نام پژوهشگر: فرزانه صابونی
سهیلا پورخداداد منیژه کرمی
کلشی سین یک آلکالوئید گیاهی است که مجموعه ای از اعمال سلولی از جمله میتوز، ترشح، طویل شدن سلول، مورفولوژی و حرکت سلول را معیوب می کند. طبق تحقیقات قبلی تزریق کلشی سین به داخل شکنج دندانه ای باعث تخریب سلولهای گرانولی شده و حافظه فضایی را مختل می کند. این ماده به توبولین متصل می شود و میکروتوبول ها را دپلیمریزه می کند و به این واسطه باعث تخریب فرایندهای انتقالی وابسته به میکروتوبول ها از جمله جریان آکسوپلاسمیک سریع می شود. در این تحقیق تزریق دو طرفه کلشی سین(1 ?g/rat) با دوز های مختلف ( ?g/rat8-1) به داخل ca1 هیپوکامپ به منظور تخریب و کاهش جمعیت سلول های پیرامیدال ca1و هم زمان تاثیر کلشی سین و نیتریک اکساید هیپوکامپ پشتی بر روی ترجیح مکان شرطی شده cpp) (و رفتار جستجوی دارو در مدل شرطی با مرفین مطالعه شد. شرطی سازی با کمک روش غیر طرفدار (unbiased) مشتمل بر سه مرحله آشنایی، شرطی سازی و آزمون اجرا شد. طبق نتایج، تزریق داخل هیپوکامپی کلشی سین g/rat? 8 باعث کاهش تعداد نورونهای پیرامیدال ناحیه ca1 هیپوکامپ شده و یادگیری و رفتار جستجوی دارو را در حیوانات تحت آزمایش کاهش داد. اما تزریق زیر جلدی مرفین ( mg/kg5 ) روزانه یکبار طی شرطی سازی ، باعث القا cpp در موش هایی شد که قبلا تحت تزریق داخل هیپوکامپی( ca1 )کلشی سین ?g/rat 8 به عنوان عامل تخریب (lesion) قرار گرفته بودند. تزریق l –آرژینینg/rat )?3)، پیش ساز no ، cpp القا شده توسط مرفین را تقویت کرد. تزریق l-name،g/rat)?3)، یک دقیقه قبل از قبل از l –آرژینین باعث کاهش پاسخ l – آرژینین گردید. این پژوهش نشان داد که no در ca1 هیپوکامپ در بیان پاسخ مرفین در حیوانات تحت تخریب با کلشی سین نقش دارد. مرفین ممکن است به علت تحریک رسپتورهای اپیوئیدی در تگمنتوم شکمی باعث افزایش سطح دوپامین در هیپوکامپ پشتی شده، و اثر تخریبی کلشی سین را تحت تاثیرقرار داده و القا cpp و رفتارهای جستجوی دارو را امکان پذیر کند. اثر no نیز می تواند به واسطه دوپامین در آن ناحیه تنظیم شود که مطالعات آتی نقش این مکانیسم را روشن خواهد کرد.
