و 2/7 نانو مولار به دست آمد. در پایان، عملکرد الکترودهای اصلاح شده در نمونه حقیقی هر سه یون مورد بررسی قرار گرفت و پاسخ قابل قبولی از الکترود دریافت شد.
زهره مقدم سید مهدی قریشی
اپی نفرین یکی از مهم ترین انتقال دهنده های عصبی در سیستم اعصاب مرکزی جانداران بوده و دارای کاربردهای وسیعی در زمینه ی دارویی و زیست شناختی می باشد. بنابراین لازم است تا روش های کمی جدیدی برای اندازه گیری آن گسترش یابد. در میان روش های گوناگون، فرایند خود آرایی به عنوان یک روش ساده و کارآمد برای تشکیل تک لایه های منظم بر سطح اجزای جامد مختلف مطرح می گردد. اصلاح سطح الکترود ها با استفاده از تک لایه های خودآرا باعث بهبود خصوصیات سطح الکترود از قبیل حساسیت وگزینش پذیری می گردد. در این تحقیق، تک لایه ی خود آرای بازشیف تیوفنی بر سطح طلا تثبیت گردید و اپی نفرین با استفاده از الکترود طلای اصلاح شده توسط این ترکیب، اندازه گیری شد. فرایند اصلاح الکترود طلا توسط روش های ولتامتری چرخه ای و طیف سنجی مقاومت ظاهری الکتروشیمیایی مطالعه گردید. از این دو روش برای ارزیابی ثابت اسیدی 2- هیدروکسی-n- ](e)-1- (3-متیل-2-تی انیل) متیلیدن[ بنزوهیدرازید بر سطح طلا در محلول ردیاب هگزاسیانو فرات/ فریت و پوشش سطح طلا استفاده شد. رفتار الکتروشیمیایی اپی نفرین در سطح الکترود طلای اصلاح شده، به وسیله ی روش-های ولتامتری چرخه ای، ولتامتری ضربان تفاضلی، ولتامتری روبش خطی، آمپرومتری ضربان تفاضلی، کرونوآمپرومتری و کرونوکولومتری و الکترود صفحه ی چرخان مورد مطالعه گردیده است. هم چنین اثرات ph و الکتروکاتالیزوری الکترود اصلاح شده بررسی شده است. با استفاده از روش های ولتامتری ضربان تفاضلی، کرونوآمپرومتری و آمپرومتری ضربان تفاضلی در سطح الکترود اصلاح شده، حدود تشخیصی به ترتیب برابر با 29/0، 19/0 و 08/0 میکرومولار به دست آمد. هم چنین با استفاده از الکترود اصلاح شده با تک لایه ی خود آرای باز شیف، فرایند اکسایش اپی نفرین در حضور استامینوفن، اوریک اسید و آسکوربیک اسید بررسی گردید. ثابت های سینتیکی اکسایش اپی نفرین در سطح الکترود اصلاح شده، از قبیل چگالی جریان تبادل (?i)، ضریب نفوذ (d) و ضریب انتقال الکترون (?) تعیین گردید و به طور موفقیت آمیزی از الکترود اصلاح شده برای اندازه گیری اپی نفرین در پلاسمای خون و آمپول اپی نفرین استفاده شد.
مریم چاکری محسن بهپور
امروزه نانو مواد در زمینه های متنوع و فراوان مورد استفاده قرار می گیرد که دلیل آن خواص شیمی-فیزیکی منحصر به فرد آن ها می باشد. در بین این مواد معمولا نانو ذرات تیتانیوم دی اکسید (tio2) به عنوان فتوکاتالیزور نیمه رسانا استفاده می شود. تصفیه ی فتوکاتالیزوی آلاینده های آلی و اثر ضد میکروبی tio2 در دو دهه ی اخیر مورد بررسی قرار گرفته است. به هر حال، به دلیل شکاف انرژی بزرگ، بیشترین کاربرد آن در نور فرابنفش می باشد که در واقع استفاده از نور خورشید را محدود می کند. علاوه بر این بازترکیب سریع الکترون- حفره در tio2، باعث کاهش خاصیت فتوکاتالیزوی می شود. دوپ کردن فلزات مختلف باعث تغییر پاسخ دهی نانوذرات tio2 به ناحیه ی مریی و به حداقل رساندن باز ترکیب الکترون- حفره می شود. در این پژوهش، فیلم نازک کاملا شفاف نانو ذرات tio2 دوپ شده با نقره بر روی سطح شیشه به روش سل ژل تهیه شد و با افزودن مقادیر متفاوت پلی اتیلن گلیکول در محلول سل tio2، سطح فیلم نازک اصلاح شد. سپس تجزیه ی فتوکاتالیزوری آن بر روی متیل اورانژ و فنول، به عنوان آلاینده های آب و هم چنین تاثیر خاصیت ضد باکتری آن در تاریکی و در برابر نور مریی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین از محلول سل باقیمانده پودر تهیه شد و خواص ضد باکتری آن در تاریکی و در برابر نور مریی مورد بررسی قرار گرفت. با دوپ شدن نقره خاصیت فتوکاتالیزوری فیلم نازک در تجزیه ی متیل اورانژ مقابل نور مریی و نور خورشید، بسیار بهبود یافت و بازده 97/38% تجزیه ی متیل اورانژ در برابر نور خورشید تنها در 3 ساعت به دست آمد. همچنین باعث تجزیه ی 94/19% متیل اورانژ در برابر نور مریی در مدت زمان 5 ساعت و تجزیه ی تجزیه 96/12% فنول را در برابر نور فرابنفش در مدت 6 ساعت گردید. مشخص شد لایه های نازک در عدم رشد باکتری escherichia coli بسیار موثر است. پودر های تهیه شده نیز اثر ضد باکتری خوبی بر روی باکتری های escherichia coli، shigella dysenteriae، staphylococcus aureus، salmonella paratyphi و candida albicans از خود نشان دادند. برای شناسایی نانو لایه و نانو ذرات تهیه شده از روش های پراش اشعه ی x (xrd)، میکروسکوپ الکترونی روبشی sem))، طیف سنجی توزیع انرژی اشعه x (edx) و میکروسکوپ نیروی اتمی (afm) استفاده گردید.
مهشید گلستانه سید مهدی قریشی
روش های الکتروشیمیایی مبتنی بر استفاده از الکترودهای اصلاح شده شیمیایی به عنوان روش های تجزیه ای گزینش پذیر و حساس در سنجش های کلینیکی و زیست محیطی بطور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. اصلاح شیمیایی الکترودها با لایه نازکی از نانو لوله های کربنی چند دیواره و نانوذرات طلا، باعث بهبود قابل ملاحظه کیفیت حسگرهای الکتروشیمیایی می گردد. در بخش اول این پژوهش، رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا و سپس عملکرد آن در اندازه گیری الکتروشیمیایی رنگ های دایرکت رد 80 و 16، تارترازین در حضور و عدم حضور سانست یلو و اسید رد 33 مورد بررسی قرار گرفت. روش ولتامتری چرخه ای برای بررسی خواص الکتروکاتالیزوری اصلاحگر بکار رفته است. این مطالعات نشان می-دهد که در حضور اصلاحگر، مقدار شدت جریان اکسایش/کاهش مربوط به تمام این گونه ها زیاد شده و در نتیجه حد تشخیص اندازه گیری این گونه ها کاهش یافته است. هم چنین به دلیل اثرات الکتروکاتالیزوری نانوذرات طلا، پتانسیل اکسایش تارترازین به میزان 18 میلی ولت به سمت پتانسیل های کمتر مثبت جابجا شد. در بخش دیگر، رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چند دیواره و سپس عملکرد آن در اکسایش الکتروکاتالیزوری رنگ های بریلیانت بلو در حضور و عدم حضور تارترازین، رودامین ب، اریتروزین و اسید رد 52 بررسی شد. این مطالعات نشان می-دهد اصلاح الکترود با نانولوله های کربنی در مورد تمام گونه ها باعث افزایش جریان اکسایش/کاهش و در نتیجه بهبود حد تشخیص شده است. بریلیانت بلو در حضور اصلاحگر از خود رفتاری برگشت پذیر نشان می دهد در حالی که در سطح الکترود اصلاح نشده رفتار آن برگشت ناپذیر می باشد. رودامین ب و اسید رد 52 در هر دو الکترود رفتاری غیر برگشت پذیر از خود نشان می دهند اما حضور اصلاحگر باعث می شود که پیک اکسایش مربوط به رودامین و اسید رد 52 به ترتیب به میزان 52 و 11 میلی ولت به سمت پتانسیل های کمتر مثبت جابجا شده و اضافه ولتاژ کاهش یابد. مقدار ضریب نفوذ (d) با استفاده از روش کرونوکولومتری، مقدار ضریب انتقال بار (?) و چگالی جریان تبادل یونی (io) برای بریلیانت بلو با روش ولتامتری روبش خطی و برای رودامین ب، اریتروزین و اسید رد 52 با رسم قسمت تافلی ولتامتری چرخه ای بدست آمد. منحنی تنظیم تمام گونه ها با استفاده از روش ولتامتری ضربان تفاضلی و در مورد بریلیانت بلو با دو روش ولتامتری موج مربعی و ضربان تفاضلی بدست آمد. برای اندازه گیری هم-زمان تارترازین و سانست یلو با روش ولتامتری ضربان تفاضلی در محلول بافر با 4ph= دو پیک مشخص با فاصله 300 میلی ولت و برای اندازه گیری هم زمان تارترازین و اسید رد 33 در بافر با 5/4ph= دو پیک مشخص با فاصله 420 میلی ولت و برای اندازه گیری هم زمان تارترازین و بریلیانت بلو در محلول بافر با 2ph= دو پیک مشخص با فاصله 400 میلی ولت بدست آمد. عملکرد دو الکترود اصلاح شده در نمونه های حقیقی مورد بررسی قرار گرفت و پاسخ های قابل قبولی از الکترود دریافت شد.
فاطمه عظیمی سعید معصوم
روش ولتامتری ضربان تفاضلی با کمک یکی از روش های کمومتریک همچون تفکیک منحنی چندمتغیره- حداقل مربعات متناوب برای تعیین همزمان دو گونه آنتی اکسیدانی (کاتچین و گالیک اسید) در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانو لوله های کربنی چند دیواره پیشنهاد شده است. الکترود اصلاح شده سطح الکترود را افزایش و حساسیت آن را بهبود می بخشد. در این پژوهش طراحی مرکب مرکزی به همراه روش سطح پاسخ برای بهینه سازی پارامتر های موثر استفاده شده است. تفکیک منحنی چند متغیره بر پایه حداقل مربعات متناوب از طریق ایجاد داده های درجه دوم الکتروشیمیایی که با تغییر در ارتفاع ضربان به عنوان یک پارامتر دستگاهی ایجاد شدند، برای مقابله با مشکل همپوشانی بالای دو گونه به کار برده شد. بعد از تصحیح انتقال پتانسیل، منحنی درجه بندی بر پایه ناحیه تحت پروفایل غلظتی در محدوده خطی 69/2- 1/0 میکرومولار برای کاتچین با 965/0 = r2 و 3- 1/0 میکرومولار برای گالیک اسید با 933/0 = r2 به دست آمده است. خطای نسبی پیشگویی کمتر از 9 درصد برای تعیین این ترکیبات نشان داد که به کارگیری روش ولتامتری و درجه بندی مرتبه دوم می تواند برای سیستم تجزیه ای پیچیده به کار برده شود.
مریم خیاط کاشانی محسن بهپور
چکیده در این پژوهش رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی در اندازه گیری الاژیک اسید، گالیک اسید، تانیک اسید، استرگنین و بروسین و اندازه-گیری هم زمان الاژیک اسید، گالیک اسید و الاژیک اسید، تانیک اسید و استرگنین، بروسین مورد بررسی قرار گرفته است. اکسایش الکتروکاتالیزوری الاژیک اسید، گالیک اسید، تانیک اسید، استرگنین و بروسین در سطح الکترود اصلاح شده به وسیله ی روش های ولتامتری چرخه ای، کرونوکولومتری، ولتامتری روبش خطی، ولتاموگرام هیدرودینامیکی الکترود چرخان و ولتامتری ضربان تفاضلی مورد مطالعه قرار گرفت. مطالعات ولتامتری چرخه ای نشان می دهد که اکسایش ترکیبات مورد بررسی در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده نسبت به الکترود خمیر کربن اصلاح نشده در پتانسیل منفی تر رخ می دهد. هم چنین پارامترهایی مانند ضریب انتقال الکترون و ضریب نفوذ ترکیبات بر سطح الکترود محاسبه گردید. الکترود تهیه شده به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری الاژیک اسید، گالیک اسید، تانیک اسید، استرگنین و بروسین در عصاره های گیاهی و دارو ها مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت پاسخ ولتامتری با حساسیت و گزینش پذیری بالا برای الاژیک اسید، گالیک اسید، تانیک اسید، استرگنین و بروسین در سطح این الکترود نشان داد که این الکترود برای اندازه گیری هم زمان این ترکیبات مناسب می باشد. همچنین در این تحقیق، اثر باز دارندگی عصاره انار و ترکیبات موثره اش شامل الاژیک اسید و تانیک اسید، عصاره چای سبز و سه اولئوگم رزین باریجه، آنغوزه و وشا بر روی خوردگی استیل نرم و 304 در محلول هیدروکلریک اسید و سولفوریک اسید به روش های الکتروشیمیایی پلاریزاسیون و طیف بینی الکتروشیمی امپدانس و روش کلاسیک کاهش وزن مطالعه شد. تمام اندازه گیری ها نشان دادند که درصد بازدارندگی با افزایش غلظت بازدارنده تا حد مشخص افزایش می یابد. این بدین معنی است که عملکرد اساسی بازدارنده ها، جذب آن ها روی سطح فلز است. جذب بازدارنده های هر سه گروه از جذب هم دمای لانگمویر تبعیت می کنند. با بررسی سطح فلزات حفاظت شده و خورده شده با استفاده از میکروسکوپ الکترونی (sem) روبشی جذب بازدارنده ها روی سطح فلز اثبات شد. همچنین سنتز سبز نانو ذرات طلا و نقره با استفاده از عصاره گل محمدی به عنوان عامل کاهنده و پایدار کننده نیز انجام شد. در این فرایند سادگی ساخت، کم هزینه بودن، پایداری طولانی تر، قابل تولید در دمای اتاق و دوستدار محیط زیست بودن برای بدست آوردن نانوذرات طلا و نقره خود آرایی شده است. خصوصیات نانوذرات بدست آمده با استفاده از تکنیک های uv-vis, tem, xrd و ft-ir مورد بررسی قرار گرفت. یک الکترود گلاسی کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا با استفاده از ولتامتری چرخه ای در محلول 1/0 مولار kcl و × 10-3 0/5 مولار [fe (cn)6]3-/4- مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که سرعت انتقال الکترون بین الکترود اصلاح شده و [fe (cn)6]3-/4- افزایش یافت.
