نام پژوهشگر: مرجان پشت مشهدی
مرجان پشت مشهدی پروانه محمدخانی
هدف: این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی مداخله ترکیبی درمان دلبستگی و آموزش فرزندپروری به مادران دلبسته ناایمن بر علایم کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی کمبود توجه، استرس ، اضطراب و اجتناب دلبستگی مادران انجام شد. روش: برای انجام پژوهش از روش مطالعه تک موردی با طرح a-b-a استفاده شد.6 نفر از مادران دلبسته ناایمن کودکان 12-6 ساله مبتلا به اختلال بیش فعالی کمبود توجه ، مورد مطالعه قرار گرفتند. نمونه گیری با استفاده از نمونه در دسترس و از بین مراجعه کنندگان به مرکز آموزشی درمانی رفیده انجام شد و شرکت کنندگان بصورت پله ای و با ترتیب تصادفی وارد مطالعه شدند. هر یک از شرکت کنندگان ابتدا 10 جلسه انفرادی درمان دلبستگی و سپس 6 جلسه آموزش گروهی فرزندپروری دریافت کرد. محتوای جلسات درمان دلبستگی بر اساس فرمول بندی دوزی یر و تیرل(1998) و با هدف بهبود مشکلات مادر در زمینه برقراری روابط نزدیک با فرزندش تنظیم شد. جلسات آموزش گروهی فرزندپروری بر اساس راهنمای آموزشی مارکی ددز، تورنز و ساندرز(2005) و با هدف بهبود مهارتهای فرزندپروری شرکت کنندگان تنظیم شد. ارزیابی با استفاده از چک لیست علایم بیش فعالی، پرسشنامه تجارب مربوط به روابط نزدیک(ecr)، شاخص استرس والدین(psi) و چک لیست رفتاری کودکان(cbcl) انجام شد. هر یک از شرکت کنندگان علایم کودک خود را با استفاده از چک لیست علایم بیش فعالی روی مقیاس لیکرت از آغاز خط پایه تا انتهای مرحله پیگیری هفته ای دو بار درجه بندی کرد. سایر آزمونها در سه دوره پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری اجرا شد. همسران شرکت کننده ها نیز چک لیست رفتاری کودکان را در این سه دوره تکمیل کردند. نمرات چک لیست علایم بیش فعالی روی نمودار نمایش داده شد و با استفاده از تحلیل آماری مورد بررسی قرار گرفت. نمرات سایر آزمونها بصورت نمودار ارائه شد. یافته ها: تمام شرکت کنندگان طی مداخله کاهش در علایم بیش فعالی کودکان گزارش کردند که دامنه آن از 4 تا 19% متغیر بود. علاوه بر آن، مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان نیز بنا به گزارش شرکت کنندگان و همسران آنها کاهش یافت. مداخله ارائه شده بیشتر بر مشکلات درونی سازی کودکان موثر بود. همچنین از بین پنج شرکت کننده که استرس والدینی بالاتر از دامنه نرمال داشتند، نمرات چهار شرکت کننده کاهش نشان داد ولی تنها نمره یکی از آنها به دامنه نرمال رسید. بنظر می-رسد منابع متعددی در استرس والدین نقش دارد که نتایج این پژوهش نیز تاییدی بر آن است. سبک دلبستگی تمام شرکت کنندگان بجز یکی که سبک دو سوگرا داشت، اجتنابی بود. اجتناب و اضطراب دلبستگی همه شرکت کنندگان طی مداخله کاهش نشان داد ولی تنها در سه نفر از شرکت کنندگان در پایان مداخله سبک دلبستگی از ناایمن به ایمن تغییر پیدا کرد. نتیجه گیری: مداخله ارائه شده علایم بیش فعالی کودکان را کاهش داد. همچنین بر مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان تاثیر داشت اگرچه باید گفت بنا بر گزراش شسرکت کنندگان و همسران آنها تاثیر مداخله ارائه شده بر مشکلات درونی سازی کودکان بیشتر از مشکلات برونی سازی بود. استرس مادران و اجتناب و اضطراب دلبستگی آنان نیز طی مداخله کاهش نشان داد. در مادرانی که سبک دلبستگی از ناایمن به ایمن تغییر پیدا کرد، هر دو دسته مشکلات درونی سازی و برونی سازی کودکان کاهش نشان داد حتی اگر استرس والدینی به دامنه نرمال نرسید. با توجه به اینکه مداخله دلبستگی در این مطالعه بسیار کوتاه بود و تنها محدود به 10 جلسه می شد، می توان انتظار داشت در صورت افزایش تعداد جلسات بتوان نتایج بهتری بدست آورد.