مهناز رحیم پور منیژه کرمی
شواهد نشان می دهد که بین تقویت مثبت اپیوئیدها و وابستگی دارویی ارتباط وجود دارد. از مرفین جهت القاء ترجیح مکانی شرطی شده و از نالوکسون برای تظاهر وابستگی دارویی به مرفین استفاده می شود. در این پژوهش، اثرات تزریق (l-name) ng- nitro-l- arginine methyl ester به عنوان مهارگر آنزیم نیتریک اکساید سینتاز و l – آرژینین به عنوان پیش ساز نیتریک اکساید به داخل هسته مرکزی آمیگدال، بر بیان ترک القاء شده با نالوکسون در موش وابسته به مرفین در مدل شرطی سازی مکانی مورد بررسی قرار گرفت و با تکنیک nadph –دیافورز، شواهد مولکولی مبنی بر فعالیت آنزیم نیتریک اکساید سینتاز مطالعه شد. ترجیح مکان شرطی شده (cpp) در موش های نر wistar (گرم250- 200) به روش غیر طرفدار و به صورت یک برنامه پنج روزه در سه مرحله آشنایی، شرطی سازی و آزمون اجرا شد. تزریق زیر جلدی مرفین (mg/kg 7.5-2.5) طی برنامه شرطی سازی 3روزه، ترجیح مکانی معنی دار و وابسته به مقدار ایجاد نمود. تزریق داخل صفاقی نالوکسون (mg/kg 0.1-0.4)، دقیقه قبل از آزمون، بیزاری از مکان شرطی شده را به طور معنی دار القاء نمود که این پاسخ با تزریق مستقیم l- آرژینین (g/rat 3-0.3µ) مقدم بر نالوکسون معکوس شد. همچنین، با تزریق مستقیم l-name (g/rat µ 0.3-3) پیش از تزریق l- آرژینین، پاسخ القایی l- آرژینین متوقف گردید. مطالعات هیستوشیمیایی با nadph-d در هسته مرکزی آمیگدال نشان داد که تزریق l- آرژینین فعالیت آنزیم نیتریک اکساید سینتاز و تولید no را در سلول های این هسته افزایش داده ولی l-name فعالیت آنزیم مذکور و تولید no را کاهش داده است. این یافته ها نشان می دهد که احتمالا سیستم نیتریک اکساید ناحیه آمیگدال مرکزی، در وابستگی روانی به مرفین نقش مهمی را ایفا می کند.
بنفشه امیر اصلانی فرزانه صابونی
یکی از فاکتورهایی که توسط سلولهای میکروگلیا در حالت فعال ترشح می شود نیتریک اکساید است که یک رادیکال آزاد بوده و می تواند منجر به التهاب در سیستم عصبی مرکزی شود. در این پروژه اثر دو داروی ضد التهاب بتائین و آیمود در کاهش میزان نیتریک اکساید مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بدست آمده نشان می دهد که داروی بتائین قادر است میزان التهاب این سلولها را از طریق کاهش در میزان نیتریک اکساید تولید شده کنترل نماید. همچنین نتایج نشان می دهد داروی بتائین دارای اثر توکسیک بر سلولهای میکروگلیا نبوده ومیزان بقاء سلولهای تیمار شده با غلظت های مورد مطالعه داروی بتائین با نمونه های کنترل مشابه است. در مورد داروی آیمود نتایج حاکی از آن است که ای دارو در رقت های بالاتر می تواند میزان نیتریک اکساید را کاهش دهد
مولود میررضوی فرزانه صابونی
آستروسیت ها فراوانترین سلول های گلیا در سیستم عصبی مرکزی هستند.از جمله فعالیتهای آنها می توان اشاره کرد به: نگهداری حالت فیزیولوژی طبیعی مغز، ماندگاری و راهنمایی مهاجرت نرون ها در طی تکامل آنها، شکل دهی و محافظت از سد مغزی- خونی، نگهداری هموستازی یونی خارج سلولی، و همچنین نقش تنظیمی مهمی را در هنگام التهاب مغزی ایفا می کنند. آستروسیت های فعال شده انواع سیتوکین ها، شموکین ها و نیتریک اکساید را تولید می کنند . no نقش مهمی در پاتوفیزیولوژی بیماری های التهابی سیستم عصبی ،از جمله: نواقص ناشی از دمیلینه شدن (بیماری ms و آنسفالوپاتی آلرژیک) ،بیماری های نورودژنراتیو (بیماری آلزایمر و پارکینسون) ، و صدمات مغزی ایسکمی و تروماتیک در ارتباط با سلول های گلیای فعال شده، دارد. عصاره گیاهی آیمود دارای اثرات تنظیم سیستم ایمنی در بیماران آلوده به ویروس hiv است و در فازهای اولیه بیماری سلول های cd4 را افزایش داده و پیشرفت مراحل بیماری را کند می کند. شیکونین ، رنگدانه قرمز رنگ نفتوکوئینون بدست آمده از ریشه گیاه lithospermum erythrorhizon ، یک داروی گیاهی چینی با فعالیتهای بیولوژیکی متنوع از جمله فعالیت ضد التهابی و ضد توموری، مهار hiv-1 و توانایی ترمیم زخم ها می باشد. در این مطالعه اثرات دو داروی آیمود و شیکونین بر فعالیت التهابی آستروسیت های فعال شده که می توانند در بیماری های التهابی سیستم عصبی نقش داشته باشند ، بررسی می گردد. در این تحقیق از سلول های کشت شده از مغز موش و سل لاین انسانی 1321n1 استفاده گردید . سلول ها با lps و غلظت های مختلف شیکونین و آیمود تیمار شده و میزان تولید no و میزان بقا و دوام سلول ها بررسی گردیده است.