هاجر جعفری طادی محسن بهپور
چکیده فلز مس به دلیل ویژگی های مفید مکانیکی و هدایت گرمایی و الکتریکی کاربرد های صنعتی زیادی دارد. اگرچه فلز مس و آلیاژ های آن عموما به عنوان مواد مقاوم در برابر خوردگی شناخته شده اند ولی با توجه به محیطی که در آن به کار گرفته می شوند به خصوص در حضور آنیون های خورنده ی کلریدی، هنوز انواع مختلفی از خوردگی را متحمل می شوند که عموما کاربرد عملی آن ها را محدود می کند. یک دیدگاه موثر که می تواند این مشکل را حل کند اصلاح سطح با استفاده از تک لایه های خود آرا است. تک لایه های خود آرا سیستم-های ساده و انعطاف پذیری می باشند که به عنوان یک لایه ی ایزوله عمل کرده و از نفوذ کلرید به سطح جلوگیری می کنند. در این تحقیق، دو باز شیف جدید سنتزی، اریترو-2-((2-مرکاپتوفنیل ایمینو) فنیل-متیل) فنول ((mipmp و تریو-2-(1-(2-مرکاپتو فنیل ایمینو) اتیل) بنزن-1و3دی ال (miebd) به عنوان بازدارنده های خوردگی جدید پیشنهاد شده اند. mipmp و miebd بر سطح مس به طور خود بخودی آرایش می یابند و عملکرد بازدارندگی خوردگی آن ها در محلول 5/3% سدیم کلراید، به وسیله ی نمودار های پلاریزاسیون و طیف بینی امپدانس الکتروشیمیایی، بررسی شده است. اندازه گیری های قطبی شدن نشان می دهد که تک لایه های خود آرا به عنوان بازدارنده-های مختلط عمل می کنند و هر دو فرایند کاتدی و آندی را متوقف می سازند. افزایش قطر منحنی ها در اندازه گیری های امپدانس نشان می دهد که تک لایه ها به صورت بازدارنده های خوبی عمل می کند. نتایج حاصل از روش قطبی شدن و امپدانس از مطابقت خوبی برخوردارند و نشان می دهند که با افزایش زمان خود آرایی و غلظت، درصد بازدارندگی افزایش می یابد. در غلظت 1 میلی مولار و با افزایش زمان خود آرایی بیش از 8 ساعت برای mipmp افزایش قابل توجهی در درصد بازدارندگی مشاهده نمی شود و به 68/98-73/98 درصد می رسد. در صورتی که برای miebd درغلظت 5 میلی مولار، درصد بازدارندگی 39/96-28/98 را نشان می دهد. مطالعه ی اثر دما نشان می دهد که تک لایه های خودآرای مورد بررسی همچنان با افزایش دما خاصیت بازدارندگی دارند. رفتار جذبی تک لایه های خود-آرای mipmp و miebdاز هم دمای لانگمویر تبعیت می کند. انرژی آزاد استاندارد جذب، مخلوطی از جذب شیمیایی و جذب فیزیکی را برای هر دو تک لایه ی خود آرا نشان می دهد. کلید واژه: تک لایه ی خود آرا، خوردگی، قطبی شدن، امپدانس الکتروشیمیایی
فاطمه کیانی قلعه سردی محسن بهپور
در این تحقیق اثر بازدارندگی سه باز شیف فنولی جدید، روی فولاد نرم در محیط هیدروکلریک اسید 6 مولار به روش های الکتروشیمیایی (پلاریزاسیون و طیف بینی امپدانس الکتروشیمیایی) ، روش کلاسیک کاهش وزن و محاسبات کوانتومی مطالعه شد.1- نتایج به دست آمده از روش های تجربی (کاهش وزن، برون یابی تافلی و طیف بینی الکتروشیمیایی امپدانس) و نظریه کوانتومی مطابقت بسیار خوبی را نشان می دهند. بنابراین کاربرد روش های کلاسیک، الکتروشیمیایی، کوانتومی و بررسی سطح به طور هم زمان در یک تحقیق و مطابقت نتایج کلیه روش ها با یکدیگر موجب اطمینان، صحت و دقت بیشتر از نتایج به دست آمده می گردد. استفاده از سیستم الکتروشیمیایی مطرح شده باعث ساده شدن و راحتی انجام مراحل کار، سرعت بیشتر و مصرف کم تر مواد می گردد. روش های الکتروشیمیایی به کار برده شده برای محیط هایی که خورنده هستند و در شرایطی که سرعت خوردگی به حدی است که بتوان تغییرات میزان خوردگی را در اثر افزودن بازدارنده یا تغییر دمـا در زمان کوتاه مشاهده کرد، بسیار مناسب است. 2- کلیه نتایج به دست آمده نشان می دهند که هر سه باز شیف به کار برده شده بازدارندگی بسیار خوبی را برای فولاد نرم در محلول هیدرو کلریک اسید 6 مولار نشان می دهند. با افزایش غلظت بازدارنده، سرعت خوردگی کاهش می یابد و درصد بازدارندگی به طور میانگین 96% می باشد. عملکرد این بازدارنده ها در غلظت های پایین از ارزش بالایی برخوردار است و از این نظر، این ترکیب ها می تواند بازدارنده های مناسبی برای کاربردهای صنعتی باشد. 3- آزمایش های برون یابی تافلی نشان می دهند که هر سه بازدارنده از نوع مختلط هستند و تأثیر چندانی روی جابجایی مقدار عددی پتانسیل خوردگی ندارد. 4- طیف بینی الکتروشیمیایی امپدانس که یکی از قدرتمندترین، سریع ترین و پرکاربردترین روش های بررسی خوردگی به علت عدم تاثیر مقاومت ناخواسته محلول ((rs و خطی بودن قطبی شدن در دامنه 5 میلی ولت عملکرد امپدانس می باشد دارای قابلیت بیشتری در تشخیص میزان بازدارندگی نسبت به سایر روش ها می باشد. 5- بررسی های اثر دما و نتایج حاصل از رسم منحنی آرنیوس، جذب فیزیکی بازدارنده روی سطح فلز را نشان می دهند زیرا با افزایش دما، مقدار انرژی فعال سازی محلول های حاوی بازدارنده از محلول شاهد بیشتر شده است بنابراین جذب بازدارنده ها روی سطح فلز از نوع فیزیکی بوده و با افزایش دما، بازدارنده ها از سطح فلز جدا شده و مقدار خوردگی افزایش یافته است. 6- استفاده از روش هایی هم چون روش afm و محاسبات کوانتومی، گامی در جهت تأیید نتایج حاصل از روش های الکتروشیمیایی و کاهش وزن بوده و توانسته است صحت و اطمینان پژوهش را بهبود بخشد.
نرگس محمدی محسن بهپور
مس و آلیاژ هایش به دلیل رسانایی الکتریکی و گرمایی بالا در صنایع مختلف، کاربرد دارند. جهت از بین بردن اثر نامطلوب رسوب ها و محصولات خوردگی بر روی انتقال گرما از طریق مس از هیدرو کلریک اسید استفاده می شود. یکی از مشکلات مس و آلیاژهای آن، خوردگی در محیط های حاوی یون های کلرید است. برای محافظت فلز ها در مقابل محیط های خورنده، از بازدارنده های خوردگی استفاده می شود. در این تحقیق، اثر بازداری تعدادی باز شیف جدید به سه شیوه ی مختلف به عنوان بازدارنده های خوردگی مس در محیط هیدرو کلریک اسید و سدیم کلرید بررسی شده اند. در روش اول عملکرد پنج باز شیف در محیط اسیدی بررسی شده اند. جذب باز های شیف روی سطح مس در محیط هیدرو کلریک اسید از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کند. به علاوه، نتایج آزمایش های الکتروشیمیایی، هم دمای جذب لانگمویر و منحنی های آرنیوس با یکدیگر موافقند. در روش دوم، اثر بازداری چهار باز شیف جدید به عنوان بازدارنده های خوردگی مس به صورت تک لایه های خودآرا در محیط سدیم کلرید به روش های قطبی شدن تافلی، طیف سنجی امپدانس، کاهش وزن و کوانتمی بررسی شده اند. هر چهار باز شیف از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کنند. نتایج آزمایش های هم دمای جذب لانگمویر و منحنی های آرنیوس جذب شیمیایی- فیزیکی را نشان می دهند. در روش سوم حفاظت خوردگی مس اصلاح شده با محلول باز شیف حاوی نانو ذرات تیتانیوم دی اکسید به وسیله ی روش های الکتروشیمیایی بررسی گریده است. نتایج نشان می دهند خواص سدی این پوشش های نانو کامپوزیتی به غلظت نانو ذرات و مدت زمان خودآرایی بستگی دارد. نتایج به دست آمده از هر دو روش الکتروشیمیایی افزایش مقاومت در برابر خوردگی پوشش حاوی نانو ذرات را نسبت به پوشش بدون نانو ذره نشان می دهد.
هاجر خلیلیان محسن بهپور
مواد پوششی با tio2 تاکنون برای نقش های ضدبخار، خود تمیز شوندگی، ضدمیکروبی استفاده شده-است. توجه به این نکته مهم است که این نقش ها بدون استفاده از مواد شیمیایی و فقط تنها با استفاده از نور خورشید و آب باران به دست آمده است. بنابراین مواد پوشش داده شده با tio2 می تواند به عنوان مواد سازگار با محیط زیست طبقه بندی شوند. امروزه آلودگی محیط زیست از جمله آب، هوا و خاک به طور فزاینده ای به یک مشکل جدی تبدیل شده است، بنابراین استفاده از فوتوکاتالیست tio2 برای از بین بردن آلودگی ها بسیار رایج شده است، با این حال عمل تصفیه که فضای سه بعدی لازم دارد، سخت تر از سطح دو بعدی است. بنابراین با طراحی راکتورهای بستر ثابت فیلم نازک (thin-film-fix-bed)، فاضلاب از روی مواد پوشش داده شده با tio2 (دانه های شیشه ای) عبور داده می شود. برای از بین بردن آلودگی ها در آب به فوتوکاتالیست غیرمتحرک tio2 و منبع ماورای بنفش (uv) که می تواند از خورشید تهیه شود نیاز است، بنابراین هزینه های آن می تواند از سایر روش های تصفیه آب کمتر باشد و به دلیل اینکه هیچ حد واسطی برای فرایند از بین بردن آلودگی وجود ندارد می توانند برای تمیز کردن آب محیط و حتی آشامیدنی به کار روند. در این پژوهش، فیلم نازک کاملا شفاف نانو ذرات tio2 دوپ شده با تیو اوره بر روی سطح دانه های شیشه به روش سل ژل تهیه شد. سپس تجزیه ی فوتوکاتالیزوری آن بر روی متیل اورانژ به عنوان آلاینده ی آب مورد بررسی قرار گرفت. با دوپ شدن تیو اوره خاصیت فوتوکاتالیزوری فیلم نازک در تجزیه ی متیل اورانژ مقابل نور مریی و نور خورشید، بسیار بهبود یافت و بازده 95% تجزیه ی متیل اورانژ در برابر نور خورشید تنها در 2 ساعت به دست آمد. برای شناسایی نانو لایه و نانو ذرات تهیه شده از روش های طیف سنجی فوتوالکترون پرتو ایکس (xps)، پراش اشعه ی x (xrd)، میکروسکوپ الکترونی روبشی sem)) و طیف سنجی توزیع انرژی اشعه x (edx) استفاده گردید.
سعید مزروعی سبدانی قنبرعلی شیخ زاده
میدان جریان و انتقال گونه های ردوکس در درون یک میکروکانال که تحت میدان مغناطیسی قرار گرفته شده، مطالعه شده است. معادلات حاکم بر مسأله، معادلات مومنتوم برای جریان سیال و معادله نرست پلانک برای انتقال گونه های ردوکس می باشند که با شرایط مرزی معلوم و با استفاده از روش حجم محدود حل شده اند. برای گسسته سازی جملات پخش از طرح تفاضل مرکزی و جمله جابجایی از طرح پیوندی استفاده شده و ارتباط میدان سرعت و فشار با استفاده از الگوریتم سیمپلر برقرار شده است. نتایج برای دو نوع سیال یعنی سیال نیوتنی (آب) و سیال غیرنیوتنی (خون) ارائه گردیده است. سیال غیر نیوتنی با استفاده ار مدل پاور-لا مدل سازی شده است. گونه های مورد استفاده در این تحقیق fecl3 و fecl2 هستند. نتایج برای اعداد پکلت 103، 103×5 و 104 و در دو بخش مجزا ارائه و مقایسه شده است. در بخش نخست، جریان هیدرودینامیک مغناطیسی در حضور گونه های ردوکس به عنوان تقویت کننده جریان سیال و در بخش دوم به عنوان عامل محرک اصلی جریان سیال در نظر گرفته شده است. بر اساس نتایج حاصله، مشاهده شد که زمانیکه عدد پکلت افزایش یابد قدرت جابجایی افزایش یافته و به واسطه آن شار جریان افزایش می یابد. در نتیجه این افزایش، نیروی لورنتز که از برهمکنش این شار جریان و یک میدان مغناطیسی بوجود می آید افزایش یافته و سرعت جریان زیاد می شود. برای سیال غیرنیوتنی (خون) این افزایش سرعت کمتر از سیال نیوتنی بوده است. در قسمت دوم نیز ملاحظه شد که با افزایش عدد پکلت مقدار دبی که از میکروکانال عبور می کند بیشتر می شود.
