نام پژوهشگر: ربابه نوری قاسم آبادی
حوریه رحمتی بخشایش ربابه نوری قاسم آبادی
هدف: هدف ازانجام پژوهش حاضر، تعیین نحوه اثربخشی آموزش والدین به همراه آموزش مهارت حل مسأله برکاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دختر15-14ساله در شهر تبریز بود. روش? پژوهش حاضرازنوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری کل عبارتست از تمام نوجوانان دختر 15-14 ساله ی ایران و جامعه ی در دسترس عبارتست از تمام نوجوانان دختر 15-14 ساله ی شهر تبریز که در سال تحصیلی 90-89 به تحصیل مشغول بودند. . در این پژوهش، نوجوانانی را به عنوان آزمودنی انتخاب کردیم که بر اساس پرسشنامه ی کانرز، دارای اختلال رفتاری تشخیص داده شدند و والدین و اولیاء مدرسه نیز، وجود صفات پرخاشگری و مقابله گرایی را در ایشان تأیید کردند. برخی از این نوجوانان هر چند نمره ی بالایی در آزمون کانرز داشتند؛ اما لزوماً مبتلا به اختلال رفتاری نبودند. روش نمونه گیری در این پژوهش به شیوه ی تصادفی خوشه ای و نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.به طوری که ابتدا یکی از نواحی پنجگانه آموزش و پرورش شهر تبریز به شیوه تصادفی انتخاب شد، سپس از این ناحیه 4 دبیرستان به طور تصادفی انتخاب شدند و با هماهنگی مدیر دبیرستان، از اولیاء دانش آموزان 15-14 ساله دعوت به عمل آمد تا جهت تکمیل پرسشنامه اختلالات رفتاری در مدرسه حضور یابند. سپس دانش آموزانی که در این پرسشنامه نمره بالاتری داشتند، به طور در دسترس به عنوان گروه نمونه انتخاب شده مورد مطالعه قرار گرفتند. این پژوهش دارای چهارگروه (سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل)بود. هرگروه شامل 8 نفر دانش آموز دختر15-14ساله دارای اختلال رفتاری بود. سه گروه آزمایشی عبارت بودند از: گروههای آموزش والدین، آموزش مهارت حل مسأله و ترکیب آموزش والدین و مهارت حل مسأله وگروه کنترل که هیچ آموزشی دریافت نکردند. x1 پیش آزمون مهارت حل مسأله ...................... پس آزمون پیگیری x2 پیش آزمون مهارت حل مسأله + آموزش والدین......… پس آزمون پیگیری x3 پیش آزمون آموزش والدین........................ پس آزمون پیگیری c پیش آزمون پس آزمون پیگیری هر یک از گروه ها، پیش از ارائه ی متغیر آزمایشی و پس از آن،همچنین یک ماه پس از اتمام متغیر آزمایشی، با استفاده از پرسشنامه کانرز مورد آزمون قرار گرفته، با یکدیگر مقایسه شدند. در این پژوهش از مقیاس درجه بندی والدین کانرز (cprs) (1990)(فرم کوتاه 48 سوالی) استفاده شد.مقیاس کانرز والدین برای تشخیص اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان گروه سنی 3 تا 17 سال تهیه شده است.این مقیاس در ایران توسط دکتر خسروی در سال 1374 ترجمه و هنجاریابی شد (خوشابی و پوراعتماد، 1381؛ به نقل از خسروی و عزتی راد، 1379) و اعتبار آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ برای فرم والدین 91/0 گزارش شده است (به نقل از خسروی و عزتی راد، 1379). یافته ها: نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر چنین بود که در پس آزمون در مقایسه با پیش آزمون، ترکیب آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر با آموزش والدین به مادران و آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر و آموزش والدین به مادران، به طور جداگانه در کاهش مشکلات رفتاری دختران نوجوان موثر بودند. با این تفاوت که اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر بر اختلالات رفتاری، بیشتر از اثربخشی ترکیب آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر با آموزش والدین و همچنین آموزش جداگانه والدین بود. با وجود این پیگیری، یک ماه بعد از اتمام آموزش مهارت حل مسأله و آموزش والدین انجام گرفت، اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر، پایدار نماند. در حالی که اثربخشی ترکیب آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر و آموزش والدین و آموزش جداگانه ی والدین پایدار مانده بود. نتایج: با توجه به نتایج تحقیق حاضر به نظر می رسد، در ارتباط بین آموزش مهارت حل مسأله به دانش آموزان دختر و کاهش اختلالات رفتاری دانش آموزان دختر، آموزش والدین نقش واسطه ای دارد. و آموزش والدین موجب بالا رفتن اثربخشی آموزش حل مسأله به دانش آموزان می شود. به این صورت که وقتی مادر و کودک هر دو مورد آموزش واقع شدند، کاهش اختلالات رفتاری و پایداری آن، بیشتر از زمانی بود که فقط کودک مورد آموزش قرار گرفت و مادر از اطلاعاتی که کودک دریافت می کرد، بی اطلاع بود، که این به نوبه خود موجب افزایش تفاوت بین اطلاعات و آگاهی های مادر و کودک می شود و به عبارتی شکاف بین نسلی را افزایش می دهد.