مبینا عالمی فرزانه صابونی
مقدمه: سیاهدانه، با نام علمیnigella sativa l. گیاهی دارویی و بومی جنوب غربی آسیا است. پیامبر اکرم(ص) این دانه را حب البرکت و درمان همه ی بیماری ها نامیدند. التهاب که تقریبا در تمام بیماری ها نقش دارد، در مغز می تواند بسیاری از بیماری های نورودژنراتیو مانند آلزایمر و مولتیپل اسکلروزیس را ایجاد کند. سلول های گلیال شامل آستروسیت و میکروگلیا، سلول های ایمنی مغز محسوب می شوند. سلولهای گلیال ملتهب دربیماری های اعصاب نوروتوکسین ها را ایجاد می کنند. هدف: تولید کالوس روش سودمندی برای گیاهان دارویی از جهت حفظ ذخایر ژنتیکی و تکثیر این گیاهان، تولید بیشتر متابولیت های ثانویه با توجه به تولید بیوماس و فراهم آوردن زمینه ی تحقیق برای دیگر مقاصد بیوتکنولوژی می باشد. در دهه اخیر به علت مشخص شدن بسیاری از عوارض داروهای شیمیایی، دانشمندان به داروهای گیاهی توجه بیشتری نشان می دهند. بنابراین شناخت داروهای موثر در کاهش فعالیت التهابی سلول های گلیال، اهمیت فراوانی دارد. روش: از بخش های ریشه، ساقه، یقه و برگ سیاهدانه کالوس، القا و بعد از 3 دوره واکشت دادن کالوس ها و اندازه گیری وزن کالوس های تر، عصاره الکلی کالوس ها و بذر سیاهدانه استخراج شد. میزان تایموکوئینون در این عصاره ها توسط hplc و اسپکتروفوتومتر و میزان مواد فنولی و قدرت آنتی اکسیدانتی آنها نیز توسط تست های فولین سیوکالتو و frap بررسی گردید. سپس برای بررسی اثرات ضدالتهابی این عصاره ها، کشت سلول های مخلوط گلیال توسط lps، ملتهب شده و با عصاره ها تیمار گردید. سپس میزان التهاب با تست گریس و میزان فعالیت سلول ها با تست mtt بررسی شد. نتیجه: بالاترین سرعت القا و رشد کالوس از برش های برگ مشاهده شد. hplc نشان داد میزان تایموکوئینون در بخش های روشن کالوس القا شده از برگ که در نور رشد یافته نسبت به کالوس سایر قسمت ها بیشتر است. طی تست گریس و mtt مشاهده گردید که این عصاره ها در دوزهای مشخص اثرات ضد التهابی و دوزهای بالاتر عصاره بذر اثر کشندگی دارد. بنابراین عصاره سیاه دانه می تواند بعنوان یک عامل ضد التهاب عصبی مورد ارزیابی و توجه بیشتر قرار گیرد.