زهره حدادی محسن بهپور
یک روش حساس و جدید الکتروشیمیایی برای اندازه گیری هم زمان کاتچین و گالیک اسید در عصاره ی چای سبز در محلول بافر بریتون-رابینسون بررسی شد. اندازه گیری ولتامتری کاتچین و گالیک اسید با حسگر جدیدی برپایه ی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانو ذرات طلا انجام شد. رفتار الکتروشیمیایی کاتچین و گالیک اسید در الکترود اصلاح شده توسط ولتامتری چرخه ای، کرونوکولومتری، ولتامتری روبش خطی، ولتامتری ضربان تفاضلی و ولتامتری الکترود صفحه ی چرخان بررسی شد. پارامترهای الکتروشیمیایی مثل ضریب نفوذ، ضریب انتقال الکترون، ثابت سرعت انتقال الکترون و دانسیته جریان تبادل یونی برای کاتچین و گالیک اسید اندازه گیری شد. حد تشخیص کاتچین 0/01میکرومولار و گالیک اسید 0/1 میکرومولار به دست آمد.در این تحقیق مشخص شد که پتانسیل های آندی کاتچین و گالیک اسید غیرقابل جداشدن هستند. از آن جا که جریان پیک آندی برابر با مجموع جریان های پیک آندی کاتچین و گالیک اسید می باشد و پیک کاتدی تنها مربوط به کاتچین می باشد، یک روش الکتروشیمیایی جدید برای اندازه گیری هم زمان کاتچین و گالیک اسید بررسی شد.
سمیه رضوی فرد محسن بهپور
آشکارسازهای زیرقرمز "چشم میدان جنگ دیجیتال" نامیده شده اند. کاربرد های نظامی این دستگاه ها در کشور های غربی موجب پیشگام شدن و غلبه ی نیازمندی ها در این زمینه نسبت بهسایر زمینه ها شده است. علاوه بر کاربردهای بسیار این سیستمها در فعالیت های نظامی از جمله کشف هدف، جست و جو و به دام اندازی، رادار تجسس هدف و هدایتگر موشکی، پتانسیل بزرگی برای استفاده از این سیستم ها در بازارهای تجاری وجود دارد. سیستم های زیرقرمز در افزایش ایمنی هواپیماها و اتومبیل ها، تشخیص های پزشکی، کیفت ساخت و کنترل نقش بسیار مهمی را ایفا می کنند. صنعت جهانی بهسمت گسترش بازار تجاری این سیستم ها حرکت می کند.آشکارسازهای زیرقرمز مبدلهای انرژی تابشی هستند که توانایی شناسایی تابش های زیرقرمز منعکس شده از سطح اجسام و تبدیل آن ها به تصویر را دارند. بنابراین این دستگاه ها امکان دید در تاریکی و یا در شرایطی که توان بینایی از طریق نور مرئی ناچیز است، مثل شرایط گرد و غبار و مه را فراهم کردند. انرژی آشکارسازی شده توسط این وسیلهها به تصویری تبدیل میشود که تفاوت های انرژی بین اشیاء را نشان می دهد.سرب سولفید یکی از مهم ترین ترکیبات نیمه رسانای گروه ?-? است که به دلیل شکاف نوار باریک و مستقیم ev 4/0 به طور گسترده بهعنوان حسگرهای زیرقرمز استفاده می شوند. پژوهش های متمرکز و فشرده بر روی استفاده از نمک های سرب جهت آشکارسازی تابش زیر قرمز در یک دوره ی زمانی ده ساله اتفاق افتاد که در حوالی جنگ جهانی اول پایان یافت. تلاش های محققین در این سال ها بیشتر بر روی مطالعات رفتار ماده متمرکز شده بود تا اینکه به حساسیت دستگاه های سازنده توجه شود.این مسئله بهزودی آشکار شد که سرب سولفید نسبت به سایر سل های سولفیدی بررسی شده تاکنون، پتانسیل بالاتری را نشان می دهد. در دسامبر سال 1944، کشمن توانست فیلم های سرب سولفید را بهروش های لایهنشانی شیمیایی گسترش دهد.با توسعه ی سل های سرب سولفید برای موشک داو، اولین کاربرد برای یک موشک هدایت شونده با موفقیت به پایان رسید. فتورساناهای سرب سولفید بهصورت یک فیلم نازک پلی کریستالی به ضخامت تقریباً 1 میکرومتر و قطر کریستالیت های در محدوده ی 1/0 تا 0/1 میکرومتر است. این فیلم ها معمولاً به روش های لایهنشانی شیمیایی که عموماً به یکنواختی بهتری در پاسخ آشکارساز و نتایج پایدارتری نسبت به روش های تبخیری دست می یابند، تهیه می شوند.با تابش فوتون های زیرقرمز به سطح ماده، در صورتی که انرژی فوتون ورودی حداقل بهاندازه ی شکاف نوار نیمه رسانا باشد، الکترون های لایه ی ظرفیت می توانند انرژی لازم برای انتقال الکترون در عرض شکاف نوار بهسمت نوار هدایت را کسب کنند.بدین ترتیب با تأمین انرژی برانگیختگی، حامل های آزاد یعنی الکترون و حفره تولید شده و باعث افزایش رسانایی ماده ی فتورسانا در یک میدان الکتریکی ثابت می شود. بنابراین در بایاس ثابت اعمال شده، جریان حاصل از انتقال حامل های بار (جریان فتورسانایی)، در نیمهرسانا تولید می شود که با غلظت الکترون برانگیخته و درنتیجه با شار فوتون ورودی متناسب است. برای تهیه ی لایه نازک سرب سولفید، لایه نشانی به روش حمام شیمیایی (cbd) بهدلیل سادگی و اقتصادی بودن از دیرباز مورد توجه قرار گرفته است. بهدلیل اینکه نیاز به دستگاهوری پیچیده مثل سیستم خلأ و تجهیزات گرانقیمت دیگر ندارد. همچنین قابلیت لایه نشانی بر روی سطوح بزرگ و سهولت صنعتی شدن، از دیگر مزایای این روش هستند.مادهی موردنظر بهصورت یکنواخت بر روی آن مینشیند در این روش واکنش بین پیش ماده های فلزی و سولفیدی در یک محلول آبی در دمای پایین (80-30 درجه سانتیگراد) رخ می دهد که با قرار دادن زیرلایه در محلول مادهی موردنظر بهصورت یکنواخت بر روی آن مینشیند. هدف در این پژوهش پیدا کردن یک روش مناسب برای تهیه ی فیلم های نازک سرب سولفید است به طوری که علاوه بر کیفیت ساختاری خوب مانند چسبندگی به سطح و یکنواختی، دارای فتورسانایی بالایی باشند تا بتوان از آنها به عنوان آشکارساز در صنایع اپتوالکتریک استفاده کرد. برای تهیه ی لایه ی pbs، باید غلظت یون های سولفید و یون های فلزی سرب طوری کنترل شده باشد که لایه ای خوب ایجاد شود. از تیواوره به عنوان منبع سولفید و از سرب نیترات و سرب استات به عنوان منبع فلزی استفاده شده است.کاتیون فلزی نیز معمولاً بهوسیلهی یک عامل کمپلکس دهنده پایدار میشود تا کاتیون آزاد در محیط لایه نشانی، کمتر حضور داشته باشد.معمولاً cbd در محیط قلیایی انجام می شود که در این پژوهش از سود و هیدرازین در غلظت های مختلف استفاده شد. چون آزادسازی سولفید از پیش ماده ی آن به آنیون هیدروکسید نیاز دارد. لایه نشانی در دماهای مختلف و در حضور عوامل کمپلکس دهنده ی متفاوت در محیط لایه نشانی انجام شد. در دمای محیط لایه های نازک اثر فتورسانایی نشان ندادند. با اعمال دما به حمام شیمیایی، لایه های نازک نور را تا 36% جذب کردند با این حال جسبندگی بسیار ضعیفی به سطح زیرلایه داشتند. زمانی که دمای حمام سیمیایی به صورت متغیر افزایش دما یافت و از هیدرازین استغاده شد چسبندگی فیلم به زیرلایه خوب و حساسیت نوری 26%-10% به دست آمد. حساسیت نوری 47% زمانی به دست آمد که لایه نشانی در حمام شیمیایی تحت تابش مایکروویو انحام شد که غلظت سرب استات و تیواوره در حمام شیمیایی 0.09 مولار و مقدار هیدرازین 10 میلی لیتر در حجم کل 150 میلی لیتر است. بهوسیلهی عملیات حرارتی بر روی فیلمها در هوا و در دمای 65-130 درجه سلسیوس، اثر پخت بر مقاومت الکتریکی تاریک و حساسیت نوری لایههای نازک مطالعه شد که این پارامترها با عملیات حرارتی افزایش یافت.هم چنین با غوطهوری فیلم لایهنشانی شده در محلول هیدروژن پروکسید برای یک بازهی زمانی معین، افزایشی در پارامترهای الکتریکی رخ داد.
معصومه همتی قلایی بهرام خوشنویسان
در این پایان نامه شناسایی نانولوله کربنی به وسیله طیف های xrd و raman و همچنین ذخیره سازی الکتروشیمیایی هیدروژن در نانولوله کربنی بررسی شدهاست. خالص سازی نانولوله ها به دو روش حرارتی انجام شده است. در طیف xrd نانولوله پیک (002) در حوالی 26 است که نسبت به گرافیت این پیک ضعیف تر و پهن تر شده است در طیف رامان نمونه تک دیواره پیک rbm در نقطه 238cm-1 است که مطابق با آن شعاع نانولوله 02/1 نانومتر می باشد. پیک rbm در نمونه چند دیواره مشهود نیست. برای ذخیره سازی هیدروژن در نانولوله تک دیواره دو روش برای تهیه الکترون استفاده شده است. روش اول فشرده سازی مخلوط پودر نانولوله و نیکل که حد اکثر ظرفیت دشارژ 65mah/g برای آن بدست آمده است و روش دوم چسباندن نانولوله بر سطح ورقه نیکل به وسیله چسب نقره که در سیکل دهم بالاترین ظرفیت دشارژ برابر 181mah/g برای محاسبه شده است در طیف xrd نمونه بعد از هیدروژن نشانی دو پیک در حوالی 33و 53 ایجاد شده است. بالاترین ظرفیت ذخیره سازی هیدروژن در نانولوله چند دیواره 58mah/g می باشد. بعد از انجام آزمایش در جریان های مختلف بالاترین ظرفیت دشارژ در جریانa 06/0 بدست آمده است. ظرفیت دشارژ برای الکترود نیکل به تنهایی برابر با 6/mah/g1 محاسبه شده بنابر این ظرفیت ذخیره سازی در الکترودهای نانولوله و نیکل مربوط به نانولوله می باشد.
معصومه محمدی برنجگانی بهرام خوشنویسان
در این پروژه ظرفیت ذخیره سازی هیدروژن در نانولوله های کربنی چند دیواره آلاییده با نانو ذرات نیکل، به روش الکتروشیمیایی توسط دستگاه sama 500 بررسی شده است و عوامل موثر در میزان جذب مانند تعداد چرخه های جذب و واجذب و اندازه جریان مورد مطالعه قرار گرفته است. نانولوله های کربنی با روش انباشت الکتروفورزی، بر روی فوم نیکل قرار داده شده اند و سپس تحت عمل بازپخت قرار گرفته اند. نشاندن ذرات نیکل بر روی نانولوله های کربنی با روش آبکاری الکتریکی انجام گرفته است. با مقایسه ی نتایج آزمایش های مختلف در چرخه های مختلف جذب و واجذب مشاهده شده است که نانولوله های کربنی در جریان 2 میلی آمپر دارای بیشینه ظرفیت واجذب 3520 میلی آمپر ساعت بر گرم می باشند. با بازپخت نمونه های آلاییده با نیکل، میزان ظرفیت واجذب افزایش یافته و در جریان بهینه 2 میلی آمپر، مقدار آن 6000 میلی آمپر ساعت بر گرم بدست آمده است.