سمیرا یاوری ربابه نوری قاسم آبادی
هدف پژوهش حاضر ارزیابی روابط ساختاری بین فعایت مذهبی؛ تقلای مذهبی, نگرش به مواد, الگوگیری اجتماعی, بهزیستی معنوی, انگیزه های مصرف سیگار و قلیان در دانشجویان بود.504 دانشجوی دختر و پسر از دانشگاه های خوارزمی, پردیس کشاورزی و آزاد کرج که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شده بودند, پرسشنامه های بهزیستی معنوی, فعالیت مذهبی, تقلای مذهبی, الگوگیری اجتماعی, عقاید منفی درباره مواد, انگیزه های مصرف و بخش دخانیات از پرسشنامه رفتارهای پرخطر را پاسخ دادند. با تغییراتی در مدل پیشنهادی اولیه مدل نهایی برازش خوبی را نشان داد که اثر فعالیت مذهبی بر مصرف سیگار و قلیان با عاید منفی درباره مواد, الگوگیری اجتماعی, بهزیستی معنوی و انگیزه های مصرف در سه سطح انگیزه های افزایشی, اجتماعی و مقابله ای میانجی گری می شود. همچنین اثر تقلای مذهبی بر مصرف سیگار و قلیان با بهزیستی معنوی و انگیزه های مقابله ای میانجی گری می شود. نتایج از مدل انگیزشی مصرف مواد حمایت می کندو مکانیزمی را بیان می کند که از طریق آن مذهب/معنویت اثر خود را بر مصرف دخانیات می گذارد. بنابراین توجه به این عوامل در برنامه های پیشگیرانه برای مصرف مواد به ویژه سیگار و قلیان به عنوان دروازه ورود به مصرف مواد دیگر می تواند مفید باشد.
زهره کشاورزصفییی ربابه نوری قاسم آبادی
چکیده هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش مهارت های زوجی و جنسی به منظور افزایش میل جنسی و رضایت زناشویی در زنان متأهلی بود که دچار اختلال میل جنسی کم کار بودند. طرح پژوهش از نوع مطالعات موردپژوهی با خطوط پای? چندگانه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر زنان 20 تا40 سال متاهل ساکن منطق? 2 شهرداری کلان شهر تهران بود که 5 تا 14 سال از مدت زمان ازدواجشان گذشته، دچار میل جنسی کم کار بودند و به مرکز مشاور? خان? سلامت منطق? 2 مراجعه نموده بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 4 نفر از زنانی که دچار میل جنسی کم کار بودند به صورت داوطلبانه انتخاب و در جلسات آموزشی که در 13 جلسه با هدف بهبود و افزایش میل جنسی و رضایت زناشویی برگزار گردید شرکت نمودند. ابزار پژوهش پرسشنامه های رضایت زناشویی (enrich)، شاخص عملکرد جنسی زنان (fsfi) و نیز پرسشنامه افسردگی بک (bdi-ii) و پرسشنام? اضطراب زانگ (sas) به ترتیب برای تشخیص عدم ابتلا به اختلالات افسردگی اضطرابی بود. برای آموزش شرکت کنندگان از پروتکل آموزشی مهارتهای زوجی و جنسی استفاده شد. این بسته آموزشی شامل مهارت های ارتباطی، فیزیولوژی جنسی، باورهای شایع ولی نادرست در رابطه با رابط? جنسی (شناختی)، و فنون تمرکز جنسی بود. نتایج پیش از آموزش، حین آموزش و پیگیری یک ماه پس از اتمام مداخله نشان داد که میل جنسی شرکت کنندگان افزایش یافت. در شاخص ارتباطی و حل تعارض و نیز ارتباط جنسی که همسران بیشترین مشکل را داشتند، بهبودی حاصل شد. در کل، نتایج پژوهش حاضر نشان داد بست? آموزشی مهارت های زوجی و جنسی موجب بالا رفتن میزان رضایت زناشویی شرکت کنندگان و بدنبال آن بهبود و افزایش میل جنسی شرکت کنندگان شد.
یزدان مرادی زاده ربابه نوری قاسم آبادی
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش باورهای فراشناختی، راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان و راهبردهای کنترل فکر در علائم اضطراب امتحان دانش آموزان است.در قالب یک طرح همبستگی، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از میان دانش آموزان دبیرستانی شهرستان های استهبان و شیراز در سال تحصیلی 93 – 94، تعداد 401 نفر( دختر و پسر)، انتخاب شدند .ضرایب همبستگی پیرسون نشان داد که از میان باورهای فراشناخت، باورهای مثبت درباره ی نگرانی، کنترل ناپذیری و خطر و اطمینان شناختی با علائم اضطراب امتحان در دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری داشتند. از میان راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان نیز ملامت خویش، پذیرش، نشخوار فکری، فاجعه سازی و ملامت دیگران با علائم اضطراب امتحان در دانش آموزان رابطه مثبت و معناداری داشتند اما تمرکز مجدد مثبت و تمرکز مجدد برنامه ریزی رابطه منفی و معناداری داشتند. همچنین از میان راهبردهای کنترل فکر نیز، نگرانی، کنترل اجتماعی و تنبیه رابطه ی مثبت و معناداری با علائم اضطراب امتحان داشتند اما توجه برگردانی رابطه ی منفی و معناداری داشت.