شیرین حسینی فرزانه صابونی
چکیده مقدمه: آستروسیت ها فراوانترین سلول سیستم اعصاب مرکزی و حدود 5 برابر نورون ها بوده و در عملکرد طبیعی مغز اهمیت دارند. آنها به آسیب مغزی با واکنشهای التهابی پاسخ داده لذا در دامنه بزرگی از بیماری های نورودژنراتیو نقش دارند. فعال شدن آستروسیت ها علاوه بر تغییرات ساختاری با بیان و آزاد شدن مولکول های مرتبط با التهاب حاد و مزمن و بالقوه سیتوتوکسیک همچون نیتریک اکساید (no)، اینترلوکین ها (ils)، پروستاگلاندین ها (pgs) و (tnf-?) tumor necrosis factor ? همراه می باشد. شیکونین، رنگیزه نفتوکوئینونی ریشه گیاه سنگدانه (lithospermum erythrorhizon) دارای اثرات ضد التهابی، ضد سرطانی، ضد hiv-1، ضد توموری و ضد انعقاد خون می باشد که در آسیای شرقی در درمان زخم ها و عفونت ها بسیار کاربرد داشته است. این مطالعه به جستجوی اثرات ضد التهابی و یا سمی غلظتهای شیکونین در محدوده ?m (1/0 تا 100) بر آستروسیت های کشت شده می پردازد. مواد و روش ها: مغز نوزاد 2 روزه موش صحرایی بعد از جدا سازی مننژ، هموژنیزه و در محیط dmemf12 + 10% fbs کشت شد و بعد از 10 روز آستروسیت ها جدا سازی، کشت و با خلوص بیش از 95% (به روش ایمنوسیتوشیمی) استفاده شدند. آستروسیت ها با غلظت های مختلف شیکونین ?m (100، 50، 30، 20، 10، 5، 5/2، 1، 5/0، 1/0) به مدت یک ساعت تیمار و سپس تحت اثر lps قرار گرفته و واکنش mtt برای بررسی میزان حیات سلول ها، و برای ارزیابی پیشرفت التهاب، میزان نیتریک اکساید (آزمون گریس) پس از 24 و 48 ساعت سنجش شد. نتایج: غلظت های ?m 30، 20، 10، 5، 5/2، 1 شیکونین فاقد اثر ضد التهابی و مرگ سلولی معنی دار بود، اما به خوبی در غلظت های ?m 5/0 و 1/0 منجر به کاهش تولید no و القاء اثرات ضد التهابی شد (p<0.001)، و در غلظت های ?m 100 و 50 منجر به کاهش تولید no و مرگ سلولی شد (p<0.001). بحث و نتیجه گیری: شیکونین منجر به کاهش تولید no توسط آستروسیت در غلظت های ?m 5/0 و 1/0 شد که ممکن است ناشی از مهار رهایش و مهار بیان عوامل التهابی و سیگنالینگ سلولی همچون ils و inos باشد. به این ترتیب می توان شیکونین را در محدوده غلظتی ?m 1/0 تا 5/0 به عنوان یک عامل با اثرات ضدالتهابی در سیستم عصبی بویژه بر آستروسیت ها شناسایی کرد با این حال شاید نتوان کاهش تولید no را به اثرات ضد التهابی شیکونین در غلظت های ?m 100 و 50 نسبت داد بلکه ممکن است ناشی از افزایش مرگ سلولی باشد که نتایج این را نیز نشان داد. کاهش نسبت پروتئینی bcl-2/bax و یا افزایش میزان ros و القاء آپوپتوزیز می توانند فرضیه های ممکن برای این اثرات در تحقیقات بعدی باشند. هر توجه به شیکونین به عنوان یک استراتژی درمانی در بیماریهای نورودژنراتیو باید با در نظر گرفتن اثرات سیتوتوکسیک آن در غلظتهای مذکور باشد.
ثریا عباسی حبشی فرزانه صابونی
سلول های میکروگلیا، سلول های کلیدی ایمنی ذاتی سیستم عصبی مرکزی، علاوه بر حفاظت عصبی، دارای نقش مهمی نیز در دگرگونی های عصبی می باشند. فعالیت مزمن میکروگلیا، حیات نورونی را از طریق آزادسازی میانجی گر های نوروتوکسیک متعدد از جمله سیتوکین ها، کموکین ها و نیتریک اکساید (no) به خطر می اندازند. در نتیجه، تنظیم کننده های فعالیت میکروگلیا، به عنوان نماینده های درمانی، برای هدف قرار دادن تخریب عصبی از جمله بیماری آلزایمر و پارکینسون در نظر گرفته می شوند. بروملین، مخلوطی از سیستئین پروتئازها، مشتق از ساقه