زینب افتخاری نسب اصغر دادخواه
چکیده: فرایندهای خانوادگی تأثیر زیادی بر رفاه اقتصادی،اجتماعی،جسمی و روان شناختی کودکان دارند.بسیاری از مشکلات اقتصادی اجتماعی و سلامت روان به اختلال در عملکرد خانواده مر بوط می شود(دی گراف ، اپیتجنز، 2008). بنابراین ممکن است اکثر کودکان در جریان رشد مشکلات هیجانی و رفتاری خاصی پیدا کنند که معلول فشارهای رشد و انطباق با انتظارات خانواده باشد(شرودر،گوردن،1384). افزون بر این افسردگی مادر به همراه سایر مشکلات می تواند بر رشد عاطفی و اجتماعی کودک موثر باشدهمچنین بایر و همکاران(2006) در مطالعه ای نشان دادند که اضطراب و افسردگی مادران پیش بین مشکلات درون سو در کودکان است) خانجانی،1389). متخصصان برای پیشگیری از مشکلات شایع دوران کودکی یا پیشگیری از تشدید آنها سعی کرده اند والدین را با رشد کودک و فنون مدیریت رفتار آشنا کنند( شرودر و گوردون1385).در واقع از میان رویکردهای درمانی مختلف برای کودکان نابهنجار،برنامه های آموزش والدین بهترین تحقیقات را دریافت کرده اند(مارکی ددز ،ساندرز 2006)که از این میان یافته های تحقیقی نشان داده است که آموزش مهارتهای فرزند پروری با استفاده از فرزند پروری کارآمد (triple p) کاهش قابل پیش بینی در مشکلات کودکان و بهبودی هایی در رفتار کودکان و سازگاری والدین داشته است(ساندرز2003) . برنامه فرزند پروری کارآمد، علاوه بر درمان وپیشگیری مشکلات رفتاری عاطفی و رشدی کودکان بر شایستگی والدین نیز موثر است دارای پشتوانه ی تجربی خوبی در زمینه درمان شیوه های فرزند پروری ناکارآمد،افسردگی،اضطراب،استرس، خشم والدین وتعارضات زناشویی،است (ساندرز ،2008) مطالعه ی حاضر به منظور بررسی اثر بخشی فرزند پروری کارآمد بر مشکلات درون سو و برون سو کودکان و اضطراب و افسردگی مادران آنها طرح ریزی شده است. بدین منظور 150 نفر از مادرانی که اظهار می داشتند فرزندانشان دارای مشکلات درون سو و برون سو است و تمایل به شرکت در پژوهش داشتند به روش نمونه گیری قضاوتی انتخاب شدند و سیاهه رفتاری کودک اخنباخ و مقیاس افسردگی ، اضطراب ، استرس را کامل نمودند ، سپس 38 نفر از آنها که داراری دیگر ملاکهای پژوهش بودند انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. در طی ریزش نمونه 25 نفر به عنوان گروه نمونه باقی ماندند(13 نفر گروه آزمایش، 12 نفر گروه کنترل) گروه آزمایش ، برنامه فرزند پروری را دریافت کرد. و گروه کنترل همچنان در شرایط بدون مداخله قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل داده ها در مرحله پیش آزمون از تحلیل کوواریانس و در مرحله پیگیری آزمون اندازه گیری های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که هیچگونه تفاوت معنی داری بین آزمودنی ها در قبل و بعد از مداخله در هر یک از متغییرها وجود ندارد. این عدم معنی داری تا دوماه در مرحله پیگیری، مشاهده گشت.(p<0/05). نتیجه آنکه در مطالعه حاضر، برنامه فرزند پروری کارآمد بر کاهش مشکلات درون سو و برون سو کودکان و اضطراب و افسردگی مادران آنها موثر نبوده است. کلید واژه ها: فرزند پروری کارآمد، مشکلات درون سو، مشکلات برون سو، اضطراب، افسردگی
علی فیضی خواجه مرجان پشت مشهدی
چکیده: هدف مطالعه کنونی سنجش رابطه بین راهبردهای حفظ جفت در زن و شوهر و رضایت زناشویی همسر است. در این مطالعه نقش ارزش جفتی زنان و شوهران در چگونگی استفاده شوهران از راهبردهای حفظ جفت مورد کاوش قرار گرفت و رابطه ارزش جفتی زن و رفتارهای حفظ جفت او نیز بررسی شد.
زینب صالح جونقانی مرجان پشت مشهدی
نقایص شناختی با خطر ژنتیکی بیماری اسکیزوفرنیا مرتبط اند و در خویشاوندان درجه اول غیر مبتلا نیز وجود دارند. این اشخاص عملکرد شناختی ضعیفی در تست های عصب روان شناختی نشان می دهند. بر اساس یافته های این مطالعه خواهر و برادرهای بیماران مبتلابه اختلال اسکیزوفرنیا عملکرد شناختی پایین تری نسبت به گروه کنترل داشتند. این مطالعه پیشنهاد می کند که نقایص شناختی می توانند به عنوان یک اندوفنوتیپ برای اسکیزوفرنیا در نظر گرفته شود.