نام پژوهشگر: معرفت سیاهکوهیان
گیسو ولی زاده قشلاقچایی معرفت سیاهکوهیان
هدف از اجرای تحقیق حاضر بررسی و مقایسه ی تأثیر دو نوع فعالیت ویژه ی 8 هفته ای برچگالی مواد معدنی استخوان ران و کمر دانش آموزان دختر غیر فعال شهرستان نمین بود. برای این منظور، سه گروه آزمودنی که شامل یک گروه تمرینات تحمل وزن طناب زنی (10n= )با دامنه ی سنی (1/16± 20 سال)، درصد چربی (2/44± 18/95 کیلوگرم)، ضربان قلب استراحت (4/55 ± 69/9 ضربه در دقیقه)و گروه تمرینات بدون تحمل وزن دوچرخه سواری (10n=) با دامنه ی سنی (0/84 ± 20/6سال)، درصد چربی(2/02± 18/55کیلوگرم) و ضربان قلب استراحت (4/54 ± 70/2ضربه در دقیقه)و یک گروه کنترل 10 نفری نیز از بین دختران دانش آموز غیر فعال سالم شهرستان نمین با دامنه ی سنی (0/99 ± 21/1سال)، درصد چربی (1/80± 21/5کیلوگرم) و ضربان قلب استراحت (3/73± 71/2ضربه در دقیقه) مورد بررسی قرار گرفتند. تراکم مواد معدنی استخوان(bmd) در ناحیه های گردن ران و مهره های 4-1 کمری آزمودنی ها توسط دستگاه جذب سنج دوگانه اشعه ی ایکس (dexa) اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی(آزمونt زوجی و t مستقل) تحلیل شدند. نتایج نشان داد که سه جلسه تمرین تحمل وزن در هفته با شدت 70- 65 درصد ضربان قلب بیشینه بر روند افزایش معدنی شدن استخوان ها ،در مهره های 4-1 کمر (پیش آزمون0/14 ± 0/95و پس آزمون0/12 ± 1/05) و در گردن ران (پیش آزمون 0/12± 0/87 و پس آزمون 0/09 ± 0/99) تأثیر معناداری داشت اما در گروه تمرینات بدون تحمل وزن در مهره های 4-1 کمر (پیش آزمون0/14 ± 0/89و پس آزمون 0/11 ± 0/92) این تأثیر معنادار بود ولی در گردن ران (پیش آزمون 14/ 0± 0/81 و پس آزمون 0/15 ± 0/86) تأثیر معناداری مشاهده نشد. در گروه کنترل نیز در مهره های 4-1 کمر (پیش آزمون 0/17 ± 0/93 و پس 0/80± 0/92) و در گردن ران (پیش آزمون 0/13 ± 0/85و پس آزمون 0/15 ± 0/82) تفاوت معناداری مشاهده نشد(0/05≥ p). بر اساس نتایج می توان نتیجه گیری نمود که، تمرینات تحمل وزن موثر ترین نوع فعالیت برای افزایش تراکم مواد معدنی استخوان در کمر و ران بوده ،در حالیکه تمرینات بدون تحمل وزن آثار کمتری از خود به جا می گذارد. در عین حال هر دو نوع تمرین آثار مثبتی بر روند معدنی شدن استخوان ها در مقایسه با بی تمرینی گروه کنترل داشت.
رحمان فراهانی معرفت سیاهکوهیان
هدف از اجرای این پژوهش، مقایسه وضعیت اندومورفی، مزومورفی، اکتومورفی در بین ورزشکاران زن و مرد استان مرکزی در 12 رشته ورزشی بود. به همین منظور از بین 20 هزار نفر ورزشکار زن و مرد استان مرکزی(87-86) تعداد 480 نفر (240 زن و 240 مرد) با میانگین (سن= 2/52± 24/26 سال، قد=5/65 ± 176/82 سانتی متر، وزن=8/17± 69/03 کیلوگرم) برای مردان و میانگین (سن=2/31± 21/26 سال، قد=4/45± 163/82 سانتی متر، وزن=7/15± 56/03 کیلوگرم) برای زنان به صورت تصادفی انتخاب و با استفاده از روش هیث-کارتر مورد آزمون قرار گرفتند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از آمار توصیفی و همچنین آزمون های: t مستقل، f (تحلیل واریانس) و آزمون تعقیبیlsd استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که بین میانگین گونه پیکری ورزشکاران زن(2/61 ،3/27 ،3/70) و مرد (2/60 ،5/37 ،2/72) تفاوت معنی داری در سطح معنی داری 0/001 وجود دارد، همچنین بین میانگین پراکندگی (sad) گونه پیکری (نسبت به میانگین کلیه رشته ها در هر جنس) ورزشکاران مرد (0/35±0/82) و زن (0/45±0/001) در رشته های ورزشی مختلف تفاوت معنی داری در سطح معنی داری0/001 وجود داشت. بر اساس نتایج حاصل از پژوهش حاضر چنین می توان نتیجه گیری نمود که مردان بیشترین مقدار را در جزء مزومورفی دارند، در حالی که زنان ورزشکار در دو جزء مزومورفی و اندومورفی برتری دارند. همچنین زنان از همگنی بیشتری در رابطه با یک رشته ورزشی خاص برخوردار بودند و این در حالی است که مردان همگنی بیشتری را در رابطه با تمام رشته های ورزشی داشتند.