ی آناناس (ananas comosus)، دارای اثرات ضد التهابی و تنظیم کنندگی ایمنی می باشد. در این مطالعه، اثرات ضد التهابی بروملین بر سلول های اولیه میکروگلیای رت ملتهب شده با lps، بررسی شده است. سلول های میکروگلیای اولیه نوزاد رت، توسط شیک کردن، از فلاسک کشت مخلوط گلیا، جدا گشته و در محیط کشت dmem حاوی 10% از fbs کشت داده شدند. خلوص کشت ها توسط ایمونوسیتوشیمی با استفاده از آنتی بادی ox-42، بیش تر از 95% برآورد گردید. سلول ها با بروملین (1، 5، 10، 20، 30، 40 و 50 µg/ml) در محیط جدید حاوی 1% از fbs تیمار گردیده و پس از 1 ساعت با غلظت 1 µg/ml lps به مدت 48 ساعت ملتهب گردیدند. با استفاده از تست گریس و تکنیک های rt-pcr و وسترن بلات نشان داده شد که غلظت 30 ?g/ml بروملین به طور قابل توجهی تولید no را در میکروگلیای پرایمری رت تحریک شده توسط lps به صورت وابسته به غلظت کاهش داد. همچنین بروملین بیان inos و tnf-? را در سطح mrna کاهش داد که مرتبط با مهار بیان فاکتور نسخه برداری nf-?b در سطح بیان پروتئین بوده است. به علاوه، با استفاده از تست mtt، نشان داده شد که بروملین در هیچ یک از غلظت های مورد استفاده، سمیتی برای سلول ها نداشته است. در نتیجه، نتایج این پژوهش اثبات کرد که بروملین با کاهش عوامل التهابی می تواند نقش موثری در پیشگیری و درمان بیماری های التهاب عصبی داشته باشد.
سپیده والی مهر فروغ سنجریان
در دهه اخیر به علت مشخص شدن بسیاری از عوارض داروهای شیمیایی، دانشمندان به داروهای گیاهی توجه بیشتری نشان می دهند. در میان بیماری های موجود، التهاب( که تقریبا در تمام بیماری ها نقش دارد) در مغز، بسیاری از بیماری های تخریب عصبی مانند آلزایمر و مولتیپل اسکلروزیس را ایجاد می کند. سلول های گلیال شامل آستروسیت و میکروگلیا، سلول های کلیدی ایمنی ذاتی سیستم عصبی مرکزی محسوب می شوند. سلول های گلیال ملتهب در بیماری های اعصاب نوروتوکسین ها را ایجاد می کنند. بنابراین شناخت گیاهان دارویی موثر در کاهش فعالیت التهابی سلول های گلیال و استفاده از روش های بیوتکنولوژی به منظور افزایش تولید متابولیت های ثانویه، اهمیت فراوانی دارد. از جمله روش های بیوتکنولوژیکی، کشت ریشه های مویینه حاصل از تلقیح ریزنمونه مناسب گیاهی با باکتری agrobacterium. rhizogenes است. گیاه نپتا با نام علمی nepeta pogonosperma jamzad et assadi گیاهی دارویی و بومی ایران است. از بخش های برگ و ساقه با استفاده از سویه های مختلف a. rhizogenes (a4,a7,a13,msu440,15834) ریشه مویینه القا و پس از رشد در محیط مایع عصاره استخراج شد. از برگ و ساقه گیاه به منظور استخراج اسانس و عصاره استفاده شد. سپس برای بررسی اثرات ضد التهابی کشت سلول های مخلوط گلیال توسط lps، ملتهب و با اسانس و عصاره ها تیمار گردید. سپس میزان التهاب با تست گریس و میزان فعالیت سلول ها با تست mtt بررسی شد. بیشترین میزان ریشه زایی با استفاده از سویه های msu440 و a13 و جداکشت ساقه، کمترین میزان ریشه زایی با سویه a7 و تعداد نسخه های t-dna وارد شده در لاین های مختلف ریشه های مویینه، یک نسخه مشاهده گردید. طی تست گریس و mtt مشاهده گردید که اسانس و عصاره ریشه مویینه در دوزهای مشخص اثر ضد التهابی دارد و عصاره گیاه اثر ضد التهابی را نشان نداد. بنابراین ترکیب اصلی موجود در اسانسnepetalactone) ) می تواند به عنوان یک عامل ضد التهاب عصبی مورد ارزیابی و توجه بیشتر قرار گیرد.