اسما خوبی سید مهدی قریشی
اندازه گیری داروها نقش مهمی در کنترل کیفیت دارو ایفا کرده و تاثیر زیادی بر سلامت عمومی ایجاد می کند. بنابراین انتخاب یک روش ساده، حساس و سریع برای اندازه گیری این ترکیبات، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. مفهوم اصلاح سطح الکترودها از جمله موارد توسعه یافته در زمینه الکترو شیمی تجزیه-ای می باشد. اصلاح سطح می تواند سبب کاهش اضافه پتانسیل و همچنین افزایش سرعت انتقال الکترون در واکنش های اکسایش کاهش مورد نظر در سطح الکترود شود. کمومتریکس علمی است که با استفاده از آمار و ریاضیات به طور موثر جهت حل مشکلات و توصیف نتایج آزمایشگاهی در علوم مختلف به کار می رود. از جمله ی این کاربردها می توان به حل مشکلات مربوط به بهینه سازی روش های تجزیه ای و همچنین به اندازه گیری ترکیباتی با پیک هایی به شدت همپوشانی کننده اشاره نمود. در بخش اول این پژوهش، رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا در مطالعه و اندازه گیری داروی بتاکسولول در غیاب و حضور استامینوفن و در ادامه رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چنددیواره در مطالعه و اندازه گیری داروهای سولفامتی زول و سولفاپیریدین بررسی شده است. در ابتدا مطالعات مربوط به اصلاح سطح الکترودها با استفاده از روش طیف بینی مقاومت ظاهری الکتروشیمیایی و ولتامتری چرخه ای انجام شده است. سپس از طراحی آزمایش به منظور بهینه سازی همزمان عوامل موثر بر پاسخ الکتروشیمیایی داروها استفاده شده است. پس از آن رفتار الکتروشیمیایی داروها در سطح الکترودهای اصلاح شده، به وسیله ی روش های ولتامتری چرخه ای، ولتامتری روبش خطی، کرونوآمپرومتری و کرونوکولومتری مطالعه گردیده است. همچنین با استفاده از ولتامتری ضربان تفاضلی، اندازه گیری کمّی و تعیین حدتشخیص داروها در سطح الکترودهای اصلاح شده انجام و در پایان توانایی روش های پیشنهادی در اندازه گیری داروها در نمونه های حقیقی نشان داده شده است. در بخش دوم این پژوهش، توانایی روش تفکیک منحنی چند متغیره-حداقل مربعات تناوبی، در اندازه گیری همزمان ترکیب هایی با پیک هایی با همپوشانی شدید بررسی شده است. بعد از طراحی آزمایش، داده های درجه دوم الکتروشیمیایی ایجاد و پس از تصحیح جا به جایی پتانسیل، اندازه گیری همزمان بتاکسولول، آتنولول و سولفامتی زول، سولفاپیریدین در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانولوله های کربنی چنددیواره و همچنین دوپامین، اپی نفرین در سطح الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات طلا انجام شده است. در بخش سوم این پژوهش، تهیه، شناسایی و کاربرد تشکیل تک لایه ی خودآرای باز شیف بر سطح الکترود کربن شیشه ای مورد بررسی قرار گرفته است. ابتدا با استفاده از روش های ولتامتری چرخه ای و طیف بینی مقاومت ظاهری الکتروشیمیایی مطالعات مربوط به فرآیند اصلاح الکترود کربن شیشه ای و همچنین ارزیابی ثابت اسیدی باز شیف جذب شده بر سطح الکترود کربن شیشه ای صورت گرفت. سپس کاربرد حسگر شیمیایی تهیه شده ی فوق در مطالعه و اندازه گیری داروی هیدروکسی کلروکین با استفاده از طراحی آزمایش و روش های الکتروشیمیایی بررسی گردیده است. مطالعات الکتروشیمیایی هیدروکسی کلروکین با استفاده از روش های ولتامتری چرخه ای، ولتامتری روبش خطی و کرونوکولومتری انجام شده است. به منظور اندازه گیری کمّی و تعیین حدتشخیص هیدروکسی کلروکین از روش ولتامتری ضربان تفاضلی استفاده شده است. همچنین اکسایش هیدروکسی کلروکین در حضور استامینوفن و اوریک اسید نیز مورد بررسی قرار گرفته است. سرانجام الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده، به طور موفقیت آمیزی برای اندازه گیری هیدروکسی کلروکین در نمونه های پلاسمای خون انسان استفاده گردیده است.
شکوفه ورشوی بهرام خوشنویسان
امروزه هیدروژن به علت بازدهی بالای انرژی و نقش اساسی آن در کاهش آلودگی هوا، به عنوان گزینهی مناسبی جهت کاربرد در پیل های سوختی شناخته شده است. بنابراین اصلی ترین چالش در استفاده از هیدروژن، توسعه و گسترش یک روش ارزان، کارآمد و ایمن در ذخیره سازی آن می باشد. در این پروژه ذخیره? سازی هیدروژن در نانولوله های کربنی چند دیواره آلاییده با نانو ذرات مس، نیکل و همچنین نانولوله های کربنی که با روش های مختلف باردار شده اند و کربن اکتیو، به روش الکتروشیمیایی توسط دستگاه sama 500 بررسی شده است. ذخیره سازی هیدروژن در نانولوله های کربنی به دو روش جذب مولکولی و جذب اتمی انجام می شود. در این پروژه ذخیره هیدروژن در نانولوله های کربنی به روش جذب اتمی و توسط اندازهگیری پتانسیواستات بررسی شده و عوامل موثر در میزان جذب، نظیر جریان و تعداد چرخه های جذب و واجذب و همچنین ph های مختلف مورد مطالعه قرار گرفته است. نانولوله ها بر روی فوم مس که دارای خلل و فرج نانو متریک بوده به روش الکتروفورز (epd) رسوب داده می-شوند و به عنوان الکترود کار در یک سلول سه الکترودی با الکترولیت، محلول6 مولار هیدروکسید پتاسیم به کار گرفته می شوند. الکترود های مرجع و شمارنده به ترتیب ag/agcl و پلاتین بوده اند. نشاندن ذرات مس و نیکل بر روی نانولوله های کربنی با روش آبکاری الکتریکی انجام گرفته است. با مقایسه ی نتایج آزمایش های مختلف در چرخه های مختلف جذب و واجذب مشاهده شده است که نانولوله های کربنی در جریان 4 میلی آمپر و با ph=5.4 دارای بیشینه ظرفیت واجذب 8400 میلی آمپر ساعت بر گرم می باشند.
میترا مرتضوی سید مهدی قریشی
در این پژوهش رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با گرافن اکسید به عنوان حسگر حساس برای اندازه گیری دوپامین مورد بررسی قرار گرفت. اندازه گیری ها با استفاده از روش ولتامتری ضربان تفاضلی در محلول بافر بریتون-رابینسون انجام شد. ابتدا شرایط ph محلول، مقدار گرافن اکسید، ارتفاع ضربان، سرعت روبش پتانسیل و پله پتانسیل با روش طراحی آزمایش بهینه گردید. سپس منحنی درجه بندی رسم و رابطه ی خطی بین جریان اکسایش و غلظت دوپامین در دامنه غلظت 079/0 تا 3/2 میکرو مولار دیده شد و حد تشخیص 59/8 نانو مولار برای دوپامین به دست آمد. در مرحله-ی بعد غلظت های مختلفی از دوپامین در حضور مقدار ثابتی از تیروزین اندازه گیری و منحنی درجه بندی برای دوپامین رسم شد و حد تشخیص مجدداً محاسبه و نتایج آن با حالت قبل مقایسه گردید. مقدار ضریب نفوذ دوپامین بر سطح الکترود (d) با استفاده از روش کرونوآمپرومتری، مقدار ضریب انتقال بار (?) بین الکترود و دوپامین و چگالی جریان تبادلی (io) برای دوپامین با روش ولتامتری روبش خطی محاسبه شد، سپس تکرار پذیری و پایداری الکترود مورد ارزیابی قرار گرفت. در پایان، اثرات مزاحمت برخی گونه ها بر روی اندازه گیری دوپامین مورد بررسی قرار گرفت و عملکرد الکترود اصلاح شده در نمونه حقیقی نیز بررسی گردید که پاسخ های قابل قبولی از الکترود دریافت گردید
مریم موسی خانی محسن بهپور
یکی از مشکلات صنعت، خوردگی فلزات است . یکی از پرکاربردترین اسیدها در صنعت، هیدروکلریک اسید است که در اسیدشویی استفاده می شود. اما استفاده از این اسید در کنار فلزاتی هم چون آهن، مشکلات وسیعی را در حوزه ی خوردگی به وجود می آورد. بازهای شیف به عنوان بازدارنده های خوردگی مناسب برای آهن گزارش شده است. در این پژوهش، اثر بازداری یک بازشیف جدید به عنوان بازدارنده خوردگی فولاد نرم در محیط هیدروکلریک اسید 2مولار به روش های قطبی شدن تافلی، طیف بینی امپدانس، کاهش وزن بررسی شده است. نتایج حاصل از روش کاهش وزن،پلاریزاسیونو امپدانس نشان می دهد که با افزایش غلظت بازدارنده، درصد بازدارندگی تا حدود 93 درصد افزایش یافته است. نتایج حاصل از پلاریزاسیون تافلی نشان می دهد که این ترکیب، به عنوان بازدارنده مخلوط عمل کرده و پتانسیل خوردگی را به مقدار چشم گیری جابه جا نمی کنند. کلیه ی روش ها، با تطابق نسبتاً خوبی نشان می دهد که افزایش غلظت بازدارنده، عامل موثری در جهت کاهش خوردگی است. جذب بازدارنده روی سطح فولاد نرم از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کند و مقادیر به دست آمده از منحنی آرنیوس ومنحنی حالت گذار ، نشان از جذب فیزیکی-شیمیایی بازدارنده دارد و نتایج با داده های مطالعات دمایی تطابق کامل دارد.
اکرم ولی پور محسن بهپور
چکیده در این پژوهش، رفتار الکتروشیمیایی الکترود خمیر کربن اصلاح شده با سدیم دودسیل سولفات در اکسایش داروی بوپرنورفین مورد بررسی قرار گرفت. روش ولتامتری ضربان تفاضلی نشان می¬دهد که سدیم دودسیل سولفات به عنوان اصلاحگر می¬تواند باعث افزایش تقریبا 10 برابری جریان و کاهش حد تشخیص می¬شود. اکسایش بوپرنورفین روی سطح سه الکترود خمیر کربن، کربن شیشه¬ای و طلا در حضور سدیم دودسیل سولفات مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اینکه بوپرنورفین روی سطح الکترود کربن شیشه¬ای و الکترود طلا پاسخی نشان نمی-دهد، انتخاب الکترود خمیر کربن برای بررسی اکسایش بوپرنورفین را تایید می¬نماید. مقدار ضریب انتقال بار (?) بین الکترود و بوپرنورفین و هم¬چنین چگالی جریان تبادلی یونی (41/1) برای بوپرنورفین با روش ولتامتری روبش خطی به¬دست آمد و از روش طیف سنجی مقاومت ظاهری برای بررسی تاثیر سدیم دودسیل سولفات روی سطح الکترود خمیر کربن استفاده شد که با توجه به¬کاهش مقاومت انتقال بار به میزان 9/4 برابر می¬توان به این نتیجه رسید که الکترود توسط سدیم دودسیل سولفات اصلاح شده است. با استفاده از روش ولتامتری ضربان تفاضلی برای اکسایش بوپرنورفین در شرایط بهینه شیمیایی و دستگاهی دو محدوده خطی به دست آمد. برای تعیین تکرارپذیری اندازه¬گیری بوپرنورفین در سطح الکترود اصلاح شده، انحراف استاندارد نسبی چند اندازه¬گیری تکراری (10=n ) در سطح الکترود اصلاح شده برای محلول 13/0 و 06/0 میکرومولار بوپرنورفین اندازه¬گیری شده است. در پایان عملکرد الکترود اصلاح شده در نمونه ادرار و نمونه دارویی مورد بررسی قرار گرفت.
شکوفه رمضانلو محسن بهپور
مس یکی از پرمصرف ترین فلزهای مورد استفاده بشر است. این فلز با داشتن سختی کافی دارای خاصیت انعطاف پذیری بسیار بالایی است و می توان آن را به اشکال گوناگونی تبدیل کرد. یکی از مشکلات مس و آلیاژهای آن، خوردگی در محیط های حاوی یون کلرید است. بهترین روش برای محافظت فلزها در برابر محیط خورنده، استفاده از بازدارنده های خوردگی است. در این تحقیق، اثر بازداری داروی گوگردی تیوریدازین به عنوان بازدارنده خوردگی مس به صورت تک لایه های خودآرا در محیط سدیم کلرید مطالعه شد. اثر بازداری این بازدارنده به روش های الکتروشیمیایی قطبی شدن تافل و طیف سنجی امپدانس بررسی شد. اندازه گیری به روش پلاریزاسیون و طیف سنجی امپدانس نشان داد که اثر بازدارندگی با افزایش غلظت و افزایش زمان لایه نشانی افزایش می یابد. منحنی های پلاریزاسیون نشان داد که بازدارنده مورد بررسی، از نوع مختلط است. جذب بازدارنده روی سطح مس از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کند. به علاوه، نتایج آزمایش های الکتروشیمیایی، هم دمای جذب لانگمویر و منحنی آرنیوس با یکدیگر موافقند. نتایج آزمایش هم دمای جذب لانگمویر و منحنی های آرنیوس جذب شیمیایی-فیزیکی را نشان می دهد.
فاطمه علیزاده گل سفیدی محسن بهپور
در قرن اخیر مس به عنوان سومین فلز پر مصرف پس از فولاد و آلومینیوم معرفی شده است. فلز مس به دلیل برخورداری از مقاومت مکانیکی، خاصیت رسانایی الکتریکی و حرارتی بسیار بالا کاربرد های صنعتی زیادی دارد. اما از طرف دیگر، خوردگی این فلز در برخی محیط ها به ویژه در حضور آنیون های خورنده ی کلریدی، کاربرد عملی آن را محدود کرده است. از جمله راهکارهای موثر برای جلوگیری از خوردگی فلزات، اصلاح سطح با استفاده از تک لایه های خودآرا می باشد. تک لایه های خودآرا سیستم های ساده و انعطاف پذیری هستند که مانند یک لایه ی عایق عمل کرده و از نفوذ یون کلرید به سطح جلوگیری می کنند. در این پژوهش، اثر بازداری دو عصاره ی گیاهان سیر و ترب سفید به عنوان بازدارنده های سبز روی خوردگی فلز مس در محیط سدیم کلراید 3/5% بررسی شده است. در حضور این دو عصاره، تک لایه های خودآرای گوگردی بر سطح مس به طور خود به خودی آرایش می یابند و یک لایه ی محافظ در برابر خوردگی تشکیل می دهند. به منظور بررسی عملکرد بازدارندگی تک لایه ها از روش های امپدانس الکتروشیمیایی و قطبی شدن تافلی استفاده شده است.اندازه گیری های قطبی شدن تافلی نشان می دهند که بازداری، ماهیت آندی-کاتدی دارد و هم چنین تک لایه های خودآرا به عنوان بازدارنده های مختلط عمل می کنند.اندازه گیری های امپدانس نشان می دهند که اثر بازداری با افزایش غلظت افزایش می یابد. کلیه ی اندازه گیری ها، افزایش اثر بازداری بازدارنده ها با افزایش غلظت، زمان خودآرایی و دما را نشان می دهند. درصدهای بازداری به دست آمده از تمام اندازه گیری ها، مطابقت خوبی را نشان می دهند. نتایج نشان می دهد ترکیبات داری خواص بازداری خوبی برای فلز مس در محلول nacl 3/5% با درصد بازداری 99/0% در غلظت 1000 میلی گرم بر لیتر (مدت زمان خودآرایی 4/0 ساعت) برای عصاره ی سیر و 98/9% در غلظت 800 میلی گرم بر لیتر (مدت زمان خودآرایی 7/0ساعت) برای عصاره ی ترب سفید هستند. رفتار جذبی تک لایه های خودآرای عصاره ی سیر (gsam) و عصاره ی ترب سفید (hrsam) بر سطح مس در محلول nacl 3/5% از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کنند. کاهش در انرژی های فعال سازی به دست آمده از این مطالعات، جذب قوی بازدارنده ها بر سطح فلز مس را نشان می دهد.
فاطمه زاهدی محسن بهپور
چکیده در دهه¬های اخیر تلاش¬هایی در زمینه پیشرفت آلاینده¬زدائی آب و هوا شده است. یکی از روش¬های مورد توجه تصفیه توسط اکسیداسیون با استفاده از نیم¬رسانا به ویژه تیتانیوم دی اکسید با بهره¬گیری از نور خورشید است. این فرایند مواد آلی را به کربن دی اکسید، آب و یون¬های معدنی دیگر تبدیل می¬کند. شکاف انرژی ev tio¬2 2/3 است که برای استفاده اقتصادی و زیست محیطی توجه زیادی به انتقال ناحیه جذبی tio2از ناحیه فرابنفش به مرئی با روش¬هایی مانند دوپ کردن با فلزات و نافلزات شده است. در این پژوهش نانو لایه نازک تیتانیوم دی¬اکسید دوپ شده با گوگرد و نیتروژن به روش سل- ژل و غوطه¬وری روی بسترهای شیشه¬ای کوچک تثبیت شده است. فرایند فوتوکاتالیستی نانو لایه دوپ شده با n، s با تخریب علف¬کش پاراکوات تحت تابش نور مرئی، فرابنفش و نور خورشید ارزیابی شد. آزمایشات نشان داد که تخریب در 5 ساعت با نور مرئی 82% است. فعالیت فوتوکاتالیستی با استفاده از فوتوراکتور به شکل بستر ثابت فیلم نازک و از نوع جریان پیوسته سیال با بهره¬گیری از نور مرئی و نور خورشید مورد ارزیابی قرار گرفت. برای شناسایی فوتوکاتالیست تثبیت شده از روش¬های میکروسکوپ نوری( sem) طیف سنجی فوتوالکترون پرتو x(xps)، پراش اشعه¬ی x(xrd)، طیف سنجی توزیع انرژی x (edx) و طیف سنجی تبدیل فوریه مادون قرمز (ft-ir) استفاده گردید. طیف سنجی مرئی - فرابنفش، اندازه¬گیری اکسیژن شیمیایی مورد نیازcod)) و کروماتوگرافی گازی- طیف سنجی جرمی (gc-ms) برای فرایندهای مورد مطالعه مورد استفاده قرار گرفت. کلمات کلیدی: تیتانیوم دی اکسید، سل- ژل، نانو لایه نازک، فوتوکاتالیست، پاراکوات، فوتوراکتور.
حسینعلی باغیشنی مرتضی اصغری
پیل¬های سوختی متانولی یک دسته از ابزارهای تولید توان الکتریکی می باشند که به دلیل مزایایی مانند دمای عملکرد پایین، سوخت مایع و ایمن، و نیز بازده تولید توان بالا در آینده ای نزدیک کاربرد فراوانی پیدار خواهد کرد. از مهم ترین مشکلات این نوع از پیل سوختی تولید واسطه های دارای گروه های co در فرآیند اکسیداسیون متانول در الکترود آند این پیلها می باشد که اکثر الکتروکاتالیست ها را به سرعت دچار مسمومیت می¬نماید. در این پژوهش الکتروکاتالیست های پالادیم بر پایه ی نانولوله های کربنی هیدروکسیل دار شده به کمک فناوری تابش میکروویو ساخته شده و بعد از دستیابی به مشخصه های مطلوب از عنصر طلا برای ارتقای سطح فعالیت و پایداری الکتروکاتالیست استفاده گردیده است. در ارزیابی ساختار الکتروکاتالیست¬های ساخته شده از آزمون¬های xrd استفاده شد. در ارزیابی مقدار بارگذاری فلز بر روی پایه از آزمون های جذب اتمی شعله و طیف سنجی القایی پلاسمای لیزری استفاده گردید. در بررسی عملکرد الکتروکاتالیستی از آزمون های ولت سنجی روبشی خطی و ولت سنجی چرخه ای درون یک پیل سه الکترودی متداول با الکترود کاری کربن شیشه ای استفاده شد. الکتروکاتالیست های دوفلزی ساخته شده فعالیت و پایداری الکتروکاتالیستی بسیار بالایی از خود نشان دادند که به ترتیب از پتانسیل 091/0 – ولت به ازای الکترود ag/agcl و چگالی جریان 2180 آمپر بر گرم استنتاج می¬شود
مریم عباسی محسن بهپور
یکی از مشکلات عمده صنعت، خوردگی فلزات و هزینه های ناشی از آن است که این هزینه ها، فقط جنبه ی مالی نداشته و گاهی اوقات خسارات جبران نشدنی نیز به همراه دارد. آهن و آلیاژهای آن از پر کاربردترین مواد مصرفی در صنعت هستند. اگرچه با افزودن فلزات و مواد دیگر به آهن و تولید آلیاژهای آن، میزان خوردگی این فلز را تا حد زیادی کاهش می دهد، اما امروزه هنوز هم کنترل خوردگی این فلز و آلیاژهای آن در محیط های اسیدی از مسائل مهم به شمار می رود. یکی از پرکاربردترین اسیدها در صنعت، هیدرو کلریک اسید است که در اسیدشویی و رسوب زدایی استفاده می شود. اما استفاده از این اسید در کنار فلزاتی هم چون آهن، مشکلات وسیعی را در حوزه ی خوردگی به وجود می آورد. برای جلوگیری و محافظت فلزات در مقابل محیط های خورنده، از بازدارنده های خوردگی استفاده می گردد. بازهای شیف به عنوان بازدارنده های خوردگی مناسب برای آهن، مس و آلومینیوم گزارش شده است. بازهای شیف محصول واکنش تراکمی بین آمین ها و آلدییدها یا کتون ها با فرمول کلی r2c=nr می باشد. تحقیقات انجام شده نشان می دهد که اثر بازداری بازهای شیف به مراتب بیشتر از آلدییدها و آمین ها بوده که این اثر به حضور گروه –c=n– در مولکول نسبت داده شده است. در این پژوهش، اثر بازداری دو باز شیف جدید به عنوان بازدارنده خوردگی فولاد نرم در محیط هیدرو کلریک اسید 6 مولار به روش های قطبی شدن تافلی، طیف بینی امپدانس، کاهش وزن و کوانتمی بررسی شده است. نتایج حاصل از روش کاهش وزن نشان می دهد که افزایش غلظت بازدارنده، عامل موثری در جهت کاهش خوردگی است اما افزایش طولانی زمان، نمی تواند خوردگی را زیاد کاهش دهد. داده های به دست آمده از روش های الکتروشیمیایی، درصد بازدارندگی تا 97 درصد را برای هر دو بازدارنده نشان می دهند. نتایج حاصل از پلاریزاسیون تافلی نشان می دهد که این دو ترکیب، به عنوان بازدارنده های مخلوط عمل کرده و پتانسیل خوردگی را به مقدار چشمگیری جابجا نمی کنند. اندازه گیری های امپدانس نشان می دهد که با افزایش غلظت بازدارنده در محیط اسیدی، مقدار مقاومت پلاریزاسیون و به تبع آن درصد بازدارندگی فلز افزایش می یابد. کلیه روش ها، با تطابق نسبتاً خوبی نشان می دهند که افزایش غلظت بازدارنده، عامل موثری در جهت کاهش خوردگی است. جذب بازدارنده ها روی سطح فولاد نرم از هم دمای جذب لانگمویر تبعیت می کند و مقادیر منفی به دست آمده برای انرژی آزاد جذب، نشان از جذب فیزیکی-شیمیایی بازدارنده ها دارد و این مطلب با مطالعات دمایی انجام شده به روش پلاریزاسیون نیز تأیید شده است چرا که با افزایش دما، مقدار درصد بازدارندگی کاهش می یابد.
محسن بخردی عبدالمحمد عطاران
استفاده از گیاهان در تمام ادوار تاریخی از ابتدا تا کنون در زندگی انسان نقش انکار ناپذیری داشته و از آنها به عناوین مختلف استفاده شده است. یکی از کاربردهای گیاهان در زندگی انسان استفاده آن به عنوان دارو جهت درمان بیماری ها می باشد که در ایران همپای سایر نقاط جهان در دهه اخیر شاهد رشد فزاینده این امر بوده ایم. در این خصوص شناسایی گیاهان و کشف خواص درمانی آنها از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد. در این تحقیق گیاه باباآدم مورد ارزیابی قرار گرفته که با توجه به خواص درمانی گوناگونی که در مراجع برای آن ذکر گردیده ولی تا کنون اقدامی جهت استخراج، شناسایی و تعیین مقدار مواد موثره آن صورت نگرفته است. در پروژه حاضر از ریشه و برگ گیاه مذکور عصاره گیری به عمل آمده و برخی ترکیبات آن (اینولین و کلروژنیک اسید) مورد شناسایی و تعیین مقدار قرار گرفتند. برای شناسایی و اندازه گیری اینولین موجود در عصاره های ریشه و برگ باباآدم از روش کالریمتری (رنگ سنجی) به کمک معرف آنترون با استفاده از دستگاه اسپکتروفتومترuv/vis استفاده گردید. در این روش شناسایی و تعیین مقدار کربوهیدرات ها (مقدار کل قند) بر اساس اینولین (به عنوان ماده موثره) با استفاده از معرف آنترون 28/0 درصد در اسید سولفوریک غلیظ که شناساگر اختصاصی کربوهیدرات هاست و تشکیل کمپلکس رنگی (سبز رنگ) و با استفاده از منحنی استاندارد اینولین (جذب بر حسب غلظت) در طول موج 620 نانومتر انجام می گردد. همچنین شناسایی و تعیین مقدار کلروژنیک اسید موجود در عصاره ها نیز با استفاده از دستگاه hplc و منحنی استاندارد کلروژنیک اسید ( سطح زیر پیک بر حسب غلظت) در طول موج 325 نانومتر انجام شد. مقدار اینولین (کربوهیدرات ها بر اساس اینولین) در عصاره های ریشه و برگ باباآدم به ترتیب w/v 217/0?237/16% و w/v 079/0? 575/0% و مقدار کلروژنیک اسید به ترتیب w/v 007/0% و w/v 0006/0% بود. نتایج بدست آمده نشان داد که مقدار اینولین در عصاره ریشه باباآدم 28 برابر عصاره برگ آن می باشد و نیز مقدار کلروژنیک اسید موجود در عصاره ریشه 12 برابر عصاره برگ آن می باشد.
سیدمهدی قریشی محسن بهپور
سرب سولفید (pbs) یکی از ترکیبات سنسور زیر قرمز است که خواص نوری و نیمه-رسانایی جدیدی را از خود نشان می¬دهد. این ترکیب در حالت توده¬ای و در دمای اتاق، باندگپ کوچک (0/41 ev) و شعاع بزرگی در حد 18 نانومتر دارد و نیز بسیار به¬اندازه کوانتومی حساس است. سرب سولفید می¬تواند شکل¬های مختلفی به¬خود بگیرد که بسته به¬نوع شکل و ساختار، خواص و کاربردهای متفاوتی از خود نشان می¬دهد، از جمله¬ی آن¬ها می¬توان به نانوکریستال، نانومیله، نانوذرات مکعبی، ستاره شکل، درختسان¬ها و گل¬مانند اشاره کرد که هر کدام از این اشکال می¬توانند با روش¬های مختلفی نظیر میکروویو، هیدروترمال و سولوترمال، رسوب شیمیایی بخار و سونوشیمی تولید شوند. pbs دارای کاربردهای وسیعی در بسیاری از زمینه¬ها مانند حسگرهای حساس به یون pb2+، آشکارسازهای زیر قرمز، وسایل نمایشگر و سلول خورشیدی می¬باشد. در این پژوهش فیلم لایه نازک نانوکریستالی سرب سولفید به¬روش رسوب¬دهی کاهش حمام شیمیایی با دوپ بیسموت به¬وسیله استفاده از میکروویو، روی بستر شیشه¬ای تهیه شد. رشد و پارامترهای موثر بر رشد فیلم سرب سولفید بررسی شده است. ما در این سیستم از یک کاهنده استفاده می¬شود که یک مکانیسم رسوب¬دهی جدید الکتروشیمیایی را معرفی می¬کند. در حضور عامل کاهنده تعداد مراکز هسته¬ای هم در محلول و هم بستر افزایش می¬یابد. از طرف دیگر، یون بیسموت مراکز هسته¬ای (bi(oh)3) در محلول ایجاد می¬کند، این هسته مرکزی تشکیل رسوب همگن را تسریع می¬کند. هنگامی¬که سرب سولفید با مقادیر متفاوت بیسموت دوپ شود، سیگنال ایجاد شده رفتار غیر خطی از خود نشان می¬دهد. برای رسیدن به¬بالاترین خواص فوتورسانایی یک مقدار بهینه از bi وجود دارد. در این پژوهش، اولین مشاهدات فرآیند رسوب¬دهی در حضور nh2oh و ناخالصی bi شامل تغییرات در زمان القا رسوب pbs و پس از آن تغییر در مورفولوژیکی، فوتورسانایی، رشد بلور و غیره می¬باشد. پس از لایهنشانی، مقاومت تاریک و حساسیت نوری فیلم اندازهگیری گردید. نتایج نشان داد که در حضور هیدروکسیل¬آمین¬هیدروکلراید به¬روش رسوب¬دهی کاهش حمام شیمیایی، حساسیت نوری فیلم به بالای %70 افزایش مییابد و مقاومت تاریک آن در محدودهی 3/0 تا 8/0 مگا اهم است. فوتورسانایی فیلمهای نازک سرب سولفید با بازپخت فیلمها در دمای 0c80 برای 70 ساعت افزایش می¬یابد، اثر پخت بر مقاومت الکتریکی و حساسیت نوری لایههای نازک مطالعه شد که این پارامترها با عملیات حرارتی تقریباً سه برابر می¬شوند. از دیدگاه مورفولوژیکی، نمونه¬ها توسط آنالیز میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem)، میکروسکوپ نیروی اتمی (afm)، الگوی پراش پرتو x (xrd)، طیف تفرق اشعه ایکس (edx) طیف سنجی انعکاسی- نفوذی uv-vis ((drs مورد بررسی قرار گرفت.
شادی صالح پور حسین رسا
آنزیم پانکراس گاوی ریبونوکلئازa یک پیریمیدین اندوریبونوکلئاز می باشد که پیوندهای rna تک رشته ای را در دو مرحله شکسته و هیدرولیز می کند. این آنزیم به علت کوچک و پایدار بودن و درجه ی بالای برگشت پذیری فرایند پیچش- واپیچش، نقش مهمی را به عنوان یک سیستم مدل، در مطالعات ساختار پروتئین برعهده دارد. هدف از این پژوهش مشخص کردن تغییرات ساختاری و سینتیکی آنزیم ریبونوکلئاز a توسط مواد فعال سطحی یونی است. ابتدا، برهمکنش آنزیم ریبونوکلئاز a با ماده ی فعال سطحی آنیونی سدیم دو دسیل سولفات (sds) و مواد فعال سطحی کاتیونی دو دسیل تری متیل آمونیوم برمید ((dtab، تترا دسیل تری متیل آمونیوم برماید (ttab) و هگزا دسیل تری متیل آمونیوم برمید (htab) توسط تکنیک های جذب uv-vis و فلورسانس در 5ph= مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این بخش نشان داد که، ساختار ریبونوکلئاز a در غلظت های پایین sds غیرطبیعی شده در حالی که، در حضور مواد فعال سطحی کاتیونی تغییر ویژه ای نمی کند. در بخش دوم این تحقیق، سرعت واکنش آنزیم ریبونوکلئاز a با سیتیدین´2،´3 مونوفسفات حلقوی به عنوان سوبسترا، در 5ph= توسط دستگاه طیف سنج uv-vis مورد مطالعه قرار گرفت. همچنین تأثیر مواد فعال سطحی یونی ذکر شده، بر روی پارامترهای سینتیکی آنزیم بررسی و مشخص شد، sds در غلظت های پایین فعال کننده بوده، در حالی که مواد فعال سطحی کاتیونی، سرعت واکنش را به میزان کمتری تغییر می دهند. تفاوت در ایجاد تغییرات ساختاری و سنتیکی به ماهیت برهمکنش های قوی الکتروستاتیک بین (sds و ریبونکلئاز a) و برهمکنشهای ضعیف آبگریز بین ( مواد فعال سطحی کاتیونی و ریبونکلئاز a) مربوط می شود. کلمات کلیدی: مواد فعال سطحی یونی، ریبونوکلئاز a، سینتیک آنزیمی، پارامترهای سینتیکی، فعال سازی، مهارکنندگی
مهدی پیمانی مطلق محسن بهپور
نانوامولسیون های اسانس رازیانه به منظور افزایش حلالیت آن در محیط آبی و بهبود فراهمی زیستی آن، یا روش خود به خودی که از روش های انرژی – پایین است، تهیه شدند. به منظور بهینه کردن شرایط تهیه نانوامولسیون، تأثیر متغیرهای، نوع سورفاکتانت، مقدار سورفاکتانت، و دمای فاز روغنی مورد بررسی قرار گرفت. مشاهده شد که نانوامولسیون با مخلوط مساوی از سه گونه سورفاکتانت (توین 80 ، توین 20 و روغن کرچک هیدروژنه ) با 5 درصد مقدار کل نانوامولسیون، پایین ترین میانگین اندازه ذرات را به همراه باریک ترین توزیع اندازه ذرات به دست می دهد. افزایش دمای فاز روغنی در حین تهیه نانوامولسیون، منجر به افزایش جزئی اندازه ذرات و فاکتور توزیع پذیری گردید. همچنین پایداری دو تا از نمونه ها با غلظت متفاوت سورفاکتانت را در طی زمان بررسی گردید. نتایج این بررسی نشان دهنده پایداری مناسب نمونه ها در طی زمان بود.
آزاده لعلی فر محسن بهپور
در این پژوهش ابتدا الکترود کربن¬شیشه¬ای به¬عنوان الکترود کار جهت بررسی¬های الکتروشیمیایی و اندازه¬گیری متیل¬پارابن و پروپیل¬پارابن، انتخاب شده است. پس از آن با تغییر سرعت¬روبش مختلف در روش ولتامتری چرخه¬ای مشخص شده که اکسایش دو نگهدارنده در سطح الکترود کربن شیشه¬ای تحت کنتر نفوذ است. ضرایب نفوذ برای هر ماده به¬طور جداگانه توسط روش کرنوکولومتری به¬دست آمده و پس از آن مقادیر ضریب انتقال و چگالی جریان تبادلی نیز به کمک روش ولتامتری روبش خطی برای mp و pp، محاسبه شده است. در مرحله¬ی بعد مقدار ph بهینه با روش پاسخ سطح برابر 7=ph به¬دست آمده، برای بهینه¬سازی پارامترهای دستگاهی روش طراحی آزمایش به¬کار گرفته شده و مقادیر ارتفاع ضربان، پله¬ی پتانسیل و سرعت روبش به ترتیب برابر 06/0، 009/0 و 13/0 به¬دست آمده است. برای اندازه¬گیری هم¬زمان دو نگهدارنده در محلول¬های استاندارد شامل مخلوط mp و pp روش ولتامتری ضربان تفاضلی به¬کار گرفته شده است. پس از ثبت ولتاموگرام¬های مربوط به این محلول¬ها اطلاعات به¬دست آمده به ماتریس تبدیل شده و مدل¬سازی بر اساس آن صورت گرفته است. ابتدا روش چند متغیره¬ی pls و سپس روش pcr برای پیش¬بینی غلظت¬های هریک از دو ماده در محلول¬های استاندارد ساخته شده به¬کار گرفته شده است. پس از آن و نمونه¬هایی به روش افزایش استاندارد از یک کرم مرطوب¬کننده که حاوی دو نگهدارنده¬ی مورد نظر تهیه شده، ولتاموگرام این نمونه¬ها نیز به روش ولتامتری ضربان تفاضلی ثبت شده و پس از تبدیل اطلاعات آن به ماتریس دو روش pls و pcr نیز بر روی این اطلاعات اعمال شده و سپس درصدهای بازیابی محاسبه شده است.
مهدی رهبر محسن بهپور
در این پژوهش یک پوشش نازک نانوکامپوزیتی شامل mwcnt-tio2 نشانده شده بر روی بستر شیشه ، با استفاده از روش سل-ژل تهیه شد. برای این کار از پیش ماده تترا بوتیل اورتو تیتانات (tbot) و درصد های وزنی متفاوتی از (cnt/ti) برای تهیه محلول سل استفاده شد، در ادامه با استفاده از فرآیند لایه نشانی، یک لایه نازک از محلول سل بر روی بستر شیشه قرار داده شده و سپس در دمای °c 500 کلسینه گردید. فعالیت فوتوکاتالیزوری پوشش نازک نانوکامپوزیتی شامل mwcnt-tio2 توسط تخریب فوتوکاتالیزوری محلول متیل اورانژ تحت تابش نور مرئی برای مدت زمان 120 دقیقه مورد بررسی قرار گرفت. میزان فعالیت فوتوکاتالیزوری توسط اندازه گیری جذب uv/vis محلول متیل اورانژ در گستره طول موج nm 700-190 بررسی شد. که بر این اساس، میزان بازدهی 20/93 % برای تخریب نوری متیل اورانژ به دست آمد. همچنین برای تعیین دقیق تر فعالیت فوتوکاتالیزوری، مقدار اکسیژن مورد نیاز شیمیایی (cod) محلول متیل اورانژ پیش و پس از تخریب فوتوکاتایزوری تعیین شد. که در این بررسی میزان 48% کاهش cod به دست آمد. در این پژوهش، نانوکامپوزیت شامل mwcnt-tio2 توسط یکسری از روش های آنالیز شامل میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem)، پراش انرژی اشعه ایکس (edx)، میکروسکوپ نیروی اتمی (afm) و طیف سنجی پراش اشعه ایکس (xrd) مورد بررسی قرار گرفت.
مرآت مهرزاد محسن بهپور
در دهههای اخیر تلاشهایی در زمینه پیشرفت آلایندهزدایی آب و هوا شده است. یکی از روشهای مورد توجه تصفیه، اکسایش با استفاده از نیم رسانا به ویژه تیتانیوم دی اکسید با بهره گیری از نورخورشید است. این فرآیند مواد آلی را به کربن دی اکسید، آب و یونهای معدنی دیگر تبدیل میکند. شکاف انرژی tio2 ev 3/2 است که برای استفاده اقتصادی و زیست-محیطی توجه زیادی به انتقال ناحیه جذبی tio2 از ناحیه فرابنفش به مریی با روشهایی مانند دوپ کردن با فلزات و نافلزات شده است. در این پژوهش نانولایه نازک تیتانیوم دیاکسید دوپشده با گوگرد و نیتروژن به روش سل ژل و غوطهوری روی بسترهای شیشهای کوچک تثبیت شده است. فرآیند فتوکاتالیستی – نانولایه دوپ شده با n و s با تخریب رنگهای آزویی تحت تابش نور مریی و نورخورشید ارزیابی شد. آزمایشات نشان داد که تخریب در 9 ساعت با نور مریی 11 % است. فعالیت فتوکاتالیستی با استفاده از فتوراکتور به شکل بستر ثابت فیلم نازک و از نوع جریان پیوسته سیال با بهرهگیری از نور مریی و نورخورشید مورد ارزیابی قرار گرفت. برای شناسایی فتوکاتالیست تثبیت شده از روشهای میکروسکوپ نوری ) sem (، طیف سنجی فتوالکترون پرتو x ( xps (، پراش اشعهی x ( xrd (، طیف سنجی توزیع انرژی x ( edx ( استفاده گردید. طیف سنجی مریی فرابنفش و اندازهگیری اکسیژن شیمیایی مورد - نیاز ) cod ( برای فرایندهای مورد مطالعه مورد استفاده قرار گرفت.
مولود موحدی فرد محمدباقر قرشی
ساختار مس گونه cis به عنوان ماده جاذب برای سلول های خورشیدی لایه نازک کاربرد تجاری گسترده ای دارد. در این تحقیق روش ساخت لایه نازک cis و cigs به روش الکتروشیمیایی توضیح داده شده است. ابتدا لایه های ci و cig با استفاده از روش آبکاری الکتریکی لایه نشانی شده اند سپس نمونه ها در کوره تحت دمای 470 درجه سانتی گراد سلنیوم دار شده اند. این فرایند بر روی بستری از شیشه های soda-lime که مولیبدن بر روی آن ها به روش کندوپاش لایه نشانی شده است، انجام شد. پس از ساخت این لایه ها، یک لایه به ضخامت 180nm فلز آلومینیم به عنوان کاتد بر روی آن ها به روش تبخیر حرارتی لایه نشانی و مشخصه جریان-ولتاژ آن ها اندازه گیری شد. سپس رفتار دیودی آن ها توسط معادلات شاتکی بررسی شد و چهار پارامتر عامل ایده آل، ارتفاع سد پتانسیل، چگالی جریان اشباع معکوس و نسبت یکسوسازی برای هرکدام از آن ها محاسبه شد. با مقایسه این پارامترها برای سه نمونه cis با غلظت های مختلف ایندیم مشخص شد که سه پارامتر عامل ایده آل، ارتفاع سد پتانسیل و نسبت یکسوسازی با افزایش مقدار ایندیم افزایش یافته است و مقدار ارتفاع سد پتانسیل برای همه نمونه ها و نمونه cigs مقدار 0.1 ev به دست آمد.
مرضیه مشکی محسن بهپور
اندازه گیری دارو نقش مهمی در کنترل کیفیت دارو ایفا کرده و تاثیر زیادی بر سلامت عمومی ایجاد می کند. بنابراین انتخاب یک روش ساده، حساس و سریع برای اندازه گیری این ترکیبات، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. کمومتریکس به میزان قابل توجهی برای مشکلات مربوط به بهینه سازی روش های تجزیه-ای استفاده شده است. هم چنین از کاربردهای دیگر روش های کمومتریک، در اندازه گیری ترکیباتی با پیک های به شدت همپوشانی کننده می باشد. در این پژوهش سعی شده است تا از روش های الکتروشیمی در کنار روش های کمومتریک به عنوان ابزاری جهت کسب بیشترین اطلاعات از سیستم های شیمیایی و بیولوژیکی استفاده شود
پریسا خدایی محسن بهپور
در این پژوهش اثر بازداری پوشش نانوکامپوزیتی اپوکسی-زئولیت به عنوان بازدارنده ی خوردگی روی خوردگی فلز استیل نرم در محیط سدیم کلرید 5/3% بررسی شده است. به منظور بررسی عملکرد بازدارندگی پوشش نانوکامپوزیتی از روش های امپدانس الکتروشیمیایی و قطبی شدن تافلی استفاده شده است. پوششهای تهیه شده با روش میکروسکوپ روبشی الکترونی (sem) شناسایی و تعیین ساختار شدند.
اسرا السادات رضویان سید مهدی قریشی
اندازه گیری موادی از قبیل اسیدهای آمینه و داروها در صنایع داروسازی و مطالعات پزشکی و بیولوژیکی با به کارگیری یک روش ساده، حساس و سریع از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. استفاده از روش های الکتروشیمی تجزیه ای با استفاده از ترکیبات اصلاحگر که با افزایش سرعت انتقال الکترون بین گونه ی مورد اندازه گیری و سطح الکترود باعث افزایش قابل توجه در قدرت گزینش پذیری، حساسیت و هم چنین حدتشخیص الکترودها می گردد، در حال توسعه می باشد. کمومتریکس علمی است که از آمار و ریاضیات به طور موثر جهت حل مشکلات و توصیف نتایج آزمایشگاهی از قبیل بهینه سازی روش های تجزیه ای و اندازه گیری ترکیباتی با پیک هایی به شدت هم پوشانی کننده، استفاده می نماید. در این پژوهش ابتدا تهیه و شناسایی نانوذرات سریم اکسید، تیتانیم دی اکسید، زیرکونیم دی اکسید، هافنیم اکسید و نانوکامپوزیت گرافن و تیتانیم دی اکسید بهروشهای رسوبدهی شیمیایی و سل ژل بیان می شود. در ادامه اندازه گیری اسیدهای آمینه و داروها با استفاده از روش های الکتروشیمیایی و طراحی آزمایش جهت بهینه سازی متغیرها، مورد بررسی قرار می گیرد. در این پایان نامه الکترود کربن شیشـه ای اصلاح شده با نانوکامپوزیت نافیون و سریم اکسـید در اندازه گیـری هم زمان تیروزین و اپی نفرین، الکترود خمیر کربن اصلاح شده با نانوذرات زیرکونیم دی اکسید و بتاسیکلودکسترین در اندازه گیری هم زمان تیروزین و دوپامین و الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با نانوکامپوزیت گرافن و تیتانیم دی اکسید در اندازه گیری هم زمان دوپامین و تریپتوفان استفاده شده اند. همچنین مقایسه ای بین سه الکترود کربن شیشه ای اصلاح شده با سه نوع نانوذره تیتانیم دی اکسید، زیرکونیم دی اکسید و هافنیم اکسید برای اندازه گـیری اپی نفرین صورت گرفته است.
عاطفه عباسی عهد محسن بهپور
با توجه به گرایش گسترده جهانی به گیاهان اسانس دار و از آنجایی که اسانس بسیاری از گونه های اکالیپتوس و ترکیب اصلی آن ها یعنی 1، 8- سینئول به طور وسیعی در تهیه لینمان ها، اسپری ، شربت سرفه، پماد و خمیر دندان به کار می روند. در بخش اول اسانس و عصاره دو گونه از این گیاه بررسی گردید. بدین منظور، دو گونه اکالیپتوس کشت شده در شهر کاشان، به نام هایe. largiflorens و e. intertexta در اوایل زمستان، جمع آوری گردید. بعد از اسانس گیری از نمونه های خشک گیاه به روش تقطیر با آب، اسانس حاصل با دستگاه gc و gc/ms جداسازی و شناسایی شد. بر اساس نتایج حاصل، تعداد 19 ترکیب در برگ گیاه e. largiflorens و 27 ترکیب در اسانس حاصل از گل آن شناسایی شد که عمده ترین ترکیب های اسانس برگ گیاه شامل 1، 8- سینئول (71/58%)، پارا- سیمن (42/12%)، آلفا- پینن (61/5%) و گل گیاه 1، 8- سینئول (04/44%)، آلفا- پینن (11/9%) و اسپاتولنول (55/6%) می باشد. تعداد 16 ترکیب نیز در اسانس حاصل از برگ گیاه e. intertexta شناسایی شد که در این میان 1، 8- سینئول (45/69%)، آلفا- پینن (26/14%)، گلوبولول (02/4%) ترکیب های اصلی آن بودند. همچنین خاصیت آنتی اکسیدانی مشتقات آبی و کلروفرمی عصاره متانولی برگ هر دو گیاه به وسیله معرف dpph و بتا کاروتن/ لینالوئیک اسید بررسی گردید. در بررسی تست dpph بر روی عصاره های آبی و کلروفرمی، مشخص شد که عصاره های آبی دارای ic50 کمتر و به عبارتی خاصیت آنتی اکسیدانی بهتری هستند. در حالی که در سیستم بتا کاروتن/ لینالوئیک اسید میزان بازداری از اکسید شدن لینالوئیک اسید توسط مشتقات غیر قطبی عصاره هر یک از گونه ها بیشتر از مشتقات قطبی بود. به علاوه مقدار کل ترکیب های فنلی برای مشتقات قطبی عصاره متانولی e. largiflorens و e. intertexta به ترتیب برابر 75/1± 13/83 و 1/1 ± 28/62 می باشد. در بخش دوم این پایان نامه، آلکالوئیدهای ایزوکینولینی دو گونه پاپاور از خانواده پاپاوراسه مطالعه شد. این آلکالوئیدها از ارزش دارویی فراوانی برخوردارند. از مورفین و کدئین در پزشکی به طور وسیعی به عنوان تسکین دهنده درد استفاده می گردد. تبائین نیز به عنوان پیش ماده سنتز مسکن های قوی مصرف می شود. به منظور بررسی آلکالوئیدهای مخدر مورفین، کدئین و تبائین، کپسول های دو گونه p. dubium و p. teniufolium در مرحله گلدهی از منطقه کاشان جمع آوری گردید. بعد از استخراج آلکالوئیدها با روش فراصوت، مقدار آنها با روش کاپیلاری الکتروفورز اندازه گیری شد. در نتایج حاصله، مورفین به عنوان آلکالوئید اصلی در هر دو گونه مشاهده گردید که البته میزان آن در گونه p. dubium بیشتر بود.
صدیقه شعاعی بهرام خوشنویسان
یکی از مهم ترین کاربردهای نانولوله های کربنی استفاده از آنها در ذخیره انرژی در پیل های سوختی هیدروژنی و باتری هاست. نانولوله های کربنی به دو روش فیزیکی و شیمیایی می توانند هیدروژن را در خود ذخیره کنند. در این پروژه ذخیره هیدروژن در نانولوله های کربنی به روش شیمیایی بررسی شده و عوامل موثر در میزان جذب، نظیر جریان، دما و خلوص نانولوله ها مورد مطالعه قرار گرفته است. برای اندازه گیری میزان جذب هیدروژن و ظرفیت دشارژ از دستگاه الکتروشیمی eg&g و تکنیک chronopotentiometery استفاده کرده ایم. نانولوله ها بر روی نوعی فوم نقره (که خلل و فرج زیادی دارد) قرار گرفته و به عنوان الکترود کار در سل الکتروشیمی مربوطه استفاده شده است. الکترولیت، محلول هیدروکسید پتاسیم 6 مولار بوده و الکترودهای مرجع وکمکی به ترتیب ag/agcl و پلاتین بوده اند. با اعمال جریان های مختلف از 1 تا 25 میلی آمپر، مشاهده شد که برای جریان 4 میلی آمپر ظرفیت دشارژ به بیشینه مقدار خود یعنی1550mah/g معادل 2/5% وزنی می رسد. برای بررسی تاثیر فرآیند افزایش دما بر روی میزان جذب، از حمام ترموستات استفاده شد. با بالا رفتن دما تا حد 70 مشاهده شد که ظرفیت دشارژ کاهش می یابد. بنابراین افزایش دما یک عامل کاهنده ظرفیت دشارژ می باشد. با قرار دادن نانولوله های کربنی در کوره تحت دمای 400 به مدت 1 ساعت، مشاهده شد که ظرفیت دشارژ افزایش می یابد.
نسرین سلطانی محسن بهپور
در این تحقیق، اثر باز دارندگی 3 گروه متفاوت از بازهای شیف ((تیو بازهای شیف (گروه i)، بازهای شیف بیس (n، s دو دندانه¬ای) (گروه ii) و بازهای شیف n،n بیس (سالیسیلیدین)- آریل متان ها ( گروه iii)) بر روی خوردگی استیل در محلول هیدروکلریک اسید به روش¬های الکتروشیمیایی (پلاریزاسیون و طیف بینی الکتروشیمی امپدانس ) و روش کلاسیک کاهش وزن مطالعه شد. در گروه i اثر بازدارندگی سه تیو باز شیف (ia، ib و ic) روی خوردگی استیل نرم (mild steel) شماره 1 در محلول 15% هیدروکلریک اسید بررسی شد. نتایج این بررسی نشان داد که ترکیبات ia و ib با غلظت mg/l 200 درصد بازدارندگی 99% داشته و از نوع بازدارنده های مخلوط (کاتدی، آندی ) هستند. در گروه ii اثر بازدارندگی چهار باز شیف بیس (n، s دو دندانه¬ای) (iid-iia) روی خوردگی استیل 304 در محلول m 0/1 هیدروکلریک اسید مورد مطالعه قرار گرفت. منحنی¬های پلاریزاسیون نشان داد که همه بازدارنده¬های این گروه از نوع بازدارنده¬های مخلوط کاتدی –اَندی هستند. در گروه iii اثر بازدارندگی چهار باز شیف n،n بیس (سالیسیلیدین)- آریل متان (iiia-iiid) روی خوردگی استیل نرم شماره 2 در محلول m 0/2 هیدروکلریک اسید مطالعه شد. نتایج این بررسی بازدارندگی بهتر ترکیب iiia را از بین ترکیبات دیگر با میانگین درصد بازدارندگی 97% نشان داد. تمام اندازه¬گیری¬ها نشان دادند که درصد بازدارندگی با افزایش غلظت بازدارنده تا حد مشخص افزایش می¬یابد. این بدین معنی است که مکانیسم اصلی بازدارنده¬ها، جذب آن¬ها روی سطح فلز است. جذب بازدارنده¬های هر سه گروه از جذب هم¬دمای لانگمویر تبعیت می¬کنند. پارامتر¬های ترمودینامیکی جذب ( و ) بازهای شیف هر سه گروه با استفاده از منحنی¬های هم¬دمای جذب به دست آمد. پارامترهای فعال¬سازی فرآیند جذب از قبیل، ، آنتالپی فعال¬سازی، و آنتروپی فعال¬سازی، ، با بررسی اثر دما بر عملکرد بازدارنده¬ها، به دست آمد. با استفاده از نتایج ترمودینامیکی و سینتیکی چگونگی فرآیند جذب (فیزیکی یا شیمیایی) بازدارنده¬ها روی سطح فلز ارزیابی شد. رابطه بین درصد بازدارندگی تجربی و پارامترهای کوانتومی نظری مورد ارزیابی قرار گرفت. در هر سه گروه ضریب هم¬بستگی بین نتایج نظری و تجربی، ، تقریبا به یک نزدیک بود. با بررسی سطح فلزات حفاظت شده و خورده شده با استفاده از میکروسکوپ الکترونی روبشی (sem) جذب بازدارنده¬ها روی سطح فلز اثبات شد.
مریم هاشمی محسن بهپور
در سالهای اخیر استفاده از حسگرها برای اندازه گیری میانجی های عصبی مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته است. الکترودهای اصلاح شده با تک لایه های خود آرا می توانند مبنای ساخت بسیاری از زیست حسگرها و حسگرهای الکتروشیمیایی قرار گیرند. با توجه به اینکه دوپامین و سایر میانجی های عصبی اکسید می گردند. لذا روش های الکتروشیمیایی بر پایه اکسایش آندی این گونه ها برای کنترل غلظت آن ها مورد استفاده قرار گرفته است. منتهی وجود مزاحمت ها اندازه گیری دوپامین را بسیار پیچیده می سازند. در اکثر مواقع سطح الکترود اصلاح نشده توسط یک اثر پوششی که ناشی از تجمع محصولات اکسایشی روی سطح الکترود طلا می باشد مواجه شده و بنابراین حساسیت و گزینش پذیری را کاهش می دهد. راه های مختلف برای برطرف نمودن این مشکل در اندازه گیری دوپامین وجود دارد که از آن جمله می توان به استفاده از تک لایه های خودآرا تشکیل شده در سطح الکترود طلا اشاره نمود. استفاده از نانوذرات طلا بدلیل افزایش سطح الکترود و اثر الکتروکاتالیزوری آن در اکسایش دوپامین باعث افزایش حساسیت و کاهش حد تشخیص می گردد. در ابتدا سطح الکترود اصلاح نشده طلا مطالعه شده است. سپس سطح الکترود طلا توسط 1 و 6- هگزان دی تیول اصلاح گردید و با استفاده از روش های الکتروشیمیایی نظیر، ولتامتری چرخه ای (cv) و ولتامتری پالس تفاضلی (dpv) رفتار الکتروشیمیایی تک لایه در حضور یک ردیاب مناسب مطالعه شد. اثر ph و همچنین اثر کاتالیزوری الکترود اصلاح شده ای که با نانوذرات طلا پوشیده شده بود مورد بررسی قرار گرفت. بوسیله الکترود پوشیده شده با نانوذرات طلا در محدوده غلظت های 10 تا 100 میکرومولار حد تشخیص برابر 6-10 × 9/2 مولار در 2/7 = ph برای دوپامین بدست آمد. پارامترهای انتقال الکترون توسط معادله تافل و ضریب نفوذ برای اکسایش دوپامین توسط کرونو آمپرومتری و کرونو کولومتری تعیین گردید. الکترود پوشیده شده با نانوذرات طلا از حساسیت و گزینش پذیری خوبی برخوردار است و می تواند برای تعیین دوپامین در نمونه های حقیقی به طور موفقیت آمیزی بکار برده شود.
عادل رییسی وانانی مسعود همدانیان
چکیده با توجه به اهمیت روزافزون tio2 در تصفیه ی پساب های صنعتی، در این رساله، نانو ذرات tio2 خالص و دوپ شده با کبالت، گوگرد و همزمان دوپ شده با آهن و گوگرد با ابعاد 8-15 nm به روش سل-ژل اصلاح شده تهیه شد. برای شناسایی و تعیین خواص نانو ذرات تولید شده از روش های xrd، sem-edx، tem، drs و ft-ir استفاده شد. مشخص شد تمام نمونه های تهیه شده به شکل آناتاز هستند و با ورود گونه ی دوپ کننده در ساختار، لبه ی جذب از ناحیه ی فرابنفش به ناحیه ی مریی منتقل می شود. همچنین، گونه ی دوپ کننده باعث جلوگیری از رشد نانوذرات می شود. به منظور بررسی رفتار نور کاتالیزگری نانوذرات تهیه شده و تعیین مقدار بهینه ی گونه ی دوپ کننده، از واکنش تجزیه ی نوری متیل اورانژ و متیلن بلو در مقابل نور فرابنفش و مریی استفاده شد. در مورد نانو ذرات tio2 خالص و دوپ شده با مقادیر مختلف کبالت مشاهده شد، در مقابل نور مریی، کاتالیزگر 0/5% co/tio2 و در مقابل نور فرابنفش گونه ی دوپ نشده بهترین نتایج را نشان می دهد. در مورد نانو ذرات tio2 دوپ شده با مقادیر مختلف گوگرد، در مقابل نور مریی کاتالیزگر 0/05% s/tio2 و در مقابل نور فرابنفش کاتالیزگر 0/1% s/tio2 بهترین نتایج را نشان می دهد. در مورد نانو ذرات tio2 همزمان دوپ شده با 0/05% گوگرد و مقادیر مختلف آهن، مشاهده شد برای تجزیه ی متیل اورانژ در مقابل نور مریی، بهترین کاتالیزگر tio2 دوپ شده با 0/05% گوگرد و 2/0% آهن و در مقابل نور فرابنفش بهترین کاتالیزگر tio2 دوپ شده با 0/05% گوگرد و 5/0% آهن می باشد. برای تجزیه ی متیلن بلو در مقابل نور مریی، بهترین کاتالیزگر tio2 دوپ شده با 0/05% گوگرد و 2/0% آهن و در مقابل نور فرابنفش بهترین کاتالیزگر tio2 دوپ می باشد. همچنین در مقایسه ی رفتار نور کاتالیزگری tio2 خالص، tio2 دوپ شده با آهن، tio2 دوپ شده با گوگرد و tio2 همزمان دوپ شده با آهن و گوگرد، دیده شد به علت اثر همزمان آهن و گوگرد، در tio2 همزمان دوپ شده با آهن و گوگرد، فعالیت نور کاتالیزگری بیشتر است. در نانو ذرات tio2 خالص و دوپ شده با 0/05%گوگرد، اثر افزایش دمای کلسینه شدن در انتقال فاز بررسی شد و مشخص شد در tio2 خالص در دمای 650-700 ?c تبدیل فاز از آناتاز به روتیل آغاز می شود در حالیکه این تبدیل فاز برای tio2 دوپ شده با 0/05% گوگرد در بالای 700 ?c است یعنی گوگرد عامل بازدارنده در تبدیل فاز می باشد. در بررسی رفتار نور کاتالیزگری این کاتالیزگر ها مشخص شد با افزایش دمای کلسینه شدن به دلیل بزرگ تر شدن اندازه ی ذرات در فرایند سینترینگ و نیز تبدیل فاز از آناتاز به روتیل فعالیت نوری کاهش می یابد.
مهدی شبانی نوش آبادی مهدی قریشی
به دلیل کاربردهای فراوان آلومینیوم و آلیاژهای آن، توجه بسیار زیادی به انواع روش های حفاظت از خوردگی این مواد در محیط های مختلف خورنده شده است. استفاده از پوشش های آلی، راه مناسبی برای حفاظت فلز از خوردگی می باشد بخصوص اگر خواص مکانیکی مناسبی نیز داشته باشد. نشست الکتریکی پلیمرهای رسانا بر روی سطح یک الکترود، یک زمینه تحقیقاتی بسیار فعال در الکتروشیمی در طول دو دهه اخیر می باشد. در این پژوهش، پوشش های یکنواخت و چسبنده نانوکامپوزیتی پلی آنیلین- مونت موریلونیت و پلی آنیلین خالص با استفاده از روش کرونوپتانسیومتری تحت شرایط گالوانو استا بر روی آلیاژ آلومینیوم 3004 تهیه شد. تهیه پوشش های با تراکم بیشتر و چسبندگی قوی تر بر روی آلومینیوم در بهترین شرایط در چگالی جریان اعمالی بالاتر در مرحله تشکیل پلیمر به دست آمد. پوشش های تهیه شده با تکنیک های طیف سنجی uv-vis، پراش اشعه x، طیف سنجی ft-ir و میکروسکوپی روبشی الکترونی شناسایی و تعیین ساختار شد. اثر حفاظت از خوردگی بهبود یافته نانوکامپوزیت پلی آنیلین- مونت موریلونیت نسبت به پلی آنیلین خالص با استفاده از یک سری آزمایش های الکتروشیمیایی پتانسیواستا مانند منحنی های تافل و اندازه گیری های امپدانس مانند منحنی های نایکوییست بر روی آلومینیوم در محلول الکترولیت سدیم کلرید 5/3 درصد اثبات شد. مقادیر جریان خوردگی از µa cm-2 55/6 برای آلومینیوم بدون پوشش به 158/0 و µa cm-2 102/0 به ترتیب برای آلومینیوم پوشش داده شده با پلی آنیلین و نانوکامپوزیت پلی آنیلین- مونت موریلونیت تحت شرایط یکسان کاهش یافت. هم چنین سرعت خوردگی این پوشش ها به ترتیب 4-10×17/5 و 4-10×12/1 میلی متر برسال به دست آمد که نسبت به آلومینیوم بدون پوشش به ترتیب در حدود 40 و 200 برابر کمتر می باشد. بیشترین حفاظت موثر در مقابل خوردگی در محیط خورنده خنثی زمانی به دست آمد که چگالی جریان اعمال شده برابر ma cm-215باشد. بر طبق نتایج به دست آمده، پوشش نانوکامپوزیت پلی آنیلین- مونت موریلونیت اثر حفاظت خوردگی را نسبت به پوشش پلی آنیلین خالص بهبود می بخشد.
میثم محلوجی محسن بهپور
استفاده از بازدارنده های خوردگی یکی از مهم ترین روش های عملی برای حفاظت در مقابل خوردگی، به خصوص در محیط اسیدی است. فولاد و آلیاژهای آن از جمله فلزاتی هستند که به طور گسترده در صنایع مختلف از جمله به عنوان ظروف ذخیره مواد و دستگاه-های تصفیه کاربرد دارند. مشکل اصلی فولاد و آلیاژهای آن خوردگی در محیط اسیدی است. محلول های اسیدی عموماً در فرآیند های صنعتی، بسیار مورد استفاده قرار می گیرند. همچون سولفوریک اسید که در محلول های اسیدشویی مورد مصرف قرار می گیرد. ترکیبات ناجور حلقه جزو ترکیبات بسیار جدیدی هستند که برای جلوگیری از خوردگی از آن ها استفاده شده است. پیریمیدین-2-تیون و مشتقات آن جزو دسته ی ناجور حلقه ها طبقه بندی می شوند. در این تحقیق، اثر بازدارندگی پنج دسته از بازدارنده های پیریمیدین-2-تیون و مشتقات آن (p1-p5) روی استیل نرم در محیط سولفوریک اسیدی به روش های الکتروشیمیایی (پلاریزاسیون و طیف بینی الکتروشیمی امپدانس) و روش کلاسیک کاهش وزن مطالعه شد. منحنی های پلاریزاسیون نشان داد که همه بازدارنده های این گروه از نوع بازدارنده های مختلط می باشد. تمام اندازه گیری ها نشان داد که رفتار بازدارنده های p1-p5 تقریباً مشابه هم می باشند و عملکرد یکسانی دارند. آزمایشات بخش تجربی در دمای آزمایشگاه (℃25) در غلظت های مختلف بازدارنده های p1-p5 انجام شده است که نشان می دهد، این ترکیبات بر روی سطح استیل نرم جذب می شوند و جذب آن ها از هم دمای لانگمویر تبعیت می کند. اندازه گیری های روش های کاهش وزن، پلاریزاسیون و طیف بینی الکتروشیمیایی امپدانس نشان می دهد که اثر بازداری با افزایش غلظت افزایش می یابد و واکنش تحت کنترل سینتیکی است. کلیه ی آزمایش ها افزایش اثر بازداری بازدارنده های p1-p5 را با افزایش غلظت و زمان غوطه وری نشان می دهد و از تطابق خوبی برخوردارند. داده های به دست آمده از روش های الکتروشیمیایی، کلاسیک و کوانتومی، اثر بازداری مناسبی در حدود 95% را برای همه ی بازدارنده ها روی استیل نرم نشان می دهد. پارامتر های ترمودینامیکی جذب سطحی (gads∆ و kads) با استفاده از هم دمای جذب سطحی به دست آمد. مقادیر gads∆ به kj/mol40- بسیار نزدیک است که نشان دهنده ی جذب فیزیکی شیمیایی است. پارامترهای فعال سازی فرآیند جذب سطحی از قبیل انرژی فعال سازی، آنتالپی و آنتروپی فعال سازی با بررسی اثر دما بر عملکرد بازدارنده ها به دست آمد. با استفاده از نتایج ترمودینامیکی و سینتیکی چگونگی فرآیند جذب (فیزیکی یا شیمیایی) روی سطح بررسی شد. در محاسبات کوانتومی مشابهت بازدارنده ها مشاهده شد، بطوری که ehomo برای بازدارنده های p1-p5 روند افزایشی یا کاهشی خاصی نداشت.
محسن بهپور
انواع روشهای انحلال خشک و تر برای اندازه گیری عناصر فلزی دو گیاه julflora prosopis و prosopis stephaniana مورد مطالعه قرار گرفت .از بین سیستمهای مختلف انحلال تر دو سیستم اسید نیتریک +اسید پرکلریک با نسبت 1:1 و سیستم اس نیتریک + اسید سولفوریک +اسید پرکلریک با نسبت 2:2:1 نمونه ها را بطور کامل حل می نماید،همچنین سیستم انحلال خشک با استفاده از مواد افزودنی نیز باعث انحلال کامل هردو نمونه میگردد.هنگام استفاده از سیستم اکسیداسیون اسیدنیتریک + اسید سولفوریک +اسید پرکلریک علامت جذب برای عناصر روی، آهن، نیکل، سرب کادمیم (همگی طول موج جذبی زیر 250 نانومتر دارند) منفی شده که این نشان دهنده نامناسب بودن این سیستم انحلال برای اندازه گیری اینگونه فلزات می باشددر حالیکه سیستم انحلال اسیدنیتریک + اسید پرکلریک و سیستم انحلال خشک این اثر ر نشان نمی دهد و مناسب تر می باشند . چگونگی تاثیر بافت نمونه ها برروی اندازه گیری عناصر فلزی با مقایسه ضریب زاویه های منحنیهای استاندارد و افزایش استاندارد موردمطالعه قرار گرفته است . استفاده از سیستم انحلال خشک پیچیدگی بافت نمونه ها را نسبت به سیستمهای انحلال تر کمتر نشان داده،ولی در مورد عناصری همچون کلسیم و پتاسیم روشهای مختلف انحلال تاثیر قابل ملاحظه ای در کاهش اثر بافت نمونه ها نداشته است . بررسیهای انجام شده وجود آلکالوئیدها در گونه prosopis julflora را موردتائید قرارداده.برای جداسازی آلکالوئیدهای فوق عصاره استخراج شده گیاه به دوقسمت محلول و نامحلول در بنزن تفکیک گردید و به کمک کروماتوگرافی ستونی بااستفاده از سیستمهای فاز متحرک اتر واتیل استات با نسبت 20+80 و کلروفرم + اتیل استا با نسبت 75+25 دو جزء از عصاره محلول در بنزن و بااستفاده از سیستمهای فاز متحرک اتیل استات + اتر بانسبت 75+25 و کلروفرم + متانول با نسبت 95+5 نیز دو جزء دیگر از عصاره نامحلول در بنزن استخراج شده . بااستفاده از کروماتوگرافی لایه نازک از مجموع چهار جزء فوق یازده آلکالوئید توسط سیستمهای فاز متحرک کلروفرم + متانول + آمونیاک غلیظ بانسبتهای 70:30:10 و 50:50:1 جدا شد که بامقایسه rf و طیفهای ir و n.mr آنها غیر یکسان بودن آلکالوئیدهای فوق رسیده است . از بین یازده آلکالوئید جداشده پنج آلکالوئید اثر ضدباکتری از خود نشان می دهد .
محمد حسین تهمتن محسن بهپور
برای جداسازی هگزاسیانوفرات (iii) از مخلوطی از آهن (ii) و آهن (iii) یک محلول توریم سولفات استفاده می شود . بسیاری از کاتینها و آنیونها اثر مزاحمتی روی تعیین یونهای هگزاسیانوفرات ندارند . اما کاتیونهایی از ba(ii),bi(iii),ag(ii),fe(iii) نشان میدهند که تاثیر منفی روی تعیین آنالیت دارند . تاثیرات مزاحمها با استفاده از اثر پوشاندن حذف شدند .