محمود حسنی محمد انصاری
سلول های میکروگلیا و آستروسیت سلول های کلیدی ایمنی ذاتی سیستم عصبی مرکزی، علاوه بر حفاظت عصبی، دارای نقش مهمی نیز در دگرگونی های عصبی می باشند. فعالیت مزمن این سلول ها، حیات نورونی را از طریق آزادسازی میانجی گر های نوروتوکسیک متعدد از جمله سیتوکین ها، کموکین ها و نیتریک اکساید (no) به خطر می اندازند. در نتیجه، تنظیم کننده های فعالیت گلیاها، به عنوان نماینده های درمانی، برای هدف قرار دادن تخریب عصبی از جمله بیماری آلزایمر و پارکینسون در نظر گرفته می شوند. میگری هیل®، دارویی است گیاهی که محصول تحقیق و پژوهش دانشمندان ایرانی می باشد. که با توجه به ترکیباتی مانند thymol و 1,8-cineole دارای اثرات ضد التهابی می باشد. در این مطالعه، اثر ضد التهابی میگری هیل® بر سلول های اولیه میکروگلیا و سلول های مخلوط گلیای رت ملتهب شده با lps، بررسی شده است.(محیط کشت dmem حاوی 10% از fbs) مورد بررسی قرار گرفتند.سلول های میکروگلیای اولیه نوزاد رت، توسط شیک کردن، از فلاسک کشت مخلوط گلیا، جدا گشته و در محیط کشت dmem حاوی 10% از fbs کشت داده شدند. خلوص کشت ها توسط ایمونوسیتوشیمی با استفاده از آنتی بادی ox-42، بررسی شد، و خلوص سلول ها بیش از 95% برآورد گردید. سلول های میکروگلیا با میگری هیل® ( 5، 25، 50، 75، 100 و 150 µg/ml) و سلول های مخلوط گلیا با میگری هیل® (25، 75، 100، 150، 200 و 350 µg/ml)در محیط جدید حاوی 1% از fbs تیمار گردیده و پس از 1 ساعت lps به مدت 48 ساعت ملتهب گردیدند. با استفاده از تست گریس و تکنیک های rt-pcr و وسترن بلات نشان داده شد که غلظت ?g/ml 150 میگری هیل® به طور قابل توجهی تولید no را در سلول های مخلوط گلیای تحریک شده توسط lps به صورت وابسته به غلظت کاهش داد.( البته در مورد میکروگلیا فقط توسط تست گریس و در غلظت ?g/ml 50 کاهش no مشاهده گردید) همچنین میگری هیل® بیان inos و tnf-? را در سطح mrna کاهش داد که مرتبط با مهار بیان فاکتور نسخه برداری nf-?b در سطح بیان پروتئین بوده است. به علاوه، با استفاده از تست mtt، نشان داده شد که میگری هیل® در هیچ یک از غلظت های مورد استفاده، سمیتی برای سلول ها نداشته است. در نتیجه، نتایج این پژوهش اثبات کرد که میگری هیل® با کاهش عوامل التهابی می تواند نقش موثری در پیشگیری و درمان بیماری های التهاب عصبی داشته باشد.
بهاره عبد نیک فرجام زهرا پورپاک
کنترل دقیق التهاب جهت محافظت از بافت عصبی در مقابل افزایش آسیب اولیه و به وجود آوردن امکان ترمیم ضروری است. جهت تضعیف پاسخ ها به عوامل القا یا تقویت کننده التهاب، مکانیسم های فیدبک منفی متعددی شناسایی شده اند. این مکانیسم ها شامل القا پروتئین های مهار کننده مسیرهای انتقال سیگنال (مانند پروتئین های socs)، القا سرکوب کننده گان نسخه برداری و ترنس رپرسورها (برای مثال atf3 وnurr1) و تولید مدیاتورهای محلول یا سطح سلولی با فعالیت های ضد التهابی (مانند il-10، tgf-?، resolving و لیگاندهایی برای گیرنده های tam) می باشد. تاکنون، چگونگی ارتباط مکانیسم های فیدبک منفی با مسیرهای سیگنالینگ پیش التهابی جهت خاموش کردن التهاب به خوبی شناسایی نشده است. آستروسیت ها بیشترین نوع سلول گلیال و سلول های عرضه کننده آنتی ژن غیر حرفه ای موجود در مغز هستند که در محافظت از نورون ها و مکانیسم های ایمنی نقش دارند. بنابراین، به نظر می رسد سیگنال های اختصاصی ایمونومادولاتوری فنوتیپ و عملکرد آستروسیت ها را به سمت القای محافظت و ترمیم بافتی تغییر می دهند. جهت اولین مرحله در بررسی این فرضیه، il-19 و nurr1 به عنوان ایمونومادولاتورهای بالقوه ای که بر آستروسیت ها تاثیر می گذارند انتخاب گردید. مطالعات نشان می دهند که il-19 یک سایتوکاین ایمونومادولاتور است و عملکرد آن توسط یک گیرنده هترودایمر متشکل از il-20r1 و il-20r2 منتقل می گردد. تا کنون بیان این گیرنده ها توسط آستروسیت ها مورد بررسی قرار نگرفته است.nurr1 بیان مدیاتورهای نوروتوکسیک پیش التهابی را در میکروگلیا و آستروسیت ها مهار می کند. کاهش بیان nurr1 منجر به افزایش پاسخ های التهابی در میکروگلیا می گردد. هنوز مشخص نیست آستروسیت های فعال چگونه بیان nurr1 را تنظیم می کنند. در این تحقیق تولید il-19 و گیرنده آن توسط آستروسیت ها و چگونگی تنظیم عملکرد nurr1 در طی التهاب، بیان این فاکتورها در سطح mrna و پروتئین در آستروسیت ها و در کورتکس مغز موش های بالغ c57bl/6 پس از تیمار با lps مورد بررسی قرار گرفت. یافته های حاصل مطالعه حاضر نشان می دهد که mrna تمام فاکتورهای انتخاب شده در آستروسیت های فعال و کورتکس تحریک شده توسط lpsحضور دارند مطالعات بیشتر نقش های اختصاصی این فاکتورها را در تنظیم اعمال آستروسیت ها مورد سنجش قرار خواهد داد. این یافته ها به رشد دانش عملکرد و رفتار سلول ها و مدیاتورها در طی شرایط التهابی در مغزکمک می نمایند.
پرستو رمضانی فرزانه صابونی
. از بخش های ریشه، ساقه و برگ مورخوش، کالوس القا و بعد از سه دوره واکشت کالوس ها، عصاره آبی آنها و نیز عصاره آبی و اسانس برگ خشک گیاه استخراج شد. کروماتوگرافی جرمی(gc mass) انجام شده برای اسانس نشان داد که دو ترکیب کامفور و لینالول، ترکیبات اصلی موجود در اسانس گیاه هستند، لینالول و کامفور دارای اثرات ضد التهابی می باشند. سلول های مخلوط گلیال موش صحرایی در محیط کشت dmem حاوی 10% از fbs کشت داده شدند. سلول ها با عصاره گیاه (µg/ml 100،200،300، 400، 500 و 600)، عصاره کالوس(µg/ml 100، 150، 200، 250، 300 و 400) و اسانس(µl/ml 1/0، 3/0، 5/0، 7/0، 1 و 5/1) تیمار شده و پس از یک ساعت با lps به مدت 48 ساعت ملتهب گردیدند. با استفاده از آزمون griess نشان داده شد که عصاره گیاه ?g/ml) 500)، عصاره کالوس ?g/ml) 200) و اسانس ?l/ml) 1) به طور قابل توجهی تولید no در سلول های مخلوط گلیای تحریک شده توسط lps را به صورت وابسته به غلظت کاهش می دهند. همچنین با روش های rt-pcr و real-time rt-pcr اثبات شد که عصاره گیاه و اسانس در غلظت های مشخص شده، بیان inos و tnf-? را در سطح mrna کاهش می دهد. با استفاده از آزمون mtt، نشان داده شد که هیچ یک از غلظت های مورد استفاده، سمیتی برای سلول ها ندارد. با توجه به، یافته های بدست آمده از این پژوهش می توان گفت که گیاه مورخوش با کاهش عوامل التهابی می تواند نقش موثری در پیشگیری و درمان بیماری های التهاب عصبی داشته باشد.
مینا رسول نژاد فرزانه صابونی
حفاظت نورونها در برابر سیگنالهای مرگ یکی از استراتژی های مهم برای مقابله با بروز و پیشرفت بیماری های نورودژنراتیو از جمله پارکینسون به شمار می رود. دو پدیده ی التهاب عصبی و استرس اکسیداتیو از منابع اصلی ایجاد سیگنالهای مرگ هستند. در این تحقیق دو فاکتور nurr1 و gdnf، به ترتیب به دلیل اثرات ضدالتهابی و ترمیمی که برای آنها گزارش شده است، به منظور حفاظت نورونهای دوپامین ساز sh-sy5y در مقابل التهاب عصبی حاصل از میکروگلیای فعال و نیز مسمومیت ناشی از توکسین 6-ohda کاندید شدند. بدین منظور در بدو امر لنتی ویروسهای نوترکیب حامل ژنهای nurr1 و gdnf تهیه و به ترتیب سلول های دوپامین ساز sh-sy5y و رده ی سلولی آستروسیتوما (1321n1) با لنتی ویروسهای مزبور آلوده شدند. همچنین برای تولید بهینه و انبوه فاکتور gdnf، سلولهای hek-293t با ناقل پلاسمیدی مربوطه ترانسفکت شدند و سپس محیط مشروط سلول های آستروسیتوما و hek-293t، که فاکتور gdnf در هر دو نوع سلول بیش بیان شده بود، جمع آوری شد. در ادامه افزایش بیان هر یک از ژنهای مزبور در سلولهای مربوطه با تکنیک rt-pcr به اثبات رسید. در مرحله ی بعد، سلولهای میکروگلیا از مغز نوزادان موش صحرایی جداسازی و کشت گردید و متعاقبا التهاب عصبی بوسیله تیمار با lps در سلولهای مزبور القا و صحت آن از طریق بیان ژنهای tnf-? و inos با تست گریس و تکنیک rt-pcr به اثبات رسید. سپس محیط مشروط این سلولها جمع آوری و به همراه محیط مشروط سلولهای آستروسیتوما /hek-293t (حاوی فاکتور gdnf) به سلولهای sh-sy5y افزوده شد. همچنین سلولهای sh-sy5y به صورت جداگانه با توکسین 6-ohda و محیط مشروط سلولهای آستروسیتوما / hek- 293t تیمار شدند. سرانجام آنالیز mtt نشان داد که سلولهای sh-sy5y با بیان فزاینده ی فاکتور nurr1 و یا در حضور مقادیر انبوه فاکتور gdnf، مقاومت بیشتری را نسبت به سلولهای کنترل در برابر التهاب عصبی و 6-ohda نشان می دهند. همچنین دو فاکتور gdnf و nurr1 با هم به صورت هم افزایی عمل کرده و مقاومت بیشتری را نسبت به حالت تنها در برابر التهاب عصبی و مسمومیت پارکینسونی به سلولهای دوپامین ساز اعطا می کنند.
عبدالشکور محمدنیا حسین فلاحی
در این طرح تمایز سلول های اندودرم قطعی به سلول های کبدی جهت یافتن فاکتورهای رونویسی جدید مورد بررسی قرار گرفت. این بررسی ها در سه مرحله تمایز سلول های اندودرم قطعی به سلول های ویژه شده کبدی، سلول های ویژه شده کبدی به سلول های نا بالغ کبدی و در نهایت سلول های نابالغ به سلول های بالغ کبدی انجام پذیرفت. نتایج پیش بینی های بیوانفورماتیک برای فاکتورهای رونویسی توسط qrt-pcr در هر مرحله مورد بررسی و تایید قرار گرفتند.
شاه صنم عباسی آزیتا پروانه تفرشی
فاکتور رشد عصبی یا ngf اولین فاکتور شناخته شده از خانواده نوروتروفین می باشد . از اثرات اولیه مشاهده شده این فاکتور رشد و تکثیر و تمایز نورونهای مشتق شده از تاج عصبی neural crest و همچنین ازدیاد نورونهای سمپاتیکی در جنین موش می باشد. مطالعات نشان داده است که ngf علاوه بر تنظیم فعالیت و عملکرد نورونها ، دارای قدرت تداخل با سیستم ایمنی نیز می باشد. بدین ترتیب اختلال در میزان فعالیت و یا سنتز این فاکتور می تواند دراختلال عملکرد نورونها و سیستم ایمنی نقش داشته